✔️آیا اخلاق به ما سودی میرساند؟
- نیکل کریشنان
قسمت پنجم:
با این حال، در پایان، او به طور خلاصه به برخی از چالشها در مورد انتظار خود از پیشرفت متوقفشده اما قابل اعتماد اخلاقی در طول نسلها میپردازد. او خاطرنشان میکند که شرایطی که اخلاق ما در آن تکامل یافته است، ما را به خوبی برای همکاری در گروههای کوچک مجهز میکند، اما چگونه میتوانیم همکاری را «در مقیاسی که تمام بشریت را در بر میگیرد، و نسلهای زندگی در آینده دور را شامل میشود»، سازماندهی کنیم؟ چالش تغییرات آب و هوایی یکی از چندین چالشی است که اکنون با آن مواجه هستیم و نشان میدهد که این مشکل بیش از حد نظری است.
پاسخ او مبهم است و به طور نگرانکنندهای با خوشبینیای که قبل از آن وجود داشته است، سازگار است: «این اولین باری است که ما با این کار مواجه میشویم: نمیدانیم که آیا توانایی انجام آن را داریم یا خیر.» این نکته عدم قطعیت در متنی که با اعتماد به نفس در زیستشناسی تکاملی و علوم اجتماعی پیشرفته مشخص میشود، خوشایند است.
مطمئناً، پردهها به زودی بر روی این دیدگاه کمتر الهامبخش کشیده میشوند. لحن اطمینانبخش سایر، که بر اساس این تز است که تفرقههای ما بر اساس یک نظام اخلاقی کم و بیش مشترک است، غالب است. ما اشتباه کرده بودیم که نگران این بودیم که اخلاق فاقد بنیاد است. حقایقی که قضاوتهای اخلاقی به آنها بستگی دارند، به خودی خود به ما بستگی ندارند. ما نمیتوانیم انتخاب کنیم که حیوانات اجتماعی نباشیم. ما نمیتوانیم فردا تصمیم بگیریم که ساختارهای اجتماعی و روانشناسی زنبور عسل یا روباه قطبی را اتخاذ کنیم. اگرچه تصویر سایر از اخلاق جایی برای حقایق اخلاقی به عنوان قوانین خدا ندارد، اما جنبه دیگری را پیدا میکند که در آن ممکن است با این وجود عینی باشند. حقایق اخلاقی همان چیزی هستند که هستند، زیرا ما همان چیزی هستیم که هستیم.
او میگوید اگر برخی از جوامع ارزشهای مشترک ما را به طور متفاوتی ارزیابی میکنند، به دلیل «اختلافات اقتصادی-اجتماعی است و نه اخلاق کاملاً متفاوت.» او میگوید که همین امر در مورد قطبیت درون جوامع نیز صادق است. این صرفاً موضوع «هویتهای گروهی» است که اهمیت بیش از حدی پیدا میکنند: «ما با هم مخالف نیستیم - ما فقط از هم متنفر هستیم.» او با توجه به ساختارهای روانی اساسی که همه ما به ارث بردهایم، ادعا میکند که «پتانسیل دستکم گرفتهشدهای برای آشتی وجود دارد که دیدن آن برای ما سخت است»، اما ممکن است توسط «اکثریت خاموش افراد منطقی» که افراطهای ایدئولوژیک را رد میکنند، حفظ شود. این کتاب با تصویری از «اختلاف و نفرت تبآلود» جایگزین شده با «جشن آرامش و اجتماع» به پایان میرسد. بدیهی است که میتوانیم تفاوتهای سطحی اخلاقی خود را کنار بگذاریم و با یادآوری اینکه چگونه به ارزشهایی که داریم رسیدهایم، به این ارتفاعات روشن برسیم.
آیا این داستان جواب میدهد؟ چندین حماسه باستانی بسیار کوتاهتر میشدند اگر تنها چیزی که برای آشتی برادران متخاصم لازم بود، یادآوری دودمان مشترک آنها بود. متأسفانه، داستانهای منشأ ما به ما نمیگویند که چگونه هر گونه اختلاف اخلاقی خاصی را حل کنیم. ماهیت چنین اختلافاتی، مانند جنگهای برادرکشی دوران باستان، این است که بین گروههایی هستند که روانشناسی، تاریخ و آرزوهای یکسانی را دارند. تاریخی که ما را به موجوداتی قادر به همکاری تبدیل کرده است، همچنین به ما این ظرفیت را داده است که در مجموع از یکدیگر متنفر باشیم، خطوط تیزی بین گروه درون و گروه بیرون بکشیم. کتاب سایر ممکن است سایهای تیره و تارتر از آنچه او تصور میکند، بیاندازد. ظرفیت ما برای درگیری بیپایان ممکن است به اندازه توانایی ما برای کنار آمدن با یکدیگر، هر چند گاهی، بخشی از میراث ما باشد.
در فصل آخر سایر، که به تحولات اخلاقی (یا «اخلاقگرایانه») پنج سال گذشته میپردازد، میتوان دلایلی برای بدبینی یافت. در تصویر استاندارد پیشرفت اخلاقی، که توسط فیلسوفانی مانند پیتر سینگر رواج یافته است، اخلاق زمانی پیشرفت میکند که ما دایره نگرانی خود را فراتر از گروه درون اولیه و محدود خانواده یا قبیله گسترش دهیم. رفاه انسانهایی از قبایل و ملتهای دیگر نیز شروع به اهمیت میکند. ما حتی شروع میکنیم به گسترش نگرانیهای اخلاقی خود فراتر از انسان، و از فکر مزارع کارخانهای که همبرگرهای ارزان قیمتی را که زمانی با خوشحالی میبلعیدیم، ممکن میکرد، تازه نگران میشویم.
با این حال، همین گسترش پر زرق و برق، گروه بیرونی جدیدی را ایجاد میکند، یعنی افراد تاسفباری که مثلاً به رأی دادن علیه مهاجرت بیشتر ادامه میدهند یا ساکت نمینشینند و توفوی خود را نمیخورند.
- ادامه دارد...
@khonehedeleman
- نیکل کریشنان
قسمت پنجم:
با این حال، در پایان، او به طور خلاصه به برخی از چالشها در مورد انتظار خود از پیشرفت متوقفشده اما قابل اعتماد اخلاقی در طول نسلها میپردازد. او خاطرنشان میکند که شرایطی که اخلاق ما در آن تکامل یافته است، ما را به خوبی برای همکاری در گروههای کوچک مجهز میکند، اما چگونه میتوانیم همکاری را «در مقیاسی که تمام بشریت را در بر میگیرد، و نسلهای زندگی در آینده دور را شامل میشود»، سازماندهی کنیم؟ چالش تغییرات آب و هوایی یکی از چندین چالشی است که اکنون با آن مواجه هستیم و نشان میدهد که این مشکل بیش از حد نظری است.
پاسخ او مبهم است و به طور نگرانکنندهای با خوشبینیای که قبل از آن وجود داشته است، سازگار است: «این اولین باری است که ما با این کار مواجه میشویم: نمیدانیم که آیا توانایی انجام آن را داریم یا خیر.» این نکته عدم قطعیت در متنی که با اعتماد به نفس در زیستشناسی تکاملی و علوم اجتماعی پیشرفته مشخص میشود، خوشایند است.
مطمئناً، پردهها به زودی بر روی این دیدگاه کمتر الهامبخش کشیده میشوند. لحن اطمینانبخش سایر، که بر اساس این تز است که تفرقههای ما بر اساس یک نظام اخلاقی کم و بیش مشترک است، غالب است. ما اشتباه کرده بودیم که نگران این بودیم که اخلاق فاقد بنیاد است. حقایقی که قضاوتهای اخلاقی به آنها بستگی دارند، به خودی خود به ما بستگی ندارند. ما نمیتوانیم انتخاب کنیم که حیوانات اجتماعی نباشیم. ما نمیتوانیم فردا تصمیم بگیریم که ساختارهای اجتماعی و روانشناسی زنبور عسل یا روباه قطبی را اتخاذ کنیم. اگرچه تصویر سایر از اخلاق جایی برای حقایق اخلاقی به عنوان قوانین خدا ندارد، اما جنبه دیگری را پیدا میکند که در آن ممکن است با این وجود عینی باشند. حقایق اخلاقی همان چیزی هستند که هستند، زیرا ما همان چیزی هستیم که هستیم.
او میگوید اگر برخی از جوامع ارزشهای مشترک ما را به طور متفاوتی ارزیابی میکنند، به دلیل «اختلافات اقتصادی-اجتماعی است و نه اخلاق کاملاً متفاوت.» او میگوید که همین امر در مورد قطبیت درون جوامع نیز صادق است. این صرفاً موضوع «هویتهای گروهی» است که اهمیت بیش از حدی پیدا میکنند: «ما با هم مخالف نیستیم - ما فقط از هم متنفر هستیم.» او با توجه به ساختارهای روانی اساسی که همه ما به ارث بردهایم، ادعا میکند که «پتانسیل دستکم گرفتهشدهای برای آشتی وجود دارد که دیدن آن برای ما سخت است»، اما ممکن است توسط «اکثریت خاموش افراد منطقی» که افراطهای ایدئولوژیک را رد میکنند، حفظ شود. این کتاب با تصویری از «اختلاف و نفرت تبآلود» جایگزین شده با «جشن آرامش و اجتماع» به پایان میرسد. بدیهی است که میتوانیم تفاوتهای سطحی اخلاقی خود را کنار بگذاریم و با یادآوری اینکه چگونه به ارزشهایی که داریم رسیدهایم، به این ارتفاعات روشن برسیم.
آیا این داستان جواب میدهد؟ چندین حماسه باستانی بسیار کوتاهتر میشدند اگر تنها چیزی که برای آشتی برادران متخاصم لازم بود، یادآوری دودمان مشترک آنها بود. متأسفانه، داستانهای منشأ ما به ما نمیگویند که چگونه هر گونه اختلاف اخلاقی خاصی را حل کنیم. ماهیت چنین اختلافاتی، مانند جنگهای برادرکشی دوران باستان، این است که بین گروههایی هستند که روانشناسی، تاریخ و آرزوهای یکسانی را دارند. تاریخی که ما را به موجوداتی قادر به همکاری تبدیل کرده است، همچنین به ما این ظرفیت را داده است که در مجموع از یکدیگر متنفر باشیم، خطوط تیزی بین گروه درون و گروه بیرون بکشیم. کتاب سایر ممکن است سایهای تیره و تارتر از آنچه او تصور میکند، بیاندازد. ظرفیت ما برای درگیری بیپایان ممکن است به اندازه توانایی ما برای کنار آمدن با یکدیگر، هر چند گاهی، بخشی از میراث ما باشد.
در فصل آخر سایر، که به تحولات اخلاقی (یا «اخلاقگرایانه») پنج سال گذشته میپردازد، میتوان دلایلی برای بدبینی یافت. در تصویر استاندارد پیشرفت اخلاقی، که توسط فیلسوفانی مانند پیتر سینگر رواج یافته است، اخلاق زمانی پیشرفت میکند که ما دایره نگرانی خود را فراتر از گروه درون اولیه و محدود خانواده یا قبیله گسترش دهیم. رفاه انسانهایی از قبایل و ملتهای دیگر نیز شروع به اهمیت میکند. ما حتی شروع میکنیم به گسترش نگرانیهای اخلاقی خود فراتر از انسان، و از فکر مزارع کارخانهای که همبرگرهای ارزان قیمتی را که زمانی با خوشحالی میبلعیدیم، ممکن میکرد، تازه نگران میشویم.
با این حال، همین گسترش پر زرق و برق، گروه بیرونی جدیدی را ایجاد میکند، یعنی افراد تاسفباری که مثلاً به رأی دادن علیه مهاجرت بیشتر ادامه میدهند یا ساکت نمینشینند و توفوی خود را نمیخورند.
- ادامه دارد...
@khonehedeleman
✔️آیا اخلاق به ما سودی میرساند؟
- نیکل کریشنان
قسمت ششم و پایانی:
به عبارت دیگر، ما یاد میگیریم که گروه بیرونی - افرادی را که لازم نیست به آنها اهمیت دهیم، تقریباً مانند ارکها در یک بازی ویدیویی فانتزی - را بر اساس کاستیهای اخلاقی آنها تعریف کنیم. گروه درون از نظر نژاد و جنسیت متنوع است، اما از نظر اخلاقی همگن است.
چندی پیش نبود که مترقیان آمریکایی در رسانههای اجتماعی، در مورد PandemicOfTheUnvaccinated اظهار نظر میکردند، گاهی اوقات از این احساس رضایت تیره و تار که ارکهای منطقه قرمز مجازات خود را میگیرند، خبر میدادند.
آیا این بدان معناست که پیشرفت اخلاقی واقعی فقط در صورتی میتواند حاصل شود که ما از اخلاقگرایی دست برداریم؟ این خیلی آسان است. هنگامی که اخلاقگرایی بسیار مورد تمسخر زمانه ما کاهش مییابد، افراد تاسفبار تازه رها شده، خشم خود را بر سر نیکوکاران نسل قبل، گروه بیرونی منفورشان، متمرکز خواهند کرد. برخی از دیدگاههای پیشرفت اخلاقی به دنیایی نگاه میکنند که در آن تمایز درون گروهی/بیرون گروهی از بین رفته است. درس واقعی شجرهنامه سایر ممکن است این باشد که ما به این شکل ساخته نشدهایم.
@khonehdeleman
- نیکل کریشنان
قسمت ششم و پایانی:
به عبارت دیگر، ما یاد میگیریم که گروه بیرونی - افرادی را که لازم نیست به آنها اهمیت دهیم، تقریباً مانند ارکها در یک بازی ویدیویی فانتزی - را بر اساس کاستیهای اخلاقی آنها تعریف کنیم. گروه درون از نظر نژاد و جنسیت متنوع است، اما از نظر اخلاقی همگن است.
چندی پیش نبود که مترقیان آمریکایی در رسانههای اجتماعی، در مورد PandemicOfTheUnvaccinated اظهار نظر میکردند، گاهی اوقات از این احساس رضایت تیره و تار که ارکهای منطقه قرمز مجازات خود را میگیرند، خبر میدادند.
آیا این بدان معناست که پیشرفت اخلاقی واقعی فقط در صورتی میتواند حاصل شود که ما از اخلاقگرایی دست برداریم؟ این خیلی آسان است. هنگامی که اخلاقگرایی بسیار مورد تمسخر زمانه ما کاهش مییابد، افراد تاسفبار تازه رها شده، خشم خود را بر سر نیکوکاران نسل قبل، گروه بیرونی منفورشان، متمرکز خواهند کرد. برخی از دیدگاههای پیشرفت اخلاقی به دنیایی نگاه میکنند که در آن تمایز درون گروهی/بیرون گروهی از بین رفته است. درس واقعی شجرهنامه سایر ممکن است این باشد که ما به این شکل ساخته نشدهایم.
@khonehdeleman
رقص از هر داروی دیگری برای درمان افسردگی موثرتر است
دادهها نشان میدهد که رقصیدن نشانههای افسردگی را بهتر از داروهای ضدافسردگی درمان میکند👇
@khonehdeleman
دادهها نشان میدهد که رقصیدن نشانههای افسردگی را بهتر از داروهای ضدافسردگی درمان میکند👇
@khonehdeleman
✔️رقص از هر داروی دیگری برای درمان افسردگی موثرتر است
دادهها نشان میدهد که رقصیدن نشانههای افسردگی را بهتر از داروهای ضدافسردگی درمان میکند
مطالعهای جدید نشان میدهد که رقصیدن از بهترین راههای درمان افسردگی است.
پژوهشگران استرالیایی مطالعهای را منتشر کردند که نشان میدهد بهترین شکل تمرین برای درمان افسردگی رقصیدن است، که از تمرینهای متعددی از جمله پیادهروی یا آهسته دویدن، یوگا، تایچی، و تمرین قدرتی تاثیر بیشتری دارد. این مطالعه با هدف شناسایی نوع ورزشی که برای درمان اختلال افسردگی عمده (major depressive disorder) موثرتر است، چه همزمان با درمانهای دیگر یا در مقایسه با تجویز رواندرمانی، و داروهای ضدافسردگی انجام شد.
پژوهشگران از طریق ۲۱۸ مطالعه مختلف با ۱۴ هزار و ۱۷۰ شرکتکننده دریافتند که با ورزش بهطورکلی کاهشهای متوسطی برای شرکتکنندگان به وجود آمد، بیشتر از تجویز صرف مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) یا درمان شناختی رفتاری (CBT).
رقص بهعنوان موثرترین روش در کاهش نشانههای افسردگی در صدر جدول دادهها قرار گرفت، درحالیکه ورزشهایی مانند پیادهروی یا آرام دویدن، یوگا، و ورزشهای هوازی همراه با درمان، دوم شدند. آثار تمرینها و درمان استاندارد در جمعیتشناسیهای گوناگون متفاوت بود.
در زنان [ورزش] قدرتی و دوچرخهسواری نشانههای بیشتری را کاهش میدهد؛ اما یوگا، تای چی، و ورزشهای هوازی همراه با رواندرمانی روی مردها تاثیر بیشتری داشت.
علائم افسردگی در شرکتکنندگان مسنتر با تجویز یوگا و تمرینهای هوازی درکنار رواندرمانی کاهش یافت، درحالی که برای شرکتکنندگان جوانتر تمرینهای قدرتی موثرتر بود.
با این حال، رقص بهطورکلی شکلی از ورزش بود که بهطور مداوم نشانههای مبتلایان به افسردگی را بهبود میبخشید.
انتشار این مطالعه به صورت آنلاین شروع شده است و برخی این موضوع را «زیبا» میدانند که رقص میتواند به این اندازه قدرتمند و موثر باشد.
اریک هوئل، دانشمند و نویسنده، یکی از نمودارهای داده این مطالعه را در ایکس که پیشتر توییتر نام داشت منتشر کرد و نوشت نتیجه این مطالعه یکی از جالبترین کشفها را پنهان کرده است.
او نوشت: «آنها لید [مهمترین قسمت] این مطالعه جدید را منتشر نکردند.
ورزش نهتنها برای درمان افسردگی از داروهای ضدافسردگی پیشی میگیرد، بلکه *فقط* رقصیدن از *هر درمان* دیگری برای افسردگی موثرتر است. یک جورهایی زیباست.»
یک نفر زیر این پست اضافه کرد: «جالب است که چیزی به سادگی رقصیدن میتواند روی سلامت روان ما چنین تاثیری بگذارد.
آدم نمیداند چند نوع دیگر از درمانهای سنتی هست که در پزشکی امروزی آنها را نادیده میگیریم.»
حتی ایلان ماسک، مالک ایکس، نیز با دیگران همصدا شد و گفت: «شاید باید امتحانش کنم.»
[وبسایت خبری و اطلاعرسانی سلامت روان] سایک سنترال (Psych Central) میگوید که عمل رقصیدن بهتنهایی میتواند به مزایایی مانند افزایش فعالیت انتقالدهندههای عصبی در مغز و نیز بهبود عزتنفس و افزایش ذهنآگاهی منجر شود. آنها به مطالعههای گذشته اشاره کردند که نشان داد رقصیدن میتواند مبتلایان به افسردگی را از ذهنشان بیرون بیاورد، از نشخوار فکری و افکار ناراحتکننده دورهای دور کند و آنها را در زمان حال نگه دارد. اندورفینها و ارتباط اجتماعی که اغلب از رقصیدن به وجود میآید نیز بهطور کلی به بهبود خلقوخو منجر میشود.
گفته شده است که رقص میتواند شکلی از درمان جسمانی (سوماتیک) باشد، نوعی از درمان که بر حرکت بدن برای تخلیه احساسات تکیه دارد. خواه در اتاقتان با آهنگ دلخواهتان میرقصید یا روی سکوی رقص بین دوستان و غریبهها، گویا رقصیدن ممکن است بسیار موثرتر از آن چیزی که تاکنون فکر کردهایم باشد.
@khonehdeleman
دادهها نشان میدهد که رقصیدن نشانههای افسردگی را بهتر از داروهای ضدافسردگی درمان میکند
مطالعهای جدید نشان میدهد که رقصیدن از بهترین راههای درمان افسردگی است.
پژوهشگران استرالیایی مطالعهای را منتشر کردند که نشان میدهد بهترین شکل تمرین برای درمان افسردگی رقصیدن است، که از تمرینهای متعددی از جمله پیادهروی یا آهسته دویدن، یوگا، تایچی، و تمرین قدرتی تاثیر بیشتری دارد. این مطالعه با هدف شناسایی نوع ورزشی که برای درمان اختلال افسردگی عمده (major depressive disorder) موثرتر است، چه همزمان با درمانهای دیگر یا در مقایسه با تجویز رواندرمانی، و داروهای ضدافسردگی انجام شد.
پژوهشگران از طریق ۲۱۸ مطالعه مختلف با ۱۴ هزار و ۱۷۰ شرکتکننده دریافتند که با ورزش بهطورکلی کاهشهای متوسطی برای شرکتکنندگان به وجود آمد، بیشتر از تجویز صرف مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) یا درمان شناختی رفتاری (CBT).
رقص بهعنوان موثرترین روش در کاهش نشانههای افسردگی در صدر جدول دادهها قرار گرفت، درحالیکه ورزشهایی مانند پیادهروی یا آرام دویدن، یوگا، و ورزشهای هوازی همراه با درمان، دوم شدند. آثار تمرینها و درمان استاندارد در جمعیتشناسیهای گوناگون متفاوت بود.
در زنان [ورزش] قدرتی و دوچرخهسواری نشانههای بیشتری را کاهش میدهد؛ اما یوگا، تای چی، و ورزشهای هوازی همراه با رواندرمانی روی مردها تاثیر بیشتری داشت.
علائم افسردگی در شرکتکنندگان مسنتر با تجویز یوگا و تمرینهای هوازی درکنار رواندرمانی کاهش یافت، درحالی که برای شرکتکنندگان جوانتر تمرینهای قدرتی موثرتر بود.
با این حال، رقص بهطورکلی شکلی از ورزش بود که بهطور مداوم نشانههای مبتلایان به افسردگی را بهبود میبخشید.
انتشار این مطالعه به صورت آنلاین شروع شده است و برخی این موضوع را «زیبا» میدانند که رقص میتواند به این اندازه قدرتمند و موثر باشد.
اریک هوئل، دانشمند و نویسنده، یکی از نمودارهای داده این مطالعه را در ایکس که پیشتر توییتر نام داشت منتشر کرد و نوشت نتیجه این مطالعه یکی از جالبترین کشفها را پنهان کرده است.
او نوشت: «آنها لید [مهمترین قسمت] این مطالعه جدید را منتشر نکردند.
ورزش نهتنها برای درمان افسردگی از داروهای ضدافسردگی پیشی میگیرد، بلکه *فقط* رقصیدن از *هر درمان* دیگری برای افسردگی موثرتر است. یک جورهایی زیباست.»
یک نفر زیر این پست اضافه کرد: «جالب است که چیزی به سادگی رقصیدن میتواند روی سلامت روان ما چنین تاثیری بگذارد.
آدم نمیداند چند نوع دیگر از درمانهای سنتی هست که در پزشکی امروزی آنها را نادیده میگیریم.»
حتی ایلان ماسک، مالک ایکس، نیز با دیگران همصدا شد و گفت: «شاید باید امتحانش کنم.»
[وبسایت خبری و اطلاعرسانی سلامت روان] سایک سنترال (Psych Central) میگوید که عمل رقصیدن بهتنهایی میتواند به مزایایی مانند افزایش فعالیت انتقالدهندههای عصبی در مغز و نیز بهبود عزتنفس و افزایش ذهنآگاهی منجر شود. آنها به مطالعههای گذشته اشاره کردند که نشان داد رقصیدن میتواند مبتلایان به افسردگی را از ذهنشان بیرون بیاورد، از نشخوار فکری و افکار ناراحتکننده دورهای دور کند و آنها را در زمان حال نگه دارد. اندورفینها و ارتباط اجتماعی که اغلب از رقصیدن به وجود میآید نیز بهطور کلی به بهبود خلقوخو منجر میشود.
گفته شده است که رقص میتواند شکلی از درمان جسمانی (سوماتیک) باشد، نوعی از درمان که بر حرکت بدن برای تخلیه احساسات تکیه دارد. خواه در اتاقتان با آهنگ دلخواهتان میرقصید یا روی سکوی رقص بین دوستان و غریبهها، گویا رقصیدن ممکن است بسیار موثرتر از آن چیزی که تاکنون فکر کردهایم باشد.
@khonehdeleman
#شعر_شب
چه فایدهای دارد؟
نگرانِ من باشی
ولی از من دفاع نکنی؟
خیلی دوستم داشته باشی،
اما من را نفهمی؟
جای خالیام را حس کنی،
اما سراغم را نگیری؟
چه فایدهای دارد؟
در بینِ وسایلت باشم اما
مهمترینشان نباشم...
نزار_قبانی
@khonehdeleman
چه فایدهای دارد؟
نگرانِ من باشی
ولی از من دفاع نکنی؟
خیلی دوستم داشته باشی،
اما من را نفهمی؟
جای خالیام را حس کنی،
اما سراغم را نگیری؟
چه فایدهای دارد؟
در بینِ وسایلت باشم اما
مهمترینشان نباشم...
نزار_قبانی
@khonehdeleman
❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حس_خوب
@khonehdeleman
Kayhan Kalhor, Wu Man, Sandeep Das,.
Feb. 17, 2024 - Cornell University, Ithaca,
بخش هایی از کنسرت کیهان کلهر ، وومان و ساندیپ داس در دانشگاه کرنل، ایتاکا. فوریه 2024
@khonehdeleman
Kayhan Kalhor, Wu Man, Sandeep Das,.
Feb. 17, 2024 - Cornell University, Ithaca,
بخش هایی از کنسرت کیهان کلهر ، وومان و ساندیپ داس در دانشگاه کرنل، ایتاکا. فوریه 2024
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زمانی که گمان کردم از جامعه و برقراری ارتباط با افراد دیگر بی نیاز هستم آغاز پایان من است.
- مصطفی ملکیان
@khonehdeleman
- مصطفی ملکیان
@khonehdeleman
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فیلم_کوتاه : جنایت و مکافات
کارگردان : پیوتر دومالا
برگرفته از رمانی به همین نام
اثر : فیودور داستایوفسکی
@khonehdeleman
کارگردان : پیوتر دومالا
برگرفته از رمانی به همین نام
اثر : فیودور داستایوفسکی
@khonehdeleman
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشق یک نوع مخدر است!
@khonehdeleman
@khonehdeleman
#شعر_شب
زَنانِ سیاسی
زیباتراَند !
این زَخمه هایِ زیتون را
مَزارعِ مَهتابی ،
شَهادت خواهند داد
تُفنگی :
که بر پیلهْ زارِ فَقر
به تَعبیرِ نان ،
می غُرّد
یا حَـتّا ...
گیاهی که در پَرگارِ یک گودال
قَد می کِشد تا دیوار
هَر دو از ترانه ای در خاطراتِ زَنانه ،
آغاز می شوند
زیرا
مادرانِ مان ،
خورشیدها زائیدهاَند
- محمود درویش
ترجمه : امید_آدینه
@khonehdeleman
زَنانِ سیاسی
زیباتراَند !
این زَخمه هایِ زیتون را
مَزارعِ مَهتابی ،
شَهادت خواهند داد
تُفنگی :
که بر پیلهْ زارِ فَقر
به تَعبیرِ نان ،
می غُرّد
یا حَـتّا ...
گیاهی که در پَرگارِ یک گودال
قَد می کِشد تا دیوار
هَر دو از ترانه ای در خاطراتِ زَنانه ،
آغاز می شوند
زیرا
مادرانِ مان ،
خورشیدها زائیدهاَند
- محمود درویش
ترجمه : امید_آدینه
@khonehdeleman
🥰2🔥1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
《آیریلیق》
اجرای استاد #کیهان_کلهر و #کیا_طبسیان
آهنگساز: #علی_سلیمی
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
#فرهاد_ابراهیمی
«آیریلیق» به معنی جدایی، یکی از ترانههای مشهور آذربایجانی بهشمار میآید. استاد رجب ابراهیمی (فرهاد) متولد روستای کورعباسلو از توابع اردبیل آن را در ۱۳۳۵ خورشیدی سرود و استاد علی سلیمی اردبیلی این سروده را در #بیات_شیراز تصنیف کرد و بانو وارتوش (همسر استاد سلیمی) از رادیو تبریز آن را برای اولین بار به اجرا درآورد اما با بازخوانی توسط شادروان #رشید_بهبودف بود که این ترانه به شهرت کنونی اش رسید...
این ترانه یادآور جدایی جمهوری آذربایجان از ایران است همچنین خود استاد علی سلیمی دربارهٔ ترانهٔ آیریلیق میگوید: «درد و غمی که به خاطر جدایی از سرزمین مادری در بین مردم دو سوی ارس دیده میشد، مرا ترغیب مکرد تا ترانهای برای این موضوع بنویسم درست در زمانی که نه حکومت پهلوی و نه حکومت سوسیالیستی اجازهٔ دیدار از اقوام آن طرف ارس را به ما نمیدادند»
منبع: کانال موسیقی سنتی
@khonehdeleman
اجرای استاد #کیهان_کلهر و #کیا_طبسیان
آهنگساز: #علی_سلیمی
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
#فرهاد_ابراهیمی
«آیریلیق» به معنی جدایی، یکی از ترانههای مشهور آذربایجانی بهشمار میآید. استاد رجب ابراهیمی (فرهاد) متولد روستای کورعباسلو از توابع اردبیل آن را در ۱۳۳۵ خورشیدی سرود و استاد علی سلیمی اردبیلی این سروده را در #بیات_شیراز تصنیف کرد و بانو وارتوش (همسر استاد سلیمی) از رادیو تبریز آن را برای اولین بار به اجرا درآورد اما با بازخوانی توسط شادروان #رشید_بهبودف بود که این ترانه به شهرت کنونی اش رسید...
این ترانه یادآور جدایی جمهوری آذربایجان از ایران است همچنین خود استاد علی سلیمی دربارهٔ ترانهٔ آیریلیق میگوید: «درد و غمی که به خاطر جدایی از سرزمین مادری در بین مردم دو سوی ارس دیده میشد، مرا ترغیب مکرد تا ترانهای برای این موضوع بنویسم درست در زمانی که نه حکومت پهلوی و نه حکومت سوسیالیستی اجازهٔ دیدار از اقوام آن طرف ارس را به ما نمیدادند»
منبع: کانال موسیقی سنتی
@khonehdeleman
