📌سینرژی یا هم افزایی
واژه سینرژی یا همافزائی در فرهنگِ اصطلاحات مدیریتی دارای معانی بسیاری است. مهمترین این معانی عبارتند از : همکوشی، همنیروزائی، همیاری، فعالیت مشترک توأم با همکاری توسط دو یا چند نفر که در نهایت بسیار با ارزشتر از فعالیتهای فردی و مستقل است.
👈 کارکرد جمع دو یا چند نفر که برای رسیدن به هدفی مشترک، یکدیگر را یاری می دهند، همواره بیش از مجموع کارکرد تک تک آنهاست. در واقع واژه سینرژی را میتوان هم افزایی و کار تیمی نامید که در واقع جوهره و اساس پیشرفت حرکت هر سازمانی است.
کلمه سینرژی از دو بخش تشکیل یافته است : “syn”که پیشوندی است به معنای “با هم” و”Ergy” به معنای “کار وفعالیت” میباشد . پس کلمه synergy”” به معنای work/function together یا ” تلاش گروهی” می باشد .
همواره در سازمان بهره وری نیروی کار در سازمان به صورت گروهی بهتر و بیشتر از کار تکی در سازمان است، همکاری و هماهنگی در سازمان منجر به افزایش رضایت شغلی میشود و عدم همکاری در سازمان موجب تناقض در به عهده گرفتن بار مسئولیت میشود.
این مفهوم یکی از مهمترین عناصر معیارهای تشکیل استراتژی های مختلف را شکل داده و به شکل ویژه ای برای بر انگیختن رشد جمعی در واقع چند شاخگی استفاده گردیده است . هر چند بسیاری از استراتژی های گسترش سازمانها شکست خوردند و ” علم مدیریت ” مرکز توجه خود را به تجارت تغییر داد و مفهوم synergy اهمیت اولیه خودش را از دست داد . در همین زمان نظامهای استراتژی ساختاری شروع به واگذار کردن میدان به عقائد فرایند محور در مورد تجارت و سازمانها کردند. برخی از پژوهشگران منبع این انرژی عظیمی که در گروه به وجود میآید را روح ناشی از تعاملات و واکنشهای رو به تصاعدی میدانند که بر اثر وحدت نظر و اشتراک در یک هدف واحد مرتباً افزایش مییابد و نتایجی به بار میآورد که افراد در تنهایی هرگز قادر به انجام آن نیستند.
در واقع اگر دو نفر هر کدام جداگانه فعالیتی را انجام می دادند، هر کدام ۱ واحد ارزش ایجاد می کردند، اما زمانی که با هم کار کردند به جای ۲ واحد ارزش چیزی بیشتر از آن را خلق کرده انداما خلاف این حالت نیز ممکن است رخ دهد، یعنی اگر چند نفر با هم فعالیت کنند (در کار گروهی) نتیجه ای کمتر از کار تک تکِ افراد حاصل شود، این حالت رانقصان پذیری گروه و یا Social Loafingگویند که از مشکلات احتمالی و بیماریهای احتمالی در کار گروهی است. در واقع Social Loafing و Synergy دو مفهوم متضاد هستند.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
واژه سینرژی یا همافزائی در فرهنگِ اصطلاحات مدیریتی دارای معانی بسیاری است. مهمترین این معانی عبارتند از : همکوشی، همنیروزائی، همیاری، فعالیت مشترک توأم با همکاری توسط دو یا چند نفر که در نهایت بسیار با ارزشتر از فعالیتهای فردی و مستقل است.
👈 کارکرد جمع دو یا چند نفر که برای رسیدن به هدفی مشترک، یکدیگر را یاری می دهند، همواره بیش از مجموع کارکرد تک تک آنهاست. در واقع واژه سینرژی را میتوان هم افزایی و کار تیمی نامید که در واقع جوهره و اساس پیشرفت حرکت هر سازمانی است.
کلمه سینرژی از دو بخش تشکیل یافته است : “syn”که پیشوندی است به معنای “با هم” و”Ergy” به معنای “کار وفعالیت” میباشد . پس کلمه synergy”” به معنای work/function together یا ” تلاش گروهی” می باشد .
همواره در سازمان بهره وری نیروی کار در سازمان به صورت گروهی بهتر و بیشتر از کار تکی در سازمان است، همکاری و هماهنگی در سازمان منجر به افزایش رضایت شغلی میشود و عدم همکاری در سازمان موجب تناقض در به عهده گرفتن بار مسئولیت میشود.
این مفهوم یکی از مهمترین عناصر معیارهای تشکیل استراتژی های مختلف را شکل داده و به شکل ویژه ای برای بر انگیختن رشد جمعی در واقع چند شاخگی استفاده گردیده است . هر چند بسیاری از استراتژی های گسترش سازمانها شکست خوردند و ” علم مدیریت ” مرکز توجه خود را به تجارت تغییر داد و مفهوم synergy اهمیت اولیه خودش را از دست داد . در همین زمان نظامهای استراتژی ساختاری شروع به واگذار کردن میدان به عقائد فرایند محور در مورد تجارت و سازمانها کردند. برخی از پژوهشگران منبع این انرژی عظیمی که در گروه به وجود میآید را روح ناشی از تعاملات و واکنشهای رو به تصاعدی میدانند که بر اثر وحدت نظر و اشتراک در یک هدف واحد مرتباً افزایش مییابد و نتایجی به بار میآورد که افراد در تنهایی هرگز قادر به انجام آن نیستند.
در واقع اگر دو نفر هر کدام جداگانه فعالیتی را انجام می دادند، هر کدام ۱ واحد ارزش ایجاد می کردند، اما زمانی که با هم کار کردند به جای ۲ واحد ارزش چیزی بیشتر از آن را خلق کرده انداما خلاف این حالت نیز ممکن است رخ دهد، یعنی اگر چند نفر با هم فعالیت کنند (در کار گروهی) نتیجه ای کمتر از کار تک تکِ افراد حاصل شود، این حالت رانقصان پذیری گروه و یا Social Loafingگویند که از مشکلات احتمالی و بیماریهای احتمالی در کار گروهی است. در واقع Social Loafing و Synergy دو مفهوم متضاد هستند.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
📌ابزارهای اولویت بندی
همواره موارد خاصی پیش می آید که استفاده از ابزارهای اولویت بندی و مدیریت زمان ضرورت پیدا می کند. در ادامه برخی از این ابزارهای اولویت بندی معرفی خواهد شد.
📈 تحلیل مقایسات زوجی (Paired Comparison Analysis)
تحلیل مقایسات زوجی وقتی معیار تصمیم گیری مبهم، ذهنی یا ناسازگار باشد، سودمند است. در این روش با مقایسه هر کار نسبت به سایر کارها اولویت بندی می کنید. پس از اینکه دو به دو کارها را از لحاظ اهمیت مقایسه کردید، لیستی از کارهای اولویت بندی شده خواهید داشت.
📈 تجزیه و تحلیل ماتریس تصمیم گیری (Decision Matrix Analysis)
در این روش می توانید به صورت همزمان چندین کار را از نظر عوامل مختلف اولویت بندی کنید. برای این کار جدولی تهیه می کنید که ستون های آن عوامل تعیین کننده اولویت است (مثلا زمان، هزینه، پیچیدگی و …) و سطرها نیز لیست کارهای شماست. نهایتا به هر یک از کارها در هریک از ستون ها امتیازی می دهید. کاری که بیشترین امتیاز را کسب کند بالاترین اولویت را دارد.
📈 ماتریس اولویت اقدام (The Action Priority Matrix)
این ماتریس دارای دو بعد است. یک بعد تاثیر فعالیت و بعد دیگر تلاش موردنیاز برای انجام فعالیت است. در این روش که به صورت نموداری سریع انجام می شود مشخص می کنید که هر فعالیت چه میزان تاثیر داشته و چه میزان تلاش نیاز دارد.
پس از انجام این روش، فعالیتهایی که دارای بالاترین اهمیت و کمترین تلاش هستند می توانند شما را در کوتاه ترین زمان به بالاترین نتایج برسانند و در نتیجه دارای اولویت بالاتری هستند.
ضمنا فعالیتهایی که دارای کمترین تاثیر و بیشترین تلاش هستند نیز مشخص می شود که علیرغم صرف زمان و تلاش زیاد، نتیجه بالایی برای شما ندارند و در نتیجه دارای پایین ترین اولویت هستند.
📈 اصل اهمیت/ فوریت آیزنهاور (Eisenhower Urgent/Important Principle)
این روش همانند ماتریس اولویت اقدام است، اما بجای تاثیر و تلاش از اهمیت و فوریت استفاده می کند. برخی از وظایفی که به ظاهر فوری هستند، ممکن است اهمیت چندانی نداشته باشند. همچنین وظایفی که اهمیت بالایی دارند ممکن است خیلی فوری نباشند. این روش کمک می کند تا هر فعالیت را از نظر اهمیت و فوریت دسته بندی کنید. کارهایی که بیشترین فوریت و بیشترین اهمیت دارند، دارای اولویت بالاتری هستند.
📈 تجزیه و تحلیل پارتو ( Pareto Analysis)
هنگامی که با انبوهی از مسائلی رو به رو می شوید که لازم است رسیدگی شوند، تحلیل پارتو به شما کمک می کند که مهمترین مسائل را شناسایی کنید.در این روش، ابتدا انواع مختلف مسائلی که با آن روبرو هستید، را دسته بندی می کنید. سپس تعداد مسائل در هر دسته را می شمارید. سپس آن دسته از مسائلی که بیشتر رایج هستند، دارای اولویت بالاتری خواهند بود و باید تمرکز بیشتری برای حل آنها داشته باشید. سپس بر حسب اولویت همین روال را ادامه می دهید.
📈 روش The Modified Borda Count
روشی مفید برای اولویت بندی مسائل و پروژه ها در گروه است. زیرا برای اولویت بندی به طور عادلانه از تمام افراد درگیر در مساله نظر گرفته می شود. این روش خصوصا در مواقعی که توافق جمعی مهم بوده و تصمیم گیری منسجم گروهی نیاز است، بسیار سودمند است.در این روش، هریک از اعضای گروه در لیست مسائل یا کارها اولویت بندی می کند. مثلا می تواند ۵ یا ۱۰ مساله با اولویت بالای خود را به ترتیب مشخص کند. کاری که از نظر فرد دارای بالاترین اولویت است، امتیاز ۵ می گیرد و کاری که کمترین اولویت را دارد، امتیاز یک می گیرد. سپس امتیازات هر کار جمع زده می شود. نهایتا کارهایی که بالاترین مجموع امتیاز را داشته باشند، بالاترین اولویت را دارند.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
همواره موارد خاصی پیش می آید که استفاده از ابزارهای اولویت بندی و مدیریت زمان ضرورت پیدا می کند. در ادامه برخی از این ابزارهای اولویت بندی معرفی خواهد شد.
📈 تحلیل مقایسات زوجی (Paired Comparison Analysis)
تحلیل مقایسات زوجی وقتی معیار تصمیم گیری مبهم، ذهنی یا ناسازگار باشد، سودمند است. در این روش با مقایسه هر کار نسبت به سایر کارها اولویت بندی می کنید. پس از اینکه دو به دو کارها را از لحاظ اهمیت مقایسه کردید، لیستی از کارهای اولویت بندی شده خواهید داشت.
📈 تجزیه و تحلیل ماتریس تصمیم گیری (Decision Matrix Analysis)
در این روش می توانید به صورت همزمان چندین کار را از نظر عوامل مختلف اولویت بندی کنید. برای این کار جدولی تهیه می کنید که ستون های آن عوامل تعیین کننده اولویت است (مثلا زمان، هزینه، پیچیدگی و …) و سطرها نیز لیست کارهای شماست. نهایتا به هر یک از کارها در هریک از ستون ها امتیازی می دهید. کاری که بیشترین امتیاز را کسب کند بالاترین اولویت را دارد.
📈 ماتریس اولویت اقدام (The Action Priority Matrix)
این ماتریس دارای دو بعد است. یک بعد تاثیر فعالیت و بعد دیگر تلاش موردنیاز برای انجام فعالیت است. در این روش که به صورت نموداری سریع انجام می شود مشخص می کنید که هر فعالیت چه میزان تاثیر داشته و چه میزان تلاش نیاز دارد.
پس از انجام این روش، فعالیتهایی که دارای بالاترین اهمیت و کمترین تلاش هستند می توانند شما را در کوتاه ترین زمان به بالاترین نتایج برسانند و در نتیجه دارای اولویت بالاتری هستند.
ضمنا فعالیتهایی که دارای کمترین تاثیر و بیشترین تلاش هستند نیز مشخص می شود که علیرغم صرف زمان و تلاش زیاد، نتیجه بالایی برای شما ندارند و در نتیجه دارای پایین ترین اولویت هستند.
📈 اصل اهمیت/ فوریت آیزنهاور (Eisenhower Urgent/Important Principle)
این روش همانند ماتریس اولویت اقدام است، اما بجای تاثیر و تلاش از اهمیت و فوریت استفاده می کند. برخی از وظایفی که به ظاهر فوری هستند، ممکن است اهمیت چندانی نداشته باشند. همچنین وظایفی که اهمیت بالایی دارند ممکن است خیلی فوری نباشند. این روش کمک می کند تا هر فعالیت را از نظر اهمیت و فوریت دسته بندی کنید. کارهایی که بیشترین فوریت و بیشترین اهمیت دارند، دارای اولویت بالاتری هستند.
📈 تجزیه و تحلیل پارتو ( Pareto Analysis)
هنگامی که با انبوهی از مسائلی رو به رو می شوید که لازم است رسیدگی شوند، تحلیل پارتو به شما کمک می کند که مهمترین مسائل را شناسایی کنید.در این روش، ابتدا انواع مختلف مسائلی که با آن روبرو هستید، را دسته بندی می کنید. سپس تعداد مسائل در هر دسته را می شمارید. سپس آن دسته از مسائلی که بیشتر رایج هستند، دارای اولویت بالاتری خواهند بود و باید تمرکز بیشتری برای حل آنها داشته باشید. سپس بر حسب اولویت همین روال را ادامه می دهید.
📈 روش The Modified Borda Count
روشی مفید برای اولویت بندی مسائل و پروژه ها در گروه است. زیرا برای اولویت بندی به طور عادلانه از تمام افراد درگیر در مساله نظر گرفته می شود. این روش خصوصا در مواقعی که توافق جمعی مهم بوده و تصمیم گیری منسجم گروهی نیاز است، بسیار سودمند است.در این روش، هریک از اعضای گروه در لیست مسائل یا کارها اولویت بندی می کند. مثلا می تواند ۵ یا ۱۰ مساله با اولویت بالای خود را به ترتیب مشخص کند. کاری که از نظر فرد دارای بالاترین اولویت است، امتیاز ۵ می گیرد و کاری که کمترین اولویت را دارد، امتیاز یک می گیرد. سپس امتیازات هر کار جمع زده می شود. نهایتا کارهایی که بالاترین مجموع امتیاز را داشته باشند، بالاترین اولویت را دارند.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
📌 سیستم پشتیبانی تصمیم (DSS) و انواع آن
سیستم پشتیبانی تصمیم (DSS) ابزار بهره وری در دست کارکنان فکری است تا آن ها را در امر تصمیم گیری یاری رساند. پردازش معاملات به موضوعات عملیاتی روتین مربوط می باشد و لذا (DSS) شامل اجزاء MIS جز پردازش معاملات است.
بیشتر توجهات امروزی در جهت برقراری MIS فعال تر جهت پاسخگویی به نیاز های اطلاعاتی تصمیم گیرندگان در سطوح عملیاتی، تاکتیکی و استراتژیکی قرار گرفته است.
چند از این توجهات به شرح زیر است:
پیچیدگی رو به رشد سیستم های کامپیوتری به عنوان بخشی از حیات کاری کارکنان حرفه ای و مدیریتی.
درک رو به رشد مدیران در این مورد که MIS را می توان و باید طوری طراحی نمود که نیاز های اطلاعاتی تصمیم گیرندگان را برآورده سازد.
پیشرفت های فنی در برخورداری از خدمات محاسباتی آسان تر (با سخت افزار ارزان و نرم افزار های فراوان).
✅ نکاتی مهم در خصوص DSS
- سیستم پشتیبان تصمیم ممکن است شامل تهیه ی یک گزارش ساده موجودی کالا یا یک مدل ریاضی پیچیده مانند مدل تعیین مسیر کامیون ها باشد.
- یک DSS ممکن است بر اساس سیستم کامپیوتر pc بنا نهاده شود و یا براساس یک main frame مرکزی
- یک DSS ممکن است توسط استفاده کنندگان مستقیم آن، اشخاص پیشتیبانی کننده ی تصمیم گیری و یا توسط ستاد فنی طراحی و به اجرا در آید.
- یک DSS ممکن است خودنگهدار باشد و به بانک اطلاعاتی شرکت و یا به بانک های اطلاعاتی بیرون از سازمان متصل باشد.
- منافع DSS ممکن است بر مبنای واحد هایی ملموس اندازه گیری شود و یا برمبنای شرایط و معیار های غیر ملموس.
✅ مهمترین پیشرفت هایی که به کمک DSS میسر شد
پیشرفت های جدید دامنه ی تغییر پذیری مسائلی که DSS می تواند نقش مفید و اقتصادی در آن ها بر عهده داشته باشد افزایش داده است. مهمترین این پیشرفت ها به شرح زیر است:
- کاهش بهای سخت افزارهای کامپیوترهای شخصی و ترمینال های رودررو و تعاملی و سهولت دستیابی تصمیم گیرندگان به آن ها.
- سهولت در یادگیری زبان های جدید سطح بالا که سازمان را قادر می سازد تا DSS خاص خود را بدون تحمل هزینه ای زیاد طراحی نماید.
- پیشرفت های حاصله در نرم افزار های پردازش متون امکان دست کاری و تحلیل داده های کمی در زمینه کاربرد های غیر صنعتی DSS فراهم نموده است.
- سهولت و ارزانی نسبی طرح DSS، زمینه مساعدت های کمی ناقص جهت مسائل غیر کمی و غیر روتین را امکان پذیر ساخته است. (مانند تحلیل بار مالیاتی بر درآمدهای مختلف به ازاء سطوح مختلف مالیاتی).
- روش های تحلیلی و نرم افزار هایی جهت مساعدت تصمیم گیرندگان توسعه یافته که در آن ها، وزن دهی ذهنی به اهداف متعدد جهت یافتن گزینه ای که توازن قابل قبولی میان اهداف متضاد برقرار نماید، تسهیل شده است.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
سیستم پشتیبانی تصمیم (DSS) ابزار بهره وری در دست کارکنان فکری است تا آن ها را در امر تصمیم گیری یاری رساند. پردازش معاملات به موضوعات عملیاتی روتین مربوط می باشد و لذا (DSS) شامل اجزاء MIS جز پردازش معاملات است.
بیشتر توجهات امروزی در جهت برقراری MIS فعال تر جهت پاسخگویی به نیاز های اطلاعاتی تصمیم گیرندگان در سطوح عملیاتی، تاکتیکی و استراتژیکی قرار گرفته است.
چند از این توجهات به شرح زیر است:
پیچیدگی رو به رشد سیستم های کامپیوتری به عنوان بخشی از حیات کاری کارکنان حرفه ای و مدیریتی.
درک رو به رشد مدیران در این مورد که MIS را می توان و باید طوری طراحی نمود که نیاز های اطلاعاتی تصمیم گیرندگان را برآورده سازد.
پیشرفت های فنی در برخورداری از خدمات محاسباتی آسان تر (با سخت افزار ارزان و نرم افزار های فراوان).
✅ نکاتی مهم در خصوص DSS
- سیستم پشتیبان تصمیم ممکن است شامل تهیه ی یک گزارش ساده موجودی کالا یا یک مدل ریاضی پیچیده مانند مدل تعیین مسیر کامیون ها باشد.
- یک DSS ممکن است بر اساس سیستم کامپیوتر pc بنا نهاده شود و یا براساس یک main frame مرکزی
- یک DSS ممکن است توسط استفاده کنندگان مستقیم آن، اشخاص پیشتیبانی کننده ی تصمیم گیری و یا توسط ستاد فنی طراحی و به اجرا در آید.
- یک DSS ممکن است خودنگهدار باشد و به بانک اطلاعاتی شرکت و یا به بانک های اطلاعاتی بیرون از سازمان متصل باشد.
- منافع DSS ممکن است بر مبنای واحد هایی ملموس اندازه گیری شود و یا برمبنای شرایط و معیار های غیر ملموس.
✅ مهمترین پیشرفت هایی که به کمک DSS میسر شد
پیشرفت های جدید دامنه ی تغییر پذیری مسائلی که DSS می تواند نقش مفید و اقتصادی در آن ها بر عهده داشته باشد افزایش داده است. مهمترین این پیشرفت ها به شرح زیر است:
- کاهش بهای سخت افزارهای کامپیوترهای شخصی و ترمینال های رودررو و تعاملی و سهولت دستیابی تصمیم گیرندگان به آن ها.
- سهولت در یادگیری زبان های جدید سطح بالا که سازمان را قادر می سازد تا DSS خاص خود را بدون تحمل هزینه ای زیاد طراحی نماید.
- پیشرفت های حاصله در نرم افزار های پردازش متون امکان دست کاری و تحلیل داده های کمی در زمینه کاربرد های غیر صنعتی DSS فراهم نموده است.
- سهولت و ارزانی نسبی طرح DSS، زمینه مساعدت های کمی ناقص جهت مسائل غیر کمی و غیر روتین را امکان پذیر ساخته است. (مانند تحلیل بار مالیاتی بر درآمدهای مختلف به ازاء سطوح مختلف مالیاتی).
- روش های تحلیلی و نرم افزار هایی جهت مساعدت تصمیم گیرندگان توسعه یافته که در آن ها، وزن دهی ذهنی به اهداف متعدد جهت یافتن گزینه ای که توازن قابل قبولی میان اهداف متضاد برقرار نماید، تسهیل شده است.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
📌 فرایندهای زنجیره تأمین: طبقه بندی و دیدگاه ها
یکی از موضوعات مهم در مدیریت زنجیره تأمین، نگاه فرایندی به زنجیره تأمین است. فرایندهای زنجیره تأمین از دیدگاه های مختلفی بررسی شده است. زنجیره تأمین مجموعه ای از فرایندها و جریانهاست که درون و بین سطوح مختلف به وجود میآیند و در کنار یکدیگر نیاز مشتری را برآورده میکنند. در ادامه به برخی از این موارد می پردازیم.
تمام فرایندهای زنجیره تأمین میتواند در یکی از سه دسته فرایندهای کلان زیر قرار گیرد:
۱ – مدیریت روابط با مشتری (Customer Relationship Management)
۲ – مدیریت زنجیره تأمین داخلی (Inter Supply Chain Management Management)
۳- مدیریت روابط با تأمین کنندگان (Supplier Relationship Management)
♻️ مدیریت روابط با مشتری
تمام فرایندهایی که بر مواجهه میان مشتری و شرکت تمرکز دارد. فرایندهای مدیریت روابط با مشتری (CRM) به دنبال افزایش هر چه بیشتر تقاضای مشتریان و تسهیل وقوع و دریافت یا پیگیری سفارش مشتریان میباشد. CRM فرایندهایی مانند بازاریابی، فروش و مدیریت سفارشات را در بر میگیرد (چوپرا و میندل، ۲۰۰۱).
♻️ مدیریت زنجیره تأمین داخلی
تمام فرآیندهایی که برای شرکت درونی محسوب میشوند. فرایندهای مدیریت زنجیره تأمین داخلی (ISCM) به دنبال تأمین سفارشات ایجاد شده در فرایندهایCRM با کمترین هزینه و در زمان مقرر میباشند. فرایندهایی مانند برنامه ریزی تولید، برنامه ریزی ظرفیت تولید و انبارها، آماده سازی برنامههای سفارش مواد اولیه، مدیریت موجودی و …. از جمله این فرایندها هستند (چوپرا و میندل، ۲۰۰۱).
♻️مدیریت روابط با تأمین کنندگان
تمام فرایندهایی که بر مواجهه میان شرکت و تأمین کنندگانش تمرکز دارد. فرایندهای مدیریت روابط با تأمین کنندگان (SRM) به دنبال سازماندهی و مدیریت منابع تأمین قطعات و مواد اولیه و یا خدمات مورد نیاز شرکت میباشد. فرآیندهایی مانند ارزیابی و انتخاب تأمین کننده مناسب، مدیریت قراردادهای تأمین و مدیریت تدارکات و خرید نیز از جمله این فرایندها هستند (چوپرا و میندل، ۲۰۰۱).
✅ دیدگاه ها نسبت به فرایندهای زنجیره تأمین
دو دیدگاه به فرایندهای زنجیره تأمین وجود دارد.
طبق دیدگاه چرخه ای (Cycle View)، فرایندها در زنجیره تأمین به مجموعه ای از چرخهها تقسیم میشوند که هر یک از این چرخهها در محل مواجهه دو سطح متوالی از زنجیره تأمین رخ میدهد:
- چرخه سفارش مشتری (Customer Order Cycle)
- چرخه بازپرسازی (Replenishment Cycle)
- چرخه تولید (Manufacturing Cycle)
- چرخه تدارکات (Procurement Cycle)
از دیدگاه کششی/فشاری (Pull / Push View)، فرایندها در زنجیره تأمین بر این اساس که آیا در پاسخ به نیاز مشتری اجرا میشوند و یا به واسطه پیش بینی سفارشات انجام میشوند در دو دسته کلی فشاری و کششی قرار میگیرند.
فرایند های کششی مستقیما به وسیله سفارش مشتری آغاز میشوند (جریان در زنجیره تأمین از جانب مشتری کشیده میشود) و فرایند های فشاری از طریق پیش بینی سفارشهای مشتری به جریان میافتند (یعنی پیش بینیها فرایندها را به پیش میرانند).
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
یکی از موضوعات مهم در مدیریت زنجیره تأمین، نگاه فرایندی به زنجیره تأمین است. فرایندهای زنجیره تأمین از دیدگاه های مختلفی بررسی شده است. زنجیره تأمین مجموعه ای از فرایندها و جریانهاست که درون و بین سطوح مختلف به وجود میآیند و در کنار یکدیگر نیاز مشتری را برآورده میکنند. در ادامه به برخی از این موارد می پردازیم.
تمام فرایندهای زنجیره تأمین میتواند در یکی از سه دسته فرایندهای کلان زیر قرار گیرد:
۱ – مدیریت روابط با مشتری (Customer Relationship Management)
۲ – مدیریت زنجیره تأمین داخلی (Inter Supply Chain Management Management)
۳- مدیریت روابط با تأمین کنندگان (Supplier Relationship Management)
♻️ مدیریت روابط با مشتری
تمام فرایندهایی که بر مواجهه میان مشتری و شرکت تمرکز دارد. فرایندهای مدیریت روابط با مشتری (CRM) به دنبال افزایش هر چه بیشتر تقاضای مشتریان و تسهیل وقوع و دریافت یا پیگیری سفارش مشتریان میباشد. CRM فرایندهایی مانند بازاریابی، فروش و مدیریت سفارشات را در بر میگیرد (چوپرا و میندل، ۲۰۰۱).
♻️ مدیریت زنجیره تأمین داخلی
تمام فرآیندهایی که برای شرکت درونی محسوب میشوند. فرایندهای مدیریت زنجیره تأمین داخلی (ISCM) به دنبال تأمین سفارشات ایجاد شده در فرایندهایCRM با کمترین هزینه و در زمان مقرر میباشند. فرایندهایی مانند برنامه ریزی تولید، برنامه ریزی ظرفیت تولید و انبارها، آماده سازی برنامههای سفارش مواد اولیه، مدیریت موجودی و …. از جمله این فرایندها هستند (چوپرا و میندل، ۲۰۰۱).
♻️مدیریت روابط با تأمین کنندگان
تمام فرایندهایی که بر مواجهه میان شرکت و تأمین کنندگانش تمرکز دارد. فرایندهای مدیریت روابط با تأمین کنندگان (SRM) به دنبال سازماندهی و مدیریت منابع تأمین قطعات و مواد اولیه و یا خدمات مورد نیاز شرکت میباشد. فرآیندهایی مانند ارزیابی و انتخاب تأمین کننده مناسب، مدیریت قراردادهای تأمین و مدیریت تدارکات و خرید نیز از جمله این فرایندها هستند (چوپرا و میندل، ۲۰۰۱).
✅ دیدگاه ها نسبت به فرایندهای زنجیره تأمین
دو دیدگاه به فرایندهای زنجیره تأمین وجود دارد.
طبق دیدگاه چرخه ای (Cycle View)، فرایندها در زنجیره تأمین به مجموعه ای از چرخهها تقسیم میشوند که هر یک از این چرخهها در محل مواجهه دو سطح متوالی از زنجیره تأمین رخ میدهد:
- چرخه سفارش مشتری (Customer Order Cycle)
- چرخه بازپرسازی (Replenishment Cycle)
- چرخه تولید (Manufacturing Cycle)
- چرخه تدارکات (Procurement Cycle)
از دیدگاه کششی/فشاری (Pull / Push View)، فرایندها در زنجیره تأمین بر این اساس که آیا در پاسخ به نیاز مشتری اجرا میشوند و یا به واسطه پیش بینی سفارشات انجام میشوند در دو دسته کلی فشاری و کششی قرار میگیرند.
فرایند های کششی مستقیما به وسیله سفارش مشتری آغاز میشوند (جریان در زنجیره تأمین از جانب مشتری کشیده میشود) و فرایند های فشاری از طریق پیش بینی سفارشهای مشتری به جریان میافتند (یعنی پیش بینیها فرایندها را به پیش میرانند).
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
📌 تحلیل کسب و کار (Business Analysis)
بنابر تعریف استاندارد پیکرده دانش تحلیل کسب و کار (BABOK®)، تحلیل کسب و کار عبارت است از “انجام فعالیتهای مورد نیاز در شناسایی، مدیریت، برنامه ریزی، تحلیل و اعتبارسنجی نیازمندی¬های یک سازمان و ارائه راه¬حل مناسب جهت دستیابی سازمان به اهدف تعیین شده” به عبارت ساده تر تحلیل کسب و کار را میتوان علم تشریح فرآیندها، مکانیزمها، جریانهای اطلاعاتی، اهداف و استراتژیها در دنیای کسب و کار دانست که می تواند شامل راه حل های مکانیزه و یا غیر مکانیزه باشد. نیازمندیهایی که براثر انجام فرآیندهای یک کسب و کار ارضاء میگردند، در این تجزیه و تحلیل مشخص میگردند. امروزه تحلیل کسب و کار نقش به سزایی را در برنامهریزی استراتژیک، شناخت ریسکها و تبین روشها و راهکارهای نوین در سازمان¬ها بازی میکند.
📌 تحلیلگر کسب و کار (Business Analyst) كيست؟
تحلیلگر کسب و کار فردی است که مسئول شناسایی نیازهای كسب و كار مشتریان و ذینفعان بوده و با هدف اینکه راهکارهای لازم برای رفع این نیازها و مشکلات موجود در كسب و كار تعیین گردد، فعاليت مي نمايد. لذا تمامی متخصصین، علاقمندان و فعالان در نقش تحلیلگر سیستم، تحلیلگر کسب و کار، تحلیلگر داده، تحلیلگر فرآیند،معمار کسب و کار، مدیر و مشاور کسب و کار در حوزه تحلیل کسب و کار قرار گرفته و در دنیای حرفه ای به عنوان تحلیلگر کسب و کار شناخته می گردند.
تحلیلگر کسب و کار مسئول تعریف، مدیریت، استخراج، تحلیل، تایید و مستندسازی نیازمندی¬های کسب و کار، سازمان و یا یک فرآیند سازمانی و ارائه راه حل مناسب در جهت پاسخگویی به نیارمندی ها و دستیابی سازمان به اهداف تعیین شده آن می¬باشد. تحلیلگر کسب و کار در بدو عمل؛ راهکار از پیش تعیین شده ای را ارائه نمی دهد. اما منحصراً بر اساس نیازمندی¬های روشن و مدون است که راهکاری ارائه می گردد.
📌 چه کسانی از تحلیل کسب و کار استفاده می کنند؟
تحلیل کسب و کار را میتوان ابزاری مفید برای مدیران سازمانها، تجزیه و تحلیل گران سیستمهای اجتماعی و اقتصادی، توسعه دهندگان سیستمهای اطلاعاتی و مکانیزاسیون فرآیندهای کسب و کار دانست. در هریک از این نقشها اطلاعات مورد نیاز با استفاده از تجزیه و تحلیل کسب و کار مبتنی بر روشهای استاندارد در اختیار ایشان قرار میگیرد. نقش های از قبیل تحلیلگر کسب و کار، تحلیلگر سیستم، معمار کسب و کار، تحلیلگر مبتنی بر تجربه کاربری (User Experience Designer)، مهندسین نیازمندیها، تحلیلگر داده، تحلیلگر سیستم کسب و کار، تحلیلگر کسب و کار فناوری اطلاعات و مدیران و مشاوران کسب وکار، نقش هایی هستند که با حوزه تحلیل کسب و کار مرتبط می باشند. کمپانی ها معمولاً تحلیل گران سیستم خود را به شفافیت سایر افراد درگیر در پروژه تعریف نمی نمایند. دانش تحلیل گران کسب و کار در تمامی پروژه هایی که به شناخت و ارزیابی سیستم می پردازد (که عمدتاً به ایجاد و توسعه مکانیزاسیون نیز منتهی می گردد)، مورد استفاده قرار می گیرد.
نقش های که بطور معمول تحت عنوان تحلیلگر کسب و کار در دنیای حرفه ای فعالیت می نمایند عبارتند از :
✅تحلیلگر فرآیند کسب و کار
✅معمار کسب و کار
✅تحلیلگر داده تحلیلگر
✅سیستم کسب و کار
✅تحلیلگر کسب و کار فناوری اطلاعات
✅مهندس نیازمندی ها
✅تحلیگر مبتنی بر تجربه کاربری
✅قابلیت کارایی تحلیلگر سیستم
📌 تحلیلگر فرآیند کسب و کار کیست؟
تحليلگر فرآيند كسب و كار يك مدل ساز فرآيندهاي كسب و كار است. اين شخص از نرم افزار هاي مناسب جهت مدل سازي فرآيندهاي كسب و كار استفاده مي كند كه مي توانند مدل كشيده شده را تحليل،شبيه سازي و حتي بطور مستقيم اجرا نمايند. همچنین تحليلگران فرآيند كسب و كار به مديران كسب و كار سازمان در تصميم گيري های لازم سازمانی، از طریق ايجاد و شبيه سازي سناريوهاي “What-if” كمك مي كنند.
📌 تحلیلگر داده کیست؟
تحليلگر داده (Data Analyst)، متخصصي است كه تمركزش بر تحليل و ريشه يابي مشكلاتي است كه در ارتباط با داده، نوع داده و روابط ميان داده هاي موجود در حوزه كسب و كار يا سيستم هاي فناوري اطلاعات ميباشند.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
بنابر تعریف استاندارد پیکرده دانش تحلیل کسب و کار (BABOK®)، تحلیل کسب و کار عبارت است از “انجام فعالیتهای مورد نیاز در شناسایی، مدیریت، برنامه ریزی، تحلیل و اعتبارسنجی نیازمندی¬های یک سازمان و ارائه راه¬حل مناسب جهت دستیابی سازمان به اهدف تعیین شده” به عبارت ساده تر تحلیل کسب و کار را میتوان علم تشریح فرآیندها، مکانیزمها، جریانهای اطلاعاتی، اهداف و استراتژیها در دنیای کسب و کار دانست که می تواند شامل راه حل های مکانیزه و یا غیر مکانیزه باشد. نیازمندیهایی که براثر انجام فرآیندهای یک کسب و کار ارضاء میگردند، در این تجزیه و تحلیل مشخص میگردند. امروزه تحلیل کسب و کار نقش به سزایی را در برنامهریزی استراتژیک، شناخت ریسکها و تبین روشها و راهکارهای نوین در سازمان¬ها بازی میکند.
📌 تحلیلگر کسب و کار (Business Analyst) كيست؟
تحلیلگر کسب و کار فردی است که مسئول شناسایی نیازهای كسب و كار مشتریان و ذینفعان بوده و با هدف اینکه راهکارهای لازم برای رفع این نیازها و مشکلات موجود در كسب و كار تعیین گردد، فعاليت مي نمايد. لذا تمامی متخصصین، علاقمندان و فعالان در نقش تحلیلگر سیستم، تحلیلگر کسب و کار، تحلیلگر داده، تحلیلگر فرآیند،معمار کسب و کار، مدیر و مشاور کسب و کار در حوزه تحلیل کسب و کار قرار گرفته و در دنیای حرفه ای به عنوان تحلیلگر کسب و کار شناخته می گردند.
تحلیلگر کسب و کار مسئول تعریف، مدیریت، استخراج، تحلیل، تایید و مستندسازی نیازمندی¬های کسب و کار، سازمان و یا یک فرآیند سازمانی و ارائه راه حل مناسب در جهت پاسخگویی به نیارمندی ها و دستیابی سازمان به اهداف تعیین شده آن می¬باشد. تحلیلگر کسب و کار در بدو عمل؛ راهکار از پیش تعیین شده ای را ارائه نمی دهد. اما منحصراً بر اساس نیازمندی¬های روشن و مدون است که راهکاری ارائه می گردد.
📌 چه کسانی از تحلیل کسب و کار استفاده می کنند؟
تحلیل کسب و کار را میتوان ابزاری مفید برای مدیران سازمانها، تجزیه و تحلیل گران سیستمهای اجتماعی و اقتصادی، توسعه دهندگان سیستمهای اطلاعاتی و مکانیزاسیون فرآیندهای کسب و کار دانست. در هریک از این نقشها اطلاعات مورد نیاز با استفاده از تجزیه و تحلیل کسب و کار مبتنی بر روشهای استاندارد در اختیار ایشان قرار میگیرد. نقش های از قبیل تحلیلگر کسب و کار، تحلیلگر سیستم، معمار کسب و کار، تحلیلگر مبتنی بر تجربه کاربری (User Experience Designer)، مهندسین نیازمندیها، تحلیلگر داده، تحلیلگر سیستم کسب و کار، تحلیلگر کسب و کار فناوری اطلاعات و مدیران و مشاوران کسب وکار، نقش هایی هستند که با حوزه تحلیل کسب و کار مرتبط می باشند. کمپانی ها معمولاً تحلیل گران سیستم خود را به شفافیت سایر افراد درگیر در پروژه تعریف نمی نمایند. دانش تحلیل گران کسب و کار در تمامی پروژه هایی که به شناخت و ارزیابی سیستم می پردازد (که عمدتاً به ایجاد و توسعه مکانیزاسیون نیز منتهی می گردد)، مورد استفاده قرار می گیرد.
نقش های که بطور معمول تحت عنوان تحلیلگر کسب و کار در دنیای حرفه ای فعالیت می نمایند عبارتند از :
✅تحلیلگر فرآیند کسب و کار
✅معمار کسب و کار
✅تحلیلگر داده تحلیلگر
✅سیستم کسب و کار
✅تحلیلگر کسب و کار فناوری اطلاعات
✅مهندس نیازمندی ها
✅تحلیگر مبتنی بر تجربه کاربری
✅قابلیت کارایی تحلیلگر سیستم
📌 تحلیلگر فرآیند کسب و کار کیست؟
تحليلگر فرآيند كسب و كار يك مدل ساز فرآيندهاي كسب و كار است. اين شخص از نرم افزار هاي مناسب جهت مدل سازي فرآيندهاي كسب و كار استفاده مي كند كه مي توانند مدل كشيده شده را تحليل،شبيه سازي و حتي بطور مستقيم اجرا نمايند. همچنین تحليلگران فرآيند كسب و كار به مديران كسب و كار سازمان در تصميم گيري های لازم سازمانی، از طریق ايجاد و شبيه سازي سناريوهاي “What-if” كمك مي كنند.
📌 تحلیلگر داده کیست؟
تحليلگر داده (Data Analyst)، متخصصي است كه تمركزش بر تحليل و ريشه يابي مشكلاتي است كه در ارتباط با داده، نوع داده و روابط ميان داده هاي موجود در حوزه كسب و كار يا سيستم هاي فناوري اطلاعات ميباشند.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
📌 نقش مهندسی صنایع در مدیریت نگهداری و تعمیرات
یکی از بحثهایی که همواره در امور نگهداری و تعمیرات صنایع مطرح است آن است که تخصص مطلوب برای مدیرت نت کارخانه کدام است؟ غالبا در دیدگاه های سنتی متناسب با ماهیت تجهیزات کارخانه (مکانیک یا برق) یکی از این دو گرایش مهندسی را مطلوب تر می پندارند.به هر حال امروز، مبحث مدیریت نگهداری و تعمیرات علاوه بر آنکه از دروس اختصاصی مهندسی صنایع به حساب می آید، به عنوان جایگاه سازمانی این گرایش مهندسی، تعیین گردیده است.
مدیریت نت مبتنی است بر:
👷🏻برنامه ریزی: برنامه ریزی استراتژیک و برنامه ریزی امور نگهداری و تعمیرات کارخانه بر اساس آن.
👷🏻سازماندهی: سازماندهی گروه های کاری و تعیین نوع و شیوه ارتباطات.
👷🏻هماهنگی: هماهنگی گروه های اجرایی و امور نت.
👷🏻ارتباطات: ارتباط هدفمند با جریانات اثرگذار بر نت.( کنترل سفارشات، بازرگانی، پیمانکاران فنی و ....)
👷🏻 تصمیم سازی: تصمیم سازی بر اساس اطلاعات تحلیلی و بهبود مستمر.
فعالیت های اجرایی نت غالبا ماهیت های فنی دارند که بطور عمده در برق و مکانیک خلاصه می شوند.در عمل زمانی که یکی از این تخصص ها، مدیریت نت را به عهده می گیرد، توازن امور به یک سو نامتعادل می گردد.از سوی دیگر به دلیل ماهیت فنی و اجرایی چنین تخصص هایی، وزن کار از جایگاه برنامه ریزی و تحلیل به سمت فعالیتهای اجرایی محض منحرف می گردد.
این نظریه عمومیت ندارد ولی غالبا مدیران موفق نت که دارای تخصصی غیر هستند، در تلاش بوده اند که به اصول و مبانی برنامه ریزی و مدیریت در گرایش مهندسی صنایع پایبند باشند. از سوی دیگر مدیریت نت، صرفا یک مبحث مدیریتی نیست بلکه ماهیتی برجسته از مباحث فنی به همراه دارد، به همین دلیل گرایش های صرفاً مدیریت نیز برای این منطور مناسب نیستند.
شالوده ی مهندسی صنایع, برنامه ریزی، حل مساله و یافتن نقاط بهینه در هدف است.دروس فنی گنجانده شده در این گرایش مهندسی غالبا عمومیت دارند و در حد گرایش های فنی تخصصی نمی شوند. در اصل این موضوع عاملیست برای ایجاد زبانی مشترک، رویارویی و قدرت درک مسائل.گذراندن کارگاه تراشکاری به او کمک می کند تا تخمین و برآورد واقعی تری از زمان انجام یک فعالیت تاسیاتی داشته باشد،کارگاه ریخته گری، برق و ... به همین ترتیب.آشنایی با مباحث مکانیک، برق، شیمی، متالوژی، ساختمان و .... در این گرایش مهندسی همان ويژگی مورد نیاز مدیریت جامع فنی است.
مهندس صنایع موفق آن است که به راحتی و با زبان فنی مشترک با تخصص های مختلف ارتباط برقرار کند و امور را سازمان دهد. بر اساس دانش خود و توسط اطلاعاتی که از سایر متخصصین بطور هدفمند و بر اساس اصول آموخته کسب می کند به برنامه ای واقعی، عملی و بهینه دست می یابد. مساله را را می شناسد و برای حل آن راهکار بهینه پیشنهاد می دهد.
بارها سوال شده است که یک مهندس صنایع در جایگاه نت تا چه حد باید به مسائل فنی آشنا باشد.شاید مطالب بالا تا حدی روشن کننده ی موضوع باشد. علاوه بر آنکه ماهیت کار نت باعث انباشتگی تجارب فنی به مرور زمان می شود.به هر حال هر چند که تخصص های محض فنی ملزوم مدیریت نت برای یک مهندس صنایع نیست ولی مطالعات فنی و افرونی بر آموخته های فنی بطور هدفمند در این راه نقطه قوت محسوب می شود.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
👷🏻 @ieinstitute
یکی از بحثهایی که همواره در امور نگهداری و تعمیرات صنایع مطرح است آن است که تخصص مطلوب برای مدیرت نت کارخانه کدام است؟ غالبا در دیدگاه های سنتی متناسب با ماهیت تجهیزات کارخانه (مکانیک یا برق) یکی از این دو گرایش مهندسی را مطلوب تر می پندارند.به هر حال امروز، مبحث مدیریت نگهداری و تعمیرات علاوه بر آنکه از دروس اختصاصی مهندسی صنایع به حساب می آید، به عنوان جایگاه سازمانی این گرایش مهندسی، تعیین گردیده است.
مدیریت نت مبتنی است بر:
👷🏻برنامه ریزی: برنامه ریزی استراتژیک و برنامه ریزی امور نگهداری و تعمیرات کارخانه بر اساس آن.
👷🏻سازماندهی: سازماندهی گروه های کاری و تعیین نوع و شیوه ارتباطات.
👷🏻هماهنگی: هماهنگی گروه های اجرایی و امور نت.
👷🏻ارتباطات: ارتباط هدفمند با جریانات اثرگذار بر نت.( کنترل سفارشات، بازرگانی، پیمانکاران فنی و ....)
👷🏻 تصمیم سازی: تصمیم سازی بر اساس اطلاعات تحلیلی و بهبود مستمر.
فعالیت های اجرایی نت غالبا ماهیت های فنی دارند که بطور عمده در برق و مکانیک خلاصه می شوند.در عمل زمانی که یکی از این تخصص ها، مدیریت نت را به عهده می گیرد، توازن امور به یک سو نامتعادل می گردد.از سوی دیگر به دلیل ماهیت فنی و اجرایی چنین تخصص هایی، وزن کار از جایگاه برنامه ریزی و تحلیل به سمت فعالیتهای اجرایی محض منحرف می گردد.
این نظریه عمومیت ندارد ولی غالبا مدیران موفق نت که دارای تخصصی غیر هستند، در تلاش بوده اند که به اصول و مبانی برنامه ریزی و مدیریت در گرایش مهندسی صنایع پایبند باشند. از سوی دیگر مدیریت نت، صرفا یک مبحث مدیریتی نیست بلکه ماهیتی برجسته از مباحث فنی به همراه دارد، به همین دلیل گرایش های صرفاً مدیریت نیز برای این منطور مناسب نیستند.
شالوده ی مهندسی صنایع, برنامه ریزی، حل مساله و یافتن نقاط بهینه در هدف است.دروس فنی گنجانده شده در این گرایش مهندسی غالبا عمومیت دارند و در حد گرایش های فنی تخصصی نمی شوند. در اصل این موضوع عاملیست برای ایجاد زبانی مشترک، رویارویی و قدرت درک مسائل.گذراندن کارگاه تراشکاری به او کمک می کند تا تخمین و برآورد واقعی تری از زمان انجام یک فعالیت تاسیاتی داشته باشد،کارگاه ریخته گری، برق و ... به همین ترتیب.آشنایی با مباحث مکانیک، برق، شیمی، متالوژی، ساختمان و .... در این گرایش مهندسی همان ويژگی مورد نیاز مدیریت جامع فنی است.
مهندس صنایع موفق آن است که به راحتی و با زبان فنی مشترک با تخصص های مختلف ارتباط برقرار کند و امور را سازمان دهد. بر اساس دانش خود و توسط اطلاعاتی که از سایر متخصصین بطور هدفمند و بر اساس اصول آموخته کسب می کند به برنامه ای واقعی، عملی و بهینه دست می یابد. مساله را را می شناسد و برای حل آن راهکار بهینه پیشنهاد می دهد.
بارها سوال شده است که یک مهندس صنایع در جایگاه نت تا چه حد باید به مسائل فنی آشنا باشد.شاید مطالب بالا تا حدی روشن کننده ی موضوع باشد. علاوه بر آنکه ماهیت کار نت باعث انباشتگی تجارب فنی به مرور زمان می شود.به هر حال هر چند که تخصص های محض فنی ملزوم مدیریت نت برای یک مهندس صنایع نیست ولی مطالعات فنی و افرونی بر آموخته های فنی بطور هدفمند در این راه نقطه قوت محسوب می شود.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
👷🏻 @ieinstitute
🎖10 مهارت کلیدی مدیر پروژه👇
🔹مدیریت بودجه
🔹مدیریت محدوده
🔹حل تعارضات
🔹قدرت تهیه و ارائه گزارش
🔹مدیریت زمان
🔹قدرت مذاکره
🔹مدیریت روابط
🔹مدیریت ریسک
🔹حفظ ارتباطات
🔹استفاده موثر از تکنولوژی
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
🔹مدیریت بودجه
🔹مدیریت محدوده
🔹حل تعارضات
🔹قدرت تهیه و ارائه گزارش
🔹مدیریت زمان
🔹قدرت مذاکره
🔹مدیریت روابط
🔹مدیریت ریسک
🔹حفظ ارتباطات
🔹استفاده موثر از تکنولوژی
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
📌 زنجیره تامین سبز
پدیدار شدن زنجیره تامین سبز یکی از پیشرفت های مهم در دهه گذشته است، که فرصتی را برای کمپانی ها به وجود می آورد تا زنجیره های تامین خود را بر طبق اهداف زیست محیطی و قابلیت دوام تنظیم کنند. با یکپارچه کردن ملاحظات محیطی و مدیریت زنجیره تامین یک رشته بزرگ و مجزا به نام زنجیره تامین سبز تکامل یافته است. سبز کردن زنجیره تامین، فرآیند در نظر گرفتن معیارها یا ملاحظات زیست محیطی در سرتاسر زنجیره تامین است. سبز کردن زنجیره تامین فرصتی است برای کسانی که نگران مصرف پایدار و عملکردهای تجاری محیطی اند. از دید کلان، توجه به مسائل سبز، هم به عنوان مکانیسمی برای افزایش توانایی در طراحی محصولات سبز و هم به عنوان وسیله ای برای ایجاد بازارهایی برای محصولات سبز سازگار با محیط، مهم است.
پول، مواد اولیه، فرایندها و جریان اطلاعات به صورت همزمان در سیستم مدیریت زنجیره تامین، قابل جمع است اما بطور همزمان به خاطر فشارهای قوانینی دولتی و افزایش آگاهی عمومی افراد در زمینه حفظ محیط زیست، شرکتها اگر بخواهند در رقابت جهانی حضور داشته باشند، نمیتوانند مسائل زیستمحیطی را نادیده بگیرند. بنابراین مدیریت زنجیره تامین سبز یا به اختصار GSCM جایگزین مدیریت زنجیره تامین سنتی شده است.(بویوکوزکان و شیفسی، 2012)
پاتریک پنفایلد از مدرسه مدیریت وایتمن مدیریت زنجیره تامین سبز را فرایند به کار بردن ورودی های دوستار محیط زیست و انتقال این ورودی ها به خروجی ها که می توانند در پایان چرخه عمر اصلاح یا دوباره مصرف شوند ویک زنحیره تامین پایدار را خلق کند شرح داده است.
متناوبا برخی شرکت ها زنجیره تامین خودشان را از طریق اتنخاب تامین کنندگان سبز موجود، سبز می کنند(فو و دیگران.، 2012).
زنجیره تامین سبز به طور کلی به سه بخش تقسیم می شود:
1-تولید سبز:
تولید سبز عواملی چون : تولید پاک، طراحی محصول با در نظر گرفتن محیط زیست، تولید مجدد و تولید ناب را در بر می گیرد.
2-لجستیک داخلی
کلیه فعالیت های مهم در تصمیم گیری مدیران از جمله :خرید مواد خام، انتخاب فروشنده، محل استقرار فروشنده، بهبود حمل و نقل، انتخاب نحوه عمل، انتخاب وسیله حمل، کنترل مواد خام، انبارداری را که بر محیط زیست اثر می گذارد در بر می گیرد. که در این میان متغییر نحوه حمل کالا تاثییر به سزایی بر محیط زیست خواهد داشت.
3-لجستیک خارجی:
لجستیک خارجی کلیه فعالیت های توزیع فیزیکی را در بر می گیرد و مشتمل بر جمع آوری، ذخیره سازی و توزیع کالای ساخته شده بین خریداران می گردد. اکثر تصمیمات در لجستیک خارجی مستلزم تصمیم گیری در نظر گرفتن بازار، مشتری، محصول و منابع شرکت می باشد.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
پدیدار شدن زنجیره تامین سبز یکی از پیشرفت های مهم در دهه گذشته است، که فرصتی را برای کمپانی ها به وجود می آورد تا زنجیره های تامین خود را بر طبق اهداف زیست محیطی و قابلیت دوام تنظیم کنند. با یکپارچه کردن ملاحظات محیطی و مدیریت زنجیره تامین یک رشته بزرگ و مجزا به نام زنجیره تامین سبز تکامل یافته است. سبز کردن زنجیره تامین، فرآیند در نظر گرفتن معیارها یا ملاحظات زیست محیطی در سرتاسر زنجیره تامین است. سبز کردن زنجیره تامین فرصتی است برای کسانی که نگران مصرف پایدار و عملکردهای تجاری محیطی اند. از دید کلان، توجه به مسائل سبز، هم به عنوان مکانیسمی برای افزایش توانایی در طراحی محصولات سبز و هم به عنوان وسیله ای برای ایجاد بازارهایی برای محصولات سبز سازگار با محیط، مهم است.
پول، مواد اولیه، فرایندها و جریان اطلاعات به صورت همزمان در سیستم مدیریت زنجیره تامین، قابل جمع است اما بطور همزمان به خاطر فشارهای قوانینی دولتی و افزایش آگاهی عمومی افراد در زمینه حفظ محیط زیست، شرکتها اگر بخواهند در رقابت جهانی حضور داشته باشند، نمیتوانند مسائل زیستمحیطی را نادیده بگیرند. بنابراین مدیریت زنجیره تامین سبز یا به اختصار GSCM جایگزین مدیریت زنجیره تامین سنتی شده است.(بویوکوزکان و شیفسی، 2012)
پاتریک پنفایلد از مدرسه مدیریت وایتمن مدیریت زنجیره تامین سبز را فرایند به کار بردن ورودی های دوستار محیط زیست و انتقال این ورودی ها به خروجی ها که می توانند در پایان چرخه عمر اصلاح یا دوباره مصرف شوند ویک زنحیره تامین پایدار را خلق کند شرح داده است.
متناوبا برخی شرکت ها زنجیره تامین خودشان را از طریق اتنخاب تامین کنندگان سبز موجود، سبز می کنند(فو و دیگران.، 2012).
زنجیره تامین سبز به طور کلی به سه بخش تقسیم می شود:
1-تولید سبز:
تولید سبز عواملی چون : تولید پاک، طراحی محصول با در نظر گرفتن محیط زیست، تولید مجدد و تولید ناب را در بر می گیرد.
2-لجستیک داخلی
کلیه فعالیت های مهم در تصمیم گیری مدیران از جمله :خرید مواد خام، انتخاب فروشنده، محل استقرار فروشنده، بهبود حمل و نقل، انتخاب نحوه عمل، انتخاب وسیله حمل، کنترل مواد خام، انبارداری را که بر محیط زیست اثر می گذارد در بر می گیرد. که در این میان متغییر نحوه حمل کالا تاثییر به سزایی بر محیط زیست خواهد داشت.
3-لجستیک خارجی:
لجستیک خارجی کلیه فعالیت های توزیع فیزیکی را در بر می گیرد و مشتمل بر جمع آوری، ذخیره سازی و توزیع کالای ساخته شده بین خریداران می گردد. اکثر تصمیمات در لجستیک خارجی مستلزم تصمیم گیری در نظر گرفتن بازار، مشتری، محصول و منابع شرکت می باشد.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
Forwarded from دانشکده مهندسی صنایع
📌 تجارت الکترونیکی
تجارت الکترونیکی (EC) به فرآیند خرید، فروش، انتقال یا تبادل محصولات، خدمات و یا اطلاعات از طریق شبکه های کامپیوتری از جمله اینترنت گفته می شود. تجارت الکترونیکی را میتوان از این دیدگاه ها تعریف کرد:
ارتباطات: از دیدگاه ارتباطات، تجارت الکترونیکی به معنای تحویل کالا، خدمات، اطلاعات یا پرداخت ها از طریق شبکه های کامپیوتری یا با هر وسیله الکترونیکی دیگر است.
تجارت: از دیدگاه تجارت، تجارت الکترونیکی قابلیت خرید و فروش محصولات، خدمات و اطلاعات را در اینترنت و از طریق سایر خدمات Online ارائه می دهد.
فرآیندهای کسب و کار: از دیدگاه فرآیندهای کسب و کار، تجارت الکترونیکی، تجارت را بصورت الکترونیکی و با انجام فرآیندهای کسب و کار در شبکه های الکترونیکی از طریق جایگزینی اطلاعات به جای فرآیندهای کسب و کار انجام می دهد.
خدمات: از دیدگاه خدمات، تجارت الکترونیکی ابزاری است که در جهت اهداف دولت ها، موسسات، مصرف کنندگان و مدیران عمل کرده، هزینه های خدمات را کاهش داده و در عین حال کیفیت خدمات به مشتریان را افزایش داده و زمان تحویل آن را تسریع می کند.
آموزش: از دیدگاه آموزشی، تجارت الکترونیکی یادگیری Online را ممکن ساخته و به آموزش در مدارس، دانشگاه ها و سایر سازمان ها از جمله سازمانهای تجاری کمک می کند.
مشارکت: از دیدگاه مشارکت، تجارت الکترونیکی چارچوبی برای همکاری چه در داخل سازمان و چه بین سازمانهای مختلف است.
اجتماعی: از دیدگاه اجتماعی، تجارت الکترونیکی محلی برای گردهمایی اعضا برای آموزش، انجام معاملات و همکاری است.
✅ ابعاد تجارت الکترونیکی
بسته به میزان دیجیتالی شدن (انتقال از شکل فیزیکی به شکل دیجیتال)، میتوان تجارت الکترونیکی را به شکل های مختلفی دسته بندی کرد.
- محصول یا خدمت فروخته شده
- فرآیند فروش
- عامل تحویل یا واسطه
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
تجارت الکترونیکی (EC) به فرآیند خرید، فروش، انتقال یا تبادل محصولات، خدمات و یا اطلاعات از طریق شبکه های کامپیوتری از جمله اینترنت گفته می شود. تجارت الکترونیکی را میتوان از این دیدگاه ها تعریف کرد:
ارتباطات: از دیدگاه ارتباطات، تجارت الکترونیکی به معنای تحویل کالا، خدمات، اطلاعات یا پرداخت ها از طریق شبکه های کامپیوتری یا با هر وسیله الکترونیکی دیگر است.
تجارت: از دیدگاه تجارت، تجارت الکترونیکی قابلیت خرید و فروش محصولات، خدمات و اطلاعات را در اینترنت و از طریق سایر خدمات Online ارائه می دهد.
فرآیندهای کسب و کار: از دیدگاه فرآیندهای کسب و کار، تجارت الکترونیکی، تجارت را بصورت الکترونیکی و با انجام فرآیندهای کسب و کار در شبکه های الکترونیکی از طریق جایگزینی اطلاعات به جای فرآیندهای کسب و کار انجام می دهد.
خدمات: از دیدگاه خدمات، تجارت الکترونیکی ابزاری است که در جهت اهداف دولت ها، موسسات، مصرف کنندگان و مدیران عمل کرده، هزینه های خدمات را کاهش داده و در عین حال کیفیت خدمات به مشتریان را افزایش داده و زمان تحویل آن را تسریع می کند.
آموزش: از دیدگاه آموزشی، تجارت الکترونیکی یادگیری Online را ممکن ساخته و به آموزش در مدارس، دانشگاه ها و سایر سازمان ها از جمله سازمانهای تجاری کمک می کند.
مشارکت: از دیدگاه مشارکت، تجارت الکترونیکی چارچوبی برای همکاری چه در داخل سازمان و چه بین سازمانهای مختلف است.
اجتماعی: از دیدگاه اجتماعی، تجارت الکترونیکی محلی برای گردهمایی اعضا برای آموزش، انجام معاملات و همکاری است.
✅ ابعاد تجارت الکترونیکی
بسته به میزان دیجیتالی شدن (انتقال از شکل فیزیکی به شکل دیجیتال)، میتوان تجارت الکترونیکی را به شکل های مختلفی دسته بندی کرد.
- محصول یا خدمت فروخته شده
- فرآیند فروش
- عامل تحویل یا واسطه
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
📌 درباره FMEA
روش FMEA یک تکنیک مهندسی است که به منظور مشخص کردن خطاها، مشکلات و اشتباهات بالقوه موجود در سیستم، فرایند، محصول/خدمت و اثرات آن بکار برده می شود.FMEA یکی از ابزارهای متعددی است که به دنبال تشخیص مشکلات احتمالی در مراحل اولیه طراحی محصول/فرایند است. هرچقدر خرابی زودتر تشخیص داده شود، هزینه کمتری خواهد داشت. این یکی از اصول مهم کیفی است.
✅ مراحل اجرای FMEA
مراحلی که در ادامه بیان می شود، روش عمومی پیاده سازی آن است. برخی جزییات ممکن است با توجه به صنعت یا سازمان شما متفاوت باشد.
📍تشکیل تیم چند کارکردی: تهیه FMEA نیازمند فعالیت تیمی است. تعداد ترکیب افراد در تیم FMEA به پیچیدگی فرآیند یا محصول تحت بررسی بستگی دارد، اما معمولا بیش از ۶ نفر توصیه نمی شود. در صورت پیچیدگی محصول یا فرآیند بهتر است کمیته های متعددی تشکیل شوند و هر تیم فرعی، قسمتی از موضوع را به عهده بگیرد.
📍شناسایی فرایند/سیستم تحت مطالعه:سایت یا مکانی که در آن ارزیابی ریسک انجام میشود باید کاملاً شناسایی و نحوه فعالیت ها و فرایندها به دقت بررسی شود.
📍مشخص کردن گامهای فرایند یا اجزای سیستم
📍فهرست کردن حالات بالقوه خطا برای هر یک از آنها: تمام خطرات محیطی، تجهیزاتی، موادی، انسانی و … که ایمنی را تهدید می کنند باید در نظر گرفته شود؛ همچنین حالات هر خطر نیز باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.شناسایی حالات خرابی و خطرات از راههای زیر:
بازخوردهای مشتریان
گزارش عیوب مشاهده شده در محصولات تولیدی
انجام طوفان ذهنی برای شناسایی حالات بالقوه خرابی
📍تعیین اثرات بالقوه بروز هر یک از این حالات خطا :
اثر بالقوه خرابی نتیجه و پیامد حالت خرابی است که متوجه فرآیند بعدی، محصول، مشتری و یا قوانین دولتی می شود. کاهش در وخامت خطر فقط از طریق اعمال تغییرات در فرایند و نحوه انجام فعالیت ها امکان پذیر است.
📍تعیین علل بروز هر یک از این حالتهای خطاها: شناخت کافی از محدوده مورد ارزیابی می تواند کمک فراوانی برای شناسایی علل بوجود آمدن خطا باشد. اطلاعات فنی، زیست محیطی و ارگونومیک نیز در شناسایی بهتر علل موثر هستند.
📍فهرست کردن کنترل های جاری به منظور شناسایی و جلوگیری از این خطاها: در این مرحله اعضای تیم باید کنترل هایی را که هم اکنون در فرایند تحت مطالعه جهت شناسایی حالات خطا وجود دارند، شناسایی نموده و ان ها را فهرست کنند.
📍محاسبه عدد اولویت ریسک (RPN): RPN از حاصلضرب اعداد شدت اثر، احتمال وقوع و احتمال تشخیص حاصل می شود. PRN به تنهایی هیچ معنایی ندارد بلکه فقط معیاری برای رتبه بندی خرابی ها در یک خدمت است. عدد اولویت ریسک عددی بین ۱ و ۱۰۰ خواهد بود. برای اعداد ریسک بالا، کارگروهی باید جهت پائین آوردن این عدد از طریق اقدام اصلاحی تشکیل گردد.
- احتمال وقوع: احتمال وقوع آن مشخص می کند که یک علت یا مکانیزم بالقوه خطر با چه تواتری رخ می دهد.
- احتمال تشخیص: نوعی ارزیابی از میزان توانایی است که به منظور شناسایی یک علت/مکانیزم وقوع خطر وجود دارد.
📍بازبینی عدد اولویت ریسک: پس از پیاده سازی اقدامات اصلاحی باید مجددا RPN را حساب کرد و فعالیت را بررسی کرد.
📍اجرا و پیاده سازی اقدامات پیشگیرانه و اصلاحی:
این اقدامات باید در جهت اهداف زیر وضع و انجام گردند:
حذف علل ریشه ای خطر
کاهش وخامت اثر خطا
افزایش احتمال کشف خطر در فرایند
افزایش رضایت کاری کارکنان از وضعیت ایمنی
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
روش FMEA یک تکنیک مهندسی است که به منظور مشخص کردن خطاها، مشکلات و اشتباهات بالقوه موجود در سیستم، فرایند، محصول/خدمت و اثرات آن بکار برده می شود.FMEA یکی از ابزارهای متعددی است که به دنبال تشخیص مشکلات احتمالی در مراحل اولیه طراحی محصول/فرایند است. هرچقدر خرابی زودتر تشخیص داده شود، هزینه کمتری خواهد داشت. این یکی از اصول مهم کیفی است.
✅ مراحل اجرای FMEA
مراحلی که در ادامه بیان می شود، روش عمومی پیاده سازی آن است. برخی جزییات ممکن است با توجه به صنعت یا سازمان شما متفاوت باشد.
📍تشکیل تیم چند کارکردی: تهیه FMEA نیازمند فعالیت تیمی است. تعداد ترکیب افراد در تیم FMEA به پیچیدگی فرآیند یا محصول تحت بررسی بستگی دارد، اما معمولا بیش از ۶ نفر توصیه نمی شود. در صورت پیچیدگی محصول یا فرآیند بهتر است کمیته های متعددی تشکیل شوند و هر تیم فرعی، قسمتی از موضوع را به عهده بگیرد.
📍شناسایی فرایند/سیستم تحت مطالعه:سایت یا مکانی که در آن ارزیابی ریسک انجام میشود باید کاملاً شناسایی و نحوه فعالیت ها و فرایندها به دقت بررسی شود.
📍مشخص کردن گامهای فرایند یا اجزای سیستم
📍فهرست کردن حالات بالقوه خطا برای هر یک از آنها: تمام خطرات محیطی، تجهیزاتی، موادی، انسانی و … که ایمنی را تهدید می کنند باید در نظر گرفته شود؛ همچنین حالات هر خطر نیز باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.شناسایی حالات خرابی و خطرات از راههای زیر:
بازخوردهای مشتریان
گزارش عیوب مشاهده شده در محصولات تولیدی
انجام طوفان ذهنی برای شناسایی حالات بالقوه خرابی
📍تعیین اثرات بالقوه بروز هر یک از این حالات خطا :
اثر بالقوه خرابی نتیجه و پیامد حالت خرابی است که متوجه فرآیند بعدی، محصول، مشتری و یا قوانین دولتی می شود. کاهش در وخامت خطر فقط از طریق اعمال تغییرات در فرایند و نحوه انجام فعالیت ها امکان پذیر است.
📍تعیین علل بروز هر یک از این حالتهای خطاها: شناخت کافی از محدوده مورد ارزیابی می تواند کمک فراوانی برای شناسایی علل بوجود آمدن خطا باشد. اطلاعات فنی، زیست محیطی و ارگونومیک نیز در شناسایی بهتر علل موثر هستند.
📍فهرست کردن کنترل های جاری به منظور شناسایی و جلوگیری از این خطاها: در این مرحله اعضای تیم باید کنترل هایی را که هم اکنون در فرایند تحت مطالعه جهت شناسایی حالات خطا وجود دارند، شناسایی نموده و ان ها را فهرست کنند.
📍محاسبه عدد اولویت ریسک (RPN): RPN از حاصلضرب اعداد شدت اثر، احتمال وقوع و احتمال تشخیص حاصل می شود. PRN به تنهایی هیچ معنایی ندارد بلکه فقط معیاری برای رتبه بندی خرابی ها در یک خدمت است. عدد اولویت ریسک عددی بین ۱ و ۱۰۰ خواهد بود. برای اعداد ریسک بالا، کارگروهی باید جهت پائین آوردن این عدد از طریق اقدام اصلاحی تشکیل گردد.
- احتمال وقوع: احتمال وقوع آن مشخص می کند که یک علت یا مکانیزم بالقوه خطر با چه تواتری رخ می دهد.
- احتمال تشخیص: نوعی ارزیابی از میزان توانایی است که به منظور شناسایی یک علت/مکانیزم وقوع خطر وجود دارد.
📍بازبینی عدد اولویت ریسک: پس از پیاده سازی اقدامات اصلاحی باید مجددا RPN را حساب کرد و فعالیت را بررسی کرد.
📍اجرا و پیاده سازی اقدامات پیشگیرانه و اصلاحی:
این اقدامات باید در جهت اهداف زیر وضع و انجام گردند:
حذف علل ریشه ای خطر
کاهش وخامت اثر خطا
افزایش احتمال کشف خطر در فرایند
افزایش رضایت کاری کارکنان از وضعیت ایمنی
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
Forwarded from دانشکده مهندسی صنایع
📌 کیفیت کالا
به قابلیتی که یک کالا یا خدمت از آن برخوردار است، کیفیت کالا می گویند مثل دوام، اعتماد گذاری، دقت در تولید، راحتی در استفاده، تغییر پذیری، بهبود پذیری و دیگر صفات با ارزش و سودمندی که مورد توجه مشتری است. بنابراین کیفیت، مجموعه خصوصیات و مشخصات کالا یا خدمتی است که نیازها و رضایت مشتری را بیش از حد انتظار وی تامین می کند و مشتری آن را به زبان می آورد. تولیدکننده موفق کسی است ک با توجه به نیازهای مشتری، خواسته های وی را به خصوصیات کالا و یا خدمات تبدیل می کند.
✅ ویژگی های مهم کیفیت
مشتری گرایی
فرهنگ سازی
تداوم و استمرار
فراگیری و فرآیندگرایی
خلاقیت و نوآفرینی
قابلیت اندازه گیری
✅ نتایج تاثیر گذاری کیفیت کالا :
جلب رضایت مشتری
افزایش فروش
تقویت اعتبار بنگاه اقتصادی
افزایش رقابت
رونق بازار
✅ کنترل کیفیت در نظام تولید
کنترل کیفیت یک نوع رهبری و هماهنگی بین انسان (نیروی کار)، عملیات، تجهیزات، اطلاعات و مواد است که به کیفیت محصول ختم می شود و در تمام مراحل نظام تولید می تواند در نظر گرفته شود. کنترل کیفیت در نظام تولید شامل مراحل زیر است.
بازاریابی: ارزیابی کیفیتی که مشتری آماده است بابت آن پول پرداخت کند.
مهندسی: تبدیل ارزیابی های بازاریابی با مشخصات فنی و تنظیم استانداردها، برابر با خواست مشتری
بازرگانی خرید: کنترل تامین مواد اولیه، قطعات، ابزار آلات و …
برنامه ریزی: کنترل فرآیند تولید، ابزارهای مربوط به آن برنامه زمان بندی تولید و … متناسب با نیاز مشتری
تولید و ساخت: کنترل عملیات اجرایی ساخت و تولید براساس مشخصات فنی و مهندسی
بازرسی و تست: کنترل کالا با مشخصات مورد نظر مشتری
بسته بندی و حمل: کنترل بسته بندی و حمل براساس درخواست مشتری
نصب و خدمات بعد از فروش: به منظور کنترل فرآیند رضایت مشتری
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
به قابلیتی که یک کالا یا خدمت از آن برخوردار است، کیفیت کالا می گویند مثل دوام، اعتماد گذاری، دقت در تولید، راحتی در استفاده، تغییر پذیری، بهبود پذیری و دیگر صفات با ارزش و سودمندی که مورد توجه مشتری است. بنابراین کیفیت، مجموعه خصوصیات و مشخصات کالا یا خدمتی است که نیازها و رضایت مشتری را بیش از حد انتظار وی تامین می کند و مشتری آن را به زبان می آورد. تولیدکننده موفق کسی است ک با توجه به نیازهای مشتری، خواسته های وی را به خصوصیات کالا و یا خدمات تبدیل می کند.
✅ ویژگی های مهم کیفیت
مشتری گرایی
فرهنگ سازی
تداوم و استمرار
فراگیری و فرآیندگرایی
خلاقیت و نوآفرینی
قابلیت اندازه گیری
✅ نتایج تاثیر گذاری کیفیت کالا :
جلب رضایت مشتری
افزایش فروش
تقویت اعتبار بنگاه اقتصادی
افزایش رقابت
رونق بازار
✅ کنترل کیفیت در نظام تولید
کنترل کیفیت یک نوع رهبری و هماهنگی بین انسان (نیروی کار)، عملیات، تجهیزات، اطلاعات و مواد است که به کیفیت محصول ختم می شود و در تمام مراحل نظام تولید می تواند در نظر گرفته شود. کنترل کیفیت در نظام تولید شامل مراحل زیر است.
بازاریابی: ارزیابی کیفیتی که مشتری آماده است بابت آن پول پرداخت کند.
مهندسی: تبدیل ارزیابی های بازاریابی با مشخصات فنی و تنظیم استانداردها، برابر با خواست مشتری
بازرگانی خرید: کنترل تامین مواد اولیه، قطعات، ابزار آلات و …
برنامه ریزی: کنترل فرآیند تولید، ابزارهای مربوط به آن برنامه زمان بندی تولید و … متناسب با نیاز مشتری
تولید و ساخت: کنترل عملیات اجرایی ساخت و تولید براساس مشخصات فنی و مهندسی
بازرسی و تست: کنترل کالا با مشخصات مورد نظر مشتری
بسته بندی و حمل: کنترل بسته بندی و حمل براساس درخواست مشتری
نصب و خدمات بعد از فروش: به منظور کنترل فرآیند رضایت مشتری
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
📌 منطق فازی
اصطلاح «فازی» (Fuzzy) به معنی گنگ و نامشخص است. در زندگی عادی نیز گاهی با موقعیتیهایی مواجه میشویم که نمیدانیم تصمیم درست یا نادرست کدام است و عملکرد صحیح از چشممان مخفی شده. در این هنگام، «منطق فازی» (Fuzzy Logic) یک پیشنهاد منطعف و با ارزش ارائه میدهد. به این ترتیب برای هر موقعیتی میتوان میزان عدم قطعیتی تعیین کرد. به همین علت گاهی به منطق فازی، منطق مشکک هم میگویند زیرا نتایج آن با شک و تردید ایجاد شدهاند.
منطق فازی، امروزه به حل بسیاری از مسائل مربوط به تصمیمگیری کمک کرده است بطوری که در بیشتر مواقع، بهترین تصمیم براساس ورودیها را تولید میکند. منطق فازی، برمبنای تصمیمگیریهای انسانی پایهریزی شده است و به صورتی میتوان آن را توسعه «منطق ارسطویی» (Aristotle Logic) یا «منطق بولی» (Boolean Logic) دانست. امروزه برمبنای منطق فازی، «اعداد فازی» (Fuzzy Numbers)، «محاسبات فازی» (Fuzzy Arithmetic) و حتی روشهای آماری فازی (Statistical Fuzzy Tools) نظیر خوشهبندی فازی ایجاد شده است. دستگاهها و رایانههایی تولید شده که دارای عملکرد به مراتب بهتر نسبت به دستگاههای مشابه با منطق بولی هستند.
مفهوم و مطالعه در مورد منطق فازی از سال 1۹2۰ آغاز شد ولی عبارت منطق فازی اولین بار توسط پروفسور لطفی عسگرزاده (1921-2017) در سال 1۹۶۵ در دانشگاه برکلی به کار رفت. ایشان با توجه به منطق به کار رفته در دستگاههای دیجیتال، متوجه شد که این دستگاهها توانایی شبیهسازی تفکرات و ایدههای ذهن انسان را دارا نیستند و نمیتوانند مانند انسان فکر کنند زیرا منطق دیجیتال برای هر تصمیم فقط دو وضعیت «درست» (True) و «غلط» (False) را در نظر میگیرد، در حالیکه تفکر انسانی درجاتی از درستی یا نادرستی را برای تصمیم محسوب میکند.
میتوان رویکرد منطق فازی را به شکلی تصور کرد که به جای در نظر گرفتن دو وضعیت مثلا سیاه یا سفید، طیفی از رنگ خاکستری را جایگزین کرد که از یک طرف به رنگ سفید و از طرف دیگر به رنگ سیاه محدود میشود. در حوزههای مختلفی مانند «هوش مصنوعی» (Artificial Intelligence) و «نظریه کنترل» (Control Theory) از منطق فازی استفاده میشود. بنابراین با استفاده از منطق فازی در این زمینهها، رایانهها قادر هستند براساس دادههای غیرقطعی و غیرصریح، محاسبات و تصمیمسازی کنند.
❗️ برای آشنایی بیشتر با منطق فازی و طراحی سیستم های فازی از پاورپوینت آموزشی ارائه شده در پست بعد استفاده نمایید.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
اصطلاح «فازی» (Fuzzy) به معنی گنگ و نامشخص است. در زندگی عادی نیز گاهی با موقعیتیهایی مواجه میشویم که نمیدانیم تصمیم درست یا نادرست کدام است و عملکرد صحیح از چشممان مخفی شده. در این هنگام، «منطق فازی» (Fuzzy Logic) یک پیشنهاد منطعف و با ارزش ارائه میدهد. به این ترتیب برای هر موقعیتی میتوان میزان عدم قطعیتی تعیین کرد. به همین علت گاهی به منطق فازی، منطق مشکک هم میگویند زیرا نتایج آن با شک و تردید ایجاد شدهاند.
منطق فازی، امروزه به حل بسیاری از مسائل مربوط به تصمیمگیری کمک کرده است بطوری که در بیشتر مواقع، بهترین تصمیم براساس ورودیها را تولید میکند. منطق فازی، برمبنای تصمیمگیریهای انسانی پایهریزی شده است و به صورتی میتوان آن را توسعه «منطق ارسطویی» (Aristotle Logic) یا «منطق بولی» (Boolean Logic) دانست. امروزه برمبنای منطق فازی، «اعداد فازی» (Fuzzy Numbers)، «محاسبات فازی» (Fuzzy Arithmetic) و حتی روشهای آماری فازی (Statistical Fuzzy Tools) نظیر خوشهبندی فازی ایجاد شده است. دستگاهها و رایانههایی تولید شده که دارای عملکرد به مراتب بهتر نسبت به دستگاههای مشابه با منطق بولی هستند.
مفهوم و مطالعه در مورد منطق فازی از سال 1۹2۰ آغاز شد ولی عبارت منطق فازی اولین بار توسط پروفسور لطفی عسگرزاده (1921-2017) در سال 1۹۶۵ در دانشگاه برکلی به کار رفت. ایشان با توجه به منطق به کار رفته در دستگاههای دیجیتال، متوجه شد که این دستگاهها توانایی شبیهسازی تفکرات و ایدههای ذهن انسان را دارا نیستند و نمیتوانند مانند انسان فکر کنند زیرا منطق دیجیتال برای هر تصمیم فقط دو وضعیت «درست» (True) و «غلط» (False) را در نظر میگیرد، در حالیکه تفکر انسانی درجاتی از درستی یا نادرستی را برای تصمیم محسوب میکند.
میتوان رویکرد منطق فازی را به شکلی تصور کرد که به جای در نظر گرفتن دو وضعیت مثلا سیاه یا سفید، طیفی از رنگ خاکستری را جایگزین کرد که از یک طرف به رنگ سفید و از طرف دیگر به رنگ سیاه محدود میشود. در حوزههای مختلفی مانند «هوش مصنوعی» (Artificial Intelligence) و «نظریه کنترل» (Control Theory) از منطق فازی استفاده میشود. بنابراین با استفاده از منطق فازی در این زمینهها، رایانهها قادر هستند براساس دادههای غیرقطعی و غیرصریح، محاسبات و تصمیمسازی کنند.
❗️ برای آشنایی بیشتر با منطق فازی و طراحی سیستم های فازی از پاورپوینت آموزشی ارائه شده در پست بعد استفاده نمایید.
⚙️ دانشکده صنایع و مدیریت👇
@ieinstitute
Forwarded from دانشکده مهندسی صنایع
Forwarded from دانشکده مهندسی صنایع
[email protected]
555.5 KB