مهر را مخفی مکن انصاف نیست
روح و جانی عاری از عداوت داشتن؛ کینه کسی را در دل نکاشتن، بزرگترین توفیقی است که یک انسان میتواند به دست آورد و زیباترین زیبایی و گستردهترین آسایش نیز از همین توفیق حاصل میشود.
جای بسیار شگفتی است که چرا برخی در مهرورزی گاهی دودل تشریف دارند و قدر مهربانی چندان نمیدانند! آیا نمیدانند که محبت به دیگران پیش و بیش از دیگران به خود انسان میرسد و به خویشتن خویش یاری میرساند ؟
باری بایسته است سعی کنیم که در مهربانی شکی به دل راه ندهیم و از این بخلورزی که گاهی به خویشتن خویش داریم با تمام توان دوری جوییم بلکه بدانیم که پیوسته باید به خود گفت :
مهر را مخفی مکن انصاف نیست
مهربانی هرچه شد اسراف نیست.
م. صحتیسردرودی
🌺@m_sehati🌺
روح و جانی عاری از عداوت داشتن؛ کینه کسی را در دل نکاشتن، بزرگترین توفیقی است که یک انسان میتواند به دست آورد و زیباترین زیبایی و گستردهترین آسایش نیز از همین توفیق حاصل میشود.
جای بسیار شگفتی است که چرا برخی در مهرورزی گاهی دودل تشریف دارند و قدر مهربانی چندان نمیدانند! آیا نمیدانند که محبت به دیگران پیش و بیش از دیگران به خود انسان میرسد و به خویشتن خویش یاری میرساند ؟
باری بایسته است سعی کنیم که در مهربانی شکی به دل راه ندهیم و از این بخلورزی که گاهی به خویشتن خویش داریم با تمام توان دوری جوییم بلکه بدانیم که پیوسته باید به خود گفت :
مهر را مخفی مکن انصاف نیست
مهربانی هرچه شد اسراف نیست.
م. صحتیسردرودی
🌺@m_sehati🌺
جانمان در گروِ جستجو، آیینمان گفتگوست.
انسان در ذاتِ خویش، کنجکاو و جستجوگر است همه اش از همان بدوِ تولّدش می خواهد بجوید و بیابد و بفهمد تا ببالد و بپوید و بپاید بلکه باز بیشتر بجوید و بپوید.
و در این مسیرِ سبز و کمال پیوسته تشنه است که مدام جرعه ای از شراب ادب و محبت به سر کشد تا به راحتی و زیبایی همیشه همگان به خصوص مخالفان و رقیبانش را با رفاقت درک کند و برای همین مهمّ است که انسان تا زمانی که انسان است هرگز نمی خواهد گفتگو را ترک کند و از مهربانی درماند که نکند به قعرِ دوزخِ دشمنی یا قهر در غلتد.
فقط کسانی گفتگو را به هم می زنند یا از مذاکره ی مدام و مستدام می ترسند که احتمال می رود سرمست از ریاست و اعتماد به نفسِ کاذب، به نوعی از انسانیت و خویشتن خویش دور شده اند تا آنجا که ممکن است گفته شود مسخ شده اند و به ضدِّ ذات و سرشتِ نخستینشان بدل گشته اند.
قصه آن وقت غرابت بیشتری می یابد و مصیبت بزرگتری می شود که مخالفانِ مذاکره خود را به بهانه های واهی به اسلام و قرآن می بندند و خود را مسلمان هم می خوانند.‼️
ای کاش به جای این همه خودخوانی آنچنانی یک بار هم از سر عقل آزاد و مستقل کتابِ هستی را که خواندنیِ بنامی است – نه با غرور و قهر – که با شعور و مهر می خواندند تا می دیدند که قرآن کریم نزدیک به 1730 بار فقط با واژه قول به گفتگو و مذاکره بها داده و مسلمانان را به درک دیگران فراخوانده است(ر.ک: معجم الفاط القرآن الکریم2 / 402 - 420)نشر ناصرخسرو،چ2) حال بگذریم از این مهمّ که قرآن در اصل آیات و امثال و گفتارش را «ذِکر/ یعنی یاد و یادآور» نامیده و پیام آورانش را «یادآورنده» و انسانها را به یادآوری همدیگر- یعنی مذاکره ی مدام - خوانده است.
خلاصه چه به کتاب هستی و انسانیت، چه به کتاب خواندنی و گفتگو- یعنی قرآن – بنگریم به این نتیجه خواهیم رسید تا به خود گوییم:
تو اگر حرف حق و حسابی داری پس هرگز نباید از گفتگو خسته شویی یا به بهانه ای سر بر تابی.
آخر مگر منکرِ ذاتِ انسانی؟ یا در عینِ ادّعای مسلمانی،کافرِ کتاب خدا قرآنی، یا خدای ناکرده چنان سرمست ریاستی که دیگر چیزی نمی دانی ؟!
پناه بر خدای خوبی ها و آفریدگارِ آشتی ها.
محمد صحتی سردرودی
🌺@m_sehati🌺
انسان در ذاتِ خویش، کنجکاو و جستجوگر است همه اش از همان بدوِ تولّدش می خواهد بجوید و بیابد و بفهمد تا ببالد و بپوید و بپاید بلکه باز بیشتر بجوید و بپوید.
و در این مسیرِ سبز و کمال پیوسته تشنه است که مدام جرعه ای از شراب ادب و محبت به سر کشد تا به راحتی و زیبایی همیشه همگان به خصوص مخالفان و رقیبانش را با رفاقت درک کند و برای همین مهمّ است که انسان تا زمانی که انسان است هرگز نمی خواهد گفتگو را ترک کند و از مهربانی درماند که نکند به قعرِ دوزخِ دشمنی یا قهر در غلتد.
فقط کسانی گفتگو را به هم می زنند یا از مذاکره ی مدام و مستدام می ترسند که احتمال می رود سرمست از ریاست و اعتماد به نفسِ کاذب، به نوعی از انسانیت و خویشتن خویش دور شده اند تا آنجا که ممکن است گفته شود مسخ شده اند و به ضدِّ ذات و سرشتِ نخستینشان بدل گشته اند.
قصه آن وقت غرابت بیشتری می یابد و مصیبت بزرگتری می شود که مخالفانِ مذاکره خود را به بهانه های واهی به اسلام و قرآن می بندند و خود را مسلمان هم می خوانند.‼️
ای کاش به جای این همه خودخوانی آنچنانی یک بار هم از سر عقل آزاد و مستقل کتابِ هستی را که خواندنیِ بنامی است – نه با غرور و قهر – که با شعور و مهر می خواندند تا می دیدند که قرآن کریم نزدیک به 1730 بار فقط با واژه قول به گفتگو و مذاکره بها داده و مسلمانان را به درک دیگران فراخوانده است(ر.ک: معجم الفاط القرآن الکریم2 / 402 - 420)نشر ناصرخسرو،چ2) حال بگذریم از این مهمّ که قرآن در اصل آیات و امثال و گفتارش را «ذِکر/ یعنی یاد و یادآور» نامیده و پیام آورانش را «یادآورنده» و انسانها را به یادآوری همدیگر- یعنی مذاکره ی مدام - خوانده است.
خلاصه چه به کتاب هستی و انسانیت، چه به کتاب خواندنی و گفتگو- یعنی قرآن – بنگریم به این نتیجه خواهیم رسید تا به خود گوییم:
تو اگر حرف حق و حسابی داری پس هرگز نباید از گفتگو خسته شویی یا به بهانه ای سر بر تابی.
آخر مگر منکرِ ذاتِ انسانی؟ یا در عینِ ادّعای مسلمانی،کافرِ کتاب خدا قرآنی، یا خدای ناکرده چنان سرمست ریاستی که دیگر چیزی نمی دانی ؟!
پناه بر خدای خوبی ها و آفریدگارِ آشتی ها.
محمد صحتی سردرودی
🌺@m_sehati🌺
🔺اگر روزی هزار زنا بشود گناهش کمتر از آن است که خون یک نفر بیگناه ریخته شود.
[بعد از انقلاب] من از امام خمینی سؤال کردم که راجع به بعضی از مسائل [قضائی] می توانم سراغ آیة الله سید احمد خوانساری رفته و از ایشان سؤال کنم؟ فرمودند: ایرادی ندارد، اتفاقاً نظرات ایشان به فکر تو نزدیکتر است!!
وقتی من رفتم خدمت آقای خوانساری فرمودند: اگر روزی هزار زنا بشود گناهش کمتر از آن است که خون یک نفر بیگناه ریخته شود.
اخلاق و مبارزه خاطرات سید مهدی طباطبائی ج 1 ص 111.
🏴@m_sehati🏴
[بعد از انقلاب] من از امام خمینی سؤال کردم که راجع به بعضی از مسائل [قضائی] می توانم سراغ آیة الله سید احمد خوانساری رفته و از ایشان سؤال کنم؟ فرمودند: ایرادی ندارد، اتفاقاً نظرات ایشان به فکر تو نزدیکتر است!!
وقتی من رفتم خدمت آقای خوانساری فرمودند: اگر روزی هزار زنا بشود گناهش کمتر از آن است که خون یک نفر بیگناه ریخته شود.
اخلاق و مبارزه خاطرات سید مهدی طباطبائی ج 1 ص 111.
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
موروثی سازیِ حکومت و رهبری در تعارض با قرآن است
تبارسالاری و موروثی سازی نه فقط در پیشوایی سیاسی بلکه حتّی در پیشوایی دینی نیز در تضاد و تعارضِ آشکار با نصّ صریحِ قرآن است. برای نمونه آیۀ ذیل را بخوانیم که می گوید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ/ و چون ابراهيم را پروردگارش با کلماتی بیآزمود و او آنها را به سرانجام رسانید [خدا] گفت: من تو را برای مردم پیشوا قرار میدهم.[ابراهیم] گفت: از فرزندان و دودمانم هم [قرار بده]! [خدا] گفت: عهدِ من(یعنی امامت و پیشوایی) به ستمگران نمیرسد.»(بقره/ 124). از ظرایفِ آیه بگذریم مثلِ آنچه نمیگوید: (علی الناس إِمَامًا / پیشوایی بر مردم) تا استیلا و تسلّط از آن برداشت شود و حمل به حکومت گردد بلکه میگوید:« لِلنَّاسِ إِمَامًا/ پیشوایی برای مردم». از همه مهمّتر آن است که در پاسخ به درخواستِ ابراهیم که گفت: خدایا از فرزندان و نوادگانِ من نیز امام و رهبری برای مردم قرار ده! خدا به صراحت میگوید: نه.=« قَالَ لاَ » و علّتِ این نفی را چنین بیان میکند که امامت و رهبری به ستمگران نمیرسد>« قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ». یعنی در قاموسِ قرآن جایی برای تبارسالاری و موروثی سازیِ پیشوایی دینی نیست چه رسد به پیشوایی سیاسی.
به عبارتِ دیگر معیار در انتخابِ امام و پیشوا نه از آل ابراهیم بودن و پیامبرزاده و امامزادگی است که اگر معیار همین بود آن وقت باید همۀ فرزندان یعقوب و یازده برادرِ یوسف هم امام می شدند که همه از اسحاق پسر ابراهیم و به اصطلاح رایج از «آل ابراهیم» بودند ولی می دانیم که آنها هرگز امام و پیشوای دینی نشدند چه رسد به پیشوای سیاسی و اجتماعی که در آن بر خلافِ عقیدۀ خوارج که میگفتند حکومت فقط حق خداست>« لا حکم الّا لله » در حقیقت و به قولِ مولا علی(ع) حقِ مردم است که گفت: « لابدَّ لِلنَّاسِ إِمَامًا / مردم را پیشوایی بایسته است»(ر.ک: نهج البلاغه). خلاصه از نصّ صریحِ قرآن به وضوح تمام پرپیداست که امامت و رهبری به هر کس هم برسد هرگز به ستمگر یا پسرِ ستمگری نمیرسد و ستمگر حتی حق کاندیداتوری هم ندارد=« قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» و چه ستمی بزرگتر و بدتر از این می تواند باشد که پدری مانند معاویه بخواهد پسرش را با هر ترفندی شده به مردم به عنوان رهبر تحمیل کند؟!
محمّد صحّتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
تبارسالاری و موروثی سازی نه فقط در پیشوایی سیاسی بلکه حتّی در پیشوایی دینی نیز در تضاد و تعارضِ آشکار با نصّ صریحِ قرآن است. برای نمونه آیۀ ذیل را بخوانیم که می گوید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ/ و چون ابراهيم را پروردگارش با کلماتی بیآزمود و او آنها را به سرانجام رسانید [خدا] گفت: من تو را برای مردم پیشوا قرار میدهم.[ابراهیم] گفت: از فرزندان و دودمانم هم [قرار بده]! [خدا] گفت: عهدِ من(یعنی امامت و پیشوایی) به ستمگران نمیرسد.»(بقره/ 124). از ظرایفِ آیه بگذریم مثلِ آنچه نمیگوید: (علی الناس إِمَامًا / پیشوایی بر مردم) تا استیلا و تسلّط از آن برداشت شود و حمل به حکومت گردد بلکه میگوید:« لِلنَّاسِ إِمَامًا/ پیشوایی برای مردم». از همه مهمّتر آن است که در پاسخ به درخواستِ ابراهیم که گفت: خدایا از فرزندان و نوادگانِ من نیز امام و رهبری برای مردم قرار ده! خدا به صراحت میگوید: نه.=« قَالَ لاَ » و علّتِ این نفی را چنین بیان میکند که امامت و رهبری به ستمگران نمیرسد>« قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ». یعنی در قاموسِ قرآن جایی برای تبارسالاری و موروثی سازیِ پیشوایی دینی نیست چه رسد به پیشوایی سیاسی.
به عبارتِ دیگر معیار در انتخابِ امام و پیشوا نه از آل ابراهیم بودن و پیامبرزاده و امامزادگی است که اگر معیار همین بود آن وقت باید همۀ فرزندان یعقوب و یازده برادرِ یوسف هم امام می شدند که همه از اسحاق پسر ابراهیم و به اصطلاح رایج از «آل ابراهیم» بودند ولی می دانیم که آنها هرگز امام و پیشوای دینی نشدند چه رسد به پیشوای سیاسی و اجتماعی که در آن بر خلافِ عقیدۀ خوارج که میگفتند حکومت فقط حق خداست>« لا حکم الّا لله » در حقیقت و به قولِ مولا علی(ع) حقِ مردم است که گفت: « لابدَّ لِلنَّاسِ إِمَامًا / مردم را پیشوایی بایسته است»(ر.ک: نهج البلاغه). خلاصه از نصّ صریحِ قرآن به وضوح تمام پرپیداست که امامت و رهبری به هر کس هم برسد هرگز به ستمگر یا پسرِ ستمگری نمیرسد و ستمگر حتی حق کاندیداتوری هم ندارد=« قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» و چه ستمی بزرگتر و بدتر از این می تواند باشد که پدری مانند معاویه بخواهد پسرش را با هر ترفندی شده به مردم به عنوان رهبر تحمیل کند؟!
محمّد صحّتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
🔴اعتراض علیه ظلم وبیعدالتی یا گرفتن یقه چند دختر بیحجاب؟
⬅️آن «امر به معروف و نهی از منکر»ای که امام حسین(ع) ، میفرمایند که «ما قیام کردیم برای اصلاح جامعه اسلامی، و اقامه امر به معروف و نهی از منکر»، مقصود چسبیدن به یقه چهار تا محروم و بدبخت، یا چهار تا جوان بیپناه، یا چند تا دختر بدحجاب نیست، بلکه حرکت امر به معروف و نهی از منکر، در صورت اصلی خود، قیام در برابر ظلم و ستم است، و خروش برداشتن در برابر سران حاکم و سروران اقتصادی و دیکتاتورهای مال( که جامعه ما امروز در چنگ ایشان گرفتار است!) و در برابر هر حاکمیتی که مجری عدالت نباشد!
📖محمدرضا حکیمی/ عاشورا و عدالت/ صفحه۳۲
@allamehhakimi
🌺@m_sehati🌺
⬅️آن «امر به معروف و نهی از منکر»ای که امام حسین(ع) ، میفرمایند که «ما قیام کردیم برای اصلاح جامعه اسلامی، و اقامه امر به معروف و نهی از منکر»، مقصود چسبیدن به یقه چهار تا محروم و بدبخت، یا چهار تا جوان بیپناه، یا چند تا دختر بدحجاب نیست، بلکه حرکت امر به معروف و نهی از منکر، در صورت اصلی خود، قیام در برابر ظلم و ستم است، و خروش برداشتن در برابر سران حاکم و سروران اقتصادی و دیکتاتورهای مال( که جامعه ما امروز در چنگ ایشان گرفتار است!) و در برابر هر حاکمیتی که مجری عدالت نباشد!
📖محمدرضا حکیمی/ عاشورا و عدالت/ صفحه۳۲
@allamehhakimi
🌺@m_sehati🌺