برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک 🔺چرا فلسفه میخوانیم؟ -ضرورت عقل فلسفی در شرایط امروز ما چیست ؟ -آیا فلسفیدن صرفا به کار آکادمیک می آید یا نحوه ای از تفکر کنشگر فردی اجتماعی است در ساحت زندگی ؟ -چرا فلسفه ورزی نیاز امروز ماست ؟ -طرح فلسفه در یک…
در پاسخ به جستار بلندآوازهی «چرا فلسفه میخوانیم؟» از منظر اندیشهی رستا، باید نخست به هستی فلسفه نگریست، نه همچون دانشی آکادمیک، بلکه همچون تپش خرد در جان انسانِ رهاشونده. رستا فلسفه را نه برای دانستن، بلکه برای شدن میجوید. برای انسان شدن.
۱. ضرورت عقل فلسفی در شرایط امروز ما چیست؟
در جهان گسسته از معنا، عقل فلسفی چون فانوس دریایی است در شبِ بیستارهی تاریخ. اندیشهی رستا، عقل را ابزار بیداری میداند؛ عقل نه صرفاً در خدمت تحلیل، بلکه در خدمت آفرینش. ما نیازمند آنیم که ورای قفسهای مذهبی، ایدئولوژیک، نژادی و ملی، خویش را بیابیم و بسازیم. عقل فلسفی در رستا، عقل معترض است، عقل بیدارگر، عقل عاشق حقیقت، نه عقل مصلحتجو.
۲. آیا فلسفه صرفاً آکادمیک است یا کنشگر اجتماعی؟
فلسفه در رستا، سکون ندارد. سکوت دارد، اما سکون ندارد. فلسفیدن یعنی زخم خوردن از پرسش. پرسشگری در رستا، نه تمرینی دانشگاهی، بلکه کنشی رهاییبخش است. آنگاه که کودک سوال میپرسد، جهان آغاز میشود. فلسفه در رستا، آغوش گشوده است برای هستی؛ نه محصور در کلاس، نه مدفون در کتابخانه. بلکه جاری در میدان، در خانه، در زندان، در کوچه.
۳. چرا فلسفهورزی نیاز امروز ماست؟
زیرا ما هنوز انسان نشدهایم. زیرا هنوز دروغ میخوریم و فریب میفروشیم. زیرا هنوز به جای عشق، تقدیس میکنیم. فلسفه، نیاز ماست نه برای اینکه دانا شویم، بلکه برای آنکه از خواب بیرون آییم. فلسفه ما را از بردگیِ فکری نجات میدهد، اما به شرطی که آن را در عمق زندگی لمس کنیم. رستا، فلسفه را چون نان میداند؛ نانی برای جان.
۴. آیا فلسفه در جامعهی دینی، نبردگاهی علیه دین است؟
در رستا، دینِ راستین و فلسفهی ناب نه دشمن، که همسفرند. مذهب تحجر اما، همواره از فلسفه گریزان است، چون فلسفه برهنه میکند و مذهب ساختگی، همواره عریان شدن را تاب نمیآورد. رستا نمیخواهد دین را انکار کند، بلکه میخواهد آدمی را از ترس، جهل و تعبد کور برهاند. فلسفه، در جامعهی مذهبی، نه اسلحهی جنگ، بلکه آینهی بیداریست.
۵. آیا فلسفه برای فهم مفهوم «ما» به عنوان ایرانی ضرورت است؟
رستا بر این باور است که ایرانی بودن، یک اتفاق جغرافیایی نیست؛ یک آفرینش است. و آفرینش جز با فهم، جز با تامل، جز با فلسفه ممکن نیست. ما اگر بخواهیم ما باشیم، باید بفهمیم که کی بودیم، چه شدیم، چه میتوانیم باشیم. فلسفه، ما را از تقلید کورِ گذشته و از بیهویتی امروز به آگاهیِ فردا میرساند.
۶. در فلسفه در جستجوی چه هستیم؟ فهم خویش یا دیگری؟
در اندیشهی رستا، مرز میان خویش و دیگری فرو میریزد. ما وقتی خویش را میفهمیم، دیگری را نیز در آینهی جان میبینیم. فلسفه یعنی «خویش را پرسیدن»، یعنی «دیگری را لمس کردن»، یعنی در آینهی جهان، انعکاس جان را دیدن. پس پاسخ این است: ما در جستجوی انسانیم، بیمرز، بیقفس، بیبرچسب.
سخن پایانی:
رستا میگوید: «فلسفه یعنی پوست انداختن، یعنی دوباره زاده شدن. فلسفه یعنی آن لحظه که تو دیگر همان تو نیستی. و این، بزرگترین رستاخیز است.»
باشد که ما، نه در لفظ، که در جان، فلسفهورز شویم. باشد که هر کوچهمان، راهی باشد به رستاشهر.
✍حسن ناصری
https://www.tg-me.com/marzockacademy
۱. ضرورت عقل فلسفی در شرایط امروز ما چیست؟
در جهان گسسته از معنا، عقل فلسفی چون فانوس دریایی است در شبِ بیستارهی تاریخ. اندیشهی رستا، عقل را ابزار بیداری میداند؛ عقل نه صرفاً در خدمت تحلیل، بلکه در خدمت آفرینش. ما نیازمند آنیم که ورای قفسهای مذهبی، ایدئولوژیک، نژادی و ملی، خویش را بیابیم و بسازیم. عقل فلسفی در رستا، عقل معترض است، عقل بیدارگر، عقل عاشق حقیقت، نه عقل مصلحتجو.
۲. آیا فلسفه صرفاً آکادمیک است یا کنشگر اجتماعی؟
فلسفه در رستا، سکون ندارد. سکوت دارد، اما سکون ندارد. فلسفیدن یعنی زخم خوردن از پرسش. پرسشگری در رستا، نه تمرینی دانشگاهی، بلکه کنشی رهاییبخش است. آنگاه که کودک سوال میپرسد، جهان آغاز میشود. فلسفه در رستا، آغوش گشوده است برای هستی؛ نه محصور در کلاس، نه مدفون در کتابخانه. بلکه جاری در میدان، در خانه، در زندان، در کوچه.
۳. چرا فلسفهورزی نیاز امروز ماست؟
زیرا ما هنوز انسان نشدهایم. زیرا هنوز دروغ میخوریم و فریب میفروشیم. زیرا هنوز به جای عشق، تقدیس میکنیم. فلسفه، نیاز ماست نه برای اینکه دانا شویم، بلکه برای آنکه از خواب بیرون آییم. فلسفه ما را از بردگیِ فکری نجات میدهد، اما به شرطی که آن را در عمق زندگی لمس کنیم. رستا، فلسفه را چون نان میداند؛ نانی برای جان.
۴. آیا فلسفه در جامعهی دینی، نبردگاهی علیه دین است؟
در رستا، دینِ راستین و فلسفهی ناب نه دشمن، که همسفرند. مذهب تحجر اما، همواره از فلسفه گریزان است، چون فلسفه برهنه میکند و مذهب ساختگی، همواره عریان شدن را تاب نمیآورد. رستا نمیخواهد دین را انکار کند، بلکه میخواهد آدمی را از ترس، جهل و تعبد کور برهاند. فلسفه، در جامعهی مذهبی، نه اسلحهی جنگ، بلکه آینهی بیداریست.
۵. آیا فلسفه برای فهم مفهوم «ما» به عنوان ایرانی ضرورت است؟
رستا بر این باور است که ایرانی بودن، یک اتفاق جغرافیایی نیست؛ یک آفرینش است. و آفرینش جز با فهم، جز با تامل، جز با فلسفه ممکن نیست. ما اگر بخواهیم ما باشیم، باید بفهمیم که کی بودیم، چه شدیم، چه میتوانیم باشیم. فلسفه، ما را از تقلید کورِ گذشته و از بیهویتی امروز به آگاهیِ فردا میرساند.
۶. در فلسفه در جستجوی چه هستیم؟ فهم خویش یا دیگری؟
در اندیشهی رستا، مرز میان خویش و دیگری فرو میریزد. ما وقتی خویش را میفهمیم، دیگری را نیز در آینهی جان میبینیم. فلسفه یعنی «خویش را پرسیدن»، یعنی «دیگری را لمس کردن»، یعنی در آینهی جهان، انعکاس جان را دیدن. پس پاسخ این است: ما در جستجوی انسانیم، بیمرز، بیقفس، بیبرچسب.
سخن پایانی:
رستا میگوید: «فلسفه یعنی پوست انداختن، یعنی دوباره زاده شدن. فلسفه یعنی آن لحظه که تو دیگر همان تو نیستی. و این، بزرگترین رستاخیز است.»
باشد که ما، نه در لفظ، که در جان، فلسفهورز شویم. باشد که هر کوچهمان، راهی باشد به رستاشهر.
✍حسن ناصری
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک 🔺چرا فلسفه میخوانیم؟ -ضرورت عقل فلسفی در شرایط امروز ما چیست ؟ -آیا فلسفیدن صرفا به کار آکادمیک می آید یا نحوه ای از تفکر کنشگر فردی اجتماعی است در ساحت زندگی ؟ -چرا فلسفه ورزی نیاز امروز ماست ؟ -طرح فلسفه در یک…
در جهانی که با بحرانهایی در همتنیده و چندلایه همچون تغییرات اقلیمی، پیشرفتهای شتابزدهی فناوری، نابرابریهای اجتماعی فزاینده، و بحرانهای اخلاقی و معنایی مواجه است، بازگشت به عقل فلسفی نه یک انتخاب اختیاری، بلکه ضرورتی حیاتی برای بقا و زیست معنادار در قرن بیستویکم است. عقل فلسفی در اینجا به معنای توانایی تفکر نقادانه، نظاممند و اخلاقمحور که در برابر سطحینگری و شتابزدگی معرفتی، نوعی ژرفاندیشی و مسئولیتپذیری انسانی را ترویج میدهد.
یکی از مؤلفههای اصلی این نوع عقلانیت، توانایی در تفکر انتقادی است. در جهانی که اطلاعات بهسرعت تولید و بازتوزیع میشوند، اما همزمان خطر اخبار جعلی، سلطهی گفتمانهای مسلط و بیتفاوتی نسبت به حقیقت فزونی گرفته، فلسفه نقشی کلیدی در آموزش شیوههای سنجشگرانه ایفا میکند. فیلسوفانی چون میشل فوکو با تحلیل نسبت میان دانش و قدرت، و یا یورگن هابرماس با دفاع از عقلانیت ارتباطی، نشان دادهاند که چگونه عقل انتقادی میتواند در برابر سلطه و سرکوب ایستادگی کند و به بازسازی فضای عمومی کمک کنه.
در شرایطی که فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی، ویرایش ژنتیکی و نظارت دیجیتال در حال بازتعریف مرزهای سنتی اخلاق هستند، عقل فلسفی بستری ضروری برا تأمل در پیامدهای اخلاقی این تحولات فراهم میآورد. فیلسوفانی مانند مارتا نوسبام و جان رالز با تأکید بر کرامت انسانی، عدالت و قابلیتهای اخلاقی فرد، چشماندازهایی برای بازاندیشی در مبانی حقوقی و ارزشی زندگی مدرن ارائه دادهاند. پرسشهایی نظیر "آیا الگوریتمها میتوانند اخلاقمدار باشند؟" یا "عدالت توزیعی در عصر اتوماسیون چه معنایی دارد؟" بدون چارچوبهای فلسفی قابل پاسخگویی نیستند.
عقل فلسفی همچنین به بحران معنا و هویت در جهان معاصر پاسخ میدهد. در عصر شتاب و بیثباتی، بسیاری از انسانها با نوعی از خود بیگانگی وجودی مواجهاند. سنتهای فلسفی اگزیستانسیالیستی، از کییرکگور و هایدگر تا سارتر، نشان دادهاند که انسان نیازمند بازاندیشی در معنای زندگی، مواجهه با مرگ، و تعیین جایگاه خویش در جهان است. این عقلانیت، نه در قالب نسخههای آماده، بلکه در قالب توانایی طرح پرسشهای بنیادین، انسان را به مسئولیتپذیری در قبال هستیاش دعوت میکند.
عقل فلسفی میتواند در خدمت گفتوگوی بینافرهنگی و عبور از تعارضات ایدئولوژیک باشد. در جهانی که تنوع فرهنگی، دینی و ارزشی امری بدیهی است، فلسفه با تکیه بر گفتوگو، تفاهم و نقد متقابل، زمینه را برای همزیستی مسالمتآمیز فراهم میکند. نمونهی این نگاه را میتوان در آثار متفکرانی چون پل ریکور یا چارلز تیلور یافت، که بر اهمیت درک دیگری و روایتمحوری در هویتسازی تأکید دارند.
عقل فلسفی نه صرفاً ابزاری نظری، بلکه ضرورتی عملی برای مواجههی ژرف، سنجیده و انسانی با واقعیت پیچیدهی عصر ماست. جهانی که بدون بازاندیشی در ارزشها، معناها و ساختارهای بنیادیناش، محکوم به تکرار بحرانها و از خودبیگانگی خواهد بود.
Javer
https://www.tg-me.com/marzockacademy
یکی از مؤلفههای اصلی این نوع عقلانیت، توانایی در تفکر انتقادی است. در جهانی که اطلاعات بهسرعت تولید و بازتوزیع میشوند، اما همزمان خطر اخبار جعلی، سلطهی گفتمانهای مسلط و بیتفاوتی نسبت به حقیقت فزونی گرفته، فلسفه نقشی کلیدی در آموزش شیوههای سنجشگرانه ایفا میکند. فیلسوفانی چون میشل فوکو با تحلیل نسبت میان دانش و قدرت، و یا یورگن هابرماس با دفاع از عقلانیت ارتباطی، نشان دادهاند که چگونه عقل انتقادی میتواند در برابر سلطه و سرکوب ایستادگی کند و به بازسازی فضای عمومی کمک کنه.
در شرایطی که فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی، ویرایش ژنتیکی و نظارت دیجیتال در حال بازتعریف مرزهای سنتی اخلاق هستند، عقل فلسفی بستری ضروری برا تأمل در پیامدهای اخلاقی این تحولات فراهم میآورد. فیلسوفانی مانند مارتا نوسبام و جان رالز با تأکید بر کرامت انسانی، عدالت و قابلیتهای اخلاقی فرد، چشماندازهایی برای بازاندیشی در مبانی حقوقی و ارزشی زندگی مدرن ارائه دادهاند. پرسشهایی نظیر "آیا الگوریتمها میتوانند اخلاقمدار باشند؟" یا "عدالت توزیعی در عصر اتوماسیون چه معنایی دارد؟" بدون چارچوبهای فلسفی قابل پاسخگویی نیستند.
عقل فلسفی همچنین به بحران معنا و هویت در جهان معاصر پاسخ میدهد. در عصر شتاب و بیثباتی، بسیاری از انسانها با نوعی از خود بیگانگی وجودی مواجهاند. سنتهای فلسفی اگزیستانسیالیستی، از کییرکگور و هایدگر تا سارتر، نشان دادهاند که انسان نیازمند بازاندیشی در معنای زندگی، مواجهه با مرگ، و تعیین جایگاه خویش در جهان است. این عقلانیت، نه در قالب نسخههای آماده، بلکه در قالب توانایی طرح پرسشهای بنیادین، انسان را به مسئولیتپذیری در قبال هستیاش دعوت میکند.
عقل فلسفی میتواند در خدمت گفتوگوی بینافرهنگی و عبور از تعارضات ایدئولوژیک باشد. در جهانی که تنوع فرهنگی، دینی و ارزشی امری بدیهی است، فلسفه با تکیه بر گفتوگو، تفاهم و نقد متقابل، زمینه را برای همزیستی مسالمتآمیز فراهم میکند. نمونهی این نگاه را میتوان در آثار متفکرانی چون پل ریکور یا چارلز تیلور یافت، که بر اهمیت درک دیگری و روایتمحوری در هویتسازی تأکید دارند.
عقل فلسفی نه صرفاً ابزاری نظری، بلکه ضرورتی عملی برای مواجههی ژرف، سنجیده و انسانی با واقعیت پیچیدهی عصر ماست. جهانی که بدون بازاندیشی در ارزشها، معناها و ساختارهای بنیادیناش، محکوم به تکرار بحرانها و از خودبیگانگی خواهد بود.
Javer
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
در جهانی که با بحرانهایی در همتنیده و چندلایه همچون تغییرات اقلیمی، پیشرفتهای شتابزدهی فناوری، نابرابریهای اجتماعی فزاینده، و بحرانهای اخلاقی و معنایی مواجه است، بازگشت به عقل فلسفی نه یک انتخاب اختیاری، بلکه ضرورتی حیاتی برای بقا و زیست معنادار در…
به نقل از هوسرل: در واقع، تاریخِ فلسفه به نحو متقاعد کننده ای این واقعیت را تأیید می کند که هیچ تأمل فلسفی ای نمی تواند همه ی ابهامات را برطرف سازد. تفاوت های فلسفی هرگز با ابطال های جامع رفع نمی شوند، بلکه ساخت و پرداخت تمایزات استراتژیکی است که سرشت ناقص، مبهم و مغشوش مواضع متضاد را آشکار می کند. فلسفه به این دلیل باید تلاش همیارانه ی گروهی از پژوهشگران باشد برای نائل آمدن هر چه بیشتر به آگاهی از رمز و رموزات هستی و زندگی، اعم از اپیستمه و تخنه، آنتولوژی و آنتروپولوژی، زیرا هر بنای معرفتی مبتنی بر مبنا و متجلی در رفتار است. فلسفه گشوده و فرارونده است،
از انجا که فلسفه مادر علوم است، برای فهم یک آموزه، باید آن را از منظر ایدئولوژی، سیاست، دین، اقتصاد و روان شناسی و ... بررسی کرد و همه نیز هم زمان: "تمامی این نظرات درست اند، مشروط به این که مجزا نباشند و ما عمیقاً در تاریخ کندوکاو کنیم و به هسته ی یگانه ی معنای وجودی ای برسیم که در هر دورنما ظهور می کند. همانطور که مارکس گفت، درست است که تاریخ روی سر خود راه نمی رود، اما این نیز درست است که تاریخ با پاهایش فکر نمی کند."
البته نه سر و نه پا در درجه ی اول اهمیت قرار ندارند، بدن بطور کلی اهمیت خاص خود را دارد. مرلوپونتی، در ارجاعی آشکار به این ادعای معروف سارتر که "ما محکوم به آزادی هستیم"، بحث قصدیت و تاریخ را با این اندیشه به پایان می رساند که "چون ما در جهان هستیم، محکومیم به این که معنا داشته باشیم، و ما نمی توانیم کاری کنیم یا سخنی بگوییم بدون این که نامی و معنایی را در هستی قصد کرده باشیم، سخن و کار ما زمانی که فلسفی باشد دارای بار معنایی هدفمند و هنگامی که دارای هدفمندی باشد داری کیفیت فلسفی است. از این روی فلسفه خوانی و فلسفه دانی گره ای از کار فرد و جامعه نمی گشاید مگر اینکه دارای زیست فلسفی باشد. به گونه ای که اتحاد و اتفاقی همگن و همعنان بین ساحت نظر و عمل اراده شود.
بسیاری از مسئولان طراز اول ما در سیستم حکومتی فلسفه خوان و فلسفه دان هستند، از جمله حداد عادل و علی لاریجانی، فلسفه کانت را متبلور در خود آئینی و بلوغ فکری، تبرئ از ولایت و خروج از صغارت را علامه عرصه نظر هستند، اما در عمل به علت عدم اتحاد عقل نظری و عملی به تقصیر خود بدون تولیت دیگری ناتوان از ادراک فلسفه وجودی، فاقد زیست فلسفی اند.
ماجد
https://www.tg-me.com/marzockacademy
از انجا که فلسفه مادر علوم است، برای فهم یک آموزه، باید آن را از منظر ایدئولوژی، سیاست، دین، اقتصاد و روان شناسی و ... بررسی کرد و همه نیز هم زمان: "تمامی این نظرات درست اند، مشروط به این که مجزا نباشند و ما عمیقاً در تاریخ کندوکاو کنیم و به هسته ی یگانه ی معنای وجودی ای برسیم که در هر دورنما ظهور می کند. همانطور که مارکس گفت، درست است که تاریخ روی سر خود راه نمی رود، اما این نیز درست است که تاریخ با پاهایش فکر نمی کند."
البته نه سر و نه پا در درجه ی اول اهمیت قرار ندارند، بدن بطور کلی اهمیت خاص خود را دارد. مرلوپونتی، در ارجاعی آشکار به این ادعای معروف سارتر که "ما محکوم به آزادی هستیم"، بحث قصدیت و تاریخ را با این اندیشه به پایان می رساند که "چون ما در جهان هستیم، محکومیم به این که معنا داشته باشیم، و ما نمی توانیم کاری کنیم یا سخنی بگوییم بدون این که نامی و معنایی را در هستی قصد کرده باشیم، سخن و کار ما زمانی که فلسفی باشد دارای بار معنایی هدفمند و هنگامی که دارای هدفمندی باشد داری کیفیت فلسفی است. از این روی فلسفه خوانی و فلسفه دانی گره ای از کار فرد و جامعه نمی گشاید مگر اینکه دارای زیست فلسفی باشد. به گونه ای که اتحاد و اتفاقی همگن و همعنان بین ساحت نظر و عمل اراده شود.
بسیاری از مسئولان طراز اول ما در سیستم حکومتی فلسفه خوان و فلسفه دان هستند، از جمله حداد عادل و علی لاریجانی، فلسفه کانت را متبلور در خود آئینی و بلوغ فکری، تبرئ از ولایت و خروج از صغارت را علامه عرصه نظر هستند، اما در عمل به علت عدم اتحاد عقل نظری و عملی به تقصیر خود بدون تولیت دیگری ناتوان از ادراک فلسفه وجودی، فاقد زیست فلسفی اند.
ماجد
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
Audio
🔈 درآمدی بر اندیشهی کانتن میسو
سروش سیدی
جلسه اول (۲)
تابستان ۱۴۰۲
#رئالیسم_نظری
#میسو
@chaosmotics
https://www.tg-me.com/marzockacademy
سروش سیدی
جلسه اول (۲)
تابستان ۱۴۰۲
#رئالیسم_نظری
#میسو
@chaosmotics
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Audio
🔈 درآمدی بر اندیشهی کانتن میسو
سروش سیدی
جلسه دوم
پاییز ۱۴۰۲
#رئالیسم_نظری
#میسو
@chaosmotics
https://www.tg-me.com/marzockacademy
سروش سیدی
جلسه دوم
پاییز ۱۴۰۲
#رئالیسم_نظری
#میسو
@chaosmotics
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Audio
🔈 درآمدی بر اندیشهی کانتن میسو
سروش سیدی
جلسه سوم
پاییز ۱۴۰۲
#رئالیسم_نظری
#میسو
@chaosmotics
https://www.tg-me.com/marzockacademy
سروش سیدی
جلسه سوم
پاییز ۱۴۰۲
#رئالیسم_نظری
#میسو
@chaosmotics
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Audio
🔈 درآمدی بر اندیشهی کانتن میسو
سروش سیدی
جلسه چهارم
پاییز ۱۴۰۲
#رئالیسم_نظری
#میسو
@chaosmotics
https://www.tg-me.com/marzockacademy
سروش سیدی
جلسه چهارم
پاییز ۱۴۰۲
#رئالیسم_نظری
#میسو
@chaosmotics
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Audio
🔈 درآمدی بر اندیشهی کانتن میسو
سروش سیدی
جلسه پنجم
پاییز ۱۴۰۲
#رئالیسم_نظری
#میسو
@chaosmotics
https://www.tg-me.com/marzockacademy
سروش سیدی
جلسه پنجم
پاییز ۱۴۰۲
#رئالیسم_نظری
#میسو
@chaosmotics
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Audio
گایست و گشتل:
درآمدی بر پساانسان
[خواندن مقالهای از هیلان بنسوسان]
بخشی از دورهی《اخلاق علیه اخلاقیات، زمینشناسی اخلاقیات: علم کوچگر و سرعتهای اندیشه》، موسسه بیدار، پاییز ۱۴۰۳
سروش سیدی
@bidarcourses
https://www.tg-me.com/marzockacademy
درآمدی بر پساانسان
[خواندن مقالهای از هیلان بنسوسان]
بخشی از دورهی《اخلاق علیه اخلاقیات، زمینشناسی اخلاقیات: علم کوچگر و سرعتهای اندیشه》، موسسه بیدار، پاییز ۱۴۰۳
سروش سیدی
@bidarcourses
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Audio
گایست و گشتل:
درآمدی بر پساانسان (۲)
[خواندن مقالهای از هیلان بنسوسان]
سروش سیدی
@bidarschool
https://www.tg-me.com/marzockacademy
درآمدی بر پساانسان (۲)
[خواندن مقالهای از هیلان بنسوسان]
سروش سیدی
@bidarschool
https://www.tg-me.com/marzockacademy
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔹 معرفی کتاب :
دمکراسی ونابرابری
رویکرد رقابت نخبگانی
🔻با حضور :
خانم دکتر فاطمه رحمت
دکترای علوم سیاسی ،مترجم
🕒 زمان: یکشنبه ۴ خرداد ماه ۱۴۰۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
گروه آکادمی
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
🔹 معرفی کتاب :
دمکراسی ونابرابری
رویکرد رقابت نخبگانی
🔻با حضور :
خانم دکتر فاطمه رحمت
دکترای علوم سیاسی ،مترجم
🕒 زمان: یکشنبه ۴ خرداد ماه ۱۴۰۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
گروه آکادمی
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Quando il fascismo tace, parlano gli uomini coraggiosi.
وقتی فاشیسم سکوت میکند مردان شجاع سخن میگویند
@marzockacademy
وقتی فاشیسم سکوت میکند مردان شجاع سخن میگویند
@marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
https://www.tg-me.com/mithra_philosophy @marzockacademy
#فضازمان (۶۶)
#کتاب_شناسی
ویراست دوم کتاب «تاریخ کوتاه فیلوسوفیای زمان» (۲۰۲۴، نشر دانشگاه آکسفورد) نوشتهی آدرین باردن چندی است بدستم رسیده است. ویراست نخست این کتاب (۲۰۱۳) در میان زمانپژوهان خوانندگان فراوانی پیدا کرده است و اکنون پرفسور باردن آن را بازنگری کرده است. ازجمله اینکه، یک فرگرد (فرگرد ۵) با درونمایهی هشیاری زمانی به کتاب افزوده است – که نام آن را «افکنش پایای گذر» نهاده است - و بخش گستردهای هم درباب آنتروپی به فرگرد سمتگیری زمان (فرگرد ۶ در ویراست نو) افزوده است (در ویراست نو، شمار بازگشتها به واژهی آنتروپی ۴۷ تا و در ویراست پیشین تنها ۱۳ تاست).
همچنین در فرگرد آیا سفر در زمان شدنی است؟ (فرگرد ۷ در ویراست نو)، باردن اشارههایی به برخی فیلمهای سینمایی زمانمحور کرده است. او فیلمهایی را که در گذشته دست میبرند، با وجود گیراییهای دیداری و سینمایی، فیلمهایی ناسازگار از نگاه منطقی میداند، فیلمهای مانند «بازگشت به آینده» (۱۹۸۵، رابرت زمکیس)، «پلیس زمان» (۱۹۹۴، پیتر هایمز)، «آشناپنداری» (۲۰۰۶، تونی اسکات)، «لوپر» (۲۰۱۲، ریان جنسن). ضمن اینکه این داستانها نمیتوانند چیزی در باب سرشت زمان به ما بگویند. – نکته اینکه، اگر سفر در زمان امکان منطقی نداشته باشد، امکان فیزیکی هم نخواهد داشت، ولی وارون این تز همواره بایسته نیست؛ یعنی ممکن است سفر در زمان امکان فیزیکی نداشته باشد، ولی امکان منطقی داشته باشد.
داستانهایی هم هستند که قهرمانان با دستکاری گذشته، خطهای زمانی موازی درست میکنند، با این کار میتوانند پارادکس پدربزرگ را دور بزنند، ولی این فیلمها «سفر در زمان» نیستند و به مدارا چنین خوانده میشوند، چون دربارهی سفرهای میانجهانی هستند نه سفر در میان رویدادهای زودتر یا دیرتر از همین فضازمانی که در آن زندگی میکنیم. یک نمونهی برجستهی این فیلمها: «اونجرز: پایان بازی» (۲۰۱۹، برادران روسو).
برخی فیلمها هم هستند که دربارهی چرخههای زمانی هستند، مانند «ترمیناتور» (۱۹۸۴، جیمز کامرون)، «دوازده میمون» (۱۹۹۵، تری گیلیام)، «هری پاتر و زندانی آزکابان» ( ۲۰۰۴، آلفونسو کوارون – در بخشی دیدنی از این فیلم، هری پاتر بدست باشندهی مرموزی از دست دمنتورهای خورندهی روح نجات مییابد که بعد روشن میشود آن کاراکتر مرموز خود هری بوده است که بروشی چند دقیقه در زمان سفر کرده و توانسته است جان خود را نجات دهد)، «جرمهای زمانی» (۲۰۰۷، ناچو ویگالوندو)، «سرنوشت» (۲۰۱۴، برادران اسپیریگ)؛ در این نمونه فیلمها، رهنورد زمان میتواند در سفر خود برخی خبرها و آگاهیهای زمان خویش را به زمان زودتر از اکنون جابجا کند. – یادآور شوم که چرخههای زمانی، زنجیرههای علیتی بستهای هستند که در آنها برخی پیوندهای علیتی در سمت طبیعی و برخی دیگر وارون هستند. در این چرخه، هر رویداد دارای چرایی است؛ چرایی آن، همانا، دیگر رویدادهای چرخه است. نکته اینکه، در چرخهی علیتی ناسازگاری منطقی وجود ندارد. باردن برآن است که هیچ قانون فیزیکی وجود ندارد که پیدایش خودبخودی هشیاری را رد کند، و نیز هیچ قانون فیزیکی وجود ندارد که از سازماندهی خودبخودی سیستمها به حالتهای آنتروپی پایینتر جلوگیری کند.
او فیلم «میانستارهای» (۲۰۱۴، کریستوفر نولان) را هم در ردهی فیلمهای چرخههای زمانی میگذارد، که در این زمینه من با او همرای نیستم. این فیلم به سفر در زمان، آنگونه که فیلسوفان شناسایی میکنند، پیوند سرراستی ندارد، چون کاراکترها با رخدادهای زودتر و دیرتر این جهان اندرکنش ندارند و آگاهی خاصی را نیز به جهان زودتر یا دیرتر جابجا نمیکنند.
(دنباله دارد)
@mithra_philosophy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
#کتاب_شناسی
ویراست دوم کتاب «تاریخ کوتاه فیلوسوفیای زمان» (۲۰۲۴، نشر دانشگاه آکسفورد) نوشتهی آدرین باردن چندی است بدستم رسیده است. ویراست نخست این کتاب (۲۰۱۳) در میان زمانپژوهان خوانندگان فراوانی پیدا کرده است و اکنون پرفسور باردن آن را بازنگری کرده است. ازجمله اینکه، یک فرگرد (فرگرد ۵) با درونمایهی هشیاری زمانی به کتاب افزوده است – که نام آن را «افکنش پایای گذر» نهاده است - و بخش گستردهای هم درباب آنتروپی به فرگرد سمتگیری زمان (فرگرد ۶ در ویراست نو) افزوده است (در ویراست نو، شمار بازگشتها به واژهی آنتروپی ۴۷ تا و در ویراست پیشین تنها ۱۳ تاست).
همچنین در فرگرد آیا سفر در زمان شدنی است؟ (فرگرد ۷ در ویراست نو)، باردن اشارههایی به برخی فیلمهای سینمایی زمانمحور کرده است. او فیلمهایی را که در گذشته دست میبرند، با وجود گیراییهای دیداری و سینمایی، فیلمهایی ناسازگار از نگاه منطقی میداند، فیلمهای مانند «بازگشت به آینده» (۱۹۸۵، رابرت زمکیس)، «پلیس زمان» (۱۹۹۴، پیتر هایمز)، «آشناپنداری» (۲۰۰۶، تونی اسکات)، «لوپر» (۲۰۱۲، ریان جنسن). ضمن اینکه این داستانها نمیتوانند چیزی در باب سرشت زمان به ما بگویند. – نکته اینکه، اگر سفر در زمان امکان منطقی نداشته باشد، امکان فیزیکی هم نخواهد داشت، ولی وارون این تز همواره بایسته نیست؛ یعنی ممکن است سفر در زمان امکان فیزیکی نداشته باشد، ولی امکان منطقی داشته باشد.
داستانهایی هم هستند که قهرمانان با دستکاری گذشته، خطهای زمانی موازی درست میکنند، با این کار میتوانند پارادکس پدربزرگ را دور بزنند، ولی این فیلمها «سفر در زمان» نیستند و به مدارا چنین خوانده میشوند، چون دربارهی سفرهای میانجهانی هستند نه سفر در میان رویدادهای زودتر یا دیرتر از همین فضازمانی که در آن زندگی میکنیم. یک نمونهی برجستهی این فیلمها: «اونجرز: پایان بازی» (۲۰۱۹، برادران روسو).
برخی فیلمها هم هستند که دربارهی چرخههای زمانی هستند، مانند «ترمیناتور» (۱۹۸۴، جیمز کامرون)، «دوازده میمون» (۱۹۹۵، تری گیلیام)، «هری پاتر و زندانی آزکابان» ( ۲۰۰۴، آلفونسو کوارون – در بخشی دیدنی از این فیلم، هری پاتر بدست باشندهی مرموزی از دست دمنتورهای خورندهی روح نجات مییابد که بعد روشن میشود آن کاراکتر مرموز خود هری بوده است که بروشی چند دقیقه در زمان سفر کرده و توانسته است جان خود را نجات دهد)، «جرمهای زمانی» (۲۰۰۷، ناچو ویگالوندو)، «سرنوشت» (۲۰۱۴، برادران اسپیریگ)؛ در این نمونه فیلمها، رهنورد زمان میتواند در سفر خود برخی خبرها و آگاهیهای زمان خویش را به زمان زودتر از اکنون جابجا کند. – یادآور شوم که چرخههای زمانی، زنجیرههای علیتی بستهای هستند که در آنها برخی پیوندهای علیتی در سمت طبیعی و برخی دیگر وارون هستند. در این چرخه، هر رویداد دارای چرایی است؛ چرایی آن، همانا، دیگر رویدادهای چرخه است. نکته اینکه، در چرخهی علیتی ناسازگاری منطقی وجود ندارد. باردن برآن است که هیچ قانون فیزیکی وجود ندارد که پیدایش خودبخودی هشیاری را رد کند، و نیز هیچ قانون فیزیکی وجود ندارد که از سازماندهی خودبخودی سیستمها به حالتهای آنتروپی پایینتر جلوگیری کند.
او فیلم «میانستارهای» (۲۰۱۴، کریستوفر نولان) را هم در ردهی فیلمهای چرخههای زمانی میگذارد، که در این زمینه من با او همرای نیستم. این فیلم به سفر در زمان، آنگونه که فیلسوفان شناسایی میکنند، پیوند سرراستی ندارد، چون کاراکترها با رخدادهای زودتر و دیرتر این جهان اندرکنش ندارند و آگاهی خاصی را نیز به جهان زودتر یا دیرتر جابجا نمیکنند.
(دنباله دارد)
@mithra_philosophy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
#فضازمان (۶۶) #کتاب_شناسی ویراست دوم کتاب «تاریخ کوتاه فیلوسوفیای زمان» (۲۰۲۴، نشر دانشگاه آکسفورد) نوشتهی آدرین باردن چندی است بدستم رسیده است. ویراست نخست این کتاب (۲۰۱۳) در میان زمانپژوهان خوانندگان فراوانی پیدا کرده است و اکنون پرفسور باردن آن را بازنگری…
#فضازمان (۶۷)
#کتاب_شناسی
دیگر اینکه، باردن در کتاب یادشده از تئوری استاتیک زمان – در برابرِ تئوری دینامیک زمان – جانبداری میکند. این تئوری وجود زمان را میپذیرد ولی وجود ابژکتیو گذر زمان را رد میکند؛ آنچه به زمان هستی میبخشد، بنا به این تئوری، زنجیرهای از رویدادهاست که از حالتهای زودتر به دیرتر چیده میشوند (زنجیرهی B)، حال آنکه زنجیرهای از رویدادها که از گذشته به آینده (یا وارون آن) چیده میشوند (زنجیرهی A یا همان گذر زمان) وجود ابژکتیو ندارد. الگوی هستیشناسیک که باردن از آن پشتیبانی میکند، الگوی اترنالیزم (ازلیباوری) است. همچنین، او درباب شیوهی پایایی چیزها در زمان از تئوری پردورانتیزم (تئوری پارتهای زمانی) جانبداری میکند. با وجود این، دلیلی برای این دیدگاه خود بدست نمیدهد و تنها اشاره میکند که اترنالیستها هوادار پردورانتیزم هستند. - این چیزی است که همه با آن همرای نیستند - شاهد آنکه، خودم زمانی مقالهای برای یک ژورنال جهانی فیلوسوفیا فرستادم و در آن چنین سخنی را پیش نهادم، برایش برهانی هم نوشتم که چرا اترنالیزم با تئوری پارتهای زمانی سازگار است، ولی داوران ژورنال از من خواستند تا این بخش را پاک کنم، و یادآور شدند که اترنالیستهایی را میشناسند که پردورانتیست نیستند. این بحث (سازگاری میان اترنالیزم و پردوراتیزم) بحثی گسترده است که اکنون از آن میگذرم (یادآور شوم که تئوری پارتهای زمانی همچنین در بحث اینهمانی فردی، در فرزانش ذهن، بکار میآید که در جای خود بدان خواهم پرداخت).
در فرگرد «زمان و فضازمان» (فرگرد سه) باردن بحث خوب و به نسبت بلندبالایی دارد در اینباره که آیا فضازمان هستمندی دارد یا ندارد؟ - پرسشی که خودم در جستار #فضازمان در همین کانال به آن پاسخ آری گفتهام. او در جایی از این فرگرد به گفتهای از دیوید مرمین، فیزیکپیشه، اشاره دارد که میگوید: «فضا و زمان و فضازمان ویژگیهای جهانی نیستند که در آن زندگی میکنیم، بلکه، دریافتههایی هستند که برای کمک به سازماندهی رویدادهای کلاسیک ساختهایم. دریافتههایی مانند بُعد یا بازه، یا خمیدگی یا ژئودزیک، ویژگیهای جهانی نیستند که در آن زندگی میکنیم، بلکه، ساختارهای هندسی آبستره هستند که برای کمک به سازماندهی رویدادها ساخته ایم.»
این دیدگاهی ابزارانگارانه است که فیزیکپیشگان برجستهای مانند وسلین پتکف - از ویراستاران و نویسندگان کتاب «هندبوک اسپرینگری فضازمان» (۲۰۱۴، نشر اسپرینگر) - با آن مخالف هستند و در برابر آن از نگرش رآلیزم فضازمان پشتیبانی میکنند. آدرین باردن به چشم میآید که در این زمینه نه استواری پتکف و نه شکاکیت مرمین را دارد و در پایان این فرگرد میگوید که: «یک خوانش استاندارد از نسبیت، به فضازمان به چشم یک ماتریس واقعی زمان و فضازمان برای رویدادها مینگرد. بنابراین میتوانیم بگوییم که رآلیزم فضازمان انگارش خوبی است، زیرا با دریافتههای ما سازگاری دارد.»
✍️ میترا (م. میکاییلیان)
@mithra_philosophy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
#کتاب_شناسی
دیگر اینکه، باردن در کتاب یادشده از تئوری استاتیک زمان – در برابرِ تئوری دینامیک زمان – جانبداری میکند. این تئوری وجود زمان را میپذیرد ولی وجود ابژکتیو گذر زمان را رد میکند؛ آنچه به زمان هستی میبخشد، بنا به این تئوری، زنجیرهای از رویدادهاست که از حالتهای زودتر به دیرتر چیده میشوند (زنجیرهی B)، حال آنکه زنجیرهای از رویدادها که از گذشته به آینده (یا وارون آن) چیده میشوند (زنجیرهی A یا همان گذر زمان) وجود ابژکتیو ندارد. الگوی هستیشناسیک که باردن از آن پشتیبانی میکند، الگوی اترنالیزم (ازلیباوری) است. همچنین، او درباب شیوهی پایایی چیزها در زمان از تئوری پردورانتیزم (تئوری پارتهای زمانی) جانبداری میکند. با وجود این، دلیلی برای این دیدگاه خود بدست نمیدهد و تنها اشاره میکند که اترنالیستها هوادار پردورانتیزم هستند. - این چیزی است که همه با آن همرای نیستند - شاهد آنکه، خودم زمانی مقالهای برای یک ژورنال جهانی فیلوسوفیا فرستادم و در آن چنین سخنی را پیش نهادم، برایش برهانی هم نوشتم که چرا اترنالیزم با تئوری پارتهای زمانی سازگار است، ولی داوران ژورنال از من خواستند تا این بخش را پاک کنم، و یادآور شدند که اترنالیستهایی را میشناسند که پردورانتیست نیستند. این بحث (سازگاری میان اترنالیزم و پردوراتیزم) بحثی گسترده است که اکنون از آن میگذرم (یادآور شوم که تئوری پارتهای زمانی همچنین در بحث اینهمانی فردی، در فرزانش ذهن، بکار میآید که در جای خود بدان خواهم پرداخت).
در فرگرد «زمان و فضازمان» (فرگرد سه) باردن بحث خوب و به نسبت بلندبالایی دارد در اینباره که آیا فضازمان هستمندی دارد یا ندارد؟ - پرسشی که خودم در جستار #فضازمان در همین کانال به آن پاسخ آری گفتهام. او در جایی از این فرگرد به گفتهای از دیوید مرمین، فیزیکپیشه، اشاره دارد که میگوید: «فضا و زمان و فضازمان ویژگیهای جهانی نیستند که در آن زندگی میکنیم، بلکه، دریافتههایی هستند که برای کمک به سازماندهی رویدادهای کلاسیک ساختهایم. دریافتههایی مانند بُعد یا بازه، یا خمیدگی یا ژئودزیک، ویژگیهای جهانی نیستند که در آن زندگی میکنیم، بلکه، ساختارهای هندسی آبستره هستند که برای کمک به سازماندهی رویدادها ساخته ایم.»
این دیدگاهی ابزارانگارانه است که فیزیکپیشگان برجستهای مانند وسلین پتکف - از ویراستاران و نویسندگان کتاب «هندبوک اسپرینگری فضازمان» (۲۰۱۴، نشر اسپرینگر) - با آن مخالف هستند و در برابر آن از نگرش رآلیزم فضازمان پشتیبانی میکنند. آدرین باردن به چشم میآید که در این زمینه نه استواری پتکف و نه شکاکیت مرمین را دارد و در پایان این فرگرد میگوید که: «یک خوانش استاندارد از نسبیت، به فضازمان به چشم یک ماتریس واقعی زمان و فضازمان برای رویدادها مینگرد. بنابراین میتوانیم بگوییم که رآلیزم فضازمان انگارش خوبی است، زیرا با دریافتههای ما سازگاری دارد.»
✍️ میترا (م. میکاییلیان)
@mithra_philosophy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک 🔺چرا فلسفه میخوانیم؟ -ضرورت عقل فلسفی در شرایط امروز ما چیست ؟ -آیا فلسفیدن صرفا به کار آکادمیک می آید یا نحوه ای از تفکر کنشگر فردی اجتماعی است در ساحت زندگی ؟ -چرا فلسفه ورزی نیاز امروز ماست ؟ -طرح فلسفه در یک…
چرا فلسفه می خوانیم ؟
ایدئولوژی سازی فلسفه ، 1
کانت می گوید هیوم مرا از خواب جزم اندیشی بیدار کرد ،
پس از این بیداری و حاصل این بیداری کتاب سنجش خرد ناب است ، پی افکنی فلسفه استعلایی است ،
ما بعد از آن سالیان خواب جزم اندیشی عادت واره بیدار شدیم ،
آیا واقعا بیدار شدیم ؟
نتیجه بیداری کانت سنجش خرد ناب است ، نتیجه بیداری ما چیست ؟
خواندن سنجش خرد ناب ؟ نفهمیدیم که سنجش خرد ناب کتاب نیست کنش عقل است در خودش به نحو فلسفی ، که خودش به واقع چیست ؟
ما در بیشتر موارد وقتی از خواب جزم اندیشی سر بر آوردیم با عقل خود مواجه نشدیم ، عقل ما پس از بیداری خود را نسنجید به خود نقادانه نگاه نکرد ،
بلکه با همان عقلی که در دستگاه سنت عادت واره کار می کرد به سراغ فلسفه غرب رفتیم و چونان توریست به تماشای نحو ی کارکرد عقل فیلسوفان غرب مشغول شدیم و پس از تماشا دائماً داریم توصیف می کنیم که عقل کانت این جور کار می کند ،
فلسفه برای ما توصیف فلسفه دیگران است ، اما عقل ما هنوز همان عقل خواب زده دیروز است ،هنوز دست به سنجش خرد خود نزده است ،
از آنجا که دستگاه عقلی ما نتوانسته است خود را تا سطح عقل فلسفی ارتقاء دهد فلسفه را تا سطح تعریف خود تنزل داده است ،
پس از این وارونه سازی حرافی فلسفی آغاز شد فلسفه چنین است و چنان ،
در حقیقت ما در پی پاسخ های بسته بندی شده بودیم ، چراکه عادت تاریخی ما زیستن درون دنیای پاسخ بود بی آنکه پرسش را تجربه کنیم ، بی آنکه پاسخ های ما دچار تردید و شک شوند ، اصلا در عادت واره تاریخی ما شک برای باور تابو بود ،
بنابراین ما در مواجهه با فلسفه و فیلسوفان دنبال پاسخ بودیم ،
پاسخ افلاطون چیست ؟ پاسخ ارسطو چیست ؟ پاسخ دکارت و اسپینوزا چیست ؟ پاسخ کانت و هایدگر چیست ؟
چرا نمی پرسیم پرسش اسپینوزا چیست ؟ مسئله کانت چیست.
بقول روانشناسان ما در جایی در کودکی و نا بالغی عقل دچار ترس از شک شدیم دچار ترس از پرسش شدیم ، بخاطر شک و پرسش کتک خوردیم ، تکفیر شدیم ،
ما خود هیچگاه شک نمی کنیم اما در باره شک دکارتی کتاب ها می نویسیم و ساعت ها سخنرانی می کنیم ،نفهمیدیم که شک خواندی نیست فعل است ،کنش است ، مواجهه عقل است با بی معنایی و بی مبنایی همه چیز ،
همچنان که سنجش خرد ناب کانت را خواندیم ، شرح کردیم و تدریس کردیم اما هیچگاه با عقل خود وارد چالش نشدیم ،
برای همین است که ما در حال توصیف فلسفه غرب هستیم برای کم اهمیت ترین مسئله مسلسل وار ارجاع می دهیم به این فیلسوف و آن فیلسوف و از این ارجاعات می خواهیم نتیجه بگیریم که فلسفه فلان فیلسوف را خوب فهمیدیم تا برای خود فضیلت بتراشیم ، نه دوست من ما خوب نفهمیدم بلکه خوب خواندیم و مثل یک راهنمای تور توریستی از آنچه خوانده ایم و دیدیم توصیف می کنیم از این روست که ما استاد فلسفه داریم مدرس فلسفه داریم اما فیلسوف نداریم ، نمی خواهم مطلقا بگویم اما متأسفانه عمومیت دارد،
ادامه دارد .
Azizi
https://www.tg-me.com/marzockacademy
ایدئولوژی سازی فلسفه ، 1
کانت می گوید هیوم مرا از خواب جزم اندیشی بیدار کرد ،
پس از این بیداری و حاصل این بیداری کتاب سنجش خرد ناب است ، پی افکنی فلسفه استعلایی است ،
ما بعد از آن سالیان خواب جزم اندیشی عادت واره بیدار شدیم ،
آیا واقعا بیدار شدیم ؟
نتیجه بیداری کانت سنجش خرد ناب است ، نتیجه بیداری ما چیست ؟
خواندن سنجش خرد ناب ؟ نفهمیدیم که سنجش خرد ناب کتاب نیست کنش عقل است در خودش به نحو فلسفی ، که خودش به واقع چیست ؟
ما در بیشتر موارد وقتی از خواب جزم اندیشی سر بر آوردیم با عقل خود مواجه نشدیم ، عقل ما پس از بیداری خود را نسنجید به خود نقادانه نگاه نکرد ،
بلکه با همان عقلی که در دستگاه سنت عادت واره کار می کرد به سراغ فلسفه غرب رفتیم و چونان توریست به تماشای نحو ی کارکرد عقل فیلسوفان غرب مشغول شدیم و پس از تماشا دائماً داریم توصیف می کنیم که عقل کانت این جور کار می کند ،
فلسفه برای ما توصیف فلسفه دیگران است ، اما عقل ما هنوز همان عقل خواب زده دیروز است ،هنوز دست به سنجش خرد خود نزده است ،
از آنجا که دستگاه عقلی ما نتوانسته است خود را تا سطح عقل فلسفی ارتقاء دهد فلسفه را تا سطح تعریف خود تنزل داده است ،
پس از این وارونه سازی حرافی فلسفی آغاز شد فلسفه چنین است و چنان ،
در حقیقت ما در پی پاسخ های بسته بندی شده بودیم ، چراکه عادت تاریخی ما زیستن درون دنیای پاسخ بود بی آنکه پرسش را تجربه کنیم ، بی آنکه پاسخ های ما دچار تردید و شک شوند ، اصلا در عادت واره تاریخی ما شک برای باور تابو بود ،
بنابراین ما در مواجهه با فلسفه و فیلسوفان دنبال پاسخ بودیم ،
پاسخ افلاطون چیست ؟ پاسخ ارسطو چیست ؟ پاسخ دکارت و اسپینوزا چیست ؟ پاسخ کانت و هایدگر چیست ؟
چرا نمی پرسیم پرسش اسپینوزا چیست ؟ مسئله کانت چیست.
بقول روانشناسان ما در جایی در کودکی و نا بالغی عقل دچار ترس از شک شدیم دچار ترس از پرسش شدیم ، بخاطر شک و پرسش کتک خوردیم ، تکفیر شدیم ،
ما خود هیچگاه شک نمی کنیم اما در باره شک دکارتی کتاب ها می نویسیم و ساعت ها سخنرانی می کنیم ،نفهمیدیم که شک خواندی نیست فعل است ،کنش است ، مواجهه عقل است با بی معنایی و بی مبنایی همه چیز ،
همچنان که سنجش خرد ناب کانت را خواندیم ، شرح کردیم و تدریس کردیم اما هیچگاه با عقل خود وارد چالش نشدیم ،
برای همین است که ما در حال توصیف فلسفه غرب هستیم برای کم اهمیت ترین مسئله مسلسل وار ارجاع می دهیم به این فیلسوف و آن فیلسوف و از این ارجاعات می خواهیم نتیجه بگیریم که فلسفه فلان فیلسوف را خوب فهمیدیم تا برای خود فضیلت بتراشیم ، نه دوست من ما خوب نفهمیدم بلکه خوب خواندیم و مثل یک راهنمای تور توریستی از آنچه خوانده ایم و دیدیم توصیف می کنیم از این روست که ما استاد فلسفه داریم مدرس فلسفه داریم اما فیلسوف نداریم ، نمی خواهم مطلقا بگویم اما متأسفانه عمومیت دارد،
ادامه دارد .
Azizi
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
Audio
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔹 معرفی کتاب :
دمکراسی ونابرابری
رویکرد رقابت نخبگانی
🔻با حضور :
خانم دکتر فاطمه رحمت
دکترای علوم سیاسی ،مترجم
🕒 زمان: یکشنبه ۴ خرداد ماه ۱۴۰۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
🔹 معرفی کتاب :
دمکراسی ونابرابری
رویکرد رقابت نخبگانی
🔻با حضور :
خانم دکتر فاطمه رحمت
دکترای علوم سیاسی ،مترجم
🕒 زمان: یکشنبه ۴ خرداد ماه ۱۴۰۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy