🔳 قبلا فکر میکردیم این مدرسه است که مغزها را شکل میدهد، اکنون میدانیم این بازی است که شکل دهنده مغزهایی است که مدرسه از آن بهره میبرد.
🖋 نقل قولی از دکتر گوردن نوفلد روانشناس رشد
◀️برگرفته از کانال کودک ، بازی و طبیعت:
@kodakbazitabiatKIT
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🖋 نقل قولی از دکتر گوردن نوفلد روانشناس رشد
◀️برگرفته از کانال کودک ، بازی و طبیعت:
@kodakbazitabiatKIT
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔷️ بازی عالیترین شکل پژوهش است.
🖋 آلبرت انیشتین
◀️برگرفته از کانال کودک ، بازی و طبیعت:
@kodakbazitabiatKIT
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🖋 آلبرت انیشتین
◀️برگرفته از کانال کودک ، بازی و طبیعت:
@kodakbazitabiatKIT
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔴 ما با بحران تعلیم و تربیت مواجه هستیم
🔶️ گفتاری از دکتر بیژن عبدالکریمی
🔲 قسمت اول
◀️ ما در نظام آموزشی کشور نه تنها با یک بحران بلکه با یک فاجعه ملی و هولوکاست انسانی مواجه ایم. ما سالانه بیست میلیون دانش آموز را در مدارس می سوزانیم و نابود میکنیم و آنها را به جامعه تحویل می دهیم. من در مقام پدر وقتی به سرنوشت فرزندانم فکر می کنم تمام وجودم را هراس میگیرد. ۱۶سال از بهترین سالیان عمر فرزندان من در نظام آموزشی کشور به هدر می رود. آیا بعد از این دوره فرزندان من قابلیتی برای زندگی دارند؟ اگر من نباشم اینها می توانند زندگی خود را اداره کنند؟!
میبینم بسیار دشوار است. فرزندان ما در سنین بالا هم در تصمیم گیری در زندگی و بسیاری امور دیگر، متکی به نظام خانواده اند.
سوال این است که ما در نظام آ.پ چه میکنیم؟! بر اساس اهداف تعیین شده ی نظام آموزشی کشور بچه ها قرار است نیرویی در جهت توسعه و بالا بردن توان ملی در امر تولید باشند. بچه ها را بر اساس نیازمندی های کشور و نیازمندی جغرافیایی-فرهنگی-تاریخی تربیت کنند و افرادی اخلاق مدار باشند که برای ایثار و گذشت آماده باشند. مشارکت اجتماعی در راه تحقق اهداف والای کشور داشته باشند. اما آیا واقعا چنین شده است؟! قرار بود آموزش و پرورش انسان طراز اول مسلمان بسازد. انسانی که دین مدار و خدامحور باشد و بازگشت به خویشتن می کند و با سنت تاریخی خود تجدید عهد میکند. آیا در نظام آموزشی، ما به سمت این اهداف می رویم یا برعکس، اهدافی که تعیین میکنیم با واقعیت نظام آموزشی ما بسیار فاصله دارد..
یکی از اهداف سند چشم انداز ۱۴۰۴، کمک برای از بین بردن مسئله ی فقر و توزیع امکانات عادلانه بین فرزندان این مرز و بوم است. اما نظام آ.پ ما نه تنها به برطرف شدن فقر کمک نمیکند بلکه خود به عاملی در جهت رشد فقر و عمیق تر شدن شکاف طبقانی منجر شده است. امروز حتی نظام آ.پ ما از ارائه امکانات آوزشی به همه دانش آموزان ناتوان است. تعبیر دروغ مدارس غیر انتفاعی ک در جامعه ی ما به سهولت استفاده میشود نشان میدهد که امکانات آموزشی در اختیار طبقات خاصی است و بخش وسیعی از جامعه از امکان برخورداری آموزشی باز می ماند. رشد حاشیه نشینی در شهرهای بزرگی مثل تهران، ک منابع رسمی عدد۱۳میلیون رو اعلام کردن ولی من تا ۱۵میلیون هم شنیده ام، یعنی اینها از امکانات آموزشی برخوردار نیستن. در میان اینها فحشا و فروش مواد مخدر بیداد میکند. و اینها ارتشی هستن که بالقوه امکانی دارند ک هر قدرتی ک آنها را ساماندهی کند به سهولت میتواند از آنها استفاده کند. اگر شیرازه ی حیات اجتماعی در این کشور سست شود اینها میتوانند با هجوم به شهرها امنیت کشور و حتی آنان که فکر میکنند در ساحل امن هستند را بخطر بیاندازند و مصداق هایی نیز موجود است. میبینیم که نظام آموزشی نتوانسته امکانات آموزشی را بطور یکسان در جامعه تقسیم کند.
یکی دیگر از اهداف، نیل به مقام اول علمی و فناوری در منطقه و آسیا بوده است اما این آرمان ها با واقعیت اجتماعی ما تطبیق ندارد. متاسفانه این خود بخشی از بحران است ک مسئولین وقتی از نظام آ.پ کشور صحبت میکنند فهمی بوروکراتیک و دیوان سالارانه دارند و در پس اعداد و ارقام و بالا بردن بودجه و...حقایق بنیادینی که وجود دارد -و یک جامعه شناس و فیلسوف و انسان شناس یا کسی که در حوزه مطالعات فرهنگی به این مسائل می اندیشد نکاتی میبینند- که اهل سیاست و مسئولین رسمی آ.پ از فهم آن ناتوانند و مسئله را صرفا در لابلای پاره ای مغالطات آماری پنهان میکنند. چه باید کرد؟! اگر بپذیریم که ما با یک هولوکاست مواجه ایم، ما در حوزه ی نظام ت.ت کشور با یک فاجعه ی ملی و بحران عمیق مواجه ایم،سوال اینست که چه باید کرد؟!
ما متاسفانه مسائل را ساده میکنیم. این بحران ساده نیست. پرسش من از متحصصان و مسئولین تعلیم و تربیت در وزارت علوم و آ.پ این است که آیا ما مسئله داریم یا اینکه با یک بحران عمیق مواجه ایم.
انتقاد من اینست که افراد تلقی شان از مسئله اینست که ما پاره ای از مسائل دا یم و میتوانیم آنها را حل کنیم تنها کافیه "جناح سیاسی" مورد نظر ما به قدرت برسد یا تنها کافیه افراد دلسوز و مسئولیت شناس مسئولیت ت.ت و نظام آ.پ کشور را بعهده بگیرند و ما میتوانیم آنها را حل کنیم. اما من میخواهم رویکرد بدبینانه ای را مطرح کنم، این رویکرد شاید بنظر بیاید از بدبینی من است اما من میخواهم از دل آن مسئله ی معرفت شناسی را بیرون بکشم. حرف من اینست که در حال حاضر و در شرایط کنونی بحران نظام آ.پ هیچ راه حلی نداریم و هر گونه راه حلی ناشی از نوعی ساده اندیشی است.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔶️ گفتاری از دکتر بیژن عبدالکریمی
🔲 قسمت اول
◀️ ما در نظام آموزشی کشور نه تنها با یک بحران بلکه با یک فاجعه ملی و هولوکاست انسانی مواجه ایم. ما سالانه بیست میلیون دانش آموز را در مدارس می سوزانیم و نابود میکنیم و آنها را به جامعه تحویل می دهیم. من در مقام پدر وقتی به سرنوشت فرزندانم فکر می کنم تمام وجودم را هراس میگیرد. ۱۶سال از بهترین سالیان عمر فرزندان من در نظام آموزشی کشور به هدر می رود. آیا بعد از این دوره فرزندان من قابلیتی برای زندگی دارند؟ اگر من نباشم اینها می توانند زندگی خود را اداره کنند؟!
میبینم بسیار دشوار است. فرزندان ما در سنین بالا هم در تصمیم گیری در زندگی و بسیاری امور دیگر، متکی به نظام خانواده اند.
سوال این است که ما در نظام آ.پ چه میکنیم؟! بر اساس اهداف تعیین شده ی نظام آموزشی کشور بچه ها قرار است نیرویی در جهت توسعه و بالا بردن توان ملی در امر تولید باشند. بچه ها را بر اساس نیازمندی های کشور و نیازمندی جغرافیایی-فرهنگی-تاریخی تربیت کنند و افرادی اخلاق مدار باشند که برای ایثار و گذشت آماده باشند. مشارکت اجتماعی در راه تحقق اهداف والای کشور داشته باشند. اما آیا واقعا چنین شده است؟! قرار بود آموزش و پرورش انسان طراز اول مسلمان بسازد. انسانی که دین مدار و خدامحور باشد و بازگشت به خویشتن می کند و با سنت تاریخی خود تجدید عهد میکند. آیا در نظام آموزشی، ما به سمت این اهداف می رویم یا برعکس، اهدافی که تعیین میکنیم با واقعیت نظام آموزشی ما بسیار فاصله دارد..
یکی از اهداف سند چشم انداز ۱۴۰۴، کمک برای از بین بردن مسئله ی فقر و توزیع امکانات عادلانه بین فرزندان این مرز و بوم است. اما نظام آ.پ ما نه تنها به برطرف شدن فقر کمک نمیکند بلکه خود به عاملی در جهت رشد فقر و عمیق تر شدن شکاف طبقانی منجر شده است. امروز حتی نظام آ.پ ما از ارائه امکانات آوزشی به همه دانش آموزان ناتوان است. تعبیر دروغ مدارس غیر انتفاعی ک در جامعه ی ما به سهولت استفاده میشود نشان میدهد که امکانات آموزشی در اختیار طبقات خاصی است و بخش وسیعی از جامعه از امکان برخورداری آموزشی باز می ماند. رشد حاشیه نشینی در شهرهای بزرگی مثل تهران، ک منابع رسمی عدد۱۳میلیون رو اعلام کردن ولی من تا ۱۵میلیون هم شنیده ام، یعنی اینها از امکانات آموزشی برخوردار نیستن. در میان اینها فحشا و فروش مواد مخدر بیداد میکند. و اینها ارتشی هستن که بالقوه امکانی دارند ک هر قدرتی ک آنها را ساماندهی کند به سهولت میتواند از آنها استفاده کند. اگر شیرازه ی حیات اجتماعی در این کشور سست شود اینها میتوانند با هجوم به شهرها امنیت کشور و حتی آنان که فکر میکنند در ساحل امن هستند را بخطر بیاندازند و مصداق هایی نیز موجود است. میبینیم که نظام آموزشی نتوانسته امکانات آموزشی را بطور یکسان در جامعه تقسیم کند.
یکی دیگر از اهداف، نیل به مقام اول علمی و فناوری در منطقه و آسیا بوده است اما این آرمان ها با واقعیت اجتماعی ما تطبیق ندارد. متاسفانه این خود بخشی از بحران است ک مسئولین وقتی از نظام آ.پ کشور صحبت میکنند فهمی بوروکراتیک و دیوان سالارانه دارند و در پس اعداد و ارقام و بالا بردن بودجه و...حقایق بنیادینی که وجود دارد -و یک جامعه شناس و فیلسوف و انسان شناس یا کسی که در حوزه مطالعات فرهنگی به این مسائل می اندیشد نکاتی میبینند- که اهل سیاست و مسئولین رسمی آ.پ از فهم آن ناتوانند و مسئله را صرفا در لابلای پاره ای مغالطات آماری پنهان میکنند. چه باید کرد؟! اگر بپذیریم که ما با یک هولوکاست مواجه ایم، ما در حوزه ی نظام ت.ت کشور با یک فاجعه ی ملی و بحران عمیق مواجه ایم،سوال اینست که چه باید کرد؟!
ما متاسفانه مسائل را ساده میکنیم. این بحران ساده نیست. پرسش من از متحصصان و مسئولین تعلیم و تربیت در وزارت علوم و آ.پ این است که آیا ما مسئله داریم یا اینکه با یک بحران عمیق مواجه ایم.
انتقاد من اینست که افراد تلقی شان از مسئله اینست که ما پاره ای از مسائل دا یم و میتوانیم آنها را حل کنیم تنها کافیه "جناح سیاسی" مورد نظر ما به قدرت برسد یا تنها کافیه افراد دلسوز و مسئولیت شناس مسئولیت ت.ت و نظام آ.پ کشور را بعهده بگیرند و ما میتوانیم آنها را حل کنیم. اما من میخواهم رویکرد بدبینانه ای را مطرح کنم، این رویکرد شاید بنظر بیاید از بدبینی من است اما من میخواهم از دل آن مسئله ی معرفت شناسی را بیرون بکشم. حرف من اینست که در حال حاضر و در شرایط کنونی بحران نظام آ.پ هیچ راه حلی نداریم و هر گونه راه حلی ناشی از نوعی ساده اندیشی است.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔴 ما با بحران تعلیم و تربیت مواجه هستیم
🔶️ گفتاری از دکتر بیژن عبدالکریمی
🔲 قسمت دوم
◀️ ما برای حل مسائل نظام آموزشی کشور در حال حاضر "هیچ" راه حلی نداریم. سقراط مدعی بود که هیچ نمیداند. هگل که از بزرگترین فیلسوفان تاریخ بشر است و نظام فلسفی او بزرگترین نظام فلسفیست که تاریخ بشر بخود دیده است. در نظام فلسفی هگل همه ی جهان تببیین میشود و پاسخ همه چیز آماده است. او تاریخ بشر، حیات، آگاهی فردی و اجتماعی، هنر و...را در سیستم خود جای میدهد اما کی یرکه گارد متفکر اگزیستانسیالیسم در ق۱۹جمله ی مهمی دارد: "در نمیدانم سقراطی خودآگاهی و اصالتی وجود دارد که در کل سیستم عظیم فلسفی هگل دیده نمیشود". حرف من اینست که در حوزه تعلیم و تربیت کشور خیلی ها حرف میزنند، مقاله مینویسند، تدریس میکنند، رساله مینویسند اما کمتر به این مسئله توجه میکنند که واقعا "ما نمیدانیم با نظام آموزشی کشور چه کنیم" و علارغم همه ی بحث ها و تلاش ها و سیاست گزاری ها، روند بحرانی کماکان ادامه دارد و ما نمیتوانیم نقشی در روند انحطاط نظام آموزشی گشور خود ایفا کنیم.
سوال فعلی اینست که "چرا"؟
یه اعتقاد من یک دلیل آن پوپولیسم است. متاسفانه در کشور ما نوعی پوپولیسم و عوام اندیشی کل ساختار سیاسی-اجتماعی ما را خفه کرده است. تمام سطوح گوناگون هرم اجتماعی ما تحت سیطره پوپولیسم است و ما این را بر کل کشور از جمله نظام آ.پ خودمان هم میبینم. بحران در نظام آ.پ بخشی از بحران کلی تریست که حوزه فرهنگی و اجتماعی کشور را در برگرفته است.
آنچه که بر آن تاکید داریم این است که نظام آ.پ ما بیش از آنکه از فقر مادی رنج ببرند از فقر تئوریک رنج میرند. متاسفانه آ.پ و همچنین آموزش عالی از فقر تئوریک رنج میبرند و البته یکی از مسائل ما وجود شکاف عظیم بین وزارت آ.پ و وزارت علوم است. یعنی این فقر در آموزش و پرورش خود را بیشتر نشان می دهد به این دلیل که اکثر روشنفکران و صاحبنظان ترجیح میدهند وارد وزارت علوم شوند. بر اساس ارزش های اجتماعی و نه ذاتی، آموزش عالی از شان بالاتری برخوردار است و این امر باعث شده آ.پ دچار پوپولیسم عظیم تری باشد. البته وجود نهادهای دیگری در آپ مانع اثرگذاری برخی صاجبنظرانی میشود که بتوانند کاری را پیش ببرند و برخی پاکسازی ها سبب شده مدارس ما شبیه زندان باشد. فضای مدارس خفقان آور است و امر تعلیم و تربیت چقدر در مدارس ما غریب است
نکته ی دیگری که باید به آن پرداخت این است که اساسا ما فاقد نظریه ی آموزشی هستیم. به این معنا که نمیدانیم میخواهیم چه کنیم و این امر در میان دست اندرکاران دیده میشود.
در طی چهار دهه ی بعد از اتقلاب فارغ از اینکه کدام جریان سیاسی بر سر کار آمده باشند، چون فرقی بین راست و چپ و...نیست بنده یک وزیر " فرهنگی" ندیدم. یک وزیر آ.پ ندیدم که درکی از مقوله ی تعلیم و تربیت داشته باشد.
یک وزیر علوم ندیدم که نظریه آموزشی داشته باشد.
یک وزیر فرهنگ ندیدم که بتواند به این پرسش پاسخ دهد که فرهنگ و امر فرهنگی چیست؟هویت ملی و ایرانیت و اسلامیت چیست؟!
همه تکنوکرات هایی از یک نظام دیوان سالارانه بودند که بر اساس گروه بازی ها و باند بازی سیاسی، مقوله ی مهم فرهنگ و تعلیم و تربیت را بعهده گرفتند و با چه گستاخی بدون فهم حساسیت امر، سرنوشت ت.ت فرزندان این کشور را موضوعی برا بازی سیاسی و کسب قدرت و ثروت و رانت خواری و ..کردند.
ما فاقد نظریه آموزشی هستیم. این نظر فقط مربوط به مسئولین نمیشود حتی اساتید دانشگاه که در حوزه ت.ت کار میکنند همچون روحانیون و حوزه ی علمیه فاقد نظریه آموزشی روشن هستند. ممکن است بگویید اساتید بزرگ و صاحب کتابی داریم اما غالب اینها نظریه آموزشی ترجمه ای است. یعنی کسی که تاریخ نظریه آموزشی را تدریس میکند و میداند که در آمریکا و فرانسه و...چه نظریه های آموزشی وجود دارد. نظرم این نیست. منتهی بحث های ما بیشتر نوعی ترجمه است در میان ما مترجمان نظریه آموزشی که در غرب شکل گرفته میتوانیم پیدا کنیم.
مراد من اندیشمندیست که یک نظریه آموزشی بدهد که در سطح خودآگاهی این مرز و بوم شکل بگیرد. نظریه آموزشی که در خودآگاهی ملی این قوم تاریخی ایرانی ها قوام پیدا کند و بتواند در ما عزم ملی ایجاد کند که با آن در برابر این بحرانی که نظام آوزشی ما را فرا گرفته قد علم کند.
ما همچون پر کاهیم که در میان طوفان حوادث به این سو و آن سو میرویم بی آنکه بدانیم چه میکینم.
کلاس ششم میگذاریم کتاب را تغییر میدهیم و...اما علی رغم همه ی اینها، تلاش های ما، به نتیجه منجر نمیشود و خود نمیدانیم به کدامین سو حرکت میکنیم...
آیا ما باید به این شرایط تن دهیم؟
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔶️ گفتاری از دکتر بیژن عبدالکریمی
🔲 قسمت دوم
◀️ ما برای حل مسائل نظام آموزشی کشور در حال حاضر "هیچ" راه حلی نداریم. سقراط مدعی بود که هیچ نمیداند. هگل که از بزرگترین فیلسوفان تاریخ بشر است و نظام فلسفی او بزرگترین نظام فلسفیست که تاریخ بشر بخود دیده است. در نظام فلسفی هگل همه ی جهان تببیین میشود و پاسخ همه چیز آماده است. او تاریخ بشر، حیات، آگاهی فردی و اجتماعی، هنر و...را در سیستم خود جای میدهد اما کی یرکه گارد متفکر اگزیستانسیالیسم در ق۱۹جمله ی مهمی دارد: "در نمیدانم سقراطی خودآگاهی و اصالتی وجود دارد که در کل سیستم عظیم فلسفی هگل دیده نمیشود". حرف من اینست که در حوزه تعلیم و تربیت کشور خیلی ها حرف میزنند، مقاله مینویسند، تدریس میکنند، رساله مینویسند اما کمتر به این مسئله توجه میکنند که واقعا "ما نمیدانیم با نظام آموزشی کشور چه کنیم" و علارغم همه ی بحث ها و تلاش ها و سیاست گزاری ها، روند بحرانی کماکان ادامه دارد و ما نمیتوانیم نقشی در روند انحطاط نظام آموزشی گشور خود ایفا کنیم.
سوال فعلی اینست که "چرا"؟
یه اعتقاد من یک دلیل آن پوپولیسم است. متاسفانه در کشور ما نوعی پوپولیسم و عوام اندیشی کل ساختار سیاسی-اجتماعی ما را خفه کرده است. تمام سطوح گوناگون هرم اجتماعی ما تحت سیطره پوپولیسم است و ما این را بر کل کشور از جمله نظام آ.پ خودمان هم میبینم. بحران در نظام آ.پ بخشی از بحران کلی تریست که حوزه فرهنگی و اجتماعی کشور را در برگرفته است.
آنچه که بر آن تاکید داریم این است که نظام آ.پ ما بیش از آنکه از فقر مادی رنج ببرند از فقر تئوریک رنج میرند. متاسفانه آ.پ و همچنین آموزش عالی از فقر تئوریک رنج میبرند و البته یکی از مسائل ما وجود شکاف عظیم بین وزارت آ.پ و وزارت علوم است. یعنی این فقر در آموزش و پرورش خود را بیشتر نشان می دهد به این دلیل که اکثر روشنفکران و صاحبنظان ترجیح میدهند وارد وزارت علوم شوند. بر اساس ارزش های اجتماعی و نه ذاتی، آموزش عالی از شان بالاتری برخوردار است و این امر باعث شده آ.پ دچار پوپولیسم عظیم تری باشد. البته وجود نهادهای دیگری در آپ مانع اثرگذاری برخی صاجبنظرانی میشود که بتوانند کاری را پیش ببرند و برخی پاکسازی ها سبب شده مدارس ما شبیه زندان باشد. فضای مدارس خفقان آور است و امر تعلیم و تربیت چقدر در مدارس ما غریب است
نکته ی دیگری که باید به آن پرداخت این است که اساسا ما فاقد نظریه ی آموزشی هستیم. به این معنا که نمیدانیم میخواهیم چه کنیم و این امر در میان دست اندرکاران دیده میشود.
در طی چهار دهه ی بعد از اتقلاب فارغ از اینکه کدام جریان سیاسی بر سر کار آمده باشند، چون فرقی بین راست و چپ و...نیست بنده یک وزیر " فرهنگی" ندیدم. یک وزیر آ.پ ندیدم که درکی از مقوله ی تعلیم و تربیت داشته باشد.
یک وزیر علوم ندیدم که نظریه آموزشی داشته باشد.
یک وزیر فرهنگ ندیدم که بتواند به این پرسش پاسخ دهد که فرهنگ و امر فرهنگی چیست؟هویت ملی و ایرانیت و اسلامیت چیست؟!
همه تکنوکرات هایی از یک نظام دیوان سالارانه بودند که بر اساس گروه بازی ها و باند بازی سیاسی، مقوله ی مهم فرهنگ و تعلیم و تربیت را بعهده گرفتند و با چه گستاخی بدون فهم حساسیت امر، سرنوشت ت.ت فرزندان این کشور را موضوعی برا بازی سیاسی و کسب قدرت و ثروت و رانت خواری و ..کردند.
ما فاقد نظریه آموزشی هستیم. این نظر فقط مربوط به مسئولین نمیشود حتی اساتید دانشگاه که در حوزه ت.ت کار میکنند همچون روحانیون و حوزه ی علمیه فاقد نظریه آموزشی روشن هستند. ممکن است بگویید اساتید بزرگ و صاحب کتابی داریم اما غالب اینها نظریه آموزشی ترجمه ای است. یعنی کسی که تاریخ نظریه آموزشی را تدریس میکند و میداند که در آمریکا و فرانسه و...چه نظریه های آموزشی وجود دارد. نظرم این نیست. منتهی بحث های ما بیشتر نوعی ترجمه است در میان ما مترجمان نظریه آموزشی که در غرب شکل گرفته میتوانیم پیدا کنیم.
مراد من اندیشمندیست که یک نظریه آموزشی بدهد که در سطح خودآگاهی این مرز و بوم شکل بگیرد. نظریه آموزشی که در خودآگاهی ملی این قوم تاریخی ایرانی ها قوام پیدا کند و بتواند در ما عزم ملی ایجاد کند که با آن در برابر این بحرانی که نظام آوزشی ما را فرا گرفته قد علم کند.
ما همچون پر کاهیم که در میان طوفان حوادث به این سو و آن سو میرویم بی آنکه بدانیم چه میکینم.
کلاس ششم میگذاریم کتاب را تغییر میدهیم و...اما علی رغم همه ی اینها، تلاش های ما، به نتیجه منجر نمیشود و خود نمیدانیم به کدامین سو حرکت میکنیم...
آیا ما باید به این شرایط تن دهیم؟
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍2
🔴 ما با بحران تعلیم و تربیت مواجه هستیم
🔶️ گفتاری از دکتر بیژن عبدالکریمی
🔲 قسمت سوم
◀️ مسئله اصلی من اینست که ما احساس نمیکنیم مسئله عمیق و جدی و لا ینحل داریم. تا زمانی که فکر کنیم میتوانیم مسائل را حل کنیم در واقع نیمتوانیم به عمق مسئله راه پیدا کنیم.
نظام آ.پ رسمی کشور ربط وثیقی به نظام تعلیم و تربیت در فرهنگ کل کشور دارد. ما در نظام آ.پ بحران داریم چون در نظام تعلیم و تربیت در کل فرهنگ عمومی و ملی مشکل داریم
علت اصلی چیست؟!
علت این است که ما نمیدانیم میخواهیم چه کار کنیم؟! ما برای خود روشن نکردیم با نظام آموزش و پرورش مدرن میخواهیم چه کنیم چون خود نمیدانیم با مدرنیته چه نسبتی داریم؟
ما نه میتوانیم به نظام آ.پ مدرن تن ندهیم و نه میتوانیم به همه نتایج و لوازم نظام آموزشی مدرن تن دهیم
ما نمیدانیم با مدرنیته میخواهیم چه کنیم و علت این وضع اینه که موضع ما به جهان کنونی روشن نیست. نکته اینجاست که ما نمیدانیم در جهان کنونی چه موضعی داریم. در هر حوزه ای از جمله ساختار آ.پ ما اگر بخواهیم کنش داشته باشیم، عمل بدون طرح و برنامه نمیشود اما برای آن باید استراتژی و نقشه راه داشته باشیم. و برای داشتن استراتژی نیاز به نظریه آموزشی داریم و برای داشتن نظریه آموزشی باید بدانیم که آن جزئی از یک نظریه ی کلان اجتماعیست. و برای اینکه بتوانیم نظریه اجتماعی داشته باشیم باید یک نظریه و آنتولوژی داشته باشیم. امروز جامعه ی ما فاقد یک نوع وجود شناسی و نظام متافیزیکیست که جهان را برایش فهم پذیر کند. چون ما نظام اجتماعی و آنتولوژیک و متافیزیک نداریم نظریه اجتماعی هم نداریم و بر این اساس نظریه ی آموزشی هم نداریم و چون نظریه ی آموزشی نداریم استراتژی روشن هم نداریم و بدنبال آن طرح و برنامه مشخص نداریم و بیخود به در و دیوار میکوبیم.
تصویر من از کل جامعه ایران از جمله نظام آموزشی این است که ما مثل کارگران ساختمانی و عمله هستیم که عموما تلاش میکنیم اما در واقع هیچ پلنی نداریم که تلاش ما در آن مشحص شود و جهت خود را پیدا کند. نقشه راه وجود ندارد.
اگر دوستانی فکر میکنند مسائل نظام آموزشی ما قابل حل است بگویند چگونه؟!
شما راه حل دهید تا ما ببینیم امکام تحقق این راه حل وجود دارد یا خیر.
اگر ما تکنولوژی آموزشی را با گذاشتن کامپیوتر در تمام مدارس وارد کنیم، مثلا نظام آموزشی ما متحول خواهد شد؟! با دادن مدارس ب بخش خصوصی مشکل حل خواهد شد؟!
با دولتی کردن همه مدارس مشکل حل خواهد شد؟
از قضا سکنجبین صفرا فزود.
هر راه حلی در ساختار کنونی، تا زمانی که مشخص نشود ما در این جهان مدرن چه میخواهیم کنیم و تا زمانی که با طی مسیر به طرح و برنامه نرسیم همه ی راه حل های جزئی، توهمی است.
به همین دلیل در طی این سالها نتوانسته ایم نتیجه ای بگیریم.
نکته ی دیگری که مهم و بنیادین است این است که ما حق نداریم از تعلیم و تربیت در یک فضای تاریخی و جهان شمول سخن بگوییم.
ما تعلیم و تربیت نداریم بلکه باید از تعلیم و تربیت در زمانه ی خاص و دوره تاریخی خاص صحبت کنیم.
اساسا یکی از مهمترین آسیب شناسی فرهنگی در کشور ما، وجود و سیطره ی نوعی اگزیستانسیالیسم ارسطویی است که حوزه های علمیه ی ما و فرهنگ سنتی ما را هم در برگرفته است.
یعنی درک غیر تاریخی از مقولات و پدیدارها.
اینکه ما فکر کنیم میتونیم از مرد و زن و عقل و علم و حقیقت و...صحبت کنیم و فراموش کنیم اینها مقولاتی تاریخی هستند. در هر دوره تاریخی این مفاهیم معنای خاصی دارند لذا ما حق نداریم از تعلیم و تربیت بنحو مطلق صحبت کنیم. توجه داشته باشید که حیث تاریخی از مهمترین ویژگی انسان است که خود موجودی تاریخیست و فقط انسان موجود تاریخیست. همه ی فهم ها و کنش ها و رفتارهای آدمی در یک افق تاریخی صورت میگیرد و نهاد تعلیم و تربیت یک امر تاریخیست.
وقتی در مقوله ی تعلیم و تربیت می اندیشیم باید بدانیم در کدامین دوره تاریخی می اندیشیم. اندیشیدن درباره ی مقولات در فضای غیر تاریخی ما را دچار یک حالت توهمی و عقل غیر تاریخی و انتزاعی میکند.
ما باید بحران تعلیم و تربیت کنونی خود را در جهان کنونی بفهمیم.
تا زمانی ک درکی از جهان کنونی نداشته باشیم و ضرورت شناخت آن را درک نکنیم نمیتوانیم بحران های خود را حل کنیم.
شناخت جهان کنونی امر دم دستی نیست. اکثر ما شناخت جهان را بدیهی میدانیم. همین مسئله پاشنه ی آشیل همه ی فعالیت های ماست. اینکه فکر میکنیم جهان کنونی را میشناسیم و شناخت آن را ساده می انگاریم. این یک توهم است.
این توهم را در قدرت سیاسی، سنت گراها، روشنفران میبینیم و اینجا باید بگوییم که این توهم را در اصحاب تعلیم و تربیت کشور هم میبینیم.
📘متن کامل:
https://khabaronline.ir/x7kdt
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔶️ گفتاری از دکتر بیژن عبدالکریمی
🔲 قسمت سوم
◀️ مسئله اصلی من اینست که ما احساس نمیکنیم مسئله عمیق و جدی و لا ینحل داریم. تا زمانی که فکر کنیم میتوانیم مسائل را حل کنیم در واقع نیمتوانیم به عمق مسئله راه پیدا کنیم.
نظام آ.پ رسمی کشور ربط وثیقی به نظام تعلیم و تربیت در فرهنگ کل کشور دارد. ما در نظام آ.پ بحران داریم چون در نظام تعلیم و تربیت در کل فرهنگ عمومی و ملی مشکل داریم
علت اصلی چیست؟!
علت این است که ما نمیدانیم میخواهیم چه کار کنیم؟! ما برای خود روشن نکردیم با نظام آموزش و پرورش مدرن میخواهیم چه کنیم چون خود نمیدانیم با مدرنیته چه نسبتی داریم؟
ما نه میتوانیم به نظام آ.پ مدرن تن ندهیم و نه میتوانیم به همه نتایج و لوازم نظام آموزشی مدرن تن دهیم
ما نمیدانیم با مدرنیته میخواهیم چه کنیم و علت این وضع اینه که موضع ما به جهان کنونی روشن نیست. نکته اینجاست که ما نمیدانیم در جهان کنونی چه موضعی داریم. در هر حوزه ای از جمله ساختار آ.پ ما اگر بخواهیم کنش داشته باشیم، عمل بدون طرح و برنامه نمیشود اما برای آن باید استراتژی و نقشه راه داشته باشیم. و برای داشتن استراتژی نیاز به نظریه آموزشی داریم و برای داشتن نظریه آموزشی باید بدانیم که آن جزئی از یک نظریه ی کلان اجتماعیست. و برای اینکه بتوانیم نظریه اجتماعی داشته باشیم باید یک نظریه و آنتولوژی داشته باشیم. امروز جامعه ی ما فاقد یک نوع وجود شناسی و نظام متافیزیکیست که جهان را برایش فهم پذیر کند. چون ما نظام اجتماعی و آنتولوژیک و متافیزیک نداریم نظریه اجتماعی هم نداریم و بر این اساس نظریه ی آموزشی هم نداریم و چون نظریه ی آموزشی نداریم استراتژی روشن هم نداریم و بدنبال آن طرح و برنامه مشخص نداریم و بیخود به در و دیوار میکوبیم.
تصویر من از کل جامعه ایران از جمله نظام آموزشی این است که ما مثل کارگران ساختمانی و عمله هستیم که عموما تلاش میکنیم اما در واقع هیچ پلنی نداریم که تلاش ما در آن مشحص شود و جهت خود را پیدا کند. نقشه راه وجود ندارد.
اگر دوستانی فکر میکنند مسائل نظام آموزشی ما قابل حل است بگویند چگونه؟!
شما راه حل دهید تا ما ببینیم امکام تحقق این راه حل وجود دارد یا خیر.
اگر ما تکنولوژی آموزشی را با گذاشتن کامپیوتر در تمام مدارس وارد کنیم، مثلا نظام آموزشی ما متحول خواهد شد؟! با دادن مدارس ب بخش خصوصی مشکل حل خواهد شد؟!
با دولتی کردن همه مدارس مشکل حل خواهد شد؟
از قضا سکنجبین صفرا فزود.
هر راه حلی در ساختار کنونی، تا زمانی که مشخص نشود ما در این جهان مدرن چه میخواهیم کنیم و تا زمانی که با طی مسیر به طرح و برنامه نرسیم همه ی راه حل های جزئی، توهمی است.
به همین دلیل در طی این سالها نتوانسته ایم نتیجه ای بگیریم.
نکته ی دیگری که مهم و بنیادین است این است که ما حق نداریم از تعلیم و تربیت در یک فضای تاریخی و جهان شمول سخن بگوییم.
ما تعلیم و تربیت نداریم بلکه باید از تعلیم و تربیت در زمانه ی خاص و دوره تاریخی خاص صحبت کنیم.
اساسا یکی از مهمترین آسیب شناسی فرهنگی در کشور ما، وجود و سیطره ی نوعی اگزیستانسیالیسم ارسطویی است که حوزه های علمیه ی ما و فرهنگ سنتی ما را هم در برگرفته است.
یعنی درک غیر تاریخی از مقولات و پدیدارها.
اینکه ما فکر کنیم میتونیم از مرد و زن و عقل و علم و حقیقت و...صحبت کنیم و فراموش کنیم اینها مقولاتی تاریخی هستند. در هر دوره تاریخی این مفاهیم معنای خاصی دارند لذا ما حق نداریم از تعلیم و تربیت بنحو مطلق صحبت کنیم. توجه داشته باشید که حیث تاریخی از مهمترین ویژگی انسان است که خود موجودی تاریخیست و فقط انسان موجود تاریخیست. همه ی فهم ها و کنش ها و رفتارهای آدمی در یک افق تاریخی صورت میگیرد و نهاد تعلیم و تربیت یک امر تاریخیست.
وقتی در مقوله ی تعلیم و تربیت می اندیشیم باید بدانیم در کدامین دوره تاریخی می اندیشیم. اندیشیدن درباره ی مقولات در فضای غیر تاریخی ما را دچار یک حالت توهمی و عقل غیر تاریخی و انتزاعی میکند.
ما باید بحران تعلیم و تربیت کنونی خود را در جهان کنونی بفهمیم.
تا زمانی ک درکی از جهان کنونی نداشته باشیم و ضرورت شناخت آن را درک نکنیم نمیتوانیم بحران های خود را حل کنیم.
شناخت جهان کنونی امر دم دستی نیست. اکثر ما شناخت جهان را بدیهی میدانیم. همین مسئله پاشنه ی آشیل همه ی فعالیت های ماست. اینکه فکر میکنیم جهان کنونی را میشناسیم و شناخت آن را ساده می انگاریم. این یک توهم است.
این توهم را در قدرت سیاسی، سنت گراها، روشنفران میبینیم و اینجا باید بگوییم که این توهم را در اصحاب تعلیم و تربیت کشور هم میبینیم.
📘متن کامل:
https://khabaronline.ir/x7kdt
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🧱 تا ثریا می رود دیوار کج!
❗️مدارس خاص دولتی (تیزهوشان، نمونه و...) -البته در نظر- در دوگانه "پیشرفت_عدالت" ، جانب پیشرفت ایران را می گیرند و تسهیلات و تحصیلات برتر را از آن خود می کنند؛ در حالیکه برای "انواع هوشهای دیگر" و "پیشرفت ایران در ابعاد دیگر"، مدرسه خاصی نیست!
❗️مدارس خاص دولتی حلقه وصل زنجیره ای از #تبعیض_آموزشی اند:
۱. پذیرفته شدگانشان نه الزاماً هوش های برتر ایران (آن هم فقطiq) ؛ بلکه تست زن های بهتر دبستانهای غیر انتفاعی(پولی) اند!
۲. به پذیرفته نشدگانشان از مدارس پولی هم مجوز ادامه مدارس پولی می دهند تا از دو سه رشته پولساز دانشگاه (پزشکی و...) با سد کنکور جا نمانند! وقتی هوش تست زنی میتواند مجوز مدرسه جدا باشد، پول چرا نتواند!
۳. مدرسه پولی در گام اول از "پول" ، "سواد" می سازد و در گام دوم از آن "سواد" (و روزومه)، "قدرت"!
مدیران دهه بعد، رتبه های برتر دانشگاه و #مهاجرت هستند که از مدارس پولی شروع کرده اند!
⁉️ حالا با وجود همه اینها اگر مدارس خاص باز هم توجیه دارند؛ چرا #معلمِ_خاص اش توجیه نداشته باشد؟!
طبیعی است برای چنین مدارسی، "جذب خاص" و بعداً "فرهنگیان خاص" هم داشته باشیم!
• پ.ن:
جذب ۸۲۹ گزینشی فرهنگیان با "آزمون اصلح ویژه" در دفترچه کنکور امسال و بند ۷ نامه به وزیر آ.پ تدارک این لازمه است!
📝 محسن قنبریان/ ۳شهریور۱۴۰۲
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❗️مدارس خاص دولتی (تیزهوشان، نمونه و...) -البته در نظر- در دوگانه "پیشرفت_عدالت" ، جانب پیشرفت ایران را می گیرند و تسهیلات و تحصیلات برتر را از آن خود می کنند؛ در حالیکه برای "انواع هوشهای دیگر" و "پیشرفت ایران در ابعاد دیگر"، مدرسه خاصی نیست!
❗️مدارس خاص دولتی حلقه وصل زنجیره ای از #تبعیض_آموزشی اند:
۱. پذیرفته شدگانشان نه الزاماً هوش های برتر ایران (آن هم فقطiq) ؛ بلکه تست زن های بهتر دبستانهای غیر انتفاعی(پولی) اند!
۲. به پذیرفته نشدگانشان از مدارس پولی هم مجوز ادامه مدارس پولی می دهند تا از دو سه رشته پولساز دانشگاه (پزشکی و...) با سد کنکور جا نمانند! وقتی هوش تست زنی میتواند مجوز مدرسه جدا باشد، پول چرا نتواند!
۳. مدرسه پولی در گام اول از "پول" ، "سواد" می سازد و در گام دوم از آن "سواد" (و روزومه)، "قدرت"!
مدیران دهه بعد، رتبه های برتر دانشگاه و #مهاجرت هستند که از مدارس پولی شروع کرده اند!
⁉️ حالا با وجود همه اینها اگر مدارس خاص باز هم توجیه دارند؛ چرا #معلمِ_خاص اش توجیه نداشته باشد؟!
طبیعی است برای چنین مدارسی، "جذب خاص" و بعداً "فرهنگیان خاص" هم داشته باشیم!
• پ.ن:
جذب ۸۲۹ گزینشی فرهنگیان با "آزمون اصلح ویژه" در دفترچه کنکور امسال و بند ۷ نامه به وزیر آ.پ تدارک این لازمه است!
📝 محسن قنبریان/ ۳شهریور۱۴۰۲
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍1
🔴 مدرسه چگونه ما را تبدیل به ماشین کرد؟
◀️ کودکی ما پر بود از لحظههای خلاقانه. لحظههایی که بیپروا پرسشگری میکردیم و هر روز به دنیای خودمان و دنیای اطرافمان جوری نگاه میکردیم که انگار اولین بار است داریم دنیا را میبینیم و قرار نیست هیچوقت برایمان تکراری بشود. اغلب چیزهایی که میدیدیم برایمان ذوقبرانگیز بود و پرواز کردن بر بالهای خیال مثل آب خوردن برایمان ساده بود. تا اینکه کمکم هفت سالمان شد. آرمانشهری برایمان ترسیم شده بود که اسمش را گذاشته بودند مدرسه. هی با خودمان میگفتیم کی هفت سالمان میشود که بتوانیم برویم مدرسه؟ آنجا درس بخوانیم و دکتر و مهندس و وزیر و وکیل بشویم. خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکردیم قدم به روزهای هفت سالگی گذاشتیم و با شاخهگلی در صف جشن شکوفهها ایستاده بودیم. شاید اولین تجربهای که از مدرسه به دست آوردیم را خوب به خاطر داشته باشیم. احتمالا وارد مدرسه شدیم و چشممان به انبوه بچههایی افتاد که با لباسهایی یک شکل کنار هم میدویدند. کسی چه میداند، شاید پر از حس اضطراب و نخواستن بودیم و نمیخواستیم دست مادرمان را رها کنیم. اما مجبور بودیم آنجا بمانیم و در حالی که کسی به این وضعیتمان کمترین توجهی نمیکرد به صف شدیم تا ناظم مدرسه، پشت میکروفونی با صدایی بلند قواعد پادگان نظامیاش را مرتب تکرار کند. با اضطرابی که دیگر تبدیل به بغض شده بود باید با لحنی تحکمی میشنیدیم که نباید بدون اجازه از جایتان بلند شوید. نباید بدون اجازه آب بخورید یا حتی سرویس بهداشتی بروید. نباید بدون اجازه حرف بزنید. جای بازی فقط در زنگ تفریحهای چند دقیقهای است و اینجا هرکس بیشتر درس بخواند آدم بهتری است.
🟠 آرمانشهری که ویران شد!
مدرسه دیگر اتوپیا نبود. مدرسه دیستوپیایی بود که لحظهبهلحظه تلاش بیشتری میکرد تا همه بچهها را یک سر و شکل کند. اگر در مدرسهای دولتی درس خوانده باشید حتما تصویر کلاسی شلوغپلوغ با میز و نیمکتهای درهم تنیده را بهخوبی در حافظهتان ثبت کردهاید. بین آن همه شلوغی چه اهمیتی داشت که شما به چه چیزی علاقه دارید یا از چه چیزی خوشتان نمیآید. مهم فقط تمام شدن طرح درس معلم طی یک فرایند ماشینی بود. سه هزار و دویست و چهل روز از روزهای عمرمان را با کم و زیادش در سازمانی به اسم مدرسه گذراندیم. در روزهایی که بیشترین نیاز را به کمک مدرسه داشتیم؛ هیچ به دادمان نرسید. مثل روزهای انتخاب رشته یا حتی در روزهایی که بحرانی به اسم کنکور را سر راهمان قرار داده بود. حتی بعدتر زمانی که خواستیم شغلی را انتخاب کنیم یا ازدواج کنیم. در هیچکدام از این موقعیتها مدرسه به کارمان نیامد و همیشه از خودمان پرسیدیم انتگرال به چه کار زندگیمان میآید یا چرا باید در علوم، طبیعت را به جای اینکه ببینیم و لمس کنیم باید بخوانیم و حفظ کنیم.
منِ دهه هفتادی پشت همان میز و نیمکتی نشستم که دههشصتیها هم آنجا بودند و دهه هشتادیها هم آمدند و تکیه بر همانجا زدند. حالا داریم میبینیم که دهه نودیها هم همانجاها هستند و هزاروچهارصدیها هم پشت صف انتظار مدرسه ایستادهاند. حتی اگر ریزتغییراتی در سیستمها و برنامههای درسی به وجود آمده باشد بازهم ناکارآمدیهای ساختاری و بنیادین مدرسه برای نسل جدید مشهود است. همانطور که برای نسل ما بود. اما نکته بااهمیت این است که نسلی باید روی کار بیایند و در برابر این چرخه ناکارآمدی ایستادگی کنند و مسیر تاریخ را برای نسلهای بعدی جور دیگری رقم بزنند. خب راهحلهای مختلفی وجود دارند و به ذهنمان میرسند برای اینکه جلوی برخی از تأثیرات مخرب مدرسه را بگیریم یا اینکه برخی از کمبودهایش را جبران کنیم. هرکدام از این راهحلها را میتوان در جای خودشان بررسی کرد. home schooling، معلم خصوصی، کلاسهای فوقبرنامه مختلف، مدرسههای خصوصی گرانقیمت، مدرسههای شناختی، مدرسههای آزاد، فرستادن بچهها به خارج قبل از رسیدن به دانشگاه و… از جمله راهحلهایی است که گاهی توسط برخی از افراد استفاده میشوند. ما در متن بعدی قرار است به بررسی هرکدام از این راهحلها بپردازیم و دنبال بهترین راهحل برای نجات نسلهای بعدی باشیم.
🔶️برگرفته از گروه آموزشی بردار:
https://vrgl.ir/uz5JP
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
◀️ کودکی ما پر بود از لحظههای خلاقانه. لحظههایی که بیپروا پرسشگری میکردیم و هر روز به دنیای خودمان و دنیای اطرافمان جوری نگاه میکردیم که انگار اولین بار است داریم دنیا را میبینیم و قرار نیست هیچوقت برایمان تکراری بشود. اغلب چیزهایی که میدیدیم برایمان ذوقبرانگیز بود و پرواز کردن بر بالهای خیال مثل آب خوردن برایمان ساده بود. تا اینکه کمکم هفت سالمان شد. آرمانشهری برایمان ترسیم شده بود که اسمش را گذاشته بودند مدرسه. هی با خودمان میگفتیم کی هفت سالمان میشود که بتوانیم برویم مدرسه؟ آنجا درس بخوانیم و دکتر و مهندس و وزیر و وکیل بشویم. خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکردیم قدم به روزهای هفت سالگی گذاشتیم و با شاخهگلی در صف جشن شکوفهها ایستاده بودیم. شاید اولین تجربهای که از مدرسه به دست آوردیم را خوب به خاطر داشته باشیم. احتمالا وارد مدرسه شدیم و چشممان به انبوه بچههایی افتاد که با لباسهایی یک شکل کنار هم میدویدند. کسی چه میداند، شاید پر از حس اضطراب و نخواستن بودیم و نمیخواستیم دست مادرمان را رها کنیم. اما مجبور بودیم آنجا بمانیم و در حالی که کسی به این وضعیتمان کمترین توجهی نمیکرد به صف شدیم تا ناظم مدرسه، پشت میکروفونی با صدایی بلند قواعد پادگان نظامیاش را مرتب تکرار کند. با اضطرابی که دیگر تبدیل به بغض شده بود باید با لحنی تحکمی میشنیدیم که نباید بدون اجازه از جایتان بلند شوید. نباید بدون اجازه آب بخورید یا حتی سرویس بهداشتی بروید. نباید بدون اجازه حرف بزنید. جای بازی فقط در زنگ تفریحهای چند دقیقهای است و اینجا هرکس بیشتر درس بخواند آدم بهتری است.
🟠 آرمانشهری که ویران شد!
مدرسه دیگر اتوپیا نبود. مدرسه دیستوپیایی بود که لحظهبهلحظه تلاش بیشتری میکرد تا همه بچهها را یک سر و شکل کند. اگر در مدرسهای دولتی درس خوانده باشید حتما تصویر کلاسی شلوغپلوغ با میز و نیمکتهای درهم تنیده را بهخوبی در حافظهتان ثبت کردهاید. بین آن همه شلوغی چه اهمیتی داشت که شما به چه چیزی علاقه دارید یا از چه چیزی خوشتان نمیآید. مهم فقط تمام شدن طرح درس معلم طی یک فرایند ماشینی بود. سه هزار و دویست و چهل روز از روزهای عمرمان را با کم و زیادش در سازمانی به اسم مدرسه گذراندیم. در روزهایی که بیشترین نیاز را به کمک مدرسه داشتیم؛ هیچ به دادمان نرسید. مثل روزهای انتخاب رشته یا حتی در روزهایی که بحرانی به اسم کنکور را سر راهمان قرار داده بود. حتی بعدتر زمانی که خواستیم شغلی را انتخاب کنیم یا ازدواج کنیم. در هیچکدام از این موقعیتها مدرسه به کارمان نیامد و همیشه از خودمان پرسیدیم انتگرال به چه کار زندگیمان میآید یا چرا باید در علوم، طبیعت را به جای اینکه ببینیم و لمس کنیم باید بخوانیم و حفظ کنیم.
منِ دهه هفتادی پشت همان میز و نیمکتی نشستم که دههشصتیها هم آنجا بودند و دهه هشتادیها هم آمدند و تکیه بر همانجا زدند. حالا داریم میبینیم که دهه نودیها هم همانجاها هستند و هزاروچهارصدیها هم پشت صف انتظار مدرسه ایستادهاند. حتی اگر ریزتغییراتی در سیستمها و برنامههای درسی به وجود آمده باشد بازهم ناکارآمدیهای ساختاری و بنیادین مدرسه برای نسل جدید مشهود است. همانطور که برای نسل ما بود. اما نکته بااهمیت این است که نسلی باید روی کار بیایند و در برابر این چرخه ناکارآمدی ایستادگی کنند و مسیر تاریخ را برای نسلهای بعدی جور دیگری رقم بزنند. خب راهحلهای مختلفی وجود دارند و به ذهنمان میرسند برای اینکه جلوی برخی از تأثیرات مخرب مدرسه را بگیریم یا اینکه برخی از کمبودهایش را جبران کنیم. هرکدام از این راهحلها را میتوان در جای خودشان بررسی کرد. home schooling، معلم خصوصی، کلاسهای فوقبرنامه مختلف، مدرسههای خصوصی گرانقیمت، مدرسههای شناختی، مدرسههای آزاد، فرستادن بچهها به خارج قبل از رسیدن به دانشگاه و… از جمله راهحلهایی است که گاهی توسط برخی از افراد استفاده میشوند. ما در متن بعدی قرار است به بررسی هرکدام از این راهحلها بپردازیم و دنبال بهترین راهحل برای نجات نسلهای بعدی باشیم.
🔶️برگرفته از گروه آموزشی بردار:
https://vrgl.ir/uz5JP
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤1
🔶️ مدیر مدرسه به این نکته پی برد که دکارت بیش از کودکان عادی همسال خود احتیاج به استراحت دارد. به وی اجازه داد که صبحها تا هر ساعتی که میل دارد در خواب بماند و هر موقع که خواست به کلاسهای درس برود. دکارت هر موقع که احتیاج به تفکر داشت صبحها را در رختخواب میگذرانید. او هر وقت راجع به مدت اقامت خود در مدرسهی لافلش میاندیشید این نکته را تایید میکرد که این ساعات طویل و دلپذیر صبحانه، در سکوت مطلق، سرمنشأ اصلی همهی ابداعات او در فلسفه و ریاضیات بوده است.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👏1
🔵 مدرسه ای با معماری متفاوت وسط بابل!
مطالعه بیشتر در:
akhr.ir/9703879
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
مطالعه بیشتر در:
akhr.ir/9703879
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤1
💢فنلاند از سال ۲۰۰۰ تاکنون برترین نظام آموزشی جهان بوده، چرا؟
۱- نبود آزمون و امتحانات ملی: در فنلاند اعتقادی به تست و امتحان نیست، چون می دانند که آزمون به دانش آموز و معلم، آسیب های جبران ناپذیر می زند و فاقد ارزش و فایده است. تنها یک آزمون ملی در سال آخر دبیرستان و برای ورود به بعضی رشته های دانشگاهی وجود دارد که آن هم اختیاری است.
۲- اختیار و آزادی معلم: برخلاف رویکرد سنتی که معتقد به پاسخگو کردن معلم در قبال همه چیز است، در فنلاند تاکید بر مسئولیت پذیری و تخصص معلم است. این رویکرد زمانی جواب می دهد که مانند فنلاند در تربیت و استخدام معلم، نهایت سخت گیری و دقت لحاظ شود و سپس با خیال راحت، کلاس درس و دانش آموز را به او بسپارند.
۳- همکاری به جای رقابت: کشورهای اسکاندیناوی فرهنگ غیررقابتی دارند و شدیداً از ترویج روحیه رقابت میان مردم و کودکان خودداری می کنند. معتقدند که موفقیت واقعی و سالم، بدون نیاز به رقابت بدست می آید. رقابت مستلزم مقایسه است که فنلاندی ها مخالف مقایسه کردن کودکان هستند.
۴- در اولویت بودن نیازهای بنیادی (عدالت آموزشی) به جای درس در مدرسه؛ برابری اجتماعی، غذای سالم و رایگان، سلامت تن و روان، توجه به تفاوت ها و استعدادهای فردی.
۵- نبود عجله برای آغاز کردن آموزش رسمی: کلاس اول را یک سال دیرتر از عرف جهانی آغاز می کنند.
۶- عدم تاکید بر دانشگاه رفتن: دولت فنلاند امتیازات و گزینه های متعدد و جذاب را در اختیار دانش آموزان دبیرستانی گذاشته تا زندگی مستقل و شاغل بودن را زودتر تجربه کنند. در واقع تاکید بر شاخه فنی و حرفه ای است.
۷- کودکان فنلاندی دیرتر بیدار می شوند: مدارس مابین ساعت ۹ تا ۹:۴۵ باز می شود تا در راستای تحقیقات جهانی، کودکان و نوجوانان صبح ها بخوابند و سالم و سرحال باشند.
۸- ایجاد ارتباط صمیمانه و مستمر معلم با دانش آموزان: معلمان فنلاندی، شناخت کامل از روحیات و اخلاقیات دانش آموزان خود دارند و به همین دلیل رنجش و آزار و آسیب اتفاق نمی افتد.
۹- محیط ریلکس: آنها معتقدند که هرچه سخت گیری و فشار کمتر باشد، استرس کمتر و در نتیجه آرامش و اعتماد به نفس و پیشرفت بیشتر می شود. دارای کمترین محتوا و ساعات آموزشی و در عوض بیشترین تفریحات و سرگرمی ها را دارند.
۱۰- کمترین تکلیف و تمرین در جهان: آنها به طور میانگین در هفته حدود ۲ ساعت تکلیف خانه دارند. معتقدند که تکلیف زیاد منجر به استرس و بیمار در کودک می شود.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
۱- نبود آزمون و امتحانات ملی: در فنلاند اعتقادی به تست و امتحان نیست، چون می دانند که آزمون به دانش آموز و معلم، آسیب های جبران ناپذیر می زند و فاقد ارزش و فایده است. تنها یک آزمون ملی در سال آخر دبیرستان و برای ورود به بعضی رشته های دانشگاهی وجود دارد که آن هم اختیاری است.
۲- اختیار و آزادی معلم: برخلاف رویکرد سنتی که معتقد به پاسخگو کردن معلم در قبال همه چیز است، در فنلاند تاکید بر مسئولیت پذیری و تخصص معلم است. این رویکرد زمانی جواب می دهد که مانند فنلاند در تربیت و استخدام معلم، نهایت سخت گیری و دقت لحاظ شود و سپس با خیال راحت، کلاس درس و دانش آموز را به او بسپارند.
۳- همکاری به جای رقابت: کشورهای اسکاندیناوی فرهنگ غیررقابتی دارند و شدیداً از ترویج روحیه رقابت میان مردم و کودکان خودداری می کنند. معتقدند که موفقیت واقعی و سالم، بدون نیاز به رقابت بدست می آید. رقابت مستلزم مقایسه است که فنلاندی ها مخالف مقایسه کردن کودکان هستند.
۴- در اولویت بودن نیازهای بنیادی (عدالت آموزشی) به جای درس در مدرسه؛ برابری اجتماعی، غذای سالم و رایگان، سلامت تن و روان، توجه به تفاوت ها و استعدادهای فردی.
۵- نبود عجله برای آغاز کردن آموزش رسمی: کلاس اول را یک سال دیرتر از عرف جهانی آغاز می کنند.
۶- عدم تاکید بر دانشگاه رفتن: دولت فنلاند امتیازات و گزینه های متعدد و جذاب را در اختیار دانش آموزان دبیرستانی گذاشته تا زندگی مستقل و شاغل بودن را زودتر تجربه کنند. در واقع تاکید بر شاخه فنی و حرفه ای است.
۷- کودکان فنلاندی دیرتر بیدار می شوند: مدارس مابین ساعت ۹ تا ۹:۴۵ باز می شود تا در راستای تحقیقات جهانی، کودکان و نوجوانان صبح ها بخوابند و سالم و سرحال باشند.
۸- ایجاد ارتباط صمیمانه و مستمر معلم با دانش آموزان: معلمان فنلاندی، شناخت کامل از روحیات و اخلاقیات دانش آموزان خود دارند و به همین دلیل رنجش و آزار و آسیب اتفاق نمی افتد.
۹- محیط ریلکس: آنها معتقدند که هرچه سخت گیری و فشار کمتر باشد، استرس کمتر و در نتیجه آرامش و اعتماد به نفس و پیشرفت بیشتر می شود. دارای کمترین محتوا و ساعات آموزشی و در عوض بیشترین تفریحات و سرگرمی ها را دارند.
۱۰- کمترین تکلیف و تمرین در جهان: آنها به طور میانگین در هفته حدود ۲ ساعت تکلیف خانه دارند. معتقدند که تکلیف زیاد منجر به استرس و بیمار در کودک می شود.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍2
🔆 مجمع جهانی اقتصاد یا همان WEF (World Economic Forum) اخیرا و با مطالعه و مصاحبه با ۳۵۰ مدیر ارشد در پانزده کشور دنیا به نتایج جالبی درباره ۱۰ مهارت برتری که یک انسان موفق به آن نیاز خواهد داشت، رسیده اند که در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد:
1.Complex Problem Solving
مهارت حل مساله
که در زندگی روزمره بسته به نوع مساله(ساده یا پیچیده)نیاز است . گرچه طراحی و ساختار گرایی به روند حل مساله کمک می کند اما تصمیم گیری به موقع در موقعیت، موفقیت را بیشتر خواهد کرد که شامل: شناسایی مساله،ساختن تصویری واقعی از آن ،پیدا کردن راه حل مناسب ،تصمیم گیری،پیاده سازی و مانیتور کردن فیدبک ها می شود.
2. Critical Thinking
تفکر انتقادی
این مفهوم از 2500 سال پیش مطرح شده. فرد با این نوع مهارت توانایی این را خواهد داشت که ارتباط منطقی بین ایده ها را بفهمد و قدرت تشخیص و ارزیابی را داشته باشد. همچنین ارتباط و اهمیت ایده ها را درک کرده و خود قدرت بیان عقاید و نظرات خود را داشته باشد.این مهارت باعث پیشرفت مهارت های زبانی،خلاقیت و... در فرد می شود.
3.Creativity & Innovation:
یا همان خلاقیت و نوآوری که احتمالا همه دوستان با آن آشنا باشند.
خلاقیت و نوآوری در واقع تبدیل یک ایده یا تصویر جدید به یک واقعیت است. توانایی دید و درک جهان به روشی جدید برای پیدا کردن الگوهای مخفی و نادیده شده. البته خلاقیت و نوآوری دو روند دارد. تفکر و تولید.
اگر ایده یا تفکر جدید داشته باشید ولی نتوانید آن را عملی کنید می توان گفت خلاقیتی ندارید.
4.People Management:
مدیریت افراد
که اشاره به نقش پذیری به عنوان یک رویه در تربیت افراد یا انگیزه مند کردن آنها برای بهبود و اجرای بهتر است که سخت ترین و مهم ترین نقش در بحث های مدیریتی است.
5. Coordinating with Others:
مهارت هماهنگ شدن با دیگران
این مهارت شامل توانایی سازماندهی کار خود و لینک آن با دیگران است و توجه به فعالیت های مختلف به طور همزمان دارد. البته با اولویت بندی و تفویض اولویت در صورت لزوم.
6. Emotional Intelligence:
هوش هیجانی
این مهارت اشاره به توانایی فرد برای کنترل احساسات و استفاده از آن برای بالا بردن قدرت تفکر است.
افراد با هوش هیجانی بالا در تشکیل و حفظ روابط بین فردی و گروهی بهتر عمل می کنند.
7. Judgment & Decision Making
مهارت تصمیم گیری و قضاوت
در این مهارت فرد برای حل مشکلات از بین چند گزینه امکان پذیر،یک گزینه را انتخاب میکند. مساله ای که واضح و مشخص است ریسک پذیری و قبول آن از طرف فرد است.
این مهارت یک جزء کلیدی از مهارت های مدیریت محسوب می شود.
8. Servic- Orientation Management:
مدیریت سرویس گرا
که به توانایی و تمایل به پیش بینی،تشخیص و رفع نیاز دیگران گفته می شود. افراد دارای این مهارت در فراهم آوردن رضایت افراد و در دسترس و تمرکز افراد اطراف خود تلاش می کنند.
9. Negotiation
مذاکره
روشی است که افراد آن را برای حل و فصل اختلافات به کار میوگیرند.
در این روش افراد برای درک مساله و رسیدن به بهترین نتیجه ممکن تلاش می کنند.
در مذاکره افراد به دنبال منافع متقابل و حفظ یک رابطه کلیدی برای نتیجه ای موفقیت آمیزانه هستند.
10. Cognitive Flexibility
که از آن به انعطاف پذیری شناختی تعبیر می شود
توانایی ذهن است برای سوئیچ بین تفکر در دو مفهموم متفاوت یا به عبارتی تفکر در مورد مفاهیم متعدد به طور همزمان با در نظر گرفتن جنبه های مختلف فکری.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
1.Complex Problem Solving
مهارت حل مساله
که در زندگی روزمره بسته به نوع مساله(ساده یا پیچیده)نیاز است . گرچه طراحی و ساختار گرایی به روند حل مساله کمک می کند اما تصمیم گیری به موقع در موقعیت، موفقیت را بیشتر خواهد کرد که شامل: شناسایی مساله،ساختن تصویری واقعی از آن ،پیدا کردن راه حل مناسب ،تصمیم گیری،پیاده سازی و مانیتور کردن فیدبک ها می شود.
2. Critical Thinking
تفکر انتقادی
این مفهوم از 2500 سال پیش مطرح شده. فرد با این نوع مهارت توانایی این را خواهد داشت که ارتباط منطقی بین ایده ها را بفهمد و قدرت تشخیص و ارزیابی را داشته باشد. همچنین ارتباط و اهمیت ایده ها را درک کرده و خود قدرت بیان عقاید و نظرات خود را داشته باشد.این مهارت باعث پیشرفت مهارت های زبانی،خلاقیت و... در فرد می شود.
3.Creativity & Innovation:
یا همان خلاقیت و نوآوری که احتمالا همه دوستان با آن آشنا باشند.
خلاقیت و نوآوری در واقع تبدیل یک ایده یا تصویر جدید به یک واقعیت است. توانایی دید و درک جهان به روشی جدید برای پیدا کردن الگوهای مخفی و نادیده شده. البته خلاقیت و نوآوری دو روند دارد. تفکر و تولید.
اگر ایده یا تفکر جدید داشته باشید ولی نتوانید آن را عملی کنید می توان گفت خلاقیتی ندارید.
4.People Management:
مدیریت افراد
که اشاره به نقش پذیری به عنوان یک رویه در تربیت افراد یا انگیزه مند کردن آنها برای بهبود و اجرای بهتر است که سخت ترین و مهم ترین نقش در بحث های مدیریتی است.
5. Coordinating with Others:
مهارت هماهنگ شدن با دیگران
این مهارت شامل توانایی سازماندهی کار خود و لینک آن با دیگران است و توجه به فعالیت های مختلف به طور همزمان دارد. البته با اولویت بندی و تفویض اولویت در صورت لزوم.
6. Emotional Intelligence:
هوش هیجانی
این مهارت اشاره به توانایی فرد برای کنترل احساسات و استفاده از آن برای بالا بردن قدرت تفکر است.
افراد با هوش هیجانی بالا در تشکیل و حفظ روابط بین فردی و گروهی بهتر عمل می کنند.
7. Judgment & Decision Making
مهارت تصمیم گیری و قضاوت
در این مهارت فرد برای حل مشکلات از بین چند گزینه امکان پذیر،یک گزینه را انتخاب میکند. مساله ای که واضح و مشخص است ریسک پذیری و قبول آن از طرف فرد است.
این مهارت یک جزء کلیدی از مهارت های مدیریت محسوب می شود.
8. Servic- Orientation Management:
مدیریت سرویس گرا
که به توانایی و تمایل به پیش بینی،تشخیص و رفع نیاز دیگران گفته می شود. افراد دارای این مهارت در فراهم آوردن رضایت افراد و در دسترس و تمرکز افراد اطراف خود تلاش می کنند.
9. Negotiation
مذاکره
روشی است که افراد آن را برای حل و فصل اختلافات به کار میوگیرند.
در این روش افراد برای درک مساله و رسیدن به بهترین نتیجه ممکن تلاش می کنند.
در مذاکره افراد به دنبال منافع متقابل و حفظ یک رابطه کلیدی برای نتیجه ای موفقیت آمیزانه هستند.
10. Cognitive Flexibility
که از آن به انعطاف پذیری شناختی تعبیر می شود
توانایی ذهن است برای سوئیچ بین تفکر در دو مفهموم متفاوت یا به عبارتی تفکر در مورد مفاهیم متعدد به طور همزمان با در نظر گرفتن جنبه های مختلف فکری.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
Telegram
attach 📎
🔴 به شهوت مقالهنویسی پایان دهید!
✍🏼 احسانمحمدی/ عصرایران
🔹 از خیابان انقلاب که رد میشوم پرتکرارترین جمله هایی که از دادزنها میشنوم این است:
- مقاله، پایاننامه!
- مقاله ISI هم داریم! بفرمایید زیرزمین!
- پایاننامه دکترا!
🔹آش آنقدر شور است که گاهی حتی به دیوار سیمانی و نردههای فلزی دانشگاه محترم تهران هم آگهیهای تبلیغاتیشان را میچسبانند. مدتها جلوی دانشگاه علوم تحقیقات تهران شمال روی آسفالت همین چیزها را نوشته بودند که امکان کندنش نباشد!
🔹وقتی کالایی زیاد تبلیغ میشود یعنی مشتریاش هست. یعنی کسانی هستند که میروند پایان نامه و مقاله سفارش میدهند. پولمی دهند به یکسری دانشآموخته دانشگاه که کار پیدا نکردهاند و آنها هم بر اساس درخواست مقاله و پایاننامه مینویسند. حتی مقاله ISI، ترجمهمی کنند و گاهی واسطهگری برای انتشار در ژورنالهای خارجی را هم انجام میدهند! سفارشدهنده راضی، تولیدکننده راضی!
🔹دوست دارم مثل کودک قصه هانس کریستن اندرسون فریاد بزنم: این پادشاه لُخت است، به شهوت ملی مقالهنویسی پایان بدهید!
🔹بخش بزرگی از تولیدات مقاله بیفایده، بیخواننده، بدون سود برای کشور و کپی-کاری محض و سفارشی است. از دانشجوی ارشد و دکتری گرفته تا عضو هیات علمی محترم و معزز! دسته اول در تمنای نمره و پاسکردن واحد و اخذ مدرک و صاف کردن جاده مهاجرت تحصیلی و گروه دوم برای ارتقا و اضافه حقوق و پُست گرفتن!
🔹حساب مقالات مفید و کاربردی جداست. تکرار میکنم مقالات ارزشمندی که نتیجه پژوهش واقعی هستند را باید روی چشم گذاشت اما بخش اعظم مقالات و پایاننامه ها «تورم علمی» و «توهم دانش» ایجاد میکند. هزینه اضافی بر کشور وارد میکند و اصولاً دستاورد این همه مقاله چیست؟ به تولید علم و نوآوری کمک کرده؟ به رونق اقتصاد کشور انجامیده؟ کارآفرینی ایجاد کرده؟ از حجم واردات کاسته؟ به صادرات اضافه کرده؟ این مسابقه «هرکی بیشتر مقاله بنویسه دانشمندتره» نهایتی ندارد؟
🔹انتظار نمیرود که پژوهشگران زمینهساز اختراع برق و تلفن شوند! کار پژوهش از اختراع و کارآفرینی جداست اما هیچ مرجعی نیست که بررسی کند تولید این همه مقاله چه سودی دارد؟ جز اینکه کسی رزومه علمی اش قوی تر می شود و می تواند پُست بهتر و حقوق بیشتری بگیرد! برای سومین بار تکرار میکنم که مقاله ارزشمند است اما هر مقالهای ارزشمند نیست.
🔹برخی بر این باورند که کار پژوهشگر فقط پژوهش است نه تبدیل ایده به کار. اسم این همه کپی-کاری متقلبانه را «پژوهش» نگذاریم. بسیاری از مقالاتی که به اسم استادان دانشگاهی منتشر میشود نتیجه زحمت دانشجویان است! چه اصراری داریم به خودمان دروغ بگوییم؟ همین الان اعلام کنند ایرانیان با تولید و انتشار 80 میلیون مقاله ISI رتبه اول دنیا را به دست آوردند، نتیجه؟ این عطش و شهوت اول شدن در هر چیزی ولی با دوپینگ و کپیکاری به سود کیست؟
🔹 محمدجواد دهقانی سرپرست پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) اعلام کرد ایران رتبه اول دنیا در تولید مقالات برتر را به دست آورد. 5 پله بالاتر از ژاپن، 12 پله بالاتر از آلمان و 20 پله بالاتر از آمریکا! بعد راهکارمان برای کنترل بازار ارز برخورد است و در میدان ترهبار با ارائه کارت ملی، گوشت یخزده توزیع میکنیم، برای نجات از شر ریزگردها باید دعا کنیم و پراید می شود بنزمان!
🔹 در دانشگاه جایی که باید ایده بیافریند و راهکار بدهد برای گذر از چالش های اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی و .. کشور مسابقه تولید مقاله راه انداختهایم و به آن فخر هم میفروشیم!
🔹تا زمانی که مقاله و پایاننامهها به معیار وزنکشی برای اعطای عناوین پروفسور و دکتر و استاد و محقق و ... باشد، در روی همین پاشنه میچرخد.
🔹دانشگاه و علم پیشبرنده یک کشور هستند، بدا به روزگاری که آنها هم به حلقه کپیکاری و سرقت دسترنج دیگران و دور باطلِ و تولید بیفایده بپیوندند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
✍🏼 احسانمحمدی/ عصرایران
🔹 از خیابان انقلاب که رد میشوم پرتکرارترین جمله هایی که از دادزنها میشنوم این است:
- مقاله، پایاننامه!
- مقاله ISI هم داریم! بفرمایید زیرزمین!
- پایاننامه دکترا!
🔹آش آنقدر شور است که گاهی حتی به دیوار سیمانی و نردههای فلزی دانشگاه محترم تهران هم آگهیهای تبلیغاتیشان را میچسبانند. مدتها جلوی دانشگاه علوم تحقیقات تهران شمال روی آسفالت همین چیزها را نوشته بودند که امکان کندنش نباشد!
🔹وقتی کالایی زیاد تبلیغ میشود یعنی مشتریاش هست. یعنی کسانی هستند که میروند پایان نامه و مقاله سفارش میدهند. پولمی دهند به یکسری دانشآموخته دانشگاه که کار پیدا نکردهاند و آنها هم بر اساس درخواست مقاله و پایاننامه مینویسند. حتی مقاله ISI، ترجمهمی کنند و گاهی واسطهگری برای انتشار در ژورنالهای خارجی را هم انجام میدهند! سفارشدهنده راضی، تولیدکننده راضی!
🔹دوست دارم مثل کودک قصه هانس کریستن اندرسون فریاد بزنم: این پادشاه لُخت است، به شهوت ملی مقالهنویسی پایان بدهید!
🔹بخش بزرگی از تولیدات مقاله بیفایده، بیخواننده، بدون سود برای کشور و کپی-کاری محض و سفارشی است. از دانشجوی ارشد و دکتری گرفته تا عضو هیات علمی محترم و معزز! دسته اول در تمنای نمره و پاسکردن واحد و اخذ مدرک و صاف کردن جاده مهاجرت تحصیلی و گروه دوم برای ارتقا و اضافه حقوق و پُست گرفتن!
🔹حساب مقالات مفید و کاربردی جداست. تکرار میکنم مقالات ارزشمندی که نتیجه پژوهش واقعی هستند را باید روی چشم گذاشت اما بخش اعظم مقالات و پایاننامه ها «تورم علمی» و «توهم دانش» ایجاد میکند. هزینه اضافی بر کشور وارد میکند و اصولاً دستاورد این همه مقاله چیست؟ به تولید علم و نوآوری کمک کرده؟ به رونق اقتصاد کشور انجامیده؟ کارآفرینی ایجاد کرده؟ از حجم واردات کاسته؟ به صادرات اضافه کرده؟ این مسابقه «هرکی بیشتر مقاله بنویسه دانشمندتره» نهایتی ندارد؟
🔹انتظار نمیرود که پژوهشگران زمینهساز اختراع برق و تلفن شوند! کار پژوهش از اختراع و کارآفرینی جداست اما هیچ مرجعی نیست که بررسی کند تولید این همه مقاله چه سودی دارد؟ جز اینکه کسی رزومه علمی اش قوی تر می شود و می تواند پُست بهتر و حقوق بیشتری بگیرد! برای سومین بار تکرار میکنم که مقاله ارزشمند است اما هر مقالهای ارزشمند نیست.
🔹برخی بر این باورند که کار پژوهشگر فقط پژوهش است نه تبدیل ایده به کار. اسم این همه کپی-کاری متقلبانه را «پژوهش» نگذاریم. بسیاری از مقالاتی که به اسم استادان دانشگاهی منتشر میشود نتیجه زحمت دانشجویان است! چه اصراری داریم به خودمان دروغ بگوییم؟ همین الان اعلام کنند ایرانیان با تولید و انتشار 80 میلیون مقاله ISI رتبه اول دنیا را به دست آوردند، نتیجه؟ این عطش و شهوت اول شدن در هر چیزی ولی با دوپینگ و کپیکاری به سود کیست؟
🔹 محمدجواد دهقانی سرپرست پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) اعلام کرد ایران رتبه اول دنیا در تولید مقالات برتر را به دست آورد. 5 پله بالاتر از ژاپن، 12 پله بالاتر از آلمان و 20 پله بالاتر از آمریکا! بعد راهکارمان برای کنترل بازار ارز برخورد است و در میدان ترهبار با ارائه کارت ملی، گوشت یخزده توزیع میکنیم، برای نجات از شر ریزگردها باید دعا کنیم و پراید می شود بنزمان!
🔹 در دانشگاه جایی که باید ایده بیافریند و راهکار بدهد برای گذر از چالش های اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی و .. کشور مسابقه تولید مقاله راه انداختهایم و به آن فخر هم میفروشیم!
🔹تا زمانی که مقاله و پایاننامهها به معیار وزنکشی برای اعطای عناوین پروفسور و دکتر و استاد و محقق و ... باشد، در روی همین پاشنه میچرخد.
🔹دانشگاه و علم پیشبرنده یک کشور هستند، بدا به روزگاری که آنها هم به حلقه کپیکاری و سرقت دسترنج دیگران و دور باطلِ و تولید بیفایده بپیوندند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
Telegram
attach 📎
👍2
🔶️ "تعلیم و تربیت" باید....
✅ برای "انسان سازی" باشد،
❌نه پرورش دادنِ انسان نماهای تحصیل كرده ...
🖋 مارک تواین
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
✅ برای "انسان سازی" باشد،
❌نه پرورش دادنِ انسان نماهای تحصیل كرده ...
🖋 مارک تواین
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤2👍2
EDU_Volume 25_Issue 1_Pages 5-22.pdf
469.4 KB
#معرفی_مقاله
🔷️نقدی تبارشناسانه بر مفهوم دانش آموز نخبه در آموزش و پرورش معاصر ایران
پژوهشگران: آقای شهداد عبداللهی، دکتر یحیی قائدی، دکتر سعید ضرغامی، دکتر رمضان برخورداری
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔷️نقدی تبارشناسانه بر مفهوم دانش آموز نخبه در آموزش و پرورش معاصر ایران
پژوهشگران: آقای شهداد عبداللهی، دکتر یحیی قائدی، دکتر سعید ضرغامی، دکتر رمضان برخورداری
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔴 بحران دانش
🔷️بخش هایی از سخنرانی بیژن عبدالکریمی
همان گونه که بارها گفته ام ما امروز با یک «برهوت» روبروییم. فهم مسائل نظام آموزشی و دانشگاهی و پژوهشی ما مستقل از درک این برهوت فکری و فرهنگی امکان پذیر نیست.
سخن در این است که ما در دانشگاههای مان و اساساً در نظام آموزشیمان، اعم از آموزش و پرورش و دانشگاه، با یک بحران جدی، و حتی میتوانیم بگوییم با یک فاجعة ملی مواجه هستیم. در مورد آموزش و پرورش و دانشگاه هایمان بارها گفتهام که ما با یک هولوکاست انسانی مواجهیم. 20 میلیون کودک و نوجوان و جوان را در مدارس و دبیرستان ها و دانشگاه ها نابود میکنیم و به خانواده ها و جامعه تحویل شان می دهیم.
من در مقام یک پدر، وقتی به سرنوشت فرزندانم فکر میکنم، به شدت نگرانم که فرزاندانم با 10 سال تحصیل در آموزش و پرورش و چهار سال در دانشگاه، چه آینده ای خواهند داشت؟ این نظام آموزشی افرادی تربیت می کند که سادهترین مسائل زندگی شان را نمی توانند حل کنند، هیچ نظام ارزشی ندارند و فاقد هر گونه قدرت جهت یابی در زندگی شان هستند. به سندهای چشم- انداز نگاه کنیم، قرار است دانشگاه هایمان کشور را به توسعه، یعنی برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری و سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی و تولید ملی برسانند. کیست که بپذیرد دانشگاه ما توانسته است در امر توسعه کشور کمک کند؟ دانشگاه ما قرار است به نیازها و مقتضیات فرهنگی و جغرافیایی پاسخ دهد، به ترویج اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی و انقلابی، به مشارکت بیشتر مردم در جامعه، به عدالت اجتماعی، به حفظ کرامت و حقوق انسانی و... بپردازد.
اما ما نه فقط از این آرمان ها فاصله داریم بلکه طی طریق معکوس میکنیم. قرار بوده دانشگاههای ما سببرشد رفاه، امنیت و تأمین اجتماعی، ایجاد فرصتهای برابر و توزیع مناسب درآمد، مستحکم شدن نهاد خانواده، از بینبردن فقر، فساد و تبعیض و... شود، قرار بوده انسان طراز اول اسلامی بسازیم، در منطقه و در آسیا رتبه هایی کسبکنیم و غیره، اما همة این ها هیچ نسبتی با واقعیت دانشگاهها و با آنچه درجامعه صورت میگیرد، ندارد. اولاً سیاست مدارها و مدیران ما فکر میکنند مسألة دانشگاهها و نظام آموزشی ما یک مسألة بروکراتیک، اداری، اجرایی و دیوان سالارانه است، در حالی که به هیچ وجه چنین نیست. ما نه با یک مسأله بلکه با یک بحران مواجهیم؛ به اعتقاد من پاشنة آشیل مشکلات ما اینجاست که مسائل مان را خیلی ساده می انگاریم. ما باید به بحران نظام آموزشی و دانشگاه هایمان در سطح عمیق تر دیگری پاسخ دهیم. مسأله، مسأله ای اداری و بوروکراتیک و اجرایی نیست. فراموش نکنیم که کارِ متفکر، گشودن افق، تغییر افق و قوامبخشی به تفکر است. دانشمندان و سیاست مداران، مدیران و دیوانسالاران نمیتوانند افق را تغییر دهند. دانشگاه های ما فاقد است و هر گونه برنامه ریزی در این دانشگاه های مرده عقیم و بی ثمر حیات خواهد ماند.
ما نیازمند دمیده شدن دمی مسیحایی به جان سرد و فسردة دانشگاه هایمان هستیم و این امر محصل نمی شود مگر روح تازه ای به پیکر فرهنگ مرده جامعه مان دمیده شود. هیچ کس به روح دانشگاه توجه ندارد و این تنها متفکرانند که به این روح می اندیشند.
ما باید به وجود عنصری اساسی و بنیادین در دانشگاه هایمان بیندیشیم که در دانشگاه ایرانی غایب است و بدون آن هیچ تلاشی به ثمر نمینشیند. بدون توجه به این عنصر بنیادین در واقع همة سرمایههای مادی، معنوی، انسانی، اجتماعی و تاریخی مان را هدر داده و خواهیم داد. زمانه، جامعه و فرهنگ ما نسبت خویش را تجدید با حقیقت گم کرده است و با حقیقت بی نسبت شده است.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔷️بخش هایی از سخنرانی بیژن عبدالکریمی
همان گونه که بارها گفته ام ما امروز با یک «برهوت» روبروییم. فهم مسائل نظام آموزشی و دانشگاهی و پژوهشی ما مستقل از درک این برهوت فکری و فرهنگی امکان پذیر نیست.
سخن در این است که ما در دانشگاههای مان و اساساً در نظام آموزشیمان، اعم از آموزش و پرورش و دانشگاه، با یک بحران جدی، و حتی میتوانیم بگوییم با یک فاجعة ملی مواجه هستیم. در مورد آموزش و پرورش و دانشگاه هایمان بارها گفتهام که ما با یک هولوکاست انسانی مواجهیم. 20 میلیون کودک و نوجوان و جوان را در مدارس و دبیرستان ها و دانشگاه ها نابود میکنیم و به خانواده ها و جامعه تحویل شان می دهیم.
من در مقام یک پدر، وقتی به سرنوشت فرزندانم فکر میکنم، به شدت نگرانم که فرزاندانم با 10 سال تحصیل در آموزش و پرورش و چهار سال در دانشگاه، چه آینده ای خواهند داشت؟ این نظام آموزشی افرادی تربیت می کند که سادهترین مسائل زندگی شان را نمی توانند حل کنند، هیچ نظام ارزشی ندارند و فاقد هر گونه قدرت جهت یابی در زندگی شان هستند. به سندهای چشم- انداز نگاه کنیم، قرار است دانشگاه هایمان کشور را به توسعه، یعنی برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری و سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی و تولید ملی برسانند. کیست که بپذیرد دانشگاه ما توانسته است در امر توسعه کشور کمک کند؟ دانشگاه ما قرار است به نیازها و مقتضیات فرهنگی و جغرافیایی پاسخ دهد، به ترویج اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی و انقلابی، به مشارکت بیشتر مردم در جامعه، به عدالت اجتماعی، به حفظ کرامت و حقوق انسانی و... بپردازد.
اما ما نه فقط از این آرمان ها فاصله داریم بلکه طی طریق معکوس میکنیم. قرار بوده دانشگاههای ما سببرشد رفاه، امنیت و تأمین اجتماعی، ایجاد فرصتهای برابر و توزیع مناسب درآمد، مستحکم شدن نهاد خانواده، از بینبردن فقر، فساد و تبعیض و... شود، قرار بوده انسان طراز اول اسلامی بسازیم، در منطقه و در آسیا رتبه هایی کسبکنیم و غیره، اما همة این ها هیچ نسبتی با واقعیت دانشگاهها و با آنچه درجامعه صورت میگیرد، ندارد. اولاً سیاست مدارها و مدیران ما فکر میکنند مسألة دانشگاهها و نظام آموزشی ما یک مسألة بروکراتیک، اداری، اجرایی و دیوان سالارانه است، در حالی که به هیچ وجه چنین نیست. ما نه با یک مسأله بلکه با یک بحران مواجهیم؛ به اعتقاد من پاشنة آشیل مشکلات ما اینجاست که مسائل مان را خیلی ساده می انگاریم. ما باید به بحران نظام آموزشی و دانشگاه هایمان در سطح عمیق تر دیگری پاسخ دهیم. مسأله، مسأله ای اداری و بوروکراتیک و اجرایی نیست. فراموش نکنیم که کارِ متفکر، گشودن افق، تغییر افق و قوامبخشی به تفکر است. دانشمندان و سیاست مداران، مدیران و دیوانسالاران نمیتوانند افق را تغییر دهند. دانشگاه های ما فاقد است و هر گونه برنامه ریزی در این دانشگاه های مرده عقیم و بی ثمر حیات خواهد ماند.
ما نیازمند دمیده شدن دمی مسیحایی به جان سرد و فسردة دانشگاه هایمان هستیم و این امر محصل نمی شود مگر روح تازه ای به پیکر فرهنگ مرده جامعه مان دمیده شود. هیچ کس به روح دانشگاه توجه ندارد و این تنها متفکرانند که به این روح می اندیشند.
ما باید به وجود عنصری اساسی و بنیادین در دانشگاه هایمان بیندیشیم که در دانشگاه ایرانی غایب است و بدون آن هیچ تلاشی به ثمر نمینشیند. بدون توجه به این عنصر بنیادین در واقع همة سرمایههای مادی، معنوی، انسانی، اجتماعی و تاریخی مان را هدر داده و خواهیم داد. زمانه، جامعه و فرهنگ ما نسبت خویش را تجدید با حقیقت گم کرده است و با حقیقت بی نسبت شده است.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍3
Forwarded from خشت کج | نقد نظام آموزشی
🔶️ معرفی کتاب
🔴 کتاب «آموزش علیه آموزش» برای خواندن نیست بلکه برای نجات دادن است.
هدف این اثر بی اثر کردن آثار تعلیم و تربیت فاجعه باری است که اثر بخشی هر گونه اقدام اصلاحی را بی اثر می کند؛ این کتاب برای آگاهی از پیامدهای پنهان فاجعه ی تعلیم و تربیت آسیب زا نیست بلکه فراتر از آن بستریابی برای تغییر بنیادین مفروضه های زیرین سازه های نظری تفکراتی است که منجر به آسیب های جبران ناپذیر تربیتی در کودکان و نوجوانان می شود.
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
🔴 کتاب «آموزش علیه آموزش» برای خواندن نیست بلکه برای نجات دادن است.
هدف این اثر بی اثر کردن آثار تعلیم و تربیت فاجعه باری است که اثر بخشی هر گونه اقدام اصلاحی را بی اثر می کند؛ این کتاب برای آگاهی از پیامدهای پنهان فاجعه ی تعلیم و تربیت آسیب زا نیست بلکه فراتر از آن بستریابی برای تغییر بنیادین مفروضه های زیرین سازه های نظری تفکراتی است که منجر به آسیب های جبران ناپذیر تربیتی در کودکان و نوجوانان می شود.
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
👍2
Forwarded from خشت کج | نقد نظام آموزشی
◀️ کتاب «آموزش علیه آموزش» نوشته عبدالعظیم کریمی به مقوله تعلیم و تربیت می پردازد. آن گونه که نویسنده در پیش گفتار آورده: «این کتاب برای ساختن پایههای تعلیم و تربیت پایدار نیست بلکه برای ویران کردن پایههای ساختمان خالی از روح تعلیم و تربیتی است که به جای شکفتن، میشکوفاند؛ به جای تراشیدن میافزاید. به جای پاک کردن آلوده میسازد و به جای اکتشاف ثروت از معادن به انتقال ثروت در مخازن مشغول است و نام آن را خدمت به تعلیم و تربیت میگذارد اما نتیجه آن کشتار بی رحمانه استعدادهاست و به جاست که قبل از هر چیز، در برداشتن این مانع مرموز اقدام شود.»
عنوان گفتار نخست این کتاب «فاجعه فقدان حس فاجعه در آموزش و پرورش» است. «فاجعه تربیت علیه تربیت»، عنوان گفتار دوم کتاب «آموزش علیه آموزش» است. در این گفتار می خوانیم که «آنچه فرزندان ما را از تربیت درست دور کرده، درستانگاریهای نادرستی است که ما بزرگسالان به نام تربیت در حال محقق ساختن آن هستیم. از این رو، بزرگترین مشکل تربیت شدن کودکان، همانا تربیت کردن آنهاست. اما به راستی چگونه «تربیت» علیه «تربیت» عمل میکند؟ مراد از تربیت چیست که خود مانع تربیت می شود؟»
گفتار سوم کتاب با عنوان «فاجعه تحول علیه تحول» به این مساله می پردازد که «هرقدر بیشتر درپی ایجاد تحول باشیم، کمتر به احیای تحول کمک می کنیم. هر قدر بیشتر به دنبال «تغییر» باشیم، کمتر به ظهور تغییر در خود، یاری می رسانیم و هرچه بیشتر طرح و نفشه برای ایجاد تحول داشته باشیم، کمتر به ریشه تحول خواهی و تحول زایی پی می بریم. این یک معادله وارونه در گفتمان تحول خواهی است که بین «ایجاد» و «احیا» رابطه ای معکوس برقرار می شود.
«فاجعه پژوهش علیه پژوهش» عنوان گفتار چهارم کتاب است. در این فصل آمده «گرچه عصر کنونی را به یک معنا عصر پژوهش های علمی پیشرفته نامیده اند اما هیچ دورهای از تاریخ، تحولات علمی و پژوهشی تا این اندازه از فرهنگ پژوهش و روح پژوهشگری خودجوش و زایا تهی نبوده به گونه ای که هرگونه پژوهشی، خود مخفیگاه مرگ پژوهش میشود؛ یعنی فاجعه پژوهش علیه پژوهش به نام پژوهش!»
کتاب «آموزش علیه آموزش» برای خواندن نیست بلکه برای نجات دادن است. هدف این اثر بی اثر کردن آثار تعلیم و تربیت فاجعهباری است که اثر بخشی هر گونه اقدام اصلاحی را بی اثر میکند؛ این کتاب برای آگاهی از پیامدهای پنهان فاجعهی تعلیم و تربیت آسیبزا نیست بلکه فراتر از آن بستریابی برای تغییر بنیادین مفروضههای زیرین سازههای نظری تفکراتی است که منجر به آسیبهای جبرانناپذیر تربیتی در کودکان و نوجوانان میشود.
عبدالعظیم کریمی در شش گفتار نکات بسیار مفیدی درباره نقاط ضعف تعلیم و تربیت بیان میکند.
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
عنوان گفتار نخست این کتاب «فاجعه فقدان حس فاجعه در آموزش و پرورش» است. «فاجعه تربیت علیه تربیت»، عنوان گفتار دوم کتاب «آموزش علیه آموزش» است. در این گفتار می خوانیم که «آنچه فرزندان ما را از تربیت درست دور کرده، درستانگاریهای نادرستی است که ما بزرگسالان به نام تربیت در حال محقق ساختن آن هستیم. از این رو، بزرگترین مشکل تربیت شدن کودکان، همانا تربیت کردن آنهاست. اما به راستی چگونه «تربیت» علیه «تربیت» عمل میکند؟ مراد از تربیت چیست که خود مانع تربیت می شود؟»
گفتار سوم کتاب با عنوان «فاجعه تحول علیه تحول» به این مساله می پردازد که «هرقدر بیشتر درپی ایجاد تحول باشیم، کمتر به احیای تحول کمک می کنیم. هر قدر بیشتر به دنبال «تغییر» باشیم، کمتر به ظهور تغییر در خود، یاری می رسانیم و هرچه بیشتر طرح و نفشه برای ایجاد تحول داشته باشیم، کمتر به ریشه تحول خواهی و تحول زایی پی می بریم. این یک معادله وارونه در گفتمان تحول خواهی است که بین «ایجاد» و «احیا» رابطه ای معکوس برقرار می شود.
«فاجعه پژوهش علیه پژوهش» عنوان گفتار چهارم کتاب است. در این فصل آمده «گرچه عصر کنونی را به یک معنا عصر پژوهش های علمی پیشرفته نامیده اند اما هیچ دورهای از تاریخ، تحولات علمی و پژوهشی تا این اندازه از فرهنگ پژوهش و روح پژوهشگری خودجوش و زایا تهی نبوده به گونه ای که هرگونه پژوهشی، خود مخفیگاه مرگ پژوهش میشود؛ یعنی فاجعه پژوهش علیه پژوهش به نام پژوهش!»
کتاب «آموزش علیه آموزش» برای خواندن نیست بلکه برای نجات دادن است. هدف این اثر بی اثر کردن آثار تعلیم و تربیت فاجعهباری است که اثر بخشی هر گونه اقدام اصلاحی را بی اثر میکند؛ این کتاب برای آگاهی از پیامدهای پنهان فاجعهی تعلیم و تربیت آسیبزا نیست بلکه فراتر از آن بستریابی برای تغییر بنیادین مفروضههای زیرین سازههای نظری تفکراتی است که منجر به آسیبهای جبرانناپذیر تربیتی در کودکان و نوجوانان میشود.
عبدالعظیم کریمی در شش گفتار نکات بسیار مفیدی درباره نقاط ضعف تعلیم و تربیت بیان میکند.
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
👍2