Telegram Web Link
🔷️افسانه ای در برنامه ریزی درسی

روزی مدرسه ای برای جانوران دایر شد. برنامه های درسی این مدرسه عبارت بودند از:
دویدن
بالا رفتن از درخت
پرش و پرواز
شنا و غواصی
شاگردان خاصی نیز در این مدرسه حضور داشتند که عبارت بودند از:
اردک
عقاب
خرگوش
سنجاب
گورکن
مارماهی
⬅️ اردک، در شنا مهارت داشت. در حقیقت او در این مورد از معلم خود واردتر بود. در پرواز هم نمره قبولی گرفت ولی به درس "دو" امیدی نداشت. به علت ضعف در درس دو، او مکلف شد که از تمرین های اضافی برای شنا صرفنظر کند و وقت آن را برای تمرین دو بگذارد. سرانجام نمره بعدی او در شنا متوسط شد و چون نمره متوسط مورد قبول اولیای مدرسه بود، از این رو هیچ کس نگران عاقبت کار اردک نشد، مگر خود او.
⬅️ عقاب، شاگردی نابهنجار و بی انضباط بود و به همین دلیل مقررات مدرسه درباره ی او با شدت بیشتری اجرا می شد. او در درس بالا رفتن از درخت از همه جلو افتاد ولی در این مورد راه و رسم خود را به کار می برد و از روش های کلاس سرباز می زد.
⬅️ خرگوش، در درس "دو" شاگرد اول بود. اما، چون همیشه در درس شنا شکست می خورد. به قدری نومید و رنجور شد که به ناچار از مدرسه گریخت و ترک تحصیل کرد.
⬅️ سنجاب، قهرمان کلاس در بالا رفتن از درخت بود. او علاقه داشت که پرش خود را از بالای درختان آغاز کند ولی معلم او را وادار می کرد که از زمین به بالا بپرد. تمرین های شدید و وقت گیر او در این مورد روی درس های دیگر اثر نامطلوب گذاشت به طوری که نمره بالا رفتن از درخت تا ۱۰ کاهش یافت و از درس دو نیز رفوزه شد.
⬅️ تحصیل "گورکن" در این مدرسه، باعث شد که او از آموزش کندن زمین به بچه های خود صرفنظر کند؛ زیرا اولیای مدرسه حاضر نبودند این درس را در برنامه های خود بگنجانند.
در پایان سال، یک "مارماهی" توانست با تمرین های طاقت فرسای خود نمره ی رضایتبخشی در شنا، دو، بالا رفتن از درخت، پرش به دست بیاورد و به عنوان شاگرد اول مدرسه مورد تقدیر و تشویق قرار گیرد.

⁉️ و این نوع مدرسه چقدر برامون آشناست!؟


🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
مدرسه_مخفی،_غلامعلی_کشانی،_بهمن_۱۴۰۲_.pdf
313.6 KB
🔷️مدرسه مخفی

🖋 غلامعلی کشانی، بهمن ۱۴۰۲

◀️ برگرفته از:
@GahFerestGhKeshani


🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
خشت کج | نقد نظام آموزشی
مدرسه_مخفی،_غلامعلی_کشانی،_بهمن_۱۴۰۲_.pdf
✳️ مدرسه‌ی مخفی

با توجه به یافته‌ها یا بافته‌های تاریخی (با پذیرشِ اصلِ ظنی بودن تاریخ) تا آن‌جایی که می‌توان حدس زد، بشر در طولِ تاریخ بعد از رشدِ نسبیِ خود و تشکیلِ خانواده‌های گروهی همیشه باید تلاش می‌‌کرده که یافته‌ها، مهارت‌ها و تجربه‌ و دانش خود را شخصا به نسلِ بعد از خود (فرزندان گروه) منتقل کند.


در این بین خبر هم شنیده‌ایم که بعدها با پیچیده‌ترشدنِ مهارت‌ها و تقسیمِ نسبیِ کارْ استادان و اهل حرفهْ دانسته‌ها و تجربه‌ها را در طی مدتی دراز به‌ شاگردی که صلاح‌ می‌دیدند یاد می‌دادند، اما معمول هم بود که فوتِ آخر را یاد ندهند، یعنی یکی دو رمز کار را سعی می‌کردند مخفی نگه‌دارند. اما بالاخره رمز‌ها افشا یا کشف می‌شدند. به این ترتیب بود که مهارت‌ها در طول تاریخ، به‌شکلِ کندی، هم منتقل می‌شدند و هم رشد و ترقی می‌کردند.


باز هم شنیدیم که بعدها جامعه‌های شهری‌تر و به‌اصطلاح متمدن‌تر جایی را به شکل مکتب‌خانه در نظرمی‌گرفتند تا یک سری دانسته‌های به‌نظرِ خود لازم را به کودکان و نوجوانان و جوانانِ جماعت منتقل کنند. این مکتب‌ها تا آن‌جا که خبر داریم در ژاپن و چین و هند و اروپا و خاورمیانه رایج شدند. همه‌ی این‌ها با ادیانِ نهادینه‌ای ربط داشتند که خواستارِ انتقالِ باورها به نسل بعدی و تثبیت و تداوم و گسترشِ سلطه‌ی نهادِ خود بودند.
 
اما دولتِ مدرن آمد و انتقال دانش و تجربه‌ را تولید انبوه کرد. جایی به اسم مدرسه تعیین کرد. همان نظام مکتب‌خانه را که عبارت است از معلم‌ی و تعدادی شاگردْ تکرار کرد، این‌بار اما انبوه‌تر و با نظمی یک‌سان در سراسر قلمرو حاکمیت، با محتوای درسیِ یک‌سان و با اهداف‌ی به‌شدت در خدمتِ حاکمیت‌های مدرنِ هم‌ساز با صاحبانِ صنعت و تجارت یا همان دولت‌‌‌ـ‌ملت‌‌‌های دست‌ساز و برساخته.


ولی مدرسه‌ی مخفی آن نوع مدرسه ای است که بخشی از آن در داخل مدرسه‌ی تولیدانبوه شکل می‌گیرد. بخش‌های دیگرِ این مدرسه در انواعِ مواجهه‌های طبیعی با رویداد‌ها و رابطه‌های خانوادگی و اجتماعی در طولِ زندگیِ کودک و نوجوان. بخشِ مَدرِسیِ آنْ با نجواهای کودکان در پشتِ نیمکت‌ها و دور از توجه معلم،  در حیاط و راهروهای مدرسه دور از توجه ناظم و مدیر و در راه مدرسه، دور از توجه والدین و ناظم و مدیر و معلم و در روابط بینِ هم‌شاگردی‌ها بعد از ساعاتِ مَدرِسی. تعبیرِ "توجه" اشاره به این دارد که ممکن است فرد ناظر با چشم خودِ لحظاتی کودک را ببیند، اما باز هم نتواند متوجهِ ارتباط‌‌های خزنده‌ و ناملموسِ بین او و کودکانِ دیگر بشود.


در ظاهر، تمامیِ تلاش برنامه‌ریزان و اولیاء مدرسه‌های رسمی در این است که کتاب درسی (محتوای رسمی) را به کودک بیاموزند، و در واقع به او بخورانند، اما آن‌هم به شکلی ناقص و مثل طوطی (آموزشِ بانکیِ به بیانِ فریه‌ره). اما معمولا در این کار موفق نمی‌‌شوند و فقط در یک کار مهمِ دیگر موفق می‌شوند. این کار، در حالتِ مطلوبِ خود، چیزی نیست جز اِعمالِ سرکوب و تحمیلِ یک نظم پادگانی در فضایی که یک نفر حق سخن گفتن و اقتدارِ رسمی را دارد و مخاطبین‌اش باید فقط گوش کنند و اطاعت.
یعنی تولید شهروند مطیع و سربه‌راه‌ برای تثبیت و تداومِ حاکمیت‌ها و نهادهای اقتصادیِ پشتیبانی‌شونده از سوی حاکمیت‌ها.

اما، در این فضا، آن‌چیزی که کودک عملا و عمیقا یاد می‌گیرد، همان‌ درس‌هایی است که در زمانِ دزدیده‌شده از چشمِ همه‌ی اقتدارهای یادشده یادگیری می‌شود. انواع اخبارِ دلخواهِ نو، مهارت‌های نو، روابطِ انسانیِ نو، ‌ رفتار هیجانیِ تازه، تکنولوژی‌ها و سبکِ زندگی‌های نو، سخن‌ گفتنِ نو و ...، دور از چشم بزرگترها از یک مرجع به یک فراگیرنده‌ی دیگر منتقل می‌شود و به این ترتیب کودکان  به بهترین شکل و داوطلبانه، وحتی مشتاقانه، از یک‌دیگر یاد می‌گیرند، اما در مقابل، مرجع رسمی را از ذهن خود طرد می‌کنند، مگر آن  کسانی (آن معلمان‌ی) را که روابطِ خاصِ بیرون از چارچوب‌های رسمی و محتوای رسمی با دانش‌آموز برقرار می‌کنند و به این وسیله موثرترین نقش‌ها را بر جان و روح دانش‌آموزشان می‌زنند.

این تصور سخت نیست که در این روزها (۱۴۰۰ شمسی)، یک فلشِ مموریِ ۳۲ گیگی به دست‌های مشتاق و کنج‌کاوِ فرزند برسد و خرواری از سَبْک‌‌زندگی‌های متفاوت را بر سرِ کودک آوار کند و تمامیِ فرهنگِ انتقال‌یافته‌ی والدین را در ذهنِ او "تاریخ گذشته" ‌کند. این بخش مهمی از مدرسه‌ی مخفی دوران نو است که قدرت‌اش از همه‌ی آموخته‌های دیگر می‌تواند بیشتر باشد. هر آدمی را دوشقه می‌کند.

والدین باید برای کلِ فضا‌های ممکنِ مدرسه‌‌ی مخفی سنجیده‌کاری و برنامه‌ریزی کنند. مدرسه‌ی مخفی یکی از برجسته‌‌ترین نمودهای آموزشِ آزاد است، منتها آموزشی عموما دور از چشم والدین...


🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
#معرفی_کتاب

📚 آموختن برای زیستن

🖋نویسندگان ارتورپتروفسکی، مجید رهنما و ...

◀️ ... ايليچ در برابر جريان غالب كه آموختن را در جهت كسب موقعيت، درآمد و چيز هايي از اين دست مي داند از ايده «آموختن براي زيستن» يا «آموختن براي شدن» (learning to be) دفاع مي كند و به انتقاد از كليت مدرسه مي پردازد، چراكه مدرسه نهادي است كه هيچ انعطافي در برابر فرد ندارد و به جاي آنكه مدرسه خود را با خواسته ها و نيازهاي افراد تطبيق دهد، اين افرادند كه بايد خواسته هاي خود را با مدرسه مطابق كنند. مدرسه به تمامي، آموزش را مصادره كرده و تحت سلطه خويش درآورده، بيان داشت: اين انحصاري كردن آموزش در حالي صورت مي گيرد كه افراد پيش از ورود به مدرسه، آموزش هاي بسياري مي بينند، اما مدرسه تنها آن آموزشي را مي پذيرد كه در خود آن صورت گرفته است. فرد پيش از ورود به مدرسه به صورتي آزادانه مي آموزد، اما نقش معلم در مدرسه نقشي حياتي و محوري است. معلم با اتوريته خويش مطالب از پيش آمده شده را در بطن افراد مي گنجاند و به عبارتي به آنها تنفيذ مي كند كه بايد اين آموزه ها را كشف كند و در بستري آزادانه فراگيرد...

🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
مسائل_آموزش_و_پرورش_ایران_دعوت_به_گفت‌وگو_برای_بازاندیشی.pdf
700.3 KB
💠 گزارش تحلیلی مسائل آموزش و پرورش ایران دعوت به گفت و گو برای باز اندیشی

🔷️این گزارش تحلیلی به همت و تلاش جمعی از متفکران حوزه آموزش تهیه شده و دربرگیرنده نکاتی بسیار مهم و خواندنی است. 

◀️ برگرفته از:
@alefbayefarda

🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
خشت کج | نقد نظام آموزشی
مسائل_آموزش_و_پرورش_ایران_دعوت_به_گفت‌وگو_برای_بازاندیشی.pdf
گزارش تحلیلی ضمیمه شده که در پاییز ۱۴۰۲ به رشته تحریر درآمده است، وضعیت آموزش و پرورش در ایرانِ امروز را بررسی می‌کند. این گزارش، حاصل گفت‌گو و تبادل نظر جمعی از پژوهشگران و اندیشمندان حوزۀ آموزش است. هدف از گفت‌وگوها تلاش برای خلق فهمی مشترک از مسائل نظام آموزشی در ایران امروز است.

گزارش در گام اول به بررسی اصول و ارزش‌هایی می‌پردازد که ظاهرا بخش مهمی از ایرانیان مدرن به لحاظ مفهومی بر سر آن توافق دارند؛ مواردی چون کرامتِ انسان، حقوق بنیادینِ کودک، همبستگی ملی در عین پذیرشِ تنوع فرهنگی و توجه به آموزش‌و‌پرورش به عنوان محور توسعۀ پایدار از مهم‌ترین آنها هستند. در گام دوم بحران‌های نظام آموزشی دسته‌بندی شده است. گزارش سه بحران کلی را شناسایی می‌کند:
۱. فرآیندهای آموزش و پرورش، با کیفیت نیستند و آزمون‌ها و سنجه‌ها نشان می‌دهد که روندها نیز رو به بهبود نیست. به طور مشخص مدارس نتوانستند به اندازۀ کافی سواد خواندن و نوشتنِ دانش‌آموزان را بهبود بخشند و در پایه‌ای‌ترین کارکردهای خود ناتوان مانده‌اند.
۲. عدالتِ آموزشی وضعیت مطلوبی ندارد. تفاوت سطح آموزش میان طبقات متفاوت و میان شهر و روستا بسیار است و این شکاف در حال تشدید شدن است.
۳. بین دانش‌آموز و سیستم آموزشی شکاف ارزشی و معرفتی وجود دارد و مدرسه از جهت‌های مختلف در حال از دست دادن مشروعیت خود است.

گزارش در گام سوم به ریشه‌های بحران می‌پردازد. مهم‌ترین عللی که به آن اشاره می‌شود یکی نبود مأموریت روشن و مورد توافق در نظام آموزش و پرورش و دیگری نگاه متمرکز و بالا به پایین و مشارکت ندادن معلم‌ها و دانش‌آموزان در فرآیندهای تصمیم‌گیری است. به نظر می‌رسد باید به این نکته نیز توجه شود که در مواردی بخش‌های سیاست‌گذاری در دولت تکلیف خود را با مسئلۀ آموزش روشن کرده‌اند ولی آن را صراحتاً اعلام نمی‌کنند. به طور مشخص تصمیم به کاهش هزینه‌های دولت و انگارۀ کوچک‌سازی دولت به آموزش و پرورش هم تسری پیدا کرده است که اثر آن را در بحران عدالت آموزشی و نیز بحران کیفیت می‌توان مشاهده کرد.

در گام چهارم به ظرفیت‌های سیستم آموزشی موجود اشاره می‌شود. طبق گزارش، این سیستم که محصول تلاش‌های کنشگران متفاوت است سنتی ریشه‌دار و اندوخته‌ای فرهنگی دارد و در صورتی که به کار گرفته شود می‌تواند منشأ تحولات مهم باشد.

گام آخر وارد شدن به فرآیند حل مسئله است. در این بخش برای ورود به چنین فرآیندی ۱۳ پیشنهاد به نظام حکمرانی و ۴ پیشنهاد به جامعۀ مدنی داده می‌شود. پیشنهادها نتیجۀ منطقی گام‌های قبلی است و از این جهت منطق کار حفظ شده است. با این همه نقدی که می‌توان مطرح کرد این است که پیشنهادها به اندازۀ کافی انضمامی و مشخص نیست. به نظر می‌رسد وضعیت موجود حاصل تصمیمات کوچک و پی در پی‌ایست که در بلند مدت مسیر را تغییر داده است و اصلاح آن هم به همین طریق نیازمند تصمیمات کوچک و گام به گام است. چنین پیشنهاداتی از این جهت مناسب است که نظام حکمرانی هم با احتمال بیشتری انگیزه‌ پذیرش و اجرای آنها را دارد. مزیت دیگر آن است که وقتی به جزئیات می‌رسیم اختلافات بیشتر خود را نشان می‌دهد. بنابراین اگر قصد داریم به توافقات مشترکی دست یابیم تا در ادامه بر اساس آن عمل کنیم، بعد از توافق اولیه بر سر کلیات باید سراغ مصادیق برویم. در واقع با بحث بر سر راه‌حل‌های مصداقی‌تر حتی توافقات کلی‌تر هم معنای دقیق‌تر و روشن‌تری می‌یابند.

◀️ برگرفته از:
@alefbayefarda


🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
💠«شرق» از پروپاگاندای آموزش و پرورش در طرح رتبه‌بندی معلمان گزارش می‌دهد

غزل ایمانی_مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارشی از زیر خط فقر قرارگرفتن 30 میلیون ایرانی خبر داد؛ این در حالی است که طبق نظر کارشناسان 70 درصد معلمان براساس معیارهای اقتصادی هم‌اکنون روی تیغ خط فقر قرار دارند. این موضوع، خود به عامل مهمی در بروز نارضایتی‌های سال‌های اخیر در جامعه فرهنگیان کشور تبدیل شده است. دولت‌ها سعی کرده‌اند تا با کنترل نارضایتی یا اجرای برخی راهکارهای موقت تا حدودی فضا را مدیریت کنند

▪️#ابراهیم_سحر_خیز:رتبه بندی پولی بود که داده شد و اثرش از بین رفت و اتفاقی در کيفيت بخشی صورت نگرفت
▪️#نرگس_ملک_زاده: رتبه بندی نه کیفیت را تکانی داد و نه معیشت را بهبود بخشید. فقط منتش بر سر معلمان گذاشته شد.
▪️#مصطفی_اسدی:تکنیک اجرای رتبه بندی درست نبود و به هدف خود نرسید.
▪️#رامین_کریمی_نیا: در روند اجرای این طرح را به کاردان سپرده نشد.

📌 برگرفته از:
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-916589


🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔶️گفتارهایی در باب کودک و کودکی
قسمت اول: برداشتن عینک هایی که همه چیز را با رنگ مدرسه می بینند...
الهام گرفته از جان هلت (1923-1985)

◀️برگرفته از:
@NobangAndisheh


🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
💠اولین حرف اصلی در یادگیری 《الف》 است، حرف اول ارتباط ؛ یادگیری از ارتباط حاصل می‌شود...

◀️ برگرفته از:
@kodakbazitabiatKIT

🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
🔷️فقدان آموزش و پرورشِ معطوف به هنرِ زندگی و دغدغه معکوس روشنفکری در ایران ؟!

🖋مصطفی ملکیان

...نهادِ آموزش و پرورش (و نه فقط وزارتِ آموزش و پرورش) در کشورها و جوامع‌ای مانندِ کشور و جامعه‌یِ ما مطلقاً به ارزش و اهمّیّتِ یادگیریِ راه و رسمِ زندگیِ خوب، خوش، و ارزشمند، یعنی یادگیریِ هنرِ زندگی یا درس های زندگی وقوف ندارد و توجّه‌اش منحصراً معطوف به آموزش و پرورشِ کودکان، نوجوانان، و جوانان برایِ تصدّیِ یک شغل و حرفه است. به عبارتِ دیگر، انسانی که فرآیندِ این آموزش و پرورش را طیّ می کند در بهترین حالت فقط تواناییِ برعهده گرفتنِ یک شغل و حرفه را دارد و جز این تقریباً هیچ نمی داند و حال آن‌که داشتنِ شغل و حرفه فقط یکی از هزاران نیازِ هر یک از ما است.عجیب نیست که این آموزش و پرورش تصدّیِ یک شغل و حرفه را نیازمندِ سالها تحصیلِ معرفت و یا مهارت می داند، ولی، نیک‌ زیستن و نیک‌ بودن، را محتاج هیچ معرفت یا مهارت‌ای نمی داند .
درس های زندگی یا هنر زندگی مجموعه‌یِ همه‌یِ آموزش ها و پرورش هایی است که هر کسی، در هر مکان، زمان، وضع و حال، برهه‌یِ تاریخی، جامعه، فرهنگ و تمدن، فارغ از نژاد، قومیّت، ملّیّت، جنسیّت، دین و مذهب، مکتب و مسلک و مشرب و مرام، و مرتبه‌ معلومات و مدارج و مدارکِ دانشگاهی برای گذراندنِ یک زندگی مطلوب به آن محتاج است؛ یعنی مجموعه‌ی همه‌یِ آموزش ها و پرورش هایی که شرطِ لازم و گریزناپذیرِ زندگی مطلوب است و کیست که خواهان و جویایِ یک زندگی مطلوب نباشد؟
مشتی از خروار مطالبی که برایِ داشتنِ زندگی مطلوب دانستنِ‌شان لازم است عبارت‌اند از: ساختار موجودی که «انسان» نامیده می شود، چیست؟ کارکردِ انسان چیست؟ انسان چه نیازهایی دارد؟ سلسله مراتبِ نیازهایِ انسان به لحاظِ اهمّیّت، کدام است؟ ربط و نسبتِ آدمی با خوداش، با گروه هایِ اجتماعی و جامعه‌ای که در آنها عضویّت دارد، با گروه هایِ اجتماعی و جوامعِ دیگر، با همه‌یِ همنوعان‌اش و با کلِّ جهان چه‌گونه باید باشد؟ گستره و نیز محدودیّتِ دانایی و تواناییِ بشر تا کجا است؟ به سویِ ارضاءِ نیازها باید رفت یا به سویِ برآوردنِ خواسته‌ها؟ اصلاً، تفکیکِ خواسته از نیاز چه‌گونه امکان‌پذیر است؟ رویاروییِ درست با مرگ، تنهایی، مسؤولیّت و آزادی، و معنا و بی معناییِ زندگی چه‌گونه است؟ آرامش، شادی، آشتی با خود، هماهنگیِ درونی، تعادل با محیط، و معناداریِ زندگی چه‌گونه به دست می آیند؟ ساختار و کارکردِ خویشاوندی، همکاری، دوستی، و عشق چه تفاوت هایی با یک‌دیگر دارند؟ تا چه حدّ باید در پیِ کسبِ ثروت، شهرت، قدرت، احترام، آبِ‌ رو، محبوبیّت، و علمِ مَدرَسی و دانشگاهی بود (اگر اصلاً باید در پیِ اینها بود)؟ در پیِ کشفِ چه مجهولاتی باید رفت و چه مجهولاتی را می توان یا باید به همان حالِ مجهولیّتِ‌شان باقی گذاشت؟ صدقِ/کذبِ باورهایِ خود، به جا/ نابه جا بودنِ احساسات، عواطف، و هیجاناتِ خود، و معقول/نامعقول بودنِ خواسته‌هایِ خود را از کجا بفهمم؟ خودام را چه‌گونه بشناسم و به نقاطِ قوّت و ضعفِ خود چه‌گونه پی ببرم؟ خوشیِ زندگی چه ربط و نسبت‌ای با خوبیِ زندگی دارد؟ آیا زندگی به زیستن‌اش می ارزد یا نه؟ چرا؟ هدفِ زندگی چه چیز یا چیزهاای باید باشد؟ چه‌گونه خویشتن‌ داری و کفِّ‌ نفس پیدا کنم؟ چه‌ گونه دیگر دوست و دیگرگزین شوم؟ چه‌گونه خودانگیخته و خودفرمان‌روا شوم؟ چرا باید زندگیِ اصیل داشته باشم؟ فرقِ عشق و دل‌بستگی چیست؟ آیا عشق و عقل واقعاً با یک‌دیگر تقابل و تعارض دارند؟ چرا؟ اگر بلی، به هنگامِ تعارضِ‌شان، جانبِ کدام را بگیرم؟ اعتماد به نفس خوب است یا بد؟ به چه معنا؟ فرقِ عزّتِ نفس با عُجب و خودشیفتگی چیست؟آیا میتوان برایِ جهان هیچ بود و برایِ خود همه چیز؟ چرا لزوماً به معرفتِ اخلاقیِ خودام عمل نمیکنم؟ امیدواری خوب است یا بد؟ خوش‌ بینی به واقع‌ بینی نزدیک تر است یا بدبینی؟ من بیشتر نسبت به وضع و حالِ خودام وظیفه و مسؤولیتِ اخلاقی دارم یا نسبت به وضع و حالِ دیگران؟ آیا واقعاً، خوبی و بدی گم نمی شوند و سرانجام، نیکان پاداش می گیرند و بدان کیفر می بینند؟ بر خودام سخت بگیرم یا آسان؟ خوددوستی نیک است یا بد؟ به چه معنا؟ چرا؟ من تا چه حدّ در قبالِ وضعِ جامعه‌ام مسؤول‌ام؟ بهترین کار/کارهایی که برایِ همنوعان‌ام می توانم انجام دهم کدام است/اند؟ آیا همه‌یِ احساسات و هیجانات بد اند یا پاره‌ای بد و پاره‌ای خوب‌ اند یا همه خوب اند و فقط باید به متعلَّقِ درخور تعلّق بگیرند؟ اتّکاء به عقل تا چه حدّ مطلوب است؟ آیا، واقعاً، سؤالاتی از قبیلِ « ز کجا آمده‌ام؟»، «آمدن‌ام بهرِ چه بود؟»، و «به کجا می روم؟» سؤالاتِ مهمّ‌ای اند؟ یا صَرفِ وقت و نیرو و استعدادها و فرصتها برای جواب‌گویی به آنها بی فایده و عبث است؟ چه‌گونه هنر گوش‌ دادن، هنرِ سخن ‌گفتن، هنر نوشتن، و هنر خواندن بیاموزم و...

◀️ متن کامل

🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
⭐️ ادعای یک روزنامه: مدرک‌فروشی مثل آب خوردن است! ۶۰ میلیون بده، دکترا بگیر!

🔹روزنامه اعتماد نوشت:

🔸کمتر از یک دقیقه زمان نیاز دارید تا با فروشندگان مدرک تحصیلی ارتباط برقرار کنید. وقتی در صفحه گوگل، فروش مدرک تحصیلی را جست‌وجو می‌کنید، در همان صفحه اول، سایت‌های فراوانی معرفی می‌شوند که از فروش مدرک تحصیلی از دیپلم تا دکترا و با استعلام معتبر و مادام‌العمر خبر می‌دهند. مهم‌تر از همه که در این سایت‌ها، مدارک مربوط به پزشکی عمومی، تخصصی، دندانپزشکی و... هم خرید و فروش می‌شود؛ با کد رهگیری و قابل‌استعلام و مورد تایید نظام پزشکی!

🔸یک فروشنده مدرک تحصیلی گفت: هزینه رشته دندانپزشکی با طرح و کد نظام، یک‌میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان است. حدود ۵۰ روز کاری هم زمان می‌برد. مدارک داخل دانشگاه مربوطه بایگانی می‌شود و قابل‌ استعلام کتبی و آنلاین از وزارت علوم و وزارت بهداشت است.

🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
🔷️دانشگاه در ایران، همه جا هست ولی هیچ جا نیست.
⁉️اجتماع ما دانشگاهی می شود ولی دانشگاه ما اجتماعی نیست ؛ چرا؟
 
🔶️اجتماع ایران، از حیث جمعیت تحصیلکرده و دیگر شاخص های تحرک اجتماعی و ارتباطی ، یک «اجتماع دانشگاهی» شده است بدون اینکه دانشگاه ایرانی «دانشگاهی اجتماعی»  بشود.   وصف حال جامعه کنونی ایران به سبب ظرفیت های پرشتاب آموزشی واینترنتی ، جامعه ای شده است سراسیمه ؛ که رؤیاهای زیادی در سر دارد اما نه اندیشکده هایی برای پشتیبانی فکری وعلمی او هست ونه دانشگاه ها می توانند با این جامعۀ بی قرار،  ارتباط ارگانیکی برقرار بکنند وبا او به نحو سرراست وزنده سخن های دقیق بگویند و  برای مسائلش راه های علمی وعقلانی ارائه بدهند. ایران وآلمان جمعیتی یکسان دارند اما تینک تنک های آلمان دست کم سه ونیم برابر است در کمیت، فارغ از تفاوتهای کیفی ومحتوایی واثرگذاری شان. 
دانشگاه های ایران از جامعه ای که زمانی آن را هل می دادند جامانده اند. از بس که جامعه بشدت در مدار تغییرات پرشتاب قرار گرفته واز بس که دانشگاه ها گرفتار دیوانسالاری متمرکز دولت زده  ودست وپاگیر هستند با فرهنگ سلسله مراتبی  ونخبه گرایی .   زمانی ایران دوران پرتکاپویی داشت که اگر در او کشاورزی مدرنی مورد نیاز بود ؛ مدرسه فلاحت با ریاست مسیو داشر از او پشیبانی می کرد اگر ایران صنعت جدید لازم داشت مدرسه ایران وآلمان بود، یا اگر  جامعه دنیال جریان حقوقی و دیپلماسی وقانون مدرن بود مدرسه سیاسی برای او تولید محتوا می کرد وپاسخگو بود. اگر جامعه با شیوع وبا  مواجه می شد دارالفنون  ومدرسه طب با استادانی مثل پولاک ، شلیمر ، تولوزان از جامعه پشتیبانی می کردند. 
در نتیجه اکنون در ایران جامعه ای بی تاب  داریم که مدارک دانشگاهی در آن افزایش می یابد ولی هنوز چندان تفکر علمی و رفتارعلمی وتصمیمات مبتنی بر علم را نیاموخته است. متوسط سالهای تحصیل ایرانیان افزایش می یابد ودر هر نقطه از آن ساختمانهای دانشگاهی سر بر می آورند. دانشگاه در ایران، همه جا هست ولی هیچ جا نیست.

🖋 مقصود فراستخواه


🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
🔴 به شهوت مقاله‌نویسی پایان دهید!

✍🏼 احسان‌محمدی/ عصرایران

🔹 از خیابان انقلاب که رد می‌شوم پرتکرارترین جمله هایی که از دادزن‌ها می‌شنوم این است:
   - مقاله، پایان‌نامه!
  - مقاله ISI هم داریم! بفرمایید زیرزمین!
- پایان‌نامه دکترا!

🔹آش آنقدر شور است که گاهی حتی به دیوار سیمانی و نرده‌های فلزی دانشگاه محترم تهران هم آگهی‌های تبلیغاتی‌شان را می‌چسبانند. مدت‌ها جلوی دانشگاه علوم تحقیقات تهران شمال روی آسفالت همین چیزها را نوشته بودند که امکان کندنش نباشد!

🔹وقتی کالایی زیاد تبلیغ می‌شود یعنی مشتری‌اش هست. یعنی کسانی هستند که می‌روند پایان نامه و مقاله سفارش می‌دهند. پول‌می دهند به یکسری دانش‌آموخته دانشگاه که کار پیدا نکرده‌اند و آنها هم بر اساس درخواست مقاله و پایان‌نامه می‌نویسند. حتی مقاله ISI، ترجمه‌می کنند و گاهی واسطه‌گری برای انتشار در ژورنال‌های خارجی را هم انجام می‌دهند! سفارش‌دهنده راضی، تولیدکننده راضی!

🔹دوست دارم مثل کودک قصه هانس کریستن اندرسون فریاد بزنم: این پادشاه لُخت است، به شهوت ملی مقاله‌نویسی پایان بدهید!

🔹بخش بزرگی از تولیدات مقاله بی‌فایده، بی‌خواننده، بدون سود برای کشور و کپی-کاری محض و سفارشی است. از دانشجوی ارشد و دکتری گرفته تا عضو هیات علمی محترم و معزز! دسته اول در تمنای نمره و پاس‌کردن واحد و اخذ مدرک و صاف کردن جاده مهاجرت تحصیلی و گروه دوم برای ارتقا و اضافه حقوق و پُست گرفتن!

🔹حساب مقالات مفید و کاربردی جداست. تکرار می‌کنم مقالات ارزشمندی که نتیجه پژوهش واقعی هستند را باید روی چشم گذاشت اما بخش اعظم مقالات و پایان‌نامه ها «تورم علمی» و «توهم دانش» ایجاد می‌کند. هزینه اضافی بر کشور وارد می‌کند و اصولاً دستاورد این همه مقاله چیست؟ به تولید علم و نوآوری کمک کرده؟ به رونق اقتصاد کشور انجامیده؟ کارآفرینی ایجاد کرده؟ از حجم واردات کاسته؟ به صادرات اضافه کرده؟ این مسابقه «هرکی بیشتر مقاله بنویسه دانشمندتره» نهایتی ندارد؟

🔹انتظار نمی‌رود که پژوهشگران زمینه‌ساز اختراع برق و تلفن شوند! کار پژوهش از اختراع و کارآفرینی جداست اما هیچ مرجعی نیست که بررسی کند تولید این همه مقاله چه سودی دارد؟ جز اینکه کسی رزومه علمی اش قوی تر می شود و می تواند پُست بهتر و حقوق بیشتری بگیرد! برای سومین بار تکرار می‌کنم که مقاله ارزشمند است اما هر مقاله‌ای ارزشمند نیست.

🔹برخی بر این باورند که کار پژوهشگر فقط پژوهش است نه تبدیل ایده به کار. اسم این همه کپی-کاری متقلبانه را «پژوهش» نگذاریم. بسیاری از مقالاتی که به اسم استادان دانشگاهی منتشر می‌شود نتیجه زحمت دانشجویان است! چه اصراری داریم به خودمان دروغ بگوییم؟ همین الان اعلام کنند ایرانیان با تولید و انتشار 80 میلیون مقاله ISI رتبه اول دنیا را به دست آوردند، نتیجه؟ این عطش و شهوت اول شدن در هر چیزی ولی با دوپینگ و کپی‌کاری به سود کیست؟

🔹 محمدجواد دهقانی سرپرست پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) اعلام کرد ایران رتبه اول دنیا در تولید مقالات برتر را به دست آورد. 5 پله بالاتر از ژاپن، 12 پله بالاتر از آلمان و 20 پله بالاتر از آمریکا! بعد راهکارمان برای کنترل بازار ارز برخورد است و در میدان تره‌بار با ارائه کارت ملی، گوشت یخ‌زده توزیع می‌کنیم، برای نجات از شر ریزگردها باید دعا کنیم و پراید می شود بنزمان!

🔹 در دانشگاه جایی که باید ایده بیافریند و راهکار بدهد برای گذر از چالش های اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی و .. کشور مسابقه تولید مقاله راه انداخته‌ایم و به آن فخر هم می‌فروشیم!

🔹تا زمانی که مقاله و پایان‌نامه‌ها به معیار وزن‌کشی برای اعطای عناوین پروفسور و دکتر و استاد و محقق و ... باشد، در روی همین پاشنه می‌چرخد.

🔹دانشگاه و علم پیش‌برنده یک کشور هستند، بدا به روزگاری که آنها هم به حلقه کپی‌کاری و سرقت دسترنج دیگران و دور باطلِ و تولید بی‌فایده بپیوندند.



🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔶️ مدرسه ی سرهم بندی! مهارتکده ای در دنیای جدید

◀️وجود یک ساختار خشک و غیر پویا در مدارس باعث کاهش انگیزه یادگیری دانش آموزان می شود. برای رها شدن از قانون های کهنه و رسیدن به نتایج مطلوب در فرایند آموزش باید با تکیه بر خلاقیت، ساختاری پویا و انگیزاننده برای یادگیری دانش آموزان ایجاد نماییم. ویدئوی جذابی که در ادامه می آید، نشان می دهد که چگونه یک مدرسه سر هم بندی می تواند، نقش و تاثیر بسزایی در رشد و یادگیری دانش آموزان داشته باشد‌.

🔷️ مدرسه سرهم بندی جایست که کودکان می توانند درفش و چکش و دیگر ابزارهای خطرناک را بردارند، و به آنها اطمینان شود. مدرسه سرهم بندی از یک برنامه ی درسی مشخص پیروی نمی کند و هیچگونه امتحانی هم ندارد. ما نمی خواهیم به کسی چیز خاصی آموزش دهیم وقتی کودکان به مدرسه می آیند با چیزهای زیادی مواجه می شوند چوب، میخ، طناب و چرخ و ... این یک تجربه ی ناخودآگاه برای کودکان است. هدف این است که آنها حس بهتری از روش های ساختن داشته باشند و همینطور به این درک درونی عمیق برسند که با ور رفتن با چیزهای مختلف، می توانند از آنها سر در بیاورند...


🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⁉️مدرسه چه برنامه ای برای استعدادهای ما دارد؟!

◀️مجتبی شکوری


🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
فلسفه در کلاس درس (۱)
محمدرضا ایران‌زاده
🔷️درس‌گفتارهای فکرپروری و فلسفه‌ورزی
بازخوانی کتاب «فلسفه در کلاس درس»

جلسه‌ی یکم: مقدمات
- معرفی درس‌گفتار
- فلسفه به مدرسه رفته‌است
- مقدمه‌ی تولد فلسفه در یونان

🎙محمدرضا ایران‌زاده

◀️ ادامه درس‌گفتارهای فکرپروری و فلسفه‌ورزی در کانال مدرسه‌ی استعلا
@Madrece_Estela


🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
🔴 به نیازهای شاگردان به بهترین شکل پاسخ دهیم!

🔸به فرض که همه افراد نیازهای یکسانی داشته باشند، و یک نوع و سبک مدرسه بتواند به نیازهای آنها پاسخ دهد؛ از کجا معلوم این سبک مدرسه واحد می تواند به بهترین شکل این نیازها را پاسخ دهد؟
⁉️آیا شکل بهتری برای آن نمی توان یافت؟ آیا سبک مدرسه ای واحدی که سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش به همه مدارس به صورت واحد دیکته می کند، بهترین و مطلوب ترین سبک آموزشی است؟

🖋اردوان مجیدی

🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
🔴 مشکلات مهلک!

  ◀️ استاد دکتر محمدعلی موحد

نظام آموزشی ما هم از صدر به ذیل، از دوره ابتدایی تا عالی‌ترین مقاطع، دارای مشکلات مهلک است و از دانشجو تا دبیر و استاد از آن شکایت دارند. نظامی سترون و ناکارآمد است که شوق و شور را در جوانان می‌کُشد، وقت آنان را تلف می‌کند و شمع اشتیاق را در دل‌شان خاموش می‌کند. من پیش از این در بزرگداشتم در تبریز هم در این باره حرف زدم و گفتم که سال گذشته نوه‌ من کنکور داد. وقتی سؤالاتی را که برای پاسخگویی‌اش تعیین شده بود، دیدم واقعاً تأسف خوردم که چرا در نظام رسمی ما، چنین سؤالاتی تحت عنوان معارف اسلامی مطرح می‌شود. به همین دلیل مقاله‌ای با عنوان «استهزای دین» یا «افسون دانش» نوشتم که منتشر شد. دو، سه ماه پیش که به مدرسه‌ام در تبریز رفتم( منظور استاد، مدرسه‌ای که به نام ایشان در زادگاه‌شان تبریز مزین شده است)دخترانی از مدرسه بیرون آمدند و دورم را گرفتند، سؤالات امتحانات فلسفه را به من نشان دادند و من هم یکراست به سمت مدیر مدرسه رفتم و نسبت به نحوه‌ سؤالات اعتراض کردم. مشخص بود که معلم این سؤالات را از جزوه‌ای که در دوران لیسانس آن را خوانده و به بچه‌ها تعلیم می‌داده، استخراج کرده است. این سیستم آموزشی طفل‌محور، پدر مردم را درآورده است. من از همه دست‌اندرکاران می‌خواهم که به مردم رحم کنند و فکری به حال آن کنند.
دانش‌آموزان ما همان‌هایی است که وقتی از چنبره‌ نظام آموزشی نجات پیدا می‌کنند امثال مریم میرزاخانی از آن‌ها بیرون می‌آید.


🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
🔻چالش‌های نظام موجود تعلیم و‌ تربیت در یک نگاه

🔸نظام رسمی ‌در آزمون‌های با جواب‌های از پیش تعیین شده همگرا حبس شده و سازوکارهای آموزشی در مقابل تفکر واگرا، درمانده شده است.

🔸شاگردان در فاجعه ساز و کار ارزشیابی‌ای کورکورانه و ماشینی سنجیده شده و به آنها برچسب‌های موفق و ناموفق و کم‌استعداد و پر استعداد زده می‌شود و فاجعه از آنجا مضاعف می‌شود که این شاگردان را در یک رتبه‌بندی یک بعدی، بر حسب ارزیابی ماشینی مذکور ردیف می‌کنند و رتبه‌های برتر را به‌عنوان نورچشمی‌ و سوگلی در همه‌جا بر صدر می‌نشانند و الباقی را به‌عنوان «الباقی» کنار می‌زنند.

🔸در نظام شاگرد اولی، یک نفر به‌عنوان شاگرد اول تحسین شده و الباقی به‌صورت غیرمستقیم تحقیر می‌شوند.

🔸حاکم شدن روش سخنرانی معلم، کتاب درسی، مشق و آزمون، یک گردونه حفظ محور کور را در نظام آموزشی ایجاد کرده است. تمام موضوعات آموزشی فقط در قالب کتاب‌های درسی معنادار می‌شود و انگار نظام آموزشی راهی برای پوشش و تحقق یادگیری این موضوعات و ارتقای توانمندی‌ها، بدون کتاب درسی نمی‌شناسد.

🔸بهترین فرصت در بهترین دوره عمر فرزندانمان، صرف یادگیری موضوعات غیرکاربردی شده و از فراگرفتن هزاران موضوع ضروری مورد نیاز در زندگی واقعی خود، که با آنها دست به ‌گریبان خواهد بود، باز می‌ماند.

🔸از آموزش‌های ضروری برای زندگی، توانایی کسب‌وکار، فهم اقتصادی، ارتباط واقعی با طبیعت، درگیر شدن واقعی در جامعه و تعاملات و ایفای نقش‌های اجتماعی، تربیت فرزندان، فنون مدیریت و برنامه‌‌ریزی‌، مهارت‌های فنی و تخصصی، فناوری روز و…. خبری نیست؛ و اگر هم باشد، بلافاصله برچسب فوق‌برنامه و خارج از مدرسه و نظایر آن می‌خورد؛ و بالاخره با زبان بی‌زبانی به شاگردان اعلام می‌شود: «که به درس خودت برس، اینها حاشیه است». و این‌گونه، متن زندگی را برای شاگردان به حاشیه، و حاشیه را به متن تبدیل می‌کنیم.

🖋اردوان مجیدی

🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
🎯تجربه طبیعت‌‌ 

🔷️تجربه مستقیم طبیعت و توام با شادی و شگفتی بدون آموزش و مداخله بزرگسالان با احترام و به رسمیت شناختن میل درونی کودک در قالب گروه‌های اجتماعی ناهمسال در یک بافت عاطفی مثبت برای رشد همه جانبه کودک لازم است. حضور در طبیعت و تجربه حسی آن منجر به بیداری حواس کودک می‌شود.حواس تیز لازمه شکوفایی خلاقیت است.تجربه طبیعت همچنین باعث افزایش عملکرد مستقل کودک می‌گردد. مطالعات بر اهمیت تجربه طبیعت برای رشد کودک در عرصه‌های سازشی ، زیبا شناختی، اجتماعی، شناختی هیجانی و فیزیکی تاکید دارد. شاید برای رشد همه جانبه کودک هیچ چیزی موثری‌تر از بازی آزاد و فعالیت خود‌انگیخته در طبیعت نباشد.

📍ویژگی‌های تجربه طبیعت:
۱.تجربه‌ای است که از میل و علاقه کودک شروع می‌شود.
۲.در تعامل بی‌واسطه با عناصر طبیعت است.
۳.این تجربه گروهی و متشکل از سنین مختلف  است.
۴.از آموزش مستقیم در آن اجتناب می‌شود.
۵.یادگیری از طریق عمل و فعالیت‌های خودانگیخته کودک رخ می‌دهد.
۶.بازی آزاد به عنوان محور همه یادگیری‌های کودک به رسمیت شناخته می‌شود.‌‌

◀️ برگرفته از:
@cnstudy| مطالعات‌کودک‌وطبیعت


🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی

🆔️ @kheshtekaj
2025/07/07 15:20:31
Back to Top
HTML Embed Code: