🔲⭕️ از چاپیدن مقاله تا حل مساله
🖋دکتر مجتبی لشکربلوکی
از دانشگاهیان قطع امید کردهام. دانشگاهیان با توسعه آموزش عالی در سالهای اخیر دو گروه شدهاند: گروهی که دانشمندند و گروهی که بیشترشان شغل دانشگاهی دارند. از گروه دوم که توقع نباید داشت اما گروه اول هم بیشتر به علم و تخصص خود مشغولاند و کمتر مجال نگاه کردن به بیرون و مسائل جامعه دارند. معمولاً فکر نمیکنند که چه باید کرد. بیآنکه به عمل بیندیشند تصمیم میگیرند و اقدام میکنند. دانشگاه روزبهروز بیشتر گرفتار مسائل انتزاعی میشود و دیگر چندان پیوندی با سیاست و جامعه و زندگی ندارد. کشور فردایی هم خواهد داشت که نمیدانیم چیست و چگونه خواهد بود و خدا کند که فردا، فقر و حرمان و ملال بیشتر و زمینی خشکتر و هوایی آلودهتر و دلهای پراکندهتر و خاطرههای آزردهتر نباشد.
این را جملات را چه کسی گفته است؟ دکتر رضا داوری اردکانی؛ رئیس فرهنگستان علوم، چهره ماندگار کشور، استاد نمونه کشور و ده ها افتخار و عنوان دیگر. اما چرا به این جا رسیدیم؟
بگذارید مطلبی منتسب به دکتر مظفر چشمه سهرابی؛ متخصص دانششناسی را نیز با هم مرور کنیم:
رتبه بندی دانشگاهی ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اِعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که وضع کننده ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.
حدود ۴۰۰ جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های آی.اس.آی استفاده نمی کنند. ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود ۸۰۰ مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید.
از یکی از اساتیدی که ۴۰۰ مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود. از مدیران کشور ۹۷٪ از مقالات آی.اس.آی استفاده نمیکنند، ۹۳٪ نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟
هدف علم سنجی که در ایران بسیار محبوب است در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.
در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. مثلا کتابی نوشته به نام اشاعه نوآوری. تا به حال ۲۵۰۰ مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
به من بگو که به چه پاداش می دهی، تا من بگویم که بازیگران چه می کنند؟ ایده ای ساده اما بنیادی در طراحی مکانیزم ها و سیستم ها. اگر بخواهم کمی سخت تر بگویم: نظام تمایلات ما تعاملات را شکل می دهد. قواعد نهادی مشخص می کند که کدام رفتار مطلوب است و کدام نامقبول. نهادها تعیین می کنند که چه بازیگری بر اساس چه رفتاری پاداش می گیرد و کامیاب می شود و کدام بازیگر ناکام می ماند و محروم می شود. وقتی شاخص ارزیابی ما شد «چاپ مقاله» و نه «حل مساله»، نخبگان علمی کشور با چه انگیزه ای روی مسائل ملی کار کنند؟
در طراحی سسیستم های اقتصادی و اجتماعی باید فرض گرفت که افراد به فکر منافع شخصی خود هستند و با موعظه و پند اخلاقی هدایت نمی شوند بلکه با طراحی نظام تمایلات (پاداش دهی هوشمندانه) رفتار بازیگران به همان سمتی سوق داد که منفعت جمعی اقتضاء می کند. به عبارت ساده گره زدن منافع شخصی به منافع جمعی. آیا در نظام دانشگاهی ما چنین است؟
یک پیش بینی تلخ را در پایان می آورم و تمام: اگر قواعد نهادی (نظام تمایلات) دانشگاهیان تا یک دهه دیگر همین باشد، ما علاوه بر پیشتازی در چاپیدن مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت. بدا به حال این سرزمین پر استاد!
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
🖋دکتر مجتبی لشکربلوکی
از دانشگاهیان قطع امید کردهام. دانشگاهیان با توسعه آموزش عالی در سالهای اخیر دو گروه شدهاند: گروهی که دانشمندند و گروهی که بیشترشان شغل دانشگاهی دارند. از گروه دوم که توقع نباید داشت اما گروه اول هم بیشتر به علم و تخصص خود مشغولاند و کمتر مجال نگاه کردن به بیرون و مسائل جامعه دارند. معمولاً فکر نمیکنند که چه باید کرد. بیآنکه به عمل بیندیشند تصمیم میگیرند و اقدام میکنند. دانشگاه روزبهروز بیشتر گرفتار مسائل انتزاعی میشود و دیگر چندان پیوندی با سیاست و جامعه و زندگی ندارد. کشور فردایی هم خواهد داشت که نمیدانیم چیست و چگونه خواهد بود و خدا کند که فردا، فقر و حرمان و ملال بیشتر و زمینی خشکتر و هوایی آلودهتر و دلهای پراکندهتر و خاطرههای آزردهتر نباشد.
این را جملات را چه کسی گفته است؟ دکتر رضا داوری اردکانی؛ رئیس فرهنگستان علوم، چهره ماندگار کشور، استاد نمونه کشور و ده ها افتخار و عنوان دیگر. اما چرا به این جا رسیدیم؟
بگذارید مطلبی منتسب به دکتر مظفر چشمه سهرابی؛ متخصص دانششناسی را نیز با هم مرور کنیم:
رتبه بندی دانشگاهی ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اِعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که وضع کننده ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.
حدود ۴۰۰ جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های آی.اس.آی استفاده نمی کنند. ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود ۸۰۰ مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید.
از یکی از اساتیدی که ۴۰۰ مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود. از مدیران کشور ۹۷٪ از مقالات آی.اس.آی استفاده نمیکنند، ۹۳٪ نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟
هدف علم سنجی که در ایران بسیار محبوب است در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.
در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. مثلا کتابی نوشته به نام اشاعه نوآوری. تا به حال ۲۵۰۰ مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
به من بگو که به چه پاداش می دهی، تا من بگویم که بازیگران چه می کنند؟ ایده ای ساده اما بنیادی در طراحی مکانیزم ها و سیستم ها. اگر بخواهم کمی سخت تر بگویم: نظام تمایلات ما تعاملات را شکل می دهد. قواعد نهادی مشخص می کند که کدام رفتار مطلوب است و کدام نامقبول. نهادها تعیین می کنند که چه بازیگری بر اساس چه رفتاری پاداش می گیرد و کامیاب می شود و کدام بازیگر ناکام می ماند و محروم می شود. وقتی شاخص ارزیابی ما شد «چاپ مقاله» و نه «حل مساله»، نخبگان علمی کشور با چه انگیزه ای روی مسائل ملی کار کنند؟
در طراحی سسیستم های اقتصادی و اجتماعی باید فرض گرفت که افراد به فکر منافع شخصی خود هستند و با موعظه و پند اخلاقی هدایت نمی شوند بلکه با طراحی نظام تمایلات (پاداش دهی هوشمندانه) رفتار بازیگران به همان سمتی سوق داد که منفعت جمعی اقتضاء می کند. به عبارت ساده گره زدن منافع شخصی به منافع جمعی. آیا در نظام دانشگاهی ما چنین است؟
یک پیش بینی تلخ را در پایان می آورم و تمام: اگر قواعد نهادی (نظام تمایلات) دانشگاهیان تا یک دهه دیگر همین باشد، ما علاوه بر پیشتازی در چاپیدن مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت. بدا به حال این سرزمین پر استاد!
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
👍1
🔳 جزیره تولید علم
🖋محمد فاضلی (عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ یکی از معضلات اساسی نظام علمی در ایران تولید علم بیتقاضاست. تولید علم بیتقاضا هم به همان اندازه تولید کالای بیتقاضا هدر دادن منابع و به تدریج ضایع کردن نظام تولید است. تولید علم بیتقاضا در نهایت به پیدایش «جزیره تولید علم» خواهد انجامید. «جزیره تولید علم» جایی است که آنچه علم پنداشته میشود، بدون ارتباط معنادار با سایر عرصهها، تولید و منتشر میشود اما اثر بیرونی معناداری بر توسعه باقی نمیگذارد و از آنجا که از اثرگذاری بر عرصههای دیگر بازمیماند، به تدریج خودش به هدف بدل میشود.
✅ واقعیت آن است که در همه سالهایی که تعداد مقالات مرتبط با مدیریت منابع آب ایرانیان – فارسی و بالاخص انگلیسی – در مجلات علمی رشد میکرده، کسری آبخوانها هم افزایش مییافته؛ هر قدر مقالات اقتصاددانان بیشتر شده، رشد اقتصادی کمتر، بیکاری و تورم بیشتر شده است؛ و همینطور الی آخر در عرصههای دیگر نیز ارتباطی میان رشد تعداد مقالات و وضعیت واقعی مشاهده نمیشود. تعداد مقالات ثبتشده از ایرانیان در پایگاه SciMago نشان میدهد که رتبه ایران از 1996 تا 2017 از 52 به 16 بهبود یافته است، اما دوسوم این دوره متناظر با رشد اقتصادی منفی یا بسیار اندک، بیکاری دورقمی، تورم دورقمی، تخریب گسترده محیطزیست، افزایش آسیبهای اجتماعی و کاهش سرمایه اجتماعی و افزایش یأس و سرخوردگی در اکثریت جامعه بوده است. اینجاست که مفهوم «جزیره تولید علم» خودش را به معنای واقعی نشان میدهد. اگر نوشتن مقاله را بتوان «تولید علم» خواند – که اکنون چنین روایتی بر نظام علمی حاکم است - آنگاه باید درباره نسبت این علم و جامعه پرسش کرد.
✅ افول برخی شاخصهای مهم و بهبود نیافتن مسائل مزمنشده جامعه ایران و در همان حال افزایش تولید مقالات نشانه چیست؟ دو فرضیه میتوان مطرح کرد که بررسی اولیه هر کدام از آنها ضرورت بازنگری در نظام علمی را آشکار میسازد.
✅ فرضیه اول، علمی که تولید میشود، نسبتی با مسائل جامعه ندارد، لذا بیتقاضا باقی میماند و بخش عمدهای از آن صرفاً بهواسطه تأمین مالی برآمده از اقتصاد نفتی تولید میشود و کارکردی معطوف به بیرون از نظام دانشگاهی ندارد. این بیگمان بخشی از واقعیت نظام علمی در ایران است. عمده دانشگاهها، پژوهشگاهها و سایر اصلیترین نقاط تولید علم صرفنظر از اینکه تقاضایی برای کارشان وجود داشته باشد یا نباشد، به کار خود ادامه میدهند و به همین سیاق است که در همه سالهایی که اقتصاد ایران بهواسطه رشد اقتصادی منفی کوچک میشده، دانشگاه رشد کمی داشته و بزرگ شده است.
✅ فرضیه دوم، تولید اقتصادی و حتی تولید و ثبات قدرت تابع علمی نیست که در دانشگاه تولید میشود. این بدان معناست که قدرت سیاسی به عنوان اصلیترین نیازمند به علم برای تولید قدرت و ثروت، و همچنین بقیه بخشهای اقتصاد، به میزانی که در کشورهای سرآمد اقتصادی جهان به علم نیاز است، در اینجا به علم نیازی ندارند. سازوکارهای تولید و بازتولید قدرت و ثروت، تابعی از کیفیت عملکرد نظام علم نیست. وابستگی به منابع ثروتی نظیر نفت – که قدرت سیاسی را بازتولید میکند – یا تأمین نیازهای فناورانه از خارج به کمک درآمدهای نفتی، و حتی زاویه داشتن ایدئولوژی قدرت سیاسی با رویکردهای علمی، نیاز حکمرانان به علم را کاسته است. این امر در قبال بخش خصوصی و بخشهای مهمی از اقتصاد ایران نیز به این گونه مطرح میشود که سطح پیچیدگی اقتصاد به اندازهای پایین است که تولید و بازتولید را از نیازمندی به تولید علمی سطح بالا بازداشته است. اقتصاد و حتی سیاستگذاری عمومی درگیر مسائلی آنقدر ابتدایی است که نیازمندی به دانش و علم تولیدشده در دانشگاه احساس نمیکند.
✅ هر دو فرضیه به درجاتی صحیح هستند و این امر وضعیت «جزیره تولید علم» را تقویت میکند. علم بالاخص در نظام دانشگاهی برای بازتولید سازمانی خود خیلی نیازمند پاسخگویی به نیازهای محیط اطراف نیست و تقاضای مؤثری نیز برای تولید دانش وجود ندارد. هر دو حالت در نهایت انزوای علم از جامعه و فقدان تأثیرگذاری اثربخش و سازنده آن بر توسعه ملی را باعث میشوند. سالیان دیگری نیز میتواند به همین منوال بگذرد و کماکان شاخصهای ناظر بر سنجش تعداد مقالات منتشرشده دانشگاهیان را شاهد باشیم و در عین حال، شاخصهای توسعه ملی – نظیر رشد اقتصادی، بیکاری و تورم – بهبود نیابند یا حتی بدتر شوند. این وضعیت اما برای همیشه قابل دوام نیست. جزیره تولید علم بالاخره باید زمانی به سایر عرصههای حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پیوند بخورد یا خطر اضمحلال را پذیرا باشد.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🖋محمد فاضلی (عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ یکی از معضلات اساسی نظام علمی در ایران تولید علم بیتقاضاست. تولید علم بیتقاضا هم به همان اندازه تولید کالای بیتقاضا هدر دادن منابع و به تدریج ضایع کردن نظام تولید است. تولید علم بیتقاضا در نهایت به پیدایش «جزیره تولید علم» خواهد انجامید. «جزیره تولید علم» جایی است که آنچه علم پنداشته میشود، بدون ارتباط معنادار با سایر عرصهها، تولید و منتشر میشود اما اثر بیرونی معناداری بر توسعه باقی نمیگذارد و از آنجا که از اثرگذاری بر عرصههای دیگر بازمیماند، به تدریج خودش به هدف بدل میشود.
✅ واقعیت آن است که در همه سالهایی که تعداد مقالات مرتبط با مدیریت منابع آب ایرانیان – فارسی و بالاخص انگلیسی – در مجلات علمی رشد میکرده، کسری آبخوانها هم افزایش مییافته؛ هر قدر مقالات اقتصاددانان بیشتر شده، رشد اقتصادی کمتر، بیکاری و تورم بیشتر شده است؛ و همینطور الی آخر در عرصههای دیگر نیز ارتباطی میان رشد تعداد مقالات و وضعیت واقعی مشاهده نمیشود. تعداد مقالات ثبتشده از ایرانیان در پایگاه SciMago نشان میدهد که رتبه ایران از 1996 تا 2017 از 52 به 16 بهبود یافته است، اما دوسوم این دوره متناظر با رشد اقتصادی منفی یا بسیار اندک، بیکاری دورقمی، تورم دورقمی، تخریب گسترده محیطزیست، افزایش آسیبهای اجتماعی و کاهش سرمایه اجتماعی و افزایش یأس و سرخوردگی در اکثریت جامعه بوده است. اینجاست که مفهوم «جزیره تولید علم» خودش را به معنای واقعی نشان میدهد. اگر نوشتن مقاله را بتوان «تولید علم» خواند – که اکنون چنین روایتی بر نظام علمی حاکم است - آنگاه باید درباره نسبت این علم و جامعه پرسش کرد.
✅ افول برخی شاخصهای مهم و بهبود نیافتن مسائل مزمنشده جامعه ایران و در همان حال افزایش تولید مقالات نشانه چیست؟ دو فرضیه میتوان مطرح کرد که بررسی اولیه هر کدام از آنها ضرورت بازنگری در نظام علمی را آشکار میسازد.
✅ فرضیه اول، علمی که تولید میشود، نسبتی با مسائل جامعه ندارد، لذا بیتقاضا باقی میماند و بخش عمدهای از آن صرفاً بهواسطه تأمین مالی برآمده از اقتصاد نفتی تولید میشود و کارکردی معطوف به بیرون از نظام دانشگاهی ندارد. این بیگمان بخشی از واقعیت نظام علمی در ایران است. عمده دانشگاهها، پژوهشگاهها و سایر اصلیترین نقاط تولید علم صرفنظر از اینکه تقاضایی برای کارشان وجود داشته باشد یا نباشد، به کار خود ادامه میدهند و به همین سیاق است که در همه سالهایی که اقتصاد ایران بهواسطه رشد اقتصادی منفی کوچک میشده، دانشگاه رشد کمی داشته و بزرگ شده است.
✅ فرضیه دوم، تولید اقتصادی و حتی تولید و ثبات قدرت تابع علمی نیست که در دانشگاه تولید میشود. این بدان معناست که قدرت سیاسی به عنوان اصلیترین نیازمند به علم برای تولید قدرت و ثروت، و همچنین بقیه بخشهای اقتصاد، به میزانی که در کشورهای سرآمد اقتصادی جهان به علم نیاز است، در اینجا به علم نیازی ندارند. سازوکارهای تولید و بازتولید قدرت و ثروت، تابعی از کیفیت عملکرد نظام علم نیست. وابستگی به منابع ثروتی نظیر نفت – که قدرت سیاسی را بازتولید میکند – یا تأمین نیازهای فناورانه از خارج به کمک درآمدهای نفتی، و حتی زاویه داشتن ایدئولوژی قدرت سیاسی با رویکردهای علمی، نیاز حکمرانان به علم را کاسته است. این امر در قبال بخش خصوصی و بخشهای مهمی از اقتصاد ایران نیز به این گونه مطرح میشود که سطح پیچیدگی اقتصاد به اندازهای پایین است که تولید و بازتولید را از نیازمندی به تولید علمی سطح بالا بازداشته است. اقتصاد و حتی سیاستگذاری عمومی درگیر مسائلی آنقدر ابتدایی است که نیازمندی به دانش و علم تولیدشده در دانشگاه احساس نمیکند.
✅ هر دو فرضیه به درجاتی صحیح هستند و این امر وضعیت «جزیره تولید علم» را تقویت میکند. علم بالاخص در نظام دانشگاهی برای بازتولید سازمانی خود خیلی نیازمند پاسخگویی به نیازهای محیط اطراف نیست و تقاضای مؤثری نیز برای تولید دانش وجود ندارد. هر دو حالت در نهایت انزوای علم از جامعه و فقدان تأثیرگذاری اثربخش و سازنده آن بر توسعه ملی را باعث میشوند. سالیان دیگری نیز میتواند به همین منوال بگذرد و کماکان شاخصهای ناظر بر سنجش تعداد مقالات منتشرشده دانشگاهیان را شاهد باشیم و در عین حال، شاخصهای توسعه ملی – نظیر رشد اقتصادی، بیکاری و تورم – بهبود نیابند یا حتی بدتر شوند. این وضعیت اما برای همیشه قابل دوام نیست. جزیره تولید علم بالاخره باید زمانی به سایر عرصههای حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پیوند بخورد یا خطر اضمحلال را پذیرا باشد.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍1
🎯 مقالههای علمی جذاب و تقلبی چطور نوشته میشوند؟
🔴 پژوهش علمی ممکن است به نتایج عجیبوغریب برسد. از قضا هر ساله مقالات علمی زیادی منتشر میشود که نتایجی شگفتآور دارند. مثلاً تحقیقی پرسروصدا به این نتیجه رسیده بود که آسیایی-آمریکاها در روز چهارم هر ماه بیشتر از دیگر از روزها مستعد حملۀ قلبیاند. تحقیق دیگری میگفت شبهایی که ماه کامل است، تصادفات با موتورسیکلت افزایش مییابند. یکی از جنجالیترینها پژوهشی بود که ادعا میکرد جراحان در جراحیهایی که در روز تولدشان انجام میدهند، بیشتر احتمال دارد که با «خطاهای مرگبار» باعث مرگ بیمار شوند. اینطور مقالات معمولاً راه خودشان را از ژورنالهای تخصصی به رسانههای عمومی باز میکنند و چه بسا باعث تغییر رویهها یا عادات مردم معمولی بشوند.
🔴 اهمیت مسئله وقتی بیشتر میشود که بدانیم بسیاری از این تحقیقات تکرارناپذیرند. یا شاید از اساس نوعی کلاهبرداری علمی باشند. در اوایل سال ۲۰۰۵، جان پی. لونیدیس، استاد علوم پزشکی دانشگاه استنفورد، مقالهای با عنوان «چرا اکثر یافتههای پژوهشی منتشرشده نادرست هستند؟» منتشر کرد و از اهالی علم خواست تا این خطاها را جدی بگیرند.
🔴 از آن زمان، چندین مرکز دانشگاهی و گروههای داوطلبی از «جنگجویان دیتا» به راه افتادهاند که کارشان نظارت بر دقت و شفافیت در تحقیقات علمی و برملاکردن فریبکاریهای دانشگاهیان است. اما پس از دههها تلاش برای آگاهیبخشی، تحقیقات مشکوک همچنان در مجلات علمی جا خوش میکنند. برای اینکه بفهمیم چرا اینگونه تحقیقات مبهم همچنان ادامه دارند، باید به انگیزه و روش پژوهشی آنها نگاه کنیم. گری اسمیت، استاد اقتصاد دانشگاه پومونا میگوید اگر میخواهید فرق مقالۀ علمی قابل اتکا را با تحقیقات آبکی بدانید، دانستن دربارۀ سه چیز ضروری است: هک دیتا، هارکینگ و آزمایشگاه خشک.
🔴 یکی از رایجترین ملاکها برای پذیرش مقالات آماری در ژورنالهای علمی این است که سطح «معناداری آماری» آنها زیر ۵% باشد. یعنی کمتر از ۵% احتمال داشته باشد که نتایجِ به دست آمده حاصل تصادف باشند. این معیار در مجموع معیار خوبی است، اما میتواند مورد سوءاستفاده قرار بگیرد. به این معنی که پژوهشگر با بالاپایین کردن دادهها، کنار گذاشتن برخی از دادهها، امتحانکردن متغیرهای مختلف و کلاً هر کاری که به ذهنش میرسد، سطح معناداری را به زیر ۵% برساند تا مقالهاش چاپ شود. به این کارها هک دیتا میگویند. همانطور که رونالد کوز، برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد، نومیدانه میگفت، «اگر بهاندازۀ کافی دادهها را شکنجه کنید، بالاخره به یک چیزی اعتراف خواهند کرد».
🔴 اثبات هک دیتا دشوار است، اما یکی از نشانههای آن این است که تحقیق دارای «انتخاب»های خیلی زیادی باشد. این چیزی است که اندرو گلمن، استاد آمار و علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا، آن را به باغ تودرتو تعبیر کرده است. طبق این تعبیر، هک دیتا زمانی اتفاق میافتد که یک محقق با آزمایش چندین مسیر، و سپس انتخاب بهترین مسیر، بهدنبال پشتوانۀ تجربی برای نظریۀ خودش باشد. اما گاهی ممکن است یک محقق، بیهدف در باغ پرسه بزند و، پس از رسیدن به مقصدی که از نظر آماری معنادار است، از خودش نظریهای بسازد. این همان داستانِ «اول یافته، بعد فرضیهسازی» یا همان هارکینگ است.
🔴 برخی از پژوهشگران را یک استراتژی خیلی سادهتر وسوسه میکند، اینکه صرفاً هر دادهای را که برای حمایت از نتیجۀ موردنظرت میخواهی از خودت بساز. هنگامیکه استفادۀ دیدریک استپل، روانشناس اجتماعی برجسته، در سال ۲۰۱۱ از دادههای ساختگی افشا شد، ماجرا به اخراج او و درنهایت ابطال ۵۸ مقاله انجامید. توضیح او این بود که «من نتوانستم در برابر فشار کسب امتیاز و انتشار در مجلات و مدام بهتر و بهتر بودن مقاومت کنم»، و اینکه «من خیلی زیاد میخواستم، و خیلی سریع».
🔴 هک دیتا، هارکینگ و آزمایش خشک بهناچار منجر به انتشار تحقیقات توخالی و شکنندهای می شوند که در آزمایش با دادههای جدید فرومیریزند، و همین باعث بحران فعلی در بازتولیدپذیری آزمایشات شده است. در سال ۲۰۱۹ گزارش شد که ۳۹۶ مورد از ۳۰۱۷ کارآزمایی بالینیِ تصادفیِ منتشرشده در سه مجلۀ پزشکی برتر دنیا، ناقض مداخلات پزشکی بودند و به این نتیجه رسیدند که مداخلات پزشکیِ توصیهشدۀ قبلی بیارزش یا بدتر هستند. در سال ۲۰۱۵، پروژۀ تکرارپذیری برایان نوسک نتایج تکرار ۱۰۰ مطالعه را گزارش کرد که در سه مجلۀ برتر روانشناسی منتشر شده بودند. فقط ۳۶ مورد از این ۱۰۰ مورد همچنان از نظر آماری معنادار بودهاند.
📌 برگرفته از وبسایت ترجمان
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
@kheshtekaj
🔴 پژوهش علمی ممکن است به نتایج عجیبوغریب برسد. از قضا هر ساله مقالات علمی زیادی منتشر میشود که نتایجی شگفتآور دارند. مثلاً تحقیقی پرسروصدا به این نتیجه رسیده بود که آسیایی-آمریکاها در روز چهارم هر ماه بیشتر از دیگر از روزها مستعد حملۀ قلبیاند. تحقیق دیگری میگفت شبهایی که ماه کامل است، تصادفات با موتورسیکلت افزایش مییابند. یکی از جنجالیترینها پژوهشی بود که ادعا میکرد جراحان در جراحیهایی که در روز تولدشان انجام میدهند، بیشتر احتمال دارد که با «خطاهای مرگبار» باعث مرگ بیمار شوند. اینطور مقالات معمولاً راه خودشان را از ژورنالهای تخصصی به رسانههای عمومی باز میکنند و چه بسا باعث تغییر رویهها یا عادات مردم معمولی بشوند.
🔴 اهمیت مسئله وقتی بیشتر میشود که بدانیم بسیاری از این تحقیقات تکرارناپذیرند. یا شاید از اساس نوعی کلاهبرداری علمی باشند. در اوایل سال ۲۰۰۵، جان پی. لونیدیس، استاد علوم پزشکی دانشگاه استنفورد، مقالهای با عنوان «چرا اکثر یافتههای پژوهشی منتشرشده نادرست هستند؟» منتشر کرد و از اهالی علم خواست تا این خطاها را جدی بگیرند.
🔴 از آن زمان، چندین مرکز دانشگاهی و گروههای داوطلبی از «جنگجویان دیتا» به راه افتادهاند که کارشان نظارت بر دقت و شفافیت در تحقیقات علمی و برملاکردن فریبکاریهای دانشگاهیان است. اما پس از دههها تلاش برای آگاهیبخشی، تحقیقات مشکوک همچنان در مجلات علمی جا خوش میکنند. برای اینکه بفهمیم چرا اینگونه تحقیقات مبهم همچنان ادامه دارند، باید به انگیزه و روش پژوهشی آنها نگاه کنیم. گری اسمیت، استاد اقتصاد دانشگاه پومونا میگوید اگر میخواهید فرق مقالۀ علمی قابل اتکا را با تحقیقات آبکی بدانید، دانستن دربارۀ سه چیز ضروری است: هک دیتا، هارکینگ و آزمایشگاه خشک.
🔴 یکی از رایجترین ملاکها برای پذیرش مقالات آماری در ژورنالهای علمی این است که سطح «معناداری آماری» آنها زیر ۵% باشد. یعنی کمتر از ۵% احتمال داشته باشد که نتایجِ به دست آمده حاصل تصادف باشند. این معیار در مجموع معیار خوبی است، اما میتواند مورد سوءاستفاده قرار بگیرد. به این معنی که پژوهشگر با بالاپایین کردن دادهها، کنار گذاشتن برخی از دادهها، امتحانکردن متغیرهای مختلف و کلاً هر کاری که به ذهنش میرسد، سطح معناداری را به زیر ۵% برساند تا مقالهاش چاپ شود. به این کارها هک دیتا میگویند. همانطور که رونالد کوز، برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد، نومیدانه میگفت، «اگر بهاندازۀ کافی دادهها را شکنجه کنید، بالاخره به یک چیزی اعتراف خواهند کرد».
🔴 اثبات هک دیتا دشوار است، اما یکی از نشانههای آن این است که تحقیق دارای «انتخاب»های خیلی زیادی باشد. این چیزی است که اندرو گلمن، استاد آمار و علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا، آن را به باغ تودرتو تعبیر کرده است. طبق این تعبیر، هک دیتا زمانی اتفاق میافتد که یک محقق با آزمایش چندین مسیر، و سپس انتخاب بهترین مسیر، بهدنبال پشتوانۀ تجربی برای نظریۀ خودش باشد. اما گاهی ممکن است یک محقق، بیهدف در باغ پرسه بزند و، پس از رسیدن به مقصدی که از نظر آماری معنادار است، از خودش نظریهای بسازد. این همان داستانِ «اول یافته، بعد فرضیهسازی» یا همان هارکینگ است.
🔴 برخی از پژوهشگران را یک استراتژی خیلی سادهتر وسوسه میکند، اینکه صرفاً هر دادهای را که برای حمایت از نتیجۀ موردنظرت میخواهی از خودت بساز. هنگامیکه استفادۀ دیدریک استپل، روانشناس اجتماعی برجسته، در سال ۲۰۱۱ از دادههای ساختگی افشا شد، ماجرا به اخراج او و درنهایت ابطال ۵۸ مقاله انجامید. توضیح او این بود که «من نتوانستم در برابر فشار کسب امتیاز و انتشار در مجلات و مدام بهتر و بهتر بودن مقاومت کنم»، و اینکه «من خیلی زیاد میخواستم، و خیلی سریع».
🔴 هک دیتا، هارکینگ و آزمایش خشک بهناچار منجر به انتشار تحقیقات توخالی و شکنندهای می شوند که در آزمایش با دادههای جدید فرومیریزند، و همین باعث بحران فعلی در بازتولیدپذیری آزمایشات شده است. در سال ۲۰۱۹ گزارش شد که ۳۹۶ مورد از ۳۰۱۷ کارآزمایی بالینیِ تصادفیِ منتشرشده در سه مجلۀ پزشکی برتر دنیا، ناقض مداخلات پزشکی بودند و به این نتیجه رسیدند که مداخلات پزشکیِ توصیهشدۀ قبلی بیارزش یا بدتر هستند. در سال ۲۰۱۵، پروژۀ تکرارپذیری برایان نوسک نتایج تکرار ۱۰۰ مطالعه را گزارش کرد که در سه مجلۀ برتر روانشناسی منتشر شده بودند. فقط ۳۶ مورد از این ۱۰۰ مورد همچنان از نظر آماری معنادار بودهاند.
📌 برگرفته از وبسایت ترجمان
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
@kheshtekaj
Telegram
attach 📎
👍1
🔴 همدستی شوم و شرم آور " نظام آموزشی و کنکور " برای نا امید کردن مردم و تشدید فاصله طبقاتی
✍️عصر ایران
🔸 این وضعیت، تنها منتهی به این نمی شود که فلان تعداد از بچه های با استعداد طبقات پایین به دانشگاه نروند؛ بلکه به تشدید ناامیدی و سرخوردگی و کینه در میان نسلی می انجامد که تنها به دلیل ثروتمند نبودن والدین شان از رشته های محبوب خود محروم مانده اند و در میان مدت و بلند مدت نیز فاصله طبقاتی را وخیم تر می کند؛ و چه کسی آنقدر نادان است که نفهمد نتیجه این ناامیدی ها، سرخوردگی ها ، کینه ها و خشم ها چه خواهد شد؟
ادامه مطلب در لینک زیر👇
asriran.com/003n4G
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
@kheshtekaj
✍️عصر ایران
🔸 این وضعیت، تنها منتهی به این نمی شود که فلان تعداد از بچه های با استعداد طبقات پایین به دانشگاه نروند؛ بلکه به تشدید ناامیدی و سرخوردگی و کینه در میان نسلی می انجامد که تنها به دلیل ثروتمند نبودن والدین شان از رشته های محبوب خود محروم مانده اند و در میان مدت و بلند مدت نیز فاصله طبقاتی را وخیم تر می کند؛ و چه کسی آنقدر نادان است که نفهمد نتیجه این ناامیدی ها، سرخوردگی ها ، کینه ها و خشم ها چه خواهد شد؟
ادامه مطلب در لینک زیر👇
asriran.com/003n4G
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
@kheshtekaj
۸۰ درصد رتبههای برتر کنکور از ایران رفتند
🔺 پژوهشی درباره #مهاجرت رتبههای برتر رشته ریاضی و فیزیک در سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۵ نشان میدهد: همه ۱۰رتبه برتر سالهای ۸۷ و ۸۸رشته ریاضی و فیزیک از ایران رفتهاند.
🔺 بررسیهای هممیهن نشان میدهد که از میان رتبههای یک تا ۱۰رشته ریاضی و فیزیک در سالهای ۱۳۸۰تا ۱۳۸۹، تعداد ۱۱۴نفر، دیگر در ایران حضور ندارند.
🔺 این دادهها پارسال تهیه شده و ممکن است درصدی خطا داشته باشند. نکته دیگر اینکه، این گزارش تنها آمارهای مربوط به سالهای ۸۰ تا ۹۵ است، پرسش اینجاست که وضعیت مهاجرت دانشجویان در سالهای اخیر چه تغییری کرده است؟
🔺اندیشکده هاتف در بخش دیگری از این گزارش تاکید کرده است که بین چهار گروه فعالان استارتآپی، پزشکان و پرستاران، اساتید، محققان و پژوهشگران و دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی بین ۶۳ تا ۷۱درصد از افراد تمایل زیاد یا بسیارزیاد برای مهاجرت از ایران دارند. این گزارش همچنین تاکید کرده که بین ۵۶ تا ۸۷درصد این گروهها تمایل خود به مهاجرت را تا حد زیاد یا بسیارزیاد حاصل از شرایط عمومی کشور میدانند./ هممیهن
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔺 پژوهشی درباره #مهاجرت رتبههای برتر رشته ریاضی و فیزیک در سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۵ نشان میدهد: همه ۱۰رتبه برتر سالهای ۸۷ و ۸۸رشته ریاضی و فیزیک از ایران رفتهاند.
🔺 بررسیهای هممیهن نشان میدهد که از میان رتبههای یک تا ۱۰رشته ریاضی و فیزیک در سالهای ۱۳۸۰تا ۱۳۸۹، تعداد ۱۱۴نفر، دیگر در ایران حضور ندارند.
🔺 این دادهها پارسال تهیه شده و ممکن است درصدی خطا داشته باشند. نکته دیگر اینکه، این گزارش تنها آمارهای مربوط به سالهای ۸۰ تا ۹۵ است، پرسش اینجاست که وضعیت مهاجرت دانشجویان در سالهای اخیر چه تغییری کرده است؟
🔺اندیشکده هاتف در بخش دیگری از این گزارش تاکید کرده است که بین چهار گروه فعالان استارتآپی، پزشکان و پرستاران، اساتید، محققان و پژوهشگران و دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی بین ۶۳ تا ۷۱درصد از افراد تمایل زیاد یا بسیارزیاد برای مهاجرت از ایران دارند. این گزارش همچنین تاکید کرده که بین ۵۶ تا ۸۷درصد این گروهها تمایل خود به مهاجرت را تا حد زیاد یا بسیارزیاد حاصل از شرایط عمومی کشور میدانند./ هممیهن
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رتبه های برتر کنکور ۱۴۰۲: #مهاجرت میکنیم!
🔺 معدود افرادی بودند که دوست داشتند در ایران بمانند و زندگی شان را بسازند! بسیاری فقط میخواستند بروند برای اینکه معتقدند، اینجا؛ نمیتوانند یک شغل با حقوق کافی داشته باشند، که اینجا پارتی بازی مهم تر از استعداد است.
◀️ صحبت هایشان را ببینید.
🔴 پ.ن: مافیای کنکور کل نظام آموزشی ما را به گروگان گرفته و سالانه هزاران میلیارد تومان به جیب می زند. در آخر هم دانشگاه صنعتی شریف، علوم پزشکی تهران، دانشکده فنی دانشگاه تهران، دانشگاه امیر کبیر و چند دانشگاه پزشکی و صنعتی دیگر که از پرهزینه ترین دانشگاههای ایران به شمار می روند هم عملا به مکانی برای تربیت پزشک و استاد و دانشمند و مهندس برای آمریکا و کانادا و اروپا و استرالیا تبدیل شده است.
🔷️ طنز جالبی است، نظام آموزشی اسیر رویای پزشکی و رویای دانشگاه خوب مافیای کنکور است و این دانشگاهها هم مشغول تربیت متخصص برای کشورهای دیگر هستند...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔺 معدود افرادی بودند که دوست داشتند در ایران بمانند و زندگی شان را بسازند! بسیاری فقط میخواستند بروند برای اینکه معتقدند، اینجا؛ نمیتوانند یک شغل با حقوق کافی داشته باشند، که اینجا پارتی بازی مهم تر از استعداد است.
◀️ صحبت هایشان را ببینید.
🔴 پ.ن: مافیای کنکور کل نظام آموزشی ما را به گروگان گرفته و سالانه هزاران میلیارد تومان به جیب می زند. در آخر هم دانشگاه صنعتی شریف، علوم پزشکی تهران، دانشکده فنی دانشگاه تهران، دانشگاه امیر کبیر و چند دانشگاه پزشکی و صنعتی دیگر که از پرهزینه ترین دانشگاههای ایران به شمار می روند هم عملا به مکانی برای تربیت پزشک و استاد و دانشمند و مهندس برای آمریکا و کانادا و اروپا و استرالیا تبدیل شده است.
🔷️ طنز جالبی است، نظام آموزشی اسیر رویای پزشکی و رویای دانشگاه خوب مافیای کنکور است و این دانشگاهها هم مشغول تربیت متخصص برای کشورهای دیگر هستند...
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍1
📰 انقلاب در نظام آموزشی فنلاند؛ موفقترین نظام آموزشی جهان
🔷️ فنلاند از سال ۲۰۰۰ با درخشش در آزمون بینالمللی PISA، چشم تمامی سیاستگذاران و نظامهای آموزشی در اروپا را به خود خیره کرد. نام این کشور در مقایسهای جهانی از نظر سیستمهای آموزشی همیشه در میان ۱۰ کشور برتر به چشم میخورد.
نبود آزمونهای استاندارد برای همهی کودکان، استقلال مدارس در برنامههای آموزشی، نبود سیستم نمرهدهی در سطوح ابتدایی و بالاخره تاکید برهمکاری و کار گروهی به جای رقابت، دلایلی هستند که معمولا در تجزیه و تحلیل موفقیت سیستم آموزشی فنلاند به آن برمیخوریم. علیرغم همه این موفقیتها، ماریو کیلونن ، رئیس سازمان آموزش و پرورش فنلاند، سیستم آموزشی مدارس را قدیمی میداند و معتقد است روشهای آموزشی فنلاند به آغاز قرن ۱۹ میلادی بازمیگردند.
دستاندرکاران و تصمیمگیران نظام آموزشی فنلاند به این موفقیتها بسنده نکردهاند و دست به تغییری انقلابی زدهاند. قرار است در آینده در مدارس این کشور دیگر درسی به نام فیزیک یا کلاسی تنها مختص شیمی وجود نداشته باشد، مرز بین رشتههای درسی سیال شود و دانشآموزان نقش بیشتری در تعیین مواد درسی و مهارتهایی که میخواهند بیاموزند، ایفا کنند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔷️ فنلاند از سال ۲۰۰۰ با درخشش در آزمون بینالمللی PISA، چشم تمامی سیاستگذاران و نظامهای آموزشی در اروپا را به خود خیره کرد. نام این کشور در مقایسهای جهانی از نظر سیستمهای آموزشی همیشه در میان ۱۰ کشور برتر به چشم میخورد.
نبود آزمونهای استاندارد برای همهی کودکان، استقلال مدارس در برنامههای آموزشی، نبود سیستم نمرهدهی در سطوح ابتدایی و بالاخره تاکید برهمکاری و کار گروهی به جای رقابت، دلایلی هستند که معمولا در تجزیه و تحلیل موفقیت سیستم آموزشی فنلاند به آن برمیخوریم. علیرغم همه این موفقیتها، ماریو کیلونن ، رئیس سازمان آموزش و پرورش فنلاند، سیستم آموزشی مدارس را قدیمی میداند و معتقد است روشهای آموزشی فنلاند به آغاز قرن ۱۹ میلادی بازمیگردند.
دستاندرکاران و تصمیمگیران نظام آموزشی فنلاند به این موفقیتها بسنده نکردهاند و دست به تغییری انقلابی زدهاند. قرار است در آینده در مدارس این کشور دیگر درسی به نام فیزیک یا کلاسی تنها مختص شیمی وجود نداشته باشد، مرز بین رشتههای درسی سیال شود و دانشآموزان نقش بیشتری در تعیین مواد درسی و مهارتهایی که میخواهند بیاموزند، ایفا کنند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
کودک آزاری در گفتوگو با متخصص روانپزشکی کودکان
اگر با کودک سر و کار دارید ، حتما این مصاحبه را بخوانید ؛ کودک آزاری خیلی دور نیست!
✍هومان دوراندیش-عصر ایران
🔹بدرفتاری با دانشآموزان در مدارس هم مصداق کودکآزاری است و با نام "کودکآزاری آموزشی" مشخص شده است. اینکه ما بچهها را تحت فشار آموزشی قرار دهیم، شکلی از کودکآزاری است. الان در نظام آموزشی ما، بچهها تحت فشار یک رقابت بیمارگونه قرار دادند و ناچارند در این رقابت شرکت کنند و حقیقتاً از این حیث دارند آزار میبینند. ما چه به بچه فشار بیاریم برای قبول شدن در مدارس بهتر، چه او را به مدرسه نفرستیم، هر دو کارمان مصداق کودکآزاری است. اینکه کسی فرزندش را در مدرسه ثبت نام نکند و یا برعکس، او را در کلاسهای متعدد ثبت نام کند و بچه عملاً مجال بازی و تفریح را از دست بدهد، هر دو نادرست است.
متن کامل 👈 asriran.com/003lc5
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
اگر با کودک سر و کار دارید ، حتما این مصاحبه را بخوانید ؛ کودک آزاری خیلی دور نیست!
✍هومان دوراندیش-عصر ایران
🔹بدرفتاری با دانشآموزان در مدارس هم مصداق کودکآزاری است و با نام "کودکآزاری آموزشی" مشخص شده است. اینکه ما بچهها را تحت فشار آموزشی قرار دهیم، شکلی از کودکآزاری است. الان در نظام آموزشی ما، بچهها تحت فشار یک رقابت بیمارگونه قرار دادند و ناچارند در این رقابت شرکت کنند و حقیقتاً از این حیث دارند آزار میبینند. ما چه به بچه فشار بیاریم برای قبول شدن در مدارس بهتر، چه او را به مدرسه نفرستیم، هر دو کارمان مصداق کودکآزاری است. اینکه کسی فرزندش را در مدرسه ثبت نام نکند و یا برعکس، او را در کلاسهای متعدد ثبت نام کند و بچه عملاً مجال بازی و تفریح را از دست بدهد، هر دو نادرست است.
متن کامل 👈 asriran.com/003lc5
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤1👏1
🔳 قبلا فکر میکردیم این مدرسه است که مغزها را شکل میدهد، اکنون میدانیم این بازی است که شکل دهنده مغزهایی است که مدرسه از آن بهره میبرد.
🖋 نقل قولی از دکتر گوردن نوفلد روانشناس رشد
◀️برگرفته از کانال کودک ، بازی و طبیعت:
@kodakbazitabiatKIT
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🖋 نقل قولی از دکتر گوردن نوفلد روانشناس رشد
◀️برگرفته از کانال کودک ، بازی و طبیعت:
@kodakbazitabiatKIT
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔷️ بازی عالیترین شکل پژوهش است.
🖋 آلبرت انیشتین
◀️برگرفته از کانال کودک ، بازی و طبیعت:
@kodakbazitabiatKIT
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🖋 آلبرت انیشتین
◀️برگرفته از کانال کودک ، بازی و طبیعت:
@kodakbazitabiatKIT
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔴 ما با بحران تعلیم و تربیت مواجه هستیم
🔶️ گفتاری از دکتر بیژن عبدالکریمی
🔲 قسمت اول
◀️ ما در نظام آموزشی کشور نه تنها با یک بحران بلکه با یک فاجعه ملی و هولوکاست انسانی مواجه ایم. ما سالانه بیست میلیون دانش آموز را در مدارس می سوزانیم و نابود میکنیم و آنها را به جامعه تحویل می دهیم. من در مقام پدر وقتی به سرنوشت فرزندانم فکر می کنم تمام وجودم را هراس میگیرد. ۱۶سال از بهترین سالیان عمر فرزندان من در نظام آموزشی کشور به هدر می رود. آیا بعد از این دوره فرزندان من قابلیتی برای زندگی دارند؟ اگر من نباشم اینها می توانند زندگی خود را اداره کنند؟!
میبینم بسیار دشوار است. فرزندان ما در سنین بالا هم در تصمیم گیری در زندگی و بسیاری امور دیگر، متکی به نظام خانواده اند.
سوال این است که ما در نظام آ.پ چه میکنیم؟! بر اساس اهداف تعیین شده ی نظام آموزشی کشور بچه ها قرار است نیرویی در جهت توسعه و بالا بردن توان ملی در امر تولید باشند. بچه ها را بر اساس نیازمندی های کشور و نیازمندی جغرافیایی-فرهنگی-تاریخی تربیت کنند و افرادی اخلاق مدار باشند که برای ایثار و گذشت آماده باشند. مشارکت اجتماعی در راه تحقق اهداف والای کشور داشته باشند. اما آیا واقعا چنین شده است؟! قرار بود آموزش و پرورش انسان طراز اول مسلمان بسازد. انسانی که دین مدار و خدامحور باشد و بازگشت به خویشتن می کند و با سنت تاریخی خود تجدید عهد میکند. آیا در نظام آموزشی، ما به سمت این اهداف می رویم یا برعکس، اهدافی که تعیین میکنیم با واقعیت نظام آموزشی ما بسیار فاصله دارد..
یکی از اهداف سند چشم انداز ۱۴۰۴، کمک برای از بین بردن مسئله ی فقر و توزیع امکانات عادلانه بین فرزندان این مرز و بوم است. اما نظام آ.پ ما نه تنها به برطرف شدن فقر کمک نمیکند بلکه خود به عاملی در جهت رشد فقر و عمیق تر شدن شکاف طبقانی منجر شده است. امروز حتی نظام آ.پ ما از ارائه امکانات آوزشی به همه دانش آموزان ناتوان است. تعبیر دروغ مدارس غیر انتفاعی ک در جامعه ی ما به سهولت استفاده میشود نشان میدهد که امکانات آموزشی در اختیار طبقات خاصی است و بخش وسیعی از جامعه از امکان برخورداری آموزشی باز می ماند. رشد حاشیه نشینی در شهرهای بزرگی مثل تهران، ک منابع رسمی عدد۱۳میلیون رو اعلام کردن ولی من تا ۱۵میلیون هم شنیده ام، یعنی اینها از امکانات آموزشی برخوردار نیستن. در میان اینها فحشا و فروش مواد مخدر بیداد میکند. و اینها ارتشی هستن که بالقوه امکانی دارند ک هر قدرتی ک آنها را ساماندهی کند به سهولت میتواند از آنها استفاده کند. اگر شیرازه ی حیات اجتماعی در این کشور سست شود اینها میتوانند با هجوم به شهرها امنیت کشور و حتی آنان که فکر میکنند در ساحل امن هستند را بخطر بیاندازند و مصداق هایی نیز موجود است. میبینیم که نظام آموزشی نتوانسته امکانات آموزشی را بطور یکسان در جامعه تقسیم کند.
یکی دیگر از اهداف، نیل به مقام اول علمی و فناوری در منطقه و آسیا بوده است اما این آرمان ها با واقعیت اجتماعی ما تطبیق ندارد. متاسفانه این خود بخشی از بحران است ک مسئولین وقتی از نظام آ.پ کشور صحبت میکنند فهمی بوروکراتیک و دیوان سالارانه دارند و در پس اعداد و ارقام و بالا بردن بودجه و...حقایق بنیادینی که وجود دارد -و یک جامعه شناس و فیلسوف و انسان شناس یا کسی که در حوزه مطالعات فرهنگی به این مسائل می اندیشد نکاتی میبینند- که اهل سیاست و مسئولین رسمی آ.پ از فهم آن ناتوانند و مسئله را صرفا در لابلای پاره ای مغالطات آماری پنهان میکنند. چه باید کرد؟! اگر بپذیریم که ما با یک هولوکاست مواجه ایم، ما در حوزه ی نظام ت.ت کشور با یک فاجعه ی ملی و بحران عمیق مواجه ایم،سوال اینست که چه باید کرد؟!
ما متاسفانه مسائل را ساده میکنیم. این بحران ساده نیست. پرسش من از متحصصان و مسئولین تعلیم و تربیت در وزارت علوم و آ.پ این است که آیا ما مسئله داریم یا اینکه با یک بحران عمیق مواجه ایم.
انتقاد من اینست که افراد تلقی شان از مسئله اینست که ما پاره ای از مسائل دا یم و میتوانیم آنها را حل کنیم تنها کافیه "جناح سیاسی" مورد نظر ما به قدرت برسد یا تنها کافیه افراد دلسوز و مسئولیت شناس مسئولیت ت.ت و نظام آ.پ کشور را بعهده بگیرند و ما میتوانیم آنها را حل کنیم. اما من میخواهم رویکرد بدبینانه ای را مطرح کنم، این رویکرد شاید بنظر بیاید از بدبینی من است اما من میخواهم از دل آن مسئله ی معرفت شناسی را بیرون بکشم. حرف من اینست که در حال حاضر و در شرایط کنونی بحران نظام آ.پ هیچ راه حلی نداریم و هر گونه راه حلی ناشی از نوعی ساده اندیشی است.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔶️ گفتاری از دکتر بیژن عبدالکریمی
🔲 قسمت اول
◀️ ما در نظام آموزشی کشور نه تنها با یک بحران بلکه با یک فاجعه ملی و هولوکاست انسانی مواجه ایم. ما سالانه بیست میلیون دانش آموز را در مدارس می سوزانیم و نابود میکنیم و آنها را به جامعه تحویل می دهیم. من در مقام پدر وقتی به سرنوشت فرزندانم فکر می کنم تمام وجودم را هراس میگیرد. ۱۶سال از بهترین سالیان عمر فرزندان من در نظام آموزشی کشور به هدر می رود. آیا بعد از این دوره فرزندان من قابلیتی برای زندگی دارند؟ اگر من نباشم اینها می توانند زندگی خود را اداره کنند؟!
میبینم بسیار دشوار است. فرزندان ما در سنین بالا هم در تصمیم گیری در زندگی و بسیاری امور دیگر، متکی به نظام خانواده اند.
سوال این است که ما در نظام آ.پ چه میکنیم؟! بر اساس اهداف تعیین شده ی نظام آموزشی کشور بچه ها قرار است نیرویی در جهت توسعه و بالا بردن توان ملی در امر تولید باشند. بچه ها را بر اساس نیازمندی های کشور و نیازمندی جغرافیایی-فرهنگی-تاریخی تربیت کنند و افرادی اخلاق مدار باشند که برای ایثار و گذشت آماده باشند. مشارکت اجتماعی در راه تحقق اهداف والای کشور داشته باشند. اما آیا واقعا چنین شده است؟! قرار بود آموزش و پرورش انسان طراز اول مسلمان بسازد. انسانی که دین مدار و خدامحور باشد و بازگشت به خویشتن می کند و با سنت تاریخی خود تجدید عهد میکند. آیا در نظام آموزشی، ما به سمت این اهداف می رویم یا برعکس، اهدافی که تعیین میکنیم با واقعیت نظام آموزشی ما بسیار فاصله دارد..
یکی از اهداف سند چشم انداز ۱۴۰۴، کمک برای از بین بردن مسئله ی فقر و توزیع امکانات عادلانه بین فرزندان این مرز و بوم است. اما نظام آ.پ ما نه تنها به برطرف شدن فقر کمک نمیکند بلکه خود به عاملی در جهت رشد فقر و عمیق تر شدن شکاف طبقانی منجر شده است. امروز حتی نظام آ.پ ما از ارائه امکانات آوزشی به همه دانش آموزان ناتوان است. تعبیر دروغ مدارس غیر انتفاعی ک در جامعه ی ما به سهولت استفاده میشود نشان میدهد که امکانات آموزشی در اختیار طبقات خاصی است و بخش وسیعی از جامعه از امکان برخورداری آموزشی باز می ماند. رشد حاشیه نشینی در شهرهای بزرگی مثل تهران، ک منابع رسمی عدد۱۳میلیون رو اعلام کردن ولی من تا ۱۵میلیون هم شنیده ام، یعنی اینها از امکانات آموزشی برخوردار نیستن. در میان اینها فحشا و فروش مواد مخدر بیداد میکند. و اینها ارتشی هستن که بالقوه امکانی دارند ک هر قدرتی ک آنها را ساماندهی کند به سهولت میتواند از آنها استفاده کند. اگر شیرازه ی حیات اجتماعی در این کشور سست شود اینها میتوانند با هجوم به شهرها امنیت کشور و حتی آنان که فکر میکنند در ساحل امن هستند را بخطر بیاندازند و مصداق هایی نیز موجود است. میبینیم که نظام آموزشی نتوانسته امکانات آموزشی را بطور یکسان در جامعه تقسیم کند.
یکی دیگر از اهداف، نیل به مقام اول علمی و فناوری در منطقه و آسیا بوده است اما این آرمان ها با واقعیت اجتماعی ما تطبیق ندارد. متاسفانه این خود بخشی از بحران است ک مسئولین وقتی از نظام آ.پ کشور صحبت میکنند فهمی بوروکراتیک و دیوان سالارانه دارند و در پس اعداد و ارقام و بالا بردن بودجه و...حقایق بنیادینی که وجود دارد -و یک جامعه شناس و فیلسوف و انسان شناس یا کسی که در حوزه مطالعات فرهنگی به این مسائل می اندیشد نکاتی میبینند- که اهل سیاست و مسئولین رسمی آ.پ از فهم آن ناتوانند و مسئله را صرفا در لابلای پاره ای مغالطات آماری پنهان میکنند. چه باید کرد؟! اگر بپذیریم که ما با یک هولوکاست مواجه ایم، ما در حوزه ی نظام ت.ت کشور با یک فاجعه ی ملی و بحران عمیق مواجه ایم،سوال اینست که چه باید کرد؟!
ما متاسفانه مسائل را ساده میکنیم. این بحران ساده نیست. پرسش من از متحصصان و مسئولین تعلیم و تربیت در وزارت علوم و آ.پ این است که آیا ما مسئله داریم یا اینکه با یک بحران عمیق مواجه ایم.
انتقاد من اینست که افراد تلقی شان از مسئله اینست که ما پاره ای از مسائل دا یم و میتوانیم آنها را حل کنیم تنها کافیه "جناح سیاسی" مورد نظر ما به قدرت برسد یا تنها کافیه افراد دلسوز و مسئولیت شناس مسئولیت ت.ت و نظام آ.پ کشور را بعهده بگیرند و ما میتوانیم آنها را حل کنیم. اما من میخواهم رویکرد بدبینانه ای را مطرح کنم، این رویکرد شاید بنظر بیاید از بدبینی من است اما من میخواهم از دل آن مسئله ی معرفت شناسی را بیرون بکشم. حرف من اینست که در حال حاضر و در شرایط کنونی بحران نظام آ.پ هیچ راه حلی نداریم و هر گونه راه حلی ناشی از نوعی ساده اندیشی است.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔴 ما با بحران تعلیم و تربیت مواجه هستیم
🔶️ گفتاری از دکتر بیژن عبدالکریمی
🔲 قسمت دوم
◀️ ما برای حل مسائل نظام آموزشی کشور در حال حاضر "هیچ" راه حلی نداریم. سقراط مدعی بود که هیچ نمیداند. هگل که از بزرگترین فیلسوفان تاریخ بشر است و نظام فلسفی او بزرگترین نظام فلسفیست که تاریخ بشر بخود دیده است. در نظام فلسفی هگل همه ی جهان تببیین میشود و پاسخ همه چیز آماده است. او تاریخ بشر، حیات، آگاهی فردی و اجتماعی، هنر و...را در سیستم خود جای میدهد اما کی یرکه گارد متفکر اگزیستانسیالیسم در ق۱۹جمله ی مهمی دارد: "در نمیدانم سقراطی خودآگاهی و اصالتی وجود دارد که در کل سیستم عظیم فلسفی هگل دیده نمیشود". حرف من اینست که در حوزه تعلیم و تربیت کشور خیلی ها حرف میزنند، مقاله مینویسند، تدریس میکنند، رساله مینویسند اما کمتر به این مسئله توجه میکنند که واقعا "ما نمیدانیم با نظام آموزشی کشور چه کنیم" و علارغم همه ی بحث ها و تلاش ها و سیاست گزاری ها، روند بحرانی کماکان ادامه دارد و ما نمیتوانیم نقشی در روند انحطاط نظام آموزشی گشور خود ایفا کنیم.
سوال فعلی اینست که "چرا"؟
یه اعتقاد من یک دلیل آن پوپولیسم است. متاسفانه در کشور ما نوعی پوپولیسم و عوام اندیشی کل ساختار سیاسی-اجتماعی ما را خفه کرده است. تمام سطوح گوناگون هرم اجتماعی ما تحت سیطره پوپولیسم است و ما این را بر کل کشور از جمله نظام آ.پ خودمان هم میبینم. بحران در نظام آ.پ بخشی از بحران کلی تریست که حوزه فرهنگی و اجتماعی کشور را در برگرفته است.
آنچه که بر آن تاکید داریم این است که نظام آ.پ ما بیش از آنکه از فقر مادی رنج ببرند از فقر تئوریک رنج میرند. متاسفانه آ.پ و همچنین آموزش عالی از فقر تئوریک رنج میبرند و البته یکی از مسائل ما وجود شکاف عظیم بین وزارت آ.پ و وزارت علوم است. یعنی این فقر در آموزش و پرورش خود را بیشتر نشان می دهد به این دلیل که اکثر روشنفکران و صاحبنظان ترجیح میدهند وارد وزارت علوم شوند. بر اساس ارزش های اجتماعی و نه ذاتی، آموزش عالی از شان بالاتری برخوردار است و این امر باعث شده آ.پ دچار پوپولیسم عظیم تری باشد. البته وجود نهادهای دیگری در آپ مانع اثرگذاری برخی صاجبنظرانی میشود که بتوانند کاری را پیش ببرند و برخی پاکسازی ها سبب شده مدارس ما شبیه زندان باشد. فضای مدارس خفقان آور است و امر تعلیم و تربیت چقدر در مدارس ما غریب است
نکته ی دیگری که باید به آن پرداخت این است که اساسا ما فاقد نظریه ی آموزشی هستیم. به این معنا که نمیدانیم میخواهیم چه کنیم و این امر در میان دست اندرکاران دیده میشود.
در طی چهار دهه ی بعد از اتقلاب فارغ از اینکه کدام جریان سیاسی بر سر کار آمده باشند، چون فرقی بین راست و چپ و...نیست بنده یک وزیر " فرهنگی" ندیدم. یک وزیر آ.پ ندیدم که درکی از مقوله ی تعلیم و تربیت داشته باشد.
یک وزیر علوم ندیدم که نظریه آموزشی داشته باشد.
یک وزیر فرهنگ ندیدم که بتواند به این پرسش پاسخ دهد که فرهنگ و امر فرهنگی چیست؟هویت ملی و ایرانیت و اسلامیت چیست؟!
همه تکنوکرات هایی از یک نظام دیوان سالارانه بودند که بر اساس گروه بازی ها و باند بازی سیاسی، مقوله ی مهم فرهنگ و تعلیم و تربیت را بعهده گرفتند و با چه گستاخی بدون فهم حساسیت امر، سرنوشت ت.ت فرزندان این کشور را موضوعی برا بازی سیاسی و کسب قدرت و ثروت و رانت خواری و ..کردند.
ما فاقد نظریه آموزشی هستیم. این نظر فقط مربوط به مسئولین نمیشود حتی اساتید دانشگاه که در حوزه ت.ت کار میکنند همچون روحانیون و حوزه ی علمیه فاقد نظریه آموزشی روشن هستند. ممکن است بگویید اساتید بزرگ و صاحب کتابی داریم اما غالب اینها نظریه آموزشی ترجمه ای است. یعنی کسی که تاریخ نظریه آموزشی را تدریس میکند و میداند که در آمریکا و فرانسه و...چه نظریه های آموزشی وجود دارد. نظرم این نیست. منتهی بحث های ما بیشتر نوعی ترجمه است در میان ما مترجمان نظریه آموزشی که در غرب شکل گرفته میتوانیم پیدا کنیم.
مراد من اندیشمندیست که یک نظریه آموزشی بدهد که در سطح خودآگاهی این مرز و بوم شکل بگیرد. نظریه آموزشی که در خودآگاهی ملی این قوم تاریخی ایرانی ها قوام پیدا کند و بتواند در ما عزم ملی ایجاد کند که با آن در برابر این بحرانی که نظام آوزشی ما را فرا گرفته قد علم کند.
ما همچون پر کاهیم که در میان طوفان حوادث به این سو و آن سو میرویم بی آنکه بدانیم چه میکینم.
کلاس ششم میگذاریم کتاب را تغییر میدهیم و...اما علی رغم همه ی اینها، تلاش های ما، به نتیجه منجر نمیشود و خود نمیدانیم به کدامین سو حرکت میکنیم...
آیا ما باید به این شرایط تن دهیم؟
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔶️ گفتاری از دکتر بیژن عبدالکریمی
🔲 قسمت دوم
◀️ ما برای حل مسائل نظام آموزشی کشور در حال حاضر "هیچ" راه حلی نداریم. سقراط مدعی بود که هیچ نمیداند. هگل که از بزرگترین فیلسوفان تاریخ بشر است و نظام فلسفی او بزرگترین نظام فلسفیست که تاریخ بشر بخود دیده است. در نظام فلسفی هگل همه ی جهان تببیین میشود و پاسخ همه چیز آماده است. او تاریخ بشر، حیات، آگاهی فردی و اجتماعی، هنر و...را در سیستم خود جای میدهد اما کی یرکه گارد متفکر اگزیستانسیالیسم در ق۱۹جمله ی مهمی دارد: "در نمیدانم سقراطی خودآگاهی و اصالتی وجود دارد که در کل سیستم عظیم فلسفی هگل دیده نمیشود". حرف من اینست که در حوزه تعلیم و تربیت کشور خیلی ها حرف میزنند، مقاله مینویسند، تدریس میکنند، رساله مینویسند اما کمتر به این مسئله توجه میکنند که واقعا "ما نمیدانیم با نظام آموزشی کشور چه کنیم" و علارغم همه ی بحث ها و تلاش ها و سیاست گزاری ها، روند بحرانی کماکان ادامه دارد و ما نمیتوانیم نقشی در روند انحطاط نظام آموزشی گشور خود ایفا کنیم.
سوال فعلی اینست که "چرا"؟
یه اعتقاد من یک دلیل آن پوپولیسم است. متاسفانه در کشور ما نوعی پوپولیسم و عوام اندیشی کل ساختار سیاسی-اجتماعی ما را خفه کرده است. تمام سطوح گوناگون هرم اجتماعی ما تحت سیطره پوپولیسم است و ما این را بر کل کشور از جمله نظام آ.پ خودمان هم میبینم. بحران در نظام آ.پ بخشی از بحران کلی تریست که حوزه فرهنگی و اجتماعی کشور را در برگرفته است.
آنچه که بر آن تاکید داریم این است که نظام آ.پ ما بیش از آنکه از فقر مادی رنج ببرند از فقر تئوریک رنج میرند. متاسفانه آ.پ و همچنین آموزش عالی از فقر تئوریک رنج میبرند و البته یکی از مسائل ما وجود شکاف عظیم بین وزارت آ.پ و وزارت علوم است. یعنی این فقر در آموزش و پرورش خود را بیشتر نشان می دهد به این دلیل که اکثر روشنفکران و صاحبنظان ترجیح میدهند وارد وزارت علوم شوند. بر اساس ارزش های اجتماعی و نه ذاتی، آموزش عالی از شان بالاتری برخوردار است و این امر باعث شده آ.پ دچار پوپولیسم عظیم تری باشد. البته وجود نهادهای دیگری در آپ مانع اثرگذاری برخی صاجبنظرانی میشود که بتوانند کاری را پیش ببرند و برخی پاکسازی ها سبب شده مدارس ما شبیه زندان باشد. فضای مدارس خفقان آور است و امر تعلیم و تربیت چقدر در مدارس ما غریب است
نکته ی دیگری که باید به آن پرداخت این است که اساسا ما فاقد نظریه ی آموزشی هستیم. به این معنا که نمیدانیم میخواهیم چه کنیم و این امر در میان دست اندرکاران دیده میشود.
در طی چهار دهه ی بعد از اتقلاب فارغ از اینکه کدام جریان سیاسی بر سر کار آمده باشند، چون فرقی بین راست و چپ و...نیست بنده یک وزیر " فرهنگی" ندیدم. یک وزیر آ.پ ندیدم که درکی از مقوله ی تعلیم و تربیت داشته باشد.
یک وزیر علوم ندیدم که نظریه آموزشی داشته باشد.
یک وزیر فرهنگ ندیدم که بتواند به این پرسش پاسخ دهد که فرهنگ و امر فرهنگی چیست؟هویت ملی و ایرانیت و اسلامیت چیست؟!
همه تکنوکرات هایی از یک نظام دیوان سالارانه بودند که بر اساس گروه بازی ها و باند بازی سیاسی، مقوله ی مهم فرهنگ و تعلیم و تربیت را بعهده گرفتند و با چه گستاخی بدون فهم حساسیت امر، سرنوشت ت.ت فرزندان این کشور را موضوعی برا بازی سیاسی و کسب قدرت و ثروت و رانت خواری و ..کردند.
ما فاقد نظریه آموزشی هستیم. این نظر فقط مربوط به مسئولین نمیشود حتی اساتید دانشگاه که در حوزه ت.ت کار میکنند همچون روحانیون و حوزه ی علمیه فاقد نظریه آموزشی روشن هستند. ممکن است بگویید اساتید بزرگ و صاحب کتابی داریم اما غالب اینها نظریه آموزشی ترجمه ای است. یعنی کسی که تاریخ نظریه آموزشی را تدریس میکند و میداند که در آمریکا و فرانسه و...چه نظریه های آموزشی وجود دارد. نظرم این نیست. منتهی بحث های ما بیشتر نوعی ترجمه است در میان ما مترجمان نظریه آموزشی که در غرب شکل گرفته میتوانیم پیدا کنیم.
مراد من اندیشمندیست که یک نظریه آموزشی بدهد که در سطح خودآگاهی این مرز و بوم شکل بگیرد. نظریه آموزشی که در خودآگاهی ملی این قوم تاریخی ایرانی ها قوام پیدا کند و بتواند در ما عزم ملی ایجاد کند که با آن در برابر این بحرانی که نظام آوزشی ما را فرا گرفته قد علم کند.
ما همچون پر کاهیم که در میان طوفان حوادث به این سو و آن سو میرویم بی آنکه بدانیم چه میکینم.
کلاس ششم میگذاریم کتاب را تغییر میدهیم و...اما علی رغم همه ی اینها، تلاش های ما، به نتیجه منجر نمیشود و خود نمیدانیم به کدامین سو حرکت میکنیم...
آیا ما باید به این شرایط تن دهیم؟
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍2
🔴 ما با بحران تعلیم و تربیت مواجه هستیم
🔶️ گفتاری از دکتر بیژن عبدالکریمی
🔲 قسمت سوم
◀️ مسئله اصلی من اینست که ما احساس نمیکنیم مسئله عمیق و جدی و لا ینحل داریم. تا زمانی که فکر کنیم میتوانیم مسائل را حل کنیم در واقع نیمتوانیم به عمق مسئله راه پیدا کنیم.
نظام آ.پ رسمی کشور ربط وثیقی به نظام تعلیم و تربیت در فرهنگ کل کشور دارد. ما در نظام آ.پ بحران داریم چون در نظام تعلیم و تربیت در کل فرهنگ عمومی و ملی مشکل داریم
علت اصلی چیست؟!
علت این است که ما نمیدانیم میخواهیم چه کار کنیم؟! ما برای خود روشن نکردیم با نظام آموزش و پرورش مدرن میخواهیم چه کنیم چون خود نمیدانیم با مدرنیته چه نسبتی داریم؟
ما نه میتوانیم به نظام آ.پ مدرن تن ندهیم و نه میتوانیم به همه نتایج و لوازم نظام آموزشی مدرن تن دهیم
ما نمیدانیم با مدرنیته میخواهیم چه کنیم و علت این وضع اینه که موضع ما به جهان کنونی روشن نیست. نکته اینجاست که ما نمیدانیم در جهان کنونی چه موضعی داریم. در هر حوزه ای از جمله ساختار آ.پ ما اگر بخواهیم کنش داشته باشیم، عمل بدون طرح و برنامه نمیشود اما برای آن باید استراتژی و نقشه راه داشته باشیم. و برای داشتن استراتژی نیاز به نظریه آموزشی داریم و برای داشتن نظریه آموزشی باید بدانیم که آن جزئی از یک نظریه ی کلان اجتماعیست. و برای اینکه بتوانیم نظریه اجتماعی داشته باشیم باید یک نظریه و آنتولوژی داشته باشیم. امروز جامعه ی ما فاقد یک نوع وجود شناسی و نظام متافیزیکیست که جهان را برایش فهم پذیر کند. چون ما نظام اجتماعی و آنتولوژیک و متافیزیک نداریم نظریه اجتماعی هم نداریم و بر این اساس نظریه ی آموزشی هم نداریم و چون نظریه ی آموزشی نداریم استراتژی روشن هم نداریم و بدنبال آن طرح و برنامه مشخص نداریم و بیخود به در و دیوار میکوبیم.
تصویر من از کل جامعه ایران از جمله نظام آموزشی این است که ما مثل کارگران ساختمانی و عمله هستیم که عموما تلاش میکنیم اما در واقع هیچ پلنی نداریم که تلاش ما در آن مشحص شود و جهت خود را پیدا کند. نقشه راه وجود ندارد.
اگر دوستانی فکر میکنند مسائل نظام آموزشی ما قابل حل است بگویند چگونه؟!
شما راه حل دهید تا ما ببینیم امکام تحقق این راه حل وجود دارد یا خیر.
اگر ما تکنولوژی آموزشی را با گذاشتن کامپیوتر در تمام مدارس وارد کنیم، مثلا نظام آموزشی ما متحول خواهد شد؟! با دادن مدارس ب بخش خصوصی مشکل حل خواهد شد؟!
با دولتی کردن همه مدارس مشکل حل خواهد شد؟
از قضا سکنجبین صفرا فزود.
هر راه حلی در ساختار کنونی، تا زمانی که مشخص نشود ما در این جهان مدرن چه میخواهیم کنیم و تا زمانی که با طی مسیر به طرح و برنامه نرسیم همه ی راه حل های جزئی، توهمی است.
به همین دلیل در طی این سالها نتوانسته ایم نتیجه ای بگیریم.
نکته ی دیگری که مهم و بنیادین است این است که ما حق نداریم از تعلیم و تربیت در یک فضای تاریخی و جهان شمول سخن بگوییم.
ما تعلیم و تربیت نداریم بلکه باید از تعلیم و تربیت در زمانه ی خاص و دوره تاریخی خاص صحبت کنیم.
اساسا یکی از مهمترین آسیب شناسی فرهنگی در کشور ما، وجود و سیطره ی نوعی اگزیستانسیالیسم ارسطویی است که حوزه های علمیه ی ما و فرهنگ سنتی ما را هم در برگرفته است.
یعنی درک غیر تاریخی از مقولات و پدیدارها.
اینکه ما فکر کنیم میتونیم از مرد و زن و عقل و علم و حقیقت و...صحبت کنیم و فراموش کنیم اینها مقولاتی تاریخی هستند. در هر دوره تاریخی این مفاهیم معنای خاصی دارند لذا ما حق نداریم از تعلیم و تربیت بنحو مطلق صحبت کنیم. توجه داشته باشید که حیث تاریخی از مهمترین ویژگی انسان است که خود موجودی تاریخیست و فقط انسان موجود تاریخیست. همه ی فهم ها و کنش ها و رفتارهای آدمی در یک افق تاریخی صورت میگیرد و نهاد تعلیم و تربیت یک امر تاریخیست.
وقتی در مقوله ی تعلیم و تربیت می اندیشیم باید بدانیم در کدامین دوره تاریخی می اندیشیم. اندیشیدن درباره ی مقولات در فضای غیر تاریخی ما را دچار یک حالت توهمی و عقل غیر تاریخی و انتزاعی میکند.
ما باید بحران تعلیم و تربیت کنونی خود را در جهان کنونی بفهمیم.
تا زمانی ک درکی از جهان کنونی نداشته باشیم و ضرورت شناخت آن را درک نکنیم نمیتوانیم بحران های خود را حل کنیم.
شناخت جهان کنونی امر دم دستی نیست. اکثر ما شناخت جهان را بدیهی میدانیم. همین مسئله پاشنه ی آشیل همه ی فعالیت های ماست. اینکه فکر میکنیم جهان کنونی را میشناسیم و شناخت آن را ساده می انگاریم. این یک توهم است.
این توهم را در قدرت سیاسی، سنت گراها، روشنفران میبینیم و اینجا باید بگوییم که این توهم را در اصحاب تعلیم و تربیت کشور هم میبینیم.
📘متن کامل:
https://khabaronline.ir/x7kdt
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔶️ گفتاری از دکتر بیژن عبدالکریمی
🔲 قسمت سوم
◀️ مسئله اصلی من اینست که ما احساس نمیکنیم مسئله عمیق و جدی و لا ینحل داریم. تا زمانی که فکر کنیم میتوانیم مسائل را حل کنیم در واقع نیمتوانیم به عمق مسئله راه پیدا کنیم.
نظام آ.پ رسمی کشور ربط وثیقی به نظام تعلیم و تربیت در فرهنگ کل کشور دارد. ما در نظام آ.پ بحران داریم چون در نظام تعلیم و تربیت در کل فرهنگ عمومی و ملی مشکل داریم
علت اصلی چیست؟!
علت این است که ما نمیدانیم میخواهیم چه کار کنیم؟! ما برای خود روشن نکردیم با نظام آموزش و پرورش مدرن میخواهیم چه کنیم چون خود نمیدانیم با مدرنیته چه نسبتی داریم؟
ما نه میتوانیم به نظام آ.پ مدرن تن ندهیم و نه میتوانیم به همه نتایج و لوازم نظام آموزشی مدرن تن دهیم
ما نمیدانیم با مدرنیته میخواهیم چه کنیم و علت این وضع اینه که موضع ما به جهان کنونی روشن نیست. نکته اینجاست که ما نمیدانیم در جهان کنونی چه موضعی داریم. در هر حوزه ای از جمله ساختار آ.پ ما اگر بخواهیم کنش داشته باشیم، عمل بدون طرح و برنامه نمیشود اما برای آن باید استراتژی و نقشه راه داشته باشیم. و برای داشتن استراتژی نیاز به نظریه آموزشی داریم و برای داشتن نظریه آموزشی باید بدانیم که آن جزئی از یک نظریه ی کلان اجتماعیست. و برای اینکه بتوانیم نظریه اجتماعی داشته باشیم باید یک نظریه و آنتولوژی داشته باشیم. امروز جامعه ی ما فاقد یک نوع وجود شناسی و نظام متافیزیکیست که جهان را برایش فهم پذیر کند. چون ما نظام اجتماعی و آنتولوژیک و متافیزیک نداریم نظریه اجتماعی هم نداریم و بر این اساس نظریه ی آموزشی هم نداریم و چون نظریه ی آموزشی نداریم استراتژی روشن هم نداریم و بدنبال آن طرح و برنامه مشخص نداریم و بیخود به در و دیوار میکوبیم.
تصویر من از کل جامعه ایران از جمله نظام آموزشی این است که ما مثل کارگران ساختمانی و عمله هستیم که عموما تلاش میکنیم اما در واقع هیچ پلنی نداریم که تلاش ما در آن مشحص شود و جهت خود را پیدا کند. نقشه راه وجود ندارد.
اگر دوستانی فکر میکنند مسائل نظام آموزشی ما قابل حل است بگویند چگونه؟!
شما راه حل دهید تا ما ببینیم امکام تحقق این راه حل وجود دارد یا خیر.
اگر ما تکنولوژی آموزشی را با گذاشتن کامپیوتر در تمام مدارس وارد کنیم، مثلا نظام آموزشی ما متحول خواهد شد؟! با دادن مدارس ب بخش خصوصی مشکل حل خواهد شد؟!
با دولتی کردن همه مدارس مشکل حل خواهد شد؟
از قضا سکنجبین صفرا فزود.
هر راه حلی در ساختار کنونی، تا زمانی که مشخص نشود ما در این جهان مدرن چه میخواهیم کنیم و تا زمانی که با طی مسیر به طرح و برنامه نرسیم همه ی راه حل های جزئی، توهمی است.
به همین دلیل در طی این سالها نتوانسته ایم نتیجه ای بگیریم.
نکته ی دیگری که مهم و بنیادین است این است که ما حق نداریم از تعلیم و تربیت در یک فضای تاریخی و جهان شمول سخن بگوییم.
ما تعلیم و تربیت نداریم بلکه باید از تعلیم و تربیت در زمانه ی خاص و دوره تاریخی خاص صحبت کنیم.
اساسا یکی از مهمترین آسیب شناسی فرهنگی در کشور ما، وجود و سیطره ی نوعی اگزیستانسیالیسم ارسطویی است که حوزه های علمیه ی ما و فرهنگ سنتی ما را هم در برگرفته است.
یعنی درک غیر تاریخی از مقولات و پدیدارها.
اینکه ما فکر کنیم میتونیم از مرد و زن و عقل و علم و حقیقت و...صحبت کنیم و فراموش کنیم اینها مقولاتی تاریخی هستند. در هر دوره تاریخی این مفاهیم معنای خاصی دارند لذا ما حق نداریم از تعلیم و تربیت بنحو مطلق صحبت کنیم. توجه داشته باشید که حیث تاریخی از مهمترین ویژگی انسان است که خود موجودی تاریخیست و فقط انسان موجود تاریخیست. همه ی فهم ها و کنش ها و رفتارهای آدمی در یک افق تاریخی صورت میگیرد و نهاد تعلیم و تربیت یک امر تاریخیست.
وقتی در مقوله ی تعلیم و تربیت می اندیشیم باید بدانیم در کدامین دوره تاریخی می اندیشیم. اندیشیدن درباره ی مقولات در فضای غیر تاریخی ما را دچار یک حالت توهمی و عقل غیر تاریخی و انتزاعی میکند.
ما باید بحران تعلیم و تربیت کنونی خود را در جهان کنونی بفهمیم.
تا زمانی ک درکی از جهان کنونی نداشته باشیم و ضرورت شناخت آن را درک نکنیم نمیتوانیم بحران های خود را حل کنیم.
شناخت جهان کنونی امر دم دستی نیست. اکثر ما شناخت جهان را بدیهی میدانیم. همین مسئله پاشنه ی آشیل همه ی فعالیت های ماست. اینکه فکر میکنیم جهان کنونی را میشناسیم و شناخت آن را ساده می انگاریم. این یک توهم است.
این توهم را در قدرت سیاسی، سنت گراها، روشنفران میبینیم و اینجا باید بگوییم که این توهم را در اصحاب تعلیم و تربیت کشور هم میبینیم.
📘متن کامل:
https://khabaronline.ir/x7kdt
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🧱 تا ثریا می رود دیوار کج!
❗️مدارس خاص دولتی (تیزهوشان، نمونه و...) -البته در نظر- در دوگانه "پیشرفت_عدالت" ، جانب پیشرفت ایران را می گیرند و تسهیلات و تحصیلات برتر را از آن خود می کنند؛ در حالیکه برای "انواع هوشهای دیگر" و "پیشرفت ایران در ابعاد دیگر"، مدرسه خاصی نیست!
❗️مدارس خاص دولتی حلقه وصل زنجیره ای از #تبعیض_آموزشی اند:
۱. پذیرفته شدگانشان نه الزاماً هوش های برتر ایران (آن هم فقطiq) ؛ بلکه تست زن های بهتر دبستانهای غیر انتفاعی(پولی) اند!
۲. به پذیرفته نشدگانشان از مدارس پولی هم مجوز ادامه مدارس پولی می دهند تا از دو سه رشته پولساز دانشگاه (پزشکی و...) با سد کنکور جا نمانند! وقتی هوش تست زنی میتواند مجوز مدرسه جدا باشد، پول چرا نتواند!
۳. مدرسه پولی در گام اول از "پول" ، "سواد" می سازد و در گام دوم از آن "سواد" (و روزومه)، "قدرت"!
مدیران دهه بعد، رتبه های برتر دانشگاه و #مهاجرت هستند که از مدارس پولی شروع کرده اند!
⁉️ حالا با وجود همه اینها اگر مدارس خاص باز هم توجیه دارند؛ چرا #معلمِ_خاص اش توجیه نداشته باشد؟!
طبیعی است برای چنین مدارسی، "جذب خاص" و بعداً "فرهنگیان خاص" هم داشته باشیم!
• پ.ن:
جذب ۸۲۹ گزینشی فرهنگیان با "آزمون اصلح ویژه" در دفترچه کنکور امسال و بند ۷ نامه به وزیر آ.پ تدارک این لازمه است!
📝 محسن قنبریان/ ۳شهریور۱۴۰۲
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❗️مدارس خاص دولتی (تیزهوشان، نمونه و...) -البته در نظر- در دوگانه "پیشرفت_عدالت" ، جانب پیشرفت ایران را می گیرند و تسهیلات و تحصیلات برتر را از آن خود می کنند؛ در حالیکه برای "انواع هوشهای دیگر" و "پیشرفت ایران در ابعاد دیگر"، مدرسه خاصی نیست!
❗️مدارس خاص دولتی حلقه وصل زنجیره ای از #تبعیض_آموزشی اند:
۱. پذیرفته شدگانشان نه الزاماً هوش های برتر ایران (آن هم فقطiq) ؛ بلکه تست زن های بهتر دبستانهای غیر انتفاعی(پولی) اند!
۲. به پذیرفته نشدگانشان از مدارس پولی هم مجوز ادامه مدارس پولی می دهند تا از دو سه رشته پولساز دانشگاه (پزشکی و...) با سد کنکور جا نمانند! وقتی هوش تست زنی میتواند مجوز مدرسه جدا باشد، پول چرا نتواند!
۳. مدرسه پولی در گام اول از "پول" ، "سواد" می سازد و در گام دوم از آن "سواد" (و روزومه)، "قدرت"!
مدیران دهه بعد، رتبه های برتر دانشگاه و #مهاجرت هستند که از مدارس پولی شروع کرده اند!
⁉️ حالا با وجود همه اینها اگر مدارس خاص باز هم توجیه دارند؛ چرا #معلمِ_خاص اش توجیه نداشته باشد؟!
طبیعی است برای چنین مدارسی، "جذب خاص" و بعداً "فرهنگیان خاص" هم داشته باشیم!
• پ.ن:
جذب ۸۲۹ گزینشی فرهنگیان با "آزمون اصلح ویژه" در دفترچه کنکور امسال و بند ۷ نامه به وزیر آ.پ تدارک این لازمه است!
📝 محسن قنبریان/ ۳شهریور۱۴۰۲
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍1
🔴 مدرسه چگونه ما را تبدیل به ماشین کرد؟
◀️ کودکی ما پر بود از لحظههای خلاقانه. لحظههایی که بیپروا پرسشگری میکردیم و هر روز به دنیای خودمان و دنیای اطرافمان جوری نگاه میکردیم که انگار اولین بار است داریم دنیا را میبینیم و قرار نیست هیچوقت برایمان تکراری بشود. اغلب چیزهایی که میدیدیم برایمان ذوقبرانگیز بود و پرواز کردن بر بالهای خیال مثل آب خوردن برایمان ساده بود. تا اینکه کمکم هفت سالمان شد. آرمانشهری برایمان ترسیم شده بود که اسمش را گذاشته بودند مدرسه. هی با خودمان میگفتیم کی هفت سالمان میشود که بتوانیم برویم مدرسه؟ آنجا درس بخوانیم و دکتر و مهندس و وزیر و وکیل بشویم. خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکردیم قدم به روزهای هفت سالگی گذاشتیم و با شاخهگلی در صف جشن شکوفهها ایستاده بودیم. شاید اولین تجربهای که از مدرسه به دست آوردیم را خوب به خاطر داشته باشیم. احتمالا وارد مدرسه شدیم و چشممان به انبوه بچههایی افتاد که با لباسهایی یک شکل کنار هم میدویدند. کسی چه میداند، شاید پر از حس اضطراب و نخواستن بودیم و نمیخواستیم دست مادرمان را رها کنیم. اما مجبور بودیم آنجا بمانیم و در حالی که کسی به این وضعیتمان کمترین توجهی نمیکرد به صف شدیم تا ناظم مدرسه، پشت میکروفونی با صدایی بلند قواعد پادگان نظامیاش را مرتب تکرار کند. با اضطرابی که دیگر تبدیل به بغض شده بود باید با لحنی تحکمی میشنیدیم که نباید بدون اجازه از جایتان بلند شوید. نباید بدون اجازه آب بخورید یا حتی سرویس بهداشتی بروید. نباید بدون اجازه حرف بزنید. جای بازی فقط در زنگ تفریحهای چند دقیقهای است و اینجا هرکس بیشتر درس بخواند آدم بهتری است.
🟠 آرمانشهری که ویران شد!
مدرسه دیگر اتوپیا نبود. مدرسه دیستوپیایی بود که لحظهبهلحظه تلاش بیشتری میکرد تا همه بچهها را یک سر و شکل کند. اگر در مدرسهای دولتی درس خوانده باشید حتما تصویر کلاسی شلوغپلوغ با میز و نیمکتهای درهم تنیده را بهخوبی در حافظهتان ثبت کردهاید. بین آن همه شلوغی چه اهمیتی داشت که شما به چه چیزی علاقه دارید یا از چه چیزی خوشتان نمیآید. مهم فقط تمام شدن طرح درس معلم طی یک فرایند ماشینی بود. سه هزار و دویست و چهل روز از روزهای عمرمان را با کم و زیادش در سازمانی به اسم مدرسه گذراندیم. در روزهایی که بیشترین نیاز را به کمک مدرسه داشتیم؛ هیچ به دادمان نرسید. مثل روزهای انتخاب رشته یا حتی در روزهایی که بحرانی به اسم کنکور را سر راهمان قرار داده بود. حتی بعدتر زمانی که خواستیم شغلی را انتخاب کنیم یا ازدواج کنیم. در هیچکدام از این موقعیتها مدرسه به کارمان نیامد و همیشه از خودمان پرسیدیم انتگرال به چه کار زندگیمان میآید یا چرا باید در علوم، طبیعت را به جای اینکه ببینیم و لمس کنیم باید بخوانیم و حفظ کنیم.
منِ دهه هفتادی پشت همان میز و نیمکتی نشستم که دههشصتیها هم آنجا بودند و دهه هشتادیها هم آمدند و تکیه بر همانجا زدند. حالا داریم میبینیم که دهه نودیها هم همانجاها هستند و هزاروچهارصدیها هم پشت صف انتظار مدرسه ایستادهاند. حتی اگر ریزتغییراتی در سیستمها و برنامههای درسی به وجود آمده باشد بازهم ناکارآمدیهای ساختاری و بنیادین مدرسه برای نسل جدید مشهود است. همانطور که برای نسل ما بود. اما نکته بااهمیت این است که نسلی باید روی کار بیایند و در برابر این چرخه ناکارآمدی ایستادگی کنند و مسیر تاریخ را برای نسلهای بعدی جور دیگری رقم بزنند. خب راهحلهای مختلفی وجود دارند و به ذهنمان میرسند برای اینکه جلوی برخی از تأثیرات مخرب مدرسه را بگیریم یا اینکه برخی از کمبودهایش را جبران کنیم. هرکدام از این راهحلها را میتوان در جای خودشان بررسی کرد. home schooling، معلم خصوصی، کلاسهای فوقبرنامه مختلف، مدرسههای خصوصی گرانقیمت، مدرسههای شناختی، مدرسههای آزاد، فرستادن بچهها به خارج قبل از رسیدن به دانشگاه و… از جمله راهحلهایی است که گاهی توسط برخی از افراد استفاده میشوند. ما در متن بعدی قرار است به بررسی هرکدام از این راهحلها بپردازیم و دنبال بهترین راهحل برای نجات نسلهای بعدی باشیم.
🔶️برگرفته از گروه آموزشی بردار:
https://vrgl.ir/uz5JP
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
◀️ کودکی ما پر بود از لحظههای خلاقانه. لحظههایی که بیپروا پرسشگری میکردیم و هر روز به دنیای خودمان و دنیای اطرافمان جوری نگاه میکردیم که انگار اولین بار است داریم دنیا را میبینیم و قرار نیست هیچوقت برایمان تکراری بشود. اغلب چیزهایی که میدیدیم برایمان ذوقبرانگیز بود و پرواز کردن بر بالهای خیال مثل آب خوردن برایمان ساده بود. تا اینکه کمکم هفت سالمان شد. آرمانشهری برایمان ترسیم شده بود که اسمش را گذاشته بودند مدرسه. هی با خودمان میگفتیم کی هفت سالمان میشود که بتوانیم برویم مدرسه؟ آنجا درس بخوانیم و دکتر و مهندس و وزیر و وکیل بشویم. خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکردیم قدم به روزهای هفت سالگی گذاشتیم و با شاخهگلی در صف جشن شکوفهها ایستاده بودیم. شاید اولین تجربهای که از مدرسه به دست آوردیم را خوب به خاطر داشته باشیم. احتمالا وارد مدرسه شدیم و چشممان به انبوه بچههایی افتاد که با لباسهایی یک شکل کنار هم میدویدند. کسی چه میداند، شاید پر از حس اضطراب و نخواستن بودیم و نمیخواستیم دست مادرمان را رها کنیم. اما مجبور بودیم آنجا بمانیم و در حالی که کسی به این وضعیتمان کمترین توجهی نمیکرد به صف شدیم تا ناظم مدرسه، پشت میکروفونی با صدایی بلند قواعد پادگان نظامیاش را مرتب تکرار کند. با اضطرابی که دیگر تبدیل به بغض شده بود باید با لحنی تحکمی میشنیدیم که نباید بدون اجازه از جایتان بلند شوید. نباید بدون اجازه آب بخورید یا حتی سرویس بهداشتی بروید. نباید بدون اجازه حرف بزنید. جای بازی فقط در زنگ تفریحهای چند دقیقهای است و اینجا هرکس بیشتر درس بخواند آدم بهتری است.
🟠 آرمانشهری که ویران شد!
مدرسه دیگر اتوپیا نبود. مدرسه دیستوپیایی بود که لحظهبهلحظه تلاش بیشتری میکرد تا همه بچهها را یک سر و شکل کند. اگر در مدرسهای دولتی درس خوانده باشید حتما تصویر کلاسی شلوغپلوغ با میز و نیمکتهای درهم تنیده را بهخوبی در حافظهتان ثبت کردهاید. بین آن همه شلوغی چه اهمیتی داشت که شما به چه چیزی علاقه دارید یا از چه چیزی خوشتان نمیآید. مهم فقط تمام شدن طرح درس معلم طی یک فرایند ماشینی بود. سه هزار و دویست و چهل روز از روزهای عمرمان را با کم و زیادش در سازمانی به اسم مدرسه گذراندیم. در روزهایی که بیشترین نیاز را به کمک مدرسه داشتیم؛ هیچ به دادمان نرسید. مثل روزهای انتخاب رشته یا حتی در روزهایی که بحرانی به اسم کنکور را سر راهمان قرار داده بود. حتی بعدتر زمانی که خواستیم شغلی را انتخاب کنیم یا ازدواج کنیم. در هیچکدام از این موقعیتها مدرسه به کارمان نیامد و همیشه از خودمان پرسیدیم انتگرال به چه کار زندگیمان میآید یا چرا باید در علوم، طبیعت را به جای اینکه ببینیم و لمس کنیم باید بخوانیم و حفظ کنیم.
منِ دهه هفتادی پشت همان میز و نیمکتی نشستم که دههشصتیها هم آنجا بودند و دهه هشتادیها هم آمدند و تکیه بر همانجا زدند. حالا داریم میبینیم که دهه نودیها هم همانجاها هستند و هزاروچهارصدیها هم پشت صف انتظار مدرسه ایستادهاند. حتی اگر ریزتغییراتی در سیستمها و برنامههای درسی به وجود آمده باشد بازهم ناکارآمدیهای ساختاری و بنیادین مدرسه برای نسل جدید مشهود است. همانطور که برای نسل ما بود. اما نکته بااهمیت این است که نسلی باید روی کار بیایند و در برابر این چرخه ناکارآمدی ایستادگی کنند و مسیر تاریخ را برای نسلهای بعدی جور دیگری رقم بزنند. خب راهحلهای مختلفی وجود دارند و به ذهنمان میرسند برای اینکه جلوی برخی از تأثیرات مخرب مدرسه را بگیریم یا اینکه برخی از کمبودهایش را جبران کنیم. هرکدام از این راهحلها را میتوان در جای خودشان بررسی کرد. home schooling، معلم خصوصی، کلاسهای فوقبرنامه مختلف، مدرسههای خصوصی گرانقیمت، مدرسههای شناختی، مدرسههای آزاد، فرستادن بچهها به خارج قبل از رسیدن به دانشگاه و… از جمله راهحلهایی است که گاهی توسط برخی از افراد استفاده میشوند. ما در متن بعدی قرار است به بررسی هرکدام از این راهحلها بپردازیم و دنبال بهترین راهحل برای نجات نسلهای بعدی باشیم.
🔶️برگرفته از گروه آموزشی بردار:
https://vrgl.ir/uz5JP
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤1
🔶️ مدیر مدرسه به این نکته پی برد که دکارت بیش از کودکان عادی همسال خود احتیاج به استراحت دارد. به وی اجازه داد که صبحها تا هر ساعتی که میل دارد در خواب بماند و هر موقع که خواست به کلاسهای درس برود. دکارت هر موقع که احتیاج به تفکر داشت صبحها را در رختخواب میگذرانید. او هر وقت راجع به مدت اقامت خود در مدرسهی لافلش میاندیشید این نکته را تایید میکرد که این ساعات طویل و دلپذیر صبحانه، در سکوت مطلق، سرمنشأ اصلی همهی ابداعات او در فلسفه و ریاضیات بوده است.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👏1
🔵 مدرسه ای با معماری متفاوت وسط بابل!
مطالعه بیشتر در:
akhr.ir/9703879
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
مطالعه بیشتر در:
akhr.ir/9703879
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤1