Telegram Web Link
Audio
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک

https://www.tg-me.com/marzockacademy

فیلسوفان گرچه ایده پرداز بودند و در ساحت مفهوم رادیکال اما در جامعه ای زندگی می کردند که می بایست برای فرار از  عواقب بخشی از ایده های خود را چونان کوه یخ زیرا آب پنهان کنند ،
به نظر حضرتعالی یک پژوهشگر چگونه می تواند به آن ناگفته های پنهان دست یابد ؟
آیا اساساً چنین لایه ای وجود دارد ؟
Audio
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک

https://www.tg-me.com/marzockacademy

اینکه جغدمینروا هنگام غروب به پرواز در می آید آیا مصداق نوش دارو بعد مرگ سهراب نیست ؟
اگر قرار باشه فلسفه همیشه در گذشته زندگی کند یا به زندگی گذشته به پردازد تفاوتش با دانش باستان شناسی چیست .
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک

https://www.tg-me.com/marzockacademy

فرمودین که تمامی فلسفه ،رادیکال و یا تندرونیست و یا فیلسوف ،مصلح اجتماعی نیست..
ما مردم ایران ،تندرو هستیم.در دهه پنجاه و شصت ،انواع و اقسام آرمان های گسترده وجود داشت ،از مذهبی ،اجتماعی،فکری فرهنگی تا قشر سرمایه دار و کارخانه دار…و هم اکنون که رخت آرمان بسیار کم رنگ شده  و اقتصاد محور همه چیز شده.
فارغ از بحث ارزش گزاری و درست و غلط که منظور من نیست،چگونه می توان در جست و جوی یک نظم متعادل ساز باشیم درین اتمسفر تند و تیز و سبک های زندگی افراطی؟
آیا اساسا یک سیر تاریخی و انباشتگی  اجتماعی سیاسی و اقتصادی خواهیم داشت درین عدم وجود یک سیر تاریخی متعادل و یا تا حدی محافظه کارانه ؟
فیلسوف (متفکر)و فلسفه چه نقشی  می تواند درین میدان داشته   باشد؟
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک

https://www.tg-me.com/marzockacademy

فرمودین که تمامی فلسفه ،رادیکال و یا تندرونیست و یا فیلسوف ،مصلح اجتماعی نیست..
ما مردم ایران ،تندرو هستیم.در دهه پنجاه و شصت ،انواع و اقسام آرمان های گسترده وجود داشت ،از مذهبی ،اجتماعی،فکری فرهنگی تا قشر سرمایه دار و کارخانه دار…و هم اکنون که رخت آرمان بسیار کم رنگ شده  و اقتصاد محور همه چیز شده.
فارغ از بحث ارزش گزاری و درست و غلط که منظور من نیست،چگونه می توان در جست و جوی یک نظم متعادل ساز باشیم درین اتمسفر تند و تیز و سبک های زندگی افراطی؟
آیا اساسا یک سیر تاریخی و انباشتگی  اجتماعی سیاسی و اقتصادی خواهیم داشت درین عدم وجود یک سیر تاریخی متعادل و یا تا حدی محافظه کارانه ؟
فیلسوف (متفکر)و فلسفه چه نقشی  می تواند درین میدان داشته   باشد؟
Audio
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک

https://www.tg-me.com/marzockacademy

فرمودین که تمامی فلسفه ،رادیکال و یا تندرونیست و یا فیلسوف ،مصلح اجتماعی نیست..
ما مردم ایران ،تندرو هستیم.در دهه پنجاه و شصت ،انواع و اقسام آرمان های گسترده وجود داشت ،از مذهبی ،اجتماعی،فکری فرهنگی تا قشر سرمایه دار و کارخانه دار…و هم اکنون که رخت آرمان بسیار کم رنگ شده  و اقتصاد محور همه چیز شده.
فارغ از بحث ارزش گزاری و درست و غلط که منظور من نیست،چگونه می توان در جست و جوی یک نظم متعادل ساز باشیم درین اتمسفر تند و تیز و سبک های زندگی افراطی؟
آیا اساسا یک سیر تاریخی و انباشتگی  اجتماعی سیاسی و اقتصادی خواهیم داشت درین عدم وجود یک سیر تاریخی متعادل و یا تا حدی محافظه کارانه ؟
فیلسوف (متفکر)و فلسفه چه نقشی  می تواند درین میدان داشته باشد؟
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹 درسگفتار : مهارت کنترول بروز خشم

🔸 با حضور: حسین جلیل زادگان
دانشجوی دکترای روانشناسی
ارشد روان شناسی بالینی "روان درمانگر"

🕒 زمان: چهارشنبه ۷ خرداد ماه، ۱۴۰۴
ساعت ۲۲ بوقت تهران    


❣️ از همراهی شما سپاسگزاریم...

🔗  لینک حضور:

https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
Audio
🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹 درسگفتار : مهارت کنترول بروز خشم

🔸 با حضور:  حسین جلیل زادگان
دانشجوی دکترای روانشناسی
ارشد روان شناسی بالینی "روان درمانگر"

🕒 زمان: چهارشنبه ۷  خرداد ماه، ۱۴۰۴
ساعت ۲۲ بوقت تهران    


کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
Audio
پرسش از دکتر جلیل زادگان در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

آیا با توجه به میزان پیچیدگی های زیستی و شرایط دشوار روزگار سلطه ی ماشین و دشواری زیست و امرار معاش و پیچیدگی امر واقع پیش روی سوژه ها و شرایط متفاوتی که سلطه ی تکنولوژی و سرعت بیش از پیش اطلاعات به انسان داده است زمان آن فرا نرسیده که بصورت بالینی و با کمک دارو اقدام به کنترل خشم کنیم و دور نمای این سنخ روبرو شدن با معضلات روانشناختی را چگونه می بینید؟!
Audio
پرسش از دکتر جلیل زادگان در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0

پرسش ام در باره نسبت آگاهی و خشم است ،
آگاهی از یک سو موجب خشم می شود وقتی آگاهی با واقعیت مطابقت نداشته باشد ، مثل آگاهی یک آزادی خواه نسبت به دیکتاتوری ،
اما از سوی دیگر آگاهی نقش و  نسبت منطقی سازی خشم را بر عهده می گیرد و خشم را از افسار گسیختگی در می آورد ،
نسبت به این حالت دوگانه آگاهی توضیح می دهید ؟
Audio
پرسش از دکتر جلیل زادگان در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0


دکتر گرانمهر با توضیحات ارجمند شما موافقم اما مشکلی که گاها خود دارم منجر بدین پرسش شده است. در مورد خودم که فردی بسیار ریلکس و عاری از عصبانیت هستم در مورد مشکل خشم با افزایش فشار خون حود را نشان می دهد با توجه به اینکه سابق بر این شناختی در زمینه ی بیولوژیک و هورمون های افزاینده یا موثر بر  خشم وجود نداشت و اکنون دارد عجالتا من روش بالینی را گام به عقب برآورد نمی کنم و به گمان من همانگونه که فرمودید در برخی موارد کارایی خوبی شاید بتواند داشته باشد
Audio
پرسش از دکتر جلیل زادگان در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
در مورد خشم و عصبانیت... شما بارها از اصطلاح سرکوب خشم که میتونیم اونو بسط بدیم و بگیم سرکوب میل استفاده کردید.

آیا سرکوب خشم موجب ایجاد عصبانیت نمیشود؟؟ ما خشم را کنترل میکنیم ولی عصبانیت ما رو کنترل میکند.

یعنی در هنگام حمله فردی به ما، به طور طبیعی خشمگین میشویم و برای دفاع از جانمان دست به خشونت میزنیم ولی اگر نتوانیم در برابر فرد متعرض واکنش لازم رو انجام بدیم و دزدی یا تجاوز صورت بگیره، این خشم به عصبانیت تبدیل نمیشه و به صورت complex در روان فرد ذخیره میشه و هر آن که فرصت بروز داشته باشد، باعث رفتار نامساعد بشه مثلا زورگویی و تحکیم به ضعیف تر چون یونگ گفته این کام های وازده که به شکل complex در ناخودآگاه ذخیره میشود، هرکدام دارای انرژی روانی هستند که در فرصتی میتواند به سطح بیایند و رفتار فرد رو دچار اختلال کنند.
Audio
پرسش از دکتر جلیل زادگان در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0


اجازه بدید اینطور هم به پرسم آیا انسانی که نسبت به وضع موجود معترض هست و از این تعارض بین آگاهی خود و شرایط بیرونی دچار خشم می شود و خشم خود را آشکار می کند آیا اختلال روانی دارد ؟ آیا بیمار است و باید به درمانگر مراجعه کند ؟
یا اینکه خشم او حق اوست و منشاء عقلانی  دارد ؟
ابتذالِ شر!
محمدرضا واعظ

هانا آرنت، فیلسوف برجسته آلمانی، در کتاب مشهورش «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر»، پرده از حقیقتی هولناک برداشت: شر نه همواره از سر آگاهی و خباثت، که گاه از دلِ بی‌توجهی، بی‌تفکری و سطحی‌نگری برمی‌خیزد. آرنت نشان داد که چگونه شرّی که به ظاهر پیش‌پاافتاده و مبتذل به نظر می‌رسد، می‌تواند به‌تدریج جامعه را از درون تهی کند و مرزهای اخلاقی و حقیقت را به سادگی محو نماید. آنچه اخیراً درباره علیرضا بیرانوند، دروازه‌بان تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه تراکتور رخ داد، شاید در نگاه نخست، یک حاشیه‌ی ساده‌ی رسانه‌ای باشد؛ اما با نگاهی عمیق‌تر، می‌توان آن را از همین منظر فلسفی و نقادانه بررسی کرد.

ماجرا از جایی آغاز شد که بیرانوند در یک برنامه‌ی ورزشی تلوزیون اعلام کرد دانشجوی مقطع دکتری فیزیولوژی در دانشگاه آزاد واحد خرم‌آباد است. بلافاصله پس از انتشار این خبر، روابط عمومی دانشگاه آزاد در واکنشی رسمی اعلام کرد که دانشگاه آزاد خرم‌آباد در این رشته اصلاً مقطع دکتری ندارد و بیرانوند حتی هنوز پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود را هم دفاع نکرده است. در واکنش به این تکذیب رسمی، بیرانوند با انتشار یک استوری کوتاه در اینستاگرام اعلام کرد که در واقع «دانشجوی کارشناسی ارشد» است و تنها در آزمون اولیه دکتری پذیرفته شده است.

آنچه در ظاهر یک خطای ساده یا حتی یک سهل‌انگاری بی‌ضرر به نظر می‌آید، دقیقاً همان چیزی است که آرنت از آن با عنوان «ابتذال شر» یاد می‌کند. شرّی که بی‌هیاهو و در قالب رفتاری بی‌تفکر و سطحی رخ می‌دهد. بیرانوند با بی‌توجهی به مسئولیت اخلاقی‌اش در گفتار عمومی، عملاً در دام ابتذال افتاد و آن را به امری عادی و روزمره بدل کرد. این اتفاق، هرچند کوچک، نشانه‌ای هشداردهنده از عادی شدنِ بی‌دقتی و سهل‌انگاری نسبت به «حقیقت» در فضای اجتماعی است.

اما این فقط یک مسئله‌ی فردی نیست. در پسِ این رفتار، بحرانی عمیق‌تر قابل تشخیص است؛ بحرانی به نام «مدرک‌گرایی». در جامعه امروز ایران، داشتن عنوان «دکتر» به نشانه‌ای از منزلت اجتماعی و پرستیژ تبدیل شده است. در چنین فضایی، «مدرک دکتری» دیگر لزوماً نشان‌دهنده سطحی عمیق از دانش و توانمندی پژوهشی نیست، بلکه به ابزاری برای کسب اعتبار ظاهری بدل شده است. وقتی یک فوتبالیستِ مشهور، بدون طی کردن مراحل علمی و تحصیلی لازم، به راحتی مدعی تحصیل در مقطع دکتری می‌شود، بیش از آنکه دروغی ساده گفته باشد، بر موج اجتماعی مدرک‌گرایی سوار شده است که دانشگاه را نه نهادی برای کسب دانش و خرد، بلکه یک «مرکز خرید مدرک» می‌بیند.

اما این بحران صرفاً محدود به انگیزه‌های فردی نیست. ریشه‌های عمیق‌تر آن را باید در نظام آموزشی دید که به‌شدت فشل و ناکارآمد شده است. در برخی از واحدهای دانشگاهی و مراکز غیردولتی، کسب مدرک دکتری به‌قدری آسان شده است که اعتبار علمی آن تقریباً از بین رفته است. بدین ترتیب، دانشگاه به جای اینکه نهادی برای پرورش تفکر عمیق و اصیل باشد، به یک بنگاه اقتصادی و یک «مدرک‌فروشی» تبدیل شده است. در چنین سیستمی، آنچه به ابتذال کشیده می‌شود فقط مدرک نیست؛ بلکه اصلِ اندیشیدن و تفکر است.

اگر آرنت در نقدش به جامعه معاصر بر این نکته تأکید می‌کند که شرّ ابتذال‌یافته، شرّی است که در بی‌تفاوتی و بی‌توجهی عادی شده، آن‌گاه می‌توان گفت آنچه در فضای آموزشی و رسانه‌ای ایران رخ می‌دهد نیز مصداق بارزی از همین «ابتذالِ نهادی‌شده» است. این ابتذال از آنجا شکل می‌گیرد که «مدرک» به عنوان یک کالای مصرفی عادی شده است و سلبریتی‌ها، برخی از سیاست‌مداران، و چهره‌های رسانه‌ای به سادگی و بدون مسئولیت از آن استفاده می‌کنند. در چنین فضایی، حقیقت، دانش، و اعتبار علمی روزبه‌روز بیشتر قربانی می‌شوند.

در نهایت، ادعای بیرانوند نه یک حاشیه‌ی بی‌اهمیت، که نشانه‌ای از ابتذال فراگیر و نهادی‌شده‌ای است که در لایه‌های عمیق جامعه رسوخ کرده است. این اتفاق نشان می‌دهد چگونه جامعه‌ای که در آن تفکر، دقت و مسئولیت اخلاقی کمرنگ شده، می‌تواند به سرعت به وضعیتی دچار شود که دروغ و بی‌اعتنایی به حقیقت، قاعده باشد نه استثنا. و درست در همین نقطه است که باید با نگرانی به هشدار آرنت گوش سپرد: خطر بزرگ شرّ در جامعه ما نه از کسانی که عامدانه دست به اعمال شرورانه می‌زنند، بلکه از کسانی ناشی می‌شود که بدون تفکر، بدون دغدغه، و با بی‌تفاوتی به حقایق بنیادین زندگی اجتماعی، این چرخه‌ی شرّ را تداوم می‌بخشند.

@tanhaatarazyekbarg

https://www.tg-me.com/marzockacademy
🔹 رقص معاصر؛ بازنویسی بدن، رهایی از الگوهای کهنه

- شهریار قربانیان

@marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
🔹 رقص معاصر؛ بازنویسی بدن، رهایی از الگوهای کهنه - شهریار قربانیان @marzockacademy
🔹 رقص معاصر؛ بازنویسی بدن، رهایی از الگوهای کهنه
- شهریار قربانیان

برخی از افراد، در کودکی فقط زمانی محبت دریافت کرده‌اند که رنج کشیده‌اند، مطیع بوده‌اند یا خود را سرکوب کرده‌اند. این تجربه‌ها می‌توانند در بزرگسالی، به شکل ناخودآگاه تکرار شوند: فرد خود را در موقعیت‌های محدودکننده یا آزارنده قرار می‌دهد، بی‌آنکه علت آن را بداند.

مثلاً کودکی که تنها در حال مظلومیت یا درد محبت دیده، به‌تدریج یاد می‌گیرد که «رنج یعنی دوست‌داشتنی بودن». یا اگر کودکی، تحت سلطه یا طرد بزرگ شده باشد، ممکن است بعدها سلطه‌پذیری را تنها راه بقا بداند.

این الگوها ریشه در تجربه‌های اولیه‌ٔ زندگی دارند و معمولاً با گفتگو به‌تنهایی تغییر نمی‌کنند. چرا که بدن، در بسیاری مواقع آنچه را که تجربه کرده است، بهتر از ذهن به یاد می‌آورد.

در یک فرآیند درمانی ایمن، فرد یاد می‌گیرد که می‌توان بدون درد، شکست یا تحقیر، عشق و موفقیت را تجربه کرد. ابراز احساسات، استفاده از بدن بدون شرم، پذیرش مراقبت بدون احساس ضعف، و اعتماد به مرزهای سالم، بخش‌هایی از این روند هستند.

مازوخیسم روانی، اغلب در تنش‌های مزمن بدنی، ریاضت نَفْس، یا مقاومت در برابر رهایی جسمانی نیز خود را نشان می‌دهد. تکنیک‌هایی مانند درمان مبتنی بر بدن (Body-Oriented Therapy)، تنفس درمانی، یوگا یا EMDR در این مسیر مفیدند.

در این میان، رقص معاصر جایگاهی خاص دارد: رقصی که به بدن اجازه می‌دهد داستان خود را روایت کند؛ حرکات ناتمام را کامل کند؛ تنش‌ها را رها سازد و جایگزینی برای الگوهای رنج‌محور بیابد.

این رقص، صرفاً نمایشی بیرونی نیست؛ بلکه هم‌زمان بازنویسی احساسی درونی‌ نیز است. در هر کشش، افتادن و برخاستن، بدن یاد می‌گیرد که می‌توان بدون درد، زنده، ایمن و کامل بود.

رقص معاصر می‌تواند سکویی باشد برای لمس آن بخشی از خویشتن، که پیش‌تر اجازه بروز نداشت. رقص معاصر، با پیوند آگاهی، هیجان و جسم، می‌تواند به آرامی، اما عمیق، الگوهای پنهان نوروتیک را بازتعریف کند.



@TehrArt

https://www.tg-me.com/marzockacademy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی منیره وکیلی خواننده اوپرا با صدای جادویی خود آهنگ لری بختیاری می‌خواند.
@marzockacademy
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
September 2011 (Ersterscheinung)
Direktor: Babak Anvari
Sprachen: Englisch, Persisch
Länge: 8 Minuten
Musik komponiert von: Gavin Cullen, Helena Johansson, Belinda Cullen
Genres: Kurzfilm, Drama

https://www.tg-me.com/+stEKgHaFp1oxY2Zi
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
September 2011 (Ersterscheinung) Direktor: Babak Anvari Sprachen: Englisch, Persisch Länge: 8 Minuten Musik komponiert von: Gavin Cullen, Helena Johansson, Belinda Cullen Genres: Kurzfilm, Drama https://www.tg-me.com/+stEKgHaFp1oxY2Zi
«۲ + ۲ = ۵»؛ از فرمول عددی تا فرایند مرگ حقیقت – بازخوانی فلسفی یک تمثیل جاودانه

نویسنده: حسن ناصری

برای ارائه در آکادمی فلسفه مارزوک

«وای بر ملتی که از پرسیدن بترسد، و خوشا بر کودکی که حقیقت را نه از دهان معلم، که از دل خویش بجوید.»
فیلم کوتاه «۲ + ۲ = ۵» اثری‌ست در ظاهر ساده اما در باطن چکیده‌ای از هزاران سال ستم، دروغ، همدستی، و مرگ عقل. این فیلم، اگرچه در قامت یک کلاس ریاضی با معادله‌ای غلط ظاهر می‌شود، اما در حقیقت نمایشی استعاری از زوال حقیقت و استقرار قدرت دروغ در تاریخ بشر است؛ خاصه در سرزمینی که از خدایان شکست خورد و به خدای دروغ تسلیم شد.
۱. حقیقت، عدد نیست؛ رخداد است
فیلم از خطای ساده‌ای آغاز می‌شود: گمان می‌برد حقیقت، یک عدد ثابت است. اما حقیقت، فرمول ریاضی نیست؛ رخدادی زنده است که در جان هر شخص به‌گونه‌ای یکتا بروز می‌کند. وقتی معلم می‌گوید: «۲ + ۲ = ۵»، مسئله صرفاً دروغ بودن این جمله نیست، بلکه انتقال حقیقت از حوزه‌ی جست‌وجو به حوزه‌ی تلقین است.
در این مدرسه، کودک نمی‌آموزد بپرسد، بلکه موظف است تکرار کند؛ نه برای کشف واقعیت، بلکه برای بقای قدرت. حقیقت کشته نمی‌شود چون اشتباه است، بلکه چون دیگر اجازه‌ی زیستن ندارد.
۲. از دروغ عددی تا ساختار سیاسی شر
تمثیل فیلم، در سطحی عمیق‌تر، بازتاب نظام‌های سیاسی‌ای‌ست که نه بر عقل و تجربه، بلکه بر ایمان کور بنا شده‌اند. همان‌گونه که در فیلم، شاگردان مجبورند نادرستی را بپذیرند، در تاریخ نیز ما ایرانیان به‌ویژه پس از اسلام، به تکرار «۲ + ۲ = ۵» مقدس عادت داده شدیم:
اسلام، با اصل «تسلیم» آغاز شد؛ و سلمان فارسی، تو بخوان محمد، نه فقط حامل پیام، که معمار ساختار دروغ و سرکوب بود. او دستگاهی طراحی کرد که عقل را سر برید و ایمان کور را جای آن نشاند. همان‌گونه که در فیلم، کودکِ حق‌گو اعدام می‌شود، در تاریخ نیز خردمندان یا به شمشیر سپرده شدند، یا در زنجیر مذهب محو گشتند.
از آن پس، واژه‌ها دیگر معنای خود را نداشتند: خدا یعنی حاکم، اطاعت یعنی تقدس، و دروغ یعنی نجات.
۳. نظام‌های استبدادی با همدستی قربانیان زنده می‌مانند
شاید هولناک‌ترین واقعیتِ این فیلم، نه دروغ معلم، بلکه سکوت شاگردان باشد. آن‌ها می‌دانند «۲ + ۲ = ۵» نادرست است، اما تکرار می‌کنند؛ نه از جهل، بلکه از ترس.
اینجاست که روان‌شناسی جمعی وارد میدان می‌شود:
آدمی نه از دروغ، که از طرد شدن می‌ترسد.
نه از نادانی، که از تنهایی.
این همان چیزی‌ست که استبداد را زنده نگه می‌دارد: همدستی اکثریت.
و همین‌جاست که فیلم، تمثیلی فراتر از یک کلاس می‌شود؛ تمثیلی از جامعه‌ای که به دست خود، حقیقت را به صلیب می‌کشد.
۴. جمهوری اسلامی؛ نسخه مدرن همان کلاس لعنتی
آن‌چه در این فیلم تصویر می‌شود، نسخه‌ای تلخ اما واقعی از مدرسه‌ی ولایت در ایران است:
آنجا که خامنه‌ای معلم است و تخته‌اش پر از معادلات دروغین:
«رأی شما تعیین‌کننده است»
«اقتصاد مقاومتی عزت است»
«زن باید حجاب داشته باشد تا محترم باشد»
و ملت، همان شاگردانی هستند که برای زنده ماندن، حقیقت را دفن می‌کنند.
هر که نپذیرد، یا محو می‌شود، یا به زندان افکنده می‌شود، یا به مرگی بی‌کفن سپرده می‌گردد.
۵. رستاخیز؛ فلسفه‌ای برای تخته سفید
در برابر آن کلاس سیاه، ما ایستاده‌ایم؛ با فلسفه‌ای نو، که نه به دنبال اثبات «۴»، بلکه در پی حق پرسیدن است.
در فلسفه‌ی رستاخیز، معلمی در کار نیست؛ تخته‌ای نیست که پیشاپیش روی آن دروغ نوشته باشند.
بلکه انسان، خود خالق معناست.
رستاخیز، انقلابی در معنای «دانستن» است؛
دعوت به بازآفرینی حقیقت، نه تکرار آن.
۶. پایان استبداد، با نفی نخستین دروغ آغاز می‌شود
تا زمانی که آدمی، برای حفظ نان، جان، یا مذهب، بگوید: «۲ + ۲ = ۵»،
همیشه استبداد خواهد بود.
همیشه اعدام، زندان، شلاق، حجاب، خرافه، و سرکوب خواهد بود.
اما از لحظه‌ای که حتی یک کودک بگوید: «نه، دو بعلاوه دو، می‌شود چهار»،
و جرئت پرسیدن داشته باشد،
در آن لحظه، جهان تغییر می‌کند.
۷. پایان: ما که وارثان خاموشی‌ایم، باید آغازگران فریاد باشیم
فیلم «۲ + ۲ = ۵»، نه یک اثر سینمایی، که یک سند است؛ سندی از قتل عقل در معبد ایمان، و تکرار دروغ به نام بقا.
اما این بار، ما دیگر نمی‌خواهیم بمانیم تا بمیریم.
بلکه آمده‌ایم بپرسیم، به هر بهایی.
نه برای اصلاح عدد،
بلکه برای بازپس‌گیری حق پرسش از تاریخ، از معلم، از خدا، و از خویش.
اگر بهای گفتن حقیقت، مرگ است،
پس بگذار نسل ما، نخستین نسلی باشد که با مرگ، زندگی را آغاز می‌کند.


حسن ناصری ۵۲/۳/۸

https://www.tg-me.com/+stEKgHaFp1oxY2Zi
2025/07/08 08:06:19
Back to Top
HTML Embed Code: