Telegram Web Link
💢تست شخصیت‌شناسی: بی‌پولی تو را به کدام نسخه پنهانت تبدیل می‌کند؟

شاید شما هم تجربه کرده باشید که برخی افراد، هنگام رویارویی با مشکلات مالی، به شکلی غیرمنتظره محکم، مقاوم و خلاق می‌شوند؛ در حالی که عده‌ای دیگر به آسانی تسلیم شرایط شده و به افسردگی، ناامیدی یا حتی پرخاشگری روی می‌آورند. این تفاوت‌های رفتاری ناشی از آن است که بی‌پولی و فشار مالی، به شکلی بی‌رحمانه نقاب‌های اجتماعی را کنار زده و انسان را با هسته واقعی شخصیتی‌اش مواجه می‌سازد. در این مقاله، با پرسش‌های دقیقی که مطرح می‌شود به شما کمک می‌کنیم تا تصویر واضحی از شخصیت پنهان خود در زمان بی‌پولی به دست آورید.

🔺در بی‌پولی چقدر تاب‌آوری دارید؟

تاب‌آوری شما مشخص می‌کند که آیا می‌توانید در شرایط بی‌پولی، تصمیمات عاقلانه‌ای بگیرید و به سمت مدیریت بحران پیش بروید یا اینکه بلافاصله تسلیم احساسات منفی می‌شوید.

🔺در زمان بی‌پولی روابط شما با اطرافیان چگونه تغییر می‌کند؟

فشار مالی می‌تواند به‌شدت بر کیفیت روابط انسانی تأثیرگذار باشد و شخصیت شما را در این زمینه به وضوح آشکار کند. آگاهی از این تغییرات به شما کمک می‌کند که روابط مهم زندگی خود را در بحران‌ها بهتر مدیریت کرده و جلوی آسیب‌های احتمالی را بگیرید.

🔺آیا بی‌پولی خلاقیت و نوآوری شما را تقویت می‌کند؟

بی‌پولی می‌تواند نوعی محرک قدرتمند برای خلاقیت باشد که فرد را وادار به نوآوری و استفاده از راهکارهایی کند که قبلاً به آن فکر نکرده است. در مقابل، عده‌ای نیز هستند که فشار مالی به‌کلی ذهنشان را مختل کرده و توان تفکر و ایده‌پردازی را از آن‌ها می‌گیرد.

🔺در زمان بی‌پولی، ارزش‌ها و اصول اخلاقی‌تان تا چه حد تغییر می‌کند؟

بی‌پولی گاه می‌تواند آزمون سختی برای سنجش عمق و استحکام ارزش‌ها و اصول اخلاقی افراد باشد. گاهی دیده می‌شود که افراد در زمان بی‌پولی وسوسه انجام کارهای نادرست یا غیرقانونی را پیدا می‌کنند، اما آن‌ها که اصول اخلاقی مستحکمی دارند معمولاً از چنین رفتارهایی فاصله می‌گیرند.

🔺در شرایط بی‌پولی تا چه اندازه به آینده امیدوار هستید؟

تشخیص این که در چنین شرایطی تا چه اندازه امیدوار باقی می‌مانید، به شما نشان خواهد داد که آیا توانایی ذاتی برای مدیریت بحران را دارید یا باید مهارت‌های خود را در این زمینه تقویت کنید.

🔺آیا در زمان بی‌پولی به دنبال سرزنش دیگران می‌روید یا مسئولیت را می‌پذیرید؟

شیوه مواجهه با مشکل و نوع نگاه به منشأ آن، بخشی مهم از شخصیت انسان را در زمان بحران‌های مالی نشان می‌دهد. برخی افراد در چنین موقعیت‌هایی عادت دارند دیگران را سرزنش کنند و مشکلات مالی خود را ناشی از بدشانسی، تصمیمات اشتباه اطرافیان، یا شرایط نامساعد جامعه بدانند.

🔺بی‌پولی چه تأثیری بر سبک زندگی و عادت‌های روزمره‌تان می‌گذارد؟

یکی از مهم‌ترین ابعاد شخصیتی که بی‌پولی آن را آشکار می‌کند، میزان انعطاف‌پذیری در تغییر سبک زندگی و عادت‌های روزانه است. برخی افراد به‌راحتی می‌توانند خود را با تغییرات ناشی از کاهش درآمد سازگار کنند و از خرج‌های اضافی بپرهیزند، اما عده‌ای دیگر حتی در چنین شرایطی نمی‌توانند عادت‌های قبلی خود را تغییر دهند و به شدت با این موضوع درگیر می‌شوند.

کانال آموزه های سازمانی

@monetary_academy
👍31
💢استخدام نیروی باتجربه یا بی‌تجربه؟ کدام انتخاب هوشمندانه‌تر است؟

وقتی تصمیم به استخدام دارید و سطح مهارت فنی دو گزینه‌ی موجود را یکسان ارزیابی کرده‌اید، ترجیح شما کدام است؟ نیروی باتجربه یا بی‌تجربه؟

هر دو گزینه مزایا و چالش‌های خود را دارند، اما انتخاب صحیح بستگی به شرایط خاص سازمان شما دارد:

🔹 نیروی باتجربه معمولاً با سبک کاری و فرهنگ سازمانی پیشین خود وارد مجموعه می‌شود و تغییر این الگوها آسان نیست. درواقع، افراد باتجربه فرهنگ قبلی را با خود به سازمان جدید منتقل می‌کنند. اگر این هم‌راستا با فرهنگ فعلی شرکت نباشد، ممکن است چالش‌زا باشد.

🔹 در مقابل، نیروی بی‌تجربه از لحاظ ذهنی و فرهنگی آمادگی بیشتری برای یادگیری و هم‌راستا شدن با فرهنگ سازمان شما دارد. البته این انتخاب نیاز به صبر، آموزش و ساختن دارد.

👥 تجربه شخصی من این بوده که در گذشته بیشتر به استخدام افراد بی‌تجربه تمایل داشتم، اما با بزرگ‌تر شدن مجموعه و نیاز به پایداری و بلوغ بیشتر، توازن را به نفع افراد باتجربه تغییر داده‌ام. چرا که حضور افرادی با سابقه و توانایی انطباق با فرهنگ سازمانی، می‌تواند مزایای پنهان و ارزشمندی برای تیم داشته باشد.

در ادامه چند معیار کلیدی برای تصمیم‌گیری در این زمینه را مرور می‌کنیم:

در استارتاپ‌ها، نیروی باتجربه ممکن است از نظر مالی به‌صرفه نباشد. افراد بی‌تجربه انعطاف‌پذیرتر هستند و بهتر با شرایط متغیر کنار می‌آیند.

اگر تیم فعلی زمان و ظرفیت آموزش را ندارد، بهتر است فرد باتجربه جذب شود.

در صورت رشد سریع کسب‌وکار، نیروی باتجربه الزامی است. اما در سازمان‌هایی با رشد آهسته یا پایدار، نیروی کم‌تجربه هم می‌تواند مناسب باشد.

برای نقش‌های حیاتی و کلیدی، تجربه اهمیت بالایی دارد و ریسک استخدام افراد بی‌تجربه بالا خواهد بود.

اگر در مهارت خاصی فرد مناسبی داخل تیم ندارید، نیروی باتجربه ارزش بیشتری خواهد داشت.

در نقش‌های مدیریتی، استفاده از نیروی بی‌تجربه معمولاً تصمیم نادرستی است.

در نهایت، اگر با محدودیت بودجه مواجه هستید، استخدام نیروی بی‌تجربه گزینه‌ای منطقی‌تر خواهد بود.

🔍 تصمیم‌گیری در مورد تجربه نیروی کار، تصمیمی استراتژیک است. به‌جای انتخاب بر اساس عادت، بهتر است آن را متناسب با شرایط واقعی کسب‌وکار و نیازهای تیم انجام دهید.

کانال راهنمای منابع انسانی

@management_simple
👍4
💢توهم کنترل

🖊حسین حسینی پناه

■آیا تا به حال شده است هنگام پرتاب تاس، آن را محکم‌تر بیندازید تا عدد بزرگ‌تری بیاورید؟ آیا تا به حال مدیری را دیده‌اید که اصرار دارد تمام تصمیمات سازمانی را خودش بگیرد، چون باور دارد که هیچ‌کس به‌اندازه‌ی او شرایط را تحت کنترل ندارد؟ اگر چنین است، شما شاهد یکی از رایج‌ترین سوگیری‌های شناختی بوده‌اید: توهم کنترل.

□از ابتدای تاریخ، انسان‌ها به دنبال کنترل محیط اطراف خود بوده‌اند. حتی زمانی که نمی‌توانستند بر طبیعت غلبه کنند، با انجام آیین‌ها و نذورات تصور می‌کردند که می‌توانند بر رویدادهای طبیعی تأثیر بگذارند. برای مثال، مردمان باستان در دوره‌های خشکسالی قربانی‌هایی به خدایان تقدیم می‌کردند و اگر پس از آن باران می‌بارید، گمان می‌کردند که تلاش‌هایشان نتیجه داده است!

●توهم کنترل یک سوگیری شناختی است که باعث می‌شود افراد تصور کنند می‌توانند رویدادهایی را که کاملاً تصادفی یا خارج از کنترلشان هستند، مدیریت کنند یا بر آن‌ها تأثیر بگذارند. این پدیده حتی در موقعیت‌هایی که شانس و احتمال نقش اصلی را ایفا می‌کنند، دیده می‌شود. به عنوان نمونه، مطالعات نشان داده‌اند که افراد هنگام پرتاب تاس، اگر بخواهند عدد بزرگی بیاورند، آن را محکم‌تر می‌اندازند، و اگر به عددی کوچک نیاز داشته باشند، با احتیاط بیشتری پرتاب می‌کنند. این در حالی است که نتیجه‌ی پرتاب تاس کاملاً تصادفی است و شدت پرتاب تأثیری در عدد حاصل ندارد!

○اصطلاح توهم کنترل را اولین‌بار در سال ۱۹۷۵ اِلن لَنگِر ، روانشناس دانشگاه هاروارد مطرح کرد. او با انجام مجموعه‌ای از آزمایش‌ها نشان داد زمانی که عواملی همچون رقابت، انتخاب و مشارکت در موقعیت‌های شانسی گنجانده می‌شود، افراد درخصوص میزان کنترل خود بر رویدادهای طبیعی اغراق می‌کنند.

■برای مثال، در آزمایشی، شرکت‌کنندگان حاضر بودند پول بیشتری برای بلیت‌های بخت‌آزمایی‌ای بپردازند که خودشان شماره‌اش را انتخاب کرده بودند، در مقایسه با بلیت‌هایی که شماره‌ی آن‌ها به‌صورت تصادفی توسط دستگاه مشخص شده بود. در حالی که احتمال برد در هر دو حالت دقیقاً یکسان بود!

□این خطای ذهنی تنها به بخت‌آزمایی یا بازی‌های شانسی محدود نمی‌شود؛ ما هر روز در تصمیم‌گیری‌های شخصی و حرفه‌ای تحت تأثیر آن قرار می‌گیریم.

• سرمایه‌گذاری و بورس: بسیاری از سرمایه‌گذاران تصور می‌کنند که با تجزیه‌وتحلیل‌های شخصی می‌توانند بازارهای کاملاً ناپایدار را پیش‌بینی کنند. در حالی که بخش زیادی از نوسانات بازار ناشی از عوامل غیرقابل‌کنترل است.

• مدیریت و رهبری: برخی مدیران گمان می‌کنند که می‌توانند همه‌چیز را تحت کنترل خود درآورند، حتی عواملی که وابسته به محیط و شرایط کلان اقتصادی هستند. این طرز فکر می‌تواند به تصمیم‌گیری‌های نادرست و ریسک‌های غیرضروری منجر شود.

• زندگی شخصی: ما گاهی تصور می‌کنیم که اگر رفتار خاصی داشته باشیم، می‌توانیم واکنش دیگران را دقیقاً مطابق میل خود تغییر دهیم، در حالی که احساسات و تصمیمات دیگران تحت تأثیر عوامل متعددی است که از کنترل ما خارج‌اند.

@organizationalbehavior
👍1
💢 به پسرهایمان یاد بدهیم حرف بزنند!

یاد بدهیم ناکامی‌شان را بریزند در قالب کلمات و کلمات را طوری بچینند که منظورشان را برسانند. اغلب کتک‌کاری‌های زن و شوهری خشونت سیستماتیک و از پیش برنامه‌ریزی شده نیست.
یعنی کم پیش می‌آید مردی درست لحظه تعطیل کردن کار، زمان زدن کارت خروج، لحظه پایین کشیدن کرکره دکان بگوید: خب برم زنم رو مفصل بزنم. الهی به امید تو!
غالبا لحظاتی پیش از اولین سیلی، مرد احساس سرخوردگی شدید می‌کند و چون آموزش ندیده حرف بزند، چون دانش بیان احساساتش را ندارد، سرخوردگی‌اش را قلنبه می‌کند توی مشتش و فرود می‌آورد روی بدن زن❗️

⭕️ به دخترهایمان یاد بدهیم زهرآگین حرف نزنند!
دخترها جان و بازوی کتک‌کاری ندارند. دخترها مشت‌های قوی ندارند. وقتی احساس ناکامی می‌کنند، وقتی دردشان می‌آید اما ورِ منطق ذهنشان بیمار است، وقتی توانایی تنظیم هیجان و پیدا کردن کلمه ندارند، سرخوردگی‌شان را می‌کنند زهر، زبانشان را می‌کنند نیش و می‌گزند. مرد نیش می‌خورد، کتک می‌زند زن کتک می‌خورد، نیش می‌زند. دور باطل!

گره‌هایی که به جای دست به دندان گرفته می‌شوند و لقمه‌هایی که چندین دور، دور سر می‌چرخند!


خشونت کلامی و خشونت بدنی هر دو به خاطر «فقر مهارت در برقراری ارتباط است.»

این مهارت اکتسابی‌ست، می‌شود آموزش داد، می‌شود یاد گرفت. کاش در طول ۱۲ سال آموزش باطلِ فرمول‌های احمقانه، اتحاد و تجزیه، دلایل انقراض سلسله‌ها، فرق جلگه و آبرفت، ذهب ذهبا ذهبوا، سفرهای خانواده هاشمی و... دو واحد هم "چگونه حرف بزنیم" در برنامه درسی بچه‌ها قرار می‌دادند.

👤سودابه‌فرضی‌پور

@life_skills2022
👍6
💢آکادمی OpenAI به صورت رایگان راه‌اندازی شد. در بخش درباره ما در سایت اینطور نوشته:

مردم در سراسر جهان از هوش مصنوعی مولد برای حل مشکلات پیچیده و افزایش خلاقیت، بهره‌وری و یادگیری استفاده می‌کنند.

آکادمی OpenAI به آن‌ها کمک می‌کند تا از طریق کارگاه‌ها، بحث‌ها و محتوای دیجیتال، از سواد هوش مصنوعی پایه گرفته تا ادغام‌های پیشرفته برای مهندسان، از قدرت تحول‌آفرین هوش مصنوعی استفاده کنند.

آکادمی با ترکیبی از رویدادهای آنلاین و حضوری، جامعه‌ای پر جنب و جوش و مشارکتی را ایجاد می‌کند که در آن شرکت‌کنندگان با هر زمینه‌ای می‌توانند بینش عملی به دست آورند و نوآوری را در زمینه‌های خود ایجاد کنند.

می‌توانید اینجا کلیک کنید و وارد آکادمی شوید

مدیران ایران

@management_ai
💢در باب اهمیت خونسردی برای رهبران!

یکی از بزرگ‌ترین مهارت‌های رهبری، آرامش (خونسردی) در بحران است. هر زمان که در دنیا هر کاری انجام می دهید، انتقاد وجود دارد.

ایستارتاپس

@management_simple
👍2
💢نگاهی نو به معنا و ماندگاری کارکنان

در دنیای امروز، که سازمان‌ها برای جذب و نگهداشت استعدادها با چالش‌های متعددی مواجه‌اند، توجه به عوامل انگیزشی درونی کارکنان بیش از پیش اهمیت یافته است. یکی از مهم‌ترین این عوامل، احساس معناداری در کار است.
بر اساس تازه‌ترین گزارش منتشر شده توسط LinkedIn، بیش از ۷۰ درصد از کارکنان نسل جدید تصمیم‌گیری درباره ماندن یا ترک سازمان را بر اساس میزان معنادار بودن کارشان انجام می‌دهند.

این یافته نشان می‌دهد که نگاه سنتی به کارکنان، که تنها بر پرداخت دستمزد و مزایا تمرکز داشت، دیگر پاسخگوی نیازهای نسل‌های جدید نیروی کار نیست. سازمان‌هایی که به دنبال حفظ استعدادهای خود هستند، باید فراتر از انگیزه‌های مادی فکر کنند و به ساختارهای انگیزشی عمیق‌تری توجه نمایند.

💼 چرا معنا در کار اهمیت دارد؟
احساس معناداری باعث افزایش انگیزه، تعلق سازمانی و رضایت شغلی می‌شود. کارمندانی که می‌دانند تلاش‌هایشان در مسیر هدفی بزرگ‌تر قرار دارد، با انگیزه بیشتر کار می‌کنند، خلاق‌تر هستند و وفاداری بیشتری نسبت به سازمان از خود نشان می‌دهند.

🧭 راهکارهای معنا‌بخشی به نقش‌های سازمانی:
1️⃣ اهداف سازمانی را الهام‌بخش و قابل درک تعریف کنید. اهداف مبهم یا صرفاً مالی، احساس معنا ایجاد نمی‌کنند.
2️⃣ نقش هر فرد را به چشم یک بخش کلیدی از موفقیت کل سازمان ببینید و این را به او منتقل کنید.
3️⃣ فضا برای یادگیری، رشد، و مشارکت فراهم کنید. کارکنان باید احساس کنند که در حال پیشرفت هستند و نظرشان اهمیت دارد.
4️⃣ فرهنگ سازمانی مبتنی بر ارزش‌ها و بازخورد مستمر ایجاد کنید. شنیدن صدای کارکنان از ارکان اصلی معنا در محیط کار است.

📈 نتیجه‌گیری:
در دنیای رقابتی امروز، سازمان‌هایی که صرفاً بر مبنای پرداخت حقوق عمل می‌کنند، تنها بقا خواهند داشت. اما سازمان‌هایی که معنا، هدف و ارزش واقعی برای کارکنان خود خلق می‌کنند، مسیر رشد و پایداری را در پیش خواهند گرفت.

کانال راهنمای منابع انسانی

@management_simple
👍1
💢تئوری‌های اصلی شناسایی انگیزه‌های مشتریان

👈هر فردي، در هر زمان مشخصي، نيازهاي متعددي دارد، اما داشتن نیاز باعث نمی‌شود که فرد سراغ محصول یا خدمت ما بیاید
👈در حقیقت، يك نياز وقتي فرد را برای خرید محصول یا خدمت ما تحریک می‌کند که به یک انگيزه تبديل ‌شود. بر این اساس، انگيزه، نياز شديدي است كه فرد را مجبور به يافتن راهي براي ارضاء آن نياز مي‌كند
👈روانشناسان تئوري‌هاي مختلفي را براي توصيف انگيزه‌هاي انساني مطرح كرده‌اند. دو تئوري مطرح در اين زمينه شامل تئوري فرويد و تئوري مازلو است که كاربردهاي متفاوتي در بازاريابي دارند
👈فرويد معتقد بود كه انسان‌ها معمولاً از انگیزه‌های واقعي‌اي كه رفتارهاي آنان را شكل‌ مي‌دهند، بي‌خبرند. او باور داشت كه انسان‌ها هر چه بزرگ‌تر مي‌شوند، اميال بيشتري را درون‌شان سركوب مي‌كنند، ولي، اين اميال هيچ وقت به طور كامل از بين نمي‌روند بلكه خودشان را در روياها، لغزش‌هاي زباني، رفتارهاي عصبي و خشن و بيماري‌هاي رواني فرد نشان مي‌دهند
👈طبق تئوري فرويد تصميم‌گيري‌هاي خريد هر فردي تحت تاثير انگيزه‌هاي ناخودآگاه او قرار دارند. انگيزه‌هايي كه حتي ممكن است خود فرد هم از وجود آنها بي‌خبر باشد
👈بنابراين، تصميم‌گيري‌هايي مثل خريد يك بي‌ام‌و اسپورت توسط يك فرد مسن، ممكن است بيانگر اين مسالة ساده باشد كه خريدار مسن دوست دارد به بقیه بگوید که دل جوانی دارد
👈در مقابل، مازلو سعي داشت تا دلايل برانگيخته‌ شدن افراد در يك زمان معين توسط يك نياز مشخص را توصيف كند. برای همین، مازلو سعي مي‌كرد پاسخي براي چنين پرسش‌هايي بيابد: چرا در يك زمان مشخص، فردي به دنبال افزايش امنيت شخصي‌اش است و فرد ديگري به دنبال جلب احترام ديگران؟
👈پاسخ مازلو به اين قبيل پرسش‌ها اين است كه نيازهاي انسان در یک سلسله مراتب قرار مي‌گيرند. از نظر مازلو، نيازهاي اصلي انسان در این سلسله مراتب عبارتند از: نيازهاي زيستي، نيازهاي ايمني، نيازهاي اجتماعي، نيازهاي احترام و نيازهاي خودشكوفايي
👈طبق تئوري مازلو، هر فردي ابتدا سعي مي‌كند تا مهم‌ترين و شديدترين نيازش را ارضاء كند. وقتي كه آن نياز ارضاء شد، ديگر نمي‌تواند به عنوان منبع انگيزشي عمل كند، و در نتيجه، فرد سعي مي‌كند تا مهم‌ترين و شديدترين نياز بعدي‌اش را ارضاء كند
👈به عنوان مثال، يك فرد گرسنه (كه نياز زيستي شديدي دارد) هيچ علاقه‌اي به آخرين شاهكار هنري (كه يك نياز خودشكوفايي را ارضاء مي‌كند) از خود نشان نمي‌دهد. اما به محض اين كه يك نياز مهم و شديد ارضاء شد، نياز شديد و مهم بعدي خودنمايي مي‌كند

@tarfandbazaryabi
💢تکنواسترس در محل کار؛ چالش‌های جدید و راهکارهای مقابله با آن

در دنیای امروز، فناوری به بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی ما تبدیل شده است. اما در کنار مزایای فراوان، فناوری می‌تواند چالش‌هایی را نیز به همراه داشته باشد، از جمله تکنواسترس. تکنواسترس به استرس و اضطرابی گفته می‌شود که در اثر استفاده بیش از حد از فناوری ایجاد می‌شود. این نوع استرس می‌تواند منجر به خستگی، بی‌خوابی، اضطراب و افسردگی شود.

🔆 برخی از راهکارهای مواجهه با تکنواسترس:
🔰 تعیین مرزهای بین کار و زندگی شخصی
🔰 کاهش استفاده از فناوری
🔰 یافتن جایگزین‌های سالم برای فناوری
🔰 جستجوی کمک حرفه‌ای

〽️ با رعایت این راهکارها، می‌توانید تکنواسترس را مدیریت کرده و از مزایای فناوری بدون عوارض جانبی آن بهره‌مند شوید.

. Hrhub

@business_school2022
👍1
💢استراتژی یادگیری چیست؟

استراتژی یادگیری، نقشه راه هوشمندانه‌ای است که افراد یا سازمان‌ها برای کسب دانش، مهارت و توانمندی‌های جدید طراحی می‌کنند تا به اهدافشان سریع‌تر و مؤثرتر برسند. این یعنی به جای یادگیری پراکنده و بدون هدف، شما با برنامه‌ریزی دقیق، منابع درست و روش‌های مناسب، خودتان را برای موفقیت آماده می‌کنید.
برای مدیران کسب‌وکار، این استراتژی مثل یک جعبه‌ابزار قدرتمند است که کمک می‌کند در دنیای پررقابت امروز، همیشه یک قدم جلوتر باشید.

مثال:
تصور کنید مدیر یک شرکت فروش هستید. به جای اینکه تیم‌تان فقط با آزمون و خطا پیش برود، یک استراتژی یادگیری طراحی می‌کنیدو با اطمینان پیش بروید .
به جای آموختن گسسته و از منابع مختلف با اعتبارهای غیر بررسی شده می توانید با یک دوره جامع یا یک منتور هماهنگ کنید تا با توجه به هدف شما قدم به قدم و با بازه زمانی مناسب به شکل مناسب برای تیم شما آموزشهای لازم طراحی و اجرا شود و دانش شما به عنوان مدیر راهم به شکل مناسب به روز نگاه دارد .

پیام نهایی:
استراتژی یادگیری، سرمایه‌گذاری روی مغز کسب‌وکار شماست.
در دنیای امروز که منابع متنوع به شکل سطحی و نمایشی مدعی آموزش هستند .بدون استراتژی و برنامه ریزی دقیق نمی توانید نتیجه بگیرید .

مدیران ایران

@management_simple
💢چهار راه برای شادتر بودن در سال ۱۴۰۴

@success_pd
💢زمان مناسب برای تغییر مسیر شغلی
✍️ ترجمه: کامران اکبری | منبع: Forbes

کار، بخش مهمی از زندگی ماست و اگر با علایق و اهدافمان هم‌راستا باشد، می‌تواند منبع معنا و رضایت باشد. اما زمانی که احساس می‌کنیم مسیر فعلی شغلی‌مان دیگر با خواسته‌هایمان هماهنگ نیست، باید با دقت و واقع‌بینی به فکر تغییر باشیم.

📌 دهه سوم زندگی (۳۰ تا ۴۰ سالگی) یکی از مناسب‌ترین زمان‌ها برای بازنگری مسیر شغلی است. در این دوره، معمولاً افراد تجربه کافی از دنیای کار، شناخت بهتر از مهارت‌ها، ترجیحات، فرهنگ‌های سازمانی و ارزش‌های زندگی شخصی پیدا کرده‌اند. این خودآگاهی می‌تواند نقطه شروعی برای تصمیم‌گیری آگاهانه باشد.

🔎 چه زمانی باید به تغییر مسیر شغلی فکر کرد؟

🔸زمانی که از محتوای شغلی فعلی لذت نمی‌برید یا علاقه‌تان به حوزه‌ای دیگر است.

🔸زمانی که سبک زندگی دلخواه‌تان با شغل فعلی هم‌راستا نیست.

🔸 زمانی که امکان رشد، ارتقا و افزایش درآمد در موقعیت فعلی محدود یا مسدود شده است.

⚖️ با این حال، باید تفاوت بین "تغییر شغل" و "تغییر مسیر شغلی" را بشناسیم. اگر تنها از محیط یا افراد محل کار ناراضی هستید، شاید یک تغییر شغل کافی باشد. اما اگر تصمیم دارید حوزه کاری‌تان را به‌کلی عوض کنید (مثلاً از آموزش به بازاریابی)، این تغییر نیازمند برنامه‌ریزی، آموزش و سازگاری عمیق‌تر است.

📌 مراحل کلیدی برای تغییر مسیر شغلی موفق:

📌 تحقیق درباره مسیرهای جدید: با افراد فعال در حوزه هدف گفت‌وگو کنید، شرح مشاغل را بخوانید و فضای آن شغل را بشناسید.

📌 بررسی بازار کار: پتانسیل استخدام، میزان تقاضا و آینده‌ شغلی در حوزه جدید را ارزیابی کنید.

📌 برنامه‌ریزی مالی: برای دوره بیکاری یا کاهش درآمد احتمالی آماده باشید.

📌 توسعه شبکه ارتباطی: با افراد مرتبط در صنعت مورد علاقه‌تان ارتباط بگیرید.

📌 یادگیری مهارت‌های جدید: اگر نیاز به مدرک، گواهینامه یا آموزش خاصی دارید، برنامه‌ریزی و اقدام کنید.

📌 بازنویسی رزومه: رزومه‌تان را بر اساس مهارت‌های قابل‌انتقال و حوزه جدید بازطراحی کنید.

📌 اقدام هدفمند: از طریق ارتباطات یا اپلیکیشن‌های شغلی معتبر وارد عمل شوید.

💡 در نهایت، اگر هنوز درباره انتخاب مسیر جدید مطمئن نیستید، می‌توانید با کارآموزی، پروژه‌های پاره‌وقت یا همکاری‌های موقت، مسیر جدید را آزموده و با ریسک کمتر تصمیم‌گیری کنید.

📍تغییر مسیر شغلی تصمیمی مهم و گاه دشوار است، اما با آمادگی ذهنی، واقع‌بینی و برنامه‌ریزی می‌تواند نقطه آغازی برای رضایت، رشد و موفقیت شغلی پایدار باشد.

@management_simple
👍2
💢از دفتر کارتان بیرون بیایید!

👈 اغلب مدیران تازه‌کار خواسته یا ناخواسته در بدو ورودشان به دنیای مدیریت به تکیه زدن به صندلی مدیریت و گذراندن ساعات متمادی در دفتر کارشان گرایش پیدا می‌کنند و این مساله پس از مدتی به یکی از عادات کاری آنها تبدیل می‌شود.
اما اگر شما هم جزو آن دسته از مدیران تازه‌نفسی هستید که دغدغه اصلی‌شان پیدا کردن راهی برای آفرینش تصویری مثبت از خود و سازمان در ذهن آنها است، باید بدانید این هدف ارزشمند از طریق نشستن در دفتر کار قابل تحقق نیست، بلکه نیازمند آن است که مدیر با افرادش از نزدیک ارتباط برقرار کند و ارزش‌ها و دیدگاه‌های شرکت را به آنها منتقل سازد.

👈بر اساس تحقیقات دانشگاه بیلور، که از مدیران عالی‌رتبه چهار شرکت مشهور و بین‌المللی صورت پذیرفته، مشخص شده است که عامل اصلی موفقیت سازمان‌ها در تشویق کارکنان، ارتباط مستمر بین مدیران ارشد و کارکنان است.

باز کردن در اتاق مدیریت و همچنین حضور یافتن مدیران در اتاق کارمندان یا سالن تولید می‌تواند تاثیر بسزایی در نزدیک‌تر شدن مدیران و کارکنان داشته باشد. بر این اساس، شکل‌گیری روابط دوستانه بین مدیریت و کارمندان هر شرکت، می‌تواند منجر به این شود که فرهنگ سازمانی به شکلی مطلوب به تمام اجزای سازمان منتقل شود و پس از آن است که بسیاری از غیرممکن‌ها امکان‌پذیر خواهد شد.

👈خلق تصویری مثبت از سازمان در ذهن کارکنان می‌تواند باعث شود سخت‌ترین پروژه‌ها از نظر کارکنان آسان و امکان‌پذیر جلوه کنند.
اما تحقیقات نشریه HBR نشان داده که فقط ۴۲ درصد از کارمندان و کارگران در جهان از شناختی نسبی و محدود از ارزش‌ها و استراتژی‌های سازمانی شرکت‌هایی که در آن مشغول به کار هستند، برخوردارند و بیش از ۹۵ درصد از کارمندان یا از بسیاری از ارزش‌ها و استراتژی‌های شرکت‌های خود بی‌خبرند یا با آن موافق نیستند.

⭕️عامل اصلی این عدم همسویی، در فقدان ارتباط سازنده بین مدیران و کارکنان نهفته است و نتیجه آن می‌شود که از یکسو، مدیران کارکنان را به کم‌کاری متهم می‌کنند و از سوی دیگر، کارکنان نیز مدیران را افرادی می‌دانند که نفسشان از جای گرم بلند می‌شود و درک درستی از شرایط حاکم بر سازمان ندارند.

⭕️حال سوال اینجاست که برای حل این مشکل چه باید کرد؟ در پاسخ به این پرسش می‌توان موارد زیر را پیشنهاد کرد:

🔹 ارزش‌ها و اهداف کلیدی سازمان‌تان را به‌صورت پیوسته و به هر بهانه‌ای به تمام کارکنان‌تان یادآوری کنید.

🔹تصویری روشن و دلپذیر از سازمان در ذهن کارکنان پدید آورید و آن را در تمام گفتگوهای کاری با پرسنل رعایت کنید. به‌عنوان مثال اگر در فرهنگ شرکتی شما دروغگویی امری ناپسند است، سعی کنید هم خودتان راستگو باشید و هم دیگران را به راستگویی تشویق کنید، حتی اگر گفتن حقیقت به ضرر آنها تمام شود.

🔹تصویرسازی از ارزش‌های مورد قبول سازمان‌تان را به‌طور روزانه انجام دهید، نه صرفا در زمان برگزاری جلسات عمومی فصلی یا سالانه با کارکنان.

🔹راههای تحقق اهداف و پیاده شدن استراتژی‌ها را برای کارکنان شرح دهید. جیمی دایمون، مدیر عامل مشهور بانک جی پی مورگان که سه بار از سوی مجله تایم به‌عنوان یکی از ۱۰۰ شخصیت تاثیر‌گذار جهان انتخاب شده است در این مورد می‌گوید: «من اجرای درست و دقیق یک استراتژی درجه دو را به اجرای ناقص یک استراتژی فوق‌العاده ترجیح می‌دهم.»

🔹مطمئن شوید که کارکنان‌تان پیام‌های ارسالی از سوی شما را به درستی فهمیده‌اند.
برقراری ارتباط با کارکنان فقط به خوب سخن گفتن با آنها و انتقال پیام به آنها نیست، بلکه نیازمند شنیدن فعال و تبادل نظر با کارکنان نیز هست.

منبع: دنیای اقتصاد

@management_simple
👍3
💢تعارض سازمانی چه کمکی می‌تواند به سازمان بکند؟

تعارض سازمانی آنقدرها که فکرش را می‌کنیم منفی نیست و اگر درست مدیریت شود می‌تواند به سازمان کمک کند. در ادامه به برخی از فواید این مفهوم برای سازمان اشاره می‌کنیم:

   1️⃣ به تفکر تحلیلی کمک می‌کند: تعارض سازمانی ممکن است نگرش‌ها، نظرات، قوانین، سیاست‌ها، اهداف، برنامه‌ها و مواردی از این قبیل را به چالش بکشد و این یعنی ما نیاز به یک تفکر تحلیلی برای ساختار دهی مجدد به پدیده‌ها داریم.

   2️⃣ تعارض سازمانی به افزایش انسجام و همبستگی سازمانی کمک می‌کند: تعارض موجب وفاداری و انسجام در سازمان می‌شود و احساس گروهی بیشتری برای رقابت با افراد خارج از کشور ایجاد می‌کند. این مقوله به فداکاری و تعهد به اهداف سازمانی کمک می‌کند.

    3️⃣ تعارض سازمانی رقابت را ارتقا می‌بخشد و از این رو منجر به افزایش بهره‌وری می‌شود: مشاهده شده است که برخی افراد به دلیل تعارض و رقابت شدید انگیزه بالایی پیدا می‌کنند. به‌عنوان‌مثال، کارمندی که با وجود تعارض سازمانی توانسته ارتقا پیدا کند، به‌احتمال‌زیاد سخت‌تر تلاش می‌کند تا ثابت نماید که او لیاقت و توانمندی این جایگاه را دارد و شایسته ترفیع است؛ بنابراین تعارض سازمانی ممکن است به سطح بالایی از تلاش و بازده منجر شود.

   4️⃣ تعارض می‌تواند پایه و اساسی برای توسعه سازمانی به شمار رود: تعارض سازمانی زمانی حاصل می‌شود که با وضع موجود مخالفت کنید و همین امر پیش‌شرط لازم برای تغییر است. افراد خلاق و مبتکر همیشه به دنبال زمینه‌هایی برای به چالش کشیدن وضع موجود هستند. این چالش‌ها منجر به جستجوی گزینه‌های جایگزینی می‌شود که تغییر و توسعه سازمانی را در پی خواهد داشت.

  5️⃣  تعارض سازمانی تنش‌ها را کاهش می‌دهد: عدم بیان برخی اختلافات می‌تواند منجر به تحریف حقیقت، احساس ناامیدی و تنش، عقاید مغرضانه و در نتیجه ترس و بی‌اعتمادی شود. تعارض سازمانی تا حدی این مسئله را کاهش می‌دهد.

کانال مدیریت منابع انسانی

@mba_event
👍1
💢تفاوت استراتژی با مدل کسب‌وکار چیست؟

🔰مدل کسب‌وکار واژه تقریبا جدیدی است که تقریبا با ظهور کسب‌وکارهای اینترنتی رونق یافته است. امروزه بسیاری از مدیران و شرکت‌ها این دو واژه را معادل هم استفاده می‌کنند. اما در عمل استراتژی و مدل کسب‌وکار نقاط تمرکز و مفاهیم متفاوتی را مد نظر قرار می‌دهند.

🔰مدل کسب‌وکار بیشتر شبیه یک داستان است. داستان اینکه چگونه اجزاء مختلف کسب‌وکار شما با هم در تعامل هستند تا بعنوان یک سیستم واحد خلق ارزش نمایند.

🔰استراتژی جهت‌گیری کسب‌وکار برای خلق ارزش را بیان می‌کند.
تعاریف بسیار نزدیک به هم هستند.

🔰مدل کسب‌وکار در مورد رقبا بحث نمی‌کند. اما موضوع اصلی استراتژی رقبا هستند.

🔰مدل کسب‌وکار در مورد منطق خلق و ارائه ارزش به مشتری و بصورت سود ده می‌باشد، اما استراتژی در مورد اینکه چگونه بهتر از رقبای خود کار کنید، تمرکز دارد.

🔰هر کسب‌وکاری دیر یا زود (معمولا بسیار زودتر از آنچه انتظار دارید) با رقبا مواجه می‌شود. اینجا دقیقا همان نقطه‌ای است که استراتژی به روی صحنه می‌آید و تبدیل به نقش اول داستان می‌شود.
استراتژی و مدل کسب‌وکار با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ و متقابل دارند.

🔰مدل کسب‌وکار می‌تواند بر استراتژی‌های شرکت تاثیر بگذارد و مزیت یا نقصی برای مواجه با رقبا بشمار بیاید.

🔰از سوی دیگر استراتژی می‌تواند مدل کسب‌وکار را برای رقابت بهتر دگرگون نماید. و حتی زمین بازی جدید تعریف نموده یا به یک مزیت رقابتی تبدیل شود.

آکادمی مدیریت استراتژیک

@strategym_academy
👍1
2025/07/10 06:43:02
Back to Top
HTML Embed Code: