عید نوروز است🌺
هر روزی به ما نوروز باد🌸
«شام» ایران «روز» باد🌼
"ملک الشعرای بهار"
سال ۱۴۰۳ را سالی پر از برکت، طراوت و شادی برای دوستان همیشه همراه آرزومندم.🤲
با افتخار؛ نزدیک ۸ سال از راهاندازی کانال "آوای خرد" گذشت،
و
دوستان همراه و با معرفت و وفا، مرا در پیچ و خم این وادی، تنها نگذاشتند.
قصور یا تقصیر این کمترین را به بزرگی خود ببخشید.🙏
🔸از رب ذوالجلال میخواهیم و امیدواریم آرزو به دل نمانیم و
"شب ایران و ایرانی روز شود."
کمترین: مجتبی لطفی✋
@lotfi_mojtaba🌱
هر روزی به ما نوروز باد🌸
«شام» ایران «روز» باد🌼
"ملک الشعرای بهار"
سال ۱۴۰۳ را سالی پر از برکت، طراوت و شادی برای دوستان همیشه همراه آرزومندم.🤲
با افتخار؛ نزدیک ۸ سال از راهاندازی کانال "آوای خرد" گذشت،
و
دوستان همراه و با معرفت و وفا، مرا در پیچ و خم این وادی، تنها نگذاشتند.
قصور یا تقصیر این کمترین را به بزرگی خود ببخشید.🙏
🔸از رب ذوالجلال میخواهیم و امیدواریم آرزو به دل نمانیم و
"شب ایران و ایرانی روز شود."
کمترین: مجتبی لطفی✋
@lotfi_mojtaba🌱
چگونه راحت زندگی کنیم؟(۴)
سلسله درسهایی از مرحوم نراقی(ره)
برگرفته از شرح آیتالله منتظری
حقد و کینه توزی از ثمرات قوه غضب شمرده شده که بر دشمنی و عداوت باطنی متمركز شده است. چون انسانِ غضبناک اگر به هر دلیلی نتواند غضب خود را به مرحله عمل رساند، مجبور است عداوت و دشمنی خود از دیگری را، به باطن خود منتقل کند و اینجاست که تخم کینه در دل او کاشته میشود و یکی از هلاک کنندگان بزرگ، همراه و عجین با انسان خواهد شد.
عداوت باطنی علاوه بر ضرر و زیانهایی که برای شخص کینه توز دارد و همیشه در غصه و تألم روحی به سر میبرد، و همیشه روز و شبش با فکر انتقام سر میشود؛ آثار زیان بار اجتماعی هم در پی دارد مانند: حسادت، دوری و هجرت، آزار و اذیت دیگران، دروغگویی، غیبت، تهمت، افشاء اسرار، پرده دری، شماتت، کوچک شمردن دیگران، منع از پرداخت حق و حقوق انسانها، دیگران را به سُخریه گرفتن، قطع رحم و روابط و گناهان دیگری که از آثار زیانبار کینهتوزی است و موجب فساد دین و دنیای انسان میشود.
همانگونه که گفته شد اینها گذشته از عوارض، مشکلات و تألمات روحی است که برای خودِ انسان کینهتوز پدید میآید. انسان کینه ای اگرچه به هر دلیلی حرامی از سنخ موارد ذکر شده هم انجام ندهد همیشه همّ و غم خود را در دل خواهد ریخت و همواره با بغض زندگی میکند و این جز در بحران زندگی کردن چیزی به ارمغان ندارد. علاوه بر این، انسان کینهتوز توان رسیدن به قرب الیالله را ندارد چون دلی که پر از رذائل نفسانی مذکور میشود چگونه میتواند جایگاهی برای خدا باشد. علاوه بر این، از اهل ایمان و مسلمین دور و دورتر میشود، رفت آمدش را کمتر میکند و وقتی انسانی با اهل ایمان قطع رابطه کند به مرور زمان درجه ایمان و دینش کمتر میشود.
بنابر اینکه حِقد همان عداوت متمرکز شده در باطن است پس تمام اخبار و روایاتی که در ذمّ دشمنی با دیگران آمده، شامل ذمّ حقد و کینه هم خواهد شد. پیامبر(ص) میفرماید: «ما کاد جبرئیل یَأتینی الاّ قال: یا مُحمد! اتق شحناء الرِجال و عداوَتهم»،[۱] «جبرئیل سراغم نمیآمد مگر اینکه تذکر میداد: ای محمد! از دشمنی و عداوت با مردم بپرهیز»! دو احتمال درباره این روایت وجود دارد یکی همان که شاهد ماست یعنی نسبت به دیگران دشمنی نکن که شامل کینهتوزی هم میشود. احتمال دیگر این است که: مواظب دشمنی دیگران باش و کینه و دشمنی آنها را کوچک مشمار. همچنین فرمود: «جبرائیل به آن اندازه که از من عهد میگرفت که با مردم دشمنی نکنم، در چیز دیگری عهد نمیگرفت».[۲] امام صادق درباره آثار حقد و کینه میفرمایند: «مَن زَرع العَداوَة حَصَد ما بَذَر»،[۳] کسی که در دلش تخم کینه بکارد نتیجهاش را درو میکند». چون با کاشتن تخم کینه، گناهان دیگری مانند حسادت، کبر، غیبت، تهمت و شماتت رشد کرده و درو خواهد شد.
حتی انسان نسبت به انسانی که فاسد است هم نباید دشمنی بورزد، بلکه باید دلسوز حال او باشد که چرا منحرف شده است ـ نه اینکه مخالفتش با او همراه عداوت و کینهتوزی باشد ـ و در این صورت بهتر میتواند در اصلاح او تلاش کند و طرف مقابل هنگامی که محبت، شفقت، دلسوزی و خیرخواهی او را ملاحظه کرد فعالیتهای اصلاحی، اثر بیشتری در او دارد.
علاج حقد و کینهتوزی
علاج این رذیله نفسانی چون دیگر رذائل، در اولین قدم تفکر است؛ تفکر در اینکه: بر اثر کینهتوزی دو عقوبت گریبانگیر انسان خواهد شد:
۱. عقوبت دنیوی آن، تألم، حزن و غصه درونی و روحی است و صاحب آن همواره به فکر عداوت و انتقام است و کم کم آثار سوء اجتماعی و فردی را در پی دارد. نکته مهم اینکه اگر انسانی کینه دیگری را در دل دارد در بیشتر مواقع، ضرری متوجه طرف مقابل نیست چون او از عداوت درونی صاحب کینه اطلاعی نداشته و باکی از دشمنی او ندارد، و برای همین در آرامش به سر میبرد، و آنکه ضرر میکند کسی است که خودخوری میکند.
۲. عقوبت دیگر اخروی است، چون بر اساس عکس العملی که ناشی از عداوت باطنی است، گناهان دیگری چون: غیبت، تهمت، حسد، کبر، ظلم و فحاشی را در پی دارد که در آخرت مستوجب عذاب است.
پس از تفکر، تلاش کند برای برقرار کردن رابطۀ بیشتر با کسی که او را دشمن میدارد؛ جویای احوالش شدن، با او با روی گشادهتری نسبت به گذشته برخورد کردن، و دیگر روابط دوستانه و محبت آمیز که برای برطرف شدن کینۀ دل، بسیار تأثیرگذار است و سعی بر برطرف کردن حوائج طرف مقابل، احسان و نیکی به او و برخورد کردن با او همانندِ برخورد با دوستان.
ادامه دارد...
[۱]. الکافی، ج 2، ص 301، ح 9؛ بحار الانوار، ج 70، ص 407، ح 9
[۲]. همان، ص 302، ح 11؛ همان، ص 409، ح 14
[۳]. همان، ح 12؛ همان، ح 15
@lotfi_mojtaba
سلسله درسهایی از مرحوم نراقی(ره)
برگرفته از شرح آیتالله منتظری
حقد و کینه توزی از ثمرات قوه غضب شمرده شده که بر دشمنی و عداوت باطنی متمركز شده است. چون انسانِ غضبناک اگر به هر دلیلی نتواند غضب خود را به مرحله عمل رساند، مجبور است عداوت و دشمنی خود از دیگری را، به باطن خود منتقل کند و اینجاست که تخم کینه در دل او کاشته میشود و یکی از هلاک کنندگان بزرگ، همراه و عجین با انسان خواهد شد.
عداوت باطنی علاوه بر ضرر و زیانهایی که برای شخص کینه توز دارد و همیشه در غصه و تألم روحی به سر میبرد، و همیشه روز و شبش با فکر انتقام سر میشود؛ آثار زیان بار اجتماعی هم در پی دارد مانند: حسادت، دوری و هجرت، آزار و اذیت دیگران، دروغگویی، غیبت، تهمت، افشاء اسرار، پرده دری، شماتت، کوچک شمردن دیگران، منع از پرداخت حق و حقوق انسانها، دیگران را به سُخریه گرفتن، قطع رحم و روابط و گناهان دیگری که از آثار زیانبار کینهتوزی است و موجب فساد دین و دنیای انسان میشود.
همانگونه که گفته شد اینها گذشته از عوارض، مشکلات و تألمات روحی است که برای خودِ انسان کینهتوز پدید میآید. انسان کینه ای اگرچه به هر دلیلی حرامی از سنخ موارد ذکر شده هم انجام ندهد همیشه همّ و غم خود را در دل خواهد ریخت و همواره با بغض زندگی میکند و این جز در بحران زندگی کردن چیزی به ارمغان ندارد. علاوه بر این، انسان کینهتوز توان رسیدن به قرب الیالله را ندارد چون دلی که پر از رذائل نفسانی مذکور میشود چگونه میتواند جایگاهی برای خدا باشد. علاوه بر این، از اهل ایمان و مسلمین دور و دورتر میشود، رفت آمدش را کمتر میکند و وقتی انسانی با اهل ایمان قطع رابطه کند به مرور زمان درجه ایمان و دینش کمتر میشود.
بنابر اینکه حِقد همان عداوت متمرکز شده در باطن است پس تمام اخبار و روایاتی که در ذمّ دشمنی با دیگران آمده، شامل ذمّ حقد و کینه هم خواهد شد. پیامبر(ص) میفرماید: «ما کاد جبرئیل یَأتینی الاّ قال: یا مُحمد! اتق شحناء الرِجال و عداوَتهم»،[۱] «جبرئیل سراغم نمیآمد مگر اینکه تذکر میداد: ای محمد! از دشمنی و عداوت با مردم بپرهیز»! دو احتمال درباره این روایت وجود دارد یکی همان که شاهد ماست یعنی نسبت به دیگران دشمنی نکن که شامل کینهتوزی هم میشود. احتمال دیگر این است که: مواظب دشمنی دیگران باش و کینه و دشمنی آنها را کوچک مشمار. همچنین فرمود: «جبرائیل به آن اندازه که از من عهد میگرفت که با مردم دشمنی نکنم، در چیز دیگری عهد نمیگرفت».[۲] امام صادق درباره آثار حقد و کینه میفرمایند: «مَن زَرع العَداوَة حَصَد ما بَذَر»،[۳] کسی که در دلش تخم کینه بکارد نتیجهاش را درو میکند». چون با کاشتن تخم کینه، گناهان دیگری مانند حسادت، کبر، غیبت، تهمت و شماتت رشد کرده و درو خواهد شد.
حتی انسان نسبت به انسانی که فاسد است هم نباید دشمنی بورزد، بلکه باید دلسوز حال او باشد که چرا منحرف شده است ـ نه اینکه مخالفتش با او همراه عداوت و کینهتوزی باشد ـ و در این صورت بهتر میتواند در اصلاح او تلاش کند و طرف مقابل هنگامی که محبت، شفقت، دلسوزی و خیرخواهی او را ملاحظه کرد فعالیتهای اصلاحی، اثر بیشتری در او دارد.
علاج حقد و کینهتوزی
علاج این رذیله نفسانی چون دیگر رذائل، در اولین قدم تفکر است؛ تفکر در اینکه: بر اثر کینهتوزی دو عقوبت گریبانگیر انسان خواهد شد:
۱. عقوبت دنیوی آن، تألم، حزن و غصه درونی و روحی است و صاحب آن همواره به فکر عداوت و انتقام است و کم کم آثار سوء اجتماعی و فردی را در پی دارد. نکته مهم اینکه اگر انسانی کینه دیگری را در دل دارد در بیشتر مواقع، ضرری متوجه طرف مقابل نیست چون او از عداوت درونی صاحب کینه اطلاعی نداشته و باکی از دشمنی او ندارد، و برای همین در آرامش به سر میبرد، و آنکه ضرر میکند کسی است که خودخوری میکند.
۲. عقوبت دیگر اخروی است، چون بر اساس عکس العملی که ناشی از عداوت باطنی است، گناهان دیگری چون: غیبت، تهمت، حسد، کبر، ظلم و فحاشی را در پی دارد که در آخرت مستوجب عذاب است.
پس از تفکر، تلاش کند برای برقرار کردن رابطۀ بیشتر با کسی که او را دشمن میدارد؛ جویای احوالش شدن، با او با روی گشادهتری نسبت به گذشته برخورد کردن، و دیگر روابط دوستانه و محبت آمیز که برای برطرف شدن کینۀ دل، بسیار تأثیرگذار است و سعی بر برطرف کردن حوائج طرف مقابل، احسان و نیکی به او و برخورد کردن با او همانندِ برخورد با دوستان.
ادامه دارد...
[۱]. الکافی، ج 2، ص 301، ح 9؛ بحار الانوار، ج 70، ص 407، ح 9
[۲]. همان، ص 302، ح 11؛ همان، ص 409، ح 14
[۳]. همان، ح 12؛ همان، ح 15
@lotfi_mojtaba
امیدی به گشایش هست؟!
از جمله صحبتهای مهم در اول فروردین ۴۰۳ رهبری:
"ارتباط و همدلی اجتماعی خیلی مهم است.در این زمینه دچار غفلت شدیم.
خودمون به دست خودمون؛ در وحدت ملی خدشه وارد کردیم! همه در این غفلت شریکیم.
همه وظیفه داریم وحدت مردم با مردم و مردم با مسئولین را حفظ کنیم.
اختلاف سلیقه موجب نفرت پراکنی و دشمنی نشود."
۱. این سخنان که در بازه زمانی بعد از شرکت کم مردم در انتخابات ایراد شده است، خدشه به وحدت و همدلی ملت و دولت را ناشی از غفلت و شرکت خود و مجموعه حاکمیت میداند. اگر جز این بود و به جای ۴۰درصد، ۶۰درصد پای صندوق رفته بودند، چنین نتیجهای گرفته میشد؟ پس باید مشارکت ۴۰ درصدی را به فال نیک گرفت؟
۲. سخنان ایراد شده قابلیت تفسیر دارد و با توجه به برخی منظومههای فکری مردان حکمرانی کنونی، مراد از ایجاد وحدت و همدلی، میان همان خالصها، خودیها و جبهه انقلاب است که در اقلیت بهسر میبرند یا وسعت آن شامل تمام آحاد ملت با هر ایده و کردار میشود؟ فراموش نکنیم که اخیرا جناب علم الهدی گفته است: ملاک، مردمی هستند که رای دادند. با این خط کش، ۶۰ درصد از دایره مردم خارجند؟! پس چه امیدی به اصلاح رفتار وجود دارد؟!
۳. قاعده حکمرانی درست میگوید تنها با دستور و اعتراف به اشتباه و غفلت، کار به سامان نمیرسد و باید علل و عوامل مخل به همدلی جامعه با جامعه، و جامعه با حکومت را ردیف کرد و در زدایش آن کوشید. آیا حکمرانی موجود این ظرفیت را دارد که چنین فهرستی را از دلسوزان مستقل طلب نموده در رفع و اصلاح آن بکوشد؟!
برخي نهادها و تشكلها، تومور مغزی اخلال در همدلی، و موتور پرسرعت ایجاد شكاف اجتماعی هستند! آيا اين تومورهای بدخیم، شیمی درمانی خواهند شد و یا بدست تیغ جراحی سپرده خواهند شد؟ و آیا موتور محرکه اندیشه خودی و غیر خودی که با سرعت از روی اکثریت مردم رد شده، جامعه را تکه پاره و له میکند، به پارکینگ هدایت خواهد شد؟!
روزهای نخستین سال جدید است؛ اینها و بیش از پرسشها را فراموش نکنیم و منتظر پاسخ عملی بمانیم؟!
خروجی ملموس آن چه خواهد شد؟!
و ... امیدی به گشایش هست؟!
@lotfi_mojtaba
از جمله صحبتهای مهم در اول فروردین ۴۰۳ رهبری:
"ارتباط و همدلی اجتماعی خیلی مهم است.در این زمینه دچار غفلت شدیم.
خودمون به دست خودمون؛ در وحدت ملی خدشه وارد کردیم! همه در این غفلت شریکیم.
همه وظیفه داریم وحدت مردم با مردم و مردم با مسئولین را حفظ کنیم.
اختلاف سلیقه موجب نفرت پراکنی و دشمنی نشود."
۱. این سخنان که در بازه زمانی بعد از شرکت کم مردم در انتخابات ایراد شده است، خدشه به وحدت و همدلی ملت و دولت را ناشی از غفلت و شرکت خود و مجموعه حاکمیت میداند. اگر جز این بود و به جای ۴۰درصد، ۶۰درصد پای صندوق رفته بودند، چنین نتیجهای گرفته میشد؟ پس باید مشارکت ۴۰ درصدی را به فال نیک گرفت؟
۲. سخنان ایراد شده قابلیت تفسیر دارد و با توجه به برخی منظومههای فکری مردان حکمرانی کنونی، مراد از ایجاد وحدت و همدلی، میان همان خالصها، خودیها و جبهه انقلاب است که در اقلیت بهسر میبرند یا وسعت آن شامل تمام آحاد ملت با هر ایده و کردار میشود؟ فراموش نکنیم که اخیرا جناب علم الهدی گفته است: ملاک، مردمی هستند که رای دادند. با این خط کش، ۶۰ درصد از دایره مردم خارجند؟! پس چه امیدی به اصلاح رفتار وجود دارد؟!
۳. قاعده حکمرانی درست میگوید تنها با دستور و اعتراف به اشتباه و غفلت، کار به سامان نمیرسد و باید علل و عوامل مخل به همدلی جامعه با جامعه، و جامعه با حکومت را ردیف کرد و در زدایش آن کوشید. آیا حکمرانی موجود این ظرفیت را دارد که چنین فهرستی را از دلسوزان مستقل طلب نموده در رفع و اصلاح آن بکوشد؟!
برخي نهادها و تشكلها، تومور مغزی اخلال در همدلی، و موتور پرسرعت ایجاد شكاف اجتماعی هستند! آيا اين تومورهای بدخیم، شیمی درمانی خواهند شد و یا بدست تیغ جراحی سپرده خواهند شد؟ و آیا موتور محرکه اندیشه خودی و غیر خودی که با سرعت از روی اکثریت مردم رد شده، جامعه را تکه پاره و له میکند، به پارکینگ هدایت خواهد شد؟!
روزهای نخستین سال جدید است؛ اینها و بیش از پرسشها را فراموش نکنیم و منتظر پاسخ عملی بمانیم؟!
خروجی ملموس آن چه خواهد شد؟!
و ... امیدی به گشایش هست؟!
@lotfi_mojtaba
چگونه راحت زندگی کنیم؟(۵)
سلسله درسهایی از مرحوم نراقی
برگرفته از شرح آیتالله منتظری
یکی از رذائل اخلاقی که نشان از ضعف نفس انسان دارد، عجله میباشد. عجله مذموم است چونکه انسان گفتار و کردارش باید پس از شناخت، معرفت، تعقّل، و تامل باشد و قبل از انجام هر عملی به فواید و ضررهای آن اندیشه کند و سپس مرتکب آن شود. انسان عاقل، به عواقب و انعکاس عملش میاندیشد سپس انجام میدهد، حضرت امیر میفرماید: «لسانُ العاقلِ وَراءَ قَلبِه وَ قلبُ الأحمقِ وراءَ لِسانِه». عاقل، اول در جوانب امری فکر و تأمل میکند و اگر صلاح دید، مرتکب شده و اگر مصلحت نبود عمل نمیکند، ولی احمق عجله دارد، از اول کاری میکند یا حرفی میزند و سپس میبیند عاقبت خوبی نداشت و مضر بود و هنگامی پشیمان میشود که سودی ندارد. شیطان از راه عجله به دنبال هدف مهم دیگری است و آن اینکه از انسان میخواهد دنیا را بر آخرت مقدم بدارد و برای همین هدف به انسان میگوید: چرا نقد را رها میکنی و به دنبال نسیه میروی! حالا که دنیای نقد موجود است، همین را دریاب! در این باره توضیحی میدهیم:
خداوند وجود اعلای غیر متناهی، و کمال مطلق است و چون انسان معلول اوست و میان علت و معلول به گونهای، سنخیت وجود دارد انسان هم طالب کمال است، یعنی طلب کمال و رهایی از نقص، جزء ذات انسان است. ولی کمال محض در این دنیا وجود ندارد چون محدود است و در آن، مرگ و فنا وجود دارد و در مقابل، آخرت محدودیت ندارد و فنا در آن نیست. مانعی که در اینجا وجود دارد، شیطان است، یعنی شیطان مال و مقام دنیا را چنان جلوه میدهد که انسانی که ذاتاً به دنبال کمال است همین دنیا و وابستگی به آن را کمال فرض کرده و به آن مشغول میشود، یعنی عجله میکند و چند روزه دنیا را مقابل آخرت ابدی میفروشد. به عبارت دیگر، رسیدن به علو و کمال، یکی از صفات ذاتی انسان است، اما انسان به جای اینکه این علو و کمال را در آخرت کسب کند، شیطان از طریقِ عجله، که خمیر مایه انسان است و با آن عجین شده، بهرهبرداری کرده و به جای مقامات عالم بالا، انسان را مشغول به همین مقامهای پائین و دنیوی میکند و حال آنکه این مقامهای دنیایی برای انسانِ کمال طلب، دوام ندارد. چه بسیار حاکمانی که آمدند و رفتند، و باید در زباله دان تاریخ به دنبال آنها گشت! وقتی مقام و مال دنیوی از سوی شیطان، برای انسان کمال واقعی جلوه داده شد، انسان حاضر است خودش را به یک پول سیاه، تملق، دروغ و ریا بفروشد تا چند صباحی پست و مقامی به دست آورد و سرانجامش هزاران ظلم و تعدی است که در حق مردم روا میدارد.
به هوش!
مگر عشق و حب بد است. حب و عشق هر دو صفت کمالاند به شرطی که در جایش به کار برده شود؛ چه کسی کاملتر از خداست که عاشق او شویم و او معشوق ما! عشق حقیقی همین است ولی انسان با عجله کردن به عشقهای مجازی روی میآورد و عاشق چه چیزهای زودگذر که نمیشود!
غرض از ارسال رُسل و انزال کُتب، دعوت انسان است به مُلک مخلَّد که تو پادشاه مملکت آخرت شوی! آنها آمدهاند ما را به عزّتی که ذلّت ندارد، رهنمون سازند. آنها آمدهاند تا آزادی واقعی را به ارمغان آورند. چقدر انسان ضعیف است که خود را اسیر هوا و نفس خود کند و چه قوی است انسانی که مالک نفس خود شود و او را چون چارپایی به مذبح بَرد. پس ای عزیز! خود را از عجله که منشأ خسران دنیای پر از بلا و گرفتاری است رها کن، در عواقب امور فکر کن. اگر به دیدگاه مردم نسبت به خودت اهمیت میدهی بدان! مردم از انسان عجول بدشان میآید. قبل از هر عملی صبر و حوصله داشته باش! کارِ انجام شده و حرف زده شده مثل آب ریخته است که دیگر قابل جمع کردن نیست. طمأنینه، سکون، و آرامش را ترک نکن. اگر عجله برایت عادت شده، ترک آن به یک باره سخت است ولی کمکم و با کمی حوصله به خرج دادن این صفت از تو دور میشود و سکون و آرامش جایش خواهد آمد.
ضد عجله
ضد صفت رذیلة عجله، صفاتی ممدوح در علم اخلاق بر شمرده شده است مانند: توقف، تأّنّی، سکون و وقار. در توقف: انسان از اول وارد کاری نمیشود بلکه از ابتدا فواید و مضارش را مورد بررسی قرار میدهد. و در تأنّی: که پس از مرتبه توقف میآید ـ که جوانب امری را سنجیده و سپس انجام میدهد ـ ، حین انجام کار تندروی نمیکند و همان موقع هم آن را با صبر و حوصله پیش میبرد و سکون: هم در مرحله عمل است که همانند تأّنّی با طمأنینه و آرامش کار را به پیش میبرد. و وقار: شامل تأنی و توقف میشود یعنی چه اول، وسط، و چه پایان کار همراه با وقار و سنگینی به کاری پرداخته شود. وقار در حقیقت «اطمینان ظاهر» است که اگر به مرور زمان به صورت ملکه در آمد، تبدیل به «اطمینان باطن» میشود که نامش «سکینه» است.
@lotfi_mojtaba
سلسله درسهایی از مرحوم نراقی
برگرفته از شرح آیتالله منتظری
یکی از رذائل اخلاقی که نشان از ضعف نفس انسان دارد، عجله میباشد. عجله مذموم است چونکه انسان گفتار و کردارش باید پس از شناخت، معرفت، تعقّل، و تامل باشد و قبل از انجام هر عملی به فواید و ضررهای آن اندیشه کند و سپس مرتکب آن شود. انسان عاقل، به عواقب و انعکاس عملش میاندیشد سپس انجام میدهد، حضرت امیر میفرماید: «لسانُ العاقلِ وَراءَ قَلبِه وَ قلبُ الأحمقِ وراءَ لِسانِه». عاقل، اول در جوانب امری فکر و تأمل میکند و اگر صلاح دید، مرتکب شده و اگر مصلحت نبود عمل نمیکند، ولی احمق عجله دارد، از اول کاری میکند یا حرفی میزند و سپس میبیند عاقبت خوبی نداشت و مضر بود و هنگامی پشیمان میشود که سودی ندارد. شیطان از راه عجله به دنبال هدف مهم دیگری است و آن اینکه از انسان میخواهد دنیا را بر آخرت مقدم بدارد و برای همین هدف به انسان میگوید: چرا نقد را رها میکنی و به دنبال نسیه میروی! حالا که دنیای نقد موجود است، همین را دریاب! در این باره توضیحی میدهیم:
خداوند وجود اعلای غیر متناهی، و کمال مطلق است و چون انسان معلول اوست و میان علت و معلول به گونهای، سنخیت وجود دارد انسان هم طالب کمال است، یعنی طلب کمال و رهایی از نقص، جزء ذات انسان است. ولی کمال محض در این دنیا وجود ندارد چون محدود است و در آن، مرگ و فنا وجود دارد و در مقابل، آخرت محدودیت ندارد و فنا در آن نیست. مانعی که در اینجا وجود دارد، شیطان است، یعنی شیطان مال و مقام دنیا را چنان جلوه میدهد که انسانی که ذاتاً به دنبال کمال است همین دنیا و وابستگی به آن را کمال فرض کرده و به آن مشغول میشود، یعنی عجله میکند و چند روزه دنیا را مقابل آخرت ابدی میفروشد. به عبارت دیگر، رسیدن به علو و کمال، یکی از صفات ذاتی انسان است، اما انسان به جای اینکه این علو و کمال را در آخرت کسب کند، شیطان از طریقِ عجله، که خمیر مایه انسان است و با آن عجین شده، بهرهبرداری کرده و به جای مقامات عالم بالا، انسان را مشغول به همین مقامهای پائین و دنیوی میکند و حال آنکه این مقامهای دنیایی برای انسانِ کمال طلب، دوام ندارد. چه بسیار حاکمانی که آمدند و رفتند، و باید در زباله دان تاریخ به دنبال آنها گشت! وقتی مقام و مال دنیوی از سوی شیطان، برای انسان کمال واقعی جلوه داده شد، انسان حاضر است خودش را به یک پول سیاه، تملق، دروغ و ریا بفروشد تا چند صباحی پست و مقامی به دست آورد و سرانجامش هزاران ظلم و تعدی است که در حق مردم روا میدارد.
به هوش!
مگر عشق و حب بد است. حب و عشق هر دو صفت کمالاند به شرطی که در جایش به کار برده شود؛ چه کسی کاملتر از خداست که عاشق او شویم و او معشوق ما! عشق حقیقی همین است ولی انسان با عجله کردن به عشقهای مجازی روی میآورد و عاشق چه چیزهای زودگذر که نمیشود!
غرض از ارسال رُسل و انزال کُتب، دعوت انسان است به مُلک مخلَّد که تو پادشاه مملکت آخرت شوی! آنها آمدهاند ما را به عزّتی که ذلّت ندارد، رهنمون سازند. آنها آمدهاند تا آزادی واقعی را به ارمغان آورند. چقدر انسان ضعیف است که خود را اسیر هوا و نفس خود کند و چه قوی است انسانی که مالک نفس خود شود و او را چون چارپایی به مذبح بَرد. پس ای عزیز! خود را از عجله که منشأ خسران دنیای پر از بلا و گرفتاری است رها کن، در عواقب امور فکر کن. اگر به دیدگاه مردم نسبت به خودت اهمیت میدهی بدان! مردم از انسان عجول بدشان میآید. قبل از هر عملی صبر و حوصله داشته باش! کارِ انجام شده و حرف زده شده مثل آب ریخته است که دیگر قابل جمع کردن نیست. طمأنینه، سکون، و آرامش را ترک نکن. اگر عجله برایت عادت شده، ترک آن به یک باره سخت است ولی کمکم و با کمی حوصله به خرج دادن این صفت از تو دور میشود و سکون و آرامش جایش خواهد آمد.
ضد عجله
ضد صفت رذیلة عجله، صفاتی ممدوح در علم اخلاق بر شمرده شده است مانند: توقف، تأّنّی، سکون و وقار. در توقف: انسان از اول وارد کاری نمیشود بلکه از ابتدا فواید و مضارش را مورد بررسی قرار میدهد. و در تأنّی: که پس از مرتبه توقف میآید ـ که جوانب امری را سنجیده و سپس انجام میدهد ـ ، حین انجام کار تندروی نمیکند و همان موقع هم آن را با صبر و حوصله پیش میبرد و سکون: هم در مرحله عمل است که همانند تأّنّی با طمأنینه و آرامش کار را به پیش میبرد. و وقار: شامل تأنی و توقف میشود یعنی چه اول، وسط، و چه پایان کار همراه با وقار و سنگینی به کاری پرداخته شود. وقار در حقیقت «اطمینان ظاهر» است که اگر به مرور زمان به صورت ملکه در آمد، تبدیل به «اطمینان باطن» میشود که نامش «سکینه» است.
@lotfi_mojtaba
داد از این دستاربندان داد! داد!
رفت شرع و ملّت از ایشان به باد!
در آموزهها و اندیشه دینی و تاریخ آن نباید کوچک شمرد راهزنی عالمان فاسد، دین مردم را؛ و نباید از آن غفلت نمود؛ زیرا به قول سنائی: "چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا"
اما کدام عالم، راهزنی دین پیشه کند و نشان وی چیست؟
پیشوای پنجم(ع) فرمود: عالمی که دوستدار دنیا شد، مراقب باشید از وی در دینتان.
و رسولاکرم(ص) فرمود: خداوند به داود نبی وحی کرد دانشمند فریفته دنیا را واسطه میان من و خودت قرار مده! زیرا اینان از مسیر محبت من ابا دارند و اینان دزدان گردنه گیر راه بندگان من هستند.
و باز امام صادق(ع) گویند: رسولالله(ص) فرمودند: الفقهاء امناء الرسل ما لم یدخلوا فی الدنیا. قیل یا رسولالله: و ما دخولهم فی الدنیا؟ قال: اتباع السلطان فإذا فعلوا ذلک فاحذروهم على دینکم:
فقیهان، امینان پیامبرانند، تا هنگامی که در دنیا داخل نگردند.
گفته شد: ای رسول خدا! داخل شدن آنان در دنیا چیست؟
فرمود: اطاعت از حاکمان و سلاطین؛ و چون چنین کردند، از آنان نسبت به دین خویش برحذر باشید.
و در حدیثی دیگر به همین محتوا در ذیل آن در تشبیه عالمان فاسد فرمود: "فانهم آفة الدین و فساد الإسلام یفسدون الدین کما یفسد الخل العسل:
آنان آفت دین و مایه تباهی اسلامند؛ آنان دین خدا را تباه میسازند چنانکه سرکه عسل را فاسد میکند.
عمق فاجعه راهزنی دین از ناحیه دانشمندان چنان است که فقیه، اصولی و نویسنده کتاب گرانسنگ معراج السعاده در اخلاق، ملا احمد نراقی، در وصف چنین عالمانی سروده:
در سر هر کوچهای صیّادهاست
مسجد و محراب، پُر شیّادهاست
گر بیابان پُر ز دزدِ ابتر است
دزدِ شهر از دزدِ صحرا بدتر است
در بیابان جامه و نان میبرند
در میان شهر ایمان میبرند
بر فراز منبر آن شیوا زبان
هست صیّادی و تیرش در دهان
هم به محراب آن امام خودپسند
سبحهاش دام است و دستارش کمند
دام چبود؟ مسجد و محرابشان
این نماز و وعظ و نان و آبشان
داد از این دستاربندان داد! داد!
رفت شرع و ملّت از ایشان به باد
آنچه با دین خامه ایشان کند
کی دم شمشیرِ بدکیشان کند؟
کاش نوک خامهشان بشکسته باد!
وین زبانهاشان ز گفتن بسته باد!
@lotfi_mojtaba
رفت شرع و ملّت از ایشان به باد!
در آموزهها و اندیشه دینی و تاریخ آن نباید کوچک شمرد راهزنی عالمان فاسد، دین مردم را؛ و نباید از آن غفلت نمود؛ زیرا به قول سنائی: "چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا"
اما کدام عالم، راهزنی دین پیشه کند و نشان وی چیست؟
پیشوای پنجم(ع) فرمود: عالمی که دوستدار دنیا شد، مراقب باشید از وی در دینتان.
و رسولاکرم(ص) فرمود: خداوند به داود نبی وحی کرد دانشمند فریفته دنیا را واسطه میان من و خودت قرار مده! زیرا اینان از مسیر محبت من ابا دارند و اینان دزدان گردنه گیر راه بندگان من هستند.
و باز امام صادق(ع) گویند: رسولالله(ص) فرمودند: الفقهاء امناء الرسل ما لم یدخلوا فی الدنیا. قیل یا رسولالله: و ما دخولهم فی الدنیا؟ قال: اتباع السلطان فإذا فعلوا ذلک فاحذروهم على دینکم:
فقیهان، امینان پیامبرانند، تا هنگامی که در دنیا داخل نگردند.
گفته شد: ای رسول خدا! داخل شدن آنان در دنیا چیست؟
فرمود: اطاعت از حاکمان و سلاطین؛ و چون چنین کردند، از آنان نسبت به دین خویش برحذر باشید.
و در حدیثی دیگر به همین محتوا در ذیل آن در تشبیه عالمان فاسد فرمود: "فانهم آفة الدین و فساد الإسلام یفسدون الدین کما یفسد الخل العسل:
آنان آفت دین و مایه تباهی اسلامند؛ آنان دین خدا را تباه میسازند چنانکه سرکه عسل را فاسد میکند.
عمق فاجعه راهزنی دین از ناحیه دانشمندان چنان است که فقیه، اصولی و نویسنده کتاب گرانسنگ معراج السعاده در اخلاق، ملا احمد نراقی، در وصف چنین عالمانی سروده:
در سر هر کوچهای صیّادهاست
مسجد و محراب، پُر شیّادهاست
گر بیابان پُر ز دزدِ ابتر است
دزدِ شهر از دزدِ صحرا بدتر است
در بیابان جامه و نان میبرند
در میان شهر ایمان میبرند
بر فراز منبر آن شیوا زبان
هست صیّادی و تیرش در دهان
هم به محراب آن امام خودپسند
سبحهاش دام است و دستارش کمند
دام چبود؟ مسجد و محرابشان
این نماز و وعظ و نان و آبشان
داد از این دستاربندان داد! داد!
رفت شرع و ملّت از ایشان به باد
آنچه با دین خامه ایشان کند
کی دم شمشیرِ بدکیشان کند؟
کاش نوک خامهشان بشکسته باد!
وین زبانهاشان ز گفتن بسته باد!
@lotfi_mojtaba
توبه سیاسی و جام شیشهای و فلزی سیاست!
پرسش: در آستانه راهپیمایی۲۲ بهمن سال ۶۷ تعبیری آیتالله منتظری داشتند که این راهپیماییها حکومتی شده است، انتقاداتی مطرح کردند و سپس این جمله معروف ایراد شد: «مسئولین باید توبه کنند، توبه سیاسی» که ظاهرا واکنش تندی در پی داشته است.
سید هادی هاشمی: بله! ایشان سخنرانی کردند و این جمله "توبه سیاسی" را ما با تشخیص خودمان در گزارشی که قرار بود به رسانهها بدهیم، نیاوردیم. گزارشات را همیشه قبل از انتشار، نشان آقا میدادم. آن روز هم ایشان گزارش را دید و توجه نکرد که «توبه سیاسی» در متن نیست. ما رفتیم که برای صدا و سیما بفرستیم که یکی از بچههای حفاظت، ـ آقای پورشبان ـ با عجله آمد و گفت: آقا گفتند سریع بیا! بیا! و آن گزارش را هم بیاور! دوباره رفتم پیش آقا. با حالت توبیخ، گفت: مثل اینکه آن جمله توبه سیاسی در گزارش نبود! درسته؟! گفتم: آقا آن جمله تند است، گفت: نه، نه! آن جمله هم باید در گزارش باشد. کلی ما خواهش کردیم که آقا این تند و تحریک آمیز است و آقایان ناراحت میشوند، اجازه بدهید این کلمه نباشد.
ایشان گفت: نه! یا هیچ، یا اگر میخواهید گزارش را به رسانهها بدهید آن جمله هم باید باشد. اینکه مسئولان باید از اعمال گذشته خویش توبه سیاسی کنند چه اشکالی دارد؟! بازگشت از راه خطا در هر مرحله غنیمت است.
بالاخره ما امر ایشان را اطاعت کردیم و خبر ارسال شد. اتفاقا آن روزها من برای بازدید از سپاه دعوت داشتم. همان ایام، محسن رضایی ما را دعوت کرده بود برای بازدید از فرماندهی و ستاد سپاه. آن هم یک داستانی دارد. محسن رضایی اصرار داشت که بیا سپاه را ببین و پیشرفتهایی که سپاه دارد و برای آقا تعریف کن، گفتم: آخه اینها کارها تشریفاتی است و ما اهل این کارها نیستیم، بازدید و گزارش و امثال اینها، این چیست دیگر؟ گفت نه، برای اینکه آقا خوشحال بشود که سپاه چقدر رشد کرده است، نیروهای سه گانه سپاه، زمینی و هوایی و دریایی در همه جهات رشد کرده است، اینها را از نزدیک ببینید و برای ایشان بگویید که خوشحال بشوند. سرانجام ما را راضی کرد که برویم. بعد آنجا که رفتیم، روزنامه اطلاعات را من در سپاه دیدم، دیدم تیتر زده است: «قائم مقام رهبری: مسئولین باید توبه سیاسی کنند» و مطالب تند آقا را تیتر کرده بود که من همان جا گفتم یا الله! خدا رحم کند!
اتفاقا همانجا زنگ زدند که سید احمد آقا با تو کار دارد. گوشی را گرفتم، احمد آقا گفت: من با این پا درد و کمر درد میخواستم بیایم قم ولی شنیدم تو تهران و در سپاه هستی حتما باید شما را ببینم. (بالاخره فهمیده بود که من تهرانم و آن هم کجای تهران)! گفتم: من الآن آمدم بازدید سپاه و کمکم خودم میآیم جماران.
بازدید که تمام شد رفتم جماران و بیت امام. دیدم احمد آقا داغ کرده و خیلی ناراحت است! گفت: ببین آقا هادی! خلاصه بگویم چه حرفهایی که امام به شاه نگفته بود اما آقای منتظری به امام گفت! ـ این تعبیر ایشان بود ـ. بالاخره احمد آقای خمینی لابلای حرفهای خود یکجا تهدید کرد، یکجا توبیخ کرد.
من گفتم من هم با این جملهها موافق نبودم! من هم خواهش کردم که حذف شود، اصرار کردم ولی ایشان قبول نکرد. بعد گفت: خلاصه به تو میگویم ببین آقا هادی! آقای منتظری جام شیشهای است و امام جام فلزی است! اینها اگر به هم بخورند آن شیشهای حتما میشکند نه فلزی! گفتم: مگر بنا است به هم بخورند؟ گفت: این خطی که دارید میروید، این خط، خط به هم خوردن و شکستن جام شیشهای است.
اینها را گفت، ما گوش کرده و بعد پا شدیم یک راست آمدیم قم.
(منبع: حیات سیاسی آیتالله منتظری، گفتگوی مجتبی لطفی با برخی صاحبنظران)
@lotfi_mojtaba
پرسش: در آستانه راهپیمایی۲۲ بهمن سال ۶۷ تعبیری آیتالله منتظری داشتند که این راهپیماییها حکومتی شده است، انتقاداتی مطرح کردند و سپس این جمله معروف ایراد شد: «مسئولین باید توبه کنند، توبه سیاسی» که ظاهرا واکنش تندی در پی داشته است.
سید هادی هاشمی: بله! ایشان سخنرانی کردند و این جمله "توبه سیاسی" را ما با تشخیص خودمان در گزارشی که قرار بود به رسانهها بدهیم، نیاوردیم. گزارشات را همیشه قبل از انتشار، نشان آقا میدادم. آن روز هم ایشان گزارش را دید و توجه نکرد که «توبه سیاسی» در متن نیست. ما رفتیم که برای صدا و سیما بفرستیم که یکی از بچههای حفاظت، ـ آقای پورشبان ـ با عجله آمد و گفت: آقا گفتند سریع بیا! بیا! و آن گزارش را هم بیاور! دوباره رفتم پیش آقا. با حالت توبیخ، گفت: مثل اینکه آن جمله توبه سیاسی در گزارش نبود! درسته؟! گفتم: آقا آن جمله تند است، گفت: نه، نه! آن جمله هم باید در گزارش باشد. کلی ما خواهش کردیم که آقا این تند و تحریک آمیز است و آقایان ناراحت میشوند، اجازه بدهید این کلمه نباشد.
ایشان گفت: نه! یا هیچ، یا اگر میخواهید گزارش را به رسانهها بدهید آن جمله هم باید باشد. اینکه مسئولان باید از اعمال گذشته خویش توبه سیاسی کنند چه اشکالی دارد؟! بازگشت از راه خطا در هر مرحله غنیمت است.
بالاخره ما امر ایشان را اطاعت کردیم و خبر ارسال شد. اتفاقا آن روزها من برای بازدید از سپاه دعوت داشتم. همان ایام، محسن رضایی ما را دعوت کرده بود برای بازدید از فرماندهی و ستاد سپاه. آن هم یک داستانی دارد. محسن رضایی اصرار داشت که بیا سپاه را ببین و پیشرفتهایی که سپاه دارد و برای آقا تعریف کن، گفتم: آخه اینها کارها تشریفاتی است و ما اهل این کارها نیستیم، بازدید و گزارش و امثال اینها، این چیست دیگر؟ گفت نه، برای اینکه آقا خوشحال بشود که سپاه چقدر رشد کرده است، نیروهای سه گانه سپاه، زمینی و هوایی و دریایی در همه جهات رشد کرده است، اینها را از نزدیک ببینید و برای ایشان بگویید که خوشحال بشوند. سرانجام ما را راضی کرد که برویم. بعد آنجا که رفتیم، روزنامه اطلاعات را من در سپاه دیدم، دیدم تیتر زده است: «قائم مقام رهبری: مسئولین باید توبه سیاسی کنند» و مطالب تند آقا را تیتر کرده بود که من همان جا گفتم یا الله! خدا رحم کند!
اتفاقا همانجا زنگ زدند که سید احمد آقا با تو کار دارد. گوشی را گرفتم، احمد آقا گفت: من با این پا درد و کمر درد میخواستم بیایم قم ولی شنیدم تو تهران و در سپاه هستی حتما باید شما را ببینم. (بالاخره فهمیده بود که من تهرانم و آن هم کجای تهران)! گفتم: من الآن آمدم بازدید سپاه و کمکم خودم میآیم جماران.
بازدید که تمام شد رفتم جماران و بیت امام. دیدم احمد آقا داغ کرده و خیلی ناراحت است! گفت: ببین آقا هادی! خلاصه بگویم چه حرفهایی که امام به شاه نگفته بود اما آقای منتظری به امام گفت! ـ این تعبیر ایشان بود ـ. بالاخره احمد آقای خمینی لابلای حرفهای خود یکجا تهدید کرد، یکجا توبیخ کرد.
من گفتم من هم با این جملهها موافق نبودم! من هم خواهش کردم که حذف شود، اصرار کردم ولی ایشان قبول نکرد. بعد گفت: خلاصه به تو میگویم ببین آقا هادی! آقای منتظری جام شیشهای است و امام جام فلزی است! اینها اگر به هم بخورند آن شیشهای حتما میشکند نه فلزی! گفتم: مگر بنا است به هم بخورند؟ گفت: این خطی که دارید میروید، این خط، خط به هم خوردن و شکستن جام شیشهای است.
اینها را گفت، ما گوش کرده و بعد پا شدیم یک راست آمدیم قم.
(منبع: حیات سیاسی آیتالله منتظری، گفتگوی مجتبی لطفی با برخی صاحبنظران)
@lotfi_mojtaba
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پس از علنی شدن نامه ۶/ ۱/ ۶۸ آیتالله خمینی خطاب به آقای منتظری، و شبهات فنی سندی و محتوائی، گاهی برای مستندسازی اتهامات آن نامه تلاش میشود.به کلیپ بالا نگاه کنید👆
✍در مناظرهای که در آبان ۹۷ در دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران با آقای سلیمی نمین داشتم ضمن اشاره به زاویه داشتن آقای منتظری با مجاهدین، گفتم: « تنها کاری که ایشان انجام میداد کمک به خانواده زندانیان سیاسی با هر گرایشی بود... اشرف منتظری همسر سیدهادی هاشمی رابط آقای منتظری با خانواده زندانیان سیاسی بود. در کتاب فقیه عالیقدر گزارش ساواک چاپ شده است.»
من اصلا از کمک به خانواده زندانیان مجاهدین پس از انقلاب نام نبردم که برخی ذوق زده شدند: یافتم یافتم!
البته اگر کمک به خانواده زندانی جرم است، کانون حمایت از خانواده زندانیان که فارغ از اتهام زندانی، به خانوادهها کمک میکند را منحل کنیم؟!
این کانون با این عمل انسانی میگوید: خانواده چه گناهی کرده است؟
🔸القصه!
فراموش نکنیم که سیداحمد خمینی در کتابچه رنجنامه خود حتی اشاره به چنین اتهامی نمیکند زیرا به کذب آن یقین داشت تا جایی که حتی حاضر نشد در کنار دیگر اتهامات آنرا بگنجاند.
@lotfi_mojtaba
✍در مناظرهای که در آبان ۹۷ در دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران با آقای سلیمی نمین داشتم ضمن اشاره به زاویه داشتن آقای منتظری با مجاهدین، گفتم: « تنها کاری که ایشان انجام میداد کمک به خانواده زندانیان سیاسی با هر گرایشی بود... اشرف منتظری همسر سیدهادی هاشمی رابط آقای منتظری با خانواده زندانیان سیاسی بود. در کتاب فقیه عالیقدر گزارش ساواک چاپ شده است.»
من اصلا از کمک به خانواده زندانیان مجاهدین پس از انقلاب نام نبردم که برخی ذوق زده شدند: یافتم یافتم!
البته اگر کمک به خانواده زندانی جرم است، کانون حمایت از خانواده زندانیان که فارغ از اتهام زندانی، به خانوادهها کمک میکند را منحل کنیم؟!
این کانون با این عمل انسانی میگوید: خانواده چه گناهی کرده است؟
🔸القصه!
فراموش نکنیم که سیداحمد خمینی در کتابچه رنجنامه خود حتی اشاره به چنین اتهامی نمیکند زیرا به کذب آن یقین داشت تا جایی که حتی حاضر نشد در کنار دیگر اتهامات آنرا بگنجاند.
@lotfi_mojtaba
معاویه پسر ابوسفیان:
علی به مردم جرأت اعتراض داد.
تنی رنجور در بستر آرمیده تا لبیک گوید به ندای ارجعی!
زردی چهره نشان از آن دارد که این جهان دیگر تاب تحمل او را ندارد و تن و روح در انتظار فراقی طولانیاند.
در اسلام حاکم زیاد داشتیم اما چرا علی(ع) ماندگار میماند؟! برای ماندگاری و جاودانگی او برای تمام فصول، "آموزش آزادگی به جامعه"، برای او کافی است که:
یکم: روزی خطبه خواند و خطاب به مردم گفت: « آنگونه كه با گردنكشان سخن گفته میشود با من سخن مگوييد، و از من پنهان مداريد آنچه را نزد تندخويان محافظه كارى میشود، و به چاپلوسى با من معاشرت نكنيد، ...در باره من از گفتن حق، يا مشورت به عدالت بازنایستید؛ همانا من در نفسم برتر نيستم از اين كه خطا كنم، و از آن در كار خويش ايمن نيستم مگر اينكه خداوند از نفس من كفايت كند.»(خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه).
دوم: زن در عرب آن دوران حقی برای اعتراض نداشت اما علی(ع) چه کرد؟ پاسخ را در شیوه حکمرانی پسر ابیطالب در صراحت بیان سوده بنت عمران معروف به همدانی، (بانوی شاعر و ادیب) در گفتگوی اعتراضیاش با معاویه میتوان یافت:
«... سوده به مقابل معاویه ایستاد و گفت: تو امروز رئیس مردم شدهای و امور آنان را بدست گرفتهای، خداوند درباره کار ما و حقی که بر تو داریم، از تو سئوال خواهد کرد. شخصی را حاکم ما کردهای که تو را فریب داده است و با تکیه بر قدرت و سلطنت تو، بر ما دستاندازی میکند... اگر اطاعت تو نمیکرد، عزت ما برقرار بود. اگر او را عزل کنی ممنون تو هستیم و اگر نه پس تو را شناختهایم.
معاویه گفت: مرا تهدید میکنی؟ باید که تو را بر شتر ناآرامی بنشانم و نزد او(حاکم منصوب معاویه) بفرستم تا حکمش را بر تو جاری کند.
سوده ساکت شد، گریست و شعری سرود.
معاویه گفت: این شعر درباره کیست؟
سوده گفت: علی بن ابی طالب.
معاویه گفت: علی برایت چه کرده که نزد تو چنین شرافت دارد؟
سوده گفت: روزی در مورد مردی که برای جمعآوری زکات فرستاده بود به نزد وی شکایت بردم و او را در حال نماز یافتم، وقتی مرا دید نمازش را مختصر کرد و با رأفت و مهربانی پرسید: کاری داشتی؟ جریان را برایش نقل کردم، علی گریست و فرمان عزل آن مرد را نوشت و به دست من داد.
معاویه گفت: پسر ابوطالب، جرعه جرعه شما را آموخته و عادت داده که بر سلطان جری شوید و زبانتان را دراز کرد. سپس گفت: بنویسید که مالش را به او بازگردانند و به عدالت با او رفتار کنند.
(بلاغات النسا، ص ۴۷)
سلام بر مولی علی (که سلام خدا بر او باد)، روزی که متولد شد، روزی که به شهادت رسید و روزی که محشور میشود.
@lotfi_mojtaba
علی به مردم جرأت اعتراض داد.
تنی رنجور در بستر آرمیده تا لبیک گوید به ندای ارجعی!
زردی چهره نشان از آن دارد که این جهان دیگر تاب تحمل او را ندارد و تن و روح در انتظار فراقی طولانیاند.
در اسلام حاکم زیاد داشتیم اما چرا علی(ع) ماندگار میماند؟! برای ماندگاری و جاودانگی او برای تمام فصول، "آموزش آزادگی به جامعه"، برای او کافی است که:
یکم: روزی خطبه خواند و خطاب به مردم گفت: « آنگونه كه با گردنكشان سخن گفته میشود با من سخن مگوييد، و از من پنهان مداريد آنچه را نزد تندخويان محافظه كارى میشود، و به چاپلوسى با من معاشرت نكنيد، ...در باره من از گفتن حق، يا مشورت به عدالت بازنایستید؛ همانا من در نفسم برتر نيستم از اين كه خطا كنم، و از آن در كار خويش ايمن نيستم مگر اينكه خداوند از نفس من كفايت كند.»(خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه).
دوم: زن در عرب آن دوران حقی برای اعتراض نداشت اما علی(ع) چه کرد؟ پاسخ را در شیوه حکمرانی پسر ابیطالب در صراحت بیان سوده بنت عمران معروف به همدانی، (بانوی شاعر و ادیب) در گفتگوی اعتراضیاش با معاویه میتوان یافت:
«... سوده به مقابل معاویه ایستاد و گفت: تو امروز رئیس مردم شدهای و امور آنان را بدست گرفتهای، خداوند درباره کار ما و حقی که بر تو داریم، از تو سئوال خواهد کرد. شخصی را حاکم ما کردهای که تو را فریب داده است و با تکیه بر قدرت و سلطنت تو، بر ما دستاندازی میکند... اگر اطاعت تو نمیکرد، عزت ما برقرار بود. اگر او را عزل کنی ممنون تو هستیم و اگر نه پس تو را شناختهایم.
معاویه گفت: مرا تهدید میکنی؟ باید که تو را بر شتر ناآرامی بنشانم و نزد او(حاکم منصوب معاویه) بفرستم تا حکمش را بر تو جاری کند.
سوده ساکت شد، گریست و شعری سرود.
معاویه گفت: این شعر درباره کیست؟
سوده گفت: علی بن ابی طالب.
معاویه گفت: علی برایت چه کرده که نزد تو چنین شرافت دارد؟
سوده گفت: روزی در مورد مردی که برای جمعآوری زکات فرستاده بود به نزد وی شکایت بردم و او را در حال نماز یافتم، وقتی مرا دید نمازش را مختصر کرد و با رأفت و مهربانی پرسید: کاری داشتی؟ جریان را برایش نقل کردم، علی گریست و فرمان عزل آن مرد را نوشت و به دست من داد.
معاویه گفت: پسر ابوطالب، جرعه جرعه شما را آموخته و عادت داده که بر سلطان جری شوید و زبانتان را دراز کرد. سپس گفت: بنویسید که مالش را به او بازگردانند و به عدالت با او رفتار کنند.
(بلاغات النسا، ص ۴۷)
سلام بر مولی علی (که سلام خدا بر او باد)، روزی که متولد شد، روزی که به شهادت رسید و روزی که محشور میشود.
@lotfi_mojtaba
اهداف جنگ افروزان داخلی چیست؟!
این خبر در بیانیه شورای ائتلاف اصولگرایان معروف به شانا پس از هدف قرار گرفتن کنسولگری ایران در سوریه تعجب دارد:
« نقش راهبردی شهید زاهدی در تشکیل و استحکام بخشی به جبهه مقاومت و همچنین طراحی و اجرای طوفانالاقصی از افتخارات بزرگی است که مجاهدتهای خاموش این فرمانده کبیر را در اوراق افتخارات مبارزات ضدرژیم اشغالگر جاودانه خواهد ساخت.»
این گروه اصولگرای همسو با جبهه پایداری(شاگردان آقای مصباح یزدی) که سردار محمدرضا زاهدی را برای اولین بار از عناصر طراحی و اجرا کننده حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل نامیده، چه هدف یا اهدافی در سر دارند؟
اگر این ادعا صحیح باشد، این پرسش از دو زاویه مهم است: انکار ایران در دخالت داشتن در آن حمله و مصرانه آنرا کاملا فلسطینی دانستن؛ و از سوی دیگر مشروعیت بخشی و بهانهسازی برای توجیه حملههای مختلف و به ویژه حمله موشکی اخیر اسرائیل به نیروهای ایرانی در سوریه است که فرماندهان مهمی را هدف قرار داده است.
این گروه سیاسی چه دستی در سیاستهای کلان حاکمیت دارد و دهلیزهای حساس را در قبضه دارد که به راحتی توان چنین ادعایی را دارد و اطلاعات این گروه از کجا بدست آمده است؟
و اخبار سرّی کشور چگونه بدست اینان درز میکند که در نتیحه در مجامع جهانی عدم صداقت مقامات بلند پایه ایرانی را ثابت میکند و آب به آسیاب اسرائیل میریزد؟!
آیا کشور دچار بی دولتی شده تا جایی که مدیریت آن در برخی زمینهها قبیلهای و فشل شده است؟! (قصه بستن پارکها در روز ۲۱ رمضان، با اینکه وزیر کشور دستور خود را منکر و این اخبار را کار دشمن دانست؛ جدیدترین آن است).
آیا گروههایی در کشور به دنبال گسترش جنگ از غزه به ایران و افروختن آتش آن هستند؟
راس هرم قدرت یعنی آقای خامنهای تا بحال از این گسترش و بند کردن دست ایران در مناقشه نظامی مستقیم با اسرائیل به درستی ابا داشته است، اما آیا این اصولگرایان اخبار و اطلاعات جدیدی مبنی بر عدول از این سیاست راهبردی کسب کردهاند و با ادعای دخالت مستقیم سرداران ایرانی در حمله حماس به اسرائیل، نقشه درگیری مستقیم را در ذهن و عمل میپرورند؟!
در این صورت و با ایجاد شرائط جنگی چه کسی پیروز میدان خواهد شد؟! پاسخ خسارتهای ویرانگر را چه کسی خواهد داد؟!
با کدام پشتوانه ناممکن مردمی، چنین خواب خطرناکی برای کشور دیده شده و با توجه به عدم همراهی مردم، محاسبه هزینه/فایده آن شده است؟!
@lotfi_mojtaba
این خبر در بیانیه شورای ائتلاف اصولگرایان معروف به شانا پس از هدف قرار گرفتن کنسولگری ایران در سوریه تعجب دارد:
« نقش راهبردی شهید زاهدی در تشکیل و استحکام بخشی به جبهه مقاومت و همچنین طراحی و اجرای طوفانالاقصی از افتخارات بزرگی است که مجاهدتهای خاموش این فرمانده کبیر را در اوراق افتخارات مبارزات ضدرژیم اشغالگر جاودانه خواهد ساخت.»
این گروه اصولگرای همسو با جبهه پایداری(شاگردان آقای مصباح یزدی) که سردار محمدرضا زاهدی را برای اولین بار از عناصر طراحی و اجرا کننده حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل نامیده، چه هدف یا اهدافی در سر دارند؟
اگر این ادعا صحیح باشد، این پرسش از دو زاویه مهم است: انکار ایران در دخالت داشتن در آن حمله و مصرانه آنرا کاملا فلسطینی دانستن؛ و از سوی دیگر مشروعیت بخشی و بهانهسازی برای توجیه حملههای مختلف و به ویژه حمله موشکی اخیر اسرائیل به نیروهای ایرانی در سوریه است که فرماندهان مهمی را هدف قرار داده است.
این گروه سیاسی چه دستی در سیاستهای کلان حاکمیت دارد و دهلیزهای حساس را در قبضه دارد که به راحتی توان چنین ادعایی را دارد و اطلاعات این گروه از کجا بدست آمده است؟
و اخبار سرّی کشور چگونه بدست اینان درز میکند که در نتیحه در مجامع جهانی عدم صداقت مقامات بلند پایه ایرانی را ثابت میکند و آب به آسیاب اسرائیل میریزد؟!
آیا کشور دچار بی دولتی شده تا جایی که مدیریت آن در برخی زمینهها قبیلهای و فشل شده است؟! (قصه بستن پارکها در روز ۲۱ رمضان، با اینکه وزیر کشور دستور خود را منکر و این اخبار را کار دشمن دانست؛ جدیدترین آن است).
آیا گروههایی در کشور به دنبال گسترش جنگ از غزه به ایران و افروختن آتش آن هستند؟
راس هرم قدرت یعنی آقای خامنهای تا بحال از این گسترش و بند کردن دست ایران در مناقشه نظامی مستقیم با اسرائیل به درستی ابا داشته است، اما آیا این اصولگرایان اخبار و اطلاعات جدیدی مبنی بر عدول از این سیاست راهبردی کسب کردهاند و با ادعای دخالت مستقیم سرداران ایرانی در حمله حماس به اسرائیل، نقشه درگیری مستقیم را در ذهن و عمل میپرورند؟!
در این صورت و با ایجاد شرائط جنگی چه کسی پیروز میدان خواهد شد؟! پاسخ خسارتهای ویرانگر را چه کسی خواهد داد؟!
با کدام پشتوانه ناممکن مردمی، چنین خواب خطرناکی برای کشور دیده شده و با توجه به عدم همراهی مردم، محاسبه هزینه/فایده آن شده است؟!
@lotfi_mojtaba
تصویر سازی مخرب!
چند روز پیش سید پیرمردی در جلسهای سخنرانی داشت و بدون اینکه با موضوع سخنان وی مربوط باشد گریزی به صحرای کربلا زد و میگفت: «تو که همیشه از امام زمان میپرسی که آقا! پس کی ظهور میکنی؟ از خود پرسیدهای تو که تحمل جمهوری اسلامی را نداری چگونه تحمل حکومت حضرت مهدی را داری؟!»
با این تصویر سازی و تشابه جمهوری اسلامی با ظهور منجی، بهترین و کارسازترین روش و تاکتیک برای مخالفت با ظهور رقم خواهد خورد؛ زیرا ناظر صادقی که به او، این/ همانی ارائه شده و به وی این گونه مشابهت با حکومت حضرت مهدی(عج) القا شود، در اولین واکنش خواهد گفت: اگر قرار بر همین منش و کردار در مدیریت جامعه است، انتظار فرج و ظهور منجی سرابی بیش نیست؛ زیرا مهمترین قرار برای ظهور، اجرای قسط و عدالت است، قرار است او چون موسی و ایوب و عیسی و محمد (سلام خدا بر آنان باد) به مدیریت پردازد؛ اما اگر قرار باشد دکترین او مانند دکترین حاکم و در حال اجرا باشد، ما نخواستیم! وانگهی ما که روش پیامبران قبل را ندیدیم و فقط در کتابها و آثار خواندیم، اگر آنان چون اکنون بودند، به آنان نیز شک میبریم!
اگر از این سید بپرسیم شما از وضعیت موجود به کل راضی هستید؟ چه پاسخی خواهد داد؟ آیا قسط و عدلی در برخورد با مفاسد بدون ملاحظه خودی و غیر خودی دیده میشود؟ در تقسیم امکانات بیتالمال و اموال و زمینههای پیشرفت و ترقی، همه مردم با هر ایدهای با یک چشم نگاه میشوند؟
نسل ما که هیچ! اما امروزه با نسلی خسته و بدون انگیزه مواجه هستیم که کرامتش زیر پا له شده و میشود، آینده و گشایشی برای وی متصور نیست، در تو در توی دالان و پیچ و خم گرفتاریهای اقتصادی گیر کرده است و هر چه میشنود شعاری بیش نیست؛ شعارهای بی پشتوانه و دهان پر کنی که حتی اقلیت وفاداران را هم اشباع نمیکند.
نسلی که دیگر کشورهای نه چندان دور بلکه همسایگانی را میبیند که جهش اقتصادی و پیشرفت آنان در حالی رخ میدهد که هیچ یک از ایدههای حکومت دینی ما سرلوحه مدیریت آنان نیست. با این حال توسعه و رشد همه جانبه آنان یا حداقل در پیشرفتهای اقتصادی و فرهنگی و ارتباط با دیگر کشورها زبانزد هستند، با اینکه هیچ انتظار ظهور منجی در سر ندارند و خود را و مدیریت خود را مقدمه و در آن مسیر فرض نمیکنند؛ با این حال اگر آنان مدعی شوند مدل پیشرفت ما مدل حکومت منجی است، باور پذیرتر است تا مدلی که ما برای مردم خود ساخته و توسط مدیران کوته فکر اجرا میکنیم؟!
بنابراین اگر اجازه دهیم آنان حکومت خود را نزدیکتر در راستای حکومت منجی معرفی کنند تا ما، بهتر نیست؟!
@lotfi_mojtaba
چند روز پیش سید پیرمردی در جلسهای سخنرانی داشت و بدون اینکه با موضوع سخنان وی مربوط باشد گریزی به صحرای کربلا زد و میگفت: «تو که همیشه از امام زمان میپرسی که آقا! پس کی ظهور میکنی؟ از خود پرسیدهای تو که تحمل جمهوری اسلامی را نداری چگونه تحمل حکومت حضرت مهدی را داری؟!»
با این تصویر سازی و تشابه جمهوری اسلامی با ظهور منجی، بهترین و کارسازترین روش و تاکتیک برای مخالفت با ظهور رقم خواهد خورد؛ زیرا ناظر صادقی که به او، این/ همانی ارائه شده و به وی این گونه مشابهت با حکومت حضرت مهدی(عج) القا شود، در اولین واکنش خواهد گفت: اگر قرار بر همین منش و کردار در مدیریت جامعه است، انتظار فرج و ظهور منجی سرابی بیش نیست؛ زیرا مهمترین قرار برای ظهور، اجرای قسط و عدالت است، قرار است او چون موسی و ایوب و عیسی و محمد (سلام خدا بر آنان باد) به مدیریت پردازد؛ اما اگر قرار باشد دکترین او مانند دکترین حاکم و در حال اجرا باشد، ما نخواستیم! وانگهی ما که روش پیامبران قبل را ندیدیم و فقط در کتابها و آثار خواندیم، اگر آنان چون اکنون بودند، به آنان نیز شک میبریم!
اگر از این سید بپرسیم شما از وضعیت موجود به کل راضی هستید؟ چه پاسخی خواهد داد؟ آیا قسط و عدلی در برخورد با مفاسد بدون ملاحظه خودی و غیر خودی دیده میشود؟ در تقسیم امکانات بیتالمال و اموال و زمینههای پیشرفت و ترقی، همه مردم با هر ایدهای با یک چشم نگاه میشوند؟
نسل ما که هیچ! اما امروزه با نسلی خسته و بدون انگیزه مواجه هستیم که کرامتش زیر پا له شده و میشود، آینده و گشایشی برای وی متصور نیست، در تو در توی دالان و پیچ و خم گرفتاریهای اقتصادی گیر کرده است و هر چه میشنود شعاری بیش نیست؛ شعارهای بی پشتوانه و دهان پر کنی که حتی اقلیت وفاداران را هم اشباع نمیکند.
نسلی که دیگر کشورهای نه چندان دور بلکه همسایگانی را میبیند که جهش اقتصادی و پیشرفت آنان در حالی رخ میدهد که هیچ یک از ایدههای حکومت دینی ما سرلوحه مدیریت آنان نیست. با این حال توسعه و رشد همه جانبه آنان یا حداقل در پیشرفتهای اقتصادی و فرهنگی و ارتباط با دیگر کشورها زبانزد هستند، با اینکه هیچ انتظار ظهور منجی در سر ندارند و خود را و مدیریت خود را مقدمه و در آن مسیر فرض نمیکنند؛ با این حال اگر آنان مدعی شوند مدل پیشرفت ما مدل حکومت منجی است، باور پذیرتر است تا مدلی که ما برای مردم خود ساخته و توسط مدیران کوته فکر اجرا میکنیم؟!
بنابراین اگر اجازه دهیم آنان حکومت خود را نزدیکتر در راستای حکومت منجی معرفی کنند تا ما، بهتر نیست؟!
@lotfi_mojtaba
از راشد تا پناهیان!
از مدتها قبل صاحب این قلم به دیدگاه دینی خشن و خارج از قاعده شیخ علیرضا پناهیان هشدار داده بود و با طرح گزینه "گوشت تلخ" درباره سیره پیامبر(ص) و علی(ع) از ناحیه وی و واکنشهای بسیار، عذرخواهی جهتدار وی نتوانست اصل ماجرا را حتی لاپوشانی کند.
اما در این میان مدافعان وی، منتقدان را بیانصاف و بیتقوا خواندند که به دنبال اغراض سیاسی بوده و برخی روحانیون منتقد به وی حسودی ورزیدهاند!
اخوان پناهیان/ علیرضا و احمد/ از دورانی که کار خویش را از هیاتهای مذهبی آغاز کردند و تا حال که پله پله شیخ بیت شدند و صدا و سیما و جمکران و... آیا در مصاف با مخالفان جز توهین و صدور حکم مرگ چیز دیگری در چنته داشتهاند و دارند؟! باد کاشتند و طوفان درو میکنند و تازه این اول قصه است.
دلسوزانه به قشر جوانی که به دنبال حقیقت با سیره اینان هستند عرض میکنم که راهشان بیراهه است و با سیره اینان جامعه از اخلاق تهی خواهد شد و نگرانی شما از روند بیتقوایی بیمورد است؛ زیرا این دو و مانندشان برای توجیه خلافت و حاکمیت و در مسیر سیاست، از هیچ چیز نمیگذرند و برای توجیه گوشت تلخی خود حاضرند بزرگان دین را بدان متهم کنند!
باری! در حوادث قم هیات محبان اهل بیت برادر شیخ علیرضا یعنی احمد، میداندار هتاکی و فحاشی و تحریف بود و صحنههای شنیع مرگ فرستادن شیخ احمد علیه مراجع منتقد در قم هیچگاه از خاطر فراموش نخواهد شد.
صدور حکم اعدام برای خاتمی و مخالف شورای نگهبان و آنان را که فتنهگر میخوانند، آن هم از سوی شیخ علیرضا نیز فراموش نمیشود.
این نابهنجاریها و بیش از این در لباس روحانیت، از سوی درس نخوانده و به مکتب نرفتگان ایرادی نیست که طبیعت چنین اقتضا میکند؛ ولی ایراد و خرده بر سیستمی است که آنان را به منبری مینشاند که روزگاری جایگاه امثال: طالقانی، مطهری، مفتح، راشد و... بود!
بهرهکشی گشاد دستانه این جماعت از بیتالمال در پی نشر افکار خود قصه دیگری است.
مطهری در حسینیه ارشاد، مفتح در دانشکده معقول و منقول و راشد در رادیوی رژیم گذشته از دین میگفتند. و... اما قصه زیر درباره مرحوم راشد را مرور کنیم تا معلوم شود تفاوت راشد با تریبونداران کنونی در چیست و کدامیک ردای اخلاق انسانی بر دوش نهادند و نگاه کدام به بیتالمال ایمانی است؟!
آیتالله سید موسی شبیری زنجانی نقل میکنند:
"این قضیه درباره مرحوم راشد معروف است؛
در زمان شاه مىخواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوراى ملّى را بسازند و باید ۳۵ خانه خراب مىشد. به اطلاع صاحبان خانهها رساندند که خانه شما را مترى فلان مقدار مىخریم. هر کس اعتراض دارد، بنویسد تا رسیدگى شود. هیچکس بجز مرحوم راشد اعتراض نکرد. این جریان خیلى بر مسؤولین گران آمد و گفتند: «فقط این که آخوند است، اعتراض کرده؟!»
بعد مرحوم راشد را دعوت کردند و آماده شدند براى این که به او حمله کنند و (خوار) خفیفش نمایند. مرحوم راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسیدند که اعتراض شما چیست؟
گفت: حقیقتش این است که این خانه را من سالها قبل و به قیمت خیلى کم خریدهام و در این مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قیمتى که شما پیشنهاد کردهاید، زیاد است! من راضى نیستم از بیتالمال مردم قیمت بیشترى براى خانهام بگیرم.
بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و یکى از اعضاى کمیسیون که از اقلیتهاى دینى بود، از جا برخاست و جناب راشد را بوسید و گفت: «اگر اسلام این است، من آمادهام براى مسلمان شدن...»"
(منبع : جرعهای از دریا، موسسه کتاب شیعه شناسی، قم، ج ۲، ص ۶۵۸)
انصافا در این زمانه، با عملکردی معکوس، برخی صاحبان منبر و تریبون چند نفر را از دایره مسلمانی خارج کردهاند؟!
@lotfi_mojtaba
از مدتها قبل صاحب این قلم به دیدگاه دینی خشن و خارج از قاعده شیخ علیرضا پناهیان هشدار داده بود و با طرح گزینه "گوشت تلخ" درباره سیره پیامبر(ص) و علی(ع) از ناحیه وی و واکنشهای بسیار، عذرخواهی جهتدار وی نتوانست اصل ماجرا را حتی لاپوشانی کند.
اما در این میان مدافعان وی، منتقدان را بیانصاف و بیتقوا خواندند که به دنبال اغراض سیاسی بوده و برخی روحانیون منتقد به وی حسودی ورزیدهاند!
اخوان پناهیان/ علیرضا و احمد/ از دورانی که کار خویش را از هیاتهای مذهبی آغاز کردند و تا حال که پله پله شیخ بیت شدند و صدا و سیما و جمکران و... آیا در مصاف با مخالفان جز توهین و صدور حکم مرگ چیز دیگری در چنته داشتهاند و دارند؟! باد کاشتند و طوفان درو میکنند و تازه این اول قصه است.
دلسوزانه به قشر جوانی که به دنبال حقیقت با سیره اینان هستند عرض میکنم که راهشان بیراهه است و با سیره اینان جامعه از اخلاق تهی خواهد شد و نگرانی شما از روند بیتقوایی بیمورد است؛ زیرا این دو و مانندشان برای توجیه خلافت و حاکمیت و در مسیر سیاست، از هیچ چیز نمیگذرند و برای توجیه گوشت تلخی خود حاضرند بزرگان دین را بدان متهم کنند!
باری! در حوادث قم هیات محبان اهل بیت برادر شیخ علیرضا یعنی احمد، میداندار هتاکی و فحاشی و تحریف بود و صحنههای شنیع مرگ فرستادن شیخ احمد علیه مراجع منتقد در قم هیچگاه از خاطر فراموش نخواهد شد.
صدور حکم اعدام برای خاتمی و مخالف شورای نگهبان و آنان را که فتنهگر میخوانند، آن هم از سوی شیخ علیرضا نیز فراموش نمیشود.
این نابهنجاریها و بیش از این در لباس روحانیت، از سوی درس نخوانده و به مکتب نرفتگان ایرادی نیست که طبیعت چنین اقتضا میکند؛ ولی ایراد و خرده بر سیستمی است که آنان را به منبری مینشاند که روزگاری جایگاه امثال: طالقانی، مطهری، مفتح، راشد و... بود!
بهرهکشی گشاد دستانه این جماعت از بیتالمال در پی نشر افکار خود قصه دیگری است.
مطهری در حسینیه ارشاد، مفتح در دانشکده معقول و منقول و راشد در رادیوی رژیم گذشته از دین میگفتند. و... اما قصه زیر درباره مرحوم راشد را مرور کنیم تا معلوم شود تفاوت راشد با تریبونداران کنونی در چیست و کدامیک ردای اخلاق انسانی بر دوش نهادند و نگاه کدام به بیتالمال ایمانی است؟!
آیتالله سید موسی شبیری زنجانی نقل میکنند:
"این قضیه درباره مرحوم راشد معروف است؛
در زمان شاه مىخواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوراى ملّى را بسازند و باید ۳۵ خانه خراب مىشد. به اطلاع صاحبان خانهها رساندند که خانه شما را مترى فلان مقدار مىخریم. هر کس اعتراض دارد، بنویسد تا رسیدگى شود. هیچکس بجز مرحوم راشد اعتراض نکرد. این جریان خیلى بر مسؤولین گران آمد و گفتند: «فقط این که آخوند است، اعتراض کرده؟!»
بعد مرحوم راشد را دعوت کردند و آماده شدند براى این که به او حمله کنند و (خوار) خفیفش نمایند. مرحوم راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسیدند که اعتراض شما چیست؟
گفت: حقیقتش این است که این خانه را من سالها قبل و به قیمت خیلى کم خریدهام و در این مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قیمتى که شما پیشنهاد کردهاید، زیاد است! من راضى نیستم از بیتالمال مردم قیمت بیشترى براى خانهام بگیرم.
بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و یکى از اعضاى کمیسیون که از اقلیتهاى دینى بود، از جا برخاست و جناب راشد را بوسید و گفت: «اگر اسلام این است، من آمادهام براى مسلمان شدن...»"
(منبع : جرعهای از دریا، موسسه کتاب شیعه شناسی، قم، ج ۲، ص ۶۵۸)
انصافا در این زمانه، با عملکردی معکوس، برخی صاحبان منبر و تریبون چند نفر را از دایره مسلمانی خارج کردهاند؟!
@lotfi_mojtaba
کاش سردار بخواند!
در این گیر و دار حساس که خیلیها منتظر اتفاقی مهم در تخاصم میان ایران و اسرائیل هستند فیلمی از حمله تروریستی گروه جیش العدل را دیدم که چگونگی حمله به دو ماشین پلیس و تیرخلاص زدن را نشان می داد. کلیپی که ای کاش پدر و مادران داغدار نبینند!
خون و جنازه بدن بی سر، از کمر قطع شده و متلاشی شده و مغز پریده، دست و پای قطع شده و ... در جنگ، کم ندیدم اما از چند روز گذشته حالم گرفته شد! «نه به لحاظ اینکه حالی واسمون مونده»، نه! فقط برای این که سردار فرماندهی نیروی انتظامی به سرعت و به خوبی میتواند پس از خطبههای عید فطر اطلاعیه داده و مبارزه با بی حجابی را دوباره و بدون اغماض کلید زند، اما گویا حجاب از خون بچههای این مملکت مهمتر است! نشان به این نشان که حداقل در عرض یک سال گذشته بارها تروریستهای جیش العدل، افسران، درجه داران و سربازان وطن را کشتهاند اما سردار فرماندهی چه اقدام خرد و کلانی در کاستن از این حوادث غمبار انجام داده است؟
بچههای مردم را با سلاحهای ابتدایی بدون جلیقه ضد گلوله فرستادن به دام خون ریزها چه توجیهی دارد؟ اگر بچههای خودشان را به مناطقی مانند سیستان و بلوچستان میفرستادند باز هم تا این حد کم کاری میکردند و آنان را با این وضعیت، به تله آدمکشان میفرستادند؟
مأموریت این نیرو حفظ امنیت است، اما هنگامی که شما از نیروهای خودتان در حد استاندارد نمیتوانید محافظت کنید و اینچنین پرپر میشوند، چگونه توان برقراری امنیت برای مردم را دارید؟( و صدا و سیما با هم آب و تاب مراسم تشییع جنازه آنان را با گزارش و همراه متنهای آنچنانی پخش میکند گه انگار کشته شدن سرمایههای کشور رویه مثبت است!)
القصه! بچههای مردم در سمند پلیس، با لباس عادی در جاده برون از شهر و مهاجمان پشت خاکریز! اما چند وقت یک بار از چندین وسیله دفاعی رونمایی میکنید؟! این وسائل نظامی پر هزینه مانند پهباد، تنها برای روسها در اوکراین و برای حماس در غزه که مفید نیست و لابد برای بچههای خودمان نیز کاربرد دارد! همچنین از خودروهای حفاظت شده نیمه زرهی: یوز، کاراکال، روئین تن، رعد و طوفان، میگویم که آیا برای دکور و قمپز در کردن از پول مردم ساخته شده است؟!
نکند آنجا کاربرد ندارد و کاربردش در مصاف با تروریستها نیست که ذهن تداعی کرده و منتقل میشود به خیابانهای تهران و اصفهان و مشهد و... و کاربرد آن خوروهای زرهی برای ایجاد ترس و دلهره در دل مردم معترض و مقابله با اعتراض آنان؟!
@lotfi_mojtaba
در این گیر و دار حساس که خیلیها منتظر اتفاقی مهم در تخاصم میان ایران و اسرائیل هستند فیلمی از حمله تروریستی گروه جیش العدل را دیدم که چگونگی حمله به دو ماشین پلیس و تیرخلاص زدن را نشان می داد. کلیپی که ای کاش پدر و مادران داغدار نبینند!
خون و جنازه بدن بی سر، از کمر قطع شده و متلاشی شده و مغز پریده، دست و پای قطع شده و ... در جنگ، کم ندیدم اما از چند روز گذشته حالم گرفته شد! «نه به لحاظ اینکه حالی واسمون مونده»، نه! فقط برای این که سردار فرماندهی نیروی انتظامی به سرعت و به خوبی میتواند پس از خطبههای عید فطر اطلاعیه داده و مبارزه با بی حجابی را دوباره و بدون اغماض کلید زند، اما گویا حجاب از خون بچههای این مملکت مهمتر است! نشان به این نشان که حداقل در عرض یک سال گذشته بارها تروریستهای جیش العدل، افسران، درجه داران و سربازان وطن را کشتهاند اما سردار فرماندهی چه اقدام خرد و کلانی در کاستن از این حوادث غمبار انجام داده است؟
بچههای مردم را با سلاحهای ابتدایی بدون جلیقه ضد گلوله فرستادن به دام خون ریزها چه توجیهی دارد؟ اگر بچههای خودشان را به مناطقی مانند سیستان و بلوچستان میفرستادند باز هم تا این حد کم کاری میکردند و آنان را با این وضعیت، به تله آدمکشان میفرستادند؟
مأموریت این نیرو حفظ امنیت است، اما هنگامی که شما از نیروهای خودتان در حد استاندارد نمیتوانید محافظت کنید و اینچنین پرپر میشوند، چگونه توان برقراری امنیت برای مردم را دارید؟( و صدا و سیما با هم آب و تاب مراسم تشییع جنازه آنان را با گزارش و همراه متنهای آنچنانی پخش میکند گه انگار کشته شدن سرمایههای کشور رویه مثبت است!)
القصه! بچههای مردم در سمند پلیس، با لباس عادی در جاده برون از شهر و مهاجمان پشت خاکریز! اما چند وقت یک بار از چندین وسیله دفاعی رونمایی میکنید؟! این وسائل نظامی پر هزینه مانند پهباد، تنها برای روسها در اوکراین و برای حماس در غزه که مفید نیست و لابد برای بچههای خودمان نیز کاربرد دارد! همچنین از خودروهای حفاظت شده نیمه زرهی: یوز، کاراکال، روئین تن، رعد و طوفان، میگویم که آیا برای دکور و قمپز در کردن از پول مردم ساخته شده است؟!
نکند آنجا کاربرد ندارد و کاربردش در مصاف با تروریستها نیست که ذهن تداعی کرده و منتقل میشود به خیابانهای تهران و اصفهان و مشهد و... و کاربرد آن خوروهای زرهی برای ایجاد ترس و دلهره در دل مردم معترض و مقابله با اعتراض آنان؟!
@lotfi_mojtaba
روزنوشتهای آیتالله منتظری در حصر #اختصاص
چهارشنبه 27 تیر 1380
"امـروز حـدود دو ساعت بعدازظهر آمـدند درب منزل احمد، آقای سبط احمدی از دادگاه ویژه مـیگوید: شـما تعهد بدهید کسی را در منزلتان راه ندهید. احمد میگوید: من نمیتوانم، شما خودتان مأمور بگذارید و جلوگیری کنید یا افرادی را که میگویید معاند هستند معرفی کنید تا من آنان را راه ندهم. میگویند: نه، شما باید کسی را راه ندهید. احمد قبول نمیکند. آنان نیز باز آیفون را قطع میکنند و درب اطاق و سالن را جوش میدهند و میروند. زهی سعادت روحانیت و حوزۀ علمیۀ قم که صددرصد ملعبۀ... شده و آقایان علماء و مراجع در برابر این همه جنایات و زیرپا گذاشتن ارزشها ساکتند. در این رابطه احمد یک پیام در روز ۲۹/ ۴/ ۸۰ خطاب به خبرگزاری جمهوری اسلامی فرستاد. نقل شد که پس از گزارش حال اینجانب به آقای خاتمی از ناحیۀ پزشکان به دستور آقای خاتمی اعضاء شورای امنیت ملّی که شش نفر میشوند دعوت شدند؛ رئیس سپاه حاضر نمیشود و چهار نفر رأی به رفع حصر اینجانب میدهند. آقای محسنی اژهای مخالفت میکند و پس از آن جلسه فرمان بازداشتهای اخیر و حمله به بیت احمد و پلمب آن را صادر مینماید، و لابد به دستور بالاترها."
پی نوشت:
بیانیۀ حجةالاسلام والمسلمین احمد منتظری دربارۀ مسدود کردن درب اتاقهای منزل:
بسمه تعالی؛ مدیریت محترم خبرگزاری جمهوری اسلامی دامت توفیقاتهم؛ پس از سلام، پیرو نامۀ مورخ ۲۶/ ۴/ ۸۰ اینجانب به آن خبرگزاری مبنی بر ضبط اموال موجود در طبقۀ پایین منزل اینجانب (از قبیل کمدها، دفاتر شهریۀ طلاب و دفاتر وجوهات شرعیه و بیش از دو میلیون تومان پول نقد مربوط به آنها که در یکی از اتاقها نگهداری میشد) و پلمب نمودن دربها و پنجرهها و حتی دریچۀ کولر، ساعت ۲ بعدازظهر چهارشنبه ۲۷/ ۴/ ۸۰ مجدداً شخصی به نام سید جعفر سبط احمدی با حکم دادگاه ویژۀ روحانیت مبنی بر مسدود نمودن کامل دربهای طبقۀ پایین وارد منزل شد. اینجانب اعتراض کردم که طبقۀ پایین منزل فقط دفتر آیتالله العظمی منتظری نیست بلکه اتاق پذیرایی است و اموال شخصی مانند لباس، رختخواب، یخچال، وسایل آشپزخانه و غیره در طبقه پایین است و از او خواستم از این کار خودداری کند. او گفت اگر تعهد کنی که هیچکس را به عنوان مراجعه کنندۀ دفتر به منزل راه ندهی ما دربها را مسدود نمیکنیم. من گفتم شما میتوانید مأمور بگذارید و افراد را راه ندهید که او قبول نکرد. سپس من گفتم شما به قول خودتان در اینجا افراد معاند رفت و آمد میکنند پس باید همه جا را مسدود کنید، ثانیاً من برای نشان دادن حسن نیّت تعهد میکنم حتی کسانی را که شما به عنوان معاند معرفی کنید به منزل راه ندهم که در اینجا هیچ جوابی نداشت و به مقام بالاتر خود که در کیوسک داخل کوچه مستقر بود مراجعه کرد و پس از یک دقیقه برگشت و دستور جوشکاری و مسدود نمودن کامل دربها را صادر کرد و درب اتاقها به وسیلۀ شبکههای آهنی از قبل آماده شده جوشکاری شد.
لازم به ذکر است که از زمان حصر غیرقانونی حضرت آیتالله العظمی منتظری دامت برکاته و تصرف دفتر و حسینیۀ ایشان - با وجود تضییقاتی برای خانواده - مقلدین و علاقهمندان معظمله به منزل اینجانب مراجعه مینمودند و به مسائل شرعی و وجوهات آنان پاسخ گفته میشد. پرداخت شهریه به طلاب و همچنین مساعدت به نیازمندان در همین محل انجام میشد. حال تعطیلی این محل چه نفعی برای نظام جمهوری اسلامی خواهد داشت نمیدانم. طی این دو روز گذشته اقشار مختلف مردم مراجعه میکنند و چون وضع را اینگونه دلخراش میبینند با تأسف و تأثر شدید برمیگردند.
به راستی با یک مرجع تقلید شیعه در هیچ زمانی و در حال حاضر هم در هیچ کشوری چنین برخورد ناشایستی نشده و نمیشود. اینها همه در مورد شخصیتی است که از پایهگذاران این نظام بوده است و همواره با انتقادات سازندۀ خود دوست واقعی نظام و انقلاب بوده است. گناه عمدۀ ایشان نزد آقایان این است که هیچگاه بر عیبها و اشکالات سرپوش نگذاشته بلکه با تبیین آنها قصد بهبود اوضاع را داشته و در بیان شفاف نظرات خود و انجام وظیفۀ الهی امر به معروف و نهی از منکر پیوسته مصالح اسلام و مسلمین را در نظر داشته است. خداوند همه را هدایت فرماید، ان شاء الله.
۲۹/ ۴/ ۱۳۸۰ - احمد منتظری»
@lotfi_mojtaba
چهارشنبه 27 تیر 1380
"امـروز حـدود دو ساعت بعدازظهر آمـدند درب منزل احمد، آقای سبط احمدی از دادگاه ویژه مـیگوید: شـما تعهد بدهید کسی را در منزلتان راه ندهید. احمد میگوید: من نمیتوانم، شما خودتان مأمور بگذارید و جلوگیری کنید یا افرادی را که میگویید معاند هستند معرفی کنید تا من آنان را راه ندهم. میگویند: نه، شما باید کسی را راه ندهید. احمد قبول نمیکند. آنان نیز باز آیفون را قطع میکنند و درب اطاق و سالن را جوش میدهند و میروند. زهی سعادت روحانیت و حوزۀ علمیۀ قم که صددرصد ملعبۀ... شده و آقایان علماء و مراجع در برابر این همه جنایات و زیرپا گذاشتن ارزشها ساکتند. در این رابطه احمد یک پیام در روز ۲۹/ ۴/ ۸۰ خطاب به خبرگزاری جمهوری اسلامی فرستاد. نقل شد که پس از گزارش حال اینجانب به آقای خاتمی از ناحیۀ پزشکان به دستور آقای خاتمی اعضاء شورای امنیت ملّی که شش نفر میشوند دعوت شدند؛ رئیس سپاه حاضر نمیشود و چهار نفر رأی به رفع حصر اینجانب میدهند. آقای محسنی اژهای مخالفت میکند و پس از آن جلسه فرمان بازداشتهای اخیر و حمله به بیت احمد و پلمب آن را صادر مینماید، و لابد به دستور بالاترها."
پی نوشت:
بیانیۀ حجةالاسلام والمسلمین احمد منتظری دربارۀ مسدود کردن درب اتاقهای منزل:
بسمه تعالی؛ مدیریت محترم خبرگزاری جمهوری اسلامی دامت توفیقاتهم؛ پس از سلام، پیرو نامۀ مورخ ۲۶/ ۴/ ۸۰ اینجانب به آن خبرگزاری مبنی بر ضبط اموال موجود در طبقۀ پایین منزل اینجانب (از قبیل کمدها، دفاتر شهریۀ طلاب و دفاتر وجوهات شرعیه و بیش از دو میلیون تومان پول نقد مربوط به آنها که در یکی از اتاقها نگهداری میشد) و پلمب نمودن دربها و پنجرهها و حتی دریچۀ کولر، ساعت ۲ بعدازظهر چهارشنبه ۲۷/ ۴/ ۸۰ مجدداً شخصی به نام سید جعفر سبط احمدی با حکم دادگاه ویژۀ روحانیت مبنی بر مسدود نمودن کامل دربهای طبقۀ پایین وارد منزل شد. اینجانب اعتراض کردم که طبقۀ پایین منزل فقط دفتر آیتالله العظمی منتظری نیست بلکه اتاق پذیرایی است و اموال شخصی مانند لباس، رختخواب، یخچال، وسایل آشپزخانه و غیره در طبقه پایین است و از او خواستم از این کار خودداری کند. او گفت اگر تعهد کنی که هیچکس را به عنوان مراجعه کنندۀ دفتر به منزل راه ندهی ما دربها را مسدود نمیکنیم. من گفتم شما میتوانید مأمور بگذارید و افراد را راه ندهید که او قبول نکرد. سپس من گفتم شما به قول خودتان در اینجا افراد معاند رفت و آمد میکنند پس باید همه جا را مسدود کنید، ثانیاً من برای نشان دادن حسن نیّت تعهد میکنم حتی کسانی را که شما به عنوان معاند معرفی کنید به منزل راه ندهم که در اینجا هیچ جوابی نداشت و به مقام بالاتر خود که در کیوسک داخل کوچه مستقر بود مراجعه کرد و پس از یک دقیقه برگشت و دستور جوشکاری و مسدود نمودن کامل دربها را صادر کرد و درب اتاقها به وسیلۀ شبکههای آهنی از قبل آماده شده جوشکاری شد.
لازم به ذکر است که از زمان حصر غیرقانونی حضرت آیتالله العظمی منتظری دامت برکاته و تصرف دفتر و حسینیۀ ایشان - با وجود تضییقاتی برای خانواده - مقلدین و علاقهمندان معظمله به منزل اینجانب مراجعه مینمودند و به مسائل شرعی و وجوهات آنان پاسخ گفته میشد. پرداخت شهریه به طلاب و همچنین مساعدت به نیازمندان در همین محل انجام میشد. حال تعطیلی این محل چه نفعی برای نظام جمهوری اسلامی خواهد داشت نمیدانم. طی این دو روز گذشته اقشار مختلف مردم مراجعه میکنند و چون وضع را اینگونه دلخراش میبینند با تأسف و تأثر شدید برمیگردند.
به راستی با یک مرجع تقلید شیعه در هیچ زمانی و در حال حاضر هم در هیچ کشوری چنین برخورد ناشایستی نشده و نمیشود. اینها همه در مورد شخصیتی است که از پایهگذاران این نظام بوده است و همواره با انتقادات سازندۀ خود دوست واقعی نظام و انقلاب بوده است. گناه عمدۀ ایشان نزد آقایان این است که هیچگاه بر عیبها و اشکالات سرپوش نگذاشته بلکه با تبیین آنها قصد بهبود اوضاع را داشته و در بیان شفاف نظرات خود و انجام وظیفۀ الهی امر به معروف و نهی از منکر پیوسته مصالح اسلام و مسلمین را در نظر داشته است. خداوند همه را هدایت فرماید، ان شاء الله.
۲۹/ ۴/ ۱۳۸۰ - احمد منتظری»
@lotfi_mojtaba
روزنوشتهای آیتالله منتظری در حصر
#اختصاصی
شنبه 30 تیر 1380
کیهان این روز شمارۀ 17139 در صفحۀ اول آورده است: «با امضاء طوماری خطاب به رئیس قوۀ قضائیه، هزاران شهروند قمی خواستار محاکمۀ آقای منتظری شدند. قم، خبرنگار کیهان: هزاران نفر از نمازگزاران جمعۀ قم با امضاء طوماری از رئیس قوه قضائیه خواستار محاکمۀ آقای حسینعلی منتظری شدند، در این طومار که در کنار درهای ورودی مصلّای قدس قم نصب شده بود، نمازگزاران اعلام کردهاند: ما امضاء کنندگان این طومار با قدردانی از مواضع و برخورد قوۀ قضائیه با مجرمان و عوامل برانداز جمهوری اسلامی، ضمن هشدار به مزدوران فتنهانگیز در هر عنوان و مقامی، مصرّانه از قوۀ قضائیه خواستار محاکمۀ آقای حسینعلی منتظری به دلیل ارتکاب موارد زیر میباشیم: 1- توهین و اهانت به امام امّت بنیانگذار جمهوری اسلامی. 2- در اختیار گذاردن اسناد و اسرار نظام جمهوری اسلامی به دشمنان اسلام و انقلاب از طریق اینترنت. 3- اهانت به فرزند امام راحل مرحوم حاج احمد آقا و مسئولان نظام. 4- زیر سؤال بردن هشت سال دفاع مقدّس».
روزنامۀ ابرار اقتصادی 14/5/80 صفحۀ 6، به نقل از جمهوری اسلامی چنین مینویسد: "جمع کثیری از روحانیون و فضلای حوزۀ علمیۀ قم برای رئیس جمهور طوماری ارسال کردهاند که در آن خواستار محاکمۀ آیتالله منتظری شدهاند. در بخشی از این طومار آمده است: به دنبال اقدامات بقایای باند مهدی هاشمی و برخی شاگردان آقای منتظری در تهیه و ارسال نامه به بعضی مراجع تقلید و مسئولین و همچنین تهیۀ نامه در مجلس و امضاءگیری از عدّهای از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با هدف رفع حصر از آقای منتظری، جمع کثیری از روحانیون و فضلای حوزۀ علمیۀ قم با امضای طوماری خواستار محاکمۀ آقای منتظری شدند. متن این طومار که بیش از سه هزار نفر آن را امضاء کردهاند بدین شرح است: بسمه تعالی، ریاست محترم جمهوری اسلامی و ریاست محترم شورای عالی امنیت ملّی جناب آقای سید محمّد خاتمی؛ با احترام، چنانکه مستحضر هستید آقای منتظری در قالب نشر خاطرات خود مرتکب جرائمی به شرح ذیل گردیده است: 1- اهانت به امام راحل و مسئولین نظام. 2- افشای اسرار و اسناد طبقه بندی شدۀ نظام...
همچنین روزنامۀ جمهوری اسلامی این روز شمارۀ 6396 صفحۀ 2 مینویسد: "جهت اطلاع: تعداد دیگری از اعضای باند مهدی هاشمی معدوم، هفتۀ گذشته بازداشت شدند. این افراد که رضا احمدی، قائدی، فیض و محمود صلواتی نام دارند متّهم به فعّالیتهای مخفی علیه امنیت کشور هستند. از این افراد اسناد مهمّی به دست آمده که ابعاد مختلف فعالیتهای بقایای باند مهدی هاشمی معدوم علیه نظام جمهوری اسلامی را برملا میکند. اعترافات بسیار مهم این افراد، عمق ضدیت هادی هاشمی و سعید منتظری با نظام جمهوری اسلامی را نشان میدهد. هادی هاشمی سه هفته قبل و سعید منتظری چند ماه قبل دستگیر شدند."
@lotfi_mojtaba
#اختصاصی
شنبه 30 تیر 1380
کیهان این روز شمارۀ 17139 در صفحۀ اول آورده است: «با امضاء طوماری خطاب به رئیس قوۀ قضائیه، هزاران شهروند قمی خواستار محاکمۀ آقای منتظری شدند. قم، خبرنگار کیهان: هزاران نفر از نمازگزاران جمعۀ قم با امضاء طوماری از رئیس قوه قضائیه خواستار محاکمۀ آقای حسینعلی منتظری شدند، در این طومار که در کنار درهای ورودی مصلّای قدس قم نصب شده بود، نمازگزاران اعلام کردهاند: ما امضاء کنندگان این طومار با قدردانی از مواضع و برخورد قوۀ قضائیه با مجرمان و عوامل برانداز جمهوری اسلامی، ضمن هشدار به مزدوران فتنهانگیز در هر عنوان و مقامی، مصرّانه از قوۀ قضائیه خواستار محاکمۀ آقای حسینعلی منتظری به دلیل ارتکاب موارد زیر میباشیم: 1- توهین و اهانت به امام امّت بنیانگذار جمهوری اسلامی. 2- در اختیار گذاردن اسناد و اسرار نظام جمهوری اسلامی به دشمنان اسلام و انقلاب از طریق اینترنت. 3- اهانت به فرزند امام راحل مرحوم حاج احمد آقا و مسئولان نظام. 4- زیر سؤال بردن هشت سال دفاع مقدّس».
روزنامۀ ابرار اقتصادی 14/5/80 صفحۀ 6، به نقل از جمهوری اسلامی چنین مینویسد: "جمع کثیری از روحانیون و فضلای حوزۀ علمیۀ قم برای رئیس جمهور طوماری ارسال کردهاند که در آن خواستار محاکمۀ آیتالله منتظری شدهاند. در بخشی از این طومار آمده است: به دنبال اقدامات بقایای باند مهدی هاشمی و برخی شاگردان آقای منتظری در تهیه و ارسال نامه به بعضی مراجع تقلید و مسئولین و همچنین تهیۀ نامه در مجلس و امضاءگیری از عدّهای از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با هدف رفع حصر از آقای منتظری، جمع کثیری از روحانیون و فضلای حوزۀ علمیۀ قم با امضای طوماری خواستار محاکمۀ آقای منتظری شدند. متن این طومار که بیش از سه هزار نفر آن را امضاء کردهاند بدین شرح است: بسمه تعالی، ریاست محترم جمهوری اسلامی و ریاست محترم شورای عالی امنیت ملّی جناب آقای سید محمّد خاتمی؛ با احترام، چنانکه مستحضر هستید آقای منتظری در قالب نشر خاطرات خود مرتکب جرائمی به شرح ذیل گردیده است: 1- اهانت به امام راحل و مسئولین نظام. 2- افشای اسرار و اسناد طبقه بندی شدۀ نظام...
همچنین روزنامۀ جمهوری اسلامی این روز شمارۀ 6396 صفحۀ 2 مینویسد: "جهت اطلاع: تعداد دیگری از اعضای باند مهدی هاشمی معدوم، هفتۀ گذشته بازداشت شدند. این افراد که رضا احمدی، قائدی، فیض و محمود صلواتی نام دارند متّهم به فعّالیتهای مخفی علیه امنیت کشور هستند. از این افراد اسناد مهمّی به دست آمده که ابعاد مختلف فعالیتهای بقایای باند مهدی هاشمی معدوم علیه نظام جمهوری اسلامی را برملا میکند. اعترافات بسیار مهم این افراد، عمق ضدیت هادی هاشمی و سعید منتظری با نظام جمهوری اسلامی را نشان میدهد. هادی هاشمی سه هفته قبل و سعید منتظری چند ماه قبل دستگیر شدند."
@lotfi_mojtaba
یکی معاون سازمان تبلیغات اسلامی و دیگری امام جمعه، هر دوصاحب تریبون در دو نقطه حساس، هر دو در لباس حساستر!
تصور کنید پدری را که با کوچه و خیابان که دعوا دارد، به خانه که میآید با این منطق که کار را یکسره کنیم، انگشت در چشم عیال و بچهها کند!
سطح عقلانیت و درایت را میبینید:
"اگر در میدان با اسرائیل وارد تخاصم مستقیم شدیم؛ به جای اقدامات همدلانه داخلی، همزمان در خیابان زنان وطن را بر سر حجاب تنبیه میکنیم!"
در این دریای مواج گرانیها، مردم را تحقیر و تیرمست نکنید، اگر خدای نخواسته اتفاقی رخ دهد، با کدام پشتوانه و قدرت مردمی میتوان در مقابل میدان خارجی طاقت آورد؟!
کوته فکران را بها ندهید! برخی از اینان با شعارهای تند انقلابی به دنبال حفظ موقعیت خود هستند زیرا رگ خواب نظام سیاسی را پیدا کردهاند.
و برخی دیگر از این جماعت حتی صلاح خود را هم نمیدانند!
@lotfi_mojtaba
تصور کنید پدری را که با کوچه و خیابان که دعوا دارد، به خانه که میآید با این منطق که کار را یکسره کنیم، انگشت در چشم عیال و بچهها کند!
سطح عقلانیت و درایت را میبینید:
"اگر در میدان با اسرائیل وارد تخاصم مستقیم شدیم؛ به جای اقدامات همدلانه داخلی، همزمان در خیابان زنان وطن را بر سر حجاب تنبیه میکنیم!"
در این دریای مواج گرانیها، مردم را تحقیر و تیرمست نکنید، اگر خدای نخواسته اتفاقی رخ دهد، با کدام پشتوانه و قدرت مردمی میتوان در مقابل میدان خارجی طاقت آورد؟!
کوته فکران را بها ندهید! برخی از اینان با شعارهای تند انقلابی به دنبال حفظ موقعیت خود هستند زیرا رگ خواب نظام سیاسی را پیدا کردهاند.
و برخی دیگر از این جماعت حتی صلاح خود را هم نمیدانند!
@lotfi_mojtaba
روزنوشتهایی از آیتالله منتظری در حصر
#اختصاصی
دوشنبه 1 مرداد 1380
در این روزها رادیو اسرائیل از قول موحدی کرمانی نقل کرد که در مسجد انصار مشهد گفته است: «خدا لعنت کند منتظری را که گفته است ولایت فقیه به استبداد منتهی میشود، در صورتی که مرحوم امام و مقام رهبری در تمام مدت رهبریشان یک کار خلاف انجام ندادهاند. وقتی که رهبر، فقیه عادل باشد کار خلافی انجام نمیدهد و خبرگان تمام کارهای امام و رهبری را به دقّت زیر نظر داشتهاند. جای تعجب است که هنوز این شخص در لباس روحانیت است و در چند سال اول انقلاب وجهه و حیثیتی بیهوده به هم زد».
✍غافل از این که رسول خدا(ص) با مقام عصمتی که داشت خداوند به او دستور می.دهد: «وَ شاوِرهُم فِی الامرِ». و آن حضرت پیوسته در حوادث و پیشآمدها میفرمودند: «أشیرُوا عَلیّ». و مولا امیرالمؤمنین(ع) در خطبۀ 216 نهجالبلاغه دستور به انتقاد میدهند. و هرچند کسی عادل باشد ولی طبع قدرت این است که حواشی و ملازمین به اتکاء قدرت رئیس چه سوءاستفادههایی دارند و چه جنایاتی انجام میدهند. این همه بازداشتها و محاکمات ظالمانهای که انجام میشود از چه ناحیهای انجام میشود؟! و بالاخره تکروی به ضرر مصالح اسلام و کشور خواهد بود. چه کنیم که آقایان سرشان را به زیر انداختهاند و از این همه جنایتها و ظلمها که انجام میشود غافلاند. متأسفانه این آقا نمایندۀ ولیّفقیه است در سپاه؛ و اکثر این بازداشتهای بیرویه و بردن به زندانهای مخفی و بازجوییهای... زیر نظر ... انجام میشود.
چه امیدها به ... بود و کارش به کجا کشیده شده؟!"
پینوشت:
۱. حجةالاسلام والمسلمین محمّد علی موحدی کرمانی؛ نمایندۀ وقت رهبری در سپاه پاسداران، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در دورههای چهارم و پنجم، عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعۀ موقت تهران بود.
۲. اشاره آیتالله منتظری از جمله به یکی از بازداشتگاههای سپاه است واقع در پادگان ولیّعصر (عشرتآباد) تهران که به نام بازداشتگاه ۵۹ معروف شده و زیر نظر سازمان زندانها نمیباشد. سپس قسمتی به نام "بند دو الف" در زندان اوین در اختیار سپاه پاسداران قرار گرفته است.
بازداشت فعالان محیط زیست به اتهام جاسوسی برای بیگانه! یکی از اقدامات سازمان اطلاعات سپاه بود که مدتهای مدیدی در سلول انفرادی زندانی شدند تا اعتراف کنند. در خلال این مدت یکی از بازداشت شدگان محیط زیستی یعنی دکتر کاووس پور سیدامامی گفته شد که خودکشی کرده. در نهایت اما متهمان به چند سال زندان محکوم و پس از چند سال، در عید فطر امسال با عفو آزاد شدند.
@lotfi_mojtaba
#اختصاصی
دوشنبه 1 مرداد 1380
در این روزها رادیو اسرائیل از قول موحدی کرمانی نقل کرد که در مسجد انصار مشهد گفته است: «خدا لعنت کند منتظری را که گفته است ولایت فقیه به استبداد منتهی میشود، در صورتی که مرحوم امام و مقام رهبری در تمام مدت رهبریشان یک کار خلاف انجام ندادهاند. وقتی که رهبر، فقیه عادل باشد کار خلافی انجام نمیدهد و خبرگان تمام کارهای امام و رهبری را به دقّت زیر نظر داشتهاند. جای تعجب است که هنوز این شخص در لباس روحانیت است و در چند سال اول انقلاب وجهه و حیثیتی بیهوده به هم زد».
✍غافل از این که رسول خدا(ص) با مقام عصمتی که داشت خداوند به او دستور می.دهد: «وَ شاوِرهُم فِی الامرِ». و آن حضرت پیوسته در حوادث و پیشآمدها میفرمودند: «أشیرُوا عَلیّ». و مولا امیرالمؤمنین(ع) در خطبۀ 216 نهجالبلاغه دستور به انتقاد میدهند. و هرچند کسی عادل باشد ولی طبع قدرت این است که حواشی و ملازمین به اتکاء قدرت رئیس چه سوءاستفادههایی دارند و چه جنایاتی انجام میدهند. این همه بازداشتها و محاکمات ظالمانهای که انجام میشود از چه ناحیهای انجام میشود؟! و بالاخره تکروی به ضرر مصالح اسلام و کشور خواهد بود. چه کنیم که آقایان سرشان را به زیر انداختهاند و از این همه جنایتها و ظلمها که انجام میشود غافلاند. متأسفانه این آقا نمایندۀ ولیّفقیه است در سپاه؛ و اکثر این بازداشتهای بیرویه و بردن به زندانهای مخفی و بازجوییهای... زیر نظر ... انجام میشود.
چه امیدها به ... بود و کارش به کجا کشیده شده؟!"
پینوشت:
۱. حجةالاسلام والمسلمین محمّد علی موحدی کرمانی؛ نمایندۀ وقت رهبری در سپاه پاسداران، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در دورههای چهارم و پنجم، عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعۀ موقت تهران بود.
۲. اشاره آیتالله منتظری از جمله به یکی از بازداشتگاههای سپاه است واقع در پادگان ولیّعصر (عشرتآباد) تهران که به نام بازداشتگاه ۵۹ معروف شده و زیر نظر سازمان زندانها نمیباشد. سپس قسمتی به نام "بند دو الف" در زندان اوین در اختیار سپاه پاسداران قرار گرفته است.
بازداشت فعالان محیط زیست به اتهام جاسوسی برای بیگانه! یکی از اقدامات سازمان اطلاعات سپاه بود که مدتهای مدیدی در سلول انفرادی زندانی شدند تا اعتراف کنند. در خلال این مدت یکی از بازداشت شدگان محیط زیستی یعنی دکتر کاووس پور سیدامامی گفته شد که خودکشی کرده. در نهایت اما متهمان به چند سال زندان محکوم و پس از چند سال، در عید فطر امسال با عفو آزاد شدند.
@lotfi_mojtaba
سخنی با دفتر یک مرجع تقلید
کلیپها و گزارشهای رسیده از برخی برخوردهای نامناسب با برخی بانوان این پرسش شرعی را مطرح میکند که آیا جایز است برای اجرای حجاب اجباری زنان در مرحلهای به اقداماتی که مستلزم لمس و یا حتی بغل کردن آنان منجر میشود درست یازید؟
این پرسش شاید برای فرماندهی این اقدامات، انحرافی تلقی شود اما همیشه در برابر و موازات یک اقدامی که به عهده وی گذاشته شده است آسیبهای فراوانی وجود دارد که قانونگذار برای رفع یا دفع از آن وارد میشود.
سلمان کدیور از فعالان عدالتخواه، همین پرسش را از دفتر یک مرجع در قم پرسیده که پشت تلفن شنیده: "میان مصلحت شخص و اجتماع باید مصلحت جامعه را در نظر گرفت زیرا آن زن با بیحجابی جامعه را فاسد میکند." بعد میپرسد اثر سوء این عمل شوراندن مردم علیه دین است که میشنود: "شما مسئول هدایت مردم نیستی و باید قانون را اجرا کنی!"
اوج ناآگاهی یا کم آگاهی روحانی پاسخ دهنده به این پرسش هنگامی مشخص میشود که از جمله بدانیم:
۱. درست است که در تزاحم میان اهم و مهم، اگر ملاک اهم بچربد باید بر حکم مهم مقدم شود اما این در صورتی است واقعا چنین تصویری از موضوع حجاب و گشت ارشاد و بغل کردن زن نامحرم و ایجاد خشونت برای بردن در ون گشت ارشاد وجود داشته باشد. مثالی که در فقه زده میشود این است که شخصی در حال غرق شدن است، نجات وی مستلزم ورود در زمین و ملکی است که میدانیم صاحبش راضی نیست، در این صورت ملاک حکم وجوب نجات انسان بر ملاک حکم حرمت غصب تقدم دارد. اما آیا موضوع حجاب به مرحله مرگ و زندگی رسیده که میتوان حرام دیگری مثل لمس و بغل کردن نامحرم را مرتکب شد؟! کدام کارشناش، جامعه و آسیبشناس اجتماعی مستقل از حکومت و قدرت، چنین حکمی را صادر کرده که بی حجابی در مرحله مرگ و زندگی است؟!
۲. اصل حکومت دینی برای تبیین و اجرای احکام و عدالت مگر نیست؟ حالا اگر عمل حرامی مقدمه برای اجرای حکم باشد میتوان آنرا مرتکب شد برای مقصدی مهم یعنی اجرای حکم دین و شریعت آن؟ آیا نقض غرض نیست؟ آیا سیره انبیا و بزرگان همه ادیان بر این گزاره تعلق دارد؟ آیا برای انجام واجب میتوان از مقدمه حرام بهره برد؟! حرمت تنفیر یکی از موضوعات مهم در فقه است؛ اگر عمل حکومت موجب ایجاد نفرت و چندش از دین شود، جایز است آنرا مرتکب شود؟!
۳. اما جمله پایانی پاسخ دهنده دفتر آن مرجع که گفته:« شما مسئول هدایت مردم نیستی و باید قانون را اجرا کنی!» تصویری دیگر از این جمله معروف است:«المأمور معذورٌ» که علاوه بر اینکه مستند و سازنده این منطق، شمر پسر ذیالجوشن است که در توجیه جنایت خود در کربلا به زبان آورد؛ به لحاظ ادله نقلی متعدد (که در این مختصر نمیگنجد) و بنای عقلا نمیتواند توجیهگر برای هر اقدامی باشد که مافوق دستور میدهد.
از زاویه دیگر مثالی میزنم: اگر این روحانی که پاسخ مسائل شرعی میدهد، متصدی اجرای حکمی مانند اعدام باشد، در این بین آقای الف را برای اعدام به وی سپردند. اما او میداند که قاتل اقای ب است و نه الف! آیا به خود اجازه میدهد طناب دار را برگردن آقای الف اندازد و بی گناهی را به کانون مرگ سوق دهد؟ اگر بگوید: من باید قانون را اجرا کنم و حفظ حیات یک بی گناه ربطی به من ندارد؛ شرعا حق سلب حیات وی را دارد؟ چه تصویری از وی در اذهان ایجاد میشود؟
در موضوع ما یعنی حجاب، اگر مجری گشت ارشاد احساس کرد با اقدامات انجام شده نه تنها حجاب بهتر نمیشود بلکه آسیبهای بنیادین به دین و عقاید مردم وارد شده و مردم عصبانی شده و روزی به عصیان روی میآورند؛ نباید نظر کارشناسی خویش را منعکس نموده و اگر مافوق اصرار میکند، کنار رفته و استعفا دهد؟! مگر اینکه بگوییم چنین تلقی و برداشتی اصلا وجود ندارد و زبانی برای گفتن و گوشی برای شنیدن وجود نداشته و ندارد!
سخن بسیار است و حوصله کم و من اگر به جای مسئول دفتر آن مرجع تقلید بودم،(که با تماس با آقای سلمان کدیور از آن دفتر مطلع شدم) چنین فرد بیآگاه از مبانی دینی را پای تلفن نمینشاندم تا چنین خلاف بگوید و آبروی فقه و احکام را دست مایه ندانستن خویش قرار دهد.
@lotfi_mojtaba
کلیپها و گزارشهای رسیده از برخی برخوردهای نامناسب با برخی بانوان این پرسش شرعی را مطرح میکند که آیا جایز است برای اجرای حجاب اجباری زنان در مرحلهای به اقداماتی که مستلزم لمس و یا حتی بغل کردن آنان منجر میشود درست یازید؟
این پرسش شاید برای فرماندهی این اقدامات، انحرافی تلقی شود اما همیشه در برابر و موازات یک اقدامی که به عهده وی گذاشته شده است آسیبهای فراوانی وجود دارد که قانونگذار برای رفع یا دفع از آن وارد میشود.
سلمان کدیور از فعالان عدالتخواه، همین پرسش را از دفتر یک مرجع در قم پرسیده که پشت تلفن شنیده: "میان مصلحت شخص و اجتماع باید مصلحت جامعه را در نظر گرفت زیرا آن زن با بیحجابی جامعه را فاسد میکند." بعد میپرسد اثر سوء این عمل شوراندن مردم علیه دین است که میشنود: "شما مسئول هدایت مردم نیستی و باید قانون را اجرا کنی!"
اوج ناآگاهی یا کم آگاهی روحانی پاسخ دهنده به این پرسش هنگامی مشخص میشود که از جمله بدانیم:
۱. درست است که در تزاحم میان اهم و مهم، اگر ملاک اهم بچربد باید بر حکم مهم مقدم شود اما این در صورتی است واقعا چنین تصویری از موضوع حجاب و گشت ارشاد و بغل کردن زن نامحرم و ایجاد خشونت برای بردن در ون گشت ارشاد وجود داشته باشد. مثالی که در فقه زده میشود این است که شخصی در حال غرق شدن است، نجات وی مستلزم ورود در زمین و ملکی است که میدانیم صاحبش راضی نیست، در این صورت ملاک حکم وجوب نجات انسان بر ملاک حکم حرمت غصب تقدم دارد. اما آیا موضوع حجاب به مرحله مرگ و زندگی رسیده که میتوان حرام دیگری مثل لمس و بغل کردن نامحرم را مرتکب شد؟! کدام کارشناش، جامعه و آسیبشناس اجتماعی مستقل از حکومت و قدرت، چنین حکمی را صادر کرده که بی حجابی در مرحله مرگ و زندگی است؟!
۲. اصل حکومت دینی برای تبیین و اجرای احکام و عدالت مگر نیست؟ حالا اگر عمل حرامی مقدمه برای اجرای حکم باشد میتوان آنرا مرتکب شد برای مقصدی مهم یعنی اجرای حکم دین و شریعت آن؟ آیا نقض غرض نیست؟ آیا سیره انبیا و بزرگان همه ادیان بر این گزاره تعلق دارد؟ آیا برای انجام واجب میتوان از مقدمه حرام بهره برد؟! حرمت تنفیر یکی از موضوعات مهم در فقه است؛ اگر عمل حکومت موجب ایجاد نفرت و چندش از دین شود، جایز است آنرا مرتکب شود؟!
۳. اما جمله پایانی پاسخ دهنده دفتر آن مرجع که گفته:« شما مسئول هدایت مردم نیستی و باید قانون را اجرا کنی!» تصویری دیگر از این جمله معروف است:«المأمور معذورٌ» که علاوه بر اینکه مستند و سازنده این منطق، شمر پسر ذیالجوشن است که در توجیه جنایت خود در کربلا به زبان آورد؛ به لحاظ ادله نقلی متعدد (که در این مختصر نمیگنجد) و بنای عقلا نمیتواند توجیهگر برای هر اقدامی باشد که مافوق دستور میدهد.
از زاویه دیگر مثالی میزنم: اگر این روحانی که پاسخ مسائل شرعی میدهد، متصدی اجرای حکمی مانند اعدام باشد، در این بین آقای الف را برای اعدام به وی سپردند. اما او میداند که قاتل اقای ب است و نه الف! آیا به خود اجازه میدهد طناب دار را برگردن آقای الف اندازد و بی گناهی را به کانون مرگ سوق دهد؟ اگر بگوید: من باید قانون را اجرا کنم و حفظ حیات یک بی گناه ربطی به من ندارد؛ شرعا حق سلب حیات وی را دارد؟ چه تصویری از وی در اذهان ایجاد میشود؟
در موضوع ما یعنی حجاب، اگر مجری گشت ارشاد احساس کرد با اقدامات انجام شده نه تنها حجاب بهتر نمیشود بلکه آسیبهای بنیادین به دین و عقاید مردم وارد شده و مردم عصبانی شده و روزی به عصیان روی میآورند؛ نباید نظر کارشناسی خویش را منعکس نموده و اگر مافوق اصرار میکند، کنار رفته و استعفا دهد؟! مگر اینکه بگوییم چنین تلقی و برداشتی اصلا وجود ندارد و زبانی برای گفتن و گوشی برای شنیدن وجود نداشته و ندارد!
سخن بسیار است و حوصله کم و من اگر به جای مسئول دفتر آن مرجع تقلید بودم،(که با تماس با آقای سلمان کدیور از آن دفتر مطلع شدم) چنین فرد بیآگاه از مبانی دینی را پای تلفن نمینشاندم تا چنین خلاف بگوید و آبروی فقه و احکام را دست مایه ندانستن خویش قرار دهد.
@lotfi_mojtaba
ترور دو یار غار!
بهار ۵۸
مرتضی مطهری توسط نه گروههای ضد دین و لائیک و آتهئیست، بلکه توسط بچه مسلمانانی به نام فرقان ترور شد. افکار مطهری امروزه نیز خواندنی است و با توجه به زمان ابراز در حوزه دین بسیار ستودنی!
و اگر زنده مانده بود، امروزه تحجر رایج را میشکافت و بر تارک اندیشههای خوارج مآب حاکم شورش میکرد؛ تا جایی که برخی تفکرات مطهری در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» به تفکرات لیبرالی تنه میزند. مطهری نه تنها در کلام و فلسفه، بلکه در فقه نیز تبحر داشت و این روزها بیش از پیش به او محتاجیم.
رشد و تعالی مطهری اما از آن جا آغاز شد که با کوچ به تهران با روشنفکران مذهبی و دانشگاهیان حشر و نشر داشت.
بهار ۶۸
حسینعلی منتظری یار غار، همحجرهای و همخرج و دوست شفیق مرتضی مطهری در بسیاری از حوادث انقلاب و حوزه از دوران آیتالله بروجردی تا خمینی اثر گذار بود. در پیروزی انقلاب و تدوین تئوری حکومت دینی موثر بود. در نقد و انتقاد از رویه موجود در برهههای مختلف ید طولایی داشت. افکار آزاد اندیشانه وی در نقد ولایت مطلقه فقیه و تعارض آن با قانون اساسی نه تنها در دوران پسا خمینی بلکه در دوران زعامت آیتالله خمینی قابل انکار نیست.
مراوده وی با افراد مختلف در زندان و پس از آن، از وی شخصیت و فقیهی ساخته بود که درب خانهاش به روی همه باز بود. اندیشههای حقوق بشری او در راستای عمل به آموزههای دین که کرامت انسان بما هو انسان را فریاد میزنند موجود است، و معتقد بود هنوز راه و جای کار وجود دارد.
گرچه برخی از دوستان و مخالفان، انگ مبدع ولایت فقیه مطلقه را بر اندیشه وی میزنند، اما با مراجعه به سیره و تحول و تطور فکری و عملی او حتی در دهه ۶۰ و دوران کاریزمای آیتالله خمینی و با وجود علاقه به استادش تا پایان عمر، ولی با نقد عریان برخی اقدامات در حوزههای مختلف قضایی، امنیتی، جنگ، اقتصاد، بیعدالتیها و ... نشان داد آنچه که پایه و اساس حکمرانی دهه ۶۰ و پس از آن بود، به هیچ وجه نمیپذیرفت و در دایره حاکمیت دینی دمکراتیک تصور نمیکرد.
آیتالله منتظری با این سیره و روش، اما نمیبایست تنها در زمینه سیاسی از دایره قدرت حذف شود، بلکه با تمهیدات و پروپاگاندای جناح چپ سنتی حتی باید در عرصه علم و دانش فقه و اصول و فلسفه و کلام نیز ترور شود.
ترور مطهری در ۵۸ و ترور منتظری در ۶۸ تنها در یک فاصله ده ساله به وقوع پیوست؛ یکی با ترور شخص و دیگری با ترور شخصیت!
خیانتی با ترور مطهری توسط گروه فرقان در ۵۸ رخ داد؛ و خیانتی که جناح چپ سنتی در ۶۸ انجام داد، سالها تبعات نامیمون خود را در پی دارد. زیرا با ترور شخص مطهری و سپس حذف و ترور شخصیت منتظری، عرصه خالی به دست فرصت طلبانی افتاد که در لایه لایههای زیرین و رویین رشد کردند. آنانی که سالها سر در لاک تربیت نیرو داشته و با سر بر زمین گذاشتن آیتالله خمینی نفوذ علنیتر خود را آغاز کردند و تفکرات متحجرانه آنان در خدمت قدرت قرار گرفت، تا جایی که امروزه با نام «پایداری» چنان چسبندگی پایدار به پستان قدرت و مکیدن آن دارد که حتی بعید است قدرت برتر و وام دار آنان توان کندن آن را از جای جای زیر ساختهای سخت افزاری و نرم افزاری حاکمیت داشته باشد.
(۱۲ اردیبهشت ۴۰۳)
@lotfi_mojtaba
بهار ۵۸
مرتضی مطهری توسط نه گروههای ضد دین و لائیک و آتهئیست، بلکه توسط بچه مسلمانانی به نام فرقان ترور شد. افکار مطهری امروزه نیز خواندنی است و با توجه به زمان ابراز در حوزه دین بسیار ستودنی!
و اگر زنده مانده بود، امروزه تحجر رایج را میشکافت و بر تارک اندیشههای خوارج مآب حاکم شورش میکرد؛ تا جایی که برخی تفکرات مطهری در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» به تفکرات لیبرالی تنه میزند. مطهری نه تنها در کلام و فلسفه، بلکه در فقه نیز تبحر داشت و این روزها بیش از پیش به او محتاجیم.
رشد و تعالی مطهری اما از آن جا آغاز شد که با کوچ به تهران با روشنفکران مذهبی و دانشگاهیان حشر و نشر داشت.
بهار ۶۸
حسینعلی منتظری یار غار، همحجرهای و همخرج و دوست شفیق مرتضی مطهری در بسیاری از حوادث انقلاب و حوزه از دوران آیتالله بروجردی تا خمینی اثر گذار بود. در پیروزی انقلاب و تدوین تئوری حکومت دینی موثر بود. در نقد و انتقاد از رویه موجود در برهههای مختلف ید طولایی داشت. افکار آزاد اندیشانه وی در نقد ولایت مطلقه فقیه و تعارض آن با قانون اساسی نه تنها در دوران پسا خمینی بلکه در دوران زعامت آیتالله خمینی قابل انکار نیست.
مراوده وی با افراد مختلف در زندان و پس از آن، از وی شخصیت و فقیهی ساخته بود که درب خانهاش به روی همه باز بود. اندیشههای حقوق بشری او در راستای عمل به آموزههای دین که کرامت انسان بما هو انسان را فریاد میزنند موجود است، و معتقد بود هنوز راه و جای کار وجود دارد.
گرچه برخی از دوستان و مخالفان، انگ مبدع ولایت فقیه مطلقه را بر اندیشه وی میزنند، اما با مراجعه به سیره و تحول و تطور فکری و عملی او حتی در دهه ۶۰ و دوران کاریزمای آیتالله خمینی و با وجود علاقه به استادش تا پایان عمر، ولی با نقد عریان برخی اقدامات در حوزههای مختلف قضایی، امنیتی، جنگ، اقتصاد، بیعدالتیها و ... نشان داد آنچه که پایه و اساس حکمرانی دهه ۶۰ و پس از آن بود، به هیچ وجه نمیپذیرفت و در دایره حاکمیت دینی دمکراتیک تصور نمیکرد.
آیتالله منتظری با این سیره و روش، اما نمیبایست تنها در زمینه سیاسی از دایره قدرت حذف شود، بلکه با تمهیدات و پروپاگاندای جناح چپ سنتی حتی باید در عرصه علم و دانش فقه و اصول و فلسفه و کلام نیز ترور شود.
ترور مطهری در ۵۸ و ترور منتظری در ۶۸ تنها در یک فاصله ده ساله به وقوع پیوست؛ یکی با ترور شخص و دیگری با ترور شخصیت!
خیانتی با ترور مطهری توسط گروه فرقان در ۵۸ رخ داد؛ و خیانتی که جناح چپ سنتی در ۶۸ انجام داد، سالها تبعات نامیمون خود را در پی دارد. زیرا با ترور شخص مطهری و سپس حذف و ترور شخصیت منتظری، عرصه خالی به دست فرصت طلبانی افتاد که در لایه لایههای زیرین و رویین رشد کردند. آنانی که سالها سر در لاک تربیت نیرو داشته و با سر بر زمین گذاشتن آیتالله خمینی نفوذ علنیتر خود را آغاز کردند و تفکرات متحجرانه آنان در خدمت قدرت قرار گرفت، تا جایی که امروزه با نام «پایداری» چنان چسبندگی پایدار به پستان قدرت و مکیدن آن دارد که حتی بعید است قدرت برتر و وام دار آنان توان کندن آن را از جای جای زیر ساختهای سخت افزاری و نرم افزاری حاکمیت داشته باشد.
(۱۲ اردیبهشت ۴۰۳)
@lotfi_mojtaba
اهمیت تغافل!
انسانها در طول زمان و در پهنه کره خاکی، انواع و اقسام تعارضها و تمایزهای مختلف با یکدیگر دارند؛ در چه؟ هم جسم، و روحیات و خلقیات به گونه عام. با این حال بشر به طور طبیعی گرایش به زندگانی جمعی دارد. این گرایش در نوع حیوانات نیز نهادینه شده است آنان نیز به گونه گلهای میچرند و کوچ میکنند، به گونه جمعی پرواز میکنند، و برای چریدن و تمایلات جنسی خود و اطرافیان خود حدی و مرزی مشخص میکنند.
در نتیجه نیاز انسان به زندگی جمعی، امری فطری و مطابق با طبیعت است مخالفت با امر فطری و طبیعی در فلسفه به امر قَسری تعبیر میشود. امر غیرطبیعی و قَسری قابل دوام نیست گرچه چند صباحی موجود باشد. از زاویه دیگر با تعارضات و موانع چه باید کرد؟ برای رسیدن به این امر طبیعی، موانعی وجود دارد که جامعهشناسان لیستی از موانع شخصی و اجتماعی و علل و عوامل ایجاد و رشد آنها در جوامع را به گونه گسترده فاکتور میکنند.
در عوض یکی از مهمترین عوامل مثبت برای زیست جامعوی و در کنار هم بودن، چه در بُعد شخصی و جمعی، تغافل، مدارا و یا خود را به نشنیدن یا کوچه دیگر زدن است. دو کلمه در این باره:
در حوزه شخصی مبرهن است که آدمهای دیگر همگی موافق من نیستند، گاه حتی پا را فراتر گذاشته وارد عرصه خصومت کلامی میشوند: غیبت میکنند، تهمت میزنند، مرا تفسیر و تحلیل نادرست میکنند و انواع برخوردهای منفی دیگر که نوعا اگر کسی بشنود یا بخواند زمین به آسمان نمیآید و کن فیکون نمیشود. اینجا هیچ لزومی بر شنیدن یا دقت کردن، کش دادن و توجه وجود ندارد. در مقابل، انسانی را فرض کنید که در این زمینه به دنبال کشف و شهود گفتههای دیگران در باره خودش باشد، زندگی بر وی تنگ و تار شده، مروادات وی با دیگرانی که به آنها محتاج است دستخوش کینه و حقد و دیگر رذائل نفسانی میشود و آسیبهای بیشمار!
در حوزه عمومی مخاطب این موضوع حاکم است. حاکمان و مدیرانی که با انواع و اقسام شگردها به دنبال شنود و کشف سخنان و نظرات مردم و زیردستان هستند، هماره شبی نیست که خواب آشفته نبینند، و بسیاری از تصمیمهای آشفته و نابخردانه برای سرکوب، از اینجا و بیخوابیها! نیز سرچشمه میگیرد. اشتباه نشود گاه شنیدن حرفهای مردم مخالف و زیردستان برای نظرسنجی و بدست آوردن میزان محبوبیت حاکم است که در پی آن در کارآمدی مثبت بیفزاید و در نوع منفی آن تجدید نظر کند. نقطه عطف سخن ما این است که حکومت حتی در مواردی که خطایی از مردم جامعه را در باره خود و اطرافیان و کارگزارانش کشف نمود، به عفو و گذشت و تغافل روی آورد مگر اینکه در عفو و گذشت، حقی از حقوق سایرین و مردم ضایع گردد که تبیین مفهومی و مصداق آن مجالی واسع میطلبد و حکومت نمیتواند خود هم مفسر باشد و خود مجری!
با این دو جمله، این چند سطر را از این جهت و برای مقدمه سخن گرانسنگ امام صادق(ع) نوشتم که فرمود:
"صَلاحُ حالِ التَّعايُشِ وَالتَّعاشُرِ مِلْ ءُ مِكْيالٍ ثُلْثـاهُ فِطْنَةٌ وَثُلْثـُهُ تَغـافُلٌ."
اصلاح زندگانى فردى و معاشرت اجتماعى پيمانه پُرى است كه دو سومش زيركى و يك سـومش تغافل (چشم پـوشى، خود را به نشنیدن و غفلت زدن) است. (تحف العقول، ص ۳۷۶)
برخی از ما، آدمهای مدیر و مدبری هستیم و کاربلد اما وقتی که از این ثلث تغافل برخوردار نیستیم، ثمره حرکتمان قَسری و خلاف طبیعت میشود و آسیب عدم تغافل به دو سوم دیگر(درایت، مدیریت و زرنگی) سرایت میکند و همه رشتههای ما را پنبه میکند.
(۱۵ اردیبهشت ۴۰۳)
@lotfi_mojtaba
انسانها در طول زمان و در پهنه کره خاکی، انواع و اقسام تعارضها و تمایزهای مختلف با یکدیگر دارند؛ در چه؟ هم جسم، و روحیات و خلقیات به گونه عام. با این حال بشر به طور طبیعی گرایش به زندگانی جمعی دارد. این گرایش در نوع حیوانات نیز نهادینه شده است آنان نیز به گونه گلهای میچرند و کوچ میکنند، به گونه جمعی پرواز میکنند، و برای چریدن و تمایلات جنسی خود و اطرافیان خود حدی و مرزی مشخص میکنند.
در نتیجه نیاز انسان به زندگی جمعی، امری فطری و مطابق با طبیعت است مخالفت با امر فطری و طبیعی در فلسفه به امر قَسری تعبیر میشود. امر غیرطبیعی و قَسری قابل دوام نیست گرچه چند صباحی موجود باشد. از زاویه دیگر با تعارضات و موانع چه باید کرد؟ برای رسیدن به این امر طبیعی، موانعی وجود دارد که جامعهشناسان لیستی از موانع شخصی و اجتماعی و علل و عوامل ایجاد و رشد آنها در جوامع را به گونه گسترده فاکتور میکنند.
در عوض یکی از مهمترین عوامل مثبت برای زیست جامعوی و در کنار هم بودن، چه در بُعد شخصی و جمعی، تغافل، مدارا و یا خود را به نشنیدن یا کوچه دیگر زدن است. دو کلمه در این باره:
در حوزه شخصی مبرهن است که آدمهای دیگر همگی موافق من نیستند، گاه حتی پا را فراتر گذاشته وارد عرصه خصومت کلامی میشوند: غیبت میکنند، تهمت میزنند، مرا تفسیر و تحلیل نادرست میکنند و انواع برخوردهای منفی دیگر که نوعا اگر کسی بشنود یا بخواند زمین به آسمان نمیآید و کن فیکون نمیشود. اینجا هیچ لزومی بر شنیدن یا دقت کردن، کش دادن و توجه وجود ندارد. در مقابل، انسانی را فرض کنید که در این زمینه به دنبال کشف و شهود گفتههای دیگران در باره خودش باشد، زندگی بر وی تنگ و تار شده، مروادات وی با دیگرانی که به آنها محتاج است دستخوش کینه و حقد و دیگر رذائل نفسانی میشود و آسیبهای بیشمار!
در حوزه عمومی مخاطب این موضوع حاکم است. حاکمان و مدیرانی که با انواع و اقسام شگردها به دنبال شنود و کشف سخنان و نظرات مردم و زیردستان هستند، هماره شبی نیست که خواب آشفته نبینند، و بسیاری از تصمیمهای آشفته و نابخردانه برای سرکوب، از اینجا و بیخوابیها! نیز سرچشمه میگیرد. اشتباه نشود گاه شنیدن حرفهای مردم مخالف و زیردستان برای نظرسنجی و بدست آوردن میزان محبوبیت حاکم است که در پی آن در کارآمدی مثبت بیفزاید و در نوع منفی آن تجدید نظر کند. نقطه عطف سخن ما این است که حکومت حتی در مواردی که خطایی از مردم جامعه را در باره خود و اطرافیان و کارگزارانش کشف نمود، به عفو و گذشت و تغافل روی آورد مگر اینکه در عفو و گذشت، حقی از حقوق سایرین و مردم ضایع گردد که تبیین مفهومی و مصداق آن مجالی واسع میطلبد و حکومت نمیتواند خود هم مفسر باشد و خود مجری!
با این دو جمله، این چند سطر را از این جهت و برای مقدمه سخن گرانسنگ امام صادق(ع) نوشتم که فرمود:
"صَلاحُ حالِ التَّعايُشِ وَالتَّعاشُرِ مِلْ ءُ مِكْيالٍ ثُلْثـاهُ فِطْنَةٌ وَثُلْثـُهُ تَغـافُلٌ."
اصلاح زندگانى فردى و معاشرت اجتماعى پيمانه پُرى است كه دو سومش زيركى و يك سـومش تغافل (چشم پـوشى، خود را به نشنیدن و غفلت زدن) است. (تحف العقول، ص ۳۷۶)
برخی از ما، آدمهای مدیر و مدبری هستیم و کاربلد اما وقتی که از این ثلث تغافل برخوردار نیستیم، ثمره حرکتمان قَسری و خلاف طبیعت میشود و آسیب عدم تغافل به دو سوم دیگر(درایت، مدیریت و زرنگی) سرایت میکند و همه رشتههای ما را پنبه میکند.
(۱۵ اردیبهشت ۴۰۳)
@lotfi_mojtaba