Telegram Web Link
از بس‌که خورده‌ام به خم زلف یار پیچ
طومار ناله‌ام همه جا رفته مارپیچ

زال فلک طلسم امل خیز هستی‌ام
بسته ‌است چون ‌کلاوه به چندین هزار پیچ

ای غافل از خجالت صیادی هوس
رو عنکبوت‌وار هوا را به تار پیچ

پیش ازتو ذوق جانکنیی داشت‌کوهکن
چندی تو هم چو ناله درین ‌کوهسار پیچ

امید در قلمرو بی‌حاصلی رساست
از هر چه هست بگسل و در انتظار پیچ

رنج جهان به همّت مردانه راحت است
گر بار می‌کشی ‌کمرت استوار پیچ

بر یک جهان امل دم پیری چه می‌تنی
دستار صبح بِه‌ که بوَد اختصار پیچ

افسرده‌ گیر شعلهٔ موهومی نفس
دود دلی‌ که نیست به شمع مزار پیچ

موجی که صرف‌ کار گهر گشت گوهر است
سرتا به پای خود به سراپای یار پیچ

صد خواب ناز تشنهٔ ضبط حواس توست
بر خویش غنچه‌ گرد و لحاف بهار پیچ

بیدل مباش منفعل جهد نارسا
این یک نفس عنان ز ره اختیار پیچ

#بی‌دل
آواره و دوره گردم و سرگردان
کم آینه ی مرا مکدر گردان
از من همه ی مرا گرفتی ای عشق
لطفا کمی از مرا به من برگردان
#واران
هم خودش خودش باشد، هم خودش در پی خودش. تماشا کردن و تماشا کردن، تماشاکننده و تماشاشونده بودن - خود نیز آن‌طور شدن.
در وضعیت مسافر شدن نوعی حقیقت جیوه‌ای حاکم است. «حرکت می‌کنم، جا عوض می‌کنم، از جایی به جایی می‌روم: در راه رو به راهم. بعد می‌ایستم، پشت میزی می‌نشینم: سفر اصلی شروع می‌شود: میان جاها و حروف، میان واقعی و تخیلی، میان واقعیت و تخيل، میان دیده‌ها و یافته‌هایم - من، بسیار خوب، کدام یک از این دو هستم بیشتر؟»
مسافر شدن، ابتدا، در حال سفر بودن است. نوعی سفر بیرونی، شاید: از جایی به جایی رفتن. نوعی سفر درونی، قطعاً: جـا عـوض کـردنِ مـدام میان چرخ‌های ذهـن ـ مگر فقط جا عوض کردن است؟ نه، همان‌قدر حالت ایستادن هم هست (هویت)، و، بنا بر آن، کسبِ قوه‌ی ذهنیِ تغییر دادنِ «زمان».
مسافر شدن، بعد، معنای دوم عبارت، حالتی است که به سببِ  - می‌توان گفت ـ برهنگیِ طعنه‌آمیزِ آن معنا، بی‌رحمانه می‌شود: یاد گرفتنِ زیستن بدونِ فراموش کردنِ این‌که هر ثانیه که می‌گذرد ما را به مرگ، به مرگمان، نزدیک‌تر می‌کند.
این‌که بتوانی بگویی زندگی من نوعی سفر است.

معرفت تلخ: رمانی تجربی بر اساس هنرِ فوگ
اِنیس باتور (enis batur )
ترجمه‌ی ارسلان فصیحی
کتاب نشر نیکا
چاپ اول، ۱۳۹۴
یک‌شب نزدی سری به تنهایی‌هام
تا باز شود دری به تنهایی‌هام
هر روز اضافه می‌شود با هر شعر
تنهاییِ دیگری به تنهایی‌هام

#جلیل_صفربیگی

@poshtehichestan2021
سگ - حال مرا گرفت این خواب خِرفت
باز آمد و کرد هر دو چشمم را خِفت
رفتند سحر  دیازپاهام  به  خواب
جا ماندم و ساربان شترمز نگرفت
#واران
داغیم چون سپند مپرس از بیان ما
در سرمه بال می‌زند امشب فغان ما

عرض‌ِ کمال ما عرق‌آلود خجلت است
ابر است اگر بلند شود آسمان ما

ما را چو شمع باب‌ِ گداز آفریده‌اند
یعنی ز مغز نرم‌تر است استخوان ما

شبنم‌صفت ز بسکه سبکبار می‌رویم
بوی گل است ناقه‌کش کاروان ما

چون شعله سر به عالم بالا نهاده‌ایم
خاشاک وهم نیست حریف عنان ما

شوخی نگاه ما نفروشد چو آینه
عمری‌ست تخته است ز حیرت دکان ما

پرواز ناله نیز به جایی نمی‌رسد
از بس بلند ساخته‌اند آشیان ما

رنگ شکسته آینەی بی‌خودی بس است
یارب زبان ما نشود ترجمان ما

جز داغ نیست مائدەی دستگاه عشق
آتش خورَد کسی‌ که شود میهمان ما

با آنکه ما اسیرِ کمند حوادثیم
عنقاست بی‌نشان به سراغ نشان ما

کو خامشی‌ که شانه‌کش مدعا شود
آشفته است‌ طرەی وضع بیان ما

پیداست راز سینەی ما بیدل از زبان
یک پارەی دل است زبان در دهان ما

#بی‌دل
از تو
به آغوش تو
می‌گریزم!

#عباس_حسین_نژاد

نقاشی اثر ایرینا کالینز
نقاش اسپانیایی
Forwarded from درنگ
رِز رزِ خونّش (ترانه های مازندرانی)
نادعلی فلاح و محمد لوطیج
مجموعه ای از پانصد دوبیتی مازندرانی، همراه با برگردان فارسی و آوانگاری لاتین، با مقدمه ای تحلیلی و جامع در ۳۷۰ صفحه.
نشر میرماه
برای تهیه کتاب و معلومات بیشتر تماس بگیرید
۰۹۱۱۱۰۰۸۹۶۶
ناگاه درآتشت سپندم افتاد
عشق تو به جان بندبندم افتاد
شیرین تر از آنی که تحمل بکنم
یک لحظه تو را دیدم و قندم افتاد
#واران
#طنز
معلوم نکرده
گرگ و میش خود را
این صبح
هنوز با خودش صادق نیست

#واران
#نورباعی
دل به خون می‌غلتد از یاد تبسم‌های یار
همچو آن ‌زخمی‌ که بر رویش نمکدان بشکند
#بی‌دل
یک آینەی خُرد و خمیرم بی تو
در خاطرەهای تو اسیرم بی تو
بی تو به چه کار من می آید بودن
دلواپس آنم که نمیرم بی تو
#واران
شد دیدە به تو
آینەی زندگی ام
ای جیوەی پشت شیشەی من
ای مرگ

#واران
#نورباعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوزاندن دیوان شعر هنگام محاصره شدید
.
فائز ابوشماله، آکادمیک و نویسنده فلسطینی، پس از آن که به دلیل کمبود گاز در نوار غزه در نتیجه بسته شدن گذرگاه‌ها توسط اسرائیل، مجبور به سوزاندن یک مجموعه شعر برای روشن کردن آتش آشپزی شد، از شاعران عرب عذرخواهی کرد.
.
«مجبوریم اشعارمان، تاریخ مان، ادبیاتمان و تمدن مان و انسانیتمان را در آتش بسوزانیم تا بتوانیم غذا و نان بپزیم»
.
منبع: الجزیره
چون غنچه شکفت جان حاصلخیزت
از باغچەی دهان حاصلخیزت
صدبوتەی بوسه می نشاند لب من
برپوست مهربان حاصلخیزت
#واران
نوری که به جان آدمی می‌تابد!
#نقاشی
Warawa
Navid Zardi
              
هر که مست است مست روی علی است
هر چه مستی است از سبوی علی است

تاک را کاشت با دو دست خودش
باده یک قطره از وضوی علی است

ای که پرسیدی آمدم ز کجا
بر تنت گرد و خاک کوی علی است

هر کسی اصل خویش را جوید
به یقین گرم جستجوی علی است

از علی آمده است هر چه که هست
بازگشت همه به سوی علی است

آنچه تنزیل بر محمد شد
با خدا شرح گفتگوی علی است

معنی (اینما تولوا...) چیست
هر طرف رو کنید روی علی است

او خدا نیست نه! خدا او نیست
که خدا هم در آرزوی علی است

هو علی، هو علی، علی، هو هو
دو جهان غرق های و هوی علی است

#واران
شهادت پرنیا عباسی شاعر جوان در حملات اسراییل جنایتکار

با صدهزار افسوس و درد مطلع شدیم «پرنیا عباسی» شاعر جوانی که پیشتر آثاری از او در مجله‌ی وزن‌دنیا منتشر شده بود و در میزگردی که مجله در شماره‌ی ۲۴ خود در دی‌ماه ۱۴۰۱ برگزار کرده بود (با عنوان تحلیل جهان شعری شاعران متولد دهه‌ی هشتاد) شرکت داشت در حملات دیشب اسراییل به تهران، همراه با خانواده‌اش که همه غیرنظامی بودند شهید شده و ناباورانه از میان ما پرکشیده... ضمن ابراز خشم و اندوه‌مان از فنا‌ شدن جان‌های عزیزی چون پرنیا که سراسر شعر و شور زندگی بود، همدرد جامعه‌ی شعری ایران در فقدان این استعداد از دست شده هستیم.
▪️
▪️

#پرنیا_عباسی
2025/07/08 13:56:49
Back to Top
HTML Embed Code: