Telegram Web Link
👇لطف_دوست👇


کسی که سالها در راه سیر و سلوک قدم زده است و بکلام عامیانه ؛ جان گذاشته است به احتمال زیاد باید معیاری به قدر همت خویش برای تشخیص اهل از نا اهل ، اصل از قلب داشته باشد. اما فرد مبتدی به احتمال قوی اغلب هیچ معیاری جز سخن ظاهر و ادعا و اطوار گوینده ندارد. گوینده نااهل که مردی سخن دزد است به ارشاد نفس ، کلام عارفان را دزدیده و بدهن خویش بسته ، و کسوتی مشیخانه ساخته و دام گسترده و عده ای ساده را به هوای نفس خود عمری عنکبوت وار گرفتار هوای خود ساخته است. از این رو عارفان حقیقی کتمان نموده اند اسرار خویش را و به اکید گفته اند مبادا تطور حال ایشان در قالب کلام نقل بازار شود. هرچند حدیث عشق در دفتر نباشد ولی تا طالبی سره از ناسره باز شناسد عمر گرانمایه بسر آمده است ، و راه حقیقت از این جهت نیز پر آفت است اما خدای را شکر که سنت الهی و کرم رب ودود بر این است که طالب صادق و مخلص را حتی از دست ناقصان ، بکمال بار دهد. و این است آن مطلبی که باید از آن عاشقانه مشعوف و دست افشان شد. خداوند همه ی طالبان را از شر شیاطین حفظ فرماید.🌺

@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
"ما یَکُونُ لَکَ اَن تَتَکَبّرَ فِیها"
(تو را نسزَد که در آن جایگاه تکبّر ورزی!)

"خودبزرگ بینی" یک بیماری مسری شیطانی است که منشاء بسیاری از خطاها و بیماری های دیگر است. حقارتی باد کرده و توهّمی ویرانگر است، که تا ریشه هایش نخشکد، نه چشمی به حقیقت باز شود و نه حقیقتی دریافت شود. یک سالک برای از بین بردن آن، چند راه دارد؛ الف) یا مستقیماً به مصادیق آن حمله کند، و خود را به یک تضاد درونی بکشاند، که این کار توصیه نمی شود، زیرا جدال آن را قوی تر کرده، و از آنجا که "خودبزرگ بینی" چون ماری هزار سر است، هر شاخه ای که از آن قطع شود، شاخه های تازه ی دیگری سر برون خواهد زد. مضافاً اینکه سالک نیرویش را از دست داده و هر روزه خود را در این جدال ضعیف تر می نماید. ب) یا شیر حیات را بر روی آن ببندد و از تغذیه اش دست بر دارد، که این راهی خوب و معقول است و همین توصیه می شود، چه این کار هر چند که زمانبر است اما به مرور ریشه های آن را می خشکاند. برای شروع به چنین خشکاندنی، همواره به جاهایی نرو که تو را می شناسند و احترام می کنند، بلکه یاد بگیر و بیشتر در جاهایی حضور بیاب که تو را نمی شناسند و چون فردی معمولی و حتی پایین تر از آن با تو برخورد می کنند. و اگر در جمع کسانی بودی که تو را می شناسند همواره حقیرترین و کوچکترین کارها را عهده دار شو. ج) و راه دیگری است که تنها "اهل ملامت"، شجاعت انجام آن را دارند. و آن اقدام جانانه به خودتخریبی است، آن هم در انظار کسانی که بزرگش می شمارند. "ملامتیون" متخصص این کارند، به طرفةالعینی و در بهترین زمان و مکان مناسب، چنان آگاهانه دست به خودتخریبی می زنند که نه تنها خودبزرگ بینی، که نفس امارّه نیز نیست و نابود شود و روح و جان شان از اسارت نگاه دیگران نجات یابد. امروزه در جهانِ حاضر، روح های بزرگ را باید در میان اهل ملامت جست، و نه در میان متظاهران ریاکاری که آنچه می کنند برای جلب توجه دیگران است🌺


@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
‍ "باغ وحش درون"

درون هر کس یک باغ وحش بزرگ و تمام است. بیخود نیست که اسم این نفس را نفس حیوانی گذاشته اند. حیوانات زیادی آنجا زندگی می کنند. اگر کسی در باغ وحشش، گرگش فرمانروایی کند، درنده ای خشن است. اگر روباهش فرمانروایی کند، مکار و حیله گر است. اگر الاغش بارز باشد، احمقی بله قربان گو و بارکش است. اگر مارش، خطرناک و غیرقابل اعتماد است. اگر موشش، جمع کننده ای طماع و پنهان کار است. اگر خوکش، بنده ی شهوت و بی بند و باری است. اگر طاووس اش، عاشق شهرت و خودنمایی است... خلاصه هر حیوان، صفت بارزی دارد که در رفتار شخص نمایان می شود. البته همیشه یک حیوان سوار بر کار نیست و با تغییر شرایط، پست حیوانات نیز عوض می شود. اما بطور معمول همواره یکی دو حیوان بارزترند. مبارزه اصلی یک سالک با حیوانات درونش است. او تک تک آنها را شناسایی کرده، رام و مطیع نموده و از ریاست و تفوق طلبی می اندازد. سالک اجازه نمی دهد که هیچ حیوانی از درون بر او فرمانروایی کند. فرمانروای او، نور خِرَد اوست.🌺


@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عقل، عالی ترین نعمتی است که خدای بزرگ به انسان عنایت فرموده و تمام امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات به عقل او است.
عقل، نوری است الهی، حقیقتی است ربّانی، وجودی است روحانی، چراغی است نورانی و راه گشای تمام خیرات به روی انسان.
انسان به عقل، انسان است، به عقل آراسته به آدمیّت است، به عقل گیرندۀ قواعد تربیت است، به عقل در خط عبادت و عبودیّت است.
عقل، خورشید مملکت وجود، بهترین مایۀ موجود، پرواز دهندۀ انسان در غیب و شهود و بالاترین علت برای صعود و در پیشگاه حضرت حق موجودی محمود است.
عقل، نیروی معنوی، روح ملکوتی، قیمت دهندۀ جسم ناسوتی و ارزش دهندۀ جان لاهوتی است.
عقل، تمیز دهندۀ حق از باطل، نور از ظلمت، درستی از نادرستی، پاکی از آلودگی، عزّت از ذلّت، دنیا از آخرت، راه از چاه، تاریکی از نور است.

بدان کاغاز و انجام تو در کار
کفی خاکست اگر هستی خبردار

تو مشتی خاک و چندینی تغیر
تفکر کن مکن چندین تکبر

🌺عطار🌺

@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
سلام و درود بر شما عاشقان و دوستداران اهل بیت علیه السلام
پیشاپیش فرارسیدن عید سعید غدیر خم را با مدد از ذات اقدس پروردگار هستی بخش و همت از باطن شاه اولیا حضرت علی مرتضی (ع) و نفس پاک پیر طریقت حضرت درویش خندانعلیشاه به پیشگاه باعظمت حضرت بقیه الله العظم ارواحنا فداه و کلیه مسلمین و شیعیان جهان بالاخص سالکان و عاشقان آنحضرت و فقرای حق الی الله سلسله خاکسار جلالی ابوترابی تبریک و تهنیت عرض مینمایم

قابل توجه عاشقان حضرت مولا


مجلس ذکر این هفته عصرجمعه مورخه:۱۴۰۰/۴/۲۵ درشهرری اشرف آباد خیابان شهیدرستگار کوچه شهیدیاراحمدی پلاک 97 درفضای باز وبافاصله گذاری مناسب برگزار خواهدشد .



وَ صَلَی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعین🌺

@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
متأسفانه برخی از آدمیان گویی کاری جز شکایت کردن و دیگران را مقصّر شمردن ندارندخود را بَری از هرگونه تقصیر و اشتباه می‌دانند و سبب هر بدبختی را در بیرونِ خود می‌جویندو دیگران را محکوم می‌کنند. اقبالِ لاهوری می‌گوید تا زمانی که از آفتابِ وجودِ خودت خبر نداری و نمی‌دانی که چه گوهرِ باارزشی در درون داری، تنها شکایت می‌کنی نتیجهٔ چنین نگرشی این است که هم از خودت غافل می‌مانی و هم راه به جایی نمی‌بری و گرهی از گره‌هایت گشوده نمی‌شود. پس به خود روی کُن و قدرِ خود را بدان و به جای شکایت از دیگران، از قدرت و گوهرِ وجودیِ خودت استفاده کن.

شِکوه کم کُن از سپهرِ لاجَوَرد
جز به گِردِ آفتابِ خود مَگَرد

🌺اقبال لاهوری🌺

@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
انسان تا ان جای که می تواند همه خصلت های نیک را در خود پرورش دهد وتمام صفات زشت و نکوهیده را از خود دور سازد
. همه ادیان و مکاتب فلسفی کوشیده اند تا انسان، این حیوان دو پا را از چهارپایی و احوال چهار پایان دور سازند و معتقدند که این امر زمانی امکان پذیر است که خصلت های بد انسان از بین برود وبه جای آن خصلت های خوب و پسندیده جایگزین شود.
بنابراین اصل تصوف بر مبنای تزکیه و تهذیب نفس است؛ چنانچه بسیاری از بزرگان نیز درتعریف تصوف به این امر اشاره کرده اند، بدین ترتیب که: تصوف روشی عملی است که با اکسیر عشق وجود انسان را از پستی و رذالت به قله منیع می کشاند و ماهیت او را دگرگون می سازد.
حافظ نیز این مطلب را اینگونه بیان می کند:
دست از مس وجود چون مردان ره بشوی*** تا کیمیا ی عشق بیابی و زر شوی
خواب و خورت زمرتبه خویش دور کرد*** آنگه رسی به خویش که بی خواب وخورشوی
(دیوان حافظ، غزل487).

علاوه بر این، تعریف بسیاری از مشایخ صوفیه نیزمتضمن این معنا است،
ازجمله تعریف ابوسعید ابوالخیر از تصوف و صوفی. وی تصوف را یکسو نگریستن و یکسان دیدن دانسته است؛ این امر زمانی محقق می شود که انسان بتواند اخلاق زشت و ناپسند را از ذات خود دور سازد و صفات نیک و پسندیده را کسب کند.

(( (( پس نتیجه می گیریم اول صوف و پاک گردانیم روح را بعد وارد مرحله دیگر یعنی تصوف شویم برای کسب صفات خداوندی و گرفتن اخلاق حمیده در اصل روح انسان در هر مرحله ای اسمی به خود می گیرد و در راه رسیدن به الله تعالی هر مرحله و منزلی نامی و صفتی را می پزیرد )))
به عبارت دیگر، انسان باید ما ومنی ها را در خود بکشد و از خود فانی شود،و بقا به صفات الله را در خود جای دهد دراین صورت فقط خدا را درنظر داشته وهمه چیز را، حتی بدیها را نیز مانند خوبیها می بیند.
صوفی آن است که «آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و از آنچه بر تو آید نجهی». این تعریف ابوسعید از صوفی نیز دال بر این معنا است که انسان برای صوفی شدن باید رذایل اخلاقی را از وجودش پاک سازد.

محققان این تعریف را اینگونه تبیین کرده اند که: «آنچه در سر داری بنهی»؛ یعنی آنچه در سر است، کبر و نخوت و غرور و خودبینی است که تا انسان آنها را از بین نبرد واز سر بیرون ننهد امقام انسانیت به دور است؛
به عبارت دیگر با مردم و خلق خدا همدم ویکرنگ نیست و خود را از یک جنس و مردم را از جنس دیگر می داند
. و« آنچه در کف داری بدهی»؛ یعنی
آنچه از مال و ثروت وجاه دنیا در دست داری، ببخشی؛ چرا که اگر انسان بخشندگی و ایثارنداشته باشد، مانند زور گویان و متجاوزان همه دنیا را برای خود می خواهد و برای رسیدن به خواسته های خود مردم را به اسارت می گیرد.
بنابراین یکی از بزرگترین موانع قهر و قتل نفس، بخشش است؛چرا که مال دنیا و ثروت زیاد موجب تباهی دل و فساد روح می شود.
لذا صوفی واقعی کسی است که هر چه دارد با نیازمندان بخورد. و« آنچه بر توآید نجهی»؛ بدین معنا است که در برابر سختی ها ومشکلات ایستادگی کنی و زود از میدان بیرون نروی.
و همچنین در برابر سخنان ناسنجیده و ناسزای مردم پیرامون خود، صبر و شکیبایی نشان دهی و زود عصبانی نشوی؛
زیرا که برخی از افراد در برابرسخنان درشت و ناسزا چنان از کوره در می روند که به یک حیوان وحشی مبدل می شوند
، در صورتیکه این صفت شایسته مقام انسانیت نیست.
اما چنانچه ملاحظه می شود، علت جنگ و جدال و کشتار مردم بی پناه در دنیای معاصرنیز جز وحشی گری و نفس پرستی نمی باشد. (حلبی، علی اصغر، مبانی عرفان و احوال عارفان، ص: 33-28).

بنابراین هر کس خود رابرتر از دیگران ببیند و اعتراض و انتقاد کسی را تحمل نکند
از جرگه وارستگان بیرون است.
صوفیان و اهل تصوف این نوع افراد را به کودکانی تشبیه می کنند که همیشه با خود بازی می کنند وخود را امیر می پندارند و با همسالان خود انس نمی گیرند. لذا در تصوف خود بینی و خود پسندی نیست؛ زیرا که هر کس که صوفی است باید به همه چیزحتی سختی ها و ناملایمات عشق بورزد و آنها را جزو خود بداند. به طور کلی صوفی واقعی کسی است که همواره می کوشد تا نفس خود را از آلودگی های درونی برهاند تا از این طریق بتواند از خود وصفات ناپسندش فانی شود و به بقای در خداوند برسد🌺
@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
پس بدان که صورت خوب و نکو
با خصال بَد نیرزد یک تَسو
ور بود صورت حقیر و ناپذیر
چون بُوَد خُلقش نکو در پاش میر
صورت ظاهر فنا گردد بدان
عالم معنی بمانَد جاودان

(مثنوی/دفتر دوم)

صورت زیبا تنها وقتی ارزش دارد که باطن آدمی هم زیبا باشد. در این دنیا شاید کسانی که ظاهر زیبایی دارند بیشتر از کسانی باشند که باطن آنان نیز زیباست. مولانا چنین پند می دهد که فریب زیبایی ظاهر را نخوریم و در جستجوی زیبایی باطن باشیم. آنچه جاودانه است باطن آدمی است و نه ظاهر او. ظاهر محکوم به فناست و باطن ابدی و ماندگار. مولانا باور دارد که حتی اگر به پای زیبا باطنی بمیریم، رواست؛ اما به پای زیبا ظاهر مردن انتخابی شایسته نیست زیرا زیبایی او قبل از ما خواهد مرد.🌺

@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
پرگویی و قیل ‌و قال ظاهری مانند زنگاری است که دل را تاریک می‌کند، ازاین‌ رو برای پیمودن راه باید مدتی شیوۀ سکوت و خموشی را پیشه کرد.

گفت‌وگوی ظاهر آمد چون غبار

مدتی خاموش خُو کُن، هوش دار

مولانا تأکید می‌ورزد که «مدتی» باید سکوت اختیار کرد؛ مدتی که مربوط به مراحل اولیه سلوک است. مولوی در داستان بازرگان و طوطی به این سکوت چنین اشاره دارد:

این زبان چون سنگ و هم آهن وَش است

و آنچه بِجهد از زبان، چون آتش است

در این بیت و ابعاد بعد از آن مولانا دوسویه بودن زبان را بیان می‌کند؛ بدین‌معنا که این زبان هم می‌تواند مانند آتش در جایی نافع و در جایی دیگر سوزنده و مضر باشد.ازاین‌رو، مبتدی باید بداند که نباید در هرجا دهان باز کند؛ زیرا اگر «اسرار توحید» را برای برخی که طی مقدمات نکرده‌اند، بازگوئیم، مانند آن است که به پنبه‌زار آتش زده‌ باشیم.

با این توصیف باید گفت سالکان مبتدی که زبانشان در اختیار آنها نیست، می‌باید کوشش بسیار کنند و به صمت و خاموشی خو گیرند تا هر سخنی را هرجا نگویند. در این راستا، غزالی ضمن بر شمردن آفات زبان، درباره فضیلت خاموشی این چنین می‌گوید: "و دلیل بر آنکه خاموشی لازم است، آن است که سخن چهار قسم است: قسم اول زیان محض، قسم دوم سود محض، قسم سوم آنچه در او سود و زیان هست [و] قسم چهارم آنچه در او نه سود است و نه زیان. اما آنچه زیان محض است، خاموش بودن از آن چاره نیست و همچنین آنچه در آن زیان و سود است که سود آن کم از زیان آن است. و اما آنچه در آن سود و زیان نیست، آن فضول است و مشغول‌شدن بدان تضییع روزگار، و آن عین زیانکاری است. پس نماند مگر قسم چهارم و سه ربع سخن ساقط شد و یک ربع باقی ماند.


آلودن روح:
بی‌گمان آنچه موجب کدورت در جان و روح انسان می‌شود، مهارنبودن زبان است؛ چنان‌که مولانا این‌چنین شکوه سر می‌دهد:

ای زبان تو بس زیانی مر مرا
چون تویی گویا چه گویم من تو را

ای زبان هم آتش و هم خرمنی
چند این آتش درین خرمن زنی

در نهان جان از تو افغان می‌کند
گرچه هرچه گوییش، آن می‌کند


شکوه مولوی از زبان خویش، شکوه‌ای است فراگیر؛ زیرا همه‌کس در ایجاد ارتباط زبانی با دیگران، به استفاده از آن ناگزیر است. اما این زبان با تمام این مشکلات، هم آتش است و هم خرمن. خرمن بودن زبان عبارت از تکلم آن است کلمات طیبه که سبب خرمن حسنات می‌باشد، و آتش بودنش کنایه است از تکلم کلمات فاسد که محرق خرمن طاعات است. چقدر این آتش را به این خرمن میزنی؟ چقدر از سخنانی که مفسد طاعات حسنه است، می‌گویی؟

بدین سبب است که مولوی به سالک هشدار می‌دهد که پیش از سخن گفتن تأمل کند :

من پشیمان گشتم این گفتن چه بود
لیک چون گفتم پشیمانی چه سود

🌺مثنوی شریف🌺


@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
گرفتاری در دانش بیرونی یقیناً توهّم مقامات معنوی به یک سالک می دهد. او سالهای طولانی کاغذها و اوراق بیرونی را می خواند و رفته رفته در این دام اوهامی گرفتار می آید که به جایی رسیده است و برای خود کسی شده است. ذهن به زیرکی فریب می دهد و او در این فریب دیگران را نیز شریک می سازد و با هاله ی قدسی ای که از خود برای دیگران ساخته است هم خود و هم دیگران را از آنچه که هستند پایین تر می کشد.

خواندن کتابها راه به جایی نمی برد. گویی که بر ساحل نشسته اید و بادها و امواج و آب را مطالعه می کنید. کتابها به شما می گویند این راه در برابر شماست و باید تن به آب زد. باید خطّ و ربط واقعی را جست که هم در درون و هم در بیرون است و آن جدای از اوراق بیرونی است. هیچ کس نمی تواند خطّ و ربط عشق را انکار کند، مگر آن که سفیه و یا متکبّر باشد.

اگرچه جدایی از حقیقت ناممکن است، امّا گاهی سالک با خودفریبی خود را در وضعیت هجران قرار می دهد و توهّم وصال می کند. توهّم وصل، خودشیفتگی و گردنکشی به بار می آورد و سالک را در برابر حتّی کلمه ای از حقیقت کور می سازد. ارتعاشات وصل و کلمه ی زنده چیزهایی نیستند که کسی بتواند آن را انکار کند. آن کس که انکار می کند خود انکارشده ی حقیقت است. باید جسور بود و قدم در راه گذاشت.

سالک حقّ شرایط را بهانه نمی کند، چرا که می داند شرایط ساخته ی خود اوست. اگر زمانی سالک در وضعیت هجران قرار گرفت که به معنی دوری از تعالیم حقیقت است، باید قدم در راه نهد و حقیقت را بجوید و بهر این جستن خود و زندگی شخصی خود را فدا کند و امنیت من شخصی خود را برای حقیقت فروگذارد. نه آنکه بنشیند و اظهارات کذب کند و اوهامات خود را نیز به حقیقت نسب دهد. او به کرّات می گوید حقیقت تنها در درون است و چنین عذرها و بهانه هایی می آورد. اگر حقیقت تنها در درون است، پس عالم بیرون به چه منظور است؟ راه حقیقت در هر دو سو باید جسته شود و قدم به قدم و وجب به وجب پیموده شود. هیچ وجبی از حقیقت را نمی توان فروگذاشت.

آن کس که در وضعیت هجران می پندارد به جایی رسیده، باید فروتنی پیشه کند، قدم در راه نهد و اوّلین برگ عشق را بجوید و بخواند. باید راه را از نخست بیاغازد و این خود آزمون بزرگ فروتنی برای اوست. سالک حقّ باید خلق را فراموش کند و جای محبّت خلق و تصویر دروغینی که از خود برای ایشان ساخته است، محبّت حقّ را جایگزین کند و کار تنها برای او کند.

تصویر خود را باید به حقیقت بدهید تا آن چنان که شایسته است شما را برآورد. جان خود را، جسم خود، ذهن و روان و عیان و نهان خود را باید به حقیقت بسپارید. عذر و بهانه ها را باید دور بریزید و به راه بیفتید. باید به آب زد و نمک عشق را در دهان چشید. باید تلخی ها را فرو داد و شورش امواج شعف را به جان خرید. هیچ کس بی رفتن به جایی نمی رسد.

هجران، حجاب است و بد دردی است ولیکن بدتر از آن توهّم وصال است و این درد مشترک همه ی رهروان بیرونی و جاماندگان از کشتی عشق است. باری بهانه بس است و خودفریبی و تقصیر خود بر گردن شرایط و دیگران افکندن بس است، و حال باید دل به دریاهای طوفانی زد و از گوشه های ناز و نرم اوهام و خودکامگی های عقل بیرون کشید.

عرفان، راه دلیران است و این صوفی گری و بوداییسم نیست. حقیقت هر جا که اشاره زند سالک باید بدانجا روان شود. سالک دریای مرده نیست که سر جای خود بنشیند و عمری خوابهایش را تعبیر کند. آن کس که چنین کند اصلاً سالک نیست، او در توهّم سالک بودن است و بسیاری چنین اند. سالک، جوینده است و برگه ای از حقیقت، هر جا که باشد، بر زمین و یا در‌ آسمان، جسم و جان خود بدان سو می افکند. سالک،‌ این است. جوینده، چنین است.🌺

@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
متاسفانه مردم در عبادت ها، فقط و فقط به ظاهر چسبیده اند، همین نماز و روزه جسمانی، امّا قلب از همه اینها بیخبر است، قلب از اینکه میگویند(سبحان الله) بی خبر است، از اینکه میگویند(الحمدالله) ... بی خبر است. الان قلب ما از اینکه روزه میگیریم خبر ندارد، قلب ما از عبادتهایمان محروم است، بدترین محرومیت این است که قلب انسان از عبادت خدا محروم باشد(چه فایده ای از جسم.)
عدّه زیادی از مردم نمازهایشان را میخوانند، روزه شان را میگیرند، امّا چرا وضع جامعه اینطور است؟ به خاطر اینکه مردم از عبادتهایشان بی بهره هستند، از قرآن بی بهره هستند. قرآن را میخوانند ولی قلب قرآن را نمیخواند(قلب از قرآن بی بهره است.)
عبادت های انسان تا به قلبش نرسد، هیچ خیری در این انسان نیست. این انسان از محبّت دنیا خالی نمیشود، از محبّت خدا پر نمیشود.(انسانی که قلبش بسته است.)
بیشتر مردم بیشتر بر روی افعال و اعمال رفته اند، که فلانی اعمالش را انجام میدهد، یک روز، روزه قرض ندارد، نمازش را سروقت و در مسجد و به جماعت میخواند، پس آدم خوبی است. چه خوبی؟ به قلبش نگاه کنید.
شما زیاد میبینید که اگر بخواهند بر روی انسان قضاوت بکنند و یا بر روی یک عالم دین قضاوت بکنند، میگویند که این آدم خیلی باتقوا است، دروغ نمیگوید، غیبت نمیکند، مال مردم را نمیخورد، به حرام نگاه نمیکند، حرام نمیشنود و... پس آدم خوبی است. امّا او چقدر نسبت به حقایق توحیدی در یقین است؟ چقدر اهل معرفت خداست؟ آیا مسئله قضا وقدر برایش حل شده است؟، ایامسئله جبر و تفویض برایش حل شده است؟، آیا مسئله ذات و صفات و اسماء خدا برایش حل شده است؟، آیا عبادت هایش به قلبش میرسد؟ اینها را نمیدانیم و همین که در ظاهر آن کارها را انجام میدهد، میگوئیم آدم خوبی است، یعنی محبّت مردم روی اعمال انسان ها متمرکز است.
انسان های عوام روی ظاهر قضاوت میکنند و وقتی میخواهند مثلاً روی یک عالم دین قضاوت بکنند، بر روی اعمالش قضاوت میکنند.(و چه بسا در قلبش تکبّر و حسادت داشته باشد و بروز نداده باشد.)
بلعم باعورا را خداوند برای چه تا حدّ سگ نزولش داد.
«فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْ تَتْرُکهُ یَلْهَثْ»
او انسانی بود که به صراحت قرآن صاحب اسم اعظم بود، کسی بود که از صومعه اش بیرون می آمد و به آدم های گرفتار و مریض را میدمید و اینها شفا پیدا میکردند.(دم عیسوی داشت.) پس چه شد که خداوند اینطور او را تنزلش داد و تا حد سگ پَستش کرد، به خاطر اینکه وقتی موسی(ع) به نبوّت رسید، حسادتش ظهور کرد و گفت چرا تا وقتی که من هستم موسی به نبوّت برسد.
خیلی عبادت کرده است، خیلی نماز خوانده و روزه گرفته است،(قَائِمِ اللَّيْلِ، صَائِمِ النَّهَارِ) بوده است، امّا در قلبش هیچ کاری نکرده است. به خاطر آنکه آن حسد و تکبّر و ... را از خودش دور بکند، هیچ ریاضتی نکشیده است و وقتی زمینه اش پیدا شده است، حسد بیرون زده است و رسوا و خرابش کرده است.
این امتحاناتی که خداوند ما را میکند، برای همین است که باطن و ظاهر ما آشکار بشود.
قلب انسان از خداوند شکایت میکند که این انسان یک عمر نماز خواند و روزه گرفت و عبادت کرد و... ولی من هیچ بهره ای از اینها نداشتم.
این انسان محبّت دنیا را درون من وارد کرد و ذرّه ای از محبّت خداوند را وارد نکرد..

🌺علامه مروجی سبزواری🌺


@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
آنجا كه جست و جوى زيركانه و موذيانه ى تسلط و غلبه در كار است- يعنى عملى كه مبتنى بر "اراده" و در حيطه ى اراده است_ شرّ به وجود مى آيد. آنگاه ما مى كوشيم تا خود را در مقابل شرّ حفظ كنيم! و غافل از آنيم كه خود ما ايجاد كننده ى شرّ هستيم و نمى دانيم هر گونه مقاومت در مقابل چيزى كه خود ما خالق آن هستيم منجر به ايجاد يك دايره ى فساد مى گردد؛ نمى دانيم كه از طريق مقاومت در برابر شرّ داريم آنرا حفظ و تقويت مى كنيم. اما، اكنون كار صحيح آن است كه خانه ى هستى خويش را تميز و پاكيزه نگاه داريم. از همه ى خشم ها و نفرت هايى كه انسان ها در خود انباشته اند و در نهايت منجر به ظهورِ خشم و شرّ انبوه و هيتلرها، استالين ها، موسولينى ها، آتيلاها و كمپ هاى اسرا مى گردد. و از آنسوى ديگر منجر به تبليغ و تشويق به "خير" دسته جمعى مى گردد: " دست از كشتن انسان ها برداريد؛ نسبت به انسان مهربان و ملايم باشيد؛ با شفقت باشيد".
"خير و شرّ" -هر دو- را انسان ايجاد كرده است. در حاليكه اگر انسان بتواند خانه ى هستى خويش را تميز نگاه دارد هيچ چيز نمى تواند بر او تأثير مخرِّب داشته باشد🌺

@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
اگر هدایت کشتی را به دست کسی بسپاریم که کشتیرانی نمی‌داند، نتیجه غرق شدنِ کشتی و مسافران خواهد بود. عشق همچون کشتی است که اگر دستِ ناآشنا به عشق افتد آفت‌ها به بار خواهد آورد. تنها آشنایان و اهالیِ معرفتِ عاشقانه‌ هستند که می‌توانند از آفاتِ عشق دوری کنند و از محاسنِ آن بهره برند و دیگران را نیز بهره‌مند سازند. شرطِ اولِ گام نهادن در وادی عشق جُستنِ خواص یا همان آشنایان و عارفان است. از محضرِ آنان است که می توان فنِ عشق‌ورزی را نیکو و با تمامِ جان و دل آموخت. اما باید مراقب باشیم که در دامِ هر مدعی نیفتیم و از هر که خود را عشق‌شناس معرفی می کند تبعیت نکنیم تا به بی‌راهه و گمراهی کشیده نشویم.


عشق چون کشتی بُوَد بهرِ خواص
کم بُوَد آفت بُوَد اغلب خلاص

🌺مثنوی شریف دفتر چهارم🌺


@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
عشق سرشت روح است
درست همانطور که حرارت سرشت آتش است و خنکی سرشت آب،
عشق سرشت روح است،
بنابراین اول روح را شفا می دهد چون هر آن چه که به روح وابسته باشد انتهائی ندارد و نقطه پایان برای آن نیست ، بدن می میرد ، ذهن می میرد ، ولی روح به بودن ادامه می دهد ، بنابراین شفای اصلی شفای روح شماست که با آمدن عشق به زندگی تان میسر می شود.

شفای دوم شامل قلب میشود که (نتیجه شفای روح است) ، قلب در جائی هست که نمیتواند لمس شود ، تنها خداوند است که به قلب تان دسترسی دارد.

درطول زندگی این قلب سخت و سخت تر شده است ، عضلات سخت شده اند ، سرما بر قلب ها سایه افکنده و در نتیجه زندگی بی روح شده است . ولی در سفر معنوی، هر قدم که پیش بروی ، راه هموارتر می شود و به تدریج یخ ها ذوب شده و رودخانة شفا جریان می یابد.🌺


@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
درکشتی هدایت جز عارفان نباشند گر مایل نجاتی درگیر معرفت شو

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

https://www.tg-me.com/kharaabaatnew

@kharaabaatnew

🌺کانال را به اهلش معرفی بفرمایید🌺
keshmakesh-Motamedi (kiaeeblog.persianblog.ir)
keshmakesh-Motamedi (kiaeeblog.persianblog.ir)
بانگ موذن مرا کشد به مسجد
ناله جانسوز تار اگر گذارد...
تصنیف "کشمکش.... محمد معتمدی🌺


@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
از مرحوم سیدعلی قاضى حکایت مى‌كنند که آن جناب مى‌فرمود:

بعد از مقام عصمت و امامت، در میان رعیت، احدى در معارف عرفانى و حقائق نفسانى در حد محی‌الدین ابن عربى نیست و کسى به او نمى‌رسد.
و نیز فرمود که ملاصدرا هر چه دارد از محی‌الدین دارد و در کنار سفره او نشسته است.🌺


@kharaabaatnew
👆کانال عرفانی خرابات👆
🔻 بسم الله الرحمن الرحیم🔻

هدف از ایجاد کانال عرفانی
(خرابات)
آشنایی
با بزرگان اهل شریعت و طریق وحقیقت بوده بزرگانی که سردی وگرمی و فراز ونشیبها را متحمل شده اند وبه جز نام نیک وکردارنیک چیز دیگری به یادگار نگذاشته اند 📌

انشاء الله خداوند متعال همه ما را در این طریق موفق و ثابت قدم بدارد و این دانستن ها مقدمه ای باشد برای عمل ...

به یاری حق و به نفس پاک پیران برحق چنانکه این کانال مورد قبول خداوند و حضرت ولیعصر (عج)واقع گردید ثوابش را تقدیم به ارواح طیبه اولیاء الله و عارفان واصل مینمایم

🔴خادم وخدمتگذار دوستان صفدرعلی ملایری🔴


https://www.tg-me.com/kharaabaatnew

@kharaabaatnew

کانال را به اهلش معرفی بفرمایید
2024/05/15 00:49:29
Back to Top
HTML Embed Code: