📘کتاب خوب
📝آلیس مونرو
داستان جاده نیست که بپیماییاش…بیشتر شبیه خانهای ست که واردش میشوی و مدتی میمانی، چرخ میزنی و پیش و پس میروی و عاقبت جایی که دوست داری مینشینی. بعد نگاه میکنی که اتاق و راهروها چهطور به هم میرسند، یا دنیای بیرون از آنجا پشت آن پنجرهها چهطور به نظر میرسد. تو هم، مهمان یا خواننده، با قرار گرفتن در این فضای بسته، چه فراخ باشد و راحت، یا پر از پیچ و خم، تغییر میکنی. بارها و بارها به آنجا برمیگردی و خانه – داستان – همیشه چیزهایی در خود دارد که دفعهٔ آخر ندیدی. همینطور، چیزی است که از روی نیازی ذاتی، و نه برای سرپناه شدن یا فریفتنت، ساخته شده.
آلیس مونرو
برندهی نوبل ادبیات
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
📝آلیس مونرو
داستان جاده نیست که بپیماییاش…بیشتر شبیه خانهای ست که واردش میشوی و مدتی میمانی، چرخ میزنی و پیش و پس میروی و عاقبت جایی که دوست داری مینشینی. بعد نگاه میکنی که اتاق و راهروها چهطور به هم میرسند، یا دنیای بیرون از آنجا پشت آن پنجرهها چهطور به نظر میرسد. تو هم، مهمان یا خواننده، با قرار گرفتن در این فضای بسته، چه فراخ باشد و راحت، یا پر از پیچ و خم، تغییر میکنی. بارها و بارها به آنجا برمیگردی و خانه – داستان – همیشه چیزهایی در خود دارد که دفعهٔ آخر ندیدی. همینطور، چیزی است که از روی نیازی ذاتی، و نه برای سرپناه شدن یا فریفتنت، ساخته شده.
آلیس مونرو
برندهی نوبل ادبیات
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
❤3
✳ از من میپرسید چطور میتوان داستان نوشت؟
یک بار دختر خانمی آمد نزد من که میخواست داستان نویس بشود و میخواست راهنماییاش کنم. به او گفتم کاری دشوار است اما ناممکن هم نیست. برای این کار تاکید میکنم به آموختن و آموختن و آموختن. آزمودن و آزمودن و آزمودن. تمرین کردن و تمرین کردن و تمرین کردن؛... تا بتوانی قریحهی خود را بشناسی.
محمود دولت آبادی
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
یک بار دختر خانمی آمد نزد من که میخواست داستان نویس بشود و میخواست راهنماییاش کنم. به او گفتم کاری دشوار است اما ناممکن هم نیست. برای این کار تاکید میکنم به آموختن و آموختن و آموختن. آزمودن و آزمودن و آزمودن. تمرین کردن و تمرین کردن و تمرین کردن؛... تا بتوانی قریحهی خود را بشناسی.
محمود دولت آبادی
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
Telegram
کانون ادبی تراوش (آموزش داستاننویسی)
برگزار کنندهی دورههای آموزش داستاننویسی(از صفر تا صد)
مدیر کانال: mdiamo@
مدیر کانال: mdiamo@
👍5❤1
Audio
❤1
بیشتر ما نوعی هنر زیستن در زمانه بلا را ابداع کردهایم تا تولدی دوباره بیابیم و با غریزۀ مرگ که بر تاریخ ما استیلا یافته مبارزه کنیم.
مسلم است که هر نسلی احساس میکند باید برای اصلاحکردن دنیا بپاخیزد. نسل من اما میداند که دنیا را اصلاح نخواهد کرد. وظیفۀ نسل من شاید ازاین هم مهمتر باشد: این که نگذارد دنیا خودش را نابود کند.این نسل، وارث تاریخ پوسیدهای است که در آن انقلابهای شکست خورده، جنون تکنولوژی، خدایانمرده و ایدئولوژیهای از نفسافتاده به هم آمیختهاند. قدرتهای میانمایه قادرند همه چیز را نابود کنند، اما دیگر نمیدانند که چگونه مجاب کنند و عقل، چنان تنزل یافته که در خدمت نفرت و ستم است.
این نسل باید هم در درون خویش و هم در بیرون، شمهای از آن چیزی را احیا کند که در شأن زندگی است. در دنیایی که در خطر نابودی است و مُفَتشان بزرگ بدون واهمه میخواهند برای همیشه سلطنت محض را برقرار کنند، نسل من در مسابقهای جنونآسا علیه زمان، باید صلحی را اعاده کند که فارغ از بردگیست و کار و فرهنگ را دوباره با هم آشتی دهد.
بخشی از سخنرانی آلبر کامو، به هنگام دریافت جایزۀ نوبل ادبیات ۱۹۵۷
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
مسلم است که هر نسلی احساس میکند باید برای اصلاحکردن دنیا بپاخیزد. نسل من اما میداند که دنیا را اصلاح نخواهد کرد. وظیفۀ نسل من شاید ازاین هم مهمتر باشد: این که نگذارد دنیا خودش را نابود کند.این نسل، وارث تاریخ پوسیدهای است که در آن انقلابهای شکست خورده، جنون تکنولوژی، خدایانمرده و ایدئولوژیهای از نفسافتاده به هم آمیختهاند. قدرتهای میانمایه قادرند همه چیز را نابود کنند، اما دیگر نمیدانند که چگونه مجاب کنند و عقل، چنان تنزل یافته که در خدمت نفرت و ستم است.
این نسل باید هم در درون خویش و هم در بیرون، شمهای از آن چیزی را احیا کند که در شأن زندگی است. در دنیایی که در خطر نابودی است و مُفَتشان بزرگ بدون واهمه میخواهند برای همیشه سلطنت محض را برقرار کنند، نسل من در مسابقهای جنونآسا علیه زمان، باید صلحی را اعاده کند که فارغ از بردگیست و کار و فرهنگ را دوباره با هم آشتی دهد.
بخشی از سخنرانی آلبر کامو، به هنگام دریافت جایزۀ نوبل ادبیات ۱۹۵۷
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
👍2
جلو واژه را نگیریم، بگذاریم جاری شود. کلمه را درست همان لحظهای که به ذهن خطور کرد باید ثبتش کرد. سریع، خیلی سریع باید نوشت، پیش از آنکه لحظهی حضورش در ذهن را از دست بدهیم.
📝مارگریت دوراس
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
📝مارگریت دوراس
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
✍هشت پلهای که برای نویسنده شدن باید طی کرد.
۱. موضوعی انتخاب کنید.
پیش از این که شروع به نوشتن کنید، حتما حرفهایی مهمی داشتهاید که میخواستید آن را با دیگران در میان بگذارید. اف. اسکات فیتزجرالد، نویسنده کتاب «گتسبی بزرگ»، جایی گفته است: «شما کتاب نمینویسید برای این که میخواهید چیزی را به دیگران بگویید. شما برای این کتاب مینویسید که چیزی برای گفتن به دیگران دارید.» پس درباره چه چیزی میخواهید بنویسید؟
شما باید موضوعی داشته باشید که بتوانید آن را اندازه یک کتاب بسط و گسترش بدهید. باید بدانید حرفهایی که میخواهید بزنید اندازه یک کتاب است یا یک وبلاگ یا اندازه یک خبرنامه.
۲. فرضیهای را برای خودتان در نظر بگیرید و آن را پیش ببرید.
شما به یک زاویه دید احتیاج دارید، به یک قلاب. هیچ ایده جدیدی دیگر وجود ندارد، اما میتوانید به شیوهای که ایدهتان را عرضه میکنید، چیزی اصیل و منحصر بهفرد به نمایش بگذارید. به این فکر کنید که ارنست همینگوی چهطور درباره گاوبازی به شیوه خودش نوشته است. همه کارها پیش از این انجام شده، اما نکته این جا است که شما این کارها را انجام ندادهاید. فرق ماجرا همین است.
۳. به خوانندههای کتابتان فکر کنید.
قانون طلایی نوشتن این است که مخاطبتان را بشناسید. وقتی دارید مینویسید، باید به آنها و نیازهایشان فکر کنید. مخاطب میداند که شما درک میکنید او از شما چه میخواهد. اگر این کار را بکنید و به نیازهای مخاطبانتان پاسخ بگویید، میتوانید آنها را با خودتان به هر جایی که میخواهید ببرید و آنها هم دیگر برای همیشه به شما وفادار خواهند ماند.
۴. حتما پیرنگی از کارتان فراهم کنید.
اغلب آماده کردن خلاصهای از کار موقع نوشتن کار حوصله سربری به نظر میرسد. ممکن است فکر کنید این کار خلاقیتتان را محدود میکند یا شما را همان جایی که شروع کردهاید نگه میدارد. اما حقیقت این است که آماده کردن و نوشتن پیرنگ، باعث میشود فرآیند نوشتن سریعتر پیش رود و کار آرامتری در پیش داشته باشید.
۵. بخوانید، بخوانید، بخوانید.
اگر میخواهید نویسنده شوید، کتاب خواندن دیگر کار تجملاتی محسوب نمیشود. خواندن لازمه کار است. باید مفصل کتاب بخوانید و حواستان باشد که نویسنده برای درست درآوردن داستاناش چه کار کرده است و ببینید اگر خودتان بودید، چه کار میکردید. هیچ راه میانبری برای این کار وجود ندارد، باید برای کتاب خواندن وقت پیدا کنید و بخوانید.
۶. برای پایان کارتان وقتی تعیین کنید.
فکر کنید منتظر بهدنیا آمدن فرزندی هستید و قرار است سر تاریخی مشخص بچهای به اعضای خانوادهتان اضافه شود و درباره این تاریخ هیچ کاری از دستتان برنمیآید. با تاریخ آماده شدن کتابتان هم همینطور برخورد کنید و به آن وفادار باشید. تعیین تاریخ برای تمام شدن کتابتان رفتاری بسیار حرفهای است.
نویسنده بااستعدادی هم بود که فکر میکرد هیچ وقت نمیتواند به صفحههای پایانی کتاباش برسد. او چکی را به نام یکی از کاندیداهای سیاسی که ازش متنفر بود نوشت و تاریخی را برای وصول چک در آینده نوشت و از یکی از دوستاناش خواست اگر تا آن تاریخ کتاب را تمام نکرد، چک را برای آن کاندیدای سیاسی بفرستد. به این ترتیب، پیش از آن تاریخ او کتاباش را تمام کرد.
۷. برای ساعتهای نوشتنتان برنامهریزی کنید.
هر نویسندهای برنامههای زندگی خودش را دارد. بنابراین، این که بخواهید از برنامههای نویسندههای دیگر تبعیت کنید، چندان کمکی به حال شما نمیکند. میتوانید از این برنامهها الهام بگیرید، اما نکتهاش این است: برنامه منظمی برای خودتان پیدا کنید که برای شخص شما جواب بدهد و سعی کنید به این برنامه تا تمام شدن کتابتان وفادار بمانید.همیشه وسوسه دررفتن از زیر کار وجود دارد، اما برای همین برنامه نوشتهاید که از زیر کار درنروید. به هر حال، درست است که سرتان به شغل رویاییتان گرم است، اما هر شغلی بههر حال شغل است.
۸. موقع نوشتن فقط بنویسید، ویرایش نکنید. ویرایش را بگذارید برای بعد از اتمام کار.
حتما همیشه این جمله را شنیدهاید، اما باز هم باید تکرارش کرد. ویرایش کردن حین نوشتن باعث میشود تمام شدن کتابتان مدام عقب بیفتد. اگر نسبت به هر جملهای که مینویسید، در دم وسواس نشان دهید، این باعث میشود در روند جریان فکری و کاری شما اختلال ایجاد شود.
برای هر داستان، بعد از اتمام آن وقت زیادی بگذارید و آن را بازنویسی کنید، تا هر ایراد ویرایشی، نگارشی یا محتوایی دارد، کاملا برطرف شود.
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
۱. موضوعی انتخاب کنید.
پیش از این که شروع به نوشتن کنید، حتما حرفهایی مهمی داشتهاید که میخواستید آن را با دیگران در میان بگذارید. اف. اسکات فیتزجرالد، نویسنده کتاب «گتسبی بزرگ»، جایی گفته است: «شما کتاب نمینویسید برای این که میخواهید چیزی را به دیگران بگویید. شما برای این کتاب مینویسید که چیزی برای گفتن به دیگران دارید.» پس درباره چه چیزی میخواهید بنویسید؟
شما باید موضوعی داشته باشید که بتوانید آن را اندازه یک کتاب بسط و گسترش بدهید. باید بدانید حرفهایی که میخواهید بزنید اندازه یک کتاب است یا یک وبلاگ یا اندازه یک خبرنامه.
۲. فرضیهای را برای خودتان در نظر بگیرید و آن را پیش ببرید.
شما به یک زاویه دید احتیاج دارید، به یک قلاب. هیچ ایده جدیدی دیگر وجود ندارد، اما میتوانید به شیوهای که ایدهتان را عرضه میکنید، چیزی اصیل و منحصر بهفرد به نمایش بگذارید. به این فکر کنید که ارنست همینگوی چهطور درباره گاوبازی به شیوه خودش نوشته است. همه کارها پیش از این انجام شده، اما نکته این جا است که شما این کارها را انجام ندادهاید. فرق ماجرا همین است.
۳. به خوانندههای کتابتان فکر کنید.
قانون طلایی نوشتن این است که مخاطبتان را بشناسید. وقتی دارید مینویسید، باید به آنها و نیازهایشان فکر کنید. مخاطب میداند که شما درک میکنید او از شما چه میخواهد. اگر این کار را بکنید و به نیازهای مخاطبانتان پاسخ بگویید، میتوانید آنها را با خودتان به هر جایی که میخواهید ببرید و آنها هم دیگر برای همیشه به شما وفادار خواهند ماند.
۴. حتما پیرنگی از کارتان فراهم کنید.
اغلب آماده کردن خلاصهای از کار موقع نوشتن کار حوصله سربری به نظر میرسد. ممکن است فکر کنید این کار خلاقیتتان را محدود میکند یا شما را همان جایی که شروع کردهاید نگه میدارد. اما حقیقت این است که آماده کردن و نوشتن پیرنگ، باعث میشود فرآیند نوشتن سریعتر پیش رود و کار آرامتری در پیش داشته باشید.
۵. بخوانید، بخوانید، بخوانید.
اگر میخواهید نویسنده شوید، کتاب خواندن دیگر کار تجملاتی محسوب نمیشود. خواندن لازمه کار است. باید مفصل کتاب بخوانید و حواستان باشد که نویسنده برای درست درآوردن داستاناش چه کار کرده است و ببینید اگر خودتان بودید، چه کار میکردید. هیچ راه میانبری برای این کار وجود ندارد، باید برای کتاب خواندن وقت پیدا کنید و بخوانید.
۶. برای پایان کارتان وقتی تعیین کنید.
فکر کنید منتظر بهدنیا آمدن فرزندی هستید و قرار است سر تاریخی مشخص بچهای به اعضای خانوادهتان اضافه شود و درباره این تاریخ هیچ کاری از دستتان برنمیآید. با تاریخ آماده شدن کتابتان هم همینطور برخورد کنید و به آن وفادار باشید. تعیین تاریخ برای تمام شدن کتابتان رفتاری بسیار حرفهای است.
نویسنده بااستعدادی هم بود که فکر میکرد هیچ وقت نمیتواند به صفحههای پایانی کتاباش برسد. او چکی را به نام یکی از کاندیداهای سیاسی که ازش متنفر بود نوشت و تاریخی را برای وصول چک در آینده نوشت و از یکی از دوستاناش خواست اگر تا آن تاریخ کتاب را تمام نکرد، چک را برای آن کاندیدای سیاسی بفرستد. به این ترتیب، پیش از آن تاریخ او کتاباش را تمام کرد.
۷. برای ساعتهای نوشتنتان برنامهریزی کنید.
هر نویسندهای برنامههای زندگی خودش را دارد. بنابراین، این که بخواهید از برنامههای نویسندههای دیگر تبعیت کنید، چندان کمکی به حال شما نمیکند. میتوانید از این برنامهها الهام بگیرید، اما نکتهاش این است: برنامه منظمی برای خودتان پیدا کنید که برای شخص شما جواب بدهد و سعی کنید به این برنامه تا تمام شدن کتابتان وفادار بمانید.همیشه وسوسه دررفتن از زیر کار وجود دارد، اما برای همین برنامه نوشتهاید که از زیر کار درنروید. به هر حال، درست است که سرتان به شغل رویاییتان گرم است، اما هر شغلی بههر حال شغل است.
۸. موقع نوشتن فقط بنویسید، ویرایش نکنید. ویرایش را بگذارید برای بعد از اتمام کار.
حتما همیشه این جمله را شنیدهاید، اما باز هم باید تکرارش کرد. ویرایش کردن حین نوشتن باعث میشود تمام شدن کتابتان مدام عقب بیفتد. اگر نسبت به هر جملهای که مینویسید، در دم وسواس نشان دهید، این باعث میشود در روند جریان فکری و کاری شما اختلال ایجاد شود.
برای هر داستان، بعد از اتمام آن وقت زیادی بگذارید و آن را بازنویسی کنید، تا هر ایراد ویرایشی، نگارشی یا محتوایی دارد، کاملا برطرف شود.
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
Telegram
کانون ادبی تراوش (آموزش داستاننویسی)
برگزار کنندهی دورههای آموزش داستاننویسی(از صفر تا صد)
مدیر کانال: mdiamo@
مدیر کانال: mdiamo@
👍4
Forwarded from کتاب و کتابخوانی
Forwarded from کتاب و کتابخوانی
_راز_را_نباید_توضیح_داد_.pdf
2.4 MB
راز را نباید توضیح داد
داستان را هدر میدهد
گفتوگویی با خولیو کورتاسار
https://www.tg-me.com/ketaberayegann
داستان را هدر میدهد
گفتوگویی با خولیو کورتاسار
https://www.tg-me.com/ketaberayegann
Forwarded from کتاب و کتابخوانی
کلک_گفتگو__گفتگو_با_خولیوکورتاسار.pdf
3.4 MB
Audio
🎧 داستان کوتاه صوتی
📔 پایان بازی
✍ نوشته ی: خولیو کورتاسار
🎤 باصدای الهام کردا
⏳ ۳۹ دقیقه
📚 @ketaberayegann
📔 پایان بازی
✍ نوشته ی: خولیو کورتاسار
🎤 باصدای الهام کردا
⏳ ۳۹ دقیقه
📚 @ketaberayegann
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سه پرسش است از سه نویسنده: خولیو کورتاسار، خورخه لوئیس بورخس، ارنستو ساباتو.
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
🔻درست نویسی
🔴 هیچ فعلی را در جمله بدون قرینه حذف نکنیم:
❌ دزدان را دستگیر و به زندان فرستادند.
✅ دزدان را دستگیر و به زندان روانه کردند.
❌ احمد بهتهران وارد و در امتحانات شرکت کرد.
✅ احمد به تهران وارد شد و در امتحانات شرکت کرد.
❌ کتابهای او به زبانهای خارجی ترجمه و هر کدام بارها به چاپ رسیده است.
✅ کتابهای او به زبانهای خارجی ترجمه شده و هر کدام بارها به چاپ رسیده است.
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
🔴 هیچ فعلی را در جمله بدون قرینه حذف نکنیم:
❌ دزدان را دستگیر و به زندان فرستادند.
✅ دزدان را دستگیر و به زندان روانه کردند.
❌ احمد بهتهران وارد و در امتحانات شرکت کرد.
✅ احمد به تهران وارد شد و در امتحانات شرکت کرد.
❌ کتابهای او به زبانهای خارجی ترجمه و هر کدام بارها به چاپ رسیده است.
✅ کتابهای او به زبانهای خارجی ترجمه شده و هر کدام بارها به چاپ رسیده است.
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
Telegram
کانون ادبی تراوش (آموزش داستاننویسی)
برگزار کنندهی دورههای آموزش داستاننویسی(از صفر تا صد)
مدیر کانال: mdiamo@
مدیر کانال: mdiamo@
Forwarded from دلکده
✍چرا نوشتن یادداشت روزانه برای نویسندگان مهم است؟
درست است که ما میتوانیم خاطراتمان را در حافظه نگهداریم اما واقعا چنددرصد از این اتفاقات را به یاد میآوریم و ذهن ما چقدر جزییات از آن کم یا به آن اضافه میکند؟ آیا حسی که آن موقع داشتیم را میتوانیم تمام و کمال در بازسازی خاطرات زنده کنیم؟
چند نویسنده در این مطلب دلایل خودشان را برای داشتن دفترچهای برای رویدادنگاری روزانه خیلی روشن مطرح میکنند تا دیگر شکی برای شما باقی نماند که الان بهترین موقع است که شروع به نوشتن یادداشت روزانه کنید.
سیلویا پلات در باب حفظ کردن شعف
۱۳ سپتامبر ۱۹۴۹
امروز تصمیم گرفتم که دوباره یادداشت روزانهام را از سر بگیرم؛ جایی که وقتی سرم خلوت شد بتوانم افکار و نظرهایم را بنویسم. یک جورهایی باید شعف هفده سالگی را حفظ کنم. هر روز گرانبهاست، من از فکر اینکه با پیر شدن، این زمان به تدریج محو و از من دور میشود بیاندازه غمگین میشوم. (نقل شده از کاتالین کانر در «هنرهای کلام». قافیه چشم: هنر بصری سیلویا پلات، دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۷)
آنه فرانک در باب شکیبایی کاغذ
۶ ژوئیه ۱۹۴۲
برای کسی مثل من، نوشتن یادداشت روزانه ایدهای عجیب است؛ نه تنها به این خاطر که قبلاً این کار را نکردهام، بلکه به این دلیل که به نظر میآید نه من و نه هیچکس دیگر علاقهای به دردِ دلهای یه دختر مدرسهای سیزده ساله نداشته باشد. با این وجود چرا این مسئله هنوز مهم است؟ من می خواهم بنویسم، ولی بیشتر از آن، می خواهم تمام آنچه در اعماق قلبم دفن شده است را بیرون بریزم...
بله، شکی نیست که کاغذ سنگصبور است و مادامیکه قصد ندارم این دفترچه جلد مقوایی که اسم پر افتخار «دفتر یادداشت روزانه» را یدک میکشد به کسی نشان بدهم، مگر اینکه یه دوست واقعی پیدا کنم، دختر یا پسر، احتمالاً هیچکس اهمیت نخواهد داد. و حالا به ریشهی مساله رسیدم، دلیلم برای شروع نوشتن خاطرات روزانه: این است که چنین دوست واقعیای ندارم.
(خاطرات آنه فرانک: ویراست بازنویسی شده: دابل دی،۲۰۰۳)
توماس مان در باب ضبط روزها
فوریه ۱۹۳۴
من این روند را که هر روز سپری شده ضبط میشود دوست دارم. نه تنها اثرگذاری و احساساتش، بلکه مسیر و محتوای فکریاش، کمتر به این خاطر که دوباره خوانده و به یاد آورده شوند بلکه برای خودارزیابی، مرور، حفظ آگاهی و دستیابی به چشمانداز...
(توماس مان: یادداشت روزانه: ۱۹۱۸-۱۹۳۹، منتخب از هرمان کستن، ترجمهی ریچارد وینستون. رابین کلارک، ۱۹۸۴)
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
ادامه👇👇👇👇
درست است که ما میتوانیم خاطراتمان را در حافظه نگهداریم اما واقعا چنددرصد از این اتفاقات را به یاد میآوریم و ذهن ما چقدر جزییات از آن کم یا به آن اضافه میکند؟ آیا حسی که آن موقع داشتیم را میتوانیم تمام و کمال در بازسازی خاطرات زنده کنیم؟
چند نویسنده در این مطلب دلایل خودشان را برای داشتن دفترچهای برای رویدادنگاری روزانه خیلی روشن مطرح میکنند تا دیگر شکی برای شما باقی نماند که الان بهترین موقع است که شروع به نوشتن یادداشت روزانه کنید.
سیلویا پلات در باب حفظ کردن شعف
۱۳ سپتامبر ۱۹۴۹
امروز تصمیم گرفتم که دوباره یادداشت روزانهام را از سر بگیرم؛ جایی که وقتی سرم خلوت شد بتوانم افکار و نظرهایم را بنویسم. یک جورهایی باید شعف هفده سالگی را حفظ کنم. هر روز گرانبهاست، من از فکر اینکه با پیر شدن، این زمان به تدریج محو و از من دور میشود بیاندازه غمگین میشوم. (نقل شده از کاتالین کانر در «هنرهای کلام». قافیه چشم: هنر بصری سیلویا پلات، دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۷)
آنه فرانک در باب شکیبایی کاغذ
۶ ژوئیه ۱۹۴۲
برای کسی مثل من، نوشتن یادداشت روزانه ایدهای عجیب است؛ نه تنها به این خاطر که قبلاً این کار را نکردهام، بلکه به این دلیل که به نظر میآید نه من و نه هیچکس دیگر علاقهای به دردِ دلهای یه دختر مدرسهای سیزده ساله نداشته باشد. با این وجود چرا این مسئله هنوز مهم است؟ من می خواهم بنویسم، ولی بیشتر از آن، می خواهم تمام آنچه در اعماق قلبم دفن شده است را بیرون بریزم...
بله، شکی نیست که کاغذ سنگصبور است و مادامیکه قصد ندارم این دفترچه جلد مقوایی که اسم پر افتخار «دفتر یادداشت روزانه» را یدک میکشد به کسی نشان بدهم، مگر اینکه یه دوست واقعی پیدا کنم، دختر یا پسر، احتمالاً هیچکس اهمیت نخواهد داد. و حالا به ریشهی مساله رسیدم، دلیلم برای شروع نوشتن خاطرات روزانه: این است که چنین دوست واقعیای ندارم.
(خاطرات آنه فرانک: ویراست بازنویسی شده: دابل دی،۲۰۰۳)
توماس مان در باب ضبط روزها
فوریه ۱۹۳۴
من این روند را که هر روز سپری شده ضبط میشود دوست دارم. نه تنها اثرگذاری و احساساتش، بلکه مسیر و محتوای فکریاش، کمتر به این خاطر که دوباره خوانده و به یاد آورده شوند بلکه برای خودارزیابی، مرور، حفظ آگاهی و دستیابی به چشمانداز...
(توماس مان: یادداشت روزانه: ۱۹۱۸-۱۹۳۹، منتخب از هرمان کستن، ترجمهی ریچارد وینستون. رابین کلارک، ۱۹۸۴)
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
ادامه👇👇👇👇
Telegram
کانون ادبی تراوش (آموزش داستاننویسی)
برگزار کنندهی دورههای آموزش داستاننویسی(از صفر تا صد)
مدیر کانال: mdiamo@
مدیر کانال: mdiamo@
