Telegram Web Link
مزار شریف/قسمت اول
.
«طالبان به زور وارد كنسولگري شدند، صدايشان در حياط به گوش مي‌رسد، بايد قطع كنم...»
این آخرین پیامی بود که محمود صارمی خبرنگار ایرنا در ۱۷مرداد ۷۷ از کنسولگری ایران در مزارشریف مخابره کرد. پس از یک ماه بی‌خبری، مشخص شد که صارمی و ۸ تن از دیپلماتهای ایرانی به دست طالبان به شهادت رسیده‌اند.
از چند روز قبل که طالبان به مزارشریف حمله کرده بود، دیپلماتها درخواست ترک آنجا را کرده بودند. «الله‌مدد شاهسون» تنها بازمانده این حادثه می‌گوید:
«ناصری از چند روز قبل، با وزارت خارجه در تماس بود. می‌گفتند: پاکستان حفظ جان شما را تضمین کرده و از هر لحاظ خاطر ما را جمع کردند که در صورت سقوط شهر، اتفاقی برایمان نخواهد افتاد. به اعتبار همین ضمانت‌ها، هنگامی که در کنسولگری را به صدا در آوردند، در را به رویشان باز کردیم.»
شاهسون حتی به علاالدین بروجردی نماینده ویژه در امور افغانستان، نامه می‌نویسد:
«نوشتیم که مزار شریف در حال سقوط است و بهتره نقل مکان کنیم، اما نماینده ویژه در امور افغانستان، به خواست خودشان یا از طریق کانال وزیر خارجه تأکید بر ماندن کردند. شاید استدلالشان این بود که حضور دیپلمات‌ها باعث دلگرمی مردم مزارشریف می‌شود.»
سال۹۳ بروجردی در برنامه شناسنامه گفت: «معاونین وقت وزارت خارجه توافق نکردند که دیپلمات‌ها را از افغانستان بیرون ببریم و قرار شد مسئولیت را به نیروهای امنیتی پاکستان محول کنیم و به اصطلاح گوشت را به دست گربه دادیم»
پس از این گفته، همسر شهید صارمی اعتراض کرد: «همه دولت‌ها به اتباع خود گفته بودند به کشورشان برگردند اما آقای بروجردی به محمود گفت باید به افغانستان برگردد و بعد‌ها خودش با هواپیمایی که محمود با آن به مزارشریف رفته بود، به ایران بازگشت! دولت باید پیگیری کند چه اتفاقی افتاد؟الان بعد از این همه سال آقای بروجردی به جای توضیح اتفاق، می‌گوید گوشت را دست گربه دادیم؟!»
.
۲۰سال از آن فاجعه می‌گذرد و کمال خرازی وزیر امور خارجه، بروجردی، محسن امین‌زاده و سایر مسئولین توضیح ندادند که با چه استدلالی اجازه خروج دیپلماتها را از مزارشریف ندادند؟ حتی اگر پاکستان ‌هم امنیت را ضمانت کرده بود، وقتی ایران، طالبان را به رسمیت نمی‌شناخت و کنسولی نمی‌توانست امور محوله را انجام دهد، چه لزومی داشت آنان در شهر بمانند؟ دولت خاتمی، مجلس و شورای امنیت ملی هیچگاه کمیته‌ای حقیقت یاب برای مشخص شدن عاملان این اشتباه تشکیل ندادند. هیچکس به دلیل قصور محاکمه نشد و تنها به مناسبت شهادت صارمی، روزی به نام خبرنگار نامگذاری شد!

ادامه دارد...
#جواد_موگویی

🌐 https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
.مزارشریف/ قسمت دوم
.
بلافاصله بعد از حمله طالبان به کنسولگری، جلسه شورای امنیت تشکیل می‌شود‌. علی ربیعی معاون وقت شورایعالی امنیت ملی می‌گوید: «در شب حمله طالبان به کنسولگری ایران، با توجه به عدم حضور حسن روحانی، به من گفتند «جلسه شورایعالی امنیت ملی را تشکیل دهید». از سرلشکر فیروز آبادی درخواست کردم تا مدیریت جلسه را بر عهده بگیرد، دوستان مختلفی از وزارتخانه‌های اطلاعات و خارجه و سپاه، ارتش و... در این جلسه حضور پیدا کردند، آن شب احمدشاه‌ مسعود به من گزارش داد که «اگر شما به هرات نیایید، کل آنجا دست طالبان خواهد افتاد. هیچی باقی نمانده است». من این گزارش را انعکاس دادم. یک دیدگاه این بود که باید به افغانستان و نیروهای احمد شاه یا جاهای دیگر کمک کنیم تا بتوانند هرات را باز پس‌گیری کنند، در این صورت باید حمایتی در داخل خاک افغانستان نیز از این نیروها صورت می‌گرفت. حدود ساعت ۲ شب بود که جمع‌بندی جلسه را امضا کردم و به بیت رهبری فرستادم، فردای آن روز نماز صبح را خواندم و حدود ساعت ۷ صبح در محل کار خود حاضر شدم؛ وقتی وارد اتاق کارم شدم با نامه‌ای که احتمالا ساعت ۵صبح فرستاده شده بود، بر روی میز خود مواجه شدم که در آن نوشته شده بودند: ما وارد این دام نمی‌شویم ولی تدابیر دیگر باید انجام شود؛ که با توجه به این تصمیم بسیار هوشمندانه رهبری‌ ما وارد آن باتلاق نشدیم.»
وحید مژده روزنامه‌نگار معروف افغان می‌گوید: «جريانی داخل طالبان كه يكسر آن به بعضی حلقه‌ها در پاكستان وصل بود می‌‏خواستند با شهادت ديپلمات‏‌های ايرانی جنگ ايجاد كنند. دامی براي ايران و كشاندن اين كشور در جنگی ناخواسته بود كه اگر رخ می‌داد بايد سال‏ها در آن مصروف می‏‌ماند. خبر كشته شدن ديپلمات‌‏ها حيرت را در ميان مسئولان وزارت خارجه زمان طالبان برانگيخت. بعد از مدتی روشن شد يكی از فرماندهان طالبان به نام ملادوست محمد با افرادش كه در ميان آنان تعدادی از افراد پاكستانی نيز وجود داشتند، دست به كشتار ديپلمات‏‌ها زده بودند. همه شواهد موجود بود كه اين افراد بصورت خودسر دست به چنين اعمالی نبرده بودند و دست‏های قدرتمند پشت پرده، اين روند را رهبری می‌‏كرد. وكيل احمد متوكل، وزير خارجه سابق طالبان، نيز در آن‏ زمان گفت: كساني كه دست به اين عمل زدند در صف ما بودند، اما از ما نبودند. متوكل اين حرف را با دقت تمام و حساب شده به زبان آورده بود.»

شواهد بسیاری نشان می‌دهد که دستگاه امنیتی پاکستان(ISI)، عملیات کشتار دیپلمات‌ها را با هدف کشاندن ایران به جنگ طراحی کرده بود که با تدبیر رهبری خنثی ‌شد.

#جواد_موگویی
🌐 https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
جنگی که نشد!

روز ۱۱ مرداد ۶۹ هاشمی با رهبری تماس تلفنی گرفت و خبر داد عراق به کویت حمله کرده: «قرار شد در موضع‌گیری عجله نکنیم و شورای امنیت ملی را تشکیل دهیم.»
صدام برای فرار از بدهی ۳۰ میلیارد دلاری به کویت و استفاده از نفت این کشور برای بازسازی عراق، به کویت حمله کرد. صدام در ۱۳ ساعت درحالی که پادشاه کویت به عربستان فرار کرده بود، کویت را اشغال کرد.
نظر رهبری و هاشمی این بود که ایران نباید وارد این جنگ شود «نظر ایشان و من متفق بود؛ برای جلوگیری از دخالت آمریکا، نباید عملا درگیر شویم.»
سرانجام چندماه بعد، آمریکا و ۲۰ کشور دیگر با مصوبه سازمان ملل به عراق حمله کردند. صدام نیز به تلافی چند موشک به اسرائیل زد. چند روز بعد مجمع روحانیون مبارز تلویحا اعلام کرد که ایران باید در کنار صدام وارد جنگ با اسرائیل و آمریکا شود:
«از مسلمانان و از هسته‌های انقلابی جهان اسلام می‌خواهیم خود را برای ضربه زدن به منافع آمریکا در منطقه و سراسر جهان آماده کنند...در این لحظات حساس از شورای عالی امنیت ملی درخواست می‌کنیم که با الهام از تعالیم و سیره امام در مقابله با آمریکا با تدبیری همه جانبه و با استظهار به نیروی انقلابی ملت و اعتماد به خواست و اراده ملت‌های مسلمان برای مقابله با خطرات و نقشه شوم آمریکا و تأمین منافع و مصالح ایران با قاطعیت به بهره‌گیری از فرصت‌ها و اتخاذ تصمیم‌های مناسب بپردازد.»
بهزاد نبوی هم گفت که باید به اسرائیل حمله کرد: «این جنگ فرصتی تاریخی برای حمله به اسرائیل به وجود آورده بود که از دست رفت...وظیفه ما این بود که به هر طریق ممکن است سمت و سوی جنگ را عوض کنیم»
اما علی‌اکبر محتشمی‌پور عضو شاخص مجمع روحانیون در نطقش در مجلس گفت که صدام، خالدبن ولید در تاریخ اسلام است و باید به او کمک کرد: «امروز بحث بر سر گذشته عراق و ایران نیست...امروز ملت‌های مسلمان منطقه به خصوص ملت ایران وظیفه شرعی دارند تا در جهادی مقدس به مقابله با نیروهای کفر آمریکا و ناتو و صهیونیسم برخیزند و به آرزوهای امام که خلیج فارس باید گورستان آمریکایی‌های متجاوز شود جامه عمل بپوشاند.»
.
پی‌نوشت:
تدبیر رهبری ایران را از جنگی بیهوده رهانید. اما باید تاریخ انقلاب را موشکافی کرد تا عیان شود که چگونه بی‌تدبیری اصلاح‌طلبان، کشور را تنها یک سال پس از جنگ تحمیلی، به یک قدمی جنگی دیگر کشاند. اصلاح‌طلبانی که حالا نظام و رهبری را به جنگ طلبی متهم می‌کنند.
.
منابع: خاطرات هاشمی سال۶۹
روزنامه سلام و کیهان-۶۹/۱۲/۹

#جواد_موگویی

🌐 https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
.
خرداد سال ۶۹ ایران در وضعیت آتش‌بس با عراق بود که هاشمی گفت: «ایران برای سیستم دفاعی، از تمام امکانات بهره خواهد گرفت. و در برنامه ۵۰ ساله کشور نیز ۱۰ میلیارد دلار برای خریدهای نظامی اختصاص یافته. ایران، قوی‌ترین کشور جهان سوم از نظر صنایع نظامی است»
همین سیاست ما را به توان دفاع موشکی رساند.
اما سه دهه بعد که روحانی سیاست خارجی خود را برپایه مذاکره با آمریکا بنا نهاد، مرحوم هاشمی توان افزایش موشکی را بیهوده خواند: «دنیای فردا، دنیای گفتمان‌ها است نه موشک‌ها.»
.
سال ۶۷ که جنگ پایان یافت، ایران از تجربه ۸ ساله جنگ دریافت که تنها افزایش توان دفاعی می‌تواند سایه جنگ را از سر کشور خارج کند. اما مشخص نیست که در دهه ۹۰ که چند کشور همسایه درگیر جنگ با داعش، اسرائیل و آمریکا هستند، و آمریکا نیز گزینه نظامی را روی میز خود گذاشته، چرا هاشمی معتقد بود دیگر دنیا عرصه گفتگو شده نه موشک‌ها؟
اوضاع سیاسی منطقه خلاف این سخن مرحوم را ثابت می‌کند. و هنوز گزینه جنگ در عرصه دیپلماسی مهمترین اهرم است. شاید اگر مرحوم هاشمی ریاست‌جمهوریِ ترامپ را می‌دید در موضع‌گیری خود تجدیدنظر می‌کرد.
.
منبع: خاطرات هاشمی سال ۶۹- ص ۱۶۹

#جواد_موگویی
🌐 https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
پهلوانِ پهلوی!
.
شعبان جعفری در خاطراتش درباره این که چرا لقب «شعبون بی‌مخ» را به او دادند می‌گوید: «بچه‌ها که می‌خواستن برن دستشویی، اینجوری می‌کردن ‍‍‌‌‌‏[انگشت سبابه را به نشان اجازه‌گرفتن بالا می‌برد‌‏] آن وقت معلم می‌گفت: «برو!» من این کارو نمی‌کردم. هر وقت می‌خواستم راهمو می‌کشیدم می‌رفتم بیرون. اون وقت معلم با انگشت میزد به شقیقه‌ش و به بچه‌ها می‌گفت: «مخش خرابه! مخ نداره!» از همون جا اینا اسم ما رو گذاشتن شعبان بی‌مخ...»
.
شعبان بی‌مخ روز کودتای ۲۸ مرداد دارودسته چاقوکشش را به طرفداری از شاه به خیابان کشاند و با شعار زنده باد شاه، به جان مردم افتاد. هرجا که می‌رسیدند عکس شاه را نصب می‌کردند. بعد به خانه مصدق رفت و خاکش را به توبره کشید.
شعبان پس از کودتا به تاجبخش معروف شد. فرح نیز لقب «پهلوان پهلوی» به او داد تا از او تشکری کرده باشد. تیمسار زاهدی هم او را به دیدار شاه برد. شاه به پاس خدماتش زمینی برای تاسیس باشگاه ورزشی به وی اهدا کرد و اجازه داد «جمعیت جوانان جانباز» را تاسیس کند:
«سه ساله باشگاه رو درست کردیم. از اعلی‌حضرت قول گرفتم برای افتتاحش بیان. گفتن: «می‌ آم». روزی هم که تشریف آوردن اونجا رو افتتاح کنن، وقتی مجسمه خودشونو نیگاه کردن، گفتن چرا این لباس رو تن من کردی؟ این رو فوری عوض کنین.» مجسمه شو با برنز درست کرده بودیم»

پی‌نوشت:
۲۸ مرداد روزگاری است که محمدرضا شاه تاج و تختش را به مدد اراذل و اوباش نگاه ‌داشت. حال امروز فرزندش از دموکراسی، آزادی و شنیدن صدای مخالف سخن می‌گوید...
تاریخ را نگفتیم که امروز حال و روزمان اینگونه شده که در دهه ۹۰ مردم بی‌اطلاع، درست جلوی مسجد گوهرشاد "شعار رضاخان روحت شاد" سر می‌دهند.
.
منبع: کتاب خاطرات شعبان جعفری- هما سرشار

#جواد_موگویی
🌐 https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
جرمش آن بود که اسرار هویدا می‌کرد...

کیف انگلیسی!
همان کیفی که شیخ فضل‌الله نوری را بالای دار برد.
همان کیفی که مشروطه خواهان را به سفارت انگلیس کشاند تا دیگ‌های پلو را برایشان بار کنند.
کیف انگلیسی!
همان کیفی که سیدحسن تقی‌زاده را پای امضای قرارداد ۱۳۱۲ برد تا رضاخان نفت جنوب را یکجا به استعمار پیر پیش‌کش کند.
همان کیفی که آیت‌الله کاشانی را ترور شخصیت کرد تا نفت ملی را بین‌المللی کنند.
همان کیفی که مجلس سنا را به تصویب تاسیس ساواک وا داشت.
همان کیفی که سالهاست آقازاده‌ها را در دانشگاه‌های لندن نگه داشته.
همان کیفی که رجال ایران را دوتابیعتی می‌کند.
همان کیفی که آتش ۸۸ را به پا کرد.
کیف انگلیسی!
همان کیفی است که سالهاست در ایران دست به دست می‌شود.
مرحوم سید ضیاءالدین دری دست روی همین کیف گذاشت. تاوانش را هم داد. «دُرِ هنر انقلاب» را بایکوت کردن. ترور شخصیت کردن تا غریبانه و در سکوت رسانه‌ای او را به خاک بسپارند. اگر رویشان می‌شد در قطعه هنرمندان هم خاکش نمی‌کردند.
جرمش سنگین بود.
جرمش آن بود که اسرار هویدا می‌کرد...

#جواد_موگویی

🌐 https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
نظر رهبری درباره آرایش همسر فرعون!

ضرغامی پیش از پخش سریال یوسف پیامبر نزد رهبری می‌رود تا از او کسب تکلیف کند:
«به ایشان گفتم آرایش همسر فرعون زیاد است و یک جاهایی خود ما به آن اشکال داریم، ایشان فرمودند: اگر آن پیام کلی و معنوی که منتقل می‌شود، برتری و تفوق خود را نشان دهد، این مسائل می‌تواند قابل اغماض باشد.»

این روزها که مسئله عدم ورود فقه به چالش‌های اساسی جامعه داغ است، باید فقه هنر را نیز به لیست کارهای انجام نشده حوزه‌های علمیه اضافه کنیم. بایستی روایات در باب هنر استخراج شود تا فقه پویا چالش‌های فقه در سینما را واکاوی کند. و به سوالات پاسخ دهد: اینکه حدود جمال گرایی و زیباگرایی چیست؟ روش فهم از هنر، نسبت حکومت و هنر و نقش ممیزی چیست؟ نسبت حقوق و تکالیف هنرمند با آزادی چیست؟
حدود و احکام زن در سینما و صدها سوال و مسئله دیگر که حوزه باید با فقه پویا تکلیف آنها را مشخص کند.

منبع: مصاحبه ضرغامی با هفته‌نامه پنجره- ش ۱۰۳

#جواد_موگویی
🌐 https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
آذر ۶۳ آیت‌الله منتظری نامه‌ای محرمانه به یوسف صانعی دادستان کل کشور نوشت. و درخواست کرد اعدام نوشین نفیسی ملغی شود. نوشین نفیسی فرزند دکتر ابوتراب نفیسی پزشک مخصوص آیت‌الله منتظری بود.
نوشین نفیسی با نام مستعار ثریا عضو گروه «پیکار» بود. برادرانش مجید و سعید هم عضو پیکار بودند. بعد از اعلام جنگ مسلحانه در ۳۰خرداد ۶۰، نوشین نفیسی رهبر «جناح انقلابی» پیکار شد. همسرش بهمن محمودی هم عضو تشکیلات بود. سال ۶۱ اعضای این گروه دستگیر شدند.
سعید، بهمن و همسر مجید و بسیاری از اعضای رده پایین به جرم کشتار مردم اعدام شدند. نفیسی هم حکم اعدام گرفت. اما در حالی که اعضای رده پایین این گروهک اعدام شده بودند، منتظری خواستار توقف اعدام او شد.
۲۵ آذر ۶۳ صانعی در نامه‌ای به موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی، درخواست منتظری را مطرح کرد:
«با توجه به سیاست کلی فقیه عالیقدر حضرت آیت‌الله منتظری در رابطه با برخورد با افراد وابسته به گروهک‌ها و زندانیان و با توجه به عنایت خاص ایشان نسبت به جناب آقای دکتر نفیسی...مجازات اعدام او به ۱۵سال زندان و مدت حبس وی به ۵ سال معلق شود.»
چند روز بعد موسوی اردبیلی در نامه به لاجوردی دادستان انقلاب تهران، دستور توقف اعدام نوشین نفیسی را صادر کرد. شهید لاجوردی در زیر نامه دستور نوشت:
«زندانی نوشین نفیسی یکی از خبیث‌ترین و متعصب‌ترین افراد نادری است که در زندان منافقانه و به دروغ خود را بریده نشان می‌دهد. خدایا! تو شاهدی با دیدن این نامه و تبعیض غیرقابل تصور، مرگ خود را از تو خواستم!»
چند روز بعد نفیسی از زندان آزاد شد.

منبع: کتاب پرونده مسکوت

#جواد_موگویی

🌐 https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
.
محمدمهدی جعفری از اعضای نهضت آزادی در خاطراتش می‌نویسد: «برای ثبت در تاریخ باید عرض کنم که آیت‌الله طالقانی نظر موافقی نسبت به اصل ولایت فقیه نداشت. با توجه به اعتقاد شدیدی که به اصل شوراها داشتند و شوراها را مایه اصلی دموکراسی می‌دانستند طبیعی بود که با این اصل و ایده موافق نباشند. البته من در این باره با ایشان صحبتی نکرده‌ام.»
آیت‌الله طالقانی از طرفداران نظام شورایی و حضور مردم در قدرت بود اما در همان روزهای ابتدایی تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی درگذشت. طالقانی ۱۹ شهریور ۵۸ فوت کرد و ۲۱ شهریور اصل ۵ قانون اساسی (ولایت فقیه) با اکثریت آرا در جلسه پانزدهم مجلس تصویب شد. و اساسا طالقانی یک جلسه پیش از تصویب این اصل درگذشت و هیچ اعلام موضعی در باب ولایت فقیه نکرد. در طول سال‌های اخیر اعضای نهضت آزادی در خاطرات‌ و مصاحبه‌ها سعی کردند چهره‌ای از آیت‌الله در مخالفت با ولایت فقیه بسازنند، بدون اینکه قول یا اظهارنظری از او بیان کنند.
اولین تحریف در القای مخالفت طالقانی با اصل ولایت‌فقیه را روزنامه اطلاعات کرد و در روز وفات طالقانی در یادداشتی با عنوان «پدر طالقانی دیشب در مجلس چه گفت و چه رای داد» نوشت:
«جلسه حدود ساعت ۸بعدازظهر تمام شد. من با عجله از محل روزنامه‌نگاران پایین آمدم... در یک فرصت کوتاه به اونزدیک شدم و گفتم: آیت‌الله شما به اصل ۵ رای کبود دادید در حالی که که درباره این اصل هیچ نظری ندادید، هیچ صحبتی نکردید. آیا در مورد ۴ اصل دیگر هم رای شما چنین بوده؟ از پشت عینک نگاهی به من انداخت و گفت: «مگر شما فضولید؟!» گفتم: خیر، خبرنگارم، می‌خواهم بدانم شما چرا نظر اصلاحی ندادید؟ جواب نداد و با یک لبخند از درِ شیشه‌ای خارج شد...»
این تحریف آشکار روزنامه در حالی بود که طالقانی یک جلسه قبل از تصویب اصل ۵ درگذشته بود.
تحریف تاریخ یک شب اتفاق نمی‌افتد. اما کاهش سواد تاریخی- سیاسی جامعه بستر این تحریف را فراهم می‌کند.
.
منبع:
همگام با آزادی؛ خاطرات محمدمهدی جعفری
روزنامه اطلاعات۵۸/۶/۱۹

#جواد_موگویی
🌐 https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
.
مرحوم حمید سبزواری در خاطراتش می‌گوید: «حاج آقای قدوسی مشهدی برایم تعریف می‌کرد: ماکه جوان بودیم؛ من و آقای خامنه‌‌ای و چند جوان هم سن و سال دیگر در هفته یک روز ۵-۶ نفری می‌رفتیم خانه یک پیرمردی؛ آدم دانشوری بود. می‌رفتیم و شعری نیز که گفته بودیم می‌خواندیم و ایشان هم یک صحبتی می‌کردند و ما را نصیحت می‌کردن که در زندگی این‌طور باشید. چون سری از شعر هم داشت، ما شارژ می‌شدیم. یک روز آنجا رفتیم، آقای خامنه‌ای تازه عمامه گذاشته بود، موقع بیرون آمدن، خداحافظی کردیم از پیرمرد. ایشان گفتند آقاسیدعلی آقا با شما کاری داشتم. آقای خامنه‌ای آنجا ماندند. آن موقع یک برافروختگی در سیمای آقای خامنه‌ای مشاهده کردم. گفتم: سید! آقا چه فرمودند؟ گفتند که آقا مرا نصیحت کردند راجع به عمامه ای که سرم است که این عمامه این جوری است. گفتم خب اگر واقعا همین بود ما هم بهره می‌بردیم، اینکه حرف محرمانه‌ای نیست که آقا بگوید صبر کن با تو کار دارم.
گفت: آن چیزیست که حالا وقت گفتن آن نیست.
گفتم: یعنی چه؟ چرا؟
در خلوت ایشان را دیدم. گفتم این را باید بگویی! گفت والله ایشان یک چیزی فرمودند که من در خودم یک چنین مساله‌ای را نمی‌بینم. ایشان به من فرمودند: «خودت را بساز، یادت باشد تو یک روزی در این مملکت باید حرف اول را بزنی و مضمونی قریب به این»
این گفتار همیشه در یاد و خاطرم بود، تا شب ارتحال امام. شب ارتحال، من در سالن خانه‌مان خوابیده بودم و رادیو گرفته بودم. بعد کم کم آن را خاموش کردم. قبل از اینکه بخوابم رجال کشوری از نظرم گذشتند، نظرم رفت به اینکه بعد از امام چه کسی رهبر می‌شود؟ چه خواهد شد؟ این دغدغه، مدتی من را مشغول کرد، یک دفعه حرف قدسی به یادم افتاد... صبح که رادیو را باز کردم اعلام کردند که امر رهبری به آقای خامنه‌ای تعلق گرفته. آن وقت فهمیدم و پیش خود گفتم خدایا تو چه بندگانی داری، ما چه غافل هستیم، اینها چه کسانی هستند که از ورای پرده‌ها آینده را می‌بینند.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت»

منبع: حالِ اهل درد؛ خاطرات حمید سبزواری

#جواد_موگویی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
هاشمی در خاطراتش در سال ۷۰ می‌نویسد: «مهندس موسوی آمد... اجازه خواست در محل کارش، بعضی کارهای شخصی را در وقت غیراداری انجام دهد.»
در طول سال‌هایی که در تحقیق و پژوهش برای نوشتن کتاب «آخرین نخست‌وزیر؛ زندگی و زمانه مهندس موسوی» بودم، هیچ‌گاه با موردی از سواستفاده مالی و یا سو اخلاق از موسوی مواجه نشدم.
اگرچه در کتابم همواره رویکردی انتقادی به اندیشه، رفتار و عملکرد سیاسی او داشتم، اما موسوی را باید از پاک‌دست‌ و سالم‌ترین رجال انقلاب دانست. نخست‌وزیری که پس از پایان دوران قدرت، همچنان در همان خانه ساده زندگی و با پیکان شخصی رفت‌و آمد کرد. فرزندانش خلاف دیگر آقازاده‌ها هیچ‌گاه از رانت پدر استفاده نکردند و خود نیز با همان حقوق کارمندی زندگی کرد.
باید در تاریخ‌نگاری منصف بود حتی در مقابل مخالفان.
.
#جواد_موگویی

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
.
یک‌شنبه ۲۴ مرداد ۷۲ هاشمی برای دفاع از کابینه دولت به مجلس رفت. هاشمی در خاطراتش می‌نویسد:
«ساعت ۳بعدازظهر نتیجه رای‌گیری اعلام شد. مهدی آمد و خبر افتادن دکتر نوربخش (وزیر اقتصاد و اموردارایی) داد. دکتر روحانی هم تلفنی خبر داد. برای همه ما مایه تعجب بود، چون در مذاکرات مخالفتی با او نبود. حبیبی و زنجانی از سقوط نوربخش ناراحت بودند. پیشنهاد کردند که به گونه‌ای جبران کنیم. پست معاونت رییس‌جمهور در امور اقتصادی را راه جبران می‌دانستند... عفت از مشهد تلفن کرد. از عدم رای اعتماد مجلس به وزیر دارایی ناراحت بود.»
تا سال ۷۲ پستی به نام «معاونت رییس جمهور در امور اقتصادی» وجود نداشت. اما پس از آنکه مجلس چهارم، به دلیل عملکرد ضعیف محسن نوربخش در نوسانات ارزی، بحران دلار، سیاست‌های تعدیل اقتصادی و تورم بی‌سابقه ۴۹/۵ درصدی رای دوباره به وزارت او نداد، هاشمی ترجیح داد تا این پست را صرفا برای جبران ناراحتی‌ها از رای نیاوردن نوربخش تاسیس کند!

امروز در خبرها آمد که روحانی، ولی‌الله سیف را بعد از علملکرد ضعیفش در تنظیم بازار ارز، به «مشاور رئیس‌جمهور در امور پولی و بانکی» منصوب کرد!
واقعا این عملکرد دولتمردان به چه معناست؟ آیا اگر مدیری در عملکردش ناتوان باشد بازهم باید در پست‌های مشابه به کار گمارده شود؟ تکلیف نظارت مجلس بر قوه مجریه چه می‌شود؟ آیا این به نوعی دور زدن قانون و دهن کجی به مجلس و افکار عمومی نیست؟ آیا این رویه اجازه بازخواست یا محاکمه مدیران و وزاری ناکارمد را می‌دهد؟
آیا مدیری که در اوج بحران‌های اقتصادی با عملکرد ضعیف و شاید حتی خائنانه موجب سواستفاده مفسدان در بحران اقتصادی شده است، نباید حداقل خانه‌نشین شود؟

#جواد_موگویی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
.
هاشمی در خاطرات ۱۶ شهریور ۷۴ می‌نوسید:
«محسن رفیق‌دوست (رئیس بنیاد مستضعفان) آمد. از تبلیغاتی که در جریان محاکمه مساله بانک صادرات علیه او شد، شکایت نمود و اظهار نارضایتی کرد از اینکه کسی که او امان داده و از خارج آمده، اکنون محکوم به اعدام شده»
.
اختلاس ۱۲۳میلیاردی در بانک صادرات به ریاست ولی‌الله سیف، بزرگترین فساد مالی بعد از انقلاب توسط «فاضل خداداد» با تبانی کارمندان بانک صادرات و مرتضی رفیق‌دوست(برادر محسن رفیق‌دوست) روی داد.
در بهمن ۷۱ بازرسی بانک متوجه اختلاس می‌شود. خداداد مبالغی را برمی‌گرداند، اما نهایتا از کشور فرار می‌کند. وی دو سال بعد با وعده بخشش از سوی سیف و محسن رفیق‌دوست برای حل و فصل پرونده به ایران بازگشت اما دستگیر شد. خداداد که با امان‌نامه سیف به ایران برگشت، در دادگاهی به ریاست اژه‌ای به اعدام محکوم و در اول آذرماه ۷۴ اعدام شد. مرتضی رفیق‌دوست هم به حبس ابد محکوم شد و در سال ۸۲ عفو و از زندان آزاد شد.

حالا بعد از ۲۳ دوباره اژه‌ای و سیف به هم رسیدند؛ اژه‌ای معاون اول قوه قضاییه شده و سیف رئیس معزول بانک مرکزی.
چند روز پیش اژه‌ای در برنامه تلویزیونی گفت: «ما از طریق دلال‌ها به افراد بالاتر رسیدیم. مثلا از دلالی در کف سبزه میدان به مظلومین واز وی به احمد عراقچی و از او به سیف می‌رسیم.»
درست زمانی که اژه‌ای تلویحا خبر از احتمال دستگیری سیف داد، دیروز روحانی، سیف را به سمت «مشاور رئیس‌جمهور در امور پولی و بانکی» منصوب کرد!

منبع: مرد بحران‌ها؛ خاطرات هاشمی سال۷۴
#جواد_موگویی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
فوتبال و حوزه‌های علمیه/

تحریک قشر مذهبی و حوز‌ه‌های علمیه بسیار ساده است! چنانکه ۲سال پیش اتفاق افتاد؛ بازی ایران و کره در شب عاشورا.
هجمه رسانه‌ای قدرتمندی برای تبدیل این بازی به شکاف و حتی نزاع مذهبی به راه افتاد. مذهبی‌ها را تحریک کردند که برگزاری این بازی باعث هتک حرمت عاشورا خواهد شد. چند امام جمعه و مدرس حوزه علمیه قم به این بازی اعتراض کردند. تا جایی که رادیو فردا نوشت: «تندروهای مذهبی، کابوس گلِ نزدهٔ ایران به کره جنوبی را می‌بینند! هشدار می‌دهند که اگر به کره جنوبی گل بزنیم چه خواهد شد؟»
حتی خبرهایی منتشر شد که شاید بازی از صداوسیما پخش زنده نشود‌. اما بازی با برد ایران انجام شد، بدون آنکه هتک حرمتی شود.
اما باز هم هجمه‌ رسانه‌ای ادامه پیدا کرد. فرانس۲۴ گفت: «به هواداران فوتبال ایران گفته شد که خوشحال زیادی نکنند.»
گاردین هم نوشت: «از هواداران ایران خواسته شد که لباس‌های سیاه بپوشند و بیشتر شعارهای مذهبی سر بدهند تا شعارهای فوتبالی.»
اما چه می‌شود که دشمن از برگزاری یک مسابقه فوتبال هم به دنبال دوقطبی کردن جامعه و ایجاد شکاف اجتماعی و تقابل میان هواداران فوتبال و عزداران محرم است؟!
بی‌اطلاعی و دوری جامعه دینی، مسئولین و حوزه‌های علمیه از محیط‌های ورزشی و هنری باعث این غفلت و بازی در زمین دشمن می‌شود. و تصویری متحجرانه از دین و انقلاب نشان می‌دهد.
درحالی که ورزش در ایران پیوندی عمیق و قدیمی با شعائر و سنت‌های مذهبی دارد. تاسی قهرمانان کشتی به علی(ع) و نمادهای دینی در ورزش‌های باستانی، نمونه‌ای از این پیوند عمیق است. ذکر «یاعلی» از شعارهای ثابت استادیوم‌های ایران است. نمونه‌ای دیگر؛ حک اسامی ائمه و تصاویر شهدای مدافع حرم بر پیراهن ورزشکاران.

پی‌نوشت:
سال‌هاست که استادیوم می‌روم. از نوجوانی. دیروز بازی پرسپولیس و الدحیل برگزار شد و تماشاگرانِ سیاه‌پوش پیش از برگزاری مسابقه عزاداری کردند. و با اهتزاز پرچم‌های یاابوالفضل تصویری زیبا را به نمایش گذاشتند. کاش قشر مذهبی و حوزه‌های علمیه از لاک خود بیرون ‌آیند و کمی در محیط‌هایی که خلاف سلیقه‌شان است قدم بگذارند تا در دام رسانه‌ای دشمن نیافتند.

#جواد_موگویی

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
.
بابی که فقط برای دیگران باز است!

آقای سیداحمد خاتمی در واکنش به حادثه تروریستی اهواز گفتند: «از برکت‌های خداوند در انقلاب باز بودن باب شهادت است، شهادتی که ۴۰ سال است فرهنگ آن این کشور را حفظ کرده است.»
احمد خاتمی داماد شهید آیت‌الله سعیدی از مبارزین به نام قبل از انقلاب هستند که در زیر شکنجه ساواک شهید شدند. ایشان اکنون امام جمعه موقت تهران، عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت است.
خاتمی متولد ۱۳۳۹ است. و سال ۵۱ وارد حوزه علمیه شدند.
پس، بهمن ۵۷، ۱۸ ساله بودند. سن کمی برای مبارزه نیست. بدون اغراق ۹۰ درصد خاطرات مبارزان قبل از انقلاب را خوانده و یا تورق کرده‌ام و هیچ‌گاه با نام ایشان مواجه نشدم، اِلا تنها یک عبارت که خود ایشان نوشته: «از زمان شهادت آقا مصطفی خمینی(آبان۵۶) به طور فعال در حد توانِ اندکِ خود، وارد میدان مبارزه شدم.»
ایشان در ابتدای جنگ ۲۰ساله و در پایان جنگ ۲۸ ساله بودند. اما در زندگینامه ایشان به موردی مبنی بر حضور در جبهه برنخوردم.
یکبار دیگر عبارت ایشان را با هم بخوانیم:
«از برکت‌های خداوند در انقلاب باز بودن باب شهادت است، شهادتی که ۴۰ سال است فرهنگ آن این کشور را حفظ کرده است»!

#جواد_موگویی

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
عذرخواهی رهبر از عطاء‌الله مهاجرانی

هنوز یک سالی از رحلت امام نگذشته بود که مهاجرانی معاون پارلمانی رئیس‌جمهور در مقاله‌ای در روزنامه جمهوری اسلامی پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا را داد. (۶۹/۲/۱۱)
آن روزها ۸تن از اتباع آمریکا توسط گروه‌های لبنانی گروگان گرفته شده بودند و بوش پدر به واسطه دبیرکل سازمان ملل از هاشمی برای آزادی آنها کمک خواسته بود. هاشمی این را بهترین فرصت برای برقراری رابطه با آمریکا می‌دانست. رهبری اما مخالف رابطه بود.
فردای چاپ مقاله مهاجرانی، رهبری مذاکره مستقیم را به شدت محکوم کرد: «بنده معتقدم، آن کسانی که فکر می‌کنند ما باید با رأس استکبار یعنی آمریکا مذاکره کنیم، یا دچار ساده‌لوحی هستند و یا مرعوب...ما معتقد به دیپلماسی فعال هستیم. وزارت‌خارجه ما باید در سطح جهان، منهای چند مورد مشغول باشد...ما هیچ احتیاجی نداریم به اینکه دشمنان سوگند خورده ما مثل آمریکا، برای ما دل بسوزاننند...من با مذاکره با آمریکا مخالفم و دولت بدون اجازه من، امکان ندارد چنین کاری کند.»
بعد از این سخنرانی، مخالفان مذاکره حملات تندی علیه مهاجرانی به راه انداختند. تا جایی که همان شب هاشمی در خاطراتش نوشت: «تلفنی به آیت‌الله خامنه‌ای گفتم، در صحبت‌ها به آقای مهاجرانی اهانت شده»
همان روز رهبری در نامه‌ای به مهاجرانی از توهین به او عذرخواهی کرد: «برادر گرامی آقای مهاجرانی؛ شنیدم بعضی، از حرف‌های امروز من، قصد طعن و توهینی نسبت به جنابعالی استنباط کرده‌اند و شاید بعضی خواسته‌اند یا بخواهند آن را مستمسکی برای اهانت به شما بسازند، اعلام می‌کنم که این استنباط غلط است. من یک فکر را تخطئه کرده‌ام و نیت و توهین به کسی را نداشته‌ام و اگر بدون اراده من به شما توهین شده است، از شما عذر می‌خواهم. من شما را ده سال است به صدق و صفا و طهارت می‌شناسم و مطمئنم جز دلسوزی و خیرخواهی نظری نداشته‌اید. شما همچنان برادر خوب من هستید و حداکثر آن است که به توصیه شما در مقاله«مذاکره مستقیم» عمل نخواهیم کرد.»

رهبری معتقد است که نباید از حرف مخالف آشفته شد «چرا ما آشفته بشویم؟ ما منطق و استدلال داریم...چرا ما وقتی حرف منطقی داریم، از این‌که کسی حرفی بزند، آشفتگی و اضطراب نشان بدهیم؟ بله، هر حرفی را نباید بی‌جواب گذاشت. اگر خلاف هست، باید جواب داد؛ منتها از جاده‌ ادب نباید خارج شد.»
سالهاست که ادب، احترام و صبوری در بحث با مخالف، حلقه گمشده فضای سیاسی کشور شده، کاش کمی به این سخنان رهبری اعتنا می‌کردیم.

#جواد_موگویی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
بازهم تجمع و تحصن!

در خبرها آمده:
«تشکیل زنجیره انسانی دور تا دور ساختمان مجلس فردا ۹۷/۷/۸راس ساعت ۸ صبح به منظور جلوگیری از تصویب fatf در مجلس. حضور امت حزب‌الله و دانشجویان انقلابی پشتوانه این حرکت انقلابیست»

نمی‌دانم تاکنون این تجمعات چه دستاوردی داشته؟ آیا تجمع ۵ روزه در زمان برجام تاثیری داشت؟ اساسا هدف این تجمعات چیست؟ هشدار، بصیرت‌افزایی یا تهدید نمایندگان. کدام یک؟
آیا واقعا تصمیمات نمایندگان تحت تاثیر این تجمعات قرار می‌گیرد؟ تجربه خلاف آن را ثابت می‌کند.
آیا تحصن، تجمع و بیانه‌نویسی در تغییر رفتار و آرای سیاسی جامعه موثر بوده؟ بازهم تجربه نشان داده که این دست واکنش و روش‌های تبلیغی هیچ تاثیری در آرای مردم ندارد. واقعا چندتن از متحصنین متن fatf را خوانده‌اند یا می‌توانند در نقد آن در یک جلسه کرسی آزاداندیشی یا مناظره سخن بگویند؟ آیا با راه‌پیمایی علیه بی‌حجابی، فرهنگ حجاب همه‌گیر می‌شود؟
رهبری در سرزنش تحصن و تجمع می‌گوید:
«اجتماعات دانشجویان خوب است اما قانونی و به شیوه درست. این که علیه برجام بروند در جلوی مجلس اجتماع کنند فکر نمی‌کنم منطق درستی باشد اجتماع درست این است که بروند سالن بگیرند و دو یا سه نفر از دانشجویان با استدلال صحبت کنند.»(۹۵/۴/۱۳)

معتقدم در دهه چهارم انقلاب، این دست برنامه‌ و رفتارهای تبلیغی نه تنها تاثیری ندارد بلکه ضدتبلیغ هم هست و از اصولگرایان، تصویری تنش‌زا، ناسازگار، لجوج، بی‌منطق و غیرمردمی می‌سازد.
«تبیین» حلقه گمشده رفتار حامیان انقلاب است.
تبیین، تبیین و بازهم تبیین.
این تنها راه گسترش اندیشه و گفتمان انقلاب و رهبری است.
تبیین با زبان نرم و مستدل، نیازمند سواد سیاسی و تاریخی و گفتگو و تعامل با مردم است. امری که تشکل‌های دانشجویی و انقلابی تهی از آنند و صرفا برای فرار از تکلیف و عذاب وجدان به کار راحت‌تر روی می‌آورد. و چه کاری راحتر از تحصن و تجمع!

#جواد_موگویی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
سوالات بی‌پاسخ

با گذشت چند روز از حادثه تروریستی اهواز هنوز اطلاعات دقیقی از جزئیات حادثه و حتی هویت دقیق تروریست‌ها اعلام نشده. هنوز مشخص نیست چه گروهی مسئول این عملیات بوده؛ داعش یا الاحوازیه؟!
سوالات بسیاری بی‌پاسخ مانده؛ اینکه تروریست‌ها چگونه خود را به پشت جایگاه مراسم رساندند؟ چه ارگانی مسئول تامین امنیت مراسم بود؟ ارتش یا سپاه؟ چرا استاندار جلسه شورای تامین امنیتِ استان را برگزار نکرده بوده؟ چرا پارک کنار جایگاه مراسم توسط یگان چک و خنثی، چک نشده بود؟ این سوالات بی‌جواب مانده.
درست مثل یک سال پیش که سوالات حادثه حمله داعش به مجلس بی‌پاسخ ماند؛ اینکه چرا ۵ تروریست براحتی در پایتخت همزمان ۲عملیات کردند؟ چرا درحالی که اخباری مبنی بر ورود تیم تروریستی به تهران رسیده بود، حفاظت مجلس آماده نبود؟ آیا کسی در مجلس با تروریست‌ها همکاری کرده بود؟
چگونه تروریست‌ها در پیش چشم کیوسک تامین ناجا وارد مجلس شدند؟ چرا شهید جواد تیموری مسلح نبود؟ چرا کسی در اتاق مانیتورینگ دوربین‌های مدار بسته نبوده؟ چرا حفاظت مجلس(سپاه انصار) انقدر در برابر تروریست‌ها عاجز بود که ساختمان مجلس بیش از ۵ ساعت در زیر گلوله‌های داعش بود؟
در چند سال اخیر بلافاصله بعد از هر حادثه تروریستی، وزارت اطلاعات از انهدام و دستگیری چند تیم تروریستی خبر می‌دهد. چرا این تروریست‌ها پیش از حادثه دستگیر نمی‌شوند؟ و اگر در چتر اطلاعاتی هستند چگونه می‌توانند از آن فرار و اقدام به عملیات کنند؟
این سوالات باید پاسخ داده شود که چه کسانی در این دو حادثه کوتاهی و شاید حتی خیانت کرده‌اند؟ آیا نباید با مقصران برخورد شود و آنها را محاکمه کرد؟ آیا بعد از حادثه مجلس، با مدیرکل اطلاعات تهران و فرماندهان حفاظت مجلس، سپاه انصار، پلیس تهران و قرارگاه ثارالله برخورد شد؟
فلسفه وجود دادگاه نظامی برای همین موارد است و همانطور که رسانه‌ها خاصه رسانه ملی، با بالا رفتن ارز و دلار، از دولت و مسئولین اقتصادی مطالبه بحق می‌کند، آیا نباید از مسئولین امنیتی اعم از اطلاعات سپاه، وزارت اطلاعات، ناجا و ارتش هم مطالبه کنند؟ و آنان نیز پاسخگو باشند؟
آیا این مصونیت ارگان‌های نظامی و امنیتی از پاسخگویی باعث تکرار حوادث نمی‌شود؟ مطمئنا مطالبه از نهادهای امنیتی نه تنها از اقتدار آنها نمی‌کاهد بلکه موجب رفع نواقص، تقویت آنان و جلوگیری از تکرار حوادث می‌شود.

#جواد_موگویی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
سال ۶۹ بوشِ پدر از دکوئیار دبیرکل سازمان ملل خواست پیغامی به هاشمی رفسنجانی برساند:
«بوش گفت نگران گروگان‌هاست. گفت می‌تواند امتیازهایی به ایران بدهد»
آن روزها ۸ گروگان آمریکایی در دستان گروه‌های لبنانی بود. گرهی که بدست ایران باز می‌شد.
دومینکو پیکو، دستیار ویژه دکوئیار برای مذاکره با هاشمی به تهران آمد. ظریف می‌گوید: «می‌خواستیم این ملاقات پنهان بماند، پس تصمیم گرفتیم مترجم حضور نداشته باشد. رییس‌جمهور گفت اگر آمریکا از ما انتظار همکاری دارد، باید سیاست‌های خصمانه‌اش را در قبال ایران عوض کند.»
هاشمی شرط همکاری را متجاوز اعلام کردن عراق در جنگ تحمیلی توسط سازمان ملل و آزادی پول‌های بلوکه شده ایران توسط آمریکا اعلام کرد.
دکوئیار و بوش هر دو شرط را پذیرفتند.
هاشمی امید به رابطه مجدد با آمریکا داشت. به فاصله چند ماه همه گروگان‌ها آزاد شدند. حالا هاشمی در انتظار حسن‌نیت آمریکایی‌هاست. پیکو می‌گوید: «ایرانی‌ها شروع کردند به تماس گرفتن با من و می‌گفتند: چه‌خبر؟ چه‌خبر؟ ما اینجا در موقعیت بدی هستیم، می‌گویند رییس‌جمهور به آمریکایی‌ها کمک کرده، پس تشکرنامه‌تان کجاست؟!»
بهانه آمریکایی‌ها برای بدعهدی، حمایت ایران از تروریسم بود. کنت.ام. پولاک رییس سیا در خاطراتش می‌نویسد:
«توقعات ایران تا به آن حد افزایش یافته بود که انتظار داشت آمریکا تحریم اقتصادی‌اش را علیه ایران لغو و در ازای آزاد کردن گروگان‌ها دارایی‌های باقیمانده ایران را آزاد کند. این موضوع بسیار خوشبینانه و منعکس کننده ناآگاهی ایران نسبت به سیاستهای آمریکا بود... مقامات آمریکایی گفتند که دلیلی برای جایزه دادن به ایران نداشتند. یکی از مقامات به من گفت «به یک خلافکار برای متوقف کردن قانون‌شکنی جایزه نمی‌دهند و حداکثربه او ارفاق می‌شود»

پروژه هاشمی برای رابطه با آمریکا شکست تلخی خورد. او می‌گوید: «ما خیلی زحت کشیدیم تا توانستیم گروگان‌گیرها را قانع کنیم...ولی به محض اینکه قضیه تمام شد آمریکا بجای اینکه به آن وعده‌هایی که داده بود عمل کند طلبکار هم شد.»
در طول ۴دهه انقلاب پروژه برقراری رابطه با آمریکا بارها با بدعهدی طرف آمریکایی شکست خورده؛ قرارداد الجزایر(۵۹) ماجرای مک فارلین(۶۵)، آزادی گروگان‌های آمریکایی(۶۹) و قرارداد سعدآباد(۸۲) و برجام(۹۴) نمونه‌هایی از شکست‌های این پروژه است.
لمس تجربه تلخ تاریخی توسط یک نسل، می‌تواند نسل دیگر را از تکرار آن مصون کند، به شرط آن که این تجربه‌ روایت و تبیین شود.
اصلاح‌طلبان همواره با هیاهوی جناحی و ضعف اصول‌گرایان در بیان ماجرا، مانع روایت حقیقی این تجربه‌ها شده‌اند. و همین باعث تکرار این تجربه‌ها شده.
در انتخابات ۱۴۰۰ بازهم برگ برنده اصلاح‌طلبان پروژه رابطه با آمریکا خواهد بود. کاش تشکل‌های دانشجویی و انقلابی به جای رفتارهای نمایشی همچون بیانیه‌نویسی، تجمع و تحصن به میان مردم رفته و این تجربه‌ها را تبیین تا آرای انتخاباتی مردم تغییر کند.

منابع: خاطرات هاشمی سال۶۹
حقیقت‌ها و مصلحت‌ها
معمای ایران
مستند ایران و غرب( bbc)

#جواد_موگویی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
دائم المسئول بودن- ۱ /غلامعلی حداد عادل

یکی از مشکلات اساسی کشور، دائم المسئول بودن رجال سیاسی-نظامی کشور است؛ چه نظامیانی که پس از ۴۰سال خدمت، تازه هوس ورود به دایره سیاست می‌کنند و چه سیاسیونی همچون دولت فعلی، پس از ۴دهه همچنان دائم الوزیرند. این بیماری مهمترین مانع «گردش نخبگان» و انتقال تدریجی مدیریت به نسل‌های دوم و سوم انقلاب و موجب «الیگارشی» شدن و فساد ساختار سیاسی کشور شده است.

آغاز مسئولیت‌های حداد عادل با معاونت وزارت ارشاد دولت موقت آغاز شد. بعدها معاون وزیر آموزش ‌و پرورش و عضو شورای سرپرستی سازمان صداوسیما هم شد. ۳ دوره هم نماینده مجلس بود.
مشاغل کنونی حداد‌عادل:

۱ -عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
۲-رئیس بنیاد سعدی
۳-رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی
۴-عضو هیئت امنای بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی
۵-مدیر عامل بنیاد دانشنامه جهان اسلام
۶-عضو شورای عالی آموزش و پرورش
۷-عضو حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی
۸-عضو بنیاد ایرانشناسی
۹-رئیس مدارس غیرانتفاعی فرهنگ
۱۰-عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
۱۱-رییس شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی
۱۲-عضو هیئت امنای موسسه آموزشی مجمع جهانی اهل بیت
۱۳-عضو شورای عالی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
۱۴-مشاور عالی رهبر انقلاب
۱۵- عضو شورای ریاست نشر دانش
۱۶-عضو هیئت مدیره‌ و هیئت موسس شهر کتاب

۱۶ عنوان ریاست و عضویت در سن ۷۳ سالگی!
فقط می‌توان سکوت کرد!

#جواد_موگویی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
2025/07/11 18:19:31
Back to Top
HTML Embed Code: