Telegram Web Link
Forwarded from Shahrashoobam
تقدیم می شود به دوست و شاعر عزیز مصطفی علوی:


شبیه عصمت آهو به چنگ ببر قوی
فتاده ایم به دستان عده ای بَدَوی

شده ست کار وطن گیر عده ای، کایشان
یمین خویش ندانند از یسار، اخوی

نشسته پینه به پیشانی اش چه می فهمد
ز طنز و قافیه وشعر و وزن و ردف و رَوی

کلاه اهل هنر در پس است، زیرا هست
شرار بولهبی با چراغ مصطفوی

عیار اهل هنر گم شده ست در عصرِ
تشیع علوی با تصوف صفوی

عُلّو قدر تو را اهل طنز می دانند
نه آن کسی که ندانست بلخی از هِرَوی

اسیر چاه زمانی و قدر تو مجهول
بلی تو بیژن مایی، ولی نه مرتضوی

بمان میان همان زادگاهت استطهبان
گرایش تو به خود باشد ار به کس، گِرَوی

تو سرفراز چنان سرو سبز درباغی
یکی دوجای تو گیرم که هست خود کُرَوی

چریک قافله طنز هستی و باید
به شرح طنز توخیزند، سودی، انقروی

اتوی رخت تو باید، که پهلوی بکشد
و روی کفش تورا واکس، مریم رجوی

اگرچه مثل من اکنون اسیر زن شده ای
خدا کند که زمانی اسیر غم نَشَوی

قلم بگیر ولیکن ظریف، تا نرویم
بدان مقام که رفته ست قبل ما اَبَوی

وخاک بر سرت ای روز گار دون پرور
بلی که با توام ای روزگار.... می شنوی؟؟؟؟

به کام بی شرفان گشته ای، به قعرِ دَرَک
به هوش باش که حلقوم اهل دل نَجَوی

می صبوح و شکرخواب صبحدم تاچند
به عُذو(۱)ِ نیم شبی کوش و گِویِه ی سَحَوی

هوا پس است سخن را کمی کنم کوتاه
هوا شود به ضرورت در این مقام هَوی

تو در میان دل دوستان گرفتی جا
فقط بیا و بده قول، هیچ جا نروی

امید دارم و خواهم که قبول فرمایی
چکامه ای که سرودیم، مصطفی علوی


(۱) پاورقی........................
در اصل نسخه عذر بوده چون شاعر نتوانسته ر تلفظ کند نوشته عضو بعد دیده عضو نیم شبی خوب نیست نوشته عذو نیم شبی

جوادنوری،
@sharashhobam
سپاس فراوان از دوست شاعر و هنرمندم جناب آقای جواد نوری عزیز 🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹
🔹جای #مجلس کاشکی باغ مجالس داشتیم...


ما که از بدوِ جوانی مشکل حس داشتیم
تازه فهمیدیم بیماریِ ام‌اس داشتیم

ارث در بیماری ما نقش چندانی نداشت
کشوری از هر نظر غمگین و دپرس داشتیم

شادی مردم فراهم کردنش مشکل نبود
جای این مجلس اگر باغ مجالس داشتیم

وضع آموزش اگر این‌قدر بی‌سامان نبود
بین بیکارانمان کمتر مهندس داشتیم

آن زمان هم رانت‌خواری بود؛ امّا لااقل
چند تا دلسوز هم در صحن مجلس داشتیم

فقر و ناداری اگر هم بود، تا این حد نبود
کمتر از این روزها نادار و مفلس داشتیم

عدّه‌ای در عین بی‌عقلی، سوار قدرتند
کاشکی ما هم سری بی‌عقل و ناقص داشتیم

🔻شاعر: مصطفی علوی
منتشر شده در #ماهنامه_طنز_نیمروز
@nimroozmag
تا بر لبمان نعره ی«الجار»بلند است
آه از دل غمدیده ی«الدار»بلند است

هر جای جهان دست کسی درد بگیرد
فورا علم روضه در اخبار بلند است

از بس هبه کردند از این خاک گهرخیز
بر بام وطن،پرچم قاجار بلند است

از فضل و هنر نیست که در صدر نشستند
در مزرعه هم شاخ سپیدار بلند است

گفتیم که این سرو چرا روی زمین نیست؟
گفتند ببینید قد دار بلند است

از رأس هرم شیر که پا پس بگذارد
در بیشه فقط زوزه ی کفتار بلند است

گیرم خر خوبیست،از او نیز بترسید
روزی که بفهمد نخ افسار بلند است

هر قدر که فریاد کشیدم نشنیدند
خمیازه ی این قوم ستمکار بلند است

می خواستم اصلا بزنم قید غزل را
اما چه کنم،روده ی خودکار دراز است

#مصطفی_علوی
@moalavi
آنچه در کشور ما باور آن سنگین است
راستی در سخن و وعده ی مسئولین است

کشوری را که در آنیم و به خود می بالیم
گاه مستعمره ی روسیه،گاهی چین است

هر کلاهی سرمان رفته،فدای سرشان
اصل مدّی ست که بر لامِ ولاالضّالین است

باید از وضعیت حاکمه راضی باشد
شیخ از هر نظری فکر کنی،تأمین است

کاش از جام شهادت خودشان هم بخورند
اگر آن شربت معروف،چنین شیرین است

ترسمان ریخته از آتش و افعیِ سه سر
بس که هر لحظه ی ما دوزخ یوم الدین است

او که از درد نوشتیم و ککش هم نگزید
گوسفندیست که در مرحله ی تکوین است

ماه را دیدم و در چاه فرو افتادم
آخر و عاقبت سر به هوایی این است

شاعر اینقدر نده زحمت بیهوده به خود
هر تکانی که تو دادی به سران،تلقین است


#مصطفی_علوی
@moalavi
اینجا شبیه اکثر تبعیدگاه هاست
تا این شرایط است اسارت نیاز نیست

از بس دروغ میشنوم باورم شده ست
باید دروغ گفت،صداقت نیاز نیست

دیگر دلی نمانده که شوری به پا کنم
جمعش کنید چون به حراست نیاز نیست

این روزها برای رسیدن به صدر کار
تا ارتباط هست،لیاقت نیاز نیست

تا کدخدای دهکده همدست دزدهاست
دیگر برای مزرعه آفت نیاز نیست

ما در جهنمیم و شما ساکن بهشت
احساس میکنم به قیامت نیاز نیست

فکری به حال نامه اعمالتان کنید
چون بیگناه را به شفاعت نیاز نیست


شاعر سکوت کرد و قلم را زمین گذاشت
باید سکوت کرد،مصوَّت نیاز نیست


#مصطفی_علوی
@moalavi
ایمان نمی خواهیم،نان را بیشتر کن
آزادیِ فکر و بیان را بیشتر کن

یک مملکت پا در هوا ماندند یا شیخ
یک ذرّه طول ریسمان را بیشتر کن

حاجی،تو که این کاره ای،در بخش مسکن
هر قدر جا دارد مکان را بیشتر کن

زندان به دانشگاه شد تبدیل وبالعکس
در این و آن،نسل جوان را بیشتر کن

در فکر سرکوبِ صدایِ پاچه خواری؟
در سفره ی مردم زبان را بیشتر کن

تا قدر دانِ خاک امنِ خویش باشیم
داعش بیاور،طالبان را بیشتر کن

بخشی عظیم از مشت هامان هرز رفتند
طرحی دراَنداز و دهان را بیشتر کن

الحق که پشتِ خوب خرهایی سواری
بنشین و این بار گران را بیشتر کن

نوروز در راه است و بحث خنده جدّیست
دستی بجنبان،نوحه خوان را بیشتر کن

لطفا ببین از بین مایحتاج مردم
نرخی اگر کم هست،آن را بیشتر کن

دیروز بابا از فشار فقر زائید
آمار بخشِ زایمان را بیشتر کن

باید بفهمانی که یک عمر است مُردیم
تلقین بده ما را،تکان را بیشتر کن


#مصطفی_علوی
@moalavi
مثل گرگی که به آهوی رها داشت نظر
هر که مسئول شد اینگونه به ما داشت نظر

او که می گفت نماینده ی برحقّ خداست
در عمل،کاش کمی هم به خدا داشت نظر

شیخ از رونق بازار خبر داد،ولی
بعد معلوم شد ایشان به عبا داشت نظر

تیر در سینه ی ما بود،ولی در اخبار
گفته شد:اسلحه ای،رو به هوا داشت نظر

او که از شهرِ نجف،بابت عیش آمده بود
کاش یک ذره به ایوان طلا داشت نظر

حاجی انگار نه انگار که مُحرِم شده است
به زنی مؤمنه در سعی و صفا،داشت نظر

غیر مردم که در این بین بلا تکلیفند
پیک امّید،به سوی همه جا داشت نظر

سهم ما بود و سر از جیب اسد در آورد
شیخِ تدبیر،به سوریه جدا داشت نظر

خوش بحال دلتان،مردم لبنان و عراق
کدخدا بیشتر از ما به شما داشت نظر


#مصطفی_علوی
@moalavi
زندگی،هم زشت هم زیباست،فکر بد نکن
آنچه می بینیم یک رؤیاست،فکر بد نکن

راهِ خوشبختی در این دنیا،بغیر از راست نیست
راستی،با دیدنِ این راست،فکر بد نکن

سی چهل سال است ما را خر تصور کرده اند
در لُغت معنایِ خر،آقاست،فکر بد نکن

علتش آهِ جگرسوز است،در بیغوله ها
دود اگر از خانه ای برخاست،فکر بد نکن

شاید آن بیچاره،قوتِ غالبش اینست،پس
هر کسی زد چیپس را در ماست،فکر بد نکن

نیّتش،تبلیغِ دین در خاک کفّار است و بس
شیخ اگر شد ساکن ِ بلفاست،فکر بد نکن

رفته در میخانه ها،تا نهیْ از منکر کند
هر زمان دیدی که او آنجاست،فکر بد نکن

اشک مردم را در آوردند،مشتی بی پدر
«بی پدر»،منظور آمریکاست،فکر بد نکن

مردمانی عشقِ صف بودیم از روزِ نخست
پس بِدان،از ماست که بر ماست،فکر بد نکن


#مصطفی_علوی
@moalavi
Forwarded from Ali asoor channel (Ali Asoor)
نوروز در راه است و بحث خنده جدیست.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADy0eELeFjOD3RMekg
شعری از بنده با صدای دوست عزیز و هنرمندم جناب آقای علی آسور
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
برخیز تا روایت فصلی دگر کنیم
شب را به شوق صبح رهایی،سحر کنیم

امشب،بهار جشن تولد گرفته است
باید تمام باغچه ها را خبر کنیم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

درود بر شما دوستان همراه
پیشاپیش فرارسیدن بهار طبیعت
بر شما مبارک باد
امیدوارم سالی پر از تندرستی و امید
در پیش داشته باشید
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
هرچند خوراکمان،شب و روز غم است
تدبیر دروغ و شهر امّید،بم است

پنجاه و دو جمعه مانده تا آخر سال
پنجاه و دو شب،برای تولید کم است؟


#مصطفی_علوی
@moalavi
ای شیخ،شما که صاحب فتوایی
هر وقت نیاز هست،کم پیدایی

یک لحظه خیال کن،گلستان یمن است
فتوای کمک بده،اگر با مایی

#سیل
#گلستان
#مصطفی_علوی
@moalavi
درود بر شما همراهان گرامی
متاسفانه مدتی ست عده ای،با کپی برداری از اشعار دوستان طنز پرداز و انتشار اشعار کپی شده بنام خود،در صدد کسب نام برای خود هستند
امیدوارم این دوستان دست از این کار نادرست برداشته و با تکیه بر توانایی و تفکر خود دست به سرودن شعر بزنند
هرچند که شام را،سحر خواهد خورد
سروی که بلند شد،تبر خواهد خورد

از«مرگ بر انگلیس»،پرهیز کنید
زیرا،به عبای شیخ بر خواهد خورد


#مصطفی_علوی
@moalavi
شادیم که یک ملتِ بافرهنگیم
در سایه ی ظلم،با ستم در جنگیم

افسوس که با تمام این مَن مَن ها
بازیچه ی دست عده ای،اَلدنگیم


#مصطفی_علوی
@moalavi
«نکبت زاده ها»


بس که روی تپه ها«گل»کاشت بابای شما
«غنچه» می بینم،می افتم یادِ سیمای شما

اینکه گل را با شما تشبیه کردم،بیتِ قبل
چون فقط«گل»می نشیند در مَثَل،جای شما

پای گل کاری اگر باشد،که من هم قادرم
گل بکارم،دستِ کم هم قد و بالای شما

بحث نکبت زادگی یا بحث آقا زادگی
ربط دارد کاملا با نوع ژنهای شما

مصرفِ یک سالِ ما از آبِ آشامیدنی
کمتر است از مصرفِ استخرِ ویلای شما

وقتِ خوشحالی،شما هستید منهای همه
در گرفتاری،همه هستند منهای شما

آن زمان از راهزنها ترس و وحشت داشتیم
این زمان از دیدن مأمور ناجای شما

با وجود اینکه عمری خشممان را خورده ایم
می کَنَد این خشم روزی خشتک از پای شما

اینکه بدبختیم،از الطافِ آن مرحوم هست
نور بر خاکش ببارد،گور بابای شما


#مصطفی_علوی
@moalavi
خبر رسید که در شهر،اعتصاب شده
چرا که یک سرِ خر،باز انتصاب شده

دوباره از سرِ میدان،به سمت آزادی
درختهای خیابان،پر از طناب شده

چقدر سفره که افتاده در سراسر شهر
چقدر خر،که در این بَل بَشو کباب شده

چه خرجها که در این دوره ی بریز و بپاش
به پایِ ما و شما خورده و حساب شده

نشسته بر سرِ شاخند و می بُرند از بُن
جماعتی که به این شیوه،انتخاب شده

چگونه دل بکَنند از مقام،وقتی میز
برای بعضِیِ شان،مثل رختخواب شده!

گمان مبر که ببینی چه می شود در شهر
که هرچه کار کثیف است،در حجاب شده

به این نتیجه رسیدم،برای بعضی ها
چقدر کشور خوبیست،این خراب شده


#مصطفی_علوی
@moalavi
2025/10/23 21:05:58
Back to Top
HTML Embed Code: