Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سندی از عاشورای 1400؛ در ایران؛ 45 سال پیش
آیت الله سید کاظم شریعتمداری این اعلامیه را پیش از تصویب- تحمیلِ- قانون اسلامی نوشت و منتشر ساخت. شگفت آن‌که روزِ عاشورا را برای این مهم برگزید تا شاهدی دیگر بر شهادت مظلومانۀ پیشوای شهیدان حضرت حسین(ع) باشد و هشدار دهد که بیدار باشیم و بیزار که نکند دوباره حکومت معاویه و یزید این بار نه در شامات که در ایران پا بگیرد. جا دارد متن اعلامیه را یک بار دیگر با دقت بیشتر و با توجه به تاریخ تحریرش بخوانیم. البته که علتِ همۀ مصائب و فجایع بعدی همین عاشورا بود و قضایای دیگر مثل اتهام آگاهی از کودتا و غیره ساختگی و انحراف از فحوای همین اعلامیه بود که تازه به دوران رسیده‌های آن روز به پیروی از حزب توده و اذنابشان ساختند و شایع کردند. آری پس‌ازاین عاشورا بود که ما مظلومیتِ سیّدی را در هجومِ ابن ملجمها دیدیم که چون شمع سوخت و رفت؛ البته سیّد به معنای درست واژه یعنی بزرگوار و آقامنش و خلیق و خشونت گریز.
البته آیت‌الله شریعتمداری با نوع(مهندسیِ) رفراندومِ ج اا هم پیش‌ازاین مخالفت کرده بود ولی نه به این صراحت و عاشورایی.
م. صحتی‌سردرودی
🌹@m_sehati🌹
متن کامل از اعلامیۀ آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری در مخالفت با اصلِ ولایت‌فقیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم
به دنبال مراجعاتِ مکررِ طبقات و گروه‌های مختلفِ مردم دربارۀ نظرِ این‌جانب نسبت به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بدین‌وسیله اعلام می‌دارد در طول دورانِ مجلس خبرگان ما بارها طی مصاحبه‌هائی نظریات خود را در خصوص تصحیح و تکمیل پاره‌ای از مواد تذکر داده‌ایم و اینک مجدداً اعلام می‌کنیم که حفظ ارکان حاکمیّتِ ملّی در چهارچوب تعالیم عالیۀ اسلام ضروری و واجب است زیرا که اصالت و ماهیت همین حاکمیت ملی، حکومت جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهد و تمام کوشش‌ها و مبارزات طولانیِ ملتِ ما که بر طبق مقدمۀ قانون اساسی شصت هزار شهید و یک‌صد هزار معلول بر جای گذارده برای نفی طاغوت و از بین بردن استبداد و دیکتاتوری می‌باشد، یعنی ملت ما اختیار خویش را خود در دست گیرد و قدرت‌های شرق و غرب و نفوذ گروه‌ها و افراد نتوانند اختیار را از ملت سلب کنند.
حاکمیّتِ ملّی قدرتی است که بقایِ اسلام و ایران بِدان بستگی دارد و با ضعفِ آن اسلام و کشور به خطر خواهد افتاد لذا اگر حاکمیّتِ ملّی و نقش فعّالِ آن از بین برود و یا خدای‌نکرده تضعیف شود فرصتِ مناسب و زمینۀ آماده‌ای برای بازگشت دیکتاتوری و نظام طاغوتی خواهد بود و بیم آن است مملکت به وضعِ سابق رجعت کند و خونِ هزاران شهید و زحمات و مجاهدت‌های ملّت به هدر رود.
با نگاهی به اصل ششم قانون اساسی که می‌گوید:« امور کشور باید با اتکاء به آرای عمومی اداره شود» و اصل 56 که می‌گوید:« خداوند انسان را بر سرنوشتِ اجتماعیِ خویش حاکم ساخته است هیچ‌کس نمی‌تواند این حقِ الهی را از انسان سلب کند یا در خدمتِ منافع خود و گروهی خاص قرار دهد.»، متوجه می‌شویم که اساساً اولین رفراندوم و همه‌پرسی که سلطنتِ دو هزار و پانصدساله را که در ایران فروریخت و حکومت جمهوری اسلامی را برقرار کرد چیزی جز اقرار به اصالتِ رأیِ ملت و احترام به نظرِ خودِ مردم در تعیینِ سرنوشتِ خویشتن نبوده است. بنابراین دو اصلِ 6 و 56 که مطابقِ مقرّراتِ شرعی نیز می‌باشد حاکمیتِ ملی را تثبیت و تقریر کرده امّا اصلِ 110 قانونِ اساسی اختیاراتِ مردم را از ملّت سلب کرده و درنتیجه اصلِ 110 با دو اصلِ 6 و 56 کاملاً مخالف و متضاد است به‌طوری‌که با هیچ تأویل و توجیهی نمی‌توان این اختلاف و ضدّیّت را رفع نمود غیرازاین تضاد موادِ دیگری نیز در قانون اساسی وجود دارد که دارای ایراد و اشکال می‌باشد. کمبودها و نارسائی‌هایی نیز در آن به چشم می‌خورد که در درجۀ دومِ اهمیت قرارگرفته که باید اصلاح شود و امّا آنچه که بسیار مهم است تغییر یا اصلاحِ مادۀ 110 و اصولی است که متفرع بر آن است به‌طوری‌که با حاکمیت ملی سازگار بوده (بشود) و هیچ‌گونه تضادی نداشته باشد لذا با صراحت اعلام می‌داریم که با مراعات این نقایص و اصلاح آن‌ها در نزدیک‌ترین وقت ممکن، بقیه موادِ قانون اساسی بلامانع است والسلام علی عباد الله الصالحین.
دهم محرم 1400 سید کاظم شریعتمداری


🏴@m_sehati🏴
مردی از جنسِ حَسن
( به یاد مرجع مظلوم: آیت الله سید محمد کاظم شریعتمداری)

روزی که جنگ « نعمت »! و خونریز خوب بود! ،
سهم سری که خشم نمی خواست چوب بود ! ،
روزی که لحظه لحظه ی وقت اش غروب بود ،
او در پی پگاه ، دلی پر فروغ داشت
مردی که در نکشتن مردم نبوغ داشت
مردی که از امام حسن یادگار بود
اسب سفیدِ صلح و صفا را سوار بود
انصاف را که نادره ی روزگار بود
خُلقش به جنس سبزِ حسن، مجتبی منش
رسمش به فصل؛ فصلِ عمل ، مصطفی روش
انصاف را که سید خندان و مرد حق
اندیشه پخش کرد به عالم طبق طبق
از همگنان سترد به تقوای خود سبق
تندیس پارسایی و اخلاق و حلم بود
پیری بزرگ ، مرد شرف ، مرد علم بود
چون آب و آفتاب دلی صاف و پاک داشت
از این که خون خلق بریزند باک داشت
از ظلمِ خصم گر چه دلی غصه ناک داشت
اما صفای سیرت و سیمای شاد او ،
ثبت است در صحیفه ی دلهاست یاد او
هرگز نمیرد آن که به کس «مرگ بر» نگفت
صد سینه سرّ و درد دلِ مردمان شنفت
حرفی به خصمِ خلق نگفت و نوا نهفت،
با مردمی که حاکمشان مرگخواه بود
او در پی رهایی ملت ، نه شاه بود
روزی که دین به دست حکومت اسیر گشت
با حزب توده ، حزب ریا ، عهد مکر بست
روسیّه تا به اسب مراد خودش نشست ،
دیدیم در میان جهنّم ستاده ایم
از چاله نارهیده به چاه اوفتاده ایم
این دید را نه مفت به ما روزگار داد
نه خشم و نه خروش ، نه شور و شعار داد
حق مرجعی به نام « شریعتمدار » داد
وقتی که دیگران همه با زور و زر شدند
او گفت : « خلق ، حاکم آینده ی خودند»
می گفت این ولایت از آن سلطنت شر است
این جور را جنایت بسیار در بر است
قانون اگر اساس ستم گشت بدتر است
بنیان بد نهادن و دین خرج ساختن
بدتر ز کفرورزی و حق ناشناختن..........
......................
محمد صحتی سردرودی
20 / 1 / 84 / قم.

@m_sehati
مدح مولا علی (ع) و خوانشی با تأمل در ولایت؛ از غدیرخم تا امروز.👇
نامۀ آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی به آیت الله خمینی در دفاعِ بسیار محتاطانه از آیت الله سید محمد کاظم شریعتمداری قدس سرّه الشریف و ... در دو صفحه.
صحفه اول

🏴@m_sehati🏴
نامۀ آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی به آیت الله خمینی در دفاعِ بسیار محتاطانه از آیت الله سید محمد کاظم شریعتمداری قدس سرّه الشریف و ... در دو صفحه.
صحفه آخر.

🏴@m_sehati🏴
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پرسش
پرسيدم:
عشق چيست؟
عدل چه باشد؟
صميميّت را بگو چيست؟
كمال را
جمال را
توصيفِ ذوالجلال را
بگو، بگو!
تو را خدا بگو، بگو
مى ‏خواهم بدانم، بفهمم
عرفان را
انسان را
انسان كامل را
عدالت شامل را
دين را
دنيا را
بودن را
سرودن را
رهيدن را
رسيدن را
آب را
نور
- نور ناب - را
سرور را
حضور را
بگو، بگو!
تو را خدا بگو، بگو!
مى ‏خواهم بدانم، بفهمم
در دل داشته باشم
عشق را
عرفان را
آزادى را
رهايى را
آرى آرى
این‌همه را مى ‏پرسم
مى ‏جويم
مى ‏خواهم.
+
تو را خدا
بگو، بگو
در یک‌کلام
با یک‌سخن
بگو، بگو!
+
انديشيد
باز انديشيد
سر خم كرد
دو زانو نشست
سكوتى كرد
همراه با نگاهِ تيزى كه داشت
دو دستش را برافراشت
تمامِ سرش را
با دو دست و ده انگشتش مسح كرد
مكثى كرد
و از لاى انگشتانش كه اينك به صورتش رسيده بود
باز نگاه تيزى كرد
از این‌همه پرسش داشت خُرد مى ‏شد
نزديك بود پس افتد
على به دادش رسيد
نفسى تازه كرد
باز نگاهى كرد
اين بار چشمانش شكفته بود
بى ‏اختيار ترنّم کرد:
على علی علی
دو دستش را این بار به زمین زد
گویی که می¬خواهد تیمّم کند.
سر از زمین برداشت
بپا خاست
تا با صدای رسا و بلندی باز گفت
علی علی علی
مولا
فقط علی.


م. ص. س

🏴@m_sehati🏴
🌹اسم اعظم🌹

اشكِ عاشق، پاك‏تر از زمزم است
هر بهشتى پيشِ عشقِ او، كم است
بعدِ یک‌عمری دعا فهميده ‏ام
« يا على » بود آن‌که «اسم اعظم» است.

م. صحتی


🏴@m_sehati🏴
چون‌که عادل بود


علی را دوست دارم چون‌که عادل بود
عدالت گر نباشد هیچ دینی هم ندارد سود
تمامش کن مگو یارو شریف و یا که سیّد هست
ببین بر عدل و عمرانِ کدامین کشوری افزود؟

م. صحتی


🏴@m_sehati🏴
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از منظومه مناجات
(بخش نهم با ویراست تازه)

یارا قلمی نه از سرِ گستاخی
نه سرقتِ حرفه‌ای به صد سلّاخی!

یارا قلمی نه سرقتی با آداب
هرماه به نامِ نامرادی سه کتاب!

هی چاپ کنند و بازهم می‌چاپند
هر قول و غزل از فقرا می‌قاپند

یارا شرفی اگرچه شد یک شربت
بر شُهرتیانِ شهر دِه یک نوبت

یارا قلمی، نه از جدل برخیزد،
نه آبروی کلمه به کینی ریزد

نه فلسفه را به سفسطه ختم کند
نه مسئله را به مغلطه ختم کند

نه ضابطه¬ها به‌زور و زر ضبط کنند
نه خطِّ کمالِ مُلک را خبط کنند

یارا قلمی به پاکیِ پلکِ پگاه
وقتی‌که سپیده می‌سراید به نگاه

یارا سخنی که بر «نظامی» دادی
صد گنج به «گنجوی» به «جامی» دادی

یارا سخنی که ممتنع از سهلی¬ست
هم «وحشی» و «عرفی» هم «نجیب» و «اهلی»ست

«سهراب سپهری» است و وجدِ وجدان
تا برگِ چنار هم شکوهد خندان

سهراب سپهری است با «هشت کتاب»
خواننده گلِ ختمی و هر دشت کتاب

هم سعدی و صائب و فروغ و نیماست
هم قیصر و منزوی و سیمین سیماست

از جنسِ «سرشک» دیده عطّارشناس
بر هرچه سنایی و ثناییست جناس

یارا خبری کز تو دهد پیغامی
نه چار قدح به کوزۀ خیّامی

از شمس نه خیّام و نه از برخوانی
نه دَرهم و تاریک و نه سرگردانی

یارا شَطَحی که شمس تبریزی گفت
ملّایی روم رفت و تا عشق شکفت

یارا مددی که مولوی می‌سازد
با اسبِ نجیبِ نغمه¬ها می‌تازد

آن نغمه که موسی و شبانی دارد
نی¬نامه ای از هجر و «فغانی» دارد

نایی که به نخل میثمش آه رسد
تا هر که خدا خواست به هر راه، رسد

یارا شطحی که شهریاری دارد
دردا که نه ده، نه شهر، یاری دارد

تا با شب و عشق و مرتضی حال کنیم
نه این‌که به قیلی دو سه صد قال کنیم...

م. صحتی سردرودی


🌹@m_sehati🌹
امروز 14 فروردین مصادف است با روز وفاتِ بسیار مظلومانۀ جاویدیاد آیت الله شریعتمداری که پس از سالها حبس و حصرِ بسیار سختِ خانگی به دستِ مستبدّانِ بی رحم زجرکش شد.
دریغا که پس از گذشت 36 سال هنوز هم مدّعیانِ اصلاح و نواندیشیِ دینی یک بار هم شده اعتراف نمی کنند که در حق آن مرجعِ مصلح و خلیق جفاها بسیار کردند بلکه با کمالِ پررویی اندیشه های ژرف و سخنانِ همیشه سبزِ او را به نامِ خود و همقطارانشان منتشر می کنند همانطور که همه مؤسسات علمی و فرهنگی، حتی اموال و آثارِ خصوصی و شخصیِ او را در اوائلِ دهه 60 مصادره کردند و پس نمی دهند.
آیا سپیدۀ سحر نزدیک نیست؟

🏴@m_sehati🏴
نامۀ مرحوم استاد محمدتقی شریعتی(پدرِ زنده یاد دکتر علی شریعتی) به آیت الله سید محمدکاظم شریعتمداری قدّس سرّه الشریف:
محضرِ انورِ حضرتِ آیت الله العظمی جناب آقای شریعتمداری مدّ ظلّه العالی
با عرض خالصانه ترین سلام و تحیّت، وتقدیم صمیمانه ترین مراسم اخلاص و ارادت، همواره در مظانِّ استجابتِ دعوات از سویدای قلب استدامۀ ظلِّ ظلیلِ عالی را علی رئوسنا و رئوس جمیع الشیعه از ایزد منّان خواستارم، هرچند الطاف و مراحمِ آن بزرگوار که من و مرحوم پسرم مکرّر و حتّی مستمرّاً مشمولِ آن بوده ایم با تشکّراتِ بیانی و بنانی جبران شدنی نیست ولی جای تأسّف است که کاری هم بیش از این عملِ کوچک از ما ساخته نمی باشد تا جایی که بیماری و دلشکستگی بدینسان خانه نشینم نموده که مدّتِ تشرّفِ آن مرجعِ عالیقدر در این استان توفیقِ عرض سلام و دستبوسی نیافته ام جز این که خُلقِ عظیمی که از جدِّ امجدتان به اضافۀ میراثِ علمی به ارث برده اید و سعۀ صدری که علاوه بر مزایای علم و عمل آن وجود مبارک را به قولِ مطلق اعقلِ مراجع قرار داده امیدوار به آن می سازد که عذرمان از ناحیۀ آن شخصیّتِ ممتاز مقبول و عفو مأمول افتد.
اما علّتِ تصدیع با این که دوست ندارم وقتِ گرانبهایتان را با ترّهات خود بگیرم این است که بعد از زیارتِ کتابِ کریمی که از جانب آن عالم جلیل به عنوانِ تسلیتِ مصیبتِ وارده بسویم التفاتش بود جوابی معروض و به وسیلۀ یکی از طلّابِ حوزه به نامِ «شاهچراغی» تقدیم داشته بودم و به احتمالِ ضعیفی که به دستِ مبارک نرسیده باشد مجدداً مصدّع شدم.
ادامَ اللهُ ظلّکم العالی علی رئوسنا بمحمّدٍ و آله الطاهرین.
آیت الله زادۀ محترم و جناب آقای عباسی محبوب [را] به عرض سلام مصدّعم.
اقلّ العباد محمدتقی شریعتی مزینانی
25 رمضان 1397

🏴@m_sehati🏴
متن نامه فوق به دستخطِ زنده یاد مرحوم استاد محمدتقی شریعتی👆

🏴@m_sehati🏴
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از منظومۀ مناجات
(بخش دهم با تلخیص و ویراست تازه)

یارا سخنی تا که «به سعیِ سایه»
با «بهجت» و «بهمنی» شویم همسایه

یارا پَرَکی به «پرنیان¬اندیشه»
با شاپرکی به شاخه‌ها تا ریشه!

یارا غزلی به «غیرتی» گرم شویم
از «نعمتِ میرزا زاده آزرم» شویم

یارا قدحی تا به غزل تب ریزم
هرچند به سبکِ صائب تبریزم

نه بیدل دهلوی که حرّاف شوم
با خیلِ خیالِ خفته علّاف شوم

یارا شطحی نه خفّتِ خان ساری
از مثنوی و «زلالیِ خوانساری»

یارا قدحی: چکامه‌های اَخَوان،
چون رود روان به رقص، چون اسب دوان

تا ملّی و مذهبی شود «مزدک علی»
نه شیخ علی نه سیّدَش.......!

یارا خردی به خیلِ تفکیکی‌ها
یا این‌که تأمّلی به تشکیکی‌ها

یارا گسلی به خطِّ تقلیدی‌ها
یا مردمکی به دیدِ «بی دیدی‌ها»

ای داد از این ممیّزانِ ناپاک
در جهل مرکّب‌اند امّا بی‌باک...

یارا خردی به خیل اخباری‌ها
با حیرتکی به کعبُ الاحباری¬ها

آنان‌که به جبر و قبرِ دقیانوس‌اند
با خاکِ متونِ مرده‌ها مأنوس‌اند

وصلی نچشیده صد فصولی دارند
دل‌خوش به خیالی که اصولی دارند

ده قرن گذشت و بازهم در خوابند
نه اهل حضورند که استصحابند...

م. صحتی‌سردرودی


🌹@m_sehati🌹
2025/07/13 01:22:45
Back to Top
HTML Embed Code: