Telegram Web Link
Forwarded from سَماک: ادبیات کاربردی و خوش‌روانی (Farshīd Sādātsharīfī)
🔆سَماک با افتخار تقدیم می‌کنند:🔆
معنا و معما بر پردهٔ سینما؛ بررسی گزیده‌‌ای از آثار سینمایی از دیدگاه روان‌شناختی (ACT و RFT)*
✳️ مدرس: دکتر فرشید سادات‌شریفی (استاد ادبیات کاربردی در موسسهٔ علمی‌آموزشیِ سَماک و عضو ACBS)
❇️ شش نشست کارگاهی؛ سه‌شنبه شب‌ها: دو جلسه در هر یک از ماه‌های ژوئن؛ ژوئیه و اوت
(روزها با توافق شرکت‌کنندگان معین می‌شود)
⚜️ امکان شرکت آنلاین و آفلاین از تمام دنیا؛ با تخفیف‌های متنوع و امکان پرداخت منعطف!
📌 تماس از شما؛ هواداری از ما!
438.927.0036
[email protected]

———
*پی‌نوشت:
ACT: نگاه روانشناختی مرتبط بر پذیرش و پایبندی
RFT: تئوری چارچوبِ ارتباطی
———
سَماک، سلامِ ماست به ادبیات کاربردی
نامۀ شاپور بنیاد به منصور اوجی

مجلۀ عصر پنجشنبه
خرداد و تیر۱۳۸۴
ص۹


گزینش
مسعود هوشیار

۱۱اردیبهشت۱۴۰۴
بازنشر مطلبی دربارۀ رمان پیاده‌روی ته دنیا به مناسبت ترجمۀ این کتاب به زبان انگلیسی
👇👇
معرفی و نقد کتاب «پیاده‌روی ته دنیا»؛ نویسنده: «مهدی جعفری»

چاپ‌شده در صفحۀ فرهنگ و هنر روزنامۀ نیم‌نگاه(دوشنبه ۲۱تیر۱۳۹۵):
http://www.nimnegahshiraz.ir/fa/Main/Page/194/15/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1

«مهدی جعفری و شخصیت‌‌های دردمند»

رمان پیاده‌روی ته دنیا، روایت شخصیتی گوشه‌گیر به نام «سهراب زورقچی» است. این شخصیت سرخورده از زندگیِ جمعی، اکنون شب‌پای مجتمع آپارتمانی در شیراز است. راوی با زاویۀ دید اول‌شخص، درجای‌جای رمان اشاره دارد که من (سهراب) به‌علت بی‌پولی دانشگاه را نیمه‌کاره رها کرده‌ام. این تکرارِ چندین‌باره برای توجیه وضعیتی است که سهراب اکنون به آن دچار شده است. این شخصیت دردمند، همواره تجربۀ عشق ناکامش را با دختری به نام آذر به خواننده گوشزد می‌کند. ناکامی‌های سهراب بی‌پایان است و همۀ هفت فصل کتاب، به‌ شرح این وضعیت سهراب متمرکز است.
نکتۀ مهمی که در این رمان جلب توجه می‌کند، تلاش نویسنده برای تبیینِ دشواری‌های زندگی شخصیت اصلی رمان است. مهدی جعفری در خلق چنین فضاهایی بسیار زبردست است و پیش‌ازاین، در رمان «سوار بر اسب مرده»اش شخصیت‌های دردمند و تنها را می‌آفریند. تلاش نویسنده برای شرح دقیق رویدادهایی که برای سهراب اتفاق می‌افتد بسیار ستودنی است؛ اما همان نکته‌ای که در کتاب پیشینش پررنگ است، در این رمان تکرار می‌شود و آن، جابه‌جایی و اشتباه در پروراندن «درد» انسان‌ها به‌جای «رنج»شان است.
در تفاوت میان درد و رنج باید یادآور شوم که درد، بسیار جسمانی است و مربوط به اندام‌های فرد می‌شود؛ اما رنج، وابسته به دیدگاه و نگرش انسان به زندگی و درکل، به جهان است. انسان‌های دردمند، افرادی هستند که ازنظر وضعیت جسمانی درگیر بیماری و نقص عضو هستند یا خستگی و درد به‌وجودآمده از شغل سخت‌شان را تحمل می‌کنند؛ اما انسان رنجور حتما لازم نیست که با بیماری دست‌وپنجه نرم کند یا دارای نقص عضو باشد؛ بلکه هر انسانی در هر وضعیتی می‌تواند فردی رنجور باشد. چه‌بسیار انسان‌های سالمی که «مسئله» دارند و به‌همین‌دلیل رنجورند. به نظر نگارنده، شخصیت‌هایی که مهدی جعفری می‌آفریند با زندگی مسئله دارند و رنج‌های آن را برنمی‌تابند؛ اما خواننده این رنج‌ها را در ساختار روایت نمی‌بیند و بیشتر با چگونگی دشواری‌های معیشت و رفع نیازهایشان آشنا می‌شود. با این توضیح، توجه شما را به این قسمت از داستان جلب می‌کنم که سهرابِ بی‌جا‌ومکان، شب را در محوطۀ ترمینال می‌خوابد و نویسنده سختی‌های او را تصویر می‌کند: «چانه و پشتِ رانم می‌لرزید. از ظهرِ روز قبلش چیزی نخورده بودم. توی آن سه‌چهار روز، خوابم فقط چُرت‌های وسط روز بود که آفتاب قدری سرما را پس می‌زد و من توی یک سالنِ انتظار، گوشه‌ای، ساعتی می‌خوابیدم. آن‌شب درست‌وحسابی بریده بودم. سرما امانم را نمی‌داد. تا دمِ صبح راه رفتم. فکر می‌کردم شاید هم بمیرم. مثل یک سگ کوچه‌گرد، یا شاید مرده بودم. مگر می‌شد این‌همه سر من آمده باشد؟! دمِ صبح، سرما دیگر غلبه کرد. دویدم. همۀ توان باقی‌مانده را توی پاهایم جمع کردم و از ترمینال بیرون دویدم. خورشید انگار به‌زورِ التماس ذره‌ای گرمایش را می‌پاشید روی خیابان‌ها. بی‌رمق نشستم و تکیه دادم به درِ بستۀ مغازه‌ای» (جعفری، ۱۳۹۵: ۳۴). شرحِ این سختی‌ها و دردهای فیزیکی، پیوسته در همۀ روایت ادامه دارد و نویسنده به‌قدری در بیان این دشواری‌ها زیاده‌روی می‌کند که خواننده را در همان لایه‌های سرگرم‌کنندۀ داستان متوقف می‌کند. البته شاید به دو دلیل نویسنده این زیرکی را به‌کاربرده باشد تا شخصیتش را برای خواننده باورپذیر کند. دلیل نخست آنکه سهراب، تحصیلات دانشگاهی‌اش را ادامه نداده است و دلیل دیگر، زاویۀ دید رمان است. نویسنده با انتخاب زاویۀ دید اول‌شخص به‌خوبی نشان داده است که سهرابِ ترک تحصیل‌کرده (و کم‌سواد؟) دارای شخصیتی سطحی‌نگر است و جز دشواری‌های روزمره به نکتۀ دیگری توجه ندارد. او حتی در توصیف عشق خود به «آذر» چندان عمیق عمل نمی‌کند و به‌جز وجه تنانۀ عشق، به دیگر جنبه‌های آن بی‌توجه است. ازاین منظر است که توصیف درد شخصیت‌ها موجه می‌نماید.
باهم بخش دیگری از این رمان را می‌خوانیم: «همیشه شنبه‌ها و چهارشنبه‌ها حدود ساعت شش بعدازظهر از اتوبوس پیاده می‌شد و من از دور برق چشم میشی سیاهش را می‌دیدم و لب‌های گوشتیِ صورتی و صورت سبزه‌گندمی‌اش را. شب تا بازگشتن به خانه مدام آن راه‌رفتن توی کله‌ام بود. توی رختخواب دربین غلت‌ و واغلت‌زدن‌ها سعی کردم تمام طرح آن چهره را مجسم کنم؛ اما نمی‌شد. چیزی کم بود» (همان: ۵۹).

مسعود هوشیار
۲۰تیر۱۳۹۵


شناسۀ نظر و پیشنهاد 
@hooshiar6253
شبکۀ معرفی کتاب

https://www.tg-me.com/masoudhosh
پوشهٔ شنیداری همایش «هویت زبانی و ادبی ایرانیان»

مکان: شیراز، چهارراه ادبیات، دانشکدۀ ادبیات

۱۷اردیبهست۱۴۰۴
👇👇
Audio
سخنران‌ها به‌ترتیب:

دکترمهدی محمدی: استاد دانشکدۀ هنر شیراز

دکترسعید حسام‌پور: استاد دانشکدۀ ادبیات شیراز

دکترزینب صادقی سهل‌آباد: رئیس دانشکدۀ ادبیات دانشگاه الزهرا تهران



شبکهٔ متن‌پژوهی
https://www.tg-me.com/matnpazhohi

♦️نشانی اینستاگرام👇🏻

https://www.instagram.com/invites/contact/?i=8ark11eewyn4&utm_content=tdjq7w
جلسۀ نقد نخستین کتاب شعر امین فقیری پس از هشتاد سال.

امین فقیری در این جلسه گفت «نام کتاب را نخست «این خون من است» گذاشتم؛ ولی سیروس نوذری پیشنهاد داد «خون» را بکنم «جان».
این‌گونه شد که نام کتاب را گذاشتم این جان من است؛ چون سیروس نوذری به‌هرحال استاد من است.»

در ادامه‌ پوشۀ شنیداری نقد نخستین کتاب شعر امین فقیری را بشنوید👇👇👇
Audio
پوشۀ شنیداری جلسۀ رونمایی و واکاوی نخستین دفتر شعر امین فقیری با عنوان این جان من است در کتاب‌فروشی شیرازه.

واکاونده‌ها: سیروس نوذری و راد قنبری

۲۴اردیبهشت۱۴۰۴


شبکهٔ متن‌پژوهی
https://www.tg-me.com/matnpazhohi

♦️نشانی اینستاگرام👇🏻

https://www.instagram.com/invites/contact/?i=8ark11eewyn4&utm_content=tdjq7w
2025/06/28 10:23:54
Back to Top
HTML Embed Code: