اولین واکنش من به فاجعه اسقاط هواپیمای اوکراینی توسط پدافند خودی، یادآوری مسئولیت فرمانده کل ارتش در مقام فرماندهی پدافند کشور بود. نکتهای که کمتر کسی در آن زمان به آن پرداخت همین بود. البته مدتی بعد و با انتشار اخباری درباره سامانه تور ام 2 که هواپیمای مسافربری اوکراینی را ساقط کرده بود، معلوم شد این پدافند به صورت پرتابل و خارج از شبکه یکپارچه بوده است، ولی با این حال نمیشد به اتکای چنین گزارهای، مسئولیت فرمانده پدافند کل کشور را نادیده گرفت و گذشت. با این همه، اخیرا حسین باستانی در قالب گزارشی آورده که استقرار آن واحد پدافندی، بدون اطلاع فرماندهی پدافند کشور و صرفا با اطلاع و اجازه بیت رهبری بوده است. اگر چنین ادعایی درست باشد، باز هم ثابت میشود که این ایراد در نحوه حکمرانی و دخالتهای بیضابطه مقامات در امور جاری است که فجایعی همچون اسقاط هواپیمای اوکراینی را رقم میزند.
@hashiesaz
@hashiesaz
من رای نمیدهم!
همان طور که قبلا نوشتهام، شرکت در انتخابات یک کنش عقلایی است و تابع تقلید و فتوا نمیتواند باشد. در هر کنش عقلایی، بایستی نتایج و تبعات آن را در نظر گرفت و دست به کنش زد. در مورد دو انتخابات پیش رو نیز همین قاعده صادق است. مجلس خبرگان که اولا حدود مسئولیتش مخدوش است و تقریبا تمامی اعضای فعلی و بالقوه آن، با شخص و نهاد رهبری دچار تضاد منافع اند. چنین مجلسی ذاتا نمیتواند نظارت و حسابرسی بر رهبری داشته باشد و شأنش صرفا به انتخاب رهبر جدید در زمان فقد رهبر فعلی محدود خواهد شد. از سوی دیگر، در انتخابات فعلی، در بسیاری از حوزههای انتخابیه، تعداد نامزدان حتی دو برابر تعداد کرسی ها نیست که پدیده انتخابات معنای ظاهری و تشریفاتی هم بیابد. مثلا در استان فارس، 6 نفر نامزد هستند و 5 تا کرسی وجود دارد. چنین انتخاباتی در واقع توهین به شعور رای دهنده است.
در مجلس شورا نیز کمابیش همین ایرادات برقرار است. دستگاه حاکم، مجلسی گوش بفرمان میخواهد که در امور اساسی و سرنوشتساز، محلی از اعراب نداشته باشد. ورود نمایندگان به چنین مجلس در نهایت برای شخص نمایندهها یا حداکثر حوزه انتخابیه مواهبی خواهد داشت؛ ولی برای ملت و کشور بعید است فرقی فاحشی بین انتخاب الف و ب وجود داشته باشد. البته حساب معدود نامزدان سالم و دانا که حضورشان در مجلس مفید خواهد بود، مثل آقای بیگی نماینده فعلی تبریز که رد صلاحیت شد، یا عطا بهرامی که افکار و نظرات مترقی دارد، از بقیه جداست. حضور غالب نامزدان کنونی، به انتخاب رئیس مجلسی چون قالیباف میانجامد که فضایح شخصی و فکریش در موارد مختلف روشن است. همین افتضاحی که در ماجرای کالابرگ اخیرا شاهدش هستیم، تراوش مشترک فکر و اراده رئیس مجلس و دولت است.
با این همه، خواسته ما فروپاشی نظام نیست، که جایگزین آن فروپاشی و تجزیه کشور و افتادن قدرت به دست تبهکارانی چون رهبران بیوطن جنبش زن زندگی آزادی است. ولی از سوی دیگر دلیلی ندارد که روند نادرست کنونی دستگاه حاکم را نیز با شرکت خود در انتخابات تایید و تقویت کنیم.
@hashiesaz
همان طور که قبلا نوشتهام، شرکت در انتخابات یک کنش عقلایی است و تابع تقلید و فتوا نمیتواند باشد. در هر کنش عقلایی، بایستی نتایج و تبعات آن را در نظر گرفت و دست به کنش زد. در مورد دو انتخابات پیش رو نیز همین قاعده صادق است. مجلس خبرگان که اولا حدود مسئولیتش مخدوش است و تقریبا تمامی اعضای فعلی و بالقوه آن، با شخص و نهاد رهبری دچار تضاد منافع اند. چنین مجلسی ذاتا نمیتواند نظارت و حسابرسی بر رهبری داشته باشد و شأنش صرفا به انتخاب رهبر جدید در زمان فقد رهبر فعلی محدود خواهد شد. از سوی دیگر، در انتخابات فعلی، در بسیاری از حوزههای انتخابیه، تعداد نامزدان حتی دو برابر تعداد کرسی ها نیست که پدیده انتخابات معنای ظاهری و تشریفاتی هم بیابد. مثلا در استان فارس، 6 نفر نامزد هستند و 5 تا کرسی وجود دارد. چنین انتخاباتی در واقع توهین به شعور رای دهنده است.
در مجلس شورا نیز کمابیش همین ایرادات برقرار است. دستگاه حاکم، مجلسی گوش بفرمان میخواهد که در امور اساسی و سرنوشتساز، محلی از اعراب نداشته باشد. ورود نمایندگان به چنین مجلس در نهایت برای شخص نمایندهها یا حداکثر حوزه انتخابیه مواهبی خواهد داشت؛ ولی برای ملت و کشور بعید است فرقی فاحشی بین انتخاب الف و ب وجود داشته باشد. البته حساب معدود نامزدان سالم و دانا که حضورشان در مجلس مفید خواهد بود، مثل آقای بیگی نماینده فعلی تبریز که رد صلاحیت شد، یا عطا بهرامی که افکار و نظرات مترقی دارد، از بقیه جداست. حضور غالب نامزدان کنونی، به انتخاب رئیس مجلسی چون قالیباف میانجامد که فضایح شخصی و فکریش در موارد مختلف روشن است. همین افتضاحی که در ماجرای کالابرگ اخیرا شاهدش هستیم، تراوش مشترک فکر و اراده رئیس مجلس و دولت است.
با این همه، خواسته ما فروپاشی نظام نیست، که جایگزین آن فروپاشی و تجزیه کشور و افتادن قدرت به دست تبهکارانی چون رهبران بیوطن جنبش زن زندگی آزادی است. ولی از سوی دیگر دلیلی ندارد که روند نادرست کنونی دستگاه حاکم را نیز با شرکت خود در انتخابات تایید و تقویت کنیم.
@hashiesaz
خطیب نماز عید فطر میگفت که یک نفر سر در گوشش گذاشته و گفته به مسئولان بگویید چیزها را گران نکنند! همین جمله به قدر کافی، گویای درک سطحی و نادرست بسیاری از مقامات کشور از مسائل اقتصادی است. البته این خطیب نماز، نهایتا امام جمعه یکی از مراکز استانهاست و مسئولیت مستقیمی در تصمیمات اقتصادی کشور ندارد. ولی همو وقتی در مقام تبیین شعار سال برآمد، افزود که راه حل مهار تورم، جهش تولید است.
من ماندهام چرا تا کنون یکی نبوده به این آقا و احیانا آقایان بالاتر که بر خلاف مشارٌالیه، در سیاستگذاریها بسیار مؤثر و دخیل اند، بگوید که حضرات والا! بالاترین رشدهای اقتصادی ثبتشده در جهان، حول و حوش 20 درصد است. ولی به خاطر مسائل پولی و بانکی، ما تورم های چند هزار درصدی را در تاریخ اقتصادی جهان دیدهایم! شما تورم 45 درصدی ایران را نمیتوانی با رشدهای زیر ده درصدی، که اغلب اصالتی هم ندارند و ناشی از جبران کاهش تولید نفت در سال قبلش بوده است، بپوشانی. مشکل تورم مستمر و ساختاری ایران را در نه در رشد جهشوار اقتصادی، که در اصلاح سیاستهای پولی و بانکی باید جست. کاش به آن عوامی که سر در گوشتان گذاشت و گفت به مسئولین فلان چیز را بگویید، میگفتید که اصلا عیب همین است که مسئولان کشور در کار نرخگذاری کالاها و خدمات افتادهاند. نرخ کالاها و خدمات جملگی باید در بازارها کشف شود، و کار دولت سیاستگذاری است به نحوی که تورم مهار شود، نه آنکه به اسم حمایت از تولید یا مصرفکننده، مداوماً هیزم بر تنور گداخته تورم اندازد.
@hashiesaz
من ماندهام چرا تا کنون یکی نبوده به این آقا و احیانا آقایان بالاتر که بر خلاف مشارٌالیه، در سیاستگذاریها بسیار مؤثر و دخیل اند، بگوید که حضرات والا! بالاترین رشدهای اقتصادی ثبتشده در جهان، حول و حوش 20 درصد است. ولی به خاطر مسائل پولی و بانکی، ما تورم های چند هزار درصدی را در تاریخ اقتصادی جهان دیدهایم! شما تورم 45 درصدی ایران را نمیتوانی با رشدهای زیر ده درصدی، که اغلب اصالتی هم ندارند و ناشی از جبران کاهش تولید نفت در سال قبلش بوده است، بپوشانی. مشکل تورم مستمر و ساختاری ایران را در نه در رشد جهشوار اقتصادی، که در اصلاح سیاستهای پولی و بانکی باید جست. کاش به آن عوامی که سر در گوشتان گذاشت و گفت به مسئولین فلان چیز را بگویید، میگفتید که اصلا عیب همین است که مسئولان کشور در کار نرخگذاری کالاها و خدمات افتادهاند. نرخ کالاها و خدمات جملگی باید در بازارها کشف شود، و کار دولت سیاستگذاری است به نحوی که تورم مهار شود، نه آنکه به اسم حمایت از تولید یا مصرفکننده، مداوماً هیزم بر تنور گداخته تورم اندازد.
@hashiesaz
سال 88 میرحسین موسوی و زهرا رهنورد برای تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری به دانشگاه شیراز آمده بودند. بانیان جلسه، ابتدا از درب پشتی همفکران انبوه خود را وارد تالار فجر کرده بودند تا وقتی درب معمول باز شد، بچههای منتقد موسوی فقط توانستند در گوشهای از تالار، آن هم به صورت ایستاده جای بگیرند. یکی از همین دوستان روی مقوایی نوشته بود "20 سال سکوت؟" و آن را روی دست گرفت که با هیاهو و حتی حمله فیزیکی حامیان موسوی مواجه و مقوایش پاره شد. در این حال و احوال ملتهب، بانیان جلسه برای پرسش و پاسخ، نام یکی از دانشجویان حزب اللهی و اصولگرا را به عنوان اولین نفر خواندند. فرد مزبور صرفا به خاطر ریش نسبتا بلندش، در حین پیمودن راهروی تالار تا پشت تریبون، انواع مشت و لگد و نیشگون حامیان موسوی را نوش جان کرد. وقتی او به تریبون رسید، توقع ما این بود که موسوی و حامیانش را بابت خلق چنین صحنه شنیعی، رسوا کند؛ اما وی به طرز نامنتظرهای به رفقای حزب اللهی و ریشوی خود حمله لفظی کرد که باعث کتک خوردن من، حرکات شما در این جلسه بوده است!!
از آن روز تا کنون، هر گاه که میبینم فردی به جای حمله به جانی و متعدی، قربانی یا دیگران را مورد شماتت قرار میدهد، به یاد واقعه جلسه انتخاباتی موسوی میافتم. این ایام که بحث درگیری ایران و اسرائیل مطرح است، برخی میگویند چنانچه اسرائیل مناطق مسکونی ایران را بزند، حامیان و دلبستگانش در صورت متضرر شدن بر سر عقل خواهند آمد. اما من میگویم چنین نیست، گاهی اوقات مغز انسان چنان خراب میشود که به جای پاسخ به کسی که او را مورد حمله قرار داده، دیگران را مورد حمله قرار میدهد. یا اینکه وقتی میبیند اسرائیل در 6 ماهه اخیر، جنایات کمنظیری را در مقابل چشمان جهانیان در غزه مرتکب میشود، ولی باز هم به حماس حمله میکند که باعث این وقایع، عملیات هفتم اکتبر تو بوده است. پنداری اگر حماس آن عملیات را نمیکرد، مساله و نزاع فلسطین در حال حل بود و اسرائیل ایراد و اشکال چندانی نداشت. (اگر چه من این حق را میدهم کسی بگوید حماس در هفتم اکتبر، اشتباه کرد و این حجم واکنش وحشیانه اسرائیل را پیشبینی نمینمود. ولی اینکه کسی بگوید حماس مقصر است یا حماس تروریست است و از این نسبتهای ناروا به یک گروه مبارز برای حقوق یک ملت بدهد، واقعا در کارکرد دستگاه عقلی اش ایراداتی را وارد میدانم.)
@hashiesaz
از آن روز تا کنون، هر گاه که میبینم فردی به جای حمله به جانی و متعدی، قربانی یا دیگران را مورد شماتت قرار میدهد، به یاد واقعه جلسه انتخاباتی موسوی میافتم. این ایام که بحث درگیری ایران و اسرائیل مطرح است، برخی میگویند چنانچه اسرائیل مناطق مسکونی ایران را بزند، حامیان و دلبستگانش در صورت متضرر شدن بر سر عقل خواهند آمد. اما من میگویم چنین نیست، گاهی اوقات مغز انسان چنان خراب میشود که به جای پاسخ به کسی که او را مورد حمله قرار داده، دیگران را مورد حمله قرار میدهد. یا اینکه وقتی میبیند اسرائیل در 6 ماهه اخیر، جنایات کمنظیری را در مقابل چشمان جهانیان در غزه مرتکب میشود، ولی باز هم به حماس حمله میکند که باعث این وقایع، عملیات هفتم اکتبر تو بوده است. پنداری اگر حماس آن عملیات را نمیکرد، مساله و نزاع فلسطین در حال حل بود و اسرائیل ایراد و اشکال چندانی نداشت. (اگر چه من این حق را میدهم کسی بگوید حماس در هفتم اکتبر، اشتباه کرد و این حجم واکنش وحشیانه اسرائیل را پیشبینی نمینمود. ولی اینکه کسی بگوید حماس مقصر است یا حماس تروریست است و از این نسبتهای ناروا به یک گروه مبارز برای حقوق یک ملت بدهد، واقعا در کارکرد دستگاه عقلی اش ایراداتی را وارد میدانم.)
@hashiesaz
هدف منطقی و عقلایی عملیات وعده صادق، اعاده توازن قوای ایران با اسرائیل بود. از سالها پیش با ترور دانشمندان و موثران برنامههای هستهای و نظامی ایران به طرز ناملموسی توازن قوا برهم خورد و در دهه اخیر و به بهانه جنگ داخلی سوریه، اسرائیل شروع به هدف قرار دادن نیروها و مقامات نظامی ایران کرد. دست ایران برای تلافی اما چندان باز نبود، ایران به سختی میتوانست عملیاتهای تروری نظیر ترور شهید علیمحمدی یا شهریاری یا فخریزاده را در داخل سرزمینهای اشغالی صورت دهد، چون هم اسرائیل کشور کوچک و بسیار کنترلشدهتری نسبت به ایران است و هم اینکه تمامی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی غربی در همکاری با آن اند. انجام ترور اهداف اسرائیلی در کشور ثالث نیز هزینه دوچندان برای ایران در برمیداشت، کمااینکه انفجار آمیا در آرژانتینی 30 سال است که بر روابط این دو کشور مهم جهان سایه انداخته، انفجاری که حتی کار مستقیم دستگاه امنیتی ایران نبوده است.
با این وصف ایران برای اعاده توازن قوای از دست رفته، راهی جز موشکباران خاک اسرائیل نداشت، به نحوی که البته هم مانع از ورود امریکا به منازعه شود و هم اسرائیل را برای پاسخ متقابل جری نکند. همانگونه که در قضیه موشکباران پایگاه عین الاسد نوشتم، این عقلاییترین عملیات نظامی ممکن برای ایران بود. چنانچه این بار پاسخی نظامی به اسرائیل داده نمیشد، باید به انتظار خوردن ضربه شدیدتری در آینده مینشستیم و چنانچه پاسخ ما، تندتر از این میبود؛ هر آینه احتمال پاسخ متقابل اسرائیل بیشتر و ورود آمریکا نیز به نزاع محتمل میگردید. با این حال ایران هم وجهه و اعتبار از دست رفته را بازیافت، و هم اینکه طرف مقابل را برای تداوم ضربات متقابل، جری نکرد.
@hashiesaz
با این وصف ایران برای اعاده توازن قوای از دست رفته، راهی جز موشکباران خاک اسرائیل نداشت، به نحوی که البته هم مانع از ورود امریکا به منازعه شود و هم اسرائیل را برای پاسخ متقابل جری نکند. همانگونه که در قضیه موشکباران پایگاه عین الاسد نوشتم، این عقلاییترین عملیات نظامی ممکن برای ایران بود. چنانچه این بار پاسخی نظامی به اسرائیل داده نمیشد، باید به انتظار خوردن ضربه شدیدتری در آینده مینشستیم و چنانچه پاسخ ما، تندتر از این میبود؛ هر آینه احتمال پاسخ متقابل اسرائیل بیشتر و ورود آمریکا نیز به نزاع محتمل میگردید. با این حال ایران هم وجهه و اعتبار از دست رفته را بازیافت، و هم اینکه طرف مقابل را برای تداوم ضربات متقابل، جری نکرد.
@hashiesaz
انا لله و انا الیه راجعون
امروز دوشنبه 27 فروردین، پدرم به رحمت خدا رفت.
امروز دوشنبه 27 فروردین، پدرم به رحمت خدا رفت.
hashiesaz (حاشیهساز)
انا لله و انا الیه راجعون امروز دوشنبه 27 فروردین، پدرم به رحمت خدا رفت.
با پوزش از همه دوستان بابت اینکه نتوانستم پاسخ همدردیشان را بدهم، به اطلاع میرساند که امروز سهشنبه 28 فروردین پدرم را دفن کردیم. ممنون میشوم از دوستانی که فاتحهای نثار ایشان کرده و نماز مخصوص شب اول قبر را بخوانند. (به نام عباس ابن فتح الله)
اردیبهشت سال 96 با مترو در حال رفتن به محل کارم در کرج بودم که دو تن از دوستانم تماس گرفته و گفتند که برای نمایشگاه کتاب، به تهران آمدهایم؛ اگر میتوانی تو نیز بیا تا همدیگر را ببینیم. من هم بعد از رسیدن به کرج، قطار برگشت را سوار شدم و خودم را نمایشگاه شهر آفتاب، در کنار بزرگراه تهران به قم و حوالی آرامگاه آقای خمینی رساندم. این بار اولی بود که من به نمایشگاه کتاب در محل شهر آفتاب میرفتم، پیش از این و از سال 93 به قبل اکثر نمایشگاههای کتاب را در محل مصلای تهران به صورت مبسوط و مفصل بازدید کرده بودم. نمیدانم از چه سال محل نمایشگاه به شهر آفتاب منتقل شده بود، ولی چیزی که دیدم و از قبل هم لابد برای تصمیمگیران قابل پیشبینی بود، آب و هوای بد و بیابانی شهر آفتاب به همراه دسترسی بدش به خاطر قرارگیری در منتهی الیه جنوبی تهران، از این نمایشگاه خاطرهای ناگوار برایم باقی گذاشت.
حالا که دیگر مدتهاست دل و دماغ نمایشگاه کتاب را ندارم، و هم از محل برگزاریش بعد مسافت دارم و دیگر کار و شغلم هم اقتضای بازدید از نمایشگاه را ندارد؛ به این میاندیشم که چقدر از سرمایهها و داراییها این ملت بینوا، خرج ساخت تأسیسات پرهزینه و کمفایدهای همچون شهر آفتاب شده است. تاسیساتی که هزینه نگهداری بسیاری نیز دارند تا در طی سالی، معدود نمایشگاههایی را میزبانی کنند. در حالی که تهران، علاوه بر آن نمایشگاه بینالمللی واقع در ولنجک، مصلای بزرگی را نیز داشت که به خاطر قابلیتهای جغرافیایی و ساختمانی، سالها از نمایشگاهها میزبانی میکرد و دوباره امسال نیز، میزبان نمایشگاه کتاب شده است. و دیگر اینکه چرا نباید تصمیمگیران ساخت شهر آفتاب، مورد سوال و مؤاخذه قرار گیرند تا هشدار و عبرتی باشند برای صاحبمنصبان فعلی که دارایی این ملت بیچاره را به چاه ویل ساخت ورزشگاه 120 هزار نفری در گوشه دیگری از تهران نریزند؟
@hashiesaz
حالا که دیگر مدتهاست دل و دماغ نمایشگاه کتاب را ندارم، و هم از محل برگزاریش بعد مسافت دارم و دیگر کار و شغلم هم اقتضای بازدید از نمایشگاه را ندارد؛ به این میاندیشم که چقدر از سرمایهها و داراییها این ملت بینوا، خرج ساخت تأسیسات پرهزینه و کمفایدهای همچون شهر آفتاب شده است. تاسیساتی که هزینه نگهداری بسیاری نیز دارند تا در طی سالی، معدود نمایشگاههایی را میزبانی کنند. در حالی که تهران، علاوه بر آن نمایشگاه بینالمللی واقع در ولنجک، مصلای بزرگی را نیز داشت که به خاطر قابلیتهای جغرافیایی و ساختمانی، سالها از نمایشگاهها میزبانی میکرد و دوباره امسال نیز، میزبان نمایشگاه کتاب شده است. و دیگر اینکه چرا نباید تصمیمگیران ساخت شهر آفتاب، مورد سوال و مؤاخذه قرار گیرند تا هشدار و عبرتی باشند برای صاحبمنصبان فعلی که دارایی این ملت بیچاره را به چاه ویل ساخت ورزشگاه 120 هزار نفری در گوشه دیگری از تهران نریزند؟
@hashiesaz
یکی از نکتهبینان در توییتر نوشت که اگر بهانه تعطیل کردن شنبه به جای پنجشنبه، تسهیل روابط تجاری با کشورهای دیگر است؛ درباره ارتباط تجاری چین و اروپا چه میتوان گفت که به خاطر قرارگیری در دو سوی کره زمین، هیچ ساعت کاری مشترکی ندارد؟ یعنی مثل همین وضعی که ایران و قاره آمریکا دارند.
من ظن قوی دارم که طرفداران تعطیلی شنبه به جای پنجشنبه، میل تشبه به فرنگیان یا به قول خودشان دنیا را، با توجیهات تجاری و اقتصادی، تزیین کرده و میپوشانند. من از موضع مذهبی، به جدال با تعطیلی شنبه نمیروم؛ بلکه از منظر دفاع از فرهنگ و سنن جامعه ایرانی به این مقوله مینگرم. پنجشنبه و جمعه به عنوان ایام آخر هفته، کاملا در جامعه ما جا افتاده است؛ و تغییر دادن این فرهنگ از بالا و به وسیله قانونگذاری، نوعی دهنکجی به جامعه و نادیده گرفتن آن است. وانگهی این چیز عجیب و غریبی نیست که ایران، ساز متفاوتی با بقیه کشورهای جهان، اعم از مسلمان و مسیحی و غیرهم بزند؛ در تقویم رسمی هم ما تنها کشوری هستیم که از گاهشماری گریگوری استفاده نمیکنیم. آیا این باعث یا مسبب اختلال در اقتصاد و تجارت ما شده است؟ ترکیه به عنوان یک جامعه مسلمان، صد سال است که از فرهنگ اسلامی و تاریخی خود میگریزد، خط سنتی را کنار گذاشته و یکشنبه را تعطیل هفتگی کرده است؛ و تا سالیانی بر در ارباب بیمروت اروپا نشسته و خواستار پیوستن به اتحادیه آنها بود؛ آیا این همه ازخودبیگانگی و تمنای فرنگی شدن، مشکلات ترکیه را حل کرد؟
محمدرضاشاه با تغییر تقویم هجری شمسی به شاهنشاهی، نه به جنگ دین و مذهب، که به جنگ جامعه رفت. جامعهای که سالیانی بود به مبنای هجرت برای تقویم خو کرده و سال تولد و وفات و وقایع را به این تاریخ در خاطر داشت. کاش دستاندرکاران جمهوری اسلامی خطای پهلوی را در ستیز با جامعه تکرار نکنند، هر چند که صدای فرنگشیفتگان امروز بلندتر از دهه 50 باشد.
https://www.tg-me.com/armanshahr_tk/8670
@hashiesaz
من ظن قوی دارم که طرفداران تعطیلی شنبه به جای پنجشنبه، میل تشبه به فرنگیان یا به قول خودشان دنیا را، با توجیهات تجاری و اقتصادی، تزیین کرده و میپوشانند. من از موضع مذهبی، به جدال با تعطیلی شنبه نمیروم؛ بلکه از منظر دفاع از فرهنگ و سنن جامعه ایرانی به این مقوله مینگرم. پنجشنبه و جمعه به عنوان ایام آخر هفته، کاملا در جامعه ما جا افتاده است؛ و تغییر دادن این فرهنگ از بالا و به وسیله قانونگذاری، نوعی دهنکجی به جامعه و نادیده گرفتن آن است. وانگهی این چیز عجیب و غریبی نیست که ایران، ساز متفاوتی با بقیه کشورهای جهان، اعم از مسلمان و مسیحی و غیرهم بزند؛ در تقویم رسمی هم ما تنها کشوری هستیم که از گاهشماری گریگوری استفاده نمیکنیم. آیا این باعث یا مسبب اختلال در اقتصاد و تجارت ما شده است؟ ترکیه به عنوان یک جامعه مسلمان، صد سال است که از فرهنگ اسلامی و تاریخی خود میگریزد، خط سنتی را کنار گذاشته و یکشنبه را تعطیل هفتگی کرده است؛ و تا سالیانی بر در ارباب بیمروت اروپا نشسته و خواستار پیوستن به اتحادیه آنها بود؛ آیا این همه ازخودبیگانگی و تمنای فرنگی شدن، مشکلات ترکیه را حل کرد؟
محمدرضاشاه با تغییر تقویم هجری شمسی به شاهنشاهی، نه به جنگ دین و مذهب، که به جنگ جامعه رفت. جامعهای که سالیانی بود به مبنای هجرت برای تقویم خو کرده و سال تولد و وفات و وقایع را به این تاریخ در خاطر داشت. کاش دستاندرکاران جمهوری اسلامی خطای پهلوی را در ستیز با جامعه تکرار نکنند، هر چند که صدای فرنگشیفتگان امروز بلندتر از دهه 50 باشد.
https://www.tg-me.com/armanshahr_tk/8670
@hashiesaz
Telegram
آرمانشهر
🔻- این دعوای موافقان و مخالفان تعطیلی #شنبه مثل تغییرساعت رفسنجانی است، یک عده جهان سومی که مدام پز تجدد میدهند با یک عده سنتی، آخرش هم معلوم شد تأثیری درمصرف برق نداشته و حتی ضرر اقتصادی هم داشته!
- حال هم شما بخواهید مثلاً با آمریکایی که ۱۰ساعت اختلاف…
- حال هم شما بخواهید مثلاً با آمریکایی که ۱۰ساعت اختلاف…
🟥 ابراهیم رئیسی، حلال مشکلات نظام بود و نه مردم (بخش اول)
بنا داشتم تا آقای رئیسی و همراهانش تدفین نشدهاند، چیزی در نقدشان نگویم. حالا که جامعه قدری از آن فضای احساسی دور شده، مناسب دیدم چند خطی در این باره بنویسم.
من به آقای رئیسی نه در سال 96 و نه در 1400 رای ندادم. حتی در این دو انتخابات به خاطر حذف احمدینژاد از دایره انتخاب مردم شرکت هم نکردم. با این همه بعد از انتخابات 1400 نوشتم که آرزوی قلبیام، موفقیت آقای رئیسی در حل مشکلات کشور و تخفیف آلام مردم است.
مختصر بگویم که آقای رئیسی بیش از آن که در حل مشکلات مردم موفق باشد، مشکلات نظام را حل کرد. یکی از مشکلات نظام، اختلاف و شکاف میان حامیانش بود که بخشی مثلا طرفدار سعید جلیلی بودند و بخشی دیگر قالیباف را میپسندیدند، و این از سال 92 به این سو مسبب مسائلی شده بود. حقیقت آن است که ورود رئیسی به عرصه انتخابات 1402، قدری نامنتظره بود. او در میان دعوای هواداران قالیباف و سعید جلیلی و اخیرا سعید محمد، به مثابه فردی وجیه المله مأمور به ورود به صحنه شد. به گمان من، او آن روز در مقام ریاست قوه قضائیه و سابقا تولیت آستان قدس و نامزد ناکام انتخابات 96 که موفق به جمع آرای حزب اللهی ها و اصولگراها شده بود، بهترین بخت را برای جانشینی داشت و اصلا ورودش به عرصه ریاست جمهوری، به حال جانشینی اش مضر بود. ولی با این همه، وی فداکاری کرد و وارد شد. نظام هم تمامی رقبای قدرش، از جمله لاریجانی و جهانگیری را با اینکه محتمل نبود رای بیاورند، و احمدینژاد را که بسیار محتمل بود رای بیاورد، حذف و رد صلاحیت کرد تا مبادا در مناظرات انتخاباتی حرف نامربوطی بار رئیسی کنند و این در تاریخ بماند. اگرچه مهرعلیزاده که اصلا محلی از اعراب هم نداشت، آن طعنه شش کلاسه را به رئیسی زد و ماندگار شد.
با این همه بر خلاف تحلیل و پیشبینی من، حضور رئیسی در عرصه ریاست جمهوری، چندان به حیثیت و اعتبار معنوی او نزد متدینین و حزب اللهی ها آسیب نزد. پنداری همه در پس ذهنشان آینده رهبری رئیسی را میدیدند و به خود اجازه نقد و حمله به او را در منابر و رسانههای رسمی نمیدادند، حتی اصلاحطلبان. رئیسی فقط در محافل مخالفان خارجنشین نظام مورد نقد و تحقیر و حمله و تمسخر قرار میگرفت، بر خلاف احمدینژاد که در دور اول ریاست جمهوریش هم از آن حملات و تمسخرهای رسانههای رسمی داخل نظام در امان نبود. پیش از اعلام نامزدی رئیسی در انتخابات 1400، در تلویزیون گاهی نماز جماعت او پخش میشد؛ که این برای مقاماتی چون رئیس قوه قضائیه یا نامزد ریاست جمهوری در نظام، نادر بود. بعد از اعلام نامزدی و ریاست جمهوری نیز همان رویه برای رئیسی ادامه داشت، در این سه سال همواره در محافل مذهبی از رئیسی با لقب آیت الله و تمجید و تقدیس نام برده میشد. من جز جلیل محبی، شخصیت سیاسی را سراغ ندارم که در این سه سال به رئیسی حمله تندی کرده باشد. بنابراین رئیسی توانست شکاف حامیان اصولگرا و حزباللهی نظام را بپوشاند و این در بحرانهایی مثل جنبش زن زندگی آزادی و یا در لحظه فقد رهبری، بسیار مفید به حال ثبات نظام بود.
رئیسی در سیاست خارجی نیز، مشکلات نظام را حل کرد. او نه در سیاست خارجی اهل فن بود و نه در اقتصاد، و لذا امور طبق طراحی رهبری و دستگاه رهبری و سپاه قدس و دیگر محافل، هماهنگ شد و پیش رفت. در این مورد من کارنامه رئیسی را موفق میدانم، کشور از ورطه غربگرایی خارج شد، روابط با همسایگان اصلاح گشت (شعاری که احمدینژاد هم در سال 1400 به عنوان آموزه سیاست خارجیش مطرح میکرد)، و امید واهی به احیای برجام هر چند با فراز و فرودهایی کنار گذاشته شد. فروش نفت با دور زدن تحریمها به حداکثر رسید و در جنگ اوکراین هم ایران موضعی بر طبق منافع ملی گرفت. (من در ابتدا تحت تاثیر مواضع احمدینژاد و آرمانگرایی، مخالف روسیه و حامی اوکراین بودم، ولی گذشت زمان نمایاند که اوکراین در دام غرب و ناتو است و فایدهای به منافع ایران ندارد.)
👇ادامه در فرسته بعدی
@hashiesaz
بنا داشتم تا آقای رئیسی و همراهانش تدفین نشدهاند، چیزی در نقدشان نگویم. حالا که جامعه قدری از آن فضای احساسی دور شده، مناسب دیدم چند خطی در این باره بنویسم.
من به آقای رئیسی نه در سال 96 و نه در 1400 رای ندادم. حتی در این دو انتخابات به خاطر حذف احمدینژاد از دایره انتخاب مردم شرکت هم نکردم. با این همه بعد از انتخابات 1400 نوشتم که آرزوی قلبیام، موفقیت آقای رئیسی در حل مشکلات کشور و تخفیف آلام مردم است.
مختصر بگویم که آقای رئیسی بیش از آن که در حل مشکلات مردم موفق باشد، مشکلات نظام را حل کرد. یکی از مشکلات نظام، اختلاف و شکاف میان حامیانش بود که بخشی مثلا طرفدار سعید جلیلی بودند و بخشی دیگر قالیباف را میپسندیدند، و این از سال 92 به این سو مسبب مسائلی شده بود. حقیقت آن است که ورود رئیسی به عرصه انتخابات 1402، قدری نامنتظره بود. او در میان دعوای هواداران قالیباف و سعید جلیلی و اخیرا سعید محمد، به مثابه فردی وجیه المله مأمور به ورود به صحنه شد. به گمان من، او آن روز در مقام ریاست قوه قضائیه و سابقا تولیت آستان قدس و نامزد ناکام انتخابات 96 که موفق به جمع آرای حزب اللهی ها و اصولگراها شده بود، بهترین بخت را برای جانشینی داشت و اصلا ورودش به عرصه ریاست جمهوری، به حال جانشینی اش مضر بود. ولی با این همه، وی فداکاری کرد و وارد شد. نظام هم تمامی رقبای قدرش، از جمله لاریجانی و جهانگیری را با اینکه محتمل نبود رای بیاورند، و احمدینژاد را که بسیار محتمل بود رای بیاورد، حذف و رد صلاحیت کرد تا مبادا در مناظرات انتخاباتی حرف نامربوطی بار رئیسی کنند و این در تاریخ بماند. اگرچه مهرعلیزاده که اصلا محلی از اعراب هم نداشت، آن طعنه شش کلاسه را به رئیسی زد و ماندگار شد.
با این همه بر خلاف تحلیل و پیشبینی من، حضور رئیسی در عرصه ریاست جمهوری، چندان به حیثیت و اعتبار معنوی او نزد متدینین و حزب اللهی ها آسیب نزد. پنداری همه در پس ذهنشان آینده رهبری رئیسی را میدیدند و به خود اجازه نقد و حمله به او را در منابر و رسانههای رسمی نمیدادند، حتی اصلاحطلبان. رئیسی فقط در محافل مخالفان خارجنشین نظام مورد نقد و تحقیر و حمله و تمسخر قرار میگرفت، بر خلاف احمدینژاد که در دور اول ریاست جمهوریش هم از آن حملات و تمسخرهای رسانههای رسمی داخل نظام در امان نبود. پیش از اعلام نامزدی رئیسی در انتخابات 1400، در تلویزیون گاهی نماز جماعت او پخش میشد؛ که این برای مقاماتی چون رئیس قوه قضائیه یا نامزد ریاست جمهوری در نظام، نادر بود. بعد از اعلام نامزدی و ریاست جمهوری نیز همان رویه برای رئیسی ادامه داشت، در این سه سال همواره در محافل مذهبی از رئیسی با لقب آیت الله و تمجید و تقدیس نام برده میشد. من جز جلیل محبی، شخصیت سیاسی را سراغ ندارم که در این سه سال به رئیسی حمله تندی کرده باشد. بنابراین رئیسی توانست شکاف حامیان اصولگرا و حزباللهی نظام را بپوشاند و این در بحرانهایی مثل جنبش زن زندگی آزادی و یا در لحظه فقد رهبری، بسیار مفید به حال ثبات نظام بود.
رئیسی در سیاست خارجی نیز، مشکلات نظام را حل کرد. او نه در سیاست خارجی اهل فن بود و نه در اقتصاد، و لذا امور طبق طراحی رهبری و دستگاه رهبری و سپاه قدس و دیگر محافل، هماهنگ شد و پیش رفت. در این مورد من کارنامه رئیسی را موفق میدانم، کشور از ورطه غربگرایی خارج شد، روابط با همسایگان اصلاح گشت (شعاری که احمدینژاد هم در سال 1400 به عنوان آموزه سیاست خارجیش مطرح میکرد)، و امید واهی به احیای برجام هر چند با فراز و فرودهایی کنار گذاشته شد. فروش نفت با دور زدن تحریمها به حداکثر رسید و در جنگ اوکراین هم ایران موضعی بر طبق منافع ملی گرفت. (من در ابتدا تحت تاثیر مواضع احمدینژاد و آرمانگرایی، مخالف روسیه و حامی اوکراین بودم، ولی گذشت زمان نمایاند که اوکراین در دام غرب و ناتو است و فایدهای به منافع ایران ندارد.)
👇ادامه در فرسته بعدی
@hashiesaz
🟥 ابراهیم رئیسی حلال مشکلات نظام بود و نه مردم (بخش دوم)
👆ادامه از فرسته قبلی
اما رئیسی مشکلات مردم را چندان حل نکرد. او در اقتصاد اهل فن نبود، احتمالا در محافل بالا به او گفته بودند که معاون اولت کارهای اجرایی و اقتصادی را میکند و تو وظیفهات ایجاد انسجام میان نیروهای اجتماعی حامی نظام است. به گمانم رئیسی دلش میخواست نیکزاد را که دو بار رئیس ستاد انتخاباتیش بود، به معاونت اول بگمارد. ولی مخبر که رابطه قبلی هم با رئیسی نداشت و معتمد دستگاه رهبری بود، معاون اول شد. مخبر دقیقا سیاستهای اقتصادی خانمانسوز دوره روحانی و جهانگیری را ادامه داد، یعنی ارز ترجیحی، قیمتگذاری کالاها و خدمات، عدم اصلاح قیمت انرژی و تقویت ناترازی انرژی. این رشد مثبت اقتصادی که برای دولت رئیسی برمیشمرند، عمدتا ناشی از افزایش تولید و صادرات نفت است.
شاخص بیکاری هم که در ذات خود، شاخص لغزندهای است و کاهش نرخ بیکاری، میتواند ناشی از ناامیدی عدهای از کارجویان سابق به یافتن کار باشد. دولت رئیسی و احتمالا در این جا شخص رئیسی، چند سیاست حمایتی را هم در پیش گرفت که از نظر من، سیاستی غلط و از قبل شکستخورده است. رئیسی هم مثل روحانی سبد کالا را با نام کالابرگ الکترونیک به 7 دهک جامعه داد. حتی اخیرا دیدم که سیاست حمایتی دیگر برای مادران دارای فرزند زیر 6 سال در سه دهک اول جامعه اجرا میشود. اما دولت رئیسی به جز مقطع اردیبهشت 1401 در جریان حذف دلار 4200 تومانی، بر مبلغ یارانه نقدی را نیفزود، که آن هم احتمالا نه از سر رغبت و علم، بلکه برای پیشگیری از شورش اجتماعی بود، مثل افزایش یارانه نقدی در آبان 98 در جریان گران کردن بنزین.
سفرهای استانی رئیسی نه مثل احمدینژاد بود و نه مانند روحانی، رئیسی روزهای جمعه را به جای آنکه استراحت کند به سفر استانی میرفت، معاون اجراییاش از قبل سوژهای را مثل یک سد نیمهکاره یا کارخانه تعطیلشده، در دستور کار میگذاشت و رئیسی میکوشید در جریان سفر به همان بپردازد. همین که یکی از کارگران هفت تپه گفته بود ما 46 بار با رئیسی برای حل مشکلات این کارخانه جلسه داشتیم و کارگران ما را به اسم میشناخت، نشانگر نگاه به شدت بخشی و غیر سیستمی رئیسی به امور کشور است.
رئیسی پس از تقریبا سه سال تکیه بر مسند ریاست جمهوری، بی آنکه به دور دومش بکشد یا به مقام جانشینی برسد؛ در جریان یک سفر استانی جان باخت. او در این سه سال اقدامی برای اصلاح ساختارها و رویههای اقتصادی کشور نکرد. ایران سه سال را از دست داد و اگر رئیس جمهور بعدی هم رهرو راه رئیسی باشد، نظام سر پا میماند، اما مردم ایران در سختی و بیچارگی همچنان دست و پا خواهند زد و کشور رو به زوال بیشتری خواهد رفت.
@hashiesaz
👆ادامه از فرسته قبلی
اما رئیسی مشکلات مردم را چندان حل نکرد. او در اقتصاد اهل فن نبود، احتمالا در محافل بالا به او گفته بودند که معاون اولت کارهای اجرایی و اقتصادی را میکند و تو وظیفهات ایجاد انسجام میان نیروهای اجتماعی حامی نظام است. به گمانم رئیسی دلش میخواست نیکزاد را که دو بار رئیس ستاد انتخاباتیش بود، به معاونت اول بگمارد. ولی مخبر که رابطه قبلی هم با رئیسی نداشت و معتمد دستگاه رهبری بود، معاون اول شد. مخبر دقیقا سیاستهای اقتصادی خانمانسوز دوره روحانی و جهانگیری را ادامه داد، یعنی ارز ترجیحی، قیمتگذاری کالاها و خدمات، عدم اصلاح قیمت انرژی و تقویت ناترازی انرژی. این رشد مثبت اقتصادی که برای دولت رئیسی برمیشمرند، عمدتا ناشی از افزایش تولید و صادرات نفت است.
شاخص بیکاری هم که در ذات خود، شاخص لغزندهای است و کاهش نرخ بیکاری، میتواند ناشی از ناامیدی عدهای از کارجویان سابق به یافتن کار باشد. دولت رئیسی و احتمالا در این جا شخص رئیسی، چند سیاست حمایتی را هم در پیش گرفت که از نظر من، سیاستی غلط و از قبل شکستخورده است. رئیسی هم مثل روحانی سبد کالا را با نام کالابرگ الکترونیک به 7 دهک جامعه داد. حتی اخیرا دیدم که سیاست حمایتی دیگر برای مادران دارای فرزند زیر 6 سال در سه دهک اول جامعه اجرا میشود. اما دولت رئیسی به جز مقطع اردیبهشت 1401 در جریان حذف دلار 4200 تومانی، بر مبلغ یارانه نقدی را نیفزود، که آن هم احتمالا نه از سر رغبت و علم، بلکه برای پیشگیری از شورش اجتماعی بود، مثل افزایش یارانه نقدی در آبان 98 در جریان گران کردن بنزین.
سفرهای استانی رئیسی نه مثل احمدینژاد بود و نه مانند روحانی، رئیسی روزهای جمعه را به جای آنکه استراحت کند به سفر استانی میرفت، معاون اجراییاش از قبل سوژهای را مثل یک سد نیمهکاره یا کارخانه تعطیلشده، در دستور کار میگذاشت و رئیسی میکوشید در جریان سفر به همان بپردازد. همین که یکی از کارگران هفت تپه گفته بود ما 46 بار با رئیسی برای حل مشکلات این کارخانه جلسه داشتیم و کارگران ما را به اسم میشناخت، نشانگر نگاه به شدت بخشی و غیر سیستمی رئیسی به امور کشور است.
رئیسی پس از تقریبا سه سال تکیه بر مسند ریاست جمهوری، بی آنکه به دور دومش بکشد یا به مقام جانشینی برسد؛ در جریان یک سفر استانی جان باخت. او در این سه سال اقدامی برای اصلاح ساختارها و رویههای اقتصادی کشور نکرد. ایران سه سال را از دست داد و اگر رئیس جمهور بعدی هم رهرو راه رئیسی باشد، نظام سر پا میماند، اما مردم ایران در سختی و بیچارگی همچنان دست و پا خواهند زد و کشور رو به زوال بیشتری خواهد رفت.
@hashiesaz
میگویند روی آقای مخبر اجماع کنید تا راه دولت رئیسی را ادامه دهد. مخبر فاقد ویژگیهای شخصیتی رئیسی است، یعنی تا کنون در ارتباط با توده مردم نتوانسته خودی نشان دهد. ولی تمامی سیاستهای اقتصادی خانمانسوز دولت رئیسی تحت راهبری و مدیریت مخبر اجرا شده است. مخبر دستی در سیاست خارجی درست رئیسی نداشته است. ایراد ما به رئیسی همین بود که در این سه سال برای وضع بغرنج اقتصاد مردم کاری نکرد، نه توانست و نه میدانست چه کند. وضع مصرف و قاچاق بنزین، گازوئیل، برق، گاز و آرد و نان در دولت رئیسی مطابق همان خط مشی دولت روحانی پیش رفت و اکنون در وضع بحرانیتری نسبت به سال 1400 قرار دارد. مخبر آیا میخواهد برنامهای شبیه هدفمندی یارانهها را اجرا کند؟ چرا میخواهید کشور 8 سال دیگر با زمامداری مخبر، درجا بزند و به قهقرا برود؟ رئیسی که شعار ساخت 4 میلیون واحد مسکن را سر داد، در این زمینه چه کرد؟ او چه برنامهای برای تحقق این شعار داشت؟ اینکه نیروهای حامی نظام خوشحال و راضی باشند آیا کافی است؟ یا رضایت توده مردم هم مهم است؟ در پیش گرفتن سیاست خارجی مستقل و مقابله با زورگویی غرب و بیاثر کردن تحریم، آیا محتاج یک اقتصاد قوی و سالم نیست؟ با این ارز ترجیحی که از 4200 تومان جهانگیری به 28500 مخبر رسید، آیا اقتصاد سالم میتوان داشت؟ یا اقتصاد فاسد و رانتی؟
@hashiesaz
@hashiesaz
Telegram
مکتوبات
🔻... و اما بعد!
روی همین آقای مخبر اجماع کنید
🔸 در روزهای آینده، احتمالا شاهد خواهیم بود که برخی با نام شهید رئیسی برای انتخابات، موجسواری خواهند کرد و خود را به ایشان خواهند چسباند و از فالوده خوردن با ایشان، داستانها که نخواهند ساخت! احتمالا برخی هم،…
روی همین آقای مخبر اجماع کنید
🔸 در روزهای آینده، احتمالا شاهد خواهیم بود که برخی با نام شهید رئیسی برای انتخابات، موجسواری خواهند کرد و خود را به ایشان خواهند چسباند و از فالوده خوردن با ایشان، داستانها که نخواهند ساخت! احتمالا برخی هم،…
هیات حاکمه سال 76 خاتمی را، و سال 84 احمدینژاد را و سال 92 روحانی را به خیال اینکه به درد گرم کردن انتخابات میخورند، اجازه حضور داد و با نتیجه ای غیرمنتظره روبرو شد. سال 1400 دستگاه دیگر خطر نکرد و حتی لاریجانی و جهانگیری و ظریف و پزشکیان را حذف کرد، با اینکه امیدی به رأیآوریشان نبود. و در حد مهرعلیزاده و همتی را اجازه ورود داد و مقابلشان چندین نامزد پوششی نظیر زاکانی و قاضیزاده هاشمی را گذاشت تا مبادا همین دو عزیز درجه سه جبهه اصلاحات، خدشه ای به جناب رئیسی بتوانند زد. احمدینژاد هم که بخت اول رأیآوری بود، حذف کرد.
@hashiesaz
@hashiesaz
بالأخره آقای لاریجانی هم برای انتخابات ثبت نام نمود. در انتخابات قبلی، گرچه احتمال رأیآوری ایشان در برابر آقای رئیسی بسیار کم بود، با این حال دستگاه حاکم خطر نکرده و هزینه ردصلاحیت ایشان را پرداخت. همچنین ترس همگانی از مشارکت پایین هم ریخته است و به قول سخنگوی شورای نگهبان، تازه شدهایم مثل فرانسه! اما این بار بدون وجود شخصیتی مثل رئیسی، تشتت آرا در میان حزباللهیها و اصولگرایان با وجود امثال آقای جلیلی هیچ بعید نیست. سه سال هم از دوران ریاست آقای روحانی گذشته و خاطرات شکستهای وی در سیاست خارجی و رسیدن ایران به آستانه جنگ مستقیم با آمریکا و نیز فضاحت های اقتصادی و معیشتی کمرنگ شده است. در این وضعیت، احتمال رأیآوری لاریجانی بیش از دور قبلی انتخابات است.
از طرفی تمایل نظام به تداوم کابینه رئیسی روشن است و آمدن لاریجانی به معنای بازگشت بسیاری از نیروهای سیاسی اصلاحطلب به قدرت است. در حالی که بسیاری از اعضای کابینه رئیسی، سابقا در دولت احمدینژاد هم بوده و امکان همکاری با وی را دارند، به گمانم رئیس جمهور شدن لاریجانی برای نظام بدتر از احمدینژاد باشد.
از طرف دیگر لاریجانی کسی است که از یک خاندان مهم حوزوی برخاسته و خودش هم هوش سیاسی سرشاری دارد، و لذا در برهه تعیین جانشین برای رأس نظام در مقام رئیس جمهوری میتواند نقشی تعیین کننده ایفا کند. با عنایت به این نکته هم وجود احمدینژاد در مقام رئیس جمهور، که نه خودش و نه اطرافیانش ادعایی برای جانشینی ندارند، به نفع جریان غالب است.
محاسبه عقلانی و نه احساسی من میگوید که یا نظام دوباره لاریجانی را رد میکند، یا اجازه حضور همزمان احمدینژاد را هم در انتخابات میدهد. اگرچه در صورت حضور، تقریبا رأیآوری احمدینژاد مسجل است.
@hashiesaz
از طرفی تمایل نظام به تداوم کابینه رئیسی روشن است و آمدن لاریجانی به معنای بازگشت بسیاری از نیروهای سیاسی اصلاحطلب به قدرت است. در حالی که بسیاری از اعضای کابینه رئیسی، سابقا در دولت احمدینژاد هم بوده و امکان همکاری با وی را دارند، به گمانم رئیس جمهور شدن لاریجانی برای نظام بدتر از احمدینژاد باشد.
از طرف دیگر لاریجانی کسی است که از یک خاندان مهم حوزوی برخاسته و خودش هم هوش سیاسی سرشاری دارد، و لذا در برهه تعیین جانشین برای رأس نظام در مقام رئیس جمهوری میتواند نقشی تعیین کننده ایفا کند. با عنایت به این نکته هم وجود احمدینژاد در مقام رئیس جمهور، که نه خودش و نه اطرافیانش ادعایی برای جانشینی ندارند، به نفع جریان غالب است.
محاسبه عقلانی و نه احساسی من میگوید که یا نظام دوباره لاریجانی را رد میکند، یا اجازه حضور همزمان احمدینژاد را هم در انتخابات میدهد. اگرچه در صورت حضور، تقریبا رأیآوری احمدینژاد مسجل است.
@hashiesaz
میگویند احمدینژاد به ولایت فقیه که از مبانی نظام جمهوری اسلامی است، پایبندی ندارد و به همین دلیل شورای نگهبان او را رد میکند. میگویم اولا چه کسی گفته ولایت فقیه مبانی جمهوری اسلامی است؟ در پیشنویس قانون اساسی که به مجلس خبرگان ارائه شد، حرفی از ولایت فقیه نبود. ثانیا ممکن است کسی معتقد و بلکه بانی نظریه ولایت فقیه باشد، ولی در مصداقش انقلت بیاورد. ثالثا اصلا گیرم فردی مبانی نظامی را قبول نداشته باشد، مگر غیراخلاقی است که برای پیگیری عدالت یا لااقل کاهش ظلم، وارد دستگاه حکومتی شود؟ مگر مؤمن آل فرعون را در قرآن نداریم؟ مگر برخی یاران ائمه وارد در دستگاه خلافت عباسی نشدند و تا مراحل وزارت بالا نرفتند؟ شما که شیعه هستید چطور هنوز از این مسائل بیخبرید؟
شاهکار احمدینژاد در دوره زمامداریش، طراحی و اجرای هدفمندی یارانهها بود که اگر ابتر نمیماند، بسیاری از مشکلات امروز کشور را حل کرده بود. به طور مشخص ناترازی انرژی و فاصله طبقاتی را میگویم. من که جز احمدینژاد کسی را دانا و توانا به اجرای چنان تحولی نمیبینم. دفعه قبلی هم گفتم آقای رئیسی کاش بتواند چنین کند، ولی نتوانست و اصلا شاید نخواست و حتی ندانست که چه باید کرد؟ آقای رئیسی مرحوم همانی بود که چند بار فهرستی از 25 قلم کالا با قیمت های مشخص را امضا و منتشر کرد و خواست قیمت اینها در تمام کشور یکسان باشد. این میزان فهم ایشان از اقتصاد بود.
@hashiesaz
شاهکار احمدینژاد در دوره زمامداریش، طراحی و اجرای هدفمندی یارانهها بود که اگر ابتر نمیماند، بسیاری از مشکلات امروز کشور را حل کرده بود. به طور مشخص ناترازی انرژی و فاصله طبقاتی را میگویم. من که جز احمدینژاد کسی را دانا و توانا به اجرای چنان تحولی نمیبینم. دفعه قبلی هم گفتم آقای رئیسی کاش بتواند چنین کند، ولی نتوانست و اصلا شاید نخواست و حتی ندانست که چه باید کرد؟ آقای رئیسی مرحوم همانی بود که چند بار فهرستی از 25 قلم کالا با قیمت های مشخص را امضا و منتشر کرد و خواست قیمت اینها در تمام کشور یکسان باشد. این میزان فهم ایشان از اقتصاد بود.
@hashiesaz
حوالی سال 1391 به رفقا میگفتم که اگر دستگاه این گونه پیش برود، در انتخابات بعدی من میروم به عبدالله نوری رای میدهم. عبدالله نوری در آن زمان، نماد کسی بود که سوابقی در انقلاب و نظام جمهوری اسلامی دارد، ولی از نقد صریح رهبری هم ابا نکرده و آنچه در دل داشته بر زبان آورده و حتی طعم زندان را هم چشیده است. اینکه مشی لجبازی با دستگاه امروز دیگر فروغ آن روز را در من و احتمالا بسیاری همچون من ندارد، به کنار؛ ولی منش و روش نظام تا آن سال مخصوصا در انتخابات 88 طوری بود که ما خیال میکردیم اگر کسی مثل عبدالله نوری با آن سابقه خاص، جسارت کند و اعلام نامزدی کند، ردصلاحیت نمیشود و جواز حضور در رقابت را خواهد یافت.
ولی از انتخابات 1392 به این سو، قبح ردصلاحیت رجال داخل نظام فروریخت. قبلش نهایتا کسی مثل مرحوم ابراهیم یزدی معمولا در انتخابات ریاست جمهوری نام مینوشت و ردصلاحیت میشد تا نشان دهد که انتخابات چندان آزاد نیست. ولی از این طرف هم گفته میشد او از مخالفان درون کشور است و مقام و منصبی هم در نظام ندارد، طبیعی است که مانع ورودش به صحنه رقابت شوند. ولی انتخابات 92 از این جهت نقطه عطفی بود که شورای نگهبان، بدون دلیل موجه و مقبول عام، افرادی را از درون نظام ردصلاحیت کند. کسی در 84 فکر ردصلاحیت آقای رفسنجانی را در خیال هم نداشت، ولی در 92 او به طرز نامنتظری ردصلاحیت شد. اوضاع چنان شد که ردصلاحیت احمدینژاد در 1400 برای بسیاری از وفاداران نظام عادی جلوه کند و حتی امروز در 1403 تا حدی برای دلبستگانش نیز عادی گردد.
اینکه شورای نگهبان در مورد تایید و ردصلاحیت نامزدان، تا چه حد اختیار دارد؛ فعلا محل بحث ما نیست. اینکه جامعه و فضای سیاسی با چنین رفتار و منشی کنار بیایید، محل نگرانی است. بعضی ایراد میگیرند که چرا افراد تکراری برای انتخابات میآیند، یا احمدینژاد با 8 سال ریاست جمهوری بگذارد افراد جدیدی به جامعه معرفی شوند. ولی بخشی از این وضعیت محصول عمل شورای نگهبان است. مثلا شخصی مثل آقای شیخ الاسلام که سابقه وزارت و ریاست دفتر رئیس جمهور را دارد، اگر در انتخابات نامنویسی کند، تحت این عنوان که رجل سیاسی نیست، ردصلاحیت میشود. یا اینکه یکی مثل قاضیزاده هاشمی را با این وضع هم در 1400 و هم در 1403 تایید صلاحیت کردند، و یکی مثل نیکزاد را با سابقه وزارت مسکن و نائب رئیسی مجلس و دو دوره ریاست ستاد انتخاباتی مرحوم رئیسی، ردصلاحیت! این اصلا برای مملکتداری بد است که یک نهادی، بدون ضابطه مشخص، بدون معیارهای همهفهمی برای خود عمل کند و بوقهای تبلیغی هم دائما بگویند بروید در انتخابات رای بدهید. از این انتخابات چیزی برای اصلاح روندها بیرون نمیآید.
@hashiesaz
ولی از انتخابات 1392 به این سو، قبح ردصلاحیت رجال داخل نظام فروریخت. قبلش نهایتا کسی مثل مرحوم ابراهیم یزدی معمولا در انتخابات ریاست جمهوری نام مینوشت و ردصلاحیت میشد تا نشان دهد که انتخابات چندان آزاد نیست. ولی از این طرف هم گفته میشد او از مخالفان درون کشور است و مقام و منصبی هم در نظام ندارد، طبیعی است که مانع ورودش به صحنه رقابت شوند. ولی انتخابات 92 از این جهت نقطه عطفی بود که شورای نگهبان، بدون دلیل موجه و مقبول عام، افرادی را از درون نظام ردصلاحیت کند. کسی در 84 فکر ردصلاحیت آقای رفسنجانی را در خیال هم نداشت، ولی در 92 او به طرز نامنتظری ردصلاحیت شد. اوضاع چنان شد که ردصلاحیت احمدینژاد در 1400 برای بسیاری از وفاداران نظام عادی جلوه کند و حتی امروز در 1403 تا حدی برای دلبستگانش نیز عادی گردد.
اینکه شورای نگهبان در مورد تایید و ردصلاحیت نامزدان، تا چه حد اختیار دارد؛ فعلا محل بحث ما نیست. اینکه جامعه و فضای سیاسی با چنین رفتار و منشی کنار بیایید، محل نگرانی است. بعضی ایراد میگیرند که چرا افراد تکراری برای انتخابات میآیند، یا احمدینژاد با 8 سال ریاست جمهوری بگذارد افراد جدیدی به جامعه معرفی شوند. ولی بخشی از این وضعیت محصول عمل شورای نگهبان است. مثلا شخصی مثل آقای شیخ الاسلام که سابقه وزارت و ریاست دفتر رئیس جمهور را دارد، اگر در انتخابات نامنویسی کند، تحت این عنوان که رجل سیاسی نیست، ردصلاحیت میشود. یا اینکه یکی مثل قاضیزاده هاشمی را با این وضع هم در 1400 و هم در 1403 تایید صلاحیت کردند، و یکی مثل نیکزاد را با سابقه وزارت مسکن و نائب رئیسی مجلس و دو دوره ریاست ستاد انتخاباتی مرحوم رئیسی، ردصلاحیت! این اصلا برای مملکتداری بد است که یک نهادی، بدون ضابطه مشخص، بدون معیارهای همهفهمی برای خود عمل کند و بوقهای تبلیغی هم دائما بگویند بروید در انتخابات رای بدهید. از این انتخابات چیزی برای اصلاح روندها بیرون نمیآید.
@hashiesaz
امشب برای نماز به مسجد رفته بودم که اعلام شد فلانی به عنوان نماینده ستاد آقای جلیلی بعد از نماز سخنرانی میکند. آن فلانی، اتفاقا یکی از دوستان قدیمی دوره دانشگاه ما بود که اخیرا به مذهب دلارزدایی جبرائیلی و علیزاده، ایمان آورده است. قبل از اینکه پشت بلندگو برود، پنجره و درب باز مسجد و کولر گازی سه فاز و چندکیلوواتی روشن را نشانش دادم و گفتم این از نتایج دلارزدایی مدنظر شماست! خندید و پشت بلندگو رفت و مشتی حرفهای کلی و غیرجذاب را با چاشنی ذکر دهباره "شهید آیت الله رئیسی" تحویل جماعت کمتعداد باقیمانده داد. بعد از اتمام سخنانش، دو نفر از نمازگزاران نزدش رفتند و از وضعیت اقتصادی کشور گلایه کردند. من هم فرصت را مغتنم شمردم و به جمعشان خود را افزودم و گفتم این سه سال، بر مردم بسیار سخت گذشت و نباید با خلط کردن بحث شهادت و خدمات آقای رئیسی، سیاستهای اقتصادی ایشان را توجیه کرد. دولت بعدی اگر بخواهد بر منهج دولت رئیسی باشد، فاتحه این کشور را باید خواند.
@hashiesaz
@hashiesaz
هدف مثل اکثر انتخاباتهای 20 سال اخیر، آقای قالیباف است. من نمیدانم چه مهره ماری در کار است که دست از ایشان برنمیدارند. هنر خاصی هم در انتخابات ندارد، دروازه خالی جلویش باشد، توپ را گل نمیتواند بکند. حتی در دوره خانه نشینی احمدینژاد در سال 90، شانهبهشانه مقام معظم رهبری ایستاد تا ایشان بوستان ولایت را کلنگزنی یا افتتاح کنند. با اینکه هیچ گاه مرسوم هم نبود رهبری برای افتتاح چنین طرحهایی بروند، ولی آن عکسها پیام مهمی داشت که ما آدم آماده و مدیر جهادی برای جایگزینی احمدینژاد داریم. اخیرا هم صوتی از قالیباف را شنیدم که مدعی بود حکم شهرداری تهران را در سال 84 از رئیس دفتر رهبری گرفته است! از سوی دیگر هر کس غیر از قالیباف این همه شائبه و پرونده فساد میداشت، الان یا در گوشه زندان بود یا از عالم سیاست به گوشهای رانده شده بود. من تا کنون قضیه جانشینی را توهم میدانستم، ولی سقوط بالگرد آقای رئیسی که گزینه اول جانشینی بود، دوباره این ماجرا را برجسته کرد. علی رغم تصور خوشبینانه، سقوط بالگرد بعید است به خاطر بدی شرایط جوی بوده باشد. امیدوارم ستاد کل نیروهای مسلح تحقیق در این باره را رها نکند.
⬛پینوشت: منظورم این نبود که بروید به پزشکیان یا جلیلی رای دهید و بازی بازیگردانان را برهم بزنید.
@hashiesaz
⬛پینوشت: منظورم این نبود که بروید به پزشکیان یا جلیلی رای دهید و بازی بازیگردانان را برهم بزنید.
@hashiesaz
اگر اصرار دارید رای بدهید، به قالیباف رای ندهید
نیمهشب دیروز اخبار را در توییتر بررسی میکردم که دیدم آقای #وحید_اشتری دستگیر شده است. اینکه در آستانه انتخابات، و با حذف رقبای جدی مثل احمدینژاد توسط شورای نگهبان، صحنه برای برشدن آقای قالیباف به ریاست جمهوری چیده شده است و ایشان خودش را برای بار چندم در آستانه رسیدن بدان آرزوی دیرینه میبیند، نباید موجب شود که عقل از سر جریان امنیتی حامی قالیباف بپرد و سه تن از فعالان رسانهای منتقد قالیباف را چنین مفتضحانه راهی زندان کنند. منظورم یاشار سلطانی و صبا اذرپیک و وحید اشتری است.
ممکلت ما مشکلات بسیاری دارد که هیچ یک از نامزدهای گذشته از صافی شورای نگهبان، فکر و توان کافی برای حل آنها را ندارند. من در اعتراض به این روند، در انتخابات شرکت نمیکنم تا مبادا با انداختن رایی در این صندوق، روند جاری را تایید و تقویت کنم. ولی روی سخنم با کسانی است که با دلایل مذهبی یا ملی و یا اداری و استخدامی، اصرار به شرکت در انتخابات و گزینش یکی از گزینههای شورای نگهبان دارند. برشدن قالیباف به ریاست جمهوری، پدیده فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی در دهه 70 را بازتولید خواهد کرد. هر دو پسر و دختر خانم و همسر و احیانا داماد آقای قالیباف، این استعداد را دارند که جای خالی خانواده آقای رفسنجانی را پر کنند. از تشکیل خیریه توسط همسر قالیباف و ریختن اموال عمومی در آن که یادآور خیریه خانم فاطمه هاشمی رفسنجانی است، تا سفرهای پرتعداد و تقاضای کسب تابعیت اسحاق قالیباف که تداعیگر رفتارهای مهدی هاشمی است. و البته ماجرای خرید سیسمونی از ترکیه که به مریم قالیباف و شوهرش برمیخورد و اکنون بلای جان وحید اشتری شده است. من گمان نمیکنم هیچ یک از نامزدهای دیگر، چنین نقطه منفی بزرگی در خانواده خود داشته باشند. اگر اصرار دارید که رای بدهید، لااقل به قالیباف رای ندهید. او عنصر خطرناکی برای آینده ایران خواهد بود.
@hashiesaz
نیمهشب دیروز اخبار را در توییتر بررسی میکردم که دیدم آقای #وحید_اشتری دستگیر شده است. اینکه در آستانه انتخابات، و با حذف رقبای جدی مثل احمدینژاد توسط شورای نگهبان، صحنه برای برشدن آقای قالیباف به ریاست جمهوری چیده شده است و ایشان خودش را برای بار چندم در آستانه رسیدن بدان آرزوی دیرینه میبیند، نباید موجب شود که عقل از سر جریان امنیتی حامی قالیباف بپرد و سه تن از فعالان رسانهای منتقد قالیباف را چنین مفتضحانه راهی زندان کنند. منظورم یاشار سلطانی و صبا اذرپیک و وحید اشتری است.
ممکلت ما مشکلات بسیاری دارد که هیچ یک از نامزدهای گذشته از صافی شورای نگهبان، فکر و توان کافی برای حل آنها را ندارند. من در اعتراض به این روند، در انتخابات شرکت نمیکنم تا مبادا با انداختن رایی در این صندوق، روند جاری را تایید و تقویت کنم. ولی روی سخنم با کسانی است که با دلایل مذهبی یا ملی و یا اداری و استخدامی، اصرار به شرکت در انتخابات و گزینش یکی از گزینههای شورای نگهبان دارند. برشدن قالیباف به ریاست جمهوری، پدیده فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی در دهه 70 را بازتولید خواهد کرد. هر دو پسر و دختر خانم و همسر و احیانا داماد آقای قالیباف، این استعداد را دارند که جای خالی خانواده آقای رفسنجانی را پر کنند. از تشکیل خیریه توسط همسر قالیباف و ریختن اموال عمومی در آن که یادآور خیریه خانم فاطمه هاشمی رفسنجانی است، تا سفرهای پرتعداد و تقاضای کسب تابعیت اسحاق قالیباف که تداعیگر رفتارهای مهدی هاشمی است. و البته ماجرای خرید سیسمونی از ترکیه که به مریم قالیباف و شوهرش برمیخورد و اکنون بلای جان وحید اشتری شده است. من گمان نمیکنم هیچ یک از نامزدهای دیگر، چنین نقطه منفی بزرگی در خانواده خود داشته باشند. اگر اصرار دارید که رای بدهید، لااقل به قالیباف رای ندهید. او عنصر خطرناکی برای آینده ایران خواهد بود.
@hashiesaz
