#ایده_متن
#صبح یعنی
جنگ بین شاخههای نسترن
بر سر عطری که دائم میوزد از موی تــ𝓽𝓸ـو ...❤️
#حسین_فروتن
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#صبح یعنی
جنگ بین شاخههای نسترن
بر سر عطری که دائم میوزد از موی تــ𝓽𝓸ـو ...❤️
#حسین_فروتن
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#مجردا_بخونن
اینجور مواقع پیام نفرست جواب نمیگیری :
موقعیت شماره ۱
وقتایی که میبینی با اینکه میدونه به حرف زدن باهاش نیاز داری ولی حال و حوصله نداره به حرفات گوش بده و محل نمیده ، اینجور مواقع پیام نده چون فقط با تحت فشار قرار دادنش ، عزت نفست رو از دست میدی.
موقعیت شماره ۲
وقتایی که بهت میگه سرم شلوغه ولی میبینی که برای بقیه وقت آزاد داره و تایم میذاره ، پس معلومه که براش مهم نیستی.
موقعیت شماره ۳
وقتایی که فقط یه خط نوشتی ولی با اینکه میدونی برای بقیه وقتش آزاد هست، اما برای تو چند ساعت یا حتی چند روز طول میکشه تا سین کنه و جوابت رو بده.
موقعیت شماره ۴
وقتی که هیچوقت بهت از کارایی که میکنه نمیگه و هیچ حرفی بهت نمیزنه ، پس معلومه که خوشش نمیاد باهات حرف بزنه.
موقعیت شماره ۵
وقتی که میبینی اصلا اهمیت نمیده که داری صحبت میکنی و بهت محل نمیده ، انگار که اولویتش نیستی و برایش یه گزینه اضافی هستی ، بهش پیام نده چون حس بی ارزشی بهت دست میده.
موقعیت شماره ۶
وقتی که ازش گله میکنی که چرا برایت زمان نمیذاره ، به جای توضیح فقط بهت توهین میکنه و کلی بهونه احمقانه میاره.
موقعیت شماره ۷
وقتی که همیشه دنبال بهونه هست که صحبت رو تموم کنه یا فقط بلده هر اتفاقی که میوفته تقصیر رو گردن تو بندازه .
@harimezendgi👩❤️👨🦋
اینجور مواقع پیام نفرست جواب نمیگیری :
موقعیت شماره ۱
وقتایی که میبینی با اینکه میدونه به حرف زدن باهاش نیاز داری ولی حال و حوصله نداره به حرفات گوش بده و محل نمیده ، اینجور مواقع پیام نده چون فقط با تحت فشار قرار دادنش ، عزت نفست رو از دست میدی.
موقعیت شماره ۲
وقتایی که بهت میگه سرم شلوغه ولی میبینی که برای بقیه وقت آزاد داره و تایم میذاره ، پس معلومه که براش مهم نیستی.
موقعیت شماره ۳
وقتایی که فقط یه خط نوشتی ولی با اینکه میدونی برای بقیه وقتش آزاد هست، اما برای تو چند ساعت یا حتی چند روز طول میکشه تا سین کنه و جوابت رو بده.
موقعیت شماره ۴
وقتی که هیچوقت بهت از کارایی که میکنه نمیگه و هیچ حرفی بهت نمیزنه ، پس معلومه که خوشش نمیاد باهات حرف بزنه.
موقعیت شماره ۵
وقتی که میبینی اصلا اهمیت نمیده که داری صحبت میکنی و بهت محل نمیده ، انگار که اولویتش نیستی و برایش یه گزینه اضافی هستی ، بهش پیام نده چون حس بی ارزشی بهت دست میده.
موقعیت شماره ۶
وقتی که ازش گله میکنی که چرا برایت زمان نمیذاره ، به جای توضیح فقط بهت توهین میکنه و کلی بهونه احمقانه میاره.
موقعیت شماره ۷
وقتی که همیشه دنبال بهونه هست که صحبت رو تموم کنه یا فقط بلده هر اتفاقی که میوفته تقصیر رو گردن تو بندازه .
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#آقایون_بخوانند
#آموزشی
🔘✍آقایان به جای مصرف قرصهایی مانند ویاگرا بهتر است مصرف روزانه یک لیوان آب انار را امتحان کنند!
❗️بشدت میل جنسی و سلامت عمومی را ارتقا میبخشد و نعوظ آور است.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#آموزشی
🔘✍آقایان به جای مصرف قرصهایی مانند ویاگرا بهتر است مصرف روزانه یک لیوان آب انار را امتحان کنند!
❗️بشدت میل جنسی و سلامت عمومی را ارتقا میبخشد و نعوظ آور است.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پوزیشن
👅💦 آموزش تصویری اورال س.ک.س
❤️خانمها میدونستید ؟!
حدود 70 درصد مردها عاشق اورال سکس یا سکس دهانی هستند و از اینکه شما آلت تناسلی آنها را لمس میکنید لذت میبرند.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
👅💦 آموزش تصویری اورال س.ک.س
❤️خانمها میدونستید ؟!
حدود 70 درصد مردها عاشق اورال سکس یا سکس دهانی هستند و از اینکه شما آلت تناسلی آنها را لمس میکنید لذت میبرند.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#خانوما_بخونن
#ضعف_شوهرتان را بازگو نکنید
یکی از #بی_مایه_ترین_رفتارها
اشاره کردن به ضعفها و ناتوانیهای همسرتان
در مهمانیهای فامیلی یا جمعهای دوستانه است.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#ضعف_شوهرتان را بازگو نکنید
یکی از #بی_مایه_ترین_رفتارها
اشاره کردن به ضعفها و ناتوانیهای همسرتان
در مهمانیهای فامیلی یا جمعهای دوستانه است.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#پارت_745
کنجکاو و نگران چشم دوختم به دکتری که پیدا بود چندان از اینکه امشب به اصرار اژدر خان اینجا
اومده بود راضی نبود خیره شدم و منتظر موندم حرفهاشو بشنوم.
یکم عبوس بود اما تنها چیزی که برای من اهمیت داشت نارگل و احوالاتش بود.
وقتی گوشی پزشکیش رو آورد پایین تا بزاره توی کیف به سمتش رفتم و گفتم:
_حالش چطوره آقای دکتر !؟ من خیلی نگرانشم
اول یه نگاه به نارگل که به واسطه تزریق آرامشبخش چنددقیقه ای دیگه نه شیون میکرد و نه گریه و بعد
دوباره سرشو به سمت من چرخوند و گفت:
-خوب نیست...سعی کنید حتما فردا ببریدش بیمارستان.تنها کاری که از دست من براومد این بود که یه
آرامشبخش بهش تزریق بکنم یکم آروم بگیره کمتر خودآزاری بکنه....چه اتفاقی براش افتاده!؟
به سمتش رفتم.کنارش روی لبه ی تخت نشستم و گفتم:
-دخترشو دزدیدن!
متاسف شد.دستی به ریشش کشید و گفت:
-کی همچین کار کثیفش کرده!؟
غمگین سر به زیر انداختم و گفتم:
-همسرش...
باورش نشد.چون پرسید:
-واقعا !؟ همسرش !؟ چطور همچین چیزی ممکن!؟ مگه میشه یه مرد دختر خودشو بدزده...؟!
فقط سرمو تکون دادم و اون که حالا دیگه عبوس نه بلکه دلسوز به نظر می رسیدگفت:
-شکایت هم کردین!؟
-آره...ولی هنوز خبری نشده!
شونه هاشو بالا انداخت و گفت:
-چیبگم...این روزا اتفاقایی میفته که آدم شاخ درمیاره!خب.بااجازتون...
به احترامش بلند شدم و گفتم:
-ممنون که اومدین!
دست تکون داد:
-خواهش میکنم...
دوباره برگشتم سمت ناری.به صورت مظلومش که حتی توی خواب هم نا آروم به نظر می رسید خیره
شدم.
چیزی که همیشه ازش وحشت داشت باالخره اتقاق افتاد.
اون...اون همیشه فکر میکرد یه روز مصیب بچه اش رو ازش می دزده ...همیشه.یه جورایی این واهمه
همیشه براش شبیه به کابوس بود.کابوسی که باالخره به واقعیت پیوست!
پتورو روی تنش مرتب کردم و از اتاق اومدم بیرون.
چند بار شیرین رو صدا زدم تا باالخره سرو کله اش پیدا شد و گفت:
-بله خانمجان !؟
خسته گردنم رو چپ و راست کردم و بعد گفت:
-امشب رو پیش نارگل بمون و ازش مراقبت کن.
نچ نچ کنان و با تاسف سری تکون داد و بعد گفت:
-بیداره!؟
-نه...ولی معلوم نی این آرامشبخشها کی اثر خودشونو از دست میدن !
_آاااخی....بیچاره....چقدر براش ناراحتم
-من میرم یکم استراحت کنم حواست باشه.
تند تند گفت:
-چشم چشم...خیالتون راحت.مثل جغد تا شب پیشش می مونم و چش
ازش برنمیدارم...
لبخند خسته ای زدم و گفتم:
-مرسی پس حسابی حواست بهش باشه....
مطیعانه گفت:
-چشم خانمجان خیالتون راحت...
خواستم برم که دوید سمتم:
-خانمجان خانمجان....
سرمو آهسته به سمتش چرخوندم و گفتم:
_بله؟
_آقا کی برمیگرده!؟؟ نبودشون خیلی حس میشه...
انگشتاشو توهم قفل کرد و گفت:
-میدونه چه اتفاقی افتاده!؟
لب زدم:
-آره میدونه....شب بخیر.
_شب بخیر خانمجان....
خسته و کوفته رفتم سمت پله ها...حتی رمقی برای راه رفتن هم نداشتم اما هرطور شده خودمو رسوندم
به اتاقم...
درو آهسته بازو بسته کردمو رفتم سمت تخت.
خیلی آروم پتورو برداشتم و کنارش دراز کشیدم.
ناخواسته خودمو نارگل دیدم و اونو سلدا....
حتی تصورش هم وحشتناک بود.دستمو دور بدن تپل موپول و کوچولوش حلقه کردمو گفتم:
"اگه تو رو کسی ازم میگرفت من میمردم....می مردم"
نفس عمیقی کشیدم و زل زدم به صورت آروم و غرق خوابش...
صورتی که هربار بهش چشم میدوختم ارسلان برام تصور و تجسم میشد.
کاش برگرده...کاش زودتر برگرده.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
کنجکاو و نگران چشم دوختم به دکتری که پیدا بود چندان از اینکه امشب به اصرار اژدر خان اینجا
اومده بود راضی نبود خیره شدم و منتظر موندم حرفهاشو بشنوم.
یکم عبوس بود اما تنها چیزی که برای من اهمیت داشت نارگل و احوالاتش بود.
وقتی گوشی پزشکیش رو آورد پایین تا بزاره توی کیف به سمتش رفتم و گفتم:
_حالش چطوره آقای دکتر !؟ من خیلی نگرانشم
اول یه نگاه به نارگل که به واسطه تزریق آرامشبخش چنددقیقه ای دیگه نه شیون میکرد و نه گریه و بعد
دوباره سرشو به سمت من چرخوند و گفت:
-خوب نیست...سعی کنید حتما فردا ببریدش بیمارستان.تنها کاری که از دست من براومد این بود که یه
آرامشبخش بهش تزریق بکنم یکم آروم بگیره کمتر خودآزاری بکنه....چه اتفاقی براش افتاده!؟
به سمتش رفتم.کنارش روی لبه ی تخت نشستم و گفتم:
-دخترشو دزدیدن!
متاسف شد.دستی به ریشش کشید و گفت:
-کی همچین کار کثیفش کرده!؟
غمگین سر به زیر انداختم و گفتم:
-همسرش...
باورش نشد.چون پرسید:
-واقعا !؟ همسرش !؟ چطور همچین چیزی ممکن!؟ مگه میشه یه مرد دختر خودشو بدزده...؟!
فقط سرمو تکون دادم و اون که حالا دیگه عبوس نه بلکه دلسوز به نظر می رسیدگفت:
-شکایت هم کردین!؟
-آره...ولی هنوز خبری نشده!
شونه هاشو بالا انداخت و گفت:
-چیبگم...این روزا اتفاقایی میفته که آدم شاخ درمیاره!خب.بااجازتون...
به احترامش بلند شدم و گفتم:
-ممنون که اومدین!
دست تکون داد:
-خواهش میکنم...
دوباره برگشتم سمت ناری.به صورت مظلومش که حتی توی خواب هم نا آروم به نظر می رسید خیره
شدم.
چیزی که همیشه ازش وحشت داشت باالخره اتقاق افتاد.
اون...اون همیشه فکر میکرد یه روز مصیب بچه اش رو ازش می دزده ...همیشه.یه جورایی این واهمه
همیشه براش شبیه به کابوس بود.کابوسی که باالخره به واقعیت پیوست!
پتورو روی تنش مرتب کردم و از اتاق اومدم بیرون.
چند بار شیرین رو صدا زدم تا باالخره سرو کله اش پیدا شد و گفت:
-بله خانمجان !؟
خسته گردنم رو چپ و راست کردم و بعد گفت:
-امشب رو پیش نارگل بمون و ازش مراقبت کن.
نچ نچ کنان و با تاسف سری تکون داد و بعد گفت:
-بیداره!؟
-نه...ولی معلوم نی این آرامشبخشها کی اثر خودشونو از دست میدن !
_آاااخی....بیچاره....چقدر براش ناراحتم
-من میرم یکم استراحت کنم حواست باشه.
تند تند گفت:
-چشم چشم...خیالتون راحت.مثل جغد تا شب پیشش می مونم و چش
ازش برنمیدارم...
لبخند خسته ای زدم و گفتم:
-مرسی پس حسابی حواست بهش باشه....
مطیعانه گفت:
-چشم خانمجان خیالتون راحت...
خواستم برم که دوید سمتم:
-خانمجان خانمجان....
سرمو آهسته به سمتش چرخوندم و گفتم:
_بله؟
_آقا کی برمیگرده!؟؟ نبودشون خیلی حس میشه...
انگشتاشو توهم قفل کرد و گفت:
-میدونه چه اتفاقی افتاده!؟
لب زدم:
-آره میدونه....شب بخیر.
_شب بخیر خانمجان....
خسته و کوفته رفتم سمت پله ها...حتی رمقی برای راه رفتن هم نداشتم اما هرطور شده خودمو رسوندم
به اتاقم...
درو آهسته بازو بسته کردمو رفتم سمت تخت.
خیلی آروم پتورو برداشتم و کنارش دراز کشیدم.
ناخواسته خودمو نارگل دیدم و اونو سلدا....
حتی تصورش هم وحشتناک بود.دستمو دور بدن تپل موپول و کوچولوش حلقه کردمو گفتم:
"اگه تو رو کسی ازم میگرفت من میمردم....می مردم"
نفس عمیقی کشیدم و زل زدم به صورت آروم و غرق خوابش...
صورتی که هربار بهش چشم میدوختم ارسلان برام تصور و تجسم میشد.
کاش برگرده...کاش زودتر برگرده.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
✴️ پنجشنبه👈1 خرداد /جوزا 1404
👈24 ذی القعده 1446👈22 می 2025
🕋 مناسب های دینی و اسلامی.
📛شب جمعه صدقه مطلوب و نحوست را بی اثر می کند.
🎇 امور دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای امور زیر مناسب است:
✅شروع کسب و کار.
✅انواع دیدارهای مهم.
✅و مسافرت خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 مناسب زایمان نیست.
🚘 مسافرت: مسافرت خوب است.
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت هنگام زوال ظهر، مستحب و فرزند حاصل هیچگونه انحراف و نادرستی ندارد.
🔭احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج حوت است و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است.
✳️فصد و خون دادن.
✳️آغار درمان و معالجات.
✳️آغاز تعلیم و تعلم.
✳️و از شیر گرفتن کودک نیک است.
🔵مناسب نوشتن حرز و نماز و بستن حرز و حکاکی نیست.
💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه) ،فرزند پس از فضیلت نماز عشاء امید است از ابدال و یاران حضرت مهدی علیه السلام شود.ان شاءالله.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز ،باعث اصلاح امور می شود.
💉💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث دفع صفرا می شود.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ جمعه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 25 سوره مبارکه "فرقان" است.
یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را خصومت یا گفتگویی ناشایست پیش آید صدقه بدهد تا رفع شود و از این قبیل امور قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نوخ روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
👈24 ذی القعده 1446👈22 می 2025
🕋 مناسب های دینی و اسلامی.
📛شب جمعه صدقه مطلوب و نحوست را بی اثر می کند.
🎇 امور دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای امور زیر مناسب است:
✅شروع کسب و کار.
✅انواع دیدارهای مهم.
✅و مسافرت خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 مناسب زایمان نیست.
🚘 مسافرت: مسافرت خوب است.
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت هنگام زوال ظهر، مستحب و فرزند حاصل هیچگونه انحراف و نادرستی ندارد.
🔭احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج حوت است و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است.
✳️فصد و خون دادن.
✳️آغار درمان و معالجات.
✳️آغاز تعلیم و تعلم.
✳️و از شیر گرفتن کودک نیک است.
🔵مناسب نوشتن حرز و نماز و بستن حرز و حکاکی نیست.
💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه) ،فرزند پس از فضیلت نماز عشاء امید است از ابدال و یاران حضرت مهدی علیه السلام شود.ان شاءالله.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز ،باعث اصلاح امور می شود.
💉💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث دفع صفرا می شود.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ جمعه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 25 سوره مبارکه "فرقان" است.
یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را خصومت یا گفتگویی ناشایست پیش آید صدقه بدهد تا رفع شود و از این قبیل امور قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نوخ روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
#ایده_متن
روز از نگاه گرم تو
آغاز میشود
بخیر است
تمام صبحهای زندگی
در طلوع سبز آغوشت...
صبحتون بخیر
@harimezendgi👩❤️👨🦋
روز از نگاه گرم تو
آغاز میشود
بخیر است
تمام صبحهای زندگی
در طلوع سبز آغوشت...
صبحتون بخیر
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#همسرانه
💢انتقاد و گلایه از همسرتان را محترمانه انجام دهید
هنگام عنوان کردن اشتباهات همسرتان، ملایمت رفتاری و گفتاری را فراموش نکنید.
سر او داد نکشید. با توهین یا کلمات نامناسب اشتباهش را یادآور نشوید.
تنها گفتن این که «من از این کارت خوشم نیومد» کافی نیست و ممکن است زمینه ساز لجبازی هم بشود.
علت ناراحتیتان را عنوان کنید تا اگر سوتفاهمی ایجاد شده، برطرف شود.
اگر همسرتان پی به اشتباهش برد، لازم نیست دیگر ادامه بدهید و موضوع را پشت سر هم تکرار کنید.
وقتی اشتباهی عنوان شد و همسرتان آن را پذیرفت، آن را پایان یافته بدانید و بار دیگر در مسالهی دیگر و اشتباه دیگری که ربطی به این موضوع ندارد، آن را پیش نکشید
@harimezendgi👩❤️👨🦋
💢انتقاد و گلایه از همسرتان را محترمانه انجام دهید
هنگام عنوان کردن اشتباهات همسرتان، ملایمت رفتاری و گفتاری را فراموش نکنید.
سر او داد نکشید. با توهین یا کلمات نامناسب اشتباهش را یادآور نشوید.
تنها گفتن این که «من از این کارت خوشم نیومد» کافی نیست و ممکن است زمینه ساز لجبازی هم بشود.
علت ناراحتیتان را عنوان کنید تا اگر سوتفاهمی ایجاد شده، برطرف شود.
اگر همسرتان پی به اشتباهش برد، لازم نیست دیگر ادامه بدهید و موضوع را پشت سر هم تکرار کنید.
وقتی اشتباهی عنوان شد و همسرتان آن را پذیرفت، آن را پایان یافته بدانید و بار دیگر در مسالهی دیگر و اشتباه دیگری که ربطی به این موضوع ندارد، آن را پیش نکشید
@harimezendgi👩❤️👨🦋
بهترین روش برای تغییر دیگران
دکتر محسن محمدی نیا
#صوتی
☑️دکتر محسن محمدی نیا(معین)
زوج درمانگر و✍
روانشناس رابطه ✍
تحکیم روابط زوجین💝
@harimezendgi👩❤️👨🦋
☑️دکتر محسن محمدی نیا(معین)
زوج درمانگر و✍
روانشناس رابطه ✍
تحکیم روابط زوجین💝
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#مجردا_بخونن
چه خط قرمزها و حد و مرزهایی توی
رابطه بذاریم که به دوام رابطمون کمک کنه⁉️
- وقتی درمورد چیزی گفت نه و بهش علاقه نداشت ، اصرار نکن
- عذرخواهی کردن وقتی بازم اون رفتار اشتباهت رو تکرار میکنی بی فایده ست
اینجوری باعث میشی دیگه عذرخواهی کردناترو باور نکنه
- موقع بحث کردن، هیچ وقت صدات رو بالا نبر و بهش بی احترامی نکن چون تا ابد روی رابطتون اثر میذاره
- وقتی به هر دلیل ناراحته اما نمیخواد حرف بزنه بهش اصرار نکن حرف بزنه و فضا بده تا خودش وقتی آروم تر شد بیاد بگه
- هر آدمی نیاز داره یه وقتایی تنها باشه
یا با دوستانش وقت بگذرونه
این یه چیز طبیعی توی رابطه ست
@harimezendgi👩❤️👨🦋
چه خط قرمزها و حد و مرزهایی توی
رابطه بذاریم که به دوام رابطمون کمک کنه⁉️
- وقتی درمورد چیزی گفت نه و بهش علاقه نداشت ، اصرار نکن
- عذرخواهی کردن وقتی بازم اون رفتار اشتباهت رو تکرار میکنی بی فایده ست
اینجوری باعث میشی دیگه عذرخواهی کردناترو باور نکنه
- موقع بحث کردن، هیچ وقت صدات رو بالا نبر و بهش بی احترامی نکن چون تا ابد روی رابطتون اثر میذاره
- وقتی به هر دلیل ناراحته اما نمیخواد حرف بزنه بهش اصرار نکن حرف بزنه و فضا بده تا خودش وقتی آروم تر شد بیاد بگه
- هر آدمی نیاز داره یه وقتایی تنها باشه
یا با دوستانش وقت بگذرونه
این یه چیز طبیعی توی رابطه ست
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#آقایون_بخوانند
↴
اگر مردی قصد تشکیل_خانواده داشته باشد، دوستی با زن شوهردار به تشکیل خانواده منجر نمیشود و چیزی جز اتلاف وقت نیست. برخی مردان سالها با یک زن متاهل در رابطه میمانند و آنقدر به این رابطه عادت میکنند که دیگر نمیتوانند خانوادهی واقعی خود را تشکیل بدهند. منتظر ماندن برای جدا شدن عشقتان از شوهرش هم فکر خوبی نیست و آیندهی روشنی را برایتان رقم نمیزند. مطالعات نشان داده است که فقط هفت درصد زنان در نهایت تصمیم میگیرند که از زندگی معمولشان دست بکشند و شوهرشان را ترک کنند.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
↴
اگر مردی قصد تشکیل_خانواده داشته باشد، دوستی با زن شوهردار به تشکیل خانواده منجر نمیشود و چیزی جز اتلاف وقت نیست. برخی مردان سالها با یک زن متاهل در رابطه میمانند و آنقدر به این رابطه عادت میکنند که دیگر نمیتوانند خانوادهی واقعی خود را تشکیل بدهند. منتظر ماندن برای جدا شدن عشقتان از شوهرش هم فکر خوبی نیست و آیندهی روشنی را برایتان رقم نمیزند. مطالعات نشان داده است که فقط هفت درصد زنان در نهایت تصمیم میگیرند که از زندگی معمولشان دست بکشند و شوهرشان را ترک کنند.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#پارت_746
پنج روز گذشته بودولی هیچ خبری از سلدا کوچولوی نارگل نشده بود.سلدایی که هممون بخاطرش
احساس ناراحتی داشتیم و نه فقط نارگلی که دیگه جون و رمقی براش نمونده بود.
بدتراز همه پلیس هیچ خبر امیدوار کننده ای دراین مورد به ما نداد و تنها اتفاق خوب این بود که ارسلان
قرار بود از سفر کاریش برگرده.
دست امیرسام رو تو دستم گرفتم و از پله ها پایین اومدم و رفتیم سمت اتاقی که ناری نگون بخت اونجا
بود.
جلوی در شیرین رو دیدم که یه سینی گرفته دستش .ازش خواستم بمونه و بعد با صدای آرومی پرسیدم:
-حالش چطوره!؟
شیرین با تاسف و دلسوزی گفت:
-بد...خیلی بد...هیچی هم خورد...خیلی وقته هیچی نخورده حتی لب به آبم نزده...براش نگرانم
خانم.اینطوری بخواد پیش بره حتما می میره...
-بگو دور از جون...
لب گزید:
دور از جون ..
نگاهی به امیرسام انداختم.می ترسیدم.می ترسیدم اونو باخودم ببرم داخل یاد سلدا بیفته و شدت غمش
چندبرابر بشه برای همین آهسته گفتم:
-تو امیرو باخودت ببر من میرم پیشش....
-چشم خانمجان...
امیرو سپردم بهش و بعداز چند لحظه وارد اتاق شدم.
عین یه جنازه بود...درست عین یه جنازه ی بی رنگ و رو...شده بود پوست استخون با دوچشمی گود
رفته ی بی رمق...
سخت بود.سخت بود عزیزترین کس آدمو ازش بگیرن...
منو که دید گفت:
-پیدا نشد نه !؟ دیگه هم پبدا نمیشه...دیگه دختر کوچولوم پیدا نمیشه....دیگه نمیتونم دستشو
بگیرم...نمیتونم موهاشو دست بکشم.میدونین چند روزه نبوسیدمش!؟؟ میدونیم چند روزه بغلش نکردم!؟
من زنده نمی مونم...من بی سلدا زنده نمی مونم...
اشک تو چشمهام حلقه زد. هیچوقت همچین روزایی رو پیش بینی نمیکردم و روز به روز و لحظه به
لحظه از خودم بابت اینکه اجازه نداده بودم ارسلان مصیب رو ادب کنه بیزارو بیزارتر میشدم.
کنارش نشستم دستمو رو شونه اش گذاشتم و کشیدمش تو آغوش خودم:
-ناری...صبور باش...صبور باش...خدابزرگ...سلدا پیدا میشه...
دیگه حتی گریه هم نمیکرد...
دریغ از یه قطره اشک...دریغ.
خیره به نقطه ی نامعلومی گفت:
_من زنده نمی مونم...من دیگه نمیکشم...دیگه نمیتونم ادامه بدم. نمیتونم...
خودمم دیگه حالم از این حرفهای امید دهنده بهم میخورد.از اینکه بگم پیدا میشه و نشه...از اینکه بگم
مصیب و میگیرن و هیج اتفاقی خوبی نیفته.دستمو رو کمرش کشیدم و گفتم:
نارگل توروخدا دووم بیار...اینجوری حرف نزن...دخترت پیدا میشه...
صداشو نشنیدم...خیلی وقت بود سکوت کرده بود.سر بی جونشو از روی شونه ام برداشتم و نگاهی به
صورت بی رنگش انداختم.
وحشت زده بهش خیره شدم.تکون نمیخورد...
نفس زنون اسمشو چندبار پشت سرهم صدا زدم اماهربار هیچی نشنیدم جز همون صداهای خودم....
بدنش یخ بود.یخ یخ...درست عین یه تیکه گوشت منجمد شده....
آهسته زدم تو گوشش تا چشماشو باز کنه یا واکنش نشون بده اما نه ...بیجون بود.بیجون و بی رمق...
شیرین رو صدا زدم گاهی حتی فوزیه...
-یکی خودشو به من برسونه...فوزیه شیرین...یوسف ..توروخدا یه نفر بیاد....
یوسف بدو بدو خودشو رسوند توی اتاق و گفت:
-چیشده ؟ چه اتفاقی افتاده!؟
پریشون و آشفته گفتم:
-توروخدا کمک کن یوسف. حال ناری بده.. بدنش یخ...
دوید سمت نارگل.نبضش رو گرفت و بعد بی معطلی انداختش رو دوشش و گفت:
نبضش نمیزنه باید زودتر برسونیمش....
جمله و ترس یوسف منو سرجام خشک نگه داشت.نفس نفس میزدم و به این فکر میکردم که باید چیکار
کنم تا اینکه به خودم اومدم و به دنبالش دویدم..اون داشت ذره ذره میشد چشم من آب میشد و هیچ کاری
از دستم براش برنمیومد.
یوسف اونو تو ماشین گذاشت و داد زد تا ابراهیم درو باز کنه...
کنار نارگل نشستم و سرش رو روی پاهام گذاشتم و شروع کردم اشک ریختن اگه بلایی سر ناری
میومد من هیچوقت خودمو نمی بخشیدم هیچوقت...
تمام اون دقایق و لحظات سخت و تلخ گذشت.اونقدر تلخ که حتی نمیتونستم توصیفش کنم.
فقط میتونم بگم جز بدترین روزای زندگیم بود.جز بدترین ....
رسوندیمش بیمارستان...یوسف یکی از پرسنل رو صدا زدن اونا برانکارد آوردن و تن بی جون نارگل
رو روش گذاشتن ...
آخرین تصویری که اون لحظه ازش دیدم یه دست بی جون بیرون افتاده از برانکارد و یه صورت بی
رنگ بود...
و چشمهایی که انگار دیگه قصد باز شدن نداشتن هیچوقت....
@harimezendgi👩❤️👨🦋
پنج روز گذشته بودولی هیچ خبری از سلدا کوچولوی نارگل نشده بود.سلدایی که هممون بخاطرش
احساس ناراحتی داشتیم و نه فقط نارگلی که دیگه جون و رمقی براش نمونده بود.
بدتراز همه پلیس هیچ خبر امیدوار کننده ای دراین مورد به ما نداد و تنها اتفاق خوب این بود که ارسلان
قرار بود از سفر کاریش برگرده.
دست امیرسام رو تو دستم گرفتم و از پله ها پایین اومدم و رفتیم سمت اتاقی که ناری نگون بخت اونجا
بود.
جلوی در شیرین رو دیدم که یه سینی گرفته دستش .ازش خواستم بمونه و بعد با صدای آرومی پرسیدم:
-حالش چطوره!؟
شیرین با تاسف و دلسوزی گفت:
-بد...خیلی بد...هیچی هم خورد...خیلی وقته هیچی نخورده حتی لب به آبم نزده...براش نگرانم
خانم.اینطوری بخواد پیش بره حتما می میره...
-بگو دور از جون...
لب گزید:
دور از جون ..
نگاهی به امیرسام انداختم.می ترسیدم.می ترسیدم اونو باخودم ببرم داخل یاد سلدا بیفته و شدت غمش
چندبرابر بشه برای همین آهسته گفتم:
-تو امیرو باخودت ببر من میرم پیشش....
-چشم خانمجان...
امیرو سپردم بهش و بعداز چند لحظه وارد اتاق شدم.
عین یه جنازه بود...درست عین یه جنازه ی بی رنگ و رو...شده بود پوست استخون با دوچشمی گود
رفته ی بی رمق...
سخت بود.سخت بود عزیزترین کس آدمو ازش بگیرن...
منو که دید گفت:
-پیدا نشد نه !؟ دیگه هم پبدا نمیشه...دیگه دختر کوچولوم پیدا نمیشه....دیگه نمیتونم دستشو
بگیرم...نمیتونم موهاشو دست بکشم.میدونین چند روزه نبوسیدمش!؟؟ میدونیم چند روزه بغلش نکردم!؟
من زنده نمی مونم...من بی سلدا زنده نمی مونم...
اشک تو چشمهام حلقه زد. هیچوقت همچین روزایی رو پیش بینی نمیکردم و روز به روز و لحظه به
لحظه از خودم بابت اینکه اجازه نداده بودم ارسلان مصیب رو ادب کنه بیزارو بیزارتر میشدم.
کنارش نشستم دستمو رو شونه اش گذاشتم و کشیدمش تو آغوش خودم:
-ناری...صبور باش...صبور باش...خدابزرگ...سلدا پیدا میشه...
دیگه حتی گریه هم نمیکرد...
دریغ از یه قطره اشک...دریغ.
خیره به نقطه ی نامعلومی گفت:
_من زنده نمی مونم...من دیگه نمیکشم...دیگه نمیتونم ادامه بدم. نمیتونم...
خودمم دیگه حالم از این حرفهای امید دهنده بهم میخورد.از اینکه بگم پیدا میشه و نشه...از اینکه بگم
مصیب و میگیرن و هیج اتفاقی خوبی نیفته.دستمو رو کمرش کشیدم و گفتم:
نارگل توروخدا دووم بیار...اینجوری حرف نزن...دخترت پیدا میشه...
صداشو نشنیدم...خیلی وقت بود سکوت کرده بود.سر بی جونشو از روی شونه ام برداشتم و نگاهی به
صورت بی رنگش انداختم.
وحشت زده بهش خیره شدم.تکون نمیخورد...
نفس زنون اسمشو چندبار پشت سرهم صدا زدم اماهربار هیچی نشنیدم جز همون صداهای خودم....
بدنش یخ بود.یخ یخ...درست عین یه تیکه گوشت منجمد شده....
آهسته زدم تو گوشش تا چشماشو باز کنه یا واکنش نشون بده اما نه ...بیجون بود.بیجون و بی رمق...
شیرین رو صدا زدم گاهی حتی فوزیه...
-یکی خودشو به من برسونه...فوزیه شیرین...یوسف ..توروخدا یه نفر بیاد....
یوسف بدو بدو خودشو رسوند توی اتاق و گفت:
-چیشده ؟ چه اتفاقی افتاده!؟
پریشون و آشفته گفتم:
-توروخدا کمک کن یوسف. حال ناری بده.. بدنش یخ...
دوید سمت نارگل.نبضش رو گرفت و بعد بی معطلی انداختش رو دوشش و گفت:
نبضش نمیزنه باید زودتر برسونیمش....
جمله و ترس یوسف منو سرجام خشک نگه داشت.نفس نفس میزدم و به این فکر میکردم که باید چیکار
کنم تا اینکه به خودم اومدم و به دنبالش دویدم..اون داشت ذره ذره میشد چشم من آب میشد و هیچ کاری
از دستم براش برنمیومد.
یوسف اونو تو ماشین گذاشت و داد زد تا ابراهیم درو باز کنه...
کنار نارگل نشستم و سرش رو روی پاهام گذاشتم و شروع کردم اشک ریختن اگه بلایی سر ناری
میومد من هیچوقت خودمو نمی بخشیدم هیچوقت...
تمام اون دقایق و لحظات سخت و تلخ گذشت.اونقدر تلخ که حتی نمیتونستم توصیفش کنم.
فقط میتونم بگم جز بدترین روزای زندگیم بود.جز بدترین ....
رسوندیمش بیمارستان...یوسف یکی از پرسنل رو صدا زدن اونا برانکارد آوردن و تن بی جون نارگل
رو روش گذاشتن ...
آخرین تصویری که اون لحظه ازش دیدم یه دست بی جون بیرون افتاده از برانکارد و یه صورت بی
رنگ بود...
و چشمهایی که انگار دیگه قصد باز شدن نداشتن هیچوقت....
@harimezendgi👩❤️👨🦋
✴️جمعه 👈2 خرداد/ جوزا 1404
👈25 ذی القعده 1446👈23 می 2025
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
🐪 حرکت امام رضا علیه السلام از مدینه به مرو.
🔘 روز دحوالارض ( روز گسترش زمین).
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅انجام عبادت جمعه مانند غسل جمعه و...
✅و مواظبت از خود و خانواده خوب است.
🚘مسافرت : سفر خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👶زایمان خوب و نوزاد کار و بارش بالا گیرد.
👩👧👦مباشرت امروز: مباشرت پس از فضیلت نماز عصر استحباب ویژه دارد و فرزند چنین ساعتی دانشمندی معروف و شهرتش فراگیر خواهد شد و برای سلامتی مفید است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج حمل و از نظر نجومی زمان مناسبی برای امور زیر است:
✳️ختنه نوزاد.
✳️ارسال کالا به مشتری.
✳️آغاز درمان و معالجات.
✳️و صید و شکار و دام گذاری نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و حکاکی و برای نماز حرز و بستن آن خوب نیست.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب شب شنبه: مباشرت برای سلامتی سند روایی دارد.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث صفای خاطر می شود
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 26 سوره مبارکه "شعراء" است.
قال ربکم و رب آبایکم الاولین...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که فرد خوب و عاقلی در مقام نصیحت یا موعظه در آید تا خواب بیننده به جواب سوال خود برسد و بر خصم خود غالب گردد و شاد شود . و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
👈25 ذی القعده 1446👈23 می 2025
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
🐪 حرکت امام رضا علیه السلام از مدینه به مرو.
🔘 روز دحوالارض ( روز گسترش زمین).
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅انجام عبادت جمعه مانند غسل جمعه و...
✅و مواظبت از خود و خانواده خوب است.
🚘مسافرت : سفر خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👶زایمان خوب و نوزاد کار و بارش بالا گیرد.
👩👧👦مباشرت امروز: مباشرت پس از فضیلت نماز عصر استحباب ویژه دارد و فرزند چنین ساعتی دانشمندی معروف و شهرتش فراگیر خواهد شد و برای سلامتی مفید است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج حمل و از نظر نجومی زمان مناسبی برای امور زیر است:
✳️ختنه نوزاد.
✳️ارسال کالا به مشتری.
✳️آغاز درمان و معالجات.
✳️و صید و شکار و دام گذاری نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و حکاکی و برای نماز حرز و بستن آن خوب نیست.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب شب شنبه: مباشرت برای سلامتی سند روایی دارد.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث صفای خاطر می شود
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 26 سوره مبارکه "شعراء" است.
قال ربکم و رب آبایکم الاولین...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که فرد خوب و عاقلی در مقام نصیحت یا موعظه در آید تا خواب بیننده به جواب سوال خود برسد و بر خصم خود غالب گردد و شاد شود . و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد