دانش و رامش
(شاهبیتها و شاهکارهای شاهنامه)
نشر سخنور توس با همکاری مؤسسۀ خردسرای فردوسی منتشر کرد:
#شاهنامه تنها گنجینهای از داستانهای حماسی و ملی نیست؛ منبعی ارزشمند از حکمت و خرد و اندیشه نیز بهشمار میرود. فردوسی، با توانایی شگرف خود در واژهپردازی و سرایش ابیات نغز و پرمغز، توانسته است مفاهیم عمیق حِکمی را در کالبد باشکوه شعر حماسی درآورَد.
اگرچه بازنمایی و شرح تمام شاهکارهای فردوسی در شاهنامه، کاریست دشوار، اما فراهم آمدن مجموعهای از شاهبیتهای او، میتواند پنجرهای به نازکاندیشیهای شاعر حماسهسرا بگشاید و افقهای شناخت منظومۀ فکری و اخلاقی مندرج در شاهنامه را گسترش دهد.
این ابیات، بیانگر روح اندیشهورز فردوسی و بازتابدهندۀ آرمانهای او دربارۀ انسان و جهان است.
#فردوسی از طریق این شاهبیتها، مخاطبان خود را به درنگ و تأمل در ارزشهایی چون خرد، دادگری، بیآزاری، و راستی فرامیخوانَد.
شاهبیتهای شاهنامه، با فشردگی در لفظ و گستردگی در معنا، اغلب حامل پیامهایی ژرف و تأملبرانگیز هستند که در چند واژه، جهانی از اندیشه و حکمت را به تصویر میکشند. این ابیات از یکسو، کلید فهم بهتر داستانهای شاهنامهاند و از سوی دیگر، خود بهتنهایی میتوانند دریچهای به جهانبینی ایرانی و فرهنگ ایرانشهری باشند.
در تدوین این مجموعه، از شاهنامۀ ویرایش دکتر جلال خالقی مطلق استفاده کردهام. این مهم تضمین میکند که تمامی بیتها بر اساس دقیقترین و معتبرترین متن موجود انتخاب شدهاند.
همچنین برای آنکه دسترسی به بافت داستانیِ بیتها، مراجعه به زمینۀ روایی آنها و یافتنشان در متن شاهنامه برای علاقهمندان آسانتر شود و پژوهشگران را کارآمدتر افتد، نشانی دقیق هر بیت در شاهنامۀ خالقی مطلق را آوردهام.
در این مجموعه، چهل و دو عنوان موضوع در چهار دسته کنار هم قرار گرفتهاند. این ابیات جلوهگر نبوغ فردوسی در پرداختهای مختلف زبانی و مفهومی و نیز تفکر فلسفی او دربارۀ انسان، جهان، جامعه و حکومت هستند.
در پایان کتاب نیز، فهرست نمایۀ واژگان پرتکرار آمده است تا جستوجو و بررسی مفاهیم و ابیات برای خوانندگان آسانتر شود.
امید است که این مجموعه، پلی باشد میان دیروز و امروز، میان فرهنگ غنی ایرانی و نیاز مخاطبان امروزی که در جستوجوی معنا در ادبیات کهن خود هستند. این گامیست کوچک در پاسداشت میراث بزرگ ملی.
شناسنامهٔ کتاب:
دانش و رامش: شاهبیتها و شاهکارهای شاهنامه
#حامد_مهراد
نشر سخنور توس
زمستان ۱۴۰۳
۱۶۰ صفحه
۱۹۰ هزار تومان.
جهت سفارش: ۰۹۱۵۱۵۹۰۴۸۹ (خانم دلیری)
#دانش_و_رامش
#شاهنامه_فردوسی
#حامد_مهراد
#خردسرای_فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
(شاهبیتها و شاهکارهای شاهنامه)
نشر سخنور توس با همکاری مؤسسۀ خردسرای فردوسی منتشر کرد:
#شاهنامه تنها گنجینهای از داستانهای حماسی و ملی نیست؛ منبعی ارزشمند از حکمت و خرد و اندیشه نیز بهشمار میرود. فردوسی، با توانایی شگرف خود در واژهپردازی و سرایش ابیات نغز و پرمغز، توانسته است مفاهیم عمیق حِکمی را در کالبد باشکوه شعر حماسی درآورَد.
اگرچه بازنمایی و شرح تمام شاهکارهای فردوسی در شاهنامه، کاریست دشوار، اما فراهم آمدن مجموعهای از شاهبیتهای او، میتواند پنجرهای به نازکاندیشیهای شاعر حماسهسرا بگشاید و افقهای شناخت منظومۀ فکری و اخلاقی مندرج در شاهنامه را گسترش دهد.
این ابیات، بیانگر روح اندیشهورز فردوسی و بازتابدهندۀ آرمانهای او دربارۀ انسان و جهان است.
#فردوسی از طریق این شاهبیتها، مخاطبان خود را به درنگ و تأمل در ارزشهایی چون خرد، دادگری، بیآزاری، و راستی فرامیخوانَد.
شاهبیتهای شاهنامه، با فشردگی در لفظ و گستردگی در معنا، اغلب حامل پیامهایی ژرف و تأملبرانگیز هستند که در چند واژه، جهانی از اندیشه و حکمت را به تصویر میکشند. این ابیات از یکسو، کلید فهم بهتر داستانهای شاهنامهاند و از سوی دیگر، خود بهتنهایی میتوانند دریچهای به جهانبینی ایرانی و فرهنگ ایرانشهری باشند.
در تدوین این مجموعه، از شاهنامۀ ویرایش دکتر جلال خالقی مطلق استفاده کردهام. این مهم تضمین میکند که تمامی بیتها بر اساس دقیقترین و معتبرترین متن موجود انتخاب شدهاند.
همچنین برای آنکه دسترسی به بافت داستانیِ بیتها، مراجعه به زمینۀ روایی آنها و یافتنشان در متن شاهنامه برای علاقهمندان آسانتر شود و پژوهشگران را کارآمدتر افتد، نشانی دقیق هر بیت در شاهنامۀ خالقی مطلق را آوردهام.
در این مجموعه، چهل و دو عنوان موضوع در چهار دسته کنار هم قرار گرفتهاند. این ابیات جلوهگر نبوغ فردوسی در پرداختهای مختلف زبانی و مفهومی و نیز تفکر فلسفی او دربارۀ انسان، جهان، جامعه و حکومت هستند.
در پایان کتاب نیز، فهرست نمایۀ واژگان پرتکرار آمده است تا جستوجو و بررسی مفاهیم و ابیات برای خوانندگان آسانتر شود.
امید است که این مجموعه، پلی باشد میان دیروز و امروز، میان فرهنگ غنی ایرانی و نیاز مخاطبان امروزی که در جستوجوی معنا در ادبیات کهن خود هستند. این گامیست کوچک در پاسداشت میراث بزرگ ملی.
شناسنامهٔ کتاب:
دانش و رامش: شاهبیتها و شاهکارهای شاهنامه
#حامد_مهراد
نشر سخنور توس
زمستان ۱۴۰۳
۱۶۰ صفحه
۱۹۰ هزار تومان.
جهت سفارش: ۰۹۱۵۱۵۹۰۴۸۹ (خانم دلیری)
#دانش_و_رامش
#شاهنامه_فردوسی
#حامد_مهراد
#خردسرای_فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
هر بار که نوروز از راه میرسد...🌱
(با یاد استاد دکتر عبدالحسین زرینکوب)
هر بار که نوروز از راه میرسد، احساس میکنم که من نیز با «سرمدیت» آن دنیایی که ممکن است بهترین دنیایِ ممکن هم نباشد و در عین حال، بهترین بودنش هم غیر ممکن نیست، تولّدی دوباره پیدا میکنم و خود را برای مرور بر گذشته ای که نوروز بارها آن را پسِ پشت گذاشته است و ردّ پای خود را در چین پیشانی من نقش کرده است، آماده مییابم و هماکنون نیز که توالی شصت نوروز را دارم پشت سر میگذارم، به رغم محنتها و مصایبی که یاد آنها در غربت بیشتر از هرجا و به هنگام تجدید سال بیشتر از هر وقت بر دل سنگینی میکند، همچنان مثل نوروزِ پیر وجودم را در گذرگاه این نفحۀ ایزدی تسلیم جاذبۀ حیات سرمدی مییابم و دل پیرم را بعد از گذشتِ سالهای دورِ جوانی هنوز از وسوسۀ عشق خالی نمیبینم. این عشقی است که جان مرا با هرچه زیباست و هرچه انسانی است پیوند میدهد و بقایِ آن بعد از فنای من نیز همچنان ممکن است، غیر ممکن نیست.
عبدالحسین زرینکوب
۲۹ اسفند ۱۳۶۱، پاریس
منبع: مجلهٔ بخارا، شمارهٔ ۹۱
@kheradsarayeferdowsi
(با یاد استاد دکتر عبدالحسین زرینکوب)
هر بار که نوروز از راه میرسد، احساس میکنم که من نیز با «سرمدیت» آن دنیایی که ممکن است بهترین دنیایِ ممکن هم نباشد و در عین حال، بهترین بودنش هم غیر ممکن نیست، تولّدی دوباره پیدا میکنم و خود را برای مرور بر گذشته ای که نوروز بارها آن را پسِ پشت گذاشته است و ردّ پای خود را در چین پیشانی من نقش کرده است، آماده مییابم و هماکنون نیز که توالی شصت نوروز را دارم پشت سر میگذارم، به رغم محنتها و مصایبی که یاد آنها در غربت بیشتر از هرجا و به هنگام تجدید سال بیشتر از هر وقت بر دل سنگینی میکند، همچنان مثل نوروزِ پیر وجودم را در گذرگاه این نفحۀ ایزدی تسلیم جاذبۀ حیات سرمدی مییابم و دل پیرم را بعد از گذشتِ سالهای دورِ جوانی هنوز از وسوسۀ عشق خالی نمیبینم. این عشقی است که جان مرا با هرچه زیباست و هرچه انسانی است پیوند میدهد و بقایِ آن بعد از فنای من نیز همچنان ممکن است، غیر ممکن نیست.
عبدالحسین زرینکوب
۲۹ اسفند ۱۳۶۱، پاریس
منبع: مجلهٔ بخارا، شمارهٔ ۹۱
@kheradsarayeferdowsi
پلی بهسوی حکمت فردوسی
کتاب «دانش و رامش: شاهبیتها و شاهکارهای شاهنامه»، گزیدهای به قلم #دکتر_حامد_مهراد است که شامل نابترین و پرمغزترین ابیات این اثر جاودانه حکیم توس میشود. گردآورنده با وسواس فراوان از میان هزاران بیت به سراغ نابترین آنها رفته است.
این کتاب، دریچهای نو بهسوی اندیشههای حکیمانه فردوسی میگشاید و خواننده را با ظرایف جهانبینی این شاعر پارسی گوی آشنا میسازد.
به قلم: بهبودی نیا
روزنامه خراسان، گروه ادب و هنر، صفحه شماره ۷
لینک خبر:
https://sarasari.khorasanonlin.ir/?nid=21734&pid=7&type=0
کتاب «دانش و رامش: شاهبیتها و شاهکارهای شاهنامه»، گزیدهای به قلم #دکتر_حامد_مهراد است که شامل نابترین و پرمغزترین ابیات این اثر جاودانه حکیم توس میشود. گردآورنده با وسواس فراوان از میان هزاران بیت به سراغ نابترین آنها رفته است.
این کتاب، دریچهای نو بهسوی اندیشههای حکیمانه فردوسی میگشاید و خواننده را با ظرایف جهانبینی این شاعر پارسی گوی آشنا میسازد.
به قلم: بهبودی نیا
روزنامه خراسان، گروه ادب و هنر، صفحه شماره ۷
لینک خبر:
https://sarasari.khorasanonlin.ir/?nid=21734&pid=7&type=0
چهارشنبهسورى
كهنترين جايى كه از آتشافروزى چهارشنبه سورى ياد شده، در تاريخ بخاراست، تأليف ابوجعفر نرشخى (۲۴۸-۲۶۸). اين كتاب را ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى در سال ۵۷۲ از عربى به فارسى گردانيده است.
دربارۀ جشن سورى گويد:
«و چون امير سديد منصور بن نوح به ملك بنشست، اندر ماه شوال سال به سيصد و پنجاه به جوى موليان، فرمود تا آن سرايها را ديگر بار عمارت كردند و هر چه هلاك و ضايع شده بود، بهتر از آن به حاصل (كردند). آنگاه امير سديد (به سراى) بنشست. [هنوز] سال تمام نشده بود كه چون شب سورى چنان كه عادت قديم است، آتشى عظيم افروختند. پاره آتش بجست و سقف سراى درگرفت و ديگر باره جمله سراى بسوخت و امير سديد هم در شب به جوى موليان رفت...»
چنان كه ديده میشود، در سخن از آتشافروزى شب سورى گفته شده «عادت قديم است» ديگر اينكه گفته شده «شب سورى» بدون چهارشنبه. شك نيست كه اين آتشافروزى در پايان سال، همان جشن چهارشنبهسورى كنونى است.
از اينكه اين جشن در سهشنبهشب گرفته مىشود، ازاينرو است كه نزد ايرانيان شب پيش از روز به شمار مىرود. بسا در اوستا گفته شده: «در هنگام سه شب يا در هنگام نُه شب به جاى سه روز و نُه روز.» در آتش بهرام نيايش در پارۀ ۱۵ آمده:
«بشود كه رمهاى از چارپايان از آنِ تو شود و گروهى از مردان بشود كه از منش ورزيده و از زندگى ورزيده برخوردار شوى، بشود شاد زندگى كنى به شب هايى كه خواهى زيست.»
در فروردينيشت، پارۀ ۴۹ آمده:
«فرورهاى نيك تواناى پاكان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوى زمين فرود آيند و ده شب پى درپى از براى آگاهى يافتن از بازماندگان درين جا بسر برند».
در سور جهان شدم وليكن
بس لاغر بازگشتم از سور
زين سور ز من بسى بتر رفت
اسكندر و اردشير و شاپور
گر تو سوى سور مىروى رو
روزت خوش باد و سعى مشكور
ناصرخسرو
در پايان بايد يادآور شد: در جشن چهارشنبهسورى از روى شعلۀ آتش جستن و ناسزايى چون سرخى تو از من و زردى من از تو گفتن از روزگارانى است كه ديگر ايرانيان مانند نياكان خود، آتش را نمايندۀ فروغ ايزدى نمىدانستند، آنچنانكه در آتشافروزى جشن سده كه به گفتۀ گروهى از پيشينيان، پرندگان و چارپايان را به قير و نفت اندوده، آتش مىزدند، از روزگاران پس از اسلام است.
ابراهیم پورداود، آناهیتا، تهران، ۱۳۱۲، صص ۱۰۰-۱۰۲.
@kheradsarayeferdowsi
كهنترين جايى كه از آتشافروزى چهارشنبه سورى ياد شده، در تاريخ بخاراست، تأليف ابوجعفر نرشخى (۲۴۸-۲۶۸). اين كتاب را ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى در سال ۵۷۲ از عربى به فارسى گردانيده است.
دربارۀ جشن سورى گويد:
«و چون امير سديد منصور بن نوح به ملك بنشست، اندر ماه شوال سال به سيصد و پنجاه به جوى موليان، فرمود تا آن سرايها را ديگر بار عمارت كردند و هر چه هلاك و ضايع شده بود، بهتر از آن به حاصل (كردند). آنگاه امير سديد (به سراى) بنشست. [هنوز] سال تمام نشده بود كه چون شب سورى چنان كه عادت قديم است، آتشى عظيم افروختند. پاره آتش بجست و سقف سراى درگرفت و ديگر باره جمله سراى بسوخت و امير سديد هم در شب به جوى موليان رفت...»
چنان كه ديده میشود، در سخن از آتشافروزى شب سورى گفته شده «عادت قديم است» ديگر اينكه گفته شده «شب سورى» بدون چهارشنبه. شك نيست كه اين آتشافروزى در پايان سال، همان جشن چهارشنبهسورى كنونى است.
از اينكه اين جشن در سهشنبهشب گرفته مىشود، ازاينرو است كه نزد ايرانيان شب پيش از روز به شمار مىرود. بسا در اوستا گفته شده: «در هنگام سه شب يا در هنگام نُه شب به جاى سه روز و نُه روز.» در آتش بهرام نيايش در پارۀ ۱۵ آمده:
«بشود كه رمهاى از چارپايان از آنِ تو شود و گروهى از مردان بشود كه از منش ورزيده و از زندگى ورزيده برخوردار شوى، بشود شاد زندگى كنى به شب هايى كه خواهى زيست.»
در فروردينيشت، پارۀ ۴۹ آمده:
«فرورهاى نيك تواناى پاكان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوى زمين فرود آيند و ده شب پى درپى از براى آگاهى يافتن از بازماندگان درين جا بسر برند».
در سور جهان شدم وليكن
بس لاغر بازگشتم از سور
زين سور ز من بسى بتر رفت
اسكندر و اردشير و شاپور
گر تو سوى سور مىروى رو
روزت خوش باد و سعى مشكور
ناصرخسرو
در پايان بايد يادآور شد: در جشن چهارشنبهسورى از روى شعلۀ آتش جستن و ناسزايى چون سرخى تو از من و زردى من از تو گفتن از روزگارانى است كه ديگر ايرانيان مانند نياكان خود، آتش را نمايندۀ فروغ ايزدى نمىدانستند، آنچنانكه در آتشافروزى جشن سده كه به گفتۀ گروهى از پيشينيان، پرندگان و چارپايان را به قير و نفت اندوده، آتش مىزدند، از روزگاران پس از اسلام است.
ابراهیم پورداود، آناهیتا، تهران، ۱۳۱۲، صص ۱۰۰-۱۰۲.
@kheradsarayeferdowsi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ
و اینک باغ فردوسی است که در نوروز دلافروز به کاخ بلند شاهنامه لبخند میزند با خرمی بهار، و آرزو میکند که دلها رو به مهر و دوستی بهاری شود و در آن جوانۀ آشتی و هماوایی بدمد. از کینهکشی و بدخواهی و تاریکی دوری گزیند و به روی شادمانی و گشادهدلی و هماوایی آغوش بگشاید، که نوروز پیامآور دوستیها و یکرنگیهاست، که نوروز با کهنگی و یکسونگری و کینهداری و دشمنپروری بیگانه است.
نوروز را در آغوش بگیریم و برای یکدیگر آرزو کنیم:
همه ساله بخت تو پیروز باد
شبان سیه بر تو نوروز باد
دکتر محمدجعفر یاحقی
مدیر مؤسسۀ خردسرای فردوسی
#نوروز_۱۴۰۴
#نوروز_مبارک
#آرامگاه_فردوسی
#خردسرای_فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
بیاراسته چون به نوروز باغ
و اینک باغ فردوسی است که در نوروز دلافروز به کاخ بلند شاهنامه لبخند میزند با خرمی بهار، و آرزو میکند که دلها رو به مهر و دوستی بهاری شود و در آن جوانۀ آشتی و هماوایی بدمد. از کینهکشی و بدخواهی و تاریکی دوری گزیند و به روی شادمانی و گشادهدلی و هماوایی آغوش بگشاید، که نوروز پیامآور دوستیها و یکرنگیهاست، که نوروز با کهنگی و یکسونگری و کینهداری و دشمنپروری بیگانه است.
نوروز را در آغوش بگیریم و برای یکدیگر آرزو کنیم:
همه ساله بخت تو پیروز باد
شبان سیه بر تو نوروز باد
دکتر محمدجعفر یاحقی
مدیر مؤسسۀ خردسرای فردوسی
#نوروز_۱۴۰۴
#نوروز_مبارک
#آرامگاه_فردوسی
#خردسرای_فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گشت گرداگرد مهر تابناک، ایران زمین
روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان، ای تو گرداننده مهر و سپهر
برترینش کن برایم این زمان و این زمین...
نوروز باستانی فرخنده باد
@kheradsarayeferdowsi
روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان، ای تو گرداننده مهر و سپهر
برترینش کن برایم این زمان و این زمین...
نوروز باستانی فرخنده باد
@kheradsarayeferdowsi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟢 نوروز نماد دوستی و همدلی
مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب به مناسب نوروز منتشر میکند:
پیام نوروزی
#دکتر_جلال_خالقی_مطلق (شاهنامهپژوه)
@kheradsarayeferdowsi
مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب به مناسب نوروز منتشر میکند:
پیام نوروزی
#دکتر_جلال_خالقی_مطلق (شاهنامهپژوه)
@kheradsarayeferdowsi
اگر نوروز نبود
اگر نوروز نبود ایران نبود و ایرانی هم نبود. اسکندر و اعراب و خلفای عباسی و مغولها و بعد هم جانشینان ایشان و ایران ستیزان و مخالفان نوروز کوشیدند و خواستند نوروز را ریشهکن کنند، اما نوروز ماند و ایران و ایرانی هم ماندند. نوروز است که ایران را نگاهبان است.
اگر نوروز نبود زیبایی هم نبود. از زرتشت تا رودکی، از رودکی تا فردوسی و خیام و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ، تا شاعران معاصر، همه را نوروز سرمست و غزلخوان کرد و میکند و آن همه زیبایی را در زبان شان جاری ساخته و میسازد. نوروز است که سازها را کوک می کند و جهان را و انسان را به رقص میآورد. اگر نوروز نبود این همه هنرها در معماری و داستان و ادبیات و نمایش و ترانهها و مثلها و ضربالمثلها نبود.
اگر نوروز نبود شادی هم نبود. نوروز است که شوق شادی را در دلها زنده کرده و میکند و ما را و شما را به زیست شادمانه فرامیخواند جامه سبز و رنگارنگ و نو بر تنها و طبیعت میپوشاند و رنگ کدورت و کهنگی را میزداید و بذر امید را در دلها میکارد و نوید نو شدن و بهبود حال جهان را میدهد.
اگر نوروز نبود رخت عزا و سوگ و سیاهی بر تن ما میماند و ما را میپوساند.
اگر نوروز نبود نو نبود و کهنگی و ارتجاع و گذشتهگرایی و خرافات و جهل مغز و استخوان ما را پوسانده بود. نوروز است که دفتر حساب و کتاب سالی که گذشت را میبندد و ما را به آینده و فردا فرا میخواند. نوروز است که نو شدن را ارج مینهند و قدر میشناسد و ما را هر سال نو میکند و رخت های چرکین گذشته از تنمان به در میآورد و در و دیوار خانه و خیابان و شهر را نو میکند.
اگر نوروز نبود روز و روزگار هم نبود و ما در سیاهی شب و سرمای جانسوز زمستان میماندیم و منجمد میشدیم و از شمارش روزها و سنجش روزگار باز میماندیم. نوروز است که زمان را میزاید نوروز روزها را میآورد و بر تقویم ما ثبت میکند. زندگی از اول فروردین آغاز میشود و ۳۶۵ روز با ما میماند.
اگر نوروز نبود دوستی و محبت هم نبود. نوروز است که عید و عیدی میآورد و هدیه میزاید و دید و بازدید میآفریند. نوروز است که محبت آدمها و گلها و طبیعت را در دل و جان ما زنده میکند و یادآور میشود. نوروز ما را کنار هم مینشاند و رسم با هم بودن را رونق و روشنایی میدهد.
اگر نوروز نبود اخلاق هم نبود. ادب و آداب نوروزی است که درس آشتی، گذشت و بخش را در زبان و ضمیر ما مینشاند و مدام میآموزاند. نوروز است که می آموزد مهربان باشیم، حرص نورزیم، حسرت نخوریم، قدر بدانیم و شکر بجای آوریم و یاد خویشان دوستان و دیگران کنیم.
اگر نوروز نبود فراغت هم نبود. نوروز است که تعطیلات عید و موسم فراغت از کسب و کار و دیدن یار و رفتن به سفر و خواندن و نوشتن و گپ و گفت و شنود را فریضه و فضیلت ما میشناسد و ما را به هر چه آنچه نیکوست به شیوهای فارغ بال از سود و سوداگری سوق میدهد.
اگر نوروز نبود فرهنگ و مدنیت ایرانی نبود. نوروز که تنها تعلق به ایران امروزی ندارد و سرزمینهای بزرگ و پهناور آسیای میانه، افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان، ترکیه، عراق، هند و شبه قاره و حتی مغولستان را زیر چترش دارد امروزه نماد و نمود مدنیتی است که نوروزیان در هر جای جهان به آن میبالند و با آن سرشار از وحدت و مدنیت نوروزی میشوند. مدنیت نوروزی است که اجازه نمیدهد کسی به نام نوروز و برای نوروز اعمال خشونت کند و آدم بکشد و تبعیض روا دارد و قشری را بر قشر دیگر برتر شمارد و به نام نوروز به مال و ناموس دیگران تعرض کند.
اگر نوروز طبیعت هم نبود و گلها و درختان و جانداران هم شکوفه نمیدادند و شکفته نمیشدند و زنده نمیماندند. نوروز است که بهار آورد و همراه آن جهان را زنده و شاد میگرداند. نوروز است که یاد طبیعت را در طبع و زبان و جان ما یادآور میشود و ما را به آن هشیار میسازد.
چه خوب که نوروز هست و نوروزیان خوشبختند که نوروزیاند و چنین گنج بیپایان چندین هزار ساله اجدادشان را دارند. چه خوب که نوروز هست و خوبیها و خیرها و شادیها و زیباییها و راستیها و درستیها یادآور میشود.
چه خوب که نوروز هست و نمیگذارد تیرهروزان و تبهکاران و خودکامگان و ستمکاران به اسم دین یا دنیا این همه موهبت و محبت و معنویت را از نوروزیان بگیرند.
نوروز میماند تا نوروزیان بمانند.
نوروزتان خجسته و پیروز و هماره نوروزی باشید و بمانید.
دکتر نعمتالله فاضلی
استاد مردمنگاری پژوهشگاه علوم انسانی
@kheradsarayeferdowsi
اگر نوروز نبود ایران نبود و ایرانی هم نبود. اسکندر و اعراب و خلفای عباسی و مغولها و بعد هم جانشینان ایشان و ایران ستیزان و مخالفان نوروز کوشیدند و خواستند نوروز را ریشهکن کنند، اما نوروز ماند و ایران و ایرانی هم ماندند. نوروز است که ایران را نگاهبان است.
اگر نوروز نبود زیبایی هم نبود. از زرتشت تا رودکی، از رودکی تا فردوسی و خیام و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ، تا شاعران معاصر، همه را نوروز سرمست و غزلخوان کرد و میکند و آن همه زیبایی را در زبان شان جاری ساخته و میسازد. نوروز است که سازها را کوک می کند و جهان را و انسان را به رقص میآورد. اگر نوروز نبود این همه هنرها در معماری و داستان و ادبیات و نمایش و ترانهها و مثلها و ضربالمثلها نبود.
اگر نوروز نبود شادی هم نبود. نوروز است که شوق شادی را در دلها زنده کرده و میکند و ما را و شما را به زیست شادمانه فرامیخواند جامه سبز و رنگارنگ و نو بر تنها و طبیعت میپوشاند و رنگ کدورت و کهنگی را میزداید و بذر امید را در دلها میکارد و نوید نو شدن و بهبود حال جهان را میدهد.
اگر نوروز نبود رخت عزا و سوگ و سیاهی بر تن ما میماند و ما را میپوساند.
اگر نوروز نبود نو نبود و کهنگی و ارتجاع و گذشتهگرایی و خرافات و جهل مغز و استخوان ما را پوسانده بود. نوروز است که دفتر حساب و کتاب سالی که گذشت را میبندد و ما را به آینده و فردا فرا میخواند. نوروز است که نو شدن را ارج مینهند و قدر میشناسد و ما را هر سال نو میکند و رخت های چرکین گذشته از تنمان به در میآورد و در و دیوار خانه و خیابان و شهر را نو میکند.
اگر نوروز نبود روز و روزگار هم نبود و ما در سیاهی شب و سرمای جانسوز زمستان میماندیم و منجمد میشدیم و از شمارش روزها و سنجش روزگار باز میماندیم. نوروز است که زمان را میزاید نوروز روزها را میآورد و بر تقویم ما ثبت میکند. زندگی از اول فروردین آغاز میشود و ۳۶۵ روز با ما میماند.
اگر نوروز نبود دوستی و محبت هم نبود. نوروز است که عید و عیدی میآورد و هدیه میزاید و دید و بازدید میآفریند. نوروز است که محبت آدمها و گلها و طبیعت را در دل و جان ما زنده میکند و یادآور میشود. نوروز ما را کنار هم مینشاند و رسم با هم بودن را رونق و روشنایی میدهد.
اگر نوروز نبود اخلاق هم نبود. ادب و آداب نوروزی است که درس آشتی، گذشت و بخش را در زبان و ضمیر ما مینشاند و مدام میآموزاند. نوروز است که می آموزد مهربان باشیم، حرص نورزیم، حسرت نخوریم، قدر بدانیم و شکر بجای آوریم و یاد خویشان دوستان و دیگران کنیم.
اگر نوروز نبود فراغت هم نبود. نوروز است که تعطیلات عید و موسم فراغت از کسب و کار و دیدن یار و رفتن به سفر و خواندن و نوشتن و گپ و گفت و شنود را فریضه و فضیلت ما میشناسد و ما را به هر چه آنچه نیکوست به شیوهای فارغ بال از سود و سوداگری سوق میدهد.
اگر نوروز نبود فرهنگ و مدنیت ایرانی نبود. نوروز که تنها تعلق به ایران امروزی ندارد و سرزمینهای بزرگ و پهناور آسیای میانه، افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان، ترکیه، عراق، هند و شبه قاره و حتی مغولستان را زیر چترش دارد امروزه نماد و نمود مدنیتی است که نوروزیان در هر جای جهان به آن میبالند و با آن سرشار از وحدت و مدنیت نوروزی میشوند. مدنیت نوروزی است که اجازه نمیدهد کسی به نام نوروز و برای نوروز اعمال خشونت کند و آدم بکشد و تبعیض روا دارد و قشری را بر قشر دیگر برتر شمارد و به نام نوروز به مال و ناموس دیگران تعرض کند.
اگر نوروز طبیعت هم نبود و گلها و درختان و جانداران هم شکوفه نمیدادند و شکفته نمیشدند و زنده نمیماندند. نوروز است که بهار آورد و همراه آن جهان را زنده و شاد میگرداند. نوروز است که یاد طبیعت را در طبع و زبان و جان ما یادآور میشود و ما را به آن هشیار میسازد.
چه خوب که نوروز هست و نوروزیان خوشبختند که نوروزیاند و چنین گنج بیپایان چندین هزار ساله اجدادشان را دارند. چه خوب که نوروز هست و خوبیها و خیرها و شادیها و زیباییها و راستیها و درستیها یادآور میشود.
چه خوب که نوروز هست و نمیگذارد تیرهروزان و تبهکاران و خودکامگان و ستمکاران به اسم دین یا دنیا این همه موهبت و محبت و معنویت را از نوروزیان بگیرند.
نوروز میماند تا نوروزیان بمانند.
نوروزتان خجسته و پیروز و هماره نوروزی باشید و بمانید.
دکتر نعمتالله فاضلی
استاد مردمنگاری پژوهشگاه علوم انسانی
@kheradsarayeferdowsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کامِ دوستان و بختِ پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
(سعدی شیرازی)
انیمیشن «نوروز»
خواننده: #همایون_شجریان
آهنگساز: #سهراب_پورناظری
@kheradsarayeferdowsi
به کامِ دوستان و بختِ پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
(سعدی شیرازی)
انیمیشن «نوروز»
خواننده: #همایون_شجریان
آهنگساز: #سهراب_پورناظری
@kheradsarayeferdowsi
نوروز
آمد بهار خُرّم و آورد خُرّمى
وز فرّ نوبهار شد آراسته زمى
نوروز اگرچه روز نو سال است روز كهنۀ قرنهاست. پيرى فرتوت است كه سالى يك بار جامۀ جوانى میپوشد تا به شكرانۀ آن كه روزگارى چنين دراز به سر برده و با اينهمه دمسردى زمانه تاب آورده است، چند روزى شادى كند. از اينجاست كه شكوه پيران و نشاط جوانان در اوست.
پير نوروز يادها در سر دارد. از آن كرانۀ زمان مىآيد، از آنجا كه نشانش پيدا نيست. در اين راه دراز رنجها ديده و تلخیها چشيده است. اما هنوز شاد و اميدوارست. جامههاى رنگرنگ پوشيده است، اما از آن همه يك رنگ بيشتر آشكار نيست و آن رنگ ايران است....
اگر بر ما ايرانيان اين روزگار عيبى بايد گرفت اين است كه تاريخ خود را درست نمىشناسیم و دربارۀ آنچه بر ما گذشته است، هرچه را كه ديگران گفتهاند و مىگويند طوطىوار تكرار مىكنیم.
اروپاييان از قول يونانيان مىگويند كه ايران پس از حملۀ اسكندر يكسره رنگ آداب يونانى گرفت و از جمله نشانههاى اين امر آنكه مورخى بيگانه نوشته است كه در دربار اشكانى نمایشهايى به زبان يونانى مىدادند. اين درست مانند آن است كه بگوییم ايرانيان امروزه يكباره مليّت خود را فراموش كردهاند، زيرا كه در بعضى مهمانخانهها مطربان و آوازهخوانهاى فرنگى به زبانهاى ايتاليايى و اسپانيايى مطربى مىكنند.
كمتر ملتى را در جهان مىتوان يافت كه عمرى چنين دراز به سر آورده و با حوادثى چنين بزرگ روبهرو شده و تغييراتى چنين عظیم در زندگیش روى داده باشد و پيوسته، در همه حال خود را به ياد داشته باشد و دمى از گذشته و حال و آيندۀ خویش غافل نشود.
مسلمان شدن ايرانيان به ظاهر پيوند ايشان را با گذشتۀ دراز و پرافتخارشان بريد. همه چيز در اين كشور ديگرگون شد و به رنگ دين و آيين نو درآمد. هرچه نشانه و يادگار گذشته بود در آتش سوخت و بر باد رفت. اما ياد روزگار پيشين مانند سمندر از ميان آن خاكستر برخاست و در هواى ايران پرواز كرد.
بیش از آنچه ايرانيان رنگ بيگانه گرفتند، بيگانگان ايرانى شدند. جامۀ ايرانى پوشيدند. آيين ايرانى پذيرفتند. جشنهاى ايران را بر پا داشتند و پیش خداى ايران زانوى ادب بر زمين زدند.
از بزرگانى مانند #فردوسى بگذریم كه گويى رستخيز روان ايران در يك تن بود. ديگران كه به ظاهر جوش و جنبشى نشان مىدادند، همه در دل زير خاكستر بىاعتنايى اخگرى از عشق ايران داشتند. نظامى مسلمان كه ايرانيان باستان را آتشپرست و آيين ايشان را ناپسند مىداند، آنجا كه داستان عدالت هرمز ساسانى را مىسرايد، بىاختيار حسرت و درد خود را نسبت به تاريخ گذشتۀ ايران بيان مىكند و مىگويد:
جهان زآتشپرستى شد چنان گرم
كه بادا زين مسلمانى ترا شرم!
#حافظ كه عارف است و مىكوشد كه نسبت به كشمكشها و كينتوزىها بىطرف و بىاعتنا باشد و از روى تجاهل ميگويد:
ما قصۀ سكندر و دارا نخواندهایم
از ما بهجز حكايت مهر و وفا مپرس
باز نمىتواند تأثير داستانهاى باستانى را از خاطر بزدايد؛ هنوز كين سياوش را فراموش نكرده است و به هر مناسبتى از آن ياد مىآورد و مىگويد:
شاه تركان سخن مدعيان مىشنود
شرمى از مظلمۀ خون سياووشش باد
كدام ملت ديگر را مىشناسیم كه به گذشتۀ خود، به تاريخ باستان خود، به آيين و آداب گذشتۀ خود بیش از اين پایبند و وفادار باشد؟ اين جشن نوروز كه دو سه هزار سال است با همۀ آداب و رسوم در اين سرزمين باقى و برقرارست مگر نشانى از ثبات و پايدارى ايرانيان در نگه داشتن آيين ملى خود نيست؟
نوروز يكى از نشانههاى مليّت ماست. نوروز يكى از روزهاى تجلى روح ايرانى است، نوروز برهان اين دعوى است كه ايران، با همۀ سالخوردگى هنوز جوان و نيرومندست.
در اين روز بايد دعا كنیم. همان دعا كه سه هزار سال پیش از اين زردشت كرد:
«منش بد شكست بيابد
منش نيك پيروز شود
دروغ شكست بيابد
راستى بر آن پيروز شود
خرداد و مرداد بر هر دو چيره شوند
بر گرسنگى و تشنگى
اهريمن بدكنش ناتوان شود
و رو به گريز نهد»
و نوروز بر همۀ ايرانيان فرخنده و خُرّم باشد.
دكتر پرويز خانلرى
(به نقل از مجلۀ سخن، دورۀ هفتم (۱۳۳۶)، شمارۀ دوازدهم، ۱۲۳۹-۱۲۴۲)
@kheradsarayeferdowsi
آمد بهار خُرّم و آورد خُرّمى
وز فرّ نوبهار شد آراسته زمى
نوروز اگرچه روز نو سال است روز كهنۀ قرنهاست. پيرى فرتوت است كه سالى يك بار جامۀ جوانى میپوشد تا به شكرانۀ آن كه روزگارى چنين دراز به سر برده و با اينهمه دمسردى زمانه تاب آورده است، چند روزى شادى كند. از اينجاست كه شكوه پيران و نشاط جوانان در اوست.
پير نوروز يادها در سر دارد. از آن كرانۀ زمان مىآيد، از آنجا كه نشانش پيدا نيست. در اين راه دراز رنجها ديده و تلخیها چشيده است. اما هنوز شاد و اميدوارست. جامههاى رنگرنگ پوشيده است، اما از آن همه يك رنگ بيشتر آشكار نيست و آن رنگ ايران است....
اگر بر ما ايرانيان اين روزگار عيبى بايد گرفت اين است كه تاريخ خود را درست نمىشناسیم و دربارۀ آنچه بر ما گذشته است، هرچه را كه ديگران گفتهاند و مىگويند طوطىوار تكرار مىكنیم.
اروپاييان از قول يونانيان مىگويند كه ايران پس از حملۀ اسكندر يكسره رنگ آداب يونانى گرفت و از جمله نشانههاى اين امر آنكه مورخى بيگانه نوشته است كه در دربار اشكانى نمایشهايى به زبان يونانى مىدادند. اين درست مانند آن است كه بگوییم ايرانيان امروزه يكباره مليّت خود را فراموش كردهاند، زيرا كه در بعضى مهمانخانهها مطربان و آوازهخوانهاى فرنگى به زبانهاى ايتاليايى و اسپانيايى مطربى مىكنند.
كمتر ملتى را در جهان مىتوان يافت كه عمرى چنين دراز به سر آورده و با حوادثى چنين بزرگ روبهرو شده و تغييراتى چنين عظیم در زندگیش روى داده باشد و پيوسته، در همه حال خود را به ياد داشته باشد و دمى از گذشته و حال و آيندۀ خویش غافل نشود.
مسلمان شدن ايرانيان به ظاهر پيوند ايشان را با گذشتۀ دراز و پرافتخارشان بريد. همه چيز در اين كشور ديگرگون شد و به رنگ دين و آيين نو درآمد. هرچه نشانه و يادگار گذشته بود در آتش سوخت و بر باد رفت. اما ياد روزگار پيشين مانند سمندر از ميان آن خاكستر برخاست و در هواى ايران پرواز كرد.
بیش از آنچه ايرانيان رنگ بيگانه گرفتند، بيگانگان ايرانى شدند. جامۀ ايرانى پوشيدند. آيين ايرانى پذيرفتند. جشنهاى ايران را بر پا داشتند و پیش خداى ايران زانوى ادب بر زمين زدند.
از بزرگانى مانند #فردوسى بگذریم كه گويى رستخيز روان ايران در يك تن بود. ديگران كه به ظاهر جوش و جنبشى نشان مىدادند، همه در دل زير خاكستر بىاعتنايى اخگرى از عشق ايران داشتند. نظامى مسلمان كه ايرانيان باستان را آتشپرست و آيين ايشان را ناپسند مىداند، آنجا كه داستان عدالت هرمز ساسانى را مىسرايد، بىاختيار حسرت و درد خود را نسبت به تاريخ گذشتۀ ايران بيان مىكند و مىگويد:
جهان زآتشپرستى شد چنان گرم
كه بادا زين مسلمانى ترا شرم!
#حافظ كه عارف است و مىكوشد كه نسبت به كشمكشها و كينتوزىها بىطرف و بىاعتنا باشد و از روى تجاهل ميگويد:
ما قصۀ سكندر و دارا نخواندهایم
از ما بهجز حكايت مهر و وفا مپرس
باز نمىتواند تأثير داستانهاى باستانى را از خاطر بزدايد؛ هنوز كين سياوش را فراموش نكرده است و به هر مناسبتى از آن ياد مىآورد و مىگويد:
شاه تركان سخن مدعيان مىشنود
شرمى از مظلمۀ خون سياووشش باد
كدام ملت ديگر را مىشناسیم كه به گذشتۀ خود، به تاريخ باستان خود، به آيين و آداب گذشتۀ خود بیش از اين پایبند و وفادار باشد؟ اين جشن نوروز كه دو سه هزار سال است با همۀ آداب و رسوم در اين سرزمين باقى و برقرارست مگر نشانى از ثبات و پايدارى ايرانيان در نگه داشتن آيين ملى خود نيست؟
نوروز يكى از نشانههاى مليّت ماست. نوروز يكى از روزهاى تجلى روح ايرانى است، نوروز برهان اين دعوى است كه ايران، با همۀ سالخوردگى هنوز جوان و نيرومندست.
در اين روز بايد دعا كنیم. همان دعا كه سه هزار سال پیش از اين زردشت كرد:
«منش بد شكست بيابد
منش نيك پيروز شود
دروغ شكست بيابد
راستى بر آن پيروز شود
خرداد و مرداد بر هر دو چيره شوند
بر گرسنگى و تشنگى
اهريمن بدكنش ناتوان شود
و رو به گريز نهد»
و نوروز بر همۀ ايرانيان فرخنده و خُرّم باشد.
دكتر پرويز خانلرى
(به نقل از مجلۀ سخن، دورۀ هفتم (۱۳۳۶)، شمارۀ دوازدهم، ۱۲۳۹-۱۲۴۲)
@kheradsarayeferdowsi
#ششم_فروردین،
#روز_امید_و_روز_شادباش_نویسی (نوروز بزرگ)
آیین بسیار زیبایی برای جشن های نوروزی از دوران کهن بجا مانده است. به نظر می آید ایرانیان در روز شادباش نویسی (ششم فروردین)، آرزوها و خواسته های نیک خود را برای دیگران می نوشتند و به دست آنها می سپردند. این آیین به شکل های دیگر، هنوز هم در میان مردم ما جا دارد.
در #گاهشماری_ایرانی روز ششم هر ماه، خرداد روز نام دارد. خرداد روز از فروردین ماه برابر با ششم فروردین ماه در گاهشماری ایرانی به نام های روز «امید»، روز «اسپیدا نوشت» یا روز «نوروز بزرگ» خوانده می شود و از روزهای خجسته ایرانیان است، که همراه با شادی و مراسم آب پاشی برگزار می شود و در تقویم سُغدی و خوارزمی روز آغاز سال نو می باشد.
در متن پهلوی «ماهِ فروردین، روزِ خرداد» رویدادهای بسیاری به این روز منسوب شده است؛ از جمله :
– پیدایی کیومرث و هوشنگ
– روییدن مشی و مشیانه
– غلبه ی سام نریمان بر اژدهاک
– پیدایی دوباره ی شاه کیخسرو (از جاودانان در باورهای ایرانی)
– همپُرسگی زرتشت با اهورامزدا
نام #روز_امید به خاطر انتظار پیدایی دوباره کیخسرو و دیگر جاودانان و نجات بخشان (سوشیانت ها)، به این روز داده شده است. نام اسپیدا نوشت، از آیین نامهنویسی در این روز گرفته شده است که آگاهی بیشتری از آن در دست نیست. گمان می رود با پیام های شادباش نوروزی در پیوند باشد.
در منابع کهنی از دانشمندانی چون ابوریحان بیرونی، فردوسی بزرگ و ابن ندیم نیز اختراع خط به دست جمشید و بر تخت نشستن وی گزارش شده است؛ بدینگونه که:
«… روزی که جمشید خط نوشت و به مردم مژده داد که روش او خدای را خوش آمده و به پاداش کارهایش، گرما، سرما، پیری و رشک را از مردمان دور می کند، روز ششم فروردین ماه بود …».
@kheradsarayeferdowsi
#روز_امید_و_روز_شادباش_نویسی (نوروز بزرگ)
آیین بسیار زیبایی برای جشن های نوروزی از دوران کهن بجا مانده است. به نظر می آید ایرانیان در روز شادباش نویسی (ششم فروردین)، آرزوها و خواسته های نیک خود را برای دیگران می نوشتند و به دست آنها می سپردند. این آیین به شکل های دیگر، هنوز هم در میان مردم ما جا دارد.
در #گاهشماری_ایرانی روز ششم هر ماه، خرداد روز نام دارد. خرداد روز از فروردین ماه برابر با ششم فروردین ماه در گاهشماری ایرانی به نام های روز «امید»، روز «اسپیدا نوشت» یا روز «نوروز بزرگ» خوانده می شود و از روزهای خجسته ایرانیان است، که همراه با شادی و مراسم آب پاشی برگزار می شود و در تقویم سُغدی و خوارزمی روز آغاز سال نو می باشد.
در متن پهلوی «ماهِ فروردین، روزِ خرداد» رویدادهای بسیاری به این روز منسوب شده است؛ از جمله :
– پیدایی کیومرث و هوشنگ
– روییدن مشی و مشیانه
– غلبه ی سام نریمان بر اژدهاک
– پیدایی دوباره ی شاه کیخسرو (از جاودانان در باورهای ایرانی)
– همپُرسگی زرتشت با اهورامزدا
نام #روز_امید به خاطر انتظار پیدایی دوباره کیخسرو و دیگر جاودانان و نجات بخشان (سوشیانت ها)، به این روز داده شده است. نام اسپیدا نوشت، از آیین نامهنویسی در این روز گرفته شده است که آگاهی بیشتری از آن در دست نیست. گمان می رود با پیام های شادباش نوروزی در پیوند باشد.
در منابع کهنی از دانشمندانی چون ابوریحان بیرونی، فردوسی بزرگ و ابن ندیم نیز اختراع خط به دست جمشید و بر تخت نشستن وی گزارش شده است؛ بدینگونه که:
«… روزی که جمشید خط نوشت و به مردم مژده داد که روش او خدای را خوش آمده و به پاداش کارهایش، گرما، سرما، پیری و رشک را از مردمان دور می کند، روز ششم فروردین ماه بود …».
@kheradsarayeferdowsi
Telegram
attach 📎
چرا شاهنامه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است؟
شاهنامه همیشه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است، بوده و خواهد بود.
شاهنامه به زبان ملی فارسی نوشته است. بهنادرست میگویند فارسی زبان «رسمی» ایرانیان است نه ملی. صفت «رسمی» یک صفت قانونی برای فارسی است، فراتر از رسمی، فارسی، زبان ملی همۀ ایرانیان است؛ چون همۀ ایرانیان در همۀ نواحی استانها، با هر زبان مادری و گویشی، مهمترین و اصلیترین آثار ادبی و فکری خودشان را به فارسی آفریدهاند و این نشاندهندۀ این است که وجه ملی برای زبان فارسی از عملکرد و رویکرد همۀ ایرانیان در طول تاریخ اخذ شده است. این یک مسئلۀ دستوری یا قانونی نیست.
شاهنامه، گزارش منسجم، متوالی و وحدتمند تاریخ ملی یا داستانی ایران و در بخشی دیگر تاریخ واقعی ایران است. در این تاریخ ملی یا روایی یا واقعی، همۀ ایرانیان با هر لهجه و منطقهای مشترک هستند. شما در طول تاریخ اهالی کدام شهرها را میتوانید بیابید که رستم در نظر او نمونۀ اعلای جهانپهلوانی نبوده است یا در سوگ سیاوش نگریسته باشد.
همۀ ایرانیان در هر کجای دنیا که بوده باشند و هستند، شاهنامه را بهنوعی ایراننامه میبینند. فردوسی از بسیاری از شهرها و روستاها و نواحی ایران در شاهنامه نام برده است و برخی از این نواحی نقش تعیینکنندهای در داستانها دارند.
بخشی از آداب و آیینها و بهاصطلاح اجتماعیات ایران پیش از اسلام که برخی از آنها امروز هم بین ایرانیان محترم است و اجرا میشود، مثلاً جشن نوروز، در شاهنامه به یادگار مانده است. همچنین درخصوص تأثیر بسیاربسیار گستردۀ شاهنامه در استانهای و نواحی مختلف ایران، خارج از خراسان است؛ آن هم نه در بین قشری خاص، بلکه اصناف مختلف مردم.
اگر بنا بر مدعا، چنانکه عدهای میگویند ایرانیان دیگر، غیر از آنهایی که زبانشان هم پارسی است، حماسههای دیگری دارند، قاعدتاً باید بتوانند یکهزارم تأثیر کمّی و کیفی مواردی را که عرض کردم در منطقۀ خودشان نشان دهند؛ چنین چیزی نداریم.
دکتر سجاد آیدنلو
@kheradsarayeferdowsi
شاهنامه همیشه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است، بوده و خواهد بود.
شاهنامه به زبان ملی فارسی نوشته است. بهنادرست میگویند فارسی زبان «رسمی» ایرانیان است نه ملی. صفت «رسمی» یک صفت قانونی برای فارسی است، فراتر از رسمی، فارسی، زبان ملی همۀ ایرانیان است؛ چون همۀ ایرانیان در همۀ نواحی استانها، با هر زبان مادری و گویشی، مهمترین و اصلیترین آثار ادبی و فکری خودشان را به فارسی آفریدهاند و این نشاندهندۀ این است که وجه ملی برای زبان فارسی از عملکرد و رویکرد همۀ ایرانیان در طول تاریخ اخذ شده است. این یک مسئلۀ دستوری یا قانونی نیست.
شاهنامه، گزارش منسجم، متوالی و وحدتمند تاریخ ملی یا داستانی ایران و در بخشی دیگر تاریخ واقعی ایران است. در این تاریخ ملی یا روایی یا واقعی، همۀ ایرانیان با هر لهجه و منطقهای مشترک هستند. شما در طول تاریخ اهالی کدام شهرها را میتوانید بیابید که رستم در نظر او نمونۀ اعلای جهانپهلوانی نبوده است یا در سوگ سیاوش نگریسته باشد.
همۀ ایرانیان در هر کجای دنیا که بوده باشند و هستند، شاهنامه را بهنوعی ایراننامه میبینند. فردوسی از بسیاری از شهرها و روستاها و نواحی ایران در شاهنامه نام برده است و برخی از این نواحی نقش تعیینکنندهای در داستانها دارند.
بخشی از آداب و آیینها و بهاصطلاح اجتماعیات ایران پیش از اسلام که برخی از آنها امروز هم بین ایرانیان محترم است و اجرا میشود، مثلاً جشن نوروز، در شاهنامه به یادگار مانده است. همچنین درخصوص تأثیر بسیاربسیار گستردۀ شاهنامه در استانهای و نواحی مختلف ایران، خارج از خراسان است؛ آن هم نه در بین قشری خاص، بلکه اصناف مختلف مردم.
اگر بنا بر مدعا، چنانکه عدهای میگویند ایرانیان دیگر، غیر از آنهایی که زبانشان هم پارسی است، حماسههای دیگری دارند، قاعدتاً باید بتوانند یکهزارم تأثیر کمّی و کیفی مواردی را که عرض کردم در منطقۀ خودشان نشان دهند؛ چنین چیزی نداریم.
دکتر سجاد آیدنلو
@kheradsarayeferdowsi
چگونه میتوان از نوروز برای تقویت هویت ملی در دنیای امروز بهره برد؟
گفتوگو با #دکتر_حمید_طبسی:
نوروز و سایر مناسبتهای ملی و میهنی، در کنار زبان فارسی، از مهمترین مؤلفههای هویتساز ما ایرانیان هستند. در دنیای امروز که بسیاری از خردهفرهنگها در حال رنگ باختن هستند، توجه به این سنتهای کهن میتواند به تقویت و پایداری هویت ملی ما کمک کند.
ادبیات فارسی از بدو پیدایش مهمترین جلوهگاه آداب، اعیاد و سنتهای ایرانی بوده و نوروز هم که یکی از شاخصههای فرهنگی و هویتی ما ایرانیان است که در آن بازتاب چشمگیری داشته است. دیوان کمتر شاعری را میتوان یافت که در آن سخنی از نوروز نباشد. شاید بیشترین یادکرد شعرای کهن ما از این سنت باستانی در قصاید آنان باشد که به حاکمان روزگارِ خود، فرارسیدن نوروز را، یادآوری کردهاند و تلویحا یا آشکارا از آنان خواستهاند که در برگزاریِ این آیین، اهتمام ویژهای داشته باشند.
لینک کامل خبر:
https://www.isna.ir/amp/1404010803386/
ایسنا، ۸ فروردینماه ۱۴۰۴
@kheradsarayeferdowsi
گفتوگو با #دکتر_حمید_طبسی:
نوروز و سایر مناسبتهای ملی و میهنی، در کنار زبان فارسی، از مهمترین مؤلفههای هویتساز ما ایرانیان هستند. در دنیای امروز که بسیاری از خردهفرهنگها در حال رنگ باختن هستند، توجه به این سنتهای کهن میتواند به تقویت و پایداری هویت ملی ما کمک کند.
ادبیات فارسی از بدو پیدایش مهمترین جلوهگاه آداب، اعیاد و سنتهای ایرانی بوده و نوروز هم که یکی از شاخصههای فرهنگی و هویتی ما ایرانیان است که در آن بازتاب چشمگیری داشته است. دیوان کمتر شاعری را میتوان یافت که در آن سخنی از نوروز نباشد. شاید بیشترین یادکرد شعرای کهن ما از این سنت باستانی در قصاید آنان باشد که به حاکمان روزگارِ خود، فرارسیدن نوروز را، یادآوری کردهاند و تلویحا یا آشکارا از آنان خواستهاند که در برگزاریِ این آیین، اهتمام ویژهای داشته باشند.
لینک کامل خبر:
https://www.isna.ir/amp/1404010803386/
ایسنا، ۸ فروردینماه ۱۴۰۴
@kheradsarayeferdowsi
ایسنا
چگونه میتوان از نوروز برای تقویت هویت ملی در دنیای امروز بهره برد؟
ایسنا/خراسان رضوی یک استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: نوروز و سایر مناسبتهای ملی و میهنی، در کنار زبان فارسی، از مهمترین مؤلفههای هویتساز ما ایرانیان هستند. در دنیای امروز که بسیاری از خردهفرهنگها در حال رنگ باختن هستمد، توجه به این سنتهای کهن میتواند…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نوروز در تاجیکستان
آمدت نوروز وآمد جشن نوروزی فراز
کامکارا کار گیتی تازه از سر گیر باز
مراسم و جشنهای نوروزی تاجیکستان به یادماندنی است و شما را به نوروز جمشیدی در ایران باستان پیوند میزند و شادمانیهای از دست رفته را فرا یادتان میآورد.
#نوروز
#تاجیکستان
@kheradsarayeferdowsi
آمدت نوروز وآمد جشن نوروزی فراز
کامکارا کار گیتی تازه از سر گیر باز
مراسم و جشنهای نوروزی تاجیکستان به یادماندنی است و شما را به نوروز جمشیدی در ایران باستان پیوند میزند و شادمانیهای از دست رفته را فرا یادتان میآورد.
#نوروز
#تاجیکستان
@kheradsarayeferdowsi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تندیس فردوسی در گذر زمان
تندیس اول، ۱۰ مهرماه ۱۳۲۴
تندیس دوم، ۱۶ خرداد ۱۳۲۸
تندیس سوم، ۵ مهر ۱۳۵۰
@kheradsarayeferdowsi
تندیس اول، ۱۰ مهرماه ۱۳۲۴
تندیس دوم، ۱۶ خرداد ۱۳۲۸
تندیس سوم، ۵ مهر ۱۳۵۰
@kheradsarayeferdowsi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شگفتیهای هنر شاهنامهای
جهان تکنیک ساعت سویس را تسخیر کرد.
امسال در نمایشگاه «ساعتها و شگفتیها ۲۰۲۵»، برند «ژِژه لکولتر»از مجموعه جدید و خیرهکننده «ریورسو تریبوت انامل شاهنامه» رونمایی شد. این مجموعه شامل چهار ساعت مچی منحصربهفرد است که هم به ریشههای طراحی ریورسو و هم به میراث غنی فرهنگ ایرانی ادای احترام میکنند.
پشت هر ساعت، یک اثر مینیاتوری از نگارههای شاهنامه تهماسبی بهصورت میناکاری شده به چشم میخورد.
چهار مدل جدید عبارتند از: «سیاوش در حال چوگان در حضور افراسیاب»، «فریدون در هیبت اژدها پسرانش را میآزماید»، «سام به کوه البرز میآید»، و «رستم، اکوان دیو را تعقیب میکند».
@kheradsarayeferdowsi
جهان تکنیک ساعت سویس را تسخیر کرد.
امسال در نمایشگاه «ساعتها و شگفتیها ۲۰۲۵»، برند «ژِژه لکولتر»از مجموعه جدید و خیرهکننده «ریورسو تریبوت انامل شاهنامه» رونمایی شد. این مجموعه شامل چهار ساعت مچی منحصربهفرد است که هم به ریشههای طراحی ریورسو و هم به میراث غنی فرهنگ ایرانی ادای احترام میکنند.
پشت هر ساعت، یک اثر مینیاتوری از نگارههای شاهنامه تهماسبی بهصورت میناکاری شده به چشم میخورد.
چهار مدل جدید عبارتند از: «سیاوش در حال چوگان در حضور افراسیاب»، «فریدون در هیبت اژدها پسرانش را میآزماید»، «سام به کوه البرز میآید»، و «رستم، اکوان دیو را تعقیب میکند».
@kheradsarayeferdowsi