شهرام یاری
جاحظ در باب نوروز ساسانیان نوشته است که چون مجلس شاه آراسته میشد، مردی که روی خوش و نام و زبان خوش داشت به پیش او میرفت. شاه از وی میپرسید کیستی و از کجا آمدهای و به کجا خواهی رفت و با تو که بود؟ با که آمدی و با تو چیست؟ او میگفت من از جانب دو همایون…
آداب و رسوم حلول سال نو و نوروز در روزگار دیرین!
آداب و رسوم حلول سال نو و نوروز را آنطور که در روزگار دیرین صورت میگرفته ریچاردسون به این صورت شرح میدهد: «کمی قبل از تحویل سال جوانی خوش بر و بالا که کنایه از سال نو است بر کنار در اتاق خواب شاه پاس میداد. در لحظهای که خورشید بر فراز افق ظاهر میشد وی بدون اینکه خبر بدهد وارد میشد. شاه از وی میپرسید «کیستی؟ از کجا میآئی؟ به کجا میروی، نامت چیست؟ چه آوردهای؟». جوان در پاسخ میگفت:
«خوشبختم و خجسته؛ فرستاده خدایم به سوی تو؛ آورنده سال نوام». دیگری کاسهای میآورد پر از گندم، لوبیا، عدس، کنجد و برنج و از آنها گذشته کلوخه قند و سکههای نو. آنگاه وزیران و بزرگان کشور قرص نانی تقدیم میداشتند. شاه قدری از آن میچشید و بقیه را بین حاضران تقسیم میکرد و در آن حال میگفت: «این روز نوی است از سال نو از روزگار نو که در آن همه موجودات زندگی نوی از سر میگیرند.» سرانجام وی بزرگان مملکت را جامههای نو و هدایای دیگر میداد.» از این توصیف بخوبی برمیآید که رسوم و سنن هرچند نه به کمال اما به مقدار زیاد تا به امروز روز به همان صورت باقی مانده است. (پولاک، 1368: 257)
مأخذ: پولاک، یاکوب ادوارد. 1368. سفرنامه پولاک. مترجم کیکاووس جهانداری. تهران: خوارزمی.
@mirasmaktoob
.
آداب و رسوم حلول سال نو و نوروز را آنطور که در روزگار دیرین صورت میگرفته ریچاردسون به این صورت شرح میدهد: «کمی قبل از تحویل سال جوانی خوش بر و بالا که کنایه از سال نو است بر کنار در اتاق خواب شاه پاس میداد. در لحظهای که خورشید بر فراز افق ظاهر میشد وی بدون اینکه خبر بدهد وارد میشد. شاه از وی میپرسید «کیستی؟ از کجا میآئی؟ به کجا میروی، نامت چیست؟ چه آوردهای؟». جوان در پاسخ میگفت:
«خوشبختم و خجسته؛ فرستاده خدایم به سوی تو؛ آورنده سال نوام». دیگری کاسهای میآورد پر از گندم، لوبیا، عدس، کنجد و برنج و از آنها گذشته کلوخه قند و سکههای نو. آنگاه وزیران و بزرگان کشور قرص نانی تقدیم میداشتند. شاه قدری از آن میچشید و بقیه را بین حاضران تقسیم میکرد و در آن حال میگفت: «این روز نوی است از سال نو از روزگار نو که در آن همه موجودات زندگی نوی از سر میگیرند.» سرانجام وی بزرگان مملکت را جامههای نو و هدایای دیگر میداد.» از این توصیف بخوبی برمیآید که رسوم و سنن هرچند نه به کمال اما به مقدار زیاد تا به امروز روز به همان صورت باقی مانده است. (پولاک، 1368: 257)
مأخذ: پولاک، یاکوب ادوارد. 1368. سفرنامه پولاک. مترجم کیکاووس جهانداری. تهران: خوارزمی.
@mirasmaktoob
.
بخشی از «سلام نوروزی» سال 1277 ه.ق. به روایت هینریش بروگش
پس از شاعر طراز اول، شاعر طراز دوم و شاعر طراز سوم پیش رفتند و پس از تعظیم، قصاید خود را که مضمون آنها مشابه با قصیدهٔ نخستین بود و از صدر تا ذیل جنبهٔ مدح و تمّلق شاه را داشت با صدای بلند میخوانند.
پس از این قصیدهخوانی، وزیراعظم یا صدراعظم با لباس تمام رسمی سلام، چکمههای سرخرنگ و عمامهٔ سفیدرنگ پیش میرود و سه بار به قبلهٔ عالم تعظیم میکند به طوری که کف دستهای او به زانوهایش میرسد و بعد راست میایستد و نطق غرائی در باب تبریک عيد نوروز و نیایش برای عظمت و قدرت شاه را که قبلاً آماده کرده است با صدای بلند میخواند.
آنگاه گفتگوی تشریفاتی میان شاه و او آغاز میشود، شاه میپرسد: «خوب وضع چگونه است؟»
صدراعظم در حالی که سری فرود میآورد پاسخ میدهد: «از هر جهت خوب و عالی است خاطر قبلهٔ عالم کاملاً آسوده باشد».
شاه دوباره میپرسد: «وضع کارمندان و مستخدمين من چطور است آیا به وظایف خود عمل میکنند؟»
صدراعظم پاسخ میدهد: «وضع آنها خوب است و مستخدمينِ نمونه و وظیفهشناسی هستند»،
شاه به سئوالات خود ادامه میدهد: «وضع محصول چطور است؟ نان فراوان و خوبست؟»
و صدراعظم در آن قحطی و گرانی فوقالعادهٔ نان جواب میدهد: «قربان انبارها لبریز از گندم است و نان هرگز تا این اندازه ارزان نبوده است.»!
شاه باز هم سئوال میکند: «صلح و امنیت چطور است؟»
و صدراعظم باز هم سر فرو میآورد و چاپلوسانه میگوید: «به اقبال قبلهٔ عالم: دشمنان همه سرکوب شدهاند و هیچیک یارای مخالفت ندارند، صلح و امنیت نه فقط در ایران بلکه در همهٔ جهان برقرار است.»
این پرسش و پاسخی است که میان شاه و صدراعظم رد و بدل میشود.
البته صدراعظم باید از خجالت آب شود به زمین فرو رود زیرا تمام پاسخهای او به شاه دروغ و کذب محض بوده است.
در هر حال صدراعظم اجازه مرخصی میگیرد و از جلوی تخت مرمر کنار میرود و شاه قلیان را که در دست دارد زمین میگذارد و این نشانهٔ آن است که مراسم سلام پایان پذیرفته است. (بروگش، 1367: ج2، 624)
مأخذ: بروگش، هینریش. 1367. سفری به دربار سلطان صاحبقران (2 جلدی). ترجمهٔ مهندس کردبچه. تهران: انتشارات اطلاعات.
@mirasmaktoob
.
پس از شاعر طراز اول، شاعر طراز دوم و شاعر طراز سوم پیش رفتند و پس از تعظیم، قصاید خود را که مضمون آنها مشابه با قصیدهٔ نخستین بود و از صدر تا ذیل جنبهٔ مدح و تمّلق شاه را داشت با صدای بلند میخوانند.
پس از این قصیدهخوانی، وزیراعظم یا صدراعظم با لباس تمام رسمی سلام، چکمههای سرخرنگ و عمامهٔ سفیدرنگ پیش میرود و سه بار به قبلهٔ عالم تعظیم میکند به طوری که کف دستهای او به زانوهایش میرسد و بعد راست میایستد و نطق غرائی در باب تبریک عيد نوروز و نیایش برای عظمت و قدرت شاه را که قبلاً آماده کرده است با صدای بلند میخواند.
آنگاه گفتگوی تشریفاتی میان شاه و او آغاز میشود، شاه میپرسد: «خوب وضع چگونه است؟»
صدراعظم در حالی که سری فرود میآورد پاسخ میدهد: «از هر جهت خوب و عالی است خاطر قبلهٔ عالم کاملاً آسوده باشد».
شاه دوباره میپرسد: «وضع کارمندان و مستخدمين من چطور است آیا به وظایف خود عمل میکنند؟»
صدراعظم پاسخ میدهد: «وضع آنها خوب است و مستخدمينِ نمونه و وظیفهشناسی هستند»،
شاه به سئوالات خود ادامه میدهد: «وضع محصول چطور است؟ نان فراوان و خوبست؟»
و صدراعظم در آن قحطی و گرانی فوقالعادهٔ نان جواب میدهد: «قربان انبارها لبریز از گندم است و نان هرگز تا این اندازه ارزان نبوده است.»!
شاه باز هم سئوال میکند: «صلح و امنیت چطور است؟»
و صدراعظم باز هم سر فرو میآورد و چاپلوسانه میگوید: «به اقبال قبلهٔ عالم: دشمنان همه سرکوب شدهاند و هیچیک یارای مخالفت ندارند، صلح و امنیت نه فقط در ایران بلکه در همهٔ جهان برقرار است.»
این پرسش و پاسخی است که میان شاه و صدراعظم رد و بدل میشود.
البته صدراعظم باید از خجالت آب شود به زمین فرو رود زیرا تمام پاسخهای او به شاه دروغ و کذب محض بوده است.
در هر حال صدراعظم اجازه مرخصی میگیرد و از جلوی تخت مرمر کنار میرود و شاه قلیان را که در دست دارد زمین میگذارد و این نشانهٔ آن است که مراسم سلام پایان پذیرفته است. (بروگش، 1367: ج2، 624)
مأخذ: بروگش، هینریش. 1367. سفری به دربار سلطان صاحبقران (2 جلدی). ترجمهٔ مهندس کردبچه. تهران: انتشارات اطلاعات.
@mirasmaktoob
.
جنود قزلباش دلبستگی به تبریز دارند و آسان آسان دست از آن برنمیدارند!
در سال 896 هجری برابر 1490 میلادی پادشاهان صفوی که از اخلاف شیخ صفی بودند، و ایران را زیر فرمان خود گرفته بودند مقّر حکومت خویش را از اردبیل وطن خود به تبریز منتقل کردند. پادشاه صفوی که به سبب نزدیک بودن تبریز به کشور عثمانی از موقع شهر و تثبیت سلطنت خود مطمئن نبود، از این جهت قزوین را به پایتختی برگزید. دو سال پس از این انتقال سلطان سلیم پادشاه عثمانی در سال 1514 میلادی بر تبریز مسلّط شد. در آن بسیار نماند و پس از استقرار پادگان بزرگی به عثمانی بازگشت، امّا غنیمتهای بسیار برگرفت به علاوه قریب سه هزار تن از صنعتگران و هنرمندان شهر را که بیشتر آنان ارمنی بودند با خود به قسطنطنیه برد و در آنجا مسکن داد.
مدتی کوتاه پس از بازگشتن سلیم به عثمانی، مردم تبریز ناگاه به پا خاستند و با کمک عدهای از سپاهیان ایران بر پادگان ترکان تاختند. همه را از دم تیغ گذراندند و بر شهر مسلّط شدند. سلطان سلیم به شنیدن این خبر خشمگین گشت و به بازگرفتن تبریز مصمّم شد، ولی عمرش وفا نکرد، امّا جانشینش شاه سلیمان کبیر، ابراهیم پاشا سردارش را به گرفتن تبریز مأمور کرد. وی شهر را به تصرف خویش درآورد، در آن قلعه نظامی مستحکمی ساخت؛ صد و پنجاه توپ در نقاط حساس قلعه نصب و چهار هزار تن از رشیدترین سربازان خود را در قلعه مستقر کرد و به نگهبانی شهر گماشت، امّا هیچیک این تدابیر سودمند نیفتاد؛ دلیرمردان تبریز پس از بازگشتن وی به کشورش بار دیگر ناگهان مردانه قیام کردند و شهر را به تصرّف خویش درآوردند. ابراهیم پاشا پس از سپری شدن سه سال دگربار مأمور گرفتن تبریز و گرفتن انتقام از مردمان آن شد. وی در سال 955 هجری مطابق 1584 میلادی به صورتی وحشیانه بر تبریز مسلط شد، و سربازانش را در غارت کردن شهری بدان آبادانی آزاد گذاشت. آنان با آتش و آهن چندان که میتوانستند خرابیها به بار آوردند، تاراجها و شکنجهها کردند و فجایع بیشمار به بار آوردند، و در آخر قصر شاه تهماسب و همه ساختمانها و عمارات بزرگ را ویران ساختند؛ امّا مردم دلیر تبریز دگربار هم، قدّ مردانگی برافراشتند، و در اوائل پادشاهی سلطان مراد عثمانی، به کمک معدودی از سپاهیان ایران ده هزار تن افراد پادگان عثمانی را که مأمور حفاظت شهر بودند از پا درآوردند، و بر شهر مسلّط شدند. مراد از شجاعت و دلیری و مردانگی مردمان تبریز سخت در وحشت افتاد، و سپاهی سنگین به سرکردگی عثمان پاشا صدراعظمش به تسخیر تبریز فرستاد. وی در سال 994 هجری شهر مردپرور تبریز را گرفت و به ترمیم و تعمیر قلاع و استحکاماتی که قبلا عثمانیها ساخته بودند، و بر اثر حمله جنگجویان تبریز آسیب دیده بود، پرداخت.
هیجده سال پس از یورش سپاهیان عثمانی به سال 1603 میلادی شاه عباس با سپاهی اندک با مهارت و تدبیری درخور آفرین و تحسین تبریز را از چنگ عثمانیها بیرون آورد. او افراد رشید سپاه خود را به چندین دسته تقسیم کرد. افراد این دستهها ترکهایی را که معابر بیرون شهر را نگهبانی میکردند چنان به سرعت دستگیر کردند و کشتند که پادگان ترکها را خبر نشد. آنگاه فرمانده سپاه ایران یک دسته از سربازان خود را در لباس بازرگانان به تبریز فرستاد. در آن زمان رسم بر این بود که کاروانهای عظیم پیشاپیش حرکت خود دستهای را برای تدارک مقدمات ورود خود به شهر میفرستادند. ترکان بدین گمان که نگهبانانشان درباره هویت اینان تحقیق کافی کردهاند، مانع ورودشان نشدند. شاه عباس همین که یقین کرد دسته پانصد نفری وی وارد شهر شدهاند با شش هزار تن سپاهی خود به پادگان دشمن حمله برد. دو تن از سردارانش نیز با گروهی لشکر از دو جانب به حمله پرداختند. نظامیان ترک که خود را از همهسو در محاصره دیدند به شرط این که کشته نشوند، تسلیم شدند.
مورّخان تصریح کردهاند که سپاهیان ایران برای نخستین بار در این جنگ تفنگ به کار بردند. و چون شاه تأثیر سلاح آتشین را از نزدیک دریافت دستور داد همه آنان را به تفنگ مسلّح و مجهّز کنند. (شاردن، 1375، ج2: 6/485)
مأخذ: شاردن، ژان. 1375. سفرنامه شاردن (5 جلد). ترجمهٔ اقبال یغمایی. تهران: توس.
@mirasmaktoob
جنود قزلباش دلبستگی بآن ملک (تبریز) دارند و آسان آسان دست از آن برنمیدارند. (اسکندر بیگ ترکمان، ج2: 682)
مأخذ: اسکندر بیگ ترکمان. 1350. تاریخ عالمآرای عباسی. زیر نظر با تنظیم فهرستها و مقدمهٔ ایرج افشار. تهران: امیرکبیر.
@mirasmaktoob
.
در سال 896 هجری برابر 1490 میلادی پادشاهان صفوی که از اخلاف شیخ صفی بودند، و ایران را زیر فرمان خود گرفته بودند مقّر حکومت خویش را از اردبیل وطن خود به تبریز منتقل کردند. پادشاه صفوی که به سبب نزدیک بودن تبریز به کشور عثمانی از موقع شهر و تثبیت سلطنت خود مطمئن نبود، از این جهت قزوین را به پایتختی برگزید. دو سال پس از این انتقال سلطان سلیم پادشاه عثمانی در سال 1514 میلادی بر تبریز مسلّط شد. در آن بسیار نماند و پس از استقرار پادگان بزرگی به عثمانی بازگشت، امّا غنیمتهای بسیار برگرفت به علاوه قریب سه هزار تن از صنعتگران و هنرمندان شهر را که بیشتر آنان ارمنی بودند با خود به قسطنطنیه برد و در آنجا مسکن داد.
مدتی کوتاه پس از بازگشتن سلیم به عثمانی، مردم تبریز ناگاه به پا خاستند و با کمک عدهای از سپاهیان ایران بر پادگان ترکان تاختند. همه را از دم تیغ گذراندند و بر شهر مسلّط شدند. سلطان سلیم به شنیدن این خبر خشمگین گشت و به بازگرفتن تبریز مصمّم شد، ولی عمرش وفا نکرد، امّا جانشینش شاه سلیمان کبیر، ابراهیم پاشا سردارش را به گرفتن تبریز مأمور کرد. وی شهر را به تصرف خویش درآورد، در آن قلعه نظامی مستحکمی ساخت؛ صد و پنجاه توپ در نقاط حساس قلعه نصب و چهار هزار تن از رشیدترین سربازان خود را در قلعه مستقر کرد و به نگهبانی شهر گماشت، امّا هیچیک این تدابیر سودمند نیفتاد؛ دلیرمردان تبریز پس از بازگشتن وی به کشورش بار دیگر ناگهان مردانه قیام کردند و شهر را به تصرّف خویش درآوردند. ابراهیم پاشا پس از سپری شدن سه سال دگربار مأمور گرفتن تبریز و گرفتن انتقام از مردمان آن شد. وی در سال 955 هجری مطابق 1584 میلادی به صورتی وحشیانه بر تبریز مسلط شد، و سربازانش را در غارت کردن شهری بدان آبادانی آزاد گذاشت. آنان با آتش و آهن چندان که میتوانستند خرابیها به بار آوردند، تاراجها و شکنجهها کردند و فجایع بیشمار به بار آوردند، و در آخر قصر شاه تهماسب و همه ساختمانها و عمارات بزرگ را ویران ساختند؛ امّا مردم دلیر تبریز دگربار هم، قدّ مردانگی برافراشتند، و در اوائل پادشاهی سلطان مراد عثمانی، به کمک معدودی از سپاهیان ایران ده هزار تن افراد پادگان عثمانی را که مأمور حفاظت شهر بودند از پا درآوردند، و بر شهر مسلّط شدند. مراد از شجاعت و دلیری و مردانگی مردمان تبریز سخت در وحشت افتاد، و سپاهی سنگین به سرکردگی عثمان پاشا صدراعظمش به تسخیر تبریز فرستاد. وی در سال 994 هجری شهر مردپرور تبریز را گرفت و به ترمیم و تعمیر قلاع و استحکاماتی که قبلا عثمانیها ساخته بودند، و بر اثر حمله جنگجویان تبریز آسیب دیده بود، پرداخت.
هیجده سال پس از یورش سپاهیان عثمانی به سال 1603 میلادی شاه عباس با سپاهی اندک با مهارت و تدبیری درخور آفرین و تحسین تبریز را از چنگ عثمانیها بیرون آورد. او افراد رشید سپاه خود را به چندین دسته تقسیم کرد. افراد این دستهها ترکهایی را که معابر بیرون شهر را نگهبانی میکردند چنان به سرعت دستگیر کردند و کشتند که پادگان ترکها را خبر نشد. آنگاه فرمانده سپاه ایران یک دسته از سربازان خود را در لباس بازرگانان به تبریز فرستاد. در آن زمان رسم بر این بود که کاروانهای عظیم پیشاپیش حرکت خود دستهای را برای تدارک مقدمات ورود خود به شهر میفرستادند. ترکان بدین گمان که نگهبانانشان درباره هویت اینان تحقیق کافی کردهاند، مانع ورودشان نشدند. شاه عباس همین که یقین کرد دسته پانصد نفری وی وارد شهر شدهاند با شش هزار تن سپاهی خود به پادگان دشمن حمله برد. دو تن از سردارانش نیز با گروهی لشکر از دو جانب به حمله پرداختند. نظامیان ترک که خود را از همهسو در محاصره دیدند به شرط این که کشته نشوند، تسلیم شدند.
مورّخان تصریح کردهاند که سپاهیان ایران برای نخستین بار در این جنگ تفنگ به کار بردند. و چون شاه تأثیر سلاح آتشین را از نزدیک دریافت دستور داد همه آنان را به تفنگ مسلّح و مجهّز کنند. (شاردن، 1375، ج2: 6/485)
مأخذ: شاردن، ژان. 1375. سفرنامه شاردن (5 جلد). ترجمهٔ اقبال یغمایی. تهران: توس.
@mirasmaktoob
جنود قزلباش دلبستگی بآن ملک (تبریز) دارند و آسان آسان دست از آن برنمیدارند. (اسکندر بیگ ترکمان، ج2: 682)
مأخذ: اسکندر بیگ ترکمان. 1350. تاریخ عالمآرای عباسی. زیر نظر با تنظیم فهرستها و مقدمهٔ ایرج افشار. تهران: امیرکبیر.
@mirasmaktoob
.
قلمرو ایرانزمین از نگاه قاضی صاعد اندلسی در قرن پنجم
قاضی ابوالقاسم صاعد بن احمد اندلسی (متوفّی ۴۶۲)، فقیه و مورّخ اندلسی و قاضی شهر طُلَیْطَله (تولیدو) در اسپانیای اسلامی در فصل نخست کتاب خویش در ذکر تاریخ علوم و سهم اقوام گوناگون در علم جهانی موسوم به کتاب «التعریف بطبقات الامم» چاپ مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب تصحیح «زندهیاد غلامرضا جمشیدنژاد اول»، ابتدا به تعریف ایرانزمین و حدود و ثغور آن واقع در وسط ربع معمور و مرکز جهان میپردازد (ص۱۴۲-۱۴۳) و مینویسد:
فالأُمّة الأولی:
الفُرس و کانت مساکنها فی وسط المعمور و حدّ بلادها من الجبل الّذی فی شمال العراق، و المتّصل بعقبة حلوان، الّذی فیه الماهان، و الکرج، و الدینور، و همذان، و قم، و قاشان، و غیرها، إلی بلاد أرمینیه و البابالأبواب المتّصل ببحر الخزر، إلی آذربیجان، و طبرستان، و موقان، و البیلقان، و الارّان، و الشابران، و الری، و الطالقان، و جرجان، إلی بلاد خراسان کنیسابور، و المروین، و سرخس، و هراة، و خوارزم، و بلخ، و بخارا، و سمرقند، و فرغانة، و الشاش، و غیرها من بلاد خراسان، إلی بلاد سجستان، و کرمان و فارس، الأهواز، و أصبهان، و ما اتّصل بکلّ هذه البلاد.
کانت مملکتها واحدة، مُلکها واحد، و لسانها واحد، فارسی.
إلّا أنّهم کانوا یتباینون فی شیء یسیر من اللغات، و یجتمعون فی عدد الحروف و صورة تألیفها، و لایخرجهم اختلافهم بعد ذلک فی سائر الأشیاء من تلک اللغة، کالفهلویة، و الدَریة، و غیرهما من لغات الفُرس.
مرحوم سیّد جلالالدین طهرانی در «گاهنامهٔ ۱۳۱۰» هجری شمسی (ص۱۵۹-۱۶۰)، ترجمهٔ مطلب فوق را از کتاب «التعریف بطبقات الامم»، به قرار ذیل آورده که با اندک دخل و تصرّف، ذکر میگردد:
اوّل- ایرانینژاد که مسکن آنان وسط معمورهٔ دنیا بوده است. حدود بلادشان بسیار وسیع میباشد به طوریکه از جبال شمالی عراق متصل به عقبهٔ حلوان که در آن ماهان (ماهالکوفه و ماهالبصره) میباشد، شروع میگردد و به کرج و دینور و همدان و قم و کاشان و سایر بلاد میگذرد و تا ارمینیه و بابالابواب متصل به دریای خزر و طبرستان و موقان و بیلقان و ارّان و شابران و ری و طالقان و جرجان تا بلاد خراسان مانند نیشابور و مروین (مرو شاهجان و مروالرود) و سرخس و هرات و خوارزم و بلخ و بخارا و سمرقند و فرغانه و چاچ و سایر بلاد خراسان تا شهرهای سجستان و کرمان و فارس و اهواز و اصبهان و بلاد متصله به آن میرسد.
بلاد مذکوره یک مملکت را تشکیل میدهند که دارای یک پادشاه است و زبان ساکنین آن از فارسی است و تنها تفاوتی که زبان بعضی از ایالات با هم دارد در بعضی لغات است و گرنه الفبای آنان از حیث عدد حروف و تألیف یکی است و در لغات فارسی مختلفند مانند لغت پهلوی و دری و سایر لغات فارسیان.
گزینش دکتر محمدرضا ابویی مهریزی
@mirasmaktoob
.
قاضی ابوالقاسم صاعد بن احمد اندلسی (متوفّی ۴۶۲)، فقیه و مورّخ اندلسی و قاضی شهر طُلَیْطَله (تولیدو) در اسپانیای اسلامی در فصل نخست کتاب خویش در ذکر تاریخ علوم و سهم اقوام گوناگون در علم جهانی موسوم به کتاب «التعریف بطبقات الامم» چاپ مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب تصحیح «زندهیاد غلامرضا جمشیدنژاد اول»، ابتدا به تعریف ایرانزمین و حدود و ثغور آن واقع در وسط ربع معمور و مرکز جهان میپردازد (ص۱۴۲-۱۴۳) و مینویسد:
فالأُمّة الأولی:
الفُرس و کانت مساکنها فی وسط المعمور و حدّ بلادها من الجبل الّذی فی شمال العراق، و المتّصل بعقبة حلوان، الّذی فیه الماهان، و الکرج، و الدینور، و همذان، و قم، و قاشان، و غیرها، إلی بلاد أرمینیه و البابالأبواب المتّصل ببحر الخزر، إلی آذربیجان، و طبرستان، و موقان، و البیلقان، و الارّان، و الشابران، و الری، و الطالقان، و جرجان، إلی بلاد خراسان کنیسابور، و المروین، و سرخس، و هراة، و خوارزم، و بلخ، و بخارا، و سمرقند، و فرغانة، و الشاش، و غیرها من بلاد خراسان، إلی بلاد سجستان، و کرمان و فارس، الأهواز، و أصبهان، و ما اتّصل بکلّ هذه البلاد.
کانت مملکتها واحدة، مُلکها واحد، و لسانها واحد، فارسی.
إلّا أنّهم کانوا یتباینون فی شیء یسیر من اللغات، و یجتمعون فی عدد الحروف و صورة تألیفها، و لایخرجهم اختلافهم بعد ذلک فی سائر الأشیاء من تلک اللغة، کالفهلویة، و الدَریة، و غیرهما من لغات الفُرس.
مرحوم سیّد جلالالدین طهرانی در «گاهنامهٔ ۱۳۱۰» هجری شمسی (ص۱۵۹-۱۶۰)، ترجمهٔ مطلب فوق را از کتاب «التعریف بطبقات الامم»، به قرار ذیل آورده که با اندک دخل و تصرّف، ذکر میگردد:
اوّل- ایرانینژاد که مسکن آنان وسط معمورهٔ دنیا بوده است. حدود بلادشان بسیار وسیع میباشد به طوریکه از جبال شمالی عراق متصل به عقبهٔ حلوان که در آن ماهان (ماهالکوفه و ماهالبصره) میباشد، شروع میگردد و به کرج و دینور و همدان و قم و کاشان و سایر بلاد میگذرد و تا ارمینیه و بابالابواب متصل به دریای خزر و طبرستان و موقان و بیلقان و ارّان و شابران و ری و طالقان و جرجان تا بلاد خراسان مانند نیشابور و مروین (مرو شاهجان و مروالرود) و سرخس و هرات و خوارزم و بلخ و بخارا و سمرقند و فرغانه و چاچ و سایر بلاد خراسان تا شهرهای سجستان و کرمان و فارس و اهواز و اصبهان و بلاد متصله به آن میرسد.
بلاد مذکوره یک مملکت را تشکیل میدهند که دارای یک پادشاه است و زبان ساکنین آن از فارسی است و تنها تفاوتی که زبان بعضی از ایالات با هم دارد در بعضی لغات است و گرنه الفبای آنان از حیث عدد حروف و تألیف یکی است و در لغات فارسی مختلفند مانند لغت پهلوی و دری و سایر لغات فارسیان.
گزینش دکتر محمدرضا ابویی مهریزی
@mirasmaktoob
.
ME25&26-p13- Markaziat Zamin.pdf
1.5 MB
بررسی دلایل مرکزیت و سکون زمین در خلاصة الهیئة اثر سیدعلی رئیس
✍️ امیرمحمد گمینی و ناصر حایری
مأخذ: دوشمارۀ ۲۶-۲۵ «میراث علمی اسلام و ایران»
@mirasmaktoob
.
✍️ امیرمحمد گمینی و ناصر حایری
مأخذ: دوشمارۀ ۲۶-۲۵ «میراث علمی اسلام و ایران»
@mirasmaktoob
.
بررسی دلایل مرکزیت و سکون زمین در خلاصة الهیئة اثر سیدعلی رئیس
✍️ امیرمحمد گمینی و ناصر حایری
خلاصة الهیئة اثر سید علی رئیس (-۹۷۰ق) اولین اثر هیئت به زبان ترکی شناخته میشود. تألیف
آثاری در زمینۀ هیئت با تمرکز بر ساختار فیزیکی افلاک و زمین بر اساس مدلهای بطلمیوسی، به
پیروی از کتاب فی هیئةالعالمِ ابن هیثم (۳۵۴- ح۴۳۰ق) آغاز شد. کتابهای هیئت از حدود
قرن ششم هجری به دو شکل نوشته میشدند: مختصر و جامع. برجستهترین آثار جامع در هیئت،
در قرن هفتم هجری نوشته شدند، از جمله التذکرة فی الهیئة نوشتۀ نصیرالدین طوسی (۵۷۹- ۶۷۲ق)، کتاب الهیئة نوشتۀ مؤیدالدین عرضی (-۶۶۴ق) و سهگانهٔ قطبالدین شیرازی (۶۳۳- ۷۱۰ق). این رسالهها تأثیرگذارترین آثار هیئت و بهترین منبع برای شناخت کیهانشناسی علمی در دورۀ اسلامی ازجمله بحث مرکزیت و سکون زمین به شمار میروند. کتابهای هیئت معمولاً از ساختار چهارقسمتی متعارف پیروی میکردند:
۱. مقدمات: هندسه، فلسفۀ طبیعی، مناظر (نورشناخت).
۲. هیئت زمین و اجرام آسمانی: سکون و مرکزیت زمین، ترتیب افلاک، الگوهای بطلمیوسی (و غیربطلمیوسی) افلاک و غیره.
۳. جغرافیای ریاضی: اقلیمها، رودخانهها، کوهها و غیره.
۴. محاسبۀ اندازهها و فواصل سیارات از زمین.
مأخذ: دوشمارۀ ۲۶-۲۵ «میراث علمی اسلام و ایران»
@mirasmaktoob
.
✍️ امیرمحمد گمینی و ناصر حایری
خلاصة الهیئة اثر سید علی رئیس (-۹۷۰ق) اولین اثر هیئت به زبان ترکی شناخته میشود. تألیف
آثاری در زمینۀ هیئت با تمرکز بر ساختار فیزیکی افلاک و زمین بر اساس مدلهای بطلمیوسی، به
پیروی از کتاب فی هیئةالعالمِ ابن هیثم (۳۵۴- ح۴۳۰ق) آغاز شد. کتابهای هیئت از حدود
قرن ششم هجری به دو شکل نوشته میشدند: مختصر و جامع. برجستهترین آثار جامع در هیئت،
در قرن هفتم هجری نوشته شدند، از جمله التذکرة فی الهیئة نوشتۀ نصیرالدین طوسی (۵۷۹- ۶۷۲ق)، کتاب الهیئة نوشتۀ مؤیدالدین عرضی (-۶۶۴ق) و سهگانهٔ قطبالدین شیرازی (۶۳۳- ۷۱۰ق). این رسالهها تأثیرگذارترین آثار هیئت و بهترین منبع برای شناخت کیهانشناسی علمی در دورۀ اسلامی ازجمله بحث مرکزیت و سکون زمین به شمار میروند. کتابهای هیئت معمولاً از ساختار چهارقسمتی متعارف پیروی میکردند:
۱. مقدمات: هندسه، فلسفۀ طبیعی، مناظر (نورشناخت).
۲. هیئت زمین و اجرام آسمانی: سکون و مرکزیت زمین، ترتیب افلاک، الگوهای بطلمیوسی (و غیربطلمیوسی) افلاک و غیره.
۳. جغرافیای ریاضی: اقلیمها، رودخانهها، کوهها و غیره.
۴. محاسبۀ اندازهها و فواصل سیارات از زمین.
مأخذ: دوشمارۀ ۲۶-۲۵ «میراث علمی اسلام و ایران»
@mirasmaktoob
.
ME25&26-p162- Omri vghfe Danesh.pdf
1.3 MB
عمری وقف دانش
یادی از اشرف احمدوف
✍️ ثریا کریمووا
✍️ ترجمۀ کورس ضیائی
مأخذ: دوشمارۀ ۲۶-۲۵ «میراث علمی اسلام و ایران»
@mirasmaktoob
.
یادی از اشرف احمدوف
✍️ ثریا کریمووا
✍️ ترجمۀ کورس ضیائی
مأخذ: دوشمارۀ ۲۶-۲۵ «میراث علمی اسلام و ایران»
@mirasmaktoob
.
عمری وقف دانش
یادی از اشرف احمدوف
✍️ ثریا کریمووا
✍️ ترجمۀ کورس ضیائی
اشرف احمدوف، سرپرست بخش «تاریخ دانش و فرهنگ مردمان خاوری» در انجمن خاورشناسی ابوریحان بیرونی در فرهنگستان علوم ازبکستان، دکتر علوم فیزیکی و ریاضی، دکتر تاریخ، استاد، خاورشناس و پژوهشگر زندگی و آثار بیرونیِ با شهرت جهانی، روز اول نوامبر ۲۰۲۴م (جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳ش) در ۸۴ سالگی بدرود حیات گفت. مرگ او برای دانش ازبکستان خسران بزرگی بود، زیرا اشرف احمدوف دانشمند و دانشپژوهی برجسته بود، که در گسترش تاریخ علوم دقیق و مطالعۀ تاریخ تیموریان، نه تنها در کشور خود، که نیز در سراسر جهان سهم بسزایی داشت.
صفحات درخشان تاریخ ما آکنده است از گسترش دانش، که همراه با فعالیت شخصیتها و زمامداران بزرگ دورههای گوناگون، یکی از عوامل پیشرفت است. ما با پژوهش در تاریخ دانش از این موضوع آگاه شدهایم. این گونه بررسیها در اروپا در انتهای سدۀ ۱۹م آغاز شد و در سدۀ ۲۰م به سراسر جهان گسترش یافت...
مأخذ: دوشمارۀ ۲۶-۲۵ «میراث علمی اسلام و ایران»
@mirasmaktoob
.
یادی از اشرف احمدوف
✍️ ثریا کریمووا
✍️ ترجمۀ کورس ضیائی
اشرف احمدوف، سرپرست بخش «تاریخ دانش و فرهنگ مردمان خاوری» در انجمن خاورشناسی ابوریحان بیرونی در فرهنگستان علوم ازبکستان، دکتر علوم فیزیکی و ریاضی، دکتر تاریخ، استاد، خاورشناس و پژوهشگر زندگی و آثار بیرونیِ با شهرت جهانی، روز اول نوامبر ۲۰۲۴م (جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳ش) در ۸۴ سالگی بدرود حیات گفت. مرگ او برای دانش ازبکستان خسران بزرگی بود، زیرا اشرف احمدوف دانشمند و دانشپژوهی برجسته بود، که در گسترش تاریخ علوم دقیق و مطالعۀ تاریخ تیموریان، نه تنها در کشور خود، که نیز در سراسر جهان سهم بسزایی داشت.
صفحات درخشان تاریخ ما آکنده است از گسترش دانش، که همراه با فعالیت شخصیتها و زمامداران بزرگ دورههای گوناگون، یکی از عوامل پیشرفت است. ما با پژوهش در تاریخ دانش از این موضوع آگاه شدهایم. این گونه بررسیها در اروپا در انتهای سدۀ ۱۹م آغاز شد و در سدۀ ۲۰م به سراسر جهان گسترش یافت...
مأخذ: دوشمارۀ ۲۶-۲۵ «میراث علمی اسلام و ایران»
@mirasmaktoob
.
Dear Prof. Bagheri!
I am very grateful to you for publishing an article about A. Ahmedov and for the offer to write an article about my father. It is a great honor for me, since Iranian scientists know Ubaidullah Karimov very well. I have read the opinions of Iranian scholars A. Zaryab, M. Sotoudeh and I. Afshar about the Russian translation of Beruni's “Saydanа” by U. Karimov. This translation was translated into Persian in 2005 and published by Bakir Muzaffarzada in Tehran. Unfortunately, my father himself could not see this edition. Therefore, I will be very pleased to prepare an article about Academician Ubaidulla Karimov for your journal.
With gratitude, Surayo Karimova.
@mirasmaktoob
«پیام خانم دکتر ثریا کریمووا👆 که مقالهاش به خاطر درگذشت اشرف احمدوف در شمارهٔ اخیر میراث علمی (۲۶-۲۵) چاپ شد. از ایشان خواستم که مطلبی هم دربارهٔ پدرش عبیدالله کریموف مترجم صیدنه بیرونی به روسی بنویسد.»
(پیام آقای دکتر محمد باقری👆 سردبیر مجلهٔ میراث علمی)
@mirasmaktoob
.
I am very grateful to you for publishing an article about A. Ahmedov and for the offer to write an article about my father. It is a great honor for me, since Iranian scientists know Ubaidullah Karimov very well. I have read the opinions of Iranian scholars A. Zaryab, M. Sotoudeh and I. Afshar about the Russian translation of Beruni's “Saydanа” by U. Karimov. This translation was translated into Persian in 2005 and published by Bakir Muzaffarzada in Tehran. Unfortunately, my father himself could not see this edition. Therefore, I will be very pleased to prepare an article about Academician Ubaidulla Karimov for your journal.
With gratitude, Surayo Karimova.
@mirasmaktoob
«پیام خانم دکتر ثریا کریمووا👆 که مقالهاش به خاطر درگذشت اشرف احمدوف در شمارهٔ اخیر میراث علمی (۲۶-۲۵) چاپ شد. از ایشان خواستم که مطلبی هم دربارهٔ پدرش عبیدالله کریموف مترجم صیدنه بیرونی به روسی بنویسد.»
(پیام آقای دکتر محمد باقری👆 سردبیر مجلهٔ میراث علمی)
@mirasmaktoob
.
Forwarded from بزمآورد| تاریخ و فرهنگ ایران
💠 عید فطر خجسته و مهنا
🌼🌸🌼🌸
آخر از گیتی بحسرت رفتی ای شهر صیام
خوش بجا رفتی،
مشرف،
ظل عالی مستدام
🔸️ شعر: #صفای_اصفهانی
💠 دیدن ماه
🔹️https://www.tg-me.com/bazmavard
🌼🌸🌼🌸
آخر از گیتی بحسرت رفتی ای شهر صیام
خوش بجا رفتی،
مشرف،
ظل عالی مستدام
🔸️ شعر: #صفای_اصفهانی
💠 دیدن ماه
🔹️https://www.tg-me.com/bazmavard
Forwarded from تالار آینه
Forwarded from حدیثِ آرزومندی
#سرودهها (۱۲)
معرّفی متون جغرافیایی کهن
بهرِ جغرافیایِ این گیتی
دانِشیْ بِخرَدانِ عهدِ قدیم
بنبشتند هم به کوششِ خویش
نامههایی به ذوق و طَبعِ سلیم
یادی از بَس نبشته زینْ دانش
باشد اندر کتابِ ابنندیم
لیکِن افسوس بیشِ این آثار
هم نماندهاست و نیز گشته عَدیم
هستْ جغرافیایِ بَطلمیوس
صَدرِ فهرستِ آنچه میآریم
مانده برجای از آنِ یعقوبی
اثری مختصر ولیکْ فخیم
یک مسالك بُوَد که بنبشتهاست
اِبنخُردادبِه، حکیمِ فهیم
بیشدان ابنرُسته را اثری است
نامَش اَعلاق، شایدش تکریم
ذکرِ نامِ شریفِ ایرانشهر
آمدهاست اندر این کتابِ قویم
هم مسالك بُوَد ز اِصطخری
باشد اندرْش وصفِ هفتاقلیم
نامِ دریایِ پارس را دیگر
آوَریدهاست در کتابْ حکیم
صورةالأرضْ ابنحَوقل راست
مده از دستْ آن کتابِ کریم
ابنحَوقل همی صِطَخری را
بوده در سرزمینِ هند کَلیم
ابنفضلان و نیز ابنفقیه
بودَم از یاد بُردَنَش را بیم
بِخرَدی بَهرِ گَوزگانانْشاه
- آن مشوّق به دانش و تعلیم -
بنبشته حدودِ عالم را
پارسی تا کُنَد بدو تقدیم
دیگری أحسنالتّقاسیم است
مَقدِسی راست بهرِ آن تعظیم
بایدم کرد یادِ بوریحان
آن خِرَدوَرزِ دانشِ تقویم
بَکری و زُهری و هم اِدریسی
هم بُوَند اندر این شمار، مُقیم
حَمَوی راست مُعجَمالبُلدان
خوانْد بایدْت آن کتابِ عظیم
زکریّاء، مفخرِ قزوین
هستش آثار مایهٔ تفخیم
نُخبةُالدّهر مَر دمشقی راست
در اَعاجیبِ گیتی و تَنجیم
دیگری نزهةالقلوب، بُوَد
هر کُتُبخانه را هم او دیهیم
اثری آنِ حافظِ ابروست
اندر این علم همچو دُرّ یتیم
باشدمْ آن امید کای دانا
باشدت بَهرهای از این تَسنیم
https://www.tg-me.com/mr_moshtaqian
معرّفی متون جغرافیایی کهن
بهرِ جغرافیایِ این گیتی
دانِشیْ بِخرَدانِ عهدِ قدیم
بنبشتند هم به کوششِ خویش
نامههایی به ذوق و طَبعِ سلیم
یادی از بَس نبشته زینْ دانش
باشد اندر کتابِ ابنندیم
لیکِن افسوس بیشِ این آثار
هم نماندهاست و نیز گشته عَدیم
هستْ جغرافیایِ بَطلمیوس
صَدرِ فهرستِ آنچه میآریم
مانده برجای از آنِ یعقوبی
اثری مختصر ولیکْ فخیم
یک مسالك بُوَد که بنبشتهاست
اِبنخُردادبِه، حکیمِ فهیم
بیشدان ابنرُسته را اثری است
نامَش اَعلاق، شایدش تکریم
ذکرِ نامِ شریفِ ایرانشهر
آمدهاست اندر این کتابِ قویم
هم مسالك بُوَد ز اِصطخری
باشد اندرْش وصفِ هفتاقلیم
نامِ دریایِ پارس را دیگر
آوَریدهاست در کتابْ حکیم
صورةالأرضْ ابنحَوقل راست
مده از دستْ آن کتابِ کریم
ابنحَوقل همی صِطَخری را
بوده در سرزمینِ هند کَلیم
ابنفضلان و نیز ابنفقیه
بودَم از یاد بُردَنَش را بیم
بِخرَدی بَهرِ گَوزگانانْشاه
- آن مشوّق به دانش و تعلیم -
بنبشته حدودِ عالم را
پارسی تا کُنَد بدو تقدیم
دیگری أحسنالتّقاسیم است
مَقدِسی راست بهرِ آن تعظیم
بایدم کرد یادِ بوریحان
آن خِرَدوَرزِ دانشِ تقویم
بَکری و زُهری و هم اِدریسی
هم بُوَند اندر این شمار، مُقیم
حَمَوی راست مُعجَمالبُلدان
خوانْد بایدْت آن کتابِ عظیم
زکریّاء، مفخرِ قزوین
هستش آثار مایهٔ تفخیم
نُخبةُالدّهر مَر دمشقی راست
در اَعاجیبِ گیتی و تَنجیم
دیگری نزهةالقلوب، بُوَد
هر کُتُبخانه را هم او دیهیم
اثری آنِ حافظِ ابروست
اندر این علم همچو دُرّ یتیم
باشدمْ آن امید کای دانا
باشدت بَهرهای از این تَسنیم
https://www.tg-me.com/mr_moshtaqian
Telegram
حدیثِ آرزومندی
یادداشتهای محمدرضا مشتاقیان
ارتباط با من: @mrmoshtaqian
ارتباط با من: @mrmoshtaqian
"سیّد اصیلالدین عبداللّه واعظ (متوفّی ۸۸۳)، در کتاب مقصدالاقبال سلطانیة و مرصدالآمال خاقانیة (ص۳۹)، در ذیل احوال امام فخر رازی و وفات او در روز دوشنبه، عید فطر سال ۶۰۶ هجری در هرات مینویسد:
«امام فخرالدین رازی»
امام الهمام الداعی الی اللّه فخر الحق و الملّة و الدین ابوعبداللّه محمّد بن عمر الرازی القرشی التمیمی البکری از فحول ائمّه و علمای عصر خود بوده، و از میامن انصاف متبرّکهاش تصانیف بسیار از وی در جمیع علوم منقوله و معقوله در روی زمین انتشار دارد. و در زمان سلطان غیاثالدین غوری در هرات ترقّی نموده و سلطان موصوف، مسجد جامع هرات را به اسم شافعیه به جهت امام مذکور بنا نموده هر روز جمعه آنجا به نصیحت مسلمانان مشغول میشده.
و کمالات ایشان فوقالحصر و البیان است. ولادت ایشان در بیست و پنجم ماه رمضان سال پنجصد و چهل و چهار هجری، وفاتش در روز دوشنبه عید فطر سال ششصد و شش هجری و مشهور است که در حین وفات این رباعی را انشاء فرمودهاند:
رباعی
هرگز دل من ز علم محروم نشد/
کم ماند ز اسرار که مفهوم نشد/
هفتاد و دو علم درس خواندم شب و روز/
معلومم شد که هیچ معلوم نشد/
مدفنش در خیابان هرات و معروف و مشهور و به فیوضات ربّانی مشرّف و معمور است".
گزینش دکتر محمدرضا ابویی مهریزی
@mirasmaktoob
.
«امام فخرالدین رازی»
امام الهمام الداعی الی اللّه فخر الحق و الملّة و الدین ابوعبداللّه محمّد بن عمر الرازی القرشی التمیمی البکری از فحول ائمّه و علمای عصر خود بوده، و از میامن انصاف متبرّکهاش تصانیف بسیار از وی در جمیع علوم منقوله و معقوله در روی زمین انتشار دارد. و در زمان سلطان غیاثالدین غوری در هرات ترقّی نموده و سلطان موصوف، مسجد جامع هرات را به اسم شافعیه به جهت امام مذکور بنا نموده هر روز جمعه آنجا به نصیحت مسلمانان مشغول میشده.
و کمالات ایشان فوقالحصر و البیان است. ولادت ایشان در بیست و پنجم ماه رمضان سال پنجصد و چهل و چهار هجری، وفاتش در روز دوشنبه عید فطر سال ششصد و شش هجری و مشهور است که در حین وفات این رباعی را انشاء فرمودهاند:
رباعی
هرگز دل من ز علم محروم نشد/
کم ماند ز اسرار که مفهوم نشد/
هفتاد و دو علم درس خواندم شب و روز/
معلومم شد که هیچ معلوم نشد/
مدفنش در خیابان هرات و معروف و مشهور و به فیوضات ربّانی مشرّف و معمور است".
گزینش دکتر محمدرضا ابویی مهریزی
@mirasmaktoob
.
Statement
StatementMarch 31, 2025
متن بیانیه
هممیهنان پاکنهاد؛
ملّتِ تاریخی و بزرگِ ایران
همانگونه که مستحضر هستید در هفتههای پایانی سالِ ۱۴۰۳ خورشیدی گروه زیادی از هموطنان با شرکت در مراسمِ استقبال از نوروزِ باستانی، این کهنمیراثِ تمدّنی و فرهنگی ایرانِ بزرگ را با سرور و شادی، گرامی داشتند. چنین مراسمی از روزهای آغازین اسفند ماه ۱۴۰۳ آغاز و تا روزهای نخست سال ۱۴۰۴ خورشیدی، ادامه داشت. امّا متأسفانه در جریانِ برگزاری این مراسم در برخی از نقاطِ کشور، شاهد بروز رخدادهایی نیز بودیم که نباید به سادگی از کنار آن گذشت یا آن را نادیده گرفت.
هموطنان گرامی؛
همگی میدانیم که در دهههای گذشته هرگونه ابراز جشن و شادمانی جمعی با هدفِ گرامیداشتِ نوروز و سال نو با مخالفت یا دستکم بیمیلی مسئولانِ کشور مواجه بوده است. اما این کجسلیقگی و سوءتدبیر موجب نشده تا نوروزِ باستانی از دلِ ایرانیان در هر جای جهان به سردی و خاموشی گراید. و چنان که امروزه شاهد آن هستیم که نوروز همچنان مهمترین جشنِ ملّی ایرانیان در سراسر ایرانِ بزرگ است و دهها میلیون از شهروندانِ ایرانِ بزرگ، فرارسیدن نوروز را به عنوان ملّیترین جشنِ تاریخی خود، با شادی و پایکوبی جشن میگیرند.
در حالی که به گواه تاریخ، نوروز یکی از مهمترین نشانههای فرهنگی ایرانیان در هزارههای متمادی است، گروهی برآناند تا این آیینِ کهن ایرانی را در سایۀ کمتوجّهیهای مسئولانِ ایرانی، تصاحب کنند. برخی دولتهای رقیبِ منطقهای ایران یا برخی جریانهای قومی از جمله در کمینِ مصادرۀ نوروز هستند.
ایرانیان ارجمند؛
حال که پس از سالها، در مراسمِ استقبال از نوروز در اسفند ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، توسط برخی نهادهای دولتی در ایران، پروانه آن صادر شد، بیتوجه به روحِ همبستگیساز و انسجامبخشِ نوروزِ باستانی، شوربختانه نشانههای ایرانیِ نوروز، کمرمق و در عوض، نوروز در حدِّ جشنی محلّی و قومی تقلیل یافت. چنان که در روزهای گذشته انتشار چند تصویر و خبر در استانهای غربی کشور از جمله آذربایجان غربی و کُردستان، موجب بروز نگرانیهای هممیهنان دغدغهمند شد. و برگزاری مراسمِ پیشوازِ نوروزی با رنگ و بوی قومیّتی که بیگانه با روحِ آکنده از مهر و همبستگی نوروزِ ایرانی، و تقلیدی ناشیانه از مراسمِ نوروزی در کشورهایی است که در آنها در دهههای گذشته برگزاری مراسم نوروز با ممنوعیت و محدودیتِ دولتی و فشار، همراه بوده است، سمتوسوی ناخوشایندی به خود گرفت. آیا تصادفی بود که نهادهای مسئول، مجوز و زمینۀ برگزاری چنین مراسمی را فراهم کردند؟ در برخی از این جشنها با ناهماهنگی برخی دستگاههای مسئول، امکان استفاده حداکثری از نمادهای ملّی ایرانی چون پرچم و نام مقدّسِ ایران و شعارهای ملی وجود نداشت. هر چند به صورت خودجوش در ارومیه و برخی شهرستانهای دیگر گروهی از هموطنان، خود با همتی درخور ستایش، اقدام به برافراشتن پرچمِ پرافتخار ایران کردند، اما مقاماتِ مسئول در این زمینه نیز همکاری لازم را چنان که باید مبذول نداشتند. از سوی دیگر جالب توجه است که در تقابلی آشکار با مراسم نوروزگاه ارومیه، به نام امامِ همام حضرت علی (ع)، گردهمایی دیگری در شهر ارومیه به تاریخ دوم فروردین ۱۴۰۴ با فراخوانِ وابستگان به نهادهای عمومی و دولتی که بعضاً دشمنی عریانِ ایشان با هویّت و مدنیّت ایرانی و به ویژه زبان پارسی، زبانزد خاص و عام است و با حضور تأییدآمیز مقاماتِ سیاسی - امنیتی استان آذربایجان غربی برگزار شد که با نمادها و شعارهای نفرتپراکنانۀ قومی شماری از افراطیهای تجزیهطلب، رفتارهای سخیف آنان و تهدید دیگر هممیهنان با چماقهای یک شکل به میتینگی از نفرتپراکنی قومی و سیاسی و ضدِّ ملی مبدّل شد. در این مراسم به بهانۀ آیین رایجی از عزاداری در عاشورا که با ۲۱ رمضان ارتباطی ندارد، صدها قطعه چوبدستی از سوی منبعی مشکوک و نامعلوم تهیه و در میان تجمعکنندگان توزیع شد! همچنین شعارها و زوزههای مشمئزکننده توسط تعدادی از تجزیهطلبانی سرداده شد که در متن و حاشیه این مراسم خود را جای داده بودند، بیآنکه هیچ واکنشی توسط مقاماتِ حاضر از جمله استاندار به عنوان رییس شورای تامین امنیت استان در این مراسم نشان داده شود. این رویدادهای شوم در پیوند با رخدادهای مشابه دیگر، خبر از سوتدبیرهای پیاپی میدهد که بنیان ملک و ملت را تهدید نموده و میتواند به آشوب و هرج و مرج در این مناطقِ حساس و راهبردی کشور منجر شود.
آیا تنبیه و برکناری فراخواندهندگان و گردانندگان این برنامه از میان مدیران و کارگزارانِ کشوری و استانی در دستور کار دولت قرار گرفته است؟ آیا این اتفاقات هشداردهنده حاوی این نکته نیست که در استانهای کشور باید مقاماتِ ارشد از میان چهرههای متعادل، خوشنام و ایراندوست به جای وابستگی قومی و تباری و زبانی و مذهبی برگزیده شوند؟
StatementMarch 31, 2025
متن بیانیه
هممیهنان پاکنهاد؛
ملّتِ تاریخی و بزرگِ ایران
همانگونه که مستحضر هستید در هفتههای پایانی سالِ ۱۴۰۳ خورشیدی گروه زیادی از هموطنان با شرکت در مراسمِ استقبال از نوروزِ باستانی، این کهنمیراثِ تمدّنی و فرهنگی ایرانِ بزرگ را با سرور و شادی، گرامی داشتند. چنین مراسمی از روزهای آغازین اسفند ماه ۱۴۰۳ آغاز و تا روزهای نخست سال ۱۴۰۴ خورشیدی، ادامه داشت. امّا متأسفانه در جریانِ برگزاری این مراسم در برخی از نقاطِ کشور، شاهد بروز رخدادهایی نیز بودیم که نباید به سادگی از کنار آن گذشت یا آن را نادیده گرفت.
هموطنان گرامی؛
همگی میدانیم که در دهههای گذشته هرگونه ابراز جشن و شادمانی جمعی با هدفِ گرامیداشتِ نوروز و سال نو با مخالفت یا دستکم بیمیلی مسئولانِ کشور مواجه بوده است. اما این کجسلیقگی و سوءتدبیر موجب نشده تا نوروزِ باستانی از دلِ ایرانیان در هر جای جهان به سردی و خاموشی گراید. و چنان که امروزه شاهد آن هستیم که نوروز همچنان مهمترین جشنِ ملّی ایرانیان در سراسر ایرانِ بزرگ است و دهها میلیون از شهروندانِ ایرانِ بزرگ، فرارسیدن نوروز را به عنوان ملّیترین جشنِ تاریخی خود، با شادی و پایکوبی جشن میگیرند.
در حالی که به گواه تاریخ، نوروز یکی از مهمترین نشانههای فرهنگی ایرانیان در هزارههای متمادی است، گروهی برآناند تا این آیینِ کهن ایرانی را در سایۀ کمتوجّهیهای مسئولانِ ایرانی، تصاحب کنند. برخی دولتهای رقیبِ منطقهای ایران یا برخی جریانهای قومی از جمله در کمینِ مصادرۀ نوروز هستند.
ایرانیان ارجمند؛
حال که پس از سالها، در مراسمِ استقبال از نوروز در اسفند ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، توسط برخی نهادهای دولتی در ایران، پروانه آن صادر شد، بیتوجه به روحِ همبستگیساز و انسجامبخشِ نوروزِ باستانی، شوربختانه نشانههای ایرانیِ نوروز، کمرمق و در عوض، نوروز در حدِّ جشنی محلّی و قومی تقلیل یافت. چنان که در روزهای گذشته انتشار چند تصویر و خبر در استانهای غربی کشور از جمله آذربایجان غربی و کُردستان، موجب بروز نگرانیهای هممیهنان دغدغهمند شد. و برگزاری مراسمِ پیشوازِ نوروزی با رنگ و بوی قومیّتی که بیگانه با روحِ آکنده از مهر و همبستگی نوروزِ ایرانی، و تقلیدی ناشیانه از مراسمِ نوروزی در کشورهایی است که در آنها در دهههای گذشته برگزاری مراسم نوروز با ممنوعیت و محدودیتِ دولتی و فشار، همراه بوده است، سمتوسوی ناخوشایندی به خود گرفت. آیا تصادفی بود که نهادهای مسئول، مجوز و زمینۀ برگزاری چنین مراسمی را فراهم کردند؟ در برخی از این جشنها با ناهماهنگی برخی دستگاههای مسئول، امکان استفاده حداکثری از نمادهای ملّی ایرانی چون پرچم و نام مقدّسِ ایران و شعارهای ملی وجود نداشت. هر چند به صورت خودجوش در ارومیه و برخی شهرستانهای دیگر گروهی از هموطنان، خود با همتی درخور ستایش، اقدام به برافراشتن پرچمِ پرافتخار ایران کردند، اما مقاماتِ مسئول در این زمینه نیز همکاری لازم را چنان که باید مبذول نداشتند. از سوی دیگر جالب توجه است که در تقابلی آشکار با مراسم نوروزگاه ارومیه، به نام امامِ همام حضرت علی (ع)، گردهمایی دیگری در شهر ارومیه به تاریخ دوم فروردین ۱۴۰۴ با فراخوانِ وابستگان به نهادهای عمومی و دولتی که بعضاً دشمنی عریانِ ایشان با هویّت و مدنیّت ایرانی و به ویژه زبان پارسی، زبانزد خاص و عام است و با حضور تأییدآمیز مقاماتِ سیاسی - امنیتی استان آذربایجان غربی برگزار شد که با نمادها و شعارهای نفرتپراکنانۀ قومی شماری از افراطیهای تجزیهطلب، رفتارهای سخیف آنان و تهدید دیگر هممیهنان با چماقهای یک شکل به میتینگی از نفرتپراکنی قومی و سیاسی و ضدِّ ملی مبدّل شد. در این مراسم به بهانۀ آیین رایجی از عزاداری در عاشورا که با ۲۱ رمضان ارتباطی ندارد، صدها قطعه چوبدستی از سوی منبعی مشکوک و نامعلوم تهیه و در میان تجمعکنندگان توزیع شد! همچنین شعارها و زوزههای مشمئزکننده توسط تعدادی از تجزیهطلبانی سرداده شد که در متن و حاشیه این مراسم خود را جای داده بودند، بیآنکه هیچ واکنشی توسط مقاماتِ حاضر از جمله استاندار به عنوان رییس شورای تامین امنیت استان در این مراسم نشان داده شود. این رویدادهای شوم در پیوند با رخدادهای مشابه دیگر، خبر از سوتدبیرهای پیاپی میدهد که بنیان ملک و ملت را تهدید نموده و میتواند به آشوب و هرج و مرج در این مناطقِ حساس و راهبردی کشور منجر شود.
آیا تنبیه و برکناری فراخواندهندگان و گردانندگان این برنامه از میان مدیران و کارگزارانِ کشوری و استانی در دستور کار دولت قرار گرفته است؟ آیا این اتفاقات هشداردهنده حاوی این نکته نیست که در استانهای کشور باید مقاماتِ ارشد از میان چهرههای متعادل، خوشنام و ایراندوست به جای وابستگی قومی و تباری و زبانی و مذهبی برگزیده شوند؟
شهرام یاری
Statement StatementMarch 31, 2025 متن بیانیه هممیهنان پاکنهاد؛ ملّتِ تاریخی و بزرگِ ایران همانگونه که مستحضر هستید در هفتههای پایانی سالِ ۱۴۰۳ خورشیدی گروه زیادی از هموطنان با شرکت در مراسمِ استقبال از نوروزِ باستانی، این کهنمیراثِ تمدّنی و فرهنگی…
ما به عنوان جمعی از شهروندانِ ایرانی با هشدار به مسئولانِ امر نسبت به پیامدهای چنین سوتدبیرهایی، به ملّت بزرگِ ایران یادآور میشویم که هر چه از تصدّی دولت چهاردهم بر ارکان اجرایی کشور میگذرد نسبت به پیامدهای گفتار و رفتار گروهی از دولتمردان و به ویژه نزدیکانِ شخصِ رئیسجمهور در حوزۀ وحدت ملی و فرهنگ ایرانی و جایگاه بیبدیل تمدّنی، آیینی، رسمی و تاریخی و فرهنگی زبان پارسی بهعنوان زبان مشترکِ ملّتِ ایران و پیشانی هویتِ ایرانی، نگرانتر میشویم.
هموطنان ارجمند؛
نگرانیها نسبت به مواضعِ قومگرایانه برخی از مسئولان کشور، مسبوق به سابقه بود، اما امید آن بود که پس از خروج از فضای انتخاباتی، و بویژه با ادای سوگند رسمی به خداوند متعال در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملّت ایران، برای حمایت از حقوقی که قانون اساسی برای ملّت ایران شناخته است، از هیچ اقدامی دریغ نخواهد شد. اما در دورۀ کنونی ریاستجمهوری شاهد نمایشهایی چون دیدار عالیترین مقام اجرایی کشور با برخی افرادِ افراطیِ قومگرا و ستیزهجو با ارکانِ هویتِ ملّی ایران و سکوتِ نابجا در برابر اظهاراتِ ناروا و مغایر با امنیتِ ملّیِ استاندار آذربایجان شرقی دربارۀ پیوند آذربایجان با ایران، و سوءتدبیرِ استاندار آذربایجان غربی در رخدادهای هفتههای اخیر ارومیه، بر نومیدی بیشتر ما دامن زد.
ملّتِ ایران، گواه است که در مجموعۀ دهها سخنرانی و نوشتۀ شخص رئیسجمهور، بارها واژگانی چون قومیّت، قوم، اقلیّت و مانند آن به نادرستی به کار رفته است و حتی از حقوقِ طبیعی مردم بعنوان حقوقِ قومی آنان یاد شده است! حال پرسش این است؛ در شرایطی که تمامی حقوق آحاد ملّت ایران، ذیل مفهوم دقیق، شایسته و درست "حقوقِ شهروندانِ ایرانی" احصا میشود، چرا رییسجمهور و اطرافیان تأثیرگذار ایشان، اصرار و تأکید مؤکّد دارند که با نگاه قومی و رویکرد قومی و مذهبی، به عموم مردم نگریسته شود یا حقوقشان از این منظر مطرح شود؟ آیا این رویکرد تصادفی است یا دلایلِ دیگری دارد؟
ملّت بزرگ ایران؛
شاهد آن هستیم بخشی از دولتمردان، در شرایط بسیار سخت و دشوارِ اقتصادی و بینالمللی کشور، به جای پرداختن به مسائل اصلی از جمله چالشهای اقتصادی و سیاستِ خارجی کشور که زندگی جاری مردم را با بحران مواجه کرده است، به بحثهای نابههنگام و تفرقهافکن و انسجامسوز، مانند طرح غیرکارشناسی و مطالعه نشدۀ انتقال پایتخت، بیآنکه به ملزومات و پیامدهای آن توجهی شود، یا پیش کشیدن بحث فدرالیسم با استناد ناموجه و عجیب و غریب به برخی متون دینی، یا تشویقِ صریحِ نخبههای کشور به جلای وطن، آنهم با تکیه به فهمی نادرست از منابعِ دینی، یا تحریف اصل پانزدهم قانون اساسی از زبان سخنگوی دولت، یا اصرار بر اعزام سفیرانی به کشورهای همسایه، یا انتصابِ مدیرانی که مواضعِ آشکاری در قومگرایی و تقابل با زبان و فرهنگ ایرانی و وحدتِ ملّی دارند، و سکوت در برابر سخنانِ خلافِ واقعیاتِ تاریخی و یکپارچگی سرزمینی و انسجام فرهنگی ایرانیان توسط استاندار آذربایجان شرقی، یا خطاب کردن استانداران به عنوان رئیسجمهور استانها و دهها مسئله غیرضروری و تنشآفرین دیگر میپردازند، که برای اینجانبان و شمار قابلتوجهی از شهروندانِ ایرانی که نگران سرنوشت کشور هستند، جای پرسش و نگرانی جدی دارد. نتیجه چنین رویکردی، خود را در رویدادهای هشداردهنده و مخاطرهآمیز روزهای اخیر ارومیه، نمایان میکند که چگونه بخشی از دولت، قومیسازی مناسباتِ اجتماعی را به جای مواجهۀ اصولی با چالشهای کشور برگزیده است.
ملّتِ نجیب ایران؛
اینجانبان به عنوان امضاکنندگان این بیانیه، ضمن هشدار دوباره به دولتمردان دربارۀ اتخاذ رویکردهای غیرکارشناسی و وفاقسوزی که در پیش گرفتهاند، یادآور میشویم که چنین روشهایی به جز تهدید انسجام و امنیتِ ملّی و تقویتِ واگرایی و منازعاتِ خانمانسوز محلّی، آوردۀ دیگری برای ملّتِ بزرگِ ایران ندارد. با تأکید یادآور میشویم که در صورت تداومِ چنین رویکردهایی، سکوت را خیانت به آیندۀ ایران و بازی در برنامۀ دشمنانِ کشور برای تهدیدِ تمامیّتِ ایران، ارزیابی نموده و در قبالِ مسئولیتِ ملّی و تاریخی خود نسبت به سرنوشتِ کشور و ملّتِ ایران، روشنگری و کنشگری مدنی و ملّی خود را با جدیّت بیشتر، ادامه میدهیم.
جمع کثیری از ایراندوستان که بزودی اسمشان هم پخش میشود.
@mirasmaktoob
.
هموطنان ارجمند؛
نگرانیها نسبت به مواضعِ قومگرایانه برخی از مسئولان کشور، مسبوق به سابقه بود، اما امید آن بود که پس از خروج از فضای انتخاباتی، و بویژه با ادای سوگند رسمی به خداوند متعال در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملّت ایران، برای حمایت از حقوقی که قانون اساسی برای ملّت ایران شناخته است، از هیچ اقدامی دریغ نخواهد شد. اما در دورۀ کنونی ریاستجمهوری شاهد نمایشهایی چون دیدار عالیترین مقام اجرایی کشور با برخی افرادِ افراطیِ قومگرا و ستیزهجو با ارکانِ هویتِ ملّی ایران و سکوتِ نابجا در برابر اظهاراتِ ناروا و مغایر با امنیتِ ملّیِ استاندار آذربایجان شرقی دربارۀ پیوند آذربایجان با ایران، و سوءتدبیرِ استاندار آذربایجان غربی در رخدادهای هفتههای اخیر ارومیه، بر نومیدی بیشتر ما دامن زد.
ملّتِ ایران، گواه است که در مجموعۀ دهها سخنرانی و نوشتۀ شخص رئیسجمهور، بارها واژگانی چون قومیّت، قوم، اقلیّت و مانند آن به نادرستی به کار رفته است و حتی از حقوقِ طبیعی مردم بعنوان حقوقِ قومی آنان یاد شده است! حال پرسش این است؛ در شرایطی که تمامی حقوق آحاد ملّت ایران، ذیل مفهوم دقیق، شایسته و درست "حقوقِ شهروندانِ ایرانی" احصا میشود، چرا رییسجمهور و اطرافیان تأثیرگذار ایشان، اصرار و تأکید مؤکّد دارند که با نگاه قومی و رویکرد قومی و مذهبی، به عموم مردم نگریسته شود یا حقوقشان از این منظر مطرح شود؟ آیا این رویکرد تصادفی است یا دلایلِ دیگری دارد؟
ملّت بزرگ ایران؛
شاهد آن هستیم بخشی از دولتمردان، در شرایط بسیار سخت و دشوارِ اقتصادی و بینالمللی کشور، به جای پرداختن به مسائل اصلی از جمله چالشهای اقتصادی و سیاستِ خارجی کشور که زندگی جاری مردم را با بحران مواجه کرده است، به بحثهای نابههنگام و تفرقهافکن و انسجامسوز، مانند طرح غیرکارشناسی و مطالعه نشدۀ انتقال پایتخت، بیآنکه به ملزومات و پیامدهای آن توجهی شود، یا پیش کشیدن بحث فدرالیسم با استناد ناموجه و عجیب و غریب به برخی متون دینی، یا تشویقِ صریحِ نخبههای کشور به جلای وطن، آنهم با تکیه به فهمی نادرست از منابعِ دینی، یا تحریف اصل پانزدهم قانون اساسی از زبان سخنگوی دولت، یا اصرار بر اعزام سفیرانی به کشورهای همسایه، یا انتصابِ مدیرانی که مواضعِ آشکاری در قومگرایی و تقابل با زبان و فرهنگ ایرانی و وحدتِ ملّی دارند، و سکوت در برابر سخنانِ خلافِ واقعیاتِ تاریخی و یکپارچگی سرزمینی و انسجام فرهنگی ایرانیان توسط استاندار آذربایجان شرقی، یا خطاب کردن استانداران به عنوان رئیسجمهور استانها و دهها مسئله غیرضروری و تنشآفرین دیگر میپردازند، که برای اینجانبان و شمار قابلتوجهی از شهروندانِ ایرانی که نگران سرنوشت کشور هستند، جای پرسش و نگرانی جدی دارد. نتیجه چنین رویکردی، خود را در رویدادهای هشداردهنده و مخاطرهآمیز روزهای اخیر ارومیه، نمایان میکند که چگونه بخشی از دولت، قومیسازی مناسباتِ اجتماعی را به جای مواجهۀ اصولی با چالشهای کشور برگزیده است.
ملّتِ نجیب ایران؛
اینجانبان به عنوان امضاکنندگان این بیانیه، ضمن هشدار دوباره به دولتمردان دربارۀ اتخاذ رویکردهای غیرکارشناسی و وفاقسوزی که در پیش گرفتهاند، یادآور میشویم که چنین روشهایی به جز تهدید انسجام و امنیتِ ملّی و تقویتِ واگرایی و منازعاتِ خانمانسوز محلّی، آوردۀ دیگری برای ملّتِ بزرگِ ایران ندارد. با تأکید یادآور میشویم که در صورت تداومِ چنین رویکردهایی، سکوت را خیانت به آیندۀ ایران و بازی در برنامۀ دشمنانِ کشور برای تهدیدِ تمامیّتِ ایران، ارزیابی نموده و در قبالِ مسئولیتِ ملّی و تاریخی خود نسبت به سرنوشتِ کشور و ملّتِ ایران، روشنگری و کنشگری مدنی و ملّی خود را با جدیّت بیشتر، ادامه میدهیم.
جمع کثیری از ایراندوستان که بزودی اسمشان هم پخش میشود.
@mirasmaktoob
.
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب درگذشت شادروان محمود نیکویه، نویسنده، پژوهشگر و تاریخنگار برجستهٔ گیلانی را به خانوادۀ محترم ایشان، مردم گیلان و همۀ هموطنان تسلیت میگوید. روان آن بزرگوار شاد، یادشان گرامی و جایگاهشان مینوی باد.
@mirasmaktoob
.
مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب درگذشت شادروان محمود نیکویه، نویسنده، پژوهشگر و تاریخنگار برجستهٔ گیلانی را به خانوادۀ محترم ایشان، مردم گیلان و همۀ هموطنان تسلیت میگوید. روان آن بزرگوار شاد، یادشان گرامی و جایگاهشان مینوی باد.
@mirasmaktoob
.