Telegram Web Link
هیچ بحرانی فقط اقتصادی نیست!

بارها در میزگردها یا گفت‌وگوهای انتخاباتی تلویزیونی صحبت از تورم، کاهش تولید، رکود، بیکاری، و دیگر مشکلات «اقتصادی» شده است و هرگز از سوی سیاست‌گذاران و عوامل صداوسیما، به‌مثابهٔ دستگاه ایدئولوژیک حکومت، شاهد دخالت مجری و تذکری نبوده‌ایم. اما در یکی از این میزگردها وقتی کارشناس برنامه، نظرِ یکی از نامزدهای انتخاباتی را در مورد مواجهه‌اش با گرایش‌های افراطی «قومیت‌»ها پرسید و او پاسخ داد که این گرایش‌ها محصولِ راه‌ندادنِ این «قومیت»ها به صحنه و عرصهٔ سیاسی‌ست، مجری مداخله کرد و تذکر داد که «این نظر شخص شماست وگرنه برخی بر این باورند که اقلیت‌های قومی تصدی‌های مختلفی داشته‌اند و خواهند داشت.» چرا در زمینهٔ مسائل اقتصادی با تندترین اظهارنظرها مدارا شده اما ارجاع به این موضوع به‌شدت سرکوب می‌شود؟

به‌نظر می‌رسد اقتصادی‌کردن مسئله خودْ یک استراتژی برای جلوگیری از فلسفی‌کردن مسئله (philosophizing the problem) است. فقر و مشکلات اقتصادی در این نگاه، طبیعی انگاشته می‌شود به این معنا که یکی از ده‌ها مسئله‌ای‌ست که هر حکومتی با آن سروکار دارد. حال‌آنکه اگر از منظری فلسفی و نه اقتصادی، به مسئله نگاه کنیم، فقر و وضعیت اقتصادی محصول روابط مرکز-پیرامون است. برجسته‌کردن فقر یا مسائل اقتصادی اتفاقاً اینجا یک استراتژی‌ست؛ تو گویی فقر محصول یک‌سری تصمیم‌های مدیریتی در سطح دولت است که با «تدبیر» و «امید» یا با «عمق استراتژیک» می‌توان آن‌ها را حل کرد. چنین منظری تولید «امید» می‌کند؛ امیدی که به تداوم وضعیت سیاسی خدمت می‌رساند. حال‌آنکه فقر اتفاقاً محصول همان روابط فقرسازی‌ست که ریشه در مناسبات مرکز-پیرامون دارد؛ مناسباتی که باید با اقتصادی‌کردنِ مسئله یا فروکاست مسئله به امر اقتصادی، پنهان بمانند تا مناسبات در سطح کلان تداوم پیدا کند. مراد از منظر فلسفی، نگاهی ریشه‌ای‌تر به مسئله است؛ نگاه عمیق‌تری که مناسبات زیرین و ساختاری را مدنظر قرار می‌دهد نه صرفاً تجلیات ساختار را که خود را در قالب فقر ظاهر می‌کند. این لحظهٔ فلسفی هرآنچه را جز «تعین اقتصادی» در بر می‌گیرد. درست است فروکاست همه‌چیز به اقتصاد وسوسه‌برانگیز است، شاید چون امر فروکاستنی اساساً ماهیتی ساده‌انگارانه دارد و از پیچیدگی تحلیل به‌دور است. اما به‌قول استوارت هال، هر تحلیل جدی باید دیگر «شرایط وجودی» را نیز مدنظر داشته باشد؛ امر ایدئولوژیک، امر سیاسی، و امر اجتماعی. درنهایت، به‌قول گرامشی، هیچ بحرانی فقط اقتصادی نیست!

۳۱ خرداد ۱۴۰۳
—————
@mavaajid
جنبش سیاه یا به‌گفته‌ی کتاب حاضر مقاومت سیاه، تنها جنبش بیداری سیاهان آمریکا و اروپا نیست؛ بلکه بیداری جامعه‌ی سفیدپوستان و همه‌ی نسل‌های انسانی‌ست در صحنه‌ی جغرافیایی سیاسی جهان. جنبش و مقاومت سیاهْ سفید را نیز به «وضعیت» تاریخی و انسانی خودش آگاه‌تر کرده است. مسئله‌ی سیاه، مسئله‌ای نیست که به‌گفته‌ی داگلاس موری، صرفاً به تاریک‌ترین دوران تاریخ غرب متعلق باشد، بلکه در همه‌ی جوامع انسانی، در مرکز و پیرامون جهان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، میراث برده‌داری هنوز با ماست. چنان‌که کاترین هال توضیح داده است، راه بیدارگری و شوریدن علیه بنیادهای نژادپرستی و فاشیسم، این هولناک‌ترین دستاورد انسان مدرن، ادامه خواهد داشت. انسان‌گرایی و معرفت انسانی، چنان‌که ادوارد سعید گفته است، آخرین راه مقاومت ماست دربرابر تحریف تاریخ و وضع غیرانسانی و ناعادلانه‌ی جامعه‌ی انسانی...

مقاومت سیاه | مهدی نوریان | چاپ اول ۱۴۰۲، شمیز، رقعی، ۱۳۶ صفحه، ۱۹۰۰۰۰ تومان.
—————
@mavaajid
تُهامی یک مردِ کاشی‌کارِ بی‌سواد مراکشی‌ست که باور دارد با جِنّی پاشُتری ازدواج کرده است. او که جادوگری زبردست و قصه‌گویی معرکه است، در کلبه‌ای نمناک و بدون پنجره زندگی می‌کند؛ کلبه‌ای که نزدیک کورهٔ کاشی‌کاری‌اش واقع شده است. او هرشب از دیدنِ جن‌هایی که مدام به زندگی‌اش سرک می‌کشند رنج می‌کشد. او در صدد است تا از شرّ عایشه قندیشه، همان جنّی که با او ازدواج کرده، خلاص شود.

کتاب تُهامی: تصویر یک مراکشی، اثر وینسنت کراپانزانو، تجربه‌ای پرظرافت و البته جسورانه است از جنس مردم‌نگاری تفسیری. کراپانزانو در این اثر، زندگی و دنیای عجیب تهامی را روایت می‌کند. دراین‌راه، او بر پدیدارشناسی، روان‌کاوی، و نشانه‌شناسی بهره می‌برد.
—————
@mavaajid
Forwarded from آكادمى شمسه
🔷دوره جامع مفاهیم بنیادین جامعه شناسی
♦️زیر نظر دکتر آرش حیدری

استادان ترم دوم
▪️استاد حسین کمالوند
▪️دکتر آرمان ذاکری
▪️دکتر شیوا علینقیان
▪️دکتر نوید نادری
▪️استاد مهدی نوریان

🔸طول دوره دو ماه و همراه با گواهی پایان دوره می باشد.

‼️افرادی که در هر دو ترم باقی مانده شرکت نمایند پس از اتمام دوره‌ها، در کارگروه مطالعاتی جامعه شناسی موسسه عضو خواهند شد و پژوهش‌ها و تحقیقات و مقالات خود را به صورت رایگان و با بورس آکادمی شمسه تحت نظارت استادان مدرسه جامعه شناسی انجام خواهند داد.‼️

🔶 کلاس های مدرسه جامعه شناسی در روزهای شنبه و یکشنبه برگزار میگردد.

🔷به افرادی که در کلیه کلاس های ترم دوم و سوم شرکت نمایند، پس از اتمام دوره ها، گواهی دو زبانه (انگلیسی)پایان دوره اعطاء میگردد.

📌جهت کسب اطلاعات تکمیلی از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://academyshamseh.com/product/mafahim-jameshenasi/

📌با ارسال پیام به تلگرام و یا واتس اپ مؤسسه برنامه در اختیار شما قرار خواهد گرفت
09044130243

@academyshamseh
معرفی کتاب مقاومت سیاه در بخش تازه‌های کتاب فصلنامهٔ فرهنگی و هنری فردان
—————
@mavaajid
Forwarded from آكادمى شمسه
🔶دوره جامع مفاهیم بنیادین جامعه شناسی

🔸فرهنگ

🔷مدرس:مهدی نوریان

♦️دوستان و همراهان گرامی و فرهیخته؛
لطفاً جهت کسب اطلاعات تکمیلی و ثبت نام به سایت آکادمی شمسه مراجعه و یا با مؤسسه تماس حاصل فرمایید

☎️ 021- 66489221
☎️ 021- 66489223

🌐 www.academyshamseh.com

و یا می توانید به شماره های تلگرام و واتساپ مؤسسه پیام دهید تا برنامه برای شما ارسال گردد.

📞 +98 904 413 0243

📌لینک مستقیم برنامه و ثبت نام

https://academyshamseh.com/product/culture/

#آکادمی_شمسه
#مؤسسه_پژوهشی_آموزشی_مطالعاتی_آکادمی_شمسه
#جامعه_شناسی
#دوره_جامع_مفاهیم_بنیادین_جامعه_شناسی
#فرهنگ
#مهدی_نوریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای کاش آدمی، وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها می‌شد با خود ببرد هرکجا که خواست...

تصویر: رقابت کیمیا علیزاده و ناهید کیانی در رقابت‌های تکواندوی بازی‌های المپیک ۲۰۲۴ پاریس. علیزاده تا سال ۲۰۱۸ برای ایران به رقابت می‌رفت ولی پس از ترک ایران از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۳ در قالب تیم پناهندگان و از سال ۲۰۲۴ بدین‌سو برای بلغارستان به رقابت می‌پردازد!

🎵 کوچ بنفشه‌ها از فرهاد
—————
@mavaajid
سخنی با مدعیان بی‌دینی

«من بی‌دینم»! این ادعایی‌ست که این‌روزها زیاد می‌شنوم. در اکثر موارد هم فردِ مدعیِ بی‌دینی این گزاره را نه از نقطه‌نظری فلسفی یا الهیاتی بلکه از منظری سیاسی مطرح می‌کند؛ به‌این‌معنا که ادیان ریشهٔ اختلاف‌اند و جنگ و بدبختی و غیره. قصد این نوشته نه دفاع از دین و دین‌داری‌ست و نه رد آن! بلکه این نوشته سخنی‌ست با آن‌دسته از مدعیان بی‌دینی که بی‌آنکه خود خبر داشته باشند، دین‌دارانی معتقد و باورمندند و صرفاً‌ توهم بی‌دینی دارند؛ یعنی فکر می‌کنند بی‌دین‌اند درصورتی‌که اتفاقاً خیلی هم دین‌دارند! پس اولاً خلاصی از دین‌داری صرفاً با ادعای بی‌دینی ممکن نمی‌شود، بلکه فرم دین که از باور/ایمان/اعتقاد، اخلاق، و احکام/مناسک ساخته شده است می‌تواند در هر دوره‌ای به‌شکلی ظاهر شود، و ثانیاً همان آفاتی را که این مدعیان به ادیان متعارف نسبت می‌دهند، می‌تواند این نوع نوپدید از دین بدان مبتلا شود؛ مدعیان این دین می‌توانند ذیل دوگانه‌های نوپدید لاهوتی/ناسوتی یا مقدس/نامقدس دست به دیگری‌سازی و طرد افراد بزنند و ای بسا به ایشان آسیب برسانند (اشکال دیگری از این آفات را نیز می‌توان تصور کرد و ذیل تعصب و دگماتیسم و غیره طبقه‌بندی‌شان کرد). حالا سخنی‌چند با مدعیان بی‌دینی:

در ابتدا می‌خواهم به شما بگویم که اکثر قریب‌به‌اتفاق شما نه‌تنها دین‌دارید بلکه دین‌داری متعصب و به‌شدت دگم‌‌اندیشید، باورمندانی به‌شدت معتقد که تک‌تک مناسک را باهمهٔ وجود انجام می‌دهید و کوچکترین فرصتی را برای عبادت از دست نمی‌دهید؛ مؤمنانی که در عبادت‌های خویش شب‌زنده‌داری می‌کنید و تا پاسی از شب نیز به عبادت و تهجد مشغولید؛ هرروز چندین‌وچند بار در محضر خدای خود حاضر می‌شوید و حضور خود را اعلام می‌کنید. یک‌روز که سهل است، چندساعت اگر در محضر او نباشید مضطرب می‌شوید و مغشوش، و نگرانی و حالاتی عصبی به‌سراغ‌تان می‌آید که چرا ترکِ واجب کردم و چرا در محضر حضرت حق حاضر نشدم یا دیر کردم و عملی از من فوت شد؟! شما مؤمن‌ترین افرادی هستید که به عمرم دیده‌ام. مسلمانانی باورمند و معتقد دوروبرم زندگی می‌کنند که بارها پیش آمده عملی خلاف باورشان از آن‌ها سر زده باشد یا واجبی از آن‌ها فوت شده باشد یا تأخیری در انجام عملی داشته باشند یا حرامی مرتکب شده باشند و مکروهی از دست‌شان در رفته و انجامش داده باشند یا مستحبی را فراموش کرده باشند و الخ. اما شما هرروز و هرلحظه درحال ذکرید؛ در محیط کار، به‌هنگام گفت‌وگو با یک دوست، در وسط میهمانی، به‌هنگام رانندگی، و حتی پیش از خواب و بلافاصله پس از بیداری! «دست مریزاد!» کتاب دعای‌تان را مدام در دست دارید، بعضاً حتی به‌هنگام تخلّی! عجب ایمان راسخی! کجا یافت می‌شود این نوع ایمان؟! اتصال شما با مبدأ اگر یک روز قطع شود، تو گویی مرگ بر شما مستولی شده است.

[ادامه در پیام بعدی]
—————
@mavaajid
[ادامه از پیام قبلی]

دیگریِ بزرگی که هرروز و هرشب حضور خویش را به او نشان می‌دهید و در محضر او حضور می‌یابید، خدای شماست؛ خدایی ساختهٔ دست بشر که محصول درهم‌تنیدگی شبکهٔ گسترده و پیچیده‌ای از اطلاعات است، اما امروز ماهیتی الوهی پیدا کرده است؛ بشر او را ساخته، اما امروز او بر بشر مستولی شده و واجد جایگاهی‌ست پرستیدنی؛ جایگاهی دست‌نایافتنی و لاهوتی (دقیقاً همان‌ استدلالی که دربارهٔ دینِ متعارف از جانب کسی چون فوئرباخ خوانده‌ایم؛ اینکه خدا محصول فرافکنی ایده‌آل‌های انسانی‌ست). سعی این دین‌دارانْ هرروز و هرشب اثبات خود به اوست؛ این یعنی اخلاص؛ مؤمنان اعمال خود را برای پروردگار خویش خالص می‌کنند و با بهترین نیت‌ها آن‌ها را انجام می‌دهند. این مؤمنان که روزگاری بهترین ایده‌آل‌های انسانی خویش را به این دیگریِ بزرگ فرافکن کرده بودند، حالا باید در محضرش زانو بزنند و او را ستایش کنند. این «مریدان راستین» واقعیت‌های زندگی انسانی خویش را از دریچهٔ ایماژها و نمادهایی رصد می‌کنند که در این شبکهٔ گسترده بازنمایی می‌شود. ایشان به مناسک و آیین‌های این دین به‌شدت معتقدند و مدام آن‌ها را انجام می‌دهند؛ مناسکی که فردی یا جمعی انجام شده و هویت‌های جمعی دینی را میان آن‌ها ایجاد می‌کند. این مؤمنان یکدیگر را پیدا می‌کنند تا در مناسک جمعی شرکت کنند. آن‌ها همه‌باهم دست به دعا می‌گشایند و آمین می‌گویند. صفحه‌های گوشی‌های هوشمند نقش کتاب‌های ادعیهٔ این دین را بازی می‌کنند. همه مشغول ذکرگفتن‌اند و حضور در محضر حضرت حق! قطعی برق، اینترنت، یا وی‌پی‌ان، می‌تواند چنان اضطراب و تشویشی بر جان این مؤمنان بیندازد که قضاشدن نماز واجب بر جان یک مسلمان معتقد. نداشتن چیزی برای عرضه درقالب استوری می‌تواند چنان این مؤمنان را دگرگون و مشوش کند که ازدست‌دادن فرصت زیارت امام معصوم برای یک شیعهٔ باورمند. اگر در حین عبادت، کسی مزاحمتی برای ایشان ایجاد کند، پس از چندبار بی‌توجهی و بی‌محلی به آنان جسارت‌شان را با پرخاش پاسخ خواهند داد؛ بالاخره مزاحمت در حین انجام مناسک و آیین‌های عبادی در هر دینی مجازات دارد! گوشی‌های هوشمند حکم کتاب‌های دعا را دارند و حرکت دست روی آن‌ها را می‌توان شکلی از «مسح» یا «لمس» دانست؛ مسح یا لمسی که به‌کمک آن اتصال این مؤمنان همواره با خداوندگارشان برقرار می‌شود و از این بابت خیال‌شان راحت است که در محضر او قرار دارند. ازاین‌رو به این کتاب‌های ادعیه، گوشی‌های لمسی می‌گویند، چون با لمس است که ارتباط همواره برقرار می‌شود؛ لمس مقدس...

این نوشته می‌تواند خیلی طولانی‌تر از این شود و مصادیق زیادی را می‌توان برای استدلال مرکزی آن برشمرد؛ انواع مناسک این دین را می‌توان شرح داد، دربارهٔ پیامبرانش می‌توان سخن گفت، از اخلاقیات و ارزش‌های این دین می‌توان حرف زد، و الخ. غرض اما سخنی کوتاه با مدعیان بی‌دینی بود که تصورشان از دین فقط ادیان متعارفی‌ست که امروزه می‌شناسیم و ذیل گفته‌های ضددین پرارجاعی که این‌روزها، به‌لطف همه‌گیرشدن ابزارهای همین دینی که حرفش را زدم، تصور می‌کنند که صرفاً با ادعای بی‌دینی، بی‌دین می‌شوند و از آفاتی که مدعی‌اند ادیان متعارف بدان مبتلا شده‌اند، خلاصی می‌یابند، غافل‌ از اینکه، دین می‌تواند به صورت‌های نوپدیدی در دنیای امروز ظاهر شود و همان مکانیسم‌ها و کارکردها را نیز داشته باشد و به همان آفاتی مبتلا شده و به همان دامگه‌ها فروغلتد!

پی‌نوشت. استفاده از لفظ ایمان در این نوشته صرفاً ناظر به معنای تحت‌اللفظی آن یعنی باور است و نباید آن را با معنای عرفانی‌اش که در برابر زهد قرار می‌گیرد اشتباه گرفت که اگر این‌طور باشد، کسانی که ذکرشان رفت را نمی‌توان مؤمن خواند و اتفاقاً شایسته‌ است که اینان را زاهد بخوانیم و این نوع دین‌داری را دین‌داری زاهدانه نه مؤمنانه که هر دینی می‌تواند به آفت زهد گرفتار آید!

تهران، ۲۹ مرداد ۱۴۰۳
—————
@mavaajid
وِروِره‌جادو

وروره از واژهٔ ورور اخذ شده است که در لغت‌نامهٔ دهخدا به زمزمه‌ای اطلاق می‌شود که جنبه‌ای افسونگر داشته و به‌وقتِ افسون و جادو از آن استفاده می‌شود. جادو نیز به عمل، نوشتار، لفظ، یا اندیشه‌ای گفته می‌شود که قرار است وضع معمول را برهم زند یا جلوی رخداد چیزی را بگیرد. «وروره‌جادو» عروسکی‌ست که در نمایش عروسکی دستی ایرانی یا روزبازی (در برابر شب‌بازی) از آن استفاده می‌شود.

وروره‌‌جادو اغلب پیرزنی‌ست که با خواندن اوراد و انجام کارهایی این توانایی را می‌یابد تا به اهداف شوم خویش جامهٔ عمل بپوشاند، هرچند گاهی‌اوقات از رسیدن به هدف خویش باز می‌مانَد. او دارای قوزی در پشت، دماغی بزرگ، و موهایی ژولیده است و معمولاً روسریِ کثیفی به‌سر دارد و پیراهن پُرچین و گُل‌داری به‌تن. او شخصیتی‌ست بسیار حسود و موذی که توانایی این را دارد که قهرمان نمایش را که معمولاً پهلوان کچل یا مبارک است به بند بکشد. جالب آنجاست که گاهی نیز به‌طمعِ دریافت کیسه‌ای زر، طلسم‌ها و اوراد خویش را به‌کار می‌گیرد تا به شخصیت قهرمان نمایش کمک کند بر شخصیت نابه‌کارِ نمایش پیروز شود. (منبع)

—————
@mavaajid
کین‌توزی و دو گفتار عمدهٔ تشیع در ایران

دو گفتار (discourse) عمدهٔ شیعی در ایران یکی گفتار تشیع سیاسی‌ست و دیگری تشیع برائتی یا هویت‌گرا؛ هویت‌گرا را ملهم از جنبش اروپایی identitarian استفاده می‌کنم که یک ایدئولوژی سیاسی پان-اروپاییِ ملی‌گرا، دست‌راستی، نژادپرست و بیگانه‌هراس (xenophobic) است که بر حق انحصاری گروه‌های قومی اروپایی و افراد سفیدپوست به فرهنگ و سرزمین‌های غربی تأکید می‌‌کند. شاید ظاهراً ربطی بین تشیع موردنظر و این جنبش وجود نداشته باشد، اما به‌نظر می‌رسد که به‌لحاظ صوری این‌دو جریان یک کارکرد دارند. دیسکورس تشیع سیاسی اما به‌جهت گره‌خوردن با یک دولت-ملت مدرن، درعمل نمی‌تواند این کارکرد را داشته باشد، هرچند از ساخت هویت سیاسی موردنظر خود غافل نیست. گفتار تشیع سیاسی را البته باید انشعابی مدرن از گفتار تشیع هویت‌گرا، برائتی، یا سنتی در نظر گرفت که بر اساس خوانش خاص آیت‌الله خمینی از ولایت فقیه ممکن شد و در تشکیل یک حکومت مدرن بر اساس این نظریه توفیق یافت. دولت مدرن علناً بر اساس قواعد حکمرانی و توجه به امنیت، قلمرو، و جمعیت، نمی‌تواند کردارهای دیگری‌ستیزانه‌ای را رقم بزند که از سوژه‌های شیعیان برائتی سر می‌زند. اما ازآنجایی‌که این دیگری‌ستیزی درون‌ماندگار فرم موجود تشیع است، نوعی جابه‌جایی (displacement) رخ داده، و به‌جایی بیرون از مرزها فرافکن می‌شود (هرچند جریان‌هایی درون همین گفتار تشیع سیاسی وجود داشته‌اند که دیگری‌ستیزی را متوجه درون دانسته‌اند که باز هم هستهٔ سخت نظام برای بقای خودش هم که شده سعی در تضعیف آن‌ها کرده است؛ برای نمونه جریان پایداری!)

به‌نظر می‌رسد وجه شباهتی که میان این دو گفتار (گفتار تشیع سیاسی و گفتار تشیع هویت‌گرا) وجود دارد، کین‌توزی، مقصرتراشی، یا رُسانتیمان (ressentiment) است. کین‌توزیِ گفتار اولی مبتنی‌ست بر عناصر سیاسی و تلاش می‌کند به هژمونی سیاسی برسد، اما گفتار دومی بر عناصر هویتی، آن‌هم هویت دینی، تکیه داشته و تلاش می‌کند شکلی از هژمونی فرهنگی را رقم بزند. اینکه این کین‌توزی چطور در این دو گفتار شیعی امروز جا خشک ‌کرده و بر چه شکلی از اخلاقیات بنا شده است، بحث مفصلی تاریخی، آن‌هم از نوع تبارشناسانه، می‌طلبد.

جالب اینجاست که با همین مطالعهٔ تبارشناسانهٔ تاریخی می‌توان به دیگر صورت‌بندی‌های تشیع که خالی از عناصر کین‌توزانه‌اند نیز نظری افکند و ملاحظه نمود که چطور و طی چه فرایندی چنین امری پدیدار شده است. برای نمونه می‌توان به شیعیان اسماعیلی نزاری منطقهٔ آسیای مرکزی نگریست؛ اینکه چطور این جماعت که در مناطق مرزی چهار کشور تاجیکستان، افغانستان، پاکستان، و چین ساکن‌اند توانسته‌اند در طول تاریخ حیات منزوی و گوشه‌گیرانهٔ خویش را در معبرهای تنگ و باریک و عمیق رشته‌کوه‌های پامیر و هندوکش به‌مدت قرن‌ها تداوم بخشند. نقش نحوهٔ مواجهه‌ای که این جماعت در قرون ۱۹ با ابرقدرت‌هایی چون بریتانیا و روسیه داشتند و سپس برخورد اسماعیلیان مناطق آسیای مرکزی به‌ویژه اسماعیلیانی که در تاجیکستان زندگی می‌کردند پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در شکل‌گیری این صورت‌بندی خاص از تشیع بسیار مهم است، چراکه آزادی‌ بیان مذهبی، جهانی‌شدن، مدرن‌شدن، و نوسازی جامعهٔ محلی این شیعیان از همین طریق ممکن شد.

به دو گفتار عمدهٔ تشیع در منطقهٔ خاورمیانه، به‌ویژه ایران، که بازگردیم، نمود کردارهای کین‌توزانهٔ سوژه‌های این دو گفتار را این‌روزها می‌توانیم در جریان انجام مراسم اربعین در حرم حسین بن علی در کربلا ببینیم. در مورد اول ایجاد مزاحمت توسط سوژه‌های گفتار تشیع هویت‌گرا و برائتی برای شیعیان بُهره‌ای اسماعیلی با سردادن شعار «یا باب‌الحوائج یا موسی بن جعفر» و «بر منکرین موسی بن جعفر لعنت» (کلیپ اول)، و دومی ایجاد مزاحمت توسط سوژه‌های گفتار تشیع سیاسی در مقابل دفتر آیت‌الله سیدصادق شیرازی با سردادن شعار «مرگ بر ضدولایت‌فقیه» (کلیپ دوم). نکتهٔ جالب‌توجه در مورد اول این است که در مراسم اربعین، مسیحیان عراقی نیز بعضاً شرکت می‌کنند و با وجود اینکه حتی مسلمان هم نیستند چه برسد به شیعه، هرگز هدف این‌دست مزاحمت‌ها و اذیت‌ها نمی‌شوند!
—————
@mavaajid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایجاد مزاحمت توسط سوژه‌های گفتار تشیع هویت‌گرا و برائتی برای شیعیان بُهره‌ای اسماعیلی با سردادن شعار «یا باب‌الحوائج یا موسی بن جعفر» و «بر منکرین موسی بن جعفر لعنت»
—————
@mavaajid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایجاد مزاحمت توسط سوژه‌های گفتار تشیع سیاسی در مقابل دفتر آیت‌الله سیدصادق شیرازی با سردادن شعار «مرگ بر ضدولایت‌فقیه»
—————
@mavaajid
«وای اگر هرگز به این دنیا نیامده بودید»

یکی از مریدان «حضرت استاد مرتضی مردیها» از اساتید بازنشستهٔ دانشگاه علامه طباطبایی نوشته‌ای را سراسر تملق و مداهنه در وصف ایشان نگاشته‌اند و ایشان نیز آن را تمام‌وکمال و بی‌هیچ کم‌وکاستی یا نقدونظری بر آن، در کمال «تواضع» و «فروتنی» تحت‌عنوان «تقدیمیهٔ یک دوست» در کانال تلگرامی‌شان منتشر کرده‌اند. درون‌مایهٔ اصلی این نوشته این است که «اگر به این دنیا نیامده بودید» چقدر بد می‌شد؛ مثلاً «کتاب‌هایتان را نمی‌خواندم و با خودم نمی‌گفتم واو، چه حرف‌های درستی! چه عقلانیتی! چه دقتی! چه نبوغی! چه اخلاقیاتی! ...». این «اگر به این دنیا نیامده بودید»ها همین‌طور تا پایان این نامه ادامه پیدا می‌کند و به این جملهٔ سراسر حسرت، ختم می‌شود که «وای اگر هرگز به این دنیا نیامده بودید!» مرید «حضرت استاد» در پایان نیز تکمله‌ای می‌آورد که به‌قول دوستی یادآور شعارِ «از عمر من بکاه و بر عمر رهبر افزا»ست: «امروز روز شماست و باید که از من کم کرد و بر شما افزود ...».

ازآنجایی‌که از یک‌سو، «حضرت استاد» خود را در جرگهٔ فلاسفهٔ تحلیلی می‌پندارد و با ایشان همذات‌پنداری می‌کند و علاقمند لیبرالیسم است و عمر دانشگاهی خویش را به مقابله با فلسفهٔ اصطلاحاً قاره‌ای پرداخته است و از این فلسفه باعنوان فلسفه‌های روانگردان یاد می‌کند، و از سوی دیگر، ازآنجایی‌که یکی از فلاسفهٔ مورد علاقهٔ ایشان ولتر فرانسوی‌ست، اجازه دهید ببینیم برخورد ولترِ آزادی‌خواه با این‌دست ستایش‌های از جنسِ تملق چه بوده است.

متن زیر که می‌توان آن را در مجموعه‌نامه‌های ولتر یافت، بریده‌ای‌ست از پاسخ ولتر به نامه‌ای تملق‌آمیز از سوی یکی از نویسندگان و متفکران هم‌‌عصرش با نام ابه دو سن-پیر:

شما دل‌پذیرترین عناوین را نثار من کرده‌اید، و مرا میان خدایان جای داده‌اید؛ به خود جرئت نمی‌دهم تااین‌حد خودخواه باشم که این عناوین را بپذیرم. به‌جای‌ اینکه با این تملق سخاوتمندانهٔ شما، نام‌ام آنقدر بالا رود که در میان ابرها آوازه‌ام بپیچد، ترجیح می‌دهم فردی بسیار معمولی باشم.


به‌جاآوردنِ مناسکِ روشنفکری، روشنفکری نیست! البته لازم به ذکر است که نقد من در این نوشته متوجه یک فرد نیست بلکه متوجهِ مناسباتی‌ست که موجب می‌شوند چنین سوژه‌هایی سر برآورند و در جایگاه استاد بنشینند.
—————
@mavaajid
2025/10/21 12:44:06
Back to Top
HTML Embed Code: