🔴 سخنرانی استاد مصطفی ملکیان در مراسم رونمایی از اثر جدید دکتر میرشمسالدین ادیبسلطانی
@mostafamalekian
@mostafamalekian
🔴مصطفی ملکیان:
🔹بنده واقعا معتقدم دین فقط «آنچنان» را «آنچنانتر» میکند. شما اگر انسان خوبی باشی و متدین شوی، خوبتر میشوی؛ اگر انسان بدی باشی و متدین شوی بدتر میشوی! یعنی تدین جسارتی به انسان میدهد که اگر انسانی باشید جِبِلّتا پاک و طیب، که از یک خانواده امین و از یک جوهره انسانی برخاستهاید، تدین شما را خوبتر میکند.
🔹از آن طرف اگر آدم زمختی باشد مثل خوارج، آنها هم در مقابل امام علی علیهالسلام تدین فقط شجاعترشان کرد و جسارتشان بیشتر شد. به نظر شما چرا اینگونه میشود؟ چون تدین به شما این حالت را میدهد که «شما تحت کَنَف حمایت الهی هستی و مامور خدایی! شما اصلا دست خدایی که از آستین جهان بیرون آمدهای!» این حالت باعث میشود که هر کاری که میخواهی بکنی، با جسارت و شجاعت بیشتری انجام دهی.
@mostafamalekian
🔹بنده واقعا معتقدم دین فقط «آنچنان» را «آنچنانتر» میکند. شما اگر انسان خوبی باشی و متدین شوی، خوبتر میشوی؛ اگر انسان بدی باشی و متدین شوی بدتر میشوی! یعنی تدین جسارتی به انسان میدهد که اگر انسانی باشید جِبِلّتا پاک و طیب، که از یک خانواده امین و از یک جوهره انسانی برخاستهاید، تدین شما را خوبتر میکند.
🔹از آن طرف اگر آدم زمختی باشد مثل خوارج، آنها هم در مقابل امام علی علیهالسلام تدین فقط شجاعترشان کرد و جسارتشان بیشتر شد. به نظر شما چرا اینگونه میشود؟ چون تدین به شما این حالت را میدهد که «شما تحت کَنَف حمایت الهی هستی و مامور خدایی! شما اصلا دست خدایی که از آستین جهان بیرون آمدهای!» این حالت باعث میشود که هر کاری که میخواهی بکنی، با جسارت و شجاعت بیشتری انجام دهی.
@mostafamalekian
✅جایگاه دعا و نیایش در زندگی فیلسوفانه
✍مصطفی ملکیان
🔹من گفتهام در زندگی طبیعی با ماوراء الطبیعه کاری نداشته باشید سؤال این است که تکلیف دعا و نیایش چه میشود؟ اولاً من چند سالی است که گفتهام چند روش زندگی وجود دارد: مؤمنانه و متدینانه، عارفانه، فیلسوفانه. یک روش هم نیندیشیده است. ۹۹ درصد مردم در طول تاریخ، نیندیشیده زندگی کردهاند. زندگی نیازموده (سقراط) یا پیش اندیشیده شده (Prereflective) که از پدران خود به ارث بردهاند. کج دار و مریز نکنیم. یکی از این سه مدل را برگزینیم. از زمان حمله مغول و به خصوص از صفویه ما این روحیه را پیدا کردهایم که مثلاً در دعوا، کاری به حق نداریم. فقط میخواهیم سر و ته قضیه هم بیاید. به این هم ربطش میدهیم که پیامبر گفته خیرالامور اوساطها (اوسطها غلط است).تازه این سخن پیامبر هم نیست. حد وسط یعنی چی؟ حق و باطل را باید در نظر گرفت. نمیشود هم فیلسوف بود و هم دیندار. یک روش میگوید فقط عقل، حتی حکم عزل عقل را به دست خود عقل میپذیرد. یک روش هم تعبد است. دیگر حق گزینش نداریم. خدا گفته باید بپذیریم. روش سوم میگوید عقل نه، تابع کس دیگری هم نمیشوم. باید از یک مکاشفه و از طریق یک نیروی فراعقلی که آن هم درون خودم است، زندگی عارفانه داشته باشم. در اخلاق کاربردی من از زندگی فیلسوفانه میگویم. عبادت و نیایش در زندگی مؤمنانه وجود دارد. البته در همین روش فیلسوفانه هم گفتهام که نوعی تمرکز برای حل مسأله و مشکل وجود دارد که بر ۴ قسم است: contemplation,reflection,meditation,concentration
🔹برای حل مسائل نظری و مشکلات عملی به تمرکز نیاز داریم. اگر عبادت و نیایش نوعی تمرکز باشند به تلقی من هم کاملاً کارایی دارند و پذیرفته میشوند. اما اگر یک سلسله سخنانی را که معنایش را نمیفهمیم به موجودی که نمیدانیم کیست میگوییم و نمیدانیم چرا اینکار را میکنیم، من با این موافق نیستم. اگر ما مسلمانان معنای اکثر دعاهایی که میکنیم را میفهمیدیم از آن میگریختیم. علیبنابی طالب میتواند بگوید خدایا اگر من را به جهنم ببری من مشکلی ندارم فقط من را از خودت دور نکن. علی بن ابی طالب کس دیگری بود. راست میگفت. برای او دوری از خدا سوزانندهتر از آتش جهنم بود. اما آیا ما واقعا چنین هستیم؟ به جای دعا کردن دعا خواندن را یاد گرفتهایم که به نظر من پشیزی برای هیچ کسی سود ندارد. دعا کنید. نهانیترین آرزوهای آدم دعاهای او هستند، باقی حرف یاوه است. آنچه ته دلم آرزو دارم پیش بیاید دعای من است. اگر دعای ما آن چهار کارکرد را داشته باشد مشکلی ندارد.
💢مصطفی ملکیان،سخنرانی ضرورت نقد میراث فرهنگی ادبی
@mostafamalekin
✍مصطفی ملکیان
🔹من گفتهام در زندگی طبیعی با ماوراء الطبیعه کاری نداشته باشید سؤال این است که تکلیف دعا و نیایش چه میشود؟ اولاً من چند سالی است که گفتهام چند روش زندگی وجود دارد: مؤمنانه و متدینانه، عارفانه، فیلسوفانه. یک روش هم نیندیشیده است. ۹۹ درصد مردم در طول تاریخ، نیندیشیده زندگی کردهاند. زندگی نیازموده (سقراط) یا پیش اندیشیده شده (Prereflective) که از پدران خود به ارث بردهاند. کج دار و مریز نکنیم. یکی از این سه مدل را برگزینیم. از زمان حمله مغول و به خصوص از صفویه ما این روحیه را پیدا کردهایم که مثلاً در دعوا، کاری به حق نداریم. فقط میخواهیم سر و ته قضیه هم بیاید. به این هم ربطش میدهیم که پیامبر گفته خیرالامور اوساطها (اوسطها غلط است).تازه این سخن پیامبر هم نیست. حد وسط یعنی چی؟ حق و باطل را باید در نظر گرفت. نمیشود هم فیلسوف بود و هم دیندار. یک روش میگوید فقط عقل، حتی حکم عزل عقل را به دست خود عقل میپذیرد. یک روش هم تعبد است. دیگر حق گزینش نداریم. خدا گفته باید بپذیریم. روش سوم میگوید عقل نه، تابع کس دیگری هم نمیشوم. باید از یک مکاشفه و از طریق یک نیروی فراعقلی که آن هم درون خودم است، زندگی عارفانه داشته باشم. در اخلاق کاربردی من از زندگی فیلسوفانه میگویم. عبادت و نیایش در زندگی مؤمنانه وجود دارد. البته در همین روش فیلسوفانه هم گفتهام که نوعی تمرکز برای حل مسأله و مشکل وجود دارد که بر ۴ قسم است: contemplation,reflection,meditation,concentration
🔹برای حل مسائل نظری و مشکلات عملی به تمرکز نیاز داریم. اگر عبادت و نیایش نوعی تمرکز باشند به تلقی من هم کاملاً کارایی دارند و پذیرفته میشوند. اما اگر یک سلسله سخنانی را که معنایش را نمیفهمیم به موجودی که نمیدانیم کیست میگوییم و نمیدانیم چرا اینکار را میکنیم، من با این موافق نیستم. اگر ما مسلمانان معنای اکثر دعاهایی که میکنیم را میفهمیدیم از آن میگریختیم. علیبنابی طالب میتواند بگوید خدایا اگر من را به جهنم ببری من مشکلی ندارم فقط من را از خودت دور نکن. علی بن ابی طالب کس دیگری بود. راست میگفت. برای او دوری از خدا سوزانندهتر از آتش جهنم بود. اما آیا ما واقعا چنین هستیم؟ به جای دعا کردن دعا خواندن را یاد گرفتهایم که به نظر من پشیزی برای هیچ کسی سود ندارد. دعا کنید. نهانیترین آرزوهای آدم دعاهای او هستند، باقی حرف یاوه است. آنچه ته دلم آرزو دارم پیش بیاید دعای من است. اگر دعای ما آن چهار کارکرد را داشته باشد مشکلی ندارد.
💢مصطفی ملکیان،سخنرانی ضرورت نقد میراث فرهنگی ادبی
@mostafamalekin
🔴 گفتوگوهایی میانرشتهای در باب اضطراب/آرامش
🔹زمان: پنجشنبه و جمعه، 17 و 18 آبان - ساعت 16 الی 19
🔹بلوار میرداماد، مصدق (نفت) جنوبی، خیابان تابان، پلاک ۱۱، واحد ۲
👈 لینک ثبت نام آنلاین
@mostafamalekian
🔹زمان: پنجشنبه و جمعه، 17 و 18 آبان - ساعت 16 الی 19
🔹بلوار میرداماد، مصدق (نفت) جنوبی، خیابان تابان، پلاک ۱۱، واحد ۲
👈 لینک ثبت نام آنلاین
@mostafamalekian
🔴غرب برای کاهش بنیادگرایی اسلامی (رادیکالیسم) باید چه کارهایی بکند؟
✍️مصطفی ملکیان
1️⃣ غرب جوامع اسلامی را مرفه کند
قدرتهای غربی اول کاری که باید بکنند این است که در جهت ترفیه، یعنی در جهت مرفه سازی جوامع بسیار فقیر جهان اسلام به جد فعالیت بکنند. فقر باتلاقی است که تمامی قارچهای خرافه از آن رشد میکند. تا جهان اسلام در فقر به سر میبرد مستعد خرافات است خرافاتی که هم خود خرافهزدگان را نابود میکند و هم دیگران را نابود خواهد کرد.
🔹جهان غرب که از لحاظ رفاه بسیار جلوتر از جهان اسلام است، باید بفهمد که اگر بخواهد بنیادگرایی اسلامی تضعیف بشود، اول باید فقر در جهان اسلام ریشه کن بشود. هر جا فقر هست یک منجلابی دارید که از درون آن خرافه میروید. هر خرافهای در عمل یک خطر است. بنابراین، باید در این مجامع جهانی در کنفرانسها و سمینارها به جای توحش، خشونت و مقابله به مثل به فکر ترفیه و مرفهسازی کشورهای اسلامی باشند. نه به معنای اینکه صدقه بدهند نه اینکه گداپروری کنند. مثل آفریقاییان بیچاره که آرد را از غرب گدایی میکنند. این کمکها با برنامهریزی دقیق محقق شود تا به رفاه جهان اسلام بینجامد.
🔹فقر همیشه فقرا را در برابر مرفهان قرار میدهد و چون مصداق مرفهان، جهان غرب است، لذا میروند سمت آنها که آنها را نابود کنند.
2️⃣ غرب نباید بگذارد در کشورهای اسلامی شکاف طبقاتی پدید آید
🔹شما به عنوان یک قدرت سیاسی غربی میتوانید کمکهایی بکنید که مثلا کشور مصر مرفه بشود یا کشور عراق، یا افغانستان و یا پاکستان؛ اما مهمتر این است که نگذارید شکاف طبقاتی هم در این کشورها پدید بیاید. شکاف طبقاتی خطرش از فقر کمتر نیست. تصور بکنید کشوری کاملا فقیر است اما تفاوت درآمدهای آنها باعث میشود فقیر مثلا 3 دلار درآمد داشته باشد و یک مرفه روزی 15 دلار. این کشور مسلما کشوری فقیری است. اما این شکاف طبقاتی نیست. مردم اگر بدانند که همه مثل خودشان هستند به آن آشوبها و تلاطمافکنیهای اجتماعی تن نمیدهند. اما در کشوری که فقیرش روزی 30 دلار و قویترینش 15 هزار دلار درآمد دارد، با کشور فقیری که فقیرش روزی 3 دلار و غنی ترینش روزی 15 هزار دلار درآمد دارد این کشور دوم خطرخیزتر از کشور قبلی است.
خطرناکتر از فقر، شکاف طبقاتی است. بنابراین، کمک باید ملزم بشود به اینکه نگذارند شکاف طبقاتی بیشتر ازین بشود.
3️⃣عدم حمایت بیقیدوشرط از اسرائیل
🔹کار سوم این است که غرب به طور کلی و علیالخصوص آمریکا از پشتیبانی بیدریغ و بیقیدوشرط از اسرائیل دست بردارد. تا زمانی که جهان اسلام فکر کند که یک دشمنی در درون و بطن آن است و این دشمن هر کاری آنها بکنند مورد توافق و حمایت آمریکاست امکان ندارد دلش نرم شود نسبت به غرب. آمریکا، ایتالیا، فرانسه و ... میتوانند از هر کشور دیگری حمایت کنند، اما حمایتش باید مقید و مشروط به یک سلسله ضوابط باشد. بیقیدوشرط نباشد.
4️⃣عدم حمایت از حکومتهای مستبد کشورهای اسلامی
یکی دیگر اینکه غرب نباید از حکومتهای مستبدی که در جهان اسلام مثل خوره افتادهاند به جان کشورهای اسلامی حمایت بکند. اگر حکومتی در یک کشور مسلمان منافع غرب را تعرض نکند میتواند هر کار که خواست در حق ملت خود بکند. معتقدند هر حکومتی هر اندازه مستبد و دژخیم و دیکتاتور با منافع آنها کاری نداشته باشد با مردم خودش هر کاری می خواهد بکند! وقتی مردم چنین کشورهایی به ستوه میآیند و حمایت شما را هم میبینند شکی نیست مردم این کشورها از شما بیزار میشوند. فرقی نمیکند این حکومتها دینی باشند، سکولار باشد، لائیک باشند ،سوسیالیست باشند، لیبرال باشند حکومتهایی که رحم نمیکنند به مردم خودشان، چون اینها را حمایت میکنید مسلم است مردم دنبال مفری میروند. یکی از آن راههای فرار پناه بردن به بنیادگرایی اسلامی است.
5️⃣عدم توهین به مقدسات اسلامی
نکته دیگر آن است که غرب به نام آزادی بیان سالهاست به مقدسات دینی مردم مسلمان جهان توهین، اهانت، تحقیر و تخفیف میکند.
➖منبع: سخنرانی راه رهایی از بنیادگرایی دینی، یزد، سال 1394
@mostafamalekian
✍️مصطفی ملکیان
1️⃣ غرب جوامع اسلامی را مرفه کند
قدرتهای غربی اول کاری که باید بکنند این است که در جهت ترفیه، یعنی در جهت مرفه سازی جوامع بسیار فقیر جهان اسلام به جد فعالیت بکنند. فقر باتلاقی است که تمامی قارچهای خرافه از آن رشد میکند. تا جهان اسلام در فقر به سر میبرد مستعد خرافات است خرافاتی که هم خود خرافهزدگان را نابود میکند و هم دیگران را نابود خواهد کرد.
🔹جهان غرب که از لحاظ رفاه بسیار جلوتر از جهان اسلام است، باید بفهمد که اگر بخواهد بنیادگرایی اسلامی تضعیف بشود، اول باید فقر در جهان اسلام ریشه کن بشود. هر جا فقر هست یک منجلابی دارید که از درون آن خرافه میروید. هر خرافهای در عمل یک خطر است. بنابراین، باید در این مجامع جهانی در کنفرانسها و سمینارها به جای توحش، خشونت و مقابله به مثل به فکر ترفیه و مرفهسازی کشورهای اسلامی باشند. نه به معنای اینکه صدقه بدهند نه اینکه گداپروری کنند. مثل آفریقاییان بیچاره که آرد را از غرب گدایی میکنند. این کمکها با برنامهریزی دقیق محقق شود تا به رفاه جهان اسلام بینجامد.
🔹فقر همیشه فقرا را در برابر مرفهان قرار میدهد و چون مصداق مرفهان، جهان غرب است، لذا میروند سمت آنها که آنها را نابود کنند.
2️⃣ غرب نباید بگذارد در کشورهای اسلامی شکاف طبقاتی پدید آید
🔹شما به عنوان یک قدرت سیاسی غربی میتوانید کمکهایی بکنید که مثلا کشور مصر مرفه بشود یا کشور عراق، یا افغانستان و یا پاکستان؛ اما مهمتر این است که نگذارید شکاف طبقاتی هم در این کشورها پدید بیاید. شکاف طبقاتی خطرش از فقر کمتر نیست. تصور بکنید کشوری کاملا فقیر است اما تفاوت درآمدهای آنها باعث میشود فقیر مثلا 3 دلار درآمد داشته باشد و یک مرفه روزی 15 دلار. این کشور مسلما کشوری فقیری است. اما این شکاف طبقاتی نیست. مردم اگر بدانند که همه مثل خودشان هستند به آن آشوبها و تلاطمافکنیهای اجتماعی تن نمیدهند. اما در کشوری که فقیرش روزی 30 دلار و قویترینش 15 هزار دلار درآمد دارد، با کشور فقیری که فقیرش روزی 3 دلار و غنی ترینش روزی 15 هزار دلار درآمد دارد این کشور دوم خطرخیزتر از کشور قبلی است.
خطرناکتر از فقر، شکاف طبقاتی است. بنابراین، کمک باید ملزم بشود به اینکه نگذارند شکاف طبقاتی بیشتر ازین بشود.
3️⃣عدم حمایت بیقیدوشرط از اسرائیل
🔹کار سوم این است که غرب به طور کلی و علیالخصوص آمریکا از پشتیبانی بیدریغ و بیقیدوشرط از اسرائیل دست بردارد. تا زمانی که جهان اسلام فکر کند که یک دشمنی در درون و بطن آن است و این دشمن هر کاری آنها بکنند مورد توافق و حمایت آمریکاست امکان ندارد دلش نرم شود نسبت به غرب. آمریکا، ایتالیا، فرانسه و ... میتوانند از هر کشور دیگری حمایت کنند، اما حمایتش باید مقید و مشروط به یک سلسله ضوابط باشد. بیقیدوشرط نباشد.
4️⃣عدم حمایت از حکومتهای مستبد کشورهای اسلامی
یکی دیگر اینکه غرب نباید از حکومتهای مستبدی که در جهان اسلام مثل خوره افتادهاند به جان کشورهای اسلامی حمایت بکند. اگر حکومتی در یک کشور مسلمان منافع غرب را تعرض نکند میتواند هر کار که خواست در حق ملت خود بکند. معتقدند هر حکومتی هر اندازه مستبد و دژخیم و دیکتاتور با منافع آنها کاری نداشته باشد با مردم خودش هر کاری می خواهد بکند! وقتی مردم چنین کشورهایی به ستوه میآیند و حمایت شما را هم میبینند شکی نیست مردم این کشورها از شما بیزار میشوند. فرقی نمیکند این حکومتها دینی باشند، سکولار باشد، لائیک باشند ،سوسیالیست باشند، لیبرال باشند حکومتهایی که رحم نمیکنند به مردم خودشان، چون اینها را حمایت میکنید مسلم است مردم دنبال مفری میروند. یکی از آن راههای فرار پناه بردن به بنیادگرایی اسلامی است.
5️⃣عدم توهین به مقدسات اسلامی
نکته دیگر آن است که غرب به نام آزادی بیان سالهاست به مقدسات دینی مردم مسلمان جهان توهین، اهانت، تحقیر و تخفیف میکند.
➖منبع: سخنرانی راه رهایی از بنیادگرایی دینی، یزد، سال 1394
@mostafamalekian
🔴جنگ افکار در مقابل با جنگ انسان
✍️ مصطفیملکیان
🔹باید «آزادی» را به همه مردم و روشنفکران بدهیم. به گفته علیبن ابیطالب -که درود خداوند بر او باد- «در تضارب آرا است که حق مشخص میشود». در برخورد آرا است که جرقه حق از دل این آرا به وجود میآید. بگذارید آرا با هم در تضارب قرار بگیرند. بگذارید اگر جنگی هست «جنگ افکار» باشد نه «جنگ انسانها»! وقتی افکار با هم میجنگند، جرقههای حقیقت نمایان میشود و ما میفهمیم که اساساً داستان از چه قرار است. با توصیه و آییننامه و سخنرانی نمیتوان «امید» را ایجاد کرد.
@mostafamalekian
✍️ مصطفیملکیان
🔹باید «آزادی» را به همه مردم و روشنفکران بدهیم. به گفته علیبن ابیطالب -که درود خداوند بر او باد- «در تضارب آرا است که حق مشخص میشود». در برخورد آرا است که جرقه حق از دل این آرا به وجود میآید. بگذارید آرا با هم در تضارب قرار بگیرند. بگذارید اگر جنگی هست «جنگ افکار» باشد نه «جنگ انسانها»! وقتی افکار با هم میجنگند، جرقههای حقیقت نمایان میشود و ما میفهمیم که اساساً داستان از چه قرار است. با توصیه و آییننامه و سخنرانی نمیتوان «امید» را ایجاد کرد.
@mostafamalekian
🔴سخنرانی ها و دوره های مصطفی ملکیان در روزهای آتی
➖درسگفتار غیر حضوری چهارصد مفهوم فلسفی:
4 جلسه، ساعت 19 ، شروع دوره از 9 آبان، خانه دوستان آشنا
لینک ثبت نام
➖سخنرانی حضوری رد پای خوب زیستن در شرایط بحرانی :
پنج شنبه،17 آبان ، از ساعت 14، خانه اندیشمندان علوم انسانی ، مؤسسه فرهنگی دکسا
لینک ثبت نام
➖گفت و گوهای میان رشته ای در باب اضطراب و آرامش (مجازی)
17 و 18 آبان ماه ، ساعت 16 الی 19 ، مرکز شناخت
لینک ثبت نام
@mostafamalekian
➖درسگفتار غیر حضوری چهارصد مفهوم فلسفی:
4 جلسه، ساعت 19 ، شروع دوره از 9 آبان، خانه دوستان آشنا
لینک ثبت نام
➖سخنرانی حضوری رد پای خوب زیستن در شرایط بحرانی :
پنج شنبه،17 آبان ، از ساعت 14، خانه اندیشمندان علوم انسانی ، مؤسسه فرهنگی دکسا
لینک ثبت نام
➖گفت و گوهای میان رشته ای در باب اضطراب و آرامش (مجازی)
17 و 18 آبان ماه ، ساعت 16 الی 19 ، مرکز شناخت
لینک ثبت نام
@mostafamalekian
✔️فراتر یا فروتر؟
✍️مصطفی ملکیان
🔹اسلام از ما میخواهد که نه مثل فراتران باشیم و نه مثل فروتران، بلکه مثل مردم باشیم. خلیلبن احمد میگفت:«اللهم اجعلنی عندک من احسن(اعلی) الناس، عندالناس مثل الناس، و عند نفسی من ارذل(اسفل) الناس».خدایا سه حالت میخواهم، میخواهم هرچه تو به من مینگری از همه بندگان بهتر ببینی و هر چه خودم به خودم مینگرم خود را فروتر از همه ببینم و هرچه مردم به من مینگرند، مرا نه فروتر نه فراتر ببینند. این خیلی خیلی دعای مهمی است و مطلب اهمیتداری است که بدانیم سه تا ناظر در زندگی داریم، خدا، خودم و انسانهای دیگر. خوب است این سه ناظر، سه دید متفاوت داشته باشند.در این سه جهت باید سیرکرد.
🔹حال اینکه میگوید عندالناس، چون اگر مرا فراتر از خودشان ببینند، در برابرم تواضع میکنند واگر فروتر ببینند، برمن تکبر میورزند، مرا ذلیل میکنند، بااینکه تواضع باید در برابر خدا باشد و بندهای هم نباید ذلیل شود. حال، چرا اگر حتی ثروتمند هم هستیم، نباید لباس فراتر از حد متوسط بپوشیم و چرا نباید فروتر از حد متوسط بپوشیم؟
اگر لباسی بپوشیم که از حد متوسط مردم پائینتر باشد، ژندهپوشی کنم، مردم و علی الخصوص آنها که در کوچه و خیابان بامن مواجهند، مرا خفیف میگیرند. این نخستین اثر ژندهپوشی من است که شما مرا خفیف میگیرید. نگویید این دید نادرستی است که افراد با دیدن لباس من، نسبت به من پیدا میکنند. نباید اینگونه قضاوت کرد. بله، نباید؛ اما این دید وجود دارد.
🔹ازنظر دینی من نباید نسبت به فرد براساس لباس او نظرسوء پیداکنم، این درست است. اما آیا در همه عصرها و زمانها و مکانها این کار را انسانها میکنند یا نمیکنند؟ مثال دیگری میزنم: اگر من ببینم که شما در محفلی که محفل خوشنامی نیست رفت وآمد میکنید، از نظر شرعی حق ندارم که شما را آدم لاابالی و... حساب کنم، چون گفتهاند که « اجتنبواکثیرا من الظن». این درست است اما از طرف دیگر، گفتهاند که « اتقوا مظان التُّهم »از جاهایی که بارفتن به آنجا حکم خوبی روی شما نمیکنند، بپرهیزید. پس این هردو سخن درست است.
@mostafamalekian
ادامه👇
✍️مصطفی ملکیان
🔹اسلام از ما میخواهد که نه مثل فراتران باشیم و نه مثل فروتران، بلکه مثل مردم باشیم. خلیلبن احمد میگفت:«اللهم اجعلنی عندک من احسن(اعلی) الناس، عندالناس مثل الناس، و عند نفسی من ارذل(اسفل) الناس».خدایا سه حالت میخواهم، میخواهم هرچه تو به من مینگری از همه بندگان بهتر ببینی و هر چه خودم به خودم مینگرم خود را فروتر از همه ببینم و هرچه مردم به من مینگرند، مرا نه فروتر نه فراتر ببینند. این خیلی خیلی دعای مهمی است و مطلب اهمیتداری است که بدانیم سه تا ناظر در زندگی داریم، خدا، خودم و انسانهای دیگر. خوب است این سه ناظر، سه دید متفاوت داشته باشند.در این سه جهت باید سیرکرد.
🔹حال اینکه میگوید عندالناس، چون اگر مرا فراتر از خودشان ببینند، در برابرم تواضع میکنند واگر فروتر ببینند، برمن تکبر میورزند، مرا ذلیل میکنند، بااینکه تواضع باید در برابر خدا باشد و بندهای هم نباید ذلیل شود. حال، چرا اگر حتی ثروتمند هم هستیم، نباید لباس فراتر از حد متوسط بپوشیم و چرا نباید فروتر از حد متوسط بپوشیم؟
اگر لباسی بپوشیم که از حد متوسط مردم پائینتر باشد، ژندهپوشی کنم، مردم و علی الخصوص آنها که در کوچه و خیابان بامن مواجهند، مرا خفیف میگیرند. این نخستین اثر ژندهپوشی من است که شما مرا خفیف میگیرید. نگویید این دید نادرستی است که افراد با دیدن لباس من، نسبت به من پیدا میکنند. نباید اینگونه قضاوت کرد. بله، نباید؛ اما این دید وجود دارد.
🔹ازنظر دینی من نباید نسبت به فرد براساس لباس او نظرسوء پیداکنم، این درست است. اما آیا در همه عصرها و زمانها و مکانها این کار را انسانها میکنند یا نمیکنند؟ مثال دیگری میزنم: اگر من ببینم که شما در محفلی که محفل خوشنامی نیست رفت وآمد میکنید، از نظر شرعی حق ندارم که شما را آدم لاابالی و... حساب کنم، چون گفتهاند که « اجتنبواکثیرا من الظن». این درست است اما از طرف دیگر، گفتهاند که « اتقوا مظان التُّهم »از جاهایی که بارفتن به آنجا حکم خوبی روی شما نمیکنند، بپرهیزید. پس این هردو سخن درست است.
@mostafamalekian
ادامه👇
ادامه👆
🔹هم به من گفتهاند که قضاوت بد نکنم و هم به شما گفتهاند که کاری که مورد تهمت قرار گیرید، کاری را که معمولاً مورد سوءظن مردم است نکنید. وفاق این مثال با حرف خودمان این است که از سویی نباید با لباس مردم روی آنها حکم کنیم، اما مردم معمولاً این کار را میکنند و چون چنین است ما حق نداریم که لباسی فروتر از حدمتوسط بپوشیم. ( البته اگر در وسع مالی ماهست).
این نوع لباس پوشیدن اول ضرر است. نمیشود گفت من در درون عزتم راحفظ میکنم، آن مقداری که در درون باید حفظ شود، عزتی است که خود شما باید برای خود قایل باشید و بسیاری از عزتها در مناسبات اجتماعی بین افراد، تحقق مییابد. نتایجی که براین نگرش خفیفانه مردم مترتب است، این است که مردم به سخن من اعتنا نمیکنند، به داوریهایم بها نمیدهند. به خوشآیند و بدآیند من اهمیتی نمیدهند. وجود و عدم من تقریبا مساوی میشود، اگر نگویم که گاه وجود من مزاحم آنها میشود!
🔹در اسلام گفتهاند مؤمن هم باید از لحاظ نفسانی برای خود عزت قائل باشد و هم در بیرون نباید خود را ذلیل دیگران بدارد. حتی به این لحاظ گفتهاند نباید زیاد شوخی کرد. یکی از وجوه اهمیت دادن به شوخیِ زیاد نکردن، این است وقتی آدم زیاد شوخی کرد، دیگر مردم او را به جد نمیگیرند. این نوع عزت از دست دادن دراسلام مباح نیست. ازاین جهت فقها کارهای صوفیه ملامتیه را خوش نداشتند. آنها میگفتند هرچیزی که مرا در نظر دیگران حقیر کند، باعث میشود که عجب در من از بین برود.
🔹 این بود که به هرکاری از این قبیل دست میزدند و چون عُجب بزرگترین مرض روحی است، آنها میگفتند ما به هر درمانی رو میآوریم. فقها میگفتند بله عُجب را باید از بین برد، اما وقتی اینگونه عجب را از بین میبری، چیز دیگری را هم از دست میدهی و آن عزت است. عجب را باید به گونهای دیگر از بین برد. کسی به امام جعفرصادق(ع) گفت چرا لباس فاخر پوشیدهاید؟ حضرت گریبان لباس خود را باز کردند و نشان دادند که در زیر آن لباس خشنی پوشیده بودند و گفتند این را برای خودم پوشیدهام تا تنآسا نشوم، اما آن رابرای مردم پوشیدهام تاعزتم حفظ شود.
🔹حال چرا فراتر از حدمتوسط نباید بپوشیم؟ این آثار خیلی خیلی ناپسندی دارد، علی الخصوص وقتی جهات معیشتی امر را در نظر بگیریم. اولاً به این امر دامن زدهایم که دیگران نسبت به او احساس ذلت کنند وخودش نسبت به آنها احساس عجب کند. چرا میدان را به دست دیگران بدهیم که به دست ما خوار شوند؟ لباس فاخر و اشرافی پوشیدن باعث میشود که اولاً زمینه خودبینی در ما به وجود آید و ثانیا دیگران خود را در مقابل ما خوار ببینند؛ یعنی عجب من و ذلت دیگران.
دلیل دیگری که برای این معنا باید گفت این است که وقتی ما لباس فاخر بپوشیم، دیگران که نمیتوانند آن نوع لباس بپوشند از وضع خود به تنگ میآیند. اگر نمیتوانیم برای مردم رفاه مادی بیاوریم، لااقل رفاه روانی بیاوریم.
❇️ رویکرد وجودی (اگزیستانسیالیستی) به نهج البلاغه
@mostafamalekian
🔹هم به من گفتهاند که قضاوت بد نکنم و هم به شما گفتهاند که کاری که مورد تهمت قرار گیرید، کاری را که معمولاً مورد سوءظن مردم است نکنید. وفاق این مثال با حرف خودمان این است که از سویی نباید با لباس مردم روی آنها حکم کنیم، اما مردم معمولاً این کار را میکنند و چون چنین است ما حق نداریم که لباسی فروتر از حدمتوسط بپوشیم. ( البته اگر در وسع مالی ماهست).
این نوع لباس پوشیدن اول ضرر است. نمیشود گفت من در درون عزتم راحفظ میکنم، آن مقداری که در درون باید حفظ شود، عزتی است که خود شما باید برای خود قایل باشید و بسیاری از عزتها در مناسبات اجتماعی بین افراد، تحقق مییابد. نتایجی که براین نگرش خفیفانه مردم مترتب است، این است که مردم به سخن من اعتنا نمیکنند، به داوریهایم بها نمیدهند. به خوشآیند و بدآیند من اهمیتی نمیدهند. وجود و عدم من تقریبا مساوی میشود، اگر نگویم که گاه وجود من مزاحم آنها میشود!
🔹در اسلام گفتهاند مؤمن هم باید از لحاظ نفسانی برای خود عزت قائل باشد و هم در بیرون نباید خود را ذلیل دیگران بدارد. حتی به این لحاظ گفتهاند نباید زیاد شوخی کرد. یکی از وجوه اهمیت دادن به شوخیِ زیاد نکردن، این است وقتی آدم زیاد شوخی کرد، دیگر مردم او را به جد نمیگیرند. این نوع عزت از دست دادن دراسلام مباح نیست. ازاین جهت فقها کارهای صوفیه ملامتیه را خوش نداشتند. آنها میگفتند هرچیزی که مرا در نظر دیگران حقیر کند، باعث میشود که عجب در من از بین برود.
🔹 این بود که به هرکاری از این قبیل دست میزدند و چون عُجب بزرگترین مرض روحی است، آنها میگفتند ما به هر درمانی رو میآوریم. فقها میگفتند بله عُجب را باید از بین برد، اما وقتی اینگونه عجب را از بین میبری، چیز دیگری را هم از دست میدهی و آن عزت است. عجب را باید به گونهای دیگر از بین برد. کسی به امام جعفرصادق(ع) گفت چرا لباس فاخر پوشیدهاید؟ حضرت گریبان لباس خود را باز کردند و نشان دادند که در زیر آن لباس خشنی پوشیده بودند و گفتند این را برای خودم پوشیدهام تا تنآسا نشوم، اما آن رابرای مردم پوشیدهام تاعزتم حفظ شود.
🔹حال چرا فراتر از حدمتوسط نباید بپوشیم؟ این آثار خیلی خیلی ناپسندی دارد، علی الخصوص وقتی جهات معیشتی امر را در نظر بگیریم. اولاً به این امر دامن زدهایم که دیگران نسبت به او احساس ذلت کنند وخودش نسبت به آنها احساس عجب کند. چرا میدان را به دست دیگران بدهیم که به دست ما خوار شوند؟ لباس فاخر و اشرافی پوشیدن باعث میشود که اولاً زمینه خودبینی در ما به وجود آید و ثانیا دیگران خود را در مقابل ما خوار ببینند؛ یعنی عجب من و ذلت دیگران.
دلیل دیگری که برای این معنا باید گفت این است که وقتی ما لباس فاخر بپوشیم، دیگران که نمیتوانند آن نوع لباس بپوشند از وضع خود به تنگ میآیند. اگر نمیتوانیم برای مردم رفاه مادی بیاوریم، لااقل رفاه روانی بیاوریم.
❇️ رویکرد وجودی (اگزیستانسیالیستی) به نهج البلاغه
@mostafamalekian
❇️ تجربهی آی گفتی
✍مصطفی ملکیان
در روانشناسی تجربهای هست به نام "آی گفتی" (Ah experience). این تجربه زمانی اتفاق میافتد که حرفی را میشنویم یا میخوانیم و با خود میگوییم: آی گفتی؛ این را یک عمر میدانستم اما نمیتوانستم بگویم، یا این را نمیدانستم ولی انگار این حرف از عمق وجود من زده شده است [جانا سخن از زبان ما میگویی!].
گزارههایی که با آنها به تجربهی "آی گفتی" میرسیم، شهودهای ما هستند.
📖 کتابهایی در جهان هست که نویسندگان آن توانستهاند توی پوست همهی آدمها بروند طوری که همهی آدمها خود را در آن کتابها مییابند و با آن احساس یگانگی یا همزادپنداری میکنند. این کتابها بهتر از هر مشاور روانیای عمل میکنند.
اگر ۱۰ تا از این کتابها را بخوانیم و جملاتی را که با آنها تجربهی "آی گفتی" برایمان اتفاق میافتد را مشخص کنیم، تقریبا همهی شهودهای ما کشف خواهند شد. نام این کتابها را در ادامه میتوانید ببینید.
📚 فهرست کتابها:
۱. برادران کارامازوف، نوشتهی داستایوفسکی، ترجمهی صالح حسینی، نشر ناهید
۲. مائدههای زمینی و مائدههای تازه (دو کتاب در یک جلد)، آندره ژید، ترجمهی مهستی بحرینی، انتشارات نیلوفر
۳. گزارش به خاک یونان، کازانتزاکیس، ترجمهی صالح حسینی، انتشارات نیلوفر
۴. لبه تیغ، سامرست موام، ترجمهی مهرداد نبیلی، نشر فرزان روز
۵. سیر و سلوک زائر، جان بانییِن، ترجمهی گلناز حامدی، نشر مدحت
۶. تشبه به مسیح، توماس آکمپیس، ترجمهی سایه میثمی، نشر هرمس
۷. زوربای یونانی، کازانتزاکیس، ترجمهی محمد قاضی، نشر خوارزمی
۸. آناکارنینا، تولستوی، ترجمهی سروش حبیبی، نشر نیلوفر
۹. مادام بوواری، گوستاو فلوبر، ترجمهی مهدی سحابی، نشر مرکز
۱۰. سونات کرویتسر، تولستوی، ترجمهی سروش حبیبی، نشر چشمه
۱۱. گرگ بیابان، هرمان هسه، ترجمهی کیکاووس جهانداری، نشر علمی و فرهنگی
۱۲. اعترافات آگوستین قدیس، ترجمهی سایه میثمی، نشر سهروردی
۱۳. تأملات، مارکوس اورلیوس، ترجمهی عرفان ثابتی، نشر ققنوس
۱۴. در باب حکمت زندگی، آرتور شوپنهاور، ترجمهی محمد مبشری، انتشارات نیلوفر
۱۵. تتبعات، مونتنی، ترجمهی احمد سمیعی گیلانی، نشر سخن
🔹مصطفی ملکیان، درسگفتار فلسفه اخلاق
@mostafamalekian
✍مصطفی ملکیان
در روانشناسی تجربهای هست به نام "آی گفتی" (Ah experience). این تجربه زمانی اتفاق میافتد که حرفی را میشنویم یا میخوانیم و با خود میگوییم: آی گفتی؛ این را یک عمر میدانستم اما نمیتوانستم بگویم، یا این را نمیدانستم ولی انگار این حرف از عمق وجود من زده شده است [جانا سخن از زبان ما میگویی!].
گزارههایی که با آنها به تجربهی "آی گفتی" میرسیم، شهودهای ما هستند.
📖 کتابهایی در جهان هست که نویسندگان آن توانستهاند توی پوست همهی آدمها بروند طوری که همهی آدمها خود را در آن کتابها مییابند و با آن احساس یگانگی یا همزادپنداری میکنند. این کتابها بهتر از هر مشاور روانیای عمل میکنند.
اگر ۱۰ تا از این کتابها را بخوانیم و جملاتی را که با آنها تجربهی "آی گفتی" برایمان اتفاق میافتد را مشخص کنیم، تقریبا همهی شهودهای ما کشف خواهند شد. نام این کتابها را در ادامه میتوانید ببینید.
📚 فهرست کتابها:
۱. برادران کارامازوف، نوشتهی داستایوفسکی، ترجمهی صالح حسینی، نشر ناهید
۲. مائدههای زمینی و مائدههای تازه (دو کتاب در یک جلد)، آندره ژید، ترجمهی مهستی بحرینی، انتشارات نیلوفر
۳. گزارش به خاک یونان، کازانتزاکیس، ترجمهی صالح حسینی، انتشارات نیلوفر
۴. لبه تیغ، سامرست موام، ترجمهی مهرداد نبیلی، نشر فرزان روز
۵. سیر و سلوک زائر، جان بانییِن، ترجمهی گلناز حامدی، نشر مدحت
۶. تشبه به مسیح، توماس آکمپیس، ترجمهی سایه میثمی، نشر هرمس
۷. زوربای یونانی، کازانتزاکیس، ترجمهی محمد قاضی، نشر خوارزمی
۸. آناکارنینا، تولستوی، ترجمهی سروش حبیبی، نشر نیلوفر
۹. مادام بوواری، گوستاو فلوبر، ترجمهی مهدی سحابی، نشر مرکز
۱۰. سونات کرویتسر، تولستوی، ترجمهی سروش حبیبی، نشر چشمه
۱۱. گرگ بیابان، هرمان هسه، ترجمهی کیکاووس جهانداری، نشر علمی و فرهنگی
۱۲. اعترافات آگوستین قدیس، ترجمهی سایه میثمی، نشر سهروردی
۱۳. تأملات، مارکوس اورلیوس، ترجمهی عرفان ثابتی، نشر ققنوس
۱۴. در باب حکمت زندگی، آرتور شوپنهاور، ترجمهی محمد مبشری، انتشارات نیلوفر
۱۵. تتبعات، مونتنی، ترجمهی احمد سمیعی گیلانی، نشر سخن
🔹مصطفی ملکیان، درسگفتار فلسفه اخلاق
@mostafamalekian
🔴 توجه به تطور معنایی لغات و تأثیر آن در تفسیر قرآن
✍️ مصطفی ملکیان
🔹جهانی بودن قرآن به این معناست که ابتدا معنای لفظ را از زبان عرب آن روز اخذ کنیم، ولی مصادیق مختلف آن معنا در هر زمان را بر آن حمل کنیم. مثلاً قرآن می فرماید: " و ما یدریک لعل الساعه قریب " (شوری/ 17 ) شما نمی دانید "ساعت" چیست و چه هنگام است: و "ساعت" نزدیک به چهارصد سال است که به این معنای فعلی ( اجزاء و اوقات شبانه روز ) در زبان عربی به کار می رود. و حال اگر قرآن می فرماید: یکی از چیزهایی که علم آن فقط پیش خدا است علم الساعه است، آیا میشود گفت " علم الساعه " را دیگران هم میفهمند؟
باید دید عرب آن زمان از لفظ ساعت چه میفهمیده، آن زمان از ساعت، قیامت، و به تعبیر بعضی، وقت موت را میفهمیده است. پس باید بگوییم منظور قرآن این است که علم وقت مرگ و علم وقت قیامت را فقط خدا میداند.
🔹حاصل سخن آن که چون تطور معنایی لغات در اختیار هیچ گوینده و نویسندهای نیست و هیچ گویندهای نمیتواند بفهمد که مفردات استعمال شده در جملهاش بعدها چه تغییراتی از حیث معنا پیدا میکند، نمیتواند ملتزم شود که همهی معانیای که بعدها برای این الفاظ پیدا میشود مورد نظر او بوده است.
و بدین جهت است که بنده معتقدم بار دیگر باید معانیای را که مفسران برای الفاظ قرآن برمیشمرند بازبینی کرد. مثلاً در آیه ی: " ان الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی " ( نحل/90) عدل در زبان فلاسفه و حکمای ما – تحت تأثیر فلسفهی یونان و خصوصاً فلسفهی مشائیان مثل ارسطو – به: "اعطاء کل ذی حق حقه " تفسیر شده است. ما فعلاً کاری به صحت یا بطلان این معنا نداریم، اما به هر حال چون این معنا چهارصد سال بعد از نزول آیات در زبان عرب وارد شده نمیتوانیم عدل در آیه را به همین معنا بدانیم.
ادامه دارد...
➖جهت مطالعه ادامه مطلب کلیک کنید
@mostafamalekian
✍️ مصطفی ملکیان
🔹جهانی بودن قرآن به این معناست که ابتدا معنای لفظ را از زبان عرب آن روز اخذ کنیم، ولی مصادیق مختلف آن معنا در هر زمان را بر آن حمل کنیم. مثلاً قرآن می فرماید: " و ما یدریک لعل الساعه قریب " (شوری/ 17 ) شما نمی دانید "ساعت" چیست و چه هنگام است: و "ساعت" نزدیک به چهارصد سال است که به این معنای فعلی ( اجزاء و اوقات شبانه روز ) در زبان عربی به کار می رود. و حال اگر قرآن می فرماید: یکی از چیزهایی که علم آن فقط پیش خدا است علم الساعه است، آیا میشود گفت " علم الساعه " را دیگران هم میفهمند؟
باید دید عرب آن زمان از لفظ ساعت چه میفهمیده، آن زمان از ساعت، قیامت، و به تعبیر بعضی، وقت موت را میفهمیده است. پس باید بگوییم منظور قرآن این است که علم وقت مرگ و علم وقت قیامت را فقط خدا میداند.
🔹حاصل سخن آن که چون تطور معنایی لغات در اختیار هیچ گوینده و نویسندهای نیست و هیچ گویندهای نمیتواند بفهمد که مفردات استعمال شده در جملهاش بعدها چه تغییراتی از حیث معنا پیدا میکند، نمیتواند ملتزم شود که همهی معانیای که بعدها برای این الفاظ پیدا میشود مورد نظر او بوده است.
و بدین جهت است که بنده معتقدم بار دیگر باید معانیای را که مفسران برای الفاظ قرآن برمیشمرند بازبینی کرد. مثلاً در آیه ی: " ان الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی " ( نحل/90) عدل در زبان فلاسفه و حکمای ما – تحت تأثیر فلسفهی یونان و خصوصاً فلسفهی مشائیان مثل ارسطو – به: "اعطاء کل ذی حق حقه " تفسیر شده است. ما فعلاً کاری به صحت یا بطلان این معنا نداریم، اما به هر حال چون این معنا چهارصد سال بعد از نزول آیات در زبان عرب وارد شده نمیتوانیم عدل در آیه را به همین معنا بدانیم.
ادامه دارد...
➖جهت مطالعه ادامه مطلب کلیک کنید
@mostafamalekian
Telegraph
🔴 توجه به تطور معنایی لغات و تأثیر آن در تفسیر قرآن
🔹جهانی بودن قرآن به این معناست که ابتدا معنای لفظ را از زبان عرب آن روز اخذ کنیم، ولی مصادیق مختلف آن معنا در هر زمان را بر آن حمل کنیم. مثلاً قرآن می فرماید: " و ما یدریک لعل الساعه قریب " (شوری/ 17 ) شما نمی دانید "ساعت" چیست و چه هنگام است: و "ساعت" نزدیک…
🔴 باید چه توقعی از فلسفه داشت؟
✍️مصطفی ملکیان
🔹در باب اینكه چه توقع و انتظاری از فلسفه باید داشت، از قدیمالایام اختلافنظر وجود داشت.
1️⃣ بسیاری معتقد بودند كه از فلسفه باید یك كاركرد انتظار داشت و آن اینكه جهان هستی را باید تفسیر كند.
2️⃣ ماركس درست در برابر این تلقی ایستاد و گفت كار فلسفه باید این باشد كه به جای تفسیر جهان، آن را تغییر دهد.
3️⃣ دیدگاه سومی میگفت كه فلسفه باید مادری باشد كه همه علوم و معارف بشری غیرخودش را ارتزاق كند.
4️⃣دیدگاه چهارم از ویتگنشتاین است كه میگفت كار فلسفه روان درمانگری به تمام معنای كلمه است.
🔹 البته در این زمینه ۹ نظرگاه میتوان داشت. اما نظر ثورو این است كه فلسفه چنانكه رواقیان میگفتند، یك شیوه زندگی است، یعنی بگوییم كه زندگیهای مختلفی میتوان داشت، مثل زندگی عارفانه، زندگی مومنانه و متدینانه، زندگی زیبایی و لذتجویانه و… یك نوع زندگی هم زندگی فیلسوفان است. بنابراین فلسفه یك سبك زندگی است كه كسانی در پیش میگیرند و كسانی خیر. در فلسفههای شرقی، آیین دائو و آیین بودا به فلسفه به عنوان شیوه زندگی مینگریستند.
@mostafamalekian
✍️مصطفی ملکیان
🔹در باب اینكه چه توقع و انتظاری از فلسفه باید داشت، از قدیمالایام اختلافنظر وجود داشت.
1️⃣ بسیاری معتقد بودند كه از فلسفه باید یك كاركرد انتظار داشت و آن اینكه جهان هستی را باید تفسیر كند.
2️⃣ ماركس درست در برابر این تلقی ایستاد و گفت كار فلسفه باید این باشد كه به جای تفسیر جهان، آن را تغییر دهد.
3️⃣ دیدگاه سومی میگفت كه فلسفه باید مادری باشد كه همه علوم و معارف بشری غیرخودش را ارتزاق كند.
4️⃣دیدگاه چهارم از ویتگنشتاین است كه میگفت كار فلسفه روان درمانگری به تمام معنای كلمه است.
🔹 البته در این زمینه ۹ نظرگاه میتوان داشت. اما نظر ثورو این است كه فلسفه چنانكه رواقیان میگفتند، یك شیوه زندگی است، یعنی بگوییم كه زندگیهای مختلفی میتوان داشت، مثل زندگی عارفانه، زندگی مومنانه و متدینانه، زندگی زیبایی و لذتجویانه و… یك نوع زندگی هم زندگی فیلسوفان است. بنابراین فلسفه یك سبك زندگی است كه كسانی در پیش میگیرند و كسانی خیر. در فلسفههای شرقی، آیین دائو و آیین بودا به فلسفه به عنوان شیوه زندگی مینگریستند.
@mostafamalekian
اضطراب و آرامش
❇️ فایل صوتی نشست گفتوگوهایی میانرشتهای در باب اضطراب/آرامش روز اول| با حضور استاد مصطفی ملکیان و دکتر مقصود فراستخواه و دکتر جواد حاتمی| مرکز شناخت
@mostafamalekian
@mostafamalekian
🔴 مصطفی ملکیان:
🔹مور همیشه این جمله بسیار عمیق باتلر را در ابتدای کتابهایش مینوشت:
🔹واقعیتها آناند که هستند، چه بخواهی چه نخواهی! تو باید به دنبال واقعیتها بدوی؛ واقعیتها به دنبال تو نخواهند دوید.
@mostafamalekian
🔹مور همیشه این جمله بسیار عمیق باتلر را در ابتدای کتابهایش مینوشت:
🔹واقعیتها آناند که هستند، چه بخواهی چه نخواهی! تو باید به دنبال واقعیتها بدوی؛ واقعیتها به دنبال تو نخواهند دوید.
@mostafamalekian
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥سخنرانی مصطفی ملکیان در رونمایی از کتاب «دفاع از نسبی گرایی» اثر دکتر میر شمس الدین ادیب سلطانی |۲۴ مهر ۱۴۰۳
@mostafamalekian
@mostafamalekian
ردِّ پای خوب زیستن در شرایطِ بحرانی
🔊 فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «ردپای خوبزیستن در شرایط بحرانی»، آبان ۱۴۰۳، موسسه فرهنگی دکسا
@Doxa_vision
@mostafamalekia
@Doxa_vision
@mostafamalekia
الفبای صلح و ناآشکارگیِ حقیقت
🔊 فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «الفبای صلح و نا آشکارگی حقیقت»، مهر ۱۴۰۳، نیشابور
@mostafamalekian
@mostafamalekian
➖ ثبت نام حضوری:
https://khanehashena.com/myevents/azar1403-hozoori/
➖ثبت نام آنلاین:
https://khanehashena.com/myevents/azar1403-online/
@mostafamalekian
https://khanehashena.com/myevents/azar1403-hozoori/
➖ثبت نام آنلاین:
https://khanehashena.com/myevents/azar1403-online/
@mostafamalekian
🔴راه کارهای تبلیغ دین
✍️ مصطفی ملکیان
1️⃣ نشان دادن این که دیدگاههای دینی، برای بهداشت روانی بهتر است.
🔹مثلا دو گزاره غیرقابلاثبات میتوان در نظر گرفت: یکی آن که سازوکار هستی در جهت ناکامی انسانهاست و دیگری آن که سازوکار هستی مددرسان انسانها در رسیدن به موفقیت است. این دو گزاره هر دو اثباتناشدنی است و از این که هر دو اثباتناشدنی است، برمیآید که جهان قابلیت تفاسیر متعدد دارد.
بر مبنای تفسیر اول پشت هر مصیبتی بشارتی است و بر مبنای تفسیر دوم، پشت هر نعمتی، مصیبتی است. در اینجا روانشناسی میگوید که تفسیر اول برای بهداشت روانی مناسبتر است.
🔹به تعبیر دیگر فیزیک جهان را نمیتوان تغییر داد، ولی برخی دیدگاههای متافیزیکی، آستانه تحمل انسانها را در برابر مصیبتهای جهان بالا میبرد. یا به عنوان مثال دیگر، اگر کسی قائل باشد اعمال خوب و بد لزوما دارای سرانجام نیست، زندگیاش متفاوت است با کسی که قائل است من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره. کسی که معتقد است اگر یک ذره، یک اپسیلون، کار نیک کرد، حتما دیده میشود و باز هم اگر یک ذره کار بد کرد، بالاخره این دیده میشود. این فرد از لحاظ روانی سالمتر است تا وقتی معتقد باشد که هم خوبیها گم شدنیاند، هم بدیها.
🔹وقتی معتقد باشد بدیها گم شدنیاند، هیچ چیزی جلودارش نیست و وقتی معتقد است خوبیها گم شدنیاند، هیچ چیزی تشویقش به خوبیها نمیکند. من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره، یک گزاره متافیریکی قابل اثبات نیست. کما این که گزاره مقابل آن هم قابل اثبات نیست. اما اگر شما دید اول را داشته باشید با غیرمعتقدش خیلی فرق میکند.
🔹باز هم به عنوان مثال در قرآن آمده وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ، اگر آدم واقعا معتقد داشته باشد تنهاست، از لحاظ روانی خیلی بهداشتش تامین میشود . خیلی از معاصی و گناهانی که انجام میدهیم به این خاطر است که فکر میکنیم اعوان و انصاری داریم. امام فخر در تفسیر مفاتیح الغیبش میگوید: من معتقم اگر در یک آتشسوزیای، کل قرآن بسوزد و فقط این آیه بماند، وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ، به نظر من این آیه برای انسانسازی کافی است و راست هم میگوید. کسی که معتقد باشد من تنهایم و چون تنهایم، مسئولیت همه چیز بر دوشم است، فردا نمیتوانم بر دوش مرئوس، مادرم، پدرم و هم جناحیام بیندازم این فرد بهداشت روانی بالاتری دارد از کسی که به این آموزه معتقد نیست.
2️⃣ سعی در اولویتبندی در برخورد با مخاطبان
🔹البته این دفاع پراگماتیستی تنها فرد را متدین میکند، نه آن که دین خاصی را هم به او بقبولاند. لذا این دلایل جناح معنویتگرای جهان را در برابر جناح مادیگرای جهان حفظ میکند. از سویی شکی نیست که اگر فردی دیدگاه معنوی پیدا کرد، باید این را با یک زبانی بیان کند و دیگر طبعا یا با زبان دین اسلام بیان میکند یا با زبان دین یهود یا مسیح و یا غیره. برای مثال من وقتی میخواهم ما فیالضمیر خودم را بگویم، در عین حال که هیچ زبانی بر زبان دیگر رجحان ندارد، نه میتوانم از هیچ زبانی استفاده کنم، نه از همه زبانها استفاده کنم. اما تا دهان باز میکنم یا فارسی حرف میزنم یا انگلیسی یا ... .
🔹به همین ترتیب وقتی انسان دهان باز کرد و خواست با هستی یا به تعبیر دینی با خدا حرف بزند، طبعا یا به لسان اسلام یا لسان مسیحیت یا بودا یا ... حرف میزند. ولی به تعبیر مارتین بوبر، میل به سخن گفتن با هستی مهمتر است از این که به لسان دین اسلام سخن بگوید یا مسیحیت یا .... . اکثر ما بیشتر از اینکه بخواهیم مخاطبمان معنوی بشود و متدین، میخواهیم همکیش ما بشود. اما اگر فکرش را میکردم که اول از هر چیزی اگر همه عالم معنوی بودند، ولو معنویت هر کدامشان در قالب یکی از ادیان تاریخی و نهادینه بروز و ظهور پیدا میکرد، خیلی جهان خوبی داشتیم ؛ اول میآمدیم بر مشترکات معنوی، تأکید میکردیم.
(ادامه)👇👇
@mostafamalekian
✍️ مصطفی ملکیان
1️⃣ نشان دادن این که دیدگاههای دینی، برای بهداشت روانی بهتر است.
🔹مثلا دو گزاره غیرقابلاثبات میتوان در نظر گرفت: یکی آن که سازوکار هستی در جهت ناکامی انسانهاست و دیگری آن که سازوکار هستی مددرسان انسانها در رسیدن به موفقیت است. این دو گزاره هر دو اثباتناشدنی است و از این که هر دو اثباتناشدنی است، برمیآید که جهان قابلیت تفاسیر متعدد دارد.
بر مبنای تفسیر اول پشت هر مصیبتی بشارتی است و بر مبنای تفسیر دوم، پشت هر نعمتی، مصیبتی است. در اینجا روانشناسی میگوید که تفسیر اول برای بهداشت روانی مناسبتر است.
🔹به تعبیر دیگر فیزیک جهان را نمیتوان تغییر داد، ولی برخی دیدگاههای متافیزیکی، آستانه تحمل انسانها را در برابر مصیبتهای جهان بالا میبرد. یا به عنوان مثال دیگر، اگر کسی قائل باشد اعمال خوب و بد لزوما دارای سرانجام نیست، زندگیاش متفاوت است با کسی که قائل است من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره. کسی که معتقد است اگر یک ذره، یک اپسیلون، کار نیک کرد، حتما دیده میشود و باز هم اگر یک ذره کار بد کرد، بالاخره این دیده میشود. این فرد از لحاظ روانی سالمتر است تا وقتی معتقد باشد که هم خوبیها گم شدنیاند، هم بدیها.
🔹وقتی معتقد باشد بدیها گم شدنیاند، هیچ چیزی جلودارش نیست و وقتی معتقد است خوبیها گم شدنیاند، هیچ چیزی تشویقش به خوبیها نمیکند. من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره، یک گزاره متافیریکی قابل اثبات نیست. کما این که گزاره مقابل آن هم قابل اثبات نیست. اما اگر شما دید اول را داشته باشید با غیرمعتقدش خیلی فرق میکند.
🔹باز هم به عنوان مثال در قرآن آمده وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ، اگر آدم واقعا معتقد داشته باشد تنهاست، از لحاظ روانی خیلی بهداشتش تامین میشود . خیلی از معاصی و گناهانی که انجام میدهیم به این خاطر است که فکر میکنیم اعوان و انصاری داریم. امام فخر در تفسیر مفاتیح الغیبش میگوید: من معتقم اگر در یک آتشسوزیای، کل قرآن بسوزد و فقط این آیه بماند، وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ، به نظر من این آیه برای انسانسازی کافی است و راست هم میگوید. کسی که معتقد باشد من تنهایم و چون تنهایم، مسئولیت همه چیز بر دوشم است، فردا نمیتوانم بر دوش مرئوس، مادرم، پدرم و هم جناحیام بیندازم این فرد بهداشت روانی بالاتری دارد از کسی که به این آموزه معتقد نیست.
2️⃣ سعی در اولویتبندی در برخورد با مخاطبان
🔹البته این دفاع پراگماتیستی تنها فرد را متدین میکند، نه آن که دین خاصی را هم به او بقبولاند. لذا این دلایل جناح معنویتگرای جهان را در برابر جناح مادیگرای جهان حفظ میکند. از سویی شکی نیست که اگر فردی دیدگاه معنوی پیدا کرد، باید این را با یک زبانی بیان کند و دیگر طبعا یا با زبان دین اسلام بیان میکند یا با زبان دین یهود یا مسیح و یا غیره. برای مثال من وقتی میخواهم ما فیالضمیر خودم را بگویم، در عین حال که هیچ زبانی بر زبان دیگر رجحان ندارد، نه میتوانم از هیچ زبانی استفاده کنم، نه از همه زبانها استفاده کنم. اما تا دهان باز میکنم یا فارسی حرف میزنم یا انگلیسی یا ... .
🔹به همین ترتیب وقتی انسان دهان باز کرد و خواست با هستی یا به تعبیر دینی با خدا حرف بزند، طبعا یا به لسان اسلام یا لسان مسیحیت یا بودا یا ... حرف میزند. ولی به تعبیر مارتین بوبر، میل به سخن گفتن با هستی مهمتر است از این که به لسان دین اسلام سخن بگوید یا مسیحیت یا .... . اکثر ما بیشتر از اینکه بخواهیم مخاطبمان معنوی بشود و متدین، میخواهیم همکیش ما بشود. اما اگر فکرش را میکردم که اول از هر چیزی اگر همه عالم معنوی بودند، ولو معنویت هر کدامشان در قالب یکی از ادیان تاریخی و نهادینه بروز و ظهور پیدا میکرد، خیلی جهان خوبی داشتیم ؛ اول میآمدیم بر مشترکات معنوی، تأکید میکردیم.
(ادامه)👇👇
@mostafamalekian