و اگر میدانستی
که من در کیف ضروریات جنگم
چند تکه لباس داشتم و چند کتاب
و عطرِ روزی که تو را ملاقات کرده بودم …
که من در کیف ضروریات جنگم
چند تکه لباس داشتم و چند کتاب
و عطرِ روزی که تو را ملاقات کرده بودم …
💘6
Forwarded from The nursing side of my life (Roshanak)
دخترای خوشگل من کلاسای شنام شروع شدن تو رشت، اگر دوست دارین شرکت کنین بهم پیام بدین💞
اگر چنلی هم دارین خوشحال میشم فوروراد کنین این پیام رو که اگر از ممبرای شما هم کسی خواست شنا یاد بگیره بیاد پیشم💘
@Roshanakar
اگر چنلی هم دارین خوشحال میشم فوروراد کنین این پیام رو که اگر از ممبرای شما هم کسی خواست شنا یاد بگیره بیاد پیشم💘
@Roshanakar
❤4
ضرب المثلِ دروازه رو میشه بست ولی دهن مردم رو نه توی این دوسالی که تو این خراب شده مشغول به کارم با پوست و گوشت و استخوانم درک کردم و لعنت به یک یکشان.
👍7
یکبار هم مادربزرگم گفت: «آدمها باید توان همدیگر رو داشته باشند تا قسمت هم بشن.» کم کم دارم میفهمم توان آدمی رو داشتن یعنی چی.
🕊7
أينَ يَستَريح المُتعَبونَ مِن أنفُسِهم؟
آنها که از خودشان خستهاند، کجا خستگی در میکنند؟
آنها که از خودشان خستهاند، کجا خستگی در میکنند؟
❤10
میگرن اینجوریه که زیاد خوابیدی؟ الان یه بلایی سرت میارم دیگه یک هفته نخوابی.
💔9❤1
در تورات، به کسی که گرمای تابستان را تأیید و ستایش کند، گوسالهی سامری گویند.
👍8
هم درشت و غمگینیم
هم سیاه و بدبینیم
هم برای آبادی
قطره ای نمیباریم
هم نگه نمیداریم
حُرمت خرابی را
گاو، اسب، انسانیم!
شب که میشود خوابیم
صبح و ظهر هم خوابیم
عصر هم که تا شب خواب
شب دوباره تا شب خواب
توی خواب میبینیم
روز آفتابی را
-حسین صفا
هم سیاه و بدبینیم
هم برای آبادی
قطره ای نمیباریم
هم نگه نمیداریم
حُرمت خرابی را
گاو، اسب، انسانیم!
شب که میشود خوابیم
صبح و ظهر هم خوابیم
عصر هم که تا شب خواب
شب دوباره تا شب خواب
توی خواب میبینیم
روز آفتابی را
-حسین صفا
💔7
نمیدونم، اینکه یکی حوصلهاش بی حوصلگی مارو بکشه به کجای هستی خدا فشار میاورد …
👍5💔4
دیشب این سریال "last of us" رو دیدم
وسط سریال، دختره بعد فرار از زامبیها و دیکتاتوری و جنگ و... به یه منطقه قرنطینه میرسه. میبینه همه راحت و عادی زندگی میکنن. با غم و حسرت میگه: "کل دغدغه و نگرانی هاشون فقط همینه؟ پسر، درس خوندن، اینکه رنگ دامن و لباسشونو ست کنن؟ همین؟". قشنگ حس کردم ماییم. انگار این دیالوگ رو یه ایرانی گفته وقتی زندگی نرمال بقیه مردم دنیا رو میبینه.
وسط سریال، دختره بعد فرار از زامبیها و دیکتاتوری و جنگ و... به یه منطقه قرنطینه میرسه. میبینه همه راحت و عادی زندگی میکنن. با غم و حسرت میگه: "کل دغدغه و نگرانی هاشون فقط همینه؟ پسر، درس خوندن، اینکه رنگ دامن و لباسشونو ست کنن؟ همین؟". قشنگ حس کردم ماییم. انگار این دیالوگ رو یه ایرانی گفته وقتی زندگی نرمال بقیه مردم دنیا رو میبینه.
💔8👍3
سیستم کاری ما اینجوریه که بابت ورود مگس به اتاق عمل هم ما بااااید پاسخ گو باشیم؛ زیبا نیست؟ :))))
💔5👀3