Telegram Web Link
«ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما» حافظ


ای بی خبر ز لذّتِ چُرتِ مدامِ ما
در مجلسی که خورده سه دانگش بنامِ ما

در رأسِ قدرتیم و سوارِ خرِ مُراد
فعلا که اسب سرکشِ بخت است،رامِ ما

هر چند ارتقایِ عدالت شعارِ ماست
فرق است بین جمعِ خواص و عوامِ ما

بالا کشیده ایم زمینهایِ شهر را
این است کلِّ دغدغه و اهتمامِ ما

حق را به هر کسی که بخواهیم می دهیم
تا بوی پول می گذرد از مشامِ ما

فریادِ واعدالتمان گوش کر کن است
وقتی دو سهم کم بشود از سهامِ ما

دستور می دهیم که زندانی اش کنند
هر کس نگاهِ چپ بکند بر مقامِ ما

محکم نشسته ایم و تکان هم نمی خوریم
میخ است پایِ کرسیِ قدرت،لگامِ ما


#مصطفی_علوی
@moalavi
«ای نام تو بهترین سرآغاز»
لطفا نظری به ما بیانداز

مردم،به خودت قسم،اسیرند
در دستِ جماعتی دغل باز

ظلم است نصیب ما،ولی نیست
در سینه جگر،برای ابراز

آوار شدند روی مردم
در زلزله،خانه هایِ نوساز

بیچاره همیشه پشتِ گلدان
پنهان شده است تارِ شهناز

لطفا به اجل بگو نپیچد
اینقدر به دست و پایِ سرباز

یا گرد و غبار و خاک نفرست
یا یک تُکِ پا برو به اهواز

هرچند دم از تو می زند شیخ
بی نامِ تو نامه می کند باز

در خاتمه ضمنِ عرضِ پوزش
لطفا نظری به ما بیانداز


#مصطفی_علوی
@moalavi
معترض باشی،زبانت را عنایت می کنند
مردگان و زندگانت را عنایت می کنند

تابع دستورِ آقایان بالا دست باش
لب بجنبانی،دهانت را عنایت می کنند

کوره ی آجر پزی در کارِ اینها مانده است
کسری از یک لحظه نانت را عنایت می کنند

مشکلات این روزها هم پای مسئولانمان
دائما روح و روانت را عنایت می کنند

عقل در سر«کانِ»اندیشه ست،اما سعی کن
کم بیاندیشی که«کانَ» ت را عنایت می کنند

هر کجا #باید ببازی،فکرِ بردن را نکن
بعدِ برگشتن نشانت را عنایت می کنند

خواه یا نا خواه اگر از خطِّ قرمز رد شوی
مطمئنا داستانت را عنایت می کنند

سبز می اندیشی اما سرخ عنوان می کنی
عاقبت یکروز جانت را عنایت می کنند


#مصطفی_علوی
@moalavi
بیسوادم مثل بعضی از همین استادها
مثل مسئولان چندین شغله در بنیادها

تا مرا در پست فعلی باز هم ابقا کنند
اشک میریزم کماکان در شب میلادها

دوربین،من،راهپیمایی و پرتاب شعار
دوربین،من،مشت محکم،نعره ها،فریادها

داغ پیشانی مرا یک پله بالاتر کشید
داغ پیشانی به کار آمد نه استعدادها

پول بیت المال خوردن باعث آرامش است
مثل تزریق مسکِّن در رگ معتادها

از نگاه نان به نرخ روز خورها،هیچگاه
اختلافی بین بهمن نیست با خردادها

حزب من این روزها تغییر پیدا کرده است
بوته ای خارم که تیپا میخورد از بادها

#مصطفی_علوی
@moalavi
هرچند که دورانِ غمِ ما ازلی نیست
لبخند زدن با دل پر خون عملی نیست

گفتند که این خاک پر از عدل و امید است
چل سالِ تمام است که گشتیم،ولی نیست

جز حکم به حق دادن و اجرای عدالت
در باقیِ احکامِ قضایی خللی نیست

در هر چه که دیدیم تقلّب شده،تنها
ظلم است که در مملکتِ ما بدلی نیست

با اسم،کسی جای کسی را نگرفته ست
پس شهرتِ هر کس که ولی بود،ولی نیست

از سمتِ کجا آمد و خاکسترمان کرد؟
این آتش اگر از سرِ باغِ بغلی نیست

من شاعر دردم،سخنم نیشِ زبان است
این است که کندوی کلامم عسلی نیست


#مصطفی_علوی
@moalavi
«ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد»
چقدر مسئله حل کرد تا مهندس شد

چه لحظه ها و چه شبها که زیرِ دودِ چراغ
نفس کشید و در آخر اسیرِ خس خس شد

سه سال در پیِ شغلی که مدرکش را داشت
دوید و راه به جایی نبُرد،دِپرس شد

درختِ دانش او میوه های خوبی داشت
به فصل سردِ زمستان که خورد،نارِس شد

رفیق او که سه سال از خودش عقب تر بود
به لطفِ رابطه هایِ پدر مدرّس شد

نشست کنجِ اتاقی ولی نمی دانست
چقدر بر سرِ او بحث در مجالس شد

تمامِ غصه ی دنیا هوار شد به سرش
تمامِ پیکرِ او ذره ذره بی حس شد

ستاره ای که درخشیده بود چندی قبل
افول کرد و گرفتارِ دردِ ام اس شد


#مصطفی_علوی
@moalavi
نقیضه ای بر شعر ملک الشعرای بهار
«ای خطه ی ایران مهین،ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من»


ای خاکِ چپاول شده،ایران،وطنِ من
ای خشت به خشتت همه ویران،وطنِ من

فردای تو با دستِ چه نسلی شود آباد؟
تا سهمِ جوانان شده زندان،وطنِ من

در خاکِ تو هستند کسانی که ندارند
جز حسرتِ لبخند و غمِ نان،وطنِ من

هر روز به تن رختِ عزا داری و افسوس
یک لحظه نداری لبِ خندان،وطنِ من

سیلی خورِ امواج شدی از چپ و از راست
چون کشتیِ افتاده به طوفان،وطنِ من

آوازِ کلاغ است پیام آورِ نوروز
تا مرغِ سحر نیست غزلخوان،وطنِ من

ای خونِ جوانانِ تو در شیشه ی تقدیر
تقدیم به سوریه و لبنان،وطنِ من

تا بیشتر از این نشدی غرق در اندوه
برخیز و کمی دست بجنبان،وطنِ من


#مصطفی_علوی
@moalavi
«گل در بر و می در کف و معشوق به کام است»
از منظرِ دین این سه قلم جنس حرام است

اقدام و عمل نام قشنگیست،به هر حال
این نیز شعاریست که در حدِّ پیام است

از عدل و عدالت که سخن پیش می آید
خوشبخت کسی هست که دارایِ سهام است

گفتند که ما تشنه ی خدمت به شماییم
معلوم شد این حرف هم از رویِ زُکام است

این جمعیت از رویِ ارادت ننشستند
این خیلِ عزادار پیِ خوردنِ شام است

کوتاه نباید بکند ریش خودش را
آن کس که تمام هدفش پست و مقام است

هر سال به حج میرود آقایِ فلانی
اما پسرش یکسره در نوبت وام است

از بس که حقوقش کم و کسر است معلم
دریافتی اش هفتمِ هر ماه تمام است

احسنت بر این فقر که از بدوِ تولد
همراهیِ او با منِ بیچاره مدام است

با این همه اندوه و گرانی و تورم
مردن،به خدا خوبترین حسن ختام است

بدبختیِ ما کارِ همین دشمن فرضیست
مدیونی اگر فکر کنی کارِ نظام است

در حالِ سفر از طرفِ شرق به غربیم
راهی که نرفتیم،فقط راه امام است

یکروز اگر فیلم بگیرند از ایران
آن فیلم غم انگیز ترین نوعِ درام است


#مصطفی_علوی
@moalavi
تا ریشه دواندیم،گلستان به خزان خورد
بلبل،وسطِ نغمه به عصرِ خفقان خورد

از گرگ جماعت خبری نیست در این دشت
یک پنجمِ کلِّ رمه را شخصِ شبان خورد

در مجلسِ وعظش سخن از رزقِ حلال است
در وقتِ مناسب،زد و از خُرد و کلان خورد

هر مشتِ گره کرده که در صحنه پراندیم
برگشت و به شدت به دهانِ خودمان خورد

تا نوبتِ ما شد که دو تا لقمه بگیریم
تقویم جلو رفت و به ماهِ رمضان خورد

گفتیم یکی از خودتان گفته که دزدید
گفتند غلط کرده فلانی و فلان خورد

صد کولبر افتاد و کسی کک نگزیدش
با یک نخِ مو،غیرت یک عده تکان خورد

«از خون جوانان وطن لاله دمیده»
این خاک پر از لاله شد از بس که جوان خورد

بر روح هنر فاتحه بفرست که امروز
شاعر به فروشِ قلم افتاد و زبان خورد


#مصطفی_علوی
@moalavi
دوباره غصه ی نان را به سفره آوردند
کسی به آنچه در آینده است خوش بین نیست

برای او که به دریای نفت متّصل است
گذشتن از غم مردم زیاد سنگین نیست

میان این همه تحریم در تمام سطوح
گزینه ای بجز از ارتباط با چین نیست

تمام آنچه که ما ضربه میخوریم از آن
از ادعای مسلمانی است از دین نیست

چقدر ساده خزر را به روسها دادیم
گناه از خودمان است،کار پوتین نیست

هنوز خاک مریوان و بانه میلرزد
و سهم کودک کُرد از زمین بجز مین نیست

دعای از ته دل مستجاب خواهد شد
نیازمند به تشدید روی آمین نیست

اگر چه نام شما با دعا عجین شده است
دعای از سرِ اجبار غیر نفرین نیست

#مصطفی_علوی
@moalavi
ای خونِ خلق مزّه ی پایِ خوراکِتان
بیرون بیاورید سر از لایِ لاکِتان

چون ساعتی که در شُرُفِ ایستادن است
دارد می افتد از ضربان تیک تاکِتان

بر خوانِ خونِ خویش نشاندید خلق را
پیچیده در مشامِ جوانان،کِراکِتان

یک سفره است و سهم شما صد برابر است
لعنت به این عدالت و این اشتراکِتان

روزی که داشت خلقتتان شکل می گرفت
شیطان حلول کرد به اعماقِ خاکِتان

پیغامِ مهر و رأفتتان را شنیده ایم
از لاتهایِ جیره خورِ سینه چاکِتان

همچون شما به باورِ رفتن رسیده است
بالایِ باربند سوار است ساکِتان

شب،با تمامِ تیرگی اَش رو به انتهاست
بیرون بیاورید سر از لایِ لاکِتان


#مصطفی_علوی
@moalavi
«از خون جوانان وطن لاله دمیده»
این خاک پر از لاله شد از بس که جوان خورد

ایران تسلیت😔😔😔
چنان شب است که گویا سحر نمی آید
چه ماتمی ست که عمرش به سر نمی آید؟

گمان نمی کنم از این تنور نان بخوریم
خمیر دولتِ تدبیر،وَر نمی آید

چقدر داغِ جوان دیده ایم،بیخود نیست
که غیرِ لاله از این خاک در نمی آید

به ضربِ تیرِ خودی های پشتِ سر مردیم
رفیق،مرد که از پشتِ سر نمی آید!!

نیازمندِ قوانینِ تازه تر هستیم
زمانِ حال به عصرِ حجر نمی آید

شما رئوف،شما مهربان،ولی اَخَوی
کسی بدیدنِ گل با تبر نمی آید

برای پاسخِ چندین سوال رفت،ولی
خبر رسید که دیگر پدر نمی آید

قرار بود که دردی دوا کند دکتر
نه،او هم از پسِ این کار بر نمی آید


#مصطفی_علوی
@moalavi
از کیسه ی ما کمک به مالی نکنید
با نامِ کمک،خزانه خالی نکنید

می ترسم از این روندِ کشورداری
ما را کُره از نوعِ شمالی نکنید


#مصطفی_علوی
@moalavi
در این کشور که قانون رنگ و بوی زینتی دارد
همیشه صحبت از حق مشکلِ امنیتی دارد

پس از پایانِ کار و خارج ازوقتِ اداری هم
فلان مسئول،خودرو با پلاکِ دولتی دارد

اگر این انقلابِ پاپتی ها بوده،پس ای شیخ
مواظب باش،ایران شصت میلیون پاپتی دارد

شما که با خس و خاشاک یکسان دیده ای ما را
همین خاشاک یا خس حکم بمب ساعتی دارد

اسید افتاده دستِ عده ای بی نام و سنگین دل
چقدر این روزها کشور جوانِ غیرتی دارد

خدااا،تعدادِ حورالعین و غلمان را دو چندان کن
جهان بالایِ شش میلیارد فردِ شهوتی دارد

اگر میشد زمینش را تصاحب کرد،می دیدی
که کمتر کشوری اندازه ی ما جنتی دارد

سخن از هر دری گفتم،کلامِ طنز معمولا
زبانی تلخ و فحوایی شبیه مسقطی دارد


#مصطفی_علوی
@moalavi
چند مدت پیش یک شب توی رؤیا در بهشت
با خدا مشغولِ گپ بودیم تنها در بهشت

گفت:اکنون روبرو هستیم،حرفت را بزن
عرض کردم مسکنی قسمت بفرما در بهشت

چون که من حساسیت دارم به پشمِ میش و بز
خانه ام را دور کن از کاخِ موسی در بهشت

من که با خونِ جگر خوردن اموراتم گذشت
سفره ام را پر کن از مرغ و مُسمّا در بهشت

پایِ سیخِ جوجه و کوبیده لطفا بعد از این
نهرها جاری کنید از دوغِ اعلا در بهشت

چند تن از شیخها انگار از پل رد شدند
شیخ را بفرست جایی دور از ما در بهشت

مردمِ ایران به نوعی در جهنم بوده اند
التفاتی بیشتر فرما به آنها در بهشت

گرمِ صحبت با خدا بودم که پایِ نهرِ شیر
یک نفر با تاجِ شاهی دیدم آنجا در بهشت

با خودم گفتم مگر ایشان جهنم نیستند؟
هاتفی فریاد زد از سمتِ بالا در بهشت

آنقَدَر مردم دعا کردند در حقش،که شاه
چند ماهی در جهنم بود و حالا در بهشت

از دعایِ خیرِ مردم کسب و کارش سکه است
صاحبِ کاخ است و ویلاهایِ زیبا در بهشت...

ناگهان با زنگِ ساعت خواب از چشمم پرید
حیفِ آن رؤیایِ زیبا پایِ طوبی در بهشت


#مصطفی_علوی
@moalavi
حقوقِ مفت برای تو،کار از مردم
به هر طریق درآور،دمار از مردم

برای اینکه نگیرند جایگاهت را
جگر درآر و بکِش خاویار از مردم

پس از معالجه در غرب و کسب بهبودی
دوباره مشت گره کن،شعار از مردم

حلب به یاری سبز تو بسته چشم امید
خزانه را بتکان،اعتبار از مردم

به ریز گرد بگو«خاکِ پاکِ کرب و بلا»
رفاه سهم خودت،احتضار از مردم

به فرضِ اینکه به تحریمها اضافه شود
تحملِ غم و درد و فشار از مردم

«هزار وعده ی خوبان!!! یکی وفا نکند»
تو نیز وعده بده،انتظار از مردم

تمامِ حرفِ تو از دشمن است،اما من
کسی که دم زده با افتخار از مردم


#مصطفی_علوی
@moalavi
شد جهان ویرانه از شور و شَرَت،چنگیزخان
بس گلوها پاره شد با خنجرت،چنگیزخان

جنگ را از خانه پیگیری نکردی هیچ گاه
ایستادی در کنار لشکرت،چنگیزخان

هر زمان تیری برای کشتنت پرتاب شد
سینه ی مردم نمیشد سنگرت،چنگیزخان

حق مردم را نبردی سمتِ ایران یا عراق
شد غنیمت هات خرجِ کشورت،چنگیزخان

روی هم کیشانِ خود عریان نکردی تیغ را
با وجودِ خُلق و خویِ بربرت،چنگیزخان

-بگذریم از شیوه یِ کشورگشایی هایِ تو
با تمامِ کارهای دیگرت،چنگیزخان-

مردمت را مثل بعضی ها نخواندی خار و خس
واقعا رحمت به شیرِ مادرت،چنگیزخان


#مصطفی_علوی
@moalavi
2025/10/26 03:58:06
Back to Top
HTML Embed Code: