Forwarded from کاریز
دیداسکالیا و آیت حجاب
در حدود سالهای ۲۳۰ میلادی، کشیشی یونانی در شمال سوریه کتابی نوشته است، در اخلاق مسیحیت، که بعدها به نام آموزههای حواریون Didascalia apostolorum مشهور شده است. یعنی اندک اندک این باور ریشه دوانده که کتاب شامل احادیث یا تعالیم مستقیم حواریون و شاگردان مسیح است که به سال پنجاه میلادی جمع شده و چنین نیست. متن این رساله در پایان قرن چهارم میلادی بازبینی شده و در مجموعه مکتوبات رسمی کلیسای شرقی جای گرفته است. اصل متن یونانی اینک از دست رفته امّا ترجمهٔ لاتینی و سریانی آن از زمانهای خیلی دور رایج بوده چنان که هم اینک دستنوشته سریانی کهنی از آن به تاریخ ۶۸۳ میلادی، معادل شصت هجری، باقیست. چنان که آمد متن در سوریه عهد پساباستان رایج بوده و از آنجا هم احتمالا نزد مسیحیان شبه جزیره در عهد شکلگیری قرآن و اسلام. مجملش گفتیم...
بخش سوم کتاب مربوط است به «اصول اخلاقی زنان مسیحی و این که زن باید تنها رضایت همسر خویش را پیش چشم داشته باشند». سخن با نوعی «الرّجال قوّامون علی النساء» آغاز میشود که در اصل هم سخن پولس رسول است در انجیل، رساله به کرنتیان: «باشد که زنان مطیع مردان باشند، چرا که مرد پیشوای زن است و پیشوای مرد دیندار مسیح است».
همین بخش قطعهای دارد که به شکل قابل توجّهی، در لفظ و معنی، با آیه سی و یکم سوره نور نزدیک است. ترجمه انگلیسی آن را آوردم و نقاط تقارب را میبینیم در همین قطعه کوتاه:
- از زنان میخواهد که در بازار خود را بپوشانند (وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنّ...)
- سرمه نکشند، آرایش نکنند و زیبایی خود را آشکار نکنند (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ...)
- این که در بازار نگاه فروگیرند و چشم بر این و آن نداشته باشند (يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ...)
- و این که زیبایی خود را فقط برای همسر خود حفظ کنند... (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ...)
- و البته آنچه در ترجمه دیده نمیشود آن است که برای کلمهٔ همسر، در متن سریانی هم، «بعل» آمده است، چنان که در قرآن.
چنان که میبینیم، این کتاب منعکس کننده «محیط فقهی» و احکام رایج بین «اهل کتاب» در آن عصر است و برخی پژوهشگران، چون دیوید پاورز، ارتباطی دیدهاند بین آن و آیت حجاب، دست کم از جنس همان اشتراک عقاید و اساطیر و رسوم و احکام مرتبط که بین قرآن و دیگر متون و منابع بایبلی دیده میشود.
...
پ.ن. همان بخش در ترجمه قدیمی عربی دیداسکالیا: الدسقولیة او تعالیم الرسل: یجب علی النساء ان یخضعن لازواجهن...
در حدود سالهای ۲۳۰ میلادی، کشیشی یونانی در شمال سوریه کتابی نوشته است، در اخلاق مسیحیت، که بعدها به نام آموزههای حواریون Didascalia apostolorum مشهور شده است. یعنی اندک اندک این باور ریشه دوانده که کتاب شامل احادیث یا تعالیم مستقیم حواریون و شاگردان مسیح است که به سال پنجاه میلادی جمع شده و چنین نیست. متن این رساله در پایان قرن چهارم میلادی بازبینی شده و در مجموعه مکتوبات رسمی کلیسای شرقی جای گرفته است. اصل متن یونانی اینک از دست رفته امّا ترجمهٔ لاتینی و سریانی آن از زمانهای خیلی دور رایج بوده چنان که هم اینک دستنوشته سریانی کهنی از آن به تاریخ ۶۸۳ میلادی، معادل شصت هجری، باقیست. چنان که آمد متن در سوریه عهد پساباستان رایج بوده و از آنجا هم احتمالا نزد مسیحیان شبه جزیره در عهد شکلگیری قرآن و اسلام. مجملش گفتیم...
بخش سوم کتاب مربوط است به «اصول اخلاقی زنان مسیحی و این که زن باید تنها رضایت همسر خویش را پیش چشم داشته باشند». سخن با نوعی «الرّجال قوّامون علی النساء» آغاز میشود که در اصل هم سخن پولس رسول است در انجیل، رساله به کرنتیان: «باشد که زنان مطیع مردان باشند، چرا که مرد پیشوای زن است و پیشوای مرد دیندار مسیح است».
همین بخش قطعهای دارد که به شکل قابل توجّهی، در لفظ و معنی، با آیه سی و یکم سوره نور نزدیک است. ترجمه انگلیسی آن را آوردم و نقاط تقارب را میبینیم در همین قطعه کوتاه:
- از زنان میخواهد که در بازار خود را بپوشانند (وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنّ...)
- سرمه نکشند، آرایش نکنند و زیبایی خود را آشکار نکنند (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ...)
- این که در بازار نگاه فروگیرند و چشم بر این و آن نداشته باشند (يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ...)
- و این که زیبایی خود را فقط برای همسر خود حفظ کنند... (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ...)
- و البته آنچه در ترجمه دیده نمیشود آن است که برای کلمهٔ همسر، در متن سریانی هم، «بعل» آمده است، چنان که در قرآن.
چنان که میبینیم، این کتاب منعکس کننده «محیط فقهی» و احکام رایج بین «اهل کتاب» در آن عصر است و برخی پژوهشگران، چون دیوید پاورز، ارتباطی دیدهاند بین آن و آیت حجاب، دست کم از جنس همان اشتراک عقاید و اساطیر و رسوم و احکام مرتبط که بین قرآن و دیگر متون و منابع بایبلی دیده میشود.
...
پ.ن. همان بخش در ترجمه قدیمی عربی دیداسکالیا: الدسقولیة او تعالیم الرسل: یجب علی النساء ان یخضعن لازواجهن...
Roodaki-Anvar- 1352
Manouchehr Anvar
گزیدهای از شعرهای رودکی؛ با صدای منوچهر انور و پریخوانیِ پری زنگنه و موسیقیِ فریدون شهبازیان.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان- ۱۳۵۲
@AnSoo
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان- ۱۳۵۲
@AnSoo
Forwarded from دقیقهای برای تأمل
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 تحقیق درباره ۷ اکتبر
مستندی درباره حمله حماس به اسرائیل
«تحقیق درباره ۷ اکتبر» نام مستندی تکاندهنده از واحد تحقیقات شبکه الجزیره است. این فیلم نه تنها بهخاطر پرداختن به ابعاد گوناگون یکی از حساسترین موضوعات روز دنیا، بلکه بهخاطر شکل روایتش نیز، اثری ممتاز و در خور توجه است.
هجوم حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر، سیاست خاورمیانه را دگرگون کرد. با این حال، آنچه در هیاهوی رسانهها روایت شد، همچنان برای بسیاری محل ابهام است.
واحد تحقیقات الجزیره تحلیلی به سبک تحقیقات جنایی و گزارشهای پزشکی قانونی از رویدادهای آن روز انجام داده و برای نخستین بار روایتی کامل از آنچه در روز هفتم اکتبر اتفاق افتاده ارائه داده است. در این تحقیق، هفت ساعت از قطعات مختلف واقعه در دوربینهای مداربسته، گوشیهای شخصی و دوربینهای سَری جنگجویان کشتهشدۀ حماس مورد بررسی قرار گرفته و برای ارائه روایتی جامع از آنچه رخ داده استفاده شده و به همین خاطر بیننده را در موقعیتی بیسابقه برای مشاهده و تحلیل وقایع قرار داده است.
این مستند یک ساعته را با زیرنویس فارسی مجله دقیقه تماشا کنید.
@dmag_ir
مستندی درباره حمله حماس به اسرائیل
«تحقیق درباره ۷ اکتبر» نام مستندی تکاندهنده از واحد تحقیقات شبکه الجزیره است. این فیلم نه تنها بهخاطر پرداختن به ابعاد گوناگون یکی از حساسترین موضوعات روز دنیا، بلکه بهخاطر شکل روایتش نیز، اثری ممتاز و در خور توجه است.
هجوم حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر، سیاست خاورمیانه را دگرگون کرد. با این حال، آنچه در هیاهوی رسانهها روایت شد، همچنان برای بسیاری محل ابهام است.
واحد تحقیقات الجزیره تحلیلی به سبک تحقیقات جنایی و گزارشهای پزشکی قانونی از رویدادهای آن روز انجام داده و برای نخستین بار روایتی کامل از آنچه در روز هفتم اکتبر اتفاق افتاده ارائه داده است. در این تحقیق، هفت ساعت از قطعات مختلف واقعه در دوربینهای مداربسته، گوشیهای شخصی و دوربینهای سَری جنگجویان کشتهشدۀ حماس مورد بررسی قرار گرفته و برای ارائه روایتی جامع از آنچه رخ داده استفاده شده و به همین خاطر بیننده را در موقعیتی بیسابقه برای مشاهده و تحلیل وقایع قرار داده است.
این مستند یک ساعته را با زیرنویس فارسی مجله دقیقه تماشا کنید.
@dmag_ir
Forwarded from اکبر گنجی
گفت و گوی اکبر گنجی و حمید دباشی
موضوع: نگاهی به علل و دلایل حرکت اعتراضی دانشجویان دانشگاه های آمریکا
تاریخ: دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
https://www.youtube.com/watch?v=Z4fJj5Yy2Pw
موضوع: نگاهی به علل و دلایل حرکت اعتراضی دانشجویان دانشگاه های آمریکا
تاریخ: دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
https://www.youtube.com/watch?v=Z4fJj5Yy2Pw
YouTube
گفت و گوی اکبر گنجی و حمید دباشی درباره علل و دلایل حرکت اعتراضی دانشجویان دانشگاه های آمریکا
در این گفت و گو به عامل اصلی اعتراض که فلسطین تحت اشغال و نسل کشی اسرائیل در غزه باشد پرداخته شده است. چگونه رژیم اسرائیل می تواند چنین اعمالی انجام دهد؟ چگو...
Forwarded from تقریرات
🔸در نکوهش استبداد استاد
🔺به بهانه روز معلم
✍🏻علیاشرف فتحی
در ادبیات مذهبی ما برای تکریم معلمان و استادان، اغلب به سخنی منسوب به پیامبر(ص) یا امام علی(ع) اشاره میشود که مضمون آن ترسیم رابطه «ارباب-برده» بین استاد و شاگرد است و استعاره برده به معنای ضرورت اطاعت از معلم و استاد در نظر گرفته میشود. این سخن با عبارات مختلفی همچون «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا»، «من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا» یا «أنا عبد منْ علّمنی حرفا واحدا» نقل شده و طبق جستجوی مختصری که داشتم، به نظر میرسد قدیمیترین منبع برای این جمله، کتاب «تعليم المتعلّم فى طريق التعلّم» اثر برهانالدین زرنوجی؛ فقیه حنفیمذهب اهل بخارا باشد که این کتاب را در آخرین دهه قرن ششم هجری نوشته و در صفحات 8 و 9 از قول امام علی(ع) و بدون ذکر سلسله سند، نقل کرده که: «من برده کسی هستم که یک حرف به من بیاموزد؛ اگر خواست مرا بفروشد، اگر خواست آزادم کند و اگر خواست مرا به بردگی بگیرد». چند دهه بعد، همین مضمون به دو شکل در کتاب «آداب المتعلمین» آمده و از آنجا که این کتاب به خواجه نصیرالدین طوسی نسبت داده شده، میان شیعیان هم مورد اقبال قرار گرفته است.هرچند برخی پژوهشگران معاصر مثل جویا جهانبخش معتقدند که این کتاب را خواجه نصیر ننوشته و صرفا گزیدهای از کتاب زرنوجی است.
نقطه عطف دیگر این مضمون را در پایان قرن نهم هجری در کتاب «عوالی اللئالی» ابن ابی جمهور اَحسائی میبینیم که او نیز از قضا همانند زرنوجی گرایش به تصوف داشته و در نقل روایات نیز سهلانگار بوده است. او این مضمون را به دو شکل متفاوت به پیامبر اسلام نسبت داده است. در جایی از قول پیامبر آورده که: «هر کس به فردی یک مساله را بیاموزد، او را به بردگی گرفته است». در ادامه روایت آمده که فردی از پیامبر میپرسد: «یعنی میتواند او را بفروشد؟». پیامبر نیز پاسخ داده که: «نه، میتواند به او دستور بدهد» (ج 4، ص 71). در اوایل کتاب نیز به شکل سادهتر «من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا» آمده است (ج 1، ص 292). نکته اینجاست که این مضمون، نیم قرن پیش از کتاب ابن ابی جمهور، در تفسیر «غرائب القرآن» نظامالدین قمی نیشابوری معروف به نظام اعرج، به یکی از علما نسبت داده شده است (ج 3، ص 361). جالبتر آنکه صاحب غرائب نیز با وجود شافعیمذهب بودن، همچون زرنوجی و ابن ابیجمهور به تصوف گرایش داشته است. به هر حال با نقل این روایت در عوالیاللئالی، مجلسی نیز آن را در بحار میآورد و سپس نراقی در جامعالسعادات به آن اشاره میکند و در زمان ما نیز علمایی چون علامه طباطبایی، مرحوم مطهری و آقای مکارم بهوفور به این استعاره بردگی به عنوان یک کلام حکیمانه برای بزرگداشت مقام معلم اشاره کردهاند (طباطبایی، تعالیم اسلام، ص 210).
خلاصه آنکه اولا انتساب این مضمون به پیامبر اسلام و امام علی(ع) بسیار دشوار است و دوم آنکه رد پای صوفیه در نقل این مضمون با عبارات مختلف نشان میدهد که مضمون ارباب-برده با نظام مراد و مریدی رایج در میان اهل تصوف سازگار بوده و به مذاق آنان خوش آمده که چنین نظامی را برای رابطه استاد و شاگرد نیز ترسیم کنند. در جوامع استبدادزده که قرنها به نظام اربابی خو کرده و در همه روابط (پدر و فرزندی، زن و شوهری، استاد و شاگردی، حاکم و مردم) استعاره بردگی را به کار میبردهاند، شاید زمانی استبداد معلم و استاد همچون استبداد پدر و شوهر و حاکم، فوایدی برای گسترش و تقویت نظام دانش داشت، اما تضعیف فرهنگ نقد و گفتگوی علمی و خلاقیت را نیز باید از زیانهای اینگونه رابطه دانست. حفظ احترام استاد و معلم واجب است، همانگونه که حفظ احترام دانشآموز و دانشجو نیز واجب است. از این نظر فرقی میان آنها نیست. اما نه استبداد استاد و معلم پسندیده است و نه استبداد دانشآموز و دانشجو. استبداد اساسا مخرب است و زیانهای فراوان آن به فواید اندکش میچربد. بهویژه در وادی دانش و اندیشه، جایی برای بردگی و مریدبازی نیست و مکانیزم حفظ حرمت و احترام باید به سود دانش تغییر کند.
@taqriraat
🔺به بهانه روز معلم
✍🏻علیاشرف فتحی
در ادبیات مذهبی ما برای تکریم معلمان و استادان، اغلب به سخنی منسوب به پیامبر(ص) یا امام علی(ع) اشاره میشود که مضمون آن ترسیم رابطه «ارباب-برده» بین استاد و شاگرد است و استعاره برده به معنای ضرورت اطاعت از معلم و استاد در نظر گرفته میشود. این سخن با عبارات مختلفی همچون «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا»، «من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا» یا «أنا عبد منْ علّمنی حرفا واحدا» نقل شده و طبق جستجوی مختصری که داشتم، به نظر میرسد قدیمیترین منبع برای این جمله، کتاب «تعليم المتعلّم فى طريق التعلّم» اثر برهانالدین زرنوجی؛ فقیه حنفیمذهب اهل بخارا باشد که این کتاب را در آخرین دهه قرن ششم هجری نوشته و در صفحات 8 و 9 از قول امام علی(ع) و بدون ذکر سلسله سند، نقل کرده که: «من برده کسی هستم که یک حرف به من بیاموزد؛ اگر خواست مرا بفروشد، اگر خواست آزادم کند و اگر خواست مرا به بردگی بگیرد». چند دهه بعد، همین مضمون به دو شکل در کتاب «آداب المتعلمین» آمده و از آنجا که این کتاب به خواجه نصیرالدین طوسی نسبت داده شده، میان شیعیان هم مورد اقبال قرار گرفته است.هرچند برخی پژوهشگران معاصر مثل جویا جهانبخش معتقدند که این کتاب را خواجه نصیر ننوشته و صرفا گزیدهای از کتاب زرنوجی است.
نقطه عطف دیگر این مضمون را در پایان قرن نهم هجری در کتاب «عوالی اللئالی» ابن ابی جمهور اَحسائی میبینیم که او نیز از قضا همانند زرنوجی گرایش به تصوف داشته و در نقل روایات نیز سهلانگار بوده است. او این مضمون را به دو شکل متفاوت به پیامبر اسلام نسبت داده است. در جایی از قول پیامبر آورده که: «هر کس به فردی یک مساله را بیاموزد، او را به بردگی گرفته است». در ادامه روایت آمده که فردی از پیامبر میپرسد: «یعنی میتواند او را بفروشد؟». پیامبر نیز پاسخ داده که: «نه، میتواند به او دستور بدهد» (ج 4، ص 71). در اوایل کتاب نیز به شکل سادهتر «من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا» آمده است (ج 1، ص 292). نکته اینجاست که این مضمون، نیم قرن پیش از کتاب ابن ابی جمهور، در تفسیر «غرائب القرآن» نظامالدین قمی نیشابوری معروف به نظام اعرج، به یکی از علما نسبت داده شده است (ج 3، ص 361). جالبتر آنکه صاحب غرائب نیز با وجود شافعیمذهب بودن، همچون زرنوجی و ابن ابیجمهور به تصوف گرایش داشته است. به هر حال با نقل این روایت در عوالیاللئالی، مجلسی نیز آن را در بحار میآورد و سپس نراقی در جامعالسعادات به آن اشاره میکند و در زمان ما نیز علمایی چون علامه طباطبایی، مرحوم مطهری و آقای مکارم بهوفور به این استعاره بردگی به عنوان یک کلام حکیمانه برای بزرگداشت مقام معلم اشاره کردهاند (طباطبایی، تعالیم اسلام، ص 210).
خلاصه آنکه اولا انتساب این مضمون به پیامبر اسلام و امام علی(ع) بسیار دشوار است و دوم آنکه رد پای صوفیه در نقل این مضمون با عبارات مختلف نشان میدهد که مضمون ارباب-برده با نظام مراد و مریدی رایج در میان اهل تصوف سازگار بوده و به مذاق آنان خوش آمده که چنین نظامی را برای رابطه استاد و شاگرد نیز ترسیم کنند. در جوامع استبدادزده که قرنها به نظام اربابی خو کرده و در همه روابط (پدر و فرزندی، زن و شوهری، استاد و شاگردی، حاکم و مردم) استعاره بردگی را به کار میبردهاند، شاید زمانی استبداد معلم و استاد همچون استبداد پدر و شوهر و حاکم، فوایدی برای گسترش و تقویت نظام دانش داشت، اما تضعیف فرهنگ نقد و گفتگوی علمی و خلاقیت را نیز باید از زیانهای اینگونه رابطه دانست. حفظ احترام استاد و معلم واجب است، همانگونه که حفظ احترام دانشآموز و دانشجو نیز واجب است. از این نظر فرقی میان آنها نیست. اما نه استبداد استاد و معلم پسندیده است و نه استبداد دانشآموز و دانشجو. استبداد اساسا مخرب است و زیانهای فراوان آن به فواید اندکش میچربد. بهویژه در وادی دانش و اندیشه، جایی برای بردگی و مریدبازی نیست و مکانیزم حفظ حرمت و احترام باید به سود دانش تغییر کند.
@taqriraat
Forwarded from حمیدرضا جلائیپور (جامعهشناس)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 بیش از ۵۰ دانشگاه در سراسر ایالات متحده اکنون اردوگاه های همبستگی فلسطین را ایجاد کرده اند و خواستار اقدام برای توقف جنگ اسرائیل علیه غزه هستند. چیزی که دو هفته پیش به عنوان اردوگاه دانشجویی در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک آغاز شد، به یک جنبش دانشجویی جهانی تبدیل شد و به اروپا، استرالیا و کانادا گسترش یافت. دانشجویان معترض با اعتراضات وحشیانه متقابل، دستگیری و تعلیق مواجه شدهاند و بحثهایی را در مورد آزادی بیان و آینده فعالیتها در محوطههای دانشگاهی مطرح کردهاند. اما فراتر از تلاش رسانه های جریان اصلی برای تقلیل این جنبش به آزادی بیان و امنیت، چرا دانشجویان همه آن را برای غزه به خطر می اندازند؟
@hamidrezajalaeipour
@hamidrezajalaeipour
Forwarded from ریزوم | عقیل دغاقله
دموکراسی و سرکوب پلیس: نگاهی به اعتراضات اخیر آمریکا
🖊️ عقیل دغاقله
بسیاری از برخورد خشونت بار پلیس آمریکا با دانشجویان تعجب کرده اند. تعجب نکنید! کار پلیس همین است. در اینباره حداقل از منظر جامعه شناختی نوعی اجماع وجود دارد. رویکردهای محافظه کارانه جامعه شناسی که تقریبا از سکه افتاده اند (به جز ایران البته) می گویند پلیس قوه قهریه برای حفظ نظم اجتماعی است. رویکردهای انتقادی هم همین را می گویند اما باور دارند که نظم اجتماعی در خدمت طبقه مسلط است. بر این مبنا نقش پلیس حفظ قدرت گروه مسلط (نژادی، قومی، دینی، جنسی، طبقاتی) و محافظت از تداوم حکمرانی این گروها و ارزش ها و هنجارهای آنان است.
مثال روشن برخورد پلیس با جنبش مدنی آمریکا است. آن زمان سیاه پوستان مخل امنیت محسوب می شدند و به شدت سرکوب شدند. امروز که نگاه میکنیم میبینیم که پلیس در خدمت سفیدپوستانی بود که امنیت خود را به عنوان امنیت کل جامعه جا زده بودند. این یک نمونه از هزاران نمونه تاریخی. مثال دیگری بزنم. اگر امروز کارگران در هر کجای جهان تجمع اعتراضی جدی برگزار کنند پلیس آنها را سرکوب می کند. چرا؟ چون نظم اجتماعی حاکم به سود دولت، کارفرمایان و بخش های زیادی از طبقه متوسط به بالاست. اعتراضات کارگری این نظم را به چالش می کشد. البته می دانیم که آنکه سلطه دارد وضع نابرابر را وضع بهینه برای همه معرفی می کند.
اما چرا این سرکوب های خشن را در دموکراسی ها کم می بینیم و اکنون شوک زده شده ایم؟ به این دلیل که دموکراسی های با ثباتی چون آمریکا- به جز هژمونی ای که کلیدی است اما مجال آن اینجا نیست- راهکارهایی چون انتخابات، حق آزادی بیان، تشکیلات مدنی، و در یک کلمه نظام دموکراتیک را طراحی کرده اند تا امکانی برای اعتراض و سیاست ورزی نهادی ایجاد کنند. البته همه این مکانیسم ها در خدمت حل و فصل رقابت و اصطکاک میان طیف های قدرتمند جامعه است. برای مثال دموکرات ها و جمهوری خواه ها فقط دو حزب ساده سیاسی نیستند. آنها نهادهای قدرتمند جامعه آمریکا و ارزشهای آنان را نمایندگی می کنند. نهادهایی مانند کلیسا و جریانات مسیحی، جریانات نژادی، شرکت های بزرگ اقتصادی، کمپانی های نظامی و طبقات اقتصادی اکثر مرفه. و چون میان این نهادها نوعی توازن قوا وجود دارد هیچ گروهی نمی تواند بازی را به هم بزند. در این توازن پلیس توان و مشروعیت سرکوب خشن گروه هایی که بخش این ساخت قدرت هستند را ندارد. برای مثال نمی تواند جریانات مسیحی مخالف حق سقط جنین را سرکوب کند به این دلیل ساده که کلیسا قدرت دارد و بخشی از این معادله بزرگ است.
اما اگر خواسته یا اعتراض جدی بر خلاف تمایلات این نهادهای مسلط ظهور کند تفاوتی میان پلیس آمریکا با روسیه، چین یا ایران نیست. پلیس آمریکا به همان سبک کشورهای دیگر برخورد می کنند و شاید بدتر و خشن تر. چرا؟ چون پلیس آمریکا به دلیل حمایت اکثریت مشروعیتی دارد که پلیس ایران فاقد آن است. به همین دلیل است که در اعتراضات اخیر پلیس وارد می شود و به بدترین شکل سرکوب می کند.
اما برویم سراغ ایران، آنانی که به این اعتراضات و خشونت پلیس اشاره می کنند تا سرکوب های ایران را توجیه کنند ملتفت تفاوت هایی که بین آمریکا و ایران وجود دارد نیستند. تفاوت اول وسعت سرکوب است. در جامعه آمریکا در همان چارچوبی که توضیح داده شد اعتراضات همیشه برقرار است: از اعتراض موافقان و مخالفان سقط جنین، اعتراضات گروه های ال جی بی تی کیو، اعتراضات و اعتصابات اتحادیه کارگری و ده ها نمونه دیگر.همچنین اعتصاب و اشغال فضای عمومی نیز به نسبت امری عادی است. و شمار آنها آنقدر زیاد است که بخش اندکی از آنها به اخبار کلان آمریکا راه پیدا می کنند. بازداشت شدگانی هم اگر باشند حداکثر یک شب می مانند و بعد به کار و زندگی خود باز می گردند. به عبارتی، سرکوب های خشن پلیس در آمریکا استثنا است اما در ایران قاعده. در ایران اجازه اعتراض داده نمی شود تا حالا به بحث سرکوب یا عدم سرکوب برسیم.
تفاوت دوم این است که در آمریکا پلیس دست آهنین اکثریت برای سرکوب آنانی است که علیه وضع موجود شوریده اند. در ایران وضع کاملا برعکس است. این اقلیت است که این دست آهنین را به کار می گیرد. ۷۳ درصد مردم ایران موافق جدایی دین از سیاست هستند و اکثریت مخالف حجاب اجباری هستند. اما پلیس مردم را سرکوب می کند برای تحمیل خواسته ها و ارزش های اقلیت.
آخر اینکه هر نظم اجتماعی که مبتنی بر نابرابری، بی عدالتی و استثمار باشد به ناچار با قوه قهریه و مشت آهنین پلیس حفظ می شود. اگر بخشی از اکثریت (یا اقلیت) مسلط هستید از سرکوب هایی که در آمریکا می شود ذوق زده می شوید چون چنین سرکوبی آرزوست. اگر هم بخشی از حذف شدگان و له شدگان باشید مرعوب می شوید و حالتان به هم می خورد از این همه قدرت، خشونت و مشروعیتی که اکثریت می تواند داشته باشد.
@adagha
🖊️ عقیل دغاقله
بسیاری از برخورد خشونت بار پلیس آمریکا با دانشجویان تعجب کرده اند. تعجب نکنید! کار پلیس همین است. در اینباره حداقل از منظر جامعه شناختی نوعی اجماع وجود دارد. رویکردهای محافظه کارانه جامعه شناسی که تقریبا از سکه افتاده اند (به جز ایران البته) می گویند پلیس قوه قهریه برای حفظ نظم اجتماعی است. رویکردهای انتقادی هم همین را می گویند اما باور دارند که نظم اجتماعی در خدمت طبقه مسلط است. بر این مبنا نقش پلیس حفظ قدرت گروه مسلط (نژادی، قومی، دینی، جنسی، طبقاتی) و محافظت از تداوم حکمرانی این گروها و ارزش ها و هنجارهای آنان است.
مثال روشن برخورد پلیس با جنبش مدنی آمریکا است. آن زمان سیاه پوستان مخل امنیت محسوب می شدند و به شدت سرکوب شدند. امروز که نگاه میکنیم میبینیم که پلیس در خدمت سفیدپوستانی بود که امنیت خود را به عنوان امنیت کل جامعه جا زده بودند. این یک نمونه از هزاران نمونه تاریخی. مثال دیگری بزنم. اگر امروز کارگران در هر کجای جهان تجمع اعتراضی جدی برگزار کنند پلیس آنها را سرکوب می کند. چرا؟ چون نظم اجتماعی حاکم به سود دولت، کارفرمایان و بخش های زیادی از طبقه متوسط به بالاست. اعتراضات کارگری این نظم را به چالش می کشد. البته می دانیم که آنکه سلطه دارد وضع نابرابر را وضع بهینه برای همه معرفی می کند.
اما چرا این سرکوب های خشن را در دموکراسی ها کم می بینیم و اکنون شوک زده شده ایم؟ به این دلیل که دموکراسی های با ثباتی چون آمریکا- به جز هژمونی ای که کلیدی است اما مجال آن اینجا نیست- راهکارهایی چون انتخابات، حق آزادی بیان، تشکیلات مدنی، و در یک کلمه نظام دموکراتیک را طراحی کرده اند تا امکانی برای اعتراض و سیاست ورزی نهادی ایجاد کنند. البته همه این مکانیسم ها در خدمت حل و فصل رقابت و اصطکاک میان طیف های قدرتمند جامعه است. برای مثال دموکرات ها و جمهوری خواه ها فقط دو حزب ساده سیاسی نیستند. آنها نهادهای قدرتمند جامعه آمریکا و ارزشهای آنان را نمایندگی می کنند. نهادهایی مانند کلیسا و جریانات مسیحی، جریانات نژادی، شرکت های بزرگ اقتصادی، کمپانی های نظامی و طبقات اقتصادی اکثر مرفه. و چون میان این نهادها نوعی توازن قوا وجود دارد هیچ گروهی نمی تواند بازی را به هم بزند. در این توازن پلیس توان و مشروعیت سرکوب خشن گروه هایی که بخش این ساخت قدرت هستند را ندارد. برای مثال نمی تواند جریانات مسیحی مخالف حق سقط جنین را سرکوب کند به این دلیل ساده که کلیسا قدرت دارد و بخشی از این معادله بزرگ است.
اما اگر خواسته یا اعتراض جدی بر خلاف تمایلات این نهادهای مسلط ظهور کند تفاوتی میان پلیس آمریکا با روسیه، چین یا ایران نیست. پلیس آمریکا به همان سبک کشورهای دیگر برخورد می کنند و شاید بدتر و خشن تر. چرا؟ چون پلیس آمریکا به دلیل حمایت اکثریت مشروعیتی دارد که پلیس ایران فاقد آن است. به همین دلیل است که در اعتراضات اخیر پلیس وارد می شود و به بدترین شکل سرکوب می کند.
اما برویم سراغ ایران، آنانی که به این اعتراضات و خشونت پلیس اشاره می کنند تا سرکوب های ایران را توجیه کنند ملتفت تفاوت هایی که بین آمریکا و ایران وجود دارد نیستند. تفاوت اول وسعت سرکوب است. در جامعه آمریکا در همان چارچوبی که توضیح داده شد اعتراضات همیشه برقرار است: از اعتراض موافقان و مخالفان سقط جنین، اعتراضات گروه های ال جی بی تی کیو، اعتراضات و اعتصابات اتحادیه کارگری و ده ها نمونه دیگر.همچنین اعتصاب و اشغال فضای عمومی نیز به نسبت امری عادی است. و شمار آنها آنقدر زیاد است که بخش اندکی از آنها به اخبار کلان آمریکا راه پیدا می کنند. بازداشت شدگانی هم اگر باشند حداکثر یک شب می مانند و بعد به کار و زندگی خود باز می گردند. به عبارتی، سرکوب های خشن پلیس در آمریکا استثنا است اما در ایران قاعده. در ایران اجازه اعتراض داده نمی شود تا حالا به بحث سرکوب یا عدم سرکوب برسیم.
تفاوت دوم این است که در آمریکا پلیس دست آهنین اکثریت برای سرکوب آنانی است که علیه وضع موجود شوریده اند. در ایران وضع کاملا برعکس است. این اقلیت است که این دست آهنین را به کار می گیرد. ۷۳ درصد مردم ایران موافق جدایی دین از سیاست هستند و اکثریت مخالف حجاب اجباری هستند. اما پلیس مردم را سرکوب می کند برای تحمیل خواسته ها و ارزش های اقلیت.
آخر اینکه هر نظم اجتماعی که مبتنی بر نابرابری، بی عدالتی و استثمار باشد به ناچار با قوه قهریه و مشت آهنین پلیس حفظ می شود. اگر بخشی از اکثریت (یا اقلیت) مسلط هستید از سرکوب هایی که در آمریکا می شود ذوق زده می شوید چون چنین سرکوبی آرزوست. اگر هم بخشی از حذف شدگان و له شدگان باشید مرعوب می شوید و حالتان به هم می خورد از این همه قدرت، خشونت و مشروعیتی که اکثریت می تواند داشته باشد.
@adagha
Forwarded from رسول جعفریان
پیش بینی میرزا خلیل کمره ای در سال 1323 ش برای تحقق حکومت فقها
مرحوم میرزا خلیل کمره ای (1317 ـ 1405 (1277 ـ 1363ش) کتابچه ای با عنوان «فلسفه غیبت بر اساس تقریرات آقای کمره ای» تحریر توسط سید محمدحسن جزائری در سال 1323 منتشر کرده است. این کتاب در موضوع مهدویت است و در پایان این گفتگو، بحث به وضعیت در عصر غیبت می رسد. کمره ای در اینجا به ارائه نوعی طرح برای حکومت فقیه و فقها در آینده می دهد که تقریبا در انقلاب اسلامی 57 محقق شد. کمره ای آن وقت زنده بود، اما فاصله اش با روحانیون انقلابی زیاد شده بود و سالهای حیاتش بعد از انقلاب را در گمنامی سپری کرد.
زمانی که این گفتگوها می شده (1323ش) ، هم کسروی و هم حکمی زاده، به نوعی به بحث حکومت فقها و مسأله روحانیت پرداخته و آن را مورد حمله قرار داده بودند، دیگران هم جواب هایی داده بودند، اما نوع نگاه میرزا خلیل کمره ای در باره حکومت دینی و اظهارنظرهای تازه و قدری متفاوت در باره آن جالب است.
پرسشگر بعد از قدری گفتگو، از او می پرسد: بنابر این امروز چه باید کرد؟ کمره ای می گوید: «من نمی گویم چه باید کرد، و لیکن آرمانی دارم، آن را به شما از قبیل اندیشه های دور و دراز می گویم. من آن را می گویم هرچه می شود باداباد. آرمان دارم که متخصصین جهانداری با متخصصین دینداری شرکت کنند و با سعی مشترک موجبات تقدم و پیشرفت مقاصد خود را در پرتو اسلام فراهم آرند، تا پس از آن خود و جهان را مهیا کنند برای این دولت بهیّه و همکاری آن سرآمد رجال». وی سپس از نوع همکاری این دو گروه ـ رجال دین و رجال علم و اداره ـ سخن گفته و می افزاید: «آری روزی می آید که وزیر جنگ با مرجع تقلید شرکت در نوشتن رساله عملیه می نماید در عین سلحشوری».
سوال کننده، پاسخ تفصیلی می خواهد، و کمرهای می گوید: «اگر همه هیئت دولت به علاوه از تخصص خود، مجتهد نیز گردند، هر کدام از رجال دولت، شأن خود را در قسمت خود داشته باشد، و در پیرهن خود یا در پهلوی خود، مجتهدی نیز نشانده باشد».
سپس می افزاید: «چه مانع دارد که در جامعه اسلامیان برای «اولی الامر» هیئتی مرکب از متخصصین در هر جهت تشکیل دهند، و همه به یکدیگر به نظر تتمیم و اتحاد نظر کنند. عالم مجتهد با دکتر طب، با عالم اقتصاد، با عالم اجتماع، با زعیم سیاسی، مجمعی داشته باشند و هیچ کدام خود را مستغنی از دیگری ندانند، و به آراء متبادل وظیفه یومیه مسلمین را که رساله عملیه باشد بنویسند و کار وضع رساله را تنها به عهده مجتهد نگذارند که از جهت عدم توجه به موضوعات اسلوب یا انشاء یا ترجمه باب اعتراض گشوده شود. اینان به او کمک کنند او هم اینان را بپذیرد».
کمره ای با ایراد این اشکال که ممکن است گفته شود، مصداق اولو الامر فقط ائمه معصومین هستند، می گوید: «ما می دانیم که مقصود از اولوالامر ائمه معصومین اند علیهم السلام، ولی مراجعی که بعد از غیاب خود معین کرده اند، صلاحیت آن دارند که پس از آنها ـ علیهم السلام ـ صاحب امر و نهی باشند. در حقیقت مراجع، تالی تلو معصوم اند، و به منزل ارکان اطاق شورایی هستند که یکتن از آنان موقتا رفته و کار واگذار به دیگران است. اینان اولوالامر در درجه دوم هستند یا بگو به امر اولوا الامرند».
وی باز هم در این باره شرح داده و می گوید: «من به اندیشه دور و دراز تصور می کنم که این کار بشود. می توان تصور کرد که مساله طراز و مداخله پنج نفر مجتهد در مجلس شورای ملی، مقدمه این کار و پله اول این امر گردد».
وی در باره رابطه ایده ظهور و این شرایط که وصف شد، باز به همان نگاه خود بازگشته و عملا شروع ظهور را همین می داند: «همین که سیصد و سیزده نفر از افاضل وزرای اسلام، تشکیل یک کنگره ای دادند و هر کدام در یک قسمت نظر در امور جهان داشت و تمام امور جهان را تحت نظر گرفتند، به قسمی که برای هیچ قسمی کسری نداشتند، آن روز دولت علیه اسلام طلوع خواهد کرد. آن روز متخصص آبیاری و کشاورزی و عمران و درخت کاری هرچه برای عمران ممالک اسلامی لازم دید، نقشه می دهد، سپس به نفوذ مراجع دینی و فتوای آنها متمکنین اقدام می کنند، و متخص معادن در معرفی معادن و منابع و طرز استخراج آنها به مراجع دینی آگاهی می دهند، و به امضا و فتوای آنها معادن در دسترس عموم می آیند».
وی معتقد است که تحقق این امر در حوزه «مسائل اجتماعی نزدیکتر است از تحول در دنیای صنعت، نزدیک رجال اصلاح را به یکدیگر من نزدیکتر می دانم از معجرات اختراع که می گویند جهان در قرن بیست و یکم متحول می کند».
مرحوم میرزا خلیل کمره ای (1317 ـ 1405 (1277 ـ 1363ش) کتابچه ای با عنوان «فلسفه غیبت بر اساس تقریرات آقای کمره ای» تحریر توسط سید محمدحسن جزائری در سال 1323 منتشر کرده است. این کتاب در موضوع مهدویت است و در پایان این گفتگو، بحث به وضعیت در عصر غیبت می رسد. کمره ای در اینجا به ارائه نوعی طرح برای حکومت فقیه و فقها در آینده می دهد که تقریبا در انقلاب اسلامی 57 محقق شد. کمره ای آن وقت زنده بود، اما فاصله اش با روحانیون انقلابی زیاد شده بود و سالهای حیاتش بعد از انقلاب را در گمنامی سپری کرد.
زمانی که این گفتگوها می شده (1323ش) ، هم کسروی و هم حکمی زاده، به نوعی به بحث حکومت فقها و مسأله روحانیت پرداخته و آن را مورد حمله قرار داده بودند، دیگران هم جواب هایی داده بودند، اما نوع نگاه میرزا خلیل کمره ای در باره حکومت دینی و اظهارنظرهای تازه و قدری متفاوت در باره آن جالب است.
پرسشگر بعد از قدری گفتگو، از او می پرسد: بنابر این امروز چه باید کرد؟ کمره ای می گوید: «من نمی گویم چه باید کرد، و لیکن آرمانی دارم، آن را به شما از قبیل اندیشه های دور و دراز می گویم. من آن را می گویم هرچه می شود باداباد. آرمان دارم که متخصصین جهانداری با متخصصین دینداری شرکت کنند و با سعی مشترک موجبات تقدم و پیشرفت مقاصد خود را در پرتو اسلام فراهم آرند، تا پس از آن خود و جهان را مهیا کنند برای این دولت بهیّه و همکاری آن سرآمد رجال». وی سپس از نوع همکاری این دو گروه ـ رجال دین و رجال علم و اداره ـ سخن گفته و می افزاید: «آری روزی می آید که وزیر جنگ با مرجع تقلید شرکت در نوشتن رساله عملیه می نماید در عین سلحشوری».
سوال کننده، پاسخ تفصیلی می خواهد، و کمرهای می گوید: «اگر همه هیئت دولت به علاوه از تخصص خود، مجتهد نیز گردند، هر کدام از رجال دولت، شأن خود را در قسمت خود داشته باشد، و در پیرهن خود یا در پهلوی خود، مجتهدی نیز نشانده باشد».
سپس می افزاید: «چه مانع دارد که در جامعه اسلامیان برای «اولی الامر» هیئتی مرکب از متخصصین در هر جهت تشکیل دهند، و همه به یکدیگر به نظر تتمیم و اتحاد نظر کنند. عالم مجتهد با دکتر طب، با عالم اقتصاد، با عالم اجتماع، با زعیم سیاسی، مجمعی داشته باشند و هیچ کدام خود را مستغنی از دیگری ندانند، و به آراء متبادل وظیفه یومیه مسلمین را که رساله عملیه باشد بنویسند و کار وضع رساله را تنها به عهده مجتهد نگذارند که از جهت عدم توجه به موضوعات اسلوب یا انشاء یا ترجمه باب اعتراض گشوده شود. اینان به او کمک کنند او هم اینان را بپذیرد».
کمره ای با ایراد این اشکال که ممکن است گفته شود، مصداق اولو الامر فقط ائمه معصومین هستند، می گوید: «ما می دانیم که مقصود از اولوالامر ائمه معصومین اند علیهم السلام، ولی مراجعی که بعد از غیاب خود معین کرده اند، صلاحیت آن دارند که پس از آنها ـ علیهم السلام ـ صاحب امر و نهی باشند. در حقیقت مراجع، تالی تلو معصوم اند، و به منزل ارکان اطاق شورایی هستند که یکتن از آنان موقتا رفته و کار واگذار به دیگران است. اینان اولوالامر در درجه دوم هستند یا بگو به امر اولوا الامرند».
وی باز هم در این باره شرح داده و می گوید: «من به اندیشه دور و دراز تصور می کنم که این کار بشود. می توان تصور کرد که مساله طراز و مداخله پنج نفر مجتهد در مجلس شورای ملی، مقدمه این کار و پله اول این امر گردد».
وی در باره رابطه ایده ظهور و این شرایط که وصف شد، باز به همان نگاه خود بازگشته و عملا شروع ظهور را همین می داند: «همین که سیصد و سیزده نفر از افاضل وزرای اسلام، تشکیل یک کنگره ای دادند و هر کدام در یک قسمت نظر در امور جهان داشت و تمام امور جهان را تحت نظر گرفتند، به قسمی که برای هیچ قسمی کسری نداشتند، آن روز دولت علیه اسلام طلوع خواهد کرد. آن روز متخصص آبیاری و کشاورزی و عمران و درخت کاری هرچه برای عمران ممالک اسلامی لازم دید، نقشه می دهد، سپس به نفوذ مراجع دینی و فتوای آنها متمکنین اقدام می کنند، و متخص معادن در معرفی معادن و منابع و طرز استخراج آنها به مراجع دینی آگاهی می دهند، و به امضا و فتوای آنها معادن در دسترس عموم می آیند».
وی معتقد است که تحقق این امر در حوزه «مسائل اجتماعی نزدیکتر است از تحول در دنیای صنعت، نزدیک رجال اصلاح را به یکدیگر من نزدیکتر می دانم از معجرات اختراع که می گویند جهان در قرن بیست و یکم متحول می کند».
Forwarded from پژوهشگاه علوم انسانی ihcss
بررسی و تحلیل کتاب «آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب»
اثر زندهیاد دکتر کریم مجتهدی
سخنرانان:
محمدسالار کسرائی
سیدمحمدرضا امیری طهرانیزاده
مریم نصر اصفهانی
عبدالرحمن حسنیفر
محمدمهدی مجاهدی
دوشنبه، 17 اردیبهشت403
ساعت: 13 تا 15
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
سالن ادب
حضور برای علاقهمندان آزاد است
پیوند ورود برخط(آنلاین) به نشست:
https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-qoc-zqj-91i
🍀🍀
@ihcss
اثر زندهیاد دکتر کریم مجتهدی
سخنرانان:
محمدسالار کسرائی
سیدمحمدرضا امیری طهرانیزاده
مریم نصر اصفهانی
عبدالرحمن حسنیفر
محمدمهدی مجاهدی
دوشنبه، 17 اردیبهشت403
ساعت: 13 تا 15
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
سالن ادب
حضور برای علاقهمندان آزاد است
پیوند ورود برخط(آنلاین) به نشست:
https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-qoc-zqj-91i
🍀🍀
@ihcss
Forwarded from هممیهن
یافته های پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان نشان میدهد همه قشرهای جامعه ناراضی و نگران هستند
نارضایتی عمیق مردم از وضعیت سیاسی
یافته های موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان که با مشارکت ۱۵ هزار و ۸۷۸ نفر از افراد ۱۵ سال به بالا در ۳۱ استان کشور به دست آمده است،
▫️وضعیت بدتر سیاسی از نگاه زنان
جنسیت شرکتکنندگان در این پژوهش حاکی از نارضایتی بیشتر زنان از وضعیت سیاسی کشور نسبت به مردان است. براساس جنسیت افراد شرکتکننده در این پژوهش ۶۲/۳ درصد از زنان شرکتکننده در این پژوهش معتقد هستند که وضعیت سیاسی کشور در ۵ سال گذشته بدتر شده است. ۱۸/۹ درصد زنان معتقدند که وضعیت فرقی نکرده و ۱۸/۸ درصد معتقد هستند که وضعیت سیاسی کشور نسبت به ۵ سال گذشته بهتر شده است.
▫️درآمد بیشتر؛ نارضایتی بیشتر
نگرش افراد شرکتکننده در این پژوهش براساس میزان درآمد نیز متفاوت بوده است، درحالیکه ۷۱/۲ درصد از افراد با درآمد بالای ۱۸ میلیون تومان معتقد بودند که وضعیت سیاسی کشور در پنج سال گذشته بدتر شده است، این درصد برای افراد با درآمد بین ۹ تا ۱۸ میلیون تومان ۶۱/۹ درصد و برای افراد بین ۳ تا کمتر از ۹ میلیون تومان ۵۴/۸ درصد بوده است.
▫️نارضایتی ۶۰ درصدی جوانان و نوجوانان
میزان رضایت از وضعیت سیاسی براساس سن نیز نتایج جالبی به دست میدهد؛ بیشترین نارضایتی در بین افراد در بازه سنی ۱۵ تا ۲۹ سال است. براساس این گزارش ۶۲/۴ درصد شرکتکنندگان در این بازه سنی معتقدند وضعیت سیاسی کشور در ۵ سال گذشته بدتر شده است، این درصد برای افراد بین ۳۰ تا ۴۹ سال با کاهش اندکی ۶۱/۴ درصد و در بین افراد بالای ۵۰ سال با اختلاف معناداری ۵۳/۵ درصد عنوان شده است.
▫️وضعیت بدتر سیاسی از نگاه دانشگاهیان
بیشترین نارضایتی (۶۴/۲ درصد معتقدند وضعیت سیاسی کشور در پنج سال گذشته بدترشده است) در بین کسانی است که از تحصیلات دانشگاهی برخوردار هستند، پس از آن افراد با تحصیلات متوسطه و دیپلم (۵۹/۹ درصد)، سپس افراد با تحصیلات ابتدایی (۵۲/۱ درصد) و در انتها بیسوادها (۳۰/۵ درصد) بوده است.
▫️گسترش نارضایتی به شهرهای کوچک
دادههای این پژوهش براساس محل سکونت، در سه دسته مرکز استان، شهرهای غیر مرکز استان و روستاها انجام شده است و براساس آن افراد در شهرهای غیرمرکز استان با اختلافی اندک (۶۲/۱ درصد)، بیشترین اعتقاد به بدتر شدن وضعیت سیاسی کشور در پنج سال گذشته را دارند. پس از آن افراد در مرکز استان با (۶۱/۶ درصد) معتقد به بدتر شدن وضعیت سیاسی هستند و این درصد در بین ساکنین روستاها ۵۵/۴ درصد است.
▫️ناراضیترین استانها
براساس این گزارش البرز(۷۴/۵ درصد)، آذربایجان غربی(۷۲/۳ درصد)، همدان (۶۶/۸ درصد)، کردستان (۶۵/۶درصد) و تهران (۶۳/۸ درصد) ۵ استان با بیشترین درصد نارضایتی از وضعیت سیاسی کشور هستند. میزان نارضایتی تنها در دو استان خراسان جنوبی (۴۵/۲ درصد) و قم (۴۶/۴ درصد) از میانگین ۵۰ درصد پایینتر است و در ۲۹ استان میزان نارضایتی بیش از ۵۰ درصد به دست آمده است.
▫️۶۰ درصدِ قابل ملاحظه
یافتههای این پژوهش نشاندهنده افزایش قابل ملاحظه نارضایتی عمومی از وضعیت سیاسی کشور طی ۲۰ سال گذشته است و در حال حاضر بیش از ۶۰ درصد جامعه از وضعیت سیاسی کشور ناراضی هستند. درحالیکه میزان نارضایتی در سال ۱۳۸۲ معادل ۴۱/۹ درصد بوده است و در سال ۱۳۹۴ نیز با یک کاهش محسوس به ۲۲/۲درصد رسیده بود، اما این عدد در سال ۱۴۰۲ به ۶۰/۲ درصد رسیده است
▫️وضعیت سیاسی کشور در ۵ سال آینده
درحالیکه همچنان زنان(۵۶ درصد) بیش از مردان(۵۵/۱) معتقد به بدتر شدن وضعیت سیاسی کشور هستند، اما پیشبینی آنها نسبت به آینده در مقایسه با نظراتشان نسبت به گذشته تعدیل شده است. مردان(۲۹/۵ درصد) خوشبینتر از زنان (۲۷/۵ درصد) درباره بهبود وضعیت سیاسی کشور هستند و زنان (۱۶/۵ درصد) نسبت به مردان(۱۵/۶ درصد) معتقدند شرایط هیچ فرقی نخواهد کرد.
▫️میانسالانِ ناامید
پیشبینی نارضایتی در آینده در بین افراد ۳۰ تا ۵۰ ساله (۵۸/۷ درصد) بیشتر شده است و همچنان گروه سنی ۵۰ به بالا کمترین نارضایتی را از آینده سیاسی کشور خواهند داشت (۴۹/۹ درصد). میانسالها با ۳۴/۹ درصد بیش از همه خوشبین به بهبود وضعیت سیاسی کشور هستند درحالیکه این خوشبینی در جایگاه دوم به ۱۵ تا ۳۰ سالهها میرسد(۲۸/۸ درصد) و سپس ۳۰ تا ۵۰ سالهها در جایگاه بعدی قرار میگیرند(۲۸/۷ درصد).
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-15684
@hammihanonline
نارضایتی عمیق مردم از وضعیت سیاسی
یافته های موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان که با مشارکت ۱۵ هزار و ۸۷۸ نفر از افراد ۱۵ سال به بالا در ۳۱ استان کشور به دست آمده است،
▫️وضعیت بدتر سیاسی از نگاه زنان
جنسیت شرکتکنندگان در این پژوهش حاکی از نارضایتی بیشتر زنان از وضعیت سیاسی کشور نسبت به مردان است. براساس جنسیت افراد شرکتکننده در این پژوهش ۶۲/۳ درصد از زنان شرکتکننده در این پژوهش معتقد هستند که وضعیت سیاسی کشور در ۵ سال گذشته بدتر شده است. ۱۸/۹ درصد زنان معتقدند که وضعیت فرقی نکرده و ۱۸/۸ درصد معتقد هستند که وضعیت سیاسی کشور نسبت به ۵ سال گذشته بهتر شده است.
▫️درآمد بیشتر؛ نارضایتی بیشتر
نگرش افراد شرکتکننده در این پژوهش براساس میزان درآمد نیز متفاوت بوده است، درحالیکه ۷۱/۲ درصد از افراد با درآمد بالای ۱۸ میلیون تومان معتقد بودند که وضعیت سیاسی کشور در پنج سال گذشته بدتر شده است، این درصد برای افراد با درآمد بین ۹ تا ۱۸ میلیون تومان ۶۱/۹ درصد و برای افراد بین ۳ تا کمتر از ۹ میلیون تومان ۵۴/۸ درصد بوده است.
▫️نارضایتی ۶۰ درصدی جوانان و نوجوانان
میزان رضایت از وضعیت سیاسی براساس سن نیز نتایج جالبی به دست میدهد؛ بیشترین نارضایتی در بین افراد در بازه سنی ۱۵ تا ۲۹ سال است. براساس این گزارش ۶۲/۴ درصد شرکتکنندگان در این بازه سنی معتقدند وضعیت سیاسی کشور در ۵ سال گذشته بدتر شده است، این درصد برای افراد بین ۳۰ تا ۴۹ سال با کاهش اندکی ۶۱/۴ درصد و در بین افراد بالای ۵۰ سال با اختلاف معناداری ۵۳/۵ درصد عنوان شده است.
▫️وضعیت بدتر سیاسی از نگاه دانشگاهیان
بیشترین نارضایتی (۶۴/۲ درصد معتقدند وضعیت سیاسی کشور در پنج سال گذشته بدترشده است) در بین کسانی است که از تحصیلات دانشگاهی برخوردار هستند، پس از آن افراد با تحصیلات متوسطه و دیپلم (۵۹/۹ درصد)، سپس افراد با تحصیلات ابتدایی (۵۲/۱ درصد) و در انتها بیسوادها (۳۰/۵ درصد) بوده است.
▫️گسترش نارضایتی به شهرهای کوچک
دادههای این پژوهش براساس محل سکونت، در سه دسته مرکز استان، شهرهای غیر مرکز استان و روستاها انجام شده است و براساس آن افراد در شهرهای غیرمرکز استان با اختلافی اندک (۶۲/۱ درصد)، بیشترین اعتقاد به بدتر شدن وضعیت سیاسی کشور در پنج سال گذشته را دارند. پس از آن افراد در مرکز استان با (۶۱/۶ درصد) معتقد به بدتر شدن وضعیت سیاسی هستند و این درصد در بین ساکنین روستاها ۵۵/۴ درصد است.
▫️ناراضیترین استانها
براساس این گزارش البرز(۷۴/۵ درصد)، آذربایجان غربی(۷۲/۳ درصد)، همدان (۶۶/۸ درصد)، کردستان (۶۵/۶درصد) و تهران (۶۳/۸ درصد) ۵ استان با بیشترین درصد نارضایتی از وضعیت سیاسی کشور هستند. میزان نارضایتی تنها در دو استان خراسان جنوبی (۴۵/۲ درصد) و قم (۴۶/۴ درصد) از میانگین ۵۰ درصد پایینتر است و در ۲۹ استان میزان نارضایتی بیش از ۵۰ درصد به دست آمده است.
▫️۶۰ درصدِ قابل ملاحظه
یافتههای این پژوهش نشاندهنده افزایش قابل ملاحظه نارضایتی عمومی از وضعیت سیاسی کشور طی ۲۰ سال گذشته است و در حال حاضر بیش از ۶۰ درصد جامعه از وضعیت سیاسی کشور ناراضی هستند. درحالیکه میزان نارضایتی در سال ۱۳۸۲ معادل ۴۱/۹ درصد بوده است و در سال ۱۳۹۴ نیز با یک کاهش محسوس به ۲۲/۲درصد رسیده بود، اما این عدد در سال ۱۴۰۲ به ۶۰/۲ درصد رسیده است
▫️وضعیت سیاسی کشور در ۵ سال آینده
درحالیکه همچنان زنان(۵۶ درصد) بیش از مردان(۵۵/۱) معتقد به بدتر شدن وضعیت سیاسی کشور هستند، اما پیشبینی آنها نسبت به آینده در مقایسه با نظراتشان نسبت به گذشته تعدیل شده است. مردان(۲۹/۵ درصد) خوشبینتر از زنان (۲۷/۵ درصد) درباره بهبود وضعیت سیاسی کشور هستند و زنان (۱۶/۵ درصد) نسبت به مردان(۱۵/۶ درصد) معتقدند شرایط هیچ فرقی نخواهد کرد.
▫️میانسالانِ ناامید
پیشبینی نارضایتی در آینده در بین افراد ۳۰ تا ۵۰ ساله (۵۸/۷ درصد) بیشتر شده است و همچنان گروه سنی ۵۰ به بالا کمترین نارضایتی را از آینده سیاسی کشور خواهند داشت (۴۹/۹ درصد). میانسالها با ۳۴/۹ درصد بیش از همه خوشبین به بهبود وضعیت سیاسی کشور هستند درحالیکه این خوشبینی در جایگاه دوم به ۱۵ تا ۳۰ سالهها میرسد(۲۸/۸ درصد) و سپس ۳۰ تا ۵۰ سالهها در جایگاه بعدی قرار میگیرند(۲۸/۷ درصد).
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-15684
@hammihanonline
هممیهن
شورش علیه سیاست
دفتر طرحهای ملی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات ایران در زمستان سال گذشته، از موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان رونمایی کرد. دادههای این موج به شیوه پیمایشی و براساس مصاحبه حضوری با مشارکت 15 هزار و 878 نفر و از افراد 15 سال به بالا در 31…
آیهی هفتم سورهی آلعمران و تناقضوارهی اِحکام و تشابه
اگر صدر آیهی هفتم سورهی آلعمران را شامل همهی آیات قرآن بدانیم (فرض ۱)، خود این آیه هم باید یا محکم باشد یا متشابه.
با نظر به دامنهی تعدد و تشتت و اضطراب آرای مفسران دربارهی معنا و مفهوم و مدلول و مصداق این آیه، این آیه را ظاهرا نمیتوان از محکمات (یا حکم آن را ملحق به احکام محکمات) دانست (فرض۲).
بنابراین، این آیه را ظاهرا باید از متشابهات (یا مشمول احکام آیات متشابه یا ملحق به آنها) دانست.
لازمهی این نتیجه، دستکم، این است که تقسیمبندی آیات به دو دستهی محکم و متشابه بر اساس این آیه یا از بن ممتنع است، یا (اگر ممکن هم باشد) معنا و مفهوم و مدلول و مصداق این تقسیمبندی برای ما فهمپذیر نیست.
مرحوم علامه طباطبایی این آیه را مشمول خودش میداند و برای گریز از نتیجهی پیشگفته و لوازم آن، بی هیچ دلیل ایجابی، این آیه را از محکمات دانستهاند و استدلال کردهاند اگر خود این آیه را هم متشابه بدانیم، پس باید همهی آیات را متشابه بدانیم و با برهان خلف مضمر، نتیجه گرفتهاند پس این آیه محکم است.
ولی از سوی دیگر، با نگاهی به دامنهی تعدد و تشتت و اضطراب آرای مفسران دربارهی معنا و مفهوم و مدلول و مصداق این آیه، اگر این آیه را محکم بشماریم، آنگاه، به قیاس اولویت، باید همهی آیات را محکم به شمار آوریم. این لازمهی قابلقبولی نیست، و بنابراین، لازم است، با برهان خلف، این آیه را از محکمات نشماریم.
درجهی اعتبار صوری هر دو قیاس بالا یکی است، ولی قوت مادی یکسانی ندارند. برخلاف محکم دانستن این آیه، متشابه شمردن آن مؤیَد به مؤیِدات تفسیری پرشماری است، یعنی پشتوانهی محکمی در شواهد پرشمار تفسیری دارد، شواهدی همگی از جنس تفسیر این آیه و، در کنار هم، بیانگر اختلافی بودن و مبهم ماندن معنا و مدلول و مفهوم و مصداق این آیه در درازنای تاریخ تفسیر تا امروز. در آینهی تاریخ تفسیر، ظاهرا، خود این آیه یکی از درشتترین مصداقهای مفهوم قرآنی متشابه به نظر میرسد.
(دستکم یک راه برونمتنی و بروندینی برای منحل کردن این تناقضوارهی تفسیری میتوان یافت/ساخت ولی گشودن چنان راهی مستلزم مواجهه با برخی «محظورات» دروندینی و درونمتنی است).
محمدمهدی مجاهدی
۱۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۳
@mmojahedi
اگر صدر آیهی هفتم سورهی آلعمران را شامل همهی آیات قرآن بدانیم (فرض ۱)، خود این آیه هم باید یا محکم باشد یا متشابه.
با نظر به دامنهی تعدد و تشتت و اضطراب آرای مفسران دربارهی معنا و مفهوم و مدلول و مصداق این آیه، این آیه را ظاهرا نمیتوان از محکمات (یا حکم آن را ملحق به احکام محکمات) دانست (فرض۲).
بنابراین، این آیه را ظاهرا باید از متشابهات (یا مشمول احکام آیات متشابه یا ملحق به آنها) دانست.
لازمهی این نتیجه، دستکم، این است که تقسیمبندی آیات به دو دستهی محکم و متشابه بر اساس این آیه یا از بن ممتنع است، یا (اگر ممکن هم باشد) معنا و مفهوم و مدلول و مصداق این تقسیمبندی برای ما فهمپذیر نیست.
مرحوم علامه طباطبایی این آیه را مشمول خودش میداند و برای گریز از نتیجهی پیشگفته و لوازم آن، بی هیچ دلیل ایجابی، این آیه را از محکمات دانستهاند و استدلال کردهاند اگر خود این آیه را هم متشابه بدانیم، پس باید همهی آیات را متشابه بدانیم و با برهان خلف مضمر، نتیجه گرفتهاند پس این آیه محکم است.
ولی از سوی دیگر، با نگاهی به دامنهی تعدد و تشتت و اضطراب آرای مفسران دربارهی معنا و مفهوم و مدلول و مصداق این آیه، اگر این آیه را محکم بشماریم، آنگاه، به قیاس اولویت، باید همهی آیات را محکم به شمار آوریم. این لازمهی قابلقبولی نیست، و بنابراین، لازم است، با برهان خلف، این آیه را از محکمات نشماریم.
درجهی اعتبار صوری هر دو قیاس بالا یکی است، ولی قوت مادی یکسانی ندارند. برخلاف محکم دانستن این آیه، متشابه شمردن آن مؤیَد به مؤیِدات تفسیری پرشماری است، یعنی پشتوانهی محکمی در شواهد پرشمار تفسیری دارد، شواهدی همگی از جنس تفسیر این آیه و، در کنار هم، بیانگر اختلافی بودن و مبهم ماندن معنا و مدلول و مفهوم و مصداق این آیه در درازنای تاریخ تفسیر تا امروز. در آینهی تاریخ تفسیر، ظاهرا، خود این آیه یکی از درشتترین مصداقهای مفهوم قرآنی متشابه به نظر میرسد.
(دستکم یک راه برونمتنی و بروندینی برای منحل کردن این تناقضوارهی تفسیری میتوان یافت/ساخت ولی گشودن چنان راهی مستلزم مواجهه با برخی «محظورات» دروندینی و درونمتنی است).
محمدمهدی مجاهدی
۱۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۳
@mmojahedi
مصاحبه_علی_میرسپاسی_با_حسین_بشیریه_تئوری_پردازی_در_انزو_TohM6Dd.ogg
34.5 MB
گفتوگوی شنیدنی حسین بشیریه و علی میرسپاسی دربارهی پیشینهی دانشکده و آموزش علوم سیاسی
@mmojahedi
@mmojahedi
Forwarded from حسین بشیریه
[email protected]
7.6 MB
زمینههای اجتماعی انقلاب ایران
✍حسین بشیریه
ترجمه علی اردستانی
✍حسین بشیریه
ترجمه علی اردستانی
گفتگوی_علی_میرسپاسی_با_حسین_بشیریه.pdf
513.7 KB
جامعهشناسی سیاسی؛ مولودِ مارکسیسم!
🔺گفتوگوی علی میرسپاسی با حسین بشیریه
برنامه مطالعات ایرانی دانشگاه نیویورک
اکتبر 2017
🔺گفتوگوی علی میرسپاسی با حسین بشیریه
برنامه مطالعات ایرانی دانشگاه نیویورک
اکتبر 2017
Forwarded from راهبرد
🖋 یادداشت راهبرد: حالا دیگر کابوس نمیبیند...
👈 محمدجواد روح
✍ حالا دیگر گرفتندش. دیگر جای سوال و جوابی نماند. شاید با خیلی تحلیلهایش موافق نباشیم. شاید بگوییم دچار سندرم پرگویی و همهچیزگویی بود. اما او هر چه میکرد و هرچه میگفت، خودش بود.
✍ میاندیشید. جدی هم میاندیشید. در برادرفورد انگلیس بود و میتوانست شیمیاش را بخواند و زندگی آرامی داشته باشد. اما مثل خیلی از دانشجویان نسل خود، دغدغه داشت. دغدغه داشتن در عصر او و نسل او، یک ارزش وجودی بود. نمیشد دانشجو باشی و نیاندیشی و کاری نکنی. مسئولیت اجتماعی در آن نسل، امری درونی بود.
✍ راه را اشتباه رفتند. و بعد که به پیروزی رسیدند، برخی چون او همچنان به اندیشیدن ادامه دادند. به اینکه چرا انقلاب هم کردند و نتوانستند به آنچه میخواستند برسند.
✍ پس به اندیشیدن ادامه داد. پرسش جدی و مقدر را به میان انداخت که "ما چگونه ما شدیم؟". هر روز، هر لحظه میاندیشید و بیهراس از منتقد و مخالف و سیستم، آنچه به ذهناش میرسید و آنچه با مطالعاتاش درمییافت، میگفت. چنین بود که صادق زیباکلام شد.
✍ کار او نبود جز اندیشیدن و گفتن و نوشتن و درس دادن. اما پرسشی مقدر را پیش روی خود میدید. هرجا میرفت از او میپرسید: "چرا شما را نمیگیرند آقای زیباکلام؟!". پرسشی که از فرط مخاطب آن شدن، برایش تبدیل به کابوس شده بود. پرسش در خواب هم رهایش نمیکرد.
✍ گویی، او این بخش از "ما شدن ما" را انکار کرده بود. بدبینی اجتماعی به کنشگری فعال، به سخن گفتن مدام، به نوشتن پیگیرانه.
✍ شاید پیش خود فکر میکرد این مخاطبان بیش از حد بدبین هستند. اما حال، دریافته که هر بدبینی ریشه در تجربه تاریخی دارد. تجربهای که او هم حالا، مصداقی از آن شده. حالا در زندان میتواند آرام بخوابد و کابوس نبیند...
@javadrooh
👈 محمدجواد روح
✍ حالا دیگر گرفتندش. دیگر جای سوال و جوابی نماند. شاید با خیلی تحلیلهایش موافق نباشیم. شاید بگوییم دچار سندرم پرگویی و همهچیزگویی بود. اما او هر چه میکرد و هرچه میگفت، خودش بود.
✍ میاندیشید. جدی هم میاندیشید. در برادرفورد انگلیس بود و میتوانست شیمیاش را بخواند و زندگی آرامی داشته باشد. اما مثل خیلی از دانشجویان نسل خود، دغدغه داشت. دغدغه داشتن در عصر او و نسل او، یک ارزش وجودی بود. نمیشد دانشجو باشی و نیاندیشی و کاری نکنی. مسئولیت اجتماعی در آن نسل، امری درونی بود.
✍ راه را اشتباه رفتند. و بعد که به پیروزی رسیدند، برخی چون او همچنان به اندیشیدن ادامه دادند. به اینکه چرا انقلاب هم کردند و نتوانستند به آنچه میخواستند برسند.
✍ پس به اندیشیدن ادامه داد. پرسش جدی و مقدر را به میان انداخت که "ما چگونه ما شدیم؟". هر روز، هر لحظه میاندیشید و بیهراس از منتقد و مخالف و سیستم، آنچه به ذهناش میرسید و آنچه با مطالعاتاش درمییافت، میگفت. چنین بود که صادق زیباکلام شد.
✍ کار او نبود جز اندیشیدن و گفتن و نوشتن و درس دادن. اما پرسشی مقدر را پیش روی خود میدید. هرجا میرفت از او میپرسید: "چرا شما را نمیگیرند آقای زیباکلام؟!". پرسشی که از فرط مخاطب آن شدن، برایش تبدیل به کابوس شده بود. پرسش در خواب هم رهایش نمیکرد.
✍ گویی، او این بخش از "ما شدن ما" را انکار کرده بود. بدبینی اجتماعی به کنشگری فعال، به سخن گفتن مدام، به نوشتن پیگیرانه.
✍ شاید پیش خود فکر میکرد این مخاطبان بیش از حد بدبین هستند. اما حال، دریافته که هر بدبینی ریشه در تجربه تاریخی دارد. تجربهای که او هم حالا، مصداقی از آن شده. حالا در زندان میتواند آرام بخوابد و کابوس نبیند...
@javadrooh
Forwarded from Farasoo Think Tank
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♻️ نابغه ای برای در هم کوبیدن کلیشه ها
🔻 زادروز مریم میرزاخانی و روز جهانی زن در ریاضیات گرامی باد.
شاید تا قبل از سال ۲۰۱۴ کمتر کسی باور میکرد که یک ایرانی بتواند برنده مدالی بشود که بزرگترین ریاضیدانان جهان آرزوی رسیدن به آن را دارند
اما مریم میرزاخانی کاری را انجام داد که حتی از رویا هم باور نکردنی تر بود.
او اولین زن در جهان و اولین فرد در ایران بود که به مدال فیلدز دست پیدا کرد.
🔹 سالروز تولد مریم میرزاخانی ۲۲ اردیبهشت از سوی اتحادیه بین المللی انجمن های ریاضی جهان با پیشنهاد کمیته بانوان انجمن ریاضی ایران به عنوان روز جهانی زن در ریاضیات نام گذاری شد.
نام و یادش جاودان.
➖➖➖➖➖➖➖➖
💢 https://www.tg-me.com/farasoo_th
🔻 زادروز مریم میرزاخانی و روز جهانی زن در ریاضیات گرامی باد.
شاید تا قبل از سال ۲۰۱۴ کمتر کسی باور میکرد که یک ایرانی بتواند برنده مدالی بشود که بزرگترین ریاضیدانان جهان آرزوی رسیدن به آن را دارند
اما مریم میرزاخانی کاری را انجام داد که حتی از رویا هم باور نکردنی تر بود.
او اولین زن در جهان و اولین فرد در ایران بود که به مدال فیلدز دست پیدا کرد.
🔹 سالروز تولد مریم میرزاخانی ۲۲ اردیبهشت از سوی اتحادیه بین المللی انجمن های ریاضی جهان با پیشنهاد کمیته بانوان انجمن ریاضی ایران به عنوان روز جهانی زن در ریاضیات نام گذاری شد.
نام و یادش جاودان.
➖➖➖➖➖➖➖➖
💢 https://www.tg-me.com/farasoo_th
Forwarded from دکتر حسن روحانی
#اخبار
💢 نامه دکتر روحانی خطاب به ملت ایران در رابطه با ردّصلاحیت توسط شورای نگهبان:
این دفاعیه شخصی من نیست، دفاع از جمهوریت است/ نامه شورای نگهبان کیفرخواستی علیه نهاد ریاستجمهوری بود/ رؤسایجمهور آینده با این کیفرخواست دیگر آزادی سیاسی ندارند/ در برابر این ظلم سکوت نخواهم کرد/ شورای نگهبان انتخابات را دومرحلهای کرده است
🔻حجتالاسلاموالمسلمین دکتر حسن روحانی در نامهای خطاب به ملت ایران، گزارشی از دلایل طرح شده توسط شورای نگهبان برای ردصلاحیت او در انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری ارائه داد و اعلام کرد: «این دفاعیهٔ شخصی من نیست، بلکه دفاع از جمهوریت (و اسلامیت) نظام است؛ دفاعیهای برای نهاد ریاستجمهوری که به عنوان وکیل مستقیم همه ملت ایران نباید بیش از این تضعیف شود.»
دکتر روحانی در نامه خود نوشته: «آنچه در نامهٔ دبیر شورای نگهبان به عنوان ادلهٔ عدم احراز صلاحیت بنده در انتخابات خبرگان آمده است، نه تنها جرم و حتی تخلفی نیست بلکه در برخی از موارد مایهٔ افتخار من است.»
rouhanihassan.com/Fa/News/111168
@rouhanioffice
💢 نامه دکتر روحانی خطاب به ملت ایران در رابطه با ردّصلاحیت توسط شورای نگهبان:
این دفاعیه شخصی من نیست، دفاع از جمهوریت است/ نامه شورای نگهبان کیفرخواستی علیه نهاد ریاستجمهوری بود/ رؤسایجمهور آینده با این کیفرخواست دیگر آزادی سیاسی ندارند/ در برابر این ظلم سکوت نخواهم کرد/ شورای نگهبان انتخابات را دومرحلهای کرده است
🔻حجتالاسلاموالمسلمین دکتر حسن روحانی در نامهای خطاب به ملت ایران، گزارشی از دلایل طرح شده توسط شورای نگهبان برای ردصلاحیت او در انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری ارائه داد و اعلام کرد: «این دفاعیهٔ شخصی من نیست، بلکه دفاع از جمهوریت (و اسلامیت) نظام است؛ دفاعیهای برای نهاد ریاستجمهوری که به عنوان وکیل مستقیم همه ملت ایران نباید بیش از این تضعیف شود.»
دکتر روحانی در نامه خود نوشته: «آنچه در نامهٔ دبیر شورای نگهبان به عنوان ادلهٔ عدم احراز صلاحیت بنده در انتخابات خبرگان آمده است، نه تنها جرم و حتی تخلفی نیست بلکه در برخی از موارد مایهٔ افتخار من است.»
rouhanihassan.com/Fa/News/111168
@rouhanioffice
Audio
#درسگفتار مقولات مستشرقانه در شناخت تاریخ و فرهنگ (۱)
با ارایه
#حسین_کمالی
جمعه ۱۰ می ۲۰۲۴
#حلقه_دیدگاه_نو @didgahenochannel
با ارایه
#حسین_کمالی
جمعه ۱۰ می ۲۰۲۴
#حلقه_دیدگاه_نو @didgahenochannel
MMMojahedi 🍀 محمدمهدی مجاهدی
آیهی هفتم سورهی آلعمران و تناقضوارهی اِحکام و تشابه اگر صدر آیهی هفتم سورهی آلعمران را شامل همهی آیات قرآن بدانیم (فرض ۱)، خود این آیه هم باید یا محکم باشد یا متشابه. با نظر به دامنهی تعدد و تشتت و اضطراب آرای مفسران دربارهی معنا و مفهوم و مدلول…
on paradox and contradiction_a response.pdf
197.4 KB
به نام خداوند جان و خرد
تناقضوارگی و تناقضآلودگی
پاسخی به نقد آقای دکتر جعفر نکونام
محمدمهدی مجاهدی
در متنی با عنوان فرعی «تناقضوارهی اِحکام و تشابه» استدلال صوری فشردهای را دربارهی آیهی هفتم سورهی آلعمران صورتبندی کردم برای این مدعا که صدر «آیهی هفتم سورهی آلعمران» متضمن «تناقضوارهای» است و افزودم که این تناقضواره «انحلالپذیر» است (دربارهی معنا و منشأ «تناقضواره،» و تفاوتش با گزارهی «تناقضآلود،» ن.ک.: پیوست، شمارههای ۱ و ۲ و ۳ و ۴). متن حاضر، با سپاس از آقای دکتر نکونام، پاسخی به نقد و نظر ایشان دربارهی آن متن است. در متن حاضر، مقدمات بحث را با عنوان «پیوست» در جایگاه مؤخره نشاندم و در ضمن متن، علاقهمندان را به آنها ارجاع دادم.
این پیوند به متن پاسخ به نقد آقای دکتر نکونام راه میبرد. همچنین، متن پاسخ در قالب پیدیاف به این پیام پیوست شده است.
۲۶ اردیبهشتماه ۱۴۰۳
@mmojahedi
تناقضوارگی و تناقضآلودگی
پاسخی به نقد آقای دکتر جعفر نکونام
محمدمهدی مجاهدی
در متنی با عنوان فرعی «تناقضوارهی اِحکام و تشابه» استدلال صوری فشردهای را دربارهی آیهی هفتم سورهی آلعمران صورتبندی کردم برای این مدعا که صدر «آیهی هفتم سورهی آلعمران» متضمن «تناقضوارهای» است و افزودم که این تناقضواره «انحلالپذیر» است (دربارهی معنا و منشأ «تناقضواره،» و تفاوتش با گزارهی «تناقضآلود،» ن.ک.: پیوست، شمارههای ۱ و ۲ و ۳ و ۴). متن حاضر، با سپاس از آقای دکتر نکونام، پاسخی به نقد و نظر ایشان دربارهی آن متن است. در متن حاضر، مقدمات بحث را با عنوان «پیوست» در جایگاه مؤخره نشاندم و در ضمن متن، علاقهمندان را به آنها ارجاع دادم.
این پیوند به متن پاسخ به نقد آقای دکتر نکونام راه میبرد. همچنین، متن پاسخ در قالب پیدیاف به این پیام پیوست شده است.
۲۶ اردیبهشتماه ۱۴۰۳
@mmojahedi