Telegram Web Link
یک عمر در انتظاری تا بیابی آن را که درکت کند و تو را همان گونه که هستی بپذیرد،و عاقبت در می یابی که او از همان آغاز "خودت" بوده ای ...

ریچارد_باخ

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
👆👆👆
دوستان عزیز عضو گروه پرسش و پاسخ بشید اگر کسی قبلا حذف شده جدا پیام بده بررسی میکنیم
سه دنیای خودت را در اینجا خلق کن…این کدام سه دنیا است؟ این سه دنیا در همینجاست. جهنم همینجاست، زمین همینجاست، بهشت همینجاست. تمامش موضوع نگرش تو است. به محضی که نگرش تو تغییر کند، خلقت تغییر می‌کند.

کسی که در افکار و ذهنش زندگی ‌کند، در جهنم زندگی می‌کند. کسی که در وجودش زندگی کند در بهشت زندگی می‌کند. کسی که بین این دو گیر کرده باشد، روی زمین زندگی می‌کند.

روی این سیّاره بیشتر مردم در جهنم زندگی می‌کنند. فکر نکن که جهنم در یک مکان دیگر و دنیای پایین‌ تر است. این فکرِ بی‌ معنی و باستانی را رها کن. آنان که در جهنم زندگی می‌کنند از مصیبت در رنج هستند، بسیار رنج می‌کشند. در همین لحظه و اکنون رنج می‌برند.

خشمگین بشو و وارد جهنم شده‌ای…شهوانی شو و در آتش‌ها شروع به سوختن خواهی کرد. به کدام آتش فکر می‌کنید و چه دیگ‌ های آب‌ جوشی را می‌خواهید؟ خشم تو، شهوت تو، توقعات تو، تو را می‌جوشاند و بسیار آتش می‌زند، چه چیزی می‌تواند بیشتر تو را بسوزاند؟ سوزانده و بو داده می‌شوی، در زهر غرق می‌شوی، تلخی وجودت را فرامی‌گیرد.

حالا عاشقانه و مهربان باش و شروع می‌کنی به صعود به بالا...، این دری است به سوی بهشت. بهشت در آسمان‌ها نیست. به این سبب بالا گفته شده که وضعیت والا بودن است، این نامِ والاترین وضعیتِ آگاهی است. وجود، بالا ترین وضعیت تو است. شروع می‌کنی به پرواز در آسمان، آسمان می‌شوی. و وقتی سقوط کنی، جهنم می‌شود. بین این دو، زمین است.پس تهی‌بودن درونت را در اینجا کشف کن، تمامش در همینجا درون توست، در تهی‌بودن تو پنهان است. در آنجا که درخشان‌ ترین درخشنده پنهان شده، آن نورِ نورها... حضور خداوند به این تهی‌بودن فیض می‌رساند. کسی که آن را کشف کند به اشراق می‌رسد، یگانه می‌گردد.
تهی‌بودن درونت را در اینجا کشف کن…با سکوت درونی خودت متصل بشو. سالکان بی‌شماری اینگونه بیدار شده‌اند. و همین کفایت می‌کند. فقط همین.
راجنیش چاندرا موهان

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
چرا احساس خوشبختی نمی‌کنیم؟

هیچ حیوانی چنین ناشاد نیست،
هیچ پرنده ای چنین ناشاد نیست،
هیچ ماهی ای چنین ناشاد نیست که انسان هست
چرا انسان این قدر ناشاد است؟
زیرا انسان در آرزوی خوشبختی است و پرندگان همین حالا خوشحالند؛ درختان همین اینک شادند
انسان خوشبختی را آرزو می‌کند؛ هیچ‌گاه در اینک اینجا شاد نیست. همیشه در آرزوی خوشبختی است و همچنان از دستش می‌دهد.

خوشبختی اینجا است
در تمام پیرامونت در حال روی دادن است. بگذار وارد درونت شود.
بخشی از هستی باش. به آینده نرو هستی هیچ گاه به آینده نمی‌رود؛ فقط ذهن می‌رود.
من این را مدیتیشن می‌نامم:
اینجا بودن، نرفتن به آینده. جاه‌طلب نباش، تمام آرزوی زندگی را بکش، خوشبختی را آرزو نکن و بعد خوشحال خواهی بود و هیچ‌کس نمی‌تواند خوشی تو را نابود کند.
آنگاه ناشاد بودن برای تو غیر ممکن خواهد بود.
و بعد تو بی‌مرگ می‌شوی و زندگی ابدی بر تو رخ می‌دهد.
در واقع پیشاپیش رخ داده است اما تو آگاه نیستی. آنگاه خشنود می‌شوی. بدون جاه‌طلبی، خشنود می‌شوی.
تو بی‌همتایی. هر چیزی ، هر تجربه‌ی اوجی که برای دیگران ممکن است،
برای تو نیز ممکن است؛
اما آن در راهی بی همتا رخ می‌دهد.
برای بودا، برای عیسی، برای زرتشت
رخ داده است. و برای تو نیز رخ خواهد داد.
اما هرگز به همان شکل رخ نمی‌دهد.
مانند همان چیزی که برای زرتشت رخ داد برای تو رخ نمی‌دهد.
برای تو به شکلی بی‌همتا و فردی رخ می‌دهد.
وقتی برای تو رخ بدهد کاملا نو خواهد بود.
هسته‌ی درونی تجربه همان خواهد بود: همان سرور، همان سکوت، همان روشن‌بینی، اما در پیرامون همه چیز متفاوت خواهد بود
پس از هیچ‌کس تقلید نکن.
تقلید بخشی از جاه‌طلبی است.
از بودا تقلید نکن ، از عیسی تقلید نکن، سعی کن خودت باشی
البته سعی کردن نیز بیهوده است .
فقط خودت باش،
وقتی خودت هستی،
به روی تمام امکانات گشوده ای.
وقتی خودت هستی،
کل هستی به تو کمک می‌کند.
مبارزه نمی‌کنی. وقتی مبارزه نمی‌کنی ...
این معنای اعتماد است
وقتی مبارزه نمی‌کنی، هستی بر تو رخ می‌دهد. اگر با هستی مبارزه کنی صرفا خودت را نابود می‌کنی، امکاناتت را، انرژی ات را، زندگی ات را، هستی ات را نابود میکنی.

مبارزه نکن ! تسليم هستی شو.
خودت را همان طور که کل می‌خواهد باشی بپذیر، سعی نکن کسی دیگر باشی، و روشن‌بینی هر لحظه می‌تواند رخ دهد. در همین لحظه می‌تواند رخ دهد؛ نیازی به صبر کردن نیست.

اشو

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
دین حقیقی در حیرت و شگفتی، طلوع می‌کند.
اگر بتوانید احساس حیرت و شگفتی کنید، با دیانت هستید. نه با خواندن انجیل، گیتا یا قرآن، بلکه با تجربەی حیرت!
وقتی که طلوع یا غروب خورشید را می‌بینی، و یا آنگاه که آسمان پر ستاره را می‌بینی، آیا رقصی را در قلب خود احساس می‌کنی؟ آیا آوازی در وجودت برمی‌خیزد؟ آیا با ستاره‌ها یک احساس همدلی داری؟ در این صورت دیندار هستی
وگرنه تو با رفتن به کلیسا یا معبد، و تکرار کردن دعاهای استقراضی که هیچ کاری با قلب تو ندارند و فقط به سر مربوطند، دین دار نخواهی شد.
دین، یک عشق بازی است: عشق بازی با هستی.

اشو

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
از تمام همنشینان جدی پرهیز کن:
از مردمانی که سعی دارند کسی باشند دوری کن.
بیشتر و بیشتر با مردمانی کوک شو که فقط زندگی خودشان را زندگی می‌کنند.
سعی نمی‌کنند کسی باشند.
کسانی که همانگونه که هستند زندگی می‌کنند.
با آنان حرکت کن.
این‌ ها مردمان معنوی واقعی در دنیا هستند.
رهبران مذهبی مردمانی واقعاً روحانی نیستند ــ
آنان سیاستمدار هستند.
آنان می‌ باید در کار سیاست باشند.
آنان دیانت را به زشتی فاسد کرده‌اند.
آنان دیانت را چنان جدی کرده‌اند که کلیساها و معابد و مساجد بیشتر شبیه بیمارستان و تیمارستان یا قبرستان شده‌اند.
آن سرور و نشاط و لذت بردن کاملاً ازبین رفته است. نمی‌توانی در یک کلیسا برقصی؛
نمی‌توانی بخندی. خنده از کلیساها بیرون رفته است ــ ولی به‌ یاد بسپار:
لحظه‌ای که خنده از کلیسا بیرون برود،
خداوند نیز بیرون رفته است.

بگذارید یک داستان مشهور را برایتان بگویم:
سام برنز، یک سیاهپوست اهل جنوب آمریکا از ورود به کلیسای سفیدپوستان منع شد.
خادم کلیسا به او گفت که به کلیسای خودش برود و دعا کند و احساس بهتری خواهد داشت.
یکشنبه‌ی بعد او دوباره بازگشت و به خادم کلیسا گفت: ”ناراحت نشو. من نمی‌خواهم با زور راه ام را به اینجا باز کنم. فقط آمده‌ام به تو بگویم که توصیه‌ی تو را عمل کردم و بسیار خوب از کار در آمد.
نزد خداوند دعا کردم و او به من گفت:
”در این مورد ناراحت نباش سام.
من هم سال‌ ها سعی کردم وارد آن کلیسا شوم و هنوز موفق نشده‌ام!“

زمانی که یک کلیسا مسیحی باشد،
یک معبد هندو باشد و یک مسجد، محمدی باشد،
خداوند را نمی‌توان در آن یافت ــ‌
امور جدی شده‌اند، سیاست وارد شده،
خنده بیرون رفته است.
بگذار خنده پرستشگاه تو شود و یک احساس اتصال عمیق با الوهیت خواهی داشت.
اشو

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
دین و سیاست باید از هم جدا باشند.
لحظه‌ای که دین سازمان یابد،
سیاست می‌شود.
بنابراین دین ابداً نباید سازمان یافته شود.
دین باید یک جستجوی شخصی ، خصوصی و صمیمی برای هر فرد باشد.
بدون زنجیر، بدون قید و بند، بدون ممانعت باشد.
دین فقط در قلبی شکوفا می‌شود که از هر نظریه و باور و از هر کلیسا یا... مطلقاً آزاد باشد.
من مایلم تمامی دنیا با دیانت باشد.
ولی نه مسیحی، نه کاتولیک، نه...
فقط دیانت داشتن کافی است.
صداقت، صداقت است.
نه مسیحی است و نه هندو.
حقیقت، فقط حقیقت است.
نمی‌تواند هندو باشد و یا مسیحی.
عشق، فقط عشق است.
نمی‌تواند غربی باشد یا شرقی.

مهربانی، مهربانی است و به هیچ نژادی و هیچ کشوری تعلق ندارد؛
متعلق به هیچ تاریخ یا جغرافیایی نیست.
آیا نمی‌توانید این حقایق ساده را ببینید؟

اشو

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
4_5805655268511455733.mp4
9.6 MB
ارواح سرگردان چه کسانی هستند؟


" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
شیطان گفت: دشمنیِ من با بشریت، از دشمنی تو با جان خویش بیشتر نیست ای كشیش.
تو به میكائیل آفرین می گویی،در حالی كه او برایت هیچ فایده ای نداشته است؛ و مرا دشنام می دهی، حال آنكه من مایهٔ راحتی و آسایش ات بوده و هستم.
مگر نه این كه وجود من، موجب رونق بازار تو و نامم سرمایه كسب و كار توست؟
اگر شیطان بمیرد و مبارزه با او منتفی گردد، چه شغلی را بر عهدهٔ تو خواهند نهاد؟ تو كه پدر روحانی هستی، چطور نمی دانی كه تنها وجود شیطان می تواند سیم و زر را از جیب مؤمنان،به جیب های واعظان و سخنوران سرازیر می كند؟
تو كه عالمی دانا هستی،چطور نمی دانی كه با نابود شدن علت، معلول نیز از بین می رود؟ چطور راضی می شوی كه من بمیرم و تو، جایگاه خود را از دست بدهی و نان زن و بچه ات را آجر كنی؟!

📕 كاروان‌ها و طوفان‌ها
جبران_خلیل_جبران

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
ما نزد خداوند دعا و نیایش می کنیم، اما واقعاً خدا را نمیشناسیم. شخص در مقابل خداوند در معبد می ایستد و میگوید ای خدا من بيكارم.، لطفاً كمكم کن که شغلی پیدا کنم. اگر او مطمئن باشد که خدا وجود دارد، باید این را درک کنـد کـه خداونـد پیشاپیش میداند کـه او شغلی ندارد.

کمی به خدا رحم کنید، این قدر اطلاعات اضافه به او ندهید، اگر هم خدا پیشاپیش نداند پس دعا و نیایش کردن در مقابل او برای یافتن یک شغل بی فایده است...

عیسی مسیح در آخرین لحظات عمرش با دستان میخ شده بر صلیب گفت: «خداوندا، مرا فراموش کرده ای؟ میخواهی چه چیزی به من بیاموزی؟ چرا آنها این کار را با من میکنند؟

منظور او چه بود؟ آیا او ناله و شکایت میکرد؟ آیا این بدان معناست که اتفاقات مطابق انتظارات او رقم نخورده؟ آیا این بدان معناست که عیسی تسلیم خداوند نشده بود؟ آیا این بدان معناست کـه افسار در دستان خداوند نیست؟ آیا این بدان معناست که عیسی خودش را باهوش تر از خداوند میداند؟

اما عیسی‌ بلافاصله آگاه شد، او به محض اینکه گفت: «خداوندا چرا مرا فراموش کردی؟» بلافاصله آگاه شد، تردیدی در ذهنش برخاست. سپس متوجه شد که چه گفته است و بلافاصله چنین گفت: «مرا ببخش اراده ی تو کرده شود.»

آن گونه که من میبینم وقتی عیسی جمله ی اول را گفت او عیسی پسر مریم بود. و وقتی جمله ی دوم را گفت، تبدیل به ،مسیح پسر خداوند شد.

دگرگونی درون در بین همین دو جمله رخ داد. وقتی او گفت: «چرا مرا فراموش کردی؟ پسر مریم بود، او ناله و شکایت می کرد؛ اما در ذهنِ یک انسان هشیار هیچ گله و شکایتی وجود ندارد.

پس چیزی نگذشت که عیسی گفت: «مرا ببخش. اراده ی تو کرده شود. هر آنچه که تو بخواهی من میپذیرم و او نمی توانست چیز دیگری بگوید. در آن جمله عیسی تبدیل به مسیح شد. او دیگر پسر مریم نبود، او پسر خدا شد.

اوشو


" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
من با دعاکردن مخالف نیستم، من با دعای تو مخالف هستم، نه با خود دعاکردن. دعای تو دروغین است. دعاکردن فقط بخشی از شرطی‌های شماست. یک هندو به روش هندوان دعا می‌کند و یک محمدی به روش محمدیان دعا می‌کند، ولی دعای واقعی نه هندو است و نه محمدی
نیایش حقیقی از یک وجود شرطی‌نشده می‌آید
چگونه می‌تواند هندو باشد و یا محمدی؟

نیایش واقعی فقط نیایش است. کلامی در آن نیست؛ سکوت خالص است. یک تسلیم است در سکوتی عمیق
درواقع، مخاطب آن هیچ خدایی نیست؛ بلکه تعظیم‌کردن به تمام جهان‌هستی است. دعا بدون مخاطب است. خداوند همه‌جا هست، ‌همه‌چیز خدا است
پس تو فقط با شکرگزاری بسیار، در شعف، در شوق و در عشق تعظیم می‌کنی. ولی نخست باید عشق تو، شعف تو و خوشی تو آزاد بشود. تو فقط یک بذر هستی، و صحبت در مورد عطر فقط نظری است که از دیگران شنیده‌ای و قرض گرفته شده. و هرچه که قرض گرفته شده باشد زشت است. هرچیزی که قرض گرفته شده باشد فقط شفاهی و در حرف خواهد بود.

و این چیزی است که اتفاق افتاده: وقتی مرا شنیدی فقط معنای لغوی کلمات را درک کردی، اهمیت و معنا را از دست دادی.

من چیزی در مخالفت با دعاکردن نگفتم، ولی گفته‌ام که مراقبه راه را آماده می‌سازد. تو را تمیز می کند ‌ــ تو را از تمام افکاری که توسط دیگران به تو داده شده پاک می‌کند. مراقبه فضایی را خلق می‌کند که در آن نیایش شکوفا می‌شود. مراقبه آن بهار را می‌آورد ــ و راه دیگری وجود ندارد. اگر بدون مراقبه دعا کنی، آنوقت گل‌های تو فقط پلاستیکی خواهند بود. گل های واقعی فقط در مراقبه رشد می‌کنند. و آنوقت دعای تو مخاطبش خدا نیست؛ درواقع خدای تو وجود ندارد. تمام این فکر “خدای پدر” بسیار بچه‌گانه است و حق با زیگموند فروید است که این یک فرافکنی خواسته‌ی عمیق ما برای چسبیدن به والدین است. این فرافکنی فکر تو در مورد پدر است، زیرا پدرت نمی‌تواند برای همیشه با تو باشد. پدرت یک روز خواهد مرد و تو آن محافظت و امنیت را از دست خواهی داد. و آنوقت یک پدر را در آسمان فرافکنی می‌کنی که برای همیشه و همیشه آنجاست و هرگز نمی‌میرد و همیشه از تو مراقبت می‌کند! و تو در پیش آن پدر در آسمان به زانو می‌افتی. این فکر پدر آسمانی مخلوق خودت است، آن دعا ساخته‌ی تو است. و تو این عمل احمقانه را در سراسر عمرت ادامه می‌دهی، و فکر می‌کنی که کاری مذهبی انجام می‌دهی.

و گاهی می‌تواند چنین اتفاق بیفتد که دعای تو برآورده شود. این فقط یک همزمانی است. اگر در مورد هزارویک چیز دعا کنی، گهگاهی باید که برخی از آنها محقق شوند

دعاها گاهی مستجاب می‌شوند ـــ نه‌اینکه در آنجا کسی هست که دعاهای تو را می‌شنود و آنها را برآورده می‌کند ـــ و گاهی هم مستجاب نمی‌شوند
و کشیشان بسیار زرنگ هستند، خواهند گفت: “هروقت دعاهایتان مستجاب شود یعنی که عمیقاً و با خلوص قلب و با صداقت دعا کرده‌اید!” و هرگاه دعاهایت مستجاب نشود، کشیش می‌گوید، “دعاهایت سطحی بودند!”
و این استدلال بسیار جاذبه دارد زیرا درواقع، تمام دعاهای شما سطحی هستند، پس تو خودت می‌دانی که دعاهایت سطحی هستند.  کشیش همیشه می‌تواند بگوید که تو دعا کرده‌ای ولی در عمق قلبت تردید داشته‌ای!
تردید همیشه هست، زیرا باور تو به خدا نمی‌تواند تردید را نابود کند
فقط می‌تواند تردید را سرکوب کند. و تردیدِ سرکوب‌شده همیشه در درونت می‌جوشد، آماده‌ی انفجار!

پس اگر گاهی همزمانی رخ داد، فریب نخور. اینگونه است که بسیاری از چیزها در دنیا ادامه پیدا می‌کنند، بسیاری از چیزها می‌توانند در دنیا ادامه پیدا کنند.

اشو

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
کارما


وقتی که اتفاقات بد برای ما رخ می‌دهند، ممکن است احساس فشار زیادی بکنیم، یا حتی با این تفکر که به خاطر کارمای بد خود مورد تنبیه قرار گرفته‌ایم، احساس شکست به ما دست بدهد. به یاد داشته باشید که خداوند برای کمک به پیشتازی ما بسوی آزادی دو اصل مرتبط به هم را مقرر کرده است: اراده آزاد و قانون کارما.

هر کاری که ما انجام دهیم، اثری در هشیاری ما برجای می‌گذارد، و آن اثر ما را دقیقاً به آن نوع انرژی‌ای جذب می‌کند که تولید کرده‌ایم. واکنش یا پاسخ «کارما» به آن، به خاطر تنبیه یا قضاوت ما صورت نمی‌گیرد، بلکه فقط فرآیندی است که ما از طریقش می‌توانیم به سفر خود در جهت درک بیشتری ادامه دهیم.

در واقع، «کارمای بد» وجود ندارد، بلکه فقط فرآیندی است برای  آموختن از کردارهای خود و تطبیق آنها برای ایجاد شادمانی بیشتر. این بدین معنا نیست که در صورت عدم هماهنگی با قوانین خداوند، می‌توانیم از رنج و مصیبت در امان باشیم، اما نباید هم به کارمای «بد» به عنوان مجازات و تنبیه نگاه کنیم.

اینطور نگاه کنید: اگر شیوه‌ی زندگی کردن شما ناسالم بوده، رژیم غذایی ناسالم، عدم ورزش، افراط در عادات خود، وقتی که در آیینه به خود نگاه می‌کنید، ممکن است از آنچه می‌بینید راضی نباشید. اما اگر از اصول سلامتی درباره‌ی تغدیه، ورزش و کنترل خود، پیروی کرده باشید، از درون آیینه کسی به شما نگاه خواهد کرد که سرشار از نشاط و سلامتی است.

هیچ‌یک از این دو تصویر انعکاس کسی که شما براستی هستید نمی‌باشند. آنها فقط انعکاس انتخاب‌هایی هستند که شما در گذشته اعمال کرده‌اید. با کسب درک بیشتر درباره‌ی قوانینی که بر خلقت حاکم هستند، شما می‌توانید آن انتخاب‌ها و نتیجه‌ی آنها (کارمای خود) را تغییر دهید.

پنج راهکار برای خنثی کردن کردارهای اشتباه گذشته:

خدمت به دیگران

گرایش‌ها و امیال اشتباه کارمایی در شما با تمرکز بر آنها خنثی نمی‌شوند، بلکه با پرورش گرایش و میلی مغایر با آنها خنثی می‌گردند. به این علت خدمت به دیگران عاملی مهم است. زیرا در خدمت به دیگران، انرژی شما بجای رفتن در جهتی خودمحور و اشتباه، در راه نیک خدمت به دیگران صرف می‌شود.


از قدرت اراده خود استفاده جویید

«در هند اهمیت زیادی به کارما داده شده است. 'کارما! کارما! این کارمای من است. از دست من کاری برنمی‌آید!' این اشتباهی مسخره است! کارما فقط کردار است. هر کاری که انجام شده است، بی‌شک قابل اصلاح است."

با آزمون‌های خود شجاعانه روبرو گردید

در روبرویی با کارما، تا زمانی که از آن ترس داشته باشید، به رهایی نخواهید رسید. بهترین راه خنثی سازی کارما اینست که هر آزمونی و سختی‌ای که بر سر راهتان قرار می‌گیرد را شجاعانه بپذیرید و با آن روبرو گردید.

با مراقبه کردن کارما را خنثی سازید

هربار که شما مراقبه می‌کنید، کارمای خود را کاهش می‌دهید، زیرا در آن هنگام انرژی شما متمرکز بر مغز است و الگوهای کارمایی قدیم را تغییر می‌دهد. پس از هر مراقبه‌ی عمیق، شما رهاتر خواهید گشت.

یاری گورو

«به کمک یک گوروی راستین، کارما به مقدار زیادی کاهش می‌یابد. گورو کارمای شما را می‌بیند و می‌داند که شما برای رهایی از آن چه باید بکنید. او مقدار زیادی از کارمای شما را نیز خودش متحمل می‌شود. این اهمیت گرانمایه‌ی یاری گورو است. بدون یک گورو، مسیر معنوی مانند این است: در حالی که بزرگ‌راهی هموار در نزدیکی وجود دارد، شما سعی کنید در امتداد همان مسیر اما در شن‌زار گام بردارید.

الهی که شما در آن بزرگ‌راهی گام بردارید که به رهایی از همه کارماها می‌انجامد.


ـ سوامی یوگانانداجی
مجله‌های قدیم

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
پس از جنگ جهانی دوم می خواستند متوسط سن روانی سربازان را اندازه گیری کنند، زیرا در آن زمان روانشناسان در اندازه گیری هوش کارآمدتر شده بودند.
نتیجه‌ی تحقیق، تکان دهنده بود. آنان هرگز فکر نمی‌کردند که نتیجه این باشد. متوسط سن روانی سربازان سیزده سال بود! و آن سربازان از دیگران کم هوشتر نبودند.
پس به نظر می‌آید که بدن به رشد خودش ادامه میدهد و ذهن، جایی در سیزده یا چهارده سالگی از رشد کردن باز میایستد. پس شاید هشتاد سال داشته باشی ولی وقتی در برابر خدایی زانو میزنی، فقط یک پسر سیزده ساله هستی.
ادیان سازمان یافتە خسارات زیادی وارد کرده اند.
هیچکس به خودش زحمت نمیدهد که بداند چرا سن روانی در سیزده یا چهارده سالگی متوقف میشود. بسیار ساده است: این سنی است که دختران و پسران از نظر جنسی بالغ میشوند؛ زمانی که آنان بالغ میشوند، بدن دیگر نیازی به هوشمندی ندارد.
تا زمانی که از خودت تلاشی نشان ندهی سن روانیات در همان سیزده چهارده سالگی باقی می ماند.
بیولوژی به هدف خودش دست یافته است. تو بالغ شده‌ای. همین قدر هوشمندی کافی است تا بتوانی
تولید مثل کنی. اگر خواهان هوشمندی بیشتر هستی آنگاه باید برایش تلاش کنی آنگاه باید مراقبه کنی،
آنگاه باید هوشمندیات را تیز کنی.
ولی تمام ادیان سازمان یافته میخواهند که تو هرگز هوشمند نشوی، زیرا آموزشهای آنان بر اساس باورداشتن
است. یک مومن نیازی به هوشمندی ندارد. تا زمانی که شک کردن را نیاموزی، هوش تو رشد نخواهد کرد زیرا تردید یعنی پرسش و جستجو و کاوش. باور داشتن یعنی که هیچ نیازی به پرسیدن و جستن
وجود ندارد.
به سبب نظامهای باورداشتی تحمیلی بر انسان است که سن روانی او در چهارده سالگی باقی مانده است و این چهارده سالگان همگی پیرو ادیان سازمان یافته هستند
اگر هوش آنان رشد بیشتری کند
شروع میکنند به دیدن این واقعیت که آنچه تاکنون به عنوان دین می‌پنداشتند چیزی جز خرافات نیست.
اگر هوشمندی آنان شروع به رشد بیشتر کند،
شروع میکنند به تردید کردن در مورد مبلغان ادیان و دیانت آنان، شروع میکنند به زیر سوال بردن همه
چیز ، و ادیان سازمان یافته پاسخی ندارند.
ِ هم اینک برایتان گفتم که در مذهب جین Jain باور چنین است که بی مزه بودن خوراک یکی از اصول
اساسی مذهب است. روزی از یک راهب جین پرسیدم، "اگر بی مزه بودن از اصول مذهب است پس چرا
غده‌های چشایی توسط طبیعت به انسان داده شده است؟"
طبیعت هرگز چیزی غیرضروری را نمی‌دهد.
راهبان بودایی باید در هنگام راه رفتن فقط تا فاصله 130 سانتیمتری خود را نگاه کنند. او نباید دورتر از
این فاصله را ببیند، نباید سر خودش را راست نگه دارد زیرا شاید زنی زیبا را ببیند  مشکل این است!
وقتی روی زمین تا فاصله 130 سانتی را ببینی، فوقش این است که پاهای زن را می‌بینی ولی صورت
او را نه!
ولی اگر عشق بین زن و مرد خطاست، چرا طبیعت چنین کششی را ایجاد کرده است؟ هر انسان هوشمند
این پرسش را می‌پرسد. اگر چنین بود حتی بودا زاده نشده بود. خوب شد که پدر بودا یک راهب بودایی
نبود، و گرنه ما تمام این مردان بزرگ را از دست می‌دادیم.
طبیعت خواهان تولید مثل است  زندگی جدید، شکل‌های تازه؛ زندگی بهتر، شکل‌های بهتر.
طبیعت روند دائمی تکامل است. ولی ادیان مخالف هستند.... زیرا انسان هرچه تکامل یافته‌تر باشد
امکان اینکه قربانی حماقت و تعصب مذهبی بشود کمتر است.
اگر هوشمندی رشد کند، معابد خالی می‌شوند ولی زندگی بسیار زیبا می‌گردد....

اشو

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
بنیان همه جنگها ، کشتارها ؛ فقر؛ آوارگی و....در طول تاریخ بین دولتها علی الخصوص در خاورمیانه  بین اسرائیل و ایران و فلسطین و لبنان و سوریه و عراق ؛ هند و پاکستان و .....دینی و مذهبی است.
مگر متدینین و مذهبیون نمی‌گویند :
خداوند دین و مذهب را برای بهتر زیستن و مهربانی در جامعه بشری فرستاده است...؟
پس چرا اکثریت جنگ ها و مشکلات جامعه بشری ،
بنیاد دینی ومذهبی دارد ؟


" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
4_5814697892656454205.mp4
6.9 MB
بهشت و جهنم...
عالی عالی عالی👌👌👌🌺

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
درود دوستان عزیز بنظرتون چه راههایی برای پاکسازی افکار و کردار گذشته غلط (کارما سوزی) وجود داره؟
کلا" نظرتون را در مورد کارما و موضوعات وابسته به این واژه بیان کنید🙏🌺

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
‍ پاراماهانسا یوگاناندا درباره روشهای عملی برای غلبه بر کارما:


شما کسی هستید که کارمای مثبت و منفی‌تان را خلق کرده‌اید؛ و وقتی بگویید هیچ امیدی نیست شکست خورده‌اید. اما اگر فکر کنید من رها هستم، من قوی هستم؛ حتی اگرچه کارمای منفی، مرا مورد ضربه قرار داده با این‌حال من تسلیم نمیشوم. آنگاه خواهید دید که کارمای مثبت شما بیرون می‌آید. بدون توجه به اینکه کارمای شما چقدر بد است سعی کنید زندگی‌تان را باز شناسید و تلاش کنید بر اساس حکمت و معرفت خود کار خوب، کار صحیح انجام دهید. کارمای شما تغییر خواهد کرد؛ خواهید دید که کارمای منفی شما به مثبت تغییر خواهد کرد.

شور_عشق_الهی

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
خداوند رحیمانه آگاه است که ما را به این عالم دشوار فرستاده است؛ و اگر او به گنجشکی که به پشیزی نمی‌ارزد، اهمیت می‌دهد، چقدر بیشتر باید به ما اهمیت دهد.

او فقط می‌خواهد نسبت به عشق ما اطمینان داشته باشد، برای همین با ما قائم‌باشک بازی می‌کند؛ او مطمئن نیست که بنده‌اش واقعاً خواستار اوست و یا طالب چیزهای دیگریست.

من اکثراً به او می‌گویم، "خداوندا، اگر آنها می‌دانستند که تو چقدر شگفت‌انگیز و خوبی، بی‌شک به دنبالت می‌آمدند. اما تو خود را در ابرها، گل‌ها و در فضای سماوی پنهان نگاه می‌داری."

اگر به زیبایی‌ها و عجایب طبیعت بنگرید، چگونه می‌توانید نسبت به خداوند شک و تردید کنید؟ او از طریق همه چیز در کارست، ابزار کار او زندگی شعور و هوشمندی در هستی است.

همان گونه که کشتی‌های در آب از طریق رادیو هدایت می‌گردند، ما نیز از طریق قدرت و شعور الهی هدایت می‌گردیم. بدون انوار زندگی از سوی او  همه ما مرده‌ایم. پس چرا به دنبال آن نیرویی نباشیم که مبدأ و منشأ ماست؟ چرا بجای هدایایش در پی بخشنده ی آنها نباشیم ؟

اینجاست که رهایی واقعی نهفته است. او درست در اندرون سلول‌های مغزی و افکار شما در کارست. اگر از درون با او تماس یابید، آن دوستی را خواهید یافت که شما را هرگز مأیوس نخواهد کرد، معشوقی را خواهید یافت که هرگز دروغ نخواهد گفت. خداوند است که با عشقش همواره در پی شما بوده است و شما را در درونتان می‌جوید. اگر فقط طالبانه و مشتاقانه او را بجویید و در درون خود بخواهید، او را درخواهید یافت.

فقط سوءاستفاده از آزادی و اختیار و نیروی مقاوم کارما، اثر اعمال خطای گذشتۀ شماست که از سرعت گام‌های شما به سوی هدف مقدس پیشگیری می‌کند.

" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
تقدیر چیست ؟

آیا تقدیر یک نیروی اسرارآمیز و سرسخت بیرونی است که بر سرنوشت آدمی حاکم است ؟ این مفهوم بر بسیاری افراد تاثیر گذاشته و بر این باورند که هر آنچه باید بشود می‌شود و هیچ‌چیز در قدرت ما نیست.

درست است که تقدیر به معنای مقدر شده است ، اما با خود شما و از طریق عملکرد قانون علیت یا کارما مقدر شده است. خداوند شما را در انتخاب آزاد گذاشته ، اما قانون علیت طبق ماهیت کردارتان بر پیامد کارتان حاکم است ، بنابراین هر کنشی یک علت است که واکنش خاصی را به دنبال دارد. کنش خاص شما واکنش خاصی هم بدنبال دارد. اعم از اینکه کردار شما خوب باشد یا بد , پیامد کردارتان را خواهید دید. بنابزاین کارهایی انجام می‌دهید که تعیین کننده‌ی تقدیر شماست.

گاهی سر میز غذا کمی بیش از آنچه که باید ، می‌خورید و بعد پشیمان می‌شوید. طبیعت انسان چنین است. ما انسان‌ها مسخره‌ترین مخلوقات خداییم. با اینکه خود را موجودات هوشمندی می‌دانیم ، اما اسیر آرزوها و خواسته‌های خود هستیم. هر روز لقمه‌ای اضافی می‌خورید و ناگهان دچار عارضه‌ی قلبی یا درد معده می‌شوید. بعد اندوهگین از خود می‌پرسید : « چرا این اتفاق باید برای من می‌افتاد ؟ شاید تقدیر این بوده که بیمار شوم. » اما این طرز فکر درست نیست. فراموش کرده‌اید بیش از آنچه نیاز داشتید خورده‌اید ، درحالی که باید جلو نفس خود را می‌گرفتید و یک لقمه کمتر می‌خوردید. اگر بیش از اندازه بار به موتور تحمیل کنید و بازهم اضافه بارش کنید ممکن است به موتور فشار بیاید و از کار بیفتد. شما هم با غذای بیش از حد عمل هضم خود را سخت‌تر کرده دچار سوهاضمه شده و این اختلال را خود به‌وجود می‌آورید. درد معده‌ی شما ناشی از زخم معده یا سوهاضمه پیامد کنش خود شماست.


پاراماهانسا یوگاناندا
کتاب شور عشق الهی


" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
2025/07/05 14:42:28
Back to Top
HTML Embed Code: