گزارش مفصل فرهیختگان درباره #مهرشاد_سهیلی را خواندم و از زحمت و قلم گزارشگر، محظوظ شدم.
https://farhikhtegandaily.com/news/67653/%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D8%AF!-%DA%A9%D9%84-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B1-%D8%B2%D8%AF%D9%85/
پدیده مهرشاد که با شارلاتان بازی توانسته از سپاه تا دفتر مراجع تقلید و رسانههای مختلف را نردبان خود برای رفتن به بام شهرت و ثروت کند؛ باید مایه سرزنش و توبیخ کسانی شود که زمام کشور را در دست دارند و با شعارهای پرطمطراق ولی پوچ گروههای جهادی و کارهای فرهنگی، منابع ملت را هدر میدهند و زمینه را برای جولان فرصتطلبانی چون مهرشاد سهیلی فراهم میآورند. اگر این مملکت کارش سامان داشت، بعد از چنین رسوایی و فسادی، باید تمام عوامل آن نظیر فرمانده سپاه تهران، مورد بازخواست قرار میگرفتند و اساسا سپاه از دخالت در مسائل فرهنگی و عمرانی منع میشد. در این میان برای من، رسوایی آیت الله مصباح هم جالب توجه بود. مریدان مصباح مدعی اند که بصیرت و شامه قوی وی، باعث تشخیص سریع انحرافات شریعتی و اصلاحطلبان و جریان مشایی شده است. ولی لااقل در این فقره دیدیدم که یک بچه 15 ساله، آیت الله مصباح را بازیچهای برای رونمایی از کتاب قلابی اش کرده است!
@hashiesaz
https://farhikhtegandaily.com/news/67653/%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D8%AF!-%DA%A9%D9%84-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B1-%D8%B2%D8%AF%D9%85/
پدیده مهرشاد که با شارلاتان بازی توانسته از سپاه تا دفتر مراجع تقلید و رسانههای مختلف را نردبان خود برای رفتن به بام شهرت و ثروت کند؛ باید مایه سرزنش و توبیخ کسانی شود که زمام کشور را در دست دارند و با شعارهای پرطمطراق ولی پوچ گروههای جهادی و کارهای فرهنگی، منابع ملت را هدر میدهند و زمینه را برای جولان فرصتطلبانی چون مهرشاد سهیلی فراهم میآورند. اگر این مملکت کارش سامان داشت، بعد از چنین رسوایی و فسادی، باید تمام عوامل آن نظیر فرمانده سپاه تهران، مورد بازخواست قرار میگرفتند و اساسا سپاه از دخالت در مسائل فرهنگی و عمرانی منع میشد. در این میان برای من، رسوایی آیت الله مصباح هم جالب توجه بود. مریدان مصباح مدعی اند که بصیرت و شامه قوی وی، باعث تشخیص سریع انحرافات شریعتی و اصلاحطلبان و جریان مشایی شده است. ولی لااقل در این فقره دیدیدم که یک بچه 15 ساله، آیت الله مصباح را بازیچهای برای رونمایی از کتاب قلابی اش کرده است!
@hashiesaz
فرهیختگان آنلاین
من مهرشاد! کل ایران را دور زدم
فعالیتهای رسانهای سهیلی، از همه فعالیتهایش پرحاشیهتر است. چند روزی به صورت خاص روی اخبار منتشر شده از او متمرکز بودهام. اگر چه برخی از همان رسانههایی که اخبار سهیلی را پوشش میدادند، بعد از حاشیههای پیشآمده، تمام اخبار مربوط به او را از بین بردهاند…
ولادیمیر پوتین برخورد بسیار متکبرانهای را با ایران در پیش گرفته است. آن سال 97 که بدون اجرای تشریفات ورود به کشور، مستقیما از فرودگاه به بیت رهبری رفت؛ کأنه وارد یکی از مستملکات اشغالی خودش برای سرکشی شده است. پارسال هم که آن برنامه را بر سر قالیباف، رئیس مجلس درآورد و حاضر به پذیرش وی که حامل پیام رسمی رهبر نظام ما بود نشد. این بار هم که چنین برخوردی با رئیسی داشت.
اینها همه ثمره کنار گذاشتن شعار نه شرقی و نه غربی است. شعاری که قدمتش به پیش از انقلاب اسلامی و به دوره مشروطه و سیاست موازنه منفی مصدق میرسد.
خیلی بد است که یک حکومت، نتواند سیاست خارجی خود را بر مبنای حق و عدالت و منافع ملتش تنظیم کند، و گاهی از فرط خصومت با غرب به سوی ابرقدرتهای شرق هروله کند و گاهی در دامن غرب بیافتد.
@hashiesaz
اینها همه ثمره کنار گذاشتن شعار نه شرقی و نه غربی است. شعاری که قدمتش به پیش از انقلاب اسلامی و به دوره مشروطه و سیاست موازنه منفی مصدق میرسد.
خیلی بد است که یک حکومت، نتواند سیاست خارجی خود را بر مبنای حق و عدالت و منافع ملتش تنظیم کند، و گاهی از فرط خصومت با غرب به سوی ابرقدرتهای شرق هروله کند و گاهی در دامن غرب بیافتد.
@hashiesaz
🔴 مناسبات خاندانسالارانه در کشور
ده - دوازده سال پیش یکی از دوستان که با جنبش حزب الله لبنان در ارتباط بود، میگفت آيا میدانی چرا در میان سازمانهای فلسطینی این همه مسأله جاسوسی و نفوذ اسرائیل وجود دارد و در حزب الله لبنان چنین پدیدههایی یافت نمیشود؟ میگفت علتش این است که حزب الله نیروهایش را به صورت سنتی و با روابط خانوادگی جذب میکند، در حالی که سازمانهای فلسطینی مناسبات رسمی سازمانهای سیاسی و مبارزاتی را مدنظر قرار میدهند و نه روابط سنتی و خانوادگی را.
این تأمل همراه من بود تا سالیان اخیر که راجع به مناسبات قدرت و جذب در ساختار سیاسی و نظامی خودمان، یعنی جمهوری اسلامی اندیشیدم. حقیقت این است که بعد از ضربههای سازمان مجاهدین خلق از طریق نفوذ در ارکان جمهوری اسلامی در اوایل دهه شصت، نوعی از حکومت خاندانسالارانه یا الیگارشیک به صورت آگاهانه، در کشور ما شکل گرفت تا مصونیت نظام را در مقابل نفوذهای آن چنانی محفوظ بدارد. هر چند که امروز دیگر چیزی مثل سازمان مجاهدین خلق اصلا محلی از اعراب ندارد و نیروهای سیاسی وفادار به نظام نیز از دهه شصت تا کنون، تطورات بسیار پذیرفتهاند؛ باز هم به هر علت و دلیل، همان مناسبات سنتی و الیگارشیک در سپردن مناصب حساس و مسؤوليت ها به افراد در کشور حاکم است.
دوست دیگری، آقای هادی مسعودی مقالهای نوشته و از انتصاب آقای رضا نجابت با 28 سال سن، به مدیرکلی بازرسی استانداری فارس انتقاد کرده است. من این گونه انتصابها را از این زاویه میبینم، و میدانم که چه بسا افراد کاردان و توانمندی که اتفاقا وفادار و در چارچوب همین نظام هم هستند، ولی به دلیل نداشتن امتیاز خانوادگی، اقبالی برای صعود به مراتب بالای اداری و سیاسی ندارند. در این وضع، تنها راه برای تحرک اجتماعی، ازدواج و وصلت با یک خانواده ذینفوذ در حکومت است تا بدین واسطه، بتوان به عنوان داماد (یا عروس) وارد در مناسبات الیگارشیک شد.
@hashiesaz
ده - دوازده سال پیش یکی از دوستان که با جنبش حزب الله لبنان در ارتباط بود، میگفت آيا میدانی چرا در میان سازمانهای فلسطینی این همه مسأله جاسوسی و نفوذ اسرائیل وجود دارد و در حزب الله لبنان چنین پدیدههایی یافت نمیشود؟ میگفت علتش این است که حزب الله نیروهایش را به صورت سنتی و با روابط خانوادگی جذب میکند، در حالی که سازمانهای فلسطینی مناسبات رسمی سازمانهای سیاسی و مبارزاتی را مدنظر قرار میدهند و نه روابط سنتی و خانوادگی را.
این تأمل همراه من بود تا سالیان اخیر که راجع به مناسبات قدرت و جذب در ساختار سیاسی و نظامی خودمان، یعنی جمهوری اسلامی اندیشیدم. حقیقت این است که بعد از ضربههای سازمان مجاهدین خلق از طریق نفوذ در ارکان جمهوری اسلامی در اوایل دهه شصت، نوعی از حکومت خاندانسالارانه یا الیگارشیک به صورت آگاهانه، در کشور ما شکل گرفت تا مصونیت نظام را در مقابل نفوذهای آن چنانی محفوظ بدارد. هر چند که امروز دیگر چیزی مثل سازمان مجاهدین خلق اصلا محلی از اعراب ندارد و نیروهای سیاسی وفادار به نظام نیز از دهه شصت تا کنون، تطورات بسیار پذیرفتهاند؛ باز هم به هر علت و دلیل، همان مناسبات سنتی و الیگارشیک در سپردن مناصب حساس و مسؤوليت ها به افراد در کشور حاکم است.
دوست دیگری، آقای هادی مسعودی مقالهای نوشته و از انتصاب آقای رضا نجابت با 28 سال سن، به مدیرکلی بازرسی استانداری فارس انتقاد کرده است. من این گونه انتصابها را از این زاویه میبینم، و میدانم که چه بسا افراد کاردان و توانمندی که اتفاقا وفادار و در چارچوب همین نظام هم هستند، ولی به دلیل نداشتن امتیاز خانوادگی، اقبالی برای صعود به مراتب بالای اداری و سیاسی ندارند. در این وضع، تنها راه برای تحرک اجتماعی، ازدواج و وصلت با یک خانواده ذینفوذ در حکومت است تا بدین واسطه، بتوان به عنوان داماد (یا عروس) وارد در مناسبات الیگارشیک شد.
@hashiesaz
فی نفسه اشکالی ندارد که روحانیون وارد قدرت و حکومت شوند، چرا که آنان هم مثل سایر شهروندان، حق مشارکت در اداره جامعه را دارند. ولی اولا نباید امتیازی داشته باشند، یعنی مثل الان نباشد که به بهانه فقه و فقاهت، بعضی مناصب مانند ریاست قوه قضائیه و وزارت اطلاعات را به انحصار روحانیون درآوردهاند؛ و ثانیا برای حفظ اعتبار نهاد دین و روحانیت و پیشگیری از سوءاستفاده از مقدسات در راستای کسب و تحکیم قدرت، روحانیون هنگام ورود به کارزار سیاسی و فعالیت در مناصب اداری کشور، حتما بایستی لباس روحانی را درآورند و عناوین روحانی از قبیل حجتالاسلام و آیتالله را کنار نهند. البته بعد از ترک قدرت و بازنشستگی سیاسی، میتوانند مجددا به کسوت روحانیت درآیند.
🖇️ مرتبط: فراخوان روحانیون برای بازگشت به حوزههای علمیه
@hashiesaz
🖇️ مرتبط: فراخوان روحانیون برای بازگشت به حوزههای علمیه
@hashiesaz
Telegram
کانال حاشیهپرداز
◀️ پشنهاد دكتر كريمى پور، استاد دانشكده فيزيك دانشگاه صنعتى شريف، در مورد فراخوان ملى جهت بازگشت روحانيون به حوزه هاى علميه.
📝 دست اندرکاران سیاست، بخصوص در ایران، همواره ملاحظات و تعارفاتی دارند و مصلحت هایی را در نظر می گیرند. راه و روش اهل سیاست در…
📝 دست اندرکاران سیاست، بخصوص در ایران، همواره ملاحظات و تعارفاتی دارند و مصلحت هایی را در نظر می گیرند. راه و روش اهل سیاست در…
من دم از منافع ملی به معنی فرصتطلبی نزده و نمیزنم و معتقدم همانطور که در زندگانی شخصی، پایبندی به اصول و جانبداری از حق و عدالت، در بلندمدت برای آدمی اعتبار میآورد؛ در روابط بینالملل هم کشوری که چنین سیاستی را اتخاذ کند، شاید منافع زودگذری را از دست بدهد؛ ولی اعتباری بلندمدت برای خود میسازد.
با این حال عزا گرفتن برای اوکراین را هم نمیپسندم، چون دولت و شاید ملت اوکراین، حمایتی از ما ایرانیان در برابر فشار و تحریم غرب به عمل نیاوردهاند. در عین اینکه روسیه و پوتین را به خاطر تجاوزگری باید محکوم کرد. لذا موضع احمدینژاد در جانبداری از رئیس جمهور اوکراین، زلنسکی را قبول ندارم. همچنین موضع رئیسی در گفتگو با پوتین، شامل حمایت تلویحی از تجاوز روسیه خیلی بد بود. موضع مقام هم عادلانه نبود. این همه آمریکا را محکوم کردن و حرفی از روسیه نزدن، معنایی جز وابستگی به روسیه ندارد.
@hashiesaz
با این حال عزا گرفتن برای اوکراین را هم نمیپسندم، چون دولت و شاید ملت اوکراین، حمایتی از ما ایرانیان در برابر فشار و تحریم غرب به عمل نیاوردهاند. در عین اینکه روسیه و پوتین را به خاطر تجاوزگری باید محکوم کرد. لذا موضع احمدینژاد در جانبداری از رئیس جمهور اوکراین، زلنسکی را قبول ندارم. همچنین موضع رئیسی در گفتگو با پوتین، شامل حمایت تلویحی از تجاوز روسیه خیلی بد بود. موضع مقام هم عادلانه نبود. این همه آمریکا را محکوم کردن و حرفی از روسیه نزدن، معنایی جز وابستگی به روسیه ندارد.
@hashiesaz
در زمان حمله آمریکا به عراق، ما اصل حمله و جنگ را محکوم کردیم، ولی لزومی نداشت از آدم بدکاری به نام صدام حمایت کنیم. همین را میتوان در مورد حمله به لیبی و حمایت از قذافی هم گفت.
اطلاعات منتشره راجع به زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین، نظیر گرایش وی به صهیونیسم و نیز حمایتش از جریان شیطانی همجنسگرایی؛ آدم را بیشتر نسبت به او بدبین میکند. واقعا چه لزومی دارد که در کنار محکومیت تجاوز روسیه به اوکراین، از رئیس جمهور بدنامی مثل زلنسکی هم نام ببریم و حمایت کنیم؟
برخی میگویند زلنسکی منتخب مردم اوکراین است و مشروعیت دموکراتیک دارد. البته مردم هیچ کشوری، یکدست و یکصدا نیستند. همان صدام و قذافی هم برای خودشان طرفدارانی داشتند. ولی یک اصل خوبی که ما از آقای احمدینژاد یاد گرفتیم، قبح دخالت در امور داخلی کشورهاست. سوای اینکه صدام و قذافی و اسد و سعودی روی چه سازوکاری در کشوری حاکم شده اند، ما باید برای خاطر مردم آن کشور از حقوق و مصالح شان دفاع کنیم. ولی اینکه وارد بشویم بگوییم کی خوب است و کی بد است و کنار برود، میشود همین سیاست غلطی که آقایان در سوریه در پیش گرفتند، و یا در مصر اولش از مرسی حمایت میکردند و بعد با او بد شدند و برای کودتای علیهش بشکن زدند و لاحول گفتند. در یک کلام، حمایت احمدینژاد از زلنسکی را خطای بزرگی میدانم که امیدوارم ادامه ندهد.
@hashiesaz
اطلاعات منتشره راجع به زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین، نظیر گرایش وی به صهیونیسم و نیز حمایتش از جریان شیطانی همجنسگرایی؛ آدم را بیشتر نسبت به او بدبین میکند. واقعا چه لزومی دارد که در کنار محکومیت تجاوز روسیه به اوکراین، از رئیس جمهور بدنامی مثل زلنسکی هم نام ببریم و حمایت کنیم؟
برخی میگویند زلنسکی منتخب مردم اوکراین است و مشروعیت دموکراتیک دارد. البته مردم هیچ کشوری، یکدست و یکصدا نیستند. همان صدام و قذافی هم برای خودشان طرفدارانی داشتند. ولی یک اصل خوبی که ما از آقای احمدینژاد یاد گرفتیم، قبح دخالت در امور داخلی کشورهاست. سوای اینکه صدام و قذافی و اسد و سعودی روی چه سازوکاری در کشوری حاکم شده اند، ما باید برای خاطر مردم آن کشور از حقوق و مصالح شان دفاع کنیم. ولی اینکه وارد بشویم بگوییم کی خوب است و کی بد است و کنار برود، میشود همین سیاست غلطی که آقایان در سوریه در پیش گرفتند، و یا در مصر اولش از مرسی حمایت میکردند و بعد با او بد شدند و برای کودتای علیهش بشکن زدند و لاحول گفتند. در یک کلام، حمایت احمدینژاد از زلنسکی را خطای بزرگی میدانم که امیدوارم ادامه ندهد.
@hashiesaz
اسم این کار، یعنی امحای خودروهای گرانقیمت قاچاق موجود در انبار تملیکی را چه باید گذاشت؟ آیا این جنون نیست؟ حماقت نیست؟ فروش این خودروها در بازار داخل، یا لااقل اوراق آن و فروش قطعاتش در بازار داخل و خارج، چه عیبی دارد؟ چرا باید این کالاها را امحا کنند؟ عقل سلیم که این کار را جنون و حماقت میداند. ولی همان فقهی هم که مدعی حکومت بر اساس آن هستید، شما را از امحای این کالاها منع میکند. این اسراف است. این کالاها که مشکل ذاتی ندارند، حتی اگر مسکرات هم بود، مادامی که قابل تبدیل به مثلا سرکه باشد، نباید آن را امحا کنند. عقل که ندارید، لااقل دین داشته باشید.
@hashiesaz
@hashiesaz
🔴 چرا پای روسیه و فرانسه را به مذاکرات هستهای با آمریکا باز کردیم؟
خیلی ساده بگویم: مذاکره با روسیه و چین و انگلیس و آلمان و فرانسه در رابطه با پرونده هستهای چه وجهی دارد؟ طرف دعوای ما، مگر آمریکا نیست؟ قرار دادن این کشورها به عنوان طرف مذاکره، چه حاصل و کارکردی داشته است؟
طرف ما در این مذاکرات، آمریکاست ولاغیر. اساسا کشورهای دیگر، نمیتوانند کشوری را تحت تحریم موثر پولی و بانکی و نیز تحریم ثانویه قرار دهند. امروز میبینیم که حتی روسیه خودش مورد تحریم آمریکا قرار میگیرد. این آمریکاست که کشور ما را تحت تحریم اقتصادی موثر قرار داده است. پیش از این هم،
آمریکا بود که ایران را تهدید به حمله گسترده نظامی مثل آنچه در عراق رخ داد، میکرد. دیگران، یعنی فرانسه و انگلیس و آلمان و نیز روسیه و چین، هم فاقد توان و هم گاهی فاقد انگیزه برای چنین تهدیدهایی، لااقل نسبت به ایران، بوده و هستند.
یک زمان بین سالهای 82 تا 84، ایران مذاکره مستقیم با آمریکا را تابو میدانست و سه کشور اروپایی، به نیابت از آمریکا طرف مذاکره قرار گرفتند. اما بعد از آنکه ایران پذیرفت با طرف آمریکایی پشت میز مذاکره بنشیند، وارد کردن چین و روسیه، و البته بیرون نکردن فرانسه و انگلیس و آلمان از مذاکرات، چه دلیلی داشت؟ من تصور میکنم که طرف ایرانی خیال میکرد روسیه و چین، جانب او را بگیرند. نباید فراموش کنیم که آن زمان، یعنی حوالی سال 85، علی لاریجانی مذاکرهکننده ارشد هستهای بود و سیاست "نگاه به شرق" را او مطرح میکرد. در همین راستا، وی حتی دست به دامان هندوستان هم شد که البته التفاتی از آن جانب نگرفت. اگر تصور و تحلیل من درست باشد، باید گفت که آن خیال خام، یعنی جانبداری روسیه و چین از ما در مذاکرات، سرکنگبینی بود که صفرا فزود و امروز روسیه بنا به منافع خودش، در حال سنگ انداختن و چوب لای چرخ گذاشتن است.
باری پیشتر هم شاهد بودیم که در مذاکرات منتهی به برجام، فرانسه در قامت کارشکن ظاهر شده بود. این شواهد، مقوّم ادعای من است که اصل مذاکره با طرفهای دیگر به غیر آمریکا، تصمیمی بیجا و پرضرر بوده است.
از سوی دیگر، دولت عمان گاهی مساعی جمیله به خرج داده و واسطه ارتباط و مذاکره مستقیم میان ایران و آمریکا شده است. چنین نقشی، فاقد مضراتی است که سه دولت اروپایی و نیز روسیه و چین در مذاکره داشتهاند. عمان و هر دولتی که نقش وساطت و نه طرفیت در مذاکره را داشته باشد، از اقدامش اعتبار سیاسی و بینالمللی کسب میکند و البته نمیتواند مدعی و طالب امتیاز برای خود باشد. اما روسیه که طرف مذاکره قرار گرفته، میتواند از کارت مذاکرات هستهای با ایران، در پرونده دریای خزر سود ببرد و یا در بحران جنگ اوکراین، ما را وجهالمصالحه کند.
امیدوارم صاحبنظران کشور با درس گرفتن از خطاهای گذشته در سیاست خارجی، مسیرهای غلط را ادامه ندهند.
@hashiesaz
خیلی ساده بگویم: مذاکره با روسیه و چین و انگلیس و آلمان و فرانسه در رابطه با پرونده هستهای چه وجهی دارد؟ طرف دعوای ما، مگر آمریکا نیست؟ قرار دادن این کشورها به عنوان طرف مذاکره، چه حاصل و کارکردی داشته است؟
طرف ما در این مذاکرات، آمریکاست ولاغیر. اساسا کشورهای دیگر، نمیتوانند کشوری را تحت تحریم موثر پولی و بانکی و نیز تحریم ثانویه قرار دهند. امروز میبینیم که حتی روسیه خودش مورد تحریم آمریکا قرار میگیرد. این آمریکاست که کشور ما را تحت تحریم اقتصادی موثر قرار داده است. پیش از این هم،
آمریکا بود که ایران را تهدید به حمله گسترده نظامی مثل آنچه در عراق رخ داد، میکرد. دیگران، یعنی فرانسه و انگلیس و آلمان و نیز روسیه و چین، هم فاقد توان و هم گاهی فاقد انگیزه برای چنین تهدیدهایی، لااقل نسبت به ایران، بوده و هستند.
یک زمان بین سالهای 82 تا 84، ایران مذاکره مستقیم با آمریکا را تابو میدانست و سه کشور اروپایی، به نیابت از آمریکا طرف مذاکره قرار گرفتند. اما بعد از آنکه ایران پذیرفت با طرف آمریکایی پشت میز مذاکره بنشیند، وارد کردن چین و روسیه، و البته بیرون نکردن فرانسه و انگلیس و آلمان از مذاکرات، چه دلیلی داشت؟ من تصور میکنم که طرف ایرانی خیال میکرد روسیه و چین، جانب او را بگیرند. نباید فراموش کنیم که آن زمان، یعنی حوالی سال 85، علی لاریجانی مذاکرهکننده ارشد هستهای بود و سیاست "نگاه به شرق" را او مطرح میکرد. در همین راستا، وی حتی دست به دامان هندوستان هم شد که البته التفاتی از آن جانب نگرفت. اگر تصور و تحلیل من درست باشد، باید گفت که آن خیال خام، یعنی جانبداری روسیه و چین از ما در مذاکرات، سرکنگبینی بود که صفرا فزود و امروز روسیه بنا به منافع خودش، در حال سنگ انداختن و چوب لای چرخ گذاشتن است.
باری پیشتر هم شاهد بودیم که در مذاکرات منتهی به برجام، فرانسه در قامت کارشکن ظاهر شده بود. این شواهد، مقوّم ادعای من است که اصل مذاکره با طرفهای دیگر به غیر آمریکا، تصمیمی بیجا و پرضرر بوده است.
از سوی دیگر، دولت عمان گاهی مساعی جمیله به خرج داده و واسطه ارتباط و مذاکره مستقیم میان ایران و آمریکا شده است. چنین نقشی، فاقد مضراتی است که سه دولت اروپایی و نیز روسیه و چین در مذاکره داشتهاند. عمان و هر دولتی که نقش وساطت و نه طرفیت در مذاکره را داشته باشد، از اقدامش اعتبار سیاسی و بینالمللی کسب میکند و البته نمیتواند مدعی و طالب امتیاز برای خود باشد. اما روسیه که طرف مذاکره قرار گرفته، میتواند از کارت مذاکرات هستهای با ایران، در پرونده دریای خزر سود ببرد و یا در بحران جنگ اوکراین، ما را وجهالمصالحه کند.
امیدوارم صاحبنظران کشور با درس گرفتن از خطاهای گذشته در سیاست خارجی، مسیرهای غلط را ادامه ندهند.
@hashiesaz
موشکباران ساختمانی در شهر اربیل کردستان عراق، جز به عنوان تلافی حمله پهپادی اسرائیل به پایگاه نظامی ما در کرمانشاه از همان منطقه، نمیتواند موجه و مشروع باشد. در صورت صحت این ادعا که اسرائیل از اربیل به عنوان پایگاهی برای حمله به ایران استفاده کرده است، دولت ایران باید خیلی زودتر نسبت به آن افشاگری رسانهای و اقدام حقوق و سیاسی در سازمان ملل صورت میداد تا افکار عمومی درباره تلافیجویانه بودن این اقدام، توجیه باشند. چیزی که تا کنون جا افتاده است، نقض حاکمیت دولت عراق و موشکباران یکی از شهرهای آن، هر چند بدون کوچکترین تلفات انسانی است و این میتواند دستاویزی برای سرزنش و حتی محکومیت ما در میان افکار عمومی و مجامع بینالمللی باشد. متاسفانه ناهماهنگی عجیبی در ابعاد نظامی و سیاسی این عملیات وجود داشته است و به نظر میرسد که مقامات دولت و وزارت خارجه، کأنه در جریان نبودهاند. این هم نشاندهنده ضعف وزیر خارجه و حتی رئیسجمهور در اجرای وظایف خود است.
@hashiesaz
@hashiesaz
🔴 آزردن مردم با اصرار به تغییر ساعت
قبلا نوشته بودم که تغییر ساعت تابستانی و زمستانی، در زمانی میتوانست موجه باشد که عمده سبد برق مصرفی خانوار به روشنایی اختصاص داشت. ولی در دهههای اخیر چون استفاده از لوازم برقی از قبیل یخچال و لباسشویی و مخصوصا کولر در خانهها گسترش یافته و هم به خاطر اختراع لامپهای کممصرف، از سهم روشنایی در سبد مصرف برق به شدت کاسته شده و اهمیت سابق را ندارد. لذا این عقب و جلو کشیدن ساعت، فقط موجب آزار مردم و به هم ریختن زندگی آنها میشود و کارکردی در کاهش مصرف برق ندارد.
از طرف دیگر، اگر دقت کنیم میبینیم که با جلو و عقب کشیدن ساعت رسمی، ساعت کاری مردم ثابت نمیماند. کاسبان و فعالان بخش خصوصی اگر در پاییز و زمستان، در ساعت 9 صبح دکان را گشوده و ساعت 8 عصر آن را میبستند؛ در بهار و تابستان به ساعت رسمی، کارشان را از 10 صبح آغاز و تا 9 عصر ادامه میدادند. به عبارتی اگر ساعت رسمی تغییر نمیکرد، ساعت کاری اینها نیز تغییری نمیکرد؛ چرا که برای مردم و مشتریها، 9 عصر زمستان با 9 عصر تابستان (طبق این ساعت رسمی) تفاوت بسیار دارد. این تغییر ساعت کار برای کم کردن اثر تغییر ساعت رسمی، فقط مربوط به فعالان بخش خصوص نیست؛ بلکه ساعت کار اتوبوسرانی و حتی بانکها هم در پاییز و زمستان با بهار و تابستان متفاوت شده است. اتوبوسرانی شیراز در نیمه اول سال، از ساعت 6:30 صبح تا 9 عصر فعالیت دارد و در نیمه دوم سال، از ساعت 6 صبح تا 8:30 عصر. سال گذشته دیدم که با تغییر ساعت در اول مهر، ساعت کاری بانکها از 2:30 بعدازظهر به 2 بعدازظهر تغییر کرد.
با این اوصاف، اصرار بر تغییر ساعت رسمی، علاوه بر انگیزه آزردن مردم، نشانه نادانی و جمود زایدالوصف تصمیمگیرندگان کشور نیز هست.
@hashiesaz
قبلا نوشته بودم که تغییر ساعت تابستانی و زمستانی، در زمانی میتوانست موجه باشد که عمده سبد برق مصرفی خانوار به روشنایی اختصاص داشت. ولی در دهههای اخیر چون استفاده از لوازم برقی از قبیل یخچال و لباسشویی و مخصوصا کولر در خانهها گسترش یافته و هم به خاطر اختراع لامپهای کممصرف، از سهم روشنایی در سبد مصرف برق به شدت کاسته شده و اهمیت سابق را ندارد. لذا این عقب و جلو کشیدن ساعت، فقط موجب آزار مردم و به هم ریختن زندگی آنها میشود و کارکردی در کاهش مصرف برق ندارد.
از طرف دیگر، اگر دقت کنیم میبینیم که با جلو و عقب کشیدن ساعت رسمی، ساعت کاری مردم ثابت نمیماند. کاسبان و فعالان بخش خصوصی اگر در پاییز و زمستان، در ساعت 9 صبح دکان را گشوده و ساعت 8 عصر آن را میبستند؛ در بهار و تابستان به ساعت رسمی، کارشان را از 10 صبح آغاز و تا 9 عصر ادامه میدادند. به عبارتی اگر ساعت رسمی تغییر نمیکرد، ساعت کاری اینها نیز تغییری نمیکرد؛ چرا که برای مردم و مشتریها، 9 عصر زمستان با 9 عصر تابستان (طبق این ساعت رسمی) تفاوت بسیار دارد. این تغییر ساعت کار برای کم کردن اثر تغییر ساعت رسمی، فقط مربوط به فعالان بخش خصوص نیست؛ بلکه ساعت کار اتوبوسرانی و حتی بانکها هم در پاییز و زمستان با بهار و تابستان متفاوت شده است. اتوبوسرانی شیراز در نیمه اول سال، از ساعت 6:30 صبح تا 9 عصر فعالیت دارد و در نیمه دوم سال، از ساعت 6 صبح تا 8:30 عصر. سال گذشته دیدم که با تغییر ساعت در اول مهر، ساعت کاری بانکها از 2:30 بعدازظهر به 2 بعدازظهر تغییر کرد.
با این اوصاف، اصرار بر تغییر ساعت رسمی، علاوه بر انگیزه آزردن مردم، نشانه نادانی و جمود زایدالوصف تصمیمگیرندگان کشور نیز هست.
@hashiesaz
🔴 تمنای بیجای حریت از روحانیت در دوران جمهوری اسلامی
میان وضعیت و موقعیت روحانیون و طلاب در قبل و بعد از انقلاب، تفاوت بارزی پدید آمده است. روحانیت قبل از انقلاب، چشمش به دست مردم و بازاریها بود. آخوند و پیشنماز مسجد محله، به خانهای میرفت و روضه میخواند، حتی اگر دعوتش هم نکرده بودند، باز میرفت و مردم از روی رغبت یا از سر رودربایستی، پولی به او میدادند و بر سفرهای مهمانش میکردند. آخوندهای سطح بالاتر هم، منبع وجوهات و خمس بازاریها و متمولین را داشتند. البته عده بسیار کمی نیز بودند که به اوقاف و مجالس حکومتی رفتوآمد داشتند و از این طریق خود را تأمین میکردند.
اما بعد از انقلاب چه شد؟ کلی دستگاه و سازمان جدید به اسم نمایندگی ولی فقیه و ستاد اقامه نماز و دفتر امام جمعه و امثال ذلک پدید آمد که روحانیون و حتی طلاب را برای کار و فعالیت و کسب درآمد، به خود جذب کرد. امروز دیگر کمتر آخوندی پیدا میشود که برود در خانه مردم روضه بخواند و پولی بگیرد، روحانیون و طلاب یا در استخدام نهادهای نظامی و فرهنگی اند و حقوق مستمر دارند، یا به صورت پارهوقت در ادارات و سازمانها نماز اقامه میکنند و چیزی میگیرند. نشان به این نشان که در نماز ظهر و عصر، بسیاری از مساجد امام جماعت ندارند، ولی در هر سازمانی و اداره دولتی که بروید، یک آخوند پیشنماز مییابید که ایستاده و گاهی با یک نفر مأموم نماز جماعت میخواند.
حتی شبکه دفتر مراجع تقلید و مناسبات مالی آن حوزه نیز از دستبرد و کنترل قدرت و حکومت، در امان نمانده است. در همین شیراز یادم هست که یکی از روحانیون غیرسیاسی در مسجد سپهسالار (با نام جدید امام خمینی واقع در فلکه شهرداری)، نمایندگی دفتر چند تن از مراجع را به عهده داشت که یکیشان هم آیت الله سید صادق شیرازی بود. سال 93 که فضا را علیه شیرازی تند کردند، از طرف سپاه به این بابا دستور دادند که تابلوی نمایندگی آیت الله شیرازی را پایین بیاور، او نیز چنین کرد و حتی در رسانهها از نامبرده اعلام برائت نمود. مورد آیتالله منتظری هم که دیگر برای همه مشخص است که حتی تقلید از وی، امری قاچاق محسوب میشد و شبکه دریافت وجوهاتش، تحت کنترل بود.
با این حساب باید گفت حکومت و نظام، معیشت و زندگی طلاب را به گروگان گرفته و لذا تمنای حریت و آزادگی از روحانیون و طلاب، بیجاست. زمان شاه، شاید میتوانستند آخوندی را به زندان بیاندازند، یا حتی جانش را بگیرند؛ ولی چون معیشت و درآمد طلاب و روحانیون در اختیار حکومت نبود، طلبه جسور و روحانی بیپروا میتوانست گاهی فریاد بزند و مخالفت کند. او میدانست که اگر کشته شود، زن و بچهاش از گرسنگی به دریوزگی نخواهند افتاد. میدانست که اگر زندانی و بعد آزاد شود، راه ورود به حوزه و پرداختن به درس و بحث به رویش بسته نخواهد شد. اما امروز حتی امور تحصیلی طلاب، معافیت سربازی، شهریه، مدارک حوزوی، تلبس و خلع لباس، همگی تحت نفوذ دستگاههای امنیتی و در اختیار گماشتگان حکومت است.
🖇️ پینوشت: این تأملات را پیرو مطالب دوستانم آقا مسعود و آقا حامد راجع به فاجعه ترور سه نفر روحانی در حرم امام رضا و واکنشهای تأسفبار پیرامون آن نوشتم.
@hashiesaz
میان وضعیت و موقعیت روحانیون و طلاب در قبل و بعد از انقلاب، تفاوت بارزی پدید آمده است. روحانیت قبل از انقلاب، چشمش به دست مردم و بازاریها بود. آخوند و پیشنماز مسجد محله، به خانهای میرفت و روضه میخواند، حتی اگر دعوتش هم نکرده بودند، باز میرفت و مردم از روی رغبت یا از سر رودربایستی، پولی به او میدادند و بر سفرهای مهمانش میکردند. آخوندهای سطح بالاتر هم، منبع وجوهات و خمس بازاریها و متمولین را داشتند. البته عده بسیار کمی نیز بودند که به اوقاف و مجالس حکومتی رفتوآمد داشتند و از این طریق خود را تأمین میکردند.
اما بعد از انقلاب چه شد؟ کلی دستگاه و سازمان جدید به اسم نمایندگی ولی فقیه و ستاد اقامه نماز و دفتر امام جمعه و امثال ذلک پدید آمد که روحانیون و حتی طلاب را برای کار و فعالیت و کسب درآمد، به خود جذب کرد. امروز دیگر کمتر آخوندی پیدا میشود که برود در خانه مردم روضه بخواند و پولی بگیرد، روحانیون و طلاب یا در استخدام نهادهای نظامی و فرهنگی اند و حقوق مستمر دارند، یا به صورت پارهوقت در ادارات و سازمانها نماز اقامه میکنند و چیزی میگیرند. نشان به این نشان که در نماز ظهر و عصر، بسیاری از مساجد امام جماعت ندارند، ولی در هر سازمانی و اداره دولتی که بروید، یک آخوند پیشنماز مییابید که ایستاده و گاهی با یک نفر مأموم نماز جماعت میخواند.
حتی شبکه دفتر مراجع تقلید و مناسبات مالی آن حوزه نیز از دستبرد و کنترل قدرت و حکومت، در امان نمانده است. در همین شیراز یادم هست که یکی از روحانیون غیرسیاسی در مسجد سپهسالار (با نام جدید امام خمینی واقع در فلکه شهرداری)، نمایندگی دفتر چند تن از مراجع را به عهده داشت که یکیشان هم آیت الله سید صادق شیرازی بود. سال 93 که فضا را علیه شیرازی تند کردند، از طرف سپاه به این بابا دستور دادند که تابلوی نمایندگی آیت الله شیرازی را پایین بیاور، او نیز چنین کرد و حتی در رسانهها از نامبرده اعلام برائت نمود. مورد آیتالله منتظری هم که دیگر برای همه مشخص است که حتی تقلید از وی، امری قاچاق محسوب میشد و شبکه دریافت وجوهاتش، تحت کنترل بود.
با این حساب باید گفت حکومت و نظام، معیشت و زندگی طلاب را به گروگان گرفته و لذا تمنای حریت و آزادگی از روحانیون و طلاب، بیجاست. زمان شاه، شاید میتوانستند آخوندی را به زندان بیاندازند، یا حتی جانش را بگیرند؛ ولی چون معیشت و درآمد طلاب و روحانیون در اختیار حکومت نبود، طلبه جسور و روحانی بیپروا میتوانست گاهی فریاد بزند و مخالفت کند. او میدانست که اگر کشته شود، زن و بچهاش از گرسنگی به دریوزگی نخواهند افتاد. میدانست که اگر زندانی و بعد آزاد شود، راه ورود به حوزه و پرداختن به درس و بحث به رویش بسته نخواهد شد. اما امروز حتی امور تحصیلی طلاب، معافیت سربازی، شهریه، مدارک حوزوی، تلبس و خلع لباس، همگی تحت نفوذ دستگاههای امنیتی و در اختیار گماشتگان حکومت است.
🖇️ پینوشت: این تأملات را پیرو مطالب دوستانم آقا مسعود و آقا حامد راجع به فاجعه ترور سه نفر روحانی در حرم امام رضا و واکنشهای تأسفبار پیرامون آن نوشتم.
@hashiesaz
Telegram
اقلیّت(هادی مسعودی)
🔴جمهوری اسلامی و تعمیق کینه و شکاف و دوگانگی!
۱) چند روز پیش با یکی از دوستانم صحبت میکردم. صحبتهایمان به جایی رسید که گفت: «هادی من توی خیابون آخوند میبینم عصبی میشم»
گفتم: «پس خیلی نگاهت جاهلانه هست»
🔸همان حرفهای نخنما را زد که نمیدانم هر کسی آخوند…
۱) چند روز پیش با یکی از دوستانم صحبت میکردم. صحبتهایمان به جایی رسید که گفت: «هادی من توی خیابون آخوند میبینم عصبی میشم»
گفتم: «پس خیلی نگاهت جاهلانه هست»
🔸همان حرفهای نخنما را زد که نمیدانم هر کسی آخوند…
Forwarded from مباحثات
من نگفتم روحانیت باید چشمش به دست مردم و بازاریان باشد. گفتم قبل از انقلاب چنین بود، و البته حسنش این بود که لااقل، روحانیون و طلاب میتوانستند گاهی علیه قدرت و حکومت بشورند. اما امروز روحانیت کاملا وابسته به حکومت و قدرت شدهاند و این بدتر از وضعیت قدیم است. به نظرم حالت آرمانی این است که هر آخوند و روحانی، ممر درآمد مستقلی ناشی از کار خودش یا سرمایهگذاری در چیزی یا اجاره گرفتن داشته باشد تا زبانش به خاطر نانش، کوتاه نگردد. نه وابستگی به مردم و بازاریان در زمان شاه خوب بود، و نه وضعیت امروز که روحانیون و آخوندها، شدهاند توجیهگر قدرت و حکومت. آخوند و روحانی قبل از انقلاب، به تعبیر مطهری عوامزده بود و آخوند و طلبه امروز، مالهکش حکومت.
🔴 جمعآوری اعانه برای تهیه جهیزیه دیگران، خیرخواهی است یا بلاهت؟
گاهی برخی رفقا و آشنایان پیام میدهند یا در وضعیت واتساپشان میگذارند که برای تهیه جهیزیه یک دختر خانمی، کمک جمع میکنیم. من واقعا نمیتوانم هضم کنم که دختر نوعروسی، و از آن بالاتر پسر تازهدامادی، بپذیرد که جهیزیه و اثاث منزلش را از اعانه دیگران تهیه کند. آخر مگر واجب هست؟ من مثل برخی افراد ازخودراضی، اصلا نمیگویم چرا اینها که مال و منال ندارند، ازدواج میکنند. این سخن غلط و بیشرمانهای است. ازدواج و تشکیل خانواده و تناسل، حق هر انسانی است. ولی بدون بسیاری از این وسایل هم میتوان زندگی خانوادگی کرد. یا اینکه به جای وسیله نو، دست دومش را خرید.
من وقتی خودم را جای آن پسر تازهداماد میگذارم، میگویم برای جهیزیه و اثاثی که قرار است مایه راحتی من شود، زنم نباید از دیگران اعانه بگیرد. یا خودم میخرم، یا اصلا بدون اینها سر میکنم.
وانگهی خانواده دختر میتواند همان اول با داماد شرط کند که ما پول خرید جهیزیه نداریم. این چه معنی دارد که کاسه گدایی را این طرف و آن طرف بگرداند. شرمساری با اعانه جهیزیه گرفتن، بدتر از آن سرشکستگی است که ممکن است دختر از نداشتن جهیزیه ببرد.
البته بین بعضی اقوام و خانوادهها رسم است که عمه و خاله و دایی و عمو، موقع خرید جهیزیه، من باب هدیه کمکی میکنند. این رسم بدی نیست و با آن اعانه جمع کردن، فرق دارد.
از سوی دیگر، اینک (در سال 1401) برای هر یک از زوجین، وام ازدواجی به مبلغ 120 تا 150 میلیون میدهند. من قیمتهای بازار دستم هست، باور کنید با این مبالغ میتوان جهزیهای حداقلی تهیه کرد. با این حساب، حدس من این است کسانی که برای خرید جهیزیهشان، کاسه گدایی به دست میگیرند و این و آن را برای خرید فلان و بهمان، پیش میاندازند؛ مشتی آدم شیاد و بکَّن هستند که میخواهند با پول مردم و به اتکای نیت خیرخواهانه دیگران، برای خود سوروسات فراهم آورند. در سوی دیگر هم کسانی که بانی جمعآوری کمک میشوند، با نیت خیرخواهانه در وادی بلاهت افتادهاند.
🖇️ از همین قلم بخوانید:
تهیه جهیزیه و فشاری که از ناحیه آن به خانواده دختردار وارد میشود
@hahshiesaz
گاهی برخی رفقا و آشنایان پیام میدهند یا در وضعیت واتساپشان میگذارند که برای تهیه جهیزیه یک دختر خانمی، کمک جمع میکنیم. من واقعا نمیتوانم هضم کنم که دختر نوعروسی، و از آن بالاتر پسر تازهدامادی، بپذیرد که جهیزیه و اثاث منزلش را از اعانه دیگران تهیه کند. آخر مگر واجب هست؟ من مثل برخی افراد ازخودراضی، اصلا نمیگویم چرا اینها که مال و منال ندارند، ازدواج میکنند. این سخن غلط و بیشرمانهای است. ازدواج و تشکیل خانواده و تناسل، حق هر انسانی است. ولی بدون بسیاری از این وسایل هم میتوان زندگی خانوادگی کرد. یا اینکه به جای وسیله نو، دست دومش را خرید.
من وقتی خودم را جای آن پسر تازهداماد میگذارم، میگویم برای جهیزیه و اثاثی که قرار است مایه راحتی من شود، زنم نباید از دیگران اعانه بگیرد. یا خودم میخرم، یا اصلا بدون اینها سر میکنم.
وانگهی خانواده دختر میتواند همان اول با داماد شرط کند که ما پول خرید جهیزیه نداریم. این چه معنی دارد که کاسه گدایی را این طرف و آن طرف بگرداند. شرمساری با اعانه جهیزیه گرفتن، بدتر از آن سرشکستگی است که ممکن است دختر از نداشتن جهیزیه ببرد.
البته بین بعضی اقوام و خانوادهها رسم است که عمه و خاله و دایی و عمو، موقع خرید جهیزیه، من باب هدیه کمکی میکنند. این رسم بدی نیست و با آن اعانه جمع کردن، فرق دارد.
از سوی دیگر، اینک (در سال 1401) برای هر یک از زوجین، وام ازدواجی به مبلغ 120 تا 150 میلیون میدهند. من قیمتهای بازار دستم هست، باور کنید با این مبالغ میتوان جهزیهای حداقلی تهیه کرد. با این حساب، حدس من این است کسانی که برای خرید جهیزیهشان، کاسه گدایی به دست میگیرند و این و آن را برای خرید فلان و بهمان، پیش میاندازند؛ مشتی آدم شیاد و بکَّن هستند که میخواهند با پول مردم و به اتکای نیت خیرخواهانه دیگران، برای خود سوروسات فراهم آورند. در سوی دیگر هم کسانی که بانی جمعآوری کمک میشوند، با نیت خیرخواهانه در وادی بلاهت افتادهاند.
🖇️ از همین قلم بخوانید:
تهیه جهیزیه و فشاری که از ناحیه آن به خانواده دختردار وارد میشود
@hahshiesaz
Telegram
hashiesaz (حاشیهساز)
🔴 درباره تهیه جهیزیه و فشاری که از ناحیه آن، به خانواده های دختردار وارد میشود
🔹رسومات جاری در جامعه ما، تهیه جهیزیه را به عهده خانواده عروس گذاشته است. اگرچه در برخی خرده فرهنگها، داماد نیز عهده دار تامین بخشی از جهیزیه میشود؛ اما در هر حال خانواده های…
🔹رسومات جاری در جامعه ما، تهیه جهیزیه را به عهده خانواده عروس گذاشته است. اگرچه در برخی خرده فرهنگها، داماد نیز عهده دار تامین بخشی از جهیزیه میشود؛ اما در هر حال خانواده های…
🔴کاش آقایان مراجع و مقام معظم رهبری! مسأله اعلام عید فطر را حل کنند
یکم. امشب (11 اردیبهشت 1400 و شب سی ام ماه مبارک رمضان)، به خاطر کار واجبی که در شهر داشتم، نیمههای شب با دوچرخه به فلکه نمازی شیراز رفتم. در 2 ساعتی که رکاب میزدم، حداقل دو کاروان عروسی دیدم. بعد از اندکی تأمل، معلوم میشود که این بندگان خدا، با پیشبینی آنکه فردا عید سعید فطر است، مراسم عروسیشان را در این شب انداختهاند؛ و الا در فرهنگ ما به هیچ وجه مرسوم نیست کسی در ماه رمضان، عروسیاش را برگزار کند.
دوم. تا حوالی ساعت 10 شب، همه منتظر اعلام عید بودیم که خبری در فضای مجازی درآمد که دفتر مقام معظم رهبری و تعدادی دیگر از مراجع تقلید، سهشنبه را عید اعلام کردهاند؛ چون موفق به رؤیت هلال ماه در غروب امروز (یکشنبه) نشدهاند. چون به هوای عید بودیم، دخترم تکالیف درسیاش را انجام نداد و من وقتی به او گفتم که فردا باید با مدرسه بروی، بسیار ناراحت شد و حتی به گریه افتاد و از ما خواست که نرود؛ چون تکالیفش را ننوشته بود و میترسید بازخواست شود.
سوم. یکی از نزدیکانم که شاغل در بیمارستان است، میگفت از ساعت ده شب که عید نبودن فردا مسجل شده، مشغول هماهنگی برای چیدن نیروهاست. توضیح اینکه در سازمانهایی که شبانهروزی خدمات میدهند، عدهای از نیروها به صورت شیفت چرخشی و عدهای دیگر به صورت ساعت اداری مشغول کارند؛ و چون در روزهای تعطیل، نیروهای ساعت اداری در محل کار حاضر نمیشوند، باید تعداد بیشتری نیروی شیفتی جای آنها را پر کنند. با عدم اعلام عید برای فردا، پیشبینی قبلی اینها برهم خورده و فردا بار دیگر باید نیروها را سازماندهی کنند.
چهارم. اختلاف بین مذهبیها و روزهبگیرها که تکلیف فردایشان چیست هم حاجت به بیان نیست. چنانچه عدهای از سر احتیاط تصمیم دارند فردا را به بیرون شهر بروند و روزه نگیرند.
این موارد، فقط مشاهدات من یک نفر از آشفتگی اوضاع و ناراحتی در اطراف خودم بود. مردم با خود میگویند که علما و روحانیون، در قضیه رؤیت هلال ماه و اعلام عید که حیطه تخصصشان است، وقتی این چنین دچار سردرگمی و اختلاف هستند و جامعه مؤمن و غیرمؤمن را به تبع خود به زحمت میاندازند؛ چگونه میتوانند مدعی اداره جامعه و تدبیر اقتصاد و سیاست باشند در حالی که بعضا اذعان دارند در این مسائل اخیر سررشته هم ندارند. علم و دانش امروز بشر در فیزیک و نجوم که میتواند با قطعیت، امکان رؤیت هلال ماه را پیشبینی کند، چرا مورد استفاده آقایان قرار نمیگیرد؟ پاسخ کلیشهای اختلاف در مبنای فقهی یا لزوم رؤیت هلال با چشم غیرمسلح، مسأله را حل نمیکند و فقط به دکانی برای جذب بودجه و ایجاد گروههای استهلال منتهی شده است؛ حال چرا آقایان با مشاهده این همه نابسامانی در جامعه، از اصل مصلحت برای حل مسأله بهره نمیگیرند؟ این همه جمود و تحجر و یکدندگی چه وجهی دارد؟
@hashiesaz
یکم. امشب (11 اردیبهشت 1400 و شب سی ام ماه مبارک رمضان)، به خاطر کار واجبی که در شهر داشتم، نیمههای شب با دوچرخه به فلکه نمازی شیراز رفتم. در 2 ساعتی که رکاب میزدم، حداقل دو کاروان عروسی دیدم. بعد از اندکی تأمل، معلوم میشود که این بندگان خدا، با پیشبینی آنکه فردا عید سعید فطر است، مراسم عروسیشان را در این شب انداختهاند؛ و الا در فرهنگ ما به هیچ وجه مرسوم نیست کسی در ماه رمضان، عروسیاش را برگزار کند.
دوم. تا حوالی ساعت 10 شب، همه منتظر اعلام عید بودیم که خبری در فضای مجازی درآمد که دفتر مقام معظم رهبری و تعدادی دیگر از مراجع تقلید، سهشنبه را عید اعلام کردهاند؛ چون موفق به رؤیت هلال ماه در غروب امروز (یکشنبه) نشدهاند. چون به هوای عید بودیم، دخترم تکالیف درسیاش را انجام نداد و من وقتی به او گفتم که فردا باید با مدرسه بروی، بسیار ناراحت شد و حتی به گریه افتاد و از ما خواست که نرود؛ چون تکالیفش را ننوشته بود و میترسید بازخواست شود.
سوم. یکی از نزدیکانم که شاغل در بیمارستان است، میگفت از ساعت ده شب که عید نبودن فردا مسجل شده، مشغول هماهنگی برای چیدن نیروهاست. توضیح اینکه در سازمانهایی که شبانهروزی خدمات میدهند، عدهای از نیروها به صورت شیفت چرخشی و عدهای دیگر به صورت ساعت اداری مشغول کارند؛ و چون در روزهای تعطیل، نیروهای ساعت اداری در محل کار حاضر نمیشوند، باید تعداد بیشتری نیروی شیفتی جای آنها را پر کنند. با عدم اعلام عید برای فردا، پیشبینی قبلی اینها برهم خورده و فردا بار دیگر باید نیروها را سازماندهی کنند.
چهارم. اختلاف بین مذهبیها و روزهبگیرها که تکلیف فردایشان چیست هم حاجت به بیان نیست. چنانچه عدهای از سر احتیاط تصمیم دارند فردا را به بیرون شهر بروند و روزه نگیرند.
این موارد، فقط مشاهدات من یک نفر از آشفتگی اوضاع و ناراحتی در اطراف خودم بود. مردم با خود میگویند که علما و روحانیون، در قضیه رؤیت هلال ماه و اعلام عید که حیطه تخصصشان است، وقتی این چنین دچار سردرگمی و اختلاف هستند و جامعه مؤمن و غیرمؤمن را به تبع خود به زحمت میاندازند؛ چگونه میتوانند مدعی اداره جامعه و تدبیر اقتصاد و سیاست باشند در حالی که بعضا اذعان دارند در این مسائل اخیر سررشته هم ندارند. علم و دانش امروز بشر در فیزیک و نجوم که میتواند با قطعیت، امکان رؤیت هلال ماه را پیشبینی کند، چرا مورد استفاده آقایان قرار نمیگیرد؟ پاسخ کلیشهای اختلاف در مبنای فقهی یا لزوم رؤیت هلال با چشم غیرمسلح، مسأله را حل نمیکند و فقط به دکانی برای جذب بودجه و ایجاد گروههای استهلال منتهی شده است؛ حال چرا آقایان با مشاهده این همه نابسامانی در جامعه، از اصل مصلحت برای حل مسأله بهره نمیگیرند؟ این همه جمود و تحجر و یکدندگی چه وجهی دارد؟
@hashiesaz
چند ایراد مبنایی و کارکردی به حذف عدهای از مردم از شمول دریافت یارانه نقدی
(1401/2/20)
دولت رئیسی بالاخره اعلام کرد که مبلغ یارانه نقدی را برای سه دهک اول، به 400 هزار تومان و برای دهک چهارم تا نهم به 300 هزار تومان میرساند. طبعا دهک دهم هم از دریافت یارانه محروم اند. در دولت روحانی، بارها تلاش شد، سه تا پنج دهک را از شمول دریافت یارانه حذف کنند، که اغلب مورد اعتراض مردم قرار میگرفت. اما آیا پرداخت یارانه نقدی به همه شهروندان ایرانی ساکن در ایران درستتر است یا حذف به اصطلاح ثروتمندان؟ در زیر به همین میپردازیم:
اول اینکه #یارانه_نقدی، از محل درآمد ثروتهای ملی است و لذا حق آحاد مردم است. به عبارتی مال دولت و نظام و رهبر نیست که بتوان به کسی داد و به کسی نداد. کمااینکه در سایر حقوق مالی، نظیر ارث، مکنت و دارایی و درآمد افراد، مانع از استیفای حق آنها نمیشود. از زاویه دیگر، دریافت این مبلغ توسط تمامی شهروندان، آنها را نسبت به کشور دلگرم و وابسته میکند. چه بسیار دیده شده در خانوادههایی که ارثیه والدین به طور نابرابر توزیع شده، و شخص محروم از ارث گفته است مگر من فرزند آن پدر و مادر نبودهام که ارثی به من نمیرسد؟ شخصی که به خاطر ایرانیت و حتی بدون نیاز، دریافتی نقدی داشته باشد؛ به کشور تعلق بیشتری مییابد.
دوم اینکه دهکبندی جامعه، یک مفهوم انتزاعی است و تعیین مصادیق آن، اولا دشوار و پرهزینه و ثانیا سیال و مستلزم تجدیدنظر دائمی و ثالثا دارای خطاست. به نحوی که هزینه اجرایی و حیثیتی حذف برخی دهکها از دریافت یارانه، به صرفهجویی آن نمیارزد.
از سوی دیگر، بین سه مفهوم مختلف در این باره خلط میشود: دهک درآمدی و دهک مصرفی و دارایی و درآمد. درباره خلط دارایی و درآمد چنین میتوان گفت: ممکن است کسی دارایی بسیار داشته باشد، ولی درآمدش اندک باشد. نظیر برخی افراد مسن که خانه بزرگ و ارزشمندی دارند، ولی حقوق اندک بازنشستگی میگیرند. این افراد میتوانند با یک حرکت، بخشی از دارایی خود را مولد کنند. مثلا خانه بزرگشان را به صورت مشارکتی، نوسازی کنند و در عوض مالک چند دستگاه آپارتمان شوند و از این طریق اجاره دریافت کنند و درآمدشان افزون شود.
درباره خلط دهک درآمدی و مصرفی هم آنچه مدنظر دولت است، دهک درآمدی است. ولی چه بسا فردی درآمد بسیار داشته باشد، ولی مصرفش کم باشد و بالعکس. چون لزوما همه درآمد به مصرف نمیرسد و بخشی میتواند صرف پسانداز و سرمایهگذاری و خرید کالاهای سرمایهای شود. اینکه ما صرفا دهک درآمدی را ملاک بگیریم، این ایراد را دارد که افراد جوان و تازهکار که پردرآمد ولی کمسرمایه هستند را از گرفتن یارانه محروم کردهایم، در حالی که اینها در آغاز فعالیت اقتصادی به سر میبرند و درآمد زیادشان، باید صرف تقویت داراییشان شود و لذا مستحق دریافت یارانه نقدی (به قول آقایان جنبه کمک معیشتی دارد و عن قریب به کالابرگ تبدیل خواهد شد) هستند. شایان ذکر است که امروزه در مباحث اقتصادی، دهک مصرفی بیشتر مدنظر قرار میگیرد و نه دهک درآمدی.
نکته آخر اینکه، وضعیت دهکها، چه دهک درآمدی و چه دهک مصرفی نیز ثابت و منجمد نیست و در خلال سالها، و حتی در طی فصول مختلف تغییر میکند. فردی که ارتقای شغلی مییابد و حقوقش افزوده میشود، دهک درآمدی اش جابجا میشود. یک کاسب، بسته به رسته کاریش، در برخی فصول و ایام سال، درآمد بالایی دارد و در برخی فصول، درآمدی کمتر. همچنین زادوولد کودکان، مرگ افراد خانوار، ورود بچهها به مدرسه و دانشگاه، ورود زنان و فرزندان به بازار کار و کسب درآمد برای خانواده، و امثال ذلک، همگی در وضعیت دهک درآمدی و مصرفی خانوار، اثر میگذارد که مستلزم تجدیدنظر سالانه و حتی ماهانه، در تشخیص تعلق فرد و خانواده به دهکبندی است.
با این حساب حذف بخشی از مردم از شمول دریافت یارانه نقدی، سیاستی اشتباه و آزموده و شکستخورده است که معلوم نیست چرا دولتمردان و سران حکومت و نمایندگان مجلس، از تکرار شعار آن دست برنمیدارند.
پینوشت: اعلام حذف یک دهک جامعه از شمول دریافت یارانه نقدی، به معنای پرداخت یارانه نقدی به 90 درصد مردم است. ولی در صورتی که دولت صداقت نداشته باشد، میتواند بیش از ده درصد مردم را از دریافت یارانه محروم کند، و چون اطلاعات مربوطه در اختیار مردم نیست؛ هر کس اعتراض کرد، به او گفته شود لابد جزء دهک اول است!
@hashiesaz
(1401/2/20)
دولت رئیسی بالاخره اعلام کرد که مبلغ یارانه نقدی را برای سه دهک اول، به 400 هزار تومان و برای دهک چهارم تا نهم به 300 هزار تومان میرساند. طبعا دهک دهم هم از دریافت یارانه محروم اند. در دولت روحانی، بارها تلاش شد، سه تا پنج دهک را از شمول دریافت یارانه حذف کنند، که اغلب مورد اعتراض مردم قرار میگرفت. اما آیا پرداخت یارانه نقدی به همه شهروندان ایرانی ساکن در ایران درستتر است یا حذف به اصطلاح ثروتمندان؟ در زیر به همین میپردازیم:
اول اینکه #یارانه_نقدی، از محل درآمد ثروتهای ملی است و لذا حق آحاد مردم است. به عبارتی مال دولت و نظام و رهبر نیست که بتوان به کسی داد و به کسی نداد. کمااینکه در سایر حقوق مالی، نظیر ارث، مکنت و دارایی و درآمد افراد، مانع از استیفای حق آنها نمیشود. از زاویه دیگر، دریافت این مبلغ توسط تمامی شهروندان، آنها را نسبت به کشور دلگرم و وابسته میکند. چه بسیار دیده شده در خانوادههایی که ارثیه والدین به طور نابرابر توزیع شده، و شخص محروم از ارث گفته است مگر من فرزند آن پدر و مادر نبودهام که ارثی به من نمیرسد؟ شخصی که به خاطر ایرانیت و حتی بدون نیاز، دریافتی نقدی داشته باشد؛ به کشور تعلق بیشتری مییابد.
دوم اینکه دهکبندی جامعه، یک مفهوم انتزاعی است و تعیین مصادیق آن، اولا دشوار و پرهزینه و ثانیا سیال و مستلزم تجدیدنظر دائمی و ثالثا دارای خطاست. به نحوی که هزینه اجرایی و حیثیتی حذف برخی دهکها از دریافت یارانه، به صرفهجویی آن نمیارزد.
از سوی دیگر، بین سه مفهوم مختلف در این باره خلط میشود: دهک درآمدی و دهک مصرفی و دارایی و درآمد. درباره خلط دارایی و درآمد چنین میتوان گفت: ممکن است کسی دارایی بسیار داشته باشد، ولی درآمدش اندک باشد. نظیر برخی افراد مسن که خانه بزرگ و ارزشمندی دارند، ولی حقوق اندک بازنشستگی میگیرند. این افراد میتوانند با یک حرکت، بخشی از دارایی خود را مولد کنند. مثلا خانه بزرگشان را به صورت مشارکتی، نوسازی کنند و در عوض مالک چند دستگاه آپارتمان شوند و از این طریق اجاره دریافت کنند و درآمدشان افزون شود.
درباره خلط دهک درآمدی و مصرفی هم آنچه مدنظر دولت است، دهک درآمدی است. ولی چه بسا فردی درآمد بسیار داشته باشد، ولی مصرفش کم باشد و بالعکس. چون لزوما همه درآمد به مصرف نمیرسد و بخشی میتواند صرف پسانداز و سرمایهگذاری و خرید کالاهای سرمایهای شود. اینکه ما صرفا دهک درآمدی را ملاک بگیریم، این ایراد را دارد که افراد جوان و تازهکار که پردرآمد ولی کمسرمایه هستند را از گرفتن یارانه محروم کردهایم، در حالی که اینها در آغاز فعالیت اقتصادی به سر میبرند و درآمد زیادشان، باید صرف تقویت داراییشان شود و لذا مستحق دریافت یارانه نقدی (به قول آقایان جنبه کمک معیشتی دارد و عن قریب به کالابرگ تبدیل خواهد شد) هستند. شایان ذکر است که امروزه در مباحث اقتصادی، دهک مصرفی بیشتر مدنظر قرار میگیرد و نه دهک درآمدی.
نکته آخر اینکه، وضعیت دهکها، چه دهک درآمدی و چه دهک مصرفی نیز ثابت و منجمد نیست و در خلال سالها، و حتی در طی فصول مختلف تغییر میکند. فردی که ارتقای شغلی مییابد و حقوقش افزوده میشود، دهک درآمدی اش جابجا میشود. یک کاسب، بسته به رسته کاریش، در برخی فصول و ایام سال، درآمد بالایی دارد و در برخی فصول، درآمدی کمتر. همچنین زادوولد کودکان، مرگ افراد خانوار، ورود بچهها به مدرسه و دانشگاه، ورود زنان و فرزندان به بازار کار و کسب درآمد برای خانواده، و امثال ذلک، همگی در وضعیت دهک درآمدی و مصرفی خانوار، اثر میگذارد که مستلزم تجدیدنظر سالانه و حتی ماهانه، در تشخیص تعلق فرد و خانواده به دهکبندی است.
با این حساب حذف بخشی از مردم از شمول دریافت یارانه نقدی، سیاستی اشتباه و آزموده و شکستخورده است که معلوم نیست چرا دولتمردان و سران حکومت و نمایندگان مجلس، از تکرار شعار آن دست برنمیدارند.
پینوشت: اعلام حذف یک دهک جامعه از شمول دریافت یارانه نقدی، به معنای پرداخت یارانه نقدی به 90 درصد مردم است. ولی در صورتی که دولت صداقت نداشته باشد، میتواند بیش از ده درصد مردم را از دریافت یارانه محروم کند، و چون اطلاعات مربوطه در اختیار مردم نیست؛ هر کس اعتراض کرد، به او گفته شود لابد جزء دهک اول است!
@hashiesaz
ما الان در فریزر خانه مقداری مرغ داریم که طبعا تا اینها مصرف نشود، مرغ جدید نمیخریم. از این به بعد هم مصرف مرغ مان کمتر از قبل خواهد شد. فروشنده مرغ هم مقداری مرغ خرید قبلی دارد که اگر روی دستش بماند، حاضر است مقداری زیر قیمت تعیینی جدید آن را بفروشد. مرغدار هم مقداری دان مرغ خرید قبل در انبار دارد که اگر مرغهایش به قیمت تعیینی جدید خریدار نداشت، حاضر است زیر قیمت جدید مرغش را بفروشد. خلاصه اینکه دولت قیمت جدید را بر اساس حذف ارز ترجیحی، تخمین زده است. ولی در عمل، به خاطر افزایش شدید قیمت مرغ، تقاضا هم به شدت کاهش میابد و از سوی دیگر، طرفهای عرضه هم به دلیل خرید قبلی مرغ و دانه، کشش این را دارند که مقداری از قیمت شکسته شود. ولی ظرف چند ماه آینده، قیمت مرغ حول همین 60 هزار تومان، تثبیت خواهد شد.
@hashiesaz
@hashiesaz
اگر قیمتها شناور شود و دولت متولی قیمتگذاری کالاها و خدمات نباشد، مطابق تورم عمومی قیمت کالاهای اساسی هم تغییر میکند. نان هم میشود مثل برنج. همچنین اگر درآمدهای هدفمندی یارانهها، خارج از سازوکار بودجه سالانه و در نتیجه دور از دستاندازی مجلس و دولت باشد، یعنی در صندوق خاصی متمرکز شود و به صورت ماهانه همه درآمد آن بین همه مردم توزیع شود، دیگر با هر تغییر قیمتی در این کالاها، درآمد صندوق هم بیشتر و لذا مبلغ یارانه نقدی افزون میشود. البته من موافق تورم نیستم، ولی میگویم با وجود تورم هم میتوان از سیاست نقدی کردن یارانه بهره برد. تورم را با اصلاح ساختار بودجه دولت، تفکیک بودجه ارزی و ریالی، حذف ردیفهای بودجهای ناروا، و همین نقدی کردن یارانهها از یک طرف و از طرف دیگر با اصلاح نظام بانکی، مهار کرد.
@hashiesaz
@hashiesaz
مشکل ما این است که آدم ناتوان و کارنابلدی مثل رئیسی را در انتخابات فرمایشی به ملت تحمیل کردند. شما ببینید چند ماه پیش سیاههای از 25 قلم کالا با قیمت مشخص اعلام شد و جناب رئیسی از روی اقتصاد نادانی، تاکید به اجرای آن داشت. در حالی که قیمت کالاها، تابع هزینه تمامشده آن است و در مناطق جغرافیایی مختلف، هزینه حمل و نقل به قیمت کالا افزوده میشود. اگر شما با ابزار تهدید تعزیرات بر فروشنده فشار بیاورید، فروشنده از خیر عرضه آن کالا میگذرد و لذا به بازار سیاه دامن میزنید. فهم جناب رئیسی از اقتصاد همین است. فرق محمود و رئیسی در این چيزهاست.
@hashiesaz
@hashiesaz
hashiesaz (حاشیهساز)
ما الان در فریزر خانه مقداری مرغ داریم که طبعا تا اینها مصرف نشود، مرغ جدید نمیخریم. از این به بعد هم مصرف مرغ مان کمتر از قبل خواهد شد. فروشنده مرغ هم مقداری مرغ خرید قبلی دارد که اگر روی دستش بماند، حاضر است مقداری زیر قیمت تعیینی جدید آن را بفروشد. مرغدار…
امروز (1401/2/27) قیمت مرغ در هر کیلو به 48 هزار تومان رسیده بود، در حالی که چند روز پیش دولت برای پیشگیری از افزایش بیش از حد آن، قیمت را 60 هزار تومان اعلام کرد. من با این قیمت هم حاضر به خرید نبودم، کمااینکه فروشگاههای عرضه مرغ مثل چند روز اخیر، بسیار بیرونق بود. ولی اگر قیمت به زیر 40 برسد، من میخرم و نگه میدارم و شاید بسیاری نیز چنین کنند.
این حالت برای مرغ گرم است که قابل نگهداری برای مدت طولانی نیست. یعنی کشش طرف عرضه زیاد است و مرغدار و مرغفروش حاضرند برای اینکه کمتر ضرر کنند، کالایشان را حتی زیر قیمت تمامشده و خرید، بفروشند. ولی در مورد روغن چنین نیست. الان با این افزایش شدید قیمت، تقاضا برای خرید روغن بسیار کم شده است. ولی روغن را میتوان ماهها خارج از یخچال در انبار و فروشگاه نگه داشت و مصرفکنندگان هم بعد از آنکه ذخیره روغنشان در خانه تمام شد، مجبورند برای خرید اقدام کنند. لذا کشش کالای روغن کم است و ما شاهد شکستن قیمت مصوب آن در کوتاهمدت و بلندمدت نخواهیم بود.
@hashiesaz
این حالت برای مرغ گرم است که قابل نگهداری برای مدت طولانی نیست. یعنی کشش طرف عرضه زیاد است و مرغدار و مرغفروش حاضرند برای اینکه کمتر ضرر کنند، کالایشان را حتی زیر قیمت تمامشده و خرید، بفروشند. ولی در مورد روغن چنین نیست. الان با این افزایش شدید قیمت، تقاضا برای خرید روغن بسیار کم شده است. ولی روغن را میتوان ماهها خارج از یخچال در انبار و فروشگاه نگه داشت و مصرفکنندگان هم بعد از آنکه ذخیره روغنشان در خانه تمام شد، مجبورند برای خرید اقدام کنند. لذا کشش کالای روغن کم است و ما شاهد شکستن قیمت مصوب آن در کوتاهمدت و بلندمدت نخواهیم بود.
@hashiesaz
🔴 مواجهه طلاب و روحانیون با مردم ناراضی در جامعه
امروز جمعه (1401/2/30)، یکی از روحانیون آشنای قدیم را در حرم شاهچراغ دیدم. گفت بعد از نماز بایست تا کمی حرف بزنیم. گفتم وسیله که ندارید، اجازه دهید با موتور سیکلت شما را به منزل برسانم و در راه همکلام شویم. در طول مسیر، بساط میوهفروشان بود، خواست که بایستم تا مقداری زردآلو برای خانه بخرد. همزمان با ما، مرد جوانی که خودروی پژو 206 داشت، ایستاده و در حال خریدن میوه بود. جوانک کمی لُندید که آخوندها مسئول این وضعیت اند. این دوست ما هم درآمد که شمایی که سر من غر میزنید، حالا اگر استاندار اینجا پیدایش شود؛ مقابلش تعظیم میکنید. یک نفر دیگر هم وارد بحثشان شد که مسئول این وضعیت، آقای حسن روحانی، رئیسجمهور سابق است که شما به او رأی دادید. میوهفروش هم خودش را وسط انداخت که با آمدن رئیسی، معلوم شد که روحانی بهتر بوده است. خلاصه کار به جایی رسید که این دوست آخوند ما، از خریدن میوه صرف نظر کرد و با آن راننده 206، لیچارها بار هم کردند.
این نمونهای از جنگ اعصاب و ناراحتی یک نفر آخوند ملبس به لباس روحانیت است که از بخت بد، برای رفتوآمدش خودروی شخصی هم ندارد و مجبوراً، شاید هر روزه با اوقات تلخ به خانه بازمیگردد.
چند سال قبل یکی دیگر از رفقای آخوند ما میگفت که همراه زن و بچه در خودرویش در حال رانندگی بوده که جوانی عبورکنان از کنارشان، تفی از از پنجره ماشین به صورت این میاندازد. میگفت من مانده بودم که مقابل دیدگان زنم، چه واکنشی دهم؟!
اینکه بگوییم مواهب حکومت فعلی را روحانیون حاضر در مناصب قدرت میبرند، و دشنامش را آخوندها و طلبههای فرودست؛ سخن بیراهی نیست، ولی همه حقیقت هم این نیست.
پایینترین ردههای روحانیت امروز به لطف حکومتی که گلوگاههایش در اختیار همصنفان و هملباسانشان است؛ از بیمه تامین اجتماعی بهرهمندند که سهم کارفرما را دولت از بودجه عمومی میپردازد. طلبه سال اول حوزه از این موهبت برخوردار است تا روزی که بازنشسته شود؛ حتی اگر هیچ گاه در عمرش شاغل به کاری دارای درآمد و زحمت نباشد. دانشجوی این مملکت، حتی اگر تا درجه دکتری هم درس بخواند، یک روز سابقه بیمه نخواهد داشت؛ ولی طلبه در بدترین وضعیتش، بیمه تامین اجتماعی اش برقرار و شهریه طلبگی اش (البته احتمالا از محلی غیر از بیتالمال و در حد 1 تا 3 میلیون تومان ماهانه) درمیرسد.
در غیر از قم، طلاب و روحانیون به لطف ستاد اقامه نماز، در ادارات دولتی و سازمانهای عمومی، اقامه نماز جماعت ظهر و عصر میکنند و از این محل هم چیزی از بودجه عمومی میستانند. در مرتبهای بالاتر، مشاغل بسیاری در دستگاههای دولتی و نظامی، تحت عنوان نمایندگی ولی فقیه و امور فرهنگی، در سالیان پس از انقلاب تأسیس شده که بعضاً رسالت روشن و مشخصی هم ندارد و با استفاده از بودجه و امکانات عمومی، در کار توزیع ثروت و منزلت به روحانیون میانپایه است. حاجت به بازگفتن نقشآفرینی ائمه جمعه در مناسبات سیاسی و اداری شهرها و استانها هم نیست، که بعضا به فساد و سوءاستفاده وابستگانشان هم انجامیده است.
با این اوصاف، در کنار تقبیح دشنامگویی و مذمت آزردن روحانیون و طلاب توسط برخی مردم ناراضی در جامعه؛ میبایست گریبان طلاب و روحانیون را، از بالاترین مراتبشان که صاحبمنصبان حکومت اند تا ردههای میانی و حتی زیردستان و ضعفا را هم گرفت و آنها را بازخواست که در تکوین وضع ناگوار فعلی، همه شما دست دارید و مسئول اید؛ مگر آنانکه در عمل و قول، سفره و حسابشان را از منتفعان جدا کرده یا خواهند کرد.
🖇️ از همین قلم بخوانید:
تمنای بیجای حریت از روحانیت
پیشنهادی جسورانه: منع استفاده از لباس و القاب روحانیت برای صاحبمنصبان
@hashiesaz
امروز جمعه (1401/2/30)، یکی از روحانیون آشنای قدیم را در حرم شاهچراغ دیدم. گفت بعد از نماز بایست تا کمی حرف بزنیم. گفتم وسیله که ندارید، اجازه دهید با موتور سیکلت شما را به منزل برسانم و در راه همکلام شویم. در طول مسیر، بساط میوهفروشان بود، خواست که بایستم تا مقداری زردآلو برای خانه بخرد. همزمان با ما، مرد جوانی که خودروی پژو 206 داشت، ایستاده و در حال خریدن میوه بود. جوانک کمی لُندید که آخوندها مسئول این وضعیت اند. این دوست ما هم درآمد که شمایی که سر من غر میزنید، حالا اگر استاندار اینجا پیدایش شود؛ مقابلش تعظیم میکنید. یک نفر دیگر هم وارد بحثشان شد که مسئول این وضعیت، آقای حسن روحانی، رئیسجمهور سابق است که شما به او رأی دادید. میوهفروش هم خودش را وسط انداخت که با آمدن رئیسی، معلوم شد که روحانی بهتر بوده است. خلاصه کار به جایی رسید که این دوست آخوند ما، از خریدن میوه صرف نظر کرد و با آن راننده 206، لیچارها بار هم کردند.
این نمونهای از جنگ اعصاب و ناراحتی یک نفر آخوند ملبس به لباس روحانیت است که از بخت بد، برای رفتوآمدش خودروی شخصی هم ندارد و مجبوراً، شاید هر روزه با اوقات تلخ به خانه بازمیگردد.
چند سال قبل یکی دیگر از رفقای آخوند ما میگفت که همراه زن و بچه در خودرویش در حال رانندگی بوده که جوانی عبورکنان از کنارشان، تفی از از پنجره ماشین به صورت این میاندازد. میگفت من مانده بودم که مقابل دیدگان زنم، چه واکنشی دهم؟!
اینکه بگوییم مواهب حکومت فعلی را روحانیون حاضر در مناصب قدرت میبرند، و دشنامش را آخوندها و طلبههای فرودست؛ سخن بیراهی نیست، ولی همه حقیقت هم این نیست.
پایینترین ردههای روحانیت امروز به لطف حکومتی که گلوگاههایش در اختیار همصنفان و هملباسانشان است؛ از بیمه تامین اجتماعی بهرهمندند که سهم کارفرما را دولت از بودجه عمومی میپردازد. طلبه سال اول حوزه از این موهبت برخوردار است تا روزی که بازنشسته شود؛ حتی اگر هیچ گاه در عمرش شاغل به کاری دارای درآمد و زحمت نباشد. دانشجوی این مملکت، حتی اگر تا درجه دکتری هم درس بخواند، یک روز سابقه بیمه نخواهد داشت؛ ولی طلبه در بدترین وضعیتش، بیمه تامین اجتماعی اش برقرار و شهریه طلبگی اش (البته احتمالا از محلی غیر از بیتالمال و در حد 1 تا 3 میلیون تومان ماهانه) درمیرسد.
در غیر از قم، طلاب و روحانیون به لطف ستاد اقامه نماز، در ادارات دولتی و سازمانهای عمومی، اقامه نماز جماعت ظهر و عصر میکنند و از این محل هم چیزی از بودجه عمومی میستانند. در مرتبهای بالاتر، مشاغل بسیاری در دستگاههای دولتی و نظامی، تحت عنوان نمایندگی ولی فقیه و امور فرهنگی، در سالیان پس از انقلاب تأسیس شده که بعضاً رسالت روشن و مشخصی هم ندارد و با استفاده از بودجه و امکانات عمومی، در کار توزیع ثروت و منزلت به روحانیون میانپایه است. حاجت به بازگفتن نقشآفرینی ائمه جمعه در مناسبات سیاسی و اداری شهرها و استانها هم نیست، که بعضا به فساد و سوءاستفاده وابستگانشان هم انجامیده است.
با این اوصاف، در کنار تقبیح دشنامگویی و مذمت آزردن روحانیون و طلاب توسط برخی مردم ناراضی در جامعه؛ میبایست گریبان طلاب و روحانیون را، از بالاترین مراتبشان که صاحبمنصبان حکومت اند تا ردههای میانی و حتی زیردستان و ضعفا را هم گرفت و آنها را بازخواست که در تکوین وضع ناگوار فعلی، همه شما دست دارید و مسئول اید؛ مگر آنانکه در عمل و قول، سفره و حسابشان را از منتفعان جدا کرده یا خواهند کرد.
🖇️ از همین قلم بخوانید:
تمنای بیجای حریت از روحانیت
پیشنهادی جسورانه: منع استفاده از لباس و القاب روحانیت برای صاحبمنصبان
@hashiesaz
Telegram
hashiesaz (حاشیهساز)
🔴 تمنای بیجای حریت از روحانیت در دوران جمهوری اسلامی
میان وضعیت و موقعیت روحانیون و طلاب در قبل و بعد از انقلاب، تفاوت بارزی پدید آمده است. روحانیت قبل از انقلاب، چشمش به دست مردم و بازاریها بود. آخوند و پیشنماز مسجد محله، به خانهای میرفت و روضه میخواند،…
میان وضعیت و موقعیت روحانیون و طلاب در قبل و بعد از انقلاب، تفاوت بارزی پدید آمده است. روحانیت قبل از انقلاب، چشمش به دست مردم و بازاریها بود. آخوند و پیشنماز مسجد محله، به خانهای میرفت و روضه میخواند،…
