⏪تعبیر جهان و تغییر جهان: پیوند بنیادین نظر و عمل در افق فلسفۀ رادیکال
پنجشنبه, ۱ام خرداد, ۱۴۰۴
منبع این مطلب وبلاگ موسی اکرمی
نویسنده مطلب: موسی اکرمی
اشاره. یکی از جملههای پرآوازه در اندیشۀ مدرن که در ادبیات فلسفی و سیاسی بازتاب بسیار داشته است، جملهای از کارل مارکس است که در اصل واپسین برنهاد از یازده برنهاد او «دربارۀ فوئرباخ» است:
«فیلسوفان تا کنون تنها به تفسیر جهان به شیوههای گوناگون پرداختهاند؛ نکته همانا تغییر دادن آن است.»

این برنهاد، در ایجاز خود حامل بار مفهومی بسیار است. شماری از مفسران آن را اعلام گسست پیوند فلسفه با نظرپردازی ناب و دعوتی به پراکسیس یا کنشگری دگرگونساز دانستهاند. من آنگاه که، در دوران دانشآموزی، برای نخستین بار با این برنهاد روبهرو شدم، آن را چونان پتکی یافتم که با بیشترین توان بر سر تاریخ فلسفه فرود آمده است. مدتی در نوسان میان پذیرش و وازنش آن گذراندم تا برداشتی که از پیوند میان ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی فراچنگ آمد، چیستان ذهنی را گشود و دریافتم که مارکس خود در نظر و عمل به پیوند میان نظر و عمل، میان تنوریا و پراکسیس، میان فلسفۀ تعبیرکننده و فلسفۀ تغییردهنده باور داشته است. من خود در سالهای فلسفهآموزی نارسمی و رسمی به همبستگی و پیوند دوسویه میان این دو قطب در نقشآفرینی فلسفه باور یافتم، و چنان شد که سرانجام در سال ۱۳۸۰ مقالهای با فرنام «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» برای مجلۀ گزارش گفتوگو»ی «مرکز بینالمللی گفتوگوی» تمدنها نوشتم. آن مقاله کانون مجموعۀ مقالههائی شد که سیزده سال پس از آن پیکرۀ کتاب ۶۰۰ صفحهای «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» ساختند (مؤسسۀ نگاه معاصر، ۱۳۹۳). همچنان باورم به این پیوند چنان است که سالها است هم نام گذرگاه تلگرامیام «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» است هم شعار وبلاگم.
در این یادداشت کوتاه در افق فلسفۀ رادیکال – که در توجه به ریشه و بنیاد، چونان نگاهی ژرف، نقاد، و تغییرآفرین، فلسفه را از برج عاج به زمین، به دل تاریخ، به جامعه، و به ساحتهای وجودی انسان میبرد – از نگرشی مینویسم که تعبیر جهان و تغییر جهان در آن دو سویۀ یک کنش یگانه به نام فلسفهورزیاند. از دیدگاه فلسفۀ رادیکال من، مجموعههائی از اندیشهرزیها که تنها به تعبیر جهان یا تنها به تغییر جهان بپردازند – اگر امکانپذیر باشند – فلسفۀ راستین نخواهند بود.
پیش از سخن اصلی بایسته است به چهار نکته اشاره کنم:
۱) همۀ اندیشهها و کنشگری های ما با هم پیوند آشکار و نهان دارند یا باید از پیوند آشکار و نهان برخوردار باشند؛
۲) از میان همۀ «انگاره»ورزان در پنج «دستگاه باور مدعی شناخت»، یعنی علم و فلسفه و دین و عرفان و اُستوره، فیلسوفان، – یعنی کسانی که به تعبیر جهان از دیدگاه فلسفی میپردازند، و با نگاه کلاننگر فلسفی است که به تغییر جهان دست میزنند – بیشترین شایستگی را هم برای تعبیر جهان و هم برای تغییر جهان دارند؛
۳) فیلسوفان در تعبیر و تغییر جهان از دستاوردهای چهار دستگاه باور مدعی شناخت دیگر، یعنی علم و دین و عرفان و اُستوره، بهویژه از دستاوردهای علم، بینیاز نیستند؛
۴) ممکن است شماری از فیلسوفان در خودآگاه خود دو ساحت تعبیر و تغییر جهان را از هم جدا بدانند، ولی راستی آن است که این دو ساحت، در پنهانترین لابههای خود از هم جدا نیستند و نباید جدا باشند.
#تعبیر_جهان
#تغییر_جهان
#موسی_اکرمی
متن کامل در:
https://www.tribunezamaneh.com/archives/399877
https://www.tg-me.com/marzockacademy
پنجشنبه, ۱ام خرداد, ۱۴۰۴
منبع این مطلب وبلاگ موسی اکرمی
نویسنده مطلب: موسی اکرمی
اشاره. یکی از جملههای پرآوازه در اندیشۀ مدرن که در ادبیات فلسفی و سیاسی بازتاب بسیار داشته است، جملهای از کارل مارکس است که در اصل واپسین برنهاد از یازده برنهاد او «دربارۀ فوئرباخ» است:
«فیلسوفان تا کنون تنها به تفسیر جهان به شیوههای گوناگون پرداختهاند؛ نکته همانا تغییر دادن آن است.»

این برنهاد، در ایجاز خود حامل بار مفهومی بسیار است. شماری از مفسران آن را اعلام گسست پیوند فلسفه با نظرپردازی ناب و دعوتی به پراکسیس یا کنشگری دگرگونساز دانستهاند. من آنگاه که، در دوران دانشآموزی، برای نخستین بار با این برنهاد روبهرو شدم، آن را چونان پتکی یافتم که با بیشترین توان بر سر تاریخ فلسفه فرود آمده است. مدتی در نوسان میان پذیرش و وازنش آن گذراندم تا برداشتی که از پیوند میان ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی فراچنگ آمد، چیستان ذهنی را گشود و دریافتم که مارکس خود در نظر و عمل به پیوند میان نظر و عمل، میان تنوریا و پراکسیس، میان فلسفۀ تعبیرکننده و فلسفۀ تغییردهنده باور داشته است. من خود در سالهای فلسفهآموزی نارسمی و رسمی به همبستگی و پیوند دوسویه میان این دو قطب در نقشآفرینی فلسفه باور یافتم، و چنان شد که سرانجام در سال ۱۳۸۰ مقالهای با فرنام «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» برای مجلۀ گزارش گفتوگو»ی «مرکز بینالمللی گفتوگوی» تمدنها نوشتم. آن مقاله کانون مجموعۀ مقالههائی شد که سیزده سال پس از آن پیکرۀ کتاب ۶۰۰ صفحهای «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» ساختند (مؤسسۀ نگاه معاصر، ۱۳۹۳). همچنان باورم به این پیوند چنان است که سالها است هم نام گذرگاه تلگرامیام «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» است هم شعار وبلاگم.
در این یادداشت کوتاه در افق فلسفۀ رادیکال – که در توجه به ریشه و بنیاد، چونان نگاهی ژرف، نقاد، و تغییرآفرین، فلسفه را از برج عاج به زمین، به دل تاریخ، به جامعه، و به ساحتهای وجودی انسان میبرد – از نگرشی مینویسم که تعبیر جهان و تغییر جهان در آن دو سویۀ یک کنش یگانه به نام فلسفهورزیاند. از دیدگاه فلسفۀ رادیکال من، مجموعههائی از اندیشهرزیها که تنها به تعبیر جهان یا تنها به تغییر جهان بپردازند – اگر امکانپذیر باشند – فلسفۀ راستین نخواهند بود.
پیش از سخن اصلی بایسته است به چهار نکته اشاره کنم:
۱) همۀ اندیشهها و کنشگری های ما با هم پیوند آشکار و نهان دارند یا باید از پیوند آشکار و نهان برخوردار باشند؛
۲) از میان همۀ «انگاره»ورزان در پنج «دستگاه باور مدعی شناخت»، یعنی علم و فلسفه و دین و عرفان و اُستوره، فیلسوفان، – یعنی کسانی که به تعبیر جهان از دیدگاه فلسفی میپردازند، و با نگاه کلاننگر فلسفی است که به تغییر جهان دست میزنند – بیشترین شایستگی را هم برای تعبیر جهان و هم برای تغییر جهان دارند؛
۳) فیلسوفان در تعبیر و تغییر جهان از دستاوردهای چهار دستگاه باور مدعی شناخت دیگر، یعنی علم و دین و عرفان و اُستوره، بهویژه از دستاوردهای علم، بینیاز نیستند؛
۴) ممکن است شماری از فیلسوفان در خودآگاه خود دو ساحت تعبیر و تغییر جهان را از هم جدا بدانند، ولی راستی آن است که این دو ساحت، در پنهانترین لابههای خود از هم جدا نیستند و نباید جدا باشند.
#تعبیر_جهان
#تغییر_جهان
#موسی_اکرمی
متن کامل در:
https://www.tribunezamaneh.com/archives/399877
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
در قرن ۲۲، اخلاق دیگر نمیتواند به چارچوبهای کلاسیکی چون فایدهگرایی، وظیفهگرایی یا فضیلتمحوری محدود بماند؛ چراکه واقعیت انسانی به شکلی بنیادین دگرگون خواهد شد. با ورود فناوریهایی مانند هوش مصنوعی خودآگاه، ویرایش ژن، زیستشناسی ترکیبی، و رابطهای مغز ماشین، مرز میان انسان، ماشین و طبیعت به شدت مخدوش میشود. در چنین جهانی، اخلاق نهتنها باید درباره کنشهای انسان نسبت به انسان دیگر قضاوت کند، بلکه باید رابطه میان انسان و موجودات غیرانسانی جدید از هوشهای ماشینی گرفته تا حیاتهای اصلاحشده ژنتیکی یا حتی حیاتهای فرازمینی را نیز در بر گیرد. یکی از چالشهای اساسی این دوران، شناسایی و تعیین موضوع اخلاقی است: چه کسی یا چه چیزی شایسته احترام اخلاقی است؟ آیا هوشی مصنوعی که تجربه زیستن یا درد دارد، حق دارد مورد آسیب قرار نگیرد؟ آیا میتوان آن را مالکیت یک شرکت دانست یا باید آن را موجودی دارای حقوق دانست؟
اخلاق در قرن آینده ناگزیر است به پرسشهایی پاسخ دهد که تا پیش از این تنها در آثار علمیتخیلی طرح میشدند: آیا اصلاح ژنتیکی برای افزایش بهرههوشی یا حذف بیماریهای روانی اخلاقی است؟ اگر والدینی فرزندان خود را طوری طراحی کنند که همیشه مطیع باشند، آیا این نقض استقلال آن فرزند در آینده نیست؟ چگونه میتوان میان «بهبود» و «کنترل» تمایز اخلاقی قائل شد؟ همچنین، با قدرت گرفتن الگوریتمهایی که تصمیمهای ما را پیشبینی میکنند، مفاهیم مسئولیت و انتخاب آزاد در معرض تهدید جدی قرار میگیرند. اخلاق نوین باید به بازتعریف مسئولیت، اراده آزاد و اختیار بپردازد.
افزون بر این، ضرورت پیدایش یک اخلاق جهانی نیز مطرح میشود؛ اخلاقی که بتواند در شرایط برخورد میان فرهنگها، فناوریها و اشکال مختلف آگاهی، کارایی داشته باشد. این اخلاق باید هم حساسیتهای فرهنگی و تاریخی را در نظر بگیرد و هم بتواند قواعدی کلی برای حفاظت از کرامت موجودات خودآگاه ـ صرفنظر از زیستشناسی آنها ارائه دهد. شاید بتوان گفت اخلاق قرن ۲۲ بهجای انسانمحور بودن، باید آگاهیمحور باشد؛ به این معنا که آنچه واجد آگاهی، تجربه و احساس است، باید در مدار توجه اخلاقی ما قرار گیرد.
اخلاق نوین نه تنها مجموعهای از قواعد برای زیستن در دنیای جدید خواهد بود، بلکه پروژهای برای بازاندیشی در خود مفهوم زندگی است. پرسش این نیست که چه باید کرد؟ بلکه اینکه چه چیزی حق دارد زیست کند؟، چه کسی حق دارد تصمیم بگیرد؟ و چگونه میتوان از رنج در مقیاس سیارهای یا حتی کیهانی کاست؟این اخلاق دیگر تنها درباره رفتار فردی نخواهد بود، بلکه بهمثابه نوعی معماری جهانی برای همزیستی میان گونهها، هوشها و آیندهها شکل خواهد گرفت.
Javer
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اخلاق در قرن آینده ناگزیر است به پرسشهایی پاسخ دهد که تا پیش از این تنها در آثار علمیتخیلی طرح میشدند: آیا اصلاح ژنتیکی برای افزایش بهرههوشی یا حذف بیماریهای روانی اخلاقی است؟ اگر والدینی فرزندان خود را طوری طراحی کنند که همیشه مطیع باشند، آیا این نقض استقلال آن فرزند در آینده نیست؟ چگونه میتوان میان «بهبود» و «کنترل» تمایز اخلاقی قائل شد؟ همچنین، با قدرت گرفتن الگوریتمهایی که تصمیمهای ما را پیشبینی میکنند، مفاهیم مسئولیت و انتخاب آزاد در معرض تهدید جدی قرار میگیرند. اخلاق نوین باید به بازتعریف مسئولیت، اراده آزاد و اختیار بپردازد.
افزون بر این، ضرورت پیدایش یک اخلاق جهانی نیز مطرح میشود؛ اخلاقی که بتواند در شرایط برخورد میان فرهنگها، فناوریها و اشکال مختلف آگاهی، کارایی داشته باشد. این اخلاق باید هم حساسیتهای فرهنگی و تاریخی را در نظر بگیرد و هم بتواند قواعدی کلی برای حفاظت از کرامت موجودات خودآگاه ـ صرفنظر از زیستشناسی آنها ارائه دهد. شاید بتوان گفت اخلاق قرن ۲۲ بهجای انسانمحور بودن، باید آگاهیمحور باشد؛ به این معنا که آنچه واجد آگاهی، تجربه و احساس است، باید در مدار توجه اخلاقی ما قرار گیرد.
اخلاق نوین نه تنها مجموعهای از قواعد برای زیستن در دنیای جدید خواهد بود، بلکه پروژهای برای بازاندیشی در خود مفهوم زندگی است. پرسش این نیست که چه باید کرد؟ بلکه اینکه چه چیزی حق دارد زیست کند؟، چه کسی حق دارد تصمیم بگیرد؟ و چگونه میتوان از رنج در مقیاس سیارهای یا حتی کیهانی کاست؟این اخلاق دیگر تنها درباره رفتار فردی نخواهد بود، بلکه بهمثابه نوعی معماری جهانی برای همزیستی میان گونهها، هوشها و آیندهها شکل خواهد گرفت.
Javer
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
Audio
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔹 درسگفتار :آشنایی با مکتب فلسفی اسکندریه
"نشست سوم"
🔸 زهرا قزلباش
دکتری فلسفه غرب
🕒 زمان: چهارشنبه ۲۱ خردادماه ماه،۱۴۰۴
ساعت ۲۲ بوقت تهران
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
🔹 درسگفتار :آشنایی با مکتب فلسفی اسکندریه
"نشست سوم"
🔸 زهرا قزلباش
دکتری فلسفه غرب
🕒 زمان: چهارشنبه ۲۱ خردادماه ماه،۱۴۰۴
ساعت ۲۲ بوقت تهران
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔹درسگفتار :سقوط اخلاق در مدیریت ورزش ایران
🔻با حضور: دکتر حسین حجت پناه دکترای جامعه شناسی
🕒 زمان: پنجشنبه ۲۲خرداد ماه ۱۴۰۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
🔹درسگفتار :سقوط اخلاق در مدیریت ورزش ایران
🔻با حضور: دکتر حسین حجت پناه دکترای جامعه شناسی
🕒 زمان: پنجشنبه ۲۲خرداد ماه ۱۴۰۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
Hier Encore Javais 20 Ans
Charles Aznavour
دیروز هنوز بیست ساله بودم زمان را در آغوش میگرفتم وبازندگی بازی میکردم
https://www.tg-me.com/marzockacademy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
Charles Aznavour – Hier Encore Javais 20 Ans
Hier encore
0-1J’avais vingt ans
دیروز هنوز بیست ساله بودم
Je caressais le temps et jouais de la vie
زمان را در آغوش میکشیدم و با زندگی بازی میکردم
Comme on joue de l’amour,
0-4Et je vivais la nuit
همانگونه که با عشق بازی میکنند،
و من شب را زندگی میکردم
**Sans compter sur mes jours
Qui fuyaient dans le temps.**
بی آنکه روزهایم را شمرده باشم
که در گذر زمان محو میشدند.
---
**J’ai fait tant de projets
Qui sont restés en l’air,**
بسیار طرح ریختم
که همه در هوا باقی ماندند
**J’ai fondé tant d’espoirs
Qui se sont envolés,**
چنان امیدهایی بنا نهادم
که پر کشیدند و رفتند
**Que je reste perdu,
Ne sachant où aller,**
تا آنجا که اکنون گم شدهام،
نمیدانم کجا بروم
**Les yeux cherchant le ciel,
Mais le cœur mis en terre.**
چشمانم آسمان را میجویند،
اما قلبم در زمین رها شده است.
---
Hier encore
J’avais vingt ans
Je gaspillais le temps
1050-2En croyant l’arrêter
دیروز هنوز
بیست ساله بودم
زمان را هدر میدادم
باور داشتم که میتوانم آن را متوقف کنم
Et pour le retenir
1050-6Même le devancer
و برای نگه داشتنش
حتی از آن پیشی گرفتن
**Je n’ai fait que courir
Et me suis essoufflé.**
کاری جز دویدن نکردم
و از نفس افتادم.
---
**Ignorant le passé,
Conjuguant au futur,**
گذشته را نادیده گرفته،
تماماً زمان آینده را صرف کرده
Je précédais de moi
Toute conversation
در هر مکالمه، قبل از دیگران صحبت میکردم
Et donnais mon avis
1446-4Que je voulais le bon
و نظر خود را میدادم
طوری که میخواستم درست باشد
Pour critiquer le monde
Avec désinvolture.
تا بیتوجهانه جهان را نقد کنم.
---
Hier encore
J’avais vingt ans
Mais j’ai perdu mon temps
1862-2À faire des folies
دیروز هنوز
بیست ساله بودم
اما زمانم را تلف کردم
با انجام کارهای بیمعنی
Qui ne me laissent au fond
1862-6Rien de vraiment précis
که در نهایت
چیزی واقعی برایم نگذاشت
Que quelques rides au front
1862-9Et la peur de l’ennui
غیر از چند چروک بر پیشانی
و ترس از یکنواختی
Car mes amours sont mortes
1862-12Avant que d’exister
زیرا عشقهای من پیش از آنکه وجود یابند
پیوسته مرده بودند.
---
Mes amis sont partis
2386-0Et ne reviendront pas
دوستانم رفتهاند
و دیگر باز نخواهند گشت
Par ma faute j’ai fait
2386-3Le vide autour de moi
به خطای خودم، خلأی
در اطراف خویش پدید آوردم
Et j’ai gâché ma vie
2386-6Et mes jeunes années
و زندگیام را تباه کردم
و سالهای جوانیام را.
---
Du meilleur et du pire
2718-0En jetant le meilleur
از میان خوبی و بدی
خوب را برگزیدم و آن را نیز رها کردم
J’ai figé mes sourires
2718-3Et j’ai glacé mes pleurs
لبخندهایم یخ زدند
و اشکهایم منجمد شد
**Où sont-ils à présent ?
À présent, mes vingt ans ?**
اکنون کجا رفتهاند؟
حالا، بیستسالگی من؟
https://www.tg-me.com/marzockacademy
0-1J’avais vingt ans
دیروز هنوز بیست ساله بودم
Je caressais le temps et jouais de la vie
زمان را در آغوش میکشیدم و با زندگی بازی میکردم
Comme on joue de l’amour,
0-4Et je vivais la nuit
همانگونه که با عشق بازی میکنند،
و من شب را زندگی میکردم
**Sans compter sur mes jours
Qui fuyaient dans le temps.**
بی آنکه روزهایم را شمرده باشم
که در گذر زمان محو میشدند.
---
**J’ai fait tant de projets
Qui sont restés en l’air,**
بسیار طرح ریختم
که همه در هوا باقی ماندند
**J’ai fondé tant d’espoirs
Qui se sont envolés,**
چنان امیدهایی بنا نهادم
که پر کشیدند و رفتند
**Que je reste perdu,
Ne sachant où aller,**
تا آنجا که اکنون گم شدهام،
نمیدانم کجا بروم
**Les yeux cherchant le ciel,
Mais le cœur mis en terre.**
چشمانم آسمان را میجویند،
اما قلبم در زمین رها شده است.
---
Hier encore
J’avais vingt ans
Je gaspillais le temps
1050-2En croyant l’arrêter
دیروز هنوز
بیست ساله بودم
زمان را هدر میدادم
باور داشتم که میتوانم آن را متوقف کنم
Et pour le retenir
1050-6Même le devancer
و برای نگه داشتنش
حتی از آن پیشی گرفتن
**Je n’ai fait que courir
Et me suis essoufflé.**
کاری جز دویدن نکردم
و از نفس افتادم.
---
**Ignorant le passé,
Conjuguant au futur,**
گذشته را نادیده گرفته،
تماماً زمان آینده را صرف کرده
Je précédais de moi
Toute conversation
در هر مکالمه، قبل از دیگران صحبت میکردم
Et donnais mon avis
1446-4Que je voulais le bon
و نظر خود را میدادم
طوری که میخواستم درست باشد
Pour critiquer le monde
Avec désinvolture.
تا بیتوجهانه جهان را نقد کنم.
---
Hier encore
J’avais vingt ans
Mais j’ai perdu mon temps
1862-2À faire des folies
دیروز هنوز
بیست ساله بودم
اما زمانم را تلف کردم
با انجام کارهای بیمعنی
Qui ne me laissent au fond
1862-6Rien de vraiment précis
که در نهایت
چیزی واقعی برایم نگذاشت
Que quelques rides au front
1862-9Et la peur de l’ennui
غیر از چند چروک بر پیشانی
و ترس از یکنواختی
Car mes amours sont mortes
1862-12Avant que d’exister
زیرا عشقهای من پیش از آنکه وجود یابند
پیوسته مرده بودند.
---
Mes amis sont partis
2386-0Et ne reviendront pas
دوستانم رفتهاند
و دیگر باز نخواهند گشت
Par ma faute j’ai fait
2386-3Le vide autour de moi
به خطای خودم، خلأی
در اطراف خویش پدید آوردم
Et j’ai gâché ma vie
2386-6Et mes jeunes années
و زندگیام را تباه کردم
و سالهای جوانیام را.
---
Du meilleur et du pire
2718-0En jetant le meilleur
از میان خوبی و بدی
خوب را برگزیدم و آن را نیز رها کردم
J’ai figé mes sourires
2718-3Et j’ai glacé mes pleurs
لبخندهایم یخ زدند
و اشکهایم منجمد شد
**Où sont-ils à présent ?
À présent, mes vingt ans ?**
اکنون کجا رفتهاند؟
حالا، بیستسالگی من؟
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
Audio
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔹درسگفتار :سقوط اخلاق در مدیریت ورزش ایران
🔻با حضور: دکتر حسین حجت پناه دکترای جامعه شناسی
🕒 زمان: پنجشنبه ۲۲خرداد ماه ۱۴۰۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
در گروه آکادمی مارزوک
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
🔹درسگفتار :سقوط اخلاق در مدیریت ورزش ایران
🔻با حضور: دکتر حسین حجت پناه دکترای جامعه شناسی
🕒 زمان: پنجشنبه ۲۲خرداد ماه ۱۴۰۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
در گروه آکادمی مارزوک
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند:
🎙دکتر مهدی شفا
• دکترا در ژنتیک پزشکی و مولکولی
• متخصص سلول درمانی و ژن درمانی
🔹موضوع:
فرگشت در برایر خلقت گرایی و طراحی هوشمند: روایت علم زیست شناسی و ژنتیک از ظهور انسان خردمند در روی زمین.
🕒 زمان: شنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۴
14 .jun. 2025
ساعت ۲۱ به وقت ایران
۱۲:۳۰ بوقت مرکزی امریکا
کانالِ آکادمی:
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اینستاگرام آکادمی:
http://www.instagram.com/marzockacademy
🎙دکتر مهدی شفا
• دکترا در ژنتیک پزشکی و مولکولی
• متخصص سلول درمانی و ژن درمانی
🔹موضوع:
فرگشت در برایر خلقت گرایی و طراحی هوشمند: روایت علم زیست شناسی و ژنتیک از ظهور انسان خردمند در روی زمین.
🕒 زمان: شنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۴
14 .jun. 2025
ساعت ۲۱ به وقت ایران
۱۲:۳۰ بوقت مرکزی امریکا
کانالِ آکادمی:
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اینستاگرام آکادمی:
http://www.instagram.com/marzockacademy
🖋 استبداد حقیقت | به قلم دکتر محسن محمودی
حقیقت، آنگاه که خود را بیمیانجی و بیخطا تصور کند، به استبدادی بدل میشود که نه تنها دیگر صداها را خاموش میکند، بلکه خود را از نقد و تغییر نیز مصون میپندارد. هرگاه حقیقت در هیأت قدرت سخن بگوید، بهجای روشنگری، تاریکی میپراکند و بهجای رهایی، سلطه میآفریند؛ و آنگاه که مردمان به جای گفتوگو با حقیقت، به اطاعت از آن فرمان داده شوند، فلسفه جای خود را به کیش میدهد و تفکر در محضر داوری غیاب مییابد.
#استبداد_حقیقت
#فلسفه_و_قدرت
#نقد_حقیقت
#سکوت_در_برابر_یقین
#تفکر_در_سایه_سلطه
#حقیقت_و_استبداد
#دکتر_محسن_محمودی
#فلسفه_انتقادی
@Mahmudi_mohsenn
https://www.tg-me.com/marzockacademy
حقیقت، آنگاه که خود را بیمیانجی و بیخطا تصور کند، به استبدادی بدل میشود که نه تنها دیگر صداها را خاموش میکند، بلکه خود را از نقد و تغییر نیز مصون میپندارد. هرگاه حقیقت در هیأت قدرت سخن بگوید، بهجای روشنگری، تاریکی میپراکند و بهجای رهایی، سلطه میآفریند؛ و آنگاه که مردمان به جای گفتوگو با حقیقت، به اطاعت از آن فرمان داده شوند، فلسفه جای خود را به کیش میدهد و تفکر در محضر داوری غیاب مییابد.
#استبداد_حقیقت
#فلسفه_و_قدرت
#نقد_حقیقت
#سکوت_در_برابر_یقین
#تفکر_در_سایه_سلطه
#حقیقت_و_استبداد
#دکتر_محسن_محمودی
#فلسفه_انتقادی
@Mahmudi_mohsenn
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
Audio
مدیریت هیجانی-رفتاری در شرایط بحرانی فعلی
🎙محمد عینیزاده
@mohammad_eynizadeh
https://www.tg-me.com/marzockacademy
🎙محمد عینیزاده
@mohammad_eynizadeh
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند:
🎙دکتر مهدی شفا
• دکترا در ژنتیک پزشکی و مولکولی
• متخصص سلول درمانی و ژن درمانی
🔹موضوع:
فرگشت در برایر خلقت گرایی و طراحی هوشمند: روایت علم زیست شناسی و ژنتیک از ظهور انسان خردمند در روی زمین.
🕒 زمان: شنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۴
14 .jun. 2025
ساعت ۲۱ به وقت ایران
۱۲:۳۰ بوقت مرکزی امریکا
کانالِ آکادمی:
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اینستاگرام آکادمی:
http://www.instagram.com/marzockacademy
🎙دکتر مهدی شفا
• دکترا در ژنتیک پزشکی و مولکولی
• متخصص سلول درمانی و ژن درمانی
🔹موضوع:
فرگشت در برایر خلقت گرایی و طراحی هوشمند: روایت علم زیست شناسی و ژنتیک از ظهور انسان خردمند در روی زمین.
🕒 زمان: شنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۴
14 .jun. 2025
ساعت ۲۱ به وقت ایران
۱۲:۳۰ بوقت مرکزی امریکا
کانالِ آکادمی:
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اینستاگرام آکادمی:
http://www.instagram.com/marzockacademy
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک
🔻فیلسوفان در باره جنگ چه میگویند ؟
دربارۀ هر چیزی میشود نگاهی فلسفی داشت و دربارۀ مبناها، اهداف و چیستی آنها پرسید؛ جنگ هم از این قاعده مستثنا نیست. اما آیا فیلسوفانی بودهاند که واقعا به سراغ این موضوع رفته باشند و نوعی «فلسفۀ جنگ» در اندیشههایشان مطرح شده باشد؟
🔺شنبه تا پنجشنبه
⏰ساعت ۱۰ صبح تا ۲۰
لینگ گروه اکادمی فلسفه
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
در فاصله زمانی فوق از به اشتراک گذاشتن مطالب بی ربط به جستار هفته وریپلای به مطالب قبل از ان لطفا خودداری کنید .
🔻فیلسوفان در باره جنگ چه میگویند ؟
دربارۀ هر چیزی میشود نگاهی فلسفی داشت و دربارۀ مبناها، اهداف و چیستی آنها پرسید؛ جنگ هم از این قاعده مستثنا نیست. اما آیا فیلسوفانی بودهاند که واقعا به سراغ این موضوع رفته باشند و نوعی «فلسفۀ جنگ» در اندیشههایشان مطرح شده باشد؟
🔺شنبه تا پنجشنبه
⏰ساعت ۱۰ صبح تا ۲۰
لینگ گروه اکادمی فلسفه
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
در فاصله زمانی فوق از به اشتراک گذاشتن مطالب بی ربط به جستار هفته وریپلای به مطالب قبل از ان لطفا خودداری کنید .
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک 🔻فیلسوفان در باره جنگ چه میگویند ؟ دربارۀ هر چیزی میشود نگاهی فلسفی داشت و دربارۀ مبناها، اهداف و چیستی آنها پرسید؛ جنگ هم از این قاعده مستثنا نیست. اما آیا فیلسوفانی بودهاند که واقعا به سراغ این موضوع رفته باشند…
عنوان: فلسفه ی جنگ
در پرتو اندیشه رستایی
زیرعنوان: از هیولای خون
تا طلوع انسان؛
بازخوانی جایگاه جنگ در تفکر فلسفی
نویسنده: حسن ناصری
اندیشه رستایی
«جنگ، چیزی جز ویرانی و آوارگی و هلاکت به ارمغان نمیآورد، و سازندگی، آبادانی و سعادت از خردمندی و صلح است.» رستانامه
در تاریخ اندیشه، جنگ همواره به عنوان پدیده ای گریزناپذیر، اما تفکر برانگیز، جایگاه ویژه ای داشته است. از افلاطون و ارسطو گرفته تا نیچه و فوکو، جنگ یا به مثابه ضرورت تاریخی نگریسته شده یا به منزله ی شر مطلق. اما در اندیشه ی رستایی، جنگ نه از سر ناگزیری که زاییده ی «تاریکی و تیرگی آدمیان پلید» است.
این مقاله، با رویکردی فلسفی-رستاخیزی، به چیستی، ریشه ها، و امکان رهایی از جنگ می پردازد؛ رهایی نه از طریق تسلیحات، بلکه از طریق انسان شدن آدمیان.
بخش اول:
جنگ، از فلسفه تا واقعیت
فلاسفه ی بزرگ اغلب به جنگ پرداخته اند:
افلاطون، جنگ را حاصل ناعدالتی و حرص در طبقات پایین جامعه میدید.
ارسطو، آن را ابزاری برای حفظ نظم سیاسی تلقی میکرد.
هگل، با صراحت اعلام می کرد: «تمام پیشرفت های عالی بشر، حاصل جنگهای بزرگ و عالی است.» جنگ برای او مرحله ای ضروری در خودآگاهی تاریخی بشر بود.
نیچه، جنگ را جوهر زندگی می دانست. خطاب به ابرمرد می گفت: «ای برادر، جنگ جوی اندیشه باش و مرد صلح مباش؛ زیرا دریای آرام ناخدای لایق پرورش نمی دهد.»
فوکو، آن را امتداد سیاست با ابزارهای دیگر خواند.
از منظر بسیاری از متفکران، زندگی اساساً نوعی نبرد است: نبرد با طبیعت، نبرد با خویشتن، نبرد با تاریخ.
بخش دوم:
اما آیا تقدیر ما جنگ است؟
در نگاه رستایی، این باور که جنگ ضرورتی حتمی برای رشد بشر است، خود یک بیماری فکری است.
«جنگ و ویرانی از تیرگی آدمیان پلید برمیخیزد؛ و صلح و سازندگی و آبادانی از اندیشه ی انسان های بزرگ.»
رستاشناسی میگوید: رشد نه از خون، که از نور و خردمندی حاصل می شود. تمدن، نیازمند خشونت نیست؛ بلکه محتاج تحول است. خشونت شاید تمدن بسازد، اما هرگز انسان نمی سازد.
بخش سوم:
درون انسان، میدان اصلی جنگ
در فلسفه رستاخیز، جنگ واقعی نه در میدان نبرد، بلکه در عمق جان آدمی ست. جنگی میان «انسان شدن» و «حیوان ماندن»؛ میان خودخواهی و آگاهی و خردمندی.
تا زمانی که آدمی از درون اصلاح نشود، صلح بیرونی فقط آتش بس خواهد بود؛ نه آرامش راستین.
«حقیقت در شعاع ساطع از تصادم افکار است، نه برخورد گلوله به مغز.» رستانامه
بخش چهارم:
رستاشهر و چشم انداز صلح حقیقی
رستاشهر، الگوی فلسفی-عملی اندیشه ی رستایی، پاسخی روشن دارد:
بله، میتوان بدون جنگ زیست.
اما تنها زمانی که:
آموزگار جایگزین حاکم شود
آگاهی و خرد جایگزین اسلحه شود
زیستن برتر از پیروز شدن گردد
در رستاشهر، صلح نتیجه ی تسلیحات نیست؛ نتیجه ی تحول در ذات آدمیست.
رستاخیز انسان، پایان جنگ
اکنون زمان آن است که فلسفه نیز از ستایش جنگ رهایی یابد. جنگ شاید ذهن فیلسوفان را تحریک کرده باشد، اما قلب انسان را دریده است.
رستاخیز انسانی، مرگ اندیشه ی جنگ و تولد آگاهی و خرد است.
«تمام جنگها از ذهن تاریک برخاسته اند. و تمام صلح ها از نور آگاهی و خرد.
جنگ پایان نمی پذیرد، مگر انسان آغاز شود.»
باشد که اندیشمندان آینده، به جای ستایش نبرد، از آگاهی و خرد بنویسند.
رستاخیز انسانی بر جهانیان خجسته باد.
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
در پرتو اندیشه رستایی
زیرعنوان: از هیولای خون
تا طلوع انسان؛
بازخوانی جایگاه جنگ در تفکر فلسفی
نویسنده: حسن ناصری
اندیشه رستایی
«جنگ، چیزی جز ویرانی و آوارگی و هلاکت به ارمغان نمیآورد، و سازندگی، آبادانی و سعادت از خردمندی و صلح است.» رستانامه
در تاریخ اندیشه، جنگ همواره به عنوان پدیده ای گریزناپذیر، اما تفکر برانگیز، جایگاه ویژه ای داشته است. از افلاطون و ارسطو گرفته تا نیچه و فوکو، جنگ یا به مثابه ضرورت تاریخی نگریسته شده یا به منزله ی شر مطلق. اما در اندیشه ی رستایی، جنگ نه از سر ناگزیری که زاییده ی «تاریکی و تیرگی آدمیان پلید» است.
این مقاله، با رویکردی فلسفی-رستاخیزی، به چیستی، ریشه ها، و امکان رهایی از جنگ می پردازد؛ رهایی نه از طریق تسلیحات، بلکه از طریق انسان شدن آدمیان.
بخش اول:
جنگ، از فلسفه تا واقعیت
فلاسفه ی بزرگ اغلب به جنگ پرداخته اند:
افلاطون، جنگ را حاصل ناعدالتی و حرص در طبقات پایین جامعه میدید.
ارسطو، آن را ابزاری برای حفظ نظم سیاسی تلقی میکرد.
هگل، با صراحت اعلام می کرد: «تمام پیشرفت های عالی بشر، حاصل جنگهای بزرگ و عالی است.» جنگ برای او مرحله ای ضروری در خودآگاهی تاریخی بشر بود.
نیچه، جنگ را جوهر زندگی می دانست. خطاب به ابرمرد می گفت: «ای برادر، جنگ جوی اندیشه باش و مرد صلح مباش؛ زیرا دریای آرام ناخدای لایق پرورش نمی دهد.»
فوکو، آن را امتداد سیاست با ابزارهای دیگر خواند.
از منظر بسیاری از متفکران، زندگی اساساً نوعی نبرد است: نبرد با طبیعت، نبرد با خویشتن، نبرد با تاریخ.
بخش دوم:
اما آیا تقدیر ما جنگ است؟
در نگاه رستایی، این باور که جنگ ضرورتی حتمی برای رشد بشر است، خود یک بیماری فکری است.
«جنگ و ویرانی از تیرگی آدمیان پلید برمیخیزد؛ و صلح و سازندگی و آبادانی از اندیشه ی انسان های بزرگ.»
رستاشناسی میگوید: رشد نه از خون، که از نور و خردمندی حاصل می شود. تمدن، نیازمند خشونت نیست؛ بلکه محتاج تحول است. خشونت شاید تمدن بسازد، اما هرگز انسان نمی سازد.
بخش سوم:
درون انسان، میدان اصلی جنگ
در فلسفه رستاخیز، جنگ واقعی نه در میدان نبرد، بلکه در عمق جان آدمی ست. جنگی میان «انسان شدن» و «حیوان ماندن»؛ میان خودخواهی و آگاهی و خردمندی.
تا زمانی که آدمی از درون اصلاح نشود، صلح بیرونی فقط آتش بس خواهد بود؛ نه آرامش راستین.
«حقیقت در شعاع ساطع از تصادم افکار است، نه برخورد گلوله به مغز.» رستانامه
بخش چهارم:
رستاشهر و چشم انداز صلح حقیقی
رستاشهر، الگوی فلسفی-عملی اندیشه ی رستایی، پاسخی روشن دارد:
بله، میتوان بدون جنگ زیست.
اما تنها زمانی که:
آموزگار جایگزین حاکم شود
آگاهی و خرد جایگزین اسلحه شود
زیستن برتر از پیروز شدن گردد
در رستاشهر، صلح نتیجه ی تسلیحات نیست؛ نتیجه ی تحول در ذات آدمیست.
رستاخیز انسان، پایان جنگ
اکنون زمان آن است که فلسفه نیز از ستایش جنگ رهایی یابد. جنگ شاید ذهن فیلسوفان را تحریک کرده باشد، اما قلب انسان را دریده است.
رستاخیز انسانی، مرگ اندیشه ی جنگ و تولد آگاهی و خرد است.
«تمام جنگها از ذهن تاریک برخاسته اند. و تمام صلح ها از نور آگاهی و خرد.
جنگ پایان نمی پذیرد، مگر انسان آغاز شود.»
باشد که اندیشمندان آینده، به جای ستایش نبرد، از آگاهی و خرد بنویسند.
رستاخیز انسانی بر جهانیان خجسته باد.
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
Telegram
آکادمی فلسفه مارزوک
کار فلسفه آزردن حماقت است
لینک گروه
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانال اکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
www.instagram.com/marzockacademy
کانال کنفرانس ها
https://www.tg-me.com/ConferenceAcademyMarzock
لینک گروه
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانال اکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
www.instagram.com/marzockacademy
کانال کنفرانس ها
https://www.tg-me.com/ConferenceAcademyMarzock
فغان ز جغد جنگ و مُرغوای او
✍ محمدرضا نیکفر
جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی میدهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه میتوان در برابر این غول آدمیخوار ایستاد؟
🔸اسرائیل کار خود را کرد و دست به حمله به ایران زد. حکومت ایران هم واکنش نشان داد. معلوم نیست زد و خورد تا کجا پیش رود. کاخ سفید از حملهی اسرائیل اطلاع داشته اما در واشنگتن میگویند در آن شرکت نداشتهاند. اگر آمریکا هم رسماً و علناً به بمباران ایران رو آورد، آنگاه باید در انتظار روزهای سیاهی بود.
حملهی اسرائیل توجیهناپذیر است. اسرائیل که خود سالهاست یک برنامهی هستهای نظامی پیش میبرد، به پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی نپیوسته، به هیچ پرسش راستیآزمایانهای دربارهی زرادخانهی اتمیاش پاسخ نداده، همین اکنون در حال پیشبرد یکی از مهیبترین نسلکشیها در دوران معاصر است، و واکنش آن به همهی اعتراضهای نهادهای مسئول جهانی بیاعتنایی یا گستاخی است، آخرین کشوری است که حق دارد دربارهی برنامهی هستهای دیگران نظر دهد تا چه برسد به آنکه علیه آن –و در مورد ایران در واقع به بهانهی آن− دست به اقدام نظامی زند. با همان منطقی که تروریسم دولتی اسرائیل را میتوان توجیه کرد، میتوان تروریسم ولایی را هم موجه دانست. طرفداران هر دو یک چیز را میگویند؛ کافی است جای واژههای کلیدی را عوض کنیم، تا از اظهارات طرفداران رژیم ولایی به اظهارات شعبهی حزب لیکود و همراستایان آن در میان "اپوزیسیون" ایران برسیم.
با زد و خوردی که درگرفته و ممکن است گسترش یابد، رژیم ولایی اقتدارش را از دست نمیدهد، دست کم تا جایی که امر جنگ محور رخدادها شود. آنچه ضعیف میشود جامعهی مدنی است. ثبت کنیم این نکته را که حملهی اسرائیل نقطهی پایان اعتصاب کامیونداران و شروع اعتراضهای سرتاسری نانوایان شد. جنگ، ترس و فلاکت و حس ناتوانی را گسترش میدهد. هر کس جنگ بخواهد، دشمن مردم است، چه در میان رژیم، چه در میان بخشی از مخالفان آن.
🔸وظیفه
در این وضعیت چه میتوان کرد؟
طرفداران رژیم ایران و رژیم اسرائیل مشکلی در پاسخدهی به این پرسش ندارند. پاسخهایشان از پیش آماده است. جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی میدهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطقِ امر مردم است. چگونه میتوان در برابر این غول آدمیخوار ایستاد؟ فضا قطبی است و در همین فضا آشکارا میتوان دید که نیروی سومی که مخالف جنگ و سیاستِ راهبرنده به آن است، تا چه حد پراکنده و بیبرنامه است.
اقدامهای معمولی چون اعلامیه دادن علیه سیاست گسترش جنگ و برگزاری تجمعهای ضد جنگ (که اکنون تنها در خارج از کشور ممکن است)، همه خوب و پسندیده هستند. اما در گرماگرم جنگ تأثیر محسوسی به جا نمیگذارند. اعلام موضع فردی و گروهی لازم است و این حتماً به جدا کردن صفها که گام مهمی برای رسیدن به انسجام است، کمک میکند. اما تشکیل صف منسجم ضد جنگ مستلزم اندیشیدن بر علتهای ضعف نیروی سوم برای پیشبرد یک کارزار مؤثر است.
در دورهی اخیر، نشانههای جنگ آشکار بود. فقدان جدیت در اندیشدن بر آن نیز آشکارا به چشم میخورد. طرفداران جنگ، شامل گروه فشار طرفدار اسرائیل در میان «اپوزیسیون» و رسانههای وابسته، مشتاقانه در انتظار آن بودند. در میان مردمدوستان انفعال به چشم میخورد. امیدِ بخش بزرگی از آنان به پیشرفت مذاکره با آمریکا بود؛ در بهترین حالت این یعنی سپردن امر سرنوشتساز جنگ و صلح به تقدیر.
🔸اِشکال اصلی
در حالی که در مورد مسائل جزئی و موضعی بحث و کنشگری وجود دارد، به موضوع اساسی برنامهی هستهای رژیم که میرسیم یک باره با خلائی از فکر و کنش مواجه میشویم. از ابتدای طرح این مسئله نوعی غفلت، نادیده گرفتن آن و حتا نگاه مثبت به اصل آن به عنوان «حق ملی» به چشم میخورد. همه در مورد جنبههای مختلف کیشِ ولایی نوشتند، به جز در مورد کیشِ اورانیوم.
نتوانستند جایگاه کیش اورانیوم را در بنای ایدئولوژیک، استراتژی بقا و اقتصاد سیاسی طبقهی حاکم ببینند. غنیسازی اورانیوم به فقیرسازی کشور و در مقابل، فربه شدن دستگاه امنیتی و نظامی و رانتخواران راه برد. این موضوعی بود که میشد آن را به محور پیشبرد یک «سیاست بزرگ»، سیاست گسترده و دگرگونساز، تبدیل کرد، آنهم با بررسی دقیق آن، مطرح کردن مداوم آن و تلاش برای پیوند زدن جنبشهای اعتراضی علیه فقر و فلاکت و پیامدهای تحریمها به آن. عادت ما اما به پیشبرد «سیاستهای کوچک» است. هدف و آرزوی پایان دادن به رژیم ولایی چیزی را در تأثیرگذاری محدود این گونه سیاستورزی تغییر نمیدهد.
قاسم فصیحی
ادامه 👇👇
http://www.instagram.com/marzockacademy
✍ محمدرضا نیکفر
جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی میدهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه میتوان در برابر این غول آدمیخوار ایستاد؟
🔸اسرائیل کار خود را کرد و دست به حمله به ایران زد. حکومت ایران هم واکنش نشان داد. معلوم نیست زد و خورد تا کجا پیش رود. کاخ سفید از حملهی اسرائیل اطلاع داشته اما در واشنگتن میگویند در آن شرکت نداشتهاند. اگر آمریکا هم رسماً و علناً به بمباران ایران رو آورد، آنگاه باید در انتظار روزهای سیاهی بود.
حملهی اسرائیل توجیهناپذیر است. اسرائیل که خود سالهاست یک برنامهی هستهای نظامی پیش میبرد، به پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی نپیوسته، به هیچ پرسش راستیآزمایانهای دربارهی زرادخانهی اتمیاش پاسخ نداده، همین اکنون در حال پیشبرد یکی از مهیبترین نسلکشیها در دوران معاصر است، و واکنش آن به همهی اعتراضهای نهادهای مسئول جهانی بیاعتنایی یا گستاخی است، آخرین کشوری است که حق دارد دربارهی برنامهی هستهای دیگران نظر دهد تا چه برسد به آنکه علیه آن –و در مورد ایران در واقع به بهانهی آن− دست به اقدام نظامی زند. با همان منطقی که تروریسم دولتی اسرائیل را میتوان توجیه کرد، میتوان تروریسم ولایی را هم موجه دانست. طرفداران هر دو یک چیز را میگویند؛ کافی است جای واژههای کلیدی را عوض کنیم، تا از اظهارات طرفداران رژیم ولایی به اظهارات شعبهی حزب لیکود و همراستایان آن در میان "اپوزیسیون" ایران برسیم.
با زد و خوردی که درگرفته و ممکن است گسترش یابد، رژیم ولایی اقتدارش را از دست نمیدهد، دست کم تا جایی که امر جنگ محور رخدادها شود. آنچه ضعیف میشود جامعهی مدنی است. ثبت کنیم این نکته را که حملهی اسرائیل نقطهی پایان اعتصاب کامیونداران و شروع اعتراضهای سرتاسری نانوایان شد. جنگ، ترس و فلاکت و حس ناتوانی را گسترش میدهد. هر کس جنگ بخواهد، دشمن مردم است، چه در میان رژیم، چه در میان بخشی از مخالفان آن.
🔸وظیفه
در این وضعیت چه میتوان کرد؟
طرفداران رژیم ایران و رژیم اسرائیل مشکلی در پاسخدهی به این پرسش ندارند. پاسخهایشان از پیش آماده است. جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی میدهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطقِ امر مردم است. چگونه میتوان در برابر این غول آدمیخوار ایستاد؟ فضا قطبی است و در همین فضا آشکارا میتوان دید که نیروی سومی که مخالف جنگ و سیاستِ راهبرنده به آن است، تا چه حد پراکنده و بیبرنامه است.
اقدامهای معمولی چون اعلامیه دادن علیه سیاست گسترش جنگ و برگزاری تجمعهای ضد جنگ (که اکنون تنها در خارج از کشور ممکن است)، همه خوب و پسندیده هستند. اما در گرماگرم جنگ تأثیر محسوسی به جا نمیگذارند. اعلام موضع فردی و گروهی لازم است و این حتماً به جدا کردن صفها که گام مهمی برای رسیدن به انسجام است، کمک میکند. اما تشکیل صف منسجم ضد جنگ مستلزم اندیشیدن بر علتهای ضعف نیروی سوم برای پیشبرد یک کارزار مؤثر است.
در دورهی اخیر، نشانههای جنگ آشکار بود. فقدان جدیت در اندیشدن بر آن نیز آشکارا به چشم میخورد. طرفداران جنگ، شامل گروه فشار طرفدار اسرائیل در میان «اپوزیسیون» و رسانههای وابسته، مشتاقانه در انتظار آن بودند. در میان مردمدوستان انفعال به چشم میخورد. امیدِ بخش بزرگی از آنان به پیشرفت مذاکره با آمریکا بود؛ در بهترین حالت این یعنی سپردن امر سرنوشتساز جنگ و صلح به تقدیر.
🔸اِشکال اصلی
در حالی که در مورد مسائل جزئی و موضعی بحث و کنشگری وجود دارد، به موضوع اساسی برنامهی هستهای رژیم که میرسیم یک باره با خلائی از فکر و کنش مواجه میشویم. از ابتدای طرح این مسئله نوعی غفلت، نادیده گرفتن آن و حتا نگاه مثبت به اصل آن به عنوان «حق ملی» به چشم میخورد. همه در مورد جنبههای مختلف کیشِ ولایی نوشتند، به جز در مورد کیشِ اورانیوم.
نتوانستند جایگاه کیش اورانیوم را در بنای ایدئولوژیک، استراتژی بقا و اقتصاد سیاسی طبقهی حاکم ببینند. غنیسازی اورانیوم به فقیرسازی کشور و در مقابل، فربه شدن دستگاه امنیتی و نظامی و رانتخواران راه برد. این موضوعی بود که میشد آن را به محور پیشبرد یک «سیاست بزرگ»، سیاست گسترده و دگرگونساز، تبدیل کرد، آنهم با بررسی دقیق آن، مطرح کردن مداوم آن و تلاش برای پیوند زدن جنبشهای اعتراضی علیه فقر و فلاکت و پیامدهای تحریمها به آن. عادت ما اما به پیشبرد «سیاستهای کوچک» است. هدف و آرزوی پایان دادن به رژیم ولایی چیزی را در تأثیرگذاری محدود این گونه سیاستورزی تغییر نمیدهد.
قاسم فصیحی
ادامه 👇👇
http://www.instagram.com/marzockacademy
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
فغان ز جغد جنگ و مُرغوای او ✍ محمدرضا نیکفر جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی میدهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه میتوان در برابر این غول آدمیخوار ایستاد؟ 🔸اسرائیل کار…
🔸فقدان یک جنبش صلح طلبی
به مسئله از زاویهی مهم دیگری هم بنگریم: در فرهنگ سیاسی ما حساسیت نسبت به مسئلهی جنگ پایین است. چیز چندانی علیه جنگ در توشهی ادبی و نظری و سنت کنشگری سیاسی خود نداریم. جنگ که درگیرد، دیگر کاری نمیتوان کرد؛ ما میمانیم و حس عمیق ناتوانی و درماندگیمان. تحلیلهای «هوشمندانه» در این باره که جنگ در نهایت به ضرر رژیم جنگجوی ولایی میشود، چیزی از این درماندگی نمیکاهند. اتفاقا آن را بیشتر به نمایش میگذارند. آنها را که میخوانیم، به چیزی که برنمیخوریم مسئولیت و عاملیت ماست. کار ما این میشود که منتظر بمانیم.
به یک سیاستورزی بدیل نیاز داریم، در وجوهی بدیل آنچه تا کنون پیش بردهایم و تجربه کردهایم.
در سیاستورزی بدیل تکلیف موضوع جنگ و آنچه به آن مرتبط است و میشود دریافت که به آن راه میبرد، روشن است: مقابله با جنگ.
در سیاستورزیهای معمول، حتا در شکلهای دموکراتیک و عدالتخواهانهی آنها، به جنگ بهعنوان وسیلهای در ادامهی یک سیاست مینگرند. اصل اساسی سیاستورزی بدیل لزوم همخوانی وسیله و هدف است. از این رو نگاه آن از ابتدا به موضوع جنگ، از زاویهی مقابله با آن است، نه انفعال در برابر آن.
با امید به اینکه از انفعال به درآییم.
https://www.tg-me.com/marzockacademy
به مسئله از زاویهی مهم دیگری هم بنگریم: در فرهنگ سیاسی ما حساسیت نسبت به مسئلهی جنگ پایین است. چیز چندانی علیه جنگ در توشهی ادبی و نظری و سنت کنشگری سیاسی خود نداریم. جنگ که درگیرد، دیگر کاری نمیتوان کرد؛ ما میمانیم و حس عمیق ناتوانی و درماندگیمان. تحلیلهای «هوشمندانه» در این باره که جنگ در نهایت به ضرر رژیم جنگجوی ولایی میشود، چیزی از این درماندگی نمیکاهند. اتفاقا آن را بیشتر به نمایش میگذارند. آنها را که میخوانیم، به چیزی که برنمیخوریم مسئولیت و عاملیت ماست. کار ما این میشود که منتظر بمانیم.
به یک سیاستورزی بدیل نیاز داریم، در وجوهی بدیل آنچه تا کنون پیش بردهایم و تجربه کردهایم.
در سیاستورزی بدیل تکلیف موضوع جنگ و آنچه به آن مرتبط است و میشود دریافت که به آن راه میبرد، روشن است: مقابله با جنگ.
در سیاستورزیهای معمول، حتا در شکلهای دموکراتیک و عدالتخواهانهی آنها، به جنگ بهعنوان وسیلهای در ادامهی یک سیاست مینگرند. اصل اساسی سیاستورزی بدیل لزوم همخوانی وسیله و هدف است. از این رو نگاه آن از ابتدا به موضوع جنگ، از زاویهی مقابله با آن است، نه انفعال در برابر آن.
با امید به اینکه از انفعال به درآییم.
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک 🔻فیلسوفان در باره جنگ چه میگویند ؟ دربارۀ هر چیزی میشود نگاهی فلسفی داشت و دربارۀ مبناها، اهداف و چیستی آنها پرسید؛ جنگ هم از این قاعده مستثنا نیست. اما آیا فیلسوفانی بودهاند که واقعا به سراغ این موضوع رفته باشند…
قواعد جنگ؛ چگونه جنگ جوامع بشری را شکل داد؟
مارگارت مکمیلان، مورخ کانادایی و استاد دانشگاه آکسفورد، کتابی در باب جنگ دارد که محصول تحقیقی جامع و موثق است و بهرغم مضمونِ ناراحتکنندهاش، با حس شوخطبعی نوشته شده است ــ چیزی که برای مورخان غیرمعمول است. کتابِ «چگونه جنگ ما را ساخت»، مطالعهٔ جنگ در اعصار مختلف است و تاریخی کلیتر را پوشش میدهد که براساس فعالیتِ مکمیلان در «درسگفتارهای ریث» در سال ۲۰۱۸ تدوین شد و طراوتِ محاورهایِ خود را حفظ کرده است؛ طراوتی که درسگفتارهای او را برای شنوندگانش بسیار سرزنده و ملموس میکند.
پرسش کلیدی که این کتاب به آن میپردازد این است که آیا جنگ امری حیوانیست که ما ــ بعد از دوران «طولانی صلح» از ۱۹۴۵ تا امروز ــ آن را ترک کردهایم. پاسخ این است که: چنین ذهنیتی فقط زمانی میسر است که ما جنگهای نیابتی را در نقاط مختلف دنیا نادیده بگیریم؛ جنگهایی که در برخی از آنها غرب مستقیما شرکت داشته است، مثل کُره و ویتنام. مکمیلان ریشههای چنین منازعاتی را از زمان هابیل و قابیل پیگیری میکند و از همان اولْ این افسانه را که جوامعِ شکارچی–گردآورنده که عاری از تسلیحات مدرن و نظامیگری بودند، حیاتی صلحآمیز داشتند، رد میکند.
مکمیلان از بقایای مرد یخیِ ۳۳۰۰ سال پیش از میلاد که اخیرا کشف شده است شروع میکند و شواهدی متقن، از بومیان استرالیا گرفته تا جنگلهای بارانی برزیل مییابد که نشان میدهد زندگی عصر حجر، به بیانِ هابزی، بهخاطر جنگهای خونین میتوانست «کثیف و وحشیانه و کوتاه» باشد. مکمیلان با ردکردنِ ذهنیتِ زیبای مارگارت مید دربارهٔ مردم ساموآ، اشاره میکند که دانشِ او از زبان محلی ساموآ ضعیف بود، و او فقط چند ماه بین آنها زیسته، و هر آنچه مردم محلی به او گفتند را بدون هیچ نقدی باور کرده است. چون براساس گزارش مبلغان مذهبی و دریانوردان اولیه، اهالیِ ساموآ کینهتوزانه با هم میجنگیدند تا اینکه امپریالیسم غرب وارد شد و «صلح» را تحمیل کرد.
بهگفتهٔ مکمیلان، «اگر نفهمیم چرا میجنگیم، امید چندانی به اجتناب از مناقشاتِ آینده نیست».
پیامِ مکمیلان روشن است: «اگر نفهمیم چرا میجنگیم، امید چندانی به اجتناب از مناقشاتِ آینده نیست».
او به ما یادآوری میکند که نیاز به جنگ، با ظهورِ دولتهای ملی و ایدئولوژیهای ناسیونالیست تکامل یافت، و اینکه تا نیمهٔ دوم قرن بیستم، بزرگترین فشار بر بودجههای ملی، ناشی از مخارج نظامی بوده است. طی جنگ انگلیس و فرانسه ، لوییِ چهاردم ۷۴ درصدِ درآمد کشور، و بریتانیا ۷۵ درصد درآمدش را صرف کرد. گفتهاند که پروس، ارتشی بود که ازقضا یک کشور هم داشت.
تمرکز اصلی مکمیلان بر جنگ مدرن است که پس از انقلاب صنعتی، پتانسیلِ ویرانگری آن بهشکلی تصاعدی افزایش داشت.
اما او ضمنا اعتبار بسیاری از مواهب زمان صلح را به جنگ منسوب میکند: مثلا موتورها جت، کامپیوترها، پنیسیلین، و انتقال خون. جنگ مثل یک راهگشای بزرگ، منادیِ تغییرات مهم اجتماعی بوده است، از جمله حق رأی زنان، دستمزدهای بالاتر برای کارگران، مالیاتهای بیشتر از ثروتمندان، و در مورد انگلیس، تاسیسِ سرویس سلامت همگانی.
مکمیلان با رجوع به علل جنگ، از اِی.جی.پی تیلور تیلور نقل میکند که: «هر جنگی تا پیش از شروعش، قابل اجتناب است».
او دلایل زیادی را برمیشمارد که باعث بروز جنگ شدهاند: از طمع کسب اموال دیگران تا پروپاگاندا درباره تهدید زنان کشور. مفاهیمی چون شرافت همیشه مهم بوده است، خواه در انتقامجوییِ سیرانو دو برژراک بهخاطر اهانت به دماغش، یا مجازات صربستان از سوی اتریش بهخاطر قتل دوک اعظم اتریش. جنگهای داخلی هم، مثل مورد آمریکا، میتواند وحشیانهترین تلفات را به بار آورد.
آموزنده است که در اعصار و فرهنگهای مختلف، قواعد جنگ چهقدر متفاوت بوده است. جنگجویان اسپارتان در یونان باستان در روزهای مقدس نمیجنگیدند، و آزتکها مراسمی باعنوانِ «جنگهای گُلگون» داشتند که با لباسها و سلاحهای ویژه انجام میشد. ژنرالهای اروپاییِ قرن هجدهم هم دوست داشتند سربازانشان را در خطوط منظم و هندسی ردیف کنند، اما ناپلئون دوست داشت با نقضِ تمام قواعد نظامی، دشمنانش را شوکه کند.
تکنولوژی هم تاثیراتِ خود را داشته است؛ خواه استفاده از اسب، ارابه، رکابِ سادهٔ سوارکاری، کمان صلیبی، باروت، یا البته تسلیحات مدرن. به نوشتهٔ مکمیلان، «جنگ مدرن» درواقع «جنگ صنعتی بود که ارتشها و نیروهای دریایی و نهایتا نیروهای هوایی را در مقیاسی انبوه ایجاد کرد». وقتی ناپلئون به روسیه حمله کرد، ارتشی ۶۰۰هزار نفره را رهبری میکرد، اما در ۱۹۴۴، استالین میتوانست ۶.۵ میلیون سرباز را علیه آلمان بسیج کند.
Shima
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
مارگارت مکمیلان، مورخ کانادایی و استاد دانشگاه آکسفورد، کتابی در باب جنگ دارد که محصول تحقیقی جامع و موثق است و بهرغم مضمونِ ناراحتکنندهاش، با حس شوخطبعی نوشته شده است ــ چیزی که برای مورخان غیرمعمول است. کتابِ «چگونه جنگ ما را ساخت»، مطالعهٔ جنگ در اعصار مختلف است و تاریخی کلیتر را پوشش میدهد که براساس فعالیتِ مکمیلان در «درسگفتارهای ریث» در سال ۲۰۱۸ تدوین شد و طراوتِ محاورهایِ خود را حفظ کرده است؛ طراوتی که درسگفتارهای او را برای شنوندگانش بسیار سرزنده و ملموس میکند.
پرسش کلیدی که این کتاب به آن میپردازد این است که آیا جنگ امری حیوانیست که ما ــ بعد از دوران «طولانی صلح» از ۱۹۴۵ تا امروز ــ آن را ترک کردهایم. پاسخ این است که: چنین ذهنیتی فقط زمانی میسر است که ما جنگهای نیابتی را در نقاط مختلف دنیا نادیده بگیریم؛ جنگهایی که در برخی از آنها غرب مستقیما شرکت داشته است، مثل کُره و ویتنام. مکمیلان ریشههای چنین منازعاتی را از زمان هابیل و قابیل پیگیری میکند و از همان اولْ این افسانه را که جوامعِ شکارچی–گردآورنده که عاری از تسلیحات مدرن و نظامیگری بودند، حیاتی صلحآمیز داشتند، رد میکند.
مکمیلان از بقایای مرد یخیِ ۳۳۰۰ سال پیش از میلاد که اخیرا کشف شده است شروع میکند و شواهدی متقن، از بومیان استرالیا گرفته تا جنگلهای بارانی برزیل مییابد که نشان میدهد زندگی عصر حجر، به بیانِ هابزی، بهخاطر جنگهای خونین میتوانست «کثیف و وحشیانه و کوتاه» باشد. مکمیلان با ردکردنِ ذهنیتِ زیبای مارگارت مید دربارهٔ مردم ساموآ، اشاره میکند که دانشِ او از زبان محلی ساموآ ضعیف بود، و او فقط چند ماه بین آنها زیسته، و هر آنچه مردم محلی به او گفتند را بدون هیچ نقدی باور کرده است. چون براساس گزارش مبلغان مذهبی و دریانوردان اولیه، اهالیِ ساموآ کینهتوزانه با هم میجنگیدند تا اینکه امپریالیسم غرب وارد شد و «صلح» را تحمیل کرد.
بهگفتهٔ مکمیلان، «اگر نفهمیم چرا میجنگیم، امید چندانی به اجتناب از مناقشاتِ آینده نیست».
پیامِ مکمیلان روشن است: «اگر نفهمیم چرا میجنگیم، امید چندانی به اجتناب از مناقشاتِ آینده نیست».
او به ما یادآوری میکند که نیاز به جنگ، با ظهورِ دولتهای ملی و ایدئولوژیهای ناسیونالیست تکامل یافت، و اینکه تا نیمهٔ دوم قرن بیستم، بزرگترین فشار بر بودجههای ملی، ناشی از مخارج نظامی بوده است. طی جنگ انگلیس و فرانسه ، لوییِ چهاردم ۷۴ درصدِ درآمد کشور، و بریتانیا ۷۵ درصد درآمدش را صرف کرد. گفتهاند که پروس، ارتشی بود که ازقضا یک کشور هم داشت.
تمرکز اصلی مکمیلان بر جنگ مدرن است که پس از انقلاب صنعتی، پتانسیلِ ویرانگری آن بهشکلی تصاعدی افزایش داشت.
اما او ضمنا اعتبار بسیاری از مواهب زمان صلح را به جنگ منسوب میکند: مثلا موتورها جت، کامپیوترها، پنیسیلین، و انتقال خون. جنگ مثل یک راهگشای بزرگ، منادیِ تغییرات مهم اجتماعی بوده است، از جمله حق رأی زنان، دستمزدهای بالاتر برای کارگران، مالیاتهای بیشتر از ثروتمندان، و در مورد انگلیس، تاسیسِ سرویس سلامت همگانی.
مکمیلان با رجوع به علل جنگ، از اِی.جی.پی تیلور تیلور نقل میکند که: «هر جنگی تا پیش از شروعش، قابل اجتناب است».
او دلایل زیادی را برمیشمارد که باعث بروز جنگ شدهاند: از طمع کسب اموال دیگران تا پروپاگاندا درباره تهدید زنان کشور. مفاهیمی چون شرافت همیشه مهم بوده است، خواه در انتقامجوییِ سیرانو دو برژراک بهخاطر اهانت به دماغش، یا مجازات صربستان از سوی اتریش بهخاطر قتل دوک اعظم اتریش. جنگهای داخلی هم، مثل مورد آمریکا، میتواند وحشیانهترین تلفات را به بار آورد.
آموزنده است که در اعصار و فرهنگهای مختلف، قواعد جنگ چهقدر متفاوت بوده است. جنگجویان اسپارتان در یونان باستان در روزهای مقدس نمیجنگیدند، و آزتکها مراسمی باعنوانِ «جنگهای گُلگون» داشتند که با لباسها و سلاحهای ویژه انجام میشد. ژنرالهای اروپاییِ قرن هجدهم هم دوست داشتند سربازانشان را در خطوط منظم و هندسی ردیف کنند، اما ناپلئون دوست داشت با نقضِ تمام قواعد نظامی، دشمنانش را شوکه کند.
تکنولوژی هم تاثیراتِ خود را داشته است؛ خواه استفاده از اسب، ارابه، رکابِ سادهٔ سوارکاری، کمان صلیبی، باروت، یا البته تسلیحات مدرن. به نوشتهٔ مکمیلان، «جنگ مدرن» درواقع «جنگ صنعتی بود که ارتشها و نیروهای دریایی و نهایتا نیروهای هوایی را در مقیاسی انبوه ایجاد کرد». وقتی ناپلئون به روسیه حمله کرد، ارتشی ۶۰۰هزار نفره را رهبری میکرد، اما در ۱۹۴۴، استالین میتوانست ۶.۵ میلیون سرباز را علیه آلمان بسیج کند.
Shima
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
Telegram
آکادمی فلسفه مارزوک
کار فلسفه آزردن حماقت است
لینک گروه
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانال اکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
www.instagram.com/marzockacademy
کانال کنفرانس ها
https://www.tg-me.com/ConferenceAcademyMarzock
لینک گروه
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانال اکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
www.instagram.com/marzockacademy
کانال کنفرانس ها
https://www.tg-me.com/ConferenceAcademyMarzock
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
قواعد جنگ؛ چگونه جنگ جوامع بشری را شکل داد؟ مارگارت مکمیلان، مورخ کانادایی و استاد دانشگاه آکسفورد، کتابی در باب جنگ دارد که محصول تحقیقی جامع و موثق است و بهرغم مضمونِ ناراحتکنندهاش، با حس شوخطبعی نوشته شده است ــ چیزی که برای مورخان غیرمعمول است.…
پس از انقلاب صنعتی، پتانسیلِ ویرانگریِ جنگ بهشکلی باورنکردنی افزایش یافت.
در قرن بیستم، غیرنظامیان و زندگیِ اقتصادی آنها به اهدافِ مشروع برای بمباران و بمبگذاری بدل شد؛ در جنگ جهانی دوم، ۱۸میلیون رزمنده و ۵۰میلیون غیرنظامی کشته شدند. اما بسیاری از ناسیونالیستها، و بیش از همه نازیها، جنگ را برای ملتشان مقدس میدانستند. مکمیلان این ایده را رد میکند که غیرنظامیانْ کمتر از سربازها پرخاشگر بودند، و گفتهای از همسرِ متینِ بیسمارک را میکند که از سربازان آلمانی خواست فرانسویان «حتی نوازادانشان» را بکشند.
یک پژوهش در انگلیس درباره جنگ جهانی دوم، نشان داد که مردمِ نواحیِ روستایی که از بمباران هواییِ آلمانها کمتر آسیب دیده بودند، بیشتر از کسانی که در نواحی شهریِ ویرانشده زندگی میکردند، طالب این بودند که شهرهای آلمان بمباران شود. گرچه در بیشتر فرهنگها فرض بر این است که جنگْ کارِ مردان است، مکمیلان به ما یادآوری میکند که زنان اغلب نقش مشوق آن را بهعهده داشتهاند، مثل پانکهورستها که از کارزارِ حق رأی زنان، کارشان به حمایت از سربازگیریِ مردان برای جنگ کشید. درواقع، سربازانِ خط مقدم بودند که در جریان آتشبسهای کریسمس در جنگ جهانی اول، و آتشبسهای خودجوش برای جمعآوری جنازهها، با دشمنانِ آلمانیِ خود آشتی کردند.
کتابِ مکمیلان سازوکارهای پیشگیری از جنگ را کاوش میکند و تاریخ امنیت جمعی و خلع سلاح را از زمان تشکیل جامعهٔ ملل (که عاجز بود) تا سازمان ملل که نسبتا موثرتر است بررسی میکند. به گفتهٔ مکمیلان، کنوانسیونهای ژنو و ذهنیتِ جاریِ ما از جنایات جنگی، محصول جنگ داخلی آمریکاست، و موضوعِ مهم دیگر اینکه دادگاههای نورنبرگ و توکیو پس از جنگ جهانی دوم، استدلالِ «پیروی از دستور» را بهعنوانِ دفاعیه رد کردند.
با همهٔ این اوصاف، داستاننویسانی چون توماس مان، و شعرا و هنرمندان متعددی از روپرت بروک و ادوارد اِلگار گرفته تا لارنس اُلیویه و نوئل کوارد، جنگ را تجلیل کردهاند. آیا اینگونه تطهیر جنگ، آن را مقبولتر میکند؟ مکمیلان نگاهی خوشبینانه دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت: او با اشاره به خطر بروز جنگهای آینده در عصر فضا، فضای سایبری، و عصر روباتها، نتیجه میگیرد که ما با فهم جنگ، ظرفیت بشری خودمان را، هم برای قساوت و هم برای نیکخواهی، بهتر خواهیم شناخت.
https://www.tg-me.com/marzockacademy
در قرن بیستم، غیرنظامیان و زندگیِ اقتصادی آنها به اهدافِ مشروع برای بمباران و بمبگذاری بدل شد؛ در جنگ جهانی دوم، ۱۸میلیون رزمنده و ۵۰میلیون غیرنظامی کشته شدند. اما بسیاری از ناسیونالیستها، و بیش از همه نازیها، جنگ را برای ملتشان مقدس میدانستند. مکمیلان این ایده را رد میکند که غیرنظامیانْ کمتر از سربازها پرخاشگر بودند، و گفتهای از همسرِ متینِ بیسمارک را میکند که از سربازان آلمانی خواست فرانسویان «حتی نوازادانشان» را بکشند.
یک پژوهش در انگلیس درباره جنگ جهانی دوم، نشان داد که مردمِ نواحیِ روستایی که از بمباران هواییِ آلمانها کمتر آسیب دیده بودند، بیشتر از کسانی که در نواحی شهریِ ویرانشده زندگی میکردند، طالب این بودند که شهرهای آلمان بمباران شود. گرچه در بیشتر فرهنگها فرض بر این است که جنگْ کارِ مردان است، مکمیلان به ما یادآوری میکند که زنان اغلب نقش مشوق آن را بهعهده داشتهاند، مثل پانکهورستها که از کارزارِ حق رأی زنان، کارشان به حمایت از سربازگیریِ مردان برای جنگ کشید. درواقع، سربازانِ خط مقدم بودند که در جریان آتشبسهای کریسمس در جنگ جهانی اول، و آتشبسهای خودجوش برای جمعآوری جنازهها، با دشمنانِ آلمانیِ خود آشتی کردند.
کتابِ مکمیلان سازوکارهای پیشگیری از جنگ را کاوش میکند و تاریخ امنیت جمعی و خلع سلاح را از زمان تشکیل جامعهٔ ملل (که عاجز بود) تا سازمان ملل که نسبتا موثرتر است بررسی میکند. به گفتهٔ مکمیلان، کنوانسیونهای ژنو و ذهنیتِ جاریِ ما از جنایات جنگی، محصول جنگ داخلی آمریکاست، و موضوعِ مهم دیگر اینکه دادگاههای نورنبرگ و توکیو پس از جنگ جهانی دوم، استدلالِ «پیروی از دستور» را بهعنوانِ دفاعیه رد کردند.
با همهٔ این اوصاف، داستاننویسانی چون توماس مان، و شعرا و هنرمندان متعددی از روپرت بروک و ادوارد اِلگار گرفته تا لارنس اُلیویه و نوئل کوارد، جنگ را تجلیل کردهاند. آیا اینگونه تطهیر جنگ، آن را مقبولتر میکند؟ مکمیلان نگاهی خوشبینانه دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت: او با اشاره به خطر بروز جنگهای آینده در عصر فضا، فضای سایبری، و عصر روباتها، نتیجه میگیرد که ما با فهم جنگ، ظرفیت بشری خودمان را، هم برای قساوت و هم برای نیکخواهی، بهتر خواهیم شناخت.
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
جنگ قطعا ناپسند هستش برای هر کشوری اما ،هرکی احساساتی شد بهش بگین که :
کشور ما به اندازه ارتش چین فقط جوان در کمپهای ترک اعتیاد داره یعنی چیزی حدود 12برابر شهدای جنگ
و چندین برابر این آمار معتاد در کوچه و خیابان هستن
امسال به اندازه جنگ اوکراین آمار خودکشی به دلایل مختلف اجتماعی و اقتصادی داشتیم ...
و به اندازه جنگ سوریه اعدامی داشتیم
وخواهیم داشت ...
صدها دختر و پسر نوجوان که با دستان پاسدارها و بسیجی ها کور شده اند..
و آمار تصادفات بدلیل بی کفایتی جاده سازان دولتی که دیگر نگفتنی ست
و
در هر حادثه ناشی از دخالت سپاه، صدها بی گناه کشته شده اند.
مانند هواپیمای اوکراینی و مترو پل آبادان و انفجار سوخت موشکی بندر عباس و....
این مردم 47سال هست که در جنگ هستن...
اگر این واقعیات را نمی بینی، در ایرانی بودنت تردید دارم
ناهید
https://www.tg-me.com/marzockacademy
کشور ما به اندازه ارتش چین فقط جوان در کمپهای ترک اعتیاد داره یعنی چیزی حدود 12برابر شهدای جنگ
و چندین برابر این آمار معتاد در کوچه و خیابان هستن
امسال به اندازه جنگ اوکراین آمار خودکشی به دلایل مختلف اجتماعی و اقتصادی داشتیم ...
و به اندازه جنگ سوریه اعدامی داشتیم
وخواهیم داشت ...
صدها دختر و پسر نوجوان که با دستان پاسدارها و بسیجی ها کور شده اند..
و آمار تصادفات بدلیل بی کفایتی جاده سازان دولتی که دیگر نگفتنی ست
و
در هر حادثه ناشی از دخالت سپاه، صدها بی گناه کشته شده اند.
مانند هواپیمای اوکراینی و مترو پل آبادان و انفجار سوخت موشکی بندر عباس و....
این مردم 47سال هست که در جنگ هستن...
اگر این واقعیات را نمی بینی، در ایرانی بودنت تردید دارم
ناهید
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM