👇👇👇👇
نورتروپ فرای در باب رویارویی با وجدانش: مقدمهای بر یادداشت روزانه
۱۹۴۹
من آنقدرها که باید سخت کار نمیکنم، و فکر میکنم نوشتن یادداشت روزانه مفید است، چون کار اصلی من فکر کردن و نوشتن است و نیاز به مکانیزمی دارم که هر چیز مهمی را که به آن میاندیشم ثبت کند. همچنین امیدوارم این کار منفعت اخلاقی هم داشته باشد، از این رو که صریح یا ضمنی، قضاوت کند آیا روزم را به بطالت گذراندهام یا نه... حس رو در رویی با وجدان خودم در پایان روز ممکن است از تردیدهایم بکاهد.
(یادداشتهای روزانه نورتروپ فرای، ۱۹۴۲-۱۹۵۵، ویرایش رابرت د. دنهام. دانشگاه تورونتو پرس،۲۰۰۱ )
تکگویی ادوارد راب الیس
۱ دسامبر ۱۹۳۲
امروز بعد از ظهر راس به من گفت: «باید خودپسندی وحشتناکی وجود داشته باشه که یه شخص رو به یادداشتروزانه نویسی بکشه.» متعجب ، شروع کردم به دفاع از خودم، چند تا دلیل برای نگه داشتن دفتر یادداشت آوردم - مجالی برای تمرین نوشتن، فرصتی برای تجزیه و تحلیل خودم، ارزش خاطرات روزانه به عنوان یک مرجع.
۱۰ نوامبر ۱۹۷۳
روش دیگری برای نجات خودم از دیوانگی وجود دارد، این حقیقت که تمام طول زندگیام سعی کردهام با خودم ارتباط برقرار کنم. دفتر یادداشت من گواه این تلاش است. زندگی من یه تکگویی طولانی بوده است. من زمانی دیوانه خواهم شد که دیگه قادر نباشم با خودم حرف بزنم.
(ادوارد راب الیس، یادداشتهای روزانه قرن: داستانهایی از بزرگترین یادداشتروزانه نویسهای آمریکایی. استارلینگ، ۲۰۰۸)
گیل گادوین در باب یادداشت روزانه و داستان
من همانقدر که به داستاننویسی نیاز دارم به نوشتن یادداشت روزانه هم نیاز دارم، ولی این دو باید از منابع مختلفی بیایند. من داستان مینویسم چون نیاز دارم جزییات درهم و برهم زیادی را نظم بدهم تا به یک چیز معنادار برسم، چون از اینکه یک چیز امیدوارکننده را به یک چیز محشر تبدیل کنم لذت میبرم. یادداشت روزانه مینویسم چون ذهنم را باز و تازه نگه میدارد. به محض اینکه هر شب جزییات مرتبط با خودم جایی امن ذخیره شود، میتوانم برم سراغ آنچه درباره من نیست... من میبایست سالها پیش از اینکه بتوانم داستاننویسی را شروع کنم، نوشتن یادداشت روزانه را شروع میکردم. (گیل گادوین، «یک یادداشتروزانه نویس درباره یادداشتنویسی.» نویسندگان درباب نویسندگی، ویرایش راجر پک و جری پرینی، دانشگاه پرس نیو انگلند، ۱۹۹۱ )
فرانتس کافکا در باب شجاعتِ تلاش
۲۳ دسامبر ۱۹۱۱
یکی از مزیتهای یادداشت روزانه نوشتن این است که شما را با صراحت اطمینانبخشی به تغییراتی که مدام ازشان رنج می برید آگاه میکند...
شما در یادداشتهای روزانه مصداق شرایطی را پیدا میکنید که امروز به نظر غیرقابل تحمل میآید، اما شما از آن جان سالم به در بردهاید، به اطراف نگاه کردهاید و مشاهداتتان را نوشتهاید، و مثل قبل دارید مینویسید، زمانی که عاقلتر میشویم چون میتوانیم به شرایط قبلی خود نگاه کنیم، و به همین دلیل لازم است به شجاعت تلاش اولیه خودمان که درغفلت کامل در آن تقلا میکردیم اعتراف کنیم.
(خاطرات فرانتس کافکا، ویرایش مکس براد، سکر و واربورگ، ۱۹۴۸)
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
نورتروپ فرای در باب رویارویی با وجدانش: مقدمهای بر یادداشت روزانه
۱۹۴۹
من آنقدرها که باید سخت کار نمیکنم، و فکر میکنم نوشتن یادداشت روزانه مفید است، چون کار اصلی من فکر کردن و نوشتن است و نیاز به مکانیزمی دارم که هر چیز مهمی را که به آن میاندیشم ثبت کند. همچنین امیدوارم این کار منفعت اخلاقی هم داشته باشد، از این رو که صریح یا ضمنی، قضاوت کند آیا روزم را به بطالت گذراندهام یا نه... حس رو در رویی با وجدان خودم در پایان روز ممکن است از تردیدهایم بکاهد.
(یادداشتهای روزانه نورتروپ فرای، ۱۹۴۲-۱۹۵۵، ویرایش رابرت د. دنهام. دانشگاه تورونتو پرس،۲۰۰۱ )
تکگویی ادوارد راب الیس
۱ دسامبر ۱۹۳۲
امروز بعد از ظهر راس به من گفت: «باید خودپسندی وحشتناکی وجود داشته باشه که یه شخص رو به یادداشتروزانه نویسی بکشه.» متعجب ، شروع کردم به دفاع از خودم، چند تا دلیل برای نگه داشتن دفتر یادداشت آوردم - مجالی برای تمرین نوشتن، فرصتی برای تجزیه و تحلیل خودم، ارزش خاطرات روزانه به عنوان یک مرجع.
۱۰ نوامبر ۱۹۷۳
روش دیگری برای نجات خودم از دیوانگی وجود دارد، این حقیقت که تمام طول زندگیام سعی کردهام با خودم ارتباط برقرار کنم. دفتر یادداشت من گواه این تلاش است. زندگی من یه تکگویی طولانی بوده است. من زمانی دیوانه خواهم شد که دیگه قادر نباشم با خودم حرف بزنم.
(ادوارد راب الیس، یادداشتهای روزانه قرن: داستانهایی از بزرگترین یادداشتروزانه نویسهای آمریکایی. استارلینگ، ۲۰۰۸)
گیل گادوین در باب یادداشت روزانه و داستان
من همانقدر که به داستاننویسی نیاز دارم به نوشتن یادداشت روزانه هم نیاز دارم، ولی این دو باید از منابع مختلفی بیایند. من داستان مینویسم چون نیاز دارم جزییات درهم و برهم زیادی را نظم بدهم تا به یک چیز معنادار برسم، چون از اینکه یک چیز امیدوارکننده را به یک چیز محشر تبدیل کنم لذت میبرم. یادداشت روزانه مینویسم چون ذهنم را باز و تازه نگه میدارد. به محض اینکه هر شب جزییات مرتبط با خودم جایی امن ذخیره شود، میتوانم برم سراغ آنچه درباره من نیست... من میبایست سالها پیش از اینکه بتوانم داستاننویسی را شروع کنم، نوشتن یادداشت روزانه را شروع میکردم. (گیل گادوین، «یک یادداشتروزانه نویس درباره یادداشتنویسی.» نویسندگان درباب نویسندگی، ویرایش راجر پک و جری پرینی، دانشگاه پرس نیو انگلند، ۱۹۹۱ )
فرانتس کافکا در باب شجاعتِ تلاش
۲۳ دسامبر ۱۹۱۱
یکی از مزیتهای یادداشت روزانه نوشتن این است که شما را با صراحت اطمینانبخشی به تغییراتی که مدام ازشان رنج می برید آگاه میکند...
شما در یادداشتهای روزانه مصداق شرایطی را پیدا میکنید که امروز به نظر غیرقابل تحمل میآید، اما شما از آن جان سالم به در بردهاید، به اطراف نگاه کردهاید و مشاهداتتان را نوشتهاید، و مثل قبل دارید مینویسید، زمانی که عاقلتر میشویم چون میتوانیم به شرایط قبلی خود نگاه کنیم، و به همین دلیل لازم است به شجاعت تلاش اولیه خودمان که درغفلت کامل در آن تقلا میکردیم اعتراف کنیم.
(خاطرات فرانتس کافکا، ویرایش مکس براد، سکر و واربورگ، ۱۹۴۸)
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
Telegram
کانون ادبی تراوش (آموزش داستاننویسی)
برگزار کنندهی دورههای آموزش داستاننویسی(از صفر تا صد)
مدیر کانال: mdiamo@
مدیر کانال: mdiamo@
👍6
هر داستاننویس دیر یا زود به یک حقیقت مسلم دست مییابد که خوانندگان پایبند تخیل او میشوند نه روایت صادقانهاش از یک حادثه یا واقعه.
بسیاری از داستاننویسان جوان به صداقت و امانت در موضوع اصرار دارند و یادشان میرود که صداقت و امانت تنها در کلام است که جاودانه میشود. نویسنده کلاً نمیتواند امانتدار خوبی باشد. رازدار بدی هم است.
عباس معروفی
📚این سو و آنسوی متن
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
بسیاری از داستاننویسان جوان به صداقت و امانت در موضوع اصرار دارند و یادشان میرود که صداقت و امانت تنها در کلام است که جاودانه میشود. نویسنده کلاً نمیتواند امانتدار خوبی باشد. رازدار بدی هم است.
عباس معروفی
📚این سو و آنسوی متن
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
Telegram
کانون ادبی تراوش (آموزش داستاننویسی)
برگزار کنندهی دورههای آموزش داستاننویسی(از صفر تا صد)
مدیر کانال: mdiamo@
مدیر کانال: mdiamo@
❤2
فراموش نکنید که نوشتۀ شما باید ابتدا، میانه و پایان داشته باشد. برای ایجاد وحدت در نوشتن، طراحی قبل از تایپ مهم است. خود من ابتدا مقاله و داستانها را در ذهنم میپرورانم تا کاملاً شکل بگیرد. سپس طرح کلی و سادۀ آن را روی کاغذ مینویسم که یادم نرود. گاهی این طرح صرفاً یک فهرست است اما مدام حواسم به مضمون هست تا مبادا گریزهای بیمعنی بزنم و حاشیه بروم.
جودی دلتون
📚بیست و هشت اشتباه نویسندگان
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
جودی دلتون
📚بیست و هشت اشتباه نویسندگان
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
👍1
چگونه برای داستان آغازی زیبا و دلپذیر داشته باشیم؟
اجازه دهید با یک فنجان چای شروع کنیم: یک نفر یک فنجان گرانقیمت چای را روی سطح صاف میزی، به طرف لبهٔ میز میلغزاند. تا زمانی که فنجان در وسط میز است، درامی در کار نیست، اما وقتی که فنجان به لبهٔ میز نزدیک و نزدیکتر میشود و بخصوص وقتی روی لبهٔ میز تلو تلو میخورد و چیزی به افتادن آن روی میز نمانده است؛ تعلیق، درام و یک احساس انتظار وکنجکاوی از عاقبت کار ظاهر میشود. فنجان چای را شخصیت اصلی داستانتان در نظر بگیرید و لحظهای را که فنجان روی لبهٔ میز تلوتلو میخورد، شروع داستانتان.
روی سارل
📚 فنون آموزش داستان کوتاه
ترجمه و گردآوری: رضا فرد
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
اجازه دهید با یک فنجان چای شروع کنیم: یک نفر یک فنجان گرانقیمت چای را روی سطح صاف میزی، به طرف لبهٔ میز میلغزاند. تا زمانی که فنجان در وسط میز است، درامی در کار نیست، اما وقتی که فنجان به لبهٔ میز نزدیک و نزدیکتر میشود و بخصوص وقتی روی لبهٔ میز تلو تلو میخورد و چیزی به افتادن آن روی میز نمانده است؛ تعلیق، درام و یک احساس انتظار وکنجکاوی از عاقبت کار ظاهر میشود. فنجان چای را شخصیت اصلی داستانتان در نظر بگیرید و لحظهای را که فنجان روی لبهٔ میز تلوتلو میخورد، شروع داستانتان.
روی سارل
📚 فنون آموزش داستان کوتاه
ترجمه و گردآوری: رضا فرد
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
❤1👍1
❇ویرجینیا وولف میگوید:«عادت به نوشتن برای چشمهای من تمرین بسیار خوبی است. نوشتن رباطهای چشم من را فراختر میکند.»
جزئیات در داستانها اهمیت دارد زیرا که زندگی سرشار از جزئیات است ولی جزئیاتگاهی بیشکلاند و این ادبیات است که به ما میآموزد تا به مشاهدهگرانی قوی در زندگی تبدیل شویم.
جیمز وود در کتاب راهنمای عملی نوشتن میگوید: «جزئیات فراوانی در زندگی وجود دارند که به طور خاص دیداری نیستند.»
سپس قطعهای از داستان اتاق شماره شش چخوف را مثال میآورد: «ناگهان گله گوزنهای دلفریب و زیبا و خوشاندامی که وصف آنها را شب پیش در کتابی خوانده بود، از کنارش عبور کرد. بعد پیرزن روستایی نامهای سفارشی به طرفش آورد. میخائیل آوریانیچ سخنی گفت. آنوقت همه چیز از نظرش ناپدید شد و آندرییفیمیچ برای ابد از هوش رفت.» وود میگوید چون حضور زن با نامه به سادگی ملکالموت را یادآور میشود، بی اندازه گل درشت است. اما آنچه که نظرش را به خود جلب کرده گلهٔ گوزنها است: «چه بیپیرایگی دلنشینی دارد، چخوف عمیقاً درون ذهن کاراکتر است و نمیگوید: «به گوزنی فکر میکرد که دربارهاش خوانده بود.» یا «گوزنی را در ذهن دید که دربارهاش خوانده بود.» بلکه با تأنی میگوید: « گلهٔ گوزنها از کنارش عبور کرد.»
به بیان حلقههای مفقوده بپرداز. نزد هر یک از ما سهمی از دنیا وجود دارد که باید آن را بیازماییم و به روشهای تازه تر بیانش کنیم.
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
جزئیات در داستانها اهمیت دارد زیرا که زندگی سرشار از جزئیات است ولی جزئیاتگاهی بیشکلاند و این ادبیات است که به ما میآموزد تا به مشاهدهگرانی قوی در زندگی تبدیل شویم.
جیمز وود در کتاب راهنمای عملی نوشتن میگوید: «جزئیات فراوانی در زندگی وجود دارند که به طور خاص دیداری نیستند.»
سپس قطعهای از داستان اتاق شماره شش چخوف را مثال میآورد: «ناگهان گله گوزنهای دلفریب و زیبا و خوشاندامی که وصف آنها را شب پیش در کتابی خوانده بود، از کنارش عبور کرد. بعد پیرزن روستایی نامهای سفارشی به طرفش آورد. میخائیل آوریانیچ سخنی گفت. آنوقت همه چیز از نظرش ناپدید شد و آندرییفیمیچ برای ابد از هوش رفت.» وود میگوید چون حضور زن با نامه به سادگی ملکالموت را یادآور میشود، بی اندازه گل درشت است. اما آنچه که نظرش را به خود جلب کرده گلهٔ گوزنها است: «چه بیپیرایگی دلنشینی دارد، چخوف عمیقاً درون ذهن کاراکتر است و نمیگوید: «به گوزنی فکر میکرد که دربارهاش خوانده بود.» یا «گوزنی را در ذهن دید که دربارهاش خوانده بود.» بلکه با تأنی میگوید: « گلهٔ گوزنها از کنارش عبور کرد.»
به بیان حلقههای مفقوده بپرداز. نزد هر یک از ما سهمی از دنیا وجود دارد که باید آن را بیازماییم و به روشهای تازه تر بیانش کنیم.
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
Telegram
کانون ادبی تراوش (آموزش داستاننویسی)
برگزار کنندهی دورههای آموزش داستاننویسی(از صفر تا صد)
مدیر کانال: mdiamo@
مدیر کانال: mdiamo@
❤1👍1🥰1
Forwarded from کتاب و کتابخوانی
🔻درست نویسی
🔴 بلادرنگ
👈واژهٔ درنگ فارسی است و آوردن «بلا» ی عربی قبل از آن خلاف فصاحت است.
✅بهجای آن بهتر است «بیدرنگ» گفته شود.
📚 @ketaberayegann
🔴 بلادرنگ
👈واژهٔ درنگ فارسی است و آوردن «بلا» ی عربی قبل از آن خلاف فصاحت است.
✅بهجای آن بهتر است «بیدرنگ» گفته شود.
📚 @ketaberayegann
👍2
❇ وقتی استیون کینگ 20سال از چاپ رمانش وحشت داشت.
رمان خشم اولین بار در سال 1977 توسط کینگ نوشته شد ولی 20 سال طول کشید که آن را چاپ کند. نویسنده داستانهای وحشت از چاپ این رمان منصرف شد.
✅ استیون کینگ نویسنده مشهور آمریکایی با نوشتن بیش از 200 کتاب در ژانر وحشت به آقای وحشت شهرت پیدا کرده است. داستانهای کینگ در دهههای گذشته نه تنها ترسناک بوده و تنها برای قشر بزرگسالان نوشته شده است بلکه جنجالهای بسیاری نیز به همراه داشته است.
تقریباً بیش از نیمی از داستانهای کینگ در زمان انتشار خود علاوه بر جذب مخاطبان جنجالهای بسیاری نیز ایجاد کرده است که آخرین مورد آن درباره داستان «آن» بود که نقدهای بسیاری به انتخاب شخصیتها در باشگاه بازندهها بود.
کتاب آن داستان هفت نوجوان است که تصمیم میگیرند با موجودی شیطانی به نام پنی وایز مبارزه کنند که در قالب دلقک بچهها را فریب داده و از ترس آنها تغذیه میکند.
هر کدام از رمان و داستانهای ترسناک کینگ آنقدر جنجال برانگیز و جذاب بود که بسیاری از کارگردانان هالیوود بارها از این آثار برای خلق فیلمهای سینمایی استفاده کردند. ولی شاید هیچ کس جرات نکرد درباره رمان «خشم» این نویسنده آمریکایی صحبت کند و یا از روی آن فیلم بسازد.
رمان خشم اولین بار در سال 1977 توسط کینگ نوشته شد ولی 20 سال طول کشید که آن را چاپ کند. این رمان یک تریلر روانشناختی است که حتی خود کینگ اولین بار آن را با نام مستعار ریچارد باچمن چاپ کرد. داستان این رمان تیراندازی در مدارس ابتدایی است که بر اساس حوادث واقعی در دهههای 80 و 90 میلادی کشور آمریکا الهام گرفته شده است.
کینگ حتی وقتی خواست این رمان را با نام خودش منتشر کند، ترجیح داد در سال 2013 با عنوان «تفنگها» به صورت مستند منتشر کند. ولی چرا این رمان اینقدر جنجال برانگیز بوده که حتی آقای وحشت از انتشار آن منصرف شده است؟ البته لازم به ذکر است که این رمان مدت کوتاهی وارد بازار کتاب شد ولی بلافاصله با درخواست نویسنده جمعآوری شد.
داستان خشم ماجرای پسری به نام «چارلی دکر» دانشآموز دبیرستانی است که با گروگان گرفتن همکلاسیها و معلم ریاضی اقدام به تیراندازی به سمت آنها میکند. موضوع خود داستان نیست بلکه حوادث واقعی است که بعد از انتشار این کتاب رخ داده است. کینگ خودش برای نوشتن این داستان از اتفاقات واقعی الهام گرفته بود ولی تقریباً پنج حادثه تیراندازی در مدارس با الهام از داستان کینگ اتفاق افتاد.
در تمام این پنج حادثه تیراندازی معلوم شد که شخص مسلح یک کپی از رمان خشم استیون کینگ را قبلاً مطالعه کرده بود. تمام این اتفاقات در همان سال 1977 رخ دادند و به همین خاطر کینگ تمام نسخههای کتابش را از بازار جمع کرد.
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
رمان خشم اولین بار در سال 1977 توسط کینگ نوشته شد ولی 20 سال طول کشید که آن را چاپ کند. نویسنده داستانهای وحشت از چاپ این رمان منصرف شد.
✅ استیون کینگ نویسنده مشهور آمریکایی با نوشتن بیش از 200 کتاب در ژانر وحشت به آقای وحشت شهرت پیدا کرده است. داستانهای کینگ در دهههای گذشته نه تنها ترسناک بوده و تنها برای قشر بزرگسالان نوشته شده است بلکه جنجالهای بسیاری نیز به همراه داشته است.
تقریباً بیش از نیمی از داستانهای کینگ در زمان انتشار خود علاوه بر جذب مخاطبان جنجالهای بسیاری نیز ایجاد کرده است که آخرین مورد آن درباره داستان «آن» بود که نقدهای بسیاری به انتخاب شخصیتها در باشگاه بازندهها بود.
کتاب آن داستان هفت نوجوان است که تصمیم میگیرند با موجودی شیطانی به نام پنی وایز مبارزه کنند که در قالب دلقک بچهها را فریب داده و از ترس آنها تغذیه میکند.
هر کدام از رمان و داستانهای ترسناک کینگ آنقدر جنجال برانگیز و جذاب بود که بسیاری از کارگردانان هالیوود بارها از این آثار برای خلق فیلمهای سینمایی استفاده کردند. ولی شاید هیچ کس جرات نکرد درباره رمان «خشم» این نویسنده آمریکایی صحبت کند و یا از روی آن فیلم بسازد.
رمان خشم اولین بار در سال 1977 توسط کینگ نوشته شد ولی 20 سال طول کشید که آن را چاپ کند. این رمان یک تریلر روانشناختی است که حتی خود کینگ اولین بار آن را با نام مستعار ریچارد باچمن چاپ کرد. داستان این رمان تیراندازی در مدارس ابتدایی است که بر اساس حوادث واقعی در دهههای 80 و 90 میلادی کشور آمریکا الهام گرفته شده است.
کینگ حتی وقتی خواست این رمان را با نام خودش منتشر کند، ترجیح داد در سال 2013 با عنوان «تفنگها» به صورت مستند منتشر کند. ولی چرا این رمان اینقدر جنجال برانگیز بوده که حتی آقای وحشت از انتشار آن منصرف شده است؟ البته لازم به ذکر است که این رمان مدت کوتاهی وارد بازار کتاب شد ولی بلافاصله با درخواست نویسنده جمعآوری شد.
داستان خشم ماجرای پسری به نام «چارلی دکر» دانشآموز دبیرستانی است که با گروگان گرفتن همکلاسیها و معلم ریاضی اقدام به تیراندازی به سمت آنها میکند. موضوع خود داستان نیست بلکه حوادث واقعی است که بعد از انتشار این کتاب رخ داده است. کینگ خودش برای نوشتن این داستان از اتفاقات واقعی الهام گرفته بود ولی تقریباً پنج حادثه تیراندازی در مدارس با الهام از داستان کینگ اتفاق افتاد.
در تمام این پنج حادثه تیراندازی معلوم شد که شخص مسلح یک کپی از رمان خشم استیون کینگ را قبلاً مطالعه کرده بود. تمام این اتفاقات در همان سال 1977 رخ دادند و به همین خاطر کینگ تمام نسخههای کتابش را از بازار جمع کرد.
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
Telegram
کانون ادبی تراوش (آموزش داستاننویسی)
برگزار کنندهی دورههای آموزش داستاننویسی(از صفر تا صد)
مدیر کانال: mdiamo@
مدیر کانال: mdiamo@
👍1😱1
کلید اصلی نوشتن دیالوگ خوب، صداقت است. مادرم با بی احترامی یا فحش مخالف بود اما وقتی مرغ سرخ کردهاش میسوخت یا هنگام میخ زدن به دیوار وقتی چکش روی انگشتش میخورد فریاد میزد:«اوه کثافت».
شاید اداره سانسور واژه کثافت را دوست نداشته باشد، شاید شما هم از این کلمه خوشتان نیاید اما گاهی از آن استفاده میکنید. اگر قرار است دیالوگتان کیفیت داشته باشدباید حقیقت را بگویید. آنچه مردم وقتی با چکش روی شستشان میزنند، میگویند، حقیقت دارد. وقتی اوه لعنتی را جایگزین اوه کثافت میکنید، چون مؤدبانه است در حقیقت قرارداد ناگفته بین نویسنده و خواننده را فسخ میکنید. تعهد شما بیان این حقیقت است که مردم چگونه از طریق داستان رفتار و صحبت میکنند. اگر شخصیت داستان تان را میشناسیدباید بدانید از کدام یک استفاده میکندتا چیزی در مورد شخصیت گوینده که داستان را جالب تر و سرزنده تر میکند یادبگیریم. نکته مهم این است که به هر شخصیتی اجازه دهیم فارغ از تأیید یا تکذیب اداره سانسور یا انجمن مطالعه زنان مسیحی، آزادانه صحبت کند.
استیون کینگ
📚از نوشتن
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
شاید اداره سانسور واژه کثافت را دوست نداشته باشد، شاید شما هم از این کلمه خوشتان نیاید اما گاهی از آن استفاده میکنید. اگر قرار است دیالوگتان کیفیت داشته باشدباید حقیقت را بگویید. آنچه مردم وقتی با چکش روی شستشان میزنند، میگویند، حقیقت دارد. وقتی اوه لعنتی را جایگزین اوه کثافت میکنید، چون مؤدبانه است در حقیقت قرارداد ناگفته بین نویسنده و خواننده را فسخ میکنید. تعهد شما بیان این حقیقت است که مردم چگونه از طریق داستان رفتار و صحبت میکنند. اگر شخصیت داستان تان را میشناسیدباید بدانید از کدام یک استفاده میکندتا چیزی در مورد شخصیت گوینده که داستان را جالب تر و سرزنده تر میکند یادبگیریم. نکته مهم این است که به هر شخصیتی اجازه دهیم فارغ از تأیید یا تکذیب اداره سانسور یا انجمن مطالعه زنان مسیحی، آزادانه صحبت کند.
استیون کینگ
📚از نوشتن
https://www.tg-me.com/kanoonetaravosh
Telegram
کانون ادبی تراوش (آموزش داستاننویسی)
برگزار کنندهی دورههای آموزش داستاننویسی(از صفر تا صد)
مدیر کانال: mdiamo@
مدیر کانال: mdiamo@
❤4👍2
