✔️چگونه «توجه» به ارزشمندترین کالای دنیا تبدیل شد؟
- کریس هیز
قسمت سوم:
بله، همهی سیاستمداران باید جلب توجه کنند تا نامشان بر سرِ زبانها بیفتد، اما این فقط قدم اول است. سیاستمدار به توجه نیاز دارد، اما صرفاً بهعنوان «وسیله»ای برای علاقهمند کردن مردم به خودش و رأی دادن به او. البته اگر فقط در این فکر باشید که میزان توجه به خودتان را به حداکثر برسانید، در این صورت میتوانید کارهای گوناگونی انجام دهید تا جلب توجه کنید. مشکل این است که، در الگوی سنتی، هر جور توجهی خوب نیست. اگر در محلهی خودتان برهنه بدوید حتماً به هدف کوتهبینانهی جلب توجه دست مییابید اما احتمالاً چنین کاری به تلاشتان برای متقاعد کردن همسایهها به رأی دادن به شما صدمه خواهد زد.
بر خلاف عشق یا احترام، توجه میتواند مثبت یا منفی باشد. بیتردید ترامپ به تحسین شدن خیلی اهمیت میدهد اما از جلب توجه به هر شکل ممکن استفاده میکند. مادامی که خودش در کانون توجه باشد از ابراز انزجار، سرزنش و مخالفت با خود استقبال میکند. در واقع ترامپ با ترفند سادهای گفتمان عمومیِ عصر توجه را از آنِ خود کرده است: میل به جلب توجه منفی «به بهای» اقناع.
ترامپ به معنای سنتیِ کلمه، به هیچ وجه مناظرهکننده یا سخنور خوبی نیست. او برای رد حرفهای طرف مقابل، استدلالهای منطقی ارائه نمیکند. اگر حرفهای او را روی کاغذ بنویسید، میبینید که چقدر از نظر قواعد صرف و نحو عجیب و غریب و ازهمگسیخته است و حتی توی حرف خودش هم میدود. بسیاری از جملاتِ او خبری نیست. حرفهای او آمیزهای است از چربزبانیِ فروشندهها، مسخرهبازی، کمدی توهینآمیز و شعارهای تبلیغاتی. او بیش از هر چیزی خواهان جلب توجه است.
***
هر قدر حفظ تمرکز در عصر توجه دشوارتر میشود اهمیتش بیشتر میشود. عملکرد دولت و انتخابهای نمایندگانِ منتخبِ ما به شدت متأثر از این است که توجه مردم بیش از همه به چه اخبار و موضوعاتی جلب شده است.
این واقعیتِ بدیهی پیامدهای مهمی برای سلامتِ مدنیِ ما دارد. دو چیز را نباید با یکدیگر یکسان شمرد: آنچه جلب توجه میکند و آنچه برای حفظ جامعهای مترقی مهم است. این دو با یکدیگر بسیار فرق دارند. برای کسانی مثل من که در صنعتِ توجهمحور کار میکنند این تنش مهمترین چالش است. ما کارکنانِ رسانههای خبری وظیفهی دوگانهای داریم: باید توجه مردم را جلب کنیم «و» به آنها چیزهایی بگوییم که برای خودگردانی در جامعهای دموکراتیک اهمیت دارد. ما باید بکوشیم که هر دو کار را انجام دهیم، حتی وقتی که این دو رابطهی معکوسی با یکدیگر دارند.
اجازه دهید که برای فهم این مشکل مثالی بزنم. در سیزده سالی که مجریِ برنامهی تحلیل خبر در یک شبکهی تلویزیونی بودهام تقریباً هر روز به شکلی با این مشکل دست و پنجه نرم کردهام.
در ۱۸ ژوئن ۲۰۲۳، زیردریاپیمای کوچکی به اسم تایتان در آبهای بینالمللی در اقیانوس اطلس شمالی، نزدیک به سواحل نیوفاندلند کانادا ناپدید شد. این شناور عازم سفری توریستی برای تماشای لاشهی کشتیِ غرقشدهی تایتانیک بود. ذخایر اکسیژنِ در دسترس پنج سرنشینِ این شناور فقط برای ۹۶ ساعت کافی بود. در نتیجه، به سرعت عملیاتِ بینالمللیِ بزرگی برای نجاتِ جانِ این پنج نفر آغاز شد.
از همان ابتدا معلوم بود که این حادثه در صدر اخبار، بهویژه اخبار تلویزیونی، قرار خواهد گرفت زیرا ویژگیهایی داشت که جلب توجه میکرد. همه دلواپس سرنوشتِ این پنج مسافر بودند و از خود میپرسیدند که چه بر سرِ آنها خواهد آمد. هرگاه چند آدمِ زنده در چنین وضعیتی گرفتار میشوند و امدادگران برای نجاتِ جانِ آنها به تکاپو میافتند عدهی زیادی این خبر را دنبال میکنند. افزون بر این، حوادث و سوانح ترابری ــ غرق شدن کشتیها و سقوط هواپیماها ــ به طور کلی جذاب است. در این مورد خاص، آنچه بیش از پیش جلب توجه میکرد این بود که این پنج نفر عازم تماشای بقایای کشتیِ غرقشدهی تایتانیک بودند، که احتمالاً معروفترین سانحهی ترابری در سراسر تاریخ مدرن است.
عدهی بسیار زیادی این خبر را دنبال کردند و رسانهها نیز به جنبههای گوناگونِ آن پرداختند. اما وقتی عملیاتِ جستوجو طولانی شد، مردم نسبت به پوشش مستمر این خبر واکنش منفی نشان دادند. در همان هفته سانحهی دریاییِ دلخراش دیگری هم رخ داده بود: یک قایق ماهیگیریِ حامل صدها مهاجر پاکستانی، مصری و سوری قبل از رسیدن به ایتالیا در دریای مدیترانه واژگون شده بود. صدها زن و مرد و کودک در حالی جان باختند که یک کشتیِ گارد ساحلیِ یونان نزدیک به آنها بود اما برای نجاتِ جانشان هیچ کاری نکرد. اولین بار نبود که چنین اتفاقی رخ میداد؛ وقوع چنین اتفاقاتِ هولناکی در دریای مدیترانه به امری عادی تبدیل شده بود.
- ادامه دارد...
@khonehdeleman
- کریس هیز
قسمت سوم:
بله، همهی سیاستمداران باید جلب توجه کنند تا نامشان بر سرِ زبانها بیفتد، اما این فقط قدم اول است. سیاستمدار به توجه نیاز دارد، اما صرفاً بهعنوان «وسیله»ای برای علاقهمند کردن مردم به خودش و رأی دادن به او. البته اگر فقط در این فکر باشید که میزان توجه به خودتان را به حداکثر برسانید، در این صورت میتوانید کارهای گوناگونی انجام دهید تا جلب توجه کنید. مشکل این است که، در الگوی سنتی، هر جور توجهی خوب نیست. اگر در محلهی خودتان برهنه بدوید حتماً به هدف کوتهبینانهی جلب توجه دست مییابید اما احتمالاً چنین کاری به تلاشتان برای متقاعد کردن همسایهها به رأی دادن به شما صدمه خواهد زد.
بر خلاف عشق یا احترام، توجه میتواند مثبت یا منفی باشد. بیتردید ترامپ به تحسین شدن خیلی اهمیت میدهد اما از جلب توجه به هر شکل ممکن استفاده میکند. مادامی که خودش در کانون توجه باشد از ابراز انزجار، سرزنش و مخالفت با خود استقبال میکند. در واقع ترامپ با ترفند سادهای گفتمان عمومیِ عصر توجه را از آنِ خود کرده است: میل به جلب توجه منفی «به بهای» اقناع.
ترامپ به معنای سنتیِ کلمه، به هیچ وجه مناظرهکننده یا سخنور خوبی نیست. او برای رد حرفهای طرف مقابل، استدلالهای منطقی ارائه نمیکند. اگر حرفهای او را روی کاغذ بنویسید، میبینید که چقدر از نظر قواعد صرف و نحو عجیب و غریب و ازهمگسیخته است و حتی توی حرف خودش هم میدود. بسیاری از جملاتِ او خبری نیست. حرفهای او آمیزهای است از چربزبانیِ فروشندهها، مسخرهبازی، کمدی توهینآمیز و شعارهای تبلیغاتی. او بیش از هر چیزی خواهان جلب توجه است.
***
هر قدر حفظ تمرکز در عصر توجه دشوارتر میشود اهمیتش بیشتر میشود. عملکرد دولت و انتخابهای نمایندگانِ منتخبِ ما به شدت متأثر از این است که توجه مردم بیش از همه به چه اخبار و موضوعاتی جلب شده است.
این واقعیتِ بدیهی پیامدهای مهمی برای سلامتِ مدنیِ ما دارد. دو چیز را نباید با یکدیگر یکسان شمرد: آنچه جلب توجه میکند و آنچه برای حفظ جامعهای مترقی مهم است. این دو با یکدیگر بسیار فرق دارند. برای کسانی مثل من که در صنعتِ توجهمحور کار میکنند این تنش مهمترین چالش است. ما کارکنانِ رسانههای خبری وظیفهی دوگانهای داریم: باید توجه مردم را جلب کنیم «و» به آنها چیزهایی بگوییم که برای خودگردانی در جامعهای دموکراتیک اهمیت دارد. ما باید بکوشیم که هر دو کار را انجام دهیم، حتی وقتی که این دو رابطهی معکوسی با یکدیگر دارند.
اجازه دهید که برای فهم این مشکل مثالی بزنم. در سیزده سالی که مجریِ برنامهی تحلیل خبر در یک شبکهی تلویزیونی بودهام تقریباً هر روز به شکلی با این مشکل دست و پنجه نرم کردهام.
در ۱۸ ژوئن ۲۰۲۳، زیردریاپیمای کوچکی به اسم تایتان در آبهای بینالمللی در اقیانوس اطلس شمالی، نزدیک به سواحل نیوفاندلند کانادا ناپدید شد. این شناور عازم سفری توریستی برای تماشای لاشهی کشتیِ غرقشدهی تایتانیک بود. ذخایر اکسیژنِ در دسترس پنج سرنشینِ این شناور فقط برای ۹۶ ساعت کافی بود. در نتیجه، به سرعت عملیاتِ بینالمللیِ بزرگی برای نجاتِ جانِ این پنج نفر آغاز شد.
از همان ابتدا معلوم بود که این حادثه در صدر اخبار، بهویژه اخبار تلویزیونی، قرار خواهد گرفت زیرا ویژگیهایی داشت که جلب توجه میکرد. همه دلواپس سرنوشتِ این پنج مسافر بودند و از خود میپرسیدند که چه بر سرِ آنها خواهد آمد. هرگاه چند آدمِ زنده در چنین وضعیتی گرفتار میشوند و امدادگران برای نجاتِ جانِ آنها به تکاپو میافتند عدهی زیادی این خبر را دنبال میکنند. افزون بر این، حوادث و سوانح ترابری ــ غرق شدن کشتیها و سقوط هواپیماها ــ به طور کلی جذاب است. در این مورد خاص، آنچه بیش از پیش جلب توجه میکرد این بود که این پنج نفر عازم تماشای بقایای کشتیِ غرقشدهی تایتانیک بودند، که احتمالاً معروفترین سانحهی ترابری در سراسر تاریخ مدرن است.
عدهی بسیار زیادی این خبر را دنبال کردند و رسانهها نیز به جنبههای گوناگونِ آن پرداختند. اما وقتی عملیاتِ جستوجو طولانی شد، مردم نسبت به پوشش مستمر این خبر واکنش منفی نشان دادند. در همان هفته سانحهی دریاییِ دلخراش دیگری هم رخ داده بود: یک قایق ماهیگیریِ حامل صدها مهاجر پاکستانی، مصری و سوری قبل از رسیدن به ایتالیا در دریای مدیترانه واژگون شده بود. صدها زن و مرد و کودک در حالی جان باختند که یک کشتیِ گارد ساحلیِ یونان نزدیک به آنها بود اما برای نجاتِ جانشان هیچ کاری نکرد. اولین بار نبود که چنین اتفاقی رخ میداد؛ وقوع چنین اتفاقاتِ هولناکی در دریای مدیترانه به امری عادی تبدیل شده بود.
- ادامه دارد...
@khonehdeleman
✔️چگونه «توجه» به ارزشمندترین کالای دنیا تبدیل شد؟
- کریس هیز
قسمت چهارم:
با وجود این، میزان پوشش خبریِ قایق حامل صدها مهاجر در مقایسه با پوشش خبریِ پنج سرنشینِ تایتان بسیار ناچیز بود (بعداً معلوم شد که این زیردریاییپیما در اوایل سفر منفجر شده بود و هر پنج سرنشینش در دم جان باخته بودند). در واکنش به پوشش گستردهی اخبار مربوط به تایتان، مقالاتی منتشر شد که نویسندگانشان توجه شدید به سرنوشتِ ناگوار پنج گردشگر مرفه و در عین حال سکوت در برابر غرق شدن صدها مهاجرِ درمانده را نادرست و حاکی از سنگدلیِ عمیق میدانستند.
با نگاهی عاری از احساسات میتوان گفت که حتی مقالاتِ مربوط به موازین دوگانهی پوشش خبری هم در واقع دربارهی تایتان بودند زیرا میکوشیدند بر موج توجه به آن حادثه سوار شوند و سپس توجهات را به موضوع دیگری جلب کنند. وقتی یکی از این مقالات ــ «رسانهها به زیردریایی تایتان بیشتر از مهاجرانِ غرقشده اهمیت میدهند» ــ در «نیو ریپابلیک» منتشر شد، بعضی گفتند که خود «نیو ریپابلیک» هم قبل از آن هیچ گزارشی دربارهی قایق حامل مهاجران منتشر نکرده بود.
بدون آموزش، تمرین و کوشش هماهنگ، نمیتوانیم میان چیزهایی که ارزشمند میدانیم و چیزهایی که بر آنها تمرکز میکنیم ارتباط برقرار کنیم. شاید این دو گاهی بر حسب تصادف با یکدیگر همپوشانی داشته باشند اما در اغلب موارد هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد. ما برای توصیف چیزهای جذاب اما از نظر اخلاقی مشکوک واژههای خوبی داریم: «تحریککننده»، «هیجانانگیز»، «شهوتانگیز» و نظایر آن. این چیزها بخش بسیار بزرگی از اقتصاد توجهمحور را اشغال میکند. اخبار شبانگاهی معمولاً به خبرهای تحریککننده و هیجانانگیز اختصاص دارد؛ اینها همان اخباری هستند که امروز آنها را «کلیکخور» مینامیم و قبلاً «زرد» خوانده میشدند.
سمت و سوی توجه مردم بیاهمیت نیست. برای مثال، وقتی خبر ناپدید شدن تایتان منتشر شد، دولتهای آمریکا، کانادا و فرانسه عملیاتِ تجسسی و امدادی بزرگی را آغاز کردند. نمیتوان دقیقاً تخمین زد که این دولتها چقدر پول خرج کردند اما قطعاً این عملیات میلیونها دلار هزینه داشت. این تعهد مادیِ واقعی نتیجهی مستقیم توجه عمومی به این خبر بود. اما هیچ تلاش هماهنگی برای امدادرسانی به مهاجرانِ قایق واژگونشده انجام نشد زیرا توجه مردم به این خبر جلب نشده بود.
تقریباً در همهی حیطههای سیاستگذاری، از کوچکترین بخشداری تا دولت فدرال، پول تابع توجه است، و بهای زندگیِ هر انسانی به این بستگی دارد که مرگش چقدر جلب توجه کند.
مشکل توجه در هیچ موردی به اندازهی تغییرات اقلیمی آشکار و حاد نیست. بر اساس بهترین تخمینها میتوان گفت که به احتمال زیاد در ۱۵۰ هزار سال گذشته کرهی زمین هرگز به اندازهی امروز گرم نبوده است. تأثیراتِ تغییرات اقلیمی از دیدهها پنهان نیست و حتی گاهی فوقالعاده مشهود و محسوس است. اما خود تغییرات اقلیمی ــ افزایش آهسته، مستمر و نامحسوس گازهای گلخانهای در جوّ زمین ــ را نمیتوان با حواس پنجگانه درک کرد. تغییرات اقلیمی در قطب مقابل آژیر خطر قرار دارد و جلب توجه نمیکند.
وقتی آدام مککی میخواست فیلم هالیوودیِ پرفروشی دربارهی تغییراتِ اقلیمی بسازد، فیلمی که بیش از دو ساعت توجه بینندگان را به خود جلب کند، تصمیم گرفت که این داستان را در قالب نوعی تمثیل تعریف کند: یک ستارهی دنبالهدار با سرعت زیادی به طرف کرهی زمین در حرکت است و در صورت تصادم با زمین این سیاره را نابود خواهد کرد و دیگر اثری از زندگی انسان باقی نخواهد ماند. یکی از مهیجترین لحظاتِ فیلم «بالا رو نگاه نکن» وقتی است که این ستارهی دنبالهدار در آسمان ظاهر میشود. مردم آن را میبینند، اتوموبیلها توقف میکنند و رانندگان و مسافران بیرون میآیند و حیران و هراسان به آسمان خیره میشوند. من از این فیلم خیلی خوشم آمد، اما مشکل تغییرات اقلیمی دقیقاً همین است که هیچ وقت نمیتوانیم مثل این صحنه آن را ببینیم و حس کنیم. ما میتوانیم نمودارها و تصاویر خشکسالیها، دود آتشسوزیهای جنگلی و جدا شدن قطعهی بزرگی از کوه شناور یخ را ببینیم. موجهای گرما به تعطیل شدن فرودگاهها و مرگ آدمها در خانههایشان میانجامد. اما نمیتوانیم خودِ تغییرات اقلیمی را ببینیم یا حس کنیم. در مورد تغییرات اقلیمی، هیچ لحظهی مشابهی مثل ظاهر شدن ستارهی دنبالهدار در آسمان یا برخورد دومین هواپیما به برجهای دوقلوی نیویورک وجود ندارد تا به ابعاد این فاجعه پی بریم.
فعالانِ زیستمحیطیِ دنیا برای جلب توجه مردم بیش از پیش به اقداماتِ جنجالآفرین روی آوردهاند. بعضی از آنها وسط خیابان مینشینند و با قفل کردن دستهایشان به یکدیگر سد معبر میکنند. در نتیجه، راهبندان ایجاد میشود، مردم عصبانی میشوند و سرانجام خبرنگاران با دوربینهایشان از راه میرسند.
- ادامه دارد...
@khonehdeleman
- کریس هیز
قسمت چهارم:
با وجود این، میزان پوشش خبریِ قایق حامل صدها مهاجر در مقایسه با پوشش خبریِ پنج سرنشینِ تایتان بسیار ناچیز بود (بعداً معلوم شد که این زیردریاییپیما در اوایل سفر منفجر شده بود و هر پنج سرنشینش در دم جان باخته بودند). در واکنش به پوشش گستردهی اخبار مربوط به تایتان، مقالاتی منتشر شد که نویسندگانشان توجه شدید به سرنوشتِ ناگوار پنج گردشگر مرفه و در عین حال سکوت در برابر غرق شدن صدها مهاجرِ درمانده را نادرست و حاکی از سنگدلیِ عمیق میدانستند.
با نگاهی عاری از احساسات میتوان گفت که حتی مقالاتِ مربوط به موازین دوگانهی پوشش خبری هم در واقع دربارهی تایتان بودند زیرا میکوشیدند بر موج توجه به آن حادثه سوار شوند و سپس توجهات را به موضوع دیگری جلب کنند. وقتی یکی از این مقالات ــ «رسانهها به زیردریایی تایتان بیشتر از مهاجرانِ غرقشده اهمیت میدهند» ــ در «نیو ریپابلیک» منتشر شد، بعضی گفتند که خود «نیو ریپابلیک» هم قبل از آن هیچ گزارشی دربارهی قایق حامل مهاجران منتشر نکرده بود.
بدون آموزش، تمرین و کوشش هماهنگ، نمیتوانیم میان چیزهایی که ارزشمند میدانیم و چیزهایی که بر آنها تمرکز میکنیم ارتباط برقرار کنیم. شاید این دو گاهی بر حسب تصادف با یکدیگر همپوشانی داشته باشند اما در اغلب موارد هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد. ما برای توصیف چیزهای جذاب اما از نظر اخلاقی مشکوک واژههای خوبی داریم: «تحریککننده»، «هیجانانگیز»، «شهوتانگیز» و نظایر آن. این چیزها بخش بسیار بزرگی از اقتصاد توجهمحور را اشغال میکند. اخبار شبانگاهی معمولاً به خبرهای تحریککننده و هیجانانگیز اختصاص دارد؛ اینها همان اخباری هستند که امروز آنها را «کلیکخور» مینامیم و قبلاً «زرد» خوانده میشدند.
سمت و سوی توجه مردم بیاهمیت نیست. برای مثال، وقتی خبر ناپدید شدن تایتان منتشر شد، دولتهای آمریکا، کانادا و فرانسه عملیاتِ تجسسی و امدادی بزرگی را آغاز کردند. نمیتوان دقیقاً تخمین زد که این دولتها چقدر پول خرج کردند اما قطعاً این عملیات میلیونها دلار هزینه داشت. این تعهد مادیِ واقعی نتیجهی مستقیم توجه عمومی به این خبر بود. اما هیچ تلاش هماهنگی برای امدادرسانی به مهاجرانِ قایق واژگونشده انجام نشد زیرا توجه مردم به این خبر جلب نشده بود.
تقریباً در همهی حیطههای سیاستگذاری، از کوچکترین بخشداری تا دولت فدرال، پول تابع توجه است، و بهای زندگیِ هر انسانی به این بستگی دارد که مرگش چقدر جلب توجه کند.
مشکل توجه در هیچ موردی به اندازهی تغییرات اقلیمی آشکار و حاد نیست. بر اساس بهترین تخمینها میتوان گفت که به احتمال زیاد در ۱۵۰ هزار سال گذشته کرهی زمین هرگز به اندازهی امروز گرم نبوده است. تأثیراتِ تغییرات اقلیمی از دیدهها پنهان نیست و حتی گاهی فوقالعاده مشهود و محسوس است. اما خود تغییرات اقلیمی ــ افزایش آهسته، مستمر و نامحسوس گازهای گلخانهای در جوّ زمین ــ را نمیتوان با حواس پنجگانه درک کرد. تغییرات اقلیمی در قطب مقابل آژیر خطر قرار دارد و جلب توجه نمیکند.
وقتی آدام مککی میخواست فیلم هالیوودیِ پرفروشی دربارهی تغییراتِ اقلیمی بسازد، فیلمی که بیش از دو ساعت توجه بینندگان را به خود جلب کند، تصمیم گرفت که این داستان را در قالب نوعی تمثیل تعریف کند: یک ستارهی دنبالهدار با سرعت زیادی به طرف کرهی زمین در حرکت است و در صورت تصادم با زمین این سیاره را نابود خواهد کرد و دیگر اثری از زندگی انسان باقی نخواهد ماند. یکی از مهیجترین لحظاتِ فیلم «بالا رو نگاه نکن» وقتی است که این ستارهی دنبالهدار در آسمان ظاهر میشود. مردم آن را میبینند، اتوموبیلها توقف میکنند و رانندگان و مسافران بیرون میآیند و حیران و هراسان به آسمان خیره میشوند. من از این فیلم خیلی خوشم آمد، اما مشکل تغییرات اقلیمی دقیقاً همین است که هیچ وقت نمیتوانیم مثل این صحنه آن را ببینیم و حس کنیم. ما میتوانیم نمودارها و تصاویر خشکسالیها، دود آتشسوزیهای جنگلی و جدا شدن قطعهی بزرگی از کوه شناور یخ را ببینیم. موجهای گرما به تعطیل شدن فرودگاهها و مرگ آدمها در خانههایشان میانجامد. اما نمیتوانیم خودِ تغییرات اقلیمی را ببینیم یا حس کنیم. در مورد تغییرات اقلیمی، هیچ لحظهی مشابهی مثل ظاهر شدن ستارهی دنبالهدار در آسمان یا برخورد دومین هواپیما به برجهای دوقلوی نیویورک وجود ندارد تا به ابعاد این فاجعه پی بریم.
فعالانِ زیستمحیطیِ دنیا برای جلب توجه مردم بیش از پیش به اقداماتِ جنجالآفرین روی آوردهاند. بعضی از آنها وسط خیابان مینشینند و با قفل کردن دستهایشان به یکدیگر سد معبر میکنند. در نتیجه، راهبندان ایجاد میشود، مردم عصبانی میشوند و سرانجام خبرنگاران با دوربینهایشان از راه میرسند.
- ادامه دارد...
@khonehdeleman
✔️چگونه «توجه» به ارزشمندترین کالای دنیا تبدیل شد؟
- کریس هیز
قسمت پنجم و پایانی:
بعضی دیگر به موزه میروند و به یک اثر هنری معروف سوپ یا رنگ میپاشند تا مردم تکان بخورند.
بعضی از دیگر معترضان کنسرتها یا مسابقههای ورزشی را به هم میزنند.
واکنش به این اقدامات عمدتاً منفی است: چنین کارهایی به نفع آرمانِ آنها نیست!
چنین کارهایی فقط سبب میشود که دیگران آنها را خل و چل و غیرعادی بشمارند. در نتیجه، دقیقاً همان آدمهایی که میخواهید قانعشان کنید از شما فاصله میگیرند!
اما نباید از یاد برد که این اقداماتِ اعتراضآمیز نوعی درخواستِ کمک فوری است. فعالانِ زیستمحیطی میخواهند بگویند محض رضای خدا توجه کنید که با سرعت داریم به طرف فاجعه میرویم و کسی هم حواسش نیست.
این کارها به همان ترفندهای موفقیتآمیز ترامپ شباهت دارد. اگر کسی توجه نکند اقناع چه فایدهای دارد؟
تا وقتی که مردم واکنش نشان میدهند چه اهمیتی دارد که واکنششان منفی است؟
اگر مؤدب و متین باشید نادیده گرفته میشوید اما اگر جنجال به راه بیندازید جلب توجه میکنید.
در جنگ هابزیِ همه علیه همه در عصر توجه با همین دو گزینه مواجهاید.
و برای من سرزنش کردن کسی که دومین گزینه را انتخاب کرده بسیار دشوار است.
برگردان: عرفان ثابتی
#کریس_هِیز روزنامهنگار و نویسندهی آمریکایی است.
آنچه خواندید برگردان گزیدههایی از کتاب زیر است:
Chris Hayes (2025), The Siren’s Call: How Attention Became the World’s Most Endangered Resource, Scribe.
@khonehdeleman
- کریس هیز
قسمت پنجم و پایانی:
بعضی دیگر به موزه میروند و به یک اثر هنری معروف سوپ یا رنگ میپاشند تا مردم تکان بخورند.
بعضی از دیگر معترضان کنسرتها یا مسابقههای ورزشی را به هم میزنند.
واکنش به این اقدامات عمدتاً منفی است: چنین کارهایی به نفع آرمانِ آنها نیست!
چنین کارهایی فقط سبب میشود که دیگران آنها را خل و چل و غیرعادی بشمارند. در نتیجه، دقیقاً همان آدمهایی که میخواهید قانعشان کنید از شما فاصله میگیرند!
اما نباید از یاد برد که این اقداماتِ اعتراضآمیز نوعی درخواستِ کمک فوری است. فعالانِ زیستمحیطی میخواهند بگویند محض رضای خدا توجه کنید که با سرعت داریم به طرف فاجعه میرویم و کسی هم حواسش نیست.
این کارها به همان ترفندهای موفقیتآمیز ترامپ شباهت دارد. اگر کسی توجه نکند اقناع چه فایدهای دارد؟
تا وقتی که مردم واکنش نشان میدهند چه اهمیتی دارد که واکنششان منفی است؟
اگر مؤدب و متین باشید نادیده گرفته میشوید اما اگر جنجال به راه بیندازید جلب توجه میکنید.
در جنگ هابزیِ همه علیه همه در عصر توجه با همین دو گزینه مواجهاید.
و برای من سرزنش کردن کسی که دومین گزینه را انتخاب کرده بسیار دشوار است.
برگردان: عرفان ثابتی
#کریس_هِیز روزنامهنگار و نویسندهی آمریکایی است.
آنچه خواندید برگردان گزیدههایی از کتاب زیر است:
Chris Hayes (2025), The Siren’s Call: How Attention Became the World’s Most Endangered Resource, Scribe.
@khonehdeleman
آیا «تلفنهای هوشمند» مقصر اصلی کاهش تمرکزمان هستند!؟
- دکتر علیاصغر هنرمند
سال ۲۰۰۴ یک بررسی روی کاربران ابزارهای دیجیتال نشان داد که بازه توجه (attention span) آنها به طور متوسط «دو و نیم دقیقه» است. حالا همین بررسی بیست سال بعد و در سال ۲۰۲۴ انجام شده و مشخص شده که این عدد به ۴۷ ثانیه رسیده! یعنی تمرکز ما روزبهروز کمتر میشود.
در این میان موبایلها را مقصر میدانیم و به همین خاطر طی چند سال گذشته یک توصیه محبوبیت پیدا کرده: تا جایی که میتوانید تلفن را از خودتان دور کنید تا میزان استفادهتان کمتر بشود.
اما حالا یک پژوهش تازه به نتایج جالبی دست پیدا کرده:
در این مطالعه از افراد خواسته میشد تلفن همراهشان را در فاصلهای دور از خودشان قرار بدهند. در چنین شرایطی میزان استفاده از تلفن واقعا کمتر میشد (که این موضوع را مطالعات دیگر هم نشان دادهاند). اما نکته اینجا بود که دور کردن موبایل سبب افزایش بهرهوری و کار بیشتر نمیشد. بلکه افراد سرگرمیها و شبکههای اجتماعی را روی لپتاپشان باز میکردند و همان رفتار را آنجا ادامه میدادند!
به عبارت دیگر زمانی که تلفن کمتر در دسترس باشد، سراغ سرگرمیهای رایج مانند بازی و گردش در شبکههای اجتماعی روی دیگر ابزارهای دیجیتال میرویم و عملا میزان کار مفیدمان افزایش پیدا نمیکند.
محققان میگویند وقتی به دنبال افزایش بهرهوری هستیم، نباید «کاهش استفاده از تلفن همراه» را هدف بگیریم. بلکه باید اپلیکیشنها و سایتهایی که باعث کاهش تمرکز میشوند را شناسایی و استفاده از آنها را کمتر کنیم.
مثلا اگر زمان زیادی را در اینستاگرام تلف میکنیم، سعی کنیم استفاده از این شبکهی اجتماعی را کاهش دهیم (یا آن را به کلی حذف کنیم).
تلفنها را سرزنش نکنیم، مشکل در مغز خودمان است!
@khonehdeleman
- دکتر علیاصغر هنرمند
سال ۲۰۰۴ یک بررسی روی کاربران ابزارهای دیجیتال نشان داد که بازه توجه (attention span) آنها به طور متوسط «دو و نیم دقیقه» است. حالا همین بررسی بیست سال بعد و در سال ۲۰۲۴ انجام شده و مشخص شده که این عدد به ۴۷ ثانیه رسیده! یعنی تمرکز ما روزبهروز کمتر میشود.
در این میان موبایلها را مقصر میدانیم و به همین خاطر طی چند سال گذشته یک توصیه محبوبیت پیدا کرده: تا جایی که میتوانید تلفن را از خودتان دور کنید تا میزان استفادهتان کمتر بشود.
اما حالا یک پژوهش تازه به نتایج جالبی دست پیدا کرده:
در این مطالعه از افراد خواسته میشد تلفن همراهشان را در فاصلهای دور از خودشان قرار بدهند. در چنین شرایطی میزان استفاده از تلفن واقعا کمتر میشد (که این موضوع را مطالعات دیگر هم نشان دادهاند). اما نکته اینجا بود که دور کردن موبایل سبب افزایش بهرهوری و کار بیشتر نمیشد. بلکه افراد سرگرمیها و شبکههای اجتماعی را روی لپتاپشان باز میکردند و همان رفتار را آنجا ادامه میدادند!
به عبارت دیگر زمانی که تلفن کمتر در دسترس باشد، سراغ سرگرمیهای رایج مانند بازی و گردش در شبکههای اجتماعی روی دیگر ابزارهای دیجیتال میرویم و عملا میزان کار مفیدمان افزایش پیدا نمیکند.
محققان میگویند وقتی به دنبال افزایش بهرهوری هستیم، نباید «کاهش استفاده از تلفن همراه» را هدف بگیریم. بلکه باید اپلیکیشنها و سایتهایی که باعث کاهش تمرکز میشوند را شناسایی و استفاده از آنها را کمتر کنیم.
مثلا اگر زمان زیادی را در اینستاگرام تلف میکنیم، سعی کنیم استفاده از این شبکهی اجتماعی را کاهش دهیم (یا آن را به کلی حذف کنیم).
تلفنها را سرزنش نکنیم، مشکل در مغز خودمان است!
@khonehdeleman
#حکایت
از بهلول پرسیدند:
کدامیک برایت دشوارتر است؛ کوری، کری،
لالی؟
پاسخ داد : من به هر سه دچارم!
پرسیدند: چگونه ممکن است؟؟!!
پاسخ داد: هنگامی که پایمال شدن حق خویش را میبینم و کاری نمیکنم، پس کورم.
هنگامی که ندای ستم دیده ای را می شنوم و یاری نمی رسانم، پس کرم.
هنگامی که به جای گفتن حقیقت، دم فرو میبندم، پس لالم...
@khonehdeleman
از بهلول پرسیدند:
کدامیک برایت دشوارتر است؛ کوری، کری،
لالی؟
پاسخ داد : من به هر سه دچارم!
پرسیدند: چگونه ممکن است؟؟!!
پاسخ داد: هنگامی که پایمال شدن حق خویش را میبینم و کاری نمیکنم، پس کورم.
هنگامی که ندای ستم دیده ای را می شنوم و یاری نمی رسانم، پس کرم.
هنگامی که به جای گفتن حقیقت، دم فرو میبندم، پس لالم...
@khonehdeleman
👍4❤3
#شعر_شب
به سرمای زمستان نیز گُر میگیرم از مستی
که شولاها به تن از پیچههای تاک دارم من
خزان فصل سبکباری است نه هنگام عریانی
از اینرو پیش تاراجش سری بیباک دارم من
زمستان چلهی خلوت نشینی با گل برف است
نپنداری که بیحکمت سری در لاک دارم من
#حسین_منزوی
@khonehdeleman
به سرمای زمستان نیز گُر میگیرم از مستی
که شولاها به تن از پیچههای تاک دارم من
خزان فصل سبکباری است نه هنگام عریانی
از اینرو پیش تاراجش سری بیباک دارم من
زمستان چلهی خلوت نشینی با گل برف است
نپنداری که بیحکمت سری در لاک دارم من
#حسین_منزوی
@khonehdeleman
🥰2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#داریوش_مهرجویی با فیلمهایش بسیاری را شیفته سینما و تماشای فیلم روی پردهی سینما کرد.
او فیلمسازی بیمانند در تاریخ سینمای ایران بود و فهرست ساختههای او چه در سالهای پیش از انقلاب و چه پس از آن که به قول خودش با شعبده فیلم میساخته، تکرارناپذیر به نظر میرسند.
@khonehdeleman
او فیلمسازی بیمانند در تاریخ سینمای ایران بود و فهرست ساختههای او چه در سالهای پیش از انقلاب و چه پس از آن که به قول خودش با شعبده فیلم میساخته، تکرارناپذیر به نظر میرسند.
@khonehdeleman
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اوضاع تغییرات اقلیمی دیگه قابل تحمل نیست. هیچ خبر خوبی نمیشنویم. فقط نمودارهایی که پیوسته قرمزتر و خشمگینترن. تقریبا هر سال یه رکورد فاجعهباری شکسته میشه، از سختترین موج گرما، تا سریعترین نرخ ذوب شدن یخچالها. این لیست پایانی نداره، عاقبت خوشی هم نداره.
@khonehdeleman
@khonehdeleman
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مهندسی آب و هوا: ایده هولناکی که شاید مجبور به پیاده کردنش بشیم
@khonehdeleman
@khonehdeleman
#شعر_شب
به هوا نیازمندم
به کمی هوای تازه
به کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشا
به پلی که می رساند یخ و شعله را به مقصد
به کمی قدم زدن کنار این دل
و به قایقی که واکرده طناب و رفته رقصان
به کرانه های آبی
به کمی غزال وحشی
به شما نیازمندم
#عمران_صلاحی
@khonehdeleman
به هوا نیازمندم
به کمی هوای تازه
به کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشا
به پلی که می رساند یخ و شعله را به مقصد
به کمی قدم زدن کنار این دل
و به قایقی که واکرده طناب و رفته رقصان
به کرانه های آبی
به کمی غزال وحشی
به شما نیازمندم
#عمران_صلاحی
@khonehdeleman
❤1👍1