شجاعتِ حرف زدن در مورد موضوعاتی که کسی ازش چیزی نمیگه، واقعا کاری فراتر از شجاعت لغویه.
Liberation~
خوشحالم که تموم شد. هر دردی دلیلی داره، نه؟ همه چیز، همه چیز دلیلی داره، درسته؟ -کیم نامجون
این جمله من رو یاد اون متنی که خونده بودم انداخت که میگفت: «گریه نکنید که تموم شده، لبخند بزنید که اتفاق افتاد.»
لبخند زدن و بعد، گذشتن. همه چیز تموم شده. فقط باید بپذیری و رد بشی؛ تا بتونی دوباره روی آب سبک بشی.
همهی خشم به خونه برگشت. تمام دردها، به اتاق. همهی درها بسته شد و شکستنیها شکسته. پلک با اشک تزئین شد و احساسات از فروخوردگیها سرخ. همهی خشم به خونه برگشت. همهی عصبانیت به کف زمین خورد و تا سقف بالا رفت. همه چیز پودر شد. شبیه به ذرات خاکشیر، هم زده شد؛ اما حل نشد. تمام سرکوب شدگیها، تبدیل به کبودی شد. به خونمردگیهای زیر تن و پوست. و بعد، یک شب خوابید و دیگه با خشم بیدار نشد. چون خودش خشم شد. خودش به رنگ سرخ و کبودی بنفش مردهای روی تن، تبدیل شد.
این روزها احساسات رنگ بیشتری دارن. آبیِ دریا، روشنتر و خطِ افق، طولانیتره. کلمات کِش نمیان. تمام و کمال توی قالبی که باید، میشینن و شبیه به یخهای رنگی و مکعبی، روی دفتر و برگهها میپرن. اشکها سدیم کلرید کمتری دارن و مثل شامپوی یاسی رنگ کودکیها، دیگه چشمها و چهره رو نمیسوزونن. شمعها با اینکه کوتاهتر میشن؛ ولی هنوز هم روشنی و درخشش خودشون رو حفظ میکنن. خونه کمی بیشتر شکل یک خونه شده، و حالا هر صبح پردهها برای تماشای خورشید کنار زده میشن. و آدمها… آدمها و حرفهاشون، شاید هنوز هم اذیتکننده باشن؛ ولی حداقل چسب زخمهایی وجود دارن تا مرهم بشن. جوشش توی قلبم، خاموش نشده و فکر نکنم که هیچ وقت هم بشه. اما حالا این رو میدونم که مواد مذاب بیشتر از افکارم سوزان نیستن. پس آرومترم. روی اون صندلی میشینم، کتاب میخونم، و به لمس احساساتی چشم میدوزم که تا قبل از این تصور میکردم برای همیشه از دستشون دادم؛ فارغ از اینکه اونا همیشه اینجا بودن. توی این قلب، و توی این لحظه، زنده بودن. بخاطر همین وقتی که اشکهای کوچولو رو تا پایین بدرقه میکنم؛ این لحظات و روزها رو دوره میکنم. احساسات ملموس، شیرین، و باورپذیری که هر بار میتونن من رو سختتر از قبل به گریه بندازن؛ اما هنوز شکل یک لبخند واقعی رو توی قلبم نگه داشته باشن.
احتمالا باید منتظر موندن رو رها کنم. باید قبول کنم که شاید تمام این مدت، مشکل از قوری و آب جوش و این کتری نبوده باشه. شاید مشکل منم. شاید من یک چای دمی با دونههای درشت نیستم. شاید فقط یک تیبگ حاضر و آمادهام که زود رنگ میدم و خیلی زودتر هم از بین میرم. شاید مشکل از سایههای پشت پنجره و نسیم خنکی که جریان داره نبوده. شاید همیشه مشکل من بودم. شاید من کافی نبودم. شاید من هیچ کجا، جا نمیشدم. نه توی قوری گلسرخی، و نه حتی توی اون لیوان لبپر شدهی قدیمی.
هر روز فکر میکنی دیگه از این بدتر نمیشه و روز بعد میبینی نه، هنوز بدتر از این هم وجود داره.
Forwarded from Prod. CB97
پست های مهمی که باید بخونید: (ادیت میشه)
• درباره پناهگیری
• فیلم و عکس
• لوازم مورد نیاز کیف اضطراری
• این بروشور رو بخونید
• چکلیست اضطراری
• اصول و نکات ضروری برای شرایط اضطراری و جنگی
• پناهگاه های شهرهای ایران
•چنل پروکسی
•کمک های اولیه و حیاتی
•جلوگیری از خونریزی
• ویپیان ایاواس / ویپیان اندروید
• پیامرسان آفلاین
• چک لیست اضطراری خانواده در بحران
• حفظ آرامش
• شماره های اضطراری
• لوازم ضروری حیوون خونگی
• لوازم ضروری بچه ی کوچیک
• داروهای مورد نیاز احتمالی
لطفاً اگر بچه توی خونه دارید بیشتر مراقب باشید حتی اگر اگر آسیب جسمی بهمون وارد نشه آسیب روانی این شرایط خیلی آثار بدی داره. حتیالامکان برای افرادی که بیماری های قلبی دارن یا شدیدا مضطرب میشن اخبار متشنج رو بازگو نکنید و سعی کنید جو رو آروم کنید، میدونم برای همتون سخته میدونم همه استرس دارید کاملا طبیعیه و حق دارید. تنها کاری که ازمون برمیاد تو این شرایط همینه که مراقب همدیگه باشیم، امیدوارم همتون صحیح و سلامت باشید و آرامش برگرده به خونه ها و قلب هاتون. 🤍
• درباره پناهگیری
• فیلم و عکس
• لوازم مورد نیاز کیف اضطراری
• این بروشور رو بخونید
• چکلیست اضطراری
• اصول و نکات ضروری برای شرایط اضطراری و جنگی
• پناهگاه های شهرهای ایران
•چنل پروکسی
•کمک های اولیه و حیاتی
•جلوگیری از خونریزی
• ویپیان ایاواس / ویپیان اندروید
• پیامرسان آفلاین
• چک لیست اضطراری خانواده در بحران
• حفظ آرامش
• شماره های اضطراری
• لوازم ضروری حیوون خونگی
• لوازم ضروری بچه ی کوچیک
• داروهای مورد نیاز احتمالی
لطفاً اگر بچه توی خونه دارید بیشتر مراقب باشید حتی اگر اگر آسیب جسمی بهمون وارد نشه آسیب روانی این شرایط خیلی آثار بدی داره. حتیالامکان برای افرادی که بیماری های قلبی دارن یا شدیدا مضطرب میشن اخبار متشنج رو بازگو نکنید و سعی کنید جو رو آروم کنید، میدونم برای همتون سخته میدونم همه استرس دارید کاملا طبیعیه و حق دارید. تنها کاری که ازمون برمیاد تو این شرایط همینه که مراقب همدیگه باشیم، امیدوارم همتون صحیح و سلامت باشید و آرامش برگرده به خونه ها و قلب هاتون. 🤍
توی یه دنیای دیگه نگران جنگ نیستیم. توی یه دنیای دیگه بارون میباره و ما فقط چترهامون رو باز میکنیم و نگران سُر خوردن روی زمین خیس و لیزیم. توی یه دنیای دیگه، زندگی انقدر بوی خون و باروت نمیده. چون فقط باد میوزه، بوی بهار میاد و شاخههایی که از میوهها سنگین شدن، خم میشن برای اون بچهی کوچکی که شاید قدش الان به آرزوهاش نمیرسه؛ اما به بزرگترین آلبالوی روی درخت چرا.