هر روز هم که قیمت نان را گران کنید
دین را برای کسبِ درآمد دکان کنید
تشویقمان کنید به یک وعده نانِ خشک
ما را،بلا به نسبتمان خر گمان کنید
در بین ازدحام هزاران ندایِ حق
با تیرِ کینه سینه ی ما را نشان کنید
تا هم قبیله های شما حظ کنند و کِیف
مشهد که هیچ،کل وطن را مکان کنید
از رانت و رشوه تا دَله دزدی و اختلاس
با خانواده،دورهمی نوش جان کنید
وارد شوید از درِ رأفت،پس از ورود
با ما همان کنید که با دشمنان کنید...
ما باز هم به صحنه می آییم،کافی است
در انتصاب دولتِ بعد امتحان کنید
#مصطفی_علوی
@moalavi
دین را برای کسبِ درآمد دکان کنید
تشویقمان کنید به یک وعده نانِ خشک
ما را،بلا به نسبتمان خر گمان کنید
در بین ازدحام هزاران ندایِ حق
با تیرِ کینه سینه ی ما را نشان کنید
تا هم قبیله های شما حظ کنند و کِیف
مشهد که هیچ،کل وطن را مکان کنید
از رانت و رشوه تا دَله دزدی و اختلاس
با خانواده،دورهمی نوش جان کنید
وارد شوید از درِ رأفت،پس از ورود
با ما همان کنید که با دشمنان کنید...
ما باز هم به صحنه می آییم،کافی است
در انتصاب دولتِ بعد امتحان کنید
#مصطفی_علوی
@moalavi
Forwarded from ناخواناخوانی
📜 ✅
#غیر_قابل_اعتماد | ۳۹
> صفحۀ #طنز روزنامۀ اعتماد
> پنجشنبه ۱۹ مهرماه ۹۷
> اینجا بخوانید: yon.ir/7gStS
•
• @NaakhaaNaa
#غیر_قابل_اعتماد | ۳۹
> صفحۀ #طنز روزنامۀ اعتماد
> پنجشنبه ۱۹ مهرماه ۹۷
> اینجا بخوانید: yon.ir/7gStS
•
• @NaakhaaNaa
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
«مهدی اخوان ثالث»
تو را بی حقوق بشر دوست دارم
گرفتار،دپرس،پکر دوست دارم
گِل آلوده باشی که ماهی بگیرم
من این وضع را بیشتر دوست دارم
گُهر خیزی و خاک پر گوهرت را
از این رو که دارد گُهر دوست دارم
و این سفره را تا زمانی که پهن است
به اندازه ی صد نفر دوست دارم
نه در فکر تولید علمم نه دانش
فقط واردات شکر دوست دارم
جهان پیش می تازد اما کماکان
تو را توی عصر حجر دوست دارم
پدر دار هستی و تاریخ داری
ولی من تو را بی پدر دوست دارم
دلیلش دکلهای نفت است بی شک
تو را ذره ای هم اگر دوست دارم
#مصطفی_علوی
@moalavi
«مهدی اخوان ثالث»
تو را بی حقوق بشر دوست دارم
گرفتار،دپرس،پکر دوست دارم
گِل آلوده باشی که ماهی بگیرم
من این وضع را بیشتر دوست دارم
گُهر خیزی و خاک پر گوهرت را
از این رو که دارد گُهر دوست دارم
و این سفره را تا زمانی که پهن است
به اندازه ی صد نفر دوست دارم
نه در فکر تولید علمم نه دانش
فقط واردات شکر دوست دارم
جهان پیش می تازد اما کماکان
تو را توی عصر حجر دوست دارم
پدر دار هستی و تاریخ داری
ولی من تو را بی پدر دوست دارم
دلیلش دکلهای نفت است بی شک
تو را ذره ای هم اگر دوست دارم
#مصطفی_علوی
@moalavi
Forwarded from ماهنامه طنز نیمروز
🔴 #فساد از آنچه که میبینید، در #مسئولان بیشتر است!
خوشا به حال کسی که همیشه شنگول است
حسابِ ارزی او از دلار و یِن، فول است
به لطف رابطه در رأس چند پستِ مهم
بدون هیچ حضوری، به کار مشغول است
اگرچه از دهنش بوی شیر میآید
رئیس مرکز اعمالِ غیرمعمول است
شبیه جن، همهجا هست و غایب از نظر است
درست مثل شکر، توی آب محلول است
بهرغم ثروت چندین هزار میلیونی
هنوز دغدغهاش جمع کردن پول است
هم از حلاوت ساندیس میشود محظوظ
هم اینکه عاشق ماءالشّعیرِ رِدبول است
جواب پرسش ما را نمیدهد، امّا
دلش خوش است به این ادّعا که مسئول است!
🔻شاعر: مصطفی علوی
منتشر شده در #ماهنامه_طنز_نیمروز
@nimroozmag
خوشا به حال کسی که همیشه شنگول است
حسابِ ارزی او از دلار و یِن، فول است
به لطف رابطه در رأس چند پستِ مهم
بدون هیچ حضوری، به کار مشغول است
اگرچه از دهنش بوی شیر میآید
رئیس مرکز اعمالِ غیرمعمول است
شبیه جن، همهجا هست و غایب از نظر است
درست مثل شکر، توی آب محلول است
بهرغم ثروت چندین هزار میلیونی
هنوز دغدغهاش جمع کردن پول است
هم از حلاوت ساندیس میشود محظوظ
هم اینکه عاشق ماءالشّعیرِ رِدبول است
جواب پرسش ما را نمیدهد، امّا
دلش خوش است به این ادّعا که مسئول است!
🔻شاعر: مصطفی علوی
منتشر شده در #ماهنامه_طنز_نیمروز
@nimroozmag
نشسته یکّه و تنها،جمال خاشقچی
میان صدر خبرها،جمال خاشقچی
همیشه دردِ جهان ارجح است بر ایران
عراق سوریه،حالا جمال خاشقچی
برای دیده شدن هست اگر فلان مسئول
نوشته روی مقوّا،جمال خاشقچی
رئیس دولت تدبیر،فکر مردم باش
تو همزبان منی یا جمال خاشقچی؟
برادران بلوچ این وسط ندیده شدند
میان شیخ نِمِر تا جمال خاشقچی
دوباره ساعتِ دو،بیست و سی،شبانگاهی
دوباره ساعتِ ده با جمال خاشقچی
سرانِ صاحب سیمای کاملا مِیلی
نداست در دل ما،لا جمال خاشقچی؟
#مصطفی_علوی
@moalavi
میان صدر خبرها،جمال خاشقچی
همیشه دردِ جهان ارجح است بر ایران
عراق سوریه،حالا جمال خاشقچی
برای دیده شدن هست اگر فلان مسئول
نوشته روی مقوّا،جمال خاشقچی
رئیس دولت تدبیر،فکر مردم باش
تو همزبان منی یا جمال خاشقچی؟
برادران بلوچ این وسط ندیده شدند
میان شیخ نِمِر تا جمال خاشقچی
دوباره ساعتِ دو،بیست و سی،شبانگاهی
دوباره ساعتِ ده با جمال خاشقچی
سرانِ صاحب سیمای کاملا مِیلی
نداست در دل ما،لا جمال خاشقچی؟
#مصطفی_علوی
@moalavi
Forwarded from ناخواناخوانی
📜 ✅
#غیر_قابل_اعتماد | ۴۱
> صفحۀ #طنز روزنامۀ اعتماد
> پنجشنبه ۳ آبان ۹۷
#روزنامه_بخوانیم
•
• @NaakhaaNaa
#غیر_قابل_اعتماد | ۴۱
> صفحۀ #طنز روزنامۀ اعتماد
> پنجشنبه ۳ آبان ۹۷
#روزنامه_بخوانیم
•
• @NaakhaaNaa
«در بند این نباش که مضمون نمانده است
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت»
با پول می شود سرِ دنیا قمار زد
قدرت گرفت و نعره ی دیوانه وار زد
مشغول شد به رأی خریدن،رقیب را
از پای نردبان ترقّی کنار زد
در ردِّ حصر یکصد و ده تز نوشت و بعد
از گوشِ گربه تا دُمِ آن را حصار زد
یک عمر بر اریکه ی قدرت نشست و با
مُشتی چماق دار،گروه فشار زد
آن دسته ای که موی دماغت شدند را
با انگِ ضد دین و معاند،به دار زد
هر جا که احتیاج به تیر خلاص بود
بالای نعش آمد و با افتخار،زد
وا کرد قفل و بندِ حصار طویله را
با یک دو جین الاغ،دم از اقتدار زد
هر روز از مسیر خیابان زندگی
رد شد،لگد به جامعه ی بی بخار زد
مُشتی خزعبلات و اراجیف را به زور
جا،در میان دکلمه های قصار زد...
«در بند این نباش که مضمون نمانده است»
یک عمر می شود سرِ دولت هوار زد
#مصطفی_علوی
@moalavi
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت»
با پول می شود سرِ دنیا قمار زد
قدرت گرفت و نعره ی دیوانه وار زد
مشغول شد به رأی خریدن،رقیب را
از پای نردبان ترقّی کنار زد
در ردِّ حصر یکصد و ده تز نوشت و بعد
از گوشِ گربه تا دُمِ آن را حصار زد
یک عمر بر اریکه ی قدرت نشست و با
مُشتی چماق دار،گروه فشار زد
آن دسته ای که موی دماغت شدند را
با انگِ ضد دین و معاند،به دار زد
هر جا که احتیاج به تیر خلاص بود
بالای نعش آمد و با افتخار،زد
وا کرد قفل و بندِ حصار طویله را
با یک دو جین الاغ،دم از اقتدار زد
هر روز از مسیر خیابان زندگی
رد شد،لگد به جامعه ی بی بخار زد
مُشتی خزعبلات و اراجیف را به زور
جا،در میان دکلمه های قصار زد...
«در بند این نباش که مضمون نمانده است»
یک عمر می شود سرِ دولت هوار زد
#مصطفی_علوی
@moalavi
«بولدوزر»
می زنم نَقبی به معنا و بیان،با بولدوزر
تا بگویم وجه تشبیه سران،با بولدوزر
هر دو شان در فکر ویران کردن آبادی اند
نیست فرقی بین مسئولانمان با بولدوزر
خانه ی دزد است یا ملت؟به هر رو هر چه هست
بی شباهت نیست کارِ پارلمان با بولدوزر
سهم ما چون لطف زاهد گاه هست و گاه نیست*
می رود از سفره سهم دیگران با بولدوزر
جنگ ما با زندگی،با مرگمان همراه شد
مثل جنگ بی سرانجام ژیان با بولدوزر
بخت خواب آلودمان تا آمد از جا پا شود
رد شد از رویَش سپهر بایگان با بولدوزر
دردِ دل کردن برای مردم بی درک و فهم
حالتی دارد شبیهِ گفتمان با بولدوزر
ما که ترسیدیم،اما فرقِ استبداد را
می شکافد مهدی صاحب زمان با بولدوزر
پ.ن:بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
«حافظ»
#مصطفی_علوی
@moalavi
می زنم نَقبی به معنا و بیان،با بولدوزر
تا بگویم وجه تشبیه سران،با بولدوزر
هر دو شان در فکر ویران کردن آبادی اند
نیست فرقی بین مسئولانمان با بولدوزر
خانه ی دزد است یا ملت؟به هر رو هر چه هست
بی شباهت نیست کارِ پارلمان با بولدوزر
سهم ما چون لطف زاهد گاه هست و گاه نیست*
می رود از سفره سهم دیگران با بولدوزر
جنگ ما با زندگی،با مرگمان همراه شد
مثل جنگ بی سرانجام ژیان با بولدوزر
بخت خواب آلودمان تا آمد از جا پا شود
رد شد از رویَش سپهر بایگان با بولدوزر
دردِ دل کردن برای مردم بی درک و فهم
حالتی دارد شبیهِ گفتمان با بولدوزر
ما که ترسیدیم،اما فرقِ استبداد را
می شکافد مهدی صاحب زمان با بولدوزر
پ.ن:بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
«حافظ»
#مصطفی_علوی
@moalavi
هرچند به عشق دیدنت بیداریم
هر جمعه از انتظار تو سرشاریم
آقا نکند به آمدن فکر کنی
ما حالِ نکرده ی زیادی داریم
https://www.tg-me.com/moalavi
هر جمعه از انتظار تو سرشاریم
آقا نکند به آمدن فکر کنی
ما حالِ نکرده ی زیادی داریم
https://www.tg-me.com/moalavi
Telegram
مصطفی علوی
تماس با من
Telegram.me/mostafaalavi
کانال اشعار مصطفی علوی
Telegram.me/mostafaalavi
کانال اشعار مصطفی علوی
تورّم بود و ما بودیم و تدبیری که کشکی بود
هجوم وعده ها بودند و تغییری که کشکی بود
اگرچه گفت اندیشیده ام،اما پس از چندی
دروغش برملا شد با تدابیری که کشکی بود
از اینکه دائما می اختلاسیدند مسئولان
مقصّر حکمها بودند و تعزیری که کشکی بود
لباسِ عندلیبان داشت بر تن زاغِ بدترکیب
فریب از چَهچَهَش خوردیم و تحریری که کشکی بود
جهان را بد نشان دادند،یعنی ما فقط خوبیم
به لطفِ مجری اخبار و تفسیری که کشکی بود
رئیس دزدها را کاروانسالار خود کردیم
چه بی اندیشه دل بستیم بر میری که کشکی بود
اگرچه باغ سبزی را نشان دادند،اما بعد
مشخص شد که چیزی نیست،تصویری که کشکی بود
کبوتر خواب دیدم،ابن سیرین گفت:آزادیست
به زندان اوین شد ختم،تعبیری که کشکی بود
#مصطفی_علوی
@moalavi
هجوم وعده ها بودند و تغییری که کشکی بود
اگرچه گفت اندیشیده ام،اما پس از چندی
دروغش برملا شد با تدابیری که کشکی بود
از اینکه دائما می اختلاسیدند مسئولان
مقصّر حکمها بودند و تعزیری که کشکی بود
لباسِ عندلیبان داشت بر تن زاغِ بدترکیب
فریب از چَهچَهَش خوردیم و تحریری که کشکی بود
جهان را بد نشان دادند،یعنی ما فقط خوبیم
به لطفِ مجری اخبار و تفسیری که کشکی بود
رئیس دزدها را کاروانسالار خود کردیم
چه بی اندیشه دل بستیم بر میری که کشکی بود
اگرچه باغ سبزی را نشان دادند،اما بعد
مشخص شد که چیزی نیست،تصویری که کشکی بود
کبوتر خواب دیدم،ابن سیرین گفت:آزادیست
به زندان اوین شد ختم،تعبیری که کشکی بود
#مصطفی_علوی
@moalavi
ساز ما بیچاره ها با جیب خالی کوک نیست
در میان سفره حتی دانه ای شلتوک نیست
انگ دزدی می خورد هر کس لباسش کهنه است
دزد اما با کُت و شلوارِ نو،مشکوک نیست
همچنان که کدخدا ربطی ندارد با خدا
هر که دارد دوک،الزاما جنابِ دوک نیست
شصت تومان داد،اما ده برابر پس گرفت
جیب ما که چاههای نفتی کرکوک نیست
هر سری پر مغز شد یک کوهْ غم دارد،ولی
این مصیبتها برای کلّه های پوک نیست
سِرچ کردم«تپه ای آباد»گوگل هنگ کرد
بچه ی ما قدِّ بعضی از سران ریقوک نیست
خواب دیدم هفت ابله،هفت عاقل را زدند
ابن سیرین گفت:زین پس هیچ کِیفی کوک نیست
#مصطفی_علوی
@moalavi
در میان سفره حتی دانه ای شلتوک نیست
انگ دزدی می خورد هر کس لباسش کهنه است
دزد اما با کُت و شلوارِ نو،مشکوک نیست
همچنان که کدخدا ربطی ندارد با خدا
هر که دارد دوک،الزاما جنابِ دوک نیست
شصت تومان داد،اما ده برابر پس گرفت
جیب ما که چاههای نفتی کرکوک نیست
هر سری پر مغز شد یک کوهْ غم دارد،ولی
این مصیبتها برای کلّه های پوک نیست
سِرچ کردم«تپه ای آباد»گوگل هنگ کرد
بچه ی ما قدِّ بعضی از سران ریقوک نیست
خواب دیدم هفت ابله،هفت عاقل را زدند
ابن سیرین گفت:زین پس هیچ کِیفی کوک نیست
#مصطفی_علوی
@moalavi
Forwarded from طنزیمات ادبی
#ایمان_مرصعی طنزپرداز خراسانی چندیست با شکایت دو عضو شورای شهر مشهد تحت پیگرد قضایی قرار گرفته است.
#طنزیمات_ادبی همچنان امیدوار است با بزرگواری شاکیان موضوع ختمبهخیر شود و خدایناکرده کار به جایی نرسد عزیزانی که طنزی ساده را برنتافتهاند مجبور شوند بابت هجو و هزل از جمع کثیری از طنزپردازان کشور شکایت کنند.
خداوند همه ما را آدم کند
انشاءالله
#موضع_رسمی
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی همچنان امیدوار است با بزرگواری شاکیان موضوع ختمبهخیر شود و خدایناکرده کار به جایی نرسد عزیزانی که طنزی ساده را برنتافتهاند مجبور شوند بابت هجو و هزل از جمع کثیری از طنزپردازان کشور شکایت کنند.
خداوند همه ما را آدم کند
انشاءالله
#موضع_رسمی
@tanz20 👈
یک عمر تو را اسیر غم خواهد کرد
از آنچه نصیب توست،کم خواهد کرد
با شیخ نرو نماز باران،چون ابر
از ترس حضور شیخ،رَم خواهد کرد
#مصطفی_علوی
@moalavi
از آنچه نصیب توست،کم خواهد کرد
با شیخ نرو نماز باران،چون ابر
از ترس حضور شیخ،رَم خواهد کرد
#مصطفی_علوی
@moalavi
گفتی که«صبح»میرسد از در،خدا کند
«شب»می رود،که خانه ی ما را رها کند
ما را به زورِ وعده به میدان شهر برد
ای کاش،شیخِ شهر به عهدش وفا کند
بیچاره کارگر،که به تدبیر حاکمان
باید فقط به غصه ی نان اکتفا کند
تن را به دستِ چوب حراجی سپرده است
تا کی گرسنه باشد و تا کی حیا کند؟
بر دوشِ ما گذاشته ای بارِ خویش را
ای کدخدا،خدا کمرت را دو تا کند
حاکم که دزد شد چه توقع که پاسبان
همدستِ دزدها نشود تا خطا کند
آنقدر ظلم کرده که حتی امید نیست
دیگر کسی به حضرتشان اقتدا کند
شاعر اگر به بیتِ کسی دل نبسته ای
شعری بگو که درد یکی را دوا کند
#کارگر
#هفت تپه
#مصطفی_علوی
@moalavi
«شب»می رود،که خانه ی ما را رها کند
ما را به زورِ وعده به میدان شهر برد
ای کاش،شیخِ شهر به عهدش وفا کند
بیچاره کارگر،که به تدبیر حاکمان
باید فقط به غصه ی نان اکتفا کند
تن را به دستِ چوب حراجی سپرده است
تا کی گرسنه باشد و تا کی حیا کند؟
بر دوشِ ما گذاشته ای بارِ خویش را
ای کدخدا،خدا کمرت را دو تا کند
حاکم که دزد شد چه توقع که پاسبان
همدستِ دزدها نشود تا خطا کند
آنقدر ظلم کرده که حتی امید نیست
دیگر کسی به حضرتشان اقتدا کند
شاعر اگر به بیتِ کسی دل نبسته ای
شعری بگو که درد یکی را دوا کند
#کارگر
#هفت تپه
#مصطفی_علوی
@moalavi
Forwarded from کمپین حمایت از ایمان مرصعی🕪
منم پرنده غمگین که میل باغ ندارد
برای بال گشودن دل و دماغ ندارد
هزار مرتبه برگشتم از دو راهی ظلمت
ولی چه فایده اینجا کسی چراغ ندارد
گذاشتم به تماشا مگر به چشم ببینی
که در مقابل این سینه! لاله، داغ ندارد
به مرگ فکر کنم یا به روزگار سیاهم
خوشا به حال دلی که غم فراق ندارد
دلم خوش است پس از سالها نشانی ما را
به غیر مرگ کس دیگری سراغ ندارد
حکایت من و مرگ مرا ببین که شبیهِ
مترسکیست که بر شانه اش کلاغ ندارد....
#ایمان_مرصعی
@hamiyanemorasaei
برای بال گشودن دل و دماغ ندارد
هزار مرتبه برگشتم از دو راهی ظلمت
ولی چه فایده اینجا کسی چراغ ندارد
گذاشتم به تماشا مگر به چشم ببینی
که در مقابل این سینه! لاله، داغ ندارد
به مرگ فکر کنم یا به روزگار سیاهم
خوشا به حال دلی که غم فراق ندارد
دلم خوش است پس از سالها نشانی ما را
به غیر مرگ کس دیگری سراغ ندارد
حکایت من و مرگ مرا ببین که شبیهِ
مترسکیست که بر شانه اش کلاغ ندارد....
#ایمان_مرصعی
@hamiyanemorasaei
مملکت را تاکنون اینقدر بی سامان ندیدم
در چهل پاییز عمرم،اینهمه بحران ندیدم
خانه هامان،خانه هامان،آه گفتم خانه،اما
هر کجا گشتم در این حد کلبه ی احزان ندیدم
هر کجا دزدی شد از نعلین ردّی بود بر جا
آنچنان تأثیری از دین،روی آقایان ندیدم
کارِ این تجویزِ نانْ خشک است و آن تجویزِ مالش
هیچ جا،مسئول این اندازه بی وجدان ندیدم
خشکسالی شد،پلاسکو سوخت،کرمانشاه بم شد
در خبر اما بغیر از غزّه و لبنان ندیدم
در کنارِ کُنده و ساطور و قصاب است،اما
روی میزِ هیچ قاضی،یک عدد میزان ندیدم
رانت خواران،رشوه گیران،مفسدینِ اقتصادی،...
توی جنگلهای گیلان،اینهمه حیوان ندیدم
زیرِ گوشِ دختری زد ضابطی،در جمع مردم
مردمی بی«مایه»تر از مردم ایران ندیدم
شاعر از آن روز می ترسم که وقتِ بازجویی
نعره داری میزنی،نخیر،نه قربان ندیدم
#مصطفی_علوی
@moalavi
در چهل پاییز عمرم،اینهمه بحران ندیدم
خانه هامان،خانه هامان،آه گفتم خانه،اما
هر کجا گشتم در این حد کلبه ی احزان ندیدم
هر کجا دزدی شد از نعلین ردّی بود بر جا
آنچنان تأثیری از دین،روی آقایان ندیدم
کارِ این تجویزِ نانْ خشک است و آن تجویزِ مالش
هیچ جا،مسئول این اندازه بی وجدان ندیدم
خشکسالی شد،پلاسکو سوخت،کرمانشاه بم شد
در خبر اما بغیر از غزّه و لبنان ندیدم
در کنارِ کُنده و ساطور و قصاب است،اما
روی میزِ هیچ قاضی،یک عدد میزان ندیدم
رانت خواران،رشوه گیران،مفسدینِ اقتصادی،...
توی جنگلهای گیلان،اینهمه حیوان ندیدم
زیرِ گوشِ دختری زد ضابطی،در جمع مردم
مردمی بی«مایه»تر از مردم ایران ندیدم
شاعر از آن روز می ترسم که وقتِ بازجویی
نعره داری میزنی،نخیر،نه قربان ندیدم
#مصطفی_علوی
@moalavi
دستها بر آسمان از دست بیدادِ شماست
نصفِ بیت المال در تسخیر اولادِ شماست
شهر را با هرچه دارد،بخش بر دو کرده اید
خوش به احوالِ دلش،هرکس که دامادِ شماست
شاید این لَرزی که بر جانِ زمین افتاده است
علتش لرزیدنِ ارواح اجدادِ شماست
از فشار قبر می ترسید؟حق دارید خب
قبر هم تحتِ فشار از حجم ابعادِ شماست
توپِ بعضی ها اگر از اسمِ آزادی پُر است
عاملش پُمپاژهایِ ممتدِ بادِ شماست
مرز شادی را به کلّی جابجا فرموده اید
نعره ی مداح ها،موسیقیِ شادِ شماست
بس که هُل دادید،از آنسوی بام افتاده ایم
این هم از وضعیتِ امروز ارشادِ شماست
اینکه دائم سوژه ی اشعار طنزم می شوید
مطمئنا مشکل از من نیست،ایرادِ شماست
#مصطفی_علوی
@moalavi
نصفِ بیت المال در تسخیر اولادِ شماست
شهر را با هرچه دارد،بخش بر دو کرده اید
خوش به احوالِ دلش،هرکس که دامادِ شماست
شاید این لَرزی که بر جانِ زمین افتاده است
علتش لرزیدنِ ارواح اجدادِ شماست
از فشار قبر می ترسید؟حق دارید خب
قبر هم تحتِ فشار از حجم ابعادِ شماست
توپِ بعضی ها اگر از اسمِ آزادی پُر است
عاملش پُمپاژهایِ ممتدِ بادِ شماست
مرز شادی را به کلّی جابجا فرموده اید
نعره ی مداح ها،موسیقیِ شادِ شماست
بس که هُل دادید،از آنسوی بام افتاده ایم
این هم از وضعیتِ امروز ارشادِ شماست
اینکه دائم سوژه ی اشعار طنزم می شوید
مطمئنا مشکل از من نیست،ایرادِ شماست
#مصطفی_علوی
@moalavi
«هر وعده که دادند به ما،باد هوا بود»
هر در که گشودند،درِ دام بلا بود
گفتند که مبنای رسیدن به سعادت
در پیروی از ماست،ولی پرت و پلا بود
هر بخششی از جانب این طایفه سر زد
از کیسه ی امثال من و ما و شما بود
پیوسته به آسایشِ همسایه رسیدند
با اینکه دل تک تکِ ما کرب و بلا بود
شیخی که به ما توصیه می کرد دعا را
در غرب پیِ دکتر و درمان و دوا بود
هر چند که با نام خدا آمده بودند
از آنچه خبردار نبودند،خدا بود
رفتیم که در مدرسه از عشق بگویند
در مدرسه ها نیز فقط زنگ عزا بود
میخواست به دشمن بخورد،خورد به مردم
این عاقبتِ مشتِ گره کرده ی ما بود
#فقر
#مصطفی_علوی
@moalavi
هر در که گشودند،درِ دام بلا بود
گفتند که مبنای رسیدن به سعادت
در پیروی از ماست،ولی پرت و پلا بود
هر بخششی از جانب این طایفه سر زد
از کیسه ی امثال من و ما و شما بود
پیوسته به آسایشِ همسایه رسیدند
با اینکه دل تک تکِ ما کرب و بلا بود
شیخی که به ما توصیه می کرد دعا را
در غرب پیِ دکتر و درمان و دوا بود
هر چند که با نام خدا آمده بودند
از آنچه خبردار نبودند،خدا بود
رفتیم که در مدرسه از عشق بگویند
در مدرسه ها نیز فقط زنگ عزا بود
میخواست به دشمن بخورد،خورد به مردم
این عاقبتِ مشتِ گره کرده ی ما بود
#فقر
#مصطفی_علوی
@moalavi
Forwarded from 𝐌𝐄𝐇𝐃𝐈𝐀𝐁𝐀𝐃𝐀𝐍𝐈
«هر وعده که دادند به ما،باد هوا بود»
هر در که گشودند،درِ دام بلا بود
گفتند که مبنای رسیدن به سعادت
در پیروی از ماست،ولی پرت و پلا بود
هر بخششی از جانب این طایفه سر زد
از کیسه ی امثال من و ما و شما بود
پیوسته به آسایشِ همسایه رسیدند
با اینکه دل تک تکِ ما کرب و بلا بود
شیخی که به ما توصیه می کرد دعا را
در غرب پیِ دکتر و درمان و دوا بود
هر چند که با نام خدا آمده بودند
از آنچه خبردار نبودند،خدا بود
رفتیم که در مدرسه از عشق بگویند
در مدرسه ها نیز فقط زنگ عزا بود
میخواست به دشمن بخورد،خورد به مردم
این عاقبتِ مشتِ گره کرده ی ما بود
#فقر
شاعر #مصطفی_علوی
🎙صداهای بیشتراز #مهدی_آبادانی👇
Join 🔜 😎 @ABADAN_VOICE
Join 🔜😎 @VOICE_ABADAN
هر در که گشودند،درِ دام بلا بود
گفتند که مبنای رسیدن به سعادت
در پیروی از ماست،ولی پرت و پلا بود
هر بخششی از جانب این طایفه سر زد
از کیسه ی امثال من و ما و شما بود
پیوسته به آسایشِ همسایه رسیدند
با اینکه دل تک تکِ ما کرب و بلا بود
شیخی که به ما توصیه می کرد دعا را
در غرب پیِ دکتر و درمان و دوا بود
هر چند که با نام خدا آمده بودند
از آنچه خبردار نبودند،خدا بود
رفتیم که در مدرسه از عشق بگویند
در مدرسه ها نیز فقط زنگ عزا بود
میخواست به دشمن بخورد،خورد به مردم
این عاقبتِ مشتِ گره کرده ی ما بود
#فقر
شاعر #مصطفی_علوی
🎙صداهای بیشتراز #مهدی_آبادانی👇
Join 🔜 😎 @ABADAN_VOICE
Join 🔜😎 @VOICE_ABADAN
فرض کن بر مسندی زد تکیه چندی بیشتر
او که سنش رفته از هشتاد و اندی بیشتر
باید او را با گلابِ شهر قمصر غسل داد
تا نیاید از لباسش بوی گندی بیشتر
پیشِ او در حِلم و تقوی،برتر است از دیگران
هر که دارد جای مُخ،ریش بلندی بیشتر
پولِ یکساعت سخنرانیِ این افرادِ خاص
هست بعضا از حقوقِ کارمندی بیشتر
عقل از سر می پَرد وقتِ کهنسالی و نیست
حجم مُخ در آن زمان،از حبّه قندی بیشتر
مغز،مادامی که از یک سمت شیرین می زند
می دهد تحویل از آن سو چرندی بیشتر
فرض کن حالا چنین فردی درون یک نهاد
می دَوَد با اسب قدرت،از سمندی بیشتر...
شاعر از شعرت نه تنها نان نمی آری به کف
بلکه خواهد زد به دستت قفل و بندی بیشتر
#مصطفی_علوی
@moalavi
او که سنش رفته از هشتاد و اندی بیشتر
باید او را با گلابِ شهر قمصر غسل داد
تا نیاید از لباسش بوی گندی بیشتر
پیشِ او در حِلم و تقوی،برتر است از دیگران
هر که دارد جای مُخ،ریش بلندی بیشتر
پولِ یکساعت سخنرانیِ این افرادِ خاص
هست بعضا از حقوقِ کارمندی بیشتر
عقل از سر می پَرد وقتِ کهنسالی و نیست
حجم مُخ در آن زمان،از حبّه قندی بیشتر
مغز،مادامی که از یک سمت شیرین می زند
می دهد تحویل از آن سو چرندی بیشتر
فرض کن حالا چنین فردی درون یک نهاد
می دَوَد با اسب قدرت،از سمندی بیشتر...
شاعر از شعرت نه تنها نان نمی آری به کف
بلکه خواهد زد به دستت قفل و بندی بیشتر
#مصطفی_علوی
@moalavi
