Telegram Web Link
🔴 احمدینژاد چه رؤیایی در سر دارد؟


همه میدانند که آقای احمدینژاد، رییس جمهور سابق بنا به خواسته بخش معتنابهی از مردم ایران، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰، ثبت نام کرده است. گرچه به گواه نظرسنجی های متعدد و مختلف، بخت او برای پیروزی در این رقابت، از همه نامزدان فعلی بیشتر است؛ اما چالش ردصلاحیت توسط شورای نگهبان مانع سترگی برای حضور وی در عرصه انتخابات است. از سوی دیگر، برخی میگویند احمدینژاد که منتقد کلیت ساختار و سیاستهای بالادستی دستگاه حاکم است و مناسبات آن را بر نمی تابد، برای چه در انتخابات نظام نامنویسی کرده است؟

پرداختن به این پرسشها، مستلزم یادآوری شرط احمدینژاد در روز ثبتنام است. احمدینژاد در بیانیه خود گفت که «در صورت رد صلاحیت، از هم اکنون اعلام میدارم که انتخابات را تایید نمیکنم و در آن شرکت نخواهم کرد.»

درانتخابات سال ۹۲، آقای مشایی و در انتخابات ۹۶، خود احمدینژاد رد صلاحیت شدند و در انتخاباتهای مجلس و حتی شوراهای شهر از سال ۹۰ به این طرف، هر کس شائبه قرابت با احمدینژاد را داشته است، به تیغ رد صلاحیت از حضور در انتخابات بازمانده است. در حقیقت چنین مینماید که بعد از ماجراهای سال ۸۸، دستگاه حاکم عزم خود را برای حذف احمدینژاد و منش و مسلک احمدینژادی از سپهر سیاسی جمهوری اسلامی، جزم کرده است. اما چرا احمدینژاد تا کنون اعلام نکرده در انتخابات شرکت نمیکند؟

میدانیم که انتخابات ناموس نظام است و مقامات عالیه، در مجامع داخلی و بین‌المللی برای نمایاندن مشروعیت خود همواره به برگزاری انتخابات با نصاب بالا در جمهوری اسلامی استشهاد می‌کنند. از طرف دیگر، احمدینژاد هم تا کنون، حتی در انتخابات ۹۶ که ردصلاحیت شد، انتخابات را تحریم نکرده است؛ هر چند مردم را هم دعوت به حضور نکرد و خودش هم آخر وقت پای صندوق حاضر شده و بنا به تصریحش در بیانیه اخیر، رای سفید انداخته است.

یک خصیصه حرکت سیاسی در نظر احمدینژاد، اتکای به توده مردم است. اگر توده مردم همچنان امیدوار به سازوکار انتخابات، ولو با مهندسی و صحنه چینی آن باشند، احمدینژاد حاضر نیست با تندی و به تنهایی، دست به تحریم انتخابات بزند. در سال ۹۶ پس از ردصلاحیت احمدینژاد، بیش از ۷۰ درصد مردم در انتخابات شرکت جستند. اما با فاصله کوتاهی از آن انتخابات دوقطبی، اعتراضات دیماه ۹۶ کل کشور را در بر گرفت. این گواه ادعای آن روز احمدینژاد است که نفس برگزاری انتخابات، مشکلات کشور را حل نمیکند. در این چهار سال، اگرچه دولت روحانی در سیاست داخلی و خارجی، به انکر وجه عمل کرده‌است؛ اما مشکلات فقط ناشی از روحانی نیست. به عبارت دیگر، حتی اگر سال ۹۶، رییسی هم پیروز شده و بر مسند ریاست جمهوری نشسته بود، ما شاهد همین مسایل، البته احتمالا با شدت کمتر می بودیم.


در حقیقت ایران امروز نیازمند تحولات اساسی و به تعبیر احمدینژاد خانه تکانی است. در این وقت، همه کس، حتی دوآتشه ترین طرفداران نظام هم منتقد وضع موجودند، منتهی آن را از چشم مثلا دولت میبینند. در حالی که در حقیقت، همه ارکان نظام در تکوین این وضعیت نقش آفریده اند و هیچ نامزد انتخاباتی، به جز احمدینژاد (و تاحد کمی تاجزاده) منادی تحول ساختاری و کلی وضعیت نیست.

بنابراین از دید احمدینژاد، در صورت حذف او از انتخابات، باز هم تفاوت چندانی ندارد چه کسی رییس جمهور بشود، چون هیچ کدام از سایر مدعیان، دانا و توانا به تحول کلی وضع و خانه تکانی نیست. مثلا در همین سیاست خارجی خواهید دید که هیچ کدام از نامزدها، برجام را به طور کلی رد نخواهد کرد و نقدی به قرارداد مخفی ۲۵ ساله با چین وارد نخواهد آورد.

احمدینژاد با ثبت نام در انتخاباتی که احتمال بالای ردصلاحیت در آن میدهد، در حقیقت به شاه شطرنج کیش داده است. شاه اگر با حرکت رد صلاحیت از کیش بگریزد، دچار تحریم انتخابات از سوی احمدینژاد میشود که نصاب مشارکت در انتخابات را، این بار به واسطه آگاهی و سرخوردگی عمومی از امکان اصلاح امور از این طریق، به طور معناداری کاهش میدهد. اگر هم شاه شطرنج، حضور احمدینژاد در عرصه انتخابات را بپذیرد، او با طرح ها و برنامه هایی که در مباحث #مدیریت_ایرانی مطرح کرده است و با اتکا به تجربیات قبلی اجراییش، فورا به سمت خانه تکانی خواهد رفت. برای مثال، هدفمندی یارانه ها را میتواند تا پیش از پایان سال ۱۴۰۰ اجرا کند و در ازای آزادسازی قیمتهای انرژی، به هر ایرانی ماهانه ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بپردازد. اصلاحات اقتصادی، موجب رونق کشور و رضایت توده مردم شده و اعتماد عمومی لازم برای انجام تحولات ساختار سیاسی با تغییر در قانون اساسی و رفع همه گونه تبعیض و امتیاز ناروا را فراهم میاورد.

👇ادامه در فرسته بعد:
☝️ادامه از فرسته قبل:

اما رد صلاحیت و حذف احمدینژاد، معضلات داخلی و مشکلات خارجی کشور را لاینحل باقی خواهد گذاشت. با توجه به وضع وخیم فعلی و ناامیدی گسترده و عمیق مردم از اصلاح کلی امور، ادامه کار دستگاه الیگارشی حاکم، دشوارتر خواهد بود.

چنین می نماید که این بار احمدینژاد برای شهادت آمده است، شهادت نه به معنای محدود کشته شدن در راه خدا، بلکه شهادت به معنایی که دکتر شریعتی به کار میگرفت: «در نتوانستن نیز بایستن هست. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. توانستن یا نتوانستن، ضعف یا قدرت، تنهایی یا جمعیت، فقط شکل انجام رسالت و چگونگی تحقق مسئولیت را تعیین میکند و نه وجود آن را.»

احمدینژاد این بار آمده‌است تا با رد صلاحیتش نشان دهد که دستگاه حاکم، اصلاح و تحول را از درون خود پذیرا نمیشود، او این بار شاهد و ناظر و گواه توده مردم است که ما آمدیم و خواستیم درست کنیم، ولی نخواستند و نگذاشتند. الیگارشی حاکم اگر همچنان بر مصدر امور باقی بمانند، دیگر حق ندارند ادعای مشروعیت کنند، احمدینژاد آمده‌است تا با شهادت خود، لختی پادشاه را علی رغم لفاظی ها و تبلیغات غوی، به زبان همگان بیاورد!


@hashiesaz
🔴 با چه شروطی تصفیه داوطلبان انتخاباتی توسط شورای نگهبان، موجه خواهد بود؟


تحت چه شرایطی، گزینش نامزدان انتخابات ریاست جمهوری، میتواند موجه و مقبول باشد؟ بالاخره افراد بسیاری ممکن است متقاضی نامزدی انتخابات شوند، یک راه این است که همه آزاد باشند و هیچ گزینشی نباشد، همانند انتخابات اول ریاست جمهوری در ایران که بیش از صد نامزد داشت. اما اشکال این روش آن است که امکانات عمومی، مثل فرصت تبلیغ در تلویزیون یا مناظرات را نمیتوان میان تعداد زیادی نامزد تقسیم کرد. دیگر ایراد آن است که گاهی افراد جانی، جاسوس یا خائن خود را نامزد میکنند و این وهن انتخابات است. (البته در تعریف عناوین جانی، جاسوس و خائن هم مناقشه بسیار است.)

تصفیه و غربال داوطلبان نامزدی ریاست جمهوری، دو جنبه دارد: اول موازین و معیارهاست و دیگر گروه یا نهاد مجری که در این جا، شورای نگهبان است.

برای پیشگیری از سوءاستفاده، موازین و معیارها باید در وهله اول فاقد ابهام و همه فهم باشد. برای مثال شرط "تابع ایران"، ابهامی ندارد و طبق شناسنامه مشخص است که چه کسی تابع ایران هست و چه کسی نیست. اما سایر شروط مندرج در اصل ۱۱۵ قانون اساسی برای رییس جمهور، از جمله مدیر و مدبر یا امانت و تقوا، مسایلی اند که شاخص روشن و بین الاذهانی ندارند و در تطبیق و شناسایی مصادیق هم، محل اختلاف و مناقشه هستند و راه را برای اعمال سلیقه افراد باز میکند.

برخی برای حل این مسئله، تصویب قانون در مجلس برای مشخص تر کردن شرایط نامزدان ریاست جمهوری را پیش نهاده و خود شورای نگهبان هم امسال مبادرت به صدور ابلاغیه ای به وزارت کشور نمود. اما هر دو اینها از این جهت که بدون وفاق ملی لازم، شروط جدیدی را برای نامزدان تعیین میکنند و هر لحظه و هر سال هم این شروط میتوانند دستکاری شوند، مورد قبول جامعه حقوقی و افکار عمومی قرار نگرفت؛ چرا خوف سوءاستفاده هولناک در آینده از آن میرفت. پیشنهاد ما این است که با اصلاح قانون اساسی، البته به روشی مردمسالار، شرایط نامزدان به‌صورت صریح و شفاف و همه فهم و البته بعد از توافقی ملی، بازتعریف شود.


مساله دوم، نهاد مجری انطباق شرایط با مصادیق است که در اینجا شورای نگهبان با ۱۲ عضو میباشد. برای موجه بودن خروجی این شورا نیز چند شرط لازم است: اول اینکه اعضای آن، خالی از تعارض منافع باشند؛ یعنی خودشان داوطلب ریاست جمهوری نباشند، یا عضو احزاب و ستاد نامزدها نبوده و گرایش آشکاری نیز در منازعات سیاسی نداشته باشند. در حال حاضر ۶ نفر از فقهای عضو شورای نگهبان، توسط رهبری منصوب میشوند و ۶ نفر حقوقدان آن، از سوی رییس قوه قضاییه به مجلس معرفی میشوند و طبق رویه جاری، مجلس امکان رد آنها را هم ندارد. چون خود رییس قوه قضاییه هم منصوب رهبری است، لذا تمامی ۱۲ عضو شورای نگهبان، در حقیقت از یک منشأ واحد تعیین میشوند و در این حال، احتمال وجود گرایش واحد سیاسی در اعضا و تبانی آنها برای مهندسی انتخابات، بالا میرود. عقلای عالم در این مواقع، سعی میکنند اعضای چنین شوراهایی را از منابع مختلف تعیین کنند تا احتمال تبانی آنها، کمتر بشود.

شرط لازم دیگر، شفافیت است؛ یعنی مذاکرات و آرای اعضای شورای نگهبان برای آگاهی عمومی و نقد و قضاوت جامعه حقوقی و نخبه، در دسترس باشد تا از خوف نظارت عمومی، احتمال سوءاستفاده از موقعیت و اعمال سلیقه، کمتر گردد. در سالیان اخیر، شورای نگهبان سخنگویی پیدا کرده که علایق و سلایق سیاسی خودش را به نام شورا به رسانه‌ها منتقل میکند، در حالی که این نه تنها شفافیت نیست، بلکه به وسیله تقطیع و تحریف اطلاعات، مخرب نیز هست. اعضای شورای نگهبان، و بلکه کلیه صاحب منصبان حکومت، شأنی جز امانتداری ندارند و این امانت، یعنی قدرت و حکومت، در حقیقت متعلق به ملت است. امانتدار موظف است اعمال و تصمیماتش را لااقل به اطلاع و آگاهی امانتگذار برساند و البته بر خلاف آن نیز، عملی نکند.


امروز اعضای شورای نگهبان، در حالی که از یک منبع منصوب شده و گرایش سیاسی واحدی دارند، با موازین و معیارهایی کاملا مبهم و سلیقه پذیر، در محیطی مخفی و غیرشفاف که تعارض منافع در آن موج میزند؛ اقدام به تصفیه داوطلبان نامزدی ریاست جمهوری میکنند و توقع دارند افکار عمومی و جامعه نخبگی، تصمیمات آنها را به طوع و رغبت پذیرا شوند و به ایشان احسنت و دست مریزاد گویند. مسلم است مادامی که این حالت برقرار است، اهل بصیرت و غیر منتفعین از این شرایط، نمیتوانند در دل و بر زبان و در عمل، خروجی شورای نگهبان را تأیید کنند و با انداختن رای خود صندوقی که نامزدان آن به ناروا، صحنه چینی شده اند، بر این رویه فاسد امضای قبول بزنند.


@hashiesaz
شایع شده که شورای نگهبان به تابعیت آمریکایی دختر آقای علی لاریجانی، ایراد گرفته است. سال ۹۲ هم مشهور شد که آقای کامران باقری لنکرانی، به دلیل تابعیت آمریکایی پدرش، ردصلاحیت شده است. من همه این رفتارها را غیر حقوقی و مضر میدانم، چرا که باید روی مرز حقوق و قانون حرکت کرد. اگر بناست محدودیتی باشد، باید از قبل به صورت قانونی شفاف درآمده باشد. فعلا در قانون مدنی ایران، کسانی که تابعیت خارجی تحصیل میکنند، با اینکه تابعیت جدیدشان از نظر دولت ایران مردود است، ولی از اشتغال به مناصب دولتی محروم اند. ولی هیچ ماده قانونی، کسی که پدر یا فرزندش دارای تابعیت خارجی باشد؛ را از حقوق مدنی و سیاسی محروم نکرده است.

قبلا نوشته ام که از لوازم یک انتخابات آزاد، حضور همه سلایق در آن است. برای محرومیت افراد از نامزد شدن در انتخابات، باید شرایط به صورت شفاف و با شاخص های همه فهم و به صورت پایدار، توسط قانون اساسی تعیین بشود. تطبیق شرایط با افراد هم باید توسط جمعی باشد که اولا فاقد تضاد منافع باشد، ثانیا مذاکرات و آرایشان شفاف باشد، و ثالثا رای آنها قابل فرجام خواهی باشد.

@hashiesaz
فهرست منتشره تأیید صلاحیت شدگان، نشان میدهد دغدغه نظام بیش از هر چیز، پیشگیری از کشمکش و افشاگری نامزدها علیه یکدیگر و زیر سوال بردن کلیت نظام است. افرادی مثل لاریجانی و پزشکیان و جهانگیری، حتی اگر بخت رای آوری در این وضعیت را نداشتند، در خلال رقابت سخنانی بر زبان می آوردند که به ضرر نظام تمام میشد. حکایت احمدینژاد که روشن بود، دستگاه حاکم تاب برنامه های او را نمی آورد. این بار شورای نگهبان و دستهای پشت پرده، تعارف را کنار گذاشتند و افرادی را به صحنه راه دادند که دیگر چالشی نه در رقابت و نه در آینده درست نخواهند کرد، من به همه تبریک میگویم و با اینکه خودم در انتخابات رای نخواهم داد، برای هر کس که پیروز شود و ردای ریاست بپوشد، آرزو میکنم که بتواند قدمی، ولو کوچک، به نفع ملت ستمدیده ایران بردارد.

@hashiesaz
به نظر من، خطر مردمسالاری قلابی از خطر استبداد و دیکتاتوری، بیشتر است؛ چرا که در اولی در عین تخریب کشور، مسئولیت آن به عهده مردم می افتد و در دومی تکلیف همه روشن است که مسایل چرا رخ داده است. از سال ۷۶ تا کنون، کشور ما کمابیش درگیر همین مسئله بوده است. اما اقدام اخیر شورای نگهبان را باید به فال نیک گرفت، چرا که تکلیف همه را مشخص میکند. دیگر بزکی در کار نیست، خودیها بدون اینکه نقابی بر چهره بزنند و جهت جلب آرای مردم، بخواهند رقبایشان را به جنایت و جنگ طلبی و فساد و مال اندوزی متهم کنند؛ مثل بچه های مودب فقط برنامه‌های چند هزار صفحه ایشان را برای مردم، یا بهتر بگوییم خودیها، تشریح میکنند. وقتی خوب می نگرم، می بینم که نگرانی رهبر معظم نظام در انتخاباتهای اخیر، همین تخریب و افشاگری نامزدها علیه یکدیگر بوده است که از طرفی موجد شور در جامعه و جذب مردم به این و آن میشد، و از طرف دیگر به قداست و آبروی نظام را در داخل و خارج خدشه می انداخت. همان بهتر که بگو مگوها، در پستوها نظام باقی بماند و به جامعه سرریز نکند و عیش بدبختی مردم را منغص نکند. ملت بیچاره ایران که در بدبختی دست و پا میزنند، چرا باید آرامش روانی شان هم بر هم بخورد؟ ما همین که بدانیم مسئولان نظام مقدس، پشت سر رهبر یکدل و یکصدا در جهت حل مسایل و خدمت به ما در حال کوشش اند، خیالمان راحت است.

جمهوری اسلامی قبلا هم تجربه این گونه انتخابات بی شیله و پیله را داشته، بعد از برکناری بنی صدر، انتخاباتها همین بود تا سال ۷۶. سال ۶۴، مهندس بازرگان را رد صلاحیت کردند و آقای خامنه‌ای با رای ۹۵ درصدی رییس جمهور شد، آیا ثلمه بر قامت مبارک نظام وارد آمد؟ امروز هم مثل آن روزها!

@hashiesaz
بعد از چند سالی، تقریبا از ۷۶ به این طرف که دوره بسط نظام بود، اینک وارد دوران قبض نظام شده ایم. در برهه گذار و انتقال قدرت، باید شاکله نظام محکم باشد تا دچار اغتشاش و شکست نشود. سال ۶۸ هم به همین دلیل، آقای منتظری را با آن توطئه پیچیده، برکنار کردند. الان هم تمهید برای آقای رییسی است، باید قداست وی محفوظ بماند و در مناظره، تخدیش نشود. شما روی ۳۰ سال آینده زمامداری رییسی برنامه ریزی کنید.

ضمن اینکه من از حقوق سیاسی خودم گذشته ام، اینها بر سریر قدرت باشند و هفت نسل آینده یشان هم باشند، نوش جانشان. فقط کاش کشور را درست اداره کنند که ملتی که این همه ثروت طبیعی و انسانی دارد، این چنین به بدبختی نیفتد. اگرچه معتقدم که استبداد و دیکتاتوری هیچ جامعه ای را به سعادت نمی تواند که برساند. ولی استبداد و خودکامگی هم دو نوع دارد: بد و بدتر، بد مثل دیکتاتوری رضاشاه که در عین سرکوب نیروهای سیاسی دیگر، کشور را هم آباد کرد؛ و بدتر مانند استبداد ناصرالدین شاهی که در آن پنجاه سال طلایی، کشور ایران درجا زد و به قافله تمدن روز نپیوست. کاش استبداد موجود، از نوع بدتر نباشد.


@hashiesaz
مطلبی که کانال مکتوبات در مورد آقای رئیسی منتشر کرده (https://www.tg-me.com/maktubat/16378)، به قلم بنده نیست. این مطلب را یکی از دوستان داد تا بدون نام در کانال حاشیه پرداز منتشر کنم، و لابد دوستان مکتوباتی پنداشته اند نوشته من است و آن را با نام حقیر، بازنشر کرده اند. من اطلاعی در مورد محل تولد رییسی یا حضور و عدم حضور وی در جبهه ندارم. ولی به صورت کلی معتقدم که رییسی آدم ویژه ای نیست، توان مدیریتی فوق العاده ندارد، اهل زهد و وارستگی هم نیست. من علاوه بر اینکه خودم رای نمیدهم، همه دوستان و آشنایان را دعوت به تحریم این انتخابات فرمایشی میکنم؛ ولی با این حال دعا میکنم که همین آقای رییسی، بتواند قدمی برای بهبود زندگی مردم ستمدیده ایران بردارد.


@hashiesaz
🔴 چرا بازخوانی انتخابات ۸۸، همچنان مهم و تعیین کننده است؟


روحیه من این است که به استقبال مواجهه و شنیدن سخن دیگران میروم، در همین ایام که شخص تازه ای به اسم آقای "سعید محمد" برای نامزدی ریاست جمهوری مطرح بود، بارها از حامیانش خواستم که متن مصاحبه هایش را بفرستند تا بخوانم و ببینم سخن او در باب سیاست خارجی، داخلی، اقتصاد و فرهنگ چیست؟ منظورم این است که دلبستگی و هواداری ام به کسی، مانع از شنیدن سخن سایرین و اندیشیدن راجع به آنها نیست.

این همه را گفتم که مدعی شوم در میان رجال معروف ایرانی امروز در داخل و خارج کشور، کسی را مسلط تر از احمدینژاد به مسایل جامعه و مملکت نیافتم. اگرچه ممکن است با برخی ایده های او هم مخالف باشم، مثلا احمدینژاد همچنان از تثبیت نرخ ارز بین سالهای ۸۴ تا ۹۰ دفاع میکند و من این را بزرگترین خطای اقتصادی او میدانم. با این همه، چرا کشور باید از استعداد و توانایی فوق العاده احمدینژاد محروم شود و به گزینه های ناتوانی که امسال شورای نگهبان تعیین کرده، بسنده نماید؟

در این ایام که مصاحبه های جدی و تخصصی احمدینژاد، مثل مصاحبه با علی علیزاده، صادق الحسینی و روزنامه کار و کارگر مطرح بود، میدیدم که برخی مخالفان سرسخت احمدینژاد هم از اعتراف به تسلط او بر مسایل کشور، نمیتوانند که بپرهیزند؛ اما همچنان از ردصلاحیت این رجل سیاسی و محرومیت ملت از انتخاب مجدد او، یا دفاع میکنند یا اعتراض جدی نمی نمایند. از جمله این افراد، کسانی بودند که همچنان در وقایع سال ۸۸ مانده و معتقدند که آن سال، احمدینژاد با تقلب بر موسوی فایق آمده است. برخی نیز از زاویه مقابل، به این باور رسیده اند که وقایع سال ۸۸، زیر سر احمدینژاد و نوع عملکرد او در مناظره ها بوده است و برای پیشگیری از تکرار آن حوادث تلخ، یعنی اعتراض خیابانی بخشی از مردم، باید احمدینژاد از گردونه رقابت امسال حذف گردد.

در بین این هر دو گروه، من معتقدم افراد صادق و یکرنگی وجود دارند که مخالفتشان با احمدینژاد، ناشی از شناخت نادرست ریشه های و جریانات سال ۸۸ است. برای برهم زدن روند غلط جاری کشور، ما چاره ای نداریم که دیگران را برای همراهی، اقناع کنیم؛ چون حکومت متکی به ابزار قدرت، پول و رسانه است و ما احمدینژادیها بدون یارگیری، نمیتوانیم از پس منتفعان روند موجود برآییم. از این روست که من بازخوانی وقایع و جریانات سال ۸۸، به خصوص گمانه تقلب در انتخابات را برای تغییر مسیر آینده، مهم و حیاتی میدانم.

به همین مناسبت امشب، ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ در ساعت ۲۲ قرار است بحثی با محوریت دفاعیات آقای محمدرضا خاتمی در کلاب هاوس شکل بگیرد. از همه دوستان، خاصه معتقدان به گمانه تقلب دعوت میکنم در این بحث شرکت جویند.

https://www.tg-me.com/armanshahr_tk/4795



@hashiesaz
🔴 درباره انتخابات فرمایشی ۱۴۰۰


امروز دوستی به من تلفن زده و به خیال خودش میخواست مرا به شرکت در انتخابات ترغیب کند. البته چندان وارد بحث نشدیم، و به صورت ملایم فقط نظرم را پرسید. گفتم نتیجه انتخابات کاملا مشخص است، آقای رییسی قطعا رای می آورد و هیچ احتیاجی هم به آرای ما ندارد؛ چون ایشان فاقد رقیب واقعی است و در میدان بی رونق این انتخابات، یکه تازی کرده است.

راستی من مانده ام غرض و غایت امثال این دوستان، از دعوت ما به شرکت در انتخابات چیست؟ نظام اگر رای ما را میخواست که به حساب مقبولیت خودش بزند، پس چرا به سلیقه و گرایش ما وقعی ننهاد؟ من حتی خیال هم نمیکنم که کمی یا زیادی نصاب شرکت کنندگان در انتخابات، اثر قابل توجهی بر اقتدار خارجی نظام داشته باشد. از این حرفها و وعده ها، شداد و غلاظ ترش در انتخابات سال ۹۲ داده شد، نتیجه چه شد؟ امروز در وضعیت بدتری به سر می بریم یا سال ۹۲؟ وقتی کار به دست کاردان سپرده نشود، منابع را هدر میدهد، این منابع ممکن است پولی باشد یا حمایت انسانی.

من در این انتخابات فرمایشی شرکت نمیکنم، تا مبادا با رای خودم، روند اقتدارگرایانه حذف سلایق مختلف از انتخابات را وجاهت ببخشم. من در این انتخابات شرکت نمیکنم، چون برنده آن هیچ نیازی به رای من ندارد و از قبل، پیروزی اش مسجل است. من در این انتخابات فرمایشی شرکت نمیکنم، چون مسایل مهم و اساسی کشور، در جاهای دیگری که انتخاباتی نیستند، حل و فصل میشود. همین قرارداد ۲۵ ساله با چین را ببینید، که مفاد آن مخفی است، آیا کلمه ای راجع به آن در خلال رقابتهای این انتخابات فرمایشی، گفته شد؟ یا سربازی اجباری که معضل جوانان کشور است، ستاد کل نیروهای مسلح دستور میدهد نامزدها درباره آن حرفی نزنند.

هر عملی، عکس العملی را در پی دارد. اقتدارگرایی و حذف سلایق از محضر انتخاب ملت، پاسخ قهری اش، رای ندادن است. شرکت در این انتخابات، معنایی جز تایید این فرایند و تشویق دست اندرکاران در تداوم آن مسیر غلط، ندارد. پس تا انتخابات بعدی، رای بی رای!


@hashiesaz
🔴 اثر مشارکت مردم در انتخابات بر حل بحرانهای روابط بین‌المللی
(بخش اول)


‏در تاریخ روابط بین‌الملل، مشارکت مردم در ‎انتخابات و پشتیبانی‌ از سیاستهای حاکم، آنقدر که در رسانه‌های ما برجسته میشود، مهم و اثرگذار نیست. در کنگره وین که در ۱۸۱۵ میلادی و پس از جنگهای ناپلئونی تشکیل یافت، هیچ کدام از دولتهای روسیه، اتریش، انگلستان و فرانسه که اروپا را میان خود تقسیم میکردند، چندان مستظهر به آرای مردم در انتخابات نبودند. اصلا در قرن نوزدهم، هنوز تازه رای گیری و نظام پارلمانی، آن هم در بعضی کشورها نظیر انگلستان پا گرفته بود و روسیه و اتریش، بالکل انتخاباتی نداشتند.

بعد از آنکه در خلال قرن نوزدهم، نظام انتخاباتی، کل اروپا و بخشهایی از جهان را در بر گرفت، و به موازات گسترش حق رای از اشراف و صاحبان مال و منال، به توده مردم و طبقه کارگر و حتی تسری آن به جنس زن، باز هم نمیتوان اثرگذاری میزان مشارکت مردم در انتخابات را در حل و فصل منازعات و بحرانهای بین المللی، مشاهده کرد. در آستانه جنگ اول جهانی، تمامی دولتهای اروپایی، به جز روسیه، انتخابات را به عنوان بخشی از فرایند حکمرانی، پذیرفته و اجرا میکردند. درست است که روسیه، بر اثر نارضایتی شدید مردم، دچار انقلاب شد و از جنگ کنار کشید؛ اما در کنفرانس صلح ورسای که برای حل و فصل امور بعد از جنگ شکل گرفت، این طور نبود که نمایندگان دولتهای جهان و مذاکره کنندگان، به اتکای آرایی که در انتخابات اخیرشان کسب کرده اند، مذاکره و چانه زنی کنند.

بعد از آن هم تا جایی که میدانیم، سرنوشت هیچ منازعه و کشمکشی در جهان را، نصاب شرکت مردم در انتخابات، تعیین نکرده است. سرنوشت جنگ دوم جهانی را قدرت نظامی و اقتصادی و همکاری سیاسی متفقین، رقم زد؛ در حالی که ماهیت نظام سیاسی شوروی با آمریکا و انگلیس و فرانسه از هم پاشیده و تحت اشغال، به کلی متفاوت بود. در جنگ سرد نیز مادامی که شوروی میتوانست از نظر نظامی و اقتصادی با آمریکا، هماوردی کند؛ طرفین به زورآزمایی برابرشان ادامه میدادند.

تاریخ معاصر ایران نیز، مؤید دیگری بر همین ادعاست. ایران در صدر مشروطه، علی رغم حضور و حمایت مردم از دولت مشروطه، نمیتوانست از حقوق خود در مقابل دست اندازی روسیه و انگلستان دفاعی کند. در منازعه مرزی میان ایران و عراق، با این که حکومت شاه، پشتوانه انتخاباتی قوی نداشت، اما توانست با چند مانور نظامی و سیاسی، خواسته خود را بر دولت عراق بقبولاند و به توافق ۱۹۷۵ الجزایر برسد. اما بعد از وقوع انقلاب اسلامی و علی رغم مشارکت بالای مردم در انتخابات و تعیین مستقیم رییس جمهور بنی صدر و تشکیل مجلس شورای اسلامی اول، عراق به ایران تجاوز نظامی کرد و ایران در دفع تجاوز آن و بازپس گیری مناطق اشغالی، درماند. درست است که بعد از برکناری بنی صدر و حذف جریانات متنوع از سپهر سیاسی کشور، میزان مشارکت و رقابت در انتخابات ها کم شد، اما کشور توانست با کاربست نیروها و امکانات، خرمشهر را پس بگیرد و ارتش عرق را بیرون براند. نکته جالب اینجاست که در اواسط دهه ۶۰ پ با ایجاد یک رقابت هدایت شده در نیروهای سیاسی وفادار به رهبری آقای خمینی، جناح چپ و راست تکوین یافت و انتخابات مجلس سوم به صحنه کشمکش این دو جناح تازه تبدیل شد، و اتفاقا متعاقب همین ماجراها، سپاه در جبهه ها بند را به آب داد و شکستهای هولناکی بر ایران وارد آمد.

در ماجرای مذاکرات پس از آتش بس با عراق هم، عنصری که محلی از اعراب نداشت، مشارکت مردم و حتی میزان حمایتشان از حکومت و دولت بود. حزب بعث عراق، با اینکه قطعا محبوبیت و حمایت مردمی اش در عراق، کمتر از جمهوری اسلامی در ایران بود، ولی دست برتر را در مذاکرات داشت؛ چرا؟ چون بخشهایی از خاک ایران را در اشغال داشت، وضعیت تجهیزات و سازمان ارتشش، بسیار بهتر از ما بود، و محیط بین الملل را خوب می شناخت. با این همه، خطای صدام که به کویت طمع کرده بود، باعث شد که لقمه گلوگیر ایران را رها کند، ولی خوب بعد از ۸ سال جنگ و کشتار و تخریب، هیچ چیز عاید طرفین هم نشد.
🔴 اثر مشارکت مردم در انتخابات بر حل بحرانهای روابط بین‌المللی
(بخش دوم)


در پرونده هسته ای نیز که ۱۸ سال است کشور ما را درگیر خود کرده، و چندین انتخابات مهم از سال ۸۴ تا کنون زیر سایه آن است، باز هم می بینیم که نصاب شرکت در انتخابات و میزان آرای رییس جمهور منتخب، اثری بر حل منازعه به سود ما نگذاشته است. انتخابات ۸۸ با آن نصاب خیره کننده از مشارکت مردم، اتفاقا مصالحه هسته ای را لااقل یک سالی، یعنی تا اردیبهشت ۸۹، به تعویق انداخت و همان مصالحه هم که با وساطت روسای جمهور برزیل و ترکیه، صورت گرفت؛ به لطف مخالفت رقبای انتخاباتی احمدینژاد (منظور آقایان رفسنجانی، لاریجانی و روحانی است) قرین توفیق نشد.


اگر به یاد آوریم، عنوان سال ۹۲، حماسه سیاسی بود به این منظور که با حضور بالای مردم در انتخابات و تشکیل یک دولت جدید، میتوان به بحران اتمی خاتمه داد و تحریم را برداشت. اتفاقا آقای روحانی، به همین امور مشهور و معروف بود و دیدیم که سرانجام مذاکرات و عملکرد داخلی و خارجی وی، بدترین سالهای تاریخ معاصر ایران را رقم زد.

اکنون به اتکای تجربیات تاریخی جهانی و داخلی، با قطعیت باید گفت که آنچه میتواند مناقشات خارجی و بحران در روابط بین الملل را حل کند، داشتن یک سیاست مشخص و استفاده بهینه از منابع داخلی و خارجی است. مشارکت مردم در انتخابات و پشتوانه رای قوی، اگر هم چیزی باشد، ماده خامی در دست سیاستمدار است. اگر آن سیاستمدار مرد کاردانی باشد، از این منبع در کنار منابع دیگر استفاده بهینه میکند. آشپز ناشی، از بهترین مواد خام هم نمیتواند غذایی مطبوع و مقبول بپزد، بر همین منوال، سیاستمدار بی‌هنر و نظام سیاسی سردرگم هم منابع کشور، چه تاسیسات اتمی و چه حمایت مردمی را، ضایع میکنند و از پس حل بحران هسته ای، با گذشت ۱۸ سال بر نمی آیند.



@hashiesaz
نویسنده کتاب تاریخ شوروی، نکته تامل برانگیزی را گفته است. نظام بلشویکی شوروی، با عملکرد خود چنان ضربه ای را به مارکسیسم و انقلاب زد که طبقه کارگر مغرب زمین را از هر گونه تلاش و تمایل برای انقلاب، بیزار نمود. گاهی عملکردهای بد، کل یک اندیشه را از اعتبار می اندازد.


@hashiesaz
🔴 ما و انتخابات تشریفاتی ۱۴۰۰


بعد از برکناری آقای بنی صدر از ریاست جمهوری در سال ۶۰، چیزی شبیه جنگ داخلی شکل گرفت؛ در حالی که مرزهای کشور درگیر دفع حمله نظامی عراق بود. در این حال، نظام جمهوری اسلامی مصمم بود انتخابات ریاست جمهوری را برگزار کند، و آقای رجایی بدون هیچ رقیب جدی، متصدی مقام ریاست جمهوری شود. پس از ترور رجایی هم به فاصله چند ماه، مجددا همان اتفاق تکرار شد و آقای خامنه‌ای بدون رقابت واقعی، به مقام ریاست جمهوری رسید.

پرسش این است که چرا دست اندرکاران نظام، اصرار به برگزاری انتخابات داشته و دارند؟ انتخابات برای کشف نظر و اراده مردم است، وقتی رقابتی شکل نمیگیرد، انجام انتخابات جز یک تشریفات پوچ چیز دیگری نیست. مثلا اگر در همان سال ۶۰، به عوض برگزاری انتخابات غیررقابتی و تشریفاتی و پوچ، آقای رجایی و سپس آقای خامنه‌ای، از سوی امام خمینی به عنوان رییس جمهور تعیینی معرفی میشدند، چه عیبی داشت؟ آن همه هزینه در بحبوحه جنگ، به زعم من که وجاهتی نداشت.

امروز هم در سال ۱۴۰۰، وقتی همه رقبای جدی آقای رییسی، مثل آقایان احمدینژاد و لاریجانی و جهانگیری و حتی پزشکیان، از صحنه رقابت به تیغ رسوای ردصلاحیت تارانده میشوند، و رییسی تحت حمایت چندین نامزد پوششی به مصاف آقای همتی که نیروی دست چندم سیاسی است، میرود؛ باید پرسید نفس برگزاری تشریفات انتخابات و تحمیل هزینه های مستقیم و غیرمستقیم بر این ملت، چه وجهی دارد؟ وقتی بیش از نیمی از مردم، به رغم تبلیغات پرهزینه و دعوتهای مکرر، پای صندوق حاضر نمیشوند، چرا باید انتخابات صوری برگزار گردد؟ وقتی میزان آرای باطله به مقام دوم بعد از آقای رئیسی نایل می آید، یعنی رقابتی واقعی در کار نبوده است. مقدار چشمگیر آرای باطله به معنی شرکت از سر اکراه در انتخابات نیز هست.

همین چند روز قبل بود که در دولت اسراییل، نخست وزیر جدید با اختلاف یک رای توانست به قدرت ۱۳ ساله نتانیاهو خاتمه بخشد، من ندیدم که در آنجا چیزی تحت عنوان فصل الخطاب، وارد شود و مثلا بگوید حالا مصلحت نیست یا همه به نفع فلانی کنار بروید تا آرایش بیشتر شود و بتواند در سطح جهانی با قدرت عمل کند. این گونه سخنان و رویکرد که در کشور ما حاکم شده، در خوش بینانه ترین حالت، ناشی از نفهمی مناسبات سیاسی داخل و خارج است. انتخابات برای کشف ذائقه سیاسی ملت برگزار میشود و روشی برای انتقال قدرت به طور مسالمت آمیز است؛ نه نصاب میزان مشارکت در انتخابات را باید ملاک مشروعیت حکومت گرفت، و نه میزان آرای نامزد پیروز را میتوان به عنوان ابزار چانه زنی در روابط بین الملل به کار بست.

امروز آقای رییسی در انتخاباتی پیروز شده که اکثریت مطلق ملت به اصل آن نه گفته اند، با این همه ما امیدواریم که ایشان بتواند قدمهای مثبتی را در جهت رضایت این ملت ستمدیده بردارد. هر چند که معتقدیم عیب و ایراد اصلی، در ساختار غیررسمی قدرت است که به موازات ساختار رسمی، و به مرور شکل گرفته است، مثل شوراهای عالی و فرایندهای غیرشفاف تصمیم گیری که سیاستگذاری و اجرا را به تباهی کشانده است. رییسی اگر بخواهد اصلاحی واقعی و ملموس صورت دهد، باید دست به تحول در این ساختارها ببرد. با اینکه اکثریت مردم، و بلکه همانها که نام رییسی را روی برگه رای نوشته اند، در انتخاب وی نقش فعال نداشته اند، ولی با این همه، اکثریت قاطع ملت از هر اقدام اصلاحی که یه نفع کشور باشد، استقبال و همراهی میکنند. رییسی میتواند با عملکرد آتی اش، برای خود مقبولیت و دعای خیر کسب کند. ما تا آن زمان به وی فرصت میدهیم و عملکردش را پایش میکنیم.



@hashiesaz
توصیه مشفقانه ام به طرفداران آقای رییسی این است که جشن نگیرند، این انتخابات با قهر و بی تفاوتی بیش از نصف مردم، جشن گرفتن ندارد. بهتر است به جای تداوم مسیر غلط انتخابات، و پاشیدن نمک روی زخم نارضایتی مردم از کلیت نظام، آستین همت بالا بزنند و تمام تلاش شان بر خدمت به مردم و جلب قلوب ناراضی آنها باشد. باید از انحصار طلبی و تبعیض گستری و کسب امتیازات ناروا و تقسیم مناصب به ناشایستگان، دست بشویند و از این فرصت اندک، برای نجات نظام از فروپاشی بهره بگیرند که این نیز جز با انجام اصلاحات واقعی در جهت برابری و رفع تبعیض و هر گونه امتیاز ناروا، ممکن نخواهد شد.

کاش این دوستان سابق، از سرنوشت آقای روحانی عبرت بگیرند، تازه روحانی دفعه قبلی بر یک رقیب واقعی پیروز شده بود، نه مثل امروز رییسی که رقیبش آرای باطله بود.

@hashiesaz
برخی معتقدند اصلاح طلبان، بزرگترین بازنده این انتخابات بودند چون رای گزینه آنها، یعنی آقای همتی، کمتر از آرای باطله شد. اما من این تحلیل را قبول ندارم، سران اصلاحات به خوبی میدانستند که هم همتی فاقد وزن سیاسی است، و هم سرخوردگی از عملکرد دولت روحانی و افول گفتمان اصلاحات، در حدی است که جهانگیری و حتی خود خاتمی هم اگر نامزد بودند، وضعیت همین میشد. سران جریان اصلاح طلب فقط برای اعلام وفاداری به جمهوری اسلامی، هم رای دادند و هم دعوت به مشارکت کردند. آنها همچنین میدانند که نانشان تنها در تنور جمهوری اسلامی پختنی است، و الا با بر افتادن نظم تبعیضی و امتیازی موجود و آمدن اجناس اصل به بازار سیاسی، کمتر عاقلی اعتبار خود را به پای جنس بنجل اصلاح طلب خواهد ریخت.


@hashiesaz
از تبعات این انتخابات اخیر، تثبیت موقعیت احمدینژاد به عنوان مهمترین مخالف و جایگزین وضع موجود بود. شخصیت عملگرای احمدینژاد به نحوی است او در چارچوب هر نظامی، چه نظام فعلی و چه نظام دیگری، میتواند اهداف و آرمانهایش را به پیش ببرد.

اما به نظر من، احمدینژاد نباید آنچه را تا کنون کاشته، رها کند؛ بلکه با تداوم فعالیت خود به طور منظم، جایگاهش را به عنوان سخنگو و رهبر معترضان به وضع موجود و رویه جاری نظام، حفظ کرده و بلکه ارتقا دهد. پس از پایان انتخابات و تعیین آقای رییسی به عنوان رییس جمهور، احمدینژاد میتواند با ارسال پیامی تصویری به وی، ضمن بیان سخن معترضان، مسیر آینده جنبش اعتراضی آزادیخواه و برابری طلب را روشن نماید.


@hashiesaz
به علما و مراجع، مادامی که به درس و بحث شان میپردازند، کسی کاری ندارد. ولی وقتی این آقایان در عالم سیاست می آیند، نمیتوانند که به اقتضائات آن تن در ندهند. همچنان که وقتی که به مطب پزشکی به عنوان بیمار میروند، مثل سایر مردم نقش بیمار را دارند و اگر مثلا پزشک بگوید لباست را بالا بزن تا بدنت را معاینه کنم، سر باز نمیزنند که نه چون من آخوندم یا مرجع ام، باید جور دیگری با من برخورد شود. آخوندی که وارد سیاست میشود، نباید توقع داشته باشد که قداست حوزوی اش محفوظ بماند. سیاست، عالم نقد و سوال است. آقای مکارم که پیام حمایت از برجام میدهد، مثل سایرین باید نقد بشود. من با فحش دادن مطلقا مخالفم، ولی اگر فحش به ظریف مجاز است، فحش به مکارم هم مجاز است.

@hashiesaz
ما در یک کارگاهی بودیم، کوره قوس الکتریکی داشت که تا ۵۰۰ آمپر برق میکشید. اینها صبح میامدند تا زمینه را آماده کنند، طرفهای ظهر دستگاه را روشن و چند ساعتی کار میکردند که مقارن با ساعات اوج مصرف بود. من نمیدانم مصرف برق صنعتی به این صورت، چند درصد از مصرف کل است؛ ولی اگر مقدارش معتنابه باشد، میشود به کارگاهها و کارخانه های این چنینی، دستور داد شیفت شب کار کنند تا منحنی مصرف در ساعات اوج، کمتر بشود. بالاخره برای گذار از این وضعیت، باید راه حل یافت.


@hashiesaz
2025/10/28 14:41:13
Back to Top
HTML Embed Code: