Telegram Web Link
در اوج رضامندی

به نیک اندیشی است انسان اگر حیثیّتی دارد
که هر شخصی به قدر فکر و ذکرش قیمتی دارد

سزد از سر نوشتن سرنوشت خویش اگر خواهی
قضا فرع رضا باشد قدَر هم حکمتی دارد

علی با عزم خود شد افتخار خاتم و عالم
مگو حکم مقدّر بود و هر کس قسمتی دارد

مگو معصوم را مجبور و ممنوع از خطا باشد
که هر منصف به قدر دادورزی عصمتی دارد

مصمّم شو ، مشیّت مبتنی بر رسم رحمانیست
ارادت جو که هر کس طبق عزمش عزّتی دارد

به قدر همّتش هر کس تواند شد اولوا العزمی
به تصمیم ات تو را تقدیر رحمان ، رحمتی دارد

برای زندگی برنامه ها باید تدارک دید
که هر کاری برای خود شتابان فرصتی دارد

جوانی هر دمش دنیایی از صبح شکفتن هاست
جهانی را جوانی می کند جنّت که خود جدّیتی دارد

گرفتاری تو را هرچند بسیار است و گوناگون
ولی با عزم راسخ هر نفَس نو رخصتی دارد

بیا حال ابو الاحرار را بنگر که در مرگش
عجب عزمی عجب رزمی چه عالی همّتی دارد

کتاب کربلا را با کمال فکر باید خواند
حسین بن علی پیش خداوندان فکرت حرمتی دارد

خدا را تشنه ی اندیشه ی آن قهرمانی باش
که از جمع رسولان راه و رسم اش امّتی دارد

کلامش عقل و اندیشه ، پیامش باز اندیشه
حدیث اش حکمت و حرفش به حق حرّیتی دارد

خدا را چشم دل واکن ، تفکّر را تماشا کن
تعقّل را تولّا کن که دل را قوّتی دارد

به اخلاصش قسم حرفش همیشه حاضر و حیّ است
کلامش چون کلامُ الله ناطق شوکتی دارد :

ستم نه ، زور نه ، تزویر نه ، تحمیق امّت نه
دیانت را دنائت دیدن آخر خفّتی دارد

جفا نه ، جور نه ، تکفیر نه ، تحقیر ملّت نه
که ترسیدن پرستیدن به پستی ذلّتی دارد

نباید غافل از حق بود و مقهور حکومت شد
که هر حاکم دو روزی کرّ و فرّ و قدرتی دارد

حسین بن علی کارش به جا ، حرفش رسا باشد
وَ هر فصل از خطابش در فصاحت صولتی دارد

ز جان خسته ز خود رسته سر و صورت به خون شسته
خدا را تا دم آخر قیامش نهضتی دارد

وضو خون غسل خون سجاده خون محراب طاعت خون
خدا را با چنین حالت « عبادت » لذّتی دارد

به سجده خطّ خونش می نماید راه آینده
برای نسل فردا چشم بازش فکرتی دارد

خدا با اوست حق دارد که در جسمش نمی گنجد
ببین در خون خود غلتان چه حال و هیبتی دارد

نه آه و ناله از زخمی نه خشم و نفرت از خصمی
که در اوج رضامندی حیا و حیرتی دارد

نه تنها با سر و صورت که با هر پاره از جانش
به سجده سر نهاده با حبیبش خلوتی دارد

نه در میدان نه در خیمه نه در آن مصرع و مقتل
که در لاهوت لاحولش مع الحق وحدتی دارد

ستاره سان به سمّ اسبها اعضا پراکنده
تو گویی ذات حق در عین وحدت کثرتی دارد

نه چامه نه چکامه حرفی از هنگامه ای گفتم
که تا هنگام محشر صحبت از آن صحّتی دارد



م. صحتی سردرودی

🏴@m_sehati🏴
Forwarded from سهام نیوز
امام حسین (ع) را هم به جرمِ مخالفت با امام و رهبری کشتند!

امام کفر مثل قصّابی است که نامِ خدا به زبان می راند و سر می بُرد

✍️محمد صحتی‌سردرودی
طبری به نقل از ابومخنف ازدی روایت می¬کند که عَمرو بن حجاج زبیدی (برادرزن هانی بن عروه) در تحریض و تشویقِ مردم به قتلِ حضرت حسین علیه‌السلام روز عاشورا فریاد می¬زد :« الزموا طاعتکم و جماعتکم ولاترتابوا فی قتل من مرق عن الدین و خالف الامام؛ یعنی: به طاعت از اولوالأمر و همراهی با جماعت، ملتزم باشید و در کشتن کسیکه از دین خارج‌شده و با امام مخالفت کرده تردیدی به خود راه ندهید»! ابن حجاج میخواست با این سخنان بگوید: چون حسین‌ابن‌علی مثل دیگران از امام – یعنی یزید – اطاعت نمی کند پس از دین اسلام برگشته و مرتد شده است!

خدا میداند به بهانۀ اطاعت از ولیِ امرِ مسلمین و لزومِ اتّحاد و جماعت؛ نیز به اتّهامِ ارتداد و خروج از دین در طول تاریخ چه جنایت ها مرتکب شده‌اند و چه قدر انسان‌های شریف و عزیز و آزادیخواه را با همین تحریف و تزویر از حقِ حیات محروم کرده‌اند! مثل اینکه ریشۀ بسیاری از بلایا در تحریفِ مفاهیمی مثلِ « اولوالأمر و ولیِ امر»؛«اتّحادِ مسلمین» و «امامت» نهفته است.

با اینکه خدا در قرآن از «ائمّة الکفر/ امامانِ کفر» و «ائمّة یدعون الی النار/ امامانی که مردم را به آتشِ جهنم فرامی-خوانند» با صراحت سخن گفته است هنوز هم هستند کسانی که واژگانی چون امام و رهبر را مقدّس می پندارند غافل از اینکه واقعیتهای تاریخ چیز دیگری می¬گوید:
« قد بُلینا بإمامٍ ذَکرَ اللهَ وَ سَبّح
وهو کالجرّار فینا یذکر الله و یذبح
(یعنی گرفتارِ امامی شدیم که مدام نامِ خدا به زبان دارد و تسبیح می‌گوید ولی او در میانِ ما مثلِ قصّابی است که نامِ خدا به زبان می راند و سر می بُرد).

سوگمندانه کار به‌جایی رسید که یزید بن معاویه را نیز امامُ المسلمین! نامیدند، همان یزیدی که دنائت و لئامتش شهرۀ آفاق بود. به قولِ إبنُ الابارِ قضائی اندلسی (595 – 658ق) :
إنّ الإمامَةَ لم تکن للئیمِ ما تحتَ العَمامَة
مِن سبطِ هِندٍ وَابنِها دون البَتولِ وَلا کرامَة.
( امامت به شخص پستی که زیر دستار خزیده است هرگز نمی‌رسد...).
آری وقتی روحانیانِ ریاکار و بی‌ایمان با پادشاهان و حاکمانِ مستبدّ و ستمگر دست‌به‌دست هم می-دهند امثال یزید نیز امامِ امت می گردند تا دین و ایمان مردم را فاسد و تباه بسازند:
وَهَل أفسَدَ الدینَ الا الملوک
وَ أحبارُ سوءٍ وَ رُهبانُها؟
( و مگر غیرازاین است که دین را پادشاهان و روحانیانِ ریاکار و شب زنده دار به تباهی کشانده‌اند؟).

@Sahamnewsorg
حسینِ حق

رفتند آن‌چنان‌که نتابد رکاب‌ها
گفتند آن سخن که نسنجد حساب‌ها

انسان‌که نه، به نام ، مسلمان جماعتی
اوّل صف از صفوفِ مقدّس مآب‌ها ،

گفتند : مرتد است محبّت اگر نشد،
تسلیم کینه ، کشته شود با عذاب‌ها

گفتند : ناحق است نه حرّیّت است حق
باید مطیع بود به عالی‌جناب‌ها !

خواندند خطبه‌ها به منابر خطیر و خود
کردند خویش را به بشارت خطاب‌ها

راه ریا و رسم ریاست به هم تنید
گردید جهل‌های مقدّس صواب‌ها

کشتند آن کمال محبّت که بی‌گمان
می‌خواست کینه حذف شود از کتاب‌ها

آری حسینِ حق به محبّت کمال بود
زیباترین زمینه در اوج جمال بود.


م. صحتی سردرودی

🏴@m_sehati🏴
عاشورا

امروز قرآن را به خاک وخون کشیدند
انصاف را کشتند و وجدانی ندیدند

ای آسمان خون گریه کن بر حال انسان
دیوانگان با نام دین ، سرها بریدند

آنان که باید با شتاب و تیغ برّان ،
بر دادِ مظلومانِ عادل می رسیدند ،
از ترس جان ، بیعت کنان با ظلم و ظالم
آسوده اندر خانه های خود خزیدند

هرچه حسین بن علی می گفت از حق
گرچه صدای دادخواهی را شنیدند ،
اما مسلمانان ناآگاه و وحشی ،
در کشتن او بر سر هم می پریدند

تا تاختن بر پیکر پاک عدالت ،
تکبیرگو ، بر پشت اسبان می جهیدند

روحانیان هم با ریا و با تظاهر
بر دور خود تورِ تقدّس می تنیدند

خیلِ خلایق پشت وعّاظُ السّلاطین
در سجده وجدان کشته ، جنّت می خریدند

امروز روزِ غربتِ آزادگان بود
تا شربتِ شهدِ شهادت سر کشیدند


م . صحّتی سردرودی

🏴@m_sehati🏴
سخنی پیرامون زیارت عاشورا

این متن زیارتی از متون تعلیمی ائمه است و تردیدی در سند آن نیست اما این احتمال که راوی نقل به معنا کرده باشد بعید نیست زیرا متنی به این طول و تفصیل را نمی توان دقیقا به خاطر سپرد و گفت کلمه به کلمه اینها را امام معصوم گفته است و راوی آن نیز نه چنین ادعایی کرده و نه گفته که حضرت میفرمود و من هم می نوشتم .
دیگر این که متن آن دست کم دو قرن به صورت سینه به سینه و شفاهی نقل شده است یعنی از زمان صدور آن تا زمانی که صورت مکتوب به خود بیابد لااقل دویست سال فاصله بوده است پس این امکان و احتمال عادی را نباید نادیده گرفت که ممکن است راویان و ناقلان آن در این فاصله ی زمانی دور و دراز با نقل به معنای آن طبق معمول و مرسوم ناخواسته یا خواسته تصرفاتی در آن کرده یا فقراتی را بر آن افزوده یا کاسته باشند در نتیجه شرط احتیاط آن است که چنین متن مفصلی را با چنان شرایطی که دارا بوده است به ناقلان آن نسبت دهیم و بگوییم متن زیارت عاشورا بنا بر آن که ابن قولویه در کامل الزیارات آورده چنین است و بنا به نقلی که شیخ طوسی حدودا پس از صد سال از ابن قولویه با اختلافات بسیاری در مصباح المتهجد آورده هم چنین است و این بسیار توفیر میکند با آن که بگوییم زیارت عاشورا را امام معصوم علیه السلام چنین گفته است و چنین نقلی افزون بر این تفاوت و توفیر ؛ خلاف احتیاط هم هست .
م / ص / س

🏴@m_sehati🏴
متن_مصحح_زیارت_عاشورا_به_تصحیح_علامه.pdf
100.9 KB
البته این متن نسبت به متن رایج از نظر سند اقدم و از نظر متن ، متین است و می توان آن را همه جا خواند و نشر داد. @m_sehati
متن_مصحح_زیارت_عاشورا_به_تصحیح_علامه.doc
52.5 KB
/متن مصحح زیارت عاشورا به تصحیح علامه امینی.
البته این متن نسبت به متن رایج از نظر سند اقدم و از نظر متن ، متین است و می توان آن را همه جا خواند و نشر داد. @m_sehati
Audio
نمونه های ناب و هنرمندانه در ادبیاتِ عاشورایی به زبان آذری و ترکی.
هئیت موسی بن جعفر(ع) سردرودِ تبریز
محرم 1395 شمسی
پوشه شنیداری و به زبان ترکی است.
🏴@m_sehati🏴
با نام حسین
با نام حسین خوش ایم در روز سیاه
دردا که نشد به سرّ او کس آگاه
هر قوم برای خود بتی می سازد
لا حول و لا قوّة الا بالله !

م. صحتی سردرودی

🏴@m_sehati🏴
گر حسینِ علی شود پیدا
این زمان هم یزید بسیار است


🏴@m_sehati🏴
تکبیر حسین علیه السلام

هنگام که روز، مثل شب بود سیاه
هر میر قبیله باز بت بود و إلاه
تکبیر حسین بود که در خون میگفت :
لا حول و لا قوّة الّا با الله


م. صحتی سردرودی

🏴@m_sehati🏴
حسینِ حق

رفتند آن‌چنان‌که نتابد رکاب‌ها
گفتند آن سخن که نسنجد حساب‌ها

انسان‌که نه، به نام ، مسلمان جماعتی
اوّل صف از صفوفِ مقدّس مآب‌ها ،

گفتند : مرتد است محبّت اگر نشد،
تسلیم کینه، کشته شود با عذاب‌ها

گفتند : ناحق است نه حرّیّت است حق
باید مطیع بود به عالی‌جناب‌ها !

خواندند خطبه‌ها به منابر خطیر و خود
کردند خویش را به بشارت خطاب‌ها

راه ریا و رسم ریاست به هم تنید
گردید جهل‌های مقدّس ثواب‌ها

کشتند آن کمال محبّت که بی‌گمان
می‌خواست کینه حذف شود از کتاب‌ها

آری حسینِ حق به محبّت کمال بود
زیباترین زمینه در اوج جمال بود.


م. صحتی سردرودی

🏴@m_sehati🏴
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟡 "  تحریفات مبنایی در تاریخ و فرهنگ عاشورا  "

استاد  محمد صحّتی‌ سردرودی


https://youtu.be/fuHeIHLZIA8?si=2xMDxqYHa__nsFu2

https://www.instagram.com/reel/DLy7S0nv5Dn/?igsh=MzdwNmZwMmdxd2s2


عصر تاسورا ، شنبه 1404.04.14 ساعت  🕔  17  تا  19

جلسه حضوری،
تهران، بلوار میرداماد، بین ایستگاه مترو و میدان مادر، شماره 126 ، طبقه 4
انجمن اسلامی مهندسین – تأسیس 1336


ارتباط آنلاین :
On Line :   https://www.skyroom.online/ch/iaie/general-speech

آگهی و فایل صوتی جلسات، در کانال تلگرام انجمن، در دسترس است.
@IAIEngineers

🔴 نسخه ی دیداری انجمن اسلامی مهندسین


انتشار با ذکر منبع بلامانع است .

کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :

https://www.tg-me.com/Vortrags
20120426135605-3094-125.pdf
710.8 KB
بازخوانیِ چند حدیث مشهور درباره عاشورا
نویسنده: محمد صحتی سردرودی
منبع: علوم حدیث زمستان ۱۳۸۱ شماره ۲۶

#عاشورا
#کتابخانه_اسلامی_و_تصوف
#Islamic_and_tassavof_library
@erfaneeslami1
مهمّ¬ترین هدفِ حضرت حسین آزادی بود؛ آزادی

هدفِ حضرت حسین یا مهمّ¬ترین هدفِ آن حضرت، کسبِ آزادی بود. با این توضیح که یزید با نوشتن نامه به نماینده‌اش در مدینه با صراحت از او خواست که از حسین یا باید برای من بیعت بگیرید یا اگر بیعت نکرد سرش را از تنش جداسازید و برایم بفرستید و حسین با قاطعیتِ تمام و با فریادی بلند گفت که هرگز بیعت نمی¬کنم و هر کاری کرد و به هر کجایی اعم از مکّه و کربلا رفت با همین هدف کرد و رفت تا بیعت نکند.
اگر مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد یا اگر خود درنهایت می¬خواست به کوفه رود همه و همه برای این بود که حامیان و هوادارانی هرکجا که ممکن بود بیابد تا نتوانند مجبور به بیعتش کنند. تا اینجای سخن متن همۀ تواریخ و منابع و مقاتلِ مستند و معتبر است. یعنی اگر کسی دست‌کم الفبای عاشوراپژوهی را به‌درستی بداند به حتم این هم می¬داند که در هدف¬شناسیِ امام حسین، قدرِ متیقّن و مسلّم همین امتناع از بیعت است وگرنه اهدافی چون حکومت و شهادت هم زیاده¬خواهی هم تحمیلِ عقیده بر واقعیت¬های تاریخی است و یا این¬که نتیجه خواسته و ناخواسته هدف فرض شده است و یا میان علم و قصد فرقی نگذاشته¬اند غافل از این¬که دانستن بسیار اعم از خواستن است و انسان هر چیزی را بداند که نمی¬خواهد. آری اینجا دانستن می¬تواند حکومت را از دایرۀ اهدافِ حسین خارج کند اما هرگز نمی¬تواند شهادت را به‌جای آن بنشاند.
خلاصه هدفی که در اینجا هم مستند هم معقول هم همگان را – اعم از هواداران نظریۀ حکومت و جانب‌دارانِ نظریۀ شهادت – مقبول است چیزی جز «امتناع از بیعت» نیست و اهدافِ دیگر همیشه مورد مناقشه و منازعه بوده است و امروز هم بیشتر از پیش محلِ اشکالاتِ فراوان است.آری حسین را حرفی که همه قبولش دارند همین بود و هست:
مانندِ من هرگز با مثلِ یزید بیعت نمی¬کند. بیعت با شخصی مثلِ یزید مساوی است با هدمِ اسلام و هدر دادن همۀ زحماتِ طاقت‌فرسای انبیا و صلحا و اولیای حق. پس من هرگز به این جنایت و خیانتِ بزرگ تن نمی¬دهم هرچه بادا باد. پرپیداست که صدالبته در دلِ این هدفِ بزرگ و عالی و غایی (یعنی بیعت نکردن) افزون بر عزّت و آزادگی و بزرگواری، به‌حق: حریّت و آزادی به معنای صحیح این واژۀ مقدّس هم وجود دارد بلکه جان و روحِ این هدف (یعنی بیعت نکردن) در واقع و همانا آزادی است و آزادی.
به عبارت ساده حضرت حسین می¬گفت: من آزادم و اختیاردارم تا با ستمگری مثلِ یزید بیعت نکنم زیرا علاوه بر این¬که وی می¬خواهد ظلم‌ها و زورگویی¬های خود را بدتر از پدرش معاویه به نام قرآن و اسلام و خدا به خورد مردم دهد از من هم توقّع دارد با بیعت کردنم بر این‌همه جور و جفا و سلب آسایش و رجا از دل و ایمان مردم به خیال خودش تأیید و تأکیدی بستاند. امّا من ازآنجایی‌که یک انسانم و اختیارِ خودم باید به دست خودم باشد. و ازآنجاکه «آزادی» مثلِ هر انسانی حقِ مسلّمِ من هم هست پس کسی نباید به‌زور و زر و تزویر این حق را از من برُباید تا مرا بردۀ و بندۀ خویش گرداند. مرگ برای من هرچند که بارها زجرکشم کنند برتر و بهتر از این است که حقِ حُرّیّت و آزادی را از من بگیرند. جانم را هم هزار بار بگیرند آزادی‌ام را نمی¬توانند و نباید بگیرند پس اگر راه دیگری نمانده باشد حاضرم با عزّتِ آزادی بمیرم و زندگیِ تحمیلی را در سایۀ استبدادِ دینی هرگز نپذیریم. بلی اگر چارۀ دیگری نباشد با سربلندی می¬میرم تا آزادی و آزادگی بماند. والحاصل هدف و حرفِ حسین همین است:
زندگیِ انسان زمانی معنا و ارزشِ زیست دارد که آزادی داشته باشد. «پس در دنیای خودتان آزاد باشید تا اگر هم دین و آیینی داشتید به دردتان بخورد بلکه معنای روزِ بازخواست را نیز فهمیدید>... فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه». از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل است که در ضمن وصیّت¬نامۀ خویش فرمود: « و خود را با بزرگواری از هر پستي به دور دار، هرچند كه تو را به‌سوی خواسته‌هايت كشاند، زيرا تو در ازاي آن‌چه از شخصيّت خود مي‌بخشي هرگز جايگزيني نخواهي يافت، مبادا بندۀ غیری باشی که این کار خلافِ خواستِ آفرینش است زیرا که آفریننده تو را از همان اول آزاد آفریده و آزاد خواسته است> وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللهُ حُرّاً ».
آری هدفِ حسین همانا آزادی بود و انتظارش از انسان دقیقاً همین است هرگز تن به سلبِ آزادی ندهد که آزادی از حقوقِ اولیّه و مسلّمِ هر انسانی است و کسی از هر حقی از حقوق خویش هم بگذرد حق ندارد از این حقِ خدادادی چشم بپوشد یا خداناکرده آن را دست‌کم گیرد و کم‌بها بنمایاند.
محمد صحتی سردرودی
🏴@m_sehati🏴
2025/07/08 13:41:10
Back to Top
HTML Embed Code: