ما منکر کشته شدن مردم معترض و حتی آدمهای رهگذر در وقایع اخیر نیستیم. اینها یا کلا بیگناه بودهاند یا لااقل مستوجب مرگ نبودهاند. ولی از طرف دیگر، با بستن راهها توسط معترضین و تظاهراتکنندگان چه باید چه کرد؟ آیا این سلب حق دیگر مردم برای رفت و آمد و رسیدگی به امور زندگی و کاری در شهر نیست؟ اگر تجمع و تظاهرات در یک میدان وسیع باشد، مثل پشت ارگ کریم خان در شیراز، این کمتر مزاحمتی برای سایر مردم دارد. من میدانم که دستگاه حاکم، چنین تجمعی را هم تحمل نمیکند و با ابزارهای خودش افراد را می پراکند. ولی تجمع کردن در خیابانها و مسیرها، سلب حقوق سایر مردم است و حکومت موظف است این تجمع را پراکنده کند. بماند که اغلب با آتش زدن و حمله به اماکن عمومی و احیانا افراد دیگر مواجه هستیم. خوب ابزار پلیس برای پراکندن این تجمعات چیست؟ ماشین آبپاش (که احتمالا در ایران اصلا وجود ندارد)، باتوم، گاز اشکآور و گلولههای ساچمهای پلاستیکی و فلزی. همه اینها به افراد آسیب و درد میرساند و در مواقع استثنایی، جراحتآور و کشنده نیز هست. ساچمهای که با چشم و سر و اطراف قلب بخورد، ممکن است فرد را کور کند یا حتی بکشد. شما بگویید چه باید کرد؟
در مورد مواردی که افراد با سلاح گرم به تظاهرات میآیند، مثل زاهدان، خاش، ایذه و جوانرود، و به اماکن نظامی و نیروهای پلیس حمله میکنند، مسأله دیگر به کلی متفاوت میشود. دقت کنید ما نگفتیم همه معترضین در زاهدان و خاش و ایذه و جوانرود، مسلح بوده و حتی قصد کشتن پلیس و حمله به اماکن نظامی را دارند. اینها بخشی از تظاهراتکنندگان هستند و میان سایرین هستند. با چنین کسانی چه باید کنند؟ آیا پلیس باید دستها را به نشانه تسلیم بالا ببرد و پاسگاه و انبار تسلیحات را تقدیم اینها کند؟ یادمان نرود که در چهار روز منتهی به انقلاب در 57 که برخی پادگانها به غارت رفت، خودش را در خرداد و تیر 60 به صورت جنگ داخلی نشان داد. در این جا زدن تیر جنگی به سمت افراد مسلح و دفع آنها و احیانا کشته شدنشان، اجتنابناپذیر و مشروع است. اسلحه نباید دست مردم بیفتد، این هیچ توجیهی ندارد. گروههای مسلح، باید با شدت سرکوب شوند و در این نباید حرفی باشد. حق مردم برای اعتراض به حکومت و حتی برانداختن مسالمتآمیز هیأت حاکمه، محفوظ و معروف است؛ ولی حمله مسلحانه به افراد پلیس و پایگاههای نظامی، هدم اقتدار دولت مرکزی و رفتن به سمت آشوب و تجزیه کشور و جنگ داخلی است.
@hashiesaz
در مورد مواردی که افراد با سلاح گرم به تظاهرات میآیند، مثل زاهدان، خاش، ایذه و جوانرود، و به اماکن نظامی و نیروهای پلیس حمله میکنند، مسأله دیگر به کلی متفاوت میشود. دقت کنید ما نگفتیم همه معترضین در زاهدان و خاش و ایذه و جوانرود، مسلح بوده و حتی قصد کشتن پلیس و حمله به اماکن نظامی را دارند. اینها بخشی از تظاهراتکنندگان هستند و میان سایرین هستند. با چنین کسانی چه باید کنند؟ آیا پلیس باید دستها را به نشانه تسلیم بالا ببرد و پاسگاه و انبار تسلیحات را تقدیم اینها کند؟ یادمان نرود که در چهار روز منتهی به انقلاب در 57 که برخی پادگانها به غارت رفت، خودش را در خرداد و تیر 60 به صورت جنگ داخلی نشان داد. در این جا زدن تیر جنگی به سمت افراد مسلح و دفع آنها و احیانا کشته شدنشان، اجتنابناپذیر و مشروع است. اسلحه نباید دست مردم بیفتد، این هیچ توجیهی ندارد. گروههای مسلح، باید با شدت سرکوب شوند و در این نباید حرفی باشد. حق مردم برای اعتراض به حکومت و حتی برانداختن مسالمتآمیز هیأت حاکمه، محفوظ و معروف است؛ ولی حمله مسلحانه به افراد پلیس و پایگاههای نظامی، هدم اقتدار دولت مرکزی و رفتن به سمت آشوب و تجزیه کشور و جنگ داخلی است.
@hashiesaz
من به مکه که رفته بودم، دیدم زنان مسلمان انواع لباس و پوشش را دارند که شاید برخی به زعم ما، کمتر از حجاب شرعی بود. ولی کسی با کسی کاری نداشت. حتی خدام و آخوندهای وهابی که به سختگیری مشهورند، کاری به این چیزها نداشتند. ولی فرض کنیم زنی با لباس غربی، مثلا کت و دامن بخواهد به مسجدالحرام بیاید چه؟ حقیقت این است که مساله حجاب، برای جوامع ما مسأله جدیدی است. و الا قبل از هجوم فرهنگ و سبک زندگی جدید غربی، که عامدانه در جهت شهوترانی در جامعه است، با همه تنوعی در که لباس و پوشش زنان وجود داشت، مساله ای از این بابت در جامعه نبود. هر کس سرش به کار خودش بود. بیحجابی زنان اقلیتهای دینی یا عشایر، برای مؤمنین مسأله نبود. امروز هم فرهنگ مهاجم غربی، جامعه ما را از حال طبیعی و عادی به در کرده و بحران افریده است، این بحران فقط سیاسی نیست، در بطن خانوادهها و میان مادر و دختر و زن و شوهر، اختلاف بر سر پوشش وجود دارد. حتی قبل از این که جمهوری اسلامی تشکیل شود، بحران حجاب و پوشش در جامعه ما، وجود داشت. دقت کنید که کشمکش میان لباس غربی با لباسهای بومی و شرعی بود. در یک برههای تمهید حکومت ایران این بوده که برخورد قهرآمیز کند تا تعادل جامعه را حفظ کند. دیدیم که این چاره، نتیجه عکس داد و بحران سیاسی اخیر را آفرید. ولی نباید به این دل خوش کرد که اکنون که عملا بیحجابی آزاد شده، بحران فروکش خواهد کرد. نه، بحران احتمالا به مرحله دیگر خواهد رفت و درگیری و نزاع به اماکن دولتی و مدارس و کارمندان و دانشآموزان و دانشجویان کشیده خواهد شد.
@hashiesaz
@hashiesaz
آن دخترکی که در هلند، با وضعی برهنه به جمعیت مخاطبش میگفت شما از این پستانها شیر نوشیدهاید؛ حرف حکیمانهای میزد، هرچند که معلوم نیست خودش چقدر به حکمت آن واقف بود. این گزاره که بدن زن نباید تبدیل به سوژه شود را اولین بار فمینیستها بر علیه سوءاستفاده نظام سرمایهداری از جذابیتهای بدن زن مطرح کردند. منتقدین فمینیست سرمایهداری میگویند چرا برا تبلیغ کالاها، بدن زن را ابزار و وسیله میکنید؟ چرا این حد از حساسیت را نسبت به بدن زن به وجود آوردهاید؟ بدن زن هم چیزی عادی است، به قول آن دخترک برهنه، شما از این پستانها شور نوشیدهاید و لذا نباید این برایتان سوژهای عجیب باشد. امروز اتفاقا اختلاف در جامعه ما، بر سر همین است. فرهنگ و لباس غربی، و نظام سرمایهداری، عامدانه کوشید تا زن را در جامعه به سوژه جنسی تبدیل کند و از هر جزء بدن او، داستانی درست کرد. در جوامع سنتی، هم آرایش وجود داشت و هم زندگی زناشویی و همخوابگی زن و مرد؛ ولی این تمامی ساحتهای زندگی را اشغال نکرده بود. سبک زندگی جدیدی که از طریق رسانهها تبلیغ میشود، تمامی ساحتهای زندگی را شهوانی کرده است و من انتقاد آن دخترک را در وهله اول، نه به نظام حاکم بر ایران، که به نظام سرمایهداری و فرهنگ غربی وارد میدانم.
@hashiesaz
@hashiesaz
در کنار آقای احمدینژاد که نسبت به وقایع و جریانات بعد از فوت مهسا امینی، سکوت پیشه کرده بود؛ دکتر سعید زیباکلام هم چهره شاخص دیگری بود که به سکوت روی آورد. اگرچه کانال تلگرامی ایشان، بعضا مطالبی را در جهت دفاع و حمایت از برخی بازداشتیها منتشر کرد، ولی خود ایشان علیرغم وجهه انتقادی چند ساله اخیر، به سکوت روی آورد. با این حال دیروز دیدم که دکتر زیباکلام در خلال مصاحبهای نشان داده است که نه تنها با این جنبش تباه و خشونتپیشه و بیتعهد به وطن و ملیت و تا حدودی ضد دیانت؛ همدلی ندارد بلکه بیگانگان را صحنهگردان آن میداند. این نکته مهمی است، شاید در تاریخ صد ساله معاصر ایران، زمام هیچ حرکت سیاسی و اجتماعی این چنین به دست بیگانگان نبوده باشد. من نیز با آنکه در اوایل این جنبش، به قدر امروز نسبت به آن بدبین نبودم و موضع نداشتم؛ ولی باید بگویم که این حرکت از جمله تباهترین حرکتهای اجتماعی و سیاسی در جهان معاصر بود.
@hashiesaz
@hashiesaz
فضایی که در این چند روز برای سالگرد شهادت سردار سلیمانی درست کردند، باعث نگرانی است. حکومت و حاکمان به این قضایا به مثابه تمرین و رزمایش برای فراخوان و بسیج نیروهای مردمی متمایل به خود استفاده میکنند. ولی توجه ندارند که با قدیسسازی و مصرف بیرویه ارزشهای مذهبی، بیش از آنکه برای خود اعتبار کسب کنند؛ به وجهه و اعتبار دین و مقدسات آسیب میزنند.
@hashiesaz
@hashiesaz
انتقال نقدی درآمدهای ارزی نفت و گاز به مردم
در این ایام که به خاطر برودت هوا، مصرف گاز در کشور سر به فلک کشیده است؛ بیشتر مردم چنین میپندارند که دعوت آنها به صرفهجویی، نه برای رسیدن گاز به سایر هموطنانشان، که برای فروش به کشورهای خارجی است. این توهم توطئه و بدبینی به حکومت و دولت، در تاریخ ما سابقه عمیقی دارد. گاز ایران در حال حاضر فقط به ترکیه صادر میشود، و این در برابر مصرف داخلی ما، چیز چشمگیری نیست. وانگهی مگر صادرات بد است؟ اینکه ما گوشی و لپتاپ و خودرو و مواد غذایی را از خارج وارد کنیم، جز با صادرات محصولات دیگر ممکن نیست. در اواخر حکومت شاه هم انقلابیون، انتقادات تندی را به صادرات نفت و گاز مطرح میکردند و حتی بعضی وعده میدادند که اینها را اصلا صادر نخواهیم کرد تا برای آیندگان بماند! این شد که وضع ایران به عنوان بزرگترین صادرکننده نفت در آن دوره و دولتی که میتوانست حربه تحریم علیه کشورهای بزرگ غربی را به کار برد، به جایی رسید که امروز نفتش تحریم میشود و بازار جهانی نفت تکانی نمیخورد و حتی برای فروش نفتش، مجبور به التماس و انعقاد تعهدنامههایی مثل برجام است.
بگذریم؛ غرض از نوشته این است که تا مردم ایران از صادرات نفت و گاز مستقیما منتفع نشوند، نگاه بدبینانه و توطئهآمیزشان به دولت و حکومت را کنار نخواهند گذاشت. اگر درآمد ارزی صادرات گاز به ترکیه، و فروش نفت به چین و امثالهم مستقیما به حساب مردم بیاید و همه ببینند و از آن منتفع بشوند، دیگر کسی از صادرات نفت و گاز ناراحت و عصبانی نخواهد شد.
آقای احمدینژاد در سال 1389، طرح هدفمندی یارانهها را اجرا کرد و ماهانه مبلغ 45 هزار تومان را که معادل 40 دلار در آن زمان بود، به حساب همه ایرانیان ریخت. به مرور زمان و به خاطر تورم، از قدرت خرید این مبلغ کاسته شد؛ و هر چند احمدینژاد سه بار خواست که با اجرای گام دوم هدفمندی، بر مبلغ یادشده بیافزاید؛ به در بسته مجلس و نظام خورد و نتوانست. از آن روز تا کنون، یکی از مهمترین ایرادات مخالفان هدفمندی یارانهها و پرداخت مساوی پول نقد به مردم، همین بوده است، یعنی با گذشت زمان و وجود تورم، قدرت خرید پول یارانه کم میشود. اکنون مخالفان پرداخت یارانه نقدی، طرح احیای کوپن را با عنوان کالابرگ الکترونیک مطرح و مطالبه میکنند که آقای قالیباف در مجلس از شاخصین آنهاست.
اما اگر برای هر ایرانی حساب ارزی باز شود، و درآمد ارزی فروش نفت و گاز، پس از کسر حقالزحمه شرکت نفت و گاز و نیز مالیات دولت، تقسیم بر کل جمعیت شهروندان ایرانی ساکن در ایران شده و به حساب ارزی آنها ریخته شود؛ علاوه بر اصلاح نگاه بدبینانه مردم به صادرات نفت و گاز، چند دستاورد نیک دیگر نیز خواهد داشت: اولا که اختیار تعیین قیمت ارز از دست دولت و بانک مرکزی به سازوکار عرضه و تقاضا در بازار انتقال خواهد یافت و توان سرکوب ارزی توسط دولت و تبعات هولناک آن برای اقتصاد و تولید داخل، گرفته خواهد شد. بدین معنا که چون مردم نمیتوانند دارایی ارزی خود را در داخل کشور هزینه کنند، مجبورا آن را در بازار متشکل ارزی به خواهندگان ارز، یعنی واردکنندگان و مسافران به خارج میفروشند. در این حالت، واردکننده برای تهیه ارز دیگر به سراغ بانک مرکزی و امضاهای طلایی کارکنان دولت نخواهد رفت؛ بلکه تقاضایش را در بازار متشکل ارزی و به مردمی که حاضر به مبادله ارزشان به قیمت پیشنهادی او هستند، میدهد. واردکننده ارز را به قیمت کشفشده در بازار میخرد و مردم هم ریال میگیرند و به خرج مصارف خود میرسانند.
ثانیا با فرض تورم شدید و کاهش قدرت خرید پول ملی، درآمد حاصل از پرداخت نقدی یارانه نیز خودبخود اصلاح میشود و یارانه نقدی جذابیتش را از دست نخواهد داد. ثالثا دولت از حالت ارباب و مالکالرقاب مردم خارج و به صورت خادم و گماشته آنان درمیآید و برای مخارج خود، متکی به دریافت مالیات و نه فروش دارایی، یعنی نفت و گاز، میگردد. البته سیاستگذاری در استخراج و صادرات نفت و گاز همچنان در اختیار دولت میماند، ولی منفعت مالی آن مستقیما به جیب مردم خواهد رفت.
رابعا همین سیاست، یعنی واریز درآمدهای حاصل از استخراج معادن به صندوقی ملی و تقسیم مساوی و واریز نقدی آن به حساب آحاد شهروندان ایرانی ساکن در داخل کشور را میتوان به تمامی معادن اعم از زغال سنگ، سنگ آهن، مس، و حتی آب تسری داد. بدین شکل که درآمدهای معادن، چه ریالی ناشی از فروش در داخل و چه ارزی ناشی از فروش در خارج، پس از کسر حقالزحمه بهرهبردار و نیز مالیات دولت، به عنوان حقالامتیاز یا بهره مالکانه آن معدن به صندوق ثروتهای ملی میرود و به جای آنکه در اختیار دولت یا مجلس یا هیأت امنای صندوق یا رهبر نظام باشد، در اختیار تکتک اعضای ملت خواهد بود.
در این صورت علاوه بر محاسن اقتصادی، ملیت و شهروندی ایران نیز اعتبار و ارج بالایی خواهد یافت.
@hashiesaz
در این ایام که به خاطر برودت هوا، مصرف گاز در کشور سر به فلک کشیده است؛ بیشتر مردم چنین میپندارند که دعوت آنها به صرفهجویی، نه برای رسیدن گاز به سایر هموطنانشان، که برای فروش به کشورهای خارجی است. این توهم توطئه و بدبینی به حکومت و دولت، در تاریخ ما سابقه عمیقی دارد. گاز ایران در حال حاضر فقط به ترکیه صادر میشود، و این در برابر مصرف داخلی ما، چیز چشمگیری نیست. وانگهی مگر صادرات بد است؟ اینکه ما گوشی و لپتاپ و خودرو و مواد غذایی را از خارج وارد کنیم، جز با صادرات محصولات دیگر ممکن نیست. در اواخر حکومت شاه هم انقلابیون، انتقادات تندی را به صادرات نفت و گاز مطرح میکردند و حتی بعضی وعده میدادند که اینها را اصلا صادر نخواهیم کرد تا برای آیندگان بماند! این شد که وضع ایران به عنوان بزرگترین صادرکننده نفت در آن دوره و دولتی که میتوانست حربه تحریم علیه کشورهای بزرگ غربی را به کار برد، به جایی رسید که امروز نفتش تحریم میشود و بازار جهانی نفت تکانی نمیخورد و حتی برای فروش نفتش، مجبور به التماس و انعقاد تعهدنامههایی مثل برجام است.
بگذریم؛ غرض از نوشته این است که تا مردم ایران از صادرات نفت و گاز مستقیما منتفع نشوند، نگاه بدبینانه و توطئهآمیزشان به دولت و حکومت را کنار نخواهند گذاشت. اگر درآمد ارزی صادرات گاز به ترکیه، و فروش نفت به چین و امثالهم مستقیما به حساب مردم بیاید و همه ببینند و از آن منتفع بشوند، دیگر کسی از صادرات نفت و گاز ناراحت و عصبانی نخواهد شد.
آقای احمدینژاد در سال 1389، طرح هدفمندی یارانهها را اجرا کرد و ماهانه مبلغ 45 هزار تومان را که معادل 40 دلار در آن زمان بود، به حساب همه ایرانیان ریخت. به مرور زمان و به خاطر تورم، از قدرت خرید این مبلغ کاسته شد؛ و هر چند احمدینژاد سه بار خواست که با اجرای گام دوم هدفمندی، بر مبلغ یادشده بیافزاید؛ به در بسته مجلس و نظام خورد و نتوانست. از آن روز تا کنون، یکی از مهمترین ایرادات مخالفان هدفمندی یارانهها و پرداخت مساوی پول نقد به مردم، همین بوده است، یعنی با گذشت زمان و وجود تورم، قدرت خرید پول یارانه کم میشود. اکنون مخالفان پرداخت یارانه نقدی، طرح احیای کوپن را با عنوان کالابرگ الکترونیک مطرح و مطالبه میکنند که آقای قالیباف در مجلس از شاخصین آنهاست.
اما اگر برای هر ایرانی حساب ارزی باز شود، و درآمد ارزی فروش نفت و گاز، پس از کسر حقالزحمه شرکت نفت و گاز و نیز مالیات دولت، تقسیم بر کل جمعیت شهروندان ایرانی ساکن در ایران شده و به حساب ارزی آنها ریخته شود؛ علاوه بر اصلاح نگاه بدبینانه مردم به صادرات نفت و گاز، چند دستاورد نیک دیگر نیز خواهد داشت: اولا که اختیار تعیین قیمت ارز از دست دولت و بانک مرکزی به سازوکار عرضه و تقاضا در بازار انتقال خواهد یافت و توان سرکوب ارزی توسط دولت و تبعات هولناک آن برای اقتصاد و تولید داخل، گرفته خواهد شد. بدین معنا که چون مردم نمیتوانند دارایی ارزی خود را در داخل کشور هزینه کنند، مجبورا آن را در بازار متشکل ارزی به خواهندگان ارز، یعنی واردکنندگان و مسافران به خارج میفروشند. در این حالت، واردکننده برای تهیه ارز دیگر به سراغ بانک مرکزی و امضاهای طلایی کارکنان دولت نخواهد رفت؛ بلکه تقاضایش را در بازار متشکل ارزی و به مردمی که حاضر به مبادله ارزشان به قیمت پیشنهادی او هستند، میدهد. واردکننده ارز را به قیمت کشفشده در بازار میخرد و مردم هم ریال میگیرند و به خرج مصارف خود میرسانند.
ثانیا با فرض تورم شدید و کاهش قدرت خرید پول ملی، درآمد حاصل از پرداخت نقدی یارانه نیز خودبخود اصلاح میشود و یارانه نقدی جذابیتش را از دست نخواهد داد. ثالثا دولت از حالت ارباب و مالکالرقاب مردم خارج و به صورت خادم و گماشته آنان درمیآید و برای مخارج خود، متکی به دریافت مالیات و نه فروش دارایی، یعنی نفت و گاز، میگردد. البته سیاستگذاری در استخراج و صادرات نفت و گاز همچنان در اختیار دولت میماند، ولی منفعت مالی آن مستقیما به جیب مردم خواهد رفت.
رابعا همین سیاست، یعنی واریز درآمدهای حاصل از استخراج معادن به صندوقی ملی و تقسیم مساوی و واریز نقدی آن به حساب آحاد شهروندان ایرانی ساکن در داخل کشور را میتوان به تمامی معادن اعم از زغال سنگ، سنگ آهن، مس، و حتی آب تسری داد. بدین شکل که درآمدهای معادن، چه ریالی ناشی از فروش در داخل و چه ارزی ناشی از فروش در خارج، پس از کسر حقالزحمه بهرهبردار و نیز مالیات دولت، به عنوان حقالامتیاز یا بهره مالکانه آن معدن به صندوق ثروتهای ملی میرود و به جای آنکه در اختیار دولت یا مجلس یا هیأت امنای صندوق یا رهبر نظام باشد، در اختیار تکتک اعضای ملت خواهد بود.
در این صورت علاوه بر محاسن اقتصادی، ملیت و شهروندی ایران نیز اعتبار و ارج بالایی خواهد یافت.
@hashiesaz
من امسال هم مثل چند سال گذشته، در راهپیمایی 22 بهمن شرکت نمیکنم. چون معنی و کارکرد این حرکت، تایید نظامی است که در مسیر درستی قرار ندارد. ولی با این حال به کسانی که در این راهپیمایی و هر اقدام مؤید نظام حضور دارند، خرده نمیگیرم؛ چون میبینم در صورت برافتادن این نظام، آدمکهایی مثل رضا پهلوی و نازنین بنیادی و حامد اسماعیلیون و مشتی تجزیهطلب و تحریمطلب و تروریستمسلک بر سر کار خواهند آمد که دیگر چیزی از ایران و ایرانی باقی نخواهند گذاشت.
@hashiesaz
@hashiesaz
🟥مولدسازی، دستگاه حاکم و جنبش زن زندگی آزادی
در همین مصوبه اخیر موسوم به مولدسازی، دستگاه حاکم نشان داد که نه به قانون اساسی پایبندی و التزام دارد، و نه به کارآمدی و عقلانیت وقعی مینهد. چنان که این مصوبه با دور زدن مجلس و کل قوانین قبلی و حتی تعلیق نظام قضایی، میکوشد اموال متعلق به ملت را احتمالا به ثمن بخس و با هزار امتیاز متخلفانه، به افراد خاص و احیانا نورچشمی واگذارد تا خرج اعطینای روزمره دولت و حکومت کند.
من بارها به این اندیشیدهام که املاک و اموالی که در اختیار سازمانهای دولتی و عمومی است، الحق و الانصاف کمتر خیرش به عامه مردم میرسد و بیشتر در خدمت رفاه و خوشگذرانی مدیران و فرماندهان و کارکنان و نیروهای نهادهای دولتی و نظامی است. وانگهی این اموال و املاک، فاقد بهرهوری کافی و بعضا در معرض تخریب و فرسایش اند و لذا حتما باید فکری به حال آنها کرد. ولی این فکر، لزوما فروش و واگذاری آنها نیست؛ بلکه میتوان در وهله اول به صورت اجاره آن را به پیمانکار سپرد و بهرهگیری از خدمات آن را برای همگان، چه کارکنان دولت و چه عامه مردم، یکسان و آزاد نمود. حتی اگر تصمیم درست فروش و واگذاری این اموال و املاک باشد، باید در فرایندی شفاف و تدریجی و به دور از شوائب تعارض منافع و در خلال مزایده عمومی صورت پذیرد.
این در حالی بود که دستگاه حاکم میتوانست بعد از جنبش رسوا و پلشت اخیر، حیثیت و اعتبار خود را بازیابد و دست از خودسری و خودخواهی بردارد و گوشش را به نصایح دلسوزانه بگشاید. ولی چنین نشد.
@hashiesaz
در همین مصوبه اخیر موسوم به مولدسازی، دستگاه حاکم نشان داد که نه به قانون اساسی پایبندی و التزام دارد، و نه به کارآمدی و عقلانیت وقعی مینهد. چنان که این مصوبه با دور زدن مجلس و کل قوانین قبلی و حتی تعلیق نظام قضایی، میکوشد اموال متعلق به ملت را احتمالا به ثمن بخس و با هزار امتیاز متخلفانه، به افراد خاص و احیانا نورچشمی واگذارد تا خرج اعطینای روزمره دولت و حکومت کند.
من بارها به این اندیشیدهام که املاک و اموالی که در اختیار سازمانهای دولتی و عمومی است، الحق و الانصاف کمتر خیرش به عامه مردم میرسد و بیشتر در خدمت رفاه و خوشگذرانی مدیران و فرماندهان و کارکنان و نیروهای نهادهای دولتی و نظامی است. وانگهی این اموال و املاک، فاقد بهرهوری کافی و بعضا در معرض تخریب و فرسایش اند و لذا حتما باید فکری به حال آنها کرد. ولی این فکر، لزوما فروش و واگذاری آنها نیست؛ بلکه میتوان در وهله اول به صورت اجاره آن را به پیمانکار سپرد و بهرهگیری از خدمات آن را برای همگان، چه کارکنان دولت و چه عامه مردم، یکسان و آزاد نمود. حتی اگر تصمیم درست فروش و واگذاری این اموال و املاک باشد، باید در فرایندی شفاف و تدریجی و به دور از شوائب تعارض منافع و در خلال مزایده عمومی صورت پذیرد.
این در حالی بود که دستگاه حاکم میتوانست بعد از جنبش رسوا و پلشت اخیر، حیثیت و اعتبار خود را بازیابد و دست از خودسری و خودخواهی بردارد و گوشش را به نصایح دلسوزانه بگشاید. ولی چنین نشد.
@hashiesaz
تعیین و تثبیت نرخ دلار توسط دولت یا تکرار صدباره یک خطای هولناک
تقریبا هر آنچه درباره دلار 4200 تومانی جهانگیری گفتیم را این بار درباره دلار 28500 تومانی فرزین هم میگوییم. این سیاست سنجاق کردن نرخ ارز، حالا گیرم برای کالاهای خاصی به اسم کالای اساسی، از اساس سیاست اشتباهی است. اینکه قیمت دلار به حوالی 40 هزار تومان برسد، چیز عجیبی و نابجایی نیست. نرخ برابری دلار در آبان 1400 به حدود 30 هزار تومان رسیده بود، و با فرض تورم 40 درصدی در سال گذشته، الان باید نرخ برابری دلار در حوالی 40 هزار تومان باشد. اما اینکه دولت و بانک مرکزی، چنین نرخی را نپذیرند، و بخواهند عدد خیالی 28500 تومان را برای هر دلار به اسم نیمایی و برای تامین کالاهای اساسی تعیین و ارائه کنند، سیاست غلط، فسادزا و آزموده و شکستخورده قدیم است. چرا دولت نیاید مابهالتفاوت 28500 تومان و نرخ بازار آزاد دلار که امروز (اول اسفند 1401) به 20 هزار تومان رسیده، را تجمیع و به صورت نقدی و ماهانه به هر ایرانی ندهد؟ در این صورت، لااقل بساط رانت و ولع اخذ دلار نیمایی برچیده خواهد شد و با افزایش نرخ دلار، عامه مردم از جهتی منتفع میگردند تا اینکه دلار در نرخ تعادلی جدیدی، تثبیت گردد.
@hashiesaz
تقریبا هر آنچه درباره دلار 4200 تومانی جهانگیری گفتیم را این بار درباره دلار 28500 تومانی فرزین هم میگوییم. این سیاست سنجاق کردن نرخ ارز، حالا گیرم برای کالاهای خاصی به اسم کالای اساسی، از اساس سیاست اشتباهی است. اینکه قیمت دلار به حوالی 40 هزار تومان برسد، چیز عجیبی و نابجایی نیست. نرخ برابری دلار در آبان 1400 به حدود 30 هزار تومان رسیده بود، و با فرض تورم 40 درصدی در سال گذشته، الان باید نرخ برابری دلار در حوالی 40 هزار تومان باشد. اما اینکه دولت و بانک مرکزی، چنین نرخی را نپذیرند، و بخواهند عدد خیالی 28500 تومان را برای هر دلار به اسم نیمایی و برای تامین کالاهای اساسی تعیین و ارائه کنند، سیاست غلط، فسادزا و آزموده و شکستخورده قدیم است. چرا دولت نیاید مابهالتفاوت 28500 تومان و نرخ بازار آزاد دلار که امروز (اول اسفند 1401) به 20 هزار تومان رسیده، را تجمیع و به صورت نقدی و ماهانه به هر ایرانی ندهد؟ در این صورت، لااقل بساط رانت و ولع اخذ دلار نیمایی برچیده خواهد شد و با افزایش نرخ دلار، عامه مردم از جهتی منتفع میگردند تا اینکه دلار در نرخ تعادلی جدیدی، تثبیت گردد.
@hashiesaz
ببینید ایده غلط تثبیت قیمت نان، چه افتضاحی به بار آورده است. صفهای طویل نانوایی درست شده، چون سایر کالاهای جایگزین نان سنتی، مثل نان فانتزی، سیب زمینی و ماکارونی و برنج افزایش قیمت داشتهاند و تقاضا برای نان سنتی بیشتر شده است. همچنین نانواها هم شاکی اند. آرد فقط یکی از عوامل تولید نان است و دولت به آن یارانه میدهد، سایر عوامل تولید از جمله دستمزد کارگر و اجاره بنگاه و خمیرمایه و ماشین آلات، دست دولت نیست و طبق تورم عمومی بالا میروند. حالا نانواها معترض شدهاند که چرا اجازه افزایش قیمت نان را نمیدهید؟ شما فقط قیمت آرد را ثابت نگه داشتهاید، ولی سایر عوامل که ثابت نیست. چاره دولت نادان چیست؟ یک یارانه جدید تعریف کرده که امسال 15 درصد و سال آینده قرار است 30 درصد قیمت یک نان را به نانوا پس بدهند. لابد در سالهای بعدی هم این درصد بالاتر میرود تا 100 درصد هم رد بشود. ببینید چه فضاحتی با ایده غلط درست میشود. آقای رئیسی هم که چیزی حالیش نیست و مثل طوطی یکی حرف غلط را تکرار میکند. این مشکلات یک راه حل بیشتر ندارد، و آن حذف تمامی یارانههای پیدا و پنهان و برچیدن قیمتگذاری دولتی و در عوض پرداخت یارانه نقدی و مساوی به تمام شهروندان ایرانی ساکن در ایران است.
@hashiesaz
@hashiesaz
تجارتنیوز
مردم نگران آزادسازی قیمت نان نباشند/ افزایش 2 برابری کمکهزینه دولت برای نانوایان
به گزارش تجارتنیوز، اردیبهشت ماه امسال دولت در تصمیمی موسوم به جراحی اقتصادی یارانه اکثر کالاهای اساسی را حذف کرد تا آزادسازی قیمتها صورت بگیرد. با این حال در اقلام خوراکی نان جزو اقلامی بود که استثنا شد و مجریان اقتصاد کشور طرح هوشمندسازی یارانه آرد را…
ولی این حرف که نظام یا گروهکهای مورد حمایت نظام میخواهند دخترها به مدرسه نروند، خیلی حرف پوچی است. لااقل بعد از انقلاب و اجباری شدن حجاب و تفکیک جنسیتی در مدارس، کلا مسأله مخالفت مذهبیها و سنتگراها با تحصیل زن، حل و بلکه منتفی شد.
از این نظر، جمهوری اسلامی خواسته یا ناخواسته، خدمتی به ارتقای جایگاه دختران و زنان در اجتماع کرد که هیچ مدعی و منادی دیگر، از جمله پهلوی ها، قادر به آن نبودند. آنها هر کار میخواستند بکنند، مخالفت پیدا و پنهان مذهبیها و سنتگراها را در مقابل خود داشتند. چون متهم به تلاش برای گسترش فساد و بیبندوباری میشدند. (البته اتهام بیراهی هم نبود) ببینید سر حق رای زنان در سال 41 و انقلاب سفید، چه بلبشویی در مملکت درست شد. ولی در سال 58، من سراغ ندارم که حتی سنتگراترین طیفهای مذهبی، نسبت به رای دادن زنان در همهپرسی جمهوری اسلامی ایرادی گرفته باشند.
این هم که میگویند چرا عاملان فلان واقعه دستگیر نمیشوند، سوال همیشه بجایی نیست. خیلی وقایع در تاریخ تکلیفش معلوم نشده، هنوز سر ماجرای قتل گریبایدوف عدهای معتقدند که کار تزار بوده است! فاجعه سینما رکس آبادان، تا بعد از انقلاب معلوم نبود توسط چه کسی صورت گرفته است و هنوز گروهی خیال میکنند کار شاه و ساواک بوده است. ترور دانشمندان هستهای، واقعش معلوم نشد و ترور فخریزاده هم که از همه عجیبتر بود. دستگاه اطلاعاتی و آگاهی نظام، خدا که نیست. ممکن عامل یک فاجعه را کشف نتواند کند. زیاد که فشار بیاورید، آدمهای بیگناه و بیربط را میآورند مقابل دوربین و برایتان داستان سر هم میکنند.
@hashiesaz
از این نظر، جمهوری اسلامی خواسته یا ناخواسته، خدمتی به ارتقای جایگاه دختران و زنان در اجتماع کرد که هیچ مدعی و منادی دیگر، از جمله پهلوی ها، قادر به آن نبودند. آنها هر کار میخواستند بکنند، مخالفت پیدا و پنهان مذهبیها و سنتگراها را در مقابل خود داشتند. چون متهم به تلاش برای گسترش فساد و بیبندوباری میشدند. (البته اتهام بیراهی هم نبود) ببینید سر حق رای زنان در سال 41 و انقلاب سفید، چه بلبشویی در مملکت درست شد. ولی در سال 58، من سراغ ندارم که حتی سنتگراترین طیفهای مذهبی، نسبت به رای دادن زنان در همهپرسی جمهوری اسلامی ایرادی گرفته باشند.
این هم که میگویند چرا عاملان فلان واقعه دستگیر نمیشوند، سوال همیشه بجایی نیست. خیلی وقایع در تاریخ تکلیفش معلوم نشده، هنوز سر ماجرای قتل گریبایدوف عدهای معتقدند که کار تزار بوده است! فاجعه سینما رکس آبادان، تا بعد از انقلاب معلوم نبود توسط چه کسی صورت گرفته است و هنوز گروهی خیال میکنند کار شاه و ساواک بوده است. ترور دانشمندان هستهای، واقعش معلوم نشد و ترور فخریزاده هم که از همه عجیبتر بود. دستگاه اطلاعاتی و آگاهی نظام، خدا که نیست. ممکن عامل یک فاجعه را کشف نتواند کند. زیاد که فشار بیاورید، آدمهای بیگناه و بیربط را میآورند مقابل دوربین و برایتان داستان سر هم میکنند.
@hashiesaz
این هم وضعیت شیرخشک حاوی یارانه پنهان و بیهدف است که اولا بازارهای کشورهای همسایه را تغذیه میکند و ثانیا کمر این صنعت را شکسته است. من تا سال 92 که برای فرزندم شیرخشک میخریدم، قیمتش به حدود 18 هزار تومان رسیده بود و پارسال که برای کسی خریدیم، دیدم 30 هزار تومان است. در حالی که سایر کالاها در این مدت، حداقل ده برابر گران شدهاند. طبیعی است که هم مصرف شیرخشک در کشور بالا رود، و هم اینکه به کشورهای همسایه قاچاق شود. شیرخشک زیر یک دلار در ایران، در کشورهای همسایه 3 - 4 دلار قیمت دارد و چه تجارتی بهتر از این؟
مجموعه حاکمیت با توقف هدفمندسازی یارانهها از سال 91 به این طرف و احیای یارانههای پیدا و پنهان تحت عنوان فریبکارانه حمایت از مصرفکننده و اقشار فلان و بهمان، کشور را به خاک سیاه نشانده و اقتصاد را به مرض لاعلاج مبتلا کردهاند. این وضعیت شیرخشک است و آن وضع نان و بنزین و گازوئیل و برق و گاز و آب و چه چه. کاش آقایان دست برمیداشتند و وقتی خودشان میبينند که نادان هستند و فکرشان با چیزی قد نمیدهد، محترمانه استعفا میدادند و میرفتند. مشخصا آقای رئیسی را میگویم که کاملا از اداره کشور درمانده است.
@hashiesaz
مجموعه حاکمیت با توقف هدفمندسازی یارانهها از سال 91 به این طرف و احیای یارانههای پیدا و پنهان تحت عنوان فریبکارانه حمایت از مصرفکننده و اقشار فلان و بهمان، کشور را به خاک سیاه نشانده و اقتصاد را به مرض لاعلاج مبتلا کردهاند. این وضعیت شیرخشک است و آن وضع نان و بنزین و گازوئیل و برق و گاز و آب و چه چه. کاش آقایان دست برمیداشتند و وقتی خودشان میبينند که نادان هستند و فکرشان با چیزی قد نمیدهد، محترمانه استعفا میدادند و میرفتند. مشخصا آقای رئیسی را میگویم که کاملا از اداره کشور درمانده است.
@hashiesaz
Telegram
تجارت نیوز
یارانه شیر خشک در اختیار همسایگان!
🔴 فروش شیر خشک مشروط به ارائه کد ملی میشود
▫️بازار شیر خشک در روزهای گذشته با کمبود مواجه شده است. آنطور که فعالان بازار میگویند قاچاق این محصولات به کشورهای همسایه، ازجمله عراق، افغانستان و پاکستان دلیل اصلی این کمبود…
🔴 فروش شیر خشک مشروط به ارائه کد ملی میشود
▫️بازار شیر خشک در روزهای گذشته با کمبود مواجه شده است. آنطور که فعالان بازار میگویند قاچاق این محصولات به کشورهای همسایه، ازجمله عراق، افغانستان و پاکستان دلیل اصلی این کمبود…
مهدی نصیری که خود را منتقد سیاست خارجی ایدئولوژیک و آرمانگرایانه و انقلابی جمهوری اسلامی مینمایاند، سخنرانی ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین را تبلیغ میکند که از ملت ایران خواسته، مانع فروش و ارسال پهپادهای شاهد به روسیه شوند.
اوکراین نمونه زنده و کاملی است از ملتی است که چنان دچار کشمکش سیاسی شد و پای قدرتهای خارجی را به منازعات داخلی گشود، که اکنون صحنه تسویه حساب روسیه و ناتو شده است و البته این رئیس جمهور نالایق و بادشده توسط دولتهای غربی هم در تبدیل کشورش به معرکه جنگ ابرقدرتها و ویرانی و تخریب و آوارگی مردمش، سهیم است. این همان رویکرد غلط و فاجعهباری است که جریان سیاسی نابکاری به نام اصلاحطلب در ایران، همواره در پیش گرفته است.
اما اگر قرار باشد ما سیاست خارجی واقعگرا و منفعتطلب را در پیش بگیریم، چرا باید مانع فروش پهپادهایمان به روسیه شویم؟ ما اینک در بخش هواپیمای جنگی دچار مشکل هستیم، داریی مان فرسوده و قدیمی و اغلب متعلق به خریدهای زمان حکومت شاه است. غرب که به ما هواپیمای جنگی نمیفروشد، تنها امیدمان خرید از روسیه است. اگر در ازای پهپاد شاهد، سوخوی روسی را نخریم، فردا که جنگندههای اسرائیلی برای بمباران تاسیسات اتمی مان بلند شدند، ما هم باید بایستیم و تماشایشان کنیم. نه اوکراین به کمک مان میآید و نه حتی بعید است برایمان ابراز همدردی کند.
@hashiesaz
اوکراین نمونه زنده و کاملی است از ملتی است که چنان دچار کشمکش سیاسی شد و پای قدرتهای خارجی را به منازعات داخلی گشود، که اکنون صحنه تسویه حساب روسیه و ناتو شده است و البته این رئیس جمهور نالایق و بادشده توسط دولتهای غربی هم در تبدیل کشورش به معرکه جنگ ابرقدرتها و ویرانی و تخریب و آوارگی مردمش، سهیم است. این همان رویکرد غلط و فاجعهباری است که جریان سیاسی نابکاری به نام اصلاحطلب در ایران، همواره در پیش گرفته است.
اما اگر قرار باشد ما سیاست خارجی واقعگرا و منفعتطلب را در پیش بگیریم، چرا باید مانع فروش پهپادهایمان به روسیه شویم؟ ما اینک در بخش هواپیمای جنگی دچار مشکل هستیم، داریی مان فرسوده و قدیمی و اغلب متعلق به خریدهای زمان حکومت شاه است. غرب که به ما هواپیمای جنگی نمیفروشد، تنها امیدمان خرید از روسیه است. اگر در ازای پهپاد شاهد، سوخوی روسی را نخریم، فردا که جنگندههای اسرائیلی برای بمباران تاسیسات اتمی مان بلند شدند، ما هم باید بایستیم و تماشایشان کنیم. نه اوکراین به کمک مان میآید و نه حتی بعید است برایمان ابراز همدردی کند.
@hashiesaz
🔴 جمود تعطیلات در ایران
دوستی در مورد وضعیت تعطیلات در آمریکا مطلب جالبی نوشته است. جمود و عدم اصلاح وضع تعطیلات در ایران، به تنهایی گویای عجز حکومت و دستگاه حاکم از هر گونه اصلاح و تحول جدی است. مروری بر عناوین تعطیلات فعلی در ایران، نشان میدهد که تا چه حد این تعطیلات از هدف اعلامی خود دور افتادهاند و در جامعه یا بدون کارکرد افتاده یا دچار تغییر کارکرد شدهاند.
برای مثال همین 14 و 15 خرداد که به عنوان سالروز رحلت امام خمینی و قیام و شورشی که 60 سال پیش رخ داده و امروز کمترین اهمیتی را در بطن جامعه ندارد، همچنان برقرار است. مدارس و دانشگاهها در این ایام، در فرجه امتحانات پایان سال تحصیلی به سر میبرند؛ مردم هم بعضا از فرصت این تعطیلات برای مسافرت استفاده میکنند. اما آیا ممکن نیست حکومت دست از جمود خود بردارد و این تعطیلات را به وقت دیگری، مثلا در میانه تابستان و مرداد ماه منتقل کند تا بهتر مورد استفاده جامعه قرار گیرد؟
یا مورد دیگر، شهادت امام صادق است که باز هم حتی در میان متدینین و مذهبیون هم تفاوت بارزی با شهادت امام باقر و امام کاظم ندارد و معلوم نیست با چه توجیهی باید این روز تعطیل باشد.
اما پیشنهاد من نه به حکومت و دستگاه حاکم، که امیدی به انعطاف آن ندارم؛ بلکه به افکار عمومی و آیندگان چنین است:
تا حد امکان تعطیلات یک روزه حذف شود، مناسبتهای مذهبی و ملی که مراسم خاصی ندارند، لازم نیست که تعطیل باشند. در عوض در فصول سال، هر کدام یک هفته کامل تعطیل باشند. به این ترتیب که مثلا هفته اول مرداد، از شنبه تا جمعه تعطیل رسمی باشد. این که اول مرداد، چندشنبه است نباید مهم باشد. چون تعطیلات به هفتهای تعلق گرفته که در اوایل مرداد واقع شده است. همین طور در آذر ماه. دو هفته اول فروردین هم که از قدیم به خاطر عید نوروز تعطیل بوده است.
در مورد مناسبتهای مذهبی هم، هفتهای که در آن عید فطر واقع میشود، از شنبه تا پنجشنبهاش تعطیل باشد. همین طور میتوان به تدریج عید قربان را هم بزرگ نگه داشت و از تعطیلی و اهمیت ولادت ائمه که در زمان حضور معصومین هم چندان مهم نبودهاند، کاست.
@hashiesaz
دوستی در مورد وضعیت تعطیلات در آمریکا مطلب جالبی نوشته است. جمود و عدم اصلاح وضع تعطیلات در ایران، به تنهایی گویای عجز حکومت و دستگاه حاکم از هر گونه اصلاح و تحول جدی است. مروری بر عناوین تعطیلات فعلی در ایران، نشان میدهد که تا چه حد این تعطیلات از هدف اعلامی خود دور افتادهاند و در جامعه یا بدون کارکرد افتاده یا دچار تغییر کارکرد شدهاند.
برای مثال همین 14 و 15 خرداد که به عنوان سالروز رحلت امام خمینی و قیام و شورشی که 60 سال پیش رخ داده و امروز کمترین اهمیتی را در بطن جامعه ندارد، همچنان برقرار است. مدارس و دانشگاهها در این ایام، در فرجه امتحانات پایان سال تحصیلی به سر میبرند؛ مردم هم بعضا از فرصت این تعطیلات برای مسافرت استفاده میکنند. اما آیا ممکن نیست حکومت دست از جمود خود بردارد و این تعطیلات را به وقت دیگری، مثلا در میانه تابستان و مرداد ماه منتقل کند تا بهتر مورد استفاده جامعه قرار گیرد؟
یا مورد دیگر، شهادت امام صادق است که باز هم حتی در میان متدینین و مذهبیون هم تفاوت بارزی با شهادت امام باقر و امام کاظم ندارد و معلوم نیست با چه توجیهی باید این روز تعطیل باشد.
اما پیشنهاد من نه به حکومت و دستگاه حاکم، که امیدی به انعطاف آن ندارم؛ بلکه به افکار عمومی و آیندگان چنین است:
تا حد امکان تعطیلات یک روزه حذف شود، مناسبتهای مذهبی و ملی که مراسم خاصی ندارند، لازم نیست که تعطیل باشند. در عوض در فصول سال، هر کدام یک هفته کامل تعطیل باشند. به این ترتیب که مثلا هفته اول مرداد، از شنبه تا جمعه تعطیل رسمی باشد. این که اول مرداد، چندشنبه است نباید مهم باشد. چون تعطیلات به هفتهای تعلق گرفته که در اوایل مرداد واقع شده است. همین طور در آذر ماه. دو هفته اول فروردین هم که از قدیم به خاطر عید نوروز تعطیل بوده است.
در مورد مناسبتهای مذهبی هم، هفتهای که در آن عید فطر واقع میشود، از شنبه تا پنجشنبهاش تعطیل باشد. همین طور میتوان به تدریج عید قربان را هم بزرگ نگه داشت و از تعطیلی و اهمیت ولادت ائمه که در زمان حضور معصومین هم چندان مهم نبودهاند، کاست.
@hashiesaz
Telegram
آرمانشهر
محض اطلاع در کشوری مثل آمریکا اگر یک مناسبت تعطیل، وسط هفته افتاده باشد تعطیلی آن را به یکی از دو روز جمعه یا دوشنبه منتقل میکنند تا با شنبه و یکشنبه تعطیل، سه روز پشت سر هم تعطیل باشد و از طرف دیگر، ۴ روز دیگر هفته تحتالشعاع آن یک روز تعطیل قرار نگیرد،…
الان در همه چیز دچار ناترازی و بحران شدهایم: آرد و نان، برق، گاز، بنزین، گازوئیل و حتی آب. علت اصلی اش هم بحث قیمتی است که به مصرف کننده، چه خانوار و چه مخصوصا صنایع، علامت داده است که انرژیبر شوند. از آن طرف قیمت پایین، انگیزه برای سرمایهگذاری و تولید انرژی را مختل میکند که کرده است. روحانی که فقط در فکر برجام و رسیدن به دلار نفتی بود، ولی رئیسی هم طرح و برنامه مشخصی برای این وضعیت ندارد و نهایت سیاست و فکرش، کاری است که با نان سنتی کرد. من هفته پیش تهران بودم، نانوایی ها قیامت بود. البته در هیچ نانوایی هم به قیمت رسمی نان فروخته نمیشد. یک نان سنگک را تا 10 هزار تومان هم میفروختند.
@hashiesaz
@hashiesaz
گران شدن یا اصلاح و ترمیم قیمت نان، خواسته نانواهاست. در این چند سال با افزایش هزینههای تولید یعنی دستمزد کارگر و اجاره نانوایی، ثابت ماندن قیمت نان یعنی کم شدن سود نانوا و حتی ضررده شدن نانوایی. منتهی عقل عدهای در این حد قد میدهد که نان قوت غالب مردم است و نباید به سفره مردم حمله کرد. این را نمیفهمند که وقتی تورم عمومی داریم، ثابت نگه داشتن قیمت چند کالای خاص، یعنی افزایش تقاضای آن به حدی که دیگر قابل تامین برای عرضهکننده نباشد و کار به صف و سهمیهبندی بکشد. و اینکه منابع برای تامین یارانه و تثبیت قیمت دیگر کفاف ندهد و کار به شوکدرمانی بیانجامد. در حقیقت شوکدرمانی یا افزایش ناگهانی قیمت کالاهای در اختیار دولت، مثل نان و بنزین، نتیجه قهری و اجتنابناپذیر سیاست تثبیت قیمت است. فاجعه آبان 98 آفریده سیاست تثبیت قیمت انرژی از سال 92 بود تا 98 بود. اگر هدفمندی یارانهها و اصلاح قیمتها همزمان با افزایش مبلغ یارانه نقدی تداوم مییافت، هیچ گاه آبان نودوهشتی درست نمیشد.
@hashiesaz
@hashiesaz
حالا فردا زن آقای قالیباف درمیآید که "بانوی سوم" من نیستم، زن آقای اژهای، رئیس قوه قضائیه، "بانوی سوم" است.
@hashiesaz
@hashiesaz
یکی از تبعات سکوت یک سال اخیر #احمدینژاد این است که برخی هوادارانش که همگام با جنبش ززآ نیز بودند، اکنون از بغض #نظام، به منجلاب حمایت ضمنی از #اسرائیل افتادهاند. این برای حیثیت کسی که نصف اعتبار جهانیش به خاطر مواضع ضدصهیونیستی بود، بسیار مخرب است.
به نظرم شترسواری دولا دولا نمیشود. احمدینژاد اگر میخواهد یک جریان مؤثر سیاسی باقی بماند، باید مواضعش را شفاف و برخی شذوذات را بزداید. نباید منتظر ماند تا گند داوریها و هروآبادیها درآید، و بعد از آنها برائت جست! علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.
سال 96 یکی از رفقای قدیمم که در ستاد رئیسی هم حضور داشت، صادقانه به من میگفت که اکنون تنها جریان سیاسی که حرفی برای گفتن دارد، احمدینژادیها هستند. اما اینک بعد از انتخابات 1400، به خاطر مواضع داخلی و خارجی غیرشفاف احمدینژاد، منتسبینش نیز بیش از همیشه، دچار تشتت و سردرگمی اند.
هر قدر سکوت سیاسی سالهای 92 تا 96 احمدینژاد، هوشمندانه و مفید بود؛ سکوت یک سال اخیرش مضر و مخرب است. هر چند در همان سکوت اولش هم در نزدیکی به نظام و رهبر، دچار زیادهروی بود و مواضع سیاسی قبل از سکوت دومش نیز، خصوصا در قبال جنگ اوکراین و حمایت تمامقد از زلنسکی، غلط از آب درآمد.
@hashiesaz
به نظرم شترسواری دولا دولا نمیشود. احمدینژاد اگر میخواهد یک جریان مؤثر سیاسی باقی بماند، باید مواضعش را شفاف و برخی شذوذات را بزداید. نباید منتظر ماند تا گند داوریها و هروآبادیها درآید، و بعد از آنها برائت جست! علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.
سال 96 یکی از رفقای قدیمم که در ستاد رئیسی هم حضور داشت، صادقانه به من میگفت که اکنون تنها جریان سیاسی که حرفی برای گفتن دارد، احمدینژادیها هستند. اما اینک بعد از انتخابات 1400، به خاطر مواضع داخلی و خارجی غیرشفاف احمدینژاد، منتسبینش نیز بیش از همیشه، دچار تشتت و سردرگمی اند.
هر قدر سکوت سیاسی سالهای 92 تا 96 احمدینژاد، هوشمندانه و مفید بود؛ سکوت یک سال اخیرش مضر و مخرب است. هر چند در همان سکوت اولش هم در نزدیکی به نظام و رهبر، دچار زیادهروی بود و مواضع سیاسی قبل از سکوت دومش نیز، خصوصا در قبال جنگ اوکراین و حمایت تمامقد از زلنسکی، غلط از آب درآمد.
@hashiesaz
محسن منصوری، معاون اجرایی رئیس جمهور را به خاطر حضور در تشکل دانشجویی از نزدیک میشناسم و مهرداد بذرپاش، وزیر راه و شهرسازی هم احتمالا معرف حضور همگان باشد. این دو شخصیت، در جاهطلبی شباهت وافری به هم دارند و اکنون سکان امور اجرایی را در دولت آقای رئیسی به دست گرفتهاند؛ دولتی که رئیسش سابقه و ذوق اجرایی خاصی ندارد و زمام امر را به دست این جاهطلبان سپرده است. منصوری و بذرپاش در حیف کردن و هدر دادن درآمد نفتی برای ساخت ورزشگاه 120 هزار نفری و توسعه فرودگاه امام خمینی از 2 میلیون نفر مسافر در سال به 50 میلیون نفر، وارد رقابت شدهاند. این گونه از آدمها، در هیچ زمینهای جز بالا رفتن از نردبان قدرت، تخصص ندارند و با پول یامفت این ملت بینوا، برای خودشان اعتبار پوشالی درست میکنند. خداوند عاقبت همه ما را بخیر کند.
https://www.tg-me.com/khate_energy/2623
@hashiesaz
https://www.tg-me.com/khate_energy/2623
@hashiesaz
Telegram
خط انرژی
🔺سوزاندن فرصت «تهاتر نفت» با پروژههای غیراولویتدار
🔹طبق برآوردها، صادرات نفت ایران به چین در ۲۰۲۳ به بیش از ۳۰ میلیارد دلار جهش مییابد که فرصت مناسبی برای تامین مالی پروژههای راهبردی کشور از طریق تهاتر نفت فراهم میکند.
🔹تهاتر نفت در این مدل، نه تنها…
🔹طبق برآوردها، صادرات نفت ایران به چین در ۲۰۲۳ به بیش از ۳۰ میلیارد دلار جهش مییابد که فرصت مناسبی برای تامین مالی پروژههای راهبردی کشور از طریق تهاتر نفت فراهم میکند.
🔹تهاتر نفت در این مدل، نه تنها…
امروز صبح برای کاری به کلانتری محل رفته بودم. دو چیز توجهم را بیشتر جلب کرد: آخوندی که آن وقت صبح، بیکار و بیعار در حیاط کلانتری میپلکید و یک سرباز نگونبخت هم به عنوان راننده و گماشته به دنبالش میرفت. و زنانی که به خاطر لباسهای کوتاهشان، مجبور بودند از سرباز کلانتری، چادر مشکی امانت بگیرند و وارد کلانتری شوند. (قبلا هم گفته بودم که هر حرکتی که منجر به بر هم خوردن نظم و تعادل شکننده کنونی در رابطه با حجاب و پوشش زنان در جامعه شود، به بحران دامن میزند. برداشتن روسری در خیابان، باعث میشود برای ورود به اماکن دولتی و رسمی مثل همین کلانتری، شبیه دم درب امامزادهها به خانمها روسری و چادر بدهند و این مساله را بدتر میکند.)
@hashiesaz
@hashiesaz
