Telegram Web Link
D-7
فشردن دندون‌ها روی همدیگه، جویدن چیزی که وجود نداره، و قورت دادن اون تیکه‌ی سخت توی گلو، هر لحظه بیشتر از قبل راه نفس آدم رو بند میاره.
فکر نکنم که الان بتونم به ستاره‌ها فکر کنم. به اون‌هایی که میلیاردها سال نوری دورن و حتی اون‌هایی که مردن. اون‌هایی که تبدیل به کوتوله‌های قرمز شدن و فراموش شده، توی پیراهن آسمون جا گرفتن. چون که الان همه چیز عجیب و غریبه و من مدام به این فکر می‌کنم که چطور، کوله‌ی قرمز کوچکم رو از وسایل پر کنم. اون هم نه همه چیز، فقط وسایل ضروری که توی لیست‌ها تکرار می‌شن و من رو سردرگم می‌کنن که با بقیه‌شون چیکار کنم؟ با اولین نامه‌ای که برام فرستادی، یا حتی اون جاکلیدی دخترک آبی‌پوش با موهای فرفری. حتی به کتابخونه و کتاب‌هام هم فکر کردم. به اینکه چطوری حتی توی سی تا چمدون هم جا نمی‌شن و مجبور می‌شن که این‌جا توی قفسه‌ها بشینن و مدام به در نگاه کنن. به آدمی که دیگه از این قاب رد نمی‌شه و رد دست‌هاش رو، روی عطف و ورق‌های کاهی جا نمی‌ذاره. به خواب هم فکر کردم. به خاک. به سوت قرمز رنگی که اون روز باید از اون دست‌فروش سر خیابون می‌خریدم. به اردک چوبی و دکوریِ توی کشو که فراموشش کرده بودم و وقتی دنبال چراغ قوه می‌گشتم، تازه دیدم و به یادش آوردم. بیشتر از همه هم به آدم‌ها فکر می‌کنم. به خونه. به کتاب جغرافیای صد و بیست و یک صفحه‌ای سال اول دبیرستان که ازش بدم می‌اومد و حالا می‌فهمم که چرا. تقریبا از گیجی و بی‌خوابی، ابرها رو روی پلک‌هام حس می‌کنم و بدتر از اون، مه غلیظ و تاریکی رو توی گلو و حنجره‌ام. به راه فکر می‌کنم. به رفتن. به این‌جا نبودن. اصلا کجا رو دارم که برم؟ بخاطر همین فکرهای مزاحم و گاها ترسناکه که بیشتر از نوزده دقیقه زیر دوش نمی‌مونم. چون که بعدش همه چیز بیشتر و زیادتر می‌شه. به بیست می‌رسه، به بیست و هفت، سی و پنج، چهل و هشت، و آخر هم یک ساعت و دوازده دقیقه. اون وقت دوباره صدای میم رو می‌شنوم که می‌گه زود باشم و عجله کنم. و من همه‌ش به این فکر می‌کنم که چرا؟ من که تمام عمرم رو دویده بودم. انگار که همیشه زیر آوار بودم و توی یک خلأ. زیر سنگینی‌ افکار آجر شده و حرف‌های تلنبار شده، سنگ‌ها رو خرد می‌کردم و توی رویای نیمه‌شبم، به سبزی خوردن‌های تازه‌ای فکر می‌کردم که برای مهمونی از توی گلدون‌های خونه چیده می‌شن. همیشه دنبال این بودم که زندگی رو معنی کنم. دنبال یک معنا می‌گشتم که بگم همه چیز خوبه و من خوبم و این‌جا شاید جای خوبی نباشه، ولی الان تنها جایی‌ست که برای منه. بخاطر همین همه جا رو از این واژه پر کردم. از هر چی نوشتم؛ زندگی رو بین خطوط گنجوندم و روی استیک‌نوت‌های میوه‌ای زندگی چسبوندم. روی دیوار رو باهاش پر کردم، بالای تخت رو، و حتی توی دفتر مشکی ساده‌ی مخصوص نوشتن توی شبم رو. اما حالا همه چیز احساس بیهودگی می‌ده. به کوچک بودن فکر می‌کنم. به سیّاره‌ی آبی که از اون بالا، توی فضا و فضاپیما، چه شکلی دیده می‌شه. به حرف‌ها هم خیلی فکر می‌کنم. به اون روز آفتابی و گرمی که تا ظهر فقط عشق داشت و بعد از ظهر، فقط غم. حالا هم به صداها فکر می‌کنم. البته بیشتر از اون، دارم می‌شنوم. صدای پرنده‌ها رو، صدای کولر، و صدای نفس‌های هراسون الف رو. به این فکر می‌کنم که شب‌ها همه چیز فرق می‌کنه و واضح‌تر می‌شه. چون صدای تو رو می‌شنوم— روی اون صندلی و خونه‌ای که دیگه برای تو نیست. صدای پنجره‌ها رو، صدای رگ‌های گرفته‌ی عصبی و منقبض شده‌ی پشت سرم رو. و کمی بعدتر، صدای بی‌خوابی رو، صدای برگی که می‌افته روی زمین، و صدای رعد و برق ستاره‌های مثلا دنباله‌دار رو.
Forwarded from How to survive in Iran.
- بهترین جای خونه برای پناه گرفتن در حملات هوایی یا انفجاری:
همه‌ی گرما جمع شده توی ساق و کف پاهام. موج صدا، میشه موج آتش توی رگ‌هام. دست‌هام یخ می‌کنن، و درد از شونه‌ی سمت راستم بالا می‌ره تا وقتی که برسه به فرق رویش موهام. لرزش و گرما و موج صدا. خواب دوباره از این‌جا زیادی دوره و من مثل همیشه، دست‌هام کوتاهه برای گرفتن و زیر بالش شبم گذاشتنش. گوش‌هام می‌شنون، صداهای زیاد و پشت سر هم رو. موج توی کف پاهام جمع می‌شه و هرم گرما، رخت روانم رو می‌سوزونه. قطع نمی‌شه. تصاویر جلوی چشمم پخش می‌شه و من همه‌ش فکر می‌کنم. فکر می‌کنم که چی می‌شه؟ که این آسمون سرخ لعنتی، کِی تموم می‌شه؟
Forwarded from enha ♡
کمک‌های اولیه در مواقعِ آسیب.
بهت می‌گم مراقب خودت باش و این یعنی زنده بمون، یعنی دوستت دارم؛ حتی بیشتر از خودم، یعنی دلم می‌خواد که جای امنی باشی و با هر صدا نلرزی، یعنی من همیشه بهت فکر می‌کنم و نگرانتم، یعنی کاش کنار تو بودم و می‌تونستم توی بغلم نگهت دارم، یعنی درسته دوری اما به قلبم نزدیکی، یعنی کاری از دستم برنمیاد جز همین حرف‌ها که امیدوارم گرم نگهت دارن، یعنی حاضرم شب‌های متوالی و ادامه‌داری رو تنها بیدار بمونم اما حواسم به تو باشه تا اتفاقی برات نیفته، یعنی کاش کار بیشتری از دستم برمی‌اومد و می‌تونستم نجاتت بدم، یعنی کاش این‌جا بودی؛ کاش ‌اون‌جا بودم.
2025/07/09 20:14:32
Back to Top
HTML Embed Code: