Forwarded from خشت کج | نقد نظام آموزشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬جان دیویی فیلسوف مشهور پراگماتیسم که تمرکز جدی روی فلسفه آموزش و پرورش داشت در اینجا از دانشگاه نرفتن و تفاوت میان تحصیلات و کسب دانش، با رفتن به دانشگاه سخن میگوید.
🏬در زمانهی کنونی، بهویژه در سیستم آموزشی ما، دانشگاه دیگر محتوا و کارکرد خود را از دست داده است و دیگر نه محل تحصیل واقعی، بلکه محل فروش مدارکی تهی از ارزش است که در نهایت تنها به سود سوداگران و کاسبان حیطهی آموزش تمام میشود و بس. جایی که فقط عدهای را سالها مشغول میکند و از پول و زمان و زندگی آنان تغذیه میکند و آن خریداران را نیز مست خیالاتی خوش اما خام میسازد. فروش خیالاتِ باطل که مشتریان آن بیشتر عدهای سادهانگارند که با همهنوع انگیزهای، به جز ذوق و علاقهی شخصی به کسب دانش وارد آن میشوند.
✒ برگردان: آرین رسولی
📚کتابهای مهم دیویی در حیطهی آموزش:
عقاید آموزشی من-مدرسه و جامعه- کودک و برنامه آموزشی- رغبت و کوشش در تعلیم و تربیت-دموکراسی و تعلیم و تربیت-تجربه و آموزش.
◀️ برگرفته از :
https://www.instagram.com/reel/Ch5JuRFMPJ4/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
🏬در زمانهی کنونی، بهویژه در سیستم آموزشی ما، دانشگاه دیگر محتوا و کارکرد خود را از دست داده است و دیگر نه محل تحصیل واقعی، بلکه محل فروش مدارکی تهی از ارزش است که در نهایت تنها به سود سوداگران و کاسبان حیطهی آموزش تمام میشود و بس. جایی که فقط عدهای را سالها مشغول میکند و از پول و زمان و زندگی آنان تغذیه میکند و آن خریداران را نیز مست خیالاتی خوش اما خام میسازد. فروش خیالاتِ باطل که مشتریان آن بیشتر عدهای سادهانگارند که با همهنوع انگیزهای، به جز ذوق و علاقهی شخصی به کسب دانش وارد آن میشوند.
✒ برگردان: آرین رسولی
📚کتابهای مهم دیویی در حیطهی آموزش:
عقاید آموزشی من-مدرسه و جامعه- کودک و برنامه آموزشی- رغبت و کوشش در تعلیم و تربیت-دموکراسی و تعلیم و تربیت-تجربه و آموزش.
◀️ برگرفته از :
https://www.instagram.com/reel/Ch5JuRFMPJ4/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
🔷️ جان دیویی،اندیشمند امریکایی میگوید مدرسه باید فضایی برای یادگرفتن راه و رسم زندگی باشد و قابلیتهای فردی یادگیرندگان را همهجانبه پرورش دهد.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍1
«سکسکه» در فرد یا در نظام آموزشی؟
معرفی فیلم
پیشکش به دلاوری و پهلوانیِ اسماعیل نصراللهی، رتبه 25 کنکور سراسری علوم انسانی سال 1402
آموزش مقولهای همگانی است و ذیل حقوق بنیادین شهروندی دستهبندی میشود. به این معنا که اگر شهروندی نتواند به آموزش باکیفیت و رایگان دسترسی داشته باشد، نقض سیستماتیک حقوق او صورت گرفته است. از این منظر وظیفهی نظام آموزشی، برقراری جامعهای انتگراتیو و دربرگیرنده است؛ به این معنی که هیچ شخصی ولو یک نفر، از دایرهی شمولیت بیرون نماند. مسئله تنها بر سر تحصیل و یادگیری نیست، بلکه نظام آموزشی به مثابه نهادی رسمیتبخش، حضور شهروند به عنوان عضو فعال جامعه را تأیید میکند و موجب بهرسمیتشناختن او در میان جمع و سایر شهروندان میشود. از این منظر، نظام آموزشی دستکم به عنوان یکی از مهمترین نهادهایی عمل میکند که شخص میتواند از آن طریق خود را در جامعه اعتباریابی کرده و احساس زیستی کریمانه داشته باشد. هر شکلی از اختلال و کژکارکردی در نظام آموزشی که منجر به طرد شهروندان شود، بیش از پیش امکان زندگی تصدیقشده و آبرومندانه را از آنها سلب کرده است.
فیلم سکسکه، در خصوص نظام آموزشی است که با نوعی "اختلال" بازنمایی میشود. سکسکه، نوعی ترومای ناگهانی است که طول آن گاه شاید به چند ثانیه نیز نرسد. وقفهای در عملکرد بدن، برای تنظیمِ دوبارهی خود و بازگشت به روالِ عادی. فردی که دچار سکسکه است، به طرق مختلفی سعی در بهبود دارد. گاه اما، سکسکه میتواند به مثابه نوعی کارکرد معمولی در بدن و در طول زندگی یک فرد همراه او باشد. فردی را تصور کنید که دچار چنین وضعیتی است؛ صدایی در تمامی موقعیتهای زندگی روزمره از او منعکس میشود که میتواند او را به نحوی خاص از سایرین متمایز کند. همین تمایز سرآغاز نوعی داغِ ننگ است؛ داغ ننگی که به فردی متفاوت از امر نُرمال زده میشود. در اینجا، هرکه دچار سکسکه است، به تعبیر فوکو در نظام دستهبندی مراقبت و تنبیه قرار میگیرد. سکسکه، نه به مثابه موقعیتی عادی و زیستشده توسط فرد، که به مثابه یک اختلال فهمیده میشود. امر نابهنجار، یک وضعیت غیرعادی است که ذیل مقولات پزشکی دستهبندی شده و باید مورد درمان (بههنجارسازی) قرار گیرد.
خانم ناینا ما(رانی موکرجی) یک معلم هندی است که به سندروم تورت(نوعی اختلال حرکتی و عصبشناختی که با تولید صوت همراه است) مبتلا است. پدرش در کودکی بدلیل همین بیماری دخترش، خانواده را ترک و از مادرش جدا شده است. ناینا علیرغم فوق لیسانس آموزشی در ۵ سالِ گذشته موفق به پیدا کردن شغل معلمی نشده است تا اینکه مدرسهی معتبر و معروف «سنت نکتکر» او را با پیششرطهایی، به آموزگاری میپذیرد. او برای تدریس به بدترین کلاس مدرسه فرستاده میشود؛ هیچ معلمی بیش از یکماه نتوانسته بود در کلاس F9 دوام بیاورد. دانش آموزان کلاس در بدو ورود ناینا را به خاطر بیماریاش، تورت یا سکسکهای بیوقفه، مورد تمسخر و استهزا قرار می دهند.
پس از گذشت مدت کوتاهی از آغاز تدریس ناینا در مدرسه، خانم معلم متوجه میشود که همهی دانشآموزان کلاس F9 از افراد فقیر و زاغهنشین هستند. وقتی شهرداری زمینهای این منطقه را برای ساخت مدرسه خریداری کرده، این دانشآموزان را بورسیه کرده است. مدرسه واجد شکافی مضاعف است که بدین نحو که هیچکدام از دانشآموزان کلاسهای دیگر که افرادی مرفه هستند، با دانشآموزان F9 پیوند دوستی برقرار نمیکنند به همین سبب نیز این بچهها در مدرسه، منزوی شدهاند. دانش آموزان F9 علاقهای به درس خواندن ندارند و تاکنون چندین معلم را فراری دادهاند. آنها برای خانم ناینا نیز مدام مزاحمت ایجاد میکنند. آقای وادیا، معلمِ برجستهی کلاس A9 است که مدام ناینا و دانشآموزانش را به چالش میکشد. این فیلم که ساخت کشور هند است، دچار افتوخیزهای متنوعی است که علاوهبر جذابیتهای خاص خود برای مخاطبان به ویژه والدین، معلمان و دانشآموزان، پیامهای روشنی را نیز به دیگر بخشهای جامعه مخابره میکند.
فیلم با یک ستمِ مضاعف آغاز می شود. زنی که او را "غیرعادی" میخوانند و خود دچار بحران بیکاری و عدم اشتغال است، به معلمیِ کلاسی گمارده میشود که از قضا دانشآموزانش آن کلاس نیز در آن مدرسه ادغام نشده و بهرسمیت شناخته نمیشوند. وضعیتی را تصور کنید که افراد و شهروندانِ گوناگون به دلایل متنوعی از جمله ضعف حرکتی یا ذهنی خاص، نیازهای ویژه، عدم برخورداری از سرمایههای گوناگون مالی و نمادین و فرهنگی، فقر و نابرابری، حاشیهنشینی و ... به عنوانِ شهروندانِ کامل در یک جامعه به رسمیت شناخته نمیشوند و همیشه در حاشیه میمانند. در اینجا مسئله صرفاً تقویت گفتار برابری نیست، بلکه اساساً موقعیتی است که به نظر باید در این موقعیت نوعی "تاریخِ فقدان" نوشت.
معرفی فیلم
پیشکش به دلاوری و پهلوانیِ اسماعیل نصراللهی، رتبه 25 کنکور سراسری علوم انسانی سال 1402
آموزش مقولهای همگانی است و ذیل حقوق بنیادین شهروندی دستهبندی میشود. به این معنا که اگر شهروندی نتواند به آموزش باکیفیت و رایگان دسترسی داشته باشد، نقض سیستماتیک حقوق او صورت گرفته است. از این منظر وظیفهی نظام آموزشی، برقراری جامعهای انتگراتیو و دربرگیرنده است؛ به این معنی که هیچ شخصی ولو یک نفر، از دایرهی شمولیت بیرون نماند. مسئله تنها بر سر تحصیل و یادگیری نیست، بلکه نظام آموزشی به مثابه نهادی رسمیتبخش، حضور شهروند به عنوان عضو فعال جامعه را تأیید میکند و موجب بهرسمیتشناختن او در میان جمع و سایر شهروندان میشود. از این منظر، نظام آموزشی دستکم به عنوان یکی از مهمترین نهادهایی عمل میکند که شخص میتواند از آن طریق خود را در جامعه اعتباریابی کرده و احساس زیستی کریمانه داشته باشد. هر شکلی از اختلال و کژکارکردی در نظام آموزشی که منجر به طرد شهروندان شود، بیش از پیش امکان زندگی تصدیقشده و آبرومندانه را از آنها سلب کرده است.
فیلم سکسکه، در خصوص نظام آموزشی است که با نوعی "اختلال" بازنمایی میشود. سکسکه، نوعی ترومای ناگهانی است که طول آن گاه شاید به چند ثانیه نیز نرسد. وقفهای در عملکرد بدن، برای تنظیمِ دوبارهی خود و بازگشت به روالِ عادی. فردی که دچار سکسکه است، به طرق مختلفی سعی در بهبود دارد. گاه اما، سکسکه میتواند به مثابه نوعی کارکرد معمولی در بدن و در طول زندگی یک فرد همراه او باشد. فردی را تصور کنید که دچار چنین وضعیتی است؛ صدایی در تمامی موقعیتهای زندگی روزمره از او منعکس میشود که میتواند او را به نحوی خاص از سایرین متمایز کند. همین تمایز سرآغاز نوعی داغِ ننگ است؛ داغ ننگی که به فردی متفاوت از امر نُرمال زده میشود. در اینجا، هرکه دچار سکسکه است، به تعبیر فوکو در نظام دستهبندی مراقبت و تنبیه قرار میگیرد. سکسکه، نه به مثابه موقعیتی عادی و زیستشده توسط فرد، که به مثابه یک اختلال فهمیده میشود. امر نابهنجار، یک وضعیت غیرعادی است که ذیل مقولات پزشکی دستهبندی شده و باید مورد درمان (بههنجارسازی) قرار گیرد.
خانم ناینا ما(رانی موکرجی) یک معلم هندی است که به سندروم تورت(نوعی اختلال حرکتی و عصبشناختی که با تولید صوت همراه است) مبتلا است. پدرش در کودکی بدلیل همین بیماری دخترش، خانواده را ترک و از مادرش جدا شده است. ناینا علیرغم فوق لیسانس آموزشی در ۵ سالِ گذشته موفق به پیدا کردن شغل معلمی نشده است تا اینکه مدرسهی معتبر و معروف «سنت نکتکر» او را با پیششرطهایی، به آموزگاری میپذیرد. او برای تدریس به بدترین کلاس مدرسه فرستاده میشود؛ هیچ معلمی بیش از یکماه نتوانسته بود در کلاس F9 دوام بیاورد. دانش آموزان کلاس در بدو ورود ناینا را به خاطر بیماریاش، تورت یا سکسکهای بیوقفه، مورد تمسخر و استهزا قرار می دهند.
پس از گذشت مدت کوتاهی از آغاز تدریس ناینا در مدرسه، خانم معلم متوجه میشود که همهی دانشآموزان کلاس F9 از افراد فقیر و زاغهنشین هستند. وقتی شهرداری زمینهای این منطقه را برای ساخت مدرسه خریداری کرده، این دانشآموزان را بورسیه کرده است. مدرسه واجد شکافی مضاعف است که بدین نحو که هیچکدام از دانشآموزان کلاسهای دیگر که افرادی مرفه هستند، با دانشآموزان F9 پیوند دوستی برقرار نمیکنند به همین سبب نیز این بچهها در مدرسه، منزوی شدهاند. دانش آموزان F9 علاقهای به درس خواندن ندارند و تاکنون چندین معلم را فراری دادهاند. آنها برای خانم ناینا نیز مدام مزاحمت ایجاد میکنند. آقای وادیا، معلمِ برجستهی کلاس A9 است که مدام ناینا و دانشآموزانش را به چالش میکشد. این فیلم که ساخت کشور هند است، دچار افتوخیزهای متنوعی است که علاوهبر جذابیتهای خاص خود برای مخاطبان به ویژه والدین، معلمان و دانشآموزان، پیامهای روشنی را نیز به دیگر بخشهای جامعه مخابره میکند.
فیلم با یک ستمِ مضاعف آغاز می شود. زنی که او را "غیرعادی" میخوانند و خود دچار بحران بیکاری و عدم اشتغال است، به معلمیِ کلاسی گمارده میشود که از قضا دانشآموزانش آن کلاس نیز در آن مدرسه ادغام نشده و بهرسمیت شناخته نمیشوند. وضعیتی را تصور کنید که افراد و شهروندانِ گوناگون به دلایل متنوعی از جمله ضعف حرکتی یا ذهنی خاص، نیازهای ویژه، عدم برخورداری از سرمایههای گوناگون مالی و نمادین و فرهنگی، فقر و نابرابری، حاشیهنشینی و ... به عنوانِ شهروندانِ کامل در یک جامعه به رسمیت شناخته نمیشوند و همیشه در حاشیه میمانند. در اینجا مسئله صرفاً تقویت گفتار برابری نیست، بلکه اساساً موقعیتی است که به نظر باید در این موقعیت نوعی "تاریخِ فقدان" نوشت.
👍1
تاریخِ نامرئیها، تاریخِ آنها که تاریخ ندارند و چون تاریخ ندارند، در سیاستگذاریها دیده نمیشوند. شبیه چیزی که چون دیده یا تجربه نمیشود، احساس میکنیم که خلق هم نشده است.
کُدگذاری صفر و یکی و ذهنِ مهندسی، مانع از آن میشود تا انعطافِ و پیچیدگیهای جهانِ انسانی به دقت دیده شود. ساینس، مانع از آن میشود که علمالاجتماع و علوم انسانی فهم شود. در چنین وضعیتی، تکثر به مثابه غیریکی فهمیده میشود که یا باید طرد شود، یا کنار گذاشته شود یا نادیده گرفته شود یا دیده و شنیده نشود تا حتی تاریخیتِ پدیده زیر سؤال رود. در این وضعیت، این خانم ناینا نیست که دچار اختلال عصبشناختی است، بلکه به نظر این نظامِ آموزشی حاکم بر جامعه است که دچار نوعی سندروم حادِ طردانگاری است که باید رؤیای شمولیت را به آن بازگرداند. سکسکهی بیوقفهی نظام آموزشی ایران، جز با احیای هارمونی و جامعهپذیری و عدم بیرونگذاری همهی اعضایش میسر نمیشود. این سکسکه، در سوگ فقدان اعضایی است که پیشتر خود نادیده گرفته است. نظامِ آموزشی کامل، با دربرگرفتنِ همهی آحادش و بی هیچ حذفی، درمانِ خود را آغاز خواهد کرد.
📽لینک تماشای فیلم:
https://www.aparat.com/v/bTEIX
برگرفته از:
@mashghemaa
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
کُدگذاری صفر و یکی و ذهنِ مهندسی، مانع از آن میشود تا انعطافِ و پیچیدگیهای جهانِ انسانی به دقت دیده شود. ساینس، مانع از آن میشود که علمالاجتماع و علوم انسانی فهم شود. در چنین وضعیتی، تکثر به مثابه غیریکی فهمیده میشود که یا باید طرد شود، یا کنار گذاشته شود یا نادیده گرفته شود یا دیده و شنیده نشود تا حتی تاریخیتِ پدیده زیر سؤال رود. در این وضعیت، این خانم ناینا نیست که دچار اختلال عصبشناختی است، بلکه به نظر این نظامِ آموزشی حاکم بر جامعه است که دچار نوعی سندروم حادِ طردانگاری است که باید رؤیای شمولیت را به آن بازگرداند. سکسکهی بیوقفهی نظام آموزشی ایران، جز با احیای هارمونی و جامعهپذیری و عدم بیرونگذاری همهی اعضایش میسر نمیشود. این سکسکه، در سوگ فقدان اعضایی است که پیشتر خود نادیده گرفته است. نظامِ آموزشی کامل، با دربرگرفتنِ همهی آحادش و بی هیچ حذفی، درمانِ خود را آغاز خواهد کرد.
📽لینک تماشای فیلم:
https://www.aparat.com/v/bTEIX
برگرفته از:
@mashghemaa
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
فیلم سینمایی هندی سکسکه - با دوبله فارسی
👍1
آیا_کسی_میتواند_علم_را_از_دست_صنعت_انتشار_مقاله_نجات_دهد؟
<unknown>
🎙 نسخۀ صوتی: آیا کسی میتواند علم را از دست صنعت انتشار مقاله نجات دهد؟
— اگر در برابر این مقالات مهمل کاری نکنیم، روزی میرسد که دیگر کسی به علم اعتماد نخواهد کرد
🎯 پیش از آنکه هر استاد دانشگاهی مجبور باشد دهها مقالۀ علمی-پژوهشی در رزومهاش ردیف کند، انتشار مقالۀ علمی، فرایندی طولانی و هزینهبر بود. علاوهبراین، تقریباً همۀ ژورنالهای اصلی در اختیار چند ناشر غربی بود و استادان دیگر مناطق دنیا، در وضعیتی «شبهاستعماری»، از چاپ مقاله در آنها محروم میماندند. از قرن جدید این روند عوض شد. مجلات «دسترسی باز» و «آنلاین» فراگیر شدند. دیگر همه میتوانستند مقاله چاپ کنند، اما خیلی زود سر و کلۀ آدمهای تازهای هم پیدا شد: سودجوها، متقلبها و فریبکارها...
📌 برگرفته از وب سایت ترجمان
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
— اگر در برابر این مقالات مهمل کاری نکنیم، روزی میرسد که دیگر کسی به علم اعتماد نخواهد کرد
🎯 پیش از آنکه هر استاد دانشگاهی مجبور باشد دهها مقالۀ علمی-پژوهشی در رزومهاش ردیف کند، انتشار مقالۀ علمی، فرایندی طولانی و هزینهبر بود. علاوهبراین، تقریباً همۀ ژورنالهای اصلی در اختیار چند ناشر غربی بود و استادان دیگر مناطق دنیا، در وضعیتی «شبهاستعماری»، از چاپ مقاله در آنها محروم میماندند. از قرن جدید این روند عوض شد. مجلات «دسترسی باز» و «آنلاین» فراگیر شدند. دیگر همه میتوانستند مقاله چاپ کنند، اما خیلی زود سر و کلۀ آدمهای تازهای هم پیدا شد: سودجوها، متقلبها و فریبکارها...
📌 برگرفته از وب سایت ترجمان
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🎯 گزیدهای از مطلب «آیا صنعت انتشار مقالات علمی به ضرر علم است؟»
💬 نشر علمی، علیرغم مخاطبان محدود، کسبوکاری است بسیار بزرگ. این صنعت که درآمد جهانی سالانهاش بالغ بر ۱۹ میلیارد پوند است، در مقایسه، بین صنعت موسیقی و فیلم قرار میگیرد، اما بسیار سوددهتر است.
💬 آدرین ساتن، پزشک «امپریال کالج»، به من گفت دانشمندان «همگی بردهٔ ناشراناند. کدام صنعت دیگر است که مواد خامش را از مشتریانش بگیرد، همان مشتریان را وادار کند کنترل کیفیت این مواد را انجام دهند، و سپس همان مواد را با قیمتی بسیار متورم به همان مشتریان پس بفروشد؟»
💬 مقالهٔ علمی اساساً به یگانه شیوهٔ عرضهٔ نظاممند علم در جهان تبدیل شده است.
💬 بسیاری از دانشمندان معتقدند صنعت نشر نفوذ بیش از حدی بر انتخاب موضوع مطالعهٔ دانشمندان دارد، که این نکته درنهایت به ضرر خود علم است. مثلاً یک مطالعه در سال ۲۰۱۳ گزارش داد که نیمی از همهٔ آزمایشهای پزشکی در ایالات متحده هرگز در ژورنالها منتشر نمیشوند.
💬 ۱۴ میلیون دانشمند انتشار نتایجشان را به الزویر میسپارند، و ۸۰۰ هزار دانشمند وقت خود را برای دبیری و داوری هدیه میدهند.
💬 این ایده که تحقیق علمی باید بهرایگان در اختیار همگان باشد مسیری بسیار متفاوت یا حتی تهدیدی برای نظام فعلی نشر مقالات است.
💬 اسپسی، تحلیلگر ارشد مؤسسهٔ برنشتاین، پس از صحبت با شبکهای متشکل از بیش از ۲۵ دانشمند و فعال برجسته به این نتیجه رسیده بود که مدِّ صنعتی که الزویر رهبر آن است بهزودی به جزر میرسد.
💬 مکسول، یکی از بدنامترین چهرههای نشر در حیات بریتانیا، در ادامهٔ راهش نمایندهٔ پارلمان شد، و به یک ارباب مطبوعاتی تبدیل گشت که روپرت مرداک را به چالش میکشید.
💬 نوامبر ۱۹۹۱، پیکر غرقشدهٔ مکسول را کنار کشتی تفریحیاش در جزایر قناری پیدا کردند. دنیا بهتزده شد. نشریهٔ «سان» سؤالی را پرسید که در ذهن همگان بود. تیتر سان میپرسید: «آیا افتاد؟... آیا پرید؟» (گزینهٔ سوم هم مطرح شد: هلش دادند.)
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
💬 نشر علمی، علیرغم مخاطبان محدود، کسبوکاری است بسیار بزرگ. این صنعت که درآمد جهانی سالانهاش بالغ بر ۱۹ میلیارد پوند است، در مقایسه، بین صنعت موسیقی و فیلم قرار میگیرد، اما بسیار سوددهتر است.
💬 آدرین ساتن، پزشک «امپریال کالج»، به من گفت دانشمندان «همگی بردهٔ ناشراناند. کدام صنعت دیگر است که مواد خامش را از مشتریانش بگیرد، همان مشتریان را وادار کند کنترل کیفیت این مواد را انجام دهند، و سپس همان مواد را با قیمتی بسیار متورم به همان مشتریان پس بفروشد؟»
💬 مقالهٔ علمی اساساً به یگانه شیوهٔ عرضهٔ نظاممند علم در جهان تبدیل شده است.
💬 بسیاری از دانشمندان معتقدند صنعت نشر نفوذ بیش از حدی بر انتخاب موضوع مطالعهٔ دانشمندان دارد، که این نکته درنهایت به ضرر خود علم است. مثلاً یک مطالعه در سال ۲۰۱۳ گزارش داد که نیمی از همهٔ آزمایشهای پزشکی در ایالات متحده هرگز در ژورنالها منتشر نمیشوند.
💬 ۱۴ میلیون دانشمند انتشار نتایجشان را به الزویر میسپارند، و ۸۰۰ هزار دانشمند وقت خود را برای دبیری و داوری هدیه میدهند.
💬 این ایده که تحقیق علمی باید بهرایگان در اختیار همگان باشد مسیری بسیار متفاوت یا حتی تهدیدی برای نظام فعلی نشر مقالات است.
💬 اسپسی، تحلیلگر ارشد مؤسسهٔ برنشتاین، پس از صحبت با شبکهای متشکل از بیش از ۲۵ دانشمند و فعال برجسته به این نتیجه رسیده بود که مدِّ صنعتی که الزویر رهبر آن است بهزودی به جزر میرسد.
💬 مکسول، یکی از بدنامترین چهرههای نشر در حیات بریتانیا، در ادامهٔ راهش نمایندهٔ پارلمان شد، و به یک ارباب مطبوعاتی تبدیل گشت که روپرت مرداک را به چالش میکشید.
💬 نوامبر ۱۹۹۱، پیکر غرقشدهٔ مکسول را کنار کشتی تفریحیاش در جزایر قناری پیدا کردند. دنیا بهتزده شد. نشریهٔ «سان» سؤالی را پرسید که در ذهن همگان بود. تیتر سان میپرسید: «آیا افتاد؟... آیا پرید؟» (گزینهٔ سوم هم مطرح شد: هلش دادند.)
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔴 «نه» مردان به شغل معلمی!
◀️ گزارش از مریم خباز، روزنامه جام جم، ۱۲ شهریور ۱۴۰۲
آزمون استخدامی جذب دبیر و هنرآموز یک ماه قبل (۱۲ مرداد) درحالی برگزار شد که تصور میرفت در این وانفسای بیکاری، برای شغلی مانند معلمی که هرچه نباشد، لااقل استخدامی ۳۰ ساله را تضمین میکند، سر و دست شکانده شود اما با اعلام نتایج اولیه آزمون، حقایق از پرده برون افتاد و یک بار دیگر ثابت شد که معلمی دیگر آن آش دهانسوزی که سالها قبل بود، نیست.
از ابتدا قرار بر استخدام ۲۲ هزار و ۱۸۴ دبیر و هنرآموز از طریق این آزمون استخدامی بود اما اکنون خبر رسیده که از ۱۷ هزار شغل- محلی که برایش رقابت وجود داشت ۱۱ هزار شغل محل بدون متقاضی بوده و فقط در شهر تهران بیش از ۲۰۰۰ ردیف استخدامی برای مردان خالی مانده است. این نه بزرگ و معنیدار مردان به حرفه معلمی است. مردان دیگر آنطور که در دهههای قبل مرسوم بود، رغبتی به معلمی کردن ندارند و اگر هنوز هم وارد این حرفه میشوند یا واله و شیدای فرآیند تعلیم و تعلماند یا گزینه بهتری برای اشتغال ندارند.
در آزمون استخدامی روز ۱۲ مرداد، ۳۲۵ هزار و ۶۹۸ داوطلب ثبتنام کردند که ۲۲۲ هزار و ۱۴۱ نفر از آنها زن و ۱۰۳ هزار و ۵۵۷ نفرشان مرد بودند. درواقع از همان روز ثبتنام، مردان تا بیش از ۵۰ درصد کمتر از زنان متقاضی استخدام در آموزش و پرورش بودند که این بیرغبتی را پس از برگزاری آزمون و انتخاب شغل محلها نیز حفظ کردند؛ به طوری که طبق اعلام مدیر پروژههای استخدامی وزارتخانه، اکثر پذیرفتهشدگان رشتههای مورد نیاز برای دوره ابتدایی، زنان هستند و مردان برای تصدی شغل آموزگاری در دوره ابتدایی کم آمدهاند.
این کسری البته اتفاق تازهای نیست و در تمام طول دهه ۹۰ خورشیدی همواره ناترازی میان معلمان زن و مرد بهویژه در مقطع ابتدایی گزارش میشد که کمبود معلم مرد و مازاد معلم زن بهخصوص در پایتخت به حد نگرانکنندهای رسیده بود. در سال ۹۵، مدیرکل وقت آموزش و پرورش شهر تهران اعلام کرد که به معلمان مرد در هر سه دوره ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم نیاز است و کمبود نیروی تربیت بدنی مرد بهشدت احساس میشود. از آن سال تا امروز وضعیت تغییر چندانی نکرده و جذابیتهای حرفه معلمی آنقدر نشده که این کمبودها را علاج کند؛ بلکه درعوض سیاستهایی بهکار گرفته شده که شدت دلزدگیها و دافعهها را بیشتر کرده است، به طوری که حالا جذب مردان به سیستم آموزش و پرورش کشور، کاری به دشواری کوه کندن است.
معیشت، نگرانی اول مردان
تصویر معلمی در کشورمان سالهاست که با تصویر فقر در یک قاب نشسته است. هرچه اوضاع اقتصادی کشور بحرانیتر میشود نیز معلمی و فقر بیش از قبل به هم نزدیک میشود. معلمی که اکنون سالهای آخر خدمتش را پشتسر میگذارد به ما توضیح میدهد که با وجود اعمال رتبهبندی، معلمانی که بالاترین تراز علمی را دارند، اکنون ۱۵ تا ۱۶ میلیون تومان دریافتی دارند که همین نکته به گفته او توجیه میکند که چرا رغبت مردان برای ورود به آموزش و پرورش سال به سال کمتر میشود.
محمدرضا نیکنژاد، کارشناس مسائل آموزش و پرورش نیز در گفتوگو با ما بر وجود این چالش صحه میگذارد و میگوید: «معیشت مهمترین دلیل اعتراض معلمان در سه دهه اخیر و بهویژه در دو سه سال گذشته بوده است که به سبب انتشار گسترده اخبار مربوط به آن، ذهنیت جامعه نسبت به این حرفه نیز دستخوش تغییر شده است.»
او میگوید: «در هرم مازلو نیز ابتداییترین نیاز بشر، نیازهای فیزیولوژیک معرفی شده که مبنای انتخابهای افراد قرار میگیرد، پس وقتی معلمان به لحاظ اقتصادی تامین نمیشوند، واضح است که گرایش و اقبال مردم به سمت این حرفه نیز کاهش مییابد. در این میان اوضاع مردان دشوارتر از زنان است؛ چراکه اغلب بانوان، به عنوان کمکخرج در خانواده شناخته میشوند، حال آنکه مردان منبع اصلی تامین زندگی به شمار میآیند.»
پرستیژی که روز به روز کمتر میشود
حقوق سالانه معلمان در فنلاند ۴۰ هزار دلار است که ۴۰۰۰ دلار کمتر از دریافتی سالانه معلمان در آمریکاست. با این حال گرایش به سمت حرفه معلمی در فنلاند به قدری زیاد است که فقط ۱۰ درصد از داوطلبان جذب سیستم آموزش و پرورش میشوند. اینها را محمدرضا نیکنژاد، مترجم مطالعات تطبیقی درحوزه آموزش و پرورش به ما میگوید که قصد دارد جذابیتهای معلمی در فنلاند که برترین نظام آموزشی جهان را داراست، شرح دهد.
او میگوید: «در فنلاند فقط حقوق معلمان نیست که جاذبه ایجاد میکند، بلکه مجموعهای از عوامل باعث شده تا معلمی در این کشور دارای پرستیژ باشد، درست مانند ما که ...
💠ادامه گزارش و گفت و گو را در اینجا بخوانید:
https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/201115
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
◀️ گزارش از مریم خباز، روزنامه جام جم، ۱۲ شهریور ۱۴۰۲
آزمون استخدامی جذب دبیر و هنرآموز یک ماه قبل (۱۲ مرداد) درحالی برگزار شد که تصور میرفت در این وانفسای بیکاری، برای شغلی مانند معلمی که هرچه نباشد، لااقل استخدامی ۳۰ ساله را تضمین میکند، سر و دست شکانده شود اما با اعلام نتایج اولیه آزمون، حقایق از پرده برون افتاد و یک بار دیگر ثابت شد که معلمی دیگر آن آش دهانسوزی که سالها قبل بود، نیست.
از ابتدا قرار بر استخدام ۲۲ هزار و ۱۸۴ دبیر و هنرآموز از طریق این آزمون استخدامی بود اما اکنون خبر رسیده که از ۱۷ هزار شغل- محلی که برایش رقابت وجود داشت ۱۱ هزار شغل محل بدون متقاضی بوده و فقط در شهر تهران بیش از ۲۰۰۰ ردیف استخدامی برای مردان خالی مانده است. این نه بزرگ و معنیدار مردان به حرفه معلمی است. مردان دیگر آنطور که در دهههای قبل مرسوم بود، رغبتی به معلمی کردن ندارند و اگر هنوز هم وارد این حرفه میشوند یا واله و شیدای فرآیند تعلیم و تعلماند یا گزینه بهتری برای اشتغال ندارند.
در آزمون استخدامی روز ۱۲ مرداد، ۳۲۵ هزار و ۶۹۸ داوطلب ثبتنام کردند که ۲۲۲ هزار و ۱۴۱ نفر از آنها زن و ۱۰۳ هزار و ۵۵۷ نفرشان مرد بودند. درواقع از همان روز ثبتنام، مردان تا بیش از ۵۰ درصد کمتر از زنان متقاضی استخدام در آموزش و پرورش بودند که این بیرغبتی را پس از برگزاری آزمون و انتخاب شغل محلها نیز حفظ کردند؛ به طوری که طبق اعلام مدیر پروژههای استخدامی وزارتخانه، اکثر پذیرفتهشدگان رشتههای مورد نیاز برای دوره ابتدایی، زنان هستند و مردان برای تصدی شغل آموزگاری در دوره ابتدایی کم آمدهاند.
این کسری البته اتفاق تازهای نیست و در تمام طول دهه ۹۰ خورشیدی همواره ناترازی میان معلمان زن و مرد بهویژه در مقطع ابتدایی گزارش میشد که کمبود معلم مرد و مازاد معلم زن بهخصوص در پایتخت به حد نگرانکنندهای رسیده بود. در سال ۹۵، مدیرکل وقت آموزش و پرورش شهر تهران اعلام کرد که به معلمان مرد در هر سه دوره ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم نیاز است و کمبود نیروی تربیت بدنی مرد بهشدت احساس میشود. از آن سال تا امروز وضعیت تغییر چندانی نکرده و جذابیتهای حرفه معلمی آنقدر نشده که این کمبودها را علاج کند؛ بلکه درعوض سیاستهایی بهکار گرفته شده که شدت دلزدگیها و دافعهها را بیشتر کرده است، به طوری که حالا جذب مردان به سیستم آموزش و پرورش کشور، کاری به دشواری کوه کندن است.
معیشت، نگرانی اول مردان
تصویر معلمی در کشورمان سالهاست که با تصویر فقر در یک قاب نشسته است. هرچه اوضاع اقتصادی کشور بحرانیتر میشود نیز معلمی و فقر بیش از قبل به هم نزدیک میشود. معلمی که اکنون سالهای آخر خدمتش را پشتسر میگذارد به ما توضیح میدهد که با وجود اعمال رتبهبندی، معلمانی که بالاترین تراز علمی را دارند، اکنون ۱۵ تا ۱۶ میلیون تومان دریافتی دارند که همین نکته به گفته او توجیه میکند که چرا رغبت مردان برای ورود به آموزش و پرورش سال به سال کمتر میشود.
محمدرضا نیکنژاد، کارشناس مسائل آموزش و پرورش نیز در گفتوگو با ما بر وجود این چالش صحه میگذارد و میگوید: «معیشت مهمترین دلیل اعتراض معلمان در سه دهه اخیر و بهویژه در دو سه سال گذشته بوده است که به سبب انتشار گسترده اخبار مربوط به آن، ذهنیت جامعه نسبت به این حرفه نیز دستخوش تغییر شده است.»
او میگوید: «در هرم مازلو نیز ابتداییترین نیاز بشر، نیازهای فیزیولوژیک معرفی شده که مبنای انتخابهای افراد قرار میگیرد، پس وقتی معلمان به لحاظ اقتصادی تامین نمیشوند، واضح است که گرایش و اقبال مردم به سمت این حرفه نیز کاهش مییابد. در این میان اوضاع مردان دشوارتر از زنان است؛ چراکه اغلب بانوان، به عنوان کمکخرج در خانواده شناخته میشوند، حال آنکه مردان منبع اصلی تامین زندگی به شمار میآیند.»
پرستیژی که روز به روز کمتر میشود
حقوق سالانه معلمان در فنلاند ۴۰ هزار دلار است که ۴۰۰۰ دلار کمتر از دریافتی سالانه معلمان در آمریکاست. با این حال گرایش به سمت حرفه معلمی در فنلاند به قدری زیاد است که فقط ۱۰ درصد از داوطلبان جذب سیستم آموزش و پرورش میشوند. اینها را محمدرضا نیکنژاد، مترجم مطالعات تطبیقی درحوزه آموزش و پرورش به ما میگوید که قصد دارد جذابیتهای معلمی در فنلاند که برترین نظام آموزشی جهان را داراست، شرح دهد.
او میگوید: «در فنلاند فقط حقوق معلمان نیست که جاذبه ایجاد میکند، بلکه مجموعهای از عوامل باعث شده تا معلمی در این کشور دارای پرستیژ باشد، درست مانند ما که ...
💠ادامه گزارش و گفت و گو را در اینجا بخوانید:
https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/201115
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
jamejamdaily.ir
«نه» مردان به شغل معلمی
💠انسان ها ناآگاه به دنيا مى آيند نه احمق؛
🔶️اما با آموزشِ نادرست احمق میشوند!
🔲 راسل منتقدِ پرقدرتِ آموزش رسمی بود.
او بر این باور بود که نظام آموزشی بهشکلی طراحی شده که افرادِ محافظهکار و بیشجاعتی تولید کند که قادر به تفکر مستقل و انتقادی نباشند. راسل استدلال میکرد که تاکید بر یادگیریِ طوطیوار و از بر کردنْ خلاقیت را خفه میکند و شاگردان را از حقِ پرسشگری باز میدارد. او معتقد بود که آموزش باید بر پرورش مهارتهای تفکرِ انتقادی تاکید کند، کنجکاوی را تشویق کرده، و اندیشهی مستقل را رواج دهد. این متفکرْ منتقدِ نخبهگرایی و سوگیریِ طبقاتی در ذاتِ نظام آموزشی هم بود و استدلال میکرد که آموزش باید، بدون توجه به طبقه یا پیشینه، برای همه دمِدست باشد.او همینطور مدعی بود که آموزش باید به دانشآموزان کمک کند تا به طور کامل از زندگی لذت ببرند و به جامعه خدمت کنند.به همین دلایل، راسل برای تغییر نظام آموزشی به سمت یک سیستم آموزشی متمرکز بر دانشآموز و تفکرِ انتقادی، تلاش میکرد.
🔷️ برگرفته از:
https://www.tg-me.com/GahFerestGhKeshani
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔶️اما با آموزشِ نادرست احمق میشوند!
🔲 راسل منتقدِ پرقدرتِ آموزش رسمی بود.
او بر این باور بود که نظام آموزشی بهشکلی طراحی شده که افرادِ محافظهکار و بیشجاعتی تولید کند که قادر به تفکر مستقل و انتقادی نباشند. راسل استدلال میکرد که تاکید بر یادگیریِ طوطیوار و از بر کردنْ خلاقیت را خفه میکند و شاگردان را از حقِ پرسشگری باز میدارد. او معتقد بود که آموزش باید بر پرورش مهارتهای تفکرِ انتقادی تاکید کند، کنجکاوی را تشویق کرده، و اندیشهی مستقل را رواج دهد. این متفکرْ منتقدِ نخبهگرایی و سوگیریِ طبقاتی در ذاتِ نظام آموزشی هم بود و استدلال میکرد که آموزش باید، بدون توجه به طبقه یا پیشینه، برای همه دمِدست باشد.او همینطور مدعی بود که آموزش باید به دانشآموزان کمک کند تا به طور کامل از زندگی لذت ببرند و به جامعه خدمت کنند.به همین دلایل، راسل برای تغییر نظام آموزشی به سمت یک سیستم آموزشی متمرکز بر دانشآموز و تفکرِ انتقادی، تلاش میکرد.
🔷️ برگرفته از:
https://www.tg-me.com/GahFerestGhKeshani
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍3
🔻چگونه نظام آموزش عالی را از چنگ الگوریتمهای کمّی نجات دهیم؟!
🔻وحید احسانی
🔹طی سالیان اخیر، با اعتراضهای فزآیندهای نسبت به «فروکاستن آموزش و پژوهش به شاخصهای کمّی و الگوریتمهای خشک و بیروح» مواجه بودهایم، امّا در مورد راهکار عملیاتی برونرفت از این وضعیّت، کمتر مطلبی بیان شدهاست (لااقل تا جایی که میدانم). در این نوشتار کوتاه، پس از اشاره به برخی ابعاد مهمّ مسئله، راهکاری که برای «خلاص کردن نظام آموزش عالی از چنگال الگوریتمهایی که خودمان به جانش انداختهایم» به ذهنم میرسد را عرض میکنم.
🔹به نظرم، ادامۀ روند جاری (مبنی بر تأکید و تمرکز بر شاخصهای کمّی و استنادی)، نظام آموزش عالی کشور را به جایی خواهد رساند که حتّی طرفداران فعلی آن (شامل کسانی که بر رشد تعداد مقالات تأکید میکنند و افرادی که بهبود رتبۀ کشور از این حیث را افتخارآفرین میدانند) نیز به دنبال مقصّر افتاده، توطئههایی را کشف کرده و غرب را به جرم رواج دادن شاخصهای کمّی در نظام آموزش عالی کشور محکوم خواهند کرد! در این بین، برخی نیز دچار این توهّم شدهاند که «با وارد کردن شاخصهای استنادی مانند ضریب تأثیر (Impact Factor)، چارکبندی مجلات (Qها)، شاخص هرش (h-index)، تعداد یا میانگین استنادات و امثال آنها به الگوریتمهای مورد نظر، کیفیت لحاظ شده و مشکل کمّیگرایی حل خواهد شد!». این در حالیست که همانطور که پیش از این در نوشتار دیگری توضیح دادهبودم[1]، تارنمای JCR (گزارش استنادی مجلات علمی) [2] –که به مرجع اصلی تصمیمگیری در آموزش عالی ایران تبدیل شدهاست- در صفحۀ راهنمای خود[3] تأکید میکند که «هدف از محاسبه و اعلام شاخصهای استنادی، این نبودهاست که این شاخصها جایگزین «ارزیابی آثار توسّط همکاران صاحبنظر» شوند». یعنی این شاخصها صرفاً ابزاری هستند که ممکن است در برخی شرایط بتوانند به صاحبنظران در اتّخاذ تصمیمهای اجتهادی کمک کنند. در عموم دانشگاههای کشورهای توسعهیافته نیز تصمیمهای اصلی ناظر بر جذب یا ارتقاء اعضای هیأت علمی به صورت اجتهادی و توسّط استادان صاحبنظر اتّخاذ میشود (و نه الگوریتم های متّکی بر تعداد مقاله، شاخصهای استنادی و غیره).
🔹پرسش اینجاست که در ایران، چگونه میتوان از «میزان تعیینکنندگی شاخصهای استنادی» کاسته و نقش «اجتهاد همکاران صاحبنظر» را پررنگ کرد؟ البته در ایران نیز تصمیمهای ناظر بر ارتقاء و تبدیل وضعیّت اعضای هیأت علمی توسّط هیأتهای ممیزۀ دانشگاهی و «ظاهراً» به صورت اجتهادی اخذ میشود امّا ساز و کار هیأتهای ممیزه به صورتیست که در عمل، اوّلاً، دچار مضرّات روش الگوریتمی هستند، ثانیاً، از مزایای روش الگوریتمی محرومند، ثالثاً، نقش اجتهادی متخصصان مرتبط با رشتۀ متقاضی درکنار اجتهاد متخصصان غیرمرتبط با رشتۀ متقاضی به حاشیه میرود و رابعاً، بر اساس قانون انتخاب طبیعی، در جهت تضعیف و حذف هیأتهای ممیزهای که بهتر (کیفیت مدارتر) رفتار میکنند عمل میکند. در ادامه، موارد چهارگانۀ بالا را به ترتیب توضیح دادهام.
1- هیأتهای ممیزه مجبورند در چارچوب الگوریتمی از پیش تعریف شده (آئیننامۀ ارتقاء) عمل کنند و لذا دستشان برای اجتهاد کردن باز نیست و به هر حال باید آراء اجتهادی خود را با چارچوب الگوریتمی آئیننامۀ ارتقاء سازگار کنند.
2- روشهای الگوریتمی علیرغم غیرقابل قبول بودن، به هر حال مزایایی هم دارند که عبارتند از «کم هزینه بودن»، «زمان بر نبودن» و «یکسان بودن برای همه». روش متّکی بر هیأتهای ممیزه هم از این مزایا بیبهره است و هم از مزایای «اجتهاد صاحبنظران». به ویژه، هیأتهای ممیزۀ دانشگاههای مختلف کشور نسبت به مسئلۀ ارتقاء اعضای هیأت علمی با رویکردهای متفاوتی (سهلگیرانه یا سختگیرانه) رفتار میکنند.
3- طبق آئیننامۀ ارتقاء، تصمیمهای نهایی هیأت ممیزه «با رأی موافق اکثریت نصف به علاوۀ یک اعضا» اتّخاذ میشود. این درحالیست که «کمیتۀ منتخب دانشکده» و «کمیسیون تخصصی هیأت ممیزه» که به ترتیب با «رشته و تخصص فرد متقاضی» ارتباط بیشتری دارند در ذیل هیأت ممیزه قرار گرفته و نقش آنها بیشتر شبیه یک «ایستگاه برای پرندۀ متقاضی» یا نهایتاً «فیلتر» است. عمدۀ کارکرد کمیتههای منتخب –که انتظار میرود «اجتهاد مورد نظر» درون آنها شکل بگیرد- حول این میگردد که پروندۀ متقاضی را «[بر اساس الگوریتمهای مربوطه] امتیازدهی و در صورت ... کسب حداقل امتیازهای تعیین شده در آئیننامۀ ارتقاء مرتبه و شیوهنامۀ مربوطه، برای طی سایر مراحل ارزیابی به دبیرخانۀ هیأت ممیزه ارجاع کنند»! در جلسۀ هیأت ممیزه نیز که تصمیم نهایی در مورد ارتقاء متقاضی اخذ میشود، اکثریت رأی دهندگان از رشته و گرایشهای غیرمرتبط با رشته و گرایش متقاضی هستند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔻وحید احسانی
🔹طی سالیان اخیر، با اعتراضهای فزآیندهای نسبت به «فروکاستن آموزش و پژوهش به شاخصهای کمّی و الگوریتمهای خشک و بیروح» مواجه بودهایم، امّا در مورد راهکار عملیاتی برونرفت از این وضعیّت، کمتر مطلبی بیان شدهاست (لااقل تا جایی که میدانم). در این نوشتار کوتاه، پس از اشاره به برخی ابعاد مهمّ مسئله، راهکاری که برای «خلاص کردن نظام آموزش عالی از چنگال الگوریتمهایی که خودمان به جانش انداختهایم» به ذهنم میرسد را عرض میکنم.
🔹به نظرم، ادامۀ روند جاری (مبنی بر تأکید و تمرکز بر شاخصهای کمّی و استنادی)، نظام آموزش عالی کشور را به جایی خواهد رساند که حتّی طرفداران فعلی آن (شامل کسانی که بر رشد تعداد مقالات تأکید میکنند و افرادی که بهبود رتبۀ کشور از این حیث را افتخارآفرین میدانند) نیز به دنبال مقصّر افتاده، توطئههایی را کشف کرده و غرب را به جرم رواج دادن شاخصهای کمّی در نظام آموزش عالی کشور محکوم خواهند کرد! در این بین، برخی نیز دچار این توهّم شدهاند که «با وارد کردن شاخصهای استنادی مانند ضریب تأثیر (Impact Factor)، چارکبندی مجلات (Qها)، شاخص هرش (h-index)، تعداد یا میانگین استنادات و امثال آنها به الگوریتمهای مورد نظر، کیفیت لحاظ شده و مشکل کمّیگرایی حل خواهد شد!». این در حالیست که همانطور که پیش از این در نوشتار دیگری توضیح دادهبودم[1]، تارنمای JCR (گزارش استنادی مجلات علمی) [2] –که به مرجع اصلی تصمیمگیری در آموزش عالی ایران تبدیل شدهاست- در صفحۀ راهنمای خود[3] تأکید میکند که «هدف از محاسبه و اعلام شاخصهای استنادی، این نبودهاست که این شاخصها جایگزین «ارزیابی آثار توسّط همکاران صاحبنظر» شوند». یعنی این شاخصها صرفاً ابزاری هستند که ممکن است در برخی شرایط بتوانند به صاحبنظران در اتّخاذ تصمیمهای اجتهادی کمک کنند. در عموم دانشگاههای کشورهای توسعهیافته نیز تصمیمهای اصلی ناظر بر جذب یا ارتقاء اعضای هیأت علمی به صورت اجتهادی و توسّط استادان صاحبنظر اتّخاذ میشود (و نه الگوریتم های متّکی بر تعداد مقاله، شاخصهای استنادی و غیره).
🔹پرسش اینجاست که در ایران، چگونه میتوان از «میزان تعیینکنندگی شاخصهای استنادی» کاسته و نقش «اجتهاد همکاران صاحبنظر» را پررنگ کرد؟ البته در ایران نیز تصمیمهای ناظر بر ارتقاء و تبدیل وضعیّت اعضای هیأت علمی توسّط هیأتهای ممیزۀ دانشگاهی و «ظاهراً» به صورت اجتهادی اخذ میشود امّا ساز و کار هیأتهای ممیزه به صورتیست که در عمل، اوّلاً، دچار مضرّات روش الگوریتمی هستند، ثانیاً، از مزایای روش الگوریتمی محرومند، ثالثاً، نقش اجتهادی متخصصان مرتبط با رشتۀ متقاضی درکنار اجتهاد متخصصان غیرمرتبط با رشتۀ متقاضی به حاشیه میرود و رابعاً، بر اساس قانون انتخاب طبیعی، در جهت تضعیف و حذف هیأتهای ممیزهای که بهتر (کیفیت مدارتر) رفتار میکنند عمل میکند. در ادامه، موارد چهارگانۀ بالا را به ترتیب توضیح دادهام.
1- هیأتهای ممیزه مجبورند در چارچوب الگوریتمی از پیش تعریف شده (آئیننامۀ ارتقاء) عمل کنند و لذا دستشان برای اجتهاد کردن باز نیست و به هر حال باید آراء اجتهادی خود را با چارچوب الگوریتمی آئیننامۀ ارتقاء سازگار کنند.
2- روشهای الگوریتمی علیرغم غیرقابل قبول بودن، به هر حال مزایایی هم دارند که عبارتند از «کم هزینه بودن»، «زمان بر نبودن» و «یکسان بودن برای همه». روش متّکی بر هیأتهای ممیزه هم از این مزایا بیبهره است و هم از مزایای «اجتهاد صاحبنظران». به ویژه، هیأتهای ممیزۀ دانشگاههای مختلف کشور نسبت به مسئلۀ ارتقاء اعضای هیأت علمی با رویکردهای متفاوتی (سهلگیرانه یا سختگیرانه) رفتار میکنند.
3- طبق آئیننامۀ ارتقاء، تصمیمهای نهایی هیأت ممیزه «با رأی موافق اکثریت نصف به علاوۀ یک اعضا» اتّخاذ میشود. این درحالیست که «کمیتۀ منتخب دانشکده» و «کمیسیون تخصصی هیأت ممیزه» که به ترتیب با «رشته و تخصص فرد متقاضی» ارتباط بیشتری دارند در ذیل هیأت ممیزه قرار گرفته و نقش آنها بیشتر شبیه یک «ایستگاه برای پرندۀ متقاضی» یا نهایتاً «فیلتر» است. عمدۀ کارکرد کمیتههای منتخب –که انتظار میرود «اجتهاد مورد نظر» درون آنها شکل بگیرد- حول این میگردد که پروندۀ متقاضی را «[بر اساس الگوریتمهای مربوطه] امتیازدهی و در صورت ... کسب حداقل امتیازهای تعیین شده در آئیننامۀ ارتقاء مرتبه و شیوهنامۀ مربوطه، برای طی سایر مراحل ارزیابی به دبیرخانۀ هیأت ممیزه ارجاع کنند»! در جلسۀ هیأت ممیزه نیز که تصمیم نهایی در مورد ارتقاء متقاضی اخذ میشود، اکثریت رأی دهندگان از رشته و گرایشهای غیرمرتبط با رشته و گرایش متقاضی هستند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
4- از آنجا که اوّلاً، هر دانشگاه هیأت ممیزۀ خودش را دارد، ثانیاً، جوّ کلّی حاکم بر آموزش عالی کشور بر رشد کمیّتها (شامل تعداد استاد، تعداد دانشجوی دکتری و غیره) تأکید داشته و بناست بخش فزآیندهای از بودجۀ دانشگاهها نیز بر اساس رتبۀ هر دانشگاه در نظامهای رتبهبندی (که به شاخص های کمّیایی مانند «نسبت استادتمام به اعضای هیأت علمی»، «سهم دانشیار»، «نسبت دانشجویان دکتری» و غیره) تعیین شود، بنابراین، هیأت ممیزۀ هر دانشگاهی که بخواهد «خلاف جریان» حرکت کرده و به جای تمرکز بر «رشد کمیّتها»، اصل را بر «کیفیت» بگذارد، در عمل، در جهت تضعیف دانشگاه خود و نهایتاً موقعیّت خودش در مقایسه با سایر دانشگاهها و هیأتهای ممیزۀ آنها رفتار کردهاست.
🔹از سوی دیگر، کمیتههای منتخب دانشکدهها، کمیسیونهای تخصصی یا هر نوع مرکز محلّی-منطقه ای دیگری نیز شایستگیهای لازم برای اجتهاد در خصوص ارتقاء اعضای هیأت علمی را ندارند. ضمن این که، سپردن اجتهاد مورد نظر به دست انواع کمیتههای تخصصی داخل دانشگاه (یا حتّی منطقه) برخی از ایرادهای پیش گفته را تشدید خواهد کرد.
بنابراین، به نظرم، تنها راه خلاص شدن از اوّلاً، الگوریتمهای کمّیایی که ستون آموزش عالی کشور را تسلیم آنها کردهایم و ثانیاً، ایرادهایی که بر سازوکار هیأتهای ممیزه دانشگاهی وارد است، این است که برای هر گرایش تخصصی، یک هیأت ممیزۀ کشوری متشکّل از پیراستادان برجسته و شناخته شدۀ کشور (و یا حتّی در صورت لزوم از سایر کشورها) در همان رشته و گرایش تشکیل و جنبههای علمی (آموزشی و پژوهشی)[4] تمام پروندههای ارتقاء و تبدیل وضعیّت اعضای هیأت علمی کشور در هر رشته و گرایش توسّط هیأت ممیزۀ مرکزی مربوطه بررسی و به صورت اجتهادی و متمرکز در مورد آنان تصمیمگیری شود.
🔹تاکنون، افراد زیادی بر اساس الگوریتمهایی که خود و آیندهمان را به آنها سپردهایم، به نظام آموزش عالی وارد شده و در آن ارتقاء یافتهاند. با ادامۀ این روند، افراد الگوریتمی مورد نظر در مقام استادی قرار گفته و ستون فقرات نظام آموزش عالی کشور را تشکیل خواهند داد. در آن صورت، نگارنده (و احتمالاً بسیاری دیگر از ناقدان کمّیگرایی موجود) ملتمسانه درخواست خواهیم کرد که هر گونه رویۀ احتمالی مبتنی بر «اجتهاد استادان» حذف و با انواع رویههای «الگوریتمی» جایگزین شوند! بنابراین، خواهشمدم، تا دیر نشده اقدامی صورت گیرد. در این راستا، به نظرم راه عملیاتی تحقق تغییر و اصلاح مورد نظر آن است که اعضای هیأت علمی دانشگاهها خود چنین تقاضایی را در قالب یک نامه طرح و برای آن امضا جمع کنند. پیش از آن، تعداد دفعات بازدید این پیام میتواند نشانی از میزان همدلی دانشگاهیان با این پیشنهاد باشد.
🔹چنانچه به هر دلیل با پیشنهاد بالا مخالفید برای دیدگاه شما احترام قائلم و چه بسا هم که حق با شما باشد، امّا چنانچه اصل پیشنهاد را مفید دانسته امّا از آن دسته هموطنانی هستید که معتقدید «اگه میشد خوب بود ولی ...، فایده نداره، نمیشه و غیره»، خواهشمندم نوشتار کوتاه «میشل در سرزمین نمیشگان!» (از نگارنده) را مطالعه کرده و چند دقیقۀ اوّل از سخنرانی دکتر محمّد فاضلی با عنوان «برخی ملزومات مبارزه با فساد در ایران» را گوش دهید.
🔹به امید خلاص شدن از شاخصها و الگوریتمهایی که با دست خود، نظام آموزش عالیمان را به آنها سپردهایم
🔹به امید گشایش در نظام آموزش عالی
🔹به امید ایرانی آباد
🔹از دکتر سعید جلالی هنرمند (عضو هیأت علمی و عضو هیأت ممیزۀ دانشگاه رازی)، دکتر عباسعلی منصوری (عضو هیأت علمی دانشگاه رازی) و دکتر محمدمهدی حاتمی (مدرس دانشگاه رازی) به خاطر اینکه نسخۀ اوّلیۀ متن را مطالعه و نقطهنظرات ارزشمند خود را مطرح کردند، بسیار سپاسگزارم [5].
زیرنویسها:
[1] «تحلیلهای کمّی و استنادی» نباید «اصل» قرار بگیرند: https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/455
[2] Journal Citation Report
[3] Help, Using Journal Citation Reports Wisely
[4] جنبههای «فرهنگی، تربیتی، اجتماعی» آئیننامۀ ارتقاء در این نوشتار و پیشنهاد ارائه شده در آن مورد نظر نبودهاند.
[5] یک نفر از عزیزان نامبردهشده با حرف اصلی نوشتار حاضر همدل نبود.
◀️ برگرفته از:
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔹از سوی دیگر، کمیتههای منتخب دانشکدهها، کمیسیونهای تخصصی یا هر نوع مرکز محلّی-منطقه ای دیگری نیز شایستگیهای لازم برای اجتهاد در خصوص ارتقاء اعضای هیأت علمی را ندارند. ضمن این که، سپردن اجتهاد مورد نظر به دست انواع کمیتههای تخصصی داخل دانشگاه (یا حتّی منطقه) برخی از ایرادهای پیش گفته را تشدید خواهد کرد.
بنابراین، به نظرم، تنها راه خلاص شدن از اوّلاً، الگوریتمهای کمّیایی که ستون آموزش عالی کشور را تسلیم آنها کردهایم و ثانیاً، ایرادهایی که بر سازوکار هیأتهای ممیزه دانشگاهی وارد است، این است که برای هر گرایش تخصصی، یک هیأت ممیزۀ کشوری متشکّل از پیراستادان برجسته و شناخته شدۀ کشور (و یا حتّی در صورت لزوم از سایر کشورها) در همان رشته و گرایش تشکیل و جنبههای علمی (آموزشی و پژوهشی)[4] تمام پروندههای ارتقاء و تبدیل وضعیّت اعضای هیأت علمی کشور در هر رشته و گرایش توسّط هیأت ممیزۀ مرکزی مربوطه بررسی و به صورت اجتهادی و متمرکز در مورد آنان تصمیمگیری شود.
🔹تاکنون، افراد زیادی بر اساس الگوریتمهایی که خود و آیندهمان را به آنها سپردهایم، به نظام آموزش عالی وارد شده و در آن ارتقاء یافتهاند. با ادامۀ این روند، افراد الگوریتمی مورد نظر در مقام استادی قرار گفته و ستون فقرات نظام آموزش عالی کشور را تشکیل خواهند داد. در آن صورت، نگارنده (و احتمالاً بسیاری دیگر از ناقدان کمّیگرایی موجود) ملتمسانه درخواست خواهیم کرد که هر گونه رویۀ احتمالی مبتنی بر «اجتهاد استادان» حذف و با انواع رویههای «الگوریتمی» جایگزین شوند! بنابراین، خواهشمدم، تا دیر نشده اقدامی صورت گیرد. در این راستا، به نظرم راه عملیاتی تحقق تغییر و اصلاح مورد نظر آن است که اعضای هیأت علمی دانشگاهها خود چنین تقاضایی را در قالب یک نامه طرح و برای آن امضا جمع کنند. پیش از آن، تعداد دفعات بازدید این پیام میتواند نشانی از میزان همدلی دانشگاهیان با این پیشنهاد باشد.
🔹چنانچه به هر دلیل با پیشنهاد بالا مخالفید برای دیدگاه شما احترام قائلم و چه بسا هم که حق با شما باشد، امّا چنانچه اصل پیشنهاد را مفید دانسته امّا از آن دسته هموطنانی هستید که معتقدید «اگه میشد خوب بود ولی ...، فایده نداره، نمیشه و غیره»، خواهشمندم نوشتار کوتاه «میشل در سرزمین نمیشگان!» (از نگارنده) را مطالعه کرده و چند دقیقۀ اوّل از سخنرانی دکتر محمّد فاضلی با عنوان «برخی ملزومات مبارزه با فساد در ایران» را گوش دهید.
🔹به امید خلاص شدن از شاخصها و الگوریتمهایی که با دست خود، نظام آموزش عالیمان را به آنها سپردهایم
🔹به امید گشایش در نظام آموزش عالی
🔹به امید ایرانی آباد
🔹از دکتر سعید جلالی هنرمند (عضو هیأت علمی و عضو هیأت ممیزۀ دانشگاه رازی)، دکتر عباسعلی منصوری (عضو هیأت علمی دانشگاه رازی) و دکتر محمدمهدی حاتمی (مدرس دانشگاه رازی) به خاطر اینکه نسخۀ اوّلیۀ متن را مطالعه و نقطهنظرات ارزشمند خود را مطرح کردند، بسیار سپاسگزارم [5].
زیرنویسها:
[1] «تحلیلهای کمّی و استنادی» نباید «اصل» قرار بگیرند: https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/455
[2] Journal Citation Report
[3] Help, Using Journal Citation Reports Wisely
[4] جنبههای «فرهنگی، تربیتی، اجتماعی» آئیننامۀ ارتقاء در این نوشتار و پیشنهاد ارائه شده در آن مورد نظر نبودهاند.
[5] یک نفر از عزیزان نامبردهشده با حرف اصلی نوشتار حاضر همدل نبود.
◀️ برگرفته از:
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰🔰 تیزهوشان و خردمندان واقعی چه کسانی هستند ؟؟؟
▪️براساس یافته ها و تحلیل های جدیدکسی تیزهوش است که دنبال خیر مشترک و نفع رساندن به دیگران باشدو چیزی غیر از خودش را هم ببیند.
◀️ برگرفته از:
@zistboommedia
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
▪️براساس یافته ها و تحلیل های جدیدکسی تیزهوش است که دنبال خیر مشترک و نفع رساندن به دیگران باشدو چیزی غیر از خودش را هم ببیند.
◀️ برگرفته از:
@zistboommedia
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔰🔰 آیا مدالآوری در المپیادها نشانه کیفیت نظام آموزشی ماست؟
▪️دکتر مرتضی نظری
دانشآموخته فلسفه تعلیم و تربیت
🔘 پرسشی که نظام آموزشی ما با آن مواجه است این که مدالآوری دانشآموزان در المپیادهای جهانی، چقدر می تواند گویای کیفیت آموزش مدارس کشور باشد؟ برای یک ایرانی، درخشش فرزندان این سرزمین در المپیادهای جهانی موجب خرسندی است اما این مدالآوریها که عموماً متعلق به مدارس خاص است، چقدر قابل تعمیم به وضعیت آموزشی بیش از یکصد هزار مدرسه کشور است؟
پیش از پاسخ و تحلیل این پرسش، رجوع به چند آمار لازم و مفید است:
▫️بنا بر ارزیابی موسسه بینالمللی لگاتوم که وضعیت کشورها را از منظر ۹ شاخص می سنجد، ایران از نظر شاخص آموزش (=دسترسی به آموزش، کیفیت آموزش و سرمایه انسانی) در رتبه هفتاد و هفتم از میان ۱۴۹ کشور قرارداد.
و بر اساس گزارش انجمن بینالمللی ارزیابی پیشرفت تحصیلی(IEA) که دو آزمون مهم یعنی آزمون تیمز هر ۴ سال یکبار و آزمون پرلز را هر ۵ سال یکبار برای ارزیابی عملکرد کشورها در آموزش علوم و ریاضیات و سواد خواندن برگزار میکند، رتبه ایران در سالهای برگزاری این دو آزمون، پایینتر از میانگین سطح جهانی بوده است. به عنوان مثال، دانشآموزان ایرانی در آزمون بینالمللی درس علوم (۲۰۱۵) در رده چهل و سوم از میان ۴۷ کشور شرکتکننده قرار دارند و تنها یک درصد دانشآموزان ایرانی نمره بسیار خوب و ۶۱ درصد نمره پایین را کسب کردهاند. همچنین در آزمون ریاضی، دانش آموزان ایرانی رتبه ۴۲ را از میان ۴۹ کشور شرکتکننده به خود اختصاص دادهاند.
به عبارتی نظام آموزشی ما نتوانسته آموزش با کیفیت و فراگیر برای همه دانشآموزان و نه برای تعداد محدودی از مدارس مشهور پایتخت (در مقایسه با کشورهای دیگر) ارائه دهد.
▫️بنا به قاعده منطق و انصاف و عدالت، همانطور که درخشش دانشآموزان در المپیادهای جهانی مایه مباهات هر ایرانی هست، کاهش دسترسی میلیونها دانش آموز به فرصت های برابر آموزش با کیفیت هم ناراحت کننده است.
همچنین نگاه به کارنامه برخی کشورهای موفق در آموزشوپرورش قابلتأمل است. به عنوان مثال، ایران از سال ۱۹۸۵ در المپیادهای جهانی ریاضی شرکت داشته و در مجموع بیش از ۴۶ مدال طلا کسب کرده؛ درحالیکه کشور فنلاند از سال ۱۹۶۵ تاکنون در المپیاد جهانی شرکت میکند و تنها ۱ مدال طلا کسب کرده و این در شرایطی است که رتبه این کشور از نظر شاخصهای زیربنایی مانند کیفیت آموزشی، دسترسی برابر دانشآموزان به امکانات تحصیلی و غیره در بین کشورهای جهان تکرقمی است. بگذریم که نظامهای آموزشی مانند فنلاند و سنگاپور و کره جنوبی تمام هست و نیستِ آموزشوپرورش و همه اعصاب و روان نهاد خانواده را درگیر رقابت و هزینههای شرکت در این ماراتن نفس گیر نکردهاند و اصول و اولویتهای آموزشوپرورش خود را به پای مدالآوری فدا نکردند. بماند که طبق آمار بین ۷۷ تا ۸۲ درصد دانشآموزان دارای مدال طلای المپیادها متأسفانه ایران را ترک کردهاند.
▫️نکتهها:
۱. رویکردهای رفتارگرا و خطمشیگذاریهای رقابتی برای مدارس، معنای موفقیت را در چشم خانواده ایرانی به سمت کمّیگرایی کشانده و آموزش و پرورش را به وضعیت دکوری و فرمالیستی دچار ساخته و مدارس را به میدان مسابقه تبدیل کرده است. افتخارآفرینیِ دانشآموزان مدالآور کشور در جای خود مهم و ارزشمند است اما نباید فراموش کرد «همه دانشآموزان»، هم آنها که در هفت، هشت مدرسه معروف تهران تحصیل میکنند و هم آن حدود چهل درصد دانشآموزانی که در مدارس عشایری، روستایی و محروم از امکانات اولیه تحصیل میکنند، همه فرزندان ایران هستند و باید پرسید آیا فرصت و امکانات آموزشی، عادلانه در اختیارشان بوده است؟ و به فرض تأمین عادلانه و دسترسی برابر همه به فرصتها و امکانات آموزشی، اساساً مدالآوری چقدر میتواند نشانه موفقیت یک نظام آموزشی باشد؟
۲. مسؤلان، نباید کم کاری خود را پشت مدال آوری دانشآموزان ایرانی مخفی کنند و از وظیفه قانونی و ملی خود برای کاهش فاصله دسترسی همگانی به امکانات و فرصتهای برابر آموزش باکیفیت سر باز بزنند.
۳. کشوری سراغ نداریم که وزیر آموزشوپرورش آن به دلیل ناکامی در کسب مدال المپیادها استعفا داده باشد اما تنزل رتبه در سواد خواندن، ریاضی، علوم و کیفیت آموزشی باعث برکناری وزرای آموزشوپرورش شده مانند عزل وزیر آموزشوپرورش نروژ پس از اعلام نتیجه ضعیف آزمون تیمز و پرلز.
شما چه فکر میکنید: آیا مدال آوری در المپیادهای جهانی میتواند نشانه کیفیت نظام آموزشی باشد؟
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
▪️دکتر مرتضی نظری
دانشآموخته فلسفه تعلیم و تربیت
🔘 پرسشی که نظام آموزشی ما با آن مواجه است این که مدالآوری دانشآموزان در المپیادهای جهانی، چقدر می تواند گویای کیفیت آموزش مدارس کشور باشد؟ برای یک ایرانی، درخشش فرزندان این سرزمین در المپیادهای جهانی موجب خرسندی است اما این مدالآوریها که عموماً متعلق به مدارس خاص است، چقدر قابل تعمیم به وضعیت آموزشی بیش از یکصد هزار مدرسه کشور است؟
پیش از پاسخ و تحلیل این پرسش، رجوع به چند آمار لازم و مفید است:
▫️بنا بر ارزیابی موسسه بینالمللی لگاتوم که وضعیت کشورها را از منظر ۹ شاخص می سنجد، ایران از نظر شاخص آموزش (=دسترسی به آموزش، کیفیت آموزش و سرمایه انسانی) در رتبه هفتاد و هفتم از میان ۱۴۹ کشور قرارداد.
و بر اساس گزارش انجمن بینالمللی ارزیابی پیشرفت تحصیلی(IEA) که دو آزمون مهم یعنی آزمون تیمز هر ۴ سال یکبار و آزمون پرلز را هر ۵ سال یکبار برای ارزیابی عملکرد کشورها در آموزش علوم و ریاضیات و سواد خواندن برگزار میکند، رتبه ایران در سالهای برگزاری این دو آزمون، پایینتر از میانگین سطح جهانی بوده است. به عنوان مثال، دانشآموزان ایرانی در آزمون بینالمللی درس علوم (۲۰۱۵) در رده چهل و سوم از میان ۴۷ کشور شرکتکننده قرار دارند و تنها یک درصد دانشآموزان ایرانی نمره بسیار خوب و ۶۱ درصد نمره پایین را کسب کردهاند. همچنین در آزمون ریاضی، دانش آموزان ایرانی رتبه ۴۲ را از میان ۴۹ کشور شرکتکننده به خود اختصاص دادهاند.
به عبارتی نظام آموزشی ما نتوانسته آموزش با کیفیت و فراگیر برای همه دانشآموزان و نه برای تعداد محدودی از مدارس مشهور پایتخت (در مقایسه با کشورهای دیگر) ارائه دهد.
▫️بنا به قاعده منطق و انصاف و عدالت، همانطور که درخشش دانشآموزان در المپیادهای جهانی مایه مباهات هر ایرانی هست، کاهش دسترسی میلیونها دانش آموز به فرصت های برابر آموزش با کیفیت هم ناراحت کننده است.
همچنین نگاه به کارنامه برخی کشورهای موفق در آموزشوپرورش قابلتأمل است. به عنوان مثال، ایران از سال ۱۹۸۵ در المپیادهای جهانی ریاضی شرکت داشته و در مجموع بیش از ۴۶ مدال طلا کسب کرده؛ درحالیکه کشور فنلاند از سال ۱۹۶۵ تاکنون در المپیاد جهانی شرکت میکند و تنها ۱ مدال طلا کسب کرده و این در شرایطی است که رتبه این کشور از نظر شاخصهای زیربنایی مانند کیفیت آموزشی، دسترسی برابر دانشآموزان به امکانات تحصیلی و غیره در بین کشورهای جهان تکرقمی است. بگذریم که نظامهای آموزشی مانند فنلاند و سنگاپور و کره جنوبی تمام هست و نیستِ آموزشوپرورش و همه اعصاب و روان نهاد خانواده را درگیر رقابت و هزینههای شرکت در این ماراتن نفس گیر نکردهاند و اصول و اولویتهای آموزشوپرورش خود را به پای مدالآوری فدا نکردند. بماند که طبق آمار بین ۷۷ تا ۸۲ درصد دانشآموزان دارای مدال طلای المپیادها متأسفانه ایران را ترک کردهاند.
▫️نکتهها:
۱. رویکردهای رفتارگرا و خطمشیگذاریهای رقابتی برای مدارس، معنای موفقیت را در چشم خانواده ایرانی به سمت کمّیگرایی کشانده و آموزش و پرورش را به وضعیت دکوری و فرمالیستی دچار ساخته و مدارس را به میدان مسابقه تبدیل کرده است. افتخارآفرینیِ دانشآموزان مدالآور کشور در جای خود مهم و ارزشمند است اما نباید فراموش کرد «همه دانشآموزان»، هم آنها که در هفت، هشت مدرسه معروف تهران تحصیل میکنند و هم آن حدود چهل درصد دانشآموزانی که در مدارس عشایری، روستایی و محروم از امکانات اولیه تحصیل میکنند، همه فرزندان ایران هستند و باید پرسید آیا فرصت و امکانات آموزشی، عادلانه در اختیارشان بوده است؟ و به فرض تأمین عادلانه و دسترسی برابر همه به فرصتها و امکانات آموزشی، اساساً مدالآوری چقدر میتواند نشانه موفقیت یک نظام آموزشی باشد؟
۲. مسؤلان، نباید کم کاری خود را پشت مدال آوری دانشآموزان ایرانی مخفی کنند و از وظیفه قانونی و ملی خود برای کاهش فاصله دسترسی همگانی به امکانات و فرصتهای برابر آموزش باکیفیت سر باز بزنند.
۳. کشوری سراغ نداریم که وزیر آموزشوپرورش آن به دلیل ناکامی در کسب مدال المپیادها استعفا داده باشد اما تنزل رتبه در سواد خواندن، ریاضی، علوم و کیفیت آموزشی باعث برکناری وزرای آموزشوپرورش شده مانند عزل وزیر آموزشوپرورش نروژ پس از اعلام نتیجه ضعیف آزمون تیمز و پرلز.
شما چه فکر میکنید: آیا مدال آوری در المپیادهای جهانی میتواند نشانه کیفیت نظام آموزشی باشد؟
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔷️ مروری بر تاریخچه و ریشه شکل گیری سیستم آموزشی مدرن
◀️ ببینیم این سیستم آموزشی که ما رو شبیه به کارخونهها چیده چه جوری به وجود اومده و آیا ما واقعا امروز همون سیستم رو میخوایم؟
📌بر گرفته از کانال تلگرام بیپلاس
@podcastbplus
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔶️
سیستمی برای تربیت شهروند سازگار◀️ ببینیم این سیستم آموزشی که ما رو شبیه به کارخونهها چیده چه جوری به وجود اومده و آیا ما واقعا امروز همون سیستم رو میخوایم؟
📌بر گرفته از کانال تلگرام بیپلاس
@podcastbplus
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔷️نظر محمدرضا شعبانعلی، بنیان گذار وبسایت متمم راجع به دوره دکترا
◀️ در این ایام نزدیک به ثبت نام ورودی های جدید مقطع دکترا، دیدن این فیلم جای تامل دارد...
🔹️ برگرفته از:
@jGhalibafan
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
◀️ در این ایام نزدیک به ثبت نام ورودی های جدید مقطع دکترا، دیدن این فیلم جای تامل دارد...
🔹️ برگرفته از:
@jGhalibafan
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍1
✍️ ويكتور فرانكل،
❇️جانور دانشمند، نه؛ انسان تربیت کنید
ويكتور فرانكل، مردی بود که توانست از زندان آشويتس در لهستان فرار کند.
دكتر ويكتور فرانكل اتریشی بود و با توجه به خودكشی ها و فجايع زیادی كه با چشم خود ديده بود؛ روانشناسی متبحر شده بود و مدير مدرسهای فعال بود.
او در آغاز هرسال تحصیلی برای معلمان مدرسه این نامه را می فرستاد:
«کسی هستم که از یک اردوگاه اسیران جان سالم به در برده است. چشمانم چیزهایی دیده که چشم هیچ انسانی نباید می دیده، اتاق های گازی را ديدم كه توسط بهترين و ماهرترين مهندسين ساختمان ساخته شده بودند.
بهترين و متخصصترين پزشكانی را ديدم كه كودكان را به شكل ماهرانه ای مسموم مي كردند. نوزادانی که توسط آمپول های پرستارهایی مُردند که بهترين پرستاران بودند، انسان هایی که توسط فارغالتحصیلان دبیرستان ها و دانشگاه ها سوزانده شدند. به آموزش به این دلیل مَشکوکم.
چیزی که از شما می خواهم این است که: برای انسان شدن دانش آموزان تلاش کنید و تلاش شما موجب تربیت «جانورانِ دانشمند» و «بیماران روانیِ ماهر» نشود. خواندن، نوشتن، ریاضیات و... زمانی اهمیت پیدا می کند که به انسان شدن کودکان کمک کنيد و اين كليد انسان بودن اين كودكان در آينده می باشد.
پزشك شدن، مهندس شدن، متخصص شدن، كار سختی نيست و مي شود با چند سال درس خوندن به آن رسيد و چه بسا امروز ما در جامعه هم پزشكان زیادی داريم و هم مهندسين زیادی داريم اما بزرگترين ثروت ما انسانيت و اخلاق ما هست كه با هيچ مدركی قابل مقايسه نيست.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❇️جانور دانشمند، نه؛ انسان تربیت کنید
ويكتور فرانكل، مردی بود که توانست از زندان آشويتس در لهستان فرار کند.
دكتر ويكتور فرانكل اتریشی بود و با توجه به خودكشی ها و فجايع زیادی كه با چشم خود ديده بود؛ روانشناسی متبحر شده بود و مدير مدرسهای فعال بود.
او در آغاز هرسال تحصیلی برای معلمان مدرسه این نامه را می فرستاد:
«کسی هستم که از یک اردوگاه اسیران جان سالم به در برده است. چشمانم چیزهایی دیده که چشم هیچ انسانی نباید می دیده، اتاق های گازی را ديدم كه توسط بهترين و ماهرترين مهندسين ساختمان ساخته شده بودند.
بهترين و متخصصترين پزشكانی را ديدم كه كودكان را به شكل ماهرانه ای مسموم مي كردند. نوزادانی که توسط آمپول های پرستارهایی مُردند که بهترين پرستاران بودند، انسان هایی که توسط فارغالتحصیلان دبیرستان ها و دانشگاه ها سوزانده شدند. به آموزش به این دلیل مَشکوکم.
چیزی که از شما می خواهم این است که: برای انسان شدن دانش آموزان تلاش کنید و تلاش شما موجب تربیت «جانورانِ دانشمند» و «بیماران روانیِ ماهر» نشود. خواندن، نوشتن، ریاضیات و... زمانی اهمیت پیدا می کند که به انسان شدن کودکان کمک کنيد و اين كليد انسان بودن اين كودكان در آينده می باشد.
پزشك شدن، مهندس شدن، متخصص شدن، كار سختی نيست و مي شود با چند سال درس خوندن به آن رسيد و چه بسا امروز ما در جامعه هم پزشكان زیادی داريم و هم مهندسين زیادی داريم اما بزرگترين ثروت ما انسانيت و اخلاق ما هست كه با هيچ مدركی قابل مقايسه نيست.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
❤1
انسان در جستجوی معنا (انگلیسی: Man's Search for Meaning) اثر ویکتور فرانکل، روانپزشک، عصبشناس و پدیدآورندهٔ لوگوتراپی است که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد. این کتاب در بر دارندهٔ خاطرات فرانکل از وضعیت خود و سایر قربانیان اردوگاههای کار اجباری آلمان در خلال جنگ دوم جهانی است. فرانکل در این کتاب به عنوان یک روانشناس اگزیستانسیالیست به اهمیت جستجوی معنا برای زندگی، در سختترین شرایط زندگی میپردازد و ضمن روایت خاطراتش از اردوگاههای کار اجباری، تلاش میکند که نگرش جدیدش را در روانشناسی (لوگوتراپی) تبیین کند.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔷️ ویکتور فرانکل: انسان در جستوجوی معنا
👨داستان روانشناسی که بر خلاف فروید که باور داشت" اگر انسانها در شرایط سخت و گرسنگی قرار بگیرند همانند حیوان برخورد میکنند " میگفت برای همهی انسانها صدق نمیکنه. او در اردوگاه آشویتس دید که هر که امیدوارتر و کمتر دغلباز بود با احتمال بیشتری زنده میماند. فرانکل خود رو در آینده میدید که برای دیگران از یافتن معنا در این شرایط سخت سخنرانی میکند و این آرزو مایه دلگرمی او در آن شرایط سخت بود.
🎥 تهیه و ترجمه : دکتر ایمان فانی
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👨داستان روانشناسی که بر خلاف فروید که باور داشت" اگر انسانها در شرایط سخت و گرسنگی قرار بگیرند همانند حیوان برخورد میکنند " میگفت برای همهی انسانها صدق نمیکنه. او در اردوگاه آشویتس دید که هر که امیدوارتر و کمتر دغلباز بود با احتمال بیشتری زنده میماند. فرانکل خود رو در آینده میدید که برای دیگران از یافتن معنا در این شرایط سخت سخنرانی میکند و این آرزو مایه دلگرمی او در آن شرایط سخت بود.
🎥 تهیه و ترجمه : دکتر ایمان فانی
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❇️ آیا IQ همه چیز است؟
🔸 اغلب IQ را عامل اصلی موفقیت می پندارند؛ اما بسیاری از دستاوردهای بشر مرهون تخیل و کنجکاوی و یکدلی اوست؛ ویژگی هایی که مشخصه «انعطاف پذیری شناختی» به حساب می آیند:
توانایی ای که به ما امکان حرکت بین مفاهیم و تنظیم و تدقیق رفتارها را،
و اجازه اندیشیدن به ایده های نو را،
و ارتباط های جدید و همکاری با دیگران را می دهد.
این توانایی نسبت و رابطه ضعیفی با IQ دارد؛ و بالعکس، بسیار با خلاقیت در هم تنیده است.
✔️ کارآفرینان موفق در زمینه «انعطاف پذیری شناختی» بسیار سرآمد هستند.
✔️ این ویژگی به موفقیت تحصیلی بالاتر در دانش آموزان، انعطاف بیشتر در بزرگسالان و کیفیت بهتر زندگی در مرور زمان می انجامد.
✔️ نکته مهم و خوب اینکه «انعطاف پذیری شناختی» امری اکتسابی و آموزش پذیر است.
◀️بر گرفته از:
https://www.tg-me.com/TeacherasLLL/2585
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔸 اغلب IQ را عامل اصلی موفقیت می پندارند؛ اما بسیاری از دستاوردهای بشر مرهون تخیل و کنجکاوی و یکدلی اوست؛ ویژگی هایی که مشخصه «انعطاف پذیری شناختی» به حساب می آیند:
توانایی ای که به ما امکان حرکت بین مفاهیم و تنظیم و تدقیق رفتارها را،
و اجازه اندیشیدن به ایده های نو را،
و ارتباط های جدید و همکاری با دیگران را می دهد.
این توانایی نسبت و رابطه ضعیفی با IQ دارد؛ و بالعکس، بسیار با خلاقیت در هم تنیده است.
✔️ کارآفرینان موفق در زمینه «انعطاف پذیری شناختی» بسیار سرآمد هستند.
✔️ این ویژگی به موفقیت تحصیلی بالاتر در دانش آموزان، انعطاف بیشتر در بزرگسالان و کیفیت بهتر زندگی در مرور زمان می انجامد.
✔️ نکته مهم و خوب اینکه «انعطاف پذیری شناختی» امری اکتسابی و آموزش پذیر است.
◀️بر گرفته از:
https://www.tg-me.com/TeacherasLLL/2585
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍2
Forwarded from خشت کج | نقد نظام آموزشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔷️سخنان هشداردهنده #دکتر_حسن_عشایری، عصبشناس، درباره توجه بیش از اندازه به هوش تحصیلی و توجه کم به هوش عاطفی هیجانی
🔸تحقیق کردم و فهمیدم تیزهوشان ما انسانهای تکساحتی هستند، آسیبپذیرند، قسمتهای هیجانی عاطفیشان خوب رشد نمیکند، باد میکنند.
🔸آموزش پرورش مهمتر از آنی است که فقط به عهده یک وزیر بگذاریم.
🔸«سلامت» و «دانش» تبدیل به دو کالای گران شدهاند که نباید باشند.
🔸چطور میشود که دانشآموزی تیزهوش بوده آمده صنعتی شریف نامهای به دختری نوشته و او جواب نداده اقدام کرده به خودکشی؟!
🔸هوش خیلی چیز خوبی است و لازم و میشود اندازهگیری کرد اما شعور را هم در مدرسهها و دانشگاها و کتابها و گوگل یاد میدهند؟
🔸بچههای ما ممکن است فقیر باشند اما نباید «حقیر» باشند.
▶️ بشنوید...
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
🔸تحقیق کردم و فهمیدم تیزهوشان ما انسانهای تکساحتی هستند، آسیبپذیرند، قسمتهای هیجانی عاطفیشان خوب رشد نمیکند، باد میکنند.
🔸آموزش پرورش مهمتر از آنی است که فقط به عهده یک وزیر بگذاریم.
🔸«سلامت» و «دانش» تبدیل به دو کالای گران شدهاند که نباید باشند.
🔸چطور میشود که دانشآموزی تیزهوش بوده آمده صنعتی شریف نامهای به دختری نوشته و او جواب نداده اقدام کرده به خودکشی؟!
🔸هوش خیلی چیز خوبی است و لازم و میشود اندازهگیری کرد اما شعور را هم در مدرسهها و دانشگاها و کتابها و گوگل یاد میدهند؟
🔸بچههای ما ممکن است فقیر باشند اما نباید «حقیر» باشند.
▶️ بشنوید...
🔰خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔 @kheshtekaj
❤3
💟💟 فقدان آموزش تفکر نقادانه در مدارس
✍️ #مصطفی_ملکیان
🔹آموزش و پرورشی که از مهد کودک مبتنی بر حافظه و تسلیم است،هیچ وقت نمی تواند دکترایش فهم و نقد داشته باشد.فهم و نقد نقیض حافظه و تسلیم است و ما از مهد کودک به بچه هایمان داریم حافظه و تسلیم را یاد می دهیم.خیلی ساده آزمایش کنید اگر سنتان اقتضا می کند به بچه چهارم ابتدایی تان بگویید و اگر سنتان اقتضا نمی کند به خواهر کوچکتر یا برادر کوچکترتان بگویید.شما می گویید که مثلا مرکز فرانسه پاریس است.دخترتان می گوید نه خانم معلم مان گفته است که پایتخت فرانسه پاریس است.هر چه می گویید مامان بابا فرق که نمی کند من هم دارم همان حرف را میزنم. من میگویم مرکز فرانسه پاریس است خانم معلم تان هم میگوید پایتخت فرانسه پاریس است.می گوید که نه پایتخت فرانسه پاریس است.چون آدمی که مبتنی بر حافظه است نمی فهمد که مرکز و پایتخت علی رغم تفاوت ظاهری لفظی ای که دارند وحدت باطنی معنایی دارند.
🔹حالا فرض هم می کنیم دوتا حرف هم می زدید حرف شما یک چیز بود و حرف معلم چیز دیگری.چرا حق را فوری به معلم اش می دهد؟رکن دوم و آن تسلیم است.وقتی وارد مدرسه می شوی باید تسلیم معلم بشوی.حالا من می گویم بابا عزیز من فرض می گیریم حرف من با خانم معلم تان دو حرف باشد چرا فورا من را تخطئه کردی گذاشتی کنار؟نهایت اش باید بگویی معلم ما یک چیز می گوید پدر من یک چیز میگوید باید بروم ببینم حق با کدامشان است.به خاطر این است که این را هم به او یاد داده اند که باید تسلیم باشی.
🔹خوب حافظه غیر از فهم است،فهم با مفهوم سر و کار دارد،حافظه با لفظ سر و کار دارد و تسلیم غیر از نقد است،تسلیم موضع انفعال داشتن نسبت به اقوال بزرگان و اکابر یک علم است که من تسلیمم،من واداده ام در مقابل بزرگان این علم.اما نقد نقش فعالانه به دوش گرفتن است که من خودم قوه ی تمییزی دارم،قوه تشخیصی دارم،عقل دارم،فهم دارم،قدرت تفکر دارم،معلومات دارم و تجربه دارم و با استمداد از این منابع من هم می خواهم یک جرح و تعدیلی بکنم در سخنان دریافت کرده از قبل دیگران.
🔹با فرهنگی که از دوران مهد کودک به او یاد می دهند که تسلیم باید باشی،تسلیم معلم،تسلیم دبیرتسلیم بالاتر از خودت.بعد هم فقط و فقط چه بکن؟توجه بکن الفاظ را یاد بگیر بیا طوطی وار معنا کن.شما ببینید ننگ یک کشور نیست که به بچه تان،به خواهرتان،به برادرتان می گویید که چرا کلاس کنکور میروی؟تو که همه درس ها را خوب بلدی؟می گوید مفهوما بلدم،تست زدن بلد نیستم.این یعنی چه؟یعنی تست ها جوری طراحی شده اند که با فهم هیچ سر و کار ندارند.این است که با اینکه مفهوما بلدم ولی باید کلاس کنکور بروم تا یاد بگیرم تست بزنم.یعنی یاد بگیرم که از شگردهای زبانی استفاده کنم.از آنطرف می گوییم تو چرا موفق نشدی؟می گوید من مفهومی خوانده بودم دختر همسایه تستی حفظی خوانده بود.آدم حفظی که بخواند در کنکور قبول می شود دیگر.
🔹خوب این ننگ یک مملکت است وقتی ما کمی دقت در آن بکنیم.ولی خوب ما اصلا برایمان عادی شده است.اصلا متوجه نیستیم که اگر کنکور یک کشوری در هر مقطعی مبتنی بر لفظ و حافظه باشد که آنهایی که مفهوما و به عمق داستان فرو رفتند اینها در آن موفق نیستند.خوب یک خللی باید در این نظام تعلیمی و تربیتی، در این نظام آموزشی و پرورشی وجود داشته باشد. همه اینها موجبات این می شود که ما اصلا تفکر نمی کنیم.
🔹در مقام نظر اگر کسی بخواهد نقش فعال بر عهده بگیرد باید متفکر باشد و تفکر نه یعنی حفظ کردن هزارتا کتاب در ذهن،انگار پنج تا دی وی دی کرده اند در ذهن من،نه،یعنی بتوانیم هرس کنیم یک اندیشه هایی را که مدام دارند به من هجوم می آورند.
#تفکرنقاد
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
✍️ #مصطفی_ملکیان
🔹آموزش و پرورشی که از مهد کودک مبتنی بر حافظه و تسلیم است،هیچ وقت نمی تواند دکترایش فهم و نقد داشته باشد.فهم و نقد نقیض حافظه و تسلیم است و ما از مهد کودک به بچه هایمان داریم حافظه و تسلیم را یاد می دهیم.خیلی ساده آزمایش کنید اگر سنتان اقتضا می کند به بچه چهارم ابتدایی تان بگویید و اگر سنتان اقتضا نمی کند به خواهر کوچکتر یا برادر کوچکترتان بگویید.شما می گویید که مثلا مرکز فرانسه پاریس است.دخترتان می گوید نه خانم معلم مان گفته است که پایتخت فرانسه پاریس است.هر چه می گویید مامان بابا فرق که نمی کند من هم دارم همان حرف را میزنم. من میگویم مرکز فرانسه پاریس است خانم معلم تان هم میگوید پایتخت فرانسه پاریس است.می گوید که نه پایتخت فرانسه پاریس است.چون آدمی که مبتنی بر حافظه است نمی فهمد که مرکز و پایتخت علی رغم تفاوت ظاهری لفظی ای که دارند وحدت باطنی معنایی دارند.
🔹حالا فرض هم می کنیم دوتا حرف هم می زدید حرف شما یک چیز بود و حرف معلم چیز دیگری.چرا حق را فوری به معلم اش می دهد؟رکن دوم و آن تسلیم است.وقتی وارد مدرسه می شوی باید تسلیم معلم بشوی.حالا من می گویم بابا عزیز من فرض می گیریم حرف من با خانم معلم تان دو حرف باشد چرا فورا من را تخطئه کردی گذاشتی کنار؟نهایت اش باید بگویی معلم ما یک چیز می گوید پدر من یک چیز میگوید باید بروم ببینم حق با کدامشان است.به خاطر این است که این را هم به او یاد داده اند که باید تسلیم باشی.
🔹خوب حافظه غیر از فهم است،فهم با مفهوم سر و کار دارد،حافظه با لفظ سر و کار دارد و تسلیم غیر از نقد است،تسلیم موضع انفعال داشتن نسبت به اقوال بزرگان و اکابر یک علم است که من تسلیمم،من واداده ام در مقابل بزرگان این علم.اما نقد نقش فعالانه به دوش گرفتن است که من خودم قوه ی تمییزی دارم،قوه تشخیصی دارم،عقل دارم،فهم دارم،قدرت تفکر دارم،معلومات دارم و تجربه دارم و با استمداد از این منابع من هم می خواهم یک جرح و تعدیلی بکنم در سخنان دریافت کرده از قبل دیگران.
🔹با فرهنگی که از دوران مهد کودک به او یاد می دهند که تسلیم باید باشی،تسلیم معلم،تسلیم دبیرتسلیم بالاتر از خودت.بعد هم فقط و فقط چه بکن؟توجه بکن الفاظ را یاد بگیر بیا طوطی وار معنا کن.شما ببینید ننگ یک کشور نیست که به بچه تان،به خواهرتان،به برادرتان می گویید که چرا کلاس کنکور میروی؟تو که همه درس ها را خوب بلدی؟می گوید مفهوما بلدم،تست زدن بلد نیستم.این یعنی چه؟یعنی تست ها جوری طراحی شده اند که با فهم هیچ سر و کار ندارند.این است که با اینکه مفهوما بلدم ولی باید کلاس کنکور بروم تا یاد بگیرم تست بزنم.یعنی یاد بگیرم که از شگردهای زبانی استفاده کنم.از آنطرف می گوییم تو چرا موفق نشدی؟می گوید من مفهومی خوانده بودم دختر همسایه تستی حفظی خوانده بود.آدم حفظی که بخواند در کنکور قبول می شود دیگر.
🔹خوب این ننگ یک مملکت است وقتی ما کمی دقت در آن بکنیم.ولی خوب ما اصلا برایمان عادی شده است.اصلا متوجه نیستیم که اگر کنکور یک کشوری در هر مقطعی مبتنی بر لفظ و حافظه باشد که آنهایی که مفهوما و به عمق داستان فرو رفتند اینها در آن موفق نیستند.خوب یک خللی باید در این نظام تعلیمی و تربیتی، در این نظام آموزشی و پرورشی وجود داشته باشد. همه اینها موجبات این می شود که ما اصلا تفکر نمی کنیم.
🔹در مقام نظر اگر کسی بخواهد نقش فعال بر عهده بگیرد باید متفکر باشد و تفکر نه یعنی حفظ کردن هزارتا کتاب در ذهن،انگار پنج تا دی وی دی کرده اند در ذهن من،نه،یعنی بتوانیم هرس کنیم یک اندیشه هایی را که مدام دارند به من هجوم می آورند.
#تفکرنقاد
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
👍3