Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
مختارشناسی بخش 14.3gp
8.9 MB
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
مختارشناسی بخش 14 قسم دوم.3gp
1.5 MB
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
مختارشناسی بخش 15.3gp
6.8 MB
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
مختارشناسی بخش 16.3gp
6.3 MB
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
مختارشناسی بخش 17.3gp
4.9 MB
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
مختارشناسی بخش 18.3gp
6.4 MB
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
مختارشناسی بخش 19.3gp
6.1 MB
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
مختارشناسی بخش 20.3gp
6.8 MB
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
مختارشناسی بخش 21.3gp
7.3 MB
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
مختارشناسی بخش 22.3gp
5.8 MB
Forwarded from اسلام دین فطرت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی غیر حضوری حجتالاسلام والمسلمین صحتی سردرودی در برنامه هشت شب با اندیشمندان، حسینیه اعظم نجف آباد.
موضوع: هنر حسین علیه السلام
کانال اسلام دین فطرت
@islamnature
موضوع: هنر حسین علیه السلام
کانال اسلام دین فطرت
@islamnature
Forwarded from hadis montazeri
IQNA | خبرگزاری بین المللی قرآن
نباید عاشورا را از معنا و مفهوم تهی کرد
یک عاشوراپژوه با بیان اینکه تاریخ مالامال و آغشته به افسانه، اسطوره و داستان است گفت: اگر این مسائل از حقایق تاریخی و به ویژه عاشورا تفکیک نشود امر درست و نادرست مخلوط گشته و اعتماد به همه چیز سلب میشود.
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
از خلیفهی اول و دوم به خاطر آن بیش از همه بیزاریم که بنیانگذار حکومتِ اسلامی بودهاند
بیزاریِ ما از آن دو، نهفقط به علتِ جسارت به یگانه دختِ پیامآور اسلام یا غصبِ فدک و غیره است بلکه بیشتر بهاینعلت میباشد که پس از پیامبر از دین،دولت ساختند زیرا با کمی دقت در تاریخ و سیرهی حضرت رسول معلوم میشود که ایشان هرگز مثل یک حاکم،حکومت نکرد. اگر هم حکومتی داشت حکومت بهاصطلاح امروز نبود بلکه حکومت به دلها بود یعنی به عبارت دقیق: کارش محبت بود نه حکومت. با مراجعه به آیهی مودّت در قرآن هم بهوضوح پیداست که همه خواسته و آرزویش در مهر و محبت خلاصه میشد.
این ابوبکر و عمر بودند که در تاریخ مسلمانان، برای نخستین بار حکومتِ اسلامی و استبدادِ دینی را با عنوان خلافت بنیان نهادند و در عمل بهجای حکومتِ اسلامی؛ اسلامِ حکومتی به خورد خلق دادند و تاریخ از سقیفه تا امروز پیوسته نشان داده است که هر چیزی به حکومت نسبت داده شود به استخدامِ قدرت و زور درمیآید و آن را بهخصوص اگر دین باشد از درون تهی و بیمحتوا بلکه وارونه میگرداند. پس حق داریم از آن دو تن هنوز هم تبرّی بجوییم زیرا که اینک نیز هرچه میچشیم و میکشیم از همین حکومت اسلامی است که با عناوینِ چندی چون داعش و ... ما را بهروز سیاه نشاندهاند، درواقع بیزاریِ ما نه تبرّی از اشخاص و طایفهای خاص است تا تنها یک مقولهی تاریخی باشد بلکه تبرّی و تنفّر از زور و استبدادی است که با چسباندنِ آن به اسلام به تزویر هم تقدس میبخشد و حاکمان را انتقادناپذیر و غیرمسئول میداند تا بیشازپیش ما را بهروز سیاه نشاند.
اشتباه نشود آنچه هم به حضرت علی ابن ابیطالب نسبت داده میشود باز حکومت بهاصطلاح امروز نبود که مولی علی نه حاکم که عاشق بود و کارش بهخصوص در آن چهار سال و نُه ماهِ تحمیلی در آخر حیاتِ بهظاهر این جهانیاش نه حکومت که عدالت و محبت و شفقت به انسان بود و بس.
فدکش از غدیرش آب نخورد
از سلیمان گذشت و رشک نبرد
در پیِ جاهِ زید و بکر نبود
مرتضی مرد بود و مکر نبود
محمد صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
بیزاریِ ما از آن دو، نهفقط به علتِ جسارت به یگانه دختِ پیامآور اسلام یا غصبِ فدک و غیره است بلکه بیشتر بهاینعلت میباشد که پس از پیامبر از دین،دولت ساختند زیرا با کمی دقت در تاریخ و سیرهی حضرت رسول معلوم میشود که ایشان هرگز مثل یک حاکم،حکومت نکرد. اگر هم حکومتی داشت حکومت بهاصطلاح امروز نبود بلکه حکومت به دلها بود یعنی به عبارت دقیق: کارش محبت بود نه حکومت. با مراجعه به آیهی مودّت در قرآن هم بهوضوح پیداست که همه خواسته و آرزویش در مهر و محبت خلاصه میشد.
این ابوبکر و عمر بودند که در تاریخ مسلمانان، برای نخستین بار حکومتِ اسلامی و استبدادِ دینی را با عنوان خلافت بنیان نهادند و در عمل بهجای حکومتِ اسلامی؛ اسلامِ حکومتی به خورد خلق دادند و تاریخ از سقیفه تا امروز پیوسته نشان داده است که هر چیزی به حکومت نسبت داده شود به استخدامِ قدرت و زور درمیآید و آن را بهخصوص اگر دین باشد از درون تهی و بیمحتوا بلکه وارونه میگرداند. پس حق داریم از آن دو تن هنوز هم تبرّی بجوییم زیرا که اینک نیز هرچه میچشیم و میکشیم از همین حکومت اسلامی است که با عناوینِ چندی چون داعش و ... ما را بهروز سیاه نشاندهاند، درواقع بیزاریِ ما نه تبرّی از اشخاص و طایفهای خاص است تا تنها یک مقولهی تاریخی باشد بلکه تبرّی و تنفّر از زور و استبدادی است که با چسباندنِ آن به اسلام به تزویر هم تقدس میبخشد و حاکمان را انتقادناپذیر و غیرمسئول میداند تا بیشازپیش ما را بهروز سیاه نشاند.
اشتباه نشود آنچه هم به حضرت علی ابن ابیطالب نسبت داده میشود باز حکومت بهاصطلاح امروز نبود که مولی علی نه حاکم که عاشق بود و کارش بهخصوص در آن چهار سال و نُه ماهِ تحمیلی در آخر حیاتِ بهظاهر این جهانیاش نه حکومت که عدالت و محبت و شفقت به انسان بود و بس.
فدکش از غدیرش آب نخورد
از سلیمان گذشت و رشک نبرد
در پیِ جاهِ زید و بکر نبود
مرتضی مرد بود و مکر نبود
محمد صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
دوستداشتنیترینِ مردم
این روزها دلوجانمان با یاد آخرین پیامآور مهر و آشتی حال و هوای بهتری دارد بهجاست با آن بزرگمرد بیشازپیش آشنا شویم و گوش جان به سخنی همیشهسبز و زنده از ایشان بسپاریم پيشواى پارسايان و مولاى دادگران ( یعنی علی علیهالسلام ) آن حضرت را چنین میشناساند :
«او پيشواى كسى است كه راه پارسايى پويد و بينايى كسى است كه راه حق را جويد. چراغى است كه روشناییاش درخشيده و ستارهاى است كه نورش بلند گرديده و آذرخشى كه فروغش بردمیده است. كردارش ميانه روى؛ رفتارش رشد و متعالى؛ گفتارش سرفصل؛ و داوریاش با عدل است.«(1)
مولا على عليه السلام در سخنى ديگر پيام آور خدا صلی الله عليه وآله را چنين مى شناساند:
»اصل و نسبش برترين و تشريفِ رشدش بهترين بود، كه از كانهاى كرامت و بسترهاى سلامت سر برآورد تا دلهاى نیکدلان از همه بريده، بهسوی او برگشت و چشمهاى جويا به جمال او نشست. در سايه او بود كه خدا كينه توزى ها را به زيرِ خاكِ فراموشى و آتش آشوبها و جنگها را به خاموشى برد؛ با او بود كه خدا انسانهاى خوب را باهم برادر و همدل ساخت و گروه هاى جنگجو را دستهدسته از يكديگر به دور انداخت؛ خوارشدگان را به عزّت رسانيد و عزيز شده های ناروا را به ذلّت نشانيد. سخن او روان و روشنگر؛ سكوتش خود زبانى ديگر بود.«(2)
على عليه السلام كه همه عمرش را با رسول خدا صلی الله عليه وآله هميشه همراه و همدل بود، در خطبه اى ديگر آن حضرت را چنين معرّفى مى كند:
»در كودكى برترين و در کهنسالی نجيبترين مردمان؛ در خلقوخو پاكترينِ پاكان و گاهِ بخشش بخشنده تر از ابرهاى باران بود.«(3)
در اينجا به همين سه سخن از امير بيان و سرور سخنوران بسنده مى شود كه بيش از اين در این مجال نمى گنجد و « رسول خدا صلی الله عليه وآله در نهج البلاغه» خود كارى كارستان است و براى شناخت پيامبر اسلام در جاى خود ضرورت بسيار دارد؛ ما اینک به روایت حدیثی از حضرت حبیبالله صلى الله عليه وآله بسنده میکنیم كه مى گفت:
«اَحَبُّ النَّاسِ اِلى اللَّهِ اَنْفَعُ النَّاسِ لِلنَّاسِ؛(4) دوستداشتنیترین مردم پيش خدا، سودمندترين مردم به مردم است.»
و اساسِ سخن به قرآن كريم، سورۀ رعد، آيه 17 برمى گردد كه خداوند متعال مى فرمايد:
« فأمّا الزبد فيذهب جفآءً و أمّا ما ينفع الناس فيمكث فى الارض؛ بارى، كف، كنار مى رود امّا آنچه مردم را سودمند افتد، در زمين بازمیماند.»
1) نهج البلاغه، خطبه 94.
2) همان، خطبه 96.
3) همان، خطبه 105 و براى مطالعه بيشتر: همان، خطبه هاى 108 و 109 و...
4) جامع احاديث الشيعه، 16 / 175 و در همين معنا بنگريد به: شيخ صدوق، كتاب من لايحضره الفقيه، 4 / 396 (5840) و الأمالی، 73 ( 41 ) .
@m_sehati
این روزها دلوجانمان با یاد آخرین پیامآور مهر و آشتی حال و هوای بهتری دارد بهجاست با آن بزرگمرد بیشازپیش آشنا شویم و گوش جان به سخنی همیشهسبز و زنده از ایشان بسپاریم پيشواى پارسايان و مولاى دادگران ( یعنی علی علیهالسلام ) آن حضرت را چنین میشناساند :
«او پيشواى كسى است كه راه پارسايى پويد و بينايى كسى است كه راه حق را جويد. چراغى است كه روشناییاش درخشيده و ستارهاى است كه نورش بلند گرديده و آذرخشى كه فروغش بردمیده است. كردارش ميانه روى؛ رفتارش رشد و متعالى؛ گفتارش سرفصل؛ و داوریاش با عدل است.«(1)
مولا على عليه السلام در سخنى ديگر پيام آور خدا صلی الله عليه وآله را چنين مى شناساند:
»اصل و نسبش برترين و تشريفِ رشدش بهترين بود، كه از كانهاى كرامت و بسترهاى سلامت سر برآورد تا دلهاى نیکدلان از همه بريده، بهسوی او برگشت و چشمهاى جويا به جمال او نشست. در سايه او بود كه خدا كينه توزى ها را به زيرِ خاكِ فراموشى و آتش آشوبها و جنگها را به خاموشى برد؛ با او بود كه خدا انسانهاى خوب را باهم برادر و همدل ساخت و گروه هاى جنگجو را دستهدسته از يكديگر به دور انداخت؛ خوارشدگان را به عزّت رسانيد و عزيز شده های ناروا را به ذلّت نشانيد. سخن او روان و روشنگر؛ سكوتش خود زبانى ديگر بود.«(2)
على عليه السلام كه همه عمرش را با رسول خدا صلی الله عليه وآله هميشه همراه و همدل بود، در خطبه اى ديگر آن حضرت را چنين معرّفى مى كند:
»در كودكى برترين و در کهنسالی نجيبترين مردمان؛ در خلقوخو پاكترينِ پاكان و گاهِ بخشش بخشنده تر از ابرهاى باران بود.«(3)
در اينجا به همين سه سخن از امير بيان و سرور سخنوران بسنده مى شود كه بيش از اين در این مجال نمى گنجد و « رسول خدا صلی الله عليه وآله در نهج البلاغه» خود كارى كارستان است و براى شناخت پيامبر اسلام در جاى خود ضرورت بسيار دارد؛ ما اینک به روایت حدیثی از حضرت حبیبالله صلى الله عليه وآله بسنده میکنیم كه مى گفت:
«اَحَبُّ النَّاسِ اِلى اللَّهِ اَنْفَعُ النَّاسِ لِلنَّاسِ؛(4) دوستداشتنیترین مردم پيش خدا، سودمندترين مردم به مردم است.»
و اساسِ سخن به قرآن كريم، سورۀ رعد، آيه 17 برمى گردد كه خداوند متعال مى فرمايد:
« فأمّا الزبد فيذهب جفآءً و أمّا ما ينفع الناس فيمكث فى الارض؛ بارى، كف، كنار مى رود امّا آنچه مردم را سودمند افتد، در زمين بازمیماند.»
1) نهج البلاغه، خطبه 94.
2) همان، خطبه 96.
3) همان، خطبه 105 و براى مطالعه بيشتر: همان، خطبه هاى 108 و 109 و...
4) جامع احاديث الشيعه، 16 / 175 و در همين معنا بنگريد به: شيخ صدوق، كتاب من لايحضره الفقيه، 4 / 396 (5840) و الأمالی، 73 ( 41 ) .
@m_sehati
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
وصیت أمیرالمؤمنین مولا علی علیهالسلام به صلح و آشتی
🌿به مناسبت بیست و ششم ربیعالاول سالروز صلح امام حسن علیهالسلام🌿
✅امام على علیهالسلام پسازآنکه به تیغ ابن ملجم ترور و بهشدت زخمی شد در سفارش به فرزند بزرگوارش حضرت حسن علیهالسلام بنا به روایتی فرمود:
✍️و اعلَمْ أنّ معاويةَ سَيُخالِفُكَ كما خالَفَنِي، فإن وادَعتَهُ و صالَحتَهُ كُنتَ مُقتَدِيا بِجَدِّكَ صلیالله عليه وآله في مُوادَعَتِهِ بَنِي ضَمرَةَ و بَنِي أشجَعَ و فی مصالحة أهلِ مکة یوم الحدیبیة و کانت لک فِیَّ أسوة فی الصبر خمس و عشرین سنة.
✍️بدان كه معاويه همانطور كه با من مخالفت كرد با تو نيز مخالفت خواهد كرد، پس اگر با او از در صلح و آشتى درآيى به جدّت رسول خدا صلیالله علیه وآله اقتدا کردهای كه با دو تبارِ بنى ضمره و بنى اشجع صلح كرد و نیز به جدّت (ص) تأسّی جستهای که با اهل مکه در روز حُدیبیه صلح کرد و تو را سزاوار است که در بردباری به من تأسّی جویی که بیستوپنج سال صبر کردم.
🏴@m_sehati🏴
📗نهج السعادة فی مستدرک نهجالبلاغه ج 2 ص 671 ، باب الخطب، خ 397 .
استاد محمودی در همین نهج السعاده ج 2 ، پاورقیِ ص 671 می نویسد: دو سطر از منفردات این روایت است که برای آن شاهد و مصدری غیر از کتاب الدر النظیم نیافتم و این دو سطر همه اش کاملا غیر از محل شاهد ما است. یعنی بقیۀ روایت از جمله محل شاهد ما، شواهد و مصدرهای دیگری هم دارد.
🌿به مناسبت بیست و ششم ربیعالاول سالروز صلح امام حسن علیهالسلام🌿
✅امام على علیهالسلام پسازآنکه به تیغ ابن ملجم ترور و بهشدت زخمی شد در سفارش به فرزند بزرگوارش حضرت حسن علیهالسلام بنا به روایتی فرمود:
✍️و اعلَمْ أنّ معاويةَ سَيُخالِفُكَ كما خالَفَنِي، فإن وادَعتَهُ و صالَحتَهُ كُنتَ مُقتَدِيا بِجَدِّكَ صلیالله عليه وآله في مُوادَعَتِهِ بَنِي ضَمرَةَ و بَنِي أشجَعَ و فی مصالحة أهلِ مکة یوم الحدیبیة و کانت لک فِیَّ أسوة فی الصبر خمس و عشرین سنة.
✍️بدان كه معاويه همانطور كه با من مخالفت كرد با تو نيز مخالفت خواهد كرد، پس اگر با او از در صلح و آشتى درآيى به جدّت رسول خدا صلیالله علیه وآله اقتدا کردهای كه با دو تبارِ بنى ضمره و بنى اشجع صلح كرد و نیز به جدّت (ص) تأسّی جستهای که با اهل مکه در روز حُدیبیه صلح کرد و تو را سزاوار است که در بردباری به من تأسّی جویی که بیستوپنج سال صبر کردم.
🏴@m_sehati🏴
📗نهج السعادة فی مستدرک نهجالبلاغه ج 2 ص 671 ، باب الخطب، خ 397 .
استاد محمودی در همین نهج السعاده ج 2 ، پاورقیِ ص 671 می نویسد: دو سطر از منفردات این روایت است که برای آن شاهد و مصدری غیر از کتاب الدر النظیم نیافتم و این دو سطر همه اش کاملا غیر از محل شاهد ما است. یعنی بقیۀ روایت از جمله محل شاهد ما، شواهد و مصدرهای دیگری هم دارد.
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
چه می شد؟
(ویراست دوم):
چه می شد عشقها صوری نمی شد
میانِ دوستان دوری نمی شد
فقیهان را نشانی از حسن بود،
دگر دین دولتی، زوری نمی شد
محمد صحتی سردرودی
🌹@m_sehati🌹
(ویراست دوم):
چه می شد عشقها صوری نمی شد
میانِ دوستان دوری نمی شد
فقیهان را نشانی از حسن بود،
دگر دین دولتی، زوری نمی شد
محمد صحتی سردرودی
🌹@m_sehati🌹
Forwarded from تشنهی اندیشه / صحتی سردرودی
امام حسن مجتبی حکومتِ خویش را به رفراندوم گذاشت
بهاینترتیب که پس از شهادتِ پدرش مردم را جمع کرد و گفت:
«به خدا سوگند خواری و کاستی ما را از جنگ با شامیان بازنداشت بلکه ما برای رسیدن به صلح و سلامتی با بردباری با آنها میجنگیدیم تا اینکه صلح و سلام با عداوت؛ و بردباری با بیتابی فرسوده شد. شما هم درحالیکه دینتان پیشِ روی دنیایتان بود با ما بهسوی خصم میشتافتید حالیا که اینک دنیایتان پیش روی دینتان قرارگرفته است. پس ما برای شما بودیم و شما برای ما، ولی امروز چنانید که بر ما گشتهاید؛ گروهی از شما بر کشتگان در جنگ صِفّین گریانید و گروهی خونِ کشتگان در جنگ نهروان را خواهانید؛ آنانکه گریانند ما را فروگذارند و آنها که خونخواهاند در پی شورشاند.
از طرفی معاویه ما را به کاری فراخوانده است که شوکت و انصافی در آن نیست. حال اگر شما زندگی را میخواهید پیشنهادش را بپذیریم و این خار در دیده را تحمّل کنیم و اگر جنگ و مرگ را میخواهید آن را درراه خدا به جان بخریم و داوری را به خدا واگذاریم»
مردم در پاسخ همگی باهم فریاد زدند: بازماندگان را دریاب که ما زندگی میخواهیم>«فنادی القوم بأجمعهم: بل البقیة والحیاة»(ر.ک: حسن بن أبی الحسن الدیلمی، أعلام الدین، قم، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، ط الثانیه، 1414ق، ص292–293).
راستی که چشم از ریاست پوشیدن بسیار هنر و پارسایی میخواهد که بهقولمعروف: «آخر ما یخرج من رئوس الصدّیقین حبّ الریاسه». آنانکه ادّعا میکنند شیعۀ آن پیشروِ پارسا و دادگرند کاش بویی از پارسایی آن امامِ رئوف و کریم و مردمدار به مشامشان خورده بود تا حالوروز این مردم گرفتار در فقری را که دیر است به کفر کشیده است درک میکردند و برای چند روز ریاستِ پوشالی اینهمه مردم را خوار و زبون؛ شرمندۀ اهلوعیال نمیساختند.
محمد صحتي سردرودي
🏴@m_sehati🏴
بهاینترتیب که پس از شهادتِ پدرش مردم را جمع کرد و گفت:
«به خدا سوگند خواری و کاستی ما را از جنگ با شامیان بازنداشت بلکه ما برای رسیدن به صلح و سلامتی با بردباری با آنها میجنگیدیم تا اینکه صلح و سلام با عداوت؛ و بردباری با بیتابی فرسوده شد. شما هم درحالیکه دینتان پیشِ روی دنیایتان بود با ما بهسوی خصم میشتافتید حالیا که اینک دنیایتان پیش روی دینتان قرارگرفته است. پس ما برای شما بودیم و شما برای ما، ولی امروز چنانید که بر ما گشتهاید؛ گروهی از شما بر کشتگان در جنگ صِفّین گریانید و گروهی خونِ کشتگان در جنگ نهروان را خواهانید؛ آنانکه گریانند ما را فروگذارند و آنها که خونخواهاند در پی شورشاند.
از طرفی معاویه ما را به کاری فراخوانده است که شوکت و انصافی در آن نیست. حال اگر شما زندگی را میخواهید پیشنهادش را بپذیریم و این خار در دیده را تحمّل کنیم و اگر جنگ و مرگ را میخواهید آن را درراه خدا به جان بخریم و داوری را به خدا واگذاریم»
مردم در پاسخ همگی باهم فریاد زدند: بازماندگان را دریاب که ما زندگی میخواهیم>«فنادی القوم بأجمعهم: بل البقیة والحیاة»(ر.ک: حسن بن أبی الحسن الدیلمی، أعلام الدین، قم، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، ط الثانیه، 1414ق، ص292–293).
راستی که چشم از ریاست پوشیدن بسیار هنر و پارسایی میخواهد که بهقولمعروف: «آخر ما یخرج من رئوس الصدّیقین حبّ الریاسه». آنانکه ادّعا میکنند شیعۀ آن پیشروِ پارسا و دادگرند کاش بویی از پارسایی آن امامِ رئوف و کریم و مردمدار به مشامشان خورده بود تا حالوروز این مردم گرفتار در فقری را که دیر است به کفر کشیده است درک میکردند و برای چند روز ریاستِ پوشالی اینهمه مردم را خوار و زبون؛ شرمندۀ اهلوعیال نمیساختند.
محمد صحتي سردرودي
🏴@m_sehati🏴
Forwarded from کانال رسمی محسن کدیور
انتشار ویرایش سوم کتاب اسنادی از شکستهشدن ناموس انقلاب
محسن کدیور، اسنادی از شکستهشدن ناموس انقلاب: نگاهی به سالهای پایانی زندگی آیتالله سید کاظم شریعتمداری، مجموعهی مواجههی جمهوری اسلامی با علمای منتقد، دفتر اول، ۱۳۹۱، ویرایش دوم: ۱۳۹۴، ویرایش سوم، لندن: نشر مهری، مهر ۱۴۰۴، ۵۶۴ صفحه.
بعد از انتشار نسخه کاغذی ترجمههای عربی و ترکی آذربایجانی کتاب در لندن و باکو، نشر مهری در لندن (ناشر ترجمه عربی) برای نخستین بار نسخه فارسی کتاب را منتشر کرد، کتابی که بعد از چهارده سال هنوز در ایران امکان انتشار ندارد.
ویرایش سوم کتاب دو امتیاز بر ویرایشهای قبلی دارد: اول افزودن دو پیوست به انتهای کتاب، یکی «کتابشناسی آثار منتشرشده آقای شریعتمداری»، و دیگری «مستند سیلی زدن ریشهری به مرحوم شریعتمداری در جریان بازجویی». دوم «نمایه». متن کامل یادداشت ویرایش سوم، و دو پیوست کتاب را جداگانه منتشر میکنم.
این کتاب متمرکز بر مواجهه آقای خمینی با آقای شریعتمداری در سالهای پایانی حیات آقای شریعتمداری است. آقای خمینی رهبر جمهوری اسلامی، همدرس دیروز، یکی از مراجع تقلید بزرگ آن زمان، و بزرگترین رقیب فقهیش را به تدریج از فضای عمومی کشور حذف و سپس تا آخر عمر محصور کرد.
جمهوری اسلامی ایران حقوق انسانی مهمترین چهره دینی خود را نادیده گرفت که بدیهیترین آن ممانعت از اعزام بیمار مبتلا به سرطان به بیمارستان به مدت سه سال و ده ماه و هفت روز و نیز محدودیت فراوان در زمان کفن و دفن و ترحیم ایشان بوده است.
آنچه جمهوری اسلامی با آقای شریعتمداری کرده، نه اسلامی بوده، نه اخلاقی، و نه قانونی. ناموس انقلاب با این ستمها شکسته شد.
فهرست کتابشناسی شامل کلیه آثار حوزوی آقای شریعتمداری (اصول فقه، فقه فتوایی و استدلالی، و علوم قرآنی) میشود، از جمله: وسیلة العباد لیوم المعاد (۱۳۳۱ش)، رسالة المعاملات المنهیة فی الفقه، رسالة کتابات فی القضایا التشریعیة، تحقیق وتقریرات فی ابواب البیع والخیارات (هفت جلد)، و القضاء فی الإسلام.
اگر چه چیزهایی درباره سیلی ریشهری شنیده بودم، اما هرگز باور نمیکردم اتفاق افتاده باشد. چطور ممکن است در جریان بازجویی، قاضی به گونه متهم، آن هم یک فقیه، یک مرجع تقلید، یک سیّد و یک پیرمرد سیلی بزند؟! فقه و قانون و اخلاق کجا رفته بود؟!
غلامعلی رجایی آنرا از معاون دادستان قم – که نامش نزد من محفوظ است - مستقیما شنیده و با اجازه رجایی منتشر میشود. محمدی ریشهری در خاطراتش آنرا شایعه خوانده، اما «شایعه» مذکور به میزانی از قوّت بود که ریشهری را به تکذیب آن در کتابش واداشت.
«آقای ریشهری بازجویی از ایشان را شروع کرد. ابتدا از ایشان پرسید نام؟ مرحوم شریعتمداری گفت: سیدکاظم. پرسید: نام خانوادگی؟ پاسخ داد: شریعتمداری. پرسید: شغلتان چیست؟ تا آن مرحوم باصدایی لرزان گفت: «مرجع تقلید هستم»، ناگهان دیدم آقای ریشهری که در یکی دومتری او نشسته بود، با عصبانیت ازجا بلند شد، و سیلی محکمی به ایشان زد، و گفت: «مرجع تقلید بودی»! آقای شریعتمداری حین پاسخ به پرسشهای آقای ریشهری خیلی متاثر بودند. من خودم از نزدیک شاهد این صحنه بودم.
از او پرسیدم شما به آقای ریشهری چیزی نگفتید، که چرا این کار را کرد؟ گفت: «نه! ولی از این حرکت او خیلی تعجب کردیم». پرسیدم: غیر از شما چه کسانی آنجا و در آن اتاق حاضر بودند؟ گفت: «من، و دادستان قم، آقای [ذبیحالله] کرمی، ودادیار دادستانی قم که اسمش درخاطرم نمانده است.» همانروز آقای ریشهری پرونده را از ما تحویل گرفتند و رسیدگی به آن را در امور قضایی نیروهای مسلح ادامه دادند.»
@Mohsen_Kadivar_Official
https://kadivar.com/21877/
محسن کدیور، اسنادی از شکستهشدن ناموس انقلاب: نگاهی به سالهای پایانی زندگی آیتالله سید کاظم شریعتمداری، مجموعهی مواجههی جمهوری اسلامی با علمای منتقد، دفتر اول، ۱۳۹۱، ویرایش دوم: ۱۳۹۴، ویرایش سوم، لندن: نشر مهری، مهر ۱۴۰۴، ۵۶۴ صفحه.
بعد از انتشار نسخه کاغذی ترجمههای عربی و ترکی آذربایجانی کتاب در لندن و باکو، نشر مهری در لندن (ناشر ترجمه عربی) برای نخستین بار نسخه فارسی کتاب را منتشر کرد، کتابی که بعد از چهارده سال هنوز در ایران امکان انتشار ندارد.
ویرایش سوم کتاب دو امتیاز بر ویرایشهای قبلی دارد: اول افزودن دو پیوست به انتهای کتاب، یکی «کتابشناسی آثار منتشرشده آقای شریعتمداری»، و دیگری «مستند سیلی زدن ریشهری به مرحوم شریعتمداری در جریان بازجویی». دوم «نمایه». متن کامل یادداشت ویرایش سوم، و دو پیوست کتاب را جداگانه منتشر میکنم.
این کتاب متمرکز بر مواجهه آقای خمینی با آقای شریعتمداری در سالهای پایانی حیات آقای شریعتمداری است. آقای خمینی رهبر جمهوری اسلامی، همدرس دیروز، یکی از مراجع تقلید بزرگ آن زمان، و بزرگترین رقیب فقهیش را به تدریج از فضای عمومی کشور حذف و سپس تا آخر عمر محصور کرد.
جمهوری اسلامی ایران حقوق انسانی مهمترین چهره دینی خود را نادیده گرفت که بدیهیترین آن ممانعت از اعزام بیمار مبتلا به سرطان به بیمارستان به مدت سه سال و ده ماه و هفت روز و نیز محدودیت فراوان در زمان کفن و دفن و ترحیم ایشان بوده است.
آنچه جمهوری اسلامی با آقای شریعتمداری کرده، نه اسلامی بوده، نه اخلاقی، و نه قانونی. ناموس انقلاب با این ستمها شکسته شد.
فهرست کتابشناسی شامل کلیه آثار حوزوی آقای شریعتمداری (اصول فقه، فقه فتوایی و استدلالی، و علوم قرآنی) میشود، از جمله: وسیلة العباد لیوم المعاد (۱۳۳۱ش)، رسالة المعاملات المنهیة فی الفقه، رسالة کتابات فی القضایا التشریعیة، تحقیق وتقریرات فی ابواب البیع والخیارات (هفت جلد)، و القضاء فی الإسلام.
اگر چه چیزهایی درباره سیلی ریشهری شنیده بودم، اما هرگز باور نمیکردم اتفاق افتاده باشد. چطور ممکن است در جریان بازجویی، قاضی به گونه متهم، آن هم یک فقیه، یک مرجع تقلید، یک سیّد و یک پیرمرد سیلی بزند؟! فقه و قانون و اخلاق کجا رفته بود؟!
غلامعلی رجایی آنرا از معاون دادستان قم – که نامش نزد من محفوظ است - مستقیما شنیده و با اجازه رجایی منتشر میشود. محمدی ریشهری در خاطراتش آنرا شایعه خوانده، اما «شایعه» مذکور به میزانی از قوّت بود که ریشهری را به تکذیب آن در کتابش واداشت.
«آقای ریشهری بازجویی از ایشان را شروع کرد. ابتدا از ایشان پرسید نام؟ مرحوم شریعتمداری گفت: سیدکاظم. پرسید: نام خانوادگی؟ پاسخ داد: شریعتمداری. پرسید: شغلتان چیست؟ تا آن مرحوم باصدایی لرزان گفت: «مرجع تقلید هستم»، ناگهان دیدم آقای ریشهری که در یکی دومتری او نشسته بود، با عصبانیت ازجا بلند شد، و سیلی محکمی به ایشان زد، و گفت: «مرجع تقلید بودی»! آقای شریعتمداری حین پاسخ به پرسشهای آقای ریشهری خیلی متاثر بودند. من خودم از نزدیک شاهد این صحنه بودم.
از او پرسیدم شما به آقای ریشهری چیزی نگفتید، که چرا این کار را کرد؟ گفت: «نه! ولی از این حرکت او خیلی تعجب کردیم». پرسیدم: غیر از شما چه کسانی آنجا و در آن اتاق حاضر بودند؟ گفت: «من، و دادستان قم، آقای [ذبیحالله] کرمی، ودادیار دادستانی قم که اسمش درخاطرم نمانده است.» همانروز آقای ریشهری پرونده را از ما تحویل گرفتند و رسیدگی به آن را در امور قضایی نیروهای مسلح ادامه دادند.»
@Mohsen_Kadivar_Official
https://kadivar.com/21877/
Forwarded from کانال رسمی محسن کدیور
محسن_کدیور_اسنادی_از_شکسته_شدن_ن.pdf
6 MB