آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
@marzockacademy
🔻 حملات اخیر اسرائیل به ایران، واکنشهای متفاوتی در بین مردم در برداشته و بر خلاف آنچه برخی از رسانههای رسمی تلاش کردهاند نشان دهند، جامعه ایران واکنشی یکدست نداشته است. فارغ از حامیان و موافقان حکومت، باقیِ مردم به دو دسته اصلی تقسیم شدهاند که نهتنها با همدیگر اختلاف نظر دارند، بلکه در شبکههای اجتماعی به شدت علیه یکدیگر در حال موضعگیری و بعضا ناسزاگوییاند.
دسته اول از این حمله خوشحال شدند. به باور آنها، فرماندهان نظامی کشتهشده، نماد سرکوب، فقر و بیعدالتی در ایراناند. به همین دلیل، به زعم این دسته، کشتهشدن آنها نوعی «انتقام تاریخی» یا عدالت تلقی میشود. بعضی حتی در پیامهایشان از اسرائیل بابت این حمله تشکر کردند و گفتند راه نجات ایران، از بمباران دقیق مراکز قدرت میگذرد. برای این گروه، دشمنِ دشمن، میتواند موقتا دوست تلقی شود!
@tanhaatarazyekbarg
https://www.tg-me.com/marzockacademy
دسته اول از این حمله خوشحال شدند. به باور آنها، فرماندهان نظامی کشتهشده، نماد سرکوب، فقر و بیعدالتی در ایراناند. به همین دلیل، به زعم این دسته، کشتهشدن آنها نوعی «انتقام تاریخی» یا عدالت تلقی میشود. بعضی حتی در پیامهایشان از اسرائیل بابت این حمله تشکر کردند و گفتند راه نجات ایران، از بمباران دقیق مراکز قدرت میگذرد. برای این گروه، دشمنِ دشمن، میتواند موقتا دوست تلقی شود!
@tanhaatarazyekbarg
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
🔻 حملات اخیر اسرائیل به ایران، واکنشهای متفاوتی در بین مردم در برداشته و بر خلاف آنچه برخی از رسانههای رسمی تلاش کردهاند نشان دهند، جامعه ایران واکنشی یکدست نداشته است. فارغ از حامیان و موافقان حکومت، باقیِ مردم به دو دسته اصلی تقسیم شدهاند که نهتنها…
🔻ادامه متن جستار «از جنگ تا جدل»:
اما دسته دوم، که آنها نیز منتقد جمهوری اسلامی هستند، با هرگونه حمله خارجی، بهویژه از سوی اسرائیل، بهشدت مخالفاند. از نظر این افراد، حمله نظامی به خاک ایران یک تجاوز است، حتی اگر هدف آن فرماندهان حکومتی باشند. آنها تأکید میکنند که اسرائیل خود دولت جنایتکاری است که دستش به خون غیرنظامیان فلسطینی آلوده است. پس نه اخلاقاً و نه میهندوستانه نمیتوان از حملاتش حمایت کرد. این گروه هشدار می دهند که جنگ، همیشه قربانیان بیگناه دارد و ممکن است کشور را به نابودی بکشاند.
در فضای مجازی، این دو گروه بهشدت به یکدیگر میتازند. یکی دیگری را حامی رژیم مینامد و دیگری اولی را خائن به وطن. فضای گفتوگو تقریباً از بین رفته و جای خود را به فریاد، برچسب، تمسخر و نفرت داده است.
اما چرا چنین شکافی پدید آمده؟ البته پاسخ به این سوال آسان نیست و نیاز به تحلیلهای مختلف و دقیق از منظرهای گوناگون دارد. سالها فساد و بحران اقتصادی در ایران، خشم عمیقی در مردم انباشته کرده است. برخی حس میکنند راهی برای تغییر باقی نمانده و از هر فرصتی برای ضربه زدن به حکومت استقبال میکنند، حتی اگر از سوی دشمن خارجی باشد. در سوی دیگر، کسانی هستند که با وجود همین خشم، هنوز وطندوستی، ترس از جنگ و تجربه تاریخی اشغال و ویرانی را در ذهن دارند. این دو دیدگاه، هرچند از درد مشترکی میآیند، اما روش و نگاه متفاوتی دارند.
از سوی دیگر، شبکههای اجتماعی با تقویت صداهای افراطی، اختلاف را بیشتر کردهاند. الگوریتمها، صداهای تندتر را برجسته میکنند و کاربران را در فضایی نگاه میدارند که فقط همفکران یکدیگر را تأیید میکنند و صدای مخالف شنیده نمیشود. رسانهها هم، چه داخلی و چه خارجی، با جهتگیریهای خاص، بیشتر به دوقطبیسازی دامن زدند تا تسهیل گفت وگو.
در این زمینه، برای درک بهتر این بحران، میتوان به دیدگاه فیلسوف آلمانی، یورگن هابرماس مراجعه کرد. او بر این باور است که جامعۀ سالم زمانی شکل میگیرد که افراد بتوانند با هم وارد گفتوگوی آزاد و عقلانی شوند. یعنی هر فرد بتواند نظرش را آزادانه بگوید، استدلال بیاورد، نظر دیگران را بشنود و بدون زور یا تحقیر، تصمیمگیری جمعی شکل بگیرد. از نگاه هابرماس، هرچه جامعه بیشتر به جای گفتگو، به فریاد و برچسبزدن متوسل شود، بیشتر دچار فروپاشی اجتماعی خواهد شد.
در شرایط امروز ایران، آنچه بیش از همیشه نیاز داریم، فرهنگ گفتوگو و همدلی است. در ادامه ده پیشنهاد به این منظور ارائه میکنم، شاید که بهکارگیری آنها اندکی از عمیق این شکاف بکاهد:
1. تفکیک موضع از شخصیت:
یاد بگیریم که نظر یا عقیدهی افراد را از شخصیت آنها جدا کنیم. کسی که مخالف یا موافق حمله خارجی است، لزوماً خائن، بیسواد یا مزدور نیست. تفکر نقادانه به ما میآموزد که هیچ عقیدهای بهخودیخود دلیل کافی برای بیارزش کردن یک انسان نیست. این اصل را در هر گفتوگو، چه در فضای مجازی و چه در خانواده، جدی بگیریم.
2. پرسش بهجای پیشداوری:
قبل از واکنش سریع یا قضاوت دیگران، سؤال بپرسیم: «چرا چنین نظری داری؟»، «چه تجربهای باعث شده اینگونه فکر کنی؟». در حالی که قضاوت زودهنگام در مقابل گفتگو دیوار میکشد، پرسشگری راه را برای گفتوگو باز میکند. در حقیقت، ما با پرسش، به جای قطع ارتباط، پلی برای درک متقابل میسازیم.
3. تشخیص منبع اطلاعات و مبارزه با شایعات
اخبار جنگ، بهویژه در لحظات بحرانی، معمولاً با هیجان، ترس یا امید همراهاند. نخستین واکنش ما معمولاً احساسیست. اما تفکر مراقبتی از ما میخواهد مکث کنیم. پیش از باور کردن یا بازنشر یک خبر، چه در مورد تعداد کشتهها، منبع حمله یا واکنش دولتها، از خود بپرسیم:
این خبر را چه کسی نوشته؟ با چه هدفی؟
آیا منبع آن مشخص و قابلاعتماد است؟
آیا اطلاعات دیگری برای تأیید یا رد آن وجود دارد؟
@tanhaatarazyekbarg
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اما دسته دوم، که آنها نیز منتقد جمهوری اسلامی هستند، با هرگونه حمله خارجی، بهویژه از سوی اسرائیل، بهشدت مخالفاند. از نظر این افراد، حمله نظامی به خاک ایران یک تجاوز است، حتی اگر هدف آن فرماندهان حکومتی باشند. آنها تأکید میکنند که اسرائیل خود دولت جنایتکاری است که دستش به خون غیرنظامیان فلسطینی آلوده است. پس نه اخلاقاً و نه میهندوستانه نمیتوان از حملاتش حمایت کرد. این گروه هشدار می دهند که جنگ، همیشه قربانیان بیگناه دارد و ممکن است کشور را به نابودی بکشاند.
در فضای مجازی، این دو گروه بهشدت به یکدیگر میتازند. یکی دیگری را حامی رژیم مینامد و دیگری اولی را خائن به وطن. فضای گفتوگو تقریباً از بین رفته و جای خود را به فریاد، برچسب، تمسخر و نفرت داده است.
اما چرا چنین شکافی پدید آمده؟ البته پاسخ به این سوال آسان نیست و نیاز به تحلیلهای مختلف و دقیق از منظرهای گوناگون دارد. سالها فساد و بحران اقتصادی در ایران، خشم عمیقی در مردم انباشته کرده است. برخی حس میکنند راهی برای تغییر باقی نمانده و از هر فرصتی برای ضربه زدن به حکومت استقبال میکنند، حتی اگر از سوی دشمن خارجی باشد. در سوی دیگر، کسانی هستند که با وجود همین خشم، هنوز وطندوستی، ترس از جنگ و تجربه تاریخی اشغال و ویرانی را در ذهن دارند. این دو دیدگاه، هرچند از درد مشترکی میآیند، اما روش و نگاه متفاوتی دارند.
از سوی دیگر، شبکههای اجتماعی با تقویت صداهای افراطی، اختلاف را بیشتر کردهاند. الگوریتمها، صداهای تندتر را برجسته میکنند و کاربران را در فضایی نگاه میدارند که فقط همفکران یکدیگر را تأیید میکنند و صدای مخالف شنیده نمیشود. رسانهها هم، چه داخلی و چه خارجی، با جهتگیریهای خاص، بیشتر به دوقطبیسازی دامن زدند تا تسهیل گفت وگو.
در این زمینه، برای درک بهتر این بحران، میتوان به دیدگاه فیلسوف آلمانی، یورگن هابرماس مراجعه کرد. او بر این باور است که جامعۀ سالم زمانی شکل میگیرد که افراد بتوانند با هم وارد گفتوگوی آزاد و عقلانی شوند. یعنی هر فرد بتواند نظرش را آزادانه بگوید، استدلال بیاورد، نظر دیگران را بشنود و بدون زور یا تحقیر، تصمیمگیری جمعی شکل بگیرد. از نگاه هابرماس، هرچه جامعه بیشتر به جای گفتگو، به فریاد و برچسبزدن متوسل شود، بیشتر دچار فروپاشی اجتماعی خواهد شد.
در شرایط امروز ایران، آنچه بیش از همیشه نیاز داریم، فرهنگ گفتوگو و همدلی است. در ادامه ده پیشنهاد به این منظور ارائه میکنم، شاید که بهکارگیری آنها اندکی از عمیق این شکاف بکاهد:
1. تفکیک موضع از شخصیت:
یاد بگیریم که نظر یا عقیدهی افراد را از شخصیت آنها جدا کنیم. کسی که مخالف یا موافق حمله خارجی است، لزوماً خائن، بیسواد یا مزدور نیست. تفکر نقادانه به ما میآموزد که هیچ عقیدهای بهخودیخود دلیل کافی برای بیارزش کردن یک انسان نیست. این اصل را در هر گفتوگو، چه در فضای مجازی و چه در خانواده، جدی بگیریم.
2. پرسش بهجای پیشداوری:
قبل از واکنش سریع یا قضاوت دیگران، سؤال بپرسیم: «چرا چنین نظری داری؟»، «چه تجربهای باعث شده اینگونه فکر کنی؟». در حالی که قضاوت زودهنگام در مقابل گفتگو دیوار میکشد، پرسشگری راه را برای گفتوگو باز میکند. در حقیقت، ما با پرسش، به جای قطع ارتباط، پلی برای درک متقابل میسازیم.
3. تشخیص منبع اطلاعات و مبارزه با شایعات
اخبار جنگ، بهویژه در لحظات بحرانی، معمولاً با هیجان، ترس یا امید همراهاند. نخستین واکنش ما معمولاً احساسیست. اما تفکر مراقبتی از ما میخواهد مکث کنیم. پیش از باور کردن یا بازنشر یک خبر، چه در مورد تعداد کشتهها، منبع حمله یا واکنش دولتها، از خود بپرسیم:
این خبر را چه کسی نوشته؟ با چه هدفی؟
آیا منبع آن مشخص و قابلاعتماد است؟
آیا اطلاعات دیگری برای تأیید یا رد آن وجود دارد؟
@tanhaatarazyekbarg
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
🔻ادامه متن جستار «از جنگ تا جدل»: اما دسته دوم، که آنها نیز منتقد جمهوری اسلامی هستند، با هرگونه حمله خارجی، بهویژه از سوی اسرائیل، بهشدت مخالفاند. از نظر این افراد، حمله نظامی به خاک ایران یک تجاوز است، حتی اگر هدف آن فرماندهان حکومتی باشند. آنها تأکید…
🔻بخش سوم جستار «از جنگ تا جدل»:
در این ارتباط، چه از یک کانال تلگرامی مخالف خبر میگیریم، چه از یک خبرگزاری رسمی داخلی، یا یک توییت ناشناس، از خود بپرسیم: «آیا این منبع معتبر است؟ آیا خبر بررسی شده؟» تفکر نقادانه مستلزم شک کردن به نخستین چیزی است که میشنویم، بهویژه اگر احساسات ما را تحریک میکند. همچنین، مکث چندثانیهای میان خواندن خبر و واکنش نشان دادن، نخستین قدم یک تفکر مسئولانه است.
4. تمرین شنیدن فعال گوش دادن فعال فقط سکوت کردن نیست؛ یعنی با ذهن باز و بدون برنامهریزی برای پاسخدادن، واقعاً بشنویم طرف مقابل چه میگوید. ممکن است با شنیدن واقعی، بفهمیم که درد و امیدمان یکیست، فقط راههایمان فرق دارد. این مهارت باید در خانه، مدرسه و رسانهها آموزش داده شود.
5. ایجاد فضای گفتوگوی امن در خانواده خانواده اولین فضای شکلگیری تفکر است. حتی اگر پدر با جنگ مخالف است و فرزند از حمله به فرماندهان خوشحال، باید بتوانند بدون ترس و تحقیر با هم صحبت کنند. والدین باید شنیدن را تمرین کنند و فرزندان هم یاد بگیرند که مخالفت یعنی پرسشگری، نه دشمنی.
6. کاهش استفاده از زبان قطبی و برچسبزننده: بیایید کمتر از واژههایی مثل «خائن»، «مُزدور»، «فریبخورده»، «احمق»، یا «بیغیرت» استفاده کنیم. این کلمات فقط خشم ایجاد میکنند و گفتوگو را میکشند. میتوان گفت: «من با تو مخالفم چون...» نه اینکه: «تو دشمنی چون اینطور فکر میکنی».
۷. درگیر شدن فعالانه با تجربههای انسانی طرف مقابل: اگر کسی در خانوادهاش فرد آسیبدیدهای در اعتراضات گذشته داشته یا در جنگ عراق زخمی شده، شاید دیدگاهش درباره جنگ یا حکومت با ما فرق کند. بیایید رنجهای همدیگر را بشنویم. تفکر نقادانه فقط با استدلال نیست، با همدلی هم هست.
8. شناخت هدف رسانه: از بازتاب واقعیت تا شکلدهی نگرش: هیچ رسانهای بیطرف کامل نیست. رسانهها، چه رسمی، چه بینالمللی، چه مستقل، همگی در چارچوبی ارزشمدار یا ایدئولوژیک عمل میکنند. به همین دلیل، لازم است هنگام مواجه با یک خبر یا تحلیل، از خود بپرسیم:
این رسانه معمولاً چه ارزشهایی را ترویج میکند؟
چه اخباری را برجسته میکند و چه چیزهایی را سانسور یا نادیده میگیرد؟
آیا مخاطب را به فکر و تأمل دعوت میکند یا تنها به احساسات او بازی میدهد؟
با شناخت دقیقتر عملکرد رسانهها، میتوانیم بهجای تکرار آنچه میشنویم، تحلیلگر آنچه میخوانیم و میشنویم باشیم.
9. ساختار استدلال را یاد بگیریم، نه فقط نتیجهگیری را یکی از مهمترین مهارتهای تفکر نقادانه، توانایی تشخیص ساختار استدلالهاست. وقتی کسی میگوید: «حمله اسرائیل لازم بود چون...» یا «جنگ فقط ویرانی میآورد چون...»، باید بتوانیم بررسی کنیم:
آیا دلیل او با نتیجهاش متناسب است؟
آیا گزارههای اولیه او درست و مستندند؟
آیا از احساسات یا کلیشهها برای پوشاندن ضعف استدلال استفاده شده؟
ü دانستن اینکه چرا کسی به نتیجهای رسیده، مهمتر از آن است که فقط بدانیم به چه نتیجهای رسیده. این مهارت، کمک میکند تا نه با نفرت، بلکه با درک ساختار فکری طرف مقابل وارد گفتوگو شویم.
10. راه برونرفت از این دوگانگی خطرناک آن است که فرهنگ گفتوگوی نقادانه را جایگزین فریادهای احساسی کنیم. باید یاد بگیریم که فردی میتواند همزمان هم مخالف و منتقد حکومت باشد و هم مخالف جنگ، این دو موضع منافاتی با هم ندارند و قابل بحث عقلانیاند. همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم، هابرماس به ما میآموزد که تنها از خلال گفتوگوی همسطح و فارغ از پیشداوری است که جامعهای چندصدا میتواند به تفاهم و تصمیمات مشترک برسد. در نهایت، ایران وطنِ همهی ماست. اگر اختلافنظر داریم، طبیعی است؛ اما نباید بگذاریم این اختلاف، ما را از اصل مشترکمان، یعنی عدالت، آزادی و تمامیت ارضی دور کند. راه نجات از این دوگانگی، گفتوگوست؛ گفتگویی که از دل خشم و اندوه، صداقت و خرد را بیرون بکشد. همانطور که هابرماس میگوید، جامعهای که اهل گفتوگوست، همیشه امکان اصلاح و بازسازی دارد.
🔹مطالعه متن کامل از طریق لینک زیر:
https://www.instagram.com/p/DLAQvtkNS_K/?igsh=M3djY2U2YTFiamY3
@tanhaatarazyekbarg
https://www.tg-me.com/marzockacademy
در این ارتباط، چه از یک کانال تلگرامی مخالف خبر میگیریم، چه از یک خبرگزاری رسمی داخلی، یا یک توییت ناشناس، از خود بپرسیم: «آیا این منبع معتبر است؟ آیا خبر بررسی شده؟» تفکر نقادانه مستلزم شک کردن به نخستین چیزی است که میشنویم، بهویژه اگر احساسات ما را تحریک میکند. همچنین، مکث چندثانیهای میان خواندن خبر و واکنش نشان دادن، نخستین قدم یک تفکر مسئولانه است.
4. تمرین شنیدن فعال گوش دادن فعال فقط سکوت کردن نیست؛ یعنی با ذهن باز و بدون برنامهریزی برای پاسخدادن، واقعاً بشنویم طرف مقابل چه میگوید. ممکن است با شنیدن واقعی، بفهمیم که درد و امیدمان یکیست، فقط راههایمان فرق دارد. این مهارت باید در خانه، مدرسه و رسانهها آموزش داده شود.
5. ایجاد فضای گفتوگوی امن در خانواده خانواده اولین فضای شکلگیری تفکر است. حتی اگر پدر با جنگ مخالف است و فرزند از حمله به فرماندهان خوشحال، باید بتوانند بدون ترس و تحقیر با هم صحبت کنند. والدین باید شنیدن را تمرین کنند و فرزندان هم یاد بگیرند که مخالفت یعنی پرسشگری، نه دشمنی.
6. کاهش استفاده از زبان قطبی و برچسبزننده: بیایید کمتر از واژههایی مثل «خائن»، «مُزدور»، «فریبخورده»، «احمق»، یا «بیغیرت» استفاده کنیم. این کلمات فقط خشم ایجاد میکنند و گفتوگو را میکشند. میتوان گفت: «من با تو مخالفم چون...» نه اینکه: «تو دشمنی چون اینطور فکر میکنی».
۷. درگیر شدن فعالانه با تجربههای انسانی طرف مقابل: اگر کسی در خانوادهاش فرد آسیبدیدهای در اعتراضات گذشته داشته یا در جنگ عراق زخمی شده، شاید دیدگاهش درباره جنگ یا حکومت با ما فرق کند. بیایید رنجهای همدیگر را بشنویم. تفکر نقادانه فقط با استدلال نیست، با همدلی هم هست.
8. شناخت هدف رسانه: از بازتاب واقعیت تا شکلدهی نگرش: هیچ رسانهای بیطرف کامل نیست. رسانهها، چه رسمی، چه بینالمللی، چه مستقل، همگی در چارچوبی ارزشمدار یا ایدئولوژیک عمل میکنند. به همین دلیل، لازم است هنگام مواجه با یک خبر یا تحلیل، از خود بپرسیم:
این رسانه معمولاً چه ارزشهایی را ترویج میکند؟
چه اخباری را برجسته میکند و چه چیزهایی را سانسور یا نادیده میگیرد؟
آیا مخاطب را به فکر و تأمل دعوت میکند یا تنها به احساسات او بازی میدهد؟
با شناخت دقیقتر عملکرد رسانهها، میتوانیم بهجای تکرار آنچه میشنویم، تحلیلگر آنچه میخوانیم و میشنویم باشیم.
9. ساختار استدلال را یاد بگیریم، نه فقط نتیجهگیری را یکی از مهمترین مهارتهای تفکر نقادانه، توانایی تشخیص ساختار استدلالهاست. وقتی کسی میگوید: «حمله اسرائیل لازم بود چون...» یا «جنگ فقط ویرانی میآورد چون...»، باید بتوانیم بررسی کنیم:
آیا دلیل او با نتیجهاش متناسب است؟
آیا گزارههای اولیه او درست و مستندند؟
آیا از احساسات یا کلیشهها برای پوشاندن ضعف استدلال استفاده شده؟
ü دانستن اینکه چرا کسی به نتیجهای رسیده، مهمتر از آن است که فقط بدانیم به چه نتیجهای رسیده. این مهارت، کمک میکند تا نه با نفرت، بلکه با درک ساختار فکری طرف مقابل وارد گفتوگو شویم.
10. راه برونرفت از این دوگانگی خطرناک آن است که فرهنگ گفتوگوی نقادانه را جایگزین فریادهای احساسی کنیم. باید یاد بگیریم که فردی میتواند همزمان هم مخالف و منتقد حکومت باشد و هم مخالف جنگ، این دو موضع منافاتی با هم ندارند و قابل بحث عقلانیاند. همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم، هابرماس به ما میآموزد که تنها از خلال گفتوگوی همسطح و فارغ از پیشداوری است که جامعهای چندصدا میتواند به تفاهم و تصمیمات مشترک برسد. در نهایت، ایران وطنِ همهی ماست. اگر اختلافنظر داریم، طبیعی است؛ اما نباید بگذاریم این اختلاف، ما را از اصل مشترکمان، یعنی عدالت، آزادی و تمامیت ارضی دور کند. راه نجات از این دوگانگی، گفتوگوست؛ گفتگویی که از دل خشم و اندوه، صداقت و خرد را بیرون بکشد. همانطور که هابرماس میگوید، جامعهای که اهل گفتوگوست، همیشه امکان اصلاح و بازسازی دارد.
🔹مطالعه متن کامل از طریق لینک زیر:
https://www.instagram.com/p/DLAQvtkNS_K/?igsh=M3djY2U2YTFiamY3
@tanhaatarazyekbarg
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
اخبار شیرهام را میدوشد و با این حال بمبها بیخبر فرو میافتند؛ کاش میز ناهارخوری محکمتری خریده بودم؛ میزی با پایههای استوار که بشود زیرش پناه گرفت؛ حالا که ترمهی خوشنقش یزد رویش نمیتواند دوستانم را دور خودش جمع کند.
اخبار شیرهام را میدوشد و با اینحال مرگ بیخبر فرود میآید؛ بر دخترک عکاسی که پشت میزی درس خوانده که من هم! کاش اسلحه خریده بود؛ حالا که دریچهی دوربینش نمیتواند حقیقت را تثبیت کند!
اخبار شیرهام را میدوشد و با اینحال بیخبری بر فردا چیره میشود؛ پرندههای مهاجر پیش از موعد پر میکشند؛ سهتار از کنج خانه بیهوده نگاهم میکند؛ کولهپشتیام شکمش را پر میکند از باقیماندهام؛ کفشهایم خودشان را گرم میکنند برای دویدنی بیامان؛ و خودم تکهتکههایی میشوم که پخش میشوند در وسعت کشور؛ همراه آن رفیقم که دوندهی درجه یکیست و کوهها را کنارش پیمودهام در فیروزکوه کلافهام. همراه آن یکی که سبزی بهار را در چشمانش جای داده و دیوانگیهای خندهداری دارد در بروجرد نگران خواهرمم؛ همراه آنکه انگشتر عقیقی دارد و در نگاه کُرد و جوانش داغ برنوی کهنهی اجدادی سنگینی میکند، در صف بلند یک نانوایی در کرمانشاهم؛ دستانم با دستان آن رفیقم، که با خودش هرجا میرود کیک خانگی میآورد و عیدی به آدمها کتاب میدهد، در صدای انفجار کرج میلرزد؛ همراه کودککار و مهاجری که شبها یواشکی با نور موبایل در حمام خانه تولستوی میخواند تا عموهایش کتابهایش را نگیرند، در میانهی تهران آوارهام؛ با رفیق دیگری که کادوهایش را به بوی ادکلنش تزیین میکند تا عطرش همراهت بماند در اورژانس ارومیه بغض میکنم؛ با آن عزیزی که نقاش نیمهوقت است و دفتری دارد پر از ثبت معجزهی روزمرگی با زغال و مداد و پنج روز است زندگیاش را از خانهای به خانهای دیگر کوچانده، نگران گربهی حناییاش هستم!
و در آخر باز تکههایم را یکی میکنم؛ خودم را به سنگ قبر سیاهی میرسانم که در مشتهایم جا میشود؛ فیلترشکن را میزنم و میگذارم اخبار شیرهام را بدوشد؛ با اینهمه حادثه بیخبر بر رفیقهایم فرود میآید!
📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اخبار شیرهام را میدوشد و با اینحال مرگ بیخبر فرود میآید؛ بر دخترک عکاسی که پشت میزی درس خوانده که من هم! کاش اسلحه خریده بود؛ حالا که دریچهی دوربینش نمیتواند حقیقت را تثبیت کند!
اخبار شیرهام را میدوشد و با اینحال بیخبری بر فردا چیره میشود؛ پرندههای مهاجر پیش از موعد پر میکشند؛ سهتار از کنج خانه بیهوده نگاهم میکند؛ کولهپشتیام شکمش را پر میکند از باقیماندهام؛ کفشهایم خودشان را گرم میکنند برای دویدنی بیامان؛ و خودم تکهتکههایی میشوم که پخش میشوند در وسعت کشور؛ همراه آن رفیقم که دوندهی درجه یکیست و کوهها را کنارش پیمودهام در فیروزکوه کلافهام. همراه آن یکی که سبزی بهار را در چشمانش جای داده و دیوانگیهای خندهداری دارد در بروجرد نگران خواهرمم؛ همراه آنکه انگشتر عقیقی دارد و در نگاه کُرد و جوانش داغ برنوی کهنهی اجدادی سنگینی میکند، در صف بلند یک نانوایی در کرمانشاهم؛ دستانم با دستان آن رفیقم، که با خودش هرجا میرود کیک خانگی میآورد و عیدی به آدمها کتاب میدهد، در صدای انفجار کرج میلرزد؛ همراه کودککار و مهاجری که شبها یواشکی با نور موبایل در حمام خانه تولستوی میخواند تا عموهایش کتابهایش را نگیرند، در میانهی تهران آوارهام؛ با رفیق دیگری که کادوهایش را به بوی ادکلنش تزیین میکند تا عطرش همراهت بماند در اورژانس ارومیه بغض میکنم؛ با آن عزیزی که نقاش نیمهوقت است و دفتری دارد پر از ثبت معجزهی روزمرگی با زغال و مداد و پنج روز است زندگیاش را از خانهای به خانهای دیگر کوچانده، نگران گربهی حناییاش هستم!
و در آخر باز تکههایم را یکی میکنم؛ خودم را به سنگ قبر سیاهی میرسانم که در مشتهایم جا میشود؛ فیلترشکن را میزنم و میگذارم اخبار شیرهام را بدوشد؛ با اینهمه حادثه بیخبر بر رفیقهایم فرود میآید!
📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
Heydoo Hedayati Ghatare Khali
@irani_asheghaneh
یه قطاری خالی میره بندر
یه لنجی روی دِریا راهش رو گم کرد
یه دمام گوشهی انبار خاک خورده
یه جاشو تو جزیره خوئه نیمه ظل افتو پارو نداره
سفر با یکی سفره در پیچ و تابی
که از ارث وا مانده زان مرغ دریایی خوش نوای جنوبی
بر او سیب سرخ به خنده بیفتم
از اسبم، از اصلم، به دریا بیفتم
دریا، چه اسم قشنگی
به دریا بیفتم، به بندر بیفتم، به دشتی بیفتم
به دشتی رسیدی بلندتر بخند
بلندتر بخند یاد خونه بیفتم
آه یاد خونه بیفتم
یاد خونه بیفتم
عزیزون خبر بر دلبر زارم رسونید
که فایز یک تن و دشمن هزاره
آی دل خبر اومد که دشتستون بهاره
زمین از خون فایز لالهزاره
@marzockacademy
یه لنجی روی دِریا راهش رو گم کرد
یه دمام گوشهی انبار خاک خورده
یه جاشو تو جزیره خوئه نیمه ظل افتو پارو نداره
سفر با یکی سفره در پیچ و تابی
که از ارث وا مانده زان مرغ دریایی خوش نوای جنوبی
بر او سیب سرخ به خنده بیفتم
از اسبم، از اصلم، به دریا بیفتم
دریا، چه اسم قشنگی
به دریا بیفتم، به بندر بیفتم، به دشتی بیفتم
به دشتی رسیدی بلندتر بخند
بلندتر بخند یاد خونه بیفتم
آه یاد خونه بیفتم
یاد خونه بیفتم
عزیزون خبر بر دلبر زارم رسونید
که فایز یک تن و دشمن هزاره
آی دل خبر اومد که دشتستون بهاره
زمین از خون فایز لالهزاره
@marzockacademy
به یاد آوریم
در زمانهی خشم و قضاوت، به یاد آوریم...
در این روزها که واژهها، بهجای گفتوگو، ابزار حمله شدهاند؛
که یکسو، مخالف را «مزدور» مینامد
و سوی دیگر، منتقد را «وطنفروش»؛
شاید لازم باشد پیش از هر سخنی،
دمی سکوت کنیم و بیندیشیم:
آیا رأی متفاوت، مستحق حذف است؟
آیا دلنگرانی برای سرنوشت انسانها، نشانه خیانت است؟
آیا وطندوستی تنها در قالب فریاد و پرچم تعریف میشود؟
بیایید خود را از بردگی «دوگانهسازیها» آزاد کنیم.
نه هر که مخالف نظام است، خونریز است
و نه هر که صلح میطلبد، بزدل.
ما پیش از آنکه برچسبی باشیم، انسانیم.
با تجربههایی، زخمهایی، ترسها و امیدهایی متفاوت.
دشمن ما، نظر مخالف نیست؛
دشمن ما، خشونت بیمهار و تعصب کور است.
✍ محمد عینیزاده
روانشناسی نقاد
@mohammad_eynizadeh
https://www.tg-me.com/marzockacademy
در زمانهی خشم و قضاوت، به یاد آوریم...
در این روزها که واژهها، بهجای گفتوگو، ابزار حمله شدهاند؛
که یکسو، مخالف را «مزدور» مینامد
و سوی دیگر، منتقد را «وطنفروش»؛
شاید لازم باشد پیش از هر سخنی،
دمی سکوت کنیم و بیندیشیم:
آیا رأی متفاوت، مستحق حذف است؟
آیا دلنگرانی برای سرنوشت انسانها، نشانه خیانت است؟
آیا وطندوستی تنها در قالب فریاد و پرچم تعریف میشود؟
بیایید خود را از بردگی «دوگانهسازیها» آزاد کنیم.
نه هر که مخالف نظام است، خونریز است
و نه هر که صلح میطلبد، بزدل.
ما پیش از آنکه برچسبی باشیم، انسانیم.
با تجربههایی، زخمهایی، ترسها و امیدهایی متفاوت.
دشمن ما، نظر مخالف نیست؛
دشمن ما، خشونت بیمهار و تعصب کور است.
✍ محمد عینیزاده
روانشناسی نقاد
@mohammad_eynizadeh
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
Forwarded from برنامه های کنفرانس اکادمی فلسفه مارزوک
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔷درسگفتار :برهان های اثبات ونفی خدا
🎙محمد ساکت
دکتری فلسفه،پژوهشگر فلسفه تحلیلی و منطق های جدید
🕒 زمان: پنجشنبه ۲۹ خرداد ماه، ۱۴.۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
گروه آکادمی:
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانالِ آکادمی:
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
🔷درسگفتار :برهان های اثبات ونفی خدا
🎙محمد ساکت
دکتری فلسفه،پژوهشگر فلسفه تحلیلی و منطق های جدید
🕒 زمان: پنجشنبه ۲۹ خرداد ماه، ۱۴.۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
گروه آکادمی:
https://www.tg-me.com/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانالِ آکادمی:
https://www.tg-me.com/marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
نگاه به جنگ از دریچهٔ فلسفهٔ اخلاق نتیجهگرا (Consequentialist Ethics)، بهویژه در قالب فایدهگرایی (Utilitarianism)، متمرکز است بر پیامدهای اخلاقی جنگ، نه بر نیتها، قوانین یا اصول مطلق. در این دیدگاه، جنگ تنها زمانی موجه و اخلاقی شمرده میشود که نتایج آن در مجموع بیشترین خیر و کمترین آسیب را برای بیشترین تعداد افراد بههمراه داشته باشد.
⸻
❖ اصول پایه نتیجهگرایی در مورد جنگ
1. ارزیابی پیامدها:
جنگ باید از نظر نتایج نهایی برای بشریت سنجیده شود:
• آیا موجب کاهش رنج کلی شده یا آن را افزایش داده؟
• آیا از رنج بیشتر (مثل نسلکشی یا ظلم گسترده) جلوگیری کرده؟
• آیا رهایی، آزادی یا پیشرفتهای پایدار برای مردم بههمراه داشته؟
2. فایدهگرایی عددی و حسابگرانه:
باید هزینهها و فایدههای انسانی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی جنگ به دقت سنجیده شود.
اگر رنج، مرگ، و آسیب روانیای که جنگ به همراه دارد از مزایای بالقوه آن (مانند سقوط یک دیکتاتوری یا جلوگیری از نسلکشی) بیشتر باشد، جنگ غیراخلاقی است.
3. بیطرفی و همگانی بودن قضاوت:
در نگاه نتیجهگرا، فرقی نمیکند که یک کشور آغازگر جنگ باشد یا مدافع؛ باید صرفاً بررسی کرد کدام طرف در مجموع بیشترین خیر و کمترین ضرر را به دنبال دارد.
⸻
❖ نمونه تحلیل اخلاقی جنگ از نگاه نتیجهگرا
✔ مثال: جنگ جهانی دوم
• فایدهگرایان ممکن است استدلال کنند که اگرچه جنگ جهانی دوم میلیونها کشته برجا گذاشت، اما سرنگونی نازیسم، توقف هولوکاست و شکست فاشیسم در نهایت سود بیشتری برای بشریت داشت تا اگر این رژیمها باقی میماندند.
• همچنین برخی فایدهگرایان دفاع از استفاده از بمب اتمی بر هیروشیما و ناگازاکی را با این استدلال توجیه میکنند که باعث پایان سریعتر جنگ و جلوگیری از تلفات میلیونی احتمالی در صورت ادامه جنگ شد—اگرچه مخالفان نیز آن را غیرانسانی و بیش از حد میدانند.
⸻
❖ نقدهای وارد بر نگاه نتیجهگرا به جنگ
1. ابزارانگاری انسانها:
ممکن است انسانها را بهعنوان ابزار رسیدن به یک “خیر جمعی” ببینیم. یعنی کشتار برخی برای نجات جمع ممکن است اخلاقی تلقی شود.
2. عدم قطعیت در پیشبینی پیامدها:
نتیجهگرایی بر پایه پیشبینی آینده است. اما در بسیاری موارد، پیامدهای جنگها قابل پیشبینی دقیق نیستند.
3. بیتوجهی به اصول یا حقوق مطلق:
ممکن است حقوق بنیادین مانند حق حیات، آزادی و کرامت انسانی بهخاطر “نتایج بهتر” زیر پا گذاشته شوند.
⸻
❖ نتیجهگیری
در نگاه نتیجهگرا، جنگ نه بهخاطر اصول دینی یا میهنپرستی، بلکه بر اساس محاسبه سود و زیان اخلاقی نهایی آن برای بشر سنجیده میشود. این دیدگاه قدرت زیادی در تحلیل اخلاقی تصمیمات سخت دارد، اما با خطراتی مانند ابزارانگاری انسانها و پیشبینیپذیری محدود همراه است
✍مهدی شفا
https://www.tg-me.com/marzockacademy
⸻
❖ اصول پایه نتیجهگرایی در مورد جنگ
1. ارزیابی پیامدها:
جنگ باید از نظر نتایج نهایی برای بشریت سنجیده شود:
• آیا موجب کاهش رنج کلی شده یا آن را افزایش داده؟
• آیا از رنج بیشتر (مثل نسلکشی یا ظلم گسترده) جلوگیری کرده؟
• آیا رهایی، آزادی یا پیشرفتهای پایدار برای مردم بههمراه داشته؟
2. فایدهگرایی عددی و حسابگرانه:
باید هزینهها و فایدههای انسانی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی جنگ به دقت سنجیده شود.
اگر رنج، مرگ، و آسیب روانیای که جنگ به همراه دارد از مزایای بالقوه آن (مانند سقوط یک دیکتاتوری یا جلوگیری از نسلکشی) بیشتر باشد، جنگ غیراخلاقی است.
3. بیطرفی و همگانی بودن قضاوت:
در نگاه نتیجهگرا، فرقی نمیکند که یک کشور آغازگر جنگ باشد یا مدافع؛ باید صرفاً بررسی کرد کدام طرف در مجموع بیشترین خیر و کمترین ضرر را به دنبال دارد.
⸻
❖ نمونه تحلیل اخلاقی جنگ از نگاه نتیجهگرا
✔ مثال: جنگ جهانی دوم
• فایدهگرایان ممکن است استدلال کنند که اگرچه جنگ جهانی دوم میلیونها کشته برجا گذاشت، اما سرنگونی نازیسم، توقف هولوکاست و شکست فاشیسم در نهایت سود بیشتری برای بشریت داشت تا اگر این رژیمها باقی میماندند.
• همچنین برخی فایدهگرایان دفاع از استفاده از بمب اتمی بر هیروشیما و ناگازاکی را با این استدلال توجیه میکنند که باعث پایان سریعتر جنگ و جلوگیری از تلفات میلیونی احتمالی در صورت ادامه جنگ شد—اگرچه مخالفان نیز آن را غیرانسانی و بیش از حد میدانند.
⸻
❖ نقدهای وارد بر نگاه نتیجهگرا به جنگ
1. ابزارانگاری انسانها:
ممکن است انسانها را بهعنوان ابزار رسیدن به یک “خیر جمعی” ببینیم. یعنی کشتار برخی برای نجات جمع ممکن است اخلاقی تلقی شود.
2. عدم قطعیت در پیشبینی پیامدها:
نتیجهگرایی بر پایه پیشبینی آینده است. اما در بسیاری موارد، پیامدهای جنگها قابل پیشبینی دقیق نیستند.
3. بیتوجهی به اصول یا حقوق مطلق:
ممکن است حقوق بنیادین مانند حق حیات، آزادی و کرامت انسانی بهخاطر “نتایج بهتر” زیر پا گذاشته شوند.
⸻
❖ نتیجهگیری
در نگاه نتیجهگرا، جنگ نه بهخاطر اصول دینی یا میهنپرستی، بلکه بر اساس محاسبه سود و زیان اخلاقی نهایی آن برای بشر سنجیده میشود. این دیدگاه قدرت زیادی در تحلیل اخلاقی تصمیمات سخت دارد، اما با خطراتی مانند ابزارانگاری انسانها و پیشبینیپذیری محدود همراه است
✍مهدی شفا
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
نگاه به جنگ از دریچهٔ فلسفهٔ اخلاق نتیجهگرا (Consequentialist Ethics)، بهویژه در قالب فایدهگرایی (Utilitarianism)، متمرکز است بر پیامدهای اخلاقی جنگ، نه بر نیتها، قوانین یا اصول مطلق. در این دیدگاه، جنگ تنها زمانی موجه و اخلاقی شمرده میشود که نتایج آن…
نگاه به جنگ از دریچهٔ فلسفهٔ اخلاق نتیجهگرا (Consequentialist Ethics)، بهویژه در قالب فایدهگرایی (Utilitarianism)، متمرکز است بر پیامدهای اخلاقی جنگ، نه بر نیتها، قوانین یا اصول مطلق. در این دیدگاه، جنگ تنها زمانی موجه و اخلاقی شمرده میشود که نتایج آن در مجموع بیشترین خیر و کمترین آسیب را برای بیشترین تعداد افراد بههمراه داشته باشد.
⸻
❖ اصول پایه نتیجهگرایی در مورد جنگ
1. ارزیابی پیامدها:
جنگ باید از نظر نتایج نهایی برای بشریت سنجیده شود:
• آیا موجب کاهش رنج کلی شده یا آن را افزایش داده؟
• آیا از رنج بیشتر (مثل نسلکشی یا ظلم گسترده) جلوگیری کرده؟
• آیا رهایی، آزادی یا پیشرفتهای پایدار برای مردم بههمراه داشته؟
2. فایدهگرایی عددی و حسابگرانه:
باید هزینهها و فایدههای انسانی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی جنگ به دقت سنجیده شود.
اگر رنج، مرگ، و آسیب روانیای که جنگ به همراه دارد از مزایای بالقوه آن (مانند سقوط یک دیکتاتوری یا جلوگیری از نسلکشی) بیشتر باشد، جنگ غیراخلاقی است.
3. بیطرفی و همگانی بودن قضاوت:
در نگاه نتیجهگرا، فرقی نمیکند که یک کشور آغازگر جنگ باشد یا مدافع؛ باید صرفاً بررسی کرد کدام طرف در مجموع بیشترین خیر و کمترین ضرر را به دنبال دارد.
⸻
❖ نمونه تحلیل اخلاقی جنگ از نگاه نتیجهگرا
✔ مثال: جنگ جهانی دوم
• فایدهگرایان ممکن است استدلال کنند که اگرچه جنگ جهانی دوم میلیونها کشته برجا گذاشت، اما سرنگونی نازیسم، توقف هولوکاست و شکست فاشیسم در نهایت سود بیشتری برای بشریت داشت تا اگر این رژیمها باقی میماندند.
• همچنین برخی فایدهگرایان دفاع از استفاده از بمب اتمی بر هیروشیما و ناگازاکی را با این استدلال توجیه میکنند که باعث پایان سریعتر جنگ و جلوگیری از تلفات میلیونی احتمالی در صورت ادامه جنگ شد—اگرچه مخالفان نیز آن را غیرانسانی و بیش از حد میدانند.
⸻
❖ نقدهای وارد بر نگاه نتیجهگرا به جنگ
1. ابزارانگاری انسانها:
ممکن است انسانها را بهعنوان ابزار رسیدن به یک “خیر جمعی” ببینیم. یعنی کشتار برخی برای نجات جمع ممکن است اخلاقی تلقی شود.
2. عدم قطعیت در پیشبینی پیامدها:
نتیجهگرایی بر پایه پیشبینی آینده است. اما در بسیاری موارد، پیامدهای جنگها قابل پیشبینی دقیق نیستند.
3. بیتوجهی به اصول یا حقوق مطلق:
ممکن است حقوق بنیادین مانند حق حیات، آزادی و کرامت انسانی بهخاطر “نتایج بهتر” زیر پا گذاشته شوند.
⸻
❖ نتیجهگیری
در نگاه نتیجهگرا، جنگ نه بهخاطر اصول دینی یا میهنپرستی، بلکه بر اساس محاسبه سود و زیان اخلاقی نهایی آن برای بشر سنجیده میشود. این دیدگاه قدرت زیادی در تحلیل اخلاقی تصمیمات سخت دارد، اما با خطراتی مانند ابزارانگاری انسانها و پیشبینیپذیری محدود همراه است
https://www.tg-me.com/marzockacademy
⸻
❖ اصول پایه نتیجهگرایی در مورد جنگ
1. ارزیابی پیامدها:
جنگ باید از نظر نتایج نهایی برای بشریت سنجیده شود:
• آیا موجب کاهش رنج کلی شده یا آن را افزایش داده؟
• آیا از رنج بیشتر (مثل نسلکشی یا ظلم گسترده) جلوگیری کرده؟
• آیا رهایی، آزادی یا پیشرفتهای پایدار برای مردم بههمراه داشته؟
2. فایدهگرایی عددی و حسابگرانه:
باید هزینهها و فایدههای انسانی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی جنگ به دقت سنجیده شود.
اگر رنج، مرگ، و آسیب روانیای که جنگ به همراه دارد از مزایای بالقوه آن (مانند سقوط یک دیکتاتوری یا جلوگیری از نسلکشی) بیشتر باشد، جنگ غیراخلاقی است.
3. بیطرفی و همگانی بودن قضاوت:
در نگاه نتیجهگرا، فرقی نمیکند که یک کشور آغازگر جنگ باشد یا مدافع؛ باید صرفاً بررسی کرد کدام طرف در مجموع بیشترین خیر و کمترین ضرر را به دنبال دارد.
⸻
❖ نمونه تحلیل اخلاقی جنگ از نگاه نتیجهگرا
✔ مثال: جنگ جهانی دوم
• فایدهگرایان ممکن است استدلال کنند که اگرچه جنگ جهانی دوم میلیونها کشته برجا گذاشت، اما سرنگونی نازیسم، توقف هولوکاست و شکست فاشیسم در نهایت سود بیشتری برای بشریت داشت تا اگر این رژیمها باقی میماندند.
• همچنین برخی فایدهگرایان دفاع از استفاده از بمب اتمی بر هیروشیما و ناگازاکی را با این استدلال توجیه میکنند که باعث پایان سریعتر جنگ و جلوگیری از تلفات میلیونی احتمالی در صورت ادامه جنگ شد—اگرچه مخالفان نیز آن را غیرانسانی و بیش از حد میدانند.
⸻
❖ نقدهای وارد بر نگاه نتیجهگرا به جنگ
1. ابزارانگاری انسانها:
ممکن است انسانها را بهعنوان ابزار رسیدن به یک “خیر جمعی” ببینیم. یعنی کشتار برخی برای نجات جمع ممکن است اخلاقی تلقی شود.
2. عدم قطعیت در پیشبینی پیامدها:
نتیجهگرایی بر پایه پیشبینی آینده است. اما در بسیاری موارد، پیامدهای جنگها قابل پیشبینی دقیق نیستند.
3. بیتوجهی به اصول یا حقوق مطلق:
ممکن است حقوق بنیادین مانند حق حیات، آزادی و کرامت انسانی بهخاطر “نتایج بهتر” زیر پا گذاشته شوند.
⸻
❖ نتیجهگیری
در نگاه نتیجهگرا، جنگ نه بهخاطر اصول دینی یا میهنپرستی، بلکه بر اساس محاسبه سود و زیان اخلاقی نهایی آن برای بشر سنجیده میشود. این دیدگاه قدرت زیادی در تحلیل اخلاقی تصمیمات سخت دارد، اما با خطراتی مانند ابزارانگاری انسانها و پیشبینیپذیری محدود همراه است
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
Audio
باردیگر در باره کشورم
کشورم، کشورم، کشورم
نه کلاهی دوخته در تو برایم مانده
نه کفشی که در خیابان های تو میرفت
اخرین پیراهنت هم پاره شد برتنم
پیراهنی از پارچه «شیلر»
اکنون فقط در سپیدی موها
در سکته قلبم
ودر چین های پیشانیم هستی کشورم
کشورم دستان تو کجاست
#پراگ۸ آوریل۱۹۵۸ «شیلر»
# دکلمه فریده مارزوک
@marzockacademy
کشورم، کشورم، کشورم
نه کلاهی دوخته در تو برایم مانده
نه کفشی که در خیابان های تو میرفت
اخرین پیراهنت هم پاره شد برتنم
پیراهنی از پارچه «شیلر»
اکنون فقط در سپیدی موها
در سکته قلبم
ودر چین های پیشانیم هستی کشورم
کشورم دستان تو کجاست
#پراگ۸ آوریل۱۹۵۸ «شیلر»
# دکلمه فریده مارزوک
@marzockacademy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کشورم دست های تو کجاست
@marzockacadamy
@marzockacadamy
آزادی؟
کدامین آزادی؟
آزادی، اسبی ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش میزنند
سرزمین؟
کدامین سرزمین؟
آن سرزمینی که هر روز به غارتش میبرند؟
آن دشتی که برهوتش کردهاند
یا آن کوهستانی
که صخرهاش، سنگِ مُرده شورخانه شد؟
کدامین است؟
آن سنگ و آن خاک و آن چشمه و ریگی
که بند و زندان زاییده است؟
نمیدانم میهن کدام است!
آزادی کدام است،
نمیدانم!
آن جویباری که در روز روشن
سرچشمهاش را غارت کردید؟
آن معشوقهای که در خواب
چشمهایش را دزدیدید؟
آن ابری که پیش از باریدن
بارانش را به تاراج بردید؟
یا آن ماهی
که شبِ چهاردهاش را ربودید؟
آزادی، اسبیست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش میزنند
#شیرکو_بیکس
ترجمه: #بابک_زمانی
https://www.tg-me.com/marzockacademy
کدامین آزادی؟
آزادی، اسبی ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش میزنند
سرزمین؟
کدامین سرزمین؟
آن سرزمینی که هر روز به غارتش میبرند؟
آن دشتی که برهوتش کردهاند
یا آن کوهستانی
که صخرهاش، سنگِ مُرده شورخانه شد؟
کدامین است؟
آن سنگ و آن خاک و آن چشمه و ریگی
که بند و زندان زاییده است؟
نمیدانم میهن کدام است!
آزادی کدام است،
نمیدانم!
آن جویباری که در روز روشن
سرچشمهاش را غارت کردید؟
آن معشوقهای که در خواب
چشمهایش را دزدیدید؟
آن ابری که پیش از باریدن
بارانش را به تاراج بردید؟
یا آن ماهی
که شبِ چهاردهاش را ربودید؟
آزادی، اسبیست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش میزنند
#شیرکو_بیکس
ترجمه: #بابک_زمانی
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
ایران برای ما همه چیز است.
در شرایط کنوني جز اینکه یک ایرانی متعصب و کلهپوک باشیم انتخاب دیگری نداريم.
رضا احمدی
پ.ن حکومت های زیادی میآیند ومیروند اما ایران میماند
زن -زندگی - آزادی
https://www.tg-me.com/marzockacademy
در شرایط کنوني جز اینکه یک ایرانی متعصب و کلهپوک باشیم انتخاب دیگری نداريم.
رضا احمدی
پ.ن حکومت های زیادی میآیند ومیروند اما ایران میماند
زن -زندگی - آزادی
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چند روز پیش با نگرانی پرسیدم آهای مهاجرین کجایید کشورتان را نابود کردن وحال میبینم که شما در ایران تنها نیستید این شروع تازهای است.
https://www.tg-me.com/marzockacademy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
#فرزانش_سیاسی (۷۷)
#سناریوهای_گذار (۱)
گذار از رژیم اتوکراسی (یکهسالاری یا اقتدارگرایی) به دموکراسی میتواند به چهار سناریو یا پراتیک اصلی رخ دهد: چیرگی نظامی (قدرت بیگانه)، کودتای نظامی (قدرت درونی)، رفورم (از بالا و به کندی)، انقلاب (از پایین و به تندی). در ادامهی این جستار، پیشآمد هریک از این سناریوها را، نگر به فکتهای در دسترس، در ایستار کنونی ایران (ژوییهی ۲۰۲۴) ارزیابی میکنیم.
سناریوی آ: چیرگی بیگانه (یک)
شاید باورنکردنی بنماید که قدرت بیگانه بتواند در کشوری سیستم دموکراسی برپا کند. چون تا اینجا با آوردن نمونههای ابژکتیو نشان دادهایم که رونمایی دموکراسی با زور بسنده نیست (باید نهادهای شهروندی کارآمدی باشند و پیوسته برای نگهداری و بازسازی سیستم دموکراتیک بکوشند). با وجود این، این رخداد چندین بار در سدهی بیستم پیش آمده است، چه پس از جنگ جهانی اول (در ایتالیا و آلمان و اتریش) و چه پس از جنگ جهانی دوم (در ژاپن و ایتالیا و اتریش و آلمان باختری و چند کشور دیگر).
برای نمونه، با یورش کشورهای همپیمان باختری به آلمان، در ماههای مارس و می ۱۹۴۵، رژیم توتالیتر نِیزیستی سرنگون میشود. آلمان به چهار ناحیه بخش میشود و هر ناحیه را یکی از چهار کشور پیروز (فرانسه، بریتانیا، آمریکا، روسیه) اداره میکند. سرانجام، به موجب پیمان یالتا، سه ناحیهی آن (جنوب باختر، شمال باختر، جنوب) در ۱۹۴۹ با نام جمهوری فدرال آلمان (آلمان باختری) سربلند میکند.
آلمان باختری به هرروی از سیستم سیاسی دموکراتیک با اقتصاد کاپیتالیستی برپایهی بازار آزاد برخودار میشود و باشتاب به یکی از قدرتهای بزرگ سیاسی و اقتصادی آن زمان جهان بدل میشود که به تراز فرهنگی و تکنیکی بالایی هم دست مییابد. چرایی پایداری دموکراسی در آن، براستی، به پیشینهی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شکوفای آلمان باز میگردد، چنانکه در بخشهای پیشین این جستار به بایستگی بالا بودن چنین شاخصهایی برای پایداری دموکراسی اشاره کردهایم.
در سدهی بیست و یکم، برخی ممکن است چیرگی ارتش ناتو به رهبری آمریکا را بر رژیم اسلامیست تندروی طالبان در افغانستان، در اکتبر و نوامبر ۲۰۰۱، در این رده بگنجانند. انگیزهی این یورش، جدا از نابودی گروه تروریسی القاعده (پس از بدآمد طراحیشدهی برجهای دوقلوی مرکز بازرگانی جهانی در نیویورک)، هدف «رواج دموکراسی» را نیز دربر میگرفت - بنگرید به بخش ۷۱ از این جستار و دکترینی که برژینسکی در این زمینه در کتابش شرح میدهد.
میشود گفت که پس از گزینگان ۲۰۰۴ در آنجا، که حامد کرزی به ریاست جمهوری کشور برگزیده میشود، تا قدرتگیری دوبارهی طالبان در ۲۰۲۱، یک سیستم دموکراسی نسبی در افغانستان برقرار میشود. فراموش نکنیم که در آن بازه، وزارت کاروبار زنان برپا میشود و برنامههای ویژهای برای رشد و آموزش زنان و شرکت دادن آنان در کاروبارهای جامعه طرحریزی و اجرا میشود. ۲۵ درصد کرسیهای مجلس نمایندگان ویژهی زنان میشود. زنان فراوانی در خیابانها پشت فرمان ماشین، و در رادیو تلویزیون پشت میکروفون و رو به دوربین مینشینند. این دستآوردهای بزرگی برای زنان است که پیشتر در آن کشور وجود نداشت. فکت دیگر اینکه، افغانستان دارای قانون اساسی میشود که در آن برابری حقوقی زنان و مردان، آزادی بیان، آزادی رسانهها، و برپایی حزب، و جز آن، برسمیت شناخته میشود. نهادهای آموزش عالی و نیز شبکههای تلویزیونی آزاد فراوانی راهاندازی میشوند... (دنباله دارد)
@mithra_philosophy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
#سناریوهای_گذار (۱)
گذار از رژیم اتوکراسی (یکهسالاری یا اقتدارگرایی) به دموکراسی میتواند به چهار سناریو یا پراتیک اصلی رخ دهد: چیرگی نظامی (قدرت بیگانه)، کودتای نظامی (قدرت درونی)، رفورم (از بالا و به کندی)، انقلاب (از پایین و به تندی). در ادامهی این جستار، پیشآمد هریک از این سناریوها را، نگر به فکتهای در دسترس، در ایستار کنونی ایران (ژوییهی ۲۰۲۴) ارزیابی میکنیم.
سناریوی آ: چیرگی بیگانه (یک)
شاید باورنکردنی بنماید که قدرت بیگانه بتواند در کشوری سیستم دموکراسی برپا کند. چون تا اینجا با آوردن نمونههای ابژکتیو نشان دادهایم که رونمایی دموکراسی با زور بسنده نیست (باید نهادهای شهروندی کارآمدی باشند و پیوسته برای نگهداری و بازسازی سیستم دموکراتیک بکوشند). با وجود این، این رخداد چندین بار در سدهی بیستم پیش آمده است، چه پس از جنگ جهانی اول (در ایتالیا و آلمان و اتریش) و چه پس از جنگ جهانی دوم (در ژاپن و ایتالیا و اتریش و آلمان باختری و چند کشور دیگر).
برای نمونه، با یورش کشورهای همپیمان باختری به آلمان، در ماههای مارس و می ۱۹۴۵، رژیم توتالیتر نِیزیستی سرنگون میشود. آلمان به چهار ناحیه بخش میشود و هر ناحیه را یکی از چهار کشور پیروز (فرانسه، بریتانیا، آمریکا، روسیه) اداره میکند. سرانجام، به موجب پیمان یالتا، سه ناحیهی آن (جنوب باختر، شمال باختر، جنوب) در ۱۹۴۹ با نام جمهوری فدرال آلمان (آلمان باختری) سربلند میکند.
آلمان باختری به هرروی از سیستم سیاسی دموکراتیک با اقتصاد کاپیتالیستی برپایهی بازار آزاد برخودار میشود و باشتاب به یکی از قدرتهای بزرگ سیاسی و اقتصادی آن زمان جهان بدل میشود که به تراز فرهنگی و تکنیکی بالایی هم دست مییابد. چرایی پایداری دموکراسی در آن، براستی، به پیشینهی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شکوفای آلمان باز میگردد، چنانکه در بخشهای پیشین این جستار به بایستگی بالا بودن چنین شاخصهایی برای پایداری دموکراسی اشاره کردهایم.
در سدهی بیست و یکم، برخی ممکن است چیرگی ارتش ناتو به رهبری آمریکا را بر رژیم اسلامیست تندروی طالبان در افغانستان، در اکتبر و نوامبر ۲۰۰۱، در این رده بگنجانند. انگیزهی این یورش، جدا از نابودی گروه تروریسی القاعده (پس از بدآمد طراحیشدهی برجهای دوقلوی مرکز بازرگانی جهانی در نیویورک)، هدف «رواج دموکراسی» را نیز دربر میگرفت - بنگرید به بخش ۷۱ از این جستار و دکترینی که برژینسکی در این زمینه در کتابش شرح میدهد.
میشود گفت که پس از گزینگان ۲۰۰۴ در آنجا، که حامد کرزی به ریاست جمهوری کشور برگزیده میشود، تا قدرتگیری دوبارهی طالبان در ۲۰۲۱، یک سیستم دموکراسی نسبی در افغانستان برقرار میشود. فراموش نکنیم که در آن بازه، وزارت کاروبار زنان برپا میشود و برنامههای ویژهای برای رشد و آموزش زنان و شرکت دادن آنان در کاروبارهای جامعه طرحریزی و اجرا میشود. ۲۵ درصد کرسیهای مجلس نمایندگان ویژهی زنان میشود. زنان فراوانی در خیابانها پشت فرمان ماشین، و در رادیو تلویزیون پشت میکروفون و رو به دوربین مینشینند. این دستآوردهای بزرگی برای زنان است که پیشتر در آن کشور وجود نداشت. فکت دیگر اینکه، افغانستان دارای قانون اساسی میشود که در آن برابری حقوقی زنان و مردان، آزادی بیان، آزادی رسانهها، و برپایی حزب، و جز آن، برسمیت شناخته میشود. نهادهای آموزش عالی و نیز شبکههای تلویزیونی آزاد فراوانی راهاندازی میشوند... (دنباله دارد)
@mithra_philosophy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
#فرزانش_سیاسی (۷۷) #سناریوهای_گذار (۱) گذار از رژیم اتوکراسی (یکهسالاری یا اقتدارگرایی) به دموکراسی میتواند به چهار سناریو یا پراتیک اصلی رخ دهد: چیرگی نظامی (قدرت بیگانه)، کودتای نظامی (قدرت درونی)، رفورم (از بالا و به کندی)، انقلاب (از پایین و به تندی).…
#فرزانش_سیاسی (۷۸)
#سناریوهای_گذار (۲)
سناریوی آ: چیرگی بیگانه (دو)
با وجود این، میدانیم که این دستآوردها با قدرتگیری دوبارهی طالبان (به زور) در ۲۰۲۱ از دست میروند. اینکه چه شد که ارتش افغانستان، با آن آموزشها و با سلاحهای پیشرفتهی آمریکایی، چنانکه خبرهایش را همه میدانیم، چنین راحت از گروه تروریستی و «آواره»ی طالبان شکست میخورد، بحث دیگری است که شاید در جای دیگری بدان بپردازیم (و دموکراسیخواهان پس از پیروزی بر رژیمهای یکهسالار کشور خود میتوانند روی آن بررسی دقیقی کنند و از اشتباههای دموکراتهای افغان درس بگیرند)، ولی آنچه میشود گفت این است که همین پیشینهی نزدیک بیست سالهی دموکراسی (بومی و نسبی) در آن کشور میتواند تجربهای باشد که در پایداری سیستم دموکراسی بعدی – که دیر یا زود به ناگزیر باز پیش میآید – اثرگذار باشد. (یعنی نگوییم همه چیز برباد رفته است.)*
در باب ایران، بدیهی است که هیچ ایرانی شریفی خواهان آن نیست که کشورش مکان تاخت و تاز قدرت یا قدرتهای بیگانه قرار گیرد. ولی در اینجا میخواهیم احتمال یا پیشآمد آن را ارزیابی کنیم و پایبند رآلیزم سیاسی باشیم. باری، به نگر نمیرسد که در کوتاهمدت چنین سناریویی برای ایران پیش بیاید.** به ویژه اینکه یگانه قدرتی که هم توانایی و هم انگیزهی اجرای این سناریو را دارد تا شش ماه آینده درگیر کمپینهای گزینگانی خود است و همواره در چنین بازههایی رفتارهای حزب حاکم کنسرواتیو میشود. اینکه در میانمدت میزان این پیشآمد چقدر خواهد شد، به سیاستها و رفتارهای آتی دولت و رژیم ایران در منطقه وابسته است، و نه چندان به سیاستها و رفتارهای داخلی آن. بگذارید پیشداوری نکنیم که چه حزبی در آمريکا پس از گزینگان آبانماه امسال قدرت اجرایی را در دست میگیرد، ولی چنانچه کاندید حزب ریپابلیکن برنده شود، چه بسا پیشینهی سیاستها و رفتارهای رژیم ایران در منطقه هم در میزان قوت این سناریو اثرگذار شود.
*پانوشت: نمونهی عراق هم هست، که آن هم با چیرگی نظامی بیگانه (آمریکا و انگلیس) بر رژیم تکحزبی (بعثی) اقتدارگرای عراق در مارس ۲۰۰۳ به دست آمده است. دموکراسی نسبی عراق همچنان پابرجا ولی لرزان است. این هم چراییهایی دارد که اکنون جای پرداختن به همهی آنها نیست. ولی یک چرایی آن، از نگاهم، وجود رژیم یکهسالار ولایی در همسایگی آن است که میتواند بر شماری از مردم آنجا نفوذ کند، و ازجمله گروههای نیابتی مسلح خود را در آنجا سازمان دهد. خاستگاهها و دلبستگیهای دینی و سنتی مشترک، و سرمایه گذاری فراوان مالی و اقتصادی رژیم در حرمهای مقدس و بارگاههای عبادی همسایه، این نفوذ و اثرگذاری را گریزناپذیر کرده است... (دنباله دارد)
**پانوشت: در اینجا قرارداد میکنیم که تحول کوتاهمدت، تحولی است که کمتر از یکسال بدرازا بکشد، و تحول میانمدت، تحولی است که از یک تا دوازده سال بدرازا بکشد.
@mithra_philosophy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
#سناریوهای_گذار (۲)
سناریوی آ: چیرگی بیگانه (دو)
با وجود این، میدانیم که این دستآوردها با قدرتگیری دوبارهی طالبان (به زور) در ۲۰۲۱ از دست میروند. اینکه چه شد که ارتش افغانستان، با آن آموزشها و با سلاحهای پیشرفتهی آمریکایی، چنانکه خبرهایش را همه میدانیم، چنین راحت از گروه تروریستی و «آواره»ی طالبان شکست میخورد، بحث دیگری است که شاید در جای دیگری بدان بپردازیم (و دموکراسیخواهان پس از پیروزی بر رژیمهای یکهسالار کشور خود میتوانند روی آن بررسی دقیقی کنند و از اشتباههای دموکراتهای افغان درس بگیرند)، ولی آنچه میشود گفت این است که همین پیشینهی نزدیک بیست سالهی دموکراسی (بومی و نسبی) در آن کشور میتواند تجربهای باشد که در پایداری سیستم دموکراسی بعدی – که دیر یا زود به ناگزیر باز پیش میآید – اثرگذار باشد. (یعنی نگوییم همه چیز برباد رفته است.)*
در باب ایران، بدیهی است که هیچ ایرانی شریفی خواهان آن نیست که کشورش مکان تاخت و تاز قدرت یا قدرتهای بیگانه قرار گیرد. ولی در اینجا میخواهیم احتمال یا پیشآمد آن را ارزیابی کنیم و پایبند رآلیزم سیاسی باشیم. باری، به نگر نمیرسد که در کوتاهمدت چنین سناریویی برای ایران پیش بیاید.** به ویژه اینکه یگانه قدرتی که هم توانایی و هم انگیزهی اجرای این سناریو را دارد تا شش ماه آینده درگیر کمپینهای گزینگانی خود است و همواره در چنین بازههایی رفتارهای حزب حاکم کنسرواتیو میشود. اینکه در میانمدت میزان این پیشآمد چقدر خواهد شد، به سیاستها و رفتارهای آتی دولت و رژیم ایران در منطقه وابسته است، و نه چندان به سیاستها و رفتارهای داخلی آن. بگذارید پیشداوری نکنیم که چه حزبی در آمريکا پس از گزینگان آبانماه امسال قدرت اجرایی را در دست میگیرد، ولی چنانچه کاندید حزب ریپابلیکن برنده شود، چه بسا پیشینهی سیاستها و رفتارهای رژیم ایران در منطقه هم در میزان قوت این سناریو اثرگذار شود.
*پانوشت: نمونهی عراق هم هست، که آن هم با چیرگی نظامی بیگانه (آمریکا و انگلیس) بر رژیم تکحزبی (بعثی) اقتدارگرای عراق در مارس ۲۰۰۳ به دست آمده است. دموکراسی نسبی عراق همچنان پابرجا ولی لرزان است. این هم چراییهایی دارد که اکنون جای پرداختن به همهی آنها نیست. ولی یک چرایی آن، از نگاهم، وجود رژیم یکهسالار ولایی در همسایگی آن است که میتواند بر شماری از مردم آنجا نفوذ کند، و ازجمله گروههای نیابتی مسلح خود را در آنجا سازمان دهد. خاستگاهها و دلبستگیهای دینی و سنتی مشترک، و سرمایه گذاری فراوان مالی و اقتصادی رژیم در حرمهای مقدس و بارگاههای عبادی همسایه، این نفوذ و اثرگذاری را گریزناپذیر کرده است... (دنباله دارد)
**پانوشت: در اینجا قرارداد میکنیم که تحول کوتاهمدت، تحولی است که کمتر از یکسال بدرازا بکشد، و تحول میانمدت، تحولی است که از یک تا دوازده سال بدرازا بکشد.
@mithra_philosophy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
#فرزانش_سیاسی (۷۸) #سناریوهای_گذار (۲) سناریوی آ: چیرگی بیگانه (دو) با وجود این، میدانیم که این دستآوردها با قدرتگیری دوبارهی طالبان (به زور) در ۲۰۲۱ از دست میروند. اینکه چه شد که ارتش افغانستان، با آن آموزشها و با سلاحهای پیشرفتهی آمریکایی، چنانکه…
#فرزانش_سیاسی (۷۹)
#سناریوهای_گذار (۳)
سناریوی آ: چیرگی بیگانه (سه)
مایکل میلر دستآورد پژوهشهایش را بر روی ۱۳۹ گذار به دموکراسی از ۱۸۰۰ تا ۲۰۱۴ در کتاب «شوک به سیستم: کودتاها، رایگیریها، و جنگ در گذرگاه دموکراتیکشدن» (۲۰۲۱، نشر دانشگاه پرینستن)، چاپ کرده و به این رسیده است که از این میان ۱۶ گذار پس از شوک شکست در جنگ با قدرت یا قدرتهای بیرونی رخ داده است. نکته آنکه، شکست در جنگ، حتا اگر قدرت پیروز همهی کشور شکستخورده را تصرف نکند، روایش یا مشروعیت رژیم و پتانسیل سرکوب آن را درهم میشکند و فضایی برای کنشگران دموکراتیک پدید میآورد. بررسی ایشان همچنین نشان میدهد که ۹ گذار به دموکراسی پس از بیرونروی هژمونی قدرت بیرونی رخ داده است. نمونه های آشکار آن را میتوان در پایان کنترل شوروی بر اروپای خاوری در پایان دههی ۱۹۸۰ پیدا کرد.*
*پانوشت: شاید بتوان بازهی ۱۹۴۱ (۱۳۲۰ خورشیدی) تا ۱۹۵۳ (۱۳۳۲ خورشیدی) در ایران را نیز تااندازه ای در این رده گنجاند، در بخش بزرگی از این بازه دموکراسی نسبی در کشور برقرار است. این ایستار در پیِ بیرونروی کشورهای همپیمان غربی (پس از تصرف ایران در آگوست و سپتامبر ۱۹۴۱) و بویژه پس از بیرونروی ارتش شوروی پیش میآید. اینکه چنین ایستاری ادامه نمییابد، باز به بسنده نبودن رشد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه باز میگردد. - بنگرید به بخشهای ۷۰ تا ۷۸ از جستار #فرزانش_سیاسی.
@mithra_philosophy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
#سناریوهای_گذار (۳)
سناریوی آ: چیرگی بیگانه (سه)
مایکل میلر دستآورد پژوهشهایش را بر روی ۱۳۹ گذار به دموکراسی از ۱۸۰۰ تا ۲۰۱۴ در کتاب «شوک به سیستم: کودتاها، رایگیریها، و جنگ در گذرگاه دموکراتیکشدن» (۲۰۲۱، نشر دانشگاه پرینستن)، چاپ کرده و به این رسیده است که از این میان ۱۶ گذار پس از شوک شکست در جنگ با قدرت یا قدرتهای بیرونی رخ داده است. نکته آنکه، شکست در جنگ، حتا اگر قدرت پیروز همهی کشور شکستخورده را تصرف نکند، روایش یا مشروعیت رژیم و پتانسیل سرکوب آن را درهم میشکند و فضایی برای کنشگران دموکراتیک پدید میآورد. بررسی ایشان همچنین نشان میدهد که ۹ گذار به دموکراسی پس از بیرونروی هژمونی قدرت بیرونی رخ داده است. نمونه های آشکار آن را میتوان در پایان کنترل شوروی بر اروپای خاوری در پایان دههی ۱۹۸۰ پیدا کرد.*
*پانوشت: شاید بتوان بازهی ۱۹۴۱ (۱۳۲۰ خورشیدی) تا ۱۹۵۳ (۱۳۳۲ خورشیدی) در ایران را نیز تااندازه ای در این رده گنجاند، در بخش بزرگی از این بازه دموکراسی نسبی در کشور برقرار است. این ایستار در پیِ بیرونروی کشورهای همپیمان غربی (پس از تصرف ایران در آگوست و سپتامبر ۱۹۴۱) و بویژه پس از بیرونروی ارتش شوروی پیش میآید. اینکه چنین ایستاری ادامه نمییابد، باز به بسنده نبودن رشد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه باز میگردد. - بنگرید به بخشهای ۷۰ تا ۷۸ از جستار #فرزانش_سیاسی.
@mithra_philosophy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
#فرزانش_سیاسی (۷۹) #سناریوهای_گذار (۳) سناریوی آ: چیرگی بیگانه (سه) مایکل میلر دستآورد پژوهشهایش را بر روی ۱۳۹ گذار به دموکراسی از ۱۸۰۰ تا ۲۰۱۴ در کتاب «شوک به سیستم: کودتاها، رایگیریها، و جنگ در گذرگاه دموکراتیکشدن» (۲۰۲۱، نشر دانشگاه پرینستن)، چاپ…
#فرزانش_سیاسی (۷۹) (پیوست)
#سناریوهای_گذار (۳) (پیوست)
سناریوی آ: چیرگی بیگانه (چهار)
آن زمان که جنبش «زن زندگی آزادی» در ایران رفته رفته از اوج خود بیرون میآمد – به سبب سرکوب بیمانند و همراهی نکردن درخور دانشگاهیان (نه دانشجویان) و حقوقبگیران دولتی، وگرنه این جنبش پایانپذیر نیست - و چند ماهی مانده به تازش ۷ اکتبر حماس به اسراییل (با آن سخنان برانگیختار «شرطبندی روی اسب بازنده» که به باورم چرخشگاه کلیدی در سرنوشت ولایت و درکل خاورمیانه بشمار میآید)، دوستانی میگفتند اگر نخبگان دانشگاهی به جنبش بپیوندند و نیروی سرکوب نپیوندند، همچنان کاری پیش نمیرود. ما میگفتیم بررسیهای پژوهشگران از انقلابها و جنبشهای جهانی نشانمان داده است که با ریزش نخبگان، نیروی سرکوب نیز چیزی نمیگذرد که فرو میریزد، یعنی نخست باید نخبگان ریزش کنند، سپس نیروی سرکوب، لیک در این کشور نخبگان دانشگاهی (به جز اندکی)، از روی عافیتجویی، بهانهی وارون میآوردند که چون نیروی سرکوب ریزش نکرده است، ما نمیتوانیم به جنبش بپیوندیم.
باری، اکنون چه خوشمان بیاید چه نیاید (که من خودم همانا خوشم نمیآید ولی حس سرافکندگی هم ندارم، سرافکندگی و حقارت به گردن ولاییان است)، سناریوی نخست (چیرگی بیگانه) از سناریوهای گذار بیش از همیشه میرود که برآورده شود (و یک نگرانی پیشین خودم این بود که این سناریو با سناریوی دوم، کودتا، همراه شود، که آنوقت الیگارشهای سازگارشده با دگرگونیهای جهانی جای ولاییان را میگیرند، ولی این سناریو اکنون بگمانم کمرنگ شده است). پس، هماکنون، با آمدن ترامپیستها به صحنه، سناریوی چهارم (انقلاب یا دگرگونی از پایین) دیگر معنا ندارد، چون در پراتیک، چیرهشدگان بیرونی هستند که سیستم جایگزین را مینشانند نه مردم و نخبگان شایستهی ایران. با وجود این، چنانچه من و تو از این رخدادها جان بدر ببریم و همچنان هشیاریمان سرجایش باشد، سیستم جایگزین ممکن است ویژگیهای سکولار داشته باشد، و رفته رفته از رگههای دموکراتیک نسبی هم برخوردار شود، ولی تا رسیدن به سکولار دموکراسی راستین و پایدار، زمان فراوان و بلندمدتی در پیش داریم.
✍️ م. میکاییلیان - (۱۹ ژوئن ۲۰۲۵)
@mithra_philosophy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
#سناریوهای_گذار (۳) (پیوست)
سناریوی آ: چیرگی بیگانه (چهار)
آن زمان که جنبش «زن زندگی آزادی» در ایران رفته رفته از اوج خود بیرون میآمد – به سبب سرکوب بیمانند و همراهی نکردن درخور دانشگاهیان (نه دانشجویان) و حقوقبگیران دولتی، وگرنه این جنبش پایانپذیر نیست - و چند ماهی مانده به تازش ۷ اکتبر حماس به اسراییل (با آن سخنان برانگیختار «شرطبندی روی اسب بازنده» که به باورم چرخشگاه کلیدی در سرنوشت ولایت و درکل خاورمیانه بشمار میآید)، دوستانی میگفتند اگر نخبگان دانشگاهی به جنبش بپیوندند و نیروی سرکوب نپیوندند، همچنان کاری پیش نمیرود. ما میگفتیم بررسیهای پژوهشگران از انقلابها و جنبشهای جهانی نشانمان داده است که با ریزش نخبگان، نیروی سرکوب نیز چیزی نمیگذرد که فرو میریزد، یعنی نخست باید نخبگان ریزش کنند، سپس نیروی سرکوب، لیک در این کشور نخبگان دانشگاهی (به جز اندکی)، از روی عافیتجویی، بهانهی وارون میآوردند که چون نیروی سرکوب ریزش نکرده است، ما نمیتوانیم به جنبش بپیوندیم.
باری، اکنون چه خوشمان بیاید چه نیاید (که من خودم همانا خوشم نمیآید ولی حس سرافکندگی هم ندارم، سرافکندگی و حقارت به گردن ولاییان است)، سناریوی نخست (چیرگی بیگانه) از سناریوهای گذار بیش از همیشه میرود که برآورده شود (و یک نگرانی پیشین خودم این بود که این سناریو با سناریوی دوم، کودتا، همراه شود، که آنوقت الیگارشهای سازگارشده با دگرگونیهای جهانی جای ولاییان را میگیرند، ولی این سناریو اکنون بگمانم کمرنگ شده است). پس، هماکنون، با آمدن ترامپیستها به صحنه، سناریوی چهارم (انقلاب یا دگرگونی از پایین) دیگر معنا ندارد، چون در پراتیک، چیرهشدگان بیرونی هستند که سیستم جایگزین را مینشانند نه مردم و نخبگان شایستهی ایران. با وجود این، چنانچه من و تو از این رخدادها جان بدر ببریم و همچنان هشیاریمان سرجایش باشد، سیستم جایگزین ممکن است ویژگیهای سکولار داشته باشد، و رفته رفته از رگههای دموکراتیک نسبی هم برخوردار شود، ولی تا رسیدن به سکولار دموکراسی راستین و پایدار، زمان فراوان و بلندمدتی در پیش داریم.
✍️ م. میکاییلیان - (۱۹ ژوئن ۲۰۲۵)
@mithra_philosophy
https://www.tg-me.com/marzockacademy
Telegram
آکادمی فلسفه و هنر مارزوک
کانال فلسفه وهنر مارزوک