Telegram Web Link
📝📝📝جنگی علیه بدن زنان

✍🏻نویسنده:  مریم محمد الخطیب، شاعر و فعال زنان اهل غزه

منبع: سایت ماندویس، ۱۹ می ۲۰۲۵


جنگ غزه تنها داستان ویرانه‌ها و حملات هوایی نیست. این داستان دختری است که در زیر بمباران‌ها درگیر عادت ماهیانه می‌شود، مادری که در سکوت خونریزی می‌کند و روی زمین‌های سرد سقط جنین می‌کند یا زیر صدای پهپادها زایمان می‌کند. در اکتبر، من به مدت ده روز خونریزی داشتم، بدون دسترسی به یک حمام مناسب.

خانه‌ای که به آن پناه بردیم – مانند بیشتر پناهگاه‌های غزه – هیچ حریم خصوصی نداشت. چهل نفر در دو اتاق می‌خوابیدند. حمام در نداشت، فقط یک پرده پاره. یادم می‌آید که منتظر می‌ماندم تا همه بخوابند تا بتوانم خودم را با یک بطری آب و تکه‌های پارچه تمیز کنم. یادم می‌آید که دعا می‌کردم رختخوابی را که با سه دخترعمویم شریک بودم، لکه‌دار نکنم. یادم می‌آید آن شرم را؛ نه از بدنم، بلکه از ناتوانی در مراقبت از آن.

در جنگ، بدن حقوقش را از دست می‌دهد، به‌ویژه بدن زن. تیتر خبرها به‌ندرت درباره این موضوع صحبت می‌کنند، درباره معنای پریود شدن یک دختر زیر بمباران، درباره مادرانی که مجبور می‌شوند در سکوت خونریزی کنند و روی زمین‌های سرد سقط جنین کنند یا زیر پهپادها زایمان کنند. جنگ غزه تنها داستان ویرانی و حملات هوایی نیست؛ این داستان بدن‌هایی است که زندگی‌شان متوقف شده، مورد تجاوز قرار گرفته و از آرامش محروم شده‌اند. و با این حال، به‌گونه‌ای، این بدن‌ها ادامه می‌دهند.

به‌عنوان یک زن فلسطینی و دانشجوی آواره که اکنون در مصر زندگی می‌کنم، این خاطره جسمانی را با خود حمل می‌کنم. نه به‌عنوان یک استعاره، بلکه به‌عنوان یک واقعیت. با شنیدن صداهای بلند، هنوز بدنم می‌لرزد. گوارشم مختل شده. خوابم تکه‌تکه است. بسیاری از زنان را می‌شناسم – دوستان، اقوام، همسایه‌ها – که در طول جنگ به بیماری‌های مزمن مبتلا شده‌اند، کسانی که برای ماه‌ها پریودشان قطع شده، کسانی که سینه‌هایشان در حالی که در پناهگاه‌ها سعی می‌کردند به فرزندانشان شیر بدهند، خشک شد. جنگ مانند یک بیماری وارد بدن می‌شود و در آن می‌ماند. 

بدن غزه‌ای نقشه‌ای از توقف‌های ناگهانی است. از همان ابتدا یاد می‌گیرد که خود را جمع کند – فضای کمتری بگیرد، هوشیار بماند، میل، گرسنگی و خونریزی را سرکوب کند. عمومی‌بودن آوارگی، حریم خصوصی را نابود می‌کند، در حالی که ترس مداوم سیستم عصبی را می‌خورد. زنانی که زمانی حجب‌وحیا را رعایت می‌کردند، حالا مقابل غریبه‌ها لباس عوض می‌کنند. دختران دیگر درباره عادت ماهانه‌شان صحبت نمی‌کنند. کرامت به بار سنگینی تبدیل می‌شود که هیچ‌کس از عهده آن برنمی‌آید.

این تناقض بقا است: همان بدنی که از امنیت محروم شده، به ابزار مقاومت تبدیل می‌شود. زنان روی نور شمع عدس می‌پزند، در زیرزمین‌ها به کودکان آرامش می‌دهند، مردگان را در آغوش می‌گیرند. این اعمال منفعلانه نیستند؛ آنها رادیکال هستند. عادت ماهانه داشتن، باردار بودن، شیر دادن، آرام کردن – در میان ویرانی – یعنی اصرار بر زندگی. 

بارها و بارها به تصویر مادرم در طول جنگ فکر می‌کنم. پشتش از خم شدن روی قابلمه خمیده شده، دست‌هایش می‌لرزند، چشمانش با هر صدا به سقف خیره می‌شوند. او تا زمانی که دیگران غذا نمی‌خوردند، غذا نمی‌خورد. تا زمانی که بچه‌ها نمی‌خوابیدند، نمی‌خوابید. بدنش هم‌زمان مدیریت شرایط جنگ و مادری را تحمل می‌کرد. حالا می‌فهمم که خستگی‌اش چقدر سیاسی بود – چطور کار او، مانند کار بسیاری از زنان فلسطینی، با منطق نابودی مخالفت می‌کرد.

در غزه هیچ چادری برای بدن وجود ندارد. هیچ فضای امنی که بدن زن بتواند بدون ترس خود را رها کند. جنگ ما را عریان می‌کند – نه تنها از خانه‌ها و وسایلمان، بلکه از آیین‌هایی که ما را انسان می‌کنند: حمام کردن، عادت ماهانه داشتن، سوگواری در حریم خصوصی. اما حتی بدون سرپناه، بدن‌هایمان مقاومت می‌کنند. آنها به یاد می‌آورند. آنها مقاومت می‌کنند.

و شاید، در لرزش پایدارشان، صادقانه‌ترین تاریخ را می‌نویسند. 

🔻(این مقاله را در سایت نشریه چشم‌انداز ایران بخوانید)

@cheshmandaz_iran
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 پاداش حرکات ظریف؛ کمک به بهبود افسردگی

✍🏻 Anthony Smith

ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیک‌جو

افسردگی مانند هر اختلال روانشناختی دیگر، صرفا نتیجه‌ی رشد دانه‌ای که در ساختار ژنتیکی یک فرد کاشته شده باشد، نیست. به جز برخی موارد استثنا، مشکلات روانی عمدتا نتیجه‌ی برآیند عوامل زیستی، روانشناختی، اجتماعی و معناشناختی هستند و توجه انحصاری به هر یک از این جنبه‌ها بدون توجه به ابعاد دیگر،‌ نتایج رضایت‌بخشی نخواهد داشت.

به عنوان فردی که در دوران نوجوانی با وسواس، اضطراب اجتماعی و افسردگی دست و پنجه نرم می‌کرده است، به یاد دارم که در آن دوران، از ساختن مگس‌های ماهیگیری با نخ و پر، برای دور کردن حواسم از افکار مزاحم، استفاده میکردم. این کار برای من که اجتماعی نبودم، مشغولیتی را ایجاد میکرد که در حین انجامش ذهنم آرام میشد و پس از ساختن هر کدام از آن مگس‌های مصنوعی، منتظر ساختن بعدی با خلاقیتی تازه بودم. از طرفی، رسیدن به آن دستاوردهای کوچک ملموس، برایم احساس رضایتی از خود و اعتماد به نفس بیشتری را ایجاد میکرد.

تا قبل از خواندن پژوهش‌های کلی لمبرت، عصب‌شناس، فکر میکردم که اثر آرامش‌دهندۀ ساختن مگس‌های کوچک ماهیگیری، به سادگی مربوط به ایجاد حواس‌پرتی و رضایت از تولید یک محصول خلاقانه است، و نمی‌دانستم که فعالیت حرکتی ظریف(fine motor activity)، به خودی خود یک عامل تسکین‌دهنده است. (فعالیتهای درگیرکننده عضلات کوچک دست‌ها، مچ و انگشتان، مانند نوشتن، کار با ابزارهای کوچک، کارهای روزمره‌ی نیازمند استفاده از دستها و ..)

لمبرت مشاهدات خود را اینطور توصیف میکند که در سالهای پایانی دهه ۱۹۹۰، زمانی که پژوهشگر دانشگاه جان هاپکینز بوده است، به این فرضیه رسیده است که در طی سالهای دو جنگ جهانی و دوران رکود اقتصادی بزرگ، میزان شکایت افراد جامعه از افسردگی کمتر از نسل‌های بعدی‌شان بوده است. مطالعات بعدی او که در مجلات معتبری منتشر شد منتهی به این نتیجه‌گیری می‌شدند که آسایش فیزیکی زندگی مدرن (به عنوان یک فاکتور اجتماعی)، افراد را از بسیاری از فعالیت‌های تحریک‌کننده سیستم پاداش مغزی (به عنوان یک فاکتور بیولوژیک) محروم می‌کند و منجر به بروز بالاتر افسردگی در دنیای مدرن می‌شود.

هر کسی که با افسردگی، چه در قالب تجربه و ابتلا، یا درمانگری آن، سر و کار داشته است میداند که خستگی، مشکلات شناختی (اختلال حافظه، تمرکز و توجه)، بی‌قراری یا ناخوشی ناشی از افسردگی، میتواند منجر به افکار منفی شود که در نتیجه آن، انگیزه و فعالیت‌های حرکتی ظریف یا هر فعالیت حرکتی دیگر کاهش پیدا می‌کند و چرخه معیوبی برای تشدید افسردگی ایجاد میشود.

یکی از موضوعات مورد توجه در مطالعات لمبرت این است که چطور زندگی مدرن، باعث کمتر شدن فعالیت افراد، نه فقط در کارهایی مانند پیاده‌روی‌ تا محیط کار یا دوچرخه‌سواری، بلکه در فعالیت‌های روزمره‌‌ی ظریف‌تری مثل تکه کردن قطعات غذا، شستن لیوان یا دستمالهای پارچه‌ای، دوختن، رسیدگی به گیاهان باغچه، و حتی نوشتن با خودکار شده است، که دیگر قسمتی از روتین‌های روزانه بسیاری از افراد نیستند. "آیا ما در حال از دست دادن یک عنصر حیاتی برای سلامت روانمان بودیم، از زمانی که مشغول لمس کردن صفحات و کیبوردها، به جای شخم زدن باغچه‌ها شدیم؟" لمبرت در پاسخ به این سوال خود می‌گوید، "از زاویه نوروآناتومیکال، باور دارم که پاسخ به این سوال، یک 'آری' واقع‌بینانه است."

ادامه در INSTANT VIEW
مشاهده فوری
@alipsychiatrist
@MostafaTajzadeh
📝📝📝بیش از به‌دست آوردن نخل طلا، به واکنش دوستانم در زندان پس از تماشای «یک تصادف ساده» فکر می‌کنم

✍🏻جعفر پناهی، فیلمساز در گفتگو با «franceinter»:

یکی از افرادی که در نوشتن فیلم‌نامه این فیلم با من همکاری کرد، مهدی محمودیان، در حال حاضر داخل زندان است.

ما مدتی باهم در یک زندان بودیم، پس از مدتی من آزاد شدم و مدتی بعد هم ایشان آزاد شد و سر بعضی از صحنه‌های فیلم حضور داشت و بسیار هم کمک کرد. اما حدود دو ماه پیش، دوباره او را بردند زندان، البته زندان رفتن برای ایرانیان، تبدیل به یک عادت شده است و مساله چندان مهمی دیگر نیست.

برای من واکنش مردم پس از تماشای فیلم و اینکه چه حالی خواهند داشت، بسیار اهمیت دارد.

وقتی با فیلم اولم به کن آمدم، اصلا فگر نمیکردم که کجا دارم می‌روم و چگونه است. تازه فارغ‌التحصیل شده بودم و فکر میکردم مهمترین اتفاق آن است که اساتیدم حس کنند که من شاگرد خوبی بودم و به درس‌هایم خوب جواب دادم.

اما در حال حاضر احساس می‌کنم که با این فیلم می‌خواهم به زندانیان جواب بدهم، و آیا درست عمل کرده‌ام؟ در واقعیت آنچه در حال حاضر در ذهن من است، نخل طلا و… نیست، زندانی‌ها هستند. نه آنکه نخل طلا بد باشد، نه، اما ته ذهنم الان، دوستان زندانی‌ام هستند و فکر کردن به اینکه پس از دیدم این فیلم چه حالی خواهند داشت؟

@MahmoudianMeh
@MostafaTajzadeh
📚 کتابی که باید خواند

✍️چند سال پیش کتابی با عنوان« نامه ها» در اینترنت منتشر شده بود که مطالعه ای مروری کرده بودم. در روزهای گذشته فرصتی دست داد که بار دیگر پس مدتها، کتاب نامه ها را این بار با دقت بیشتری مطالعه کنم.( کروبی، مهدی، نامه ها: با مقدّمه ای از حصر، لندن: مرکز مطالعاتی کرسنت، ۱۳۹۶). پایان آن نیز همزمان شده بود با خبر مرخص شدن ایشان از بیمارستان. پیرمرد آزاده، در این سال ها چندین بار زیر تیغ جراحی رفته و خوشبختانه استوار است و مانا باد.
🔹️حیفم امد برداشت خود را از کتاب او با دیگران به اشتراک نگذارم زیرا کاملا مربوط به سرگذشت و سرنوشت انها است و اینکه چرا از شور و شادی دوم خرداد ۱۳۷۶ به خشم امروز رسیدیم که قبح ابراز تمایل به مداخله بیگانگان برای تغییر وضعیت، ریخته است هرچند گفته شود اینان در اقلیت هستند.
به نظر من همان اندازه که کتاب خاطرات و دیدگاه های فقیه بزرگ عصرما ایت الله منتظری، سند مهمی در روشن کردن وقایع دهه شصت و هفتاد است، این کتاب هم سند مهمی در روشن کردن وقایع دهه هفتاد و هشتاد است و بدون مطالعه انها نمی توان درک درستی از تاریخ تحولات سیاسی و حقوقی این دوران به دست اورد.
من همواره با دیدگاه ایشان درباره دهه ۶۰ اختلاف داشتم که خودش حکایتی شنیدنی دارد اما چه با تعلق خاطر عمیق اقای کروبی به بنیانگذار جمهوری اسلامی موافق باشیم چه مخالف، اما تردیدی نمی توان کرد که او صدای بی صدایان بود و با همه وجود تلاش می کرد در چارچوب همان سیستمی که قبول داشت اصلاحاتی را انجام دهند و نارضایتی ها را بکاهد و...سرانجامش به زندان خانگی ۱۴ ساله ختم شد.
نامه های این روحانی عالیقدر به رئیس مجلس خبرگان و نامه هایش به رهبر دوم نظام جمهوری اسلامی، سرشار از نکات تاریخی مهم از نظر سیاسی و حقوقی است، اینکه چگونه نهاد نظارت از بین رفت و با حذف نظارت، زمینه فساد سیاسی و اقتصادی به وجود امد و انچه بر سر مجلس خبرگان رهبری امد، روایت چگونگی استحاله نظام از درون و اینکه چرا به جای رفع نواقص و رشد کردن، بسوی انحطاط رفت. جزییات جدال های درون سیستم به ویژه بر سر نظارت استصوابی و کودتای خزنده ای که برای تسلط کامل یک جریان خاص صورت گرفت را در این کتاب می توان دید. نامه ها نشان می دهند وقایع سال ۱۳۸۸ ابدا ناشی از یک اختلاف انتخاباتی نبود بلکه جنگ قدرتی بود که دمل چرکین ان در انتخابات ۱۳۸۸ سرباز کرد.

📡 کانال گفتارهای باقی
@emadbaghi
وبسایت
 www.emadbaghi.com
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 مشکل اصلی ما این است که اجازه‌ی بیان انتقاد را نمی‌دهیم‌

✍🏻 شهاب‌الدین حائری شیرازی

همه‌ی ما سوار کشتی سیاست‌های رهبری هستیم؛ از همه می‌توانیم انتقاد کنیم، اما انتقاد از سکان‌دارِ کشتی عواقب خواهد داشت!

توهم داریم که آمریکا و اسرائیل را زیر پا له می‌کنیم! کجا این دو له شده‌اند؟!

تا زمانی که - بر خلاف عقل و شرع - اجازه انتقاد از رهبری را ندهند، وضعیت همین خواهد بود.

این که «حسین تنگه‌بَند» (شریعتمداری) نمی‌تواند امروز ایدئولوگ نظام باشد، حاصل فعالیت امثال آقای تاجزاده و دیگر منتقدین در فضای مجازی‌ست که تغییر را به مطالبه‌ای عمومی تبدیل کردند

امروز به راحتی می‌توانیم بگوییم که بیش از ۸۰ درصد مردم ایران، این سیاست‌های انقلابی و ماجراجویانه را نمی‌خواهند./ عبدی مدیا

🆔
@tahkimmelat
@MostafaTajzadeh
روحانی: انتخابات ۸۴ سرنوشت هسته‌ای ما را تغییر داد/ اروپایی‌ها پیشنهاد کردند غنی‌سازی را سه سال تعلیق کنیم/ برای ایجاد کنسرسیوم غنی‌سازی با ۵ کشور توافق کردیم

🔸حسن روحانی: در سال ۸۴ ما می‌توانستیم مسأله هسته‌ای را تمام کنیم. نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۴ سرنوشت هسته‌ای ما را تغییر داد. 

🔸ما برای حل نهایی مسأله هسته‌ای سه راه پیدا کرده بودیم. از این سه راه‌حل، طولانی‌ترینش پیشنهاد سه کشور اروپایی بود که آن‌ها می‌گفتند سه سال فعالیت را تعلیق کنید و بعد از سه سال فعالیت کاملاً آزاد باشد. یک راه دیگری با آژانس داشتیم که یک سال و نیم طول می‌کشید.

🔸در راه سوم با آفریقای جنوبی، الجزایر، هند و برزیل توافق کردم که ۵ کشور به صورت یک کنسرسیوم در ایران غنی‌سازی کنیم. درباره این طرح آقای امبکی رئیس‌جمهور آفریقای جنوبی با سه کشور اروپایی تماس گرفت و قبول کردند که اگر چند کشور با هم انجام دهید مشکلی نداریم.
@Sahamnewsorg
@MostafaTajzadeh
از کاهش مهریه و افزایش زن‌کشی تا درخشش زنان ورزشکار

اخبار اردیبهشت ۱۴۰۴،گروه مطالعات زنان

حجاب اجباری
📍 پس از تهران و اصفهان، حالا شیراز هم به فهرست شهرهایی پیوسته که در آن زنان با پیامک‌های هشدار «عدم رعایت حجاب» روبه‌رو می‌شوند. این بار پیامک‌ها نه فقط به رانندگان، بلکه به عابران پیاده نیز ارسال می‌شود.

گزارش هه‌نگاو از نقض حقوق زنان در ایران – آوریل ۲۰۲۵
⚖️ موارد ثبت‌شده:

۳۱ مورد زن‌کشی 🩸
۴ مورد بازداشت فعالان زن ⛓️
۸ مورد صدور حکم حبس برای فعالان زن ⚖️
۴ مورد اعدام ثبت‌شده 🕯️
زن‌کشی
🟥 یاسمن نصرتی در شاهرود توسط همسرش خفه شد.
🟥 زنی در تهران به دلیل مخالفت با ادامه ازدواج موقت، با سلاح سرد به قتل رسید.
🟥 در فیروزآباد فارس، مردی همسر و مادر همسرش (الیانا کوهی و فریده باقری) را به دلیل درخواست طلاق به قتل رساند.
🟥 زنی با نام خانوادگی "درویشی" در کرمان، به همراه برادرش کشته شد. زنی دیگر در تهران خفه شد.
🟥 مبینا کندابی در کردکوی به دلایل ناموسی با سلاح گرم کشته شد.
🟥 فاطمه برخورداری، معلم در سبزوار، توسط همسرش کشته شد.
🟥 مائده خطیبیان قربانی خشونت همسرش شد.
🟥 زنی ۴۹ ساله در دامغان عمداً زیر گرفته شد.
🟥 سمیرا نوربخش در کرمانشاه به دلیل رد خواستگاری، با گلوله کشته شد.
🟥 مارال طالبیان در مشهد با گرز به قتل رسید.
🟥 مردی در کرمانشاه همسر، مادر همسر و پسرش را کشت.
🟥 زنی و کودکی ۵ ساله در خوزستان و البرز قربانی خشونت خانوادگی شدند.
🟥 ماهرو تندپور در یاسوج با سلاح گرم کشته شد.
🟥 طاهره خدامی در سیرجان به دست پسرش کشته شد.
🟥 مهناز کثیرلو در زنجان با پتک و چکش به طرز فجیعی کشته شد.
🟥 مردی در دالاهو پدر و مادر همسرش را کشت.
🟥 زنی در کارگاه خیاطی در بهارستان به دست همسر سابقش کشته شد.
🟥 ستاره موسی‌پور در خوی به‌دست برادر شوهرش کشته شد.
🟥 زنی در تبریز در مرکز مشاوره توسط همسرش کشته شد.

خشونت خانگی
⚠️ زنی در کرج قربانی اسیدپاشی از سوی همسرش شد و از ناحیه صورت آسیب شدید دید.

کاهش مهریه
⚖️ مجلس در حال بررسی طرحی است که مهریه را از ۱۱۰ به ۱۴ سکه کاهش می‌دهد.
دولت با این طرح مخالفت کرده است.
معاون امور زنان گفت: «در صورت اصلاح، باید سایر اجزای نظام حقوقی خانواده نیز هماهنگ تغییر کند.»

زنان ورزشکار
🥇 برای نخستین بار در ۵۰ سال گذشته، تیم ترامپولین زنان ایران به مسابقات بین‌المللی اعزام شد.
تیم ملی فوتسال زنان ایران با پیروزی برابر چین به جام جهانی صعود کرد؛ مارال ترکمان با ۶ گل بهترین گلزن مسابقات شد.
🏃‍♀️ حمیده اسماعیل‌نژاد در مسابقات دو و میدانی دبی سوم شد.
🏋️ آلما حسینی در مسابقات وزنه‌برداری نوجوانان جهان در پرو، دو مدال نقره و برنز کسب کرد.

کانال علمی مطالعات زنان

https://www.instagram.com/women.studies/
@womenstudiesisaorg
@MostafaTajzadeh
Forwarded from تحکیم ملت
سعید_مدنی_و_جامعه_شناسی_محبوس_در_زندان.pdf
1.7 MB
♦️ سعید مدنی و جامعه شناسی محبوس در زندان

🖊️ پارسا نصیری
نشریه دانشجویی کنش

این روزها سالگرد بازداشت دکتر  سعید مدنی است عموما وقتی می خواهند از دکتر مدنی نام ببرند از او به عنوان جامعه شناس زندانی یاد می‌کنند اما من می‌خواهم با یاد کردن او از جامعه‌شناسی محبوس در زندان حرف بزنم؛ در زمانه‌ای که بسیاری از جامعه‌شناسان علم جامعه شناسی را محصور در دولت‌محوری کرده‌اند سعید مدنی رویکرد دیگری را برگزیده و آن رویکرد جامعه‌محوری ست؛ رویکردی که در جامعه‌شناسی علاوه بر تئوری با میدان سر وکار دارد…


🆔@tahkimmelat
📝📝📝جنبش اصلاحات همچون روشنگری عمومی

✍🏻بابک مینا

با همه بلاهت‌ها، ساده‌انگاری‌ها و خطاهایی که حرکت جامعه ایران از دوم خرداد ۷۶ به بعد داشت، به نظرم همچنان یکی از مهمترین جنبش‌های سیاسی ایران معاصر جنبش اصلاحات است.

این جنبش توانست ایده‌های لیبرال را به درون فرهنگ مذهبی ایران ببرد و به تدریج تغییرات مهمی در آن ایجاد کند. مخاطب اصلاحات بیش و پیش از هر چیز بخش مذهبی ایران بود و این نکته‌ای است که بسیاری از ما «سکولار»ها که از سابقه اسلام سیاسی نمی‌آمدیم آن را درست درک نمی‌کردیم.

محمد خاتمی همچون معلمی تمام وقت به مدت ۸ سال شکلی از لیبرالیسمی دین‌مدار را به جامعه مذهبی ایران آموزش داد.

روزنامه‌های اصلاح‌طلب تأثیری بسیار گسترده بر نخبگان دین‌دار و حتی بخش‌هایی از عامه مؤمنان گذاشتند.

در دوم خرداد به بعد هویت مذهبی جدیدی شکل گرفت که با نمادهایی مثل خاتمی، مجلس ششم، روزنامه‌های دوم خردادی و غیره تعریف می‌شد: «ما مسلمانیم ولی نواندیش و اصلاح‌طلب» با دوم خرداد بود که چنین هویتی به شکل وسیع شکل گرفت و عمومی شد.

جنبش اصلاحات از نظر سیاسی قطعاً شکست خورد ولی از نظر فرهنگی توانست تحول بزرگی ایجاد کند: اسلام سیاسی را به عقب راند و راه فرهنگ مذهبی ایران را به سوی تجددی بنیادی‌تر باز کرد.

من با همه انتقادات بعضاً تلخی که به «اصلاح‌طلبان» داشته و دارم، یک لحظه هم در اهمیت رویداد دوم خرداد و جنبش پس از آن شک نکردم. این جنبش همچون نوعی روشنگری عمومی عمل کرد، و چراغ عقل را در میان مذهبی‌ترین خانواده‌های ایران افروخت.

به آنان آموخت که می‌توان ایمان داشت و با جهان جدید مدارا کرد. این تحول بسیار بسیار بزرگی بود و ایران از این نظر در تمام جهان اسلام می‌توانیم بگوییم سرآمد است.

تا جایی که من می‌دانم در هیچ کشور اسلامی چنین جنبش وسیعی برای اصلاح دینی – سیاسی وجود نداشته است. جنبش‌هایی که در جهان اسلام به وجود می‌آيد معمولاً در جهت عکس است: تلاشی برای خصومت بیشتر با تجدد. این تجلیل از جنبش اصلاحات، تجلیلی از دستاورد جامعه ایران است و نه یک گروه سیاسی خاص، باید توجه کنیم در این «روشنگری عمومی» همه ما کوچک یا بزرگ نقش داشتیم. من خوشحالم که در دوم خرداد رأی دادم.

@yaddashthayesiah
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 ولی حقشناس، چهرۀ آزادی‌خواه، عدالت‌طلب و میهن‌دوست

سید علی محمودی

روانشاد ولی حقشناس از چهره‌های تلاشگر، اخلاقی، میهن‌دوست و مردم‌گرای ایران بود. او در دهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ زندگی را بدرود گفت و راه به جهان ابدی گشود. حق‌شناس در سال‌های پایانی و آغازین دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی، دانشجوی رشتۀ روانشناسی دانشگاه اصفهان بود. در آن زمان باهم آشنا شدیم و دوستی ما در کشاکش‌های فرهنگی و سیاسی آن روزها، به هم‌گامی و فعالیت‌های دانشجویی انجامید.

در سال‌های گذار سیاسی ایران، در دانشگاه اصفهان افزون بر گروه‌های چپ‌گرا، دو جریان فکری عمده فعالیت‌ می‌کردند. یکی گروهی که با «روحانیت انقلابی اصفهان» در تماس بودند، از آنان خط می‌گرفتند و اغلب رفتارهای تند، رادیکال و آمرانه داشتند. این گروه در موارد نادری طبق حکم فقهی، «دانشجویان مسئله‌دار و لاابالی» را از طریق «ضزب و جرح» -که مرتبۀ نهاییِ «امر به معروف و نهی از منکر» است-، ارشاد و هدایت می‌کردند. من نیز خود شاهد مستقیم چنین ارشاداتی بودم و آنان را از این عمل ضد انسانی و شنیعْ منع می‌کردم. افراد این گروه  با آزادی و دموکراسی برسر مهر نبودند و گاه در مواردی مانند تأسیس «شورا‌های دانشجویی» در دانشگاه اصفهان، با نوعی پدرسالاری و آمریتْ از نفوذ در انتخابات شوراها و دستکاری در رأی های اخذ شده ابایی نداشتند و در برابر تأکید بر ضرورت انتخابات دموکراتیک از سوی ما، آشکارا به قبول و التزام نسبت به سازوکارهای دموکراتیک جواب رد می‌دادند. دو دیگر، دانشجویان خردگرا، معتدل و میانه رو بودند که ضمن حفظ رفاقت‌های دانشجویی، در مسیر آزادی‌خواهی، عدالت‌طلبی و میهن‌دوستی، به غایت مصمم، شجاع، با استقامت و پرتلاش بودند. این گروه همواره راه برگزیده و مستقل خویش را می‌پیمودند و هیچ‌گاه با گروه اول همداستان و همراه نشدند.

این دو جریان دانشجویی در کلاس‌های درس، نشست‌های علمی و عبادت در مسجد دانشگاه، درکنار هم بودند، اما هر یک خط فکری برگزیدۀ خود را داشتند. به یاد دارم که دانشجویان در چارچوب اعتراض‌های دانشجویی، به استقرار و حضور کامیون های ارتش مملو از پرسنل نظامی باکلاه‌خود و جنگ‌افزار در خیابان‌های دانشگاه اعتراض داشتند و بر این نظر بودند که در دانشگاه نباید فضای خفقان‌آور نظامی حاکم باشد. در آن زمان، دانشگاه اصفهان نیز به اشغال نظامیان حکومت پهلوی درآمده بود. دربرابر، دانشجویان با راه‌انداختن اعتصابات و تحصن‌های مکرر در دانشگاه به صورت مسالمت‌آمیز، نسبت به حکومت مواضع اعتراض‌آمیز داشتند. دربرابر، واکنش نظامیان مستقر در دانشگاه، با رفتارهایی توأم با بردباری و تحمل دانشجویان همراه بود؛ به‌گونه‌ای که در محوطۀ دانشگاه با خیل پرشمار دانشجویان درگیر نشدند. 
 
ولی حقشناس که از گیلان به اصفهان آمده بود تا روانشناسی بخواند، از نحلۀ دوم دانشجویی بود که پس از انقلاب «جریان ملی-مذهبی» نامیده شدند. حق‌شناس شخصیتی صادق، باصفا، شجاع و تلاشگر داشت. در حلقۀ دوستان هم‌اندیش، دست کمک و همکاری می‌داد. او هیچ‌گاه در سلوک دانشجویی، یکه‌سالار و تکرو نبود. همان‌قدر که منش دینی داشت، دلبسته و عاشق ایران بود. او همواره در فضای پرکشاکش دانشگاه اصفهان، عقلانیت و اخلاق را در گفت‌وگوها، تصمیم‌گیری‌ها و کارزارهای دانشجویی به کار می‌گرفت و با آزادگی و فروتنی رفتار می‌کرد.

او پس از اتمام تحصیلات به خطۀ گیلان بازگشت و به شغل شریف معلمی پرداخت. علاقۀ مثال‌زدنی او به مام میهن، او را با ادبیات فاخر ایرانی به‌ویژه شاهنامۀ فردوسی پیوند داد.کلاس‌های درس او در تربیت دانش‌اموزان و رشد فکری و اخلاقی آنان از نمونه‌های بسیار موفق بود. حق‌شناس در سال‌های خدمت فرهنگی و حتی پس از بازنشستگی، از فرهنگیان برجستۀ خطۀ گیلان بود. او در گردهم‌آیی‌های فرهنگیان، همواره از سازمان‌‌دهندگان و سخنرانان اصلی بود. حقشناس در تجمعات مردمی، با سخنرانی‌های آتشین، ابوذروار فریاد دادخواهی و عدالت‌طلبی سرمی‌داد.

او در راستای فعالیت‌های مدنی و پیگیری مطالبات حق‌طلبانه به روش قانونی، دو بار به زندان افتاد. نخست در زندان کارون خوزستان به مدت دو سال در سال ۱۳۶۰ و سپس در سال ۱۳۸۸ بعد از «جنبش سبز» که مدتی را در زندان لاکان رشت سپری کرد.

حقشناس اکنون در میان ما نیست، اما شخصیت برجسته و منش انسانی و ملی او برای نسل ما و نسل‌های امروز ایران سرمشقی به‌یادماندنی و الگویی ممتاز است. می‌توان در طول زندگی با سلامت نفس، صداقت، خدمت و در تکاپوی آزادی، عدالت، صلح و دموکراسی گام برداشت و زیست‌اخلاقی و مؤمنانه را با سربلندی و استقامت سپری کرد. ولی حقشناس از این دست رهروان راستی و درستی بود. نام، یاد و کارنامۀ درخشان او همواره مانا و پایا باد.

*کانال نویسنده
@kaleme
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 چرا با انقلاب ۵۷، این همه دشمنی می‌کنید؟

✍🏻 ناصر دانشفر

ما ایرانی‌ها خصلتی داریم که برخی آن را می‌ستایند و عده‌ای در مذمت آن سخن‌ها گفته‌اند. منش بنده نیز به مانند بسیاری از هموطنان اینگونه است که پشت مرده حرف نمی‌زنم. سعی دارم که تنها از ویژگی‌های مثبت افراد درگذشته بگویم و به کردار بد و یا عملکرد ناصواب وی نپردازم.

از این رو بعد از مرگ مفاجات آقای رئیسی تمام همت خود را به کار گرفتم که در بارهٔ وی نه چیزی بگویم و نه خطی بنویسم. اما امروز اتفاقی افتاد که ناچار به قلمی کردن این متن شدم.

عزیزی که تازه وارد بخش میانسالی زندگی خود شده و به طور طبیعی شناخت مستقیم از روزهای نخست انقلاب ندارد، رو به حقیر کرد و گفت: نکنه که مطهری، بهشتی، رجایی، باهنر و دیگر شهدای اول انقلاب هم از جنس رئیس‌جمهور مرحوم بوده‌اند و شمایان با تبلیغات گسترده، آنها را به ما قالب کرده‌اید؟

تنم لرزید و به خود گفتم که اینها به چه دلیلی با تمام توان به دشمنی با آن خیزش مردمی برخاسته‌اند؟ چرا به این سبک و سیاق جاهلانه، بنا دارند که تمام داشته‌های انقلاب ۵۷ را نابود کنند؟

من بنا به عادت مألوف سعی می‌کنم که از کنار این موضوع بگذرم، از عملکرد و حتی شخصیت آنکه ابراهیم زمانش خواندند، هیچ نگویم و تنها به این بسنده کنم که حضرات، از تاریخ حضور این فرد در صحنهٔ سیاسی کشور چیزی نگذشته و مردم ما به نوع گفتار و عمل وی به طور کامل آگاهی دارند، چرا بنا دارید با رنگ کردن این گنجشک در مقابل دیدگان خلایق، آن را به جای قناری به آنها بیندازید؟

متوجه نیستید که این رویکرد چه بلایی بر سر باورهای مردم می‌آورد؟ سخت است که بفهمید با این رویکرد غیرعاقلانه به اعتقادات نسل جوان و میانسالی که هنوز اندک التفاتی به امثال مفتح، دستغیب، صدوقی و دیگر اعاظم انقلاب اسلامی دارند، تا چه اندازه آسیب می‌زنید؟

عالی‌جنابان مسئول، چرا گمان کرده‌اید که در عصر ارتباطات می‌توان ناکارآمد را کارا، ظالم را عادل، عامی را دانشمند و مزدور را صاحب اراده جا زد؟ چرا برای شعور مخاطبان خود جایی باز نمی‌کنید و گمان دارید که از عقل و درایت بی‌بهره‌اند؟
خود دانید، بکوشید که سیاهی قیر را منکر شوید و آن را سپید چون برف جلوه دهید، اما بدانید که امکان عبور پیلی از سوراخ یک سوزن به همان اندازه است که بشود از جناب رئیسی یک اسطوره یا قدیس ساخت.

@tahkimmelat
@MostafaTajzadeh
📝📝📝ششمین مجمع عمومی حزب مجمع ایثارگران برگزار شد
پیام سید محمد خاتمی خطاب به کنگره سراسری این حزب: مذاکره و تعامل به معنای تسلیم شدن در برابر دشمن نیست/ درست نیست که صدای بلند در اختیار کسانی‌ باشد که تحریم را نعمت می‌دانند

امتداد-گروه خبر:
ششمین مجمع عمومی حزب مجمع ایثارگران صبح امروز(پنجشنبه) با حضور اعضای این حزب، چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب و قرائت پیام سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات خطاب به این گردهمایی حزبی برگزار شد.

رئیس دولت اصلاحات در پیامی، خطاب به ششمین مجمع عمومی حزب ایثارگران:
مذاکره به معنای تسلیم شدن در برابر دشمن نیست


سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات در پیامی، خطاب به ششمین کنگره عمومی حزب ایثارگران بر لزوم تعامل با جهان تاکید کرد که در بخشی از این پیام، تصریح شده؛ مذاکره و تعامل به معنای تسلیم شدن در برابر دشمن نیست بلکه اقدامی در راستای جلب امکانات در جهت خیر ملی است باید ببینیم سیاستگذاری‌های ما بر اساس مصلحت عمومی و خیر کشور بوده است ‌.

بخش قابل توجهی از کسانی که رأی دادند و حتی رأی ندادند، کورسوی امیدی در دلشان جهت اصلاح پیدا شده‌ است.

انتظار بستن صدای مخالفین دولت‌ را نداریم ولی این درست نیست که صدای بلند در اختیار کسانی‌ باشد که تحریم را نعمت می‌دانند.

اگر حصرها و محدودیت‌ها رفع نشود، مشکلات چند برابر خواهد شد.

اگر دولت‌ جدید امیدی در دل همه ایجاد کرد، همه‌ ما باید تلاش کنیم که این امید از بین نرود. اینجانب با برهم خوردن‌ نظم‌ کشور مخالف هستم. اصلاحات انقلاب‌ نیست و باید سعی کنیم این چراغ کوچک‌ خاموش نشویم. ان شاءالله رئیس جمهور و دولت‌ هم‌ از قول‌هایی که داده‌اند عدول نکنند.

✍🏻جواد امام، دبیرکل مجمع ایثارگران:
حال که امکان مذاکرات ميان ایران و آمریکا فراهم شده، باید تعصبات سیاسی‌ مغایر با منافع ملی دست شست


جواد امام، دبیرکل حزب مجمع ایثارگران در این کنگره به ایراد سخنرانی پرداخته و با اشاره به مسائل و موضوعات مهم کشور، اظهار داشت: نیروهای‌ مسلح‌ و نهادهای‌ امنیتی‌ نیز ضمن‌ امتناع از دخالت‌ در امور اقتصادی‌ کشور که‌ مغایر با صلاحیت‌ و وظایف‌ ذاتی‌ آنهاست‌، کلیه‌ امکانات و ظرفیتهای‌ اقتصادی‌ خود را به‌ میزانی‌ که‌ توان سازمانی‌ و وظایف‌ قانونی‌ آنها را دچار آسیب‌ نکند، در اختیار دولت‌ قرار دهند.

در شرایط‌ کنونی‌ که‌ امکان مذاکرات میان دو دولت‌ ایران و آمریکا فراهم‌ شده است‌، باید از مواضع‌ و تعصّبات سیاسی‌ِ مغایر با منافع‌ ملی‌ دست‌ شُست‌ و حتی‌ تمامی‌ اختلافات انباشته‌ طرفین‌ را پیوسته‌ در دستور مذاکرات فیمابین‌ قرار داد و مسیر را برای‌ عادی‌ سازی‌ روابط‌ میان طرفین‌ هموار ساخت‌ و به‌ دشمنی‌های‌ بعضاً بی‌ دلیل‌ پایان داد و همین‌ روش را در تعامل‌ با سایر کشورهای‌ غربی‌ و نیز با کشورهای‌ مسلمان منطقه‌ در پیش‌ گرفت‌.

✍🏻عباس آخوندی: قانون حجاب تمام نهاد خانواده‌ را به آشوب می‌کشد

در ادامه، عباس آخوندی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب هم که از دیگر سخنرانان این مجمع بود، یادآور شد: سالانه حدود ۳۰ تا ۳۵ میلیارد دلار در شبکه‌های مافیایی پول جا به جا می‌شود.

متأسفانه شبکه‌های وحشتناکی شکل‌ گرفته‌ که به راحتی نمی‌توان از آن گذشت. به دلايل مختلف مصلحت جای قانون می‌نشیند و مليت روبروی نهاد دین قرار گرفته و اين برای‌ ايران سم مهلک است‌ و اين متأسفانه واقعیتی است که کف خیابان می‌بینیم. تجارت‌ فساد شده‌ و کاملآ فساد پذيرفته شده‌ است.

تصور می‌کنید توسعه با فساد امکان‌پذیر است؟ فردی که به اعدام محکوم شده است‌ اعلام می‌کند ۷۵۰ ميليون دلار در راه‌آهن سرمایه‌گذاری کنم‌ و وزير اين کشور کف می‌زند و ما هم که جبهه‌ اصلاحات هستيم تحت عنوان وفاق بايد سکوت‌ کنیم.

متن کامل

@emtedadnet
@MostafaTajzadeh
‍ ‍ 📝📝📝آژیر قرمز برای کشور! وضعیت ‌وحشتناک و ترسناک تغییرات دما! تابستان فاجعه‌باری در پیش است!

✍️محمودرضا_مومنی

بولتن سازمان هواشناسی تا تاریخ ۲۶اردیبهشت۱۴۰۴ اطلاعات مهم و بسیار نگران‌کننده دارد که باید در صدر اخبار در ایران قرار گرفته شود و سازمان هواشناسی گزارش ویژه و اعلام آژیر خطر برای کشور می‌کرد ولی با بی‌توجهی روبرو شده‌است.

گزارش نشان می‌دهد که ایران با ناهنجاری بسیار شدید و وحشتناک دما⁩ در اردیبهشت روبرو بوده‌است:
   🔸ناهنجاری متوسط دما: ۳.۵ درجه سانتی‌گراد
   🔸ناهنجاری کمینه دما: ۲.۷ درجه
   🔸ناهنجاری بیشینه دما: ۴.۳ درجه

‏ناهنجاری دما در اکثر استان‌های نوار مرکزی ایران بالای ۴ درجه است. استان‌های خراسان شمالی، سمنان، تهران، و البرز بالاترین ناهنجاری در بین استان‌های ایران را دارند!

این افزایش وحشتناک ‌ناهنجاری دما⁩ تاثیرات وحشتناکی بر اقتصاد، آب، تبخیر، و انرژی کشور دارد.

‏هر یک درجه افزایش دما چیزی در حدود ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ مگاوات مصرف برق را افزایش می‌دهد! این یعنی یک نیروگاه نکا یا پاکدشت - که جز بزرگترین نیروگاه‌های کشور هستند - دیگر نیاز است تا این میزان جبران شود! حال برای اضافه مصرف برق ناهنجاری بیشینه دما که ۴.۳ درجه سانتی‌گراد است یعنی حداقل باید ۴ تا نیروگاه نکای اضافه داشت!! اگر چنین ناهنجاری دما در تابستان داشته باشیم یعنی قطعی برق طولانی مدت!

در سدهای برق‌آبی، افزایش دما و تبخیر باعث کاهش حجم آب و در نتیجه کاهش ارتفاع و فشار آب می‌شود، که راندمان تولید برق را کم می‌کند. یعنی همزمان با افزایش مصرف برق (برای خنک‌سازی)، ظرفیت سد برای تولید برق کم می‌شود یعنی یک چرخه معیوب.

‏این میزان ‌ناهنجاری دما⁩ و در کنار کاهش بارش تولید برق‌آبی را با مشکل روبرو کرده و روبرو خواهد کرد! امسال تولید برق‌آبی از ۷۰۰۰ مگاوات به ۲۵۰۰ مگاوات کاهش یافته و در تابستان بدتر می‌شود!

‏همچنین این ناهنجاری بالا باعث می‌شود برف‌های موجود زودتر از موعد ذوب شوند، یعنی حجم بیشتری از آب در بهار جاری و یا وارد سد می‌شود ولی در تابستان (زمان نیاز) آبی باقی نمی‌ماند و در تابستان مشکل داریم و هیدروگراف یا الگوهای ورود و خروج آب و مدیریت سد بر هم می‌خورد.

همچنین این افزایش دما موجب افزایش مصرف برق می‌شود و برای نیاز مدیریت شبکه برق کشور، برخی واحدهای نیروگاهی سدها برای تولید برق باید وارد مدار شوند که منجر به کاهش ذخیره آبی برای تابستان می‌شود. به‌عنوان مثال، واحد نیروگاهی سد سیمره وارد مدار تولید برق شده‌است.

‏در این شرایط ‌ناهنجاری دما⁩، تبخیر از سطح مخازن به‌شدت افزایش می‌یابد. در برخی سدها، تا ۲۰٪ از کل آب ورودی ممکن است فقط تبخیر شود که بیشتر هم می‌شود. به‌ویژه در تابستان، زمانی که بیشترین نیاز به آب وجود دارد، ظرفیت قابل تنظیم سد را کاهش می‌دهد. سدهای کشور در جاهایی هستند که ‌ناهنجاری دما⁩ بسیار بالاست!

‏گرمای بیشتر (ناهنجاری بالا)، نیاز آبی محصولات کشاورزی را به‌شدت بالا می‌برد. از طرفی سد نمی‌تواند نیاز آبی پایین‌دست را تامین کند پس پایین‌دست یا خشک می‌شود و عواقب اجتماعی دارد و یا فشار مضاعف بر منابع آب زیرزمینی دارد که باعث افزایش برداشت از آنها می‌شود.

‏همچنین نفوذ آب به زمین کاهش و تغذیه آبخوان‌ها مختل می‌شود. افزایش دما باعث کاهش کیفیت آب مخزن می‌شود. مثل افزایش رشد جلبک‌ها و مشکلات کیفی مانند کاهش اکسیژن محلول، بو، مزه و حتی سمی‌شدن آب.

@CC_AP
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 درمباحثه احمد زید‌آبادی و ضیاء مصباح بررســـــــــــی شد

ضیاء مصباح، عضو جبهه ملی ایران در مباحثه‌ای که با احمدزیدآبادی، مشاور روزنامه هم‌میهن داشت، درباره آنچه در جبهه ملی طی سال‌های اخیر گذشت، نکاتی را مطرح کرد. او از اختلاف بین سامان پنجم و ششم جبهه ملی حرف زد و گفت رویای این را دارد که جبهه ملی به وحدت دوباره رسیده و بدون اختلاف‌نظر زیر یک سقف جمع شوند.

 آنطور که اعلام شده، گویا جبهه ملی قرار است مجمع عمومی را اوایل آبان‌ماه برگزار کند. تا جایی که ما می‌دانیم، جبهه ملی الان به دو سامان تبدیل شده، یا انشعاب کرده است که سامان پنجم و سامان ششم هستند؛ این مسئله، مخاطبان و برخی علاقه‌مندان را کمی گنگ کرده است. اولاً می‌خواستیم ببینیم دلیل این انشعاب چیست؟ دلایل سیاسی دارد، یا دلایل اعتقادی، شخصی و استراتژیک؟ این رویه بالاخره چیست که اتفاق افتاده است؟

بنده دلایل شخصی را پررنگ‌تر می‌بینم. نام افراد را اجازه دهید نبرم اما این ریشه در بدو تشکیل جبهه دارد که در سال 1328 دکتر بقایی و دکتر کاشانی بودند. همینطور بیاییم تا سال 82 که رسمی‌ترین جلسه ما پس از انقلاب بود. شواهد بسیاری بود که آقایان آزردگی‌هایی از هم دارند که بخشی از این آزردگی‌ها شخصی و بخشی دیگر، احساس تضعیف موقعیت و حد و حدودی که هر کدام برای هم قائل بودند. به این معنا که فردی که هزینه‌پرداز است، زندان رفته است.

بنده به مفهوم شرایط احراز به این قضیه به صورت پررنگ پرداختم و آن را هم منعکس کردم که کسی که می‌خواهد در شورا به‌عنوان مغز متفکر سازمان عضویت پیدا کند، آن هم سازمانی که آن زمان 64 سال عمر داشت، باید حداقل اهل کتابت، مشورت، اظهارنظر، تحلیل، قدرت بیان، شناخت دنیا و آشنایی با سیاست‌های جهانی و از سوی دیگر زبان خارجی، اعتبار منطقه‌ای و مجموعاً اهل دیکته نوشتن باشد.

متن کامل را اینجا بخوانید
@MostafaTajzadeh
📝📝📝اندیشه و ادب سعدی

✍️همایون کاتوزیان

سعدی چنان پربرگ و بار و تقریباً در هر موضوع سخن نغز گفته که از زوایای گوناگون می شود درباره اش پژوهید و نوشت و درباره مقولات مختلف اخلاقی، اجتماعی، زیبایی، ادبی و حتی سیاسی، از آثارش شاهد مثال آورد. مؤلف نوشتار زیر مطالب متعددی درباره سعدی نوشته و گفتار حاضر یکی از آنهاست.

«مراد از نزول قرآن، تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سورت مکتوب.»
ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید/ هزار بار پس از مرگ او اگر بویی
سعدی شاعر عشق و زندگی است. من در جایی نوشته ام که سعدی تنها شاعر بزرگ ایرانی‌ است که تقریباً درباره همه چیز حرف داشته و حرف زده است: عشق و عرفان، دین و دنیا، عفت و اخلاق، دولت و جامعه، داد و بیداد، شاه و وزیر و... درنتیجه هر کس از ظن خود به او نگریسته است. سعدی را معلم اخلاق، مروج عرفان، صاحب «حکمت عملی»، فصیح‌ترین شاعر فارسی و جُز آن خوانده‌اند، اگرچه کمتر به عاشقی‌های او توجه شده است.

متن کامل قسمت اول

متن کامل قسمت دوم
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 نامه‌نگاری برای زندگی و مرگ شهرام شاهرختاش

کاش پوزخند نمی‌زد. کاش این تلخی را به زهر نیشخند نمی‌آغشت!

✍️هفت صبح، ‌سید‌اکبر میرجعفری‌

شورای شهر تهران عزیز .سلام . من نشان درجه یک هنری دارم. پس اگر به اعتبار این نشان قبری در گورستانی به بنده تعلق می‌گیرد، آن را بدهید به پیرمرد شاعری که چند روز است جنازه‌اش بر زمین مانده است. اگر هم تا آن زمان جوانمردی پیدا شد و پیکر آن مرد را به گور سپرد، سهمیه گور من باشد برای خودتان. اصلا یکی از بستگانتان را در آن چال کنید.جنازه مرا ببرید پشت آبادی زادگاهم زیر خاک کنید. همان‌جا که لم‌یزرع است؛ قبرستانی وجود ندارد و زمینش مفت است.

وزارت ارشاد ایران کهن

خدمت شما هم سلام

ظاهراً اگر دو یا سه نفر از دارندگان نشان درجه یک در حق شخصی ثالث شهادت دهند که او مستحق نشان درجه یک است، به او هم همین درجه را تقدیم می‌کنید. همین امروز اگر ده نفر شهادت دهند که شهرام شاهرختاش لایق نشان درجه یک است، به او این نشان را می‌بخشید تا مشکل در خاک رفتنش حل شود؟

متن کامل را اینجا بخوانید
@MostafaTajzadeh
📝📝📝اگر دوم خرداد را‌ به بن بست نکشانده بودند!

✍🏻عمادالدین باقی

امروز سالگرد یک روز مهم تاریخ معاصر ماست. دوم خرداد۱۳۷۶ برای دوره‌ای، مسیر ایران را و مسیر تک تک ما را تغییر داد و امیدهایی آفرید که بر باد شدند. دوم خرداد برای نسل دهه شصتی، مانند انقلاب مشروطه برای پدران ما و انقلاب ۵۷ برای نسل ما بود.

من مانند برخی دیگر از دوستانم از عالم درس و بحث و پژوهش و کتاب آمدم و خود را وقف مطبوعات آزادی‌خواه کردم. کتاب‌هایی که در تصویر می‌بینید برونداد جنبش دوم خرداد و بیان دردها، دغدغه‌ها، تحلیل‌ها، آرزوها، پیش‌بینی‌ها، آسیب‌شناسی‌ها، موانع سر راه و...است که در آن روزگار پر شور می نوشتیم و سپس در هیات کتاب عرضه شد و برگی از تاریخ آن زمان هستند.

اگر اراده خودکامگان (و البته خطاهای برخی اصلاح طلبان) این جنبش بزرگ مردمی را به بن‌بست نکشانده بود، امروز ایران مان با ابتدایی‌ترین مشکلات اقتصادی، اجتماعی و بین‌المللی دست و پنجه نرم نمی‌کرد و جایگاهی سرافراز داشت. ما می توانیم از گذشته درس بگیریم.

@emadbaghi
@MostafaTajzadeh
📝📝📝خرمشهر

✍🏻 محمدعلی اسلامی ندوشن

خرمشهر،
تارک ایران، عروس ایران،
هم بر خاک زندگی داری و هم بر آب، خاکت چون غبارِ نشسته بر ضریح است، و آبت چون اشکِ روشن.
کارون کاکُلِ خود را بر ساقِ تو می‌ساید و بر ناخن‌هایِ تو بوسه می‌زند، ناخنِ حنا بسته، چون عناب.
و نسیمی که بر تو می‌وزد نه از شرق است و نه از غرب، از بامِ عاشقان است که انگشتِ خود را بریده‌اند و نمک بر آن پاشیده تا خوابشان نبرد.

خرمشهر،
دیده‌بانِ دریچهٔ بلندِ صبح، پریِ دریایی، سیه‌چشمی که سر از پنجره بیرون آورده‌ای و دورِ دور را می‌نگری،
خرمنِ ناز پوشیده در چادرِ نیاز، چشم‌هایِ خود را مخوابان.

در تو چه می‌بینیم؟ از تو چه می‌شنویم، چه می‌بوییم؟ از سینهٔ پر رازِ تو، صبر و وقارِ تو، بیگناهیِ خاموش چون مریمِ تو.

ایران از پای نمی‌اُفتد، می‌تپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمی‌خیزد؛ مانندِ دُلفین جَست می‌زند و پیدا می‌شود و نهان می‌شود، و باز از نو پدیدار. هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش.

هزاران هزار صدا در خرابه‌هایِ تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!» این صدا در خرابه‌هایِ دیگر نیز پیچیده‌ است و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان می‌آیند و می‌روند، غولان می‌آیند و می‌روند، دوالپایان پاورچین پاورچین می‌گذرند، و آن روندهٔ بزرگ که ایران نام دارد، می‌ماند.

خُرمشهر،
دیده‌بانِ برجِ بلند، چشم از راه بر مَدار، همه باز می‌گردند؛ مرغ‌ها که از بانگِ خمپاره‌ها رفتند باز می‌گردند؛ مارها می‌روند و کبوترها می‌آیند. مغیلان‌ها می‌خشکند و لاله‌ها می‌رویند، و باز نخل‌ها چترهایِ خود را خواهند جُنباند.
و ایران این لوکِ* پیرِ همیشه جوان، چون یال‌هایِ خود را تکان می‌دهد، بادیه می‌لرزد، رمل‌ها و صحراهایِ غَفر می‌لرزند، سراب‌ها می‌لرزند، نوشندگانِ نفت که کبابِ سوسمار «مزه‌یِ» آنهاست، می‌لرزند.
لوکِ پیر دوکوهانه می‌غُرُنبد. و اقلیم از کوهانی به کوهان دیگر می‌افتد.
غباری برخاسته‌ است و سواری در راه است.

۵ خردادِ ۱۳۶۱
برگرفته از فصلنامهٔ هستی، تابستانِ ۱۳۷۲ خورشیدی، صص ۱۸۴–۱۸۳
*لوک: شترِ نرِ نیرومند که پیشروندهٔ کاروانِ شترهاست.
@shafiei_kadkani
@MostafaTajzadeh
📝📝📝در اهمیت حالات و مقامات سعید مدنی

✍🏻عزیز قاسم‌زاده


دکتر سعید مدنی امروز به یکی از نمادهای برجستگی مقاومت تبدیل شده است.این حجم از مقاومت و سابقه زندان های متعدد از ۷۹ و پس از ۸۸ و از ۱۴۰۱ به این سو در کنار محرومیت های اجتماعی از جمله تدریس در دانشگاه را وقتی در کنار پژوهش های انجام شده او و آثار متعددش قرار می دهیم، شگفت انگیز می نماید که چگونه کسی بتواند یک آکادمسین و پژوهشگری درجه یک در چند حوزه مختلف جامعه شناسی باشد و در عین حال به لحاظ وجودی تا این حجم از ایستادگی و مقاومت را در خود زنده نگه داشته باشد؟ جمع میان این دو به ندرت اتفاق می افتد.باور کردنی نیست حاکمیتی با پژوهشگری در این سطح متعالی،این همه مجازات و محرومیت و زندان و تبعید را تجویز کرده باشد.شاید برای ارزیابی معدل حکمرانی در کشور تنها سرنوشت سعید مدنی کفایت کند تا ما را به این نتیجه عینی برساند چگونه امروز در این باتلاق گرفتار آمده ایم.از سوی دیگر به رغم اینکه دست کم از ۷۹ تا کنون سعید مدنی بارها تجربه زندان و آن هم زندان های طولانی را داشته است،چگونه توانسته در حوزه های مختلف اجتماعی پژوهش هایی درجه اول تولید کند که به عنوان مرجع و منبع بتوان بدان استناد کرد.

مظاهرات سلیمیه،جنبش های اجتماعی و امید،علیه اعدام،علیه خشونت ، جامعه مدنی و کرونا ،جامعه‌شناسی روسپیگری،وضعیت توسعه انسانی در ایران و دموکراتیزاسیون، ضرورت مبارزه با پدیده فقر و نابرابری در ایران  ، بررسی آسیب‌های اجتماعی روسپیگری،خشونت علیه کودکان در ایران، جماعت‌گرایی و برنامه‌های جماعت محور، اعتیاد در ایران،آسیب‌شناسی حقوق کودکان در ایران، روان‌شناسی و تغییرات اجتماعی ( ترجمه ) ،کودک‌آزاری در ایران و ... بخشی از آثار ارزشمند این پژوهشگر حوزه جامعه شناسی و علوم اجتماعی است.

به عنوان معلمی که از معارف دکتر سعید مدنی آموخته ام مقالات ارزشمند او در تحلیل جنبش اعتراضی معلمان را یکی از سرفصل های مهم معرفتی در تبیین آن یافته ام. دکتر سعید مدنی با مطالعه اعتراضات معلمان در سال ۱۴۰۰ در یادداشتی ضمن تفکیک گونه های مختلف شکل اعتراض با دلایلی بر اعتراضات معلمان نام جنبش نهاد که محصول علل و عواملی است.وقتی نصیحت و انتقاد و پیشنهاد و اعتراض نتواند راه تغییر را به سوی سیستمی باز و هموار نماید،نهایتا مسیر به سوی شورش یا جنبش گشوده می شود.دکتر سعید مدنی در کنار شورش و جنبش با تاسی از آصف بیات از «ناجنبش» یاد می کند و آن را کنشی پراکنده با رفتارهایی یکسان و عمل محور و فاقد سازماندهی و ایدئولوژی محوری می داند.او در مقاله خود به شورش هم اشاره می کند و گرچه برخی شورش ها را مقدمه جنبش می نامد اما شورش ها را شکل اعتراض های جمعی ناگهانی می نامد.دکتر مدنی اما در بیان ویژگی جنبش با اتکا به نظریه آلن تورن و سه رکن اساسی جنبش:«هویت جنبش»«موضوع مبارزه»«چشم انداز مبارزه» تاکید می کند:در اینکه جنبش اعتراضی معلمان را سخنگوی جامعه معلمان ایران بنامیم، کمترین تردیدی را نباید روا دانست.

یادداشت را با دو خاطره از دکتر مدنی به پایان می برم نخست روز تشییع مهندس سحابی و لحظه ای که مرحوم هاله را به بیمارستان منتقل کردند و هنوز مشخص نبود سرنوشت او به چه سرانجام تراژیکی هم زمان با تشییع پدر انجامیده است. موتور سوران رژه می رفتند. دکتر هاشم آغاجری رسید و دکتر مدنی زد زیر گریه و گفت:« می بینی آقای دکتر مظلومیت مهندس سحابی رو» خاطره دوم به اسفند ۹۷ بر می گردد که قرار بود به اتفاق معلمانی برای رضایت و گذشتن از قصاص به یکی از توابع کازرون برویم دکتر مدنی به همراه دکتر عبدالفتاح سلطانی هم  از تهران تشریف آوردند چقدر دکتر مدنی از تجربیات عینی خود در این زمینه گفتند که با تمامی خانواده هایی که پیش از قصاص صحبت کردند که مصر به اعدام بودند اما پس از آن اکثریتشان دچار پشیمانی شدند او این تجربه را در قالب کتاب در آورده بود. هرچند متاسفانه در نهایت ما توفیق نیافتیم اما دکتر مدنی کسی نبود که برای هدفش دچار یاس و خستگی شود او همچنان به رغم حضور در زندان ضمن شکیبایی تمام ،به همان میزان مقاومت را هم در اوج دارد.جامعه ایرانی از بودن پژوهشگران عالی مقداری چون دکتر مدنی در زندان آسیب های جبران ناپذیری را تحمل می کند.

ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را

@iranfardamag
@MostafaTajzadeh
📝📝📝« خرمشهر در سه یادآوری »

✍️ فریبا نظری

نام #خرمشهر در تاریخ #ایران با مقاومت و ازخودگذشتگی و پیروزی، ماندگار شده است. 
می خواهم از چند نفری نام ببرم که با شنیدن نام خرمشهر، یاد و تصویرشان همواره در ذهنم یادآوری می‌شوند.
ممکن است شما قهرمانان دیگری برایتان تداعی شوند، بیایید همه قهرمان مان را بشناسیم؛ این مهم است:

هنگام اشغال شهر توسط نیروهای متجاوز خارجی در سال ۱۳۵۹، قهرمانانی چون موسی بختور، عباس فرحان اسدی، تکاور اسماعیل شعبانی، بهنام محمدی، امیر رفیعی، شهناز حاجی شاه، رضا دشتی، شهناز محمدی، عبدالمهدی آلبوغبیش، محمدحسن شریف قنوتی و …

هنگام مبارزه و تلاش برای آزادسازی خرمشهر و پس از آن، قهرمانانی چون عبدالرضا موسوی، بهروز مرادی*، حسن باقری، سرهنگ مسعود منفرد نیاکی، سرهنگ خلبان محمود اسکندری، حسین خرازی، دو برادر جوان مجید و محمد شاداب که از دوستان و همرزمان همسرم بودند و اهل خرمشهر و در یک روز با فاصله‌ی دو ساعت هر دو به شهادت رسیدند و …

هنگام اعتراض به تداوم رنج و نابسامانی ها و مشکلات خرمشهر آزاد شده اما ویران، یاد و چهره و داغ محسن محمدپور، علی غزلاوی و خالد غزلاوی؛ کودکان جان باخته در اعتراضات آبان سال  ۱۳۹۸

اشتراک این #جان‌باختگان که با شنیدن نام #خرمشهر، یادشان و تصویرشان در ذهنم یادآوری می‌شوند، اعتراض به ستم، خشونت، ویرانی و نبود زندگی برای خود و هم وطنان خود است که دردمندانه هم‌چنان در این شهر زیبا؛ تداوم دارد.
شهری که با خون، آزاد شد اما برای فرصت های یک زندگی معمولی؛ دوباره آباد نشد …

سوم خرداد ۱۴۰۴


https://www.tg-me.com/Sociologyofsocialgroups/1637
@Sociologyofsocialgroups
@MostafaTajzadeh
2025/07/06 12:36:36
Back to Top
HTML Embed Code: