حضور آقای رضا بیات (مصحح کتاب علینامه) در غرفهٔ مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب در سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران 1404
@mirasmaktoob
.
@mirasmaktoob
.
حضور آقای ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق (استاد فرهنگ و زبانهای باستانی – دانشگاه شهید بهشتی) در غرفهٔ مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب در سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران 1404
@mirasmaktoob
.
@mirasmaktoob
.
حضور آقای رضا نقدی (پژوهشگر پژوهشکده بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی) در غرفهٔ مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب در سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران 1404
@mirasmaktoob
.
@mirasmaktoob
.
حضور آقای علیرضا دهقان (کارگردان فیلم مستند سینمایی «ایساتیس» و «اوسیا») در غرفهٔ مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب در سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران 1404
@mirasmaktoob
.
@mirasmaktoob
.
حضور آقایان آقایان امید سروی گلپایگانی (مصحح کتاب بهجت افزا)، بهروز ایمانی (مصحح متون کهن) و ایرج فرجی (مدیر کتابخانه فرهنگستان زبان و ادب فارسی) در غرفهٔ مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب در سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران 1404
@mirasmaktoob
.
@mirasmaktoob
.
حضور آقای صمد اسماعیلزاده (نویسنده كتاب زندگی و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی) در غرفهٔ مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب در سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران 1404
@mirasmaktoob
.
@mirasmaktoob
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غرفهٔ مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب
هفتمین روز نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
سهشنبه 23 اردیبهشت 1404
@mirasmaktoob
.
هفتمین روز نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
سهشنبه 23 اردیبهشت 1404
@mirasmaktoob
.
روحیۀ فرهنگی احمد مسجدجامعی تحسینبرانگیز است.
مسجدجامعی از آغاز دست مرا گرفت. سال هفتاد و دو تا اکنون رفیق شفیق است. زمان وزارت ارشاد هزارۀ سوم، مرا به دفتر وزارت فراخواندند. فرمودند: "میراث مکتوب را حیات خلوت مسجدجامعی و اصلاحطلبها کردهای! گفتم بهتان است، هیچگاه با چپ و راست اهل سیاست رفاقت و دشمنی نداشتهام. او ریالی از ما نگرفته و جز یاری و دلداری، در ایام عسرت کاری نکرده."
بیعذر و دلیلی، مأموریت مرا از ارشاد به مؤسسه قطع و کارت ساعتزنی برایم صادر کردند، شاید به این امید که از مدیرعاملی و عضویت در هیأت امنا استعفا دهم و فردی از خود را بر مسند میراث بنشانند. چند ماهی به محل کار جدید در ساختمان فجر میرفتم و بعد از ساعت چهار به دفتر مؤسسه برمیگشتم. تنها مسجدجامعی گاهی زنگ میزد و احوالم را میپرسید. بااین حال، با فروش مغازۀ کتابفروشی مؤسسه در مجتمع تجاری فروزنده که به هزار زحمت و مشارکت در نشر خریده بودیم، مجبور به فروش آن شدیم تا حقوق و بیمه همکاران را بدهیم و چراغ میراث را روشن نگاه داریم. رفقای هزاره دستبردار نبودند، باز فرمودند: مسجدجامعی باید از عضویت هیأت امنای مؤسسه استعفاد دهد تا بودجه میراث را بدهیم و او اول زیر بار این خواسته نمیرفت تا مطمئن شود. نامهای نوشت: "اگر بقای میراث مکتوب و تأمین بودجهاش را تأمین میکنید، میروم".
امروز چهارشنبه سه بار به غرفه میراث آمده بود تا مرا ببیند، شرمندهاش شدم که درست لحظاتی که به دیدار دوستان دیگر میرفتم، توفیق رفیقم نبود. از ساعت ۱۴ که در غرفه نشسته بودم، بیوفقه به دیدار دوستانی کامیاب میشدم که انتظارش را نداشتم. کسانی که بعضاً در فضاهای مجازی اخبار مؤسسه و نوشتههای ناقابل بنده را پیگیری میکنند.
البته ساعتی قبل پای سخنرانی جناب مسجدجامعی در سرای کتاب نشسته بودم و شاهد بودم که با چه احساس قشنگی دربارۀ مرحوم حشمتپور که دوست پنجاهسالهاش بود، سخن میگفت، با نقل خاطراتی که او را منقلب کرد.
به هرحال خواستم با این چند خط، مروری کنم بر دفتر خاطرات با او که رونق نمایشگاه کتاب، میراث اوست و او با حضور در نمایشگاه، به حیات فرهنگی خود ادامه میدهد. در ایام قدرت و حشمت، یاور اهل فرهنگ بود، تأسیس خانۀ کتاب و میراث مکتوب و نمایشگاه کتاب و بسیاری مراکز و مؤسسات دیگر، محصول دوران مدیریت او است و همچنان محبوب اهالی فرهنگ و هنر است. اکنون نمایشگاه کتاب بخشی انکارناپذیر از حافظۀ تاریخی ایران پس از انقلاب است. بهرغم دهها اشکالی که دارد، صدها حسن هم دارد که شاید در جهان کنونی چنین محفل انسی نمونه نداشته باشد.
https://www.instagram.com/share/p/_eHVnmC3S
مسجدجامعی از آغاز دست مرا گرفت. سال هفتاد و دو تا اکنون رفیق شفیق است. زمان وزارت ارشاد هزارۀ سوم، مرا به دفتر وزارت فراخواندند. فرمودند: "میراث مکتوب را حیات خلوت مسجدجامعی و اصلاحطلبها کردهای! گفتم بهتان است، هیچگاه با چپ و راست اهل سیاست رفاقت و دشمنی نداشتهام. او ریالی از ما نگرفته و جز یاری و دلداری، در ایام عسرت کاری نکرده."
بیعذر و دلیلی، مأموریت مرا از ارشاد به مؤسسه قطع و کارت ساعتزنی برایم صادر کردند، شاید به این امید که از مدیرعاملی و عضویت در هیأت امنا استعفا دهم و فردی از خود را بر مسند میراث بنشانند. چند ماهی به محل کار جدید در ساختمان فجر میرفتم و بعد از ساعت چهار به دفتر مؤسسه برمیگشتم. تنها مسجدجامعی گاهی زنگ میزد و احوالم را میپرسید. بااین حال، با فروش مغازۀ کتابفروشی مؤسسه در مجتمع تجاری فروزنده که به هزار زحمت و مشارکت در نشر خریده بودیم، مجبور به فروش آن شدیم تا حقوق و بیمه همکاران را بدهیم و چراغ میراث را روشن نگاه داریم. رفقای هزاره دستبردار نبودند، باز فرمودند: مسجدجامعی باید از عضویت هیأت امنای مؤسسه استعفاد دهد تا بودجه میراث را بدهیم و او اول زیر بار این خواسته نمیرفت تا مطمئن شود. نامهای نوشت: "اگر بقای میراث مکتوب و تأمین بودجهاش را تأمین میکنید، میروم".
امروز چهارشنبه سه بار به غرفه میراث آمده بود تا مرا ببیند، شرمندهاش شدم که درست لحظاتی که به دیدار دوستان دیگر میرفتم، توفیق رفیقم نبود. از ساعت ۱۴ که در غرفه نشسته بودم، بیوفقه به دیدار دوستانی کامیاب میشدم که انتظارش را نداشتم. کسانی که بعضاً در فضاهای مجازی اخبار مؤسسه و نوشتههای ناقابل بنده را پیگیری میکنند.
البته ساعتی قبل پای سخنرانی جناب مسجدجامعی در سرای کتاب نشسته بودم و شاهد بودم که با چه احساس قشنگی دربارۀ مرحوم حشمتپور که دوست پنجاهسالهاش بود، سخن میگفت، با نقل خاطراتی که او را منقلب کرد.
به هرحال خواستم با این چند خط، مروری کنم بر دفتر خاطرات با او که رونق نمایشگاه کتاب، میراث اوست و او با حضور در نمایشگاه، به حیات فرهنگی خود ادامه میدهد. در ایام قدرت و حشمت، یاور اهل فرهنگ بود، تأسیس خانۀ کتاب و میراث مکتوب و نمایشگاه کتاب و بسیاری مراکز و مؤسسات دیگر، محصول دوران مدیریت او است و همچنان محبوب اهالی فرهنگ و هنر است. اکنون نمایشگاه کتاب بخشی انکارناپذیر از حافظۀ تاریخی ایران پس از انقلاب است. بهرغم دهها اشکالی که دارد، صدها حسن هم دارد که شاید در جهان کنونی چنین محفل انسی نمونه نداشته باشد.
https://www.instagram.com/share/p/_eHVnmC3S
تدریس منتخبات شاهنامه را جزو پرگرام خود قرار بدهید!
از مقالات وارده:
آقای مدیر جنگل، این خود پُرواضح است که فلاکتهای حاضرهٔ ما از اثر رخوت و خمودتی است که از دیرگاهی در عنصر ایرانی تولید و خون شهامت و بزرگواری در عروق ما سرد و افسرده گشته و از این رو رفتهرفته به ذلت و فلاکت خو گرفته و مفاخر تاریخی خود را یک سره فراموش کردهایم.
این است طالبانِ ترقی ایران، از چندی به این طرف در پی ایقاظ و اِنتِباه ایرانیان برآمده و برای بیداری حسِ افتخارجوئی و سیادتطلبی ابنای وطن، هرگونه تَشَبُّثات مینمایند تا مگر رخوت به قوت و حمودت به التهاب مبدل شود و خون سرد و افسردهٔ ما گرمی و حدت پذیرد. به عقیدهٔ این بنده، بهترین وسیله این کار همانا تأسیس مدرسه نظامی و تدریس اشعار نغز شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است. در مدارس که شاگردان را بر شهامت نژاد و مفاخر تاریخی نیاکان خود مأنوس و آشنا کند. مدیران محترم مدارس را به وسیلهٔ آن جریدهٔ شریفه، بدین نکته متوجه داشته و امیدوارم به نظر دقت و اهمیت بدان نگریسته و تدریس منتخبات شاهنامه را جزو پرگرام خود قرار بدهند.
یک نفر ایرانی
مأخذ: روزنامه جنگل. شماره 20. سال اول. یکشنبه هشتم ربیعالاول 1336.
@mirasmaktoob
[میرزا کوچک خان] باشعار فردوسی علاقهٔ خاص داشت بطوریکه در گوراب زرمخ مرکز تأسیسات نظامی جنگل جلسات منظمی برای قرائت شاهنامهٔ فردوسی و تهییج روح سلحشوری افراد ترتیب داده بود. (فخرائی، 1366: 38)
مأخذ: فخرائی، ابراهیم. 1366. سردار جنگل (میرزا کوچک خان). تهران: سازمان انتشارت جاویدان.
@mirasmaktoob
.
از مقالات وارده:
آقای مدیر جنگل، این خود پُرواضح است که فلاکتهای حاضرهٔ ما از اثر رخوت و خمودتی است که از دیرگاهی در عنصر ایرانی تولید و خون شهامت و بزرگواری در عروق ما سرد و افسرده گشته و از این رو رفتهرفته به ذلت و فلاکت خو گرفته و مفاخر تاریخی خود را یک سره فراموش کردهایم.
این است طالبانِ ترقی ایران، از چندی به این طرف در پی ایقاظ و اِنتِباه ایرانیان برآمده و برای بیداری حسِ افتخارجوئی و سیادتطلبی ابنای وطن، هرگونه تَشَبُّثات مینمایند تا مگر رخوت به قوت و حمودت به التهاب مبدل شود و خون سرد و افسردهٔ ما گرمی و حدت پذیرد. به عقیدهٔ این بنده، بهترین وسیله این کار همانا تأسیس مدرسه نظامی و تدریس اشعار نغز شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است. در مدارس که شاگردان را بر شهامت نژاد و مفاخر تاریخی نیاکان خود مأنوس و آشنا کند. مدیران محترم مدارس را به وسیلهٔ آن جریدهٔ شریفه، بدین نکته متوجه داشته و امیدوارم به نظر دقت و اهمیت بدان نگریسته و تدریس منتخبات شاهنامه را جزو پرگرام خود قرار بدهند.
یک نفر ایرانی
مأخذ: روزنامه جنگل. شماره 20. سال اول. یکشنبه هشتم ربیعالاول 1336.
@mirasmaktoob
[میرزا کوچک خان] باشعار فردوسی علاقهٔ خاص داشت بطوریکه در گوراب زرمخ مرکز تأسیسات نظامی جنگل جلسات منظمی برای قرائت شاهنامهٔ فردوسی و تهییج روح سلحشوری افراد ترتیب داده بود. (فخرائی، 1366: 38)
مأخذ: فخرائی، ابراهیم. 1366. سردار جنگل (میرزا کوچک خان). تهران: سازمان انتشارت جاویدان.
@mirasmaktoob
.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غرفهٔ مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب
هشتمین روز نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1404
@mirasmaktoob
.
هشتمین روز نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1404
@mirasmaktoob
.
پیام تبریک به مناسبت زادروز استاد فرزانه، جناب آقای دکتر علیاشرف صادقی
مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب با کمال افتخار و ارادت، زادروز دانشمند بزرگ، استاد گرانقدر زبان و ادب فارسی، جناب آقای دکتر علیاشرف صادقی را تبریک میگوید.
حیات علمی و فرهنگی استاد صادقی، سرشار از کوشش بیوقفه در راه اعتلای زبان فارسی، پژوهش در متون کهن، و تربیت نسلی از دانشپژوهان فرهیخته است. آثار گرانسنگ ایشان همچون فرهنگ جامع زبان فارسی، تکوین زبان فارسی، مسائل تاریخی زبان فارسی، نگاهی به گویشنامههای ایرانی، فرهنگ املایی خط فارسی، فارسی قمی و مقالاتی دربارهٔ زبان فارسی، گنجینههایی ماندگار در حوزهٔ زبانشناسی، فرهنگنویسی و دستور زباناند و ارج و اثر آنها در تاریخ علم این مرز و بوم همواره باقی خواهد ماند.
امید آن داریم که سایهٔ پربرکت ایشان بر سر فرهنگ ایرانزمین مستدام باشد و در پرتو صحت و سلامت، همچنان بهرهمند از حضور پربار ایشان باشیم.
با نهایت احترام
روابط عمومی مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب
@mirasmaktoob
.
مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب با کمال افتخار و ارادت، زادروز دانشمند بزرگ، استاد گرانقدر زبان و ادب فارسی، جناب آقای دکتر علیاشرف صادقی را تبریک میگوید.
حیات علمی و فرهنگی استاد صادقی، سرشار از کوشش بیوقفه در راه اعتلای زبان فارسی، پژوهش در متون کهن، و تربیت نسلی از دانشپژوهان فرهیخته است. آثار گرانسنگ ایشان همچون فرهنگ جامع زبان فارسی، تکوین زبان فارسی، مسائل تاریخی زبان فارسی، نگاهی به گویشنامههای ایرانی، فرهنگ املایی خط فارسی، فارسی قمی و مقالاتی دربارهٔ زبان فارسی، گنجینههایی ماندگار در حوزهٔ زبانشناسی، فرهنگنویسی و دستور زباناند و ارج و اثر آنها در تاریخ علم این مرز و بوم همواره باقی خواهد ماند.
امید آن داریم که سایهٔ پربرکت ایشان بر سر فرهنگ ایرانزمین مستدام باشد و در پرتو صحت و سلامت، همچنان بهرهمند از حضور پربار ایشان باشیم.
با نهایت احترام
روابط عمومی مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب
@mirasmaktoob
.
شادباش زادروز استاد دکتر علیاشرف صادقی
۲۵ اردیبهشت روز حکیم ابوالقاسم فردوسی است. تقارن این روز با زادروز تولد دانشیمرد زبانشناسی و دردانۀ فرهنگنگاری ایران امروز، دکتر علیاشرف صادقی، بر شکوه چنین روزی میافزاید. کنج غرفۀ کوچک میراث مکتوب در نمایشگاه پر ازدحام نشستهام و میاندیشم که بالبداهه دربارۀ او بنویسم. گاهی تردد یاران و مشتاقان، رشتۀ تحریر و یافتۀ ذهنم را بهم میزند.
اواخر دهۀ هفتاد، چراغ آشنایی با او در دلم روشن شد. او سال ۳۲ دانشآموز دبیرستان حکیمنظامی قم بود و افتخار شاگردی زندهیاد علیاصغر فقیهی را داشت. قبل از آمدن به تهران ادبیات عرب را فراگرفت. شاگرد ممتاز دانشگاه تهران بود و برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. پروفسور لازار استاد زبانشناسی او بود و استعداد او را تحسین میکرد. ژاله آموزگار همان زمان در پاریس از علمدوستی این جوان پرتلاش قمی شگفتزده شده بود که یکسر مشغول خواندن و نوشتن است.
دکتر صادقی به درخواست یارشاطر در تألیف دایرةالمعارف ایران و اسلام همکاری کرد و بعدها در ایرانیکا از بهترین نویسندگان این دانشنامۀ بیبدیل شد. مدتی در مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا همکاری کرد. امروز مهدخت معین به غرفۀ میراث مکتوب آمد و گفتم که در حال نوشتن یادداشتی به مناسبت زادروز دکتر صادقی هستم. گفت صادقی از امیدهای پدر من بود و چه خوب راه او را طی کرد و همیشه پدرم او را تشویق میکرد و او اکنون فرهنگ جامع فارسی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی را مینگارد.
روحیه علمدوستی دکتر صادقی را در کمتر کسی دیدهام. مثل ایرج افشار که میدیدم همیشه کاغذی از جیب در میآورد و نکتهای یادداشت میکند. ذهن منظم و شیوۀ آکادمیک در نوشتن مقالات دارد. دانشنامۀ سیار است. هر لغتی از او بپرسی با اندک تأمل ریشههای اوستایی یا سغدی یا مغولی یا سریانی را بیان میکند. سالهاست در داوری کتابها و مقالات نشریات میراث مکتوب، بیمزد و بیمنت یار و مشاور و دستگیر ما بوده است. خلاصةالاشعار بخش قم و ساوه را تصحیح و منتشر کردیم و دیوان عنصری را آماده چاپ نمودهایم.
حافظۀ غریبی دارد خصوصاً در حفظ اشعار طنز و در نقل بالمناسبۀ اشعار مسلط است. دکتر معصومی همدانی که خود در نکتهدانی و طنز بیبدیل است، میگفت شعر طنزی نیست که صادقی از حفظ نداشته باشد. دکتر صادقی زبانهای مختلفی میداند، فرانسه، انگلیسی، عربی، روسی، آلمانی و حتی ترکی استانبولی را میخواند، مانند مستشرقان بزرگ اروپایی چون نولدکه و زاخائو و براون و هنینگ و ... که برای تحقیقات خود زبانهای مختلف را فراگرفتند.
امروز که زادروز این استاد پرتلاش عرصۀ زبانشناسی و فرهنگنگاری است، در شلوغی رفت و آمدهای نمایشگاه، با شتاب این یادداشت را قلمی کردم تا ذرهای ادای دین کرده باشم به ساحت این دانشیمرد ایراندوست. سایهاش مستدام و تندرستیاش پردوام باد.
****
توضیح دکتر صادقی در مورد جزوهای که مرحوم معین نوشت: البته این فرهنگ فارسی نیست جزوهای است که خود آن مرحوم دربارهٔ فرهنگ فارسی منتشر کرده است و خودش و برخی از همکارانش در آن به منتقدان جلد اول پاسخ دادهاند. من هم از پاریس در مجلهٔ انتقاد کتاب به انتقاد جهانگیر افکاری پاسخ دادم و به همین جهت، پس از دیدن پاسخ من، ایشان این جزوهٔ صد صفحهای را برای من به پاریس فرستاد. خود ایشان در مقدمهٔ جزوه چند صفحه از جلد اول را چاپ کرده و سپس کتاب را معرفی کرده است.
https://www.instagram.com/share/p/BAKpBXrX6U
۲۵ اردیبهشت روز حکیم ابوالقاسم فردوسی است. تقارن این روز با زادروز تولد دانشیمرد زبانشناسی و دردانۀ فرهنگنگاری ایران امروز، دکتر علیاشرف صادقی، بر شکوه چنین روزی میافزاید. کنج غرفۀ کوچک میراث مکتوب در نمایشگاه پر ازدحام نشستهام و میاندیشم که بالبداهه دربارۀ او بنویسم. گاهی تردد یاران و مشتاقان، رشتۀ تحریر و یافتۀ ذهنم را بهم میزند.
اواخر دهۀ هفتاد، چراغ آشنایی با او در دلم روشن شد. او سال ۳۲ دانشآموز دبیرستان حکیمنظامی قم بود و افتخار شاگردی زندهیاد علیاصغر فقیهی را داشت. قبل از آمدن به تهران ادبیات عرب را فراگرفت. شاگرد ممتاز دانشگاه تهران بود و برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. پروفسور لازار استاد زبانشناسی او بود و استعداد او را تحسین میکرد. ژاله آموزگار همان زمان در پاریس از علمدوستی این جوان پرتلاش قمی شگفتزده شده بود که یکسر مشغول خواندن و نوشتن است.
دکتر صادقی به درخواست یارشاطر در تألیف دایرةالمعارف ایران و اسلام همکاری کرد و بعدها در ایرانیکا از بهترین نویسندگان این دانشنامۀ بیبدیل شد. مدتی در مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا همکاری کرد. امروز مهدخت معین به غرفۀ میراث مکتوب آمد و گفتم که در حال نوشتن یادداشتی به مناسبت زادروز دکتر صادقی هستم. گفت صادقی از امیدهای پدر من بود و چه خوب راه او را طی کرد و همیشه پدرم او را تشویق میکرد و او اکنون فرهنگ جامع فارسی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی را مینگارد.
روحیه علمدوستی دکتر صادقی را در کمتر کسی دیدهام. مثل ایرج افشار که میدیدم همیشه کاغذی از جیب در میآورد و نکتهای یادداشت میکند. ذهن منظم و شیوۀ آکادمیک در نوشتن مقالات دارد. دانشنامۀ سیار است. هر لغتی از او بپرسی با اندک تأمل ریشههای اوستایی یا سغدی یا مغولی یا سریانی را بیان میکند. سالهاست در داوری کتابها و مقالات نشریات میراث مکتوب، بیمزد و بیمنت یار و مشاور و دستگیر ما بوده است. خلاصةالاشعار بخش قم و ساوه را تصحیح و منتشر کردیم و دیوان عنصری را آماده چاپ نمودهایم.
حافظۀ غریبی دارد خصوصاً در حفظ اشعار طنز و در نقل بالمناسبۀ اشعار مسلط است. دکتر معصومی همدانی که خود در نکتهدانی و طنز بیبدیل است، میگفت شعر طنزی نیست که صادقی از حفظ نداشته باشد. دکتر صادقی زبانهای مختلفی میداند، فرانسه، انگلیسی، عربی، روسی، آلمانی و حتی ترکی استانبولی را میخواند، مانند مستشرقان بزرگ اروپایی چون نولدکه و زاخائو و براون و هنینگ و ... که برای تحقیقات خود زبانهای مختلف را فراگرفتند.
امروز که زادروز این استاد پرتلاش عرصۀ زبانشناسی و فرهنگنگاری است، در شلوغی رفت و آمدهای نمایشگاه، با شتاب این یادداشت را قلمی کردم تا ذرهای ادای دین کرده باشم به ساحت این دانشیمرد ایراندوست. سایهاش مستدام و تندرستیاش پردوام باد.
****
توضیح دکتر صادقی در مورد جزوهای که مرحوم معین نوشت: البته این فرهنگ فارسی نیست جزوهای است که خود آن مرحوم دربارهٔ فرهنگ فارسی منتشر کرده است و خودش و برخی از همکارانش در آن به منتقدان جلد اول پاسخ دادهاند. من هم از پاریس در مجلهٔ انتقاد کتاب به انتقاد جهانگیر افکاری پاسخ دادم و به همین جهت، پس از دیدن پاسخ من، ایشان این جزوهٔ صد صفحهای را برای من به پاریس فرستاد. خود ایشان در مقدمهٔ جزوه چند صفحه از جلد اول را چاپ کرده و سپس کتاب را معرفی کرده است.
https://www.instagram.com/share/p/BAKpBXrX6U
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مهدخت معین یادگار آن فرهنگنگار سختکوش
امروز پنجشنبه (۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) حدود هفتساعت بیوفقه در غرفۀ میراث مکتوب، میهمان داشتم از شهرهای مختلف. سید علی آلداود آمد از کتاب «خور و بیابانک در گذرگاه تاریخ» خود گفت. دکتر مهدخت معین با واکر آرام آرام وارد غرفۀ میراث مکتوب شد. دو خاطرۀ جالب گفت یکی از کتابی که سُرور کُتُبی با عنوان ماهِ عاشق دربارۀ کودکی و زندگی دکتر معین نوشته و دیگری خاطرهای از کلاس درس استاد معین که خود دکتر مهدخت هم حضور داشته، نقل کرد. دم غنیمت شمردم و خواهش کردم دوباره نقل کنند و با گوشی خود ضبط کردم تا در دسترس عاشقان فضیلت و دانایی قرار گیرد.
https://www.instagram.com/share/reel/BAb5AHRLGS
امروز پنجشنبه (۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) حدود هفتساعت بیوفقه در غرفۀ میراث مکتوب، میهمان داشتم از شهرهای مختلف. سید علی آلداود آمد از کتاب «خور و بیابانک در گذرگاه تاریخ» خود گفت. دکتر مهدخت معین با واکر آرام آرام وارد غرفۀ میراث مکتوب شد. دو خاطرۀ جالب گفت یکی از کتابی که سُرور کُتُبی با عنوان ماهِ عاشق دربارۀ کودکی و زندگی دکتر معین نوشته و دیگری خاطرهای از کلاس درس استاد معین که خود دکتر مهدخت هم حضور داشته، نقل کرد. دم غنیمت شمردم و خواهش کردم دوباره نقل کنند و با گوشی خود ضبط کردم تا در دسترس عاشقان فضیلت و دانایی قرار گیرد.
https://www.instagram.com/share/reel/BAb5AHRLGS
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غرفهٔ مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب
نهمین روز نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
پنجشنبه 25 اردیبهشت 1404
@mirasmaktoob
.
نهمین روز نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
پنجشنبه 25 اردیبهشت 1404
@mirasmaktoob
.
دیدار با کتابدوستان در آدینۀ شلوغ نمایشگاه کتاب
از سال ۷۶ تا ۹۶ کشورهای مختلفی برای شرکت در کنفرانسهای مختلف و نمایشگاههای بینالمللی کتاب دعوت میشدم و از ۹۶ به بعد در شیب ملایم تحریم و تخریب سفارت عربستان و قطع روابط و گرانی متوالی دلار و ایرانهراسی غربیان و ... نشد که برویم.
اولینبار به دعوت کریستف بالایی نماینده مرکز فرهنگی فرانسه در تهران، برای شرکت در کنفرانس مطالعات ایرانی پاریس شرکت کردم و حدود ۳۰ عنوان کتاب را به نمایش گذاشتم و معرفی نمودم. این نخستین تجربه نمایشگاهی من بود. یادشان گرامی استادان ایرج افشار، باستانی پاریزی، روحالامینی، احسان نراقی، احسان اشراقی و بسیار دیگر حضور داشتند. بعد دوسهبار در نمایشگاه کتاب فرانکفورت شرکت کردم. در اولین سفر با دکتر فؤاد سزگین کتابشناس برجسته ترک آشنا شدم. مرا به موزۀ علوم و فنون عربی(در واقع ایرانی/اسلامی) خود دعوت کرد که در نوع خود این موزه بینظیر است. تصویر بزرگ شیوخ عرب که بانیان و حامیان مالی او بودند، بر دیوار اتاقش آویزان بود.
سال بعد در نمایشگاه کتاب مصر با جمعی از فضلای قم چون رسول جعفریان، مهدوی راد و ... شرکت کریم. نزدیکی قاهره به مزار مالک اشتر معروف به الشیخ العَگَمی(العجمی) با دوستان از جمله آیة علی امینی رفتیم. اطراف اهرام ثلاثه را با شتر چرخیدم و اندکی هم داخل راهروهای زیرین اهرام سپری کردیم و شب در موزه قاهره با جناب فرعون مومیایی ملاقات داشتیم. قاچاقی عکس گرفتم و دوربینم را گرفتند. شکوه اهرام با تخت جمشید قابل مقایسه است البته نه از لحاظ هنری که تختجمشید سروَرست. چندین بار در نمایشگاههای کتاب سوریه، لبنان، کویت، با برخی از جمله مرحوم علی رفیعی علامرودشتی، رفیق شفیقم شرکت کردیم و صدها کتاب خریداری نمودیم. خاطرات زیادی از این سفرها دارم که برخی را نوشتهام. اما جلوه و شکوه نمایشگاه تهران با تمام اشکالات آزاردهندهای که دارد، قابل مقایسه با هیچیک از نمایشگاههایی که من شرکت کردم نیست. از در که وارد میشوی بوی انواع غذای خیابانی مشامت را نوازش میدهد. عِند الورود، حجاببانها، به دختران و بانوان که با شرکت در نمایشگاه کتاب گامی برای رفع تحریم و شکست گسل دوقطبی برداشته و به هوای آشتی با فرهنگ، به مصلا پاگذاشته، تذکر میدهند، دخترم روسریات را....
البته باز امسال خیلی بهتر شده، قبلاً که علاوه بر اینها، دستههای عزاداری هم برپا میشد و نمایشگاه مهر و چادر هم بود. البته اینها جلوههای خاص نمایشگاه غیرمرتبط با کتاب است. داخل شبستان اما چیزی دیگری است. دیدار پیاپی با کسانی که اظهار لطف و محبت میکنند و از پیروان کانالها و مقلدان صفحات مجازی بنده و میراث مکتوبند، دعاگو هستند و سپاسگزار فعالیتها، گاهی عکس هم میگرفتند.
فروش کتاب امسال بحمدالله برغم حضور محدود فضا و عناوین، حضوراً و مجازاً رکورد را شکست. عزلتگزیدکان و منزویان، انتخاب و خرید کتاب را از طریق اینترنت برگزیدند. اصحاب همت و حضور، رنج ترافیک را به جان خریدند و غرفۀ میراث مکتوب را به حضور خود مزین کردند. به دکتر خضری مدیرکل محترم حوزۀ وزارتی علوم و فناوری گفتم کاش پیشنهاد بنده را در هیأت وزیران تصویب میکردید و پیکر مؤسس دانشگاه بوعلیسینا، زندهیاد اکبر اعتماد را در دانشگاه، خانۀ ابدی برایش بنا میکردید تا الگو شود برای اینکه دیگران هم هکتارها برای ساخت دانشگاه بخشش کنند. البته نقبی هم زدم به طنز و نقد به اینکه مرحوم افضلیپور دانشگاهی در کرمان ساخت اما غریبا و شگفتا که نامش را از دانشگاه برداشتند و کردند شهید باهنر! روح هر دو شاد که از این کارها مبرا هستند و ناراضی. به ایشان گفتم به جناب دکتر سیمایی بفرمایید با تغییر دکتر حسینی رئیس دانشگاه تهران، درصدری از محبوبیت خود را از دست دادی و....!
برای من امسال نمایشگاه محل درس و بحث و تبادل نسخه و کتاب و تجربه و طرح و پروژه و جلب نیرو و تشویق جوانان و نقد مدیران و نق به سوء مدیریتها و آغوشگرفتنها و واگیر شدن و... بود. البته الحمدلله الان بهترم. به امید روزهای بهتر برای جوانان عاشق ایران.
https://www.instagram.com/share/p/BALQoa7FqY
از سال ۷۶ تا ۹۶ کشورهای مختلفی برای شرکت در کنفرانسهای مختلف و نمایشگاههای بینالمللی کتاب دعوت میشدم و از ۹۶ به بعد در شیب ملایم تحریم و تخریب سفارت عربستان و قطع روابط و گرانی متوالی دلار و ایرانهراسی غربیان و ... نشد که برویم.
اولینبار به دعوت کریستف بالایی نماینده مرکز فرهنگی فرانسه در تهران، برای شرکت در کنفرانس مطالعات ایرانی پاریس شرکت کردم و حدود ۳۰ عنوان کتاب را به نمایش گذاشتم و معرفی نمودم. این نخستین تجربه نمایشگاهی من بود. یادشان گرامی استادان ایرج افشار، باستانی پاریزی، روحالامینی، احسان نراقی، احسان اشراقی و بسیار دیگر حضور داشتند. بعد دوسهبار در نمایشگاه کتاب فرانکفورت شرکت کردم. در اولین سفر با دکتر فؤاد سزگین کتابشناس برجسته ترک آشنا شدم. مرا به موزۀ علوم و فنون عربی(در واقع ایرانی/اسلامی) خود دعوت کرد که در نوع خود این موزه بینظیر است. تصویر بزرگ شیوخ عرب که بانیان و حامیان مالی او بودند، بر دیوار اتاقش آویزان بود.
سال بعد در نمایشگاه کتاب مصر با جمعی از فضلای قم چون رسول جعفریان، مهدوی راد و ... شرکت کریم. نزدیکی قاهره به مزار مالک اشتر معروف به الشیخ العَگَمی(العجمی) با دوستان از جمله آیة علی امینی رفتیم. اطراف اهرام ثلاثه را با شتر چرخیدم و اندکی هم داخل راهروهای زیرین اهرام سپری کردیم و شب در موزه قاهره با جناب فرعون مومیایی ملاقات داشتیم. قاچاقی عکس گرفتم و دوربینم را گرفتند. شکوه اهرام با تخت جمشید قابل مقایسه است البته نه از لحاظ هنری که تختجمشید سروَرست. چندین بار در نمایشگاههای کتاب سوریه، لبنان، کویت، با برخی از جمله مرحوم علی رفیعی علامرودشتی، رفیق شفیقم شرکت کردیم و صدها کتاب خریداری نمودیم. خاطرات زیادی از این سفرها دارم که برخی را نوشتهام. اما جلوه و شکوه نمایشگاه تهران با تمام اشکالات آزاردهندهای که دارد، قابل مقایسه با هیچیک از نمایشگاههایی که من شرکت کردم نیست. از در که وارد میشوی بوی انواع غذای خیابانی مشامت را نوازش میدهد. عِند الورود، حجاببانها، به دختران و بانوان که با شرکت در نمایشگاه کتاب گامی برای رفع تحریم و شکست گسل دوقطبی برداشته و به هوای آشتی با فرهنگ، به مصلا پاگذاشته، تذکر میدهند، دخترم روسریات را....
البته باز امسال خیلی بهتر شده، قبلاً که علاوه بر اینها، دستههای عزاداری هم برپا میشد و نمایشگاه مهر و چادر هم بود. البته اینها جلوههای خاص نمایشگاه غیرمرتبط با کتاب است. داخل شبستان اما چیزی دیگری است. دیدار پیاپی با کسانی که اظهار لطف و محبت میکنند و از پیروان کانالها و مقلدان صفحات مجازی بنده و میراث مکتوبند، دعاگو هستند و سپاسگزار فعالیتها، گاهی عکس هم میگرفتند.
فروش کتاب امسال بحمدالله برغم حضور محدود فضا و عناوین، حضوراً و مجازاً رکورد را شکست. عزلتگزیدکان و منزویان، انتخاب و خرید کتاب را از طریق اینترنت برگزیدند. اصحاب همت و حضور، رنج ترافیک را به جان خریدند و غرفۀ میراث مکتوب را به حضور خود مزین کردند. به دکتر خضری مدیرکل محترم حوزۀ وزارتی علوم و فناوری گفتم کاش پیشنهاد بنده را در هیأت وزیران تصویب میکردید و پیکر مؤسس دانشگاه بوعلیسینا، زندهیاد اکبر اعتماد را در دانشگاه، خانۀ ابدی برایش بنا میکردید تا الگو شود برای اینکه دیگران هم هکتارها برای ساخت دانشگاه بخشش کنند. البته نقبی هم زدم به طنز و نقد به اینکه مرحوم افضلیپور دانشگاهی در کرمان ساخت اما غریبا و شگفتا که نامش را از دانشگاه برداشتند و کردند شهید باهنر! روح هر دو شاد که از این کارها مبرا هستند و ناراضی. به ایشان گفتم به جناب دکتر سیمایی بفرمایید با تغییر دکتر حسینی رئیس دانشگاه تهران، درصدری از محبوبیت خود را از دست دادی و....!
برای من امسال نمایشگاه محل درس و بحث و تبادل نسخه و کتاب و تجربه و طرح و پروژه و جلب نیرو و تشویق جوانان و نقد مدیران و نق به سوء مدیریتها و آغوشگرفتنها و واگیر شدن و... بود. البته الحمدلله الان بهترم. به امید روزهای بهتر برای جوانان عاشق ایران.
https://www.instagram.com/share/p/BALQoa7FqY