Telegram Web Link
🔹یک
هر چند که عقل با دلم می‌کوشد
یک غمزه هزار شِکوه را می‌پوشد

با نام تو زخمم زده‌اند اما باز
عشق تو _حسین!_ در دلم می‌جوشد!


🔹دو
بگذار به نامِ تو دکان باز کنند
بگذار هزار بازی آغاز کنند

هر طور که شد، قرارِ ما عاشورا
آنجا که عزا به زخمِ تن ساز کنند...
.
.
.
#محمدرضا_طاهری
۸ شهریور ۱۳۹۹
شب عاشورای ۱۴۴۲
@mohammadrezataheri
‏گرفتند و بردند و خوردند و کُشتند
خرابیم و خُردیم و آنها درشتند

پر از حرف حقّیم و در فکرِ فریاد
سراسر دهانیم و این قوم، مُشتند...
.
.
.
#محمدرضا_طاهری
@mohammadrezataheri
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــ
غمِ ایران را در دل خود زنده نگاه داریم


▪️در روزگاری که گویی ایران در ابری از فراموشی پیچیده شده است؛ اگر کار دیگری از دست ما برنیاید لااقل خوب است بکوشیم تا فکرِ او و غمِ او را در دلِ خود زنده نگاه داریم و اعتقاد به زایندگی دوران را در سینه نپژمرانیم. ما از این حیث چون بیماران تریاک (پادزهر) خورده‌ای هستیم که به هر افسونی است باید بیدار نگاهشان داشت زیرا که اگر چشم برهم نهند بیم آن است که دیگر آن را نگشایند.
من در قعرِ ضمیرِ خود احساسی دارم چون گواهی گوارا و مبهمی که گاه به گاه بر دل می‌گذرد و آن، این است که رسالتِ ایران به پایان نرسیده است و شکوه و خرّمی او به ما بازخواهد گشت.
من یقین دارم که ایران می‌تواند قد راست کند. کشوری نام‌آور و زیبا و سعادتمند گردد و آن‌‌گونه که درخورِ تمدّن و فرهنگ و سالخوردگی اوست نکته‌های بسیاری به جهان بیاموزد.
این ادّعا بی‌شک کسانی را به لبخند خواهد آورد، گروهی هستند که اعتقاد به ایران را اعتقادی ساده‌لوحانه می‌پندارند، لیکن آنان که ایران را می‌شناسند هیچ‌گاه از او امید برنخواهند گرفت.

استاد دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشن
از مستند «روزها» ساختهٔ آرمان آرین
گریاندنِ ما ساده‌ترین کارِ جهان است
در چهره عیان است، چه حاجت به بیان است

زنهار! که ما از تو نرنجیم، که با ماست
آن "آه" که خود شاخه‌ای از بادِ خزان است

با هر غزل تازه که گفتم دهنم سوخت
فریاد زدم، بلکه بگویی نگران است

پرسید که "اشکت خبر از داغِ تو دارد؟"
گفتم که ز الطافِ شما در جریان است!

تیغم زدی و شعرِ روانم فوران کرد
از کوزه همان مایه تراود که در آن است

آتش زده‌ای شعرِ مرا بی که بدانی
این تحفه خود از طایفه‌ی سوختگان است

از خویش بپرس این چه مُعمّاست، که هرکس
از خیلِ تو بیرون شده محبوبِ جهان است!
.
.
.
#محمدرضا_طاهری
@mohammadrezataheri
ما فراستی‌های کم‌رو!


این روزها که هر طرف می‌نگری بحث از شاهنامه خوانی آقای فراستی است، بد نیست بگویم که گرچه غلط‌خوانی ابیات شاهنامه آن هم به آن کیفیت و کمیت از یک فرد مدّعی فرهنگ به فاجعه می‌ماند اما فاجعه‌ی بزرگ‌تر آن است بدانیم فراستی حتی معنای آنچه با اعتماد به نفس مقابل دوربین می‌خواند را هم متوجه نمی‌شود. این سخن حاصل تجربه‌ی من در آموزش متون کهن به نوآموزان است و آن را یکی دو سال قبل در کتاب "صحیح خوانی متون کهن" نوشته‌ام. صحیح خوانیِ یک متن با فهمیدنِ آن رابطه‌ای مستقیم و دوطرفه دارد. کسی که متنی را غلط می‌خواند قطعاً آن را نفهمیده است و کسی که متنی را نمی‌فهمد به احتمال قوی آن را غلط خواهد خواند. من در این کتاب تلاش کرده‌ام با آموزش صحیح خواندنِ متون، به خوانندگانِ کتاب کمک کنم تا مفهومِ متن کهن را از خودِ الفاظ بفهمند و حاجتی به "معنی کردن" نداشته باشند.
.
اما انصاف اگر بدهیم، کم نیستند از روشنفکران و هنرمندان و روزنامه‌نگاران و حتی شاعران و نویسندگانی که وضعیتی بهتر از فراستی ندارند. من خود بسیاری از ایشان را می‌شناسم. بدبختانه بی‌سوادی و قطع ارتباط با پیشینه‌ی درخشان فرهنگ و ادب در این سالها بیماری شایع ما ایرانیان است. تفاوت فراستی با دیگر بی‌سوادان تنها در این است که او آنقدر "رو" دارد که می‌نشیند مقابل دوربین و بی‌سوادی‌‌اش را فریاد می‌زند.
.
اما به دور و برمان اگر نظر کنیم هنوز پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های دانشگاه نرفته‌ای را خواهیم یافت که سعدی و حافظ و فردوسی را به مراتب بهتر و صحیح‌تر از فرزندان و نوه‌های تحصیلکرده و روشنفکرشان می‌خوانند. و این یعنی اشکال کار در آموزشِ ادبیات در این چند دهه‌ی اخیر است. کتاب‌های فارسی در مدرسه به جای اینکه زیبایی‌‌ها و جذابیت‌های ادبیات را به دانش‌آموزان نشان دهد از فرصت آن چند ورق کتاب استفاده می‌کند برای تبلیغ ایدئولوژی و این قصه‌ی پرغصه‌ی درازی است که این زمان بگذار تا وقت دگر...
.
.
.
#محمدرضا_طاهری
@mohammadrezataheri
#غزل_تازه
در اندوه صدای مردم ایران:


الا ای با نوایش کینه‌ور، با نغمه‌اش دشمن
صدایش را ببین در حلق این صدها‌هزاران تن

صدای او صدای صلحِ مابین تناقض‌هاست
صدای خوردنِ جام خدا بر جام اهریمن

چه طرفی بستی از آتش زدن در خرمن دریا؟
چه گیرت آمد از رفتن به جنگِ آه، با آهن؟

تو را سرمایه غیر از نعره و دشنام و دشمن چیست؟
اگر در قُلّکت یک نغمه داری مثلِ او، بشکن!

نداری، ورنه آوازِ تو هم می‌رفت بر لب‌ها
نداری، ورنه تحریرِ تو هم می‌گشت شور افکن

"تفنگت را زمین بگذار" او گفت و تو نشنیدی
خشابی تازه خالی کردی اندر سینه‌ی میهن

از این پس هرکه آوازی بخواند، طعنه‌ای بر توست
تو ای با آشنا بیگانه و با دوستی دشمن!
.
.
.
#محمدرضا_طاهری
@mohammadrezataheri
تقویم، داغدارِ ورق خوردن
خورشید، از طلوع پشیمان است
خون در رگم قرار نمی‌گیرد
امروز، روز اوّل آبان است...
.
.
.
#محمدرضا_طاهری
۹۹/۸/۱
@mohammadrezataheri
Forwarded from نظامی گنجوی
🔸زهی دل خوش!

در روزهایی که خسرو پرویز پناهنده است به سرزمین ارمن، غزلسرای مجلسش اینچنین برایش می‌خواند:

چه خوش باغی‌ست، باغ زندگانی
گر ایمن بودی از بادِ خزانی

چه خرّم کاخ شد کاخِ زمانه
گرش بودی اساس جاودانه

از آن سرد آمد این کاخِ دلاویز
که چون جا گرم کردی، گویدت: خیز!

چو هست این دیرِ خاکی سست‌بنیاد
به باده‌ش داد باید زود بر باد

ز فردا و ز دی کس را نشان نیست
که رفت آن از میان، وین در میان نیست

یک امروز است ما را نقدِ ایام
بر او هم اعتمادی نیست تا شام

بیا تا یک دهن پر خنده داریم
به مِی جان و جهان را زنده داریم

#نظامی_گنجوی
#خسرو_و_شیرین



نظامی گنجوی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/nezamikhani
نظامی گنجوی در کست‌باکس:
https://castbox.fm/va/3124088
🔸 قسمت سی و دوم پادکست #نظامی_گنجوی (هشتمین قسمت از خسرو و شیرین) منتشر شد:👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رواست تا ابدالدّهر زار زار کنم
چنان‌که خون به دلِ ابرِ نوبهار کنم

ولی دریغ، که با این‌همه غمی که مراست
توانِ گریه ندارم، بگو چه کار کنم؟!

برایتان چه بخوانم؟ قناری‌ام اما
زمانه خواسته از من که قار قار کنم!

اگرچه در پیِ گل‌های دشت، خوار شدم
مباد شکوه‌ای از رونقِ بهار کنم

به غیرِ زلفِ تو یک رشته‌ی مقاوم نیست
که دل به او دهم و خویش را به دار کنم

تویی که توصیه‌ام می‌کنی به صبر، بگو
چگونه سیل خروشنده را مهار کنم؟!

عمیق، خنجر خود را بزن، که می‌خواهم
تمام عمر به این زخم افتخار کنم!
.
.
.
#محمدرضا_طاهری
دکلمه: #راحیل
@mohammadrezataheri
محمدرضا طاهری pinned «🔴 راه‌های شنیدن پادکست نظامی گنجوی: ۱. تلگرام: https://www.tg-me.com/nezamikhani ۲. کست‌باکس: https://castbox.fm/va/3124088 ۳. اسپاتیفای: https://open.spotify.com/show/56z7O4qAe0Zi6110btDdpc?si=3_S71pFtRXuZS_BZGBQpxw ۴. گوگل پادکست: https://podcasts.google.co…»
نظامی در پایان هفت‌پیکر، وقتی زندگانی بهرام گور با تمام تجمل و شکوهش به پایان می‌رسد، ابیاتی می‌آورد که من بسیار دوستش می‌دارم:

آنکه او را بر آسمان رخت است
در زمین باز جُستنش سخت است

هر جسد را که زیر گردون است
مادری خاک و مادری خون است

مادر خون بپرورد در ناز
مادر خاک از او ستاند باز

گرچه بهرام را دو مادر بود
مادرِ خاک مهربان‌تر بود...

گرچه زندگی شجریان از قیاس شاهان و سیاستمداران نبود اما تصویر سنگ قبرش را که دیدم به یاد همین چند بیت افتادم. این سنگ قبر از آنِ شجریان نیست. این سنگ را برای ما گذاشته‌اند تا در تنگنای این زندگی‌ها‌ی فشرده و کم عمق، نام شجریان را بر آن ببینیم و به یاد آسمان بیفتیم. به یاد بیداد و دستان و جان عشاق و سِرّ عشق و ربنا و نوا...

عصاره‌ی یک عمر تلاش هنری شجریان شاید همین باشد که ای آدم خاکی! همه چیز همین پستی‌هایی که می‌بینی نیست. گاهی سرت را بالا بگیر و فراموش نکن که آسمانی هم هست...

آنکه او را بر آسمان رخت است
در زمین باز جستنش سخت است...
.
.
.
#محمدرضا_طاهری
@mohammadrezataheri
بخوان مادر! بخوان در گوشه‌های شاد، غمگینم!
شبیه گیسوانِ برفی‌ات در باد، غمگینم

بخوان از خون، بخوان از من، که از بس ریختم بر خاک
چو آوازت که هر دم می‌رود از یاد، غمگینم

روایت کن به تحریری از آن آزاده‌ی دربند
که از دیدارِ خیلِ بنده‌ی آزاد غمگینم

به قدرِ خُمره‌های خالی شیراز، بدبختم
شبیه بیوه‌های شهرِ عشق‌آباد غمگینم

عبث دعوی نمودم، آیه‌هایم کافر افزا بود
چو عیسایی که از چشمِ خدا افتاد، غمگینم

بخوان اما همین‌جا بیخِ گوشم نرم نجوا کن
که من از دیدنِ خونِ پس از فریاد، غمگینم

بخوان مادر! بخوان اندر هجای تلخ‌فرزندت
که من هم چون تو از بد‌عهدیِ اولاد غمگینم...
.
.
.
#محمدرضا_طاهری
@mohammadrezataheri
🔹شعر حافظ را می‌گویند ایرانیان از آن رو دوست می‌دارند که دردهای کهنه‌ی خواجه را از جنس دردهای معاصر خود می‌بینند. گویی ما هنوز از همان زخم‌هایی که حافظ بر دل و جان داشت رنج می‌کشیم. می‌گویید نه؟ این غزل را بخوانید و تصور کنید که یک شاعر معاصر به مناسبت همین امروزش سروده است:

صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد
بنیادِ مکر با فلکِ حقّه باز کرد

بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد

ساقی بیا که شاهدِ رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغازِ ناز کرد

این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
وآهنگ بازگشت به راه حجاز کرد

ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زآنچ آستین کوته و دست دراز کرد

صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل در معنی فراز کرد

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده ره روی که عمل بر مَجاز کرد

ای کبکِ خوش خرام! کجا می‌روی؟ بایست!
غرّه مشو که گربه زاهد نماز کرد!!

حافظ مکن ملامت رندان که در ازل
ما را خدا ز زهدِ ریا بی‌نیاز کرد...
.
.
.
@mohammadrezataheri
خوک‌های خانه زاد از هر طرف بو می‌کشند
پوزه‌ی خود را به زیر نافِ آهو می کشند

خانه از عطر گل و بوی لجن آکنده است
خشم و بخشش خانه را هر روز جارو می‌کشند

ساکنان خانه تا احساس غربت می‌کنند
هر که را از پشت در رد می‌شود، تو می‌کشند!

خانه نه! میخانه‌ای در ناف طهران قدیم
لات‌ها هر گوشه‌اش از ترس چاقو می‌کشند

عده‌ای مشروطه‌چی بین سکوت توده‌ها
در جواب های هایِ سرد خود "هو" می‌کشند

پاسبان ها صبح در تالار دارت می‌زنند
شب که شد پسمانده‌هایت را به پستو می‌کشند

خانه نه! این خود منم، این طبل پر غوغای پوچ
در سرم زن های شوهر مرده گیسو می‌کشند

من همان خوکم، همان آهو، همان مشروطه‌چی
چهره‌های من مرا این سو و آن سو می‌کشند!

باید از این خانه، از خود، از جهان هجرت کنم
تک تک سلول‌هایم جاده را بو می‌کشند

گرچه روی شانه‌ام بالی برای کوچ نیست
کودکان در دفترِ فردا پرستو می‌کشند...
.
.
.
#محمدرضا_طاهری
@mohammadrezataheri
#غزل_تازه


چه فرقی می‌کند غوغای نفرین یا درود آید؟
کسی کاو با هجا رفته‌ست، روزی با سرود آید

تماشایی‌ست پائین رفتنِ خورشید در آفاق
خوش آن سلطان که با پای خود از تختش فرود آید

جهان جایی برای دل نهادن نیست، ترکش کن
اگرچه دیر ماندی، "مرگ" چالاک است و زود آید

چه می‌ترسانی‌اش از داغ، آنکس را که خود هر روز
درونِ آتشِ قهرِ تو با بود و نبود آید؟

نسوزان مردمان را تا نسوزانند چشمت را
چو آتش می‌زنی بر جانشان، ناچار دود آید

روان شد شعرِ آرامم سوی انصافِ دربندت
رهایش کن که چون دریا به استقبال رود آید
.
.
.
#محمدرضا_طاهری
@mohammadrezataheri
#غزل_تازه


بر تنِ خوانندگانم سر بماند بهتر است
شعرِ من در گوشه‌ی دفتر بماند بهتر است

ظلمِ ظالم "آتش" است و ناله‌ی مظلوم "نفت"
گوشِ مدهوشانِ قدرت کر بماند بهتر است

دردِ دل کردن مبادا از غم آزادم کند
حرف‌ها در سینه چون خنجر بماند بهتر است

خونِ خودکارم نمی‌ریزد به جز در پای حق
اینچنین خودکار، بی‌جوهر بماند بهتر است

دیدن و دانستن و گریان شدن دیگر بس است
چشمِ بینایانِ عالم تر بماند بهتر است

گرچه غمخوار است اما دردسر دارد هنوز
"مِی" بلاتکلیف در ساغر بماند بهتر است

غم که از حد بگذرد کاری نکن، در این زمان
هرچه احوالِ زمین بدتر بماند بهتر است...
.
.
.
#محمدرضا_طاهری
@mohammadrezataheri
لطف و مهربانی شاعرانه‌ی برادرم حسین جنتی که در این روزگار سکوت و عسرت بار دلم را سبک کرد و زندگی را تحمل پذیر. سایه‌اش کم مباد از سر دل: 👇
Forwarded from Hossein_jannati
.
به برادرم محمدرضا طاهری و اندوهِ روزگارمان:


باغِ تو را خزان... نتوانم دید...
پایت به ریسمان نتوانم دید!
لبخندَکی بزن به فریب ای‌دوست!
اندوهِ پهلوان نتوانم دید...
بر سینه‌ات هجومِ غمِ عالَم،
زینگونه بی‌امان نتوانم دید...
یک‌آن غمِ تو چیست برادرجان؟
آری همان! همان نتوانم دید!
الّا به شادخواری و پاکوبی
لعلت به خیزران نتوانم دید!
در گوشِ من به عربده نجوا کُن
دستِ تو بر دهان نتوانم دید!
در خاندان غریب و زِ خان بیزار
در زخمت استخوان نتوانم دید!
شمشیرِ شعرت ای یلِ همسنگر!
الّا که در میان نتوانم دید...
سودایِ سرشماریِ سودم نیست...
زین بیشتر زیان نتوانم دید...
بگذار با تو پیر شوم ای دوست!
داغِ جوان، جوان نتوانم دید!


#حسین_جنتی
#برادرانه
.
@h_jannati
.
2025/07/05 16:40:11
Back to Top
HTML Embed Code: