Telegram Web Link
📝📝📝چند تصویر از پخشان عزیزی در بند زنان اوین

✍️ مریم یحیوی

چند وقتی‌ بود که می‌خواستم از تو بنویسم، اما هجوم افکار، مانع می‌شدند.
اما امروز می‌خواهم،چند تصویر از زیست مشترک‌مان را در بند زنان اوین بنویسم، هرچند معتقدم کلمات، هرچقدر هم که درست انتخاب شوند، نمی‌توانند آن حس و حال را آن‌طور که باید و شاید به تصویر بکشند.

بخاطر دارم روز ملاقات بود.
تو، من و چند نفر دیگر به‌واسطه‌ی شعار دادن علیه احکام اعدام، ممنوع‌الملاقات شده بودیم.

ساعت حوالی ۱۰ صبح:
تو را دیدم که بساط آرد، آب و روغن را روی میز مخصوص در اتاق ۱، نزدیک آشپزخانه، پهن کرده بودی و با دست‌های ظریف، اما پرقدرتت، خمیر را ورز می‌دادی.
پرسیدم: «چه کار می‌کنی؟  تو که ملاقات نداری؟»
گفتی: «یادته پریروز نون خرمایی درست کرده بودم؟»
گفتم: «خب آره.» گفتی: «به بچه‌های قرنطینه نرسید. زهرا هم که حامله‌ست، دل‌شون حتماً رفته بود (دل رفتن: هوس کردن). امروز از خلوتی آشپزخانه استفاده کردم.»
با خنده گفتی: «حالا منو اینجوری نگاه نکن! یه کم آب بریز روی خمیر. این خمیر باید خوب ورز بخوره و چند ساعتی استراحت کنه…»

ساعت حوالی ۴ بعدازظهر:
برای بازی والیبال رفتی هواخوری.
تو چنان والیبال را جدی میگیری که انگار در مسابقات رسمی و تیم شاخصی بازی میکنی!
خطا که می‌کنند، شاکی می‌شوی.
با آن اندام ظرفیت، چنان زیر توپ می‌زنی که رد توپ را در هوا می‌شود دید.
چند باری هم با همین ضربه‌ها، توپ را از ورای دیوارهای بلند و سیم‌خاردارها زندان ، به هواخوری بند ۴ فرستادی!
عادتت این است که بین هر نیمه، سیگاری روشن کنی. هیچ‌وقت هم نمی‌رسی بیشتر از چند پک عمیق بزنی…
به قول خودت، زمان‌هایی که والیبال بازی می‌کنی، تنها زمان‌هایی‌ست که ذهنت درگیر هیچ چیزی نیست، جز بازی.

حوالی ساعت ۶ عصر:
دوباره می‌بینمت.
بر روی همان میز، بساط پهن کرده‌ای و با ظرافت، هسته‌ی خرماها را جدا می‌کنی و با دقت و تبحر خاصی، درست در وسط خمیر نان‌ها جا می‌دهی.
انگار سایه‌ی نگاهم رویت سنگینی می‌کند. سرت را بالا می‌آوری و می‌خندی. چشمانت برق می‌زند. می‌درخشد.

حوالی ساعت ۸ شب:
تسنیم، که به تازگی در بند زنان اوین به دنیا امده و تازه یک‌ساله شده، در آغوش مادرش از قرنطینه به بند می‌آید.
تسنیم وقتی از در قرنطینه به سمت بند می‌آید، آن‌قدر ذوق دارد که گویا حس می‌کند از آن قفس کوچک، نم‌دار و خفه، به قفس بزرگ‌تری می‌رود؛ قفسی که همه ذوق دیدنش را دارند.
و تو، وقتی تسنیم را می‌بینی، هوش و حواس از سرت می‌پرد.

صدای غش‌غش خنده‌ی تسنیم، شاید تنها چیزی‌ست که همه‌ی ما را یاد روند زندگی در بیرون از زندان می‌اندازد. یاد زندگی…

با گفتن «تسنیم گیان» به سویش می‌روی، بغلش می‌کنی، به زبان مادریت قربان‌صدقه‌اش می‌روی.
او هم انگار خوب می‌فهمد و با خنده‌هایی از ته دل و چشمان معصوم و کنجکاوش، جوابت را می‌دهد.

به سمت تختت می‌روید. برای او قصه‌ای تعریف می‌کنی؛ قصه‌ای از جنس درد و امید.
و بعد، شروع می‌کنی برایش لالایی کُردی می‌خوانی.
من در تمام این مدت، حواسم به صدای تو و تسنیم است.
معنای لالایی را نمی‌فهمم،
اما سوزِ یک درد غریب و یک عشق نجیب را برایم تداعی می‌کند…

با خودم تکرار می‌کنم: پخشان یعنی شعر.
با خودم تکرار می‌کنم: تو یک مددکار بی‌نظیری،
که هم عاشق کودکان هستی و هم دغدغه‌ی کودکان و زنان را داری.

روزی، تو در کمپ‌ها زخم‌های زنان و کودکان کوبانی را در نبرد با داعش التیام می‌دادی.
و اکنون، اینجا، در این حصار و زیر حکم ناعادلانه و غیرانسانی اعدام، التیام‌بخش کودکی هستی که مادر و پدرش اتهام داعش دارند.
تو رفیق و یاری‌رسان مادر هستی.
و برای ۷ زن در قرنطینه‌ی بند زنان، نان خرمایی درست می‌کنی که اتهام‌شان داعش است.

زندگی و انسانیت، برای تو چه معنای بزرگی دارد…

اگر صادرکننده‌ی حکم اعدامت بداند،
نهال‌هایی که با دست‌هایت کاشته‌ای همین _نان‌های خرمایی، خنده‌های تسنیم، امیدِ آن هفت زن—
از دیوارهای زندان سبز خواهند شد, چه حالی می شود

تاریخ، ظالمان را محکوم خواهد کرد،
اما نام تو را،
مثل شعله‌ای در تاریکی، حفظ خواهد کرد.

زندگی، برای تو مفهوم خاصی دارد
حتی وقتی خودت در سایهٔ مرگ ایستاده‌ای.

http://www.ir-women.com
@MostafaTajzadeh
📝📝📝بیاد سوم خرداد ، برای خرمشهر !

✍🏻بهرام سمیع

من همه ایران را دوست دارم ، از کوههای سربه فلک کشیده چهارمحال و بختیاری تا کردستان ، از دشت مغان تا شمال سرسبز ، از خراسان تا بلوچستان ، از کرمان و یزد تا اصفهان زیبا و همه جای ایران عزیز، اما خوزستان و خرمشهر برایم چیز دیگریست.

هنوزهم سخن از خرمشهر که میان می‌آید اشک در چشمانم حلقه میزند . باور کنید هنوز هم خودم علت این علاقه ویژه ام را نمیدانم .من از خرمشهر زیبا جز عکس و صحنه هایی که تلویزیون پخش کرده هیچ خاطره ای ندارم.
از اولین بار که به خرمشهر وارد شدم جز نخل های سوخته و سربریده و خانه ها ی ویران و البته مسجد بیاد ماندنی آن ، چیز دیگری بخاطر ندارم.
اما همیشه اسم خرمشهر با نام خانواده جهان آرا - و بویژه چهره پر از حیا و صلابت محمد جهان آرا - برایم قرین بوده است.

فروردین ماه سال 1361 عملیات فتح المبین انجام و بخش قابل توجهی از مناطق اشغال شده اطراف شوش و رقابیه آزاد شد ، چند روزی را به مرخصی رفتیم و در اردیبهشت ماه بقصد عملیات بیت المقدس به جبهه برگشتیم و چندی بعد با عبور از اروند ، پشت جاده اهواز - خرمشهر مستقر شدیم .

عراقی‌ها بقصد باز پس گیری مناطق از دست رفته پاتک سنگینی را شروع کردند و با تانکها و نفر برها شروع به پیش روی کردند. چاره ای نبود ، باید هجوم آنها متوقف می‌شد وگرنه جاده را باز پس می گرفتند و تمام برنامهای بعدی عملیات آزاد سازی خرمشهر بهم می‌خورد.
با یک گروه ار پی چی زن به استقبالشان رفتیم .
از جاده که فاصله گرفتیم دیگر هیچ جان پناهی برایمان نبود ، باید سرمان را بخدا می سپردیم .
هرچه بیشتر در دید آنها قرار می گرفتیم شدت آتش و گلوله بیشتر می‌شد ، تا جایی که بچه ها مجبور بودند برای حفظ خود به زمین بچسبند .

اما قرار بود ما پیش روی دشمن را متوقف کنیم نه حفظ جان ، لذا با هر ترفندی بود بچه ها را تشویق به پیشروی کردم .
خوشبختانه گلوله های ار پی چی موثر افتاد و با شکار چندین نفر بر و تانک ، حرکت عراقی‌ها متوقف و پس از چندی مبدل به عقب نشینی شد ، اما هر لحظه امکان بازگشت آنان وجود داشت و ما علیرغم بارش سنگین گلوله باید تا حدی تعقیبشان می‌کردیم.

تیم ار پی چی زن ها خسته و کم انگیزه شده بودند ، ناچار بودم با تشویق و داد فریاد آنها را برای تعقیب دشمن ترغیب کنم ، در همین لحظه بود که گلوله ای گردنم را داغ کرد و در حال فریاد زدن از دهانم خارج شد.
در حالیکه عراقی ها دور و دور تر می‌شدند، من برزمین افتادم ، سرم بشدت گیج میرفت ، خون فوران می‌کرد و من هر لحظه منتظر شهادت بودم ، در آن لحظات پایانی با خونم نوشتم لا اله الا الله .

کم کم بچه ها دورم حلقه زدند ، اما من دیگر چیزی نمی دیدم و فقط صدا آنها را می شنیدم - بعضی گریه و برخی برایم دعا می‌کردند - و لحظاتی بعد با هلی‌کوپتر جسم بی هوش مرا به اهواز منتقل و در حالیکه بطور معجزه آسایی زنده بودنم مشخص شده با هواپیما به تهران انتقال یافتم و سوم خرداد ، آزادی خرمشهر را با حالی نزار در بیمارستان امیر اعلم تهران جشن گرفتیم.

یادش بخیر دوست خوبم بهزاد نوروزی که از جمله ار پی چی زنهای دلاور آن گروه بود که قبل از من تیر به گردنش اصابت کرد و خیلی زود شهید شد .
آری حالا میفهمم چرا بی اندازه خرمشهر را دوست دارم.
یاد باد آن روزگاران یاد باد !
@bahramsamie
@MostafaTajzadeh
📝📝📝وقتی یک روایتِ ساده، جهانی می‌شود

✍️مهدی محمودیان

پیام تبریکی از زندان اوین

استاد پناهی عزیز
دریافت نخل طلا برای «یک تصادف ساده» فقط یک افتخار سینمایی نیست؛ پیروزی حقیقت است بر سانسور، مقاومت است در برابر خاموشی، و اثباتی‌ست بر اینکه تصویر، حتی اگر در پستو ساخته شود، می‌تواند بر فراز جهان بدرخشد.

در روزهایی که هنوز در زندانم، این خبر برایم مثل روزنه‌ای از نور بود در میان دیوارهای بسته. افتخار همکاری هرچند اندک با استاد بزرگی چون شما در این فیلم، یکی از ارزشمندترین تجربه‌های زندگی‌ام بوده؛ روایتی که از دل شما در زندان آمد و حالا صدای کسانی‌ست که خاموش‌شان می‌خواهند.

استاد عزیز، تو فقط نخل طلا را نگرفتی، دل بسیاری از ما را هم بردی.
به تو، به تیم بی‌نظیر فیلم، و به همه‌ کسانی که هنوز ایمان دارند روایت انسان، حتی اگر ساده باشد، بی‌انتهاست—صمیمانه تبریک می‌گویم.

زندان اوین – ۳ خرداد ۱۴۰۴


@MostafaTajzadeh
📝📝📝ستیز با جهان مدرن

✍🏻احمد بستانی

بالاخره کتاب مهم "ستیز با جهان مدرن" نوشته مارک سجویک به فارسی ترجمه و منتشر شد. من متن انگلیسی کتاب را سالها قبل خوانده بودم و سجویک را هم کمابیش میشناسم و در چند پروژه و کنفرانس علمی با او همکاری داشته ام. سجویک در اصل مورخ دین است و در دانشگاه اکسفورد تاریخ خوانده است. عربی را بسیار خوب میداند و برای مدتهای مدید استاد دانشگاه آمریکایی قاهره بوده و با فرهنگ دینی و صوفیانه شمال آفریقا آشنایی کامل دارد.

زندگی نامه شیخ محمد عبده به قلم او به نظرم از بهترین نوشته ها درباره عبده محسوب میشود. به دلیل وسواسهایی که در تاریخ نگاری دارد کار او درباره سنت گرایی هم اثری فوق العاده جالب و خواندنی از آب درآمده چون بر حجم عظیمی ازمطالعه، مصاحبه و سندپژوهی استوار شده است و درعین حال فوق العاده بی طرفانه و آکادمیک نوشته شده است. لحن کتاب هم روایی و شیرین است و مانند یک رمان نگاشته شده است. [...].

کتاب سجویک چنانکه از عنوان فرعی پرمعنای آن برمی آید نوعی تاریخ فکری پنهان سده بیستم است. هدف آن پی گرفتن تاریخ سنت گرایی در فراز و نشیبهای آن در سده بیستم است. تاریخچه جریانی نانوشته و حاشیه ای در رد مدرنیته که با رنه گنون شروع میشود و با کوماراسوامی، فریتیوف شوان، تیتوس بورکهارت، مارتین لینگز، سید حسین نصر و دیگران نداوم می یابد. جریان سنت گرایی با کار سجویک به یک حوزه مطالعاتی تبدیل شد و خود سجویک در بیست سال اخیر با جدیت تحولات جهانی آن را دنیال میکند و در وبلاگی که دو دهه است در اختیار دارد ثبت کرده و میکند.

از بخشهای جالب کتاب نسبت سنت گرایی و سیاست است که سجویک بی تردید مهم ترین کسی است که به آن توجه نشان داد و حتی مفهوم سنت گرایی سیاسی را برای نوصیف کار امثال یولیوس اوولا و الکساندر دوگین برای نخستین بار به کار برد (سجویک خودش هم مهم ترین کتاب درباره نظریه پردازان راست افراطی را ویرایش کرده است که مهم ترین مرجع یرای شناسایی ریشه های فکری جریانهای راست جدید، آلت رایت و فاررایت محسوب میشود).

به علاوه نشان دادن تاثیر سنت گرایی بر جریانهای سیاسی ارتجاعی و فاشیستی هم از مباحث جالب کتاب است. بحث جالب دیگر افشاگریهایی است که سجویک با نکیه بر اسنادی اختصاصی درباره فعالیتهای فریتیوف شوان به ویژه در سالهای آخر زندگی اش در آمریکا و تشکیل یه کالت معنوی انجام داده است که به رسوایی های جنسی و اعمال غیراخلاقی متعددی منجر شده و حتی کار به شکایت حقوقی هم رسیده است (قسمتهای مورد علاقه استاد شهبازی هم بیشتر همین بخشها بوده است).

کتاب سجویک به گمان من ابهاماتی هم دارد. نخست اینکه مفهوم سنت گرایی در کتاب همواره معنای دقیقی ندارد. نویسنده کوشیده تا با تفکیک سنت گرایی نرم و سخت مساله را حل کند که به نظرم چندان موفق نبوده است. سنت گرایی مفهومی بسیار گسترده است و اگر به سنت گرایی گنونی هم محدودش کنیم بخشهای زیادی از کتاب سجویک چندان مرتبط نخواهد بود. مثلا به سختی میتوان میرچا الیاده را سنتگرا به مفهوم گنونی خواند.

و یا دوگین هرچند تاثیری از سنتگرایی پذیرفته ولی تاثیرپذیری اش از متفکران غیرسنتگرایی چون هایدگر و اشمیت و کربن و جغرافیدانان سیاسی و دیگران بسی بیشتر بوده است (آندریاس اوملاند و آنتون شخوفتسوف در مقاله ای مفصل با تکیه بر منابع روسی دست اول نشان داده اند چرا دوگین سنتگرا نیست). یا مثلا فعالیتهای انجمن شاهنشاهی فلسفه لزوما درجهت سنتگرایی گنونی نبوده است و تاریخچه سنتگرایی در ایران لزوما با تاریخچه فعالیتهای این انجمن گره نخورده است.

به هر روی کتاب سجویک فوق العاده خواندنی و ارزشمند است و با ترجمه بسیار خوب و چاپی پاکیزه توسط نشر نو منتشر شده است. سجویک به تازگی کتاب دیگری هم در همین موضوع نوشته است تحت عنوان "سنت گرایی: پروژه ای رادیکال برای احیای نظم مقدس" ‌که اطلاعات آن به روزتر است، جنبه تاریخ نگاری ان کمتر است و به شخصیتهای رسانه ای چون جردن پیترسون هم پرداخته است. به گمانم ترجمه و نشر آن کتاب نیز میتواند برای مخاطبان فارسی زبان جالب و جذاب باشد.
@DrBostani
@MostafaTajzadeh
به لشکریان مصمم و سخت‌کوش جهل


کویتی‌پور، مداح معروف جنگ هشت ساله

چه کسی فکرش را می‌کرد یک روز رییس جمهور آمریکا در نزدیک‌ترین نقطه به خلیج فارس در خانه‌ی رقبای حیثیتی و منطقه‌ای ایران با شمرده‌ترین واژه‌ها چوب حراج بر آبرویتان بزند؟ از قطعی برق و بحران آب بگوید؟ از خشک شدن مراتع و مزارع و از دو مسیر متفاوت که ایران و اعراب پیمودند و امروز اختلافش از زمین تا آسمان است؟

اختلافی به اندازه‌ی خاموشی نورافکن زپرتی ورزشگاه آزادی و میزبانی جام جهانی در آن کشورها!  نوش جان سطر به سطر این خطابه.

شما که یک عمر منتقد دلسوز و وطن‌دوست ایرانی را به سیاه‌نمایی متهم کردید و دور را دست دلقک‌های میان‌مایه دادید. شما که با سوادترین اساتید را به سمت مهاجرت یا خاموشی سوق دادید و کرسی‌های دانشگاه را به مدیحه‌سرایان بخشیدید.

شما که مجری تلویزیون‌تان آن لوده‌ی چندش‌آور بی‌نمکی است که با ذره‌بین دنبال یک دقیقه خاموشی در کل جهان می‌گردد. الحق که تبدیل کردن یک کشور جوان و ثروتمند و امیدوار به جامعه‌ای پیر و فقیر و دلگیر فقط با همین لشکریان مصمم و سخت‌کوش جهل ممکن بود.

@MostafaTajzadeh
📝📝📝از زبان زنان مدافع خرمشهر؛ روایت آنان ۴۵ سال پس از شروع جنگ

✍🏻الناز محمدی

زن‏ها تنها گروهی بودند که در شهر محافظت، مراقبت و جا‏به‏‌جایی مهمات را به‏‌عهده گرفتند. تنها نگاهبانان صفر تا صد مهمات که با دو دست لاغر سبز جوان‏شان، فشنگ‏‌های ژ۳، توپ ۱۰۶، خمپاره‏‌های ۶۰ و ۱۲۰، آر‏.پی‏.جی و... را از ماشین‏‌ها پایین می‌‌‏‌آوردند، پنهان می‌‏‌کردند و بعد تحویل رزمندگان می‌‏‌دادند

مدافعان گمنام خونین‌شهر

عصر سی‌ویکم شهریورماه ۱۳۵۹، دوشنبه روزی بود که شهر تکان خورد. گلوله‌باران بود شهر. عکاسخانه‌ها داشتند عکس روز اول مدرسه بچه‌ها را آماده می‌‌کردند که صدای خمپاره و توپ، خرمشهر را تکان داد. نوشین ۱۶ ساله، همین‌که آمد عکس جدیدش را از عکاس‌باشی خیابان فردوسی خرمشهر بگیرد تا برای شروع سوم دبیرستان به مدرسه ببرد، دستهایش لرزید...

نوشین نجار، یک‌زن از ۲۰ زن مدافع که بعدها نام‌شان را «دسته دختران» گذاشتند، خودش را از عکاسخانه هراسان به خانه رساند و با چشم برهم‌زدنی به گروه زنانه‌ای پیوست که قرار بود شهر را تا روز آخر مقاومت، وداع نگویند؛ به «کبری عارف‌زاده»، «شهلا طالب‌زاده»، «مریم ترکی‌زاده»، «فاطمه بانویی»، «اقدس دیمی‌‌»، «صالحه وطن‌خواه»، «نرگس بندری»، «فریبا موحد»، «فریبا کریمی‌‌»، «فاطمه نجارپور»، «کبری نقدی‌زاده»، «فاطمه دنیاپور»، «زهره حسینی»، «شهلا حاجی‌شاه»، «شهناز حاجی‌شاه»، «سهام طاقتی»، «زهرا محمودی»، «ربابه حورثی»، «سکینه حورثی»، «مژده امباشی» و چند زن دیگر...

حکایت آنچه بر زنان مدافع خرمشهر گذشت، سال‌ها بعد در فیلمی به‌نام «دسته دختران» ثبت شد؛ فیلمی به کارگردانی منیر قیدی که انتقادها به دنبال داشت و به دل آنها ننشست. زنان رزمنده خرمشهر می‌گویند قبل از این فیلم، با آنها هیچ صحبتی نشد، از خاطره‌ها و واقعیت‌هایی که از سر گذراندند استفاده نشد و آنچه در این فیلم آمده، روایتی مخدوش است؛ کاملاً شبیه بیشتر روایت‌هایی که در ۴۵ سال گذشته درباره رزمندگان جنگ ایران و عراق با مسائل دیگر گره خورد و البته فراموش‌شدگانی همیشگی داشت؛ زنان رزمنده.

جنگ برای نوشین، ربابه، کبری، شهلا، زهره، مژده و همه آن ۲۰ دختر خرمشهری هنوز تمام نشده؛ برای دخترانی با موهایی کوتاه، اعضای دسته دختران... متن کامل👇

https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-39009
@MostafaTajzadeh
▪️انالله و‌اناالیه راجعون
جناب آقای محمد عطریانفر

درگذشت مادر عزیز و مهربان تان را به شما تسلیت می‌گوییم.
برای آن سفر کرده رحمت و غفران الهی و برای شما و کلیه بازماندگان صبر و اجر آرزومندیم.

سید مصطفی تاج‌زاده
فخرالسادات محتشمی‌پور

▪️هوالباقی
جناب آقای سیدمحمود حسینی
درگذشت خواهر عزیزتان را خدمت شما و خانواده محترم تسلیت عرض می‌کنیم.
روح عزیز درگذشته شاد و صبر و اجر ارزانی شما و کلیه بازماندگان

سید مصطفی تاج‌زاده
فخرالسادات محتشمی‌پور
@MostafaTajzadeh
✍️ ه.م

در سال ۲۰۲۴، چندین کشور با نرخ‌های تورم بسیار بالا مواجه بودند که نشان‌دهنده بحران‌های اقتصادی عمیق در این کشورهاست. در ادامه، فهرستی از کشورهایی با بالاترین نرخ تورم در این سال ارائه می‌شود:

🔟 کشور با بالاترین نرخ تورم در سال ۲۰۲۴

1. آرژانتین – نرخ تورم ۲۷۶٪ در فوریه ۲۰۲۴، که بالاترین میزان در جهان بود.

2. سوریه – نرخ تورم ۱۴۰٪ در فوریه ۲۰۲۴، ناشی از جنگ داخلی و بی‌ثباتی اقتصادی.

3. لبنان – نرخ تورم ۱۲۳٪ در فوریه ۲۰۲۴، به‌دلیل بحران‌های مالی و سیاسی مداوم.

4. سودان – نرخ تورم ۱۳۰٪ در سال ۲۰۲۴، تحت تأثیر جنگ داخلی و فروپاشی اقتصادی.

5. ونزوئلا – نرخ تورم ۷۵.۹٪ در فوریه ۲۰۲۴، با وجود کاهش نسبت به سال‌های گذشته، همچنان یکی از بالاترین‌ها در جهان.

6. ترکیه – نرخ تورم ۶۷٪ در فوریه ۲۰۲۴، ناشی از سیاست‌های پولی و مالی خاص.

7. فلسطین – نرخ تورم ۸۸٪ در سال ۲۰۲۴، به‌دلیل فشارهای اقتصادی و محدودیت‌های تجاری.

8. زیمبابوه – نرخ تورم ۵۵.۳٪ در مارس ۲۰۲۴، با وجود تلاش‌ها برای کنترل آن.

9. نیجریه – نرخ تورم ۳۴.۸٪ در سال ۲۰۲۴، ناشی از کاهش ارزش نایرا و افزایش قیمت کالاهای اساسی.

10. ایران – نرخ تورم ۳۴.۵٪ در سال ۲۰۲۴، تحت تأثیر تحریم‌ها و سیاست‌های اقتصادی داخلی.

این کشورها با چالش‌های اقتصادی جدی مواجه هستند که تأثیرات گسترده‌ای بر زندگی روزمره مردم، قدرت خرید، و ثبات اجتماعی دارند. عوامل مختلفی مانند جنگ، تحریم‌ها، سیاست‌های اقتصادی نادرست، و بی‌ثباتی سیاسی در افزایش نرخ تورم این کشورها نقش داشته‌اند.

برای مشاهده اطلاعات دقیق‌تر و به‌روزتر، می‌توانید به منابعی مانند Statista و Visual Capitalist مراجعه کنید.

@MostafaTajzadeh
✍️ه.م

چندین کشور آفریقایی در سال‌های اخیر مسیر توسعه را با سرعت بیشتری نسبت به گذشته طی کرده‌اند. توسعه در این کشورها معمولاً در زمینه‌هایی مانند رشد اقتصادی، بهبود زیرساخت‌ها، اصلاحات حکمرانی، گسترش آموزش و سلامت، و افزایش ثبات سیاسی نمود پیدا کرده است. در این میان، کشورهای زیر بیش از سایرین به‌عنوان نمونه‌هایی از توسعه در آفریقا شناخته می‌شوند:

۱. رواندا

پس از نسل‌کشی دهه ۹۰، با رهبری پل کاگامه، رواندا اصلاحات گسترده‌ای در حکمرانی، سلامت، آموزش و فناوری انجام داد.

از نظر ثبات سیاسی و امنیت عمومی نیز به پیشرفت قابل توجهی دست یافته است.

کیگالی، پایتخت رواندا، به شهری پاک، منظم و رو به رشد تبدیل شده است.

۲. اتیوپی (با ملاحظاتی)

در دهه گذشته، شاهد رشد اقتصادی چشمگیری بود و سرمایه‌گذاری‌های بزرگی در انرژی (مانند سد رنسانس) و زیرساخت‌ها صورت گرفت.

با این حال، درگیری‌های داخلی از جمله جنگ تیگرای، روند توسعه را با چالش‌هایی جدی مواجه کرده‌اند.

۳. غنا

یکی از نمونه‌های موفق دموکراسی پایدار در غرب آفریقا.

اقتصاد آن به لطف صادرات طلا، کاکائو و نفت رشد کرده است.

اصلاحات آموزشی و بهداشتی نیز در آن در حال پیشرفت است.

۴. کنیا

مرکز فناوری شرق آفریقا؛ شهر نایروبی به "سیلیکون ساوانا" معروف است.

توسعه در حوزه بانکداری دیجیتال (مانند M-Pesa) و زیرساخت‌ها چشمگیر بوده است.

۵. سنگال

ثبات سیاسی و دموکراسی قوی‌تری نسبت به همسایگانش دارد.

پروژه‌های بزرگی در حمل‌ونقل، انرژی‌های تجدیدپذیر و فناوری در دست اجرا دارد.

۶. کوت دیوار (ساحل عاج)

پس از سال‌ها جنگ داخلی، رشد اقتصادی چشمگیری داشته و به قطب صادرات در غرب آفریقا تبدیل شده است.

۷. بوتسوانا

مدت‌هاست به‌عنوان نمونه‌ای از حکمرانی خوب، مبارزه با فساد و مدیریت منابع (به‌ویژه الماس) شناخته می‌شود.

۸. مراکش

در شمال آفریقا، توسعه اقتصادی، صنعت گردشگری، انرژی خورشیدی، و اصلاحات اجتماعی این کشور را در مسیر توسعه قرار داده است.

@MostafaTajzadeh
📝📝📝 عبرت‌های هر روزه

پرونده روزن‌آنلاین؛ به مناسبت سومین سالگرد حادثه متروپل

با آثار و گفتاری از علی اعطا، امیر آریازند، نادر چادرباف و ...؛ به همراه «متن کامل گزارش کمیسیون عمران» و «گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس».

ساختمان متروپل آبادان در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۱ دچار فروریزش شد، حادثه‌ای که به یکی از تلخ‌ترین فجایع ساختمانی در ایران تبدیل شد. این ساختمان بخشی از برج‌های دوقلوی متروپل بود که توسط هلدینگ عبدالباقی ساخته شده بود. در این حادثه، ۴۵ نفر جان خود را از دست دادند و ۳۷ نفر مجروح شدند.

علت اصلی این فروریزش نقض ضوابط فنی و استانداردهای ساخت‌وساز اعلام شد، و در پی آن ۱۳ نفر از مقصران حادثه دستگیر شدند. این حادثه همچنین باعث اعتراضات گسترده‌ای در آبادان و سایر شهرهای ایران شد.

پس از این فاجعه، بحث‌های زیادی درباره لزوم نظارت دقیق‌تر بر پروژه‌های ساختمانی و مسئولیت‌پذیری مهندسان و نهادهای نظارتی مطرح شد.

برخی فعالان اجتماعی پیشنهاد دادند که محل ساختمان متروپل به یادمانی ملی تبدیل شود تا هم یاد جان‌باختگان گرامی داشته شود و هم از تکرار چنین فجایعی جلوگیری شود.

این حادثه همچنان در حافظه جمعی مردم ایران باقی مانده و سالگرد آن فرصتی برای یادآوری مسئولیت‌پذیری و اهمیت ایمنی در ساخت‌وساز است.

پرونده روزن‌آنلاین به مناسبت سومین سالگرد این حادثه تلخ را اینجا ببینید.

https://rozanonline.ir/fa/tiny/news-4434
@MostafaTajzadeh
📝📝📝تبریک ١٥٥ کنشگرسیاسی، فرهنگی و مدنی به جعفر پناهی برای دریافت نخل طلای جشنواره کن ۲۰۲۵

ما، جمعی از فعالان سیاسی و مدنی و فرهنگی و هنری ، با شادمانی و سرافرازی، دریافت نخل طلای جشنواره کن ۲۰۲۵ را به جعفر پناهی، فیلم‌ساز برجسته و شجاع ایرانی، صمیمانه تبریک می‌گوییم. این دستاورد تاریخی، که پناهی را به دومین کارگردان ایرانی برنده این جایزه معتبر پس از زنده یاد عباس کیارستمی تبدیل کرده، افتخاری بزرگ برای سینما و جامعه مدنی ایران است.

جعفر پناهی، که سال‌ها با وجود فشارها، زندان و سرکوب‌ به خلق آثار ارزشمند ادامه داده، با این موفقیت‌ها بار دیگر ثابت کرد که هنرمند پیشرو و متعهد به آرمان‌های انسانی می‌تواند حتی در دشوارترین شرایط، الهام‌بخش امید و تغییر باشد. این نخل طلا، که در کنار جایزه شهروندی جشنواره کن به او اهدا شده، تعهد پناهی به ارزش‌های والای انسانی را برجسته می‌کند و پیامی روشن از استقامت و خلاقیت اوست.

این موفقیت‌ها، نشانه‌ای است از آنکه هنر متعهد و صدای حقیقت، حتی در میان دیوارهای سانسور و فشار، می‌تواند جهانی را به تحسین وادارد. این دستاوردها، افتخاری برای همه ایرانیانی است که در راه آزادی، عدالت و کرامت انسانی مبارزه می‌کنند.

ما به جعفر پناهی درود می‌فرستیم و برایش آرزوی تداوم این مسیر درخشان و الهام‌بخش را داریم. نخل طلای کن ۲۰۲۵، همراه با جایزه شهروندی، گواهی است بر اینکه صدای حقیقت و هنر، هرگز در برابر ستم خاموش نخواهد شد.
اسامی به ترتیب حروف الفبا:
الف: مصطفی آل‌احمد، ابوطالب آدینه وند، حمید آصفی، سیامک ابراهیمی، پیمان احمدی، نوشین احمدی‌خراسانی، حسن اسدی زیدابادی، علی افشاری، شهرام اقبال‌زاده، حسن اعتمادی، مینا اکبری، حمیدرضا امیری،  مژگان ایلانلو، هوشیار انصاری‌فر، محمد اولیایی‌فرد، محسن امیریوسفی
ب: مسعود باستانی، اسماعیل بخشی، رسول بداقی، محمدباقر بختیار، هانیه بختیار، مجید برزگر ، ‏‌علیرضا بهشتی شیرازی، محمود بهشتی لنگرودی، تیرداد بنکدار
پ: مهناز پراکند، محمد پیرهادی، حبیب‌الله پیمان  
ت: مصطفی تاجزاده ،مصطفی تنها، نیره توحیدی ، مجید تولّایی
ج: روزبه جامه‌شورانی، محمود جعفری
ح: ابوالفضل حاجی زادگان، سیاوش حاتم، محمد حبیبی
خ: هادی خوانساری
د: بهنام دارایی‌زاده،  امیرسالار داوودی، رضا دُرمیشیان، خسرو دلیرثانی،  سعيد دهقان، معصومه دهقان، آزاده دواچی
ر: ویدا ربانی، علیرضا رجایی،تقی رحمانی، زهرا رحیمی، کیوان رحیمیان، حسین رزاق، ‏‌‎محمد رسول‌اف، سپیده رشنو، حسین رفیعی، سعید رضوی فقیه،
س: نسرین ستوده، بهروز ستوده، خشایار سفیدی، فرج سرکوهی، میثم سعادت، مریم سطوت، عبدالفتاح سلطانی، بلقیس سلیمانی، محمد سیف‌زاده
ش: بهروز شاهرخ‌نیا، صادق شجاعی، احسان شریعتی، آرمین شریفی، صبا شعردوست، مونا شکرریز، بهزاد شیشه‌گران
ص: توماج صالحی، عباس صادقی، فیروزه صابر، کوروش صحتی ، هایده صفی‌یاری، کیوان صمیمی
ض: منظر ضرابی
ف: مهدی فتاپور، مسعود فتحی، سهیلا فرزاد، یغما فشخامی، مسعود فرهیخته، محمدتقی فلاحی
ق: اجلال قوامی، عزیز قاسم زاده، حاتم قادری، ابوالفضل قدیانی، محسن قشقائی‌زاده، میترا قربانی‌فر، عبدالنبی قیم
ع: میترا عالی، شیرین عبادی، داوود عباسی، اسماعیل عبدی، مهدی عربشاهی، فرزانه عظیمی، رضا علامه‌زاده، رضا علیجانی، محمود عمرانی
ک: مهرانگيز كار، مرتضی کاظمیان، خسرو کردپور، مسعود کردپور، کاظم کردوانی، فریبا کمال آبادی، مریم کیان‌ارثی، ساجده کیانوش راد، محمد کیانوش راد
گ: مهدیه گلرو، ‏‌‎مطهره گونه‌ای، باربد گلشیری، ‏‌‎فاطمه گوارایی
ل: سوران (اسکندر)لطفی، مونا معافی
م: نرگس محمدی، مهدی محمودیان، سعید مدنی، تقی مختار، علی مصفا، عالیه مطلب زاده، عبدالله مومنی ،حافظ موسوی، کیوان مهتدی، مصطفی مهرآئین، خزر مهرانفر، حمید مشایخی، فاطمه معتمدآریا، محمدرضا مویینی، هدا مویینی، میثم مویینی، فرهاد مهرانفر، مهدی مطهرنیا، همایون مهمنش، اسفندیار منفردزاده، فرهاد میثمی، شارمین میمندی‌نژاد، جواد موسوی خوزستانی ، سلمان موسوی، مهدی مظفری
ن: مهشید ناظمی، عبدالله ناصری، محمد نجفی، سعید نعیمی، حسین نقاشی، علی نورانی، مانا نیستانی، مصطفی نیلی، محمدرضا نیکفر
و: صدیقه وسمقی،زمان وفاجویی
ه: مجتبی هاشمی
ی: مهدی یراحی، حسین یزدی ،حسن یوسفی‌اشکوری

@MostafaTajzadeh
📝📝📝نخل از خاکستر برخاست

عبدالرضا خزایی، روزنامه‌نگار

سینمای ایران، خسته، زخمی، محدود؛ اما هنوز زنده است. در کشوری که فیلم‌ساختن شبیه به عبور از میدان مین است، در سرزمینی که هر پلان باید از تونل تردید و ممیزی بگذرد، نخل طلای جشنواره کن در سال۲۰۲۵ بر شانه‌های فیلمی ایرانی نشست.

جعفر پناهی با یک تصادف ساده، حادثه‌ای خلق کرد که قلبِ هفتاد و هشتمین کن را لرزاند و دوباره نام ایران را بر بلندای هنر جهان نشاند.

این فقط یک جایزه نیست؛ این نخل، فریادی‌ست در سکوت. ثمره سال‌ها ایستادگی در برابر خاموشی. فیلمی که در دلِ محدودیت متولد شد، در دلِ جهان درخشید.

جایی که خیلی‌ها از «نبودِ آزادی» می‌نالند، سینماگری پیدا شد که از همان تنگنا، آزادی تصویر را استخراج کرد. پناهی مثل همیشه، دوربینش را از پنجره تنگ خانه بیرون برد، ولی جهانی را به درون کشید.

بیایید واقع‌بین باشیم؛ سینمای ایران سال‌هاست با کمترین حمایت، بیشترین افتخار را ساخته. بدون اسپانسرهای میلیاردی، بدون فرش قرمز داخلی و حتی گاهی بدون مجوز نمایش. اما این سینما، سینمای خلاقیت است.

سینمای فیلمنامه‌هایی که از دل کوچه پس‌کوچه‌های جامعه می‌جوشد، بازیگرانی که با چشم‌هایشان حرف می‌زنند، و کارگردانانی که می‌دانند دوربین چطور از دیوار هم رد می‌شود.

نخل طلای ۲۰۲۵ را باید قاب گرفت و به دیوار سینمای ایران آویخت؛ نه فقط به‌عنوان افتخار، بلکه به‌عنوان یادآوری. یادآوری اینکه سانسور می‌تواند صدا را خفه کند، اما نمی‌تواند صدا را حذف کند. که دوربین می‌تواند توقیف شود، اما نگاه نه. این نخل، از دل خاکستر برخاسته؛ خاکستر سانسور، بی‌مهری، تحقیر و تبعید.

#جعفر_پناهی دوباره ثابت کرد که وقتی درها بسته می‌شوند، پنجره‌ها حرف می‌زنند. سینمای ایران هنوز زنده است، چون بلد است در سکوت، فریاد بزند./راهبرد
@emtedadnet
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 ملت را در آماده‌باش دائم قرار ندهید!

مجید مرادی

قالیباف: دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به صورت مکتوب به ما ابلاغ کرده که فعلا قانون حجاب ابلاغ نشود.

کاری که مقامات و مسئولان جمهوری اسلامی برای بی‌اعتباری این نظام کرده‌اند و می‌کنند برای نابودی هر نظام دیگری کفایت می‌کرد. حتی اقدامات به ظاهر عاقلانه‌شان هم حتما باید با ضرر و زیان همراه باشد وگرنه امکان ندارد که گامی بردارند که بی عیب و زیان باشد.

لایحه سراسر زیان‌بار حجاب و عفاف را که آبروی دین را قبل از دولت می برد در مجلسی که نماینده حدود ۵ درصد ملت است تصویب می کنند و بعد خودشان هم از کار نادرست خود وحشت می‌کنند.

عاقل ترهایی هم پیدا می‌شوند که به نهادی که قرار بود در راس امور باشد دستور می‌دهند که آن‌چه را تصویب کرده است فعلا ابلاغ نکند. معنای این کار آن است که اجازه دهید تا زمانی مناسب‌تر فرا رسد. ظاهراً این اقدام عاقلانه است اما مشکلی که ایجاد می‌کند آن است که ملت را برای زمان نامحدودی بین بیم و امید آویزان نگه می‌دارد تا احساس امنیت نکند و هر لحظه آماده باشد که کی شب حمله فرا می‌رسد. ای بسا به صرفه است که چنان قانونی که قرار است حجاب را به مدد کیفر و پایش پایدار در جامعه بگستراند اکنون ابلاغ شود تا همه تکلیف خود را بدانند و معلوم شود که طرفین با هم چند چندند نه این که در انتظار شرایطی مناسب فعلا از ابلاغ آن خودداری شود.

استخوان لای زخم گذاردن روش خوبی برای مقابله با ملت نیست. در مقابل ملت تنها باید خم شد و تعظیم کرد و قانونی تصویب کرد که با خواست قاطبه ملت تعارض نداشته باشد. قانون حجاب شما زنان محجبه را تشویق به ترک حجاب می‌کند و حرمت آنان را در عرصه اجتماعی می‌شکند.

مصوبه‌ای از این دست را باید به دست فراموشی و ابطال سپرد و نه توقیف موقت!
@MohandesMirHosseinMousavi
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 سرنوشت جعفر اخوان و  نخستين شاسي بلند ايراني

✍️ قاسم خرمي

نام جعفر اخوان با مونتاژ و  توليد خودرو هاي شولت، بيوك، جيپ آريا، شاهين و آهو در اذهان و خاطره مردم ايران باقي مانده است. او اولين كسي  بود كه در سال 1335 دست به مونتاژ خودرو در ايران زد و در حقيقت شالوده صنعت خودروسازي در ايران را پي ربخت و پا نهاد.

در واپسين سالهاي  پيروزي انقلاب، از نگاه انقلابیون چپ مارکسیست و البته انقلابيون چپ انديش مسلمان، جعفر اخوان نمادي از يك سرمايه دارِ وابسته و حكومتي و غرب زده و سود پرست بود که از طريق  مونتاژ و توليد خودروهاي لوكس و گران قیمت به ترویج فرهنگ مصرفي گرايي و تجمل گرايي در جامعه ایران دامن زده است.

«مونتاژ» اگرچه در همه دنيا، بخشي از چرخه توليد به حساب مي آمد و اغلب مونتاژ كاران به مررو دست به داخلي سازي قطعات مي زدند اما در فضاي روشنفكري چپ زده ايران، مونتاژ كاري، به منزله توسعه وابسته و بسط بازارهاي سرمايه داري به درون كشورهاي فقير بود. روشنفکران ایرانی مي گفتند ما بايد كاري كنيم تا تمام قطعات خودرو در ايران ساخته شود؛ خيالپردازي هايي كه هنوز هم كمابيش ادامه دارد

  دومين گناه نابخشودني جعفر اخوان اين بود كه در سالهاي بعد از كوتاي آمريكايي دهه 30 با آمريكايي ها شريك شده بود. شركت جيپ با شركت هاي «امريكن موتورز» و «جنرال موتورز» همكاري داشت و بخش هاي فني و نسبتا پيچيده شركت جيپ در اختيار مهندسين و تكنيسين هاي آمريكايي قرار داشت. اما واقعيت اين بود كه همكاري اخوان با آمريكايي جنبه سياسي و ايدئولوژيك نداشت. در دهه 30 و 40 تكنولوژي ساخت خودروهاي پر قدرت و دو ديفرانسيل در اختيار آمريكايي ها بود و صعب العبور بودن جاده هاي ايران، اقبال ايراني ها به جيپ را بيشتر كرد. به عبارتي جيپ نخستين خودرو شاسي بلندي بود كه وارد ايران شده بود و با روحيه بالا نشيني سرمايه داران نوظهور ايراني نيز سازگارتر بود.

شايد بزرگترين اتهام اخوان كه به مصادره اموال او در سال 58  منجر شد، مشاركت با بنياد پهلوي و واگذاري 10 درصد سهام به اين شركت بود. مسلما اخوان نيازمند سرمايه گذاري 10 درصدي بنياد پهلوي نبود اما حضور اين بنياد مي توانست مانع انواع مانع تراشي ها و باج گيري هاي ديگر عوامل حكومت  شود. در واقع اخوان به جای باج های متعدد، فقط به یک نهاد پر قدرت باج می داد. 

به واسطه همين عوامل، زمين زدن شركت جيپ كه مطابق ساختار جديدش شركت « جنرال موتورز ايران» ناميده مي شد، تبديل به يكي از اهداف اساسي و نمادين  كنشگران سياسي شد. در  دي و بهمن 57 كارگران اين شركت به مدت 45 روز دست به اعتصاب زدند.  جعفر اخوان از كشور خارج شد، مديريت كارخانه استعفاء كرد و امور كارخانه به دست كارگران اعتصابي افتاد كه رياست آن را همين آقاي محمدرضا يزداني خرم بر عهده داشت.

در تيرما 1358 و به موجب قانون موسوم به «توسعه و حفاظت از صنايع» شركتي كه به دست اخوان تاسيس شده بود و سالها سود مي داد به دولت واگذار شد. در طي دوسال مديرت دولتي، تعداد كارگران دوبرابر شد و تيراژ توليد به نصف كاهش يافت و نام شركت هم در سال 59 به شركت «پارس خودرو» تغيير يافت.

مدتي نگذشت كه حتي توليد خودرو لوكس به چالشي ميان نيروهاي سياسي و سياستگذاران اقتصادي مبدل شد. روزنامه كيهان در 29 فرودين 1361 در گزارشي با عنوان « از كاديلاك تا اتوبوس» خودرو سواري را نماد تبعيض خواند و خواستار تعطيلي و جايگزيني آن با خودروهای عمومی مثل وانت و اتوبوس شد!

شرکت «پارس خودرو» بعد از چند دهه فراز و نشيب، نهايتا به توليد همان خودروهاي لوكس و گرانقيمتی روي آورد که از اول قرار بود چنین کند. به عبارتي، دوباره  به همان ايده و راه جعفر اخوان برگشت با اين تفاوت كه دیگر از خودِ جعفر اخوان  و جَنَم و جرات او خبري نبود.

اخوان در سال 1362 در خارج در گذشت. تمام آنچه سياهه اتهامات اخوان ناميده مي شود اكنون  تبدیل به رفتار معمول و متعارفي در ميان خودروسازان ايراني شده است! اگر اخوان  را يك سرمايه دار رانتي دوره پهلوي بدانيم بايد گفت كه رانتي از يك  صنعتگر گرفته شد و در ميان شبكه اي از رانتخواران حرفه اي توزيع شد بدون آنكه نشانه اي از صنعتگري بر جَبين داشته باشند! 

🔸 جواب نامه مظلوم را، تو خویش فرست
🔸 بسا بود، که دبیرانت اشتباه کنند!
@south_pars
@MostafaTajzadeh
به بهانه‌ی نمایش فیلم سپیده فارسی در کن

نامه سرگشاده کن لوچ و پل لاورتی خطاب به جامعه‌ی بین‌الملل سینماگران در حمایت از صلح

ترجمه: مصطفی احمدی


کن لوچ و پل لاورتی، همکاران قدیمی و برندگان دو نخل طلا، نامه‌ی سرگشاده‌ای را در حمایت از فیلم «روحت را در دست بگیر و قدم بزن»، جدیدترین ساخته‌ی فیلمساز ایرانی سپیده فارسی، که امشب در کن به نمایش در می‌آید، منتشر کرده‌اند.
این فیلم موضوع داغ این هفته در کن است، زیرا زندگی فاطمه حسونا، عکاس خبری فلسطینی را به تصویر می‌کشد که در ۱۶ آوریل در حمله‌ی هوایی اسرائیل به خانه‌اش در شمال غزه به همراه ۱۰ عضو خانواده‌اش، از جمله خواهر باردارش کشته شد.
از زمان آغاز حمله‌ی اسرائیل به غزه، حداقل ۵۲۰۰۰ نفر کشته شده‌اند که بیش از نیمی از آنها زن و کودک بوده‌اند.
در این نامه‌ی سرگشاده که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، لوچ و لاورتی، که روی هم رفته ده فیلم در بخش مسابقه این فستیوال داشته‌اند و دو نخل طلا را از آن خود کرده‌اند، نگرانی عمیق خود را از ادامه‌ی خشونت در غزه ابراز کرده و از جامعه‌ی بین‌المللی سینما می‌خواهند که در کن از صلح حمایت کنند.
این دو نفر همچنین حمایت خود را از فارسی و تیم سازنده‌ی این فیلم ابراز می‌کنند. این نامه پس از آن نوشته می‌شود که این هفته نامه‌ی سرگشاده‌ی دیگری با امضای صدها بازیگر و فیلمساز در حمایت از صلح و انتقاد از حملات اسرائیل منتشر شده است.
متن نامه‌ی کن لوچ و پل لاورتی را در زیر بخوانید:
«کن لوچ و پل لاورتی
دوستان عزیز،
فیلم «روحت را در دست بگیر و قدم بزن» به کارگردانی سپیده فارسی، در بخش موازی ACID در جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵، در ۱۵ ماه می به نمایش در خواهد آمد. تبریک به همه‌ی کسانی که این اتفاق را رقم زدند. این فیلم به زندگی فاطمه حسونا، عکاس خبری ۲۵ ساله می‌پردازد، که در ۱۶ آوریل، یک روز پس از انتخاب فیلم برای جشنواره‌ی کن، در غزه به همراه دو خواهر، سه برادر و پدرش به قتل رسید.
او اکنون به گروهی پیوسته است که گزارشگران بدون مرز آن را «قتل عام» روزنامه‌نگاران می‌نامد، قتل عامی که تا کنون به مرز ۲۰۰ نفر در ۱۸ ماه گذشته رسیده است.
دست کم ۳ نهاد سازمان ملل متحد، به علاوه‌ی عفو بین‌الملل، دیده‌بان حقوق بشر، پزشکان بدون مرز و بسیاری دیگر، اقدامات اسرائیل در غزه را نسل‌کشی توصیف کرده‌اند. شاید قطعی‌ترین مدرک جمع‌آوری‌شده، گزارش ۸۰۰ صفحه‌ای و پلتفرم دیجیتال تعاملی باشد که توسط کارشناسان Forensic Architecture تهیه شده است. در اینجا لینک کار دقیق آنها با عنوان «نقشه‌برداری از نسل‌کشی» گذاشته شده است، که یکی از حیرت‌آورترین مطالعات زمان ماست:
https://gaza.forensic-architecture.org/database
نتیجه‌گیری آنها به شرح زیر است: «الگوهایی که ما در مورد رفتار نظامی اسرائیل در غزه مشاهده کرده‌ایم، نشان‌دهنده‌ی یک کارزار سیستماتیک و سازمان‌یافته برای نابودی زندگی، شرایط لازم برای زیست و زیرساخت‌های حیاتی است.»
دیگر نمی‌توان ادعا کرد که ما نمی‌دانستیم.
و در ادامه پیامدهای آن است.
کنوانسیون نسل‌کشی از سال ۱۹۵۱ لازم‌الاجرا است. ماده‌ی اول بیان می‌کند که همه‌ی کشورهای امضاکننده باید به‌طور فعال از نسل‌کشی جلوگیری و آن را مجازات کنند. این یک تعهد بین‌المللی است و صرفاً یک موضوع داخلی نیست. این کنوانسیون بیان می‌کند که افراد را می‌توان مجازات کرد، چه به‌عنوان افراد عادی و چه به‌عنوان مقامات دولتی.
«مشارکت در نسل‌کشی» به صراحت در ماده سوم مورد توجه قرار گرفته است که شامل «کمک مستقیم» (با سلاح یا تسلیحات)، «کمک غیرمستقیم» (حمایت سیاسی یا دیپلماتیک) و مهم‌تر از همه، «عدم اقدام» می‌شود، یعنی عدم اقدام آگاهانه برای جلوگیری از نسل‌کشی، در حالی که در موارد خاص، فرد ابزار و مسئولیت انجام این کار را داشته باشد.
کنوانسیون نسل‌کشی توسط کشورهای امضاکننده در سراسر جهان نادیده گرفته می‌شود. این کنوانسیون توسط نهادهای درون این کشورها نیز نادیده گرفته می‌شود. چرا نهادهای قضایی کشورها حداقل، فروشندگان اسلحه و حامیان مالی آنها را تحت پیگرد قانونی قرار نمی‌دهند؟
اکنون که دیوان بین‌المللی دادگستری به طرز شرم‌آوری پرونده‌ی آفریقای جنوبی علیه اسرائیل را تا ژانویه ۲۰۲۶ به تعویق انداخته است، می‌توانیم با وحشت کامل فروپاشی حقوق بشر را در مقابل چشمان خود ببینیم. تا پیش از جلسه‌ی دادرسی در سال ۲۰۲۶، اسرائیل چند بمب ۲۰۰۰ پوندی دیگر بر سر چادرها خواهد ریخت؟ چند نفر دیگر ممکن است از گرسنگی بمیرند؟
برای خواندن ادامه متن به وبسایت کانون زنان ایرانی مراجعه کنید:
https://ir-women.com/20862
@MostafaTajzadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 انتقاد حسین فخری مداح خاطره انگیز از فقر شدید در خرمشهر/عصر ایران

#امتداد
@emtedadnet
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 سخنگوى جبهه اصلاحات ايران:
ترديدهاى حاكميت نسبت به رفع حصر و آزادى زندانيان سياسى بى پايه است

‏جواد امام سخنگوى جبهه اصلاحات ايران ترديدها و نگرانى هاى حاكميت نسبت به پيامدهاى رفع حصر ميرحسين موسوى و زهرا رهنورد و آزادی زندانیان سیاسی چون مصطفی تاجزاده ، سعید مدنی و ابوالفضل قدیانی و… را بى پايه دانست و تأكيد كرد: رفع حصر و آزادى زندانيان سياسى می‌تواند جامعه را به عزم حاکمیت به تجدید نظر در شیوه حکمرانی امیدوار ساخته احساس همبستگی ملی⁩ را تقویت کند.

سخنگوى جبهه اصلاحات ايران با استناد به اين كه  رفع حصر مهدى كروبى پيامدى نداشته، در خصوص ادامه حصر و در زندان نگه داشتن انسان‌های شریف و میهن دوست، در شبكه ايكس نوشت:
‏رفع حصر آقای کروبی بی پایگی تردیدها و نگرانی‌های کاذب نسبت به پیامدهای رفع حصر را آشکار کرد.
‏لذا هیچ دلیلی برای ادامه حصر جناب آقای مهندس ‌میرحسین موسوی⁩ و حبس زندانیان سیاسی و خبرنگاران و روزنامه نگاران وجود ندارد. آزادی انسان‌های شریف و میهن دوستی چون مصطفی تاجزاده ، سعید مدنی و ابوالفضل قدیانی و… که فقط به جرم انتقاد سال‌ها در حبس به سر می‌برند،‌ ضمن این که نشانه اعتماد به نفس حاکمیت خواهد بود، می‌تواند جامعه را به عزم حاکمیت به تجدید نظر در شیوه حکمرانی امیدوار ساخته احساس همبستگی ملی⁩ را تقویت کند.
@jebheheslahat
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 شما مصدق داشتید، با او چه کردید؟*

✍🏻زنده یاد حسن کامشاد

شاگرد هندي من آقای سینک مسن تر از سایر دانشجویان و بسیار مؤدب و با محبت بود. از خانواده ای اشرافی بود و با نهرو، نخست وزیر وقت هند، خویشاوندی داشت و چون قرار بود در تهران خدمت کند، بیش از دیگران درباره زندگی و مردم ایران پرس وجو می کرد. روزی دعوت نامه ای برای من آورد، دعوت به ضیافتی به افتخار جواهر لعل نهرو نخست وزیر هند. خبر آمدن نهرو به کیمبریج و سخنرانی آتی او در کانون دانشجویان را در روزنامه ها خوانده بودم. مجلس ضیافتی برای ملاقات استادان دانشگاه و بزرگان شهر با نهرو ترتیب داده شده بود. دعوت من البته مرهون إعمال نفوذ سینک بود.

کانون دانشجویان در آکسفورد و کیمبریج اهمیت ویژه ای دارد، نشست های هفتگی آنها محل برخورد عقاید و پرورش شخصیت هاست. بسیاری از رجال نامی بریتانیا ابتدا در عرصهٔ این کارزار ابراز وجود و هنرنمایی کرده اند. نهرو خود در کیمبریج درس خوانده بود و این نخستین دیدارش از این شهر پس از دوران دانشجویی اش بود.

نخست وزیر در میان استقبال گرم و کف زدن های بی پایان حاضران پشت تریبون قرار گرفت. سکوت مطلق بر سالن حکم فرما شد اما سخنران سر به گریبان فروبرده، بی حرکت خاموش ایستاده بود، لب از لب بر نمی داشت. دقیقه ای چند گذشت. گویی زبان او بند آمده یا حافظه اش را از دست داده بود. ناگهان سر برداشت، نگاهی به گوشه و کنار تالار انداخت و قاه قاه خندید. گفت پیش از آنکه به سخن اصلی ام بپردازم، داستانی برایتان بگویم.

چهل و چند سال پیش، دانشجوی این دانشگاه بودم. هند هنوز مستعمره انگلستان بود. غروب هر پنج شنبه از کالج ترینیتی در همین نزدیکی، قدم زنان می آمدم و در آن گوشه (با دست نشان داد) جایی می گرفتم. سخنرانی ها، بحث ها، بگومگوهای این نشست های هفتگی برایم جذاب و در ضمن بسیار هیبت انگیز بود، چه بسیار چیزها در اینجا شنیدم که به نظرم درست نیامد اما هرگز جرأت نکردم کلمه ای بر زبان آورم و حالا ناخودآگاه هیبت این مکان دوباره مرا گرفت، لحظه ای به قالب همان دانشجوی کم روی مستعمراتی درآمدم،فراموشم شد اکنون کی ام...و در میان هلهله و کف زدن های ممتد حاضران، نهرو نطق رسمی اش را درباره صلح، همزیستی مسالمت آمیز و روابط بین المللی ایراد کرد.

در مجلس ضیافت پس از سخنرانی، سینک مرا به او معرفی کرد. سخن از اوضاع ایران بعد از کودتای بیست و هشت مرداد پیش آمد. خواستم خودشیرینی کنم، گفتم "اگر ما هم در ایران شخصیتی چون شما می داشتیم..." مهلتم نداد جمله ام را تمام کنم. با تغیّر گفت «شما مصدق داشتید! با او چه کردید؟»

سرخ شدم، شرمگین سر به زیر انداختم. این مهم ترین برخورد من با یک شخصیت جهانی بود.


*حدیث نفس، حسن کامشاد، جلد اول، ص ۱۵۶-۱۵۵، نشر نی ۱۳۹۱ [کامشاد امروز و در صد سالگی در لندن درگذشت. او فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران و دارای درجه ی دکتری در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه کمبریج بود. از او آثار زیادی اعم از تالیف و ترجمه بر جای مانده است. تاریخ تحلیلی درگذشت او را به جامعه ی ادبی و فرهنگی ایران تسلیت می گوید.]

@tahkimmelat
@MostafaTajzadeh
📝📝📝مادام كه جامعه با حاکمیت همراه نشود، مشكلات عظيم اقتصادى حل نمى شود

سخنرانی محسن آرمين نايب اول رئيس جبهه اصلاحات ايران در همايش سراسرى اصلاح طلبان در سالروز دوم خرداد

کشور عزیز ما ایران طی سال‌های اخیر در معرض گسترده ترین ناترازی‌ها در عرصه‌های مختلف اقتصادی از جمله آب،‌ برق، گاز، انرژی،‌ محیط زیست، سرمایه گذاری، تولید و نیز عمیق‌ترین تنش‌ها‌ و بحران‌ها در عرصه سیاست داخلی، و سنگین‌ترین لطمات در عرصه سیاست خارجی قرار گرفته است . یکی از مهمترین پیامدهای این تحولات استهلاک و کاهش شدید سرمایه اجتماعی به مثابه تنها سرمایه نظام پس از انقلاب بوده است.

امروز توسعه برای کشور یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت و ضامن تداوم حیات ایران است. همگامی و همپوشانی بقا و توسعه در شرایط کنونی جایی برای تکرار اشتباهات و خطاهای گذشته باقی نگذاشته است. در چنین شرایطی اصلاح طلبان براساس وظیفه ملی و میهنی خود بدون آن که اسیر گذشته شوند و به بی مهری‌ها و محنت‌هایی بیندیشند که در گذشته متحمل شده‌اند،‌ باید به راه‌های برون رفت از این بحران بیندیشند و پیشنهادهای سازنده خود را ارائه دهند.

با کمال تأسف معضلات بر هم انباشته چنان انبوه و عظیم است که توان و ظرفیت دولت، حتی مجموعه حاکمیت برای حل آن‌ها کافی نیست. فائق آمدن بر این مشکلات بدون برخورداری از سرمایه اجتماعی، اعتماد و وفاق ملی، مشارکت جامعه و بسیج ظرفیت‌های اجتماعی به نتیجه نخواهد رسید. مادام که جامعه نسبت به اراده، کارآمدی و توانمندی حاکمیت بر اصلاح اعتماد نکند و در نتیجه با حاکمیت همراه نشود، دولت و حاکمیت حتی قادر به حل مشکل آلودگی هوا هم نخواهد بود چه برسد به حل مشکلات عظیم اقتصادی، آب و برق و محیط زیست.

اگر شرایط کنونی کشور، حاکمیت را به ضرورت مذاكره و توافق با اصلی‌ترین دشمنانش قانع ساخته است، به طریق اولی و پیش از آن باید همین تجدید نظر را در داخل کشور و در قبال مردم پیگيرى کند. اولین گام‌ها در این تجدید نظر می‌تواند با اقداماتی کم هزینه اما بسیار پربازده در جلب اعتماد عمومی همراه باشد تا با افزایش ضریب انسجام و همبستگی اجتماعی زمینه برای اصلاحات اساسی‌تر‌ فراهم شود. از جمله اين اقدامات عبارتند از:
۱- رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی
۲- به رسمیت شناختن مطالبات اقشار مختلف
۳- مبارزه با فساد
۴- پایان دادن به مناسبات حامی پرور
۵- خودداری از تحمیل رنج بی دلیل برمردم
۶- ضرورت توجه به پنجره جمعیتی و فرصت اندک باقیمانده
۷- ضرورت داشتن پیوست‌ اقتصادی و توسعه‌ای

در حال حاضر اصلاح طلبان تنها نیروی تحول‌خواه، مستقل و دارای نهاد و تشکیلات سراسری در کشور به شمار می‌روند. هوشمندی و بلوغ سیاسی ایجاب می‌کند قدر این سرمایه بزرگ را بدانیم و با فراتر رفتن از مسایل فرعی و اختلافات درون جبهه‌ای که از ما بهتران سعی در مدیریت و دامن زدن به آن دارند، ‌از منظر منافع و مصالح ملی، تقویت سازمانی و انسجام گفتمانی را کانون اهتمامات خود قرار دهیم.

یافتن راه باریک اصلاحات از میان غوغای براندازی و خود براندازیِ موجود و قانع کردن جامعه مستأصل،‌ معترض و ناامید به درستی، کاری بس دشوار و  رسالتی بس سنگین است. در شرایط کنونی رویکرد جامعه محور،‌ تأکید بر تقویت سازمانی و تشکیلاتی، پیگیری مطالبات جامعه از دولت بر مبنای اصل اتحاد و انتقاد و تلاش برای اصلاح ساختارها و شیوه حکمرانی، اصلی ‌ترین شاخص‌های گفتمانی اصلاح طلبانه است.

@Nehzatazadiiran

متن کامل سخنرانی را در لینک زیر مطالعه فرمایید:
https://telegra.ph/NAI-05-24-5
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 سیاست رهایی و جایزه پناهی

درباره آنچه برنده نخل طلا گفت


✍🏻محمدجواد روح

«از تمام ایرانیان با هر عقیده و مرام، چه در داخل و چه در خارج از کشور، که برای آزادی، کرامت انسانی و دموکراسی تلاش می‌کنند، خواهش می‌کنم اختلافات را کنار بگذارید. مهم کشور ما و یکپارچگی است. امیدوارم به آن روزی برسیم که کسی به ما نگوید چه بکن و چه نکن، چه بپوش و چه نپوش، و اینکه چه چیزی بسازیم و چه نسازیم.»

اینها جملاتی است که جعفر پناهی پس از دریافت نخل طلای بهترین فیلم جشنواره کن بر زبان راند؛ گفتاری که نه اپوزیسیون می‌تواند آن را به‌تمامی از آنِ خود کند و نه طبعاً، پوزیسیون.

گفتار کوتاه پناهی پس از دریافت جشنواره، البته که سیاسی است. نه به این خاطر که او، هنر را ابزار مبارزه سیاسی کرده باشد (آنچه طیف تندرو پوزیسیون او را به آن متهم می‌کند و البته، بخشی از اپوزیسیون هم او و همه اهالی هنر و فرهنگ را مبارزه‌جو و مناقشه‌گر می‌خواهند).

گفتار کوتاه پناهی، اتفاقاً ازاین‌رو سیاسی است که از سطح منازعه «همه یا هیچ» رادیکال‌های پوزیسیون و اپوزیسیون فراتر می‌رود. گفتار پناهی، در سطح نمی‌ماند. سیاست را نه مترادف منازعه و مبارزه (خواست اپوزیسیون رادیکال) می‌انگارد و نه از استقلال حرفه‌ای خود دست می‌کشد و در بند ساختارها و گفتارهای رسمی مخالف آزادی هنرمند می‌ماند (خواست طیف تندرو پوزیسیون).

در واقع، آنچه پناهی پس از دریافت جایزه خود گفت؛ گفتاری است مبتنی بر سیاست رهایی. رهایی از بندوبست‌هایی که نه‌فقط سینما و سینماگر که هر کنش و گفتار اندیشمندانه یا رسانه‌ای را تهدید می‌کند و در جهت تحدید آن برمی‌آید؛ بندوبست‌هایی که ازیک‌سو، هنر را ابزار مبارزه و تقابل با سیستم می‌خواهد و ازسوی دیگر، ابزار توجیه و یا معامله با سیستم.

در هر دو رویکرد، این سیستم است که ارزش هنرمند را تعیین می‌کند و معیار درستی یا نادرستی جایی که در آن ایستاده، قرار می‌گیرد. تفاوت تنها در اینجاست که برای اپوزیسیون رادیکال، «بر سیستم» بودن ارزش‌افزاست و برای پوزیسیون تندرو، «با سیستم» بودن.

ادامه مطلب در سایت هم‌میهن آنلاین

@MostafaTajzadeh
2025/07/06 00:55:22
Back to Top
HTML Embed Code: