Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
دیدار همکلاسی‌های من با آموزگار کلاس سوم‌مان آقای احمد واعظی، پس از پنجاه سال.


و آموزگار، خداوندگار ما روستازادگان بود.


#محمودفتوحی
#کاروندپارسی
@karvandparsi
.
14👍7👏2
.

یک کوچه‌راه با خیام جوان

کنارم نشست؛ پالتو بلند مشکی اش را جمع و جور کرد. بعد به سطرهای کتاب روی زانویم نگاهی دقیق انداخت.
پرسید: ?persian scription
گفتم: بله خط فارسی است.
گفت: ایرانی هستی؟ من خیّام هستم.
گفتم: خیام! چه نام بزرگی ! من هم محمود هستم.
تشکر کرد و با احساسی عمیق ضمن خندۀ تلخی گفت: توی دانشگاه تورنتو به من می‌گویند عرب هستی؟ و من ناراحت می‌شوم؛ می‌گویم نه این نام پرشین است. من ریاضیات و جبر خوانده‌ام، شراب سرخ هم می‌نوشم و شیعه هستم. شیعۀ اسماعیلی پیرو آقاخان.
بی اختیار گفتم: بله بله، حسن صبّاح دوست خیام و حجت امام اسماعیلیه، بود.
خیام جوان قصۀ سه یار دبستانی (حسن صباح و خیام و خواجه نظام الملک) را شنیده بود.
گفت که از نوجوانی شروع کردم به شناختن دقیق اسم خودم. راست می‌گفت؛ همه چیز را دربارۀ اسم خودش می‌دانست. زادگاهش، تحصیلاتش، سال وفاتش، خیلی از شعرهایش را هم حفظ بود؛ البته ترجمۀ فیتزجرالد را. فیتزجرالد را هم خوب می‌شناخت.
گفتم خیام یک تقویم ایرانی هم طراحی کرده که می‌گویند طبیعی‌ترین تقویم دقیق تاریخ بشر است. سال نو را نوروز خیامی هم می‌گویند.
این یکی را خیام جوان نمی‌دانست. خیلی ذوق زده شد. موبایلش را روشن کرد و گفت: omar khayyam calendar
صفحۀ ویکیپدیا بالا آمد. با انگشتش مقاله را باز کرد و صفحه را سُراند پایین و بعد از کمی دقت گفت: وای solar calendar
پرسیدم: می‌دانی خیام چند رباعی دارد؟
گفت خیلی زیاد. شاید چند هزار تا.
گفتم: نه! رباعیهایی که احتمال دارد از یک نفر به نام عمر خیام باشد کمتر از سی تاست.
برافروخته شد و گفت: می‌گویی احتمال دارد از یک نفر به نام خیام باشد؟! یعنی شک داری؟!
گفتم: بعضی محققان می‌گویند اصلاً کسی به نام خیام ...
حرفم را بریدم. اصلاً چرا حال خوش خیام جوان را خراب کنم؟!
گفتم یکی از محققان خیام‌شناس تحقیق دقیقی در منابع بسیار کهن کرده و رباعیهای خیام را شناسایی کرده.
گفت: چه جالب! اسمش چیه؟ گفتم سیدعلی میرافضلی. من با او آشنایی دارم.
پرسید: کتابش به انگلیسی است؟
گفتم: نه به فارسی است.
آهی کشید. بعد گفت البته شاید پدرم بتواند برایم بخواند. پدرم ایرانی است و مادرم متولد لاهور پاکستان! هر دو در جوانی آمده‌اند به تورنتو.
گفتم پس خیام در تورنتو به دنیا آمده!

خیام جوان به اسم خودش چه عشقی می‌ورزید. می‌گفت چقدر خوشبختم که تمام جهان مرا می‌شناسند.
یک بار دیگر گفتم چه اسم والایی !
باز گفت: من ریاضیات خوانده‌ام جبر خوانده‌ام، شراب را می‌ستایم. برایش شعر می‌سُرایم.
گفتم: اگر ستاره‌شناسی بخوانی و تقویم جلالی را هم بدانی، خیام جوان تو هستی.
گاهی چنان حرف می‌زد که هردوتامان باورمان می‌شد که خود خیام است.
گفت: باید بیشتر بخوانم. دربارۀ نوروز و خیام؛ ما اسماعیلی‌ها نوروز را گرامی می‌داریم، جزو آیین ماست؛ اما از امروز، نوروز با اسم خودِ من مرتبط است.
رسیدیم به ایستگاه، گفت باید پیاده شود. بلند شدم خیام جوان را در آغوش گرفتم.
چهرۀ قهوه‌ای با موی مشکی لخت شرقی از واگن مترو بیرون رفت. درها که بسته شد قد بلند خیام وسط جمعیت روی پله‌ برقی آرام آرام بالا می‌رفت .


#محمودفتوحی
#کاروندپارسی
@karvandparsi
.
27👍22🥰2👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.

شبی مهمان استاد عثمان محمدپرست بودیم. نوروز ۱۳۹۲ در شهر خواف.
پیرچنگی بی‌ریا و پرشور می‌نواخت برای هر کسی از هر جا که بیاید.
چنان شوری به پا کرد که با نیم دانگ صدا جرأت کردم بزنم زیر آواز. بی آنکه الفبای آداب خواندن را بدانم.‌

الهی مطربان را انگبین ده
برای ضرب دستی آهنین ده
چو دست و پای وقف عشق کردند
تو هم‌شان دست و پای راستین ده



#محمودفتوحی
#کاروندپارسی
@karvandparsi
.
👍125🔥4👏4
.
براهنی و انفعال در عشق

براهنی گرچه در سیاست و نقد ستیهنده بود و زبانی گزنده داشت اما در عشق و نگارش تجربۀ عشقی، منفعل و بی اراده و اثرپذیر است. منِ شاعرانه‌اش در تغزل با معشوق، برگ کاهی است در مصاف تندباد. این وادادگی و انفعال را بیش از هر چیز با فعل سببی برای متکلم وحده (من) می‌بینیم. دلبستگی فراوانش به کاربرد فعل سببی حاکی از مدهوشی او در برابر معشوق زیباست؛ کاربردهای نامأنوس فعل سببی او، بیش از دیگر تکنیک زبانی وی توجه خوانندگان و منتقدانش را به خود جلب کرده است. این سطور را بخوانید:

▫️یادگارم کن به دیوارهای هیچ و بنویسانم
▫️حالا نگو که شهر مرا آفتاب می‌رواند/ یک زن نمی‌رواند/ مرا به او بخواهانید / شخصا مرا نمی‌خواهد
▫️می‌آورانی‌ام در پیش خویش / و بعد از خویش می‌روانی‌ام/ دیگر چه چیز برایم مانده به جز این که می‌دوانی‌ام، می‌آورانی‌ام و می‌روانی‌ام ؟
(شکستن در چهارده قطعۀ نو برای رؤیا و عروسی و مرگ؛ آذر 1372)

▫️من را بیاوران/ من را بخوابان
▫️بی دغدغه مرا بمیران / این جا / همین جا
▫️من اهل هند رفتن و این حرف ها نیستم تو هند را بیاوران این جا همین جا

▫️حالا من می‌تراوم دستی مرا به سوی هیچ چیز می‌تراواند
▫️او کیست ؟ / آن کسی که مرا می‌گویاند ؟
▫️ای آوراننده ! ای آورانندگی من را / دیگر نیاوران

پسوند«اندن/ انیدن» برای بیان نقش یک فاعل بیرونی در ایجاد حالتی یا رخدادی در فعل فارسی به کار می‌رود. در جملۀ "بچه خوابید" خوابیدن حالتی است که در وجود فاعل رخ می‌دهد؛ اما در جملۀ "مادر بچه را خواباند" یک عامل دیگر از بیرون سبب انجام فعل در بچه می‌شود. این ساخت را "فعل سببی" یا "فعل واداری" می‌گویند یعنی فاعل دیگری، فاعل را به انجام فعل وا می‌دارد.
براهنی این ساخت سببی را بسیار به کار بسته و با آن معناهایی از زبان را گزارش می‌کند که گاه برای بیان آن معنا لازم است یک جمله بنویسیم. می‌گوید:
مرا به او بخواهانید / شخصا مرا نمی‌خواهد
به جای "بخواهانید" باید بگوید «او را وادار کنید که مرا بخواهد». شکل "بخواهانید" در زبان شعر دو نقش ایفا می‌کند: یکی غریبه‌سازی زبان، که باعث غافلگیر شدن و جلب توجه خواننده به زبان می‌شود و دیگری ایجاز یا فشرده‌نویسی.

برخی از این کاربردهای زبانی، افزون بر آشنایی زدایی، معنا و تجربۀ تازه‌ای در زبان کشف می‌کنند؛ انگار جای چنین مفهومی در زبان فارسی خالی بوده است. مثلاً فعل ببوسانم در این سطر «به گردن خود ببوسانم»، این معنا را به ذهن می‌آورد که "گردنت را بگذار روی لبهایم و مرا وادارکن تا ببوسمش". به قول حافظ "سببی ساز " تا گردنت را ببوسم. این درخواست عاشق از معشوق بدیع است و ضمناً ایهام هم می‌سازد از دو معنای بوسیدن شاعر یا بوسیده شدن شاعر.
نکتۀ مهم در این ساختواژه این است که شاعر با کاربست فعل سببی، وضعیت انفعال و پذیرشگری خود را آسانتر بیان می‌کند؛ حالت انفعال و کاهش نیروی فاعلیت با وضعیت عاشق تناسب دارد. عاشق دلدادۀ دلباخته، منفعل و بی‌اراده است. عشق اراده و نیروی او را از کار انداخته است. اگر می‌گفت "بیا تا گردنت را ببوسم" در وضعیت یک فاعل قادر دارای اراده سخن گفته بود؛ اما این که می‌گوید «به گردنِ خود ببوسانم» بیان حال دلداده‌ای است در مقام انفعال و درماندگی؛ انگار می‌گوید تو بیا و گردنت را بر لبان من بمال تا بوسه بشود. یا این که من چنان از خویش رفته‌ام که توان بوسیدن ندارم مرا وادار کن به بوسیدن.
چنین حالتی را در زبان فارسی چندان نمی‌شناسیم. انگار در فعل ببوسانم کشف تازه ای رخ می‌دهد؛ کشفی در یک فعل با استفاده از قاعدۀ صرفی رایج در زبان. اما در فعل بسیرانم، (مرا وادار کن سیر شوم / مرا سیر کن) کشفی بدیع رخ نمی‌دهد. زیرا این تجربه در زبان پیشتر بوده و مأنوس است.
معنای نوواژۀ شاعر هرگاه در واژه‌های مترادف آن در زبان موجود باشد و نوواژه صرفاً یک صورت زبانی تازه‌ باشد، نوآوری از حد یک فراهنجاری لفظی فراتر نمی‌رود و صورت تازه فاقد معنای افزوده یا اکتشافی است. در فعلهای بپروازان (بپرّان) بدرازان (دراز کن) تازگی صورت زبانی بیشتر جلب توجه می‌کند و معنای افزوده‌ای ذهن را برنمی‌انگیزاند.

در فعل "ببارانم" (مرا ببار) معانی تازه‌ای هست. دو گونه می‌شود این فعل را تفسیر کرد: الف) "بر من ببار" ب) مرا به باران تبدیل کن. این فعل معنای افزوده می‌سازد و قلمرو تازه‌ای از واژه است.
آنجا که شاعر گفته: "بیاورانم" [یعنی مرا بیاور؛ از "آوراندن"] با وجود ایجاز اما معنی افزوده‌ای در این ساخت متعدی ایجاد نمی‌شود اما همین فعل "بیاورانم" با معنای سببی (مرا وادار به آوردن کن)؛ معنای انفعال و تسلیم شاعر را در خود دارد. اگر می‌گفت "به من امر کن تا بیاورم"، یا "وادارم کن بیاورم" باز هم انفعال گوینده در فعل «بیاورانم» شدیدتر است . معنای بیشتر در صورت فشرده‌تر.

[ادامه در کامنت بعدی]


#محمودفتوحی
@karvandparsi
.
👍9👏41
[ادامه از کامنت پیشین]
براهنی در شعرهای عاشقانه حالتی از شور و بیخودی دارد که تا انفعال و بی ارادگی در برابر عشق می‌کشد. معشوق سبب اصلی حالات و رفتارهای اوست. دو شخصیت اول شخص (راوی من) در دو رمان براهنی که من خوانده‌ام نیز همین حالات انفعال و وادادگی در عشق را دارند. البته در آن رمانها این فعل سببی چندان مشهود نیست. در رمان روزگار دوزخی آقای ایاز (انتشار1349 ش) راوی که ایاز غلام سلطان محمود باشد شیفته‌ و دلباخته‌ای است سخت منفعل و واداده. در رمان رازهای سرزمین من راوی اول شخص در قول سرهنگ جزایری مردی عاشق و منفعل است که از شدت انفعال در عشق همه چیزش را می بازد. قهرمان رمان، حسین تنظیفی نیز در عشق شیفته و دلداده است و منفعل. و البته که خاصیت عشق آن است که عقل و ارادۀ آدمی را می‌ستاند و زبانش را در هم می‌شکند به قول صائب:
حرف عشق از کسی درست آيد
که زبان شکسته‌ای دارد

#محمودفتوحی
#کاروندپارسی
@karvandparsi
http://karsi.blogfa.com/
.
👍5👏4
.
مروت گر چه نامی بی‌نشان است
نیازی عرضه کن بر نازنینی


سید محمود دعایی را «دقیقه‌ای» عطا کرده بودند که جامعۀ ایران هر روز بدان محتاج‌تر می‌شود و جمهوری اسلامی از آن سخت بی‌بهره است.
آن دقیقه، صلح کل بود و وسعت مشرب که ترجمانش در سخن حضرت حافظ این است:
«آسایش دو‌گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
».

وسعت مشرب مردی که از من و ما فرارفته و دست «انسان بما هو انسان» را می‌بوسد، و بر جنازۀ تمام مرامها و مشربها نماز می‌خواند و شبانه مست سرگردان را به منزل می‌رساند و نان حلال فرزندانش را به لقمۀ شبهۀ بیت المال نمی‌آلاید.
ایران باید «سلوک محمود» او را تکثیر کند، به دشمن‌تراشان بیاموزد که صراط مستقیم و طریق محمود، راه جوانمردان است نه راه انقلابی‌نمایان که بر خلق تیغ می‌رانند و همه را از قطار اجتماع بیرون می‌اندازند.
مشی دعایی، مشی ایرانشهری است، مشی بوسعید و بوالحسن و عطار و سنایی؛ مشی حافظ و مولوی و سعدی است.
شیوۀ خواجه نصیر و امیر کبیر، روش فروغ و سپهری و شجریان.
ایران فرهنگی با مرام این فرزانگان، سنگلاخ تاریخ را درنوردیده و دوام آورده است نه با روش متحجران متعصب دشمن‌تراش.
ایران مهد فرزانگان اهل مروت بود ولی انقلابی‌گری و چپ‌گروی معاصر، عداوت و تفرقه‌افکنی را به جای مروت نشاند.
👍47
خوانش و تحلیل کتاب «صد سال عشق مجازی»
محمود فتوحی
حلقه دیدگاه نو
Thursday, June 16 at 2:00pm
EDT with
HOSSEIN KAJI, Soroush Dabbagh, Mahamood Fotoohi, Hossein Kamaly, Majid Soltani.

Clubhouse
https://www.clubhouse.com/event/PrjQDl3R?utm_medium=ch_event&utm_campaign=BzrRLla9pOREWz7drQR5fg-232621
👍10
Audio
▶️ فایل صوتی
درسگفتارهای حلقه دیدگاه نو
خوانش و تحلیل کتاب «صد سال عشق مجازی» - جلسه اول
مدرس: دکتر محمود فتوحی
۱۶ جون ۲۰۲۲
🔹 @didgahenochannel
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
#سخنرانی
#محمودفتوحی
#کاروندپارسی
15👍3👏1
خوانش و تحلیل کتاب «صد سال عشق مجازی»
نشست دوم
محمود فتوحی
حلقه دیدگاه نو
پنجشنبه ساعت ۲۲:۳۰

Thursday, June 23 at 2:00pm
.

Clubhouse

https://www.clubhouse.com/event/M8AN4zwJ?utm_medium=ch_event&utm_campaign=NTujtI351n8L6js4h2Gj9w-249326
3👍1
.
روش درس خواندن در مدرسۀ مولانا

مُخَمَّر خوانی یا خام‌خوانی

شمس تبریزی در مدرسۀ مولانا ظاهراً خطاب به دانشجویان مولانا جلال الدین محمد بلخی می‌فرموده:

«اگر من در این علمهای ظاهر شروع کردمی، تا یک درس را إتقان نکردمی به دیگری شروع نکردمی. مثلاً این‌که چندین گاه می‌خواند برین هیچ نتواند اشکال گفتن و زیادت کردن. از بهر آنکه چون این درس مُخَمَّر نشده باشد - چنان که همۀ فواید و اشکالات که مولانا فرمود توانم اعاده کردن - فردا درس دیگر نگیرم. همان درس را باز خوانم. کسی یک مسأله را مُخَمَّر کند چنان که حق آن است بهتر باشد از آن که هزار مسأله بخواند خام».
(مقالات شمس، ج 1 / ص 138).

شرح:
اتقان: استوار کردن،
مُخَمَّر: تخمیر شده
اعاده کردن: تکرار کردن، باز گفتن

درس باید چون آب انگور، تخمیر شود تا به شراب فهم بدل گردد. تا از جان دانشجو مُخَمّّر شوق در مسأله نیامزد درس در ذهن و ضمیر وی تخمیر نمی‌شود و فهم تازه‌ای شکل نمی‌گیرد. مسألۀ خام می‌ماند و اگر به کسی دهی در او نگیرد.
خام‌خوانی در روزگار ما به دلیل کثرت اطلاعات و تنوع مسائل هر علمی روی در فزونی دارد. آنچه امروز با اصطلاح «سطحی‌شدن» و «میان‌مایگی» در دانش و علم تعبیر می‌کنیم همان است که شمس تبریزی به خام‌خواندن تعبیر کرده است.

مولانا خود دربارۀ سخن تخمیر شده و رسیده می‌سُراید:‏
‏ تو اگر خراب و مستي به من آ که از من‌استي
و اگر خمار ياري سخني شنو مُخَمّر

مولانا آنچه از شمس می‌آموخت در خود تخمیر می‌کرد و چونان شراب مستی‌بخش از سبوی وجودش به تشنگان می‌داد. منبع بسیاری از مفاهیم و تعالیم غزلیات و مثنوی در مقالات شمس است اما سخن مولانا مُخَمَّر است و مُّخَمِّر.
.

#کاروندپارسی
#محمودفتوحی
👍273
Audio
▶️ فایل صوتی
درسگفتارهای حلقه دیدگاه نو
خوانش و تحلیل کتاب «صد سال عشق مجازی» - جلسه دوم
مدرس: دکتر محمود فتوحی
۲۳ جون ۲۰۲۲
🔹 @didgahenochannel
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
4👍1
.
اندر اصناف گزارندگانِ حقیقت

پاول ویس فیلسوف امریکایی معاصر نوشته است:

1. شاعران همیشه بیش از آنچه می‌دانند می‌گویند، دقیقاً به این دلیل که ایشان با کلمات و به مدد گفتارشان آگاهی و دانش خود را می‌سازند.

2. فیلسوفان همیشه کمتر از آنچه می‌دانند می گویند، دقیقاً به این دلیل که گفتارشان به جای دانش و آگاهی آنها نشسته است. [وسعت آگاهی آنها بیش از گفتارشان است.]

3. دانشمندان دقیقاً همان چیزی را می‌گویند که می‌دانند، زیرا گفته‌شان بیان چیزی است که می‌دانند. [و به تجربه و آزمایش آن را دریافته‌اند.]

4. متکلمان (حکیمان الهی) نمی‌دانند چه می‌گویند، زیرا آنها از اموری می‌گویند که خارج از قلمرو ادراک انسان است.

5. متخصصان ِاهلِ عمل آنچه را که می‌دانند نمی‌گویند، زیرا دانش آنها، در جهانی فروپیچیده است که برای سخن گفتن درباره‌اش باید از آن بیرون بیایند. (Weiss 1986: 94).


Weiss, P. (1986b). Philosophy in Process, Vol. 9. Albany: State University of New York Press.


#محمودفتوحی
#کاروندپارسی
@karvandparsi
.
👍16
🔰 درس‌هایی از تاریخ معاصر

در تاریخ معاصر درس‌های مهمّی بوده است که در هیچ کتابِ اندرز و عبرتی، معادلش را نمی‌توان یافت. حسّاسیّتِ طبعِ دنیای امروز چنان است که اندک غفلتی راه برگشتش به جانب پرتگاه خواهد بود. به این چند مورد نظر داشته باشیم:

١. این که از قدیم گفته‌اند «همه چیز را همگان دانند» حرف درستی است، ولی همه‌ی مردم مجالِ اظهار نظر درباره‌ی همه‌ی مسائل ندارند، این است که باید به دنبال «تبلور وجدان عمومی» رفت که تحقّقش در مطبوعاتِ آزاد و مشاوره‌ی اجتماعِ آزاد میسّر می‌گردد. بنابراین آزادیِ بیان، اگر اهمّیّتش از رأی آزاد که پایه‌ی حکومتِ مردمی است، بیشتر نباشد، کمتر نیست.

۲. تقسيم اتباع یک کشور به «خودی» و «بیگانه» نا‌مُوجّه‌ترین تقسیمی است که بتوان کرد. افراد در عرصه‌ی مشارکت در کارِ کشور شناخته می‌شوند که چه اندازه دلسوز یا زیان‌آور هستند، و این تشخیص را جامعه می‌دهد که ناباب‌ها را به کنار می‌زند. هیچ مقامی نمی‌تواند این حق را به خود بدهد که با «صلاحیّت» و «بی‌صلاحیّت» را در پهنه‌ی یک ملّت، به نفعِ خود دستچین کند.

٣. بارِ هر مملکت به حدّی سنگین است که جز آنکه همه‌ی دست‌ها به زیرِ آن زده شود، راهی نیست. آیا بر وفقِ کدام شرع، حق و قانون، توجیه‌پذیر است که در حالی که انبوهی از مردمِ کارآمد، بی‌آنکه محکومیّتی درباره‌ی آنها اعلام شده باشد، مطرود یا در به ‌دَرَند؟
آنگاه «آغوشِ گرمِ» کشور به روی کلاهبردارها، مضاربه‌چی‌ها، دلّالانِ ارز، و نو‌مسلمانهای بی‌اعتقاد باز بماند؟ آیا بدین روال، نتیجه جز ویرانیِ حتمی، چیزی خواهد بود؟

۴. کشوری که محتاج احياء همه جانبه است برای آنکه بتواند قد راست کند، باید یک «جوّ مجموعیِ مساعد» در آن پدید آید. منظور آن است که پنجره‌هایش به روی هوای آزاد باز بماند، و در برابر هیچ عاملی که موجب شکفتگی استعداد، افزایش توانایی و پرورش خصلت‌های کارساز مردمش باشد، مانع ایجاد نشود.

📚سخن‌ها را بشنویم،ص۲۴۶
___
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
👍18
Audio
▶️ فایل صوتی
درسگفتارهای حلقه دیدگاه نو
خوانش و تحلیل کتاب «صد سال عشق مجازی» - جلسه سوم
مدرس: دکتر محمود فتوحی
سی ام جون ۲۰۲۲
🔹 @didgahenochannel
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
🙏3👍1
امتناع_جدایی_پارسی_از_دری_بخش_2_مجلۀ_بخارا.pdf
1.2 MB
دری و پارسی هرگز! "پارسیِّ دری" آری (۱)
امتناع جدایی دری از پارسی

محمود فتوحی رودمعجنی
بخارا ش ۱۲۲ و ۱۲۳


پروژۀ جداسازی فارسی‌زبانان و تفکیک فارسی و دری و تاجیکی همچنان ادامه دارد. در سال ۱۳۹۶ بنگاه خبری BBC صفحه‌ای در شبکه اجتماعی فیسبوک با نام «بی بی سی دَری» گشود. این کار حساسیت پارسیگویان را برانگیخت و صدای مخالفت با اقدام BBC از هر سو بلند شد. در نخستین روزهای گشایش این صفحه نزدیک به 14 هزار نفر از این صفحه بازدید کردند اما عضو آن نشدند. تا آن بنگاه ناگزیر نام بی بی سی افغانستان را برگرداند.

این جُستار که در دو بخش تقدیم خوانندگان عزیز شده کاربرد دو واژۀ فارسی و دری را از برخی متون کهن برآورده و بر مبنای مکان‌های جغرافیایی رده‌بندی کرده است. در سراسر سرزمینهای پارسیگوی از افغانستان و تاجیکستان و ایران گرفته تا هند و عثمانی و سرزمینهای عربی همه جا «فارسیِ دری» را یک زبان واحد می‌گفته‌اند و میان دو لفظ "فارسی و دری " هیچ افتراق و جدایی یافت نمی‌شود.


#محمودفتوحی
#کاروندپارسی
@karvandparsi

.
👍17👏76
.

نگاه شاعر ایرانی به گردآوری مال

«حکيمي را پرسيدند:
با آن که هفتاد ساله‌اي، مال گرد همي‌آوري؟
گفت: گر مرد بميرد و مالي بهر دشمن نهد، بهتر از آن است که به زندگي خويش نيازمندِ دوست خويش شود.
يکي از شعراي ايراني در اين زمينه گويد:

مال گرد آر در نشيمن خاک
تا در اين کهنه خاکدان باشي
گر بميري و دشمنان بخورند
به که محتاج دوستان باشي»

(برگرفته از کشکول شیخ بهائی جبل عاملی)

در ادبیات فارسی، گردآوری مال امری ناپسند و ناستوده تعبیر شده است؛ شاعران و نویسندگان ما عمدتاً به سبکباری و قناعت و فقر دعوت می‌کردند. دو بیت آن شاعر ایرانی (که نمی دانم کیست) در جامعۀ قناعت پیشه و متوکل سنتی، صدای متفاوت و مدرنی است؛ شبیه آموزه‌های لیبرال سرمایه‌داری امروز.

البته سعدی و حافظ هم گرچه به قناعت و پشت پا زدن به مال دنیا را به ما می آموختند اما گاهی هم واقعگرایانه اعتراف می‌کردند که عشق بدون مال و مکنت ممکن نیست:
من گدا هوس سرو قامتی دارم
که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود

گفت سعدي صبر کن يا سيم و زر ده يا گريز
عشق را يا مال بايد يا صبوري يا سفر


#محمودفتوحی
#کاروندپارسی
@karvandparsi
👍11
Forwarded from سخنرانی‌ها
🔊 فایل صوتی

نکوداشت محمدعلی اسلامی ندوشن و محمدعاصف فکرت هروی

مصطفی ملکیان
محمد توکلی
شیرین بیانی
آرش فکرت
محمد استعلامی
محمود فتوحی
جواد عباسی
و...

موسسه مطالعات ایرانی دانشگاه تورنتو و بنیاد دایره المعارف ایرانیکا

21 خرداد 1401


.
🆔 @sokhanranihaa
🆔
@Vortrags
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
👍7
2025/07/08 23:25:29
Back to Top
HTML Embed Code: