من از یادت نمی‌کاهم‌ترینم.
دلم می‌خواد برگردم به گذشته یا اونقدری برم تو آینده که چیزی از گذشته یادم نیاد.
گذشته‌ی خوبی نداشتم ولی همیشه اون برنده بوده و‌ دل تنگش می‌شم جوری که انگار هیچ روز سختی اون روزها نداشتم!
هر چی عمر میگذره روزها سخت تر میگذرن،بیشتر غم تو دلم جا خوش میکنه ،با حسرت‌های بیشتری مواجه می‌شم،عوضش کمتر حرف میزنم ،بهتر میتونم به احساساتم غلبه کنم ،بابت چیزی غر نمیزنم .تنها نقطه قوت دهه سی زندگیِ آدم همینه. جایی که ترجیح میدی اونجا که باید حرف بزنی ،گله‌کنی ،غربزنی. ساکت بمونی ،چون به اون میزان درک میرسی که کسی که تو و‌حال خوب و آرامش تو رو بخواد تو رو تو شرایطی قرار نمیده که عصبی بشی ،پرخاشگر بشی یا بخوای راجع به چیزی باهاش حرف بزنی که حل بشه.
در کل ناامید میشی از همه‌ی آدم‌ها ،دیگه برای کسی تلاش نمیکنی ،بابت کارهاشون توضیح ‌‌و دلیل نمیخوای ،کسی رو یا چیزی رو با چنگ‌و دندون تو زندگیت نگه نمیداری . و این به این معنا نیست که برات مهم نیستن ،شاید خیلی از قبلترها غمگینی اما به یه شکل دیگه ،یه جور دیگه ، یه جور شکننده‌تر اما بی صدا و ساکت و آروم بدون اینکه کسی بفهمه چی تو دلت میگذره ،از تلاش کردن دست می‌کشی و رها میکنی و اجازه میدی خودش انتخابت کنه .
باورم نمی‌شه یه روزی با تو‌ بستنی خوردم ، کنارت صبحونه خوردم ،باهم چایی خوردیم .
یه موقع‌هایی مثل الان بی اراده یه چیزایی یادم میاد که با یادشون هم سرمست می‌شم هم عمیقاً دل تنگ.
حتی ندیدنت هم رنگ و بو و طعم خاص خودش رو داره !
منی که مطمئن شدم شفا نمیده مرهمت!
سین ژآکآو
اگه گرمی و‌‌نرمی‌و بوی گردن و بوسیدن کسی که عاشقشی اوج لذت نیست ،پس چیه؟
همونطور‌که دستام‌گم میشن توی دستاش خودمم گم میشم توو آغوش امنش.
سین ژآکآو
همونطور‌که دستام‌گم میشن توی دستاش خودمم گم میشم توو آغوش امنش.
ولی بعضی روزها و بعضی کارها و بعضی تکرار ها ارزش زنده بودن و استرس کشیدن و تلاش کردن و تحمل کردن سختی ها رو دارن .
حتی فکرِ دل بریدن و دل کندن از تو ،شبیه جراحیه ، شبیه استخون شکسته‌یی که جاش پلاتین میزاری.
برای پشت بستن به حکمت خدا زیادی کوچیک و نفهمم ،آدم خیلی باید بزرگ و باشعور باشه که خدا رو ته همه‌ چیز ببینه ،به حکمتش دل ببنده و دلش به بودنش قرص باشه .زیادی باید خلوص و‌خضوع داشته باشی که غیر از خودش دل به دنیا و آدم ‌هاش نبندی ،که من ندارم !
دلم یک چیز ابدی می‌خواد
چیزی که ببینمش و لمسش کنم و بهش تکیه کنم ،دستشو بگیرم و برای همیشه دلم از دنیا قرص باشه .کسی که بی منطقی ‌هام رو درک کنه و به روم نیاره که توقعام از خودم گنده‌ترن .
کسی که زبان بدنم رو بلد باشه ، بفهمه وقتی حرف نمیزنم یعنی نیاز دارم به زور به حرفم بیاره.
یا وقتی فلان حرف رو‌میزنم منظورم رو‌ بدون توضیح و تشریح درک‌کنه ، بفهمه کجا باید بگه دوستم داره و کجا لازمه بغلم کنه .
یکی که عمیقا بهم بفهمونه که هیچ چیزی ارزش غصه خوردن نداره .یکی که با مهربونیاش کاری کنه که همه چیز بوی پرتقال بده .
ولی دنیا برام خالی از این آدمه‌ .
اگه جای خدا بودم کاری میکردم که کسی به حضور آدم دیگه‌ی نیاز نداشته باشه .ولی هر چقدرم به شغلت ،علاقه‌مندی‌هات و کائنات وابسته باشی بازم یه جایی توو زندگی به خودت میای و میبینی که خیلی تنهایی و به حضور آدمی که دوستش داری و می‌فهمتت شدیدا نیاز داری .
سین ژآکآو
@kurdgraphi – Kamal Muhamad - TO AW CHATRAY
فرقی نمیکنە توو چه شرایطی باشم وقتی تو رو‌ میبینم همواره سرشار از حال خوبم .جوری عاشقت هستم که انگار بعد آشنایی با تو زندگی شروع شده ،انگار به دنیا اومدم و کنار‌ تو چشم باز کردم و با تو بزرگ شدم ،غیر از تو‌ چیزی از کودکی و نوجوونی‌ یادم‌نمیاد.
دلم می‌خواد به دو روز قبل برگردم و برای همیشه توو اون حس و حال بمونم .
بیست وچاهار ساعت رو بدون تو استرس دارم‌ و ‌هیچ‌جوره نمیتونم از زندگی‌لذت ببرم .همین که ازت فاصله گرفتم خیلی ناجوانمردانه حالم دوباره بد میشه.
چقدر وقتی کنارتم خودمم و راحتم و از هیچ چیزی هراس ندارم .
کاش همیشه بودی و‌‌حرف می‌زدی و من رو از بین طوفان ترس‌هام به دل آرامش می سپردی .
دلم یه چیز جدید می‌خواد ،یه تجربه نو .چیزی که تا حالا نشنیدم ،نخوردم ،نگفتم ،حس نکردم ،نرفتم ،لمس نکردم.
دلم «اولین بار» رو می‌خواد ،تلفیق ترس و لذت و ذوقی که‌ بار اول تجربه‌کردن ها دارن.
این حجم‌از تکرار برام‌غیر قابل تحمله .
هنوزم همه چی رنگ و بوی روز اول رو داره ،چیزی بوی کهنه‌گی و فراموشی نمی‌ده.
مثل بارون که دائم باریدنش چیزی از قشنگیاش کم نمیکنه و همیشه و تو هر فصلی به شکلی جذابه .هنوز هم هر حسی که بین‌مون بود تازه‌ست .
شاید بزرگتر شدم ،پخته‌تر شدم ،خودم رو اولویت قرار بدم ،بتونم با دلتنگی هام کنار بیام و عاقلانه‌تر رفتار کنم ولی هنوز هم چیزی از دوست داشتنت کم نشده ،ر عزیز و همیشه سبزِ من.🌿
دعا میکنم امسال سرشار از قشنگی باشه برات عزیزِدلم.
سین ژآکآو
فرقی نمیکنە توو چه شرایطی باشم وقتی تو رو‌ میبینم همواره سرشار از حال خوبم .جوری عاشقت هستم که انگار بعد آشنایی با تو زندگی شروع شده ،انگار به دنیا اومدم و کنار‌ تو چشم باز کردم و با تو بزرگ شدم ،غیر از تو‌ چیزی از کودکی و نوجوونی‌ یادم‌نمیاد. دلم می‌خواد…
نرمالوی منی،پنبەی منی ،ابر من و هر چیز گرم و نرم منی نازنینم.
ر نرمالوی من آخرش هم بخاطر این قند هایی که کیلو‌کیلو‌ موقع دیدنت در دلم آب می‌شوند دیابت میگیرم !
دیدنت گره‌های ذهنی‌ام را باز می‌کند و این بزرگ‌ترین تاثیر در روحیه‌ام و روزهای آتی ام دارد .
تاثیرگذارترین آدمِ زندگی من ر قشنگم ،تو‌هر حرفی در گوشم نجوا کنی همان لحظه تاثیرش را در رفتارم میبینی ،وقتی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکنی ذره ذره در آغوشت بخار می‌شوم ،من عاشق بخار شدن در آغوش تو هستم ،عاشق حرفهای درِگوشی.
در آغوشت که هستم من یه ترکیب متناقض و بی‌نظیری از همه جنبه‌هایم هستم و تمام خودم را با تمام کاستی هایم دوست دارم.
دوستت دارم را همیشه بگو
جانم گفتن را همیشه به زبان بیاور
قربانت بروم را
دلم برایت تنگ است را
من این زندگی‌ را با شنیدنِ همین واژه‌ها ‌و جمله‌ها از زبانِ تو‌ دوست دارم.
2024/05/02 03:50:47
Back to Top
HTML Embed Code: