اهمیتی ندارد گذشته را چگونه گذراندید،
ممکن است با مشکلات زیادی روبرو شده باشید
و این مشکل همچنان در زندگیتان
حضور داشته باشد اما جهان هستی
به گذشته شما کاری ندارد و تنها چیزی که
مهم است فرکانس اکنون شماست.
هم اکنون تصمیم بگیرید که روند زندگیتان را
تغییر دهید و به آنچه دوست دارید بیندیشید،
فرکانستان را از نخواستنی ها به خواستنی ها
تغییر دهید تا جهان برای شما بهترینها را ارسال کند.
نگویید نمیشود
نگویید نمی خواهم
نگویید هر بار شکست میخورم
نگویید دیگر نمیشود این زندگی را درست کرد.
از پیله ناامیدی در بیا
و مسير اميدوارانه اى را جلو برو...
ممکن است با مشکلات زیادی روبرو شده باشید
و این مشکل همچنان در زندگیتان
حضور داشته باشد اما جهان هستی
به گذشته شما کاری ندارد و تنها چیزی که
مهم است فرکانس اکنون شماست.
هم اکنون تصمیم بگیرید که روند زندگیتان را
تغییر دهید و به آنچه دوست دارید بیندیشید،
فرکانستان را از نخواستنی ها به خواستنی ها
تغییر دهید تا جهان برای شما بهترینها را ارسال کند.
نگویید نمیشود
نگویید نمی خواهم
نگویید هر بار شکست میخورم
نگویید دیگر نمیشود این زندگی را درست کرد.
از پیله ناامیدی در بیا
و مسير اميدوارانه اى را جلو برو...
پانزده کلید خوشبختى
1_ موهبتهای خود را شمارش کنید نه مشکلاتتان را.
2_ در لحظه زندگی کنید.
3_ بگویید دوستت دارم.
4_ بخشنده باشید نه گیرنده.
5_ در هر چیزی و هر کسی خوبیها را جستوجو کنید.
6_ هر روز دعا کنید.
7_ هر روز حداقل یک کار خوب انجام دهید.
8_ در زندگی اولویت داشته باشید.
9_ اجازه ندهید مسائل کوچک و خیالی شما را آزار دهد.
10_ عادت همین الآن انجامش بده را تمرین کنید.
11_ زندگیتان را با خوبی پر کنید.
12_ خندیدن و گریه کردن را بیاموزید.
13_ لبخند بزنید تا دنیا به شما لبخند بزند.
14_ از هیچ چیز یا هیچ کس غیر خدا نترسید.
15_ در سختیها به او توکل کنید.
1_ موهبتهای خود را شمارش کنید نه مشکلاتتان را.
2_ در لحظه زندگی کنید.
3_ بگویید دوستت دارم.
4_ بخشنده باشید نه گیرنده.
5_ در هر چیزی و هر کسی خوبیها را جستوجو کنید.
6_ هر روز دعا کنید.
7_ هر روز حداقل یک کار خوب انجام دهید.
8_ در زندگی اولویت داشته باشید.
9_ اجازه ندهید مسائل کوچک و خیالی شما را آزار دهد.
10_ عادت همین الآن انجامش بده را تمرین کنید.
11_ زندگیتان را با خوبی پر کنید.
12_ خندیدن و گریه کردن را بیاموزید.
13_ لبخند بزنید تا دنیا به شما لبخند بزند.
14_ از هیچ چیز یا هیچ کس غیر خدا نترسید.
15_ در سختیها به او توکل کنید.
به قول محمود دولت آبادی:
روزگار همیشه بر یک قرار نمیمانَد؛
روز و شب دارد،
روشنی دارد،
تاریکی دارد،
کم دارد،
بیش دارد..!
روزگار همیشه بر یک قرار نمیمانَد؛
روز و شب دارد،
روشنی دارد،
تاریکی دارد،
کم دارد،
بیش دارد..!
📌یه قانونی هست که میگه
تو الان گذشته ی آیندتی
پس جایی واسه پشیمونی نداره
شاید بخاطر یک سری تصمیمات اشتباه الان نرسیدی به چیزی که میخواستی...
اشکال نداره
اگر الان استارت بزنی فردا دیگه پشیمونی
امروزتو نداری !
یک نفس عمیق بکش و خداروشکر کن بابت اینکه این قدرت در وجودت گذاشته شده که بتونی دوباره استارت بزنی
تو الان گذشته ی آیندتی
پس جایی واسه پشیمونی نداره
شاید بخاطر یک سری تصمیمات اشتباه الان نرسیدی به چیزی که میخواستی...
اشکال نداره
اگر الان استارت بزنی فردا دیگه پشیمونی
امروزتو نداری !
یک نفس عمیق بکش و خداروشکر کن بابت اینکه این قدرت در وجودت گذاشته شده که بتونی دوباره استارت بزنی
قدیما یه شاگرد کفاشی بود، هر روز میرفت لب رودخونه برای درست کردن کفش، چرم میشست؛
اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد، میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره! یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره!
با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره...
زندگیم همینه، تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید
اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد، میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره! یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره!
با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره...
زندگیم همینه، تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید
یک جرعه کتاب ☕️
مذاکره با دیگران سر عشق و احترام ، احساس خیلی بدی دارد و کل مسئله را زیر سوال می برد. اگر لازم است کسی را متقاعد کنید که دوستتان داشته باشد، هرگز شما را دوست نخواهد داشت. اگر لازم است به کسی باج دهید تا به شما احترام بگذارد، هرگز به شما احترام نخواهد گذاشت. اگر لازم است کسی را متقاعد کنید تا به شما اعتماد کند، در حقیقت هرگز به شما اعتماد نخواهد کرد.
اوضاع خیلی خراب است
#مارک_منسن
مذاکره با دیگران سر عشق و احترام ، احساس خیلی بدی دارد و کل مسئله را زیر سوال می برد. اگر لازم است کسی را متقاعد کنید که دوستتان داشته باشد، هرگز شما را دوست نخواهد داشت. اگر لازم است به کسی باج دهید تا به شما احترام بگذارد، هرگز به شما احترام نخواهد گذاشت. اگر لازم است کسی را متقاعد کنید تا به شما اعتماد کند، در حقیقت هرگز به شما اعتماد نخواهد کرد.
اوضاع خیلی خراب است
#مارک_منسن
#حکایت
روزی بازرگان بغدادی از بهلول سوال کرد:" من چه بخرم تا سود زیاد ببرم؟ " بهلول جواب داد :"آهن و پنبه. "آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار کرد اتفاقا بعد از چند ماهی فروخت و منفعت زیادی برد. باز روزی بهلول را دید.
این بار گفت" بهلول دیوانه من چه بخرم تا سود کنم؟ " بهلول این بار گفت": پیاز بخر و هندوانه." بازرگان این دفعه رفت و همه سرمایه خود پیاز و هندوانه خرید و انبار کرد و بعد از مدت کوتاهی همه پیاز و هندوانه های او گندید و از بین رفت و ضرر زیادی کرد.
سریع به پیش بهلول رفت و به او گفت :"بار اول که از تو مشورت گرفتم، گفتی آهن بخر و پنبه ، سود زیادی کردم . اما بار دوم این چه پیشنهادی بود کردی؟ همه سرمایه من از بین رفت. "بهلول در پاسخ آن مرد گفت:" روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول و چون مرا فرد عاقلی صدا کردی من هم از روی عقل به تو مشورت دادم . اما بار دوم مرا با بی ادبی ،بهلول دیوانه صدا زدی ، من نیز از روی دیوانگی به تو مشورت دادم . "مرد از گفته خود خجالت کشید و موضوع را فهمید.
روزی بازرگان بغدادی از بهلول سوال کرد:" من چه بخرم تا سود زیاد ببرم؟ " بهلول جواب داد :"آهن و پنبه. "آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار کرد اتفاقا بعد از چند ماهی فروخت و منفعت زیادی برد. باز روزی بهلول را دید.
این بار گفت" بهلول دیوانه من چه بخرم تا سود کنم؟ " بهلول این بار گفت": پیاز بخر و هندوانه." بازرگان این دفعه رفت و همه سرمایه خود پیاز و هندوانه خرید و انبار کرد و بعد از مدت کوتاهی همه پیاز و هندوانه های او گندید و از بین رفت و ضرر زیادی کرد.
سریع به پیش بهلول رفت و به او گفت :"بار اول که از تو مشورت گرفتم، گفتی آهن بخر و پنبه ، سود زیادی کردم . اما بار دوم این چه پیشنهادی بود کردی؟ همه سرمایه من از بین رفت. "بهلول در پاسخ آن مرد گفت:" روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول و چون مرا فرد عاقلی صدا کردی من هم از روی عقل به تو مشورت دادم . اما بار دوم مرا با بی ادبی ،بهلول دیوانه صدا زدی ، من نیز از روی دیوانگی به تو مشورت دادم . "مرد از گفته خود خجالت کشید و موضوع را فهمید.
چارلی چاپلین ۸۸سال زندگی کرد.
او ۴ جمله برای ما به یادگار گذاشت!
هیچ چیز برای همیشه در دنیا وجود
ندارد حتی مشکلات ما...
آخرین روز زندگی ما روزی است
که نمی خندیم..
من عاشق راه رفتن در زیر باران هستم،
زیرا هیچ کس نمی تواند اشک من را ببیند.
شش پزشک بزرگ دنیا:
*خورشید
*استراحت
*ورزش
*رژیم غذایی
*احترام به خود
*دوستان
در همه مراحل به آنها پایبند باشید
و از زندگی سالم لذت ببرید...
او ۴ جمله برای ما به یادگار گذاشت!
هیچ چیز برای همیشه در دنیا وجود
ندارد حتی مشکلات ما...
آخرین روز زندگی ما روزی است
که نمی خندیم..
من عاشق راه رفتن در زیر باران هستم،
زیرا هیچ کس نمی تواند اشک من را ببیند.
شش پزشک بزرگ دنیا:
*خورشید
*استراحت
*ورزش
*رژیم غذایی
*احترام به خود
*دوستان
در همه مراحل به آنها پایبند باشید
و از زندگی سالم لذت ببرید...