هیچ دروغ بیضرری وجود ندارد
بهرحال اگر به دلایل درستی نمیخواهید حقیقت را بگویید ، دستکم دروغ نگویید! فرض کنیم در گوشهای که فکر میکنید از انظار در امان هستید به مراقبه بنشینید و دوست ندارید کسی بداند چه میکنید ، اما یک نفر بوجود شما در آن گوشه پی ببرد و صدا کند : « روز بهخیر ، چه میکنی ؟ » و شما برای اینکه پنهان کنید در حال مراقبه هستید پاسخ میدهید : « موز میخورم » گفتن چنین دروغی چه ضرورتی دارد. میتوانستید بهجای آن بگویید : « در حال حاضر گرفتارم و نمیخواهم ذهنم آشفته شود. » این پاسخ صادقانه به مراتب بهتر از گفتن یک دروغ کوچک به عنوان سپری در برابر کنجکاوی دیگران از کاری است که در حال انجام آن هستید. این چنین دروغهایی است که اکثر مردم گرفتار آنند. از گفتن دروغ پرهیز کنید ، زیرا دروغ الگوی عادت صادق نبودن را حتی زمانی که نیازی به طفره رفتن از حقیقت ندارید ، در شما تثبیت میکند.
گفتن حقیقت نیز زمانی که با این کار انسان شخص دیگری را لو میدهد و ضرورتی هم برای این کار وجود ندارد و هدف درستی هم در پشت آن نیست ، کار غلطی است. فرض کنیم مردی مشروب میخورد ، اما میکوشد این کار خود را از همهکس پنهان بدارد. شما به ضعف او آگاهید و بهنام حقیقت به دوستانتان میگویید : « میدانید فلانی مشروب میخورد ؟ » دادن چنین خبری ضرورت ندارد و انسان نباید خود را درگیر امور شخصی دیگران کند. در مورد خطاهای شخصی دیگران تا زمانی که به سایرین صدمه نمیزند ، حالت سپرگونه به خود بگیرید. اگر فرصت دارید ، یا مسئولیتی احساس میکنید که به فرد مقصر کمک کنید ، در مورد عیوبش با او خصوصی صحبت کنید ، اما هرگز به بهانهی کمک به کسی ، عمداً برای آزردن او حرف نزنید ، چه در این صورت فقط او را در موضع دشمن قرار دادهاید. همچنین ممکن است با این کار آرزوی او را برای بهتر شدن خنثی کنید.
حقیقت همیشه سودمند است ، اما واقعیت میتواند گاهی مضر باشد. یک واقعیت هرقدر که حقیقت داشته باشد ، وقتی برضد خوبی باشد فقط یک واقعیت است نه یک حقیقت . هرگز واقعیتهای ناخوشایندی را که موجب رنجش بیمعنای کسی میشود ، مانند حرف زدن غیرضروری در مورد شخصیت فردی فاش نکنید. غالباً مجلات یا روزنامههایی که جنجال آفرینند در مورد افراد سرشناس جامعه چنین میکنند. انگیزهی این کار خدشهدار کردن شهرت فرد یا بهرهبرداری شخصی از ابن طریق است. با افشا کردن حقایق آسیبرساننده علیه دیگران که هیچ هدف شرافتمندانه یا حقیقتی عایدتان نمیکند ، برای خودتان کارما فراهم نکنید. وقتی باید از افشاگری واقعیت ناخوشایند طفره بروید ، مطمئن باشید که از ضمنی فهماندن آنچه که میکوشید پنهان بدارید نیز اجتناب خواهید ورزید. از همهی اینها گذشته خداوند بخشاینده است و ما که فرزندان او هستیم نیز باید ببخشیم. انسان چرا باید وسیلهی آسیب رساندن به کسی باشد ؟ عمل آزاردهندهی شما به خودتان بازگشته و شما را آزار خواهد داد. به عبارت دیگر زندگی ما حاصل عملکرد ما در مورد تجربههای ما با دیگران است. کسانی هستند که در آرامش زندگی میکنند و کسانی هم هستند که در اضطراب و نگرانی بهسر میبرند. گروه دوم آنقدر عاقل نبودهاند که دست به آزمایش بزنند و ببینند چگونه امکان دارد در آرامش زندگی کنند ، وگرنه میآموختند که دروغ نگویند و علیه دیگران به فرومایگی سخن نرانند.
پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب شور عشق الهی
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
بهرحال اگر به دلایل درستی نمیخواهید حقیقت را بگویید ، دستکم دروغ نگویید! فرض کنیم در گوشهای که فکر میکنید از انظار در امان هستید به مراقبه بنشینید و دوست ندارید کسی بداند چه میکنید ، اما یک نفر بوجود شما در آن گوشه پی ببرد و صدا کند : « روز بهخیر ، چه میکنی ؟ » و شما برای اینکه پنهان کنید در حال مراقبه هستید پاسخ میدهید : « موز میخورم » گفتن چنین دروغی چه ضرورتی دارد. میتوانستید بهجای آن بگویید : « در حال حاضر گرفتارم و نمیخواهم ذهنم آشفته شود. » این پاسخ صادقانه به مراتب بهتر از گفتن یک دروغ کوچک به عنوان سپری در برابر کنجکاوی دیگران از کاری است که در حال انجام آن هستید. این چنین دروغهایی است که اکثر مردم گرفتار آنند. از گفتن دروغ پرهیز کنید ، زیرا دروغ الگوی عادت صادق نبودن را حتی زمانی که نیازی به طفره رفتن از حقیقت ندارید ، در شما تثبیت میکند.
گفتن حقیقت نیز زمانی که با این کار انسان شخص دیگری را لو میدهد و ضرورتی هم برای این کار وجود ندارد و هدف درستی هم در پشت آن نیست ، کار غلطی است. فرض کنیم مردی مشروب میخورد ، اما میکوشد این کار خود را از همهکس پنهان بدارد. شما به ضعف او آگاهید و بهنام حقیقت به دوستانتان میگویید : « میدانید فلانی مشروب میخورد ؟ » دادن چنین خبری ضرورت ندارد و انسان نباید خود را درگیر امور شخصی دیگران کند. در مورد خطاهای شخصی دیگران تا زمانی که به سایرین صدمه نمیزند ، حالت سپرگونه به خود بگیرید. اگر فرصت دارید ، یا مسئولیتی احساس میکنید که به فرد مقصر کمک کنید ، در مورد عیوبش با او خصوصی صحبت کنید ، اما هرگز به بهانهی کمک به کسی ، عمداً برای آزردن او حرف نزنید ، چه در این صورت فقط او را در موضع دشمن قرار دادهاید. همچنین ممکن است با این کار آرزوی او را برای بهتر شدن خنثی کنید.
حقیقت همیشه سودمند است ، اما واقعیت میتواند گاهی مضر باشد. یک واقعیت هرقدر که حقیقت داشته باشد ، وقتی برضد خوبی باشد فقط یک واقعیت است نه یک حقیقت . هرگز واقعیتهای ناخوشایندی را که موجب رنجش بیمعنای کسی میشود ، مانند حرف زدن غیرضروری در مورد شخصیت فردی فاش نکنید. غالباً مجلات یا روزنامههایی که جنجال آفرینند در مورد افراد سرشناس جامعه چنین میکنند. انگیزهی این کار خدشهدار کردن شهرت فرد یا بهرهبرداری شخصی از ابن طریق است. با افشا کردن حقایق آسیبرساننده علیه دیگران که هیچ هدف شرافتمندانه یا حقیقتی عایدتان نمیکند ، برای خودتان کارما فراهم نکنید. وقتی باید از افشاگری واقعیت ناخوشایند طفره بروید ، مطمئن باشید که از ضمنی فهماندن آنچه که میکوشید پنهان بدارید نیز اجتناب خواهید ورزید. از همهی اینها گذشته خداوند بخشاینده است و ما که فرزندان او هستیم نیز باید ببخشیم. انسان چرا باید وسیلهی آسیب رساندن به کسی باشد ؟ عمل آزاردهندهی شما به خودتان بازگشته و شما را آزار خواهد داد. به عبارت دیگر زندگی ما حاصل عملکرد ما در مورد تجربههای ما با دیگران است. کسانی هستند که در آرامش زندگی میکنند و کسانی هم هستند که در اضطراب و نگرانی بهسر میبرند. گروه دوم آنقدر عاقل نبودهاند که دست به آزمایش بزنند و ببینند چگونه امکان دارد در آرامش زندگی کنند ، وگرنه میآموختند که دروغ نگویند و علیه دیگران به فرومایگی سخن نرانند.
پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب شور عشق الهی
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
تناسخ
برطبق قانون تناسخ، فرد در حرکتی تکاملی به کرّات در زندگیهای دیگر، حیات مییابد. تلاسهای معنوی این حرکت را تند میکند. این حرکت تکاملی تا زمانی که فرد به مرحلهی تطهیر کامل و اتحاد با هستی برسد، ادامه دارد. در نتیجه، گذر از محدودیتهای و کاستیهای هوشیاری فناپذیر، روح برای همیشه از تناسخ اجباری رهایی مییابد. « برای کسی که در این راه موفق شود، ستونی در معبد پروردگارم برپا میکنم و او هیچگاه از این بارگاه خارج نخواهد شد » ( مکاشفه یوحنا 3/12 )
مفهوم تناسخ منحصر به فلسفهی شرق نیست، بلکه بهعنوان حقیقتی بنیادی در بسیاری از تمدنهای کهن نیز مطرح بوده است. کلیسای مسیحیت در آغاز ، مسئلهی تناسخ را پذیرفت؛ مسئلهای که عرفا و برخی پدران روحانی از جمله کاهن اسکندریه، اوریگن و سنت جروم مطرح کرده بودند. در زمان شورای دوم قسطنطنیه در سال 553 پس از میلاد ، این آموزه به طور رسمی از آموزشهای کلیسا حذف شد. امروزه برخی از متفکران غربی در حال روی آوردن به قانون کارما و تناسخاند که تبیینی برای نابرابریهای ظاهری زندگی است.
یوگاناندا میگوید خاطراتی از زندگیهای گذشته و در دورهی قبلیاش را به یاد دارد و این به معنای تایید تناسخ است. او میگوید:
« خاطرههای سالهای نخست زندگیام را بدون نظم تاریخی بهیاد میآورم. همچنین خاطرههای روشنی دارم از یک زندگی دور که در آن یک یوگی بودم میان برفهای هیمالیا. یادآوری خاطرههای گذشتهام مرا با آینده نیز پیوند میداد. »
« چه بسیار یوگیهایی که بهدلیل گذر غیرعادی از زندگی به مرگ، خودآگاهی لاینقطع خویش را حفظ کردهاند. اگر انسان تنها جسم میبود، عدم او هویتش را پایان میبخشید. اما همهی حکیمان در طول هزارهها ندا در دادهاند که آدمی در اصل ، روح است و مجرد و بیزمان. »
شری شری پاراماهانسا یوگاناندا
انسان در جستجوی جاودانگی ص 17 و ص 548
زندگینامهی یک یوگی ص 18
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
برطبق قانون تناسخ، فرد در حرکتی تکاملی به کرّات در زندگیهای دیگر، حیات مییابد. تلاسهای معنوی این حرکت را تند میکند. این حرکت تکاملی تا زمانی که فرد به مرحلهی تطهیر کامل و اتحاد با هستی برسد، ادامه دارد. در نتیجه، گذر از محدودیتهای و کاستیهای هوشیاری فناپذیر، روح برای همیشه از تناسخ اجباری رهایی مییابد. « برای کسی که در این راه موفق شود، ستونی در معبد پروردگارم برپا میکنم و او هیچگاه از این بارگاه خارج نخواهد شد » ( مکاشفه یوحنا 3/12 )
مفهوم تناسخ منحصر به فلسفهی شرق نیست، بلکه بهعنوان حقیقتی بنیادی در بسیاری از تمدنهای کهن نیز مطرح بوده است. کلیسای مسیحیت در آغاز ، مسئلهی تناسخ را پذیرفت؛ مسئلهای که عرفا و برخی پدران روحانی از جمله کاهن اسکندریه، اوریگن و سنت جروم مطرح کرده بودند. در زمان شورای دوم قسطنطنیه در سال 553 پس از میلاد ، این آموزه به طور رسمی از آموزشهای کلیسا حذف شد. امروزه برخی از متفکران غربی در حال روی آوردن به قانون کارما و تناسخاند که تبیینی برای نابرابریهای ظاهری زندگی است.
یوگاناندا میگوید خاطراتی از زندگیهای گذشته و در دورهی قبلیاش را به یاد دارد و این به معنای تایید تناسخ است. او میگوید:
« خاطرههای سالهای نخست زندگیام را بدون نظم تاریخی بهیاد میآورم. همچنین خاطرههای روشنی دارم از یک زندگی دور که در آن یک یوگی بودم میان برفهای هیمالیا. یادآوری خاطرههای گذشتهام مرا با آینده نیز پیوند میداد. »
« چه بسیار یوگیهایی که بهدلیل گذر غیرعادی از زندگی به مرگ، خودآگاهی لاینقطع خویش را حفظ کردهاند. اگر انسان تنها جسم میبود، عدم او هویتش را پایان میبخشید. اما همهی حکیمان در طول هزارهها ندا در دادهاند که آدمی در اصل ، روح است و مجرد و بیزمان. »
شری شری پاراماهانسا یوگاناندا
انسان در جستجوی جاودانگی ص 17 و ص 548
زندگینامهی یک یوگی ص 18
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پاراماهانسا یوگاناندا درباره روشهای عملی برای غلبه بر کارما:
شما کسی هستید که کارمای مثبت و منفیتان را خلق کردهاید؛ و وقتی بگویید هیچ امیدی نیست شکست خوردهاید. اما اگر فکر کنید من رها هستم، من قوی هستم؛ حتی اگرچه کارمای منفی، مرا مورد ضربه قرار داده با اینحال من تسلیم نمیشوم. آنگاه خواهید دید که کارمای مثبت شما بیرون میآید. بدون توجه به اینکه کارمای شما چقدر بد است سعی کنید زندگیتان را باز شناسید و تلاش کنید بر اساس حکمت و معرفت خود کار خوب، کار صحیح انجام دهید. کارمای شما تغییر خواهد کرد؛ خواهید دید که کارمای منفی شما به مثبت تغییر خواهد کرد.
شور_عشق_الهی
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
شما کسی هستید که کارمای مثبت و منفیتان را خلق کردهاید؛ و وقتی بگویید هیچ امیدی نیست شکست خوردهاید. اما اگر فکر کنید من رها هستم، من قوی هستم؛ حتی اگرچه کارمای منفی، مرا مورد ضربه قرار داده با اینحال من تسلیم نمیشوم. آنگاه خواهید دید که کارمای مثبت شما بیرون میآید. بدون توجه به اینکه کارمای شما چقدر بد است سعی کنید زندگیتان را باز شناسید و تلاش کنید بر اساس حکمت و معرفت خود کار خوب، کار صحیح انجام دهید. کارمای شما تغییر خواهد کرد؛ خواهید دید که کارمای منفی شما به مثبت تغییر خواهد کرد.
شور_عشق_الهی
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پیش از آنکه عمل کنید آزادی دارید , اما پس از آنکه عمل کنید , تأثیر آن عمل شما را دنبال خواهد کرد چه او را بخواهید یا نخواهید.
آن قانون کارما است.
پاراماهانسا یوگاناندا
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
آن قانون کارما است.
پاراماهانسا یوگاناندا
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
سقفِ آزادی رابطهای مستقیم با قامتِ اندیشهٔ مردمان دارد؛ در جامعهای که قامتِ اندیشه و همتِ مردم کوتاه باشد، سقفِ آزادی به همان نسبت کوتاه میشود. وقتی سقف کوتاه باشد، آدمهای بزرگ سرشان آنقدر به سقف میخورد که حذف میشوند.
آدمهای کوتوله امّا، راحت جولان میدهند...
مردمِ عوام هم برای بقا، آنقدر سرشان را خم میکنند که کوتوله شوند و سقفها پایین و پایینتر میآید و مردم بیشتر و بیشتر قوز میکنند تا اینکه کمر خم میشود و دیگر نمیتوانند قَد راست کنند.
بیچارگان
فئودور_داستایوفسکی
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
آدمهای کوتوله امّا، راحت جولان میدهند...
مردمِ عوام هم برای بقا، آنقدر سرشان را خم میکنند که کوتوله شوند و سقفها پایین و پایینتر میآید و مردم بیشتر و بیشتر قوز میکنند تا اینکه کمر خم میشود و دیگر نمیتوانند قَد راست کنند.
بیچارگان
فئودور_داستایوفسکی
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
شازده کوچولو: به نظر میرسه آدم چیزای زیادی برای خوشبخت بودن لازم داره.
گفتم: نه اینطور نیست. خوشبختی از بودن میاد نه از داشتن؛ از تقدیر و قدردانی بابت هر آنچه الان داری، نه عجله برای بدست آوردن چیزایی که نداری.
آسونترین و مستقیمترین راهِ خوشبختی خوشحال کردن آدمهایی هست که در اطرافمون هستن. عشق رو باید با عشق ورزیدن یاد گرفت. همهی ما توانایی عشق ورزیدن داریم، حتی با یه لبخند، چون اینکار به همون اندازه به خود ما انرژی میده که به کسی که بهش لبخند زدیم...
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
گفتم: نه اینطور نیست. خوشبختی از بودن میاد نه از داشتن؛ از تقدیر و قدردانی بابت هر آنچه الان داری، نه عجله برای بدست آوردن چیزایی که نداری.
آسونترین و مستقیمترین راهِ خوشبختی خوشحال کردن آدمهایی هست که در اطرافمون هستن. عشق رو باید با عشق ورزیدن یاد گرفت. همهی ما توانایی عشق ورزیدن داریم، حتی با یه لبخند، چون اینکار به همون اندازه به خود ما انرژی میده که به کسی که بهش لبخند زدیم...
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
در مدتی که در این دنیا هستید، به معنای واقعی کلمه زندگی کنید.
هر چیزی را تجربه کنید، مراقب خودتان و دوستانتان باشید.
خوش بگذرانید، دیوانگی کنید، عجیب باشید، بیرون از خانه بروید، تلاش کنید و شکست بخورید.
چون به هر حال این اتفاق میافتد پس بهتر است حتی از شکست هم لذت ببرید.
سعی نکنید کامل باشید!
اصلا، اصلا..!
فقط سعی کنید یک نمونه عالی باشید از انسانیت...یک انسان خوب...
آنتونی_رابینز
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
هر چیزی را تجربه کنید، مراقب خودتان و دوستانتان باشید.
خوش بگذرانید، دیوانگی کنید، عجیب باشید، بیرون از خانه بروید، تلاش کنید و شکست بخورید.
چون به هر حال این اتفاق میافتد پس بهتر است حتی از شکست هم لذت ببرید.
سعی نکنید کامل باشید!
اصلا، اصلا..!
فقط سعی کنید یک نمونه عالی باشید از انسانیت...یک انسان خوب...
آنتونی_رابینز
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
هیچچیز به لبخند من آسیب نخواهد زد. مرگ غمانگیز ، بیماری و شکست ، هیچکدام نمیتوانند مرا نومید گردانند. بدبختی را به من راهی نیست ، زیرا در اندرون روح من تسخیرناپذیری ، نامتغیری و شعف همیشه تازه خداوند نهفته است.
آه ، تو ای خنده مسکوت الهی ، از روح من بدم و در سایبان رخسارم بنشین و لبخند روحم را تجلی بخش.
کوشش میکنم که بیلیونر شادمانی باشم ، و ثروت خود را در ملکوت تو ، ( وجد و شعف همیشه تازه ) بیابم و بدینسان نیاز به بهروزی معنوی و مادی را در خود همزمان برآورده میکنم.
پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب « چهار کتاب » فصل مراقبههای متافیزیکی
مترجم: آرجونا سلحشور
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
آه ، تو ای خنده مسکوت الهی ، از روح من بدم و در سایبان رخسارم بنشین و لبخند روحم را تجلی بخش.
کوشش میکنم که بیلیونر شادمانی باشم ، و ثروت خود را در ملکوت تو ، ( وجد و شعف همیشه تازه ) بیابم و بدینسان نیاز به بهروزی معنوی و مادی را در خود همزمان برآورده میکنم.
پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب « چهار کتاب » فصل مراقبههای متافیزیکی
مترجم: آرجونا سلحشور
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوچرخه ی عمر در حال رکاب زدن است
تا خط پایان فاصلهای نیست
این شتاب عمر است که میگذرد...
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود
قدر همدیگر رو بدونیم،
قبل از اینکه خیلی دیر شه 💞
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
تا خط پایان فاصلهای نیست
این شتاب عمر است که میگذرد...
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود
قدر همدیگر رو بدونیم،
قبل از اینکه خیلی دیر شه 💞
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
خود را از مدرسه مشکلات و دشواریها برهانید
انتظار تکامل و شادمانی باقی را از اینجا نداشته باشید؛ آن را نخواهید یافت. این دنیا همیشه پر از دشواری خواهد بود. چرا به این مدرسه انضباطی علاقه داشته باشیم؟ درسهای خود را برای همیشه بیاموزید، تا دیگر هیچگاه برخلاف اراده خود مجبور به بازگشت نشوید. خود را از این مدرسه برهانید. بر همه چیز چیره گردید. برای خداوند زندگی کنید، برای او کار کنید، برای او بیندیشید و اراده کنید. جسم، ذهن، روح، اراده، حواس - همه چیز باید با هشیاری الهی همراه باشد، تا رها گردید و آماده بازگشت به خانه اصلیتان شوید. و دیگر اجباری نخواهید داشت که به دشواریها و مصیبتها و جنگهای این دنیا بازگردید.
وقتی مدرسه شما پایان گرفت، و به انتهای راه رسیدید، و بازماندگانتان در سوگ شما گریه و شیون کنند، شما در سرور بوده، خواهید گفت، "عزیزان من، فرشته مرگ دروازه رهایی را بر من گشوده است. به اندازه کافی در این مدرسه بودهام. باشد که ستونی در محراب تو باشم و دیگر هرگز از آنجا خارج نشوم، مگر آنکه اراده تو به جز این باشد. اگر تو بخواهی، برای یاری و رهایی دیگران باز هم خواهم آمد."
تناسخ من داوطلبانه بوده است. من دوره آموزش خود را تمام کردهام، اما تا زمانی که دیگران رها نشدهاند نمیخواهم به خداوند بازگردم. تا زمانی که همنوعی نالان و گریان به کناری افتاده باشد، باز خواهم گشت تا اشکهایش را پاک کنم و او را با خود به نزد خداوند آورم.
بسیاری با گمراهی و امیال خطا موجب آزار و سرنگونی خود میشوند. من آمدهام که به آنها کمک کنم، هدایتشان کنم و آنها را با خود به ساحل نامتناهی ببرم که بازگشت اجباری ندارد. فراگیری تمامی درسهای زندگی و سپس کمک به دیگران، تا آنها نیز درسهای خود را تمام کنند امر فوقالعادهای است. و بدین سان با فرارسیدن روز نهایی، جایی برای افسوس و ترس نمیماند. همانطور که جوانی پاک در حال مرگ میگفت، "شما که در این ساحل فلاکتبار ماندهاید، برای من اشک نریزید؛ این من هستم که دلم برای شما میسوزد. معشوق من در کالسکه پرزرق و برق مرگ خواهد آمد و مرا به ملکوت نامیرایی خواهد برد، به کاخ رؤیایی وجد و شعف. آه، ای عزیزان، از شادمانی من شاد گردید!"
پاراماهانسا یوگاناندا
«سفر به تحقق خویشتن»
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
انتظار تکامل و شادمانی باقی را از اینجا نداشته باشید؛ آن را نخواهید یافت. این دنیا همیشه پر از دشواری خواهد بود. چرا به این مدرسه انضباطی علاقه داشته باشیم؟ درسهای خود را برای همیشه بیاموزید، تا دیگر هیچگاه برخلاف اراده خود مجبور به بازگشت نشوید. خود را از این مدرسه برهانید. بر همه چیز چیره گردید. برای خداوند زندگی کنید، برای او کار کنید، برای او بیندیشید و اراده کنید. جسم، ذهن، روح، اراده، حواس - همه چیز باید با هشیاری الهی همراه باشد، تا رها گردید و آماده بازگشت به خانه اصلیتان شوید. و دیگر اجباری نخواهید داشت که به دشواریها و مصیبتها و جنگهای این دنیا بازگردید.
وقتی مدرسه شما پایان گرفت، و به انتهای راه رسیدید، و بازماندگانتان در سوگ شما گریه و شیون کنند، شما در سرور بوده، خواهید گفت، "عزیزان من، فرشته مرگ دروازه رهایی را بر من گشوده است. به اندازه کافی در این مدرسه بودهام. باشد که ستونی در محراب تو باشم و دیگر هرگز از آنجا خارج نشوم، مگر آنکه اراده تو به جز این باشد. اگر تو بخواهی، برای یاری و رهایی دیگران باز هم خواهم آمد."
تناسخ من داوطلبانه بوده است. من دوره آموزش خود را تمام کردهام، اما تا زمانی که دیگران رها نشدهاند نمیخواهم به خداوند بازگردم. تا زمانی که همنوعی نالان و گریان به کناری افتاده باشد، باز خواهم گشت تا اشکهایش را پاک کنم و او را با خود به نزد خداوند آورم.
بسیاری با گمراهی و امیال خطا موجب آزار و سرنگونی خود میشوند. من آمدهام که به آنها کمک کنم، هدایتشان کنم و آنها را با خود به ساحل نامتناهی ببرم که بازگشت اجباری ندارد. فراگیری تمامی درسهای زندگی و سپس کمک به دیگران، تا آنها نیز درسهای خود را تمام کنند امر فوقالعادهای است. و بدین سان با فرارسیدن روز نهایی، جایی برای افسوس و ترس نمیماند. همانطور که جوانی پاک در حال مرگ میگفت، "شما که در این ساحل فلاکتبار ماندهاید، برای من اشک نریزید؛ این من هستم که دلم برای شما میسوزد. معشوق من در کالسکه پرزرق و برق مرگ خواهد آمد و مرا به ملکوت نامیرایی خواهد برد، به کاخ رؤیایی وجد و شعف. آه، ای عزیزان، از شادمانی من شاد گردید!"
پاراماهانسا یوگاناندا
«سفر به تحقق خویشتن»
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
• سکس روحی چیه و چطوری اتفاق میوفته؟ :
رابطه جنسی یک تبادل انرژی قوی و قوی ترین مدیتیشن آگاهانه اس.شما با رابطه جنسی با جفت روحی خود حتی میتونید جسم و روحتون رو با تبادل انرژی شفا بدید.شریک جنسی تو خیلی مهمه؛آیا منفی گراست؟انرژی بد داره یا خوب؟واقعا شمارو دوست داره؟و ...
رابطه جنسی باید برای هر قسمت از وجود شما از سلولوئید گرفته تا اندام ها،ذهن و روح شما شفا بخش ،قدرتمند و جوان کننده باشه.همون چیزی که اگه درست انجام بدید میتونه برای مدت طولانی به شما احساس رضایت و حال خوب و انرژی بده.
در طول رابطه جنسی روحی به جای صرفا بر لذت جنسی جسمانی،بر روشنایی روح تمرکز میشه.
چنین اتحاد روحی الهی ست.به این نوع رابطه جنسی سکس معنوی هم میگن؛که در اون فرد احساس خوشبختی،گرما و از دست دادن نفس بی حد و حصر میکنه.
با هر شخص رابطه جنسی برقرار نکنید مخصوصا اگه انرژی منفی داره و همسرتون هست حتما اول انرژیشو عوض کنید.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
رابطه جنسی یک تبادل انرژی قوی و قوی ترین مدیتیشن آگاهانه اس.شما با رابطه جنسی با جفت روحی خود حتی میتونید جسم و روحتون رو با تبادل انرژی شفا بدید.شریک جنسی تو خیلی مهمه؛آیا منفی گراست؟انرژی بد داره یا خوب؟واقعا شمارو دوست داره؟و ...
رابطه جنسی باید برای هر قسمت از وجود شما از سلولوئید گرفته تا اندام ها،ذهن و روح شما شفا بخش ،قدرتمند و جوان کننده باشه.همون چیزی که اگه درست انجام بدید میتونه برای مدت طولانی به شما احساس رضایت و حال خوب و انرژی بده.
در طول رابطه جنسی روحی به جای صرفا بر لذت جنسی جسمانی،بر روشنایی روح تمرکز میشه.
چنین اتحاد روحی الهی ست.به این نوع رابطه جنسی سکس معنوی هم میگن؛که در اون فرد احساس خوشبختی،گرما و از دست دادن نفس بی حد و حصر میکنه.
با هر شخص رابطه جنسی برقرار نکنید مخصوصا اگه انرژی منفی داره و همسرتون هست حتما اول انرژیشو عوض کنید.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
درود دوستان عزیز تعریف شما از ماتریکس چیه و اینکه ما چطوری میتونیم خودمون را از ماتریکس رها کنیم؟🌺🙏
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
جالب ترین خصوصیت بشر "تناقض" است!
به شدت عجله داریم بزرگ شویم و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته مان تنگ میشود...
برای پول در آوردن خودمان را مریض میکنیم و بعد تمام پولمان را خرج میکنیم تا دوباره سالم شویم!!
طوری زندگی میکنیم انگار هرگز نمیمیریم و طوری میمیریم که انگار هرگز زندگی نکرده ایم...
-پائولو کوئلیو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
به شدت عجله داریم بزرگ شویم و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته مان تنگ میشود...
برای پول در آوردن خودمان را مریض میکنیم و بعد تمام پولمان را خرج میکنیم تا دوباره سالم شویم!!
طوری زندگی میکنیم انگار هرگز نمیمیریم و طوری میمیریم که انگار هرگز زندگی نکرده ایم...
-پائولو کوئلیو
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
انســـانها چند دســـته اند،
و در ســـطوح مختلف زندگی می کنند
و از دریچـــه های مختلف به هستی می نگرند
انسان ابعـــاد زیادی دارد
جسم، ذهن، احساس، انرژی، روح و...
عده ای کاملا در بُعـــد جسم زندگی می کنند و برای ارضـــاء خواسته های آن عمل می کنند
وقتی فردی از بُعـــد مـــادی و جسمانی عمل می کند مسائل مربوط به جسم مـــادی در زندگی او اولـــویت هستند و بقیه چیزها تقریبا برای او غیر قابل درک هستند...
مسائل مربوط به جســـم مـــادی زنده ماندن، لذت فیزیکی و ارضـــاء پیوسته بدن فانی می باشد
هر عملـــی که فرد انجام می دهد بر محور ارضای خواسته های جسمانی خواهد بود و از این قبیل...
دسته ای دیگر هستند که آنها را "قلب محـــور" می نامم. در این افراد مرکز انرژی قلب غالب است و آنها عمـــدتا از این مرکز عمل می کنند. برای این افراد مفاهیـــم و زیبـــایی های درونی و ارزشـــهای انســـانی، از زیبایی های بیرونی و ارزشهای مادی مثـــل خوردن، خوابیدن، سکس، سلطه جویی و... مهمتر است
این افراد به صورت ناخودآگاه در پی بر آورده کردن خواسته هایی عمیـــق تر و ظریف تر هستند
تنها مادیات و سکس و... آنها را ارضاء نمی کند
این گونه افراد عمـــدتا هنـــر، موســـیقی، نقاشی، ادبیـــات، و "معنـــا گرایی" را ستایش می کنند و به آن جذب می شوند
مرکز قلب توسط روشن بیـــنان به شکل دو مثلث ترکیب شده در هم که یکی رو به پایین است و یکی رو به بالا (دقیقا مانند ستاره حضرت داود) وصف شده است، و مفهوم آن این است که در مرکز قلب یا چاکرای قلب، فرد منقلب می شود و جهانش دگرگون می شود.
افراد قلب محور به دنبـــال چیزهایی فراتر از مادیات و سکس هستند، نه اینکه به سکس علاقه ای ندارند، بلکه برای آنها اولویت نیست، بلکه چون در بخشی از وجود خود می داننـــد که سکس به تنهایی آنها را کامیاب نخواهد ساخت به دنبـــال ارضایی عمیـــق تر هستند.
انسان قلب محور می اندیشد که اگر بخواهم جسم کسی را بدست آورم، ابتدا باید قلب او را بدست آورم. در غیر این صورت هـــرگز با آن فرد احساس رضایت نمی کند.
افراد قلب محور و افراد جسم محور شاید بتوانند دوستان خوبی باشند، ولی هرگز نمی توانند در بعـــدی عمیـــق و با تمـــام وجود با یکدیگر ارتبـــاط برقرار کنند و یکدیگر را درک کنند
چرا؟
چون هر یک دنیـــا را از بُعد متـــفاوتی می بیند، هر یک اولویتـــها و ارزشـــهای متفاوتی دارد.
تلاش برای مرتبط کردن این دو دسته افراد، مثل؛ تلاش برای پیـــوند زدن بالهـــای کبـــوتر به چهارپاییست به اُمیـــد پرواز!
ماهاچیتا باهوروچی
انجمن جیوتی مارگا (راه نور)
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
و در ســـطوح مختلف زندگی می کنند
و از دریچـــه های مختلف به هستی می نگرند
انسان ابعـــاد زیادی دارد
جسم، ذهن، احساس، انرژی، روح و...
عده ای کاملا در بُعـــد جسم زندگی می کنند و برای ارضـــاء خواسته های آن عمل می کنند
وقتی فردی از بُعـــد مـــادی و جسمانی عمل می کند مسائل مربوط به جسم مـــادی در زندگی او اولـــویت هستند و بقیه چیزها تقریبا برای او غیر قابل درک هستند...
مسائل مربوط به جســـم مـــادی زنده ماندن، لذت فیزیکی و ارضـــاء پیوسته بدن فانی می باشد
هر عملـــی که فرد انجام می دهد بر محور ارضای خواسته های جسمانی خواهد بود و از این قبیل...
دسته ای دیگر هستند که آنها را "قلب محـــور" می نامم. در این افراد مرکز انرژی قلب غالب است و آنها عمـــدتا از این مرکز عمل می کنند. برای این افراد مفاهیـــم و زیبـــایی های درونی و ارزشـــهای انســـانی، از زیبایی های بیرونی و ارزشهای مادی مثـــل خوردن، خوابیدن، سکس، سلطه جویی و... مهمتر است
این افراد به صورت ناخودآگاه در پی بر آورده کردن خواسته هایی عمیـــق تر و ظریف تر هستند
تنها مادیات و سکس و... آنها را ارضاء نمی کند
این گونه افراد عمـــدتا هنـــر، موســـیقی، نقاشی، ادبیـــات، و "معنـــا گرایی" را ستایش می کنند و به آن جذب می شوند
مرکز قلب توسط روشن بیـــنان به شکل دو مثلث ترکیب شده در هم که یکی رو به پایین است و یکی رو به بالا (دقیقا مانند ستاره حضرت داود) وصف شده است، و مفهوم آن این است که در مرکز قلب یا چاکرای قلب، فرد منقلب می شود و جهانش دگرگون می شود.
افراد قلب محور به دنبـــال چیزهایی فراتر از مادیات و سکس هستند، نه اینکه به سکس علاقه ای ندارند، بلکه برای آنها اولویت نیست، بلکه چون در بخشی از وجود خود می داننـــد که سکس به تنهایی آنها را کامیاب نخواهد ساخت به دنبـــال ارضایی عمیـــق تر هستند.
انسان قلب محور می اندیشد که اگر بخواهم جسم کسی را بدست آورم، ابتدا باید قلب او را بدست آورم. در غیر این صورت هـــرگز با آن فرد احساس رضایت نمی کند.
افراد قلب محور و افراد جسم محور شاید بتوانند دوستان خوبی باشند، ولی هرگز نمی توانند در بعـــدی عمیـــق و با تمـــام وجود با یکدیگر ارتبـــاط برقرار کنند و یکدیگر را درک کنند
چرا؟
چون هر یک دنیـــا را از بُعد متـــفاوتی می بیند، هر یک اولویتـــها و ارزشـــهای متفاوتی دارد.
تلاش برای مرتبط کردن این دو دسته افراد، مثل؛ تلاش برای پیـــوند زدن بالهـــای کبـــوتر به چهارپاییست به اُمیـــد پرواز!
ماهاچیتا باهوروچی
انجمن جیوتی مارگا (راه نور)
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
هنگامی که ذهـن لاينقطع بـه مشکلی بیاندیشد نام آن را نگرانی می گذاریم. حال ببینیم انسان چگونه می تواند از نگرانی رهایی یابد. ابتدا مهم آن است که ذهن اجازه ندهد مشکل ریشه بگیرد و جا گیر شود.
می دانید ذهن چیست؟ فلاسفه بزرگ سال ها وقت خود را صرف بررسی ماهیت ذهن کرده اند و کتابها درباره آن نوشته شده است اما اگر کاملاً به آن توجه نماییم فکر می کنم درک ماهیت آن آسان باشد. آیا تا کنون ذهن خود را تماشا کرده اید؟ تمامی آن چه را که تا کنون یاد گرفته اید خاطره تمام تجربیات کوچک، آن چه که والدین و مربیان گفته اند، آن چه که در کتاب ها خوانده اید و یا در اطراف خود دیده اید، تمام این ها ذهن را تشکیل می دهند. این ذهن است که مشاهده می کند، تشخیص می دهد، یاد می گیرد، باعث رشد به اصطلاح تقوا می شود، تبادل عقاید می کند و ترس ها و آرزو ها را رشد می دهد. تنها ظاهر آن نیست بلکه لایه های عمیق و ناآگاهی که در بین آن جاه طلبی های نژادی، انگیزه ها، اشتیاق ها و
درگیری ها پنهان شده اند، همه این ها بوجود آورنده ذهن هستند که آگاهی و هوشیاری نامیده می شود.
ذهن می خواهد به چیزی مشغول باشد مثل مادری که نگران کودکانش است یا که بانویی که نگران آشپزخانه اش است و یا سیاست مداری که نگران شهرت و موقعیت خود در پارلمان است. ذهنی که مشغول باشد قادر به حل مشکل نیست. فقط ذهن آزاد آمادگی درک مشکل را دارد
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 138 و 139
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
می دانید ذهن چیست؟ فلاسفه بزرگ سال ها وقت خود را صرف بررسی ماهیت ذهن کرده اند و کتابها درباره آن نوشته شده است اما اگر کاملاً به آن توجه نماییم فکر می کنم درک ماهیت آن آسان باشد. آیا تا کنون ذهن خود را تماشا کرده اید؟ تمامی آن چه را که تا کنون یاد گرفته اید خاطره تمام تجربیات کوچک، آن چه که والدین و مربیان گفته اند، آن چه که در کتاب ها خوانده اید و یا در اطراف خود دیده اید، تمام این ها ذهن را تشکیل می دهند. این ذهن است که مشاهده می کند، تشخیص می دهد، یاد می گیرد، باعث رشد به اصطلاح تقوا می شود، تبادل عقاید می کند و ترس ها و آرزو ها را رشد می دهد. تنها ظاهر آن نیست بلکه لایه های عمیق و ناآگاهی که در بین آن جاه طلبی های نژادی، انگیزه ها، اشتیاق ها و
درگیری ها پنهان شده اند، همه این ها بوجود آورنده ذهن هستند که آگاهی و هوشیاری نامیده می شود.
ذهن می خواهد به چیزی مشغول باشد مثل مادری که نگران کودکانش است یا که بانویی که نگران آشپزخانه اش است و یا سیاست مداری که نگران شهرت و موقعیت خود در پارلمان است. ذهنی که مشغول باشد قادر به حل مشکل نیست. فقط ذهن آزاد آمادگی درک مشکل را دارد
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 138 و 139
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
عشق زناشویی
عشق زناشویی، در صورت آرمانی خود میتواند یک از عالیترین نمودهای عشق انسانی باشد. در گفتار مسیح: "مرد به این خاطر، مادر و پدرش را ترک خواهد کرد و به همسرش خواهد پیوست." او چنین منظوری داشته است. وقتی مرد و زنی در نهایت خلوص و صمیمیت همدیگر را دوست میدارند، در میانشان هماهنگی کامل جسمی، ذهنی و معنوی وجود دارد. هنگامی که عشق میان آنها خود را در والاترین حالتش بیان میدارد، میان آنها یگانگی کامل به وجود میآورد. اما این عشق نیز ضعفهای خودش را دارد و میتواند در صورت سوءاستفاده از نزدیکی جنسی تیره گردد و عشق الهی را مکدر کند. طبیعت، غریزه جنسی را بسیار قوی کرده است تا آفرینش به بقای خود ادامه دهد؛ به همین خاطر در رابطه میان زن و مرد نزدیکی جنسی جای خود را دارد. اما اگر در یک رابطه آن نیرو غالب گردد، عشق گریزان خواهد شد و کاملاً از میان خواهد رفت؛ و جایش را به حس تملک، زیادی خودمانی بودن، بدرفتاری، و عدم دوستی و تفاهم میدهد. اگرچه جاذبه جنسی یکی از عوامل لازم برای تولد عشق میباشد، اما نیروی شهوت جنسی همان عشق نیست. عشق واقعی و رابطهی جنسی همان اندازه از هم فاصله دارند که ماه از خورشید فاصله دارد. تنها در رابطهای که قدرت متحول کننده عشق واقعی غالب باشد، رابطهی جنسی میتواند راهی برای بیان عشق میان آنها گردد. کسانی که بیش از اندازه در گسترهی شهوانی زندگی میکنند، رابطهی زناشویی رضایتبخشی نمییابند. تنها از راه خویشتنداری، و در رابطهای که نیروی جنسی غالب نباشد، بلکه نسبت به عشق مقام فرعی داشته باشد، زن و شوهر میتوانند به معنای واقعی عشق پی ببرند. متأسفانه در دنیای مدرن، چه بسیار که عشق قربانی افراط در تجارب جنسی میگردد.
آنهایی که در رابطهی جنسی راه طبیعی (و نه اجباری) اعتدال را رعایت میکنند، فضیلتهای پایداری در رابطه زناشویی را در خود پرورش میدهند: دوستی، همراهی و همکاری، درک و تفاهم و عشق متقابل. نمونهاش خانم آمالیتا گالی- کورچی و همسرش هومر ساموئل است که بهترین نمونه دلدادههایی هستند که من در غرب دیدهام. عشق و محبت میان آنها بسیار زیباست، به این خاطر که آنها پایبند آرمانهایی هستند که من از آنها صحبت کردم. آنها حتی وقتی که برای مدت کوتاهی از هم دور میشوند، برای دیدن یکدیگر سرشار از اشتیاق هستند، از بودن با هم و تشریک افکار و عشق با یکدیگر لذت میبرند و برای یکدیگر زندگی میکنند.
رابطه میان الا ویلر ویلکاکس و همسرش نیز نمونه دیگری از یک رابطه زیبای زناشویی است. آقای جان لارکین، یکی از دانشآموزان من که آنها را می شناخت، به من گفت: که تا کنون عشقی به مانند عشق میان آنها ندیده است. وی گفت: "آنها هر بار که یکدیگر را میبینند گویی تجربه شادمانی دیدار اولیه برایشان تازه میگردد. کاملاً به هم وفادارند. سه سال پس از مرگ همسرش، خانم ویلکاکس که دائماً به فکر وحدت با شوهر خود بود، با نام شوهر بر لب زندگی را بدرود گفت."
به مرد دیگری در این کشور برخوردم که او هم دارای خلوص عاری از حس خودخواهی بود و همسرش را عمیقاً دوست میداشت، آنقدر که عشق نسبت به همسرش در او به عشق الهی دگرگون گشت. وقتی همسرش درگذشت، او سالها به دنبال راهی بود تا همسرش را از نو بازیابد، و سرانجام موفق هم شد، و در آخر از راه عشق به همسرش خداوند را یافت. او داستانش را اینگونه برای من شرح داد: پس از مرگ همسرش، او به جستجوی عارف والایی در هیمیالیا پرداخت. عارف را بر آن داشت که قول بدهد او و همسرش را با هم تشرف معنوی دهد. وقتی که این وعده را از عارف گرفت، عارف از او پرسید: "همسرت کجاست؟" و او پاسخ داد: که همسرش درگذشته است. ولی عارف کماکان به وعده خود عمل کرد. به مرد گفت: به مراقبه بنشیند و حضور همسرش را فرا بخواند. همسر این مرد بناگاه پدیدار گشت. آنها مدت زمانی طولانی به صحبت نشستند و سپس با هم از عارف تشرف معنوی دریافت نمودند. بعد از مراسم معنوی مرد قدیس آنها را تبرک داد و سپس زن ترکشان نمود. از آن لحظه به بعد مرد به این درک رسید که آن تندیس معشوقی که او در مقام همسرش میشناخته است در واقع نمود فردیتیافته هشیاری الهی بوده است- همانطور که همه انسانها هستند. معنای واقعی عشق الهی که در هر رابطه آرمانی انسانی نهفته و نمودار میباشد به او نشان داده شد. تجربه این شخص واقعی و در نوع خود بینظیر بود.
ولی عشق زناشویی گمراه کننده نیز میتواند باشد و اکثر انسانها این دنیا را با قلبی ناراضی ترک میکنند. آنها راه یافتن درست عشق زناشویی را دنبال نکردهاند. چرا که غالباً جلب ظاهر فریفته افراد میگردند و یار جانی خود را در گورستان سر و وضعهای آراسته میجویند، و توجه نمیکنند که ممکن است در پشت آن ظاهرهای آراسته اهریمن پنهان شده باشد. من زن و مرد را به خاطر واکنش به قانون جاذبه خدادادی میان آنها نکوهش نمیکنم؛ 👇
عشق زناشویی، در صورت آرمانی خود میتواند یک از عالیترین نمودهای عشق انسانی باشد. در گفتار مسیح: "مرد به این خاطر، مادر و پدرش را ترک خواهد کرد و به همسرش خواهد پیوست." او چنین منظوری داشته است. وقتی مرد و زنی در نهایت خلوص و صمیمیت همدیگر را دوست میدارند، در میانشان هماهنگی کامل جسمی، ذهنی و معنوی وجود دارد. هنگامی که عشق میان آنها خود را در والاترین حالتش بیان میدارد، میان آنها یگانگی کامل به وجود میآورد. اما این عشق نیز ضعفهای خودش را دارد و میتواند در صورت سوءاستفاده از نزدیکی جنسی تیره گردد و عشق الهی را مکدر کند. طبیعت، غریزه جنسی را بسیار قوی کرده است تا آفرینش به بقای خود ادامه دهد؛ به همین خاطر در رابطه میان زن و مرد نزدیکی جنسی جای خود را دارد. اما اگر در یک رابطه آن نیرو غالب گردد، عشق گریزان خواهد شد و کاملاً از میان خواهد رفت؛ و جایش را به حس تملک، زیادی خودمانی بودن، بدرفتاری، و عدم دوستی و تفاهم میدهد. اگرچه جاذبه جنسی یکی از عوامل لازم برای تولد عشق میباشد، اما نیروی شهوت جنسی همان عشق نیست. عشق واقعی و رابطهی جنسی همان اندازه از هم فاصله دارند که ماه از خورشید فاصله دارد. تنها در رابطهای که قدرت متحول کننده عشق واقعی غالب باشد، رابطهی جنسی میتواند راهی برای بیان عشق میان آنها گردد. کسانی که بیش از اندازه در گسترهی شهوانی زندگی میکنند، رابطهی زناشویی رضایتبخشی نمییابند. تنها از راه خویشتنداری، و در رابطهای که نیروی جنسی غالب نباشد، بلکه نسبت به عشق مقام فرعی داشته باشد، زن و شوهر میتوانند به معنای واقعی عشق پی ببرند. متأسفانه در دنیای مدرن، چه بسیار که عشق قربانی افراط در تجارب جنسی میگردد.
آنهایی که در رابطهی جنسی راه طبیعی (و نه اجباری) اعتدال را رعایت میکنند، فضیلتهای پایداری در رابطه زناشویی را در خود پرورش میدهند: دوستی، همراهی و همکاری، درک و تفاهم و عشق متقابل. نمونهاش خانم آمالیتا گالی- کورچی و همسرش هومر ساموئل است که بهترین نمونه دلدادههایی هستند که من در غرب دیدهام. عشق و محبت میان آنها بسیار زیباست، به این خاطر که آنها پایبند آرمانهایی هستند که من از آنها صحبت کردم. آنها حتی وقتی که برای مدت کوتاهی از هم دور میشوند، برای دیدن یکدیگر سرشار از اشتیاق هستند، از بودن با هم و تشریک افکار و عشق با یکدیگر لذت میبرند و برای یکدیگر زندگی میکنند.
رابطه میان الا ویلر ویلکاکس و همسرش نیز نمونه دیگری از یک رابطه زیبای زناشویی است. آقای جان لارکین، یکی از دانشآموزان من که آنها را می شناخت، به من گفت: که تا کنون عشقی به مانند عشق میان آنها ندیده است. وی گفت: "آنها هر بار که یکدیگر را میبینند گویی تجربه شادمانی دیدار اولیه برایشان تازه میگردد. کاملاً به هم وفادارند. سه سال پس از مرگ همسرش، خانم ویلکاکس که دائماً به فکر وحدت با شوهر خود بود، با نام شوهر بر لب زندگی را بدرود گفت."
به مرد دیگری در این کشور برخوردم که او هم دارای خلوص عاری از حس خودخواهی بود و همسرش را عمیقاً دوست میداشت، آنقدر که عشق نسبت به همسرش در او به عشق الهی دگرگون گشت. وقتی همسرش درگذشت، او سالها به دنبال راهی بود تا همسرش را از نو بازیابد، و سرانجام موفق هم شد، و در آخر از راه عشق به همسرش خداوند را یافت. او داستانش را اینگونه برای من شرح داد: پس از مرگ همسرش، او به جستجوی عارف والایی در هیمیالیا پرداخت. عارف را بر آن داشت که قول بدهد او و همسرش را با هم تشرف معنوی دهد. وقتی که این وعده را از عارف گرفت، عارف از او پرسید: "همسرت کجاست؟" و او پاسخ داد: که همسرش درگذشته است. ولی عارف کماکان به وعده خود عمل کرد. به مرد گفت: به مراقبه بنشیند و حضور همسرش را فرا بخواند. همسر این مرد بناگاه پدیدار گشت. آنها مدت زمانی طولانی به صحبت نشستند و سپس با هم از عارف تشرف معنوی دریافت نمودند. بعد از مراسم معنوی مرد قدیس آنها را تبرک داد و سپس زن ترکشان نمود. از آن لحظه به بعد مرد به این درک رسید که آن تندیس معشوقی که او در مقام همسرش میشناخته است در واقع نمود فردیتیافته هشیاری الهی بوده است- همانطور که همه انسانها هستند. معنای واقعی عشق الهی که در هر رابطه آرمانی انسانی نهفته و نمودار میباشد به او نشان داده شد. تجربه این شخص واقعی و در نوع خود بینظیر بود.
ولی عشق زناشویی گمراه کننده نیز میتواند باشد و اکثر انسانها این دنیا را با قلبی ناراضی ترک میکنند. آنها راه یافتن درست عشق زناشویی را دنبال نکردهاند. چرا که غالباً جلب ظاهر فریفته افراد میگردند و یار جانی خود را در گورستان سر و وضعهای آراسته میجویند، و توجه نمیکنند که ممکن است در پشت آن ظاهرهای آراسته اهریمن پنهان شده باشد. من زن و مرد را به خاطر واکنش به قانون جاذبه خدادادی میان آنها نکوهش نمیکنم؛ 👇
☝️ هوس را محکوم میکنم که موجب تحریف این جاذبه شده است. هر مردی که به زن به عنوان وسیله ارضای هوس نگاه کند و برای ارضای شهوت خود زنان را مورد سوءاستفاده قرار دهد، مرتکب انهدام خود شده است: افراط جنسیِ دائم دستگاه عصبی و قلب را آزار میدهد و آرامش و شادمانی انسان را مختل میسازد. نوع بشر بایست درک کند که ذات واقعی او معنوی است. اگر زن و مرد همدیگر را فقط وسیله ارضای هوس خود بدانند، سعادت و شادمانی خود را منهدم میکنند و آرامش ذهنشان به تدریج رخت بر میبندد.
افراط در حیطهی جنسی به مانند راندن اتومبیل بدون روغن است؛ بدن توان خود را از دست میدهد. هر قطره آب حیات که از بدن خارج شود معادل هشت قطره خون میباشد. مسئله مهمی که باید به خاطر سپرد خویشتنداری است، و این از راه خلوص و مهار ذهن میآید، و خیلی بهتر از انصراف از رابطه عینی جنسی است در حالی که ذهن همچنان به آن میاندیشد. انصراف اجباری، یا سرکوب این نیرو میتواند مضر باشد.
مرد و زن بایست در یکدیگر بازتاب نور خداوند را ببینند. به نظر من خیلی شیرین است وقتی که میبینم مردی همسرش را "مادر" و یا زن شوهرش را "پدر"، خطاب میکند. زن بایست به مرد در مقام پدر بنگرد. من به همه زنان به عنوان مادر مینگرم. از دید من زن تنها یک زن نیست، بلکه تجلی مادر مقدس است. من در شکل زن، مادر الهی را میبینم که با من حرف میزند.
زن نباید سعی کند از طریق جذابیت جنسی مرد را جلب کند. انسان بایست همیشه تمیز و آراسته باشد و اگر با سلیقه هم باشد، بد نیست که سعی در جذابیت خود داشته باشد. چیزی که اشتباه است اینست که بخواهد قصداً جنس مخالف را از طریق جذابیت جنسی به خود جلب کند. جاذبه میان زن و مرد باید از روح آنان برآید. کسانی که دارای قدرت خویشتنداری جنسی هستند و کوشش نمیکنند خود را سمبل زیبایی جنسی نشان دهند، شانس بیشتری در جذب همسر شایسته به خود دارند. بسیاری از دختران جوان با من درددل کردهاند که پسرها پیش از هر چیزی رابطه جنسی میخواهند، وگرنه با آنها بیرون هم نمیروند. تجربه جنسی برای سنین جوان منحط است. در هند، جوانان پیش از ازدواج به هم دست نمیزنند و همدیگر را نمیبوسند. اول عاطفه عشق میآید. این باید آرمان باشد. وقتی دو نفر حس جاذبه بیقید و شرط به هم دارند و حاضرند به خاطر یکدیگر فداکاری کنند، آنگاه میتوان گفت آنها واقعاً عاشق یکدیگرند. تنها در آن وقت است که آنها برای رابطه نزدیک زناشویی آمادگی دارند. حس تملک به تنهایی کاری از پیش نمیبرد. وقتی یک از زوجین سعی در کنترل دیگری کند، این نشان عدم عشق واقعی است. اما وقتی آنها پیوسته به فکر شادمانی راستین یکدیگر باشند، این عشق الهی میگردد. در چنین رابطهای روزنهای به عشق مقدس الهی در دلهایشان باز میگردد.
بسیاری زنان به نزد من میآیند و شکایت میکنند: که، "همسر من دلش نمیخواهد که من به مسائل معنوی توجه داشته باشم." این امر بسیار خودخواهانه است. اگر زنی سعی دارد در معنویت پیشرفت کند، همسرش باید با او همکاری کند. این باعث نخواهد شد که او را از دست بدهد؛ بلکه برعکس، او هم از معنویت زن فایده میبرد. چنین اصلی در مورد برخورد زنان نسبت به همسرانشان نیز صادق است. والاترین آرزویی که مرد و یا زن برای همسرش میتواند داشته باشد معنویت است؛ چرا که پیشرفت و تحول روح با خود فضیلتهای مقدس درک و فهم، بردباری، ملاحظهکاری و عشق میآورد. ولی هر دو طرف باید به خاطر بسپارند که پیشرفت معنوی را نباید به دیگری تحمیل کنند. عشق را در زندگی خود تمرین کنید تا نیکی حاصل از آن، خودبخود برای عزیزانتان الهامانگیز گردد.
پس از سپری شدن چند سال از زندگی زناشویی، هزاران زن و شوهر میپرسند: "عشقمان به کجا رفت؟" در محراب افراط در رابطهی جنسی، خودپرستی و عدم احترام دود شد و از میان رفت. وقتی این نوع کیفیتها وارد رابطه میشوند، عشق به دود و خاکستر تبدیل میشود. زن شکوه میکند که مرد میخواهد از او یک برده بسازد و یا حس میکند که مورد بیاعتنایی مرد قرار گرفته است. ولی زخمزبان زدن بدترین طرز برخورد نسبت به یکدیگر است. گفته شده است: که یک زبانِ هفت هشت سانتی یک زن قادر به کشتن یک مرد بلندقامت است. وقتی زن و مرد رفتار اشتباهی نسبت به همدیگر دارند شادمانی میان خودشان را برای همیشه از بین میبرند. مرد باید خداوند را در زن ببیند و در تحقق ذات معنوی یاریش کند. باید طوری عمل کند که زن حس کند فقط وسیله ارضای جنسی او نیست، بلکه شریک و همراه و مورد احترام اوست و در چشم او تجلی خداوند است، و زن نیز باید به همسرش با همین برخورد نگاه کند.
ادامه👇
افراط در حیطهی جنسی به مانند راندن اتومبیل بدون روغن است؛ بدن توان خود را از دست میدهد. هر قطره آب حیات که از بدن خارج شود معادل هشت قطره خون میباشد. مسئله مهمی که باید به خاطر سپرد خویشتنداری است، و این از راه خلوص و مهار ذهن میآید، و خیلی بهتر از انصراف از رابطه عینی جنسی است در حالی که ذهن همچنان به آن میاندیشد. انصراف اجباری، یا سرکوب این نیرو میتواند مضر باشد.
مرد و زن بایست در یکدیگر بازتاب نور خداوند را ببینند. به نظر من خیلی شیرین است وقتی که میبینم مردی همسرش را "مادر" و یا زن شوهرش را "پدر"، خطاب میکند. زن بایست به مرد در مقام پدر بنگرد. من به همه زنان به عنوان مادر مینگرم. از دید من زن تنها یک زن نیست، بلکه تجلی مادر مقدس است. من در شکل زن، مادر الهی را میبینم که با من حرف میزند.
زن نباید سعی کند از طریق جذابیت جنسی مرد را جلب کند. انسان بایست همیشه تمیز و آراسته باشد و اگر با سلیقه هم باشد، بد نیست که سعی در جذابیت خود داشته باشد. چیزی که اشتباه است اینست که بخواهد قصداً جنس مخالف را از طریق جذابیت جنسی به خود جلب کند. جاذبه میان زن و مرد باید از روح آنان برآید. کسانی که دارای قدرت خویشتنداری جنسی هستند و کوشش نمیکنند خود را سمبل زیبایی جنسی نشان دهند، شانس بیشتری در جذب همسر شایسته به خود دارند. بسیاری از دختران جوان با من درددل کردهاند که پسرها پیش از هر چیزی رابطه جنسی میخواهند، وگرنه با آنها بیرون هم نمیروند. تجربه جنسی برای سنین جوان منحط است. در هند، جوانان پیش از ازدواج به هم دست نمیزنند و همدیگر را نمیبوسند. اول عاطفه عشق میآید. این باید آرمان باشد. وقتی دو نفر حس جاذبه بیقید و شرط به هم دارند و حاضرند به خاطر یکدیگر فداکاری کنند، آنگاه میتوان گفت آنها واقعاً عاشق یکدیگرند. تنها در آن وقت است که آنها برای رابطه نزدیک زناشویی آمادگی دارند. حس تملک به تنهایی کاری از پیش نمیبرد. وقتی یک از زوجین سعی در کنترل دیگری کند، این نشان عدم عشق واقعی است. اما وقتی آنها پیوسته به فکر شادمانی راستین یکدیگر باشند، این عشق الهی میگردد. در چنین رابطهای روزنهای به عشق مقدس الهی در دلهایشان باز میگردد.
بسیاری زنان به نزد من میآیند و شکایت میکنند: که، "همسر من دلش نمیخواهد که من به مسائل معنوی توجه داشته باشم." این امر بسیار خودخواهانه است. اگر زنی سعی دارد در معنویت پیشرفت کند، همسرش باید با او همکاری کند. این باعث نخواهد شد که او را از دست بدهد؛ بلکه برعکس، او هم از معنویت زن فایده میبرد. چنین اصلی در مورد برخورد زنان نسبت به همسرانشان نیز صادق است. والاترین آرزویی که مرد و یا زن برای همسرش میتواند داشته باشد معنویت است؛ چرا که پیشرفت و تحول روح با خود فضیلتهای مقدس درک و فهم، بردباری، ملاحظهکاری و عشق میآورد. ولی هر دو طرف باید به خاطر بسپارند که پیشرفت معنوی را نباید به دیگری تحمیل کنند. عشق را در زندگی خود تمرین کنید تا نیکی حاصل از آن، خودبخود برای عزیزانتان الهامانگیز گردد.
پس از سپری شدن چند سال از زندگی زناشویی، هزاران زن و شوهر میپرسند: "عشقمان به کجا رفت؟" در محراب افراط در رابطهی جنسی، خودپرستی و عدم احترام دود شد و از میان رفت. وقتی این نوع کیفیتها وارد رابطه میشوند، عشق به دود و خاکستر تبدیل میشود. زن شکوه میکند که مرد میخواهد از او یک برده بسازد و یا حس میکند که مورد بیاعتنایی مرد قرار گرفته است. ولی زخمزبان زدن بدترین طرز برخورد نسبت به یکدیگر است. گفته شده است: که یک زبانِ هفت هشت سانتی یک زن قادر به کشتن یک مرد بلندقامت است. وقتی زن و مرد رفتار اشتباهی نسبت به همدیگر دارند شادمانی میان خودشان را برای همیشه از بین میبرند. مرد باید خداوند را در زن ببیند و در تحقق ذات معنوی یاریش کند. باید طوری عمل کند که زن حس کند فقط وسیله ارضای جنسی او نیست، بلکه شریک و همراه و مورد احترام اوست و در چشم او تجلی خداوند است، و زن نیز باید به همسرش با همین برخورد نگاه کند.
ادامه👇
طرز برخورد اشتباه دیگر در ترسیدن از جنس مخالف است؛ بیزاری غیرعادی، به مانند جاذبه غیرعادی، ناسالم است. من از استاد خود سوامی شری یوکتشوارجی آموختم که به زن همچون وسیلهای برای به دام انداختن و انهدام مرد ننگرم،
بلکه در او مادر مقدس کیهانی را ببینم. اگر و زمانی که مرد زن را نماد مادر الهی ببیند، در او چنان پناه عاشقانهای مییابد که هرگز تجربه نکرده است. من به لطف خداوند، توانستهام با این تفکر معنوی هشیاری بسیاری از زنان و مردان را تغییر دهم. مرد بایستی به زن همچون مادر کیهانی بنگرد و زن بایست به مرد همچون پدر کیهانی. این اشخاص حضور مرا با این حس ترک نمودند که مادر الهی و پدر بهشتی از طریق من با آنها صحبت کرده است، به این خاطر که من با هشیاری الهی با آنها صحبت نمودم.
آیا اگر جاذبه جنسی وجود نمیداشت، عشق زناشوییای در میان میبود؟ اشخاص عادی ظرفیت درک چنین عشقی را ندارند، ولی آنهایی که رشد معنوی دارند آن را درک میکنند، به این خاطر که آنها جلب جاذبه جنسی نمیشوند. آنهایی که به رشد فضیلتهای معنوی در خود رسیدهاند میدانند که جاذبه جنسی ارتباطی با عشق واقعی ندارد. اگر عشق کامل به روح خود را در خود پرورش دهید، شروع به شناخت ذات الهی میکنید. عیسی مسیح آن عشقی را که خالص، عظیم و شگرف است، نشان داد. چنین عشقی در زندگی بسیاری از قدیسان والا نیز تجلی پیدا کرده است.
پاراماهانسا یوگاناندا
شور عشق الهی
فصل یک- ۴
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
بلکه در او مادر مقدس کیهانی را ببینم. اگر و زمانی که مرد زن را نماد مادر الهی ببیند، در او چنان پناه عاشقانهای مییابد که هرگز تجربه نکرده است. من به لطف خداوند، توانستهام با این تفکر معنوی هشیاری بسیاری از زنان و مردان را تغییر دهم. مرد بایستی به زن همچون مادر کیهانی بنگرد و زن بایست به مرد همچون پدر کیهانی. این اشخاص حضور مرا با این حس ترک نمودند که مادر الهی و پدر بهشتی از طریق من با آنها صحبت کرده است، به این خاطر که من با هشیاری الهی با آنها صحبت نمودم.
آیا اگر جاذبه جنسی وجود نمیداشت، عشق زناشوییای در میان میبود؟ اشخاص عادی ظرفیت درک چنین عشقی را ندارند، ولی آنهایی که رشد معنوی دارند آن را درک میکنند، به این خاطر که آنها جلب جاذبه جنسی نمیشوند. آنهایی که به رشد فضیلتهای معنوی در خود رسیدهاند میدانند که جاذبه جنسی ارتباطی با عشق واقعی ندارد. اگر عشق کامل به روح خود را در خود پرورش دهید، شروع به شناخت ذات الهی میکنید. عیسی مسیح آن عشقی را که خالص، عظیم و شگرف است، نشان داد. چنین عشقی در زندگی بسیاری از قدیسان والا نیز تجلی پیدا کرده است.
پاراماهانسا یوگاناندا
شور عشق الهی
فصل یک- ۴
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پاراماهانسا یوگاناندا
عالم سماوی - ۱
تا زمانی که شما ماهیت معنوی خود را با آن نیروی خلاق الهی مرتبط ندانید، این زندگی برایتان سراسر رمز و راز خواهد بود!
امروز اینجا هستید و فردا نیستید. وقتی از این زندگی به وادی پس از مرگ میروید، تمام این دنیا برایتان فقط یک رویا میشود. بدین گونه مانند وقتی که باید پوشش کهنهی خود را تعویض کنید، اندوهگین نمیشوید. چقدر احمقانه است فکر کنید این بدن (این "ژاکتی" که روح شما بر خود پوشیده ) - دائمی خواهد بود. در حال حاضر آن برای شما واقعی به نظر میآید، اما بعد از بین میرود.
پس روح شما کجا خواهد رفت؟
* به عالم سماوی- قلمرو "بهشتی" نور و حیات فناناپذیر، قلمرو انرژی حیات ارتعاشی پنهان در پشت پردهی جهان مادی ناخالص.
ما در بدو تولد از عالم سماوی میآییم و در هنگام مرگ به آنجا باز میگردیم.
یکی از من پرسید که چرا باید اکنون سعی کنیم با عالم سماوی ارتباط برقرار کنیم؟
پاسخ میدهم: «زیرا آنجاست که شما به آزادی ماهیت واقعی خود پی خواهی برد. در آنجاست که شما به عنوان یک روح پوشیده در کالبد سماوی آغاز میکنید و چون شما الان آنجا نیستید و خاطرهی آن را از دست دادهاید همه بدبختیهای شما ادامه دارند."
با ورود به آن دنیای دیگر، علل و شفای همه رنجها و بیماریها را درمییابیم.
به اسرار وجود خود پی میبریم، به آنچه پس از مرگ اتفاق میافتد، و اینکه پیش از تولد کجا بودهایم، و چگونه میتوانیم در دنیای مادی زندگی کنیم بدون آنکه ارتباط الهی خود را از دست بدهیم.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
عالم سماوی - ۱
تا زمانی که شما ماهیت معنوی خود را با آن نیروی خلاق الهی مرتبط ندانید، این زندگی برایتان سراسر رمز و راز خواهد بود!
امروز اینجا هستید و فردا نیستید. وقتی از این زندگی به وادی پس از مرگ میروید، تمام این دنیا برایتان فقط یک رویا میشود. بدین گونه مانند وقتی که باید پوشش کهنهی خود را تعویض کنید، اندوهگین نمیشوید. چقدر احمقانه است فکر کنید این بدن (این "ژاکتی" که روح شما بر خود پوشیده ) - دائمی خواهد بود. در حال حاضر آن برای شما واقعی به نظر میآید، اما بعد از بین میرود.
پس روح شما کجا خواهد رفت؟
* به عالم سماوی- قلمرو "بهشتی" نور و حیات فناناپذیر، قلمرو انرژی حیات ارتعاشی پنهان در پشت پردهی جهان مادی ناخالص.
ما در بدو تولد از عالم سماوی میآییم و در هنگام مرگ به آنجا باز میگردیم.
یکی از من پرسید که چرا باید اکنون سعی کنیم با عالم سماوی ارتباط برقرار کنیم؟
پاسخ میدهم: «زیرا آنجاست که شما به آزادی ماهیت واقعی خود پی خواهی برد. در آنجاست که شما به عنوان یک روح پوشیده در کالبد سماوی آغاز میکنید و چون شما الان آنجا نیستید و خاطرهی آن را از دست دادهاید همه بدبختیهای شما ادامه دارند."
با ورود به آن دنیای دیگر، علل و شفای همه رنجها و بیماریها را درمییابیم.
به اسرار وجود خود پی میبریم، به آنچه پس از مرگ اتفاق میافتد، و اینکه پیش از تولد کجا بودهایم، و چگونه میتوانیم در دنیای مادی زندگی کنیم بدون آنکه ارتباط الهی خود را از دست بدهیم.
✨⚜ " کانال حقیقت متافیزیک "
╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯