Telegram Web Link
یک‌شب صلح و آشتی بهتر است از هزار ماه جهاد و حکومت

سخن بالا از سوره‌ی قدر فهمیده می‌شود. نخست ترجمه‌ی سوره را بخوانیم:
« به نامِ خدای مهرآیین و بسیار مهربان،
ما آن را در شبِ قدر فرو فرستادیم،
تو چه می‌دانی که شبِ قدر چیست،
شب قدر از هزار ماه بهتر است،
فرشتگان و روح با رخصتِ پروردگارشان برای هر کاری در آن شب فرود می‌آیند،
آن شب همه‌اش تا سپیده‌دم صلح است.»
حال فارغ از قول مشهور، ما باشیم و این سوره، ممکن است باکمی دقّت به نتایجِ جالب و مفیدی برسیم:
✍️1. آیه‌ی کریمه‌ای که با تأکیدِ بسیار از رحمانیت و مهربانیِ خدا سخن می‌گوید( یعنی بسم‌الله الرحمن الرحیم) در شبِ قدر نازل‌شده است زیرا که پیش از ضمیرِ «ه» در «انزلناه» سخن دیگری نیست پس قدرِ متیقن همین است که بسم‌الله الرحمن الرحیم در شبِ قدر نازل‌شده است و این معنا(یعنی تأکیدِ مکرر بر رحمانیت) دقیقاً با آیه‌ی«سلام هی/ صلح است آن شب» بیشتر همخوانی دارد.
✍️2 . بیشتر از آن تأکیدی است که این سوره‌ی مبارکه از اول تا آخر بر جایگاهِ ویژه‌ی شبِ قدر دارد تا آنجا که خطاب به پیامبر می‌گوید: تو چه می‌دانی که شبِ قدر چیست؟!یعنی جا دارد پس‌ازاین بیشتر در شناخت آن ساعی و کوشا باشی!
✍️3 . ازآنجایی‌که یکی از معانی واژه‌ی روح در قرآن رحمت است باز می‌توان گفت که فرودِ فرشتگانِ رحمت و رحمتِ خاصِ خدا (الروح) همه حاکی از اهمیتِ بی‌نظیر شب قدر است.
✍️4 . دیگر این‌که هر کاری هرچند بزرگ «کلّ امر» با مهربانی و سلام، نازل(در دسترس) و حاصل می‌شود و هر یک جایگاهِ درستِ خود را می‌یابد.
✍️5 . درنهایت هم با وضوحِ کامل و رسا می‌گوید:
صلح و آشتی است که شب قدر است؛ حتی سپیده‌دم شبِ قدر هم آشتی و صلح است. یعنی همه‌ی شب قدر؛ یا شب قدر همه‌اش تا سپیده‌ی سحر، صلح و آشتی‌جویی است. گویی در سایه‌ی صلح است که صبح و سپیده‌ی سحر هم معنای زیبای خود را می‌یابد.
پرپیداست که ضمیرِ هی در«سلام هی» مثل ضمیر ها در فیها بر «لیلة القدر» برمی‌گردد چراکه مؤنث بودنِ ملائکه را قرآن خود درجایی با عتاب و خطاب منتفی دانسته است پس در متنِ سوره برای این ضمیرِ مؤنث جز لیلة القدر(یعنی شبِ قدر) مرجعی نمی‌توان یافت. واژه‌ی سلام هم دو معنا بیشتر ندارد یا به معنای صلح یا به معنای سلامتی است که این دومی هم در سایه‌ی اولی ممکن است. پس وقتی گفته می‌شود: «سلام هی» یعنی شبِ قدر با آن عظمت و اهمیتش صلح است یا به عبارت دقیق‌تر صلح است آن شب قدری که از هزار ماه بهتر است. و زمانی سلام معنایش سلامتی شد و در صلح خلاصه گشت نقطه‌ی مقابلش می‌شود جنگ و ستیز و مبارزه، پس درنتیجه می‌توان گفت که سخنِ اساسی در سوره‌ی قدر همین است که گفته می‌شود:
یک‌شب صلح و آشتی بهتر است از هزار ماه جنگ و ستیز.
و ازآنجایی‌که جنگ و مبارزه نیز بیشتر برای کسبِ قدرت و حکومت است و نیز با عنایت به روایات می‌توان گفت: یعنی یک‌شب صلح و آشتی برتر و بهتر است از هزار ماه حکومت. و همین معنا در تفسیر سوره‌ی قدر از زبان ائمّۀ ع نقل‌شده است که شب قدر از هزار ماه حکومت فلان طایفه بهتر است.
البته این معنا برای شبِ قدر افزون بر متنِ خود سوره با عنایت به زمانِ نزولِ سوره‌ی قدر هم تأیید می‌شود که پس از صلح حدیبیه تا فتحِ مکه را که آن فتح هم با صلح و سلامتی؛ بدون هرگونه خونریزی تحقق یافت دربرمی گیرد که زمانِ نزولش بوده است.
آری شبِ قدری که آن‌همه فضیلت و مزیت دارد شبِ آشتی و صلح است پس سعی کنیم با صلح‌طلبی و آشتی‌جویی همه‌ی فرصت‌های زندگی را چنان زنده و زیبا سازیم که یک‌شبش از هزار ماه برتر و زیباتر و سودمندتر باشد و این مهم امکان دارد به شرطی که میدان را با غفلت از مذهب جعفری و به تقلید از زیدیه در فرهنگمان به صلح و مهرمان، حاکم و مسلط نسازند.
کاش نامسئولان تا دیر نشده است این مهم را از سوری کریمه‌ی قدر درک کنند. بیایند نخست با ملّت و سپس با جهان و دیگران آشتی کنند و بروند وگرنه حکومتِ این دنیا هزار ماه هم باشد بالاخره به سر می‌رسد و محو می‌شود و تمام.
محمد صحتی‌سردرودی

🌹@m_sehati🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از منظومۀ مناجات
(بخش یازدهم با تلخیص ویراست تازه)

یارا نمکی به نغمه‌پردازان هم
یا سوزوگدازی به غزل سازان هم

تا از سرِ درد و بی‌ریا داد زنند
با نایِ وفا و مهر، فریاد زنند

یارا ادبی هم به ادیبانِ نجیب
تا کم بنویسند به الفاظ عجیب

آنان‌که به برج عاجِ خود لم‌داده
گویند: خدا فقط به ما دم داده!

آنان‌که به‌پای هر ستم سر سودند
تا خلق به خاقانیِ خود فرسودند

والله که هر کلمه جهانی دارد
الحق که هنر نیز دهانی دارد

غنچه به سفارش خزان وا نشود
ناراسته آیتی پر آوا نشود

ای‌کاش که مادحان این استبداد
وجدان به وجودشان کنند استرداد

آنان‌که همیشه «بیدل» و با دودند
نه درد نه دم که دم‌به‌دم مردودند

دل‌خوش که «معلّم» و «عزیزی» دارند
غافل که نه تشخیص و تمیزی دارند

مدّاحیِ زور را هنر می‌دانند
نه شعر که وردِ خرچران می¬خوانند

یارا ادبی که درد مردم داند
نه مصطلحاتی که به قم گم ماند

ما را ادبی با ادبی بیشترک
ناباد خورد آینه‌ای ذرّه ترک...

م. صحتی‌سردرودی

🌹@m_sehati🌹
🔸روزنه‌های فقهی به دنیای جدید

بازنشر به‌مناسبت سی و هشتمین سالگرد درگذشت آیت‌الله‌ سید محمدکاظم شریعتمداری (۱۳۶۵-۱۲۸۳ش)


🔹کتاب «القضاء فی الإسلام» حاکی از توجه آیت‌الله شریعتمداری به فهم عرفی روایات به مثابه مؤلفه‌ای مهم و مورد توجه فقهای تراز اول حوزه قم معاصر است؛ در حالی که ایشان به کاربست مسائل اصولی در استظهارات و تتبع و نقد دقیق کلمات فقیهان التفات شایانی دارد.
🔹اقامه نظام از امور اجتماعی است؛ لذا عمل هیچ‌کس بدون تکیه به قدرت جمعی معنا نمی‌یابد و انجام وظیفه اجتماعی بر کسی واجب عینی است که متصدی قدرت و حکومت باشد. اگر فرض کنیم اقامه نظام الزاماً بر قضاء شرعی استوار است، بر متصدی حکومت واجب است که قضات را به اندازه مورد نیاز تعیین کند که دیگر واجب کفایی آن هم بر افراد شایسته برای قضاوت نیست. همچنین باید در باب ماهیت کفایی این وجوب اذعان کرد اگر در زمان بسط ید امام(ع) یا مأذون ایشان باشد، بر منصوب امام یا مأذون ایشان تولی قضاء واجب عینی است و نه کفایی. اگر در زمان تسلط ظالمان مانند بنی‌امیه و بنی‌العباس و مانند آن‌ها باشد، باز هم اختیار با متصدیان حکومت است که اقامه نظام کنند، حتی اگر مشروع و مقبول نباشد و عملاً دیگران نمی‌توانند نظام دیگری اقامه کنند؛ بنابراین اگر امکان قضاوت برخی فقها برای گروهی از مردم در این دوران‌ها مطرح شود، صرفاً وظیفه‌ای شرعی است که مؤمن متقی به آن تن می‌دهد و هیچ تأثیری در حفظ نظام ندارد. آیت‌الله شریعتمداری در اینجا به نکته‌ای تاریخی توجه می‌دهد که می‌توان در مورد برخی دیگر از فتاوی فقیهان با تأکید بر ضوابط به آن توجه کرد و آن اینکه مقصود دقیق از کلمات فقهایی که وجوب کفایی برای قضاء شرعی قائل بودند را می‌بایست با نظر به این نکته تحلیل کرد که این فقها در دوران استقرار عباسیان تا اواسط قرن هفتم می‌زیستند و لذا مسائلی از قبیل ولایت جائر و فتوای حرمت تولی از قبل جائر را متناسب با شرایط آن زمان بررسی کرده‌اند.
🔹ایشان درباره فقره «فإذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه فإنما استخف بحکم الله» در مقبوله عمر بن حنظله به بحث اصولی تعیین مختار در وجه حجیت امارات در جهت حل نسبت حکم الهی و فتوای مجتهد پرداخته و اعتقاد دارد این ادعا به شدت ممنوع است که مؤدای ظن مجتهد همان حکم‌الله باشد. عباراتی چون «إن ظنیة الطریق لا ینافی قطعیة الحکم» و مانند آن مبتنی بر قول به موضوعیت و سببیت در امارات است که به‌غایت ضعیف است.
🔹ایشان در باب معنای «حاکم» در مقبوله عمر بن حنظله و مباحثی راجع به اصطلاح «مجتهد» و تفاوت آن با لفظ «راوی» تصریح می‌کند اجتهادی که در دوران غیبت پدید آمد در زمان ائمه(ع) متداول نبوده و رجال شیعه مجتهد به معنای مصطلح معروف نزد ما نبودند و رجوع شیعیان به راویان برای تقلید از آنان نبوده است.
🔹آیت‌الله شریعتمداری درباره مباحث مربوط به نسبت میان احکام اسلامی و دستاوردهای بشری به صورت‌های مختلفی بحث کرده است؛ برای نمونه ایشان تصریح می‌کند قضاوت نه تنها از مخترعات شارع نیست و از امور متداول بین همه ادیان و ممالک محسوب می‌شود که از دیرباز در تاریخ بشر وجود داشته است؛ بنابراین قضاوت امری عرفی است که شارع آن را امضا فرموده و البته در کنار آن احکام خاصی را مقرر داشته است. در این صورت جایی که شرع حکمی در قضا نداشته باشد به عرف مراجعه می‌شود.

📸عکس دیدار میشل فوکو (فیلسوف برجسته قرن بیستم) با آیت‌الله شریعتمداری در روزنامه ایتالیایی کوریه‌ره دلّاسرا، اواخر شهریور ۵۷ در قم

❇️متن کامل مقاله در شماره دهم مجله تقریرات منتشر شده است. این شماره را از اینجا تهیه کنید. پادکست معرفی شماره دهم را نیز از اینجا بشنوید.
@taqriraat

🌹@m_sehati🌹
کتابُ القضاء نوشتۀ آیت الله شریعتمداری به چاپ سوم رسید.
چاپ نخست به دستخطِ هنرمندانۀ مرحوم اشرفی تبریزی از روی دستنوشتِ آیت الله«قدّس سرّه الشریف»در روزهای آخر از حیاتِ محصورش به صورت بسیار محدود،میان خواص، دور از چشم اغیار و با دیدی اشکبار خوانده می شد.
چاپ دوم چند سال پیش در قطعِ رحلی، حروفچینی شده بود که باز برای برخی متخصّصان در قضاوت و حقوق،محرمانه دستیاب گشت.
چاپ سوم اینک با مقدمه ای تا حدودی مفصّل به بعضی از گوهرشناسان رخی نشان داده که تصویرش در صدرِ این نوشتارِ بسیار مختصر قابل دید است.
حال به مناسبتِ سالگردِ مرگِ مظلومانۀ ایشان سطری با اشارت از آن نقل به معنا می شود حاکی از این که آن مرجعِ مظلوم در کتاب فوق که آخرین اثرِ مکتوبشان محسوب می شود نه فقط در حکومت، حتّی در قضاوتِ فقیه در عصر غیبت هم با دلائلِ متقن و مستحکم و معقول به جدّ تشکیک و هر دو (یعنی حکومت و قضاوتِ فقیه در عصر حاضر)را مردود می داند. البته کیف و کم آن را در متن کتاب به خصوص صفحاتِ 129 تا 138 و در چاپ قبل از صفحه 69 به بعد، می توان مطالعه کرد که با تیترِ « الکلام فی نفوذ حکم المجتهد و قضائه فی زمان الغیبه» مسطور است.
@m_seha
مقدمۀ کتابُ القضاء از آثارِ مکتوبِ مرجع مظلوم آیت الله شریعتمداری قدس سرّه العالی، صفحه اول

🏴@m_sehati🏴
مقدمۀ کتابُ القضاء از آثارِ مکتوبِ مرجع مظلوم آیت الله شریعتمداری قدس سرّه العالی، صفحه دوم

🏴@m_sehati🏴
🔰قسمتی از آخرين يادداشت آيت‌ الله العظمی شریعتمداری

🔹مرحوم آیت الله شریعتمداری در ایام بستری در بیمارستان در مقدمه کتاب القضاء خود می نويسد: از چيزهایی که چون مادران جوان‌ مُرده باید بر آن گريست، اين است که پرسشهایی از من کرده و مرا بر پاسخ آن‌ها اجبار کردند و بعد از اینکه من به آن‌ها پاسخ دادم، آن را از تلويزيون پخش کردند، ولی نیمی از آنچه که مرا بر پاسخ آن اجبار کرده بودند، حذف کردند که در اثر اين ‌کار، موضوع کاملاً تحريف‌ شد؛ اين بدان مي‌مانَد که من گفته باشم: «لا الله الا الله» و آنان «لا اله» را پخش کنند و«الا الله» را پخش نکنند، و جاي شگفتي اين ‌جاست که خود قاضی نزد من اعتراف کرد که من چنين سانسورکردني را دستور داده‌ام! حال همه اين‌ها را خداوند می ‌بيند و او چه داور خوبی است.

🏴@m_sehati🏴
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دو کلام حرف حق

لازم ولی ناکافی

هرچند بسیار دیر

به هرحال ناز نفسش
دمش گرم و گرمتر
بازگشتش به سوی مردم و ملت سریع و فزون تر بادا

🌹@m_sehati🌹
باز آی

باز‌ آ باز‌ آ هر آنچه هستی باز‌ آ
گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز‌ آ
این درگهِ ما درگهِ نومیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی باز‌ آ

از ابوسعید ابوالخیر


🌹@m_sehati🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هدایت هنر است نه جنگ که جهنّمی بیش نیست

انسان عاقل و سالم تا روی کفرش بالا نیاید که دست به اسلحه نمی برد. آتش روی آتش ریختن یا خون به خون شستن که فخر و هنر نیست.
هنر آن است انسان دشمنش را نیز به سوی صلح سوق دهد تا با منطق و محبت گام به گام پیش رود:
1 . معاند را به مخالف فروکاهد.
2 . راههای توافق را به روی مخالف همیشه باز نگهدارد تا با صبوری بالاخره روزی مخالف را هم موافق گرداند.
3 . موافق را هم سعی کند که محبّ و دوست کند که مولا علی می گفت:
«هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار»
4 . هر گز کسی را بد ذات یا غیرقابلِ هدایت نپندارد زیرا که همگان را خدایی که خیر مطلق است آفریده است و از خیر مطلق جز خیر و خوبی خلق نمی شود.
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
هنگامی که پیام آورِاسلام، نخستین باورمندِ رسالتش – یعنی علی علیه السلام – را به مأموریتی می فرستاد با تأکید به او گفت که اگر یک نفر را به راه آورد برتر و بهتر از آن است که همه ی کفار و معاندین را بکُشد.
فراموش نکنیم که ما شیعه حضرت سجّادیم همو که امامتش با غروب عاشورا شروع شد اما در همه زندگانیش به عالم و آدم آموخت که کار با حفظِ آرامش و امنیت(بنگرید:صحیفه سجادیه، دعا برای مرزداران) و دعا و راز و نیاز پیش می رود نه با دعوا و جنگ(بنگرید:سراسر صحیفه سجادیه و همه سیره ی آن حضرت) که در جلبِ رحمتِ حق به همگان چنان بود که گفت:
از عرش می ستاند بر فرش می نشاند.
بیایید هشیار باشیم و از استحاله ی مذهبمان در مذاهبِ انحرافی و افراطی بهراسیم تا هویتِ جعفریِ خویش – یعنی دانشمداری و منطق محوری و اخلاق اساسی – را گم نکنیم،رجزخوانی اگر هم جایی لازم باشد کارِ نظامیان و سرهنگیان است نه دانشوران و هنرمندان و فرهنگیان چه رسد به علمای ربّانی و معلّمان اخلاق که هرگز در شأنشان نیست.
آری ما شیعه زینُ العابدینیم نه مختار ثقفی.
ما شیعه اثنی عشری و جعفری هستیم که همه عمرشان را با منطق و محبت و مکارمُ الاخلاق در هدایت مردم صرف کردند، ما شیعه امام رضاییم که معروف به «عالِمِ آل محمد ص» و بنیانگذارِ گفتگوی ادیان است.
ما نه شیعه زیدیه هستیم تا مدام به طبل جنگ بکوبیم و نه شیعه مختار تقفی و کیسانیه هستیم که انتقام و کینه توزی را فرهنگ خویش سازیم.
نخسین امام ما حضرت علی بن ابی طالب است که حتی در سخترین اوضاع و احوال هم از عفوِ قاتلش غفلت نکرد تا در وصیت به فرزندانش نوشت:
« اگر ماندم که خود صاحب اختیار خون خویشم و اگر نماندم به نماندنم بوده بازگشتم / با این حال اگر از قاتلم در گذرم این گذشتن مرا به خدا نزدیک سازد و شما را نیز کار نیکی باشد / پس در گذرید . مگر دوست نمی دارید که خدا شما را بیامرزد؟ »
نهج البلاغه / نامه ی 23 / جمله ی 4 تا 6 .

محمد صحتی سردرودی


🌹@m_sehati🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آخر و عاقبت خود را به بدمستانِ ریاستِ پوشالی نفروشیم

چاپلوسان برای حفظ دنیای پست و زشتِ مستبدان و ستمگران حاضرند دست به هر کاری بزنند. اسوه‌های انسانیت و اخلاق را که هنوز هم میان مردم در اوج معنویت و محبوبیت قرار دارند مدام فرو می‌کاهند تا قساوت و خشونت و گوشت‌تلخی خود و زمامدارانشان را موجه بنمایانند.
از طرفی در تملق و مدحِ ارباب زر و زور امروزشان غلو و افراط می‌کنند و از طرفی با تحریف تاریخ و متون مقدس در حق سرآمدِ رسولانِ عشق و آشتی( حضرت محمد مصطفی ص) و مولای درویشان و پدر یتیمان و پیشوای دادگران (حضرت علی مرتضی ع) تفریط و تقصیر می‌کنند. البته این غلو و تقصیر را هرچند کم‌رنگ در آثارِ زنده‌یاد مرتضی مطهری به‌خصوص در کتاب‌های او مثلِ جاذبه و دافعۀ علی و نهضت‌های صدساله اخیر می‌توان دید تا به جریانشناسی آن پی برد و با دوری از جوّ زدگی‌های مرسوم و حماسه‌سرایی‌های متداول به تفاوت‌ها و احیاناً تعارضات فرقه‌های شیعی رسید و امتیازهای تشیع علوی (عدل و اخلاق ) و مکتب جعفری( علم و تقوا) را از فرقه‌های ثقفی/مختاری(کینه و انتقام) و زیدیه ( خشونت و خون و خلافت) بازشناخت.
نکند به دام‌های فریبندۀ مزدبگیران ارباب زر و زور و تزویر افتاد که فرو غلتیدن از این پرتگاه به حتم آینده و آخرت انسان را تا جایی تباه می‌کند که بدتر از آن ممکن نیست. از خاتم‌النبیین(ص) حدیث هست که می‌گفت:
« شَرُّ النّاسِ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ ، وشَرٌّ مِن ذلِكَ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنيا غَيرِهِ./ یعنی: بدترينِ مردم ، كسى است كه آخرتش را به دنيايش بفروشد ، و بدتر از او ، كسى است كه آخرت خويش را براى دنياى ديگرى بفروشد.». (ر.ک: کتابُ من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 353 ح 5762؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 319 ح ۲۶۵۶ ؛ بحار الأنوار : ج 77 ص 46 ح 3 .).
حالا یکی دیروز در اسنادِ حدیثِ مکارم‌الاخلاق دست به تولیدِ تردید آلوده و اینک رسولِ خدای ارحم‌الراحمین را که به نص قرآن رحمت عالمیان است به تلخ‌گوشتی متهم و وصی به‌حق او را با اعراض یا غفلت از عبارتِ « انّه ممسوسٌ بذات الله» خشن می‌خواند چندان عجیب نیست که به قولِ گفتنی:
در سیاست که اصل، نیرنگ است
دین، دروغی که سهم آن سنگ است.
عجیب این است که عدّه‌ای سیاست زده یا غافل از روز و روزگارِ اکثریتِ مردم، پروژۀ موجه نمایی آن خطایا و تقصیرات را پیش می‌برند و خوش‌خیال‌اند. توگویی خفت و خواب هم کاری است.!

م. صحتی‌سردرودی
19 فروردین 1403



🌹@m_sehati🌹
از تحریف تا تحقیرِ پیام آورِ رحمت و محبت
(ویراست دوم)
برخی با چنگ زدن به بریده ای از یک آیه ی قرآن ، ضمن این که تندروی و سختگیری و بدخُلقی های خویش را موجه می نمایانند به تحریف معنوی قرآن و تحقیر شخصیت و خُلق و خوی آخرین پیام آور آسمانی نیز می پردازند ، به این ترتیب که با حذف صدر و ذیلِ مفصل از آیه ، عبارتی را با عنوان سخن خدا علم کرده مدام تکرار می کنند :
« پیامبر و کسانی که با او بودند در برابر کافران سختگیر و خشن و در میان خودشان مهربان بودند / ... والذین معه اشداء علی الکفار و رحماء بینهم ...» حال از این هم بگذریم که ممکن است کلمه ی « اشداء » در اینجا به معنای « اقویا » ( یعنی نیرومندان ) باشد از این مهم نمی توان گذشت که این آیه به صورت کامل _ البته نه تقطیع و تحریف آن _ معنا بلکه معانی دیگری را در بردارد و غیر از آن است که تندخویان در پی آنند ، متن آیه چنین است :
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ﴿29﴾
(یعنی محمد فرستاده ی خداست ، و آنان که با اویند در برابر کافران قویدلان و در میان خودشان مهربانانند آنان را در حالی می بینی که رکوع کنان و سجده کنان از خدا فضل و رضوان می خواهند ؛ نشانشان از اثر سجده در سیمایشان پیداست ؛ مَثَلشان در تورات و انجیل به دانه ای ماند که وقتی سر از خاک برآرد نخست نازک و ترد باشد و سپس چنان نیرومند گردد که بر ساق خود محکم و استوار بایستد تا آنجا که دهقانان را به شگفتی وادارد تا حقپوشان را به خشم آورد ، خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای نیک کرده اند آمرزش و پاداش بزرگ را وعده داده است).
حال با خواندن کامل آیه ی مذکور معانی ذیل را می توان فهمید :
1 . تنها عبارت اول آیه ( یعنی محمد فرستاده ی خداست ) در توصیف پیامبر است و اوصاف بعدی نه پیامبر بلکه کسانی را که با پیامبر بودند اعم از مؤمنان و دیگران می شناساند؛
2 . پس عبارتِ « اشداء علی الکفار» به هر معنایی که باشد شامل پیام آور خدا نمی شود .
3 . حتی عبارتِ « رحماء بینهم » هم شامل پیامبر نمی شود زیرا افزون بر متن آیه مذکور که پیداست آیات دیگر قرآن نیز این معنا را که « پیامبر تنها در میان کسانی که با او بودند مهربان باشد و با رحمت رفتار کند » بر نمی تابد بلکه این انحصار را منکر هم می شود آنجا که در شناسایی روشن آن حضرت به صراحت تمام می گوید:
« وما ارسلناک الا رحمة للعالمین / یعنی تو را نفرستاده ایم مگرفقط برای این که همه ی جهانیان را مهر و رحمت باشی »(ر.ک: سوره انبیا آیه 107)
یعنی پیام آور اسلام نه تنها برای کسانی که با او بودند و نه حتی تنها برای مؤمنان و مسلمانان بلکه برای همگان مهر و رحمت بود و با همه مهربانانه و با محبت رفتار می کرد و آیات دیگر قرآن هم مؤیّد همین است که در اینجا بیش از این مجال تفصیل نیست . آری :
به بسم الله الرحمان الرحیم است
سراسر هرچه قرآن کریم است
4 . این توصیف ( یعنی اشداء علی الکفار و رحماء بینهم ) حتی ممکن است از باب حکم به اغلب و النادر کالمعدوم شامل مؤمنان و نیکوکاران هم نشود زیرا که در پایان همان آیه ای که خشونت طلبان و تحریفگران با تقطیع آن را به رخ می کشند آنان ( یعنی مؤمنان و نیکوکاران که نوادر بودند ) استثناء شده اند که تنها همانان در خور آمرزش خدا و پاداش بزرگ پروردگارند . اگر خواستید یک بار دیگر آیه مورد بحث را به صورت کامل قرائت کنید تا جای تردیدی نماند .
خلاصه اگر واو را استیناف نگیرم و عطف فرض کنیم حاصلش چنین می شود:« مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ/ یعنی محمد و کسانی که با او هستند پیامبرِ خدایند!» و از آنجایی که این معنی کاملاً دروغ است پس مجبوریم واو را عطف نگیریم و استیناف بگیریم تا بگوییم: محمد پیامبرِ خداست ولی آنان که با او هستند اشداء علی الکفار و غیره هستند تا آخر.

محمد صحتی سردرودی

🌹@m_sehati🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با حضرت محمد و علی همه رفیق بودند ولی شما نارفیق و دشمن کردید

واعظ بیت رهبری نسبت‌های ناروا به رسول خدا (ص) و مولا علی (ع) داد و گفت:
«امیرالمؤمنین در مقام خلافت گوش‌تلخی می‌کرد. تو یه دونه رفیق برای خودت نمی‌گذاری. از این بدتر! وضعیتی بود که رسول خدا به وجود آورد. رسول خدا هم نه یک رفیق برای خودش نه یک رفیق برای علی نگه داشت!!. یعنی فکر نکنید رسول خدا مهربون بود امیرالمؤمنین گوشت‌تلخ بود. من موندم رسول خدا چرا یک باندی برای خودش درست نکرد؟ خیلی‌ها را تاروند»!!
دربارۀ جسارت‌های پنهان و پیدای این سخنانِ نادرست، نویسندگان و پژوهشگران بسیار نوشتند و نالیدند. من اما اینک سه سخن نیز دارم که به‌اختصار می‌نویسم:
1 . به‌عنوان یک فعال اجتماعی و فرهنگی بیش از نیم‌قرن است که در میان مردم و با مردم بوده‌ام. میلیون‌ها انسان را چه قبل؛ چه بعد از سال 57 تنها در ایران دیده‌ام که به دوست داشتن پیامبر و علی افتخار می‌کردند و هرگز خود را نسبت به ساحت آن دو نارفیق نمی‌دیدند اما شما با نام اسلام و شیعه در این چهل‌وچند سال کارهایی کردید که بسیاری از آن‌ها دگرگون گشتند که جای تأسف است. خلاصه این شما هستید که از دوستداران محمد(ع) و علی(ع) هرلحظه دشمن می‌سازید آنگاه با پررویی شگفت! گناه بزرگی را که خودکرده‌اید به گردن رسول‌الله و جانشین به‌حق او می‌اندازید. اگر این بی‌انصافی نیست پس چیست؟
2 . یکی از عواملِ تحریف ساز «قیاس به نفس» است. این قیاس اگر مغفول واقع شود دیگر به تخریب مبانی و اصول کفایت نمی‌کند بلکه آن‌ها را به‌تدریج در ذهن قیاس کننده به ضد خودشان بدل می‌کند. اینجاست که می‌بینیم «اصل صداقت»، حماقت و ساده‌لوحی؛ «اصل عدالت»، سیاست ندانی و علتِ شکستِ حکومتِ عدلِ علوی پنداشته می‌شود! زیرا که در فرهنگ قیاس کنندگان پیروزی و شکست فقط باقدرت و حفظ آن تعریف می‌شود و در قاموس قدرت پرستان از عدالت و محبت سخن گفتن همان‌قدر بی‌ربط است که حرف از انسانیت و اخلاق به میان آوردن.
3 . عجبا که این آدمی هرچه هم به دام دولتیان بیافتد و حقه‌بازی حکومتیان حرفه‌اش هم بشود باز مثل‌این که وجدانش هرازگاهی گریبانش را می‌گیرد تا خود و هم خطی‌هایش را خواسته و ناخواسته به دادسرای سرشتِ انسانی‌اش بکشد بلکه ذات پاکش را لحظه‌ای هم شد در آینۀ رحمة للعالمین حضرت محمد(ص) و مجسمۀ عدل و انصاف علی(ع) ببیند. اما دریغا که به‌جای پیرایش و آرایشِ خویشتن دست به شکستنِ آینه‌ها می‌آلایند. غافل از این‌که باید به خود نهیب زد و گفت:
آینه چون نقشِ تو بنمود راست
خود شکن آیینه شکستن خطاست.
ر.ک: خمسۀ نظامی، مخزن‌الاسرار، داستان پادشاه ظالم با مرد راست‌گوی.

م. صحتی‌سردرودی
21 فروردین 1403

🌹@m_sehati🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
2025/07/12 21:37:04
Back to Top
HTML Embed Code: