#ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
از آنزمان که خیمه را برپا نمودی
در بین این صحرای غم مأوا نمودی
دوش مرا تکیه گه غمها نمودی
خونِ دوباره بر دلِ زهرا نمودی
غم ذرّه ذرّه قلب من را آب کرده
این سرزمین روح مرا بی تاب کرده
تو گفته بودی میهمان کوفیانیم
تو گفته بودی در امانِ کوفیانیم
آرام از دست و زبانِ کوفیانیم
محبوبِ هر پیرو جوان کوفیانیم
از چه به استقبالمان لشکر رسیده؟
سدّ ره ما نیزه با خنجر رسیده
دلشوره افتاده به جانم جانِ خواهر
کج کن مسیر رفتنت را سوی دیگر
برخیز برگردیم تا شهرِ پیمبر
بازی نکن با قلب زینب ای برادر
یک دل فقط دارم که آن بر تو سپُردم
اصلا نزن حرف از جدائی تا نمُردم
عبّاس را فرمان بده جولان نماید
با غُرّشی این قوم را حیران نماید
شاید که دشمن خویش را پنهان نماید
سوی مدینه رجعتم آسان نماید
عباسِ من قرص قمر تو آفتابی
می ترسد این لشکر زعباسم حسابی
اُطراق کردی بین این صحرا چه سازی
گر سَد شود بر روی ما دریا چه سازی
با آفتاب و خشکی لبها چه سازی
خواهی که با اهل حرم آقا چه سازی
با من نگو با چشم خود حرف از جدائی
با من نگو زینب میان کربلایی
در ذهن من زیباترین تمثال هستی
از چه پریشان خاطر و احوال هستی
تو محو معبودی کمی خوشحال هستی
آخر چرا خیره به آن گودال هستی
ایکاش راهت لحظه ای آنجا نیفتد
کارت به عصر روز عاشورا نیفتد
از این سراشیبی به دیدارت می آیم
دنبال چشم خسته وتارت می آیم
شاید که خوردم یار به کارت می آیم
وقتی دهد سر نیزه آزارت می آیم
امّا دعا کن تا نباشم من به پیشت
وقتی که پنجه میزند قاتل به ریشت
مجتبی صمدی شهاب
@marsiyeeh
#شب_دوم_محرم
از آنزمان که خیمه را برپا نمودی
در بین این صحرای غم مأوا نمودی
دوش مرا تکیه گه غمها نمودی
خونِ دوباره بر دلِ زهرا نمودی
غم ذرّه ذرّه قلب من را آب کرده
این سرزمین روح مرا بی تاب کرده
تو گفته بودی میهمان کوفیانیم
تو گفته بودی در امانِ کوفیانیم
آرام از دست و زبانِ کوفیانیم
محبوبِ هر پیرو جوان کوفیانیم
از چه به استقبالمان لشکر رسیده؟
سدّ ره ما نیزه با خنجر رسیده
دلشوره افتاده به جانم جانِ خواهر
کج کن مسیر رفتنت را سوی دیگر
برخیز برگردیم تا شهرِ پیمبر
بازی نکن با قلب زینب ای برادر
یک دل فقط دارم که آن بر تو سپُردم
اصلا نزن حرف از جدائی تا نمُردم
عبّاس را فرمان بده جولان نماید
با غُرّشی این قوم را حیران نماید
شاید که دشمن خویش را پنهان نماید
سوی مدینه رجعتم آسان نماید
عباسِ من قرص قمر تو آفتابی
می ترسد این لشکر زعباسم حسابی
اُطراق کردی بین این صحرا چه سازی
گر سَد شود بر روی ما دریا چه سازی
با آفتاب و خشکی لبها چه سازی
خواهی که با اهل حرم آقا چه سازی
با من نگو با چشم خود حرف از جدائی
با من نگو زینب میان کربلایی
در ذهن من زیباترین تمثال هستی
از چه پریشان خاطر و احوال هستی
تو محو معبودی کمی خوشحال هستی
آخر چرا خیره به آن گودال هستی
ایکاش راهت لحظه ای آنجا نیفتد
کارت به عصر روز عاشورا نیفتد
از این سراشیبی به دیدارت می آیم
دنبال چشم خسته وتارت می آیم
شاید که خوردم یار به کارت می آیم
وقتی دهد سر نیزه آزارت می آیم
امّا دعا کن تا نباشم من به پیشت
وقتی که پنجه میزند قاتل به ریشت
مجتبی صمدی شهاب
@marsiyeeh
#ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
در سکوت شکسته ی صحرا
کاروانی ز دور شد پیدا
کاروان عشیره ی سادات
کاروان قبیله ی طاها
کاروان سلاله های رسول
کاروان امام عاشورا
کاروان عزیزِ حضرت حق
پنجمین آفتاب اهل کسا
دشت در زیر پایشان لرزان
دشت نه ! بلکه هفت سقفِ سما
همگی نور چشم پیغمبر
همه مجنون صفت همه لیلا
همه شان لاله روی، چون یوسف
همگی مستجاب، چون عیسی
یاد تیغ و ترنج می افتد
هر که بیند جمال آن ها را
یکطرف روح آیه ی تطهیر
یکطرف معنی "ذوی القربی"
پور زهرا و ساقی و اکبر
در مثل، کعبه و صفا و منا
این طرف یادگار های حسن
به نهایت مؤدّب و شیدا
علم کاروان به همراهش
مشک، بر دوش حضرت سقا
خیل ناموس حضرت حیدر
"همه در پرده های حجب و حیا"
پرده دار مخدّرات حرم
شیر غرانِ بیشه ی لیلا
باد، اینجا اجازه می گیرد
پرده را جا به جا کند حتی
چشم دشمن هزار فرسخ دور
نه ز صورت، که قامت آنها
محملی بی رکاب می آید
محملی محترم چو عرشِ خدا
دور تا دور آن بنی هاشم
پیش رو، پور حضرت زهرا
عِزّ و جاه و شکوه می بیند
هر که از راه میرسد اینجا
تا که گاهِ نزول می آید
ناگهان دشت می شود غوغا
دیده ها سوی خاک می افتد
تا که زینب زمین گذارد پا
ثانیِ حیدر است میگیرد
زیر بازوی زینب کبری
زانوانی غیور می آید
که شکوه حرم کند معنا
چشم بد دور، ناید آن روزی
کاروان را نظر زنند اعدا
ناید آن روز که عزیز بتول
در بیابان شود تک و تنها
محمدمهدی رافع
@marsiyeeh
#شب_دوم_محرم
در سکوت شکسته ی صحرا
کاروانی ز دور شد پیدا
کاروان عشیره ی سادات
کاروان قبیله ی طاها
کاروان سلاله های رسول
کاروان امام عاشورا
کاروان عزیزِ حضرت حق
پنجمین آفتاب اهل کسا
دشت در زیر پایشان لرزان
دشت نه ! بلکه هفت سقفِ سما
همگی نور چشم پیغمبر
همه مجنون صفت همه لیلا
همه شان لاله روی، چون یوسف
همگی مستجاب، چون عیسی
یاد تیغ و ترنج می افتد
هر که بیند جمال آن ها را
یکطرف روح آیه ی تطهیر
یکطرف معنی "ذوی القربی"
پور زهرا و ساقی و اکبر
در مثل، کعبه و صفا و منا
این طرف یادگار های حسن
به نهایت مؤدّب و شیدا
علم کاروان به همراهش
مشک، بر دوش حضرت سقا
خیل ناموس حضرت حیدر
"همه در پرده های حجب و حیا"
پرده دار مخدّرات حرم
شیر غرانِ بیشه ی لیلا
باد، اینجا اجازه می گیرد
پرده را جا به جا کند حتی
چشم دشمن هزار فرسخ دور
نه ز صورت، که قامت آنها
محملی بی رکاب می آید
محملی محترم چو عرشِ خدا
دور تا دور آن بنی هاشم
پیش رو، پور حضرت زهرا
عِزّ و جاه و شکوه می بیند
هر که از راه میرسد اینجا
تا که گاهِ نزول می آید
ناگهان دشت می شود غوغا
دیده ها سوی خاک می افتد
تا که زینب زمین گذارد پا
ثانیِ حیدر است میگیرد
زیر بازوی زینب کبری
زانوانی غیور می آید
که شکوه حرم کند معنا
چشم بد دور، ناید آن روزی
کاروان را نظر زنند اعدا
ناید آن روز که عزیز بتول
در بیابان شود تک و تنها
محمدمهدی رافع
@marsiyeeh
#ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
او تا رسید گریۀ دنیا شروع شد
سینه زنی عالم بالا شروع شد
این حس مادرانه كه دست خودش نبود
دلشوره های زینب كبری شروع شد
وقت مرور خاطره های گذشته شد
اشك حرم میانۀ صحرا شروع شد
ذكر حدیث پیرهن سرخ كودكی
حرف از لباس یوسف زهرا شروع شد
وقتی لباس حنجر او را خراش داد
صحبت ز طشت و حضرت یحیی شروع شد
"واللهِ هاهنا ذُبِح طفلُنا الرَّضیع"
دیگرلهوف خوانی آقا شروع شد
"واللهِ هاهنا سبِی...روضه خوان بس است"
شرمندگی حضرت سقا شروع شد
یك تیغ كند كار خودش را تمام كرد
غارت نمودن تنش اما شروع شد
محسن حنیفی
@marsiyeeh
#شب_دوم_محرم
او تا رسید گریۀ دنیا شروع شد
سینه زنی عالم بالا شروع شد
این حس مادرانه كه دست خودش نبود
دلشوره های زینب كبری شروع شد
وقت مرور خاطره های گذشته شد
اشك حرم میانۀ صحرا شروع شد
ذكر حدیث پیرهن سرخ كودكی
حرف از لباس یوسف زهرا شروع شد
وقتی لباس حنجر او را خراش داد
صحبت ز طشت و حضرت یحیی شروع شد
"واللهِ هاهنا ذُبِح طفلُنا الرَّضیع"
دیگرلهوف خوانی آقا شروع شد
"واللهِ هاهنا سبِی...روضه خوان بس است"
شرمندگی حضرت سقا شروع شد
یك تیغ كند كار خودش را تمام كرد
غارت نمودن تنش اما شروع شد
محسن حنیفی
@marsiyeeh
#ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
از مکه تا اینجا فقط دلشوره دارم
منزل به منزل کو به کو غم بوده یارم
از مکه تا اینجا جسارت ها به ما شد
اندوه و ترس و رنج سهم بچه ها شد
از مکه تا اینجا هزاران بار مردم
خیلی برای حال طفلان غصه خوردم
از مکه تا اینجا... من و ظلم امیه
از مکه تا اینجا... من و اشک رقیه
پرتاب های سنگ و .... دندان رقیه
عباس جان ، جان تو و جان رقیه
آی ای علی اکبر مراقب باش از او
ای شبه پیغمبر مراقب باش از او
دست عربها در خور موهای او نیست
این خارها اندازه ی پاهای او نیست
از مکه تا اینجا چه داغی کرده پیرم
من نیستم اشک از رخ زینب بگیرم
زینب بیا قدری در آغوشت بگیرم
خواهر دعا کن تا که قبل از تو بمیرم
طاقت ندارم دستهایت بسته باشد
پاهای تو بی تاب ، زخمی، خسته باشد
طاقت ندارم سنگ شامی را ببینم
دور و برت چشم عوامی را ببینم
جعفر ابوالفتحی
@marsiyeeh
#شب_دوم_محرم
از مکه تا اینجا فقط دلشوره دارم
منزل به منزل کو به کو غم بوده یارم
از مکه تا اینجا جسارت ها به ما شد
اندوه و ترس و رنج سهم بچه ها شد
از مکه تا اینجا هزاران بار مردم
خیلی برای حال طفلان غصه خوردم
از مکه تا اینجا... من و ظلم امیه
از مکه تا اینجا... من و اشک رقیه
پرتاب های سنگ و .... دندان رقیه
عباس جان ، جان تو و جان رقیه
آی ای علی اکبر مراقب باش از او
ای شبه پیغمبر مراقب باش از او
دست عربها در خور موهای او نیست
این خارها اندازه ی پاهای او نیست
از مکه تا اینجا چه داغی کرده پیرم
من نیستم اشک از رخ زینب بگیرم
زینب بیا قدری در آغوشت بگیرم
خواهر دعا کن تا که قبل از تو بمیرم
طاقت ندارم دستهایت بسته باشد
پاهای تو بی تاب ، زخمی، خسته باشد
طاقت ندارم سنگ شامی را ببینم
دور و برت چشم عوامی را ببینم
جعفر ابوالفتحی
@marsiyeeh
#آغاز_محرم
#شب_اول_محرم
اینجا محرم است و حرم بی مسیر نیست
هر کس نرفت عاقبتش دلپذیر نیست
یعنی که راه کرببلا از محرم است
هر کس حرم نداشت مسیرش مسیر نیست
با گریه اعتقاد من اینجا درست شد
چشمی که گریه بر تو ندارد بصیر نیست
باید نوشت روی پر و بال آسمان
دستی که سینه می زند اینجا فقیر نیست
هر کس که پیر می شود اینجا جوان تر است
هر کس سپیده می زند اینجا که پیر نیست
تا آسمان کرب و بلایش نمی برند
هر کس در آستان شما سربزیر نیست
بسیار دم گرفته ام اینجا ولی دمی
مثل دم حسین و نعم الامیر نیست
رحمان نوازنی
@marsiyeeh
#شب_اول_محرم
اینجا محرم است و حرم بی مسیر نیست
هر کس نرفت عاقبتش دلپذیر نیست
یعنی که راه کرببلا از محرم است
هر کس حرم نداشت مسیرش مسیر نیست
با گریه اعتقاد من اینجا درست شد
چشمی که گریه بر تو ندارد بصیر نیست
باید نوشت روی پر و بال آسمان
دستی که سینه می زند اینجا فقیر نیست
هر کس که پیر می شود اینجا جوان تر است
هر کس سپیده می زند اینجا که پیر نیست
تا آسمان کرب و بلایش نمی برند
هر کس در آستان شما سربزیر نیست
بسیار دم گرفته ام اینجا ولی دمی
مثل دم حسین و نعم الامیر نیست
رحمان نوازنی
@marsiyeeh
#آغاز_محرم
#شب_اول_محرم
السلام ای روضه ات آغاز ماتم یا حسین
در دلم از روضه ات شور مُحرّم یا حسین
خونبهای خون تو گردیده خون کبریا
ای سراپای وجودت نور خاتم یا حسین
مطمئنا از دعای خیر زهرا و علی ست
در سپاهت می شود آنکس که مَحرَم یا حسین
تو عزیز عالم و نعم الامیر عالمی
من گدایم من گدایم من گدایم یا حسین
عاقبت دست اجل من را به خاکم می برد
کن گذر ای ماه در تاریک قبرم یا حسین
در شب قبرم بیا و دست من را هم بگیر
ای پناه بی پناهان دو عالم یا حسین
من بدون روضه می میرم نمی مانم دمی
زانکه مادر با غم تو داده شیرم یا حسین
اذن میخواهم بگویم تا چه شد در کربلا
از کدامین روضه ی تو من بخوانم یا حسین
می نویسم روی دستت اصغر تو ذبح شد
وای از حال رباب و این همه غم یا حسین
می نویسم که علمدارت به خاک و خون نشست
می نویسم که ز داغش شد قدت خم یا حسین
می نویسم که تنت پامال سم مرکب است
روضه خوان روضه هایت خواهر تو زینب است
ناصر شهریاری
@marsiyeeh
#شب_اول_محرم
السلام ای روضه ات آغاز ماتم یا حسین
در دلم از روضه ات شور مُحرّم یا حسین
خونبهای خون تو گردیده خون کبریا
ای سراپای وجودت نور خاتم یا حسین
مطمئنا از دعای خیر زهرا و علی ست
در سپاهت می شود آنکس که مَحرَم یا حسین
تو عزیز عالم و نعم الامیر عالمی
من گدایم من گدایم من گدایم یا حسین
عاقبت دست اجل من را به خاکم می برد
کن گذر ای ماه در تاریک قبرم یا حسین
در شب قبرم بیا و دست من را هم بگیر
ای پناه بی پناهان دو عالم یا حسین
من بدون روضه می میرم نمی مانم دمی
زانکه مادر با غم تو داده شیرم یا حسین
اذن میخواهم بگویم تا چه شد در کربلا
از کدامین روضه ی تو من بخوانم یا حسین
می نویسم روی دستت اصغر تو ذبح شد
وای از حال رباب و این همه غم یا حسین
می نویسم که علمدارت به خاک و خون نشست
می نویسم که ز داغش شد قدت خم یا حسین
می نویسم که تنت پامال سم مرکب است
روضه خوان روضه هایت خواهر تو زینب است
ناصر شهریاری
@marsiyeeh
#آغاز_محرم
#شب_اول_محرم
من آمدم که گریه کنم دست من بگیر
ترسم زمان رود شود این عرصه زود، دیر
قسمت نشد اگر که جوانمرگ تو شوم
لطفی نما شوم درِ این خانه پیرِ پیر
باشد مرا به نوکری خود مکن قبول
من داد میزنم که شمائی به من امیر
ماه محرّم است خودم که نیامدم !
زهرا(س) مرا کشانده دوباره به این مسیر
چونکه شفای تو اشک است، فاطمه(س)
بر گریه بر عزای تو کرده مرا اجیر
آخر شنیده ام به غمت خنده کرده اند
بر خشکی لبان تو در خشکی کویر
مثل زنی که مُرده جوانش شبانه روز
من زار میزنم به تن رفته در حصیر
مجتبی صمدی شهاب
@marsiyeeh
#شب_اول_محرم
من آمدم که گریه کنم دست من بگیر
ترسم زمان رود شود این عرصه زود، دیر
قسمت نشد اگر که جوانمرگ تو شوم
لطفی نما شوم درِ این خانه پیرِ پیر
باشد مرا به نوکری خود مکن قبول
من داد میزنم که شمائی به من امیر
ماه محرّم است خودم که نیامدم !
زهرا(س) مرا کشانده دوباره به این مسیر
چونکه شفای تو اشک است، فاطمه(س)
بر گریه بر عزای تو کرده مرا اجیر
آخر شنیده ام به غمت خنده کرده اند
بر خشکی لبان تو در خشکی کویر
مثل زنی که مُرده جوانش شبانه روز
من زار میزنم به تن رفته در حصیر
مجتبی صمدی شهاب
@marsiyeeh
#آغاز_محرم
#شب_اول_محرم
باز افراشته اند بیرق و پرچم ها را
شهر برداشته است شور مُحَرَّم ها را
دَم به دَم، دَم بزنیم از تو فقط آقاجان
ما غنیمت بشماریم همین دَم ها را
میخرد حضرت زهرا به بهایی بالا
روز محشر همه ی ناله و ماتم ها را
گریه هرگز سبب حُزن و پریشانی نیست
اشکِ روضه بزداید همه ی غم ها را
چایی روضه ی ارباب چه طعمی دارد!
ما نخواهیم دگر سفره ی حاتم ها را
از ازل ذکر حسین عامل بخشایش شد
چون پذیرفت خدا توبه ی آدم ها را
محسن زعفرانیه
@marsiyeeh
#شب_اول_محرم
باز افراشته اند بیرق و پرچم ها را
شهر برداشته است شور مُحَرَّم ها را
دَم به دَم، دَم بزنیم از تو فقط آقاجان
ما غنیمت بشماریم همین دَم ها را
میخرد حضرت زهرا به بهایی بالا
روز محشر همه ی ناله و ماتم ها را
گریه هرگز سبب حُزن و پریشانی نیست
اشکِ روضه بزداید همه ی غم ها را
چایی روضه ی ارباب چه طعمی دارد!
ما نخواهیم دگر سفره ی حاتم ها را
از ازل ذکر حسین عامل بخشایش شد
چون پذیرفت خدا توبه ی آدم ها را
محسن زعفرانیه
@marsiyeeh
#آغاز_محرم
#شب_اول_محرم
رونق هر صبح و هر شام محرم شد حسین
بازدم شد یاابوفاضل ولی دم شد حسین
نام او با هر دل آشفته بازی میکند
بهترین نقش و نگار روی پرچم شد حسین
بارها گفتم حسین و خانه ام آباد شد
در دوعالم مظهر فیض دمادم شد حسین
انبیا هرچه که دارند از حسین فاطمه ست
پس مسیحای خود عیسی بن مریم شد حسین
خواستم تا که خدایم را ببینم در سحر
ناگهان در قاب چشمانم مجسم شد حسین
نه فقط از بنده هایش دستگیری کرده است
درد بی درمان من را نیز مرهم شد حسین
بالحسینِ بند را از پای آدم باز کرد
باب توبه بر تمام خلق عالم شد حسین
نام و یاد او برایم شد مفاتیح النجات
فارج الهم شد حسین و کاشف الغم شد حسین
بی گمان رب تبارک و تعالی مرا
اسم بسیار است اما اسم اعظم شد حسین
علت و معلول از این بهتر ندیده چشم من
باعث و بانی هر باران نم نم شد حسین
اشبه الناس به زهرای شهیده شد حسن
اشبه الناس به شخص مرتضی هم شد حسین
هرکجا هم که روم حسن ختامم کربلاست
چون گریز اکثر مرثیه هایم شد حسین
تا مبادا دشمنش را دست خالی رد کند
محض دِرهم در دل گودال دَرهم شد حسین
@marsiyeeh
#شب_اول_محرم
رونق هر صبح و هر شام محرم شد حسین
بازدم شد یاابوفاضل ولی دم شد حسین
نام او با هر دل آشفته بازی میکند
بهترین نقش و نگار روی پرچم شد حسین
بارها گفتم حسین و خانه ام آباد شد
در دوعالم مظهر فیض دمادم شد حسین
انبیا هرچه که دارند از حسین فاطمه ست
پس مسیحای خود عیسی بن مریم شد حسین
خواستم تا که خدایم را ببینم در سحر
ناگهان در قاب چشمانم مجسم شد حسین
نه فقط از بنده هایش دستگیری کرده است
درد بی درمان من را نیز مرهم شد حسین
بالحسینِ بند را از پای آدم باز کرد
باب توبه بر تمام خلق عالم شد حسین
نام و یاد او برایم شد مفاتیح النجات
فارج الهم شد حسین و کاشف الغم شد حسین
بی گمان رب تبارک و تعالی مرا
اسم بسیار است اما اسم اعظم شد حسین
علت و معلول از این بهتر ندیده چشم من
باعث و بانی هر باران نم نم شد حسین
اشبه الناس به زهرای شهیده شد حسن
اشبه الناس به شخص مرتضی هم شد حسین
هرکجا هم که روم حسن ختامم کربلاست
چون گریز اکثر مرثیه هایم شد حسین
تا مبادا دشمنش را دست خالی رد کند
محض دِرهم در دل گودال دَرهم شد حسین
@marsiyeeh
#ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
تا که پایت به کربلا واشد
غم عالم به سینه ام جا شد
از نگاهت به سمت اهل حرم
نیت رفتنت هویدا شد
میکنی خار از زمین با اشک
شاید این خار سهم یک پا شد
التماس نگاه عباس است
شاید این بار شد محیا شد
علی اصغر چه ناز خوابیده
کربلا تا رسید غوغا شد
قاسم آمد به نیت پدرش
دیدگان با نگاش دریا شد
علی اکبر به سجده افتاده
یا محمد دوباره احیا شد
همه در خیمه ای کنار همند
دیدگان تر به یاد زهرا شد
آنطرف تر صدای هلهله ها
روضه های فراق برپا شد
در طلاطم برای کشتارند
ذکر لبهام وا حسینا شد
چقدر شور میزد دل من
به که گویم که داغم احیا شد
محمد حبیب زاده
@marsiyeeh
#شب_دوم_محرم
تا که پایت به کربلا واشد
غم عالم به سینه ام جا شد
از نگاهت به سمت اهل حرم
نیت رفتنت هویدا شد
میکنی خار از زمین با اشک
شاید این خار سهم یک پا شد
التماس نگاه عباس است
شاید این بار شد محیا شد
علی اصغر چه ناز خوابیده
کربلا تا رسید غوغا شد
قاسم آمد به نیت پدرش
دیدگان با نگاش دریا شد
علی اکبر به سجده افتاده
یا محمد دوباره احیا شد
همه در خیمه ای کنار همند
دیدگان تر به یاد زهرا شد
آنطرف تر صدای هلهله ها
روضه های فراق برپا شد
در طلاطم برای کشتارند
ذکر لبهام وا حسینا شد
چقدر شور میزد دل من
به که گویم که داغم احیا شد
محمد حبیب زاده
@marsiyeeh
#ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
این کاروان هفتاد و دو عشق آفرین دارد
از بهترین های دو عالم بهترین دارد
این شیرمردی که به گِرد شاه می گردد
با خود سفارش هایی از ام البنین دارد
زینب رسیده کربلا، دورش بنی هاشم
یعنی نگین اینجا رکابی از نگین دارد
نامحرمی هرگز ندیده سایه اش را هم
صدیقه ی صغری وقاری اینچنین دارد
حتی غبار راه روی چادرش ننشست
محمل حجابی از پر روح الامین دارد
این سو تمامی شان عزیز بن عزیز اما
آن سو سپاهی از لعین بن لعین دارد
تا می توانید اشک و آه و ناله بردارید
یک گوشه از صحرا کمان داری کمین دارد
غم نامه ی این قافله سربسته اش این است
خولی به همراه خودش یک خورجین دارد
مرضیه نعیم امینی
@marsiyeeh
#شب_دوم_محرم
این کاروان هفتاد و دو عشق آفرین دارد
از بهترین های دو عالم بهترین دارد
این شیرمردی که به گِرد شاه می گردد
با خود سفارش هایی از ام البنین دارد
زینب رسیده کربلا، دورش بنی هاشم
یعنی نگین اینجا رکابی از نگین دارد
نامحرمی هرگز ندیده سایه اش را هم
صدیقه ی صغری وقاری اینچنین دارد
حتی غبار راه روی چادرش ننشست
محمل حجابی از پر روح الامین دارد
این سو تمامی شان عزیز بن عزیز اما
آن سو سپاهی از لعین بن لعین دارد
تا می توانید اشک و آه و ناله بردارید
یک گوشه از صحرا کمان داری کمین دارد
غم نامه ی این قافله سربسته اش این است
خولی به همراه خودش یک خورجین دارد
مرضیه نعیم امینی
@marsiyeeh
#ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
باز این چه نواست، وز کجا میآید؟
کاین نغمه به گوش آشنا میآید
یا رب چه غبار دلنشینی است که باز
بر لوح دل از خاطره ها میآید؟
این کیست، که از قِصۀ پر غُصۀ او
غم های دگر، به انتها میآید؟
این کیست، که بر پردۀ دل چنگ زند
کز شور غمش، دل به نوا میآید؟
این کیست، که از شتاب چرخ عمرش
گرد غم و طوفان عزا میآید؟
این کیست، که از شعار آزادی او
بر گوش مجاهدان، ندا میآید؟
این کیست، که هر کس شنود نامش را
با چشم تر و، نوحه سرا میآید؟
این کیست، که هر جا گذرد، همچو بهار
بوی گل سرخ، از فضا میآید؟
این کیست، که حج خویش، ناکرده تمام
لبیک به لب، به نینوا میآید؟
خون در دل عاشقان حق، میجوشد
یک لاله عذار حق نما میآید
از شهر نبی، مسافری سرگردان
با قافله اش، به کربلا میآید
این عاشق سرگشته، حسین است، حسین
کاینجا به مشیت خدا میآید
این ذبح عظیم است، که از بیت خدا
با جمله عزیزان به منا میآید
اکبر به شتاب، از پی ثار الله
با قلب حسین، پا به پا میآید
قاسم که درین سفر بجای حسن است
آید به نظر که مجتبی میآید
عباس به پاس محمل خواهر خویش
چون سایۀ زینب، ز قفا میآید
گر جنگ و ستیز است، خدایا، در پیش
پس دختر زهرا به کجا میآید؟
کس نیست ( حسانا ) که بپرسد ز رباب
با اصغر شش ماهه، چرا میآید؟
استاد حبیب چایچیان
@marsiyeeh
#شب_دوم_محرم
باز این چه نواست، وز کجا میآید؟
کاین نغمه به گوش آشنا میآید
یا رب چه غبار دلنشینی است که باز
بر لوح دل از خاطره ها میآید؟
این کیست، که از قِصۀ پر غُصۀ او
غم های دگر، به انتها میآید؟
این کیست، که بر پردۀ دل چنگ زند
کز شور غمش، دل به نوا میآید؟
این کیست، که از شتاب چرخ عمرش
گرد غم و طوفان عزا میآید؟
این کیست، که از شعار آزادی او
بر گوش مجاهدان، ندا میآید؟
این کیست، که هر کس شنود نامش را
با چشم تر و، نوحه سرا میآید؟
این کیست، که هر جا گذرد، همچو بهار
بوی گل سرخ، از فضا میآید؟
این کیست، که حج خویش، ناکرده تمام
لبیک به لب، به نینوا میآید؟
خون در دل عاشقان حق، میجوشد
یک لاله عذار حق نما میآید
از شهر نبی، مسافری سرگردان
با قافله اش، به کربلا میآید
این عاشق سرگشته، حسین است، حسین
کاینجا به مشیت خدا میآید
این ذبح عظیم است، که از بیت خدا
با جمله عزیزان به منا میآید
اکبر به شتاب، از پی ثار الله
با قلب حسین، پا به پا میآید
قاسم که درین سفر بجای حسن است
آید به نظر که مجتبی میآید
عباس به پاس محمل خواهر خویش
چون سایۀ زینب، ز قفا میآید
گر جنگ و ستیز است، خدایا، در پیش
پس دختر زهرا به کجا میآید؟
کس نیست ( حسانا ) که بپرسد ز رباب
با اصغر شش ماهه، چرا میآید؟
استاد حبیب چایچیان
@marsiyeeh
#ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
نگرانی من از چهرهء زردم پیداست
تو مگو خواهر من منزل آخر اینجاست
دلهُره کُشت مرا خواهر خود را دریاب
باورم نیست که این دشت همان کرب و بلاست
آیه میخوانی و ارکان تنم می لرزد
نیستی فکر من انگار دو چشمم دریاست
نگران توأم ای یار بیا برگردیم
با تو بودن همه اُمّید دلم بعد خداست
از بَرم دور مشو بَندِ دلم پاره شود
بازی اینگونه مگر با دل بیمار رواست؟
شانه ات را برسان تا که به آن سر بنهم
از نگاهم تو ببین درد دل من پیداست
به مدینه ببری کاش رُباب و طفلش
منّت آب از این کور دلان بی معناست
از سرت مویی اگر کم بشود می میرم
چه رسد تا که ببینم سرِ نعشت دعواست
من چگونه سرِ جسم تو به گودال آیم
تا ببینم تن تو بی زره و خود و عباست
نگرانم که نوک نیزه به حلقت برسد
یا ببینم به شکم خُفته تنت در صحراست
همهء دلخوشی ام مثل تو بر عبّاس است
بی ابالفضل شوم مُشکل من معجرهاست
حاضرم تا ابدالدّهر بسوزم امّا
من نبینم سرِ تو سایه ء من از بالاست
مجتبی صمدی شهاب
@marsiyeeh
#شب_دوم_محرم
نگرانی من از چهرهء زردم پیداست
تو مگو خواهر من منزل آخر اینجاست
دلهُره کُشت مرا خواهر خود را دریاب
باورم نیست که این دشت همان کرب و بلاست
آیه میخوانی و ارکان تنم می لرزد
نیستی فکر من انگار دو چشمم دریاست
نگران توأم ای یار بیا برگردیم
با تو بودن همه اُمّید دلم بعد خداست
از بَرم دور مشو بَندِ دلم پاره شود
بازی اینگونه مگر با دل بیمار رواست؟
شانه ات را برسان تا که به آن سر بنهم
از نگاهم تو ببین درد دل من پیداست
به مدینه ببری کاش رُباب و طفلش
منّت آب از این کور دلان بی معناست
از سرت مویی اگر کم بشود می میرم
چه رسد تا که ببینم سرِ نعشت دعواست
من چگونه سرِ جسم تو به گودال آیم
تا ببینم تن تو بی زره و خود و عباست
نگرانم که نوک نیزه به حلقت برسد
یا ببینم به شکم خُفته تنت در صحراست
همهء دلخوشی ام مثل تو بر عبّاس است
بی ابالفضل شوم مُشکل من معجرهاست
حاضرم تا ابدالدّهر بسوزم امّا
من نبینم سرِ تو سایه ء من از بالاست
مجتبی صمدی شهاب
@marsiyeeh
#ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
رویِ زانویِ برادر پا اگر بگذاشته
آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته
دستها را رویِ دوش دو پسر بگذاشته
آنکه رویِ شانهی عباس سر بگذاشته
دورِ او از عون و جعفر اکبر و قاسم پُر است
شُکر گِردش از جوانانِ بنیهاشم پُر است
جبرئیل اینجاست تا خانوم فرمایش کند
تا حسیناش هست او احساسِ آرامش کند
تا که آرام است دنیا درکِ آسایش کند
تا بیاید عمهجان باید عمو خواهش کند
تا که عباس است خانم خواب راحت میکند
او فقط در سایهی او استراحت میکند
دست او که نیست دل غم رویِ غم میریزَدَش
َنامِ اینجا را مَبَر وقتی بهم میریزَدَش
چشمها خونِ جگر در هر قدم میریزَدَش
بیشتر او را بِهَم طفلِ حرم میریزَدَش
خیمه برپا میکنند و روضه برپا میکند
مینشیند گوشهای هِی وای زهرا میکند
ناله زد تا زد قدم : دیدی چه آمد بر سرم
گفت در بینِ حرم : دیدی چه آمد بر سرم
چیست اینجا غیرِ غَم دیدی چه آمد بر سرم
مادرم ای مادرم دیدی چه آمد بر سرم
گفت با دلواپسی با آه : برگردان مرا
مُردم از دلشوره از این راه برگردان مرا
این حرم گهواره دارد جانِ زینب بازگرد
مادری بیچاره دارد جانِ زینب بازگرد
زینبی آواره دارد جانِ زینب بازگرد
درد وقتی چاره دارد جانِ زینب بازگرد
وای از این سرزمین شیرِ رُبابت خُشک شد
تیرهاشان را ببین شیرِ رُبابت خُشک شد
*
داد زد شامِ دهم ای وای میبینی چه شد
بچه ها را کرده گُم ای وای میبینی چه شد
نعلِ تازه زیرِ سُم ای وای میبینی چه شد
وَیلنا مِن بعدِ کُم ای وای میبینی چه شد
گفت با طفلانِ در آتش علیکم بالفرار
زود گیرَد مویِ سر آتش علیکم بالفرار
میزند رویِ سرش دیگر نمیدانم چه شد
بوسه زد بر حنجرش دیگر نمیدانم چه شد
خاک خورده معجرش دیگر نمیدانم چه شد
مانده او با مادرش دیگر نمیدانم چه شد
ناقهاش عریان ولی جمعِ بنیهاشم نبود
با حرامی بود اما اکبر و قاسم نبود
حسن لطفی
@marsiyeeh
#شب_دوم_محرم
رویِ زانویِ برادر پا اگر بگذاشته
آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته
دستها را رویِ دوش دو پسر بگذاشته
آنکه رویِ شانهی عباس سر بگذاشته
دورِ او از عون و جعفر اکبر و قاسم پُر است
شُکر گِردش از جوانانِ بنیهاشم پُر است
جبرئیل اینجاست تا خانوم فرمایش کند
تا حسیناش هست او احساسِ آرامش کند
تا که آرام است دنیا درکِ آسایش کند
تا بیاید عمهجان باید عمو خواهش کند
تا که عباس است خانم خواب راحت میکند
او فقط در سایهی او استراحت میکند
دست او که نیست دل غم رویِ غم میریزَدَش
َنامِ اینجا را مَبَر وقتی بهم میریزَدَش
چشمها خونِ جگر در هر قدم میریزَدَش
بیشتر او را بِهَم طفلِ حرم میریزَدَش
خیمه برپا میکنند و روضه برپا میکند
مینشیند گوشهای هِی وای زهرا میکند
ناله زد تا زد قدم : دیدی چه آمد بر سرم
گفت در بینِ حرم : دیدی چه آمد بر سرم
چیست اینجا غیرِ غَم دیدی چه آمد بر سرم
مادرم ای مادرم دیدی چه آمد بر سرم
گفت با دلواپسی با آه : برگردان مرا
مُردم از دلشوره از این راه برگردان مرا
این حرم گهواره دارد جانِ زینب بازگرد
مادری بیچاره دارد جانِ زینب بازگرد
زینبی آواره دارد جانِ زینب بازگرد
درد وقتی چاره دارد جانِ زینب بازگرد
وای از این سرزمین شیرِ رُبابت خُشک شد
تیرهاشان را ببین شیرِ رُبابت خُشک شد
*
داد زد شامِ دهم ای وای میبینی چه شد
بچه ها را کرده گُم ای وای میبینی چه شد
نعلِ تازه زیرِ سُم ای وای میبینی چه شد
وَیلنا مِن بعدِ کُم ای وای میبینی چه شد
گفت با طفلانِ در آتش علیکم بالفرار
زود گیرَد مویِ سر آتش علیکم بالفرار
میزند رویِ سرش دیگر نمیدانم چه شد
بوسه زد بر حنجرش دیگر نمیدانم چه شد
خاک خورده معجرش دیگر نمیدانم چه شد
مانده او با مادرش دیگر نمیدانم چه شد
ناقهاش عریان ولی جمعِ بنیهاشم نبود
با حرامی بود اما اکبر و قاسم نبود
حسن لطفی
@marsiyeeh
#ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا
مران ای ساربان محمل که باشد کربلا اینجا
الا حجاج بیت الله خون، احرام بربندید
که کامل می شود با زخم تن حج شما اینجا
شما حجاج بیت الله خون هستید و می بینم
که جای موی سر، سرهایتان گردد جدا اینجا
نه تنها حج ما قربانی پیر و جوان دارد
شود قربانی شش ماهه تقدیم خدا اینجا
زشمشیر هزاران قاتل خون خوار می بینم
هزاران بار گردد اکبرم جانش فدا اینجا
به موج خون میان قتلگه با پیکر بی سر
زنم از حنجر ببریده خواهر را صدا اینجا
به پاس اجر سقایی و قانون علمداری
شود با تیر و خنجر حق عباسم ادا اینجا
کند این امت گم کرده ره تا راه خود پیدا
درخشد راس هفتاد و دو مصباح الهدیٰ اینجا
ندای اِرجعی را در یم خون می دهم پاسخ
که می آید به گوشم از خدا دائم ندا اینجا
استاد حاج غلامرضا سازگار
@marsiyeeh
#شب_دوم_محرم
به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا
مران ای ساربان محمل که باشد کربلا اینجا
الا حجاج بیت الله خون، احرام بربندید
که کامل می شود با زخم تن حج شما اینجا
شما حجاج بیت الله خون هستید و می بینم
که جای موی سر، سرهایتان گردد جدا اینجا
نه تنها حج ما قربانی پیر و جوان دارد
شود قربانی شش ماهه تقدیم خدا اینجا
زشمشیر هزاران قاتل خون خوار می بینم
هزاران بار گردد اکبرم جانش فدا اینجا
به موج خون میان قتلگه با پیکر بی سر
زنم از حنجر ببریده خواهر را صدا اینجا
به پاس اجر سقایی و قانون علمداری
شود با تیر و خنجر حق عباسم ادا اینجا
کند این امت گم کرده ره تا راه خود پیدا
درخشد راس هفتاد و دو مصباح الهدیٰ اینجا
ندای اِرجعی را در یم خون می دهم پاسخ
که می آید به گوشم از خدا دائم ندا اینجا
استاد حاج غلامرضا سازگار
@marsiyeeh
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
در علقمه از لحظه ای که آن قمر افتاد
امنیت طفلی سه ساله در خطر افتاد
مشغول گریه بود و با احوال غمبارش
در کنج خیمه ناگهان یاد پدر افتاد
رو سوی مقتل کرد ، قدری آب هم برداشت
دنبال یار تشنه اش با چشم تر افتاد
تا دید بابا را به زیر نیزه ها غش کرد
تا گفت: " ای عمه بیا من را ببر " افتاد
لکنت زبان گاهی دلیلش خشکی لبهاست
از تشنگی طفلک زبانش از اثر افتاد
با سر به خاک کربلا آنقدر زد آن طفل
از گیسوانش عاقبت سنجاق سر افتاد
جعفر ابوالفتحی
@marsiyeeh
#شب_سوم_محرم
در علقمه از لحظه ای که آن قمر افتاد
امنیت طفلی سه ساله در خطر افتاد
مشغول گریه بود و با احوال غمبارش
در کنج خیمه ناگهان یاد پدر افتاد
رو سوی مقتل کرد ، قدری آب هم برداشت
دنبال یار تشنه اش با چشم تر افتاد
تا دید بابا را به زیر نیزه ها غش کرد
تا گفت: " ای عمه بیا من را ببر " افتاد
لکنت زبان گاهی دلیلش خشکی لبهاست
از تشنگی طفلک زبانش از اثر افتاد
با سر به خاک کربلا آنقدر زد آن طفل
از گیسوانش عاقبت سنجاق سر افتاد
جعفر ابوالفتحی
@marsiyeeh
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
نیست کوچک او بزرگ عالم است
کی سه ساله ؟ پیر بازار غم است
وای اگر می ماند ، اگر قد میکشید
دلبر عالم در این عمر کم است
مُحرم حج حسین بن علیست
در حریم کبریایی مَحرم است
کسب فیض از دامن عباس کرد
پس یقین مانند او صاحب دم است
در مسیر جذب عشاق حسین
بر سر دوش رقیه پرچم است
روز محشر دستگیر ما همه است
دست او در دستهای فاطمه است
سیدحسین میرعمادی
@marsiyeeh
#شب_سوم_محرم
نیست کوچک او بزرگ عالم است
کی سه ساله ؟ پیر بازار غم است
وای اگر می ماند ، اگر قد میکشید
دلبر عالم در این عمر کم است
مُحرم حج حسین بن علیست
در حریم کبریایی مَحرم است
کسب فیض از دامن عباس کرد
پس یقین مانند او صاحب دم است
در مسیر جذب عشاق حسین
بر سر دوش رقیه پرچم است
روز محشر دستگیر ما همه است
دست او در دستهای فاطمه است
سیدحسین میرعمادی
@marsiyeeh
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
تو نیستی و لشگری مرا عذاب میدهند
عذاب لقمه نانی و عذاب آب میدهند
سوال میکنم ز نیزه دارها سرت کجاست؟
ولی به حرف های بد به من جواب میدهند!
برای آنکه بیشتر بترسم از حرامیان
به تازیانه ها چقدر پیچ و تاب میدهند
خودت بگو که جرم یک یتیم بی گناه چیست؟
که اینقدر به قلب زارم اضطراب میدهند
همینکه میخورم ز ناقه بر زمین مرا پدر...
به مو بلند میکنند و به رباب میدهند!
تمام پیکرم ز فرط درد تیر میکشد
به ناقه هرقدر که بیشتر شتاب میدهند!
کجاست تا عموی من ببیند این کوفیان
به آستین پاره ای به ما حجاب میدهد..
اگر که رنگ صورتم عوض شده دلیل داشت
به ما همیشه جا به زیر آفتاب میدهند
دوباره خواب دیده ام که زجر میرسد به من
چه زجرها که هی میان خواب میدهند
کسی دلش بحال گریه های دخترت نسوخت
و پای هیچ کس شبیه پای دخترت نسوخت
سید پوریا هاشمی
@marsiyeeh
#شب_سوم_محرم
تو نیستی و لشگری مرا عذاب میدهند
عذاب لقمه نانی و عذاب آب میدهند
سوال میکنم ز نیزه دارها سرت کجاست؟
ولی به حرف های بد به من جواب میدهند!
برای آنکه بیشتر بترسم از حرامیان
به تازیانه ها چقدر پیچ و تاب میدهند
خودت بگو که جرم یک یتیم بی گناه چیست؟
که اینقدر به قلب زارم اضطراب میدهند
همینکه میخورم ز ناقه بر زمین مرا پدر...
به مو بلند میکنند و به رباب میدهند!
تمام پیکرم ز فرط درد تیر میکشد
به ناقه هرقدر که بیشتر شتاب میدهند!
کجاست تا عموی من ببیند این کوفیان
به آستین پاره ای به ما حجاب میدهد..
اگر که رنگ صورتم عوض شده دلیل داشت
به ما همیشه جا به زیر آفتاب میدهند
دوباره خواب دیده ام که زجر میرسد به من
چه زجرها که هی میان خواب میدهند
کسی دلش بحال گریه های دخترت نسوخت
و پای هیچ کس شبیه پای دخترت نسوخت
سید پوریا هاشمی
@marsiyeeh
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
حق خواسته که دست عطا داشته باشی
بالا بنشینی و گدا داشته باشی
والله که حق است که در جمع بزرگان
بالای سر عمّه تو جا داشته باشی
رزّاقی و روزی خور این سفره دوعالم
ای کاش برایم تو غذا داشته باشی
تو جمع صفاتی تو خودت جلوه ذاتی
باید حرمی نزد خدا داشته باشی
از آن همه شهزاده ی ارباب تو باید
مخصوص خودت صحن و سرا داشته باشی
صد مریم و حوا به درت سجده نمایند
گر قصد کنی که خاک پا داشته باشی
گر قصد کنی نیل شکافی به نگاهی
محتاج نباشی که عصا داشته باشی
تو فاتح شامی سزد آن کس که مقامت
فرمانده ی کل قوا داشته باشی
بد نیست که در اریکه سلطنت خود
تو چند غلام رو سیه داشته باشی
پیغمبر عشاق حسینی و عجب نیست
صد تازه مسلمان همه جا داشته باشی
ای کاش که در رهگذر عرش؛ توقف...
....در بین حسینیه ما داشته باشی
@marsiyeeh
#شب_سوم_محرم
حق خواسته که دست عطا داشته باشی
بالا بنشینی و گدا داشته باشی
والله که حق است که در جمع بزرگان
بالای سر عمّه تو جا داشته باشی
رزّاقی و روزی خور این سفره دوعالم
ای کاش برایم تو غذا داشته باشی
تو جمع صفاتی تو خودت جلوه ذاتی
باید حرمی نزد خدا داشته باشی
از آن همه شهزاده ی ارباب تو باید
مخصوص خودت صحن و سرا داشته باشی
صد مریم و حوا به درت سجده نمایند
گر قصد کنی که خاک پا داشته باشی
گر قصد کنی نیل شکافی به نگاهی
محتاج نباشی که عصا داشته باشی
تو فاتح شامی سزد آن کس که مقامت
فرمانده ی کل قوا داشته باشی
بد نیست که در اریکه سلطنت خود
تو چند غلام رو سیه داشته باشی
پیغمبر عشاق حسینی و عجب نیست
صد تازه مسلمان همه جا داشته باشی
ای کاش که در رهگذر عرش؛ توقف...
....در بین حسینیه ما داشته باشی
@marsiyeeh
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
خانه زادیم در این خانه که بیت النّور است
قبله گاه مَلَک و جنّ و پری و حور است
گریه کردیم و به ما اذن زیارت دادند
اشک ما را به حرم بُرد، حرم کِی دور است؟
اشک ارثی است به هر بی سر و پایی ندهند
طعم شیرینی محض است اگر چه شور است
مجلس روضه بساطی است که بر خادمی اش
از فرشته چِقَدَر دور و بَرش مأمور است
شب سوم که رسیدیم تأمّل کردیم
بین عُشّاق شب قدر شبی مشهور است
دست هر کَس که به دامان رقیّه نرسد
نوهء فاطمه چون مادر خود مستور است
چقَدَر بهر دفاع از حرمش جان دادند
هر که شد مُنکر آن بُقعه یقینا کور است
هر کسی خوب نداند که رقیّه چه کشید
روضه چیز دگری با نفس منصور* است
گفته منصور که مو شعله بگیرد سخت است
گره اش وا نشود سوختگی ناجور است
مجتبی صمدی شهاب
@marsiyeeh
#شب_سوم_محرم
خانه زادیم در این خانه که بیت النّور است
قبله گاه مَلَک و جنّ و پری و حور است
گریه کردیم و به ما اذن زیارت دادند
اشک ما را به حرم بُرد، حرم کِی دور است؟
اشک ارثی است به هر بی سر و پایی ندهند
طعم شیرینی محض است اگر چه شور است
مجلس روضه بساطی است که بر خادمی اش
از فرشته چِقَدَر دور و بَرش مأمور است
شب سوم که رسیدیم تأمّل کردیم
بین عُشّاق شب قدر شبی مشهور است
دست هر کَس که به دامان رقیّه نرسد
نوهء فاطمه چون مادر خود مستور است
چقَدَر بهر دفاع از حرمش جان دادند
هر که شد مُنکر آن بُقعه یقینا کور است
هر کسی خوب نداند که رقیّه چه کشید
روضه چیز دگری با نفس منصور* است
گفته منصور که مو شعله بگیرد سخت است
گره اش وا نشود سوختگی ناجور است
مجتبی صمدی شهاب
@marsiyeeh